مرجع - تشریح عملیات H3 - نحوه عملیات - مسیر های پرواز - جزییات - تیمسارایزدستا و تیمسارآزاده روادگر

00:00:00--->00:00:34|S_04:  درود سپاس خدمت پیشگسپتان عزیزم میفرستم بعد بخصوص تیمسار و استاد عزیزم جناب ایزستا و تیمسار فرغانی و بینندگان عزیزتون و با درود به روح پاک شهیدان دفاع مقدس بخصوص خلبانان و شهید جهانگیر اینغتا و با سپاس و عرض عدب و سلام و عرضوی سپ خدمت خانواده محترم جهانگیر عزیز

00:00:37--->00:01:05|S_01:  خب جام روادگرد شما رو همه میشناسند. به رسم روال برنامه اگه محبت بفرمایید یک بیوگرافی خیلی کتاهی از خودتون چون میدونم بیشتر از اون که بخواین از خودتون بگید اومدید از این همرضم شهید بزرگمردتون بگید. یک کچولو از خودتون بفرمایید که درها دوستانم دوستانم بشنون و بعد بفرمایید در ارتباط با شهید انگلتان.

00:01:05--->00:06:55|S_04:  ارز کنم خدمتون که بنده سال 47 و بستخده ها نیروائی شدم و بعد دوران خلبانیمو تو پاکستان گذاروندن و بعد از اینکه دوره خلبانی تموم شد اومدم خدمت تیمسار ایزست های عزیز گردان 11 شکاری و در کنار ایشون بعد ترینینگمو دیدم کابی نقبیمو انجام دادم و منتقل شیراز شدم و تقریبا یک سال بعد از اون زمانی که کابی نقب بودم برگشتم و دوران کابی نجلو بازم در خدمت ایشان و همکارهای عزیز دیگرشون که استادهای عزیز من بودن دوره خلبانی را تموم کردم و دوباره برگشتم به شیراز و حدودا تقریبا یک مدت شیراز بودیم که منتقل سال 1155 منتقل کوشه شدیم که بازم اونجا تیمسار ایزست های عزیز تشریفا بردن و فرماندوردان ما شدن و چیزهایی که ما بلد نبودیم به ما یاد دادن و از خدمتون که از ایشان خیلی چیزهایی یاد گرفتیم ما ریس عملیات شدن تا این که ما منتقل تهران شدیم و خدودا یک سال نیمه بعدشم جنگ شروع شد که با خود در جنگ ما تهران بودیم بعد ارز کنم که مهموریتهایی در پایگاه شارخی هم جام دادم یاد پایگاه نوجه و پایگاه چارم و بعدشم به امان فرماندوردان برگشتم باز بوشر مدت زمانی اونجا بودم که در معمولیتی که پایالتیتیود برای دفاع مقدس در معمولیت بیت المقدس حقیقا روز سه وام جنگ بین ایران عراق شروع شده بود که ما میخواستیم خاکایی که اشخال شده بود اونجا رو بگیریم در اون معمولیت متاسفانه من خواب پدافند یا اینطوری که شنیدم با انترسپت حقایمای میراج عراقی ها حقایمای ما شادان شده و من اسیل شده برد از کنم خدمتون برد بفهمید چه مدت اسیل بودین قربان؟ من حدوداً 8 سال و 5 ماه من اسیل بود برد درود بشرفتون بفهمیدین دارم رو قربان برد از کنم خدمتون اون روزی که به ما معمولیت دادن روز سه بومه تقریباً دوازده همه برد اردیویشت ماه بود که به ما معمولیت دادن هشفروند صبح بلانشیم های آلتیتیود بریم خشت جپه اینا را بزنیم گمبران کنیم که من لیدر دسته بودم و اون روز صبح ساعت تقریباً پنجونی ما اومدیم گردان و جناب انغتا اول از بیوگرافی جناب انغتا یک کمی بگم من اون زمانی که با ایشون نواشنا شدم بسیار خلبان خوب بسیار خلبان با انزباد ایشون به تنهایی اون دفتر ویجرا دفتر ویجرا که در کامان پوست بود میگردوندن بسیار خلبانی خوبی بودن و من واقعا خاطرهای خوبی داشتم از ایشون با ما رفت آمد داشتن و اون روزی هم که معمولیت میخواستیم بریم هشفروندی ایشون اصلا با من نبود منطقه نمیدونیم چطور شد که استهایی کرد که من با شما میخواهم پرواز کنیم من خودم نخواستم چون من اصلا دوست نداشتم پروازی که اسکجرل شده اونو عوضش کنم اون پرواز عوضش کنم دوستایی من یکی از دوستایی من گفت حالا که دوستاره با شما پرواز کنه چه فرق میخونه ایشونو ما برداشتیم عوض کردیم و بعدا ما همون پرواز کردیم و متاسفانه ما رفتیم این معمولیت رو انجام دادیم و وقتی که داشتیم بر میگشتیم اون بارا ریلیز کرده بودیم و داشتیم بر میگشتیم که حواپیمای ما مورد صابت موشک قرار گرفت اصلا به طور کنگی تیل حواپیما کنده شد حواپیما افتاد تو اسمیم فقط تنها چیزی که آخرین لحظه از ایشون شنیدم به من گفت که سر چی شد من بهش گفتم که حواپیمای ما را زدن بعد تیم سال رزایی هم تو بال ما بود شماره سه بود نامر تری بود ایشون به من گفت که منو چه بپر بیرون که تیلت رفت بود خلاصی ما ایجه کردیم بعد از اینکه ایجه کردیم اومدیم پایین ما را خب گرفتن اصیل کردن بعد اونجا من از اون نفری که اونجا ما را بردن تو پشت خط جهپرشون از من پرسیدن گفتن که تایپ هاپیمایتون چی بود و این را من گفتن که اینجور افور بس گفتن که گفتن اون متاسفانه چیز شده چطرش پاره شده و با ضربه خورده زمین و پاش شکست رفته تو شکمش این چیزی بود که به من گفتن و دیگه اما زمانی که من داشتم میومدم پایین اون نزدیک های زمین من صدای تیربار میشنیدم حالا نبیدونم ایچون مورد حصابت تیربار هوایی قرار گرفت چطور شد بسیار متاسفانه شدم از این بابت که واقعا یک انسان خوب با من پرواز اومد و اون اتفاق برش افتاد

00:06:55--->00:07:23|S_01:  خب این یه خاطره آخرین پرواز شما و این عبرمرد بود که برحال فکر میکنم خانواده محترم میشنم توی لایف باشن از همینجا ما تحصیلت میگیم از صرف خودم و جناب رز میکنم ختمه واقعا جناب روادگرد طرف جان فرغانی جان ویزسته تا حالا خودشون میان وقتاً صحبت خواهند کرد خاطره خواهند گفت خاطره دیگه اگر دارید از این شهید بزرگ بار بفهمید خانوادگرد

00:07:23--->00:07:56|S_04:  فقط اون چیزی که میدونم ایشون تو اونجایی که کار میکردن تو کامپوس کار میکردن بسیار آدم خوب و من برس خوبی از ایشون هیچ چیزی دیگه ندیدم بسیار تمام پروازها داخت طلب بودن که ایشون پرواز کنن و من واقعا دوستشون داشتم انشالله که روشون شاد باشه واقعا من همیشه این گسته را میخوردم میخورم که چرا من اینو بردم و این اتفاق ایکاش برای من میفتاد برای ایشون نمیفتاد که جوان تر

00:07:56--->00:08:41|S_01:  این تقدیر خداونده به هر حال شما یه جور عزیز هستید و خداوند میخواسته این شکلی به هر حال زندگی کنید اون شهید بالامه هم هم این شکلی به هر حال اینا زیاد از کنم که چیز نیست که آدم به این مطاعد بخواد خیلی خورده بگیره چون که شما انقدر عزیز هستی که بودنت قطعا خیلی مصمیر سمرتر بود خب قربان عرض به خدمت شما دو مهمان گرامی داریم میخواستم زمن این که یاد میکنید و کردید ای خاطره اگر دارید از جناب دیزست هتا و جانفوروانی نازنین هم بفرمه

00:08:41--->00:10:07|S_04:  من ارز کنم که فقط از تیمسار ایز از ستا من تا اون زمانی که یه چیزو حدود من سروان بودم سروان سه سال اینا بودم که در خدمت تیمسار ایز از ستا البته من سروانیم و زمانی که ایشون فرمان در گردان بودن گرفتم و یه مدتی که هم که در خدمت ایشون بودم و ایشون اونجا تمام پروازهای تاکتیکی را ایشون به ما یاد دادن مخصوصا به من میگفت تو بیریفینگا که بود ایشون به ما میگفتن که ما میریم تارگتو میزنیم من دیگه منتظرت نمیشم روادگر تو کجا هستی من میزنم تارگتو بر میگردم شما باید خودتو چیز کنی که به چسبی به منو برگرد این چیزهایی بود که ایشون به ما یاد میدادن در فرمیشن من اصلا تا اون زمان فرمیشن لندنگ نکرده بودیم از ایشون یاد گرفتم فرمیشن لندنگ ایشون اومدن تمام گردان ما را همه خلبانان را ریدیس کردن برای فرمیشن لندنگ باید ارز کنیم خطبتون که بسیار آدم انسان بسیار خوب و من واقعا انوان یک پدر و یک برادر بزرگ واقعا ایشون را قبول دارم و هر چیزی که یاد گرفتم تو اون گردان تا تا که مخصوصا تو بوشه از ایشون یاد گرفتم خیلی هم دوستشون دارم

00:10:08--->00:11:21|S_01:  برحال این اصورهای خودمون اصورهای مملکتمون سپاس گذارم از این که قبول زحمت کردید و تشریف او برحال این تایم رو ما در خدمت شما بودیم افتخار بدید انشاءالله برای یه تایم دیگه مفصل ما میخوایم از خودتون و از پروازهای خودتون بشتمیم که قطعاً الان اگر تشریف داشت باشیم جام میزه ستا و جام فرغانه حتما از شما خواهند گفت خواهش میکارم من در خدمتون هستم من سپاسگذاری میکنم از شما خیلی ممنونم از این که تشریف رو بردید عدای احترام میکنم خدمت شما غربان خیلی متشکرم جام رهاندگرد شما رقم ده هیچ سال نه سال از عمرتون رو در بند بودید تا ما آزاد باشیم درود به شرفتون نباشید مرسی متشکرم از از شما خیلی ممنونم سپاسگذار درود بر تیمسار سرفراس بخر نیروی هوایی

00:11:20--->00:11:29|S_06:  برو بر شما بسیار خوشحالم که مجددن میمیرم اتون برو براتون برا اقای رواتگر رو دیریم عزیزمان

00:11:26--->00:11:30|S_08:  بار براتون برای

00:11:30--->00:11:43|S_06:  خیلی درم تنگ شده بود من اون خندفای قشنگش اون چهره پراموش نشدنیش همیشه تو قلبم بوده و هست یکی از انسانهای شریف روزگاه

00:11:43--->00:11:50|S_01:  راجب شما که حرف زدن بابر کنید اشت تو چشمهشون حل بذار

00:11:50--->00:12:46|S_06:  منم همیتو منم واقعا ما با هم برادر بودیم توی یه گردان من همیشه این صحبت کرده ما یه خانواده یه نیوه هوایی بودیم و که واقعا همه نزدیک با هم زندگی می کردیم چه تو پرواز چه روی هوا چه روی زمین واقعا اعضای یک دیگر بودیم به خصوص خدمان هایی مثل هوایه و هواگر که واقعا فراموش نشده همینی هستن یک چهره بسیار بسیار محبوب محجوب من هرچی بگم که در روزه شاید کم بفته باشم به خصوص که واقعا در این مدتی هم که در حسیر بودن واقعا باعث سرفرازی همه ملت هست به ایشون واقعا سمیمانه دفاع بایدیوه بایدیوه

00:12:46--->00:13:04|S_01:  تیمسار سرف راست که اینقدر توی دلها جا کردید همین چند روز پری روزا بود با تیمسار براتفور صحبت میکردیم گفتم تیمسار دیر وقت جامعی ایزستا گفتیم نه برای جناب ایزستا همیشه به موقع است

00:13:05--->00:13:19|S_06:  هر موقع دوستانه عزیزه من من واقعا هر زمان یه جور مثلا لحظات زیبای زندگی منه که هر کدوم از این عزیزانم رو میبینم یا صدا شده رو میشنم

00:13:31--->00:13:41|S_01:  بربان خیلی ممنونم از شهید انقطاع یاد شد میخوام یه جمله راجب این شهید بالامقام هم بفهمید تا بریم سراغمون مطالب خودمون اگه زحمتی نیست

00:13:42--->00:14:52|S_06:  ولی من نمیدونم همه خلبانهایی که من همرز بودم با هشون، همکار بودم با هشون هر کدومشون یه پوزیشن خاصی برای من داشتند و همه شون توی هموقع وجود من هستند من اگر یک صحبتی در مورد چیست به خصوصی میکنم نمیدونم چجوری بگم شاید خاطرهی که از اون لحظاتی که با هشون بودم نداشته باشم ولی همینقدر که الان اسمشون رو دارم میشتمم رفرش میشه مموری من واقعا بچهایی که تو گردان با هم بودیم همشون مثل یک دایموند هایی هستن که اختلاف زیادی با هم ندارم دایموند ها همه ارزنده هستن و همه نمونه و نمونگیشون هم در جنگ ایران و عراق ثابت کردن و خدمتشون رو به ملک و ملت ثابت کردن

00:14:54--->00:15:40|S_01:  ایجا نم تیم سال خیلی مچکرم خیلی ممنونم ما یاد کردید از این شهید والا مقام و شهید هم رزمش که من حالا بعدا انشالله به مفصل میخونم یک بیوگرافی از هر دو شهید اگر تو لایب بودید انشالله میشنوید از همینجا عرض ارادت و عدب دارم خدمت سرکار خانوم ایزسته تا که تحمل میکنن ما یک تایمی رو و شما رو از خانواد قرض میگیریم و می آین برای ملت ایران صحبت می کنید و برای کل جهانو یعنی من اینقدر کامپلیمنت گرفتم از کشورهای مختلف استرالیا انگریز اروپا جای مختلف که خدا می دونیم و خودتون هم همینطور من فکر میکنم دیگه خودتون هم شاهد هست

00:15:41--->00:16:06|S_06:  من از طرف خودم از طرف ایشون سپاسگذارم از تمام اون کسایی که به ما محبت دارن چه در خارج من بکن چه در داخل من بکن متاسفانه الان توی شرایطی نیست که بتونه بیاد اینجا و حتما اگر بود میتونه خودش میامد با اتون صحبت میکرد یه موقعی کسالت داره که متاسفانه نمیتونه بیاد با اتون سپاسگذارم

00:16:07--->00:18:31|S_01:  ما صدای نازنینشون رو در پوست هامون میذاریم و الحمدلله همه دارن میشنوند و خدا شاهد امروز بهشون گفتم من سه چهار بار گریه کردم امروز وقتی شنیدم صحبتهایشون رو بله باش چشم میگم چشم چشم سر عرض به خدمتتون که من از شما میخوام امروز یه قاهشی بکنم دفعا به عملیات اشتر خیلی شنیدیم به هر حال هم فیلم سینمایی درست کردن هم شنیدیم هم تو رسانه ها میگن هم تو فضای برحال مجازی و هم این که تو دافوز که من خدمت شما عرض کردم که من وقتی باستاد دافوز بودم اونجا ما تدریس بکردیم این عملیات الولید رو منوان یک عملیات نامتقارن البته نویشه بهش نامتقارن گفت چون عملیات نامتقارن عملیاتیه که میریم ببینیم چی پیش میاد ولی شما ترراحی کردید یک عملیات نامتقارن ترراحی شده که معمولا شاید کمتر میشه اصلا بابر کرد یا به قول شما ها unbelievable که کسی میتونست بفهمه که واقعا واقعا یا همچین کار بزرگی میشه کرد من میخوام منت بر ما بذارید به عنوان رحبر این عملیات به عنوان کسی که به هر حال این عملیات جنریشنش از سمت شما و به هر حال جناب حوشیار جاویدنام بود حالا یه بخش بخشیش که با ایشون بود که هر حال با همدیگه همکاری میکرد حالا من دوست دارم این ها همه رو از زبان نازنین خودتون بشنویم این که این عملیاتی که ما داریم میشنویم که اشتری به وجود اومد آیا فقط همین شما نشستی یه شبه تصمیم گرفتی یه اشتری رو انجام بدی فردا رفتی انجام دادید ما میخواییم واقعا اگر ناملایماتی بود اگر که به هر حال اتفاقای قبل از این عملیات یعنی بیفر به قول معروف آپریشن و افتر آپریشن و دیورینگ آپریشن هر چی که هست میخواییم از زبان نازنین شما بشنم امروز هم فقط میخواییم مختصف دیم به همین عملیات از زبان شما از اون ابتدار

00:18:32--->00:29:26|S_06:  من در خدمتون هستم اولا شباق قولتون استاد دافو تودین وقتی که میگین استاد دافو تودین با این چهره جوان و جذابتون واقعا خیلی قابل احترام و قابل تردیس هستیم در مورد عملیات احترام آرزوم این بود که امروز همراهز من عزیزم شادروان حوشیار در کنار من نشسته بود و ما دو نفر در کنار تیمتار قیدیان که انشالله خدا من طول اون بهشون بده ایشون از اساطید ما بودن همونطور که در دفع قبلم هشاره کردم فرس جنریشن خلوانان F4 بودن ایشون همچنین مرحوم حوشیار و آرزو داشتم که این ها الان در کنار من بودن ایشالله که تیمتار قیدیان هر جاستان خوش و سالم باشن در کنار پانوادشون و خلافان طول اون بهشون بده در مورد عملیات هسته صحبتهای خیلی زیادی شده و ارحال من جاهای مختلف روایتهای مختلف خوندم و هر کسی مطابقه زوق و سریقه خودش مطالبی عنوان کرده فیلمی هم دیدم که توی یکی از سفرهای که همسرم رفته بود به ایران برای مورده بود یه اون سیدی که زیاد تشابهی به اون چه که انجام شد نداشتیه و بران سیناریوی نوشته بودن و پیاده کردن و حتی اسمی هم از اون کسایی که باید برده میشد هم در این عملیات در این فیلم نه به صورت شا میدونم در خلاصهش نه در خاشیهش نه قبلش نه بعدش برده نشد برخال گله و شکایتی ندارم هر کسی نسبت به شرایط زمان و مکان پرکاری کرده حتما درست بوده اولین باری که بعد از این عملیات نخشه چاب شد ما دیدیم تک میکنم حدود دو سه روز بعد از عملیات بود که تو نیوزویک خدمت تناز کردم یک نخشه کشیده بودن که ما چجوری رفتیم و چجوری برگشتیم خب اون یه خورده یه چه میگن گرفتی که قشنگی داشت خوافی مهار کشیده بود و مسیرها رو تا حدود خیلی زیادی درست کشیده بود اما چیدی که یه توضیح میخواه میجابدم هم رضای من خیلی خوب میدونن معمولیت شما که افصاد دافوز بودی یا شوال اصلابه بهتر بدونی در یک معمولیت جنگی وقتی که شما میری فرق نمی کنی که با هر حوافر هدف میری همون مسیر رو دوباره نمیتونی برگردی و حتی نزدیکش باشی اینی که این سیرایی که کشیده شده از چرا امریکایی ها توی نیوزویک یه خورده نمخوام بگم ناشیانه بگم نمیدونم خیرمطله بگم به هم صورت زیاد با واقعیت خامانگی نداشت در مورد نهوه انجام اینم مقدماتش من در در جلسات قبل به اصطاقی شما و بیراندگانتون رسوندم که خیلی مشکل داشتیم که ما این مهموریت را به قبولونیم و اساطید من بگم به خصوص درصد تلفات چون خیلی زیاد ما درصد تلفات رو پیشبینی می کردیم نمی تونستیم هم قیر از این بگیم حتی ما دفتر امام که رفتیم پینات بهشون گفتیم که این درصد تلفات خیلی زیاده شاید از این تضادی که داریم میریم پنجه درصد بر نگردیم شاید بیشتر و در بعضی مواقع اگر تنکه رو میزدن شاید تلفاتمون به 80% هم میرسید برای اون بودیم بچه ها کجا میشینم عبت پیشبینی های لادم کرده بودیم من با حوشیار روی این برنامه خیلی کار کردیم اون روزی که من میرفتم برای این معمولیت خیلی ایمان داشتم خیلی خاطر جمع بودم وقتی که روی این برنامه من من و حوشیار و قیدی هم بودیم خیلی مطمئن بودم که این معمولیت خیلی خوب انجام میشه یعنی ایمان داشتم به این کاری که میخواستیم بکنیم به همین دلیلم خیلی هواپیما درگیر بودم حالا من یه نخشه کشیدم حالتا سعی کردم گرافیک آنچنانی ممکن نوشه انشاءالله شما بتونید دیران نخش پیاده بکنید من اشاره میکنم بهش فقط خواهش میکنم اینه توجه بهش داشته باشین که از من سوال نکنید چرا اینقدر پیچ و خم رفتیم کجو کوله رفتیم تا روی عدم برسیم اولا خوب اگه مستقیم میخواستیم بریم که باید از اون عراق رفت میشدیم که همچیدی نبود چرا اصلا داشتیم میرفتیم که اینو من در جلسات قبل شما رسوندم ما قبل از این مهموریتی مهموریت بومباران از ارتفاع بالا من و از مرحوم حوشیار در چند پرواز آزمایشی با بومهای شبه بوم بهش میگفتیم 750 پندی روی کبیر کاشا دهان کردیم چون هواپمای بوم خفو یورویت هواپمای بامبر هست ولی برای استریت اندیبل و کارپت بامبینگ ساخته نشده موقع که بامب میزنن بوم مارار میکنه باید هواپما در حالت شیرجه باشه و هرچی دعویه شیرجهش بیشتر باشه میدونی که بوم محسرتر موقع که به زمین برخورد میکنه حتی سایتو اگر درست یادم باشه دیویس چرویه درست بیشتر نمیتونستیم دیپریس بکنیم ولی برای کنباران های استریت اندلیبل حفوخمای 111 یا سخوه 24 برای این محضور ساخته شده بوده یعنی میتونست خیلی راحت استریت اندلیبل بامبین بکنه در حفوخمای سی هزار کام ممره ها بکنه ما این حفوخمای برای این کار ساخته نشد من با گوشگار چند جرسه پرواز کردیم و که این کار رو یک بسیرا فرمتی برایش نوشیم که اصلا این چقدر مونده به هدب یا چقدر از هدب رد شده باید این بوم رها بشه که بیاد بخوره با تمامی تحفظ که ما خیلی دقت کردیم به این کار باقیم پرالیس رو درستی نتونستیم برایش به وجود بیاریم که به صورت استفاده بود که برای مرکز بومباران مرکز تجمع دشمن بسیار بسیار محصر بود بعد از این که بومباران و موشکباران به خود در دستگیر شونی کردن ما پیشنهاد کردیم که اجازه بدن مقامات کشور شورایالی وفا که ما از این کارپت بامبینگ به روی بسره استفاده بکنیم که اگر این کار میشد اولا برابر به اصطلاع پالاسی و سیاستهای مندکت بود که ما برمبنای به اصطلاع تخاجم دفاعی عمل میکردیم برابر بود عمل میکنیم ما منوان پیشتسی هیچ کاری رو در نیوی شروع نکردیم جنگم شروع نکردیم هر کاری کردیم حالت دفاع داشت نتیجتاً این کاری که پیشنهاد کردیم بکنیم در حقیقت یک کار متقابلی بود عراقی ها با ما کرده بودن رو شهرهای ما و حتی خاطر نامز رو تهران رو منطقه شمال تهران گیشه و موجه ها بوم بینداختن رو شهر و پایتخت مملکه دستبولو که تقریباً بخواهی چهرسان کرده بودن که شما به سر از من میدونید متعاقه این برنامه ما این وقتی که پیشنهاد کردیم مورد موافقت سران کسفر قرار نگرف و به خصوص ما گفتن که ما مردم بیبونا قلیل نگاره که کشته بشن مردم بیبونا ما رو می کشتم به هر قطعه به این شد که ما رفتیم روی یه تز دیگه روی مهموریت دیگه که آمدیم این برنامه اولی رو شروع کردیم به تحلیلی کردن و نیازمندی تمام جوانه و برسی کردیم من الان روی این نقشه دارم اینجا من نشون میدم ببینید روی این منطقه نمیدونم الان اینجا دیده میشه کوهی بله عراق هواپیمای ایوکس دو فران هواپیمای ایوکس امریکایی اینجا بیس و چهار ساعت پرواز میکردن در جروع و عراق نزید ایوکس امریکایی اینجا پرواز میکردن تمام موفمنت های و هر کاری که ما اینجا میکردیم آقیون زیر نظر داشتن بنابراین ما بهتری راه برای اونی بود که اینو من دوباره برش کردنم اینجا از این مسیر بیاییم از بوشه از پایگاه بوشه استفاده بکنیم و از منطقه کوهیت و از شمال عربستان سعودی از اینجا بریم به خاطر که اینجا که چینی همش بیامانو اشنو اینا از این منطقه بریم متحابه علت وجود ایوکس های اینجا ما نمیتونستیم نتونستیم این کارو بکنیم نتیجتا اون مسیر شمال رو انتخاب کردیم حالا من نمیتونم باز الان این دیده میشه روی بسید

00:29:27--->00:29:31|S_01:  هم از همدان مشخص تا و قرومیه

00:29:30--->00:31:30|S_06:  ما باید پرواز می کردیم می اومدیم اینجا سوخ گیری می کردیم منطقه ارومیه حقیقت مرز بازرگان اینجا رد می کردیم در محل IP شماریه که من مرز سوریه و ایران سوریه و عراق و ترکیه در این ما فاصله سوخ گیری می کردیم منظورم اینی که ما یک بار دو بار باید سوخ گیری می کردیم در موقع رفتن دو بار سوخ گیری می کردیم برای برگشتن در مورد سوخ گیری یکی از اشکالات بزرگی که باهاش رو به رو بودیم سوخ گیری این منطقه بود که ما حواکمه 747 رو در نظر گرفتیم به دلائل مختلف یک این که پیلول بیشتری داشت پنزین بیشتری می برد و ما دو فرون می خواستیم یک فرون اصلی و یک فرون فرعی بسیلا رزرف که اگر یک حواق ما به دلیلی حالا به علت نقص فنی یا مورد حمله هوایی قرار می گرفت به هر دلیلی از دست بدیم یک فرون دیگه باشه اونجای که این بچه ها هشت فرون اینجا حواق ما سرگردون نشن نتیجه تن برای این دو فرون ما باید از یکی از یک جایی این حدف ما اشتری در مرز سوریه و عراق و اردن این منطقه رو باید نزدیک ترین جای ممکن این حواق مای تانکرمون رو شوفگیری می کردیم و بلند می کردیم اینجا تن تا چویس داشتیم یکی این که بریم از آکروتری از یونان از آکروتری در این منطقه الان من نمی دانم اینجا من می تونم اشاره بکنم از اینجاهای این حواق ما رو برداریم بیاریم اینجا و یا اینکه از دمش

00:31:32--->00:31:40|S_01:  یعنی برید یونان لند کنید قرار دوست داشت این کارو بکنید

00:31:41--->00:42:00|S_06:  این چوشتایی که داشتیم این بود یکیش اون بود یکیش آکتری در غبرست بود این چوشتایی که داشتیم که البته حالا اینا یک مراحل اصلی سیاسی داشت مراحل سیاسیش خوب کار نیره اوایی نبود حالا مجبور بودیم که این آکشنا رو بقیل هم بذاریم و بعد بریم به شورای عالی دفاع و این آکشنا رو در اختیار آقایون بذاریم همه قاضل ها رو که برای هم باشیم دیدیم سوریه شاید بهترین چویس ما باشه که ما دو فرون هواقه ما رو به علت این که خیلی نزدیک اونجور که رو نقشه الان من نشون دادم ببینید از دمش از دمش ما اگر الان مشخص من دارم پوینت میکنم از دمش اگر تکافی میشدیم از اینجا که بلند میشدیم میومدیم داخل این منطقه ایستایی البته منطقه ایستایی که آزا تشریف میکنم منطقه ایستایی وجود نباشد همه چی باید سر زمان شبت از دمشت را باید یه جای مثلا این زمانی که من از اینجا تکاف میکردم زمانی بود که براتور باید از اینجا حرکت میکنم حساب کرده بود این زمانی که من از دمش تکاف میکنم تا میرسم به این نقطه ای پی شماره یک براتور از رضایی از ارومیت دیپارت میکنه حواخومای بنزین گرفتی شده رو هشت فرمن میاده اینجا در این نقطه باید یک زمان با هم میرسیدیم اینجا نه یک ثانیه این وقتن نه یک ثانیه اون وقتن چون میدونید که حواخومای در از 450 تر ساعت داشتیم پرواز میکردیم صحبت اینی که یه ثانیه از خودش مثل محسوس فاصله میتونید که دیگر نمیتونسته هم دیگر رو بینیم بنابراین بهترین چویس ما یعنی چویس شماره یکمون این بود که در از دمش پکاف بکنید حالا اگر به همون اجازه نمیدادن اون یه بحثی دیگه بود که باید میرسید دونبار افشانهای دیگه چون ما این کار رو به هر حال باید میکردیم مثلا بحثی در این کار اگر همه حساب مونم کرده بودیم هشتات درست دام سانه میدادیم باید این کار رو میکردیم که خودمونم یکی از این هموناش ندیجتا اومدیم اینو گذاشیم در اختیار شهره یالی دفعا قبلیم مصافرتی که رفتیم به سوریه هم نمایندهی از دفتر امام بود رئیس اداره دو هم بود ستاد مشترک به بزرگ سنه از کنم که کاردار نظامی ایران در سوزیه بود اینا همه ایمال بودن بعد مقامات سوری که رفتیم اونجا محابن خود حافبسط بود در اون جلسه که تشکیل شد و بودن دیگه روحصای ستاد ارتشش بود و اداره دوبامش قریص اداره دوبام بود و روحصای بودیه شنگه ایزنفری هم از حرا بود این ها در وقت اول میخواستن که من اونجا حالا من به عنوان نمانده نیره هوایی میخواستم خواسته ها اونجا به اون جلسه مختب بکنم اینا همهش میخواستم ببینن که ما میخواهم چیکار بکنیم و منم نمیخواستم بگم که ما میخواهم چیکار بکنیم چه؟ اولین ریکوستی که ما از سوریه کردیم این بود که به ما اجازه بدن تو فروند حواقه مای آرخف فرو یک شب در سوریه نیره داریم و یه پرواز اونجا بکنیم پرواز شناساری روی منطقه نوار مرزی این اولی ریکوستمون دو بامید ریکوستمونی بود که اجازه بدن ما هشت برمن هواپیمای فرو دیپلوی بکنیم به یک فرودیاهی من این نفسیت دورد برش کردنم از اون برد اینجا یک فرودیاهی بود من دوتا خط اینجا بذاشتم پالمیرا یعنی در حدود 140 مایلی شمال دمش یه جایی رو پیدا کرده بودم فروزای پالمیرا که من خودم با هلیکوپتر رفتم اینجا اینجا رو بررسی کردم اینجا رو اجازه بدن ما هشت فرمن هواپیمای افور رو مجرد دیپلوی بکنیم و در اون موقع ما دیگه احتیاجی به دو فرمند هم نداشتیم یه فرمند اون کافی بود یه فرمند نمار رو زمین نیگر بذاشتن این دو بامی ریکوستمون بود سه بامی ریکوستمون زیاد موردی نداشت مورد سه بامی ریکوستمونی بود که اجازه بدن ما هواپیمایمون بعد از انجام اولیات در دمشت بشیدن اینم یه چویچو کارمون بعد دو روزی اونجا نماینده وزارت اونجا بودن با ما پیشون فرویدلی عربی صحبت میکرد و خب یه سه چهار ساعتی توی یه میتینگ بودیم ازگردم که محابن رئیس جمهور نخص وزیر سوریه توی میتینگ بود و و به ما گفتن که اینو باید ما تمام اینجا موضوع این سورت جلسه بشه سورت جلسه رو به اطلاع رئیس برسنیم رئیس مجلول شخص جمهور بود بعد از اینکه جلسه تمام شد ما مجلول شدیم یک شب تو سوریه بمونیم تا این به اطلاع عرض رئیس رسیده بشه و رما اطلاع بودن در صد بردن بعد از 24 ساعت اومده به ما برگشتن گفتن که ساری خیلی راحت یک کلمه گفتن ساری گفتیم یعنی چی؟ گفتن که یعنی هیچ کدومی این چیتا مورده ما حافظ رئیس حافظ اسد قرار نگهره برگشت این اومده میران حالا تمام این تشکیلاتی گردنس کردیم همه حیات برگشت این اومده میران و از همون از همون فروژا که من نشستم خدا را احمد کنم احروم فکوری و حوشی ها هر دوشون پای ارخواه بودن به اتفاق رفتیم دفتره ما اینم مطالب اوما اونجا بازگو کردیم بیشتون گفتن که خب خب تو دیدونو برگشتون این سر برگشتون برگشتون که خب شما زردین هم نباید انتظار داشته باشید اصلا نباید همچی انتظاری میداشتیم که سوریه به ما یه همچی کمکی بکنه و که ما این کارو انجام بریم حالا شما برین و یه فکر دیگه بکنید ما از این جمله دوتا پوینت گرفتیم یکی این که ایشون محصر بود که ما این کارو انجام بریم یعنی تعیید مورد تعییدشون قرار گرفته بود که ما این کار باید انجام بشه با توجه به شرایط اون موقع من بکرد براتون تشکیل کردن در جلسه قبل که ما لزوم این برنامه مستجر شده بود برای تمام و اصلاح اساکیر من بکنم خب، پرگشت نمومده از دفتر اینشون که اومدیم بیرون از دفتر ما مومدیم به اتفاق فکوری رفتیم ستاد مشترک رفتی داره دو هم و رفتیم دفتر فکوری و با قیلیان خلاصه درسته اونم با یه دو سه روز رو این برنامه کار میکنی که حالا باید چی کار میکنیم ما به این نتیه رسیدیم که ما تو این فاصله یه اطلاعیه ما گرفتیم که شهست فرون هوافه مای میراج اقمان رو به عراقی ها دادن ما گفتیم خدایا که اینا خلوانشون رفتن آمود داشتیدن چون میراج نداشتون موقع تا اون موقع عراق بعد با اطلاع گرفتیم که حالا این اطلاع رو از فرید وزارت امور خارجه اداره دوما اینها به ما میدادن با از فهمیدیم که اینا خلوانه را خلوانه فرانسوی را هم پایر کردن برای این کار حالا شما خوب به عرضانها توجه بکنید که ما داریم با عراق میجنگیم یا داریم با فرانسه میجنگیم چون تکنیک ها خیلی فرق میکنه شما میدونین که من چی را هم میگن دقیقا همیتون دیگه بر میگن به دست طوانه همسال آقای روادگرد این ها هستن که آخرین به صلاح تصمیم روح هوا میرن اونجا که دیگه من نیستم یا حوشی ها یا تکنیک ها نیست که به هر طریق دیدیم که خالا دیگه مسجلتر شد ما همه هست مصمن بودیم که این کار انجام بشه خالا که اگه شست فرون هوا کنمان بره اونجا و بعدا ایلتی که پایداد کردیم که این آقایون رفتن تو الولی به خاطر این که الولی در دست و سما نبود که اونها رو بانباران کنیم اینا گلر میشدن میامدن کارشون رو انجام میدن نارم همه همه همه هست مو بانبارانش کنیم میکردم بعد میگستن میرفتن الولی یا یه جایی دیگه میشستن سختیری میکردم میرفتن الولی یعنی دپوشون الولی توجه کنیم برای من اصلا شد تا یک درستان هم اگر شکر بشیم که این کار رو انجام بریم یا ندیم مستگل شد که ما اصلا دیگه راهی نداریم که جد این کار رو انجام بشه ندیزتان فکر کردیم که حالا چیکار بکنیم چیکار نکنیم گفتیم که ما یه سیناریویی مینیمیسیم خب یه موضوع یادم رو اینجا بگم یک صحبتی آقای ریسی محور چیز با ما چند سوریه اون رو درمانی که رفتیم دفتارشون گفت شما برین برابر مقرارات جنه کارتون رو انجام بشه شما بگم که رو انجام بشه

00:42:02--->00:42:08|S_05:  امد اینجا کنه رو این موضوع فکر کردیم با پاییان و حوشی هایی را دیدیم چه خوبیه قرار دارم

00:42:08--->00:56:31|S_06:  چیز جنب در موضوع همچیری که ما میخواهم بکنیم بودیم یه جا توی کشوری دیگه بیشینیم اینا همچی اجازهی به هیچ کشوری نده مگر این که جلده پرلشنمون به سلاح چیل باشه اما هر هواپیمایی در حالت امرجنسی میتونه هر جایی بشینه مسئول باشه یعنی مثل مسئولاتی سیاسی داره بشه خب اومدیم از این سیناریو استفاده کردیم برمرنا این کاری سیناریو نوشنیم که ما یک فرمان هواپیما بفرستیم برست دوریه به حالت امرجنسی بشینه هواپیمایی بوینگ 747 اولا باید برابر طرف پروازی مهمور دو روز فرمش بلند کردیم از زمین رو رفت داره به سمت اروپا اونجا امرجنسی پیدا کرد امرجنسی سوری و بعد در دمش نشست بلا ما یک هواپیمایی 747 تو دمش بشینیم ولی ظاهرن این هواپیمایی خراب بود قابل پرواز نبود بلی خودمون میدونستمی قابل پروازه کسی کم نبود این هواپیمایی بشینیم گفتیم که خب حالا هواپیمایی دو همو چجوری بفرستیم اونجا؟ رسیدیم به اونجایی که خب حواپیمایی دو همو ما دونبانی که کروی تعمیراتی داره میبره و یه مظایر وسایر داره میبره این حواپیما این وسایر چون مقداری کنی زیاده داشتون زیاده باید باید 700 چلسده حواپیه 700 چلسده حالا این حواپیمایی دو هم داره میره اون یکی رو تعمیر بکنه چی داره میره یک شب قبل از پنجام معمولیت منطقه با اونه دیگر رو گفتیم که ما این فرزا میخوایم این کار رو بکنیم چه؟ میخواستیم بریم مراحله اون حواپیمایی رو تعمیر بکنیم با این حواپیمایی دو همه این که خود من رفتم رفتیم تو دمشت نشست با اونه دیگر معمولیه دیگر برای اون حواپیما رو تعمیر بکنیم به ما گفته بودن اگر این حواپیمای دو همه که سوریا گفته بودن اگر حواپیمای دو همه که دره میاد اینجا بشینه همون شب چکاف میکنه ایوی اوکی اگر اون من قروه تعمیراتیتون مجبورم اونجا بمونن یه شب حالا حواپیمای دو همه تون تور اسفتار بخواد خب هلا ما تور اسفتار رو کجا پیدا بکنم مثلا تور اسفتار برای خواهم های هستاد شغل ساختنه شده دیویس پیش در دیویس پیت هواپیما شما میدونین که اثمان این هواپیما هستاد شغل یه زمین هفتاد به تور اسفتار یه زمین فوتبال میخواد که تور اسفتار نه گفتیم که نه گفتیم چشم تور اسفتار هم تریم کنیم بعد اما برای گفت که خب برای اونجا تو بهشون گفته میکنیم اگر رفتی نداشتیم چگاه بکنه اگر رفتی میشته میگوخیم یاد اون رفته یا پیدا نکردیم یاد چگاه رو آمان بکنه میگن مثل شب یک کاف بکنیم همین هم شد ما این هواپیما دوباری که داره میره اون یکی هواپیما اولی رو آماده پرگاز بکنه به محصی که نشستیم وقتی که اومدن هواپیمایی ما رو اجاره بدن یه جب پارک بکنیم چون بقل اون یکی هواپیما نمیتونستی پارکنه چون از هم فرودگاه دمش همچین گسترشی نداشته دوتا هواپیمای 844 اونم با پرچم ایران با پرچم جمهوری اسلامی اونجا بقل هم پارک شده باشه گفتنم شما تنرهایتونین که این هواپیما رو بریم تای باند تای باند پارک بکنین که اونجا که از باند اگزیت میکنیم آخریم از باند برای این ها میرم اون تای باند پارکنم هفار بردیم تای باند خب حالا شب شد حالا میخواد چکار بکنیم گفتن که شما هیچ چاره دیگه نداریم خب من گفتن با ما تو هواپیما بخوابیم دیگه اگه قرار با ما وسیلهی ندینجایی بند دیم با ما تو هواپیما بخوابیم این ها دیدن نه ما مسممیم تو هواپیما حالا یه حالتی پتومتوی بود تو هواپیمایی یه مقیری بود متقا نهی که کلو بوم آفریتور رو نه اونه که آفا بودن درد سر دادن موقع شب که شد دیگه خودشون اومدن رو باید دادن که ما هواپیما رو بذاریم اونجا ولی پرسنل منو بیاریم ببریم توی هوتل بخوابونیم یه خود جایی که به من دادی بودن روزه من خب حالا ما هر دوتا هر دوتا هواپیمایی حازان آماده داریم پنزین گیری شده فردا صبح وقتی که هواپیما آماده شد ساعته دوازه بینه اطلاع دیدیم که ما هواپیما آماده شده و چون در شرایبت جنگی هستنیم میخوایم همین همشب بریم حفظا ما ها هر ها که ما اپروش نداریم نوزنان رازار نداریم خلال نداریم بیشتر نداریم بنابراین شما نمیتونیم تاکراخ بکنید خب ما هر نمیخواستیم تاکراخ بکنیم شد ما میخواستیم صبح تاکراخ بکنیم همه همه اصاباری کردیم پودیم هنگه ما به خون ساعت دوازه من تلخون شدیم به اپروش من اونجا و مقامات فرولی ها که ما میخواهند حرفان آماده شده و چون در شراحیت جنگی هستیم ایران همه الان هم میخواهیم حرفان رو ببریم گفتن که خب پس یکی شو یکی بریم یکی دیگر رو فردا ببریم بوده خواهی قربت بریم ما ترجیح میدیم که چون یکی حرفان های تعمیراتی هم حرفاز آزمایشی نشده ترجیح میدیم که دوتایی با هم بریم بلخار از عد دادن که ما بمونیم فردا بریم حالا اون فردا روز ری بود که ما میخواهیم انجام بریم چون میخواهیم بنابراین تا اینجا پارمون محل های سیاسی و لوجستی و اینا همه چی درست شده صبح پا جده ما رفتیم سرکارم آزا صبح که ما برامونت میگم الان درست زمان ها یادم نیست زمانی بود که باید براتور حساب میکرد از همه دان تکاپ بکنن تا ارومیه بیان سوخگیریشون تنمون بشه سوخگیریشون که تنمون شد حالا به ما وارسته تو هوافای 707 هفتد و هفتد که در روی ارومیه ما دو فرواد هوافا داشتیم ما من تو هوافای که به عنوان پس فرموندهی ازش استفاده میکردیم با هش اف همه هست داشتم با هوافای 707 به اینکه کفتم که وقتی که آخرین نفر سوخگیری کرد به من استی که گیپارت کردن که دارم میان به مرز به سرق و مرز به مرز خوبصدری اینجا به ما اطلاع بدیم حالا ما نشکسا بودیم به گوش بودیم رایو روشند توی 704 تاییوان یه حفصد چلستان توی رمب دمش منتظر بودم که آهای وارست جواد از هم دورهای خدمان حفصد هر روی قرومیه قرومیه با من اطلاع دارد که آخرین هوافای فل زیر گومه اون دو فروند را چیکارش کنه گفتم دو فروند برگید اینه تهش مشخص شده است دو فروند ریزرپ هستن اون دو فروند برگردم آلا من با اونان با اتیقی چی نمیتونستم سوال بکنم آه آه آه اتیقی خدا تو را آن بشوند مصور بود که ایشونم بیاد وقت بینزین انقدر کریتیکاله که روی هر دقیقه ایشان میدونی که بون بین بیست تا سی گلان پر منت میتونه پامپ بکنه ما گلشته بودیم حد اکثر یعنی سی تون پر منت باید پامپ میکرد زمانی دیگه نبود که هفت مای شش هم چهار هم یا پنج هم هم بخواد پامپ بکنی یعنی زمان سوکگیری باشید یعنی هلان بار برمیگردنم دوروینو ببینید اینجا چقدر حساب شده بود اینجا تمام این هشوروند از اینجا توی این مسیر که میومدن دقیقا این مسیر دریاچه وانه توی این نقطه نقطه که من اینجا گذاشتم باید تانکه رو پیدا میکردن مثلا باید بود من خودمو طوری گذاشته بودم که توی این گردش خرشیدان داره از این برمیتابه توی این گردش اینا منو پیدا کنم و برای طورم خدا تو رو رو بش کده منو اینجاها پیدا کرد و که من اینجا توی یک گردشی که اینجا یک گردش به چپ در 90 درجه که اینجا بکستم خدا تو رو به کامران ارتباطی بده حالا چما ببینید که این هوافه ها در اتفاق سی ست پایی بالای زمین هوافه های تانکر با پور بنزین پول لود من 540 رضا کند داره اینجا دورو خودش میگرده اینجا دیگه دورگردن نبود من باید تو این 90 درجه این آقایون 8 فروند به من جنب میکردم 4 فروندش میوایدن زیر یکی 4 فروند میرفتن زیر یکی دیگه بقید اینجا تا اینجا باید سوخگیری میکردن دواجه میکنی میشد اینجا تو این منطقه اگر اشتباه نکنم این منطقه الملیکی بود این منطقه اینجا منطقه المیادین اینجا المیادین بود المیادین منطقه تادمور از تقریبا الملیکی تا المیادین باید سوخگیری شد تموم میشد حالا هر چقدر سوخگیری کرده بودن کرده بودن اون دیگه بستگیری محارت خلمانه داشت که چقدر سریع میومدن زیر بوم و میرفتن زمانی کمتر دوست دقیقه بیشتر نداشتن خوباستان حالا شما درندر بگیریم که حفظه 47 با اون عظمت 70 بر 70 ارتفاع 2300 پایی زمین آب درفت و دان درفت در موقع تو رو خورشی حکوم هایی که این حوات داره حواتومای 700 چجوری داره حوات میکنه که این آقایون توی اون شرایط واقعا وحشدناک بیان زیر بوم بنزین بکنه چی نیتی کار یعنی این انا مثلا صحبت یک ثانیه نبود که یک ثانیه مثلا کسی وقتش تو بایدیه بازی بکنه هستمه مهمتن رادیوارم خاموش کرده خاموش کرده یعنی خلاوانات بدون کنترول توم میدونیم بوم و آپریتور با خلاوان در تماسه صحبت خیلیم حالا یک خیل پایین این هم بعدشون گرفته بودیم فقط چراق دیر حواتوما بود چراق دیر حواتومای تانکر هم شما یه جایی به خطوطی باید باشی که ببینیم از فاصله که نمیتونی این رو ببینیم ولی اگر بوم با خلاوانات باید درسته میکنه حالا شما رو گاید میکنه این هم نباشتن یعنی خلاوانات شما تصور میکنید که توی حقای یه فاصله دو ساعت و نیم پرواز کردیم خسته و مرزه رسیدیم به اونجا دو رجونشون رسیدیم به اونجا زیرتون سطفایی اگه یه سطفایی میخوانی زمین اگه یه خودو بیانبالتر میخوانی به تانکر این بنابرا هشتا هوافوان بایست دارم بنابراین هیچ جایی ندارین که توی امولوپ کچولو هوافوان رو مثل که مثلا بکنی توی سراخ و بعدم بیان بیرون و این کارم انجام شد یعنی بعد در من اینجا منتظر بودم و دمش منتظر بودم وقتی که وارسته و من گفت آخرین هوافوان سوخ کیریش انجام شد ما تحکاف کردم درست ما زمانی که باید میرسید رو IP شمال یک زمانی بود که براکور هم باید میرسید اونجا نه یه ثانی چندتر نه یه ثانی زیادتر اونم خب یه هوافوان در بیلید پرواز میکنه هشت هوافوان تو بارشن یعنی هفت هوافوان دیگه هم تو بارشن اونم نمیتونه زیاد با باید بنج بذاره و بگرده و که اونا باید خیلی راحت بیاد توی نقطه و از اون نقطه بره حالا اینان وقتی که شما یه خود توجه بکنید میبینید چقدر این کار غیر ممکن به نظر میرسه ولی واقعا خدا طولا اون باشون بده تمام این بچه ها این غیر ممکن را ممکن کردن تا زمانی که اولین هوافو ما زیر بوم قرار گرفت وقتا را رفتم بالا سر بوم اپریتوره برایتون یه مار دیگه گفتم این داره دیدم این اصلا اینقدر انقرد و هی جان زده شده زیرش زمین داره به سرعت از زیر هوافو ما رد میشه برایتون اینقدر 22 هزار که هست که اگر اتفاقی بیفته بوم دیسکانکتشه بوم بشکنه خالبان نتونه رو کام بکنه بتونه یه جا دره ما نهیم خالبان همون حساب کردیم حالا یه دفعه یه چیز رفت تو سرم این مکالمه ایچه با آقای ریجوره سوریه داشتیم چون ایشون هم خودش خالبان میکناکیم بود اه؟ بله آفزه سار خودش خالبان میکناکیم بود همه صحبتاری که من کردم که خواهرمون اینجوری اونجوری چیکار آخر سر برگشت بود

00:56:31--->00:56:35|S_05:  زیرا ای تو فیلت مکنیکی برایش ها بیٹریلینگ کارل مکنیکی

00:56:37--->00:58:11|S_06:  سر ما روی خلابانه همون داریم حساب میکنیم حالا علتی هم که من توی گفتم رفتم توی اون پاگاه کال میران رو نگاه کردم دخلی رفتم آپریشن اونا رو دیدم تو برگشتم به برام گفتم برام ما پنجه هست ردینا جلویم اصلا من یه چیدی به تو میگم تو یه چیدی داریم میستن بیم ما اصلا هیچ که خبردار نمیشه ما چی کار داریم میکنیم ترکیه هم که خب من اون زمانه که حقوقا میرفتیم حقوقا رو برای تو گفته بودم بعد تعمیرات میبردیم اسوائیل رو میمادیم زمانی که خطیق شایدی اونجا بیلاد کرد مجدون بودیم تو ترکیه نشستیم آپریشن ترکیه رو هم دیده بودیم اونا که دیگه هیچی بنابراین ما اصلا چی میگرن شاهکار منطقه بودیم خیلی چیم اصلا دیگه من اصلا آرامش خاطری پیزه کرده بودم که مثل این کارا پیس کک شب و روز ما پرواز میکردیم با بچه ها الان روادگره که دیدم یه لحظه رفتم تو اون خاطراتی که من خود شب ریفولین پرواز میکردیم با این بچه ها چیز یاد میگرفتم از اینا اصلا من چیزی نداشتم بینه یاد بدم حالا روادگر میگفت ما شبیلی چیزی یاد گرفتیم ما شبیلی چیزی یاد گرفتم نصد جمعون تر ما اصلا فنامه نام بهترین

00:58:12--->00:58:16|S_02:  چونم فنانم

00:58:15--->00:58:32|S_06:  این آقایون از اینجا سوخ گیری که تموم شد من دارم گم می کنم تماشاگرهای شما رو تونتون که هر نمی زنم کسی رو گیر می دردم

00:58:31--->00:58:34|S_02:  ناا آلی

00:58:33--->00:58:40|S_06:  نمیخوام کسی رو گیش کرده باشم اینجا بیشتر نفر بیشتر به داستان شبیه

00:58:36--->00:58:41|S_02:  مینم نفعل

00:58:42--->01:00:37|S_06:  یه خود بیشتر به داستانسرایی شبیه خیلی عالیه این تشوروندی که از این مسیر دارن میان مسیر در یا چه یوان این جه ها قرار گرفته توی یه در رست خوده که اون آب درفت و دان درفت و باید از براتور بپرسیم یا از آقای گلچین بپرسیم که چه بلا به سرشون تو این منطقه و هد توجه میکنیم مرزو که رد کردن با ما اینجا جوین آب کردن با تانکر حالا من دو تا تانکر یکی لیدر من بودن با کامران اعتمادی پرواز میکن اومدیم تا این مسیر از اینجا که آی پی شماره دومون بود این آقایون از من جدا شدن هشت فروند از من جدا شدن تو این فاصله که اینا میان توی این منطقه بمبارانشون رو انجام میدن و برمیگردن اینجا دوباره در این منطقه یا شروع دوره ایستایی منی میبینن این زمانیه که من از این نقطه باید خودم رو برسونم به اینجایی چونو نوشتم خزرایی حاجر میکنیم خزرایی رفت هر نوشتم خزرایی حالا این فاصله فاصله یه که باید این هشت فروند میان اینجا بمبارانشون رو انجام میدن یه پس بمباران میکنن برمیگردن صحبت یعنی که رفت و برگشتی وجود نداره اگه توجه کرده باشین تمام این مسیر یک بار تی میشه دیگه چیز اون مسیر بر نمیکنه خب اینا با ما اینجا تکاب کردم اومدم اینجا دوباره جویناب که کرد خزرایی که خدا رحمتش کنه خدا بیانم ازدش اولا تو تویی معمولیت اتفاقه رای افتاد برای شد تویی معمولیت میدونه بردام ایشن رای ایشن رای ایشنی چیز

01:00:31--->01:00:35|S_01:  اولا تو توی مهموریت اتفاقه نیفتاد برای شد توی مهموریت می دونم

01:00:39--->01:06:01|S_06:  خونه در این چی نیم گفت جامسننگ من احوام تی خورده گفتن خوب مبارک که بیا خود نزدیک من ببینیم که کجا تی خورده خب بچه هم با هم یه طالت دوستانه و رفاقتی هم داشتیم از اینجا که تکاف کردن همه و این هشتفرون خزایی جدا شده در شما من هم اینجا اگه میگاه کنی جدا شدم حالا تنکر شماره دو رو بهش گفتم شما برابر بریپینگ انجام بده یعنی ایشون باید میومد این هفتفروند و میابرد اینجا تو این مسیر و دوباره همین مسیر دریاچه وانو بر میگشت حالا دیگه اینجا ها میتونست ارتفاع داشته باشه یه خود ارتفاع بگیره بیاد اینجا که تقریبا من از خسرابی و بازرگان که اینجا رفتید ایشون مستقیمن بره به تهران این یه دونه تنکر یکی دیگه تنکر که من بودم به محمود بفتن که محمود بیا یه خود فاصلت رو با من کم برون حالا من رختم تو کابی این بغلیست اعتمادی خزرایی اومد اومد بغلی هم بایسته دارم گفتم که خوب حواتماد که داری فورمشن پرواز میکنی با من بنابراین تیرم اگه خورده بشی به جایی بدیت نخورده به جایی خوبت خورده به اعتمادی گفتم اگه اجتماع نکنم سرات رو باید کم میکردین روی صد نات صد و پنجام من کم میکردین که بتونه چردش رو باز کنه نکن کنم 250 نات باید صد سرات رو کم میکرد با تنکر ویسده اعتمادی صورت کم کردیشون باید صد توبا لگن و چرخ رو گفتم بده پاییم چرخش رو داد پاییدان چرخشم اومد پاییم حالا ارتفاعمون چقدر حالا دیگه مکالمت رادیوی دیگه از ور رفت که دیگه ما کارمون انجام شده اگه همه اونم دیگه آلا میزدن که نمیتونستن بزنن دیگه کاری ندهیم ما کارمون انجام بزنیم دیگه شروع کردیم خلی راحت صحبت کردن و گفتم چرخ رو بده پاییم چرخ رو داد پایییم دیدان نه چرخ رو هسته فسرخ اومد پاییم به اعتمادی گفتم برو رو پاییده پاییده پاییده ارتفاع تو کم کن ایشون هم اینی که توی حواقمای شکاری نشسته ما دیریم آقا این چارتا بوتر رو کشید رو آیل رو اصلا مثل یه حواقما داره مثل یه سنگ میره پایین خزایی هم میشاره تو بالا و آمه سبب کچه در باره گفتم پاییده میبینیم اونگو برده بعد ازیاس هم میبینم گفتم خاطر جمع باش برو تو اون پاییده بشین یه دوره سی سد و شهست درجه من روی پاییده با هفت صده شده هفت یعنی آقای خزایی هفتار رو سلامتی گذاشت زمین توی بان و ما خیال مراحتوید که ایشون من نشست برگشتم گفتم خب خلا چیا کنیم حالا با هر دقیق بدونیم چیز فرمیتونیم برگردیم این که برگشتم درزیگ دمش بود توی کنترول زون دمش خستم بهتمادی گفتم برو بشین دمش دیگه حالا ببینیم که چی میشه یا اونجا گرفتار میشیم یا این که نمیشیم برخواد اومدیم دمش حالات استراری امام کردیم و ما نشستیم به محصی که نشستم توی دمش حالا کاردار سفارت اومد پای حاکمان چه اتفاقی افتاده گفتم که دازم حالا دیگه همه میرونستن شاید یه تیم دیست بقره اومد پای حاکمان اومد پای حاکمان اطلاعات اطلاعاتشون بود آقای عبدالله حدیم خردن مونم بود همه دیگه اون حقی که تو سوریه ما میشناختیم و دیده بودیم اومد پای حاکمان کسی فکر نمیکند که ما این کار رو انجام داده باشیم ولی یه چیزایی خبر دهن به دهن شنیده بودن ما دیدیم یه حیات قدیدی یعنی اومد پای حاکمان من فقط اون حدشه نظامی رو کشیدم شکران گفتم آقا جان یه وسیله فراهان کن یه هلیکوپتر در از رای وقت بفرست به پایم بیگان حالا تو این فاصله ما رو بردن سینجین که آقا شما کجا بودی چی کار کردین فلا دیگه ما هرچی بود بهشون گفتم دیگه اینطوری شده اینطوری شده همه داستان رو براشون تشریح کردیم تو این فاصله هم خدا تو روان بشکده اون جنات سردودی که اونجا کاردار نظامی بود اتشه نظامی بود و ما فرساد رو آقای خزبایی رو صحیح و صالم ورداشت رو نوردن دیگه ما خیال مراحت شد که ایشون هم الحمدلله صحیح و صالمه توی این فاصله شده یه دو سرعتی طول کشید ما آماده شدیم برای پرموز دیگه استراری یه خلای خلای خلای از ما گرفتن و اجازه پرموز بروندن ما برگشتیم بودیم تران تران که نشستن دیدم که فکروری رو خدا بیامورده در را موشیار جفتیشون پای حاقمان حالا البته من تو راه که میومدین دیگه با اشقیف هم به فهمتونی روحوی اطلاع دادم هم به اطلاع دادم که مموریات انجام شده

01:06:03--->01:06:11|S_01:  تیمسار ببخشی تو وسط صحبت هاتونه خیلی عزمان تیمسار عتیقشی میخوان صحبت کنن ببخشی بفهمید سری

01:06:22--->01:06:35|S_03:  خواهر ما ندید

01:06:39--->01:06:44|S_01:  قفاری، تیمسا قفاری برای توان یه بسته پوست کردن میگم به دستتون رسیده

01:06:45--->01:06:57|S_06:  به دست ما چیزی نرسیده انشاءالله که نه چیزی به سر میگم نه به دست ما چیزی نرسیده نه خیلی ممنون اصلا چما که به هرها زمت کشیدید حتما میرفه

01:07:00--->01:08:02|S_03:  بسیار مایی بزرگ مایی و بخاطم خدمتون از کنم که بفهمید نه نه میاد بفهمید شما خدمتون از کنم که روزه که شما توی تانک تکیف داشتین من به شمار دوم روی دریاته گفتم برگرد و اون برگرد آمد بشه و من ادامه دادم مسیر و تا نزدیکای جایی که میخواستم این سره که رایی بسیدم من دنبال دوستان بودم که برای طور گفت جناب برای طور گفتن منم دیاره میگه مگه ما میریم عروسی که هستم برگرد و من برگشتم آمدم به هران روز بسیار خوبی بود در خوابی خود بخت بمایی آقایی نگرد اتفاقا از شما یاد دیم سار برای طور گفتن منم دیاره میگه چیزی دیم دیاره نکنید برای طور گفتن شما

01:08:02--->01:08:07|S_06:  تیمسای زیاد سبب فرمید

01:08:15--->01:08:34|S_01:  اتیقه چی میخواه از اونجا گوش کنید از توی لایف خواهش میخواه خواهش میخواه خیلی ممنونم خواهش میخواه ببخشید بفهمید

01:08:35--->01:09:40|S_06:  حالا ببینید من این نقشه رو به شما نشون دادم یه بار دیگه اینجا یه چیزی اشاره بکنم برندگانتون یه خود توجه باشونم ببینید که توی یک منطقه توی این منطقه که الان با دارم من نشون بیدم چقدر اینجا هواپیما داره پرواز بکنه علاوه بر اون ما یه هواپیمای خوفاش داشتیم هواپیمای هفت سی سد و سی که استراغ سم میکرد ایشون وزیفه داشت اگر هر مکالمه رادیوی رو زبط بکنه به من اطلاع بده من هر لحظه منتظر یک کودایی بودم که معمولیت رو کنسل بکنم این معمولیت هواپیمای سرسدیسی بود شد هواپیمای افشارده که در قدود کرماشا یعنی شمال کرماشا و ارغومیه پرواز میکردن کلیر میکردن اینجا اینا بهشون گفته بودیم که ها اگر دیدین یک هواپیمایی داره به هواپیمای تانکر نزدیک میشه نزدیک سوچه خی Việt no آ operations سوچه بکنسی تانکر پسیخ Lunتان نیشه باقید جه دیا که دائقنیستید بچه این باقید هواپ باقید

01:09:34--->01:09:38|S_00:  اینا بهشون گفته بودیم که آه اگر دیدین یک هوافیمایی

01:09:41--->01:11:50|S_06:  اینا رو زیاد دیستگارد کن اینا در ارتفاع هستن این دو فروند 707 که روح ارومیه دارن فرواد میکنن هر لحظه میتونن بران تبرید بشین توجه کردیم ولی اگر دیدین هوافه مایی داره به سمت هوافه 747 میاد تا هر جا میتونین بندینتون ادامه اجازه میده دنبالش میانیم اینجا دیگه برای این هوافه مای 747 تا F14 من محدودیتی قائل نشدم اوپن گذاشتم تمام فضا رو گفتم در مورد عراق خیالتون راحت باشه چون ما اینجا سفروند هوافه ما از تبرید از پایگا دوم شکاری روی کرکو پرسدیم که اینا هم خودشون یک آفریشن اینجا انجام دادن که رادار عراق دیگه اگر هم اینجا میتونست یک کابره جی داشته باشه این سفروند مشغولشون کرده بودن که کرکوکو تا اونجا که میتونن مشغول نگردنان و بمباران بکنن سفروند اینا بودن دو فروند هوافه های F14 بود که هر لحظه بنزینشون کم میشد هم میتونستن بنزین بگیرن هم میتونستن جایگذین بشن از اسفه ها دو فروند F14 میامدن این دو فروند برمیگشتن بنابراین ما در تمام مدت آفریشن کابره جی F14 داشتیم استراغصم رو اینجا داشتیم به حضورتون از کنم که پایگاه تبریز در تماس بودن با هاشون رادار تبریز در تماس بودن با فرمانده نیروه هوایی در تماس بودن همه اینا تو پوست فرماندهی که من اینجا بودم با همه اینا اون در تماس بودن بدونید چه منطقه عظیمیه من فکر میکنم اگر اشتباه نکنم بشیلی حضورتون 47-8 پروند هوافر ما حالا این که میگم حدود به خاطر این که نمیدونم این F14 ها چند بار جای گذین شدن چون اینا به مثلی که بنزینشون تمومی شد خودشون یه آفریشن رو جدا داشتن دو نفر میومد اینا بر میگشتن

01:11:51--->01:12:06|S_01:  شما در واقع داشتین این یه ایوکس در واقع فلایت کاماندر اونجا خب ایوکس کارش همینه دیگه و احقال میان شما داشتین این کار را انجام میدهی توی افتای 47 یه اختلا

01:12:06--->01:14:17|S_06:  اختلاف شده بود که سکوت رادیوی ما چیاره هرد ناداشیم حق بده شما میدونیم اگر این دکمه رادیو را فشار میدازن اون وقت همه سریع گرفتار میشنن اینه که یه همچین آپریکشنی بود اینشالله که کسی رو گمران نکرده باشن بعد از این که ما اونجا نشستیم فکوری و حوشی ها خدا بیاورده هر جفتشون رو درود میفرشن به غربانشون پای حقوق ها بودن حالا دیگه چقدر خوشحال شدیم که همدیگر رو دیگر با اینها از اونجا مجددن اول کاری که کردیم رفتیم به دفتر ایمان مطالب و ایمان برای ایشون بازگو کردیم و بعد از اونجا که اومدیم بیرون دیگه من از نیره هوایی اومدم بیرون اول کاری که کردم رفتم چون خانمم دو سر روز بود از من خواه ندارد نمیدونست من ازن کجا هستم رفتنمم منطقه ایشون انقدر قوی هست حتی یه تلفونم به فکوری نکرده بود تو ببینیم من چه بلا به سرم آمده تو رو بهشون میدونست که برحال هر کاری دارم میکنم درست دارم میکنم منطقه قدرت خودش رو دارم نباده های شهداد خانوم های شهداد تمامه واقعا بانوانی که قدرت چه میدونم بگم فرمادهی قدرت نظامی قدرت احلانی شون از همه ماها من که خودم اواز درست میذارم بیشتر بود برحال دیگه برگشتم خانوم آمدیدم بچه آمدیدم و باز دومانه فرداش برگشتیم رفتیم به نیره هوایی اگر خواهش میکنم کسی سؤالی داره که یه خوده تکنیکی هست من میتونم جواب بدم در خدمتون هستم چشم اگر نکته ای رو من کسی رو لاست کردم خواهش میکنم به من تذکر بدین اونم بعد اون جواب بدم بعد از این که وقتم تمامی چود من فقط یه دوتا مورد کچی کس میخواهم یه پنگ دیگه بگیرم که اگر وقت داشته باشه

01:14:17--->01:15:05|S_01:  خواهش می کنم بحر بودتون برم دوستان میگن بعضی ها میگن مغزمون ترکیت یعنی نمیتونیم هنگ کنیم این همه رشادت ببینید من جملات رو دارم میخونم درود بر شما جناب ایز از ستا لذت بردیم آلی بود یعنی ببینید من یه سینما سی ست نفر جواداره درود به شرفتون من جملات تمام این دوستان رو میخونم جام لبیبین گه سلام برای استاد بزرگ این داستان شاهکار بود این یک نماسه هست تیم سار دستتان رو میبوسیم هواپیمای جناب خزرایی چطوری برگشت که ترسط جناب اسکندری دیگه اونم برای اون

01:15:12--->01:15:28|S_06:  بعد از این که حاضر شد بعد دو سه ماه سه ماه تور کشید بعد از این که حاضر شد اسکندری رفت اونجا یه پرواز آزوایشی انجام داد و برگشت اومد که اونم خودش یه حماسهیه که باید از زبان براتبور یا گلچین بشه

01:15:29--->01:17:16|S_01:  من نمیدونم الان دختر جامعه توانگریان میگن درود ویکران بر جناب ایزستتا مرد شجاع و نمونه این دختر جامعه توانگریان نازنین هست جناب جاویدپور جناب ابن یمین جناب لغمان نجاد خب من نمیتونم بخونم تیم سار 1500 نفر دارن لایف شما رو ببینن به 500 نفر زب در سه مینیموم تو هر خونماده بکنید این یادگار شهید ندیمی نازنین میگن درود بر شما جناب ایزستتا باید تندیسی از شما و همراهانتون بسازن جناب فرغانی عزیزم میگن که بعد از ایزستتا حرف زدن چقدر مشکل خواهد بود جناب ایزستتا من به خدا گریم گرفت به خدا این جدی دارم میگه من وقتی دارم میخونم این عشقی که این نیو جنریشن این برحال نست قدیم دارم به شما میرن جناب عتیقشی با این برحال دیدید که با این زو اصلا کلافه بود که زنگ بزنه برحال یه جوری با شما صحبت کنه سرکار خانم مهنتی امسره من یه رو بر ایکسایتست شدم ببخشید تو رو خودا شما چیکار کردین؟ شما چیت فروش میگن خواهش میکنم یاری از تیمسار مظلوم هیدر سفری کنید که فرمانده تیپ ترابری بودند مولیم

01:17:16--->01:20:44|S_06:  ایجانم خیلی مختصرم براتون چندین منحله پرواز هوافرمای 747 با بوم آفریتورا روی کبیر کاشان ایشون هواهنگ کردون بود که بچه ها یه آمادگی پیدا کنند چون هوافرمای بوم آفریتورا میدونی که دمر رو کبز هوافرمای میخواند وقتی که هوافرمای باستی که هوافرمای وقتی که هوافرما در ارتفاع داره پرواز میکنه خب یه پروازه ولی وقتی که هوافرما داره نزدیک زمین پرواز میکنه چون این زمین با سرعت داره از زیرش رد میشه اون یه پروازه دیگه هست که من دوست داشتم که اغلب این بوم آفریتورا هر درقل یک بار این کار رو انجام داده باشن به سرعت اپریشن نزدیک زمین رو یه خودش یک تحبتون یا تبخل خاص میخواست و خوشبختانه تمام آفریتورایی که ایشون گلاشته بود برای این انجام مهموریت اغلبشون معلم بودن میکانیسیان ها همینطور میکانیسیان ها به حال کروی فنی که توی هواپ ما با ما بودن بالاخره ما همه همه روی پلتفوم بودیم حالا شما تمام این آفریشن رو در نظر بگیریم یه آفریشن اینیست که رو زمین نشسته باشین و شما دارین یه نقشه این برو بری شخصاً جین برو بر بکنون اینا هر کدومشون یه هواپ مایی هن که داره با سرعت چهارساد و پنجه هم مایل فراز می کنن بقیل همدیگه توی لابل های همدیگه بدونی که با هم صحبت بخونن هواپ مای تانکر با اون عظمتی که برای تون گفتم شما می دونین هواپ مای تانکر هر ثانیه یه گالون برزین فقط خودش می سزونه هر ثانیه یه گالون برزین فقط تانکر می سزونه تازه این در اتفاق کروز آرکیتوده در اتفاق هزار پایی زمین اصلا کسی همچی آماری نبیانی اعداد ارگامی نداره که از مای تانکر بقیل زمین چقدر بزینیسی کنه اینی که ما اصرار داشتیم که این هواپ مای که دادن میرن روی انولی واقعا چمیگن ای بی آن دیمند باشه یعنی اون افر برنرشون در اختیار خلابان هواپ ما باشه هر زمانی خواست به هر مدتی خواست ازش استفاده کنه شما می دونین از افر برنر وقتی که استفاده می کنه از صد در صد میره توی افته بندر یه دفعه مصرحه بندین چهار برابر می شه بنابراین خیلی محدودیت بندین این بندینگیری که من از کارم لازم بود معادرت این محله داشته باشیم نمیتونم دیگر چی برای تون چجوری تشریح بکنم

01:20:46--->01:21:10|S_01:  تیمسر گرامی من قبل از این که یک سوال باید که دوستانمونو بخونم جامعه سمدی فریدون سمدی براتون گفتن که به طور ساده و مختصر فریدون ایزسته تا مدیر مدبر ترراح باسواد بامعرفت بهترین رای دوستی خانواده

01:21:10--->01:21:20|S_02:  گید استاد استاد استاد استاد

01:21:20--->01:21:34|S_01:  خلبان افور و آشق میهن عزیزمون ایران بودن و هستن خب منه بدان این از این دوستمون میپرسن میشتم این صده منو سر

01:21:34--->01:21:51|S_06:  من صدای شما رو میشنم هم. پرمان بخواستم از درد چما بپرسن که از این فقیدون عدیدم که واقعا خیلی دوستش دارم خودش میدونه من چجوری میتونم جواب اینو بدم؟ جدی که واقعا از تمام اون که

01:21:50--->01:22:12|S_08:  من از تمام اون کسایی که به من محبت دارم زمان صدا شما هم قرد چیم باره

01:22:15--->01:22:22|S_06:  ببخشید مالا یه چی نیسترم میبینم که میزان خسارت برماره آره آره همینو

01:22:17--->01:22:22|S_01:  یک سرم میبینم که میزان خسارت برماره آره همینو

01:22:24--->01:27:54|S_06:  اولا تا تقریبا میشه گفت که 24 ساعت بعدش مجلات خارجی به خصوص تایمز و نیوزی وی که اینا خیلی راحت تو ما بروه ترکی بودیم به دستمون میرسیم اولین عددی که من دیدن فقط خسارت و عدیم تری ما چیز کردیم چون ما نمیتونستیم هواکنهای آره فور بفرستیم اونجا و نه کسی بود که به ما این اطلاعات بده اطلاعاتی که ما گرفتیم منحصر بود به اطلاعات با وسط نظامی ایران در سوریه و روزانه هایی که مجلات خارجی که به دست ما میرسید عددی که من الان حضور زن هستم اینه که 48 فروند کل هواپیوهایی که از بردهتن اما تیکه مهمش برای ما به خصوص این بود که این حواپیوهای هلیکوپتر من یه چیزی اینجا باز برگردم روی این نقشه به شما نشون بدم که من یادم رفت تو اینجا بشاره بکنم این نقشه الان دیده میشه ببینید شما اردان رو اینجا ببینید سه دیده من میاد بره کاملا سه دا شما قطعه اردان قطعه اینجا بندر خائز اهمیت بودن پایگاه اشتیری از اینکه گفتیم سه خسارت اینو میخواستم یادم رفت تو چیز بهتون بگم اردان از طریق بندر اقبه یک جادهی داشت میامد از توی اردان یه پایگاهی هم اردانی ها اینجا داشتن به نامه ایچ فایف از ایچ فایف میامد به اشتیری اشتیری تو عراق بود ایچ فایف تو اردان یک موتون تدارکاتی بیست و چهار ساعته ما اطلاع گرفته بودیم که بین ایچ فایف و اشتیری اینجا محموله هم رو میکن بعدها متله شدیم که اینها پونست هواپمای هلیکوپتر روسی در اختیار عراق گذاشته شده که اینها از طریق بندر اقبه میاد به ایچ فایف و از اینجا به اشتیری اینجا اسمبل میشه که بیاد به خورمشهر که اگر اون پونست هلیکوپتر پروازشون به خورمشهر باز میشد من نمیدونم چه وضعی برای خورمشهر و بعض مملکت ما اندار سیاسی و سه سالات تاکتیکی به وجود میومد خوشبختانه چون ما در حدود یک سال طول کشید که همونچور که قبلاً هم گفتم اون عملیات بیتول مقدس چهار منخله عملیات انجام شد که بعد از بدود یک سال خورمشهر آزاد شد که اونجا باید از باز دوباره از خوشیار یاد بکنم که عملیات بیتول مقدس را خوشیار از روی زمین یعنی خودش رفت سول و از اونجا هدایت کرد چون ما رو عملیات بیتول مقدس سی سد و هشتاد سورتی پرواز انجام دادیم که اگر این هلیکوپتر ها به اونجا رسیده بود این سی سد و هشتا سورتی ما به یه رقمی ممکن بود برسه که ما دیگه قادر نباشیم سپورت بکنیم نیروهای زمینی رو رو خورمشهر فقط همین رو میتونم بگم در مورد خسارتی که اونجا انجام شد یک دونه از این هلیکوپتر ها پروازش به خورمشهر نرسید یعنی دیگه هلیکوپتری اونجا به وجود نداشت چون اینا اسمبل نشده بودن و در حال اسمبلی لائن بودن هیچ کسی آماری ازش مشخص نکرد و من هیچ جایی نخوندم حالا شاید فرغانی خونده باشه یا شاید جان سرنگ پیروز خونده باشه من اطلاع ندارم چون مدت زیادی بعد از اون دیگه نبودم توی هرفوس ولی همینقدر میخوام به شما بگم این پایگاه ایچ تیوی یک پایگاه دیپو بود برای ارا تمام هواقه ماهاشونی که برده بودن اینجا تغذیه میشدن یک بار در جنگ جوانه 1967 اسرائیلی ها اینو بمباران کرده بودن که بعد از جنگ اینجا رو تقریبا میشه گفت که با خاکی اکسام کردن که بعد دوباره ساختنش تمام سیستم شلطه رو تشکیلاتی که توی هشتیوی درست کرده بودن یک بار منحدم شده بود یک بارم ما اونجا رو با خاکی اکسام کردیم و اگر یه موقعی عراقی ها دوباره هدف یعنی فکر بکنن حوص بکنن اونجا رو آفریشنها بکنن برای اون منظوری که برای ما کرده بودن دوباره هم بمباران می کنن بچه های جوان این دفعه هزار دفعه بکتر با یه تره دیگه با یه تره داره ارزام میدن که هیچ کسی تصورشم نخواهد

01:27:56--->01:28:08|S_01:  میخوام اجازه بگیرم از شما یاد کنم از اسامی من میخوام شما بخونید چون اسامی تانکر 747 تا همه رو دارید بخونید اگه میشه

01:28:07--->01:29:43|S_06:  بخونی دقیقی میشه بخونی دقیقی میشه بخونی دقیقی میشه بخونی دقیقی میشه حالا دیگه اینجا من نبودم یعنی دیگه تمکر شماره یکی کامران اعتمادی بود ما رفتیم دنبال برنامه خضایی ایسا حسین اینجا به تنهایی موند به خودش و هفت بروند هواپی ما و اینا رو خودش به تنهایی موند اینو من فقط هم حالا احسامی رو اگر اجنالیدیم من یه بار دیگه احسامی رو بخونم دارم همه احسامی شو از زمین که تو قلب منه تخدا K метinity تخداdo

01:29:45--->01:31:19|S_01:  اسامی خود نفراتو یه بار اگه اجازه سریع بخونم خلوانان حاضر در عملیات تبارتند من دیگه فقط همینجوری اسمم غلام عباسی رزایی خسروی صدفان محمد علی اکبر پور سرابی سرگرد محمود اسکندری صدفان کابه کوه پای عراقی سرگرد عراقی البته سرگرد عباسی خسروی سروان محمود خزرایی سروان منوچهر روادگرد سرگرد منوچهر توسی سطفان سلیمانی روحشان شاد این اسامی که دارم میگم که آسمانی شدن سرلشگر شهید حسین خلطبری مکرم سرطیب خلبان شهید محمود خزرایی سرگرد خلبان شهید علی خسروی سرگرد خلبان شهید عبدالله رزایی سرگرد خلبان شهید پور سرابی از خلبانانی بودن که شهید شدن و کسانی هم که جافتان شدن جناب اسکندری که روحشون شاد باشه و بقیه رو دیگه من حضور زن ندارم حالا ایشالا دوستان و شما بعدا از غربانتون برم الهی که غربانتون برم

01:31:18--->01:31:26|S_06:  دروز به همه شم دروز به همه شم آرامه شم روح و روان برای همه شم آردو

01:31:27--->01:33:17|S_01:  من سر تعظیم فرود میارم جلوی فرمانده بزرگ این عملیات سرتیب خلبان جناب ایز از ستای نازنین که همون جوری که قول داده بود به این دوستان و خانواده های محترمشون صحی و سالم با این که به دفتر امام و جاهای مختلف گفته بود این پرواز این عملیات 80 درصد کیل هست یا 50 درصد کیل هست برحال ولی شما همه رو بردین و صحی و سالم برگردوندین بدون هیچ اتفاقی بیافته حتی شهید خضرایی نازنین رو که روحشون شاد باشه شما هدایت کردی گفتی اون باند برو بشین و این رشادت شما و بزرگواری شما تا عبد در تارک و تاریخ آسمان ایران زمین خواهد درخشید و این هیچ وقت با فیلمی که ببخشید حالا یه کارگردان درست میکنه و خیلی مثل خیلی از فیلم های دیگه مثل شوق پرواز و خیلی فیلم های دیگه نتونستن اون برحال واقعیت موضوع رو بگن ولی واقعیت موضوع از زبان شما شنیده شد و در تاریخ ایران زمین باقی خواهد ماند تا قیام قیامت و همه خواهند شنید از رشادت شما جناب ایزرستای عزیز من فقط یه صحبت دختر نازنینتون رو که دوست سرم شما اسمشون رو بفرمایید میگن پدر عزیزم به وجود نازنینت افتخار میکنم شما افتخار ایران زمین هستید این از طرف دخترتون اسمشون چیه؟ ببخشید یادم رفته

01:33:17--->01:34:37|S_06:  دختر من پرستو دختر بزرگمه ایشون the anchor of the family and friend اولا با هر کسی که شما فکر بکنید ایشون فرنده یعنی هر کسی که یک باریشونو ببینه فرند میشه باش قلبن و واقعا انکر فامیلیه هر جا هر کسی هر اشکالی داره اول ریفرنسش پرستوه ایشونو خیلیم دختر خوچه کن رسم کسی که هست پانته ها اون هم احساساتش بیشتر از پرستو نباشه کمتر نیست یکی من تاقدر اینجا با اجاده شما میخواستم اضافه بکنم من محنود خزرایی رو انقدر تو پایگاه دمشق نشستم کروی هواپیما و خلبان نیگر داشتم من اونجا تا خزرایی رو با هیلوکوپتر از پالمیرا اوبردم به دمشق و من با هواپیمایی 747 که بر میگشتم به تهران خزرایی و کابیل اقبش نمیدونم جمعان مدی بود اسمش الان میادم نیست هر دوشونو با هم به سلامت با خودم اوبردم تهران

01:34:41--->01:36:11|S_01:  تیمسار نازنین من هم من هم همه این عزیزانی که در لایف بودن و هستن به وجود نازنین شما همسر گرامیتون و دخترهای عزیزتون که واقعا ما الان باید بعد از چهل و یکی دو سال که به هر حال حالا چیز شده از انقلاب گذاشته یک سال که شما فکر کنم از ایران رفتید ما وجود نازنین این عزیزان شما رو که فخر تاریخ ایران زمین هستید و هرگز و هرگز نام شما توسط هیچ پاکونی جرعت پاک شدن نخواهد داشت شما افتخار ایران زمین هستید و من فقط میخوام یک دوستان عزیزم در حضور این دلاور مرد میخوام توجه شما رو جل کنم به این که بانوی پنرمند ایران زمین همسر نازنین جناب ایزرسته تا برای خلبان بانوانه که خلبانهای از دست دادن همسرانشون از دست دادن و همسرانشون شهید شدن شعری سرودن که من از شما فقط خواهش بکنم در حضور این فخر آسمان ایران زمین سدای بانوی نازنینشون رو بشنوید که بعدا این رو خواهیم شنید بعدا جای دیگه بانوانه

01:36:18--->01:36:45|S_06:  من قبل از این که صدایشون رو پسکنی یه چیزی بگم همسر من من واقعا افتخار میکنم به وجودش و بیس چهل و هشت سال در کنار من بوده در تمام مراهد زندگی و الان هم اگر حالش مساعد بود حتما اینجا شما میبینی شهره ایشون رو من الان بگوشم که صحبت هایی یعنی اون افتخار هایشون رو از زبان خودش بشنم

01:36:52--->01:40:06|S_00:  دیشب دوباره آمدی به خوابم. شکستی اهدم و توی خیالم. عشق و صداقت و محبت واز افتاب شد و دمید بروزدارم. دستای تو به دور پیکرم بود. حرف نگات تمام بابرم بود. موربای عشق از تایی دل میخوندن. اسم عزیزت حرف آخرم بود. سایه تو نشسته بر سرم. گفتی به من روح و روانت منم. عاشقمی نام و نشانت منم. دنیا با من در خود خودم بهشته. وقتی میبینی کنارت منم. گفتم صدا صدای قرق منه. نشده جنش لحظه مرگ منه. حضور تو تو لحظه های عمرم پایان رنج و ختم درد منه. منم. گفتی عزیزم با تو هم همیشه. دل که جدا از دلبرش میشه. بهانه هستی من تو هستی عمر من که به تو سر نمیشه. با تو تمام نحظه هم قراره. بی تو دلم خزون بی بهاره. با تو مثل سخره قری و سختم شاکرم از لطفه خدا و بختم. با تو با تو شهده یک هندو اصل اطره گراه سهران رایه نفس هات نسیم صبح دریا دنیا من پر از شور وجد و نشاط و سرور گویی رسیده بودم به اوج آرزوها درم دیگه تو سیره جانه میشد. آمد اشقم دیگه تانه میشد. خواستم بگم ترکم نکن دوباره اما لبام از هم جدا نمیشد. درشون وقت از ها بیدارم کرد. سماجتش به خوبی خوش یارم کرد. حقیقت تلخ نداشتن تو از زندگی دوباره بیزارم کرد. حقیقت تلخ نداشتن تو از زندگی دوباره بیزارم کرد. دیشه دوباره آمدیم.

01:40:09--->01:41:56|S_01:  دیشب دوباره آمدی به خوابم ای خدا این بابر عشق نام این شعر زیبای بانو ایزستاه ناسن ای قربونتون برم الهی الهی ای که قربونون عشقای نازنین شما من ممنونم این خانم ایزستاه چندین بار امروز و دیروز با این شعر عشق منو در آورد و عشق اونایی که داشتن زحمت درست کردن این کلیپ زیبای این شعر و شعرهایشون رو که اینقدر با صدای زیباشون این صداشون اینقدر سوز داره و اینقدر اینقدر جنس این صدا بر دل آدم میشینه که فقط و فقط شعرها و شعرها میتونن اینو درک کنن شاید به هر حال بقیه دوستان هم خودشون متوجه شدن که نوع خوندن ایشون چقدر متفاوت هست با اون لحجه زیبایی که به هر حال امریکایی ایرانی که به هر حال توی تونالیتی صداشون هست به واسطه سالهای زیادی که در ایران نیستن درود به شرف شما تیم سارم ازدن و خانواده مهربانتون دختر نازنینتون دخترهای نازنینتون درود به شرفتون که همه این مردم دارن مینویسن باید از شما تندیس درست کنن درست کنن درست کنن

01:41:56--->01:43:28|S_06:  سر تعظیم به ملت بزرگ و بزرگوار ایران پایین می آورم و این رو می خوام بهتون بگم که بدون پشتیبانی معنوی و مادی ملت شریف ایران پایین گرفتن این جنگ عظیم 8 ساله مویزر نمی شد به عنوان حفظ بسترال در خاتمه این صحبت هم من حتما رازم می دونم که از پسر خودم هم یه قدردانی کرده باشم حتما ایشون مهندس کامپیوتر هستن و خیلی سعی کردن که من یه چیزایی یاد بدم چون واقعا متاسفانه جنریشن ما به خصوص من یه مقداری بیگانه هستیم با این پیشرفت تکنولوژی و اگر وجود شخص خشایار یزدست تا نبود شاید محفظ روز نمی تونستم روز با شما این امکانو نداشتم که اینجوری فیس تو فیس بشینم و در مقابل ملت بزرگ ایران سر تعظیم کلو بیارم و این ها مقدار زیادیش مدیون شخص خشایار یزدست تاست

01:43:29--->01:45:09|S_01:  ای جون دلم ای جونم رنگ این کمانی از عشق و رنگهای ناب رو تقدیم می کنیم به شما و خانواده محترمتون جناب ایزستت های ناظرین به شما به خشایار عزیز به پرستوی عزیز به اون یکی دخترتون اسمش چی بود؟ پانته ها پانته های عزیز تقدیم می کنیم و از خداوند منان براشون بهترین ها رو می خواهیم چون می دونم که خداوند بهترین ها رو به خانواده شما داده غربان آر ردی شما یک پدر نمونه اید شما یک همسر نمونه دارید یک همسر هنرمند دو تا دختر دسته گل که من کاملا حس بکنم که اینها سجوری هستن که اینجوری شما راجبشون صحبت بین راجب این شیرمرد جوان پسرتون واقعا من افتخار می کنم خب شما جناب جهانبانی سپه بود جهانبانی که اون انوشیروان نازنین رو داره جناب دادپه که این دکتر علی عزیز رو داره جناب محققی که باز اون علی عزیز رو داره من جناب اسکندری تمام این قهرمان های جنگ من افتخار می کنم بهتون من حرفی ندارم بزنم به جز این که بگم سر تعظیم جلوی شما واقعا فرود بیارم این رنگین کمان اش از طرف مردم ایران به نماندگی از این بچه های توی لایف تقدیمه به شما و خانوادتون گربان میبینید که سفر رو جنابی زسته تا بسیاره که سفر رو جنابی زسته تا

01:45:10--->01:45:14|S_06:  سپاسگوزار از از امام ملت ایران سپاسگوزار

01:45:17--->01:46:15|S_01:  شما هر بار که می آین توی اینجا دل ما رو می لرزونید و یک ورق و یک آس جدید رو می کنید خلاصه دستتون رو می بوسم تیم سار ما ازم من واقعا افتقال می کنم بهتون تمام قهرمان همه هم رز بهتون حالا به نوعی شاگرتاتون من چون همه این شاگرتای شما هر کدومشون در یک برهی فرمانده نیروی هوایی و معابنت های مختلف نیروی هوایی و مسئولین کشوری بودن من همه الان یکی از شاگرتای شما جناب تورج زنگنه رئیس حوابایی سازوان حوابایی کشوری معابن وزیره می خواهم خدمت شما بگم که تک تک اینا خودشون رو شاگرت شما می دونن و قطعا قطعا به این شاگرت بودن افتخار می کنن من دست شما رو به نمایندگی از همه اینا می بوستم قربان

01:46:16--->01:46:24|S_06:  مادانت رو سپاس بذارتون اصلا پاینده و پیروز باشید و موفقیت هرچه بیشتر براتون آرزو میکنم

01:46:26--->01:47:06|S_01:  منم از همینجا در حضور شما از جناب نقدی بک که مسبب گذاشتن این لایف ها شد شهید شادروان جاویدنام نقدیمسار نقدی بک وقتی که من تو مراسم ختمشون این اصطوره ها رو میدیدم تصمیم گرفتم که این لایف ها رو بذارم که سبت کنم چون جناب نقدی بک با قلب و مغزی پر از خاطرات و تجربه رفت پدر میراج ایران بود شما میدونید میراج ایران رو بدون هیچ نالجی ایبان کرد و برحال الان هنوز داره پرواز میکنند تو این رجعه ها ایشون هم یک اصطوره بود که از شایدان شما بود

01:47:10--->01:49:39|S_06:  من یک بار دیگه اینو مدبورم تکرار بکنم ما تو میروه هوایی شاگرد و معلمو اینها نداشتیم هر کدوم همون در یک پریودی از زمان یه چیزی از یک کسی یاد گرفتیم و در همون زمان هم یه چیزی بهش یاد داریم این حالا نبیدونم این رابطه شاگرد و اصلابی نبود من زمانی که تین سار رویی میخوام یاد بکنم من زمانی که ایشون به من هواپیما رو نشون داد آشنا کرد منو با هواپیما ایشون استاد من بود معلم من بود همه چیز من بود یک زمانی رسید که ایشون فرمانده پایگاه بود من یک معلم خلمان بودم در گردان 11 شکالی من به حسب انتخاب سرمان رضای رضوی شدم کابین اقبه ایشون بشینم و ایشون رو به هواپیمای افور آشنا بکنم یعنی کسی رو که منو در تمام طول زندگی دستم رو گرفته بود و آورده بود با فنگ و سنعت هواپیمای آشنا کرده بود حالا من به عنوان معلم میخواستم کابین اقبه ایشون میشینم اصلا من چجوری میتونستم این کار رو بکنم و بعد چی داشتم که به ایشون نشون بدنم وقتی که نشستم کابین اقبه ایشون خدا رحمتش کنیم روحش شاد باشه دیدم من چیدی ندارم به ایشون یاد بدنم بدونی که اصلا من یک کلمه حرف بزنم هواپیما رو روشن کرد تاکسی کرد تهکاف کرد هواپی افور هواپی افور ای تازه اومده بود تو ایران ایشون رو فرمونده پایگاه بود باید چکات میشد تو این هواپی حالا این رو نمیدونم چی میدونیم من رو نازر میگرین اسمانو من خودمو معلم اونجا احساس نکردم توجه میکنم خیلی هر بچه ها من اسم خیلی آره اگه بخوام بیارم اینجا من باید اون روز دفترچه پروازمو به شما نشون دادم بله من میخواستم همین حالا شما میخوای بگیم معلق چیز یاد گرفتم میشه یه لحظه ببینم میشه

01:49:36--->01:50:19|S_01:  میشه یه لحظه ببینم میشه میشه همینجوری که دارین صحبت اگر دم دستتونه دفتر پروازتونم یا میخواین جلسه بعد نشون بدیم باشه چون یک داستانی توی دل اینا هست شما من مطمئنم همونجوری که اون روز بود هر بار اسم هر کیا که میدیدید یه خاطر ازش میگفتید از از تمام شهده ها که رفتن تمامی کسایی که شما باشون پرواز کردید از جناب دوران که من دیدم پرواز کردید یه خاطره گفتید از جناب اسکندری که دونه به دونه اینا رو شما چکات کردید

01:50:17--->01:50:20|S_02:  دونه به دونه اینا رو شما چکار کردید




پست‌های معروف از این وبلاگ

تیمسار جلال آرام -چرا خلبان های اخیر شهید شدند-؟ بررسی صندلی های ایجکت هواپیما و سوانح اخیر اف 5

مرجع حمله به اچ 3 - با حضور بیش از ده تن از دلاوران حاضر در عملیات - قسمت اول - تیمسار ایزدستا

سری مصاحبه های ناگفته های جنگ تیمسار علیرضا نمکی (قسمت "اول" از شب " دوم")