تیمسار فریدون ایزدستا 🦅
00:00:00--->00:08:56
spkr_02: مورد رو شروع بکنم باش و اون در مورد صحبت های قبلیمه ضمنی که واقعا محبت های زیادی به من شد در مورد برنامه قبلیمون چند تا مورد رو به من تذکر دادن که من میخواستم راجع بهش صحبت بکنم یکی از همکاراتم به من تلفون کرد گفت که شما تاریخ ورود به نیروی هوایی رو به جای 1340 گفتی 1342 اگر به این صورت بوده من حالا عروسی زیاد مهمیتی هم نداشته باشه اما چون مسئله تاریخ هست درست میگه ایشون من تاریخ ورودم و به پایگاه دستبول 1342 بوده نه 1340 به بروده به نیروی هوایی این رو میخواستم تحصیح کردیم بله یه مورد بله خواهش بکنم یه مورد تذکر داده شد در مورد سانههی من با تیمسار جهانبانی در آگروجت بود که این هم وارد فرواس میکرد که در حین انجام شویشون مجود شد از حافت ما بیلاد کنه روی پایگاه مهراباد این شویشون داشت انجام میشد و به علت نقص فنی حالا کبود پرندهی وقتی هواکومهاش نمیدونم چه اتفاقی افتاد که مجود شد هواکومهارو ترک میکنه در حین انجام شویشون تیمسار عبداللهفرد اگر آن میشت منسانهی منو حتما این موضوع رو تعیید میکنن ما سانهه دیگه نیروهوایی داشتیم که محروم فرادوند و علاقه مند خوردن به هم و هد تو هد کالیژن داشتن که متاسبانه هر داشون شهید شدن این هم در مورد سانهه نیروهوایی که میخواستم حرف کنم مختب دیگه که یکی از دوست های بسیار عزیز من که هم خلبانه هم فهم بزرگی در مینتنس و گردان نگهداری حرف محادده به من اشاره کرد که در صحبتهای من در مورد تیمسار نوری یه خورده نمیدونم سوء تعبیر شده بوده من هیچ کونه منظوری ندارم زیادن این که تیمسار جنران سرگار نوری اون موقع الان نیشاله که خدا تو روان بهشون بده نمیدونم هستن نیستن کجا هستن ایشون از چهره های بارز نیروهوایی و از کسایی بودن که واقعا بنیانگذار جامعه مصرفی که ما واقعا پربرش پیدا کرده بودیم در اون زمان ها ما رو به سمت در حقیقت خودکفایی سوغ میدادن و مسئله مینتننس هواپیما های مدرن اون روز ایشون از بنیانگذار اون سیستم نگهداری هواپیما بودن در اون زمان جناب سرگر نوری و تیمسار اشهری دوزارستم که تیمسار نادری اینها کسایی بودن که در تخصیص خودشون واقعا یه نفر بودن این موضوع هم من بخواستم یک اشاره کرده باشم بهش من زمن این که احترام بسیار زیادی برای ایشون قائل هستم اصلا دوزشون دارن قبلم قلبن ایشون رو زرگا نوری رو واقعا دوزشون دارن امروز من میخواستم یک موضوعی رو شروع بکنم با هاشوامون عظمت نیروی هواییه ما نیروی هوایی اوسته یه که دارم باز میگم نیروی هوایی محضورم این نیست که خدا نکرده در موضوع نیروی دریایی یا نیروی زمینی یا سازمان های دیگه ای من بچند به اصلا سوه تعبیری به وجود آورده باشم علتی که من همه شایی راجعه نیروی هوایی و خانواده نیروه هوایی صحبت میکنم اینه که من خب به خانواده نیروه هوایی بیشتر رواشنگی دارم همه نظر تخصصی و همه نظر نحوی زندگی به این جلیل من در مورد عظمت نیروهای مسلح اگه بخوام صحبت بکنم نیروه هوایی رو اطلاع بیشتری دارم بیشتر راجعه به صحبت میکنم در این مورد میخواستم وازن یک توجه شما رو جلب بکنم که من منظور خاصی ندارم اما مسئله خانواده که وقتی صحبت میکنم شروعش میخواست از خانواده شخصی باشه دلم میخواست که همونطور که شما یا هر کسی دیگه ای به هم این برنامه که انقدر زحمت کشیدین و اساتیدو یا کسایی که یک خود قدیمیتر هستن یک خود دوتا پیرهندو قدیمی یا بیشتر پاده کردن میارین و باشون صحبت میکنین ما اگر هم هنری داریم و داریم داشتیم و داریم از تلقه برمیگرده به خانواده خانواده محورش خانوم خانواده هست اون زن خانواده هست یعنی اگر ما پشتیوانی نداشتیم هرگر این که دارم میگن من خودم و تمام دوستان من چه اونهایی که برخواد روح شاد شهید شدن چه اونهایی که اسیر شدن چه اونهایی که ریسیبل هستن حالا من نمیم جانباز بهش میگم من یواش نواش بریم که مدت از وطن هم دور هستم جانباز فرحانگل لغت هم هم یه خود اشکال پیده کرده باشه که البته دلم نمیخواد اینطوری باشه یه مقداری هم راجب خانواده نیره هوایی صحبت بشه من دوست دارم که این شعرهایی که مثلا خانوم من گفته خب ایشون یه استعداد خاصی داره در اون زمینه راجب بانوانی که سازندگان ماها بودن مالا من دلم میخواد دوستان نفرشون رو اس ببرم نمیدارم گرفتاری برایشون به وجود نیاد مثلا فرسانگل خانوم سپه نازی سپه خانوم مورین جدی ایشون واقعا بیارن بیار این جده دوروین ببینید که چجوری بچه های کوشیکشون و فرزندان کوشیکشون و تحویل اجتماع بشریت دارن که امروز واقعا باعث فخ هستن خیلی کار مشکلیه که یه نفر خانوم جمعون دوتا بچه رو ورداره و به تنهایی و بدون هیچگونه پشتوانه به این مرحله برسن این کلود این خانوم خود من من خانوم خودم نبراه همه اینها میزدم حالا علتی که باز ممکنه برداره فردا مورد انتقاد قرار بگیرم که ایشونو باید نشوندین جلو دوروین بر وجب خانوم خودش رو بگرد دلیل دارم اون روزی که من رفتم توی هواپیمان نشستم خانوم من اطلاع نداشت و نب یعنی من نباید بهشون نگفتم به خاطر حساس بودن حساس بودن مسئله و موضوع معمولیت خودش اینجا نشسته الان بقیر من تا بعد از این که من از این معمولیت بر نگشتم ایشون متعلق نبود حالا من چرا این کار کردم؟ اولا اپرشیت میخوام بکنم از ایشون که هنوز در کنار من نشسته ممکنه یک کسی سوال مکنه که خب من ایشونو رهاش کردم به امید خدا و بعدم خدا طول اون به عزیز بزرگ کل عملیات و اصلا مهمتر وزیفه همو بهتونه خوب انجام بدم من اوماد بین خانوادم و میهنم میهنم میهنم رو انتخاب کردم توجه با هرزم داریم؟ خدا میهنم رو انتخاب کردم من فکر کردم که اگر من میهنم رو انتخاب بکنم من میهنم رو نگهداری بکنم خانوادم جلقشه خانوادم جلقشه خاي cog
00:08:53--->00:08:59
spkr_00: نیهن رو نگهداری بکنم خانوادم جلقشه
00:08:59--->00:18:16
spkr_02: این بالوانی که من ازشون است بردم اولا خیلی تشکر میکنم ازشون که بدون آگاهی اونها من همچین صحبتی کردم ازمان پیش اومد باید گفتم انشاءالله که خدا حج اصلا خدا توبه اون بهشون بره باری بود که از دفعه قبل بعد از را میبینه پرتمام عمره 98 سالم جلال دوروین هیچ وقت نشبسم باید یکی دیگه از ایرادهی که البته ایراد که چه ارس کنم این را از من به سالا دوستانم راه نمایی هایی کرده بودم در مورد در مورد عرضه که خانواده داشتم توبت میکردم که یکی از اشکالات بزرگ دنیا امروز اینی که به خانواده اون ولیوی که باید بدن داده نشده اون کسایی را که خالق هستن و ماها را به وجود آوردن و امروز در صد بالایی از واقعا خادمین بشریت و تشکیل میتوند چطوری که مثلا فرض بفرماید که اون بانویی که قهرمانی به وجود آورده که در صحنه های وضعشی دنیا داره میدرخشی در دنیا اجازه نداره که بره بشینه خمسرهای نشده یا فرزندان نشده تماشا بکنه این برای من مورد سؤاله من میخواستم که از این صحبت هم را نتیجه گیری بشه من دو ساعت ساعت هفته قبل جلوی این دوروین بودم و دلم میخواست که نتیجه گیری بشه که یک چراهای یک سؤالاتی را هم من دارم اینها بهش جواب داده بشه از یه طریقی به من جواب بدن یکی دیگه از عرضش هایی رو که من اون روزم واقعا خواستم از شما که همدیگر رو فیدا بکنید عرضش دوستی هست این خانواده عظیمی که دارم راجع به صحبت میکنم دوستی و همدلی یکی از ارکان اساسیش هست دوستانی دارم که حالا که راجع به دوست دارم صحبت میکنم اینها تأثیر گذار توی تشکیل و نمو و رشد یک خانواده هستن دوستانی دارم که دلم میخواست مثلا نمیدونم میتونم راجع بهشون صحبت بکنم نمیتونم بله بله خواهش بکنم بله بفهمید به عنوان مثال من دوستی دارم که خب شاید پنجه سال تنس در نیروی هوایی دوره خدمتشونو از اونجا باش آشنا شدن در سالهای 1345-1446 افسوران مثالا متخصصینی بودن که باید دوره وزیفه میدیدن این دوره وزیفهشونو در پایگاه ها میامدن که با ما ها اونجا ها آشنا شدیم اسمشان دلم میخواد ببرم آقای دکتر ایزک یافایی رودشونو در امریکا هستن ایشونو از دوستان من بودن اونجا ما هم آشنا شدیم در خانواده نیروی هوایی آشنا شدیم این دوستی ما در اون خانواده نیروی هوایی سالها ادامه پیدا که هنوز هم ادامه داره نتیجه این بود که یک آدمی که واقعا تو نگه آشق ایرانه وطن پرسته این دوستی ما باعث شد که ایشون کارهایی کردن در اون امریکا که برای من اون موقع هنوز هم یه مقداری قابل تقلیر و تقلیسه من هر کسی رو که به ایشون معرفی کردن دکتر رو در نونفذش کردن بهترین خدمات ممکن رو در اختیار اون کسانی گذاشتن که امکانات آنچنانی مالی نداشتن و ایشون این خدمت رو به اینها کردن تعدادشون هم کم نیست دلن بخواد که این آقایون یا این کسایی که به هر نهوی از انها به مملکت خدمت کردن به ایران خدمت کردن به هموطنان خودشون خدمت کردن به نهوی از منها معرفی بشن شناخسونده بشن اینا چهره های هستن که واقعا الناس هم باید مشخص بشن تو جامعه بعد اون بشنستنشون چه کسایی خدمت کردن بهشون از این مطالب که بگذاریم از مسئله خانواده که بیان بگذاریم دوست دارم در موضوع قلب تقنده نیروی هوایی پایگاه دستول در زمان جنگ شکل بکنن برد این پایگاه همونطور که قبلا هم گفتم در مراحل اوایل جنگ واقعا قلب تقنده نیروی هوایی بود نیروی هوایی در مقابل دشمنی قرار گرفته بود که اون کسایی که میباید بودن در مقابل اون دشمن نبود نیروی هوایی بود ما در ماه های اون دو ماه یا در شهست روز اول جنگ در حدود هفتاد یعنی طقیقا دقیق اگه بگم شست و هشت خلبان از دست داریم این خلبانهی که از دست داریم همشون وابستگانی داشتن من دلم نمیخواد که اینو به عنوان یه عدد نگاه کنیم ما شست و هشت نفر انسانیت دست دادیم که جایگوزیم کردنشون در اون زمان ها و همیشه کار بسیار مشکلی بوده این تداد در ماه ماه های بعد اگه بخوایم بریکتان رو خونیم از این شست و هشت نفر بیس نفرش در ماه آوان انجام شد یعنی اکثریتشون تو ماه مهر انجام شد بیس نفرشون در ماه آوان از دست دادیم و در ماه آزر تدادشون به شیش نفر رسید دلائلش این بود که پرسونل پایگاه وحدتی بیسید بیسید بیسید در شرایط این هواپیمار آماده می کردن که باران موشک و فشنگ و بوم رو سرشون بود بعد از این که نیروگاه یا اون ترنسفورماتور اندیمش که مورد حمله عراق قرار گرفت پایگاه در خاموشی بود پرسونل فندی ما در پایگاه وحدتی در خاموشی و در تاریکی ها این هواپیمار رو آماده می کردن اوبرنایت ارکاندیشنی وجود نداشت اون زمانی که برق پایگاه نداشت این آقایون بدون وجود ارکاندیشن این هواپیمار رو آماده می کردن نتیجه تن این ناراهدی ها و این فشار های غربانی به فرمانده هانشون به صلاح منعکس می شود و نتیجه شد اون روزم روز کردم این چشک فرمانده پایگاه مزیور می شود به عدت ناراهدی های فیزیکی از کار بر کنار شد این فرمانده پایگاه رو اگه شما فالو بکنید ببینید که بعدا یه مددی که می گذرده کار خالش خوب می شه حالا دیگه تو پایگاه نبود حالا می ره سازمان صناعی هواپیمایی رو نگهداری میکنه یعنی سازمان صناعی هواپیمایی که ما نداشتیم اصلا در زمان انقلاب خیلی در زمان قبل از انقلاب خیلی محدود بود و حتی هواپیمایی خودمونو نمی تونستیم نگهداری بکنیم اوهر حالای هواپیمایی به سلا تعمیرات اساسیش در کشورهای خارج انجام بشد این سازمان صناعی هواپیمایی خدا طول اون بشون بده تین سال اشکری یه زمانی به سلا ریاست رو یا مدیر آمل بشون بگذارد مدیر آمل این تشکیلات رو به احتید داشتن بعد از انقلاب یه مدتی تحت نظارت و سرفرسی برادران نفاظتار ما قرار گرفت که متاسفانه درخش شد پانچنانی نداشت و بعد دوباره همین فرماد پایگاه که تو اون شرایق خدمت کرده بود میره و سرفرسی این تشکیلات رو به احتیم میگیره که دوباره ما هواپیما بومد دیگه بجنیم که ببریم اسراییل مثلا تعمیر بکنیم دیگه تو ایوان تعمیر میکردیم خب اینا یه ولیویی داری که اینا در زمان جنگ ریاسی اتفاق میدارد و بعد از جنگ اتفاق میدارد حالا گفتم که راجب این صحبتم پیش اومد درم میخواد یه خاطره دارم در بوده تیمسان خطیبشهیدی اسمی ازش ببرم موسیقی
00:18:23--->00:18:28
spkr_04: موسیقی از اینجا کنید از اینجا کنید
00:18:27--->00:26:28
spkr_02: نمیدی که ارزگردن در سالهای چهل و چهار چهل و پند یعنی چهل و پند چهل و شیش و چهل و هفت این حواق مای F86 رو که بازماندگان جنگ کره بود در نیره هوایی فرواد میکن توی یه پریودی سواله همون خیلی زیاد شد مثل سانه هی محروم حسن تلا نوت سید زیا هاشمال حسینی آقای کیومرس مبسر اینا در یه فرصت کتاهی اتفاق افتاد و متاسفانه اومدن رسیدن به اونجایی که حالا آقای فرغانی شاید بهتر بزنه اینا رو دیدان که این به علاقت اشکال فنی بیش اغلبش به وجود اومده این سواله به این سرعت ما داریم سانه میدیم و متاسفانه نیروی هوایی امکان تعمیرات اوورحال این هواپیما رو نداشت همون زمان ما با این هواپیما آکروژه پر باز میکنیم نزیجتا تصمیم گرفتن که این هواپیما رو بطرستن یکی از کشورهای خارج حالا بین پاکستان رو دارم اسرائیل رو اینا اومدن یکی رو انتخاب کردن که اونو دیگه من مسئول سیاسی شدیدن رو اصلا نموارد درسم نمیدونم میخوام که وارد بشن و هرخال مضیوب دیگه این هواپیما رو ببریم در اون کشور و تعمیر بکنن و برگردن در یکی از این مسافرت ها حالا من در خدمت تیمسار مهمند یکی از این پروازارو کرده بودم در خدمت تیمسار خطیب شهیری پروازی کردم که خاطراتی از تیمسار خطیب شهیری دوست دارم که الان اینجا ذکر بکنم از محرابات تکاف کردیم بریفینگ برابر استاندار انجام شد در شرایط هوای آفتابی بسیار خوب پرواز میکردیم و مرز رو قد کردیم از مرز که ما رد شدیم وقتی که فریکانس رادار تبریز رو تک کردیم تیمسار خب لیدر نسل بودن اون موقع سرگلت بودن من از کنم کنم صدفان یک بودن که در بال ایشون پرواز میکردم دیدم که ما فریکانس رادار تبریز رو که غرف کردیم رفتیم روی فریکانس رادار دیار بکر یا دیار بکر این موقع دیار بکر و ایشون شده که ترکی سوبر کردن با دیار بکر خبیشون تسلط کامل به زمان ترکی داشت و ترکی سوبر دیگرد خواهش چگم که تیرد یه خود منم در جریان بگذارید که چه اتفاقی دارید و چی دارید صحبت بکنید که منم در جریان باشم ما این موقع از محرابات که تکاف میکردیم در دیار بکر میشستیم سوخ گیری میکردیم از اونجا بلن میشدیم میرفتیم به تلاویف ایشون گفت من دارم یک ترایی میکنم که بلکه دیگه ما تو دیار بکر نشینیم مستقیمن بریم به این چه لیک و از اونجا بریم به تلاویف که دیگه مجبور نشینیم یک شب در ترکیه بمونیم خب ما خوشحال شدیم که خب در ترکیه زیاد برای ما این چیزی نبود جازبه نداشت شب مونده ولی خب تو اسراحیی خوده جازبه بیشتری داشت با من با فقط شما یه خود فاصلت رو با من کمتر بکن و به گوش باش من به اطلاع میدم که چگاه بکنیم تو این فاصله من دیدم که خیلی سریع بریم میریم پایین ارتفاع کم بکنیم سی و سی اضافه ها اینجورا پروت میکنیم داریم ارتفاع کم بکنیم از این کنشیدم که جامس هم گفت چه اتفاقی افتاد داریم چون من انقدر سریع داریم میری پایین اول خوشحال بودم فکر کردم که این اجازه رو بهش دادن داریم میریم منجه که بشینیم که اون برنامه رو اجراء بکنیم گفت نه من موتورم یه خوده اشکال پده کرده و چراق فایر لایت من دای وقتی بیلینک میکنه مثل یه اشکال موتور پده کرده دارم میرم یه خوده پایین تک اگه من بودم بهلاد کنم ارتفاع پایین باشه تو سی و سی اضافه رو میکنست بهلاد کنه من امیدار که فاصله من یه خوده کم کردم بایشون دیدم که دود سفیدی از خواهر پایین داره خواهر نشه بهش کفتم جمس ها گفت هوا کنم دود سفید خیالی قلیزی داره ازش خواهر جوشه گواره این مزه که موتورم آتیش گرفته و خیلی خونسرد مثل که اصلا هیچ اتفاقی نیفتاده میخوام بهتون بگم که ما چجوری چیز یاد گرفتیم مسئله خونسردی و نمیدونم پیشنط داشتن و مورد برزمانهای یاد گرفتیم و تنس نکردن وینگمن و دقیقا بعد به من گفت که شما فقط ببنیدون که کجا هستی و برابر بیریفینگی که صحبت کردیم پرواز مخون من دارم میرم اتفاق پایین بهلاد کنم من اصلا باور نمی کردم که همچیزی ها ممکن اتفاقی هستن به هر طریق لرسرد دارم ایشون رفع اتفاق پایین و در همین صحبتهایی که با هم رد و بدل میکردیم زمان زیادی نشد فکر میکنم شد یه دقیقه دو دقیقه دور کشی و یه دفعی دیدم که یه چیدی اصلاحات ما خارج شد و چطیل و آسمون روشن شد باز شد من طبیعتا رد شدم ازش رو دور زدم برگشتن دیدم برگشتن چطل و آسمون رو بازا بود داریم میره پایین و ما مونگیم تنها خب خورتم باید چکا کنیم باید بریم یه جا بشینیم پیدا کردم و یه خود به ارسام مسلط شدم بلاخته رفتم یه جایی نشستم توی پایگاهی بود به نام پایگاه کنار چرز کنم یه باندی بود به نام باتمن اونا بچه ها میدونن کجا اونجا نشستم از اونی که نشستم اومدن دوره برای هواقه ما و دریان رو برایشون گفتن برای مسئولین پایگاه اون باتمن گفتن که موقعیت چه رو نقشه داری گفتم بعد من پلات کردم به حال هلیکوپتری اومد و ما رو سوار کرد و رفتیم اونجا پیدا کردیمشون و غیر این که دنبالش میگشتیم تو اون ارتفاع منطقه پایین چون محل سانهه معلوم بود ولی خود ایشون رو نمیدونستیم کودی هاست بعد متوزی شدم یه اصواری با یه دونه جلیقه از این کتای پروازمون دو رنگ داشت یه روش رنگ خاکی بود یه روش رنگ نارنجی بود نارنجی بود نارنجی با این اصوار داریم میاد به سمت هلیکوپتر ما به منطقی که نشستیم خلاصه ایشون اومده و احال هم دیگر رو بغل کردیم و خیلی خوشحال شدم که ایشون سالم رو زنده اصلا اصواری میکنن بعد موردیمی به احال با هم اصوار هلیکوپتر شدیم برگشت این پایگاه باعتمان که بعد اومدیم به دیاربک برای من تعریف که که آمدیم پایین و خلاصه یه ددانی اومدن اونجایی که من لهم کرده بودم با هلیکوپتر بازون پارشوت و اصواریشون رو گرفتم و دیدم که اش هلیکوپتر دیدم اومدن به سمت هلیکوپتر همیته حالا این داستان خیلی مختصره حالا که مدر اونجا بودی متاتیم بررسی ساله اومدن برشه که الان این ها ما رفت ادامه دادیم به سمت اسرائیل چون برگشت به سمت ایران میخوام از اینجا نتیجه میگیرم باز اون احمد و بزرگی اون بزرگانمونو که از من سؤال کردیم در هفته قبل که اینها چه تأثیری توی سازندگی نیروی هوایی داشتن مختصر خدمتون راجب تین سال مهمد گفتم میخواستم راجب تین سال خطی شریدی هم یادی کرده باشم
00:26:29--->00:26:58
spkr_04: چقدر جادت به یاد اون صحبت و چقدر واقعا تأثیر گذار. شماها که از قدیمی های جنگ و باین شما جهان محققی، جهان فرقانی، شما بزرگان هم وقتی که حرف میزنید برای ما جوانترها درسه. و اون روز حرف سقشنگ زدید گفتید من هدفم اینه که نیر جنریشن بتونن از تجربیات ما استفاده کنن.
00:27:01--->00:27:28
spkr_02: و اشتباهاتی رو که ما کردیم نکنم من علتی که به اشتباهاتم هم مثلا اشاره میکنم اینه که نمیخوام اون اشتباهات تکرار بشه و این هم در وقت تیم سای خطیب شهیدی بود و بحمد رهبری ایستی بحمد رهبری از خلابانهای افوت
00:27:29--->00:27:33
spkr_04: میشه لاز کنید یه مغزاری چون چهه لومشه امروز
00:27:37--->00:28:57
spkr_02: البته ما یه رهبر داشتیم محسن یه محسن رهبر داشتیم که امروز هم اینجا هستند در امریکا هستند بسیارم موفق هستند که من خیلی خوشحال میشم وقتی که موفقیت بشهاریم شده همونطور که تو نیروهوییشون خالبان خوبی بود الان هم تو امریکا یه بیزنستان موفقه آقای رهبریمون که اصفانه من شاید خاطراتی حتما دارم به خاطره که مدتا در گردان من بود با هم یه جا خدمت میکردیم خیلی چیزا من از ایشون یاد گرفتم خیلی چیزا ایشون از من یاد گرفت ولی خاطره آنچنانی در مغزن نیست ولی شخصیت و آقایی و بزرگمنشی و یادمه قیافش به خوبی یادمه اون قیافه جالب و جزداب و خندانش همیشه یادمه خاطره این محکم متاسبانه محکم نظر پروزی که این بود جالب باشه برای شما نداشته باشن ولی شخص ایشون رو هرگز فراموش نمی کنن موسیقی سوی دیجی
00:28:57--->00:29:03
spkr_04: ما میتونیم ادامه بدیم صحبت همون هفتمونو؟ یه چند تا سوال مونده شده؟
00:29:02--->00:29:07
spkr_02: بله بله حتما خیلی دولم میخواد که اول سوالات اجابه بدنم
00:29:10--->00:30:12
spkr_04: اینقدر گسترده و جامعه هست که خیلی از سوالهای دوستان که تو دل این سوالها هست فکر میکنم اینا رو به قول معروف پاسخو باشه. ما اون هفته اشاره کردیم به نقش اساتیس قدیمی در آموزش نسله که جنگ گذروند و تأثیراتشون بر حالا که چقدر زیبا شما با چند تا مثال بارز اینا رو مطرح کردیم و قشنگ جا افتادیم. راجب تیم آکروجت و دلیل تحسیسش. حالا من منظور دارم از این سوال که میگم دلیل تحسیس یک تیم آکروجت برای یک مملکت چه میتونه باشه که شما داشتید و تمام کشورهای معمولا که به قول مروف نیرو هوایی دارن که برای مفتن حرف داره دارن. آیا فقط به خطر انداختن جون و شو دادن و اینه که ما فیلان یا چیزهای دیگری هست پشت این قضیه.
00:30:13--->00:38:38
spkr_02: باید عرض میکنم خیلی مختصم آشنایی با فند هواپرمایی به خصوص در ممالکی در شرایط ما کار عمومی نبود که عموم و مردم آشنا باشن با فند هواپرمایی نتیجتا وقتی که دانشگره های مختلف دانشجومی پذیرفتن که جوان ها را آموزش بدن برای تخصص های مختلف نیرو هوایی هم یک تخصص پیچیدهی بود نیروی زمینی این اشکال را نداشت برای جزب دانشجوم نیرو دریایی این اشکال را نداشت برای جزب طبقی جوان در نیرو هوایی این اشکال را ما داشتیم به خاطر این که من خود همون وقتی که میخواستم بیام توی نیرو هوایی مادر من قرآن سر میگه نهست توجه میکنی مردم یعنی جامعه در مورد نیروی هوایی فقط اون خطراتشو میشناختن که آقا هواپیما خطر داره در حالی که خب خطر داره اگه بخواین شما با ناو مقایسه بکنید خطر داره متقام مردم با زیبایی کار آشنا نبودن که این کار زیبایی های هم داره اولا روح آدم ها رو پرورش میده که شما در جنگ دیدیم ما اونطور کسایی که فرشتوار نیست اقبال مرگ رفتن اینا روح بزرگ داشتن جامعه رو میخواستن اون زمان آماده بکنن برای پذیراشدن یک فند و یک تکنولوژی مدر رو روز دنیا که احتیاجه و نیازش هر روز در جامعه در دنیا بیشتر میشن ما همیشه نمیتونستیم روی خواهیما هارگورد بمونیم که باید جامعه پذیرهای این بود که یه روزی هم هواکومه 86 رو داشته باشه یه روزی هم هواکومه های F-BEND رو داشته باشه این هواکومه F-BEND هواکومه پیشرفته بود یه روزی باید آماده گیر این رو میداشت که هواکومه F-BEND رو داشته باشه ما داشتیم با جامعه جهانی پیشرفت میکردیم لازمش این بود که اجتماعمونه هم آگاه باشه نیاجه بریم که بگونه اگر یک خانوادهی جوانش رو داره میره خلبان بشه اصلا برای چی داره؟ خلبان بشه که آنه کچکا کنه داره این از اون دید نگاه نکنه که من این جوانم رو پرورش دادنم که حالا داره اونجا سانهه بده این نمود این روح یک جوانی داره توی یک زمینهی داشت پرورش پیش پیشنه میکرد در این حال جامعه هم باید این آمادگی رو پیدا میکنن این کادر خلبانی از کجا باید تحمیم میشون از دل این جامعه باید تحمیم میشون در کشورهای پیشرفته مثل امریکا این شعه رو میداشتن روی شهرها حقل ما در زمان ما شعه من فقط تو پایگاه ها اجرامی شد مثلا پرس میگه تیم آکروجه وقتی پرواز میکرد شعه میدادم تو مهراباد بود توی نمیدنم همه دان بود نمیدنم جاهای پایگاه ها بود خلاصه مردم هم هرکی علاقه من بود میامد ولی وقتی که ما هم پا به پای جامعه پیشرفته یه هواپرمایی دنیا شروع کردیم به پیشرفتن شما میبینین که در زمان جناب سرهنگ خبیدی منوچه خبیدی رو ارز میکنن این تیم آکروجه به اون جایی رسید که روی شهرها پرواز میکنن برنامه ریدی داشتن که روی شهرهای بزرگ و بعد یواشواش روی شهرهای پوچیک روی شهرهای پرواز میکنن و شعه بدن که مردم خاشنا بشن با این زیبایی و اینه که آمادگی داشته باشن ما جوانهایی رو داریم پروازش میدیم که اینها یه روزی باید از ما از این مملکت ما دفاع بکنن خب این ما نمیتونستیم بلیم مثلا پرسیل قرار و زمان جنگ وقتی گلد به خواهر مایه و هزونه که میراج افوانو بهش دیگه کردم برسیل قرار برسیل قرار برسیل قرار با این میخواد حواجگار بکنه خالبان راشت هم خایر کردم خالبان هم نداشتن عراق خالبان هم که مثلا هواقه مایه پیشرفته یه میراجو به تونکنه افوانو پرواز بکنه نداشت خودم فراسابی ها آمدن به عنوان شما میدونم استخدام عراق شدن که برای عراقا برای عراقا بزنگم و ما میخواستیم خودمون برای خودمون بزنگیم ما آزام های جوان و دلاغر و رسنو فررساد و میدونم حارش کمانگره اینا در تاریخ همون همیشه بوده و تو نیروهوایی هم باید پرورش پیدا میکرد و این انگیزه تشکیل نیروی به سالا تیم آتروژه این بود این نمید که خوب مخلابانو رو بزنگم ابتده من این این حوض هم گفتم به تو این کاری که تو آکتویتزم رو میکردیم مشابهش تو گردان های پروازی همه میکردن پرواز فرمشن سپروندی و چار فروندی و اینا همه میکردن ما هر پرواز گانری که میرفتیم برای تمرین این فرمشن بود اولش یه زمانی دوتا دوتا تهکاف میکردیم یکی یکی تهکاف میکردیم بعد با هم جمعه میکردیم میرفتیم رو میدان تیر پرواز فرمشن فرمشن بود فرقی نمیکرم حالا فرض کنی که توی آکروجت ما یک دون رول هم میزنیم یا یک دون لوپ هم میزنیم یه جا هم عوض میکردیم که مردم یک خود بیشتر خوششون بیان دود رنگی هم داشته این خواتن هم رنگی میکردن که اینا به هم مردم بیشتر خوششون بیان که تشبیخ بشن که اگه فردا میگه یه جوونی از پانواده به مادرش به پدرش میگه باقی من بخوام برم دانشگردی نیروی هوایی به جای دانشگردی نیروی زمینی این خوشش بیاد چیف بکنه افتخواد بکنه که آقای بچه من بخواد بره مثل مثلا حالا جاوسنه خلیلی پرواز بکنه یا آقای بلغند پرواز بکنه یا آقای دهخارغانی پرواز بکنه با من شاید کسی عاشنا نبود ولی شما اگر که آقای اسم آقای بلغند رو بیارین میبینین که خیلی هم اشنسنش از کجا اشنسنش از آمون آکروجت میشنسن اشون در آمریکا هم یک بیزنسمان موفقه اینجا هم الان داری میدرخشه افرادین این روح پرورش انسانها و آشنایی جامعه به طور کلی خیلی خلاصه در این دو کلمه خلاصه میشه در این دو جنگه کجا این کار اشکال داره که آقای یه ده ایگاهت میگرن که آقا جهانبانی آقای این کار کرد آسان برای چی این کار کرد خوشحالم که شما این سوال کردی حدیقا جامعه ما آشنا باشه امروز هم احتیاج داریم آفالی امروز هم این تیم آکیرجت رو ما در ایران احتیاج داریم کسایی هم که اون تیم آکیرجت رو درست بکنن هر سن هم لیدر شنس هم کسایی که پروز بکنن هم از ما هم بهتر هر سن ضرورتشو باید سیاسیونو مامل کرد تشریف بشن که آقا ضرورت داره یا این که ضرورت نداره اینو دیگه به خوده
00:38:38--->00:39:19
spkr_04: شما مرموز میشه بیان و برن این کار را انجام بدن خلبان بشن و خودش خیلی تحصیل مصفت داره برای جذب نیرو و شناخت باره تر
00:39:19--->00:39:41
spkr_02: این انگیزه اصلی ها دیگه حالا کجاش اشکال داره ما نمی دارم اگر یه ممکنی کارو نمی کنه دو حالت داره این نمی تونه بکنه مثلا پاکستان یا نمی تونه بکنه یا این که نمی دارم عبشت می دسته ولی اگر یه ممکنی کارو نمی کنه و نمی کنه حالا سیستم
00:39:45--->00:41:08
spkr_04: ما رژه انجام میدیم حیبت نیروی مسلحی رو به روخ میکشیم این از قدیم بوده به هر حال این الان یا رجزحانیه یا هرچی هست بوده و هنوز هم هست و این یا مانووری رو انجام میدیم در غالب مثلا یک جنگ فرضی شما هم یادتونه که ما تو باقی سیاه اوارای که میرفتیم کشور قرمز و کشور آبی و برحال اینها باعث میشد خیلی ما بیاییم ته بدیم ایده بدیم آقا الان باندو زدن تره ترمیم باندو انجام بده مثلا تیم سار ایز از ستاف رئیس تیم آارای میاد بررسی میکنه زمان میگیره بیرنه در از چند دقیقه ما باندو ترمیم میکنیم که هواپ ما بتونن تکاف کنن برن و بیشتر از این خسارت نبینن و هواپ مای متخاصم بیشتر از این روزمون نشرخن جوران بدن منظورم بر اینه برحال تمام اینها حتما حتما یک ترریزی از قدیم برای شده که تیم آکروژیتی تشکیل بشه فلانی تشکیل بشه این تشکیل بشه اون تشکیل بشه و به نظر من منم فکر بکنم واقعا الان لازم نیرهوای ما با این چین خلبانان زبدهی که داره و برحال حالا هواپیما ها بسیده ها رو که ندارم بلی نیازه که واقعا یک تیم داشته باشه
00:41:10--->00:43:04
spkr_02: اگر احساس میکنم ببینید این سیاست مدارای ما هم کسایی که در رأس مملکت شده اگر احساس میکنن جامعه ما نیاز داره که یک نیروه هوایی نیرومندی داشته باشه ما در زمان هوایل جنگ شاید پونست خلبان داشتیم و ما در مورد در مقابل سه تا سپاه ایستادگی کردیم با پونست نفر شیشتر نفر آدم اگر فکر میکنن این هست که این دانش اگر کمبود ندارن مردم استقبال میکنن آشنا هستن آگاه هستن خیلی کشپره دنیا نیاز را اتیاد نمیکنن ما عربستان سعودی میگنم من اتروجه نمیخواهم شاید یک نیروهوایی هم نخواهم میگنم من وقتی که خواستم جنگ بکنم بیرم خلبانم پول دارن حالا حالی خلبانی که استخدام بکنه اون علقه نداره ولی وقتی که من افتخار میکنم به این که تو نیروهوایی پرواز میکردم آماده بودن برای جانفشانی آماده بودن یعنی خلبانه دونیانشون دازن اینا اینا آدم های از خودکذشتی هستن که آماده پذیرش هر نوع چیزی در مقابل وطن هستن یعنی وطنشون رو من برای شما عرضش خانواده نظرش بسیشون دیدنم دلاشتم در مقابل وطن منظور من این بود که این رو برسونم من به این معنی نمود که میخونه بادم و بل کردم به امید خدا رفتم به خاطر اینکه میخواستم خودم رو نشون بدم خودم رو که نشون بدم من چیزی دیگه این دوتا پرد دوتا پرد زندی داشته باشدم که خیلی خوشحال و خوشحال
00:43:04--->00:43:39
spkr_00: دوستشون داشتا. دوستشون دیگه داشتا.
00:43:39--->00:46:13
spkr_02: همه شهر تهلا یه دفعه میخواهمیدن که آقا من رفتم مثلا نمیدونم با عراب بزنگم بنابراین عرضش خانواده رو من وقتی که برای شما گفتم منظورم این بود که متوجه بشین من این ولیو رو اگر عوض کردم با میهنم عوض کردم با یه خانواده بزرگتری عوض کردم من گفتم اگر من میهن رو نیگر دارم وطن رو نیگر دارم این خانواده جزی از اونه چون پنج آید چهار هم پیش ماست من اگر اون پنج رو بتونم به اون پنج برسم یک و دو سه و چهار از جل بچنید بنابراین ولیوی وطن و اون ارق ملیت و ملیت عقاید که تو بوجودم هست به خاطر اون جنگیدن در وحله اول زندگیه و اگر ما برای چی به دنیا آمدیم برای چی زندگی میکنید برای که یه روزی به در بخونه یه خواهد سر که نه در راه عزیزان بود بار جبار گرانیست کشیدن به دروش من مگه عزیزتر از اون کشورم چیز دیگه ای هم دارم من مگه عزیزتر از همسر جوانم و دوتا فرزند دلوندم دلوندم کسی دیگه ای رو داشتم خب من سرمان میرم که اینها با افتخار زندگی کنم با این سرمان دیگه به چه در رو دو بخونه آکیوجه داشت ملت رو آماده می کند تنها نمیشه که یه نفری اون جلو را بیافته و خودش تنهایی بره جلو یه دهان نفر هم جلوش برن که تنها نمونه باید ملت دنبالش برن ملت ما نشون داده زمانی که خوب رهبری شده هندوستان هم آیی نادشاه رفته گرفته ملت ما نشون داده که ما زمانی که دونیا دانشگاه داشتیم اولین دانشگاه رو ما داشتیم باید اون موقع که ما دانشگاه جوندی شاپو رو داشتیم کسه دیگه یه دانشگاه داشتیم این ارق باید ملت زنده بشه مردم خودشون رو پیدا کنن اپروژیت هم جز بی از اینه نیروی هوایی هم جز بی از اینه ما بی خودی نمیدیم برام بوم بریدن تو بیابون عبه ببرن خب هر دونی ارداشی داره میخواستن مردم بدونه که این چیه اگر پول خرجش میشه برای چی خرجش میشه ارداش هم جد بی از اینه
00:46:16--->00:46:28
spkr_04: سوال بعدی اینه که ما خیلی بمباران شبانه شدیم در جنگ. چرا بمباران شبانه نکردیم؟
00:46:31--->00:56:26
spkr_02: با اون بار نوشبانه هر کاری که شما میخوایی بکنی وسیله میخوایی اگر وسیله نداشته باشی اگر شما یک خودکار یک خودنویس خوب تو دستت نماشه چیزی نمیتونی بگیمسی باید این خودنویسه رو داشته باشی امبر حالا دو حالت دره یا خودت میتونی خودنویسه رو بسمازی یا باید بری پول بری بخری یه زمانی ما که دارم میگم ایلان و امپراتوری پرژن رو دارم میگم یه زمانی تمام دنیا نشسته بودن که ما بسازیم ما این کار رو بکنیم ما اول وسیله شو نداشتیم فروز بمباران شبانه اول وسیله بکنیم ما هواپ ما وسیله شو نداشتیم دوبامی که آمودششو نداشتیم حالا وسیله که نداشتیم آمودششو نداشتیم تنها چارهی که برای ما میمون اون زمانی که ما نیاز پیدا می کردیم این بود که برن مثل صدا موسین فرانسوی ها رو عجیر بکنن بخرن با هواپ مای نمیدونم میراج پیفانش میمون بیان ازش می محابدت بکنن خب این کار خودم میخواستیم بکنیم در طول تاریخ این کاری کردیم تاریخ ما نشون داده اون زمانی که امپراتوری ایوان بوده از کجا تا کجا حالا من تاریخ بزید ممکنه زیاد قوی نماشه این اصل عمدهی بود که ما نداشتیم این نابلا آموزششو هواکومه افو رو زمانی گرفتن که ما فاصله زیادی با جنگ نداشتیم ربینید وقتی که راجعه نیروه هوایی صحبت میکنیم امنا راجعه پیشرفت نیروه هوایی وقتی صحبت میکنیم همه این پیشرفت هایی که ما صحبت کردیم از هواکومه نمیدونم تی سیکس هارگورد به هواکومه های اف چارده ان نظر تکنولوژی یه دنیاییه شما بهتر من بدونی شما خاله ما نسیمیدونی که این اصلا هواکومه های هایر ورد انقل فرقی با اون هواکومه برادرون رایت نداشت ولی هواکومه هایر ورد با اف بورتین و اف سی سین چیدی که ما قربار میکردیم این یه دنیایی از تکنولوژی بود ما در تمام این زمانو در زمانی که انقلاب اتفاق افتاد پشت سر گذشته بودیم ما زمان اینقلاب اف ورتین داشتیم بعد از انقلاب چیداریم من نمیدونم شما به من بگیم ما در زمان در در ورد تمام اصابتی که میکنیم من خودم هر سن خدمتی 23 ساله تمام این از هارور تا اف ورتین ما در زمان در در در در سی سی سال پشت سر گذشم دقیقا هر چیز سی سی سی سال چون یه دیفلام نمیتونه بگیری تو در در سال ما یک مسیری رو تک کردیم که همه دنیا براشون غیر قابل تصور بود فکر نمی کردن که ما یادیدی هوافای اف ورتین رو پرواز بکنیم آقای هوافای اف ورتین یه دانشمند میخواد بایی پرواز بکنه شما اف ورتین پریدی میدونی من چی دارن بگن خب ما وسیله شکنه بشنم حالا اف ور رو بما دادن ما از شروع اف ور هشت دار نمیدونم یا نهت خلبان پیش کسفت هایی که رفتن در خارج از من بکرد دوره دیدن و برگشتن همهش ما نهت خلبانو پلسدن اونجا آموزشتی که در رس استیفتار می نوزفر قیدیان به حضور تنس کنم که رزا رزوی نمیدونم حسن ریاهی به حضور تنس کنم که بهرام و حوشی ها ایران داعمد دانشمندی یکی همه نو نفر بودن بنیفض حالا من نمیدونم اسم همهشون رو آوردن یکی رو نیفتاده باشه نه نفر نه و این دوره رو دیدن و برگشتن در رأسشون تینسا منوزفر و همین جلید اومد تا پایینش هم که رو بگنم بنیفض بگنم دونم خدا بیانم به دانشمندی خب ما تر چه مدتی از زمانی که حراف مای F و اومد تا زمانی که جنگ شد انقدر چیزا ما بعد اولین حدی یاد میگرفتیم تا میرسیدیم به محله پرواز تیرندازی شباله خب در اون مراحل هنوز گیر کرده بودم خب خیلی کار ما به حراف مای F و وقتی شما داریم میگین این حراف مای 18 هزار توند بوم فقط میبرد ولی قرار از این هزار نه خیل سه تا باک خارجی راش فقط باک باک بمزینش دوتا سی سد و هفتاد گالانی بود یه نونه شیش سد گالانی یعنی هزار و چار سد تونسد گالان این حراف ما فقط بنزین خارجی میبرد هیچده ازار پوندم بوم میبرد خیلی چیزا یه دانشمن میخواست که این حراف ما رو پرواز بکنه و ما سانهه ندادیم خودمون این نونفر و من همین نونفر نونفر دیگر رو نونفر دیگر نونفر دیگر رو اقنامه پیدا کرد تا این که ما یه دفعایی دیدیم که ما سی سست خالبان افور داریم در چه زمانی در زید زمانه دادا و دستان نشد اما از همین هواکومه افور ما تیرندادی بمباران شبانه رو هم رفتیم یاد گرفتیم حالا ما یه خاکرم اینجا مجموع شدم از خواهد تیرندادی بمباران شبانه بگم که یادی کرده باشم از خواهد بیا مرمومه حقجو رویش بست تیرندادی بمباران شبانه رو من خودم حالا باز اگر میخواهم سوال بکنم جلال هم نمیخواهد میشه خودنمایی کردم من و آقای ایراج خوردم خدا رحمتش کنه رفتیم باقراره فینیکس شیش ماه این دوره رو دیدیم امریکایی هم موافقتی نداشتن میگوستن شما حالا زوده که بیاییم بخواهیم بمبارانش پردیرندازی شبانه بکنیم ما به موقعش به شما میگیم جنگ ها شد بحث ها شد آقای اون سیاسی خیلی زحمت کشیدن در اون زمان که تونستن اینو به امریکایی ها بقبودونم که آقا ما انقدری از شما عقب نیستیم اگر جبوتن نماشیم عقبتن نیستیم خودشون میدونستن امریکایی ها میدونستن که ما از اونها جبوتریم همه در منتالیتی دارم میگن زیاد ترقیبی نه داشتم بکنیم ولی من و آقای خوانم رفتیم اونجا و شیش ماه این دوره رو دیدیم برگشتیم بچه هایی که با من بودن میدونن ما این پاید تیرندازی با مبارانش شبانه رو شروع کردیم و در یه مدت کتاهی بچه ها همه کوالیفاید این کار شدن اون خلبانه که شما الان باشون صحبت میکنید انصال آقای براتور بردون میدونم همه همه بچه ها آماده این کار شدن آمادگیش هم داشتیم حوکومهاش هم داشتیم حالا چرا نکردیم بهتون میگم یا چرا نداشتن بکنیم حالا بهتون میگم اولا یه خاطره این رو دوست دارم بگم که یادی از شهید حقجو کرده باشم نیرو دریایی از نظر این که ما یه رقابت ککنولوژی داشتیم با نیرو هوایی که نمیخواستیم نیرو هوایی از دنیا عقب بمونه نیرو دریایی هم همین حالت داشتن از زمان تیمتار خواتم و تیمتار رمزی اطایی کسی ایک فرماده نیرو دریایی بودن هم یه رقابت هایی در روی لبل بالا هم بود اومده گفتن که خب آقا ما باید شب بتونیم با شما آپرایشن بکنیم اومدن اون زمان فرماده هم نیرو هوایی در بوشه من بر بوشه خیلی مدرمی کردم گفتن که خب حالا شما چیکار میتونین بکنین که ما آشنا بشیم با این برنامه فلر میداختیم که به سطلاع روشن بکنیم گفتن خب این فلر آقایی که بود اونجا حالا نمیخوام اسمشو بیارم برنامه گذاشتن که ما بریم این کار رو برای نیردریایی بکنیم تیمسان مستقاوی بوشه شون صدا کنه گفتم که تیمسان این کار رو تو هیچ جای دنیا نکردن تا حالا فلر انداختن روی دریا ما رقیب شیش ما دوره دیدیم it is not recommended گفتن که خب حالا ما بریم با کنیم ببینیم که چجوری میشه آیا دوه بله گفتم خب حالا من من دوه بله من حرفی ندارم من میرم ترایی میکنم ببینم خب من اصطره تلیبت میرم به جایی که روی زمین یه دونه فلر مندازم و این فلر مثل یه فانوس رو دیگه میدونی که فانوس روشن میشه میاد پایین یه جور لاگ بود مینداختیم که روی زمین میومد و روشن میشود زمین رو روشن میکرد که خدف رو روشن میکرد
00:56:05--->00:56:09
spkr_00: من حرفی ندارم امیرام ترائید و کنم بگینا کنم این اصریت
00:56:26--->01:02:35
spkr_02: یه جو فلایر بود که به صورت فالوس بود از زیر هوا خواه می افتاد و رو هوا یه چطوی داشت و یه منطقه بزرگی رو داشت میکرد گفتم که خب فقط یه مسئله هست و اونهی که رو دریا این یک رفلکشنی هم ممکنه داشته باشه که ما تجربه نکردیم گفتم خب برای بکنیم بحقال اساطید ما بودن و افترامم سر جاشم بود ما هم تخصص شدیده بودیم ولی این کار رو چیز نکرده بودیم اون دوره شیش ماهی ما سوخگیری هوایی و بمباران شبانه بود نایت آپریشن ما این کار رو تو موشه شروع کردیم و از اونجا شروع کردیم و بلاخره با نیره دریایی همچی همه هنگی های کردیم که این ها یه تعدادی ناوه هوا ناوه هایشون رو بیارن در خلیج فارس و ما هم بریم اونجا بوم به صلاف فلیر بندازیم ببینیم چقدر این کمک میکنه اولا به تیرندازی بسیدن ناوه ها و به هر حال این کار شدنیه یا نشدنیه ما دیم تو کردن فکر کردم که دیدم که نگاه کردم تابلو رو دیدم که از همه بچه ها تعداد پرواز صورتی آقای حقجو بیشتره بیشتره حالا ما خودم آمار پرواز خودم رو یا توجهه بشتنه داشتم چون خودم میخواستم برام این کار رو کنم خودم خودم رو میشناختم اومدم این اعداد رو به قرحن گذاشتم رویه بررسی کردم سوابقه آموزششین و بچه ها رو دیدم که خب آنامی کیپگر یه اول میخواستم خدا بیمان صفاته چه رو چید بکنم باید بلاخره اقلاب دلائلی نظرم عمض شد و با تیمتار مصبابی صحبت کردم و تیمتار ریایی صحبت کردیم و برای شد که آقای حقجو روشوند بکنیم حقجو از قضای رو نگاه بعدا متوجه شدیم که ایشون یک رابطه نزدیکی هم با تیمتار سواهت جانشین پایگاه داره به شونم گفتم که اینکار این ممکنه یه اشکالات اینجوری هم داشته باشه و برای اولی بار این کار رو داریم میکنیم مخوادام هم تجربه این کار ندارم شما نظر خاصی ندارید نا زباختم برنم من طرح نمکنم خواهی هم خلی که بله خلی هم خلا بانا بسیار خوبی بود درد سطح رو ندارم بلانش بدیم و رفتیم دو تا سه تا دور زدیم و یه مدار فلر انداختیم و دنیایی رو روشن کردیم نیروی دریایی دیگه اون کسی که اونجا بود فرمونده نا به اون موقع بسیار خوشحال و با من در تماس و باید خیلی خوشحال و خیلی تشویخ کردن و بعد ادامه دادیم که کفتن که چند جلسه این کار رو انجام بدید چند مرحله این کار رو انجام بدید که ما داشتیم این کار رو انجام بدید و یه خیلی دار که شماره دوی من که آقای حقی باشه خدا رو انجام بدید نیست آقا صدا کردیم صدا کردیم آقای حقیق آقای کجایی چی شد مرحله نقالیست بلاخره من کار همون متوقف کردم و برگشتم و حالا نشستم و متاثبانه بشوند ورتیگو شد شمد در اثر این فلیری که ما روی آب انداخته بودیم نور روشنگ امعکاس نور خب شما الان میدانی من چی دارم بینیم ورتیگو خیلی خیلی مهمور بود و ولی خب به همین دلیل هم امریکایی ها هیچ داخل نکرده بودن این کار این متاثبانه شروع اون برنامه نایت آپرایشن شد و به همین دلیل هم ادامه آنچنانی پیدا نکرد تا حدودی محدود شد ایران ماله رسمات نایت آپرایشن بود که چرا اونقدر نفت نشد اما ما یک کاری رو در زمان جنگ خواستیم جایگزین این کار بکنیم بعد از این که اینها شروع کردن موشک باران شهر دستور را شهر دستور یه شهر کوچکی بود یه درکونه یه اتوجه هد میشد همه خونه ها خشتاگلی اولی موشکی که اونجا انداختن که ما در خدا بیان اون زفرکوری رو رفتیم دیدیم ما انقدر اونجا قطاعات بدن آدم های مختلف دیدیم که اصلا تا مدت ها همه ما مریض بودیم گفتیم خدای پس این کار رو ما هم بکنیم با اینها ما چرا رفتیم؟ اومدیم دیدیم که ما باز وسیله نداریم اون خودکاره رو نداریم ما هواپمای بمبالان اون آیون داشتم ما نداشتیم اگر میخواستیم داریم اون کار رو بکنیم هواپمای داشتیم باید میلاشتیم که لانگ رنج میتونست بره و بیان نداشتیم اومدیم گفتیم از افور استفاده میکنیم با سوخگیری هوایی یعنی سوخگیری هوایی رو میشسمونیم به هواپمای افور از افور یا بی پنجه و دو میسازیم ای جان ترهیم ای خود آیه من شما نوشتیم یه ترهی نوشتیم که سی سد و خشتاد سورتی عدد شهاد هم نبود ای کاش برگمه اوشیار انام بقید دست من بشستم بود خدا رو همه رو بشاد نشستیم سی سد و خشتاد سورتی پرواز زن رزر گرفتیم که به صورت دستجات دوازده فروندی بریم و کارپت بامبینگ بکنیم یعنی هواپمای افور رو کردیم ای پی پنجه و دو بشور؟ اومدیم رفتیم به سیاست مدارم و گفتیم آقا دارم موشک میدادن دو شرقه رو تو تهران تو گیش ها بوش موشک میدادن آقا بزاریم ما بریم به اندازم این کار بکنم آقا شما ها شما چه جوری میخواد این کار رو کنیم؟ هر جمعونه ایداریم آقای بریصد فرمانده کل قبا بود با مقابله با مقابله با مخصم ایسا نایدار با مجریم همین جریومات زرانه
01:02:34--->01:02:39
spkr_04: نه با بیار این شهر رو دیگه این جوز تاریخه مگه میتونیم ما بریسان رو بکنم
01:02:36--->01:02:54
spkr_02: این جوز تاریخه مگه میتونیم چه جوری میشه نمیدونم یه دفعه شما سیلسط خواهر که ها برداریداری روی شهر میخوایی بند بریدی آنین شهر بخواهر تیه اکزام میشه نمیدونم خاطره هیروشیما اینجوری میشه اونجوری میشه خلاصه
01:02:47--->01:02:52
spkr_00: میخوایی بوم بردیم آنین این شهر با خواهد یک سام میشه نموندن آن خاطره یکی رو شیما
01:02:56--->01:05:38
spkr_02: داستان کتاب کنم. انداب شدیم به دفتر حضرت آیت الله خمینی که ایشون این دستوره با ما بده. وقتی هم که رفتیم آخر سرش اونجا حالا این مراحل داستانش دولانی ها چه کسایی میتونست باید با این چلنج و دیویت رو میکردیم و میرسیدیم اونجا. آخر سر که رسیدیم اونجا ایشون هم حرف آقای بنی سطر رو تعیید کرد. آقای مردم بی گناه که چرا باید بام بریزنی رو سرشنون گفتم که خب باید رو سر ما دارم میریزنم علت اینه که ما این کار رو داریم میکنیم اینه که ما خبه کمایی مثل اونا نداریم. مویدیم یه تحبیل دورست کردیم که مثل اونا عمل بکنیم. و قادر هم هستیم که این کار رو بکنیم اگر اونا با ما دارن این کار رو میکنن چرا ما رو کنیم با اونا این کاری که کرده بودیم ما اگر شروع میکردیم کارپت با مینگ از شروع بسره من خبه شما قول میدم که تا وسط بسره هم نمیرسیدیم. جنگ تموم میشون توجه میکنیم. خب قرار شد نکنیم بعد اونا گفتن اونا. ما نیروی هواییمون اصل برای اینه که ما چه میگن؟ تهاجم و مقابله بکنیم با هاشم بازم اومدیم بگفتیم که بابا این تهاجم ما داریم مقابله بکنیم این کاری نیست که ما بخواییم شروع بکنیم این کار رو با ما شروع کردن و ما داریم به اصطلاب باش مقابله میکنیم که به اقوال نداشتن انجام بدیم این شد که اومدیم رفتیم دنبال طره الولی یه زمانی اومدن به من گفتن که اونا این بچه هایی که میرفتن دو پایگه ها و برمیگشتن پایگه هایی دوگام شکاری موصل و کرکوک و دیگه من فکر نمیکنم چیزی ازش مونده بود و همه یادن میگوانم که ایز از سو ما دیگه اونجا هواپیمایی رو زمین نمیبینیم دو پایگه ها نمیبینیم خب ما میدهیم خواهی هواپیمایشون کجاست ما هواپیمایشون رو که همه رو مرهده مکردیم که بعد وقتی که پیگیری کردیم اون رو اداره دوم باستش ایمایت کمک کرده و رضا رو تو امور خارجه این باید شد و بررسید کردن و فاینداد کردن که اه آه نه تنها این هواپیمایشون رو بردن تو اردالیت گذاشتن شهست هاپیمای میراج افمان هم فرانسا به اینا اهدا کرده و البته پونشون چجوری میگیرن به اون کار نمیده این شد که اومدیم رفتیم دنبال ترحه الولیت اینام یکی از انگیزه های ترحه الولیت بود ما نمیده خودمون نشون بگیم نشون بگیم
01:05:45--->01:07:59
spkr_04: هی جون دنم ببینید من خیری حقیقتش واقعا هم اکسایتست شدم از این فکرهایی که شما داشتید ترهایی که دارید سوالهایی که دوستان دارن خیری زیاده نزدیکه 145 تا سواله که اصلا یعنی در واقعا چیز این بحث امروز نمی گنجه ولی من فقط میخوام تیتوار اگر میشه شما من بعدا براتون مینویسم یعنی منویسم شما تا یه چایی قهبه ی چیزی میل کنید من فقط خدمت شما بگم میگن که آرزی همه آلا من تاروفه رو دیگه کم میکنم دیگه میگن این که استاد به استاد ایزد ستا لغب تراح عملیات در شرایط خب این فکر میگنم خیالا یه قسمتش نیفته یکی دوستی اومده گفته از جام آزربازین بگید یکی گفته امشب به دلیل این که خب جام جامبانی هدیه شده از جام جامبانی حتما بیشتر یاد کنید و یکی دیگه از دوستان فهموندن میگن که چرا اینقدر ما بعد از انقلاب خلبانه همون دوچار نامهربانی شدن این ها که واقعا بر کسی پوشیده نیست که شما به عنوان یکی از قدیمی ترین خلبانهای حال حاضر من خیلی چون میدونم شما دنبار الگاب نیستید من از اینا چیز میگنم فاکتور میگیرم آیا شما شهادت میدهید که نیروی هوایی ارتش و خصوصا خلبانان نیروی هوایی ارتش در شش ماه اول جنگ اگر نبودن واقعا خدا میدونه چه اتفاقی میفتاد و جنگ جنگ میشد شما عنوانی کسی که در اون لحظه بودید یعنی از قدیمی ترین ها هستید
01:08:03--->01:14:02
spkr_02: حالا اجازه بده من اینا رو دونه دونه دونش که همه یادمه برای شما بگم جواب تو یکی یکی بدم اولا من همون که گفته یکی از قدیمی ترین ها هم نیستم من دلم میخواست امروز قیدیان امروز دو این لایف بود که ببینین که واقعا متفکریم ما چجوری فکر میکردم من دلم میخواست که تیم سال ختیب شهیدی چون هنوزنده است اینشالا خدا تو روان باشه بده ایشون خطیب شهیدی هم توی این لایف ما بود و ایشون جواب تو خیلی راحتر میدارد من دلم میخواست که تیم سال مرن هم امروز اینجا تو این لایف ما بود و ایشون راحتر جواب دارد من هم یکی از اون قدیمی ترین قدیمی تر از شاید شما خواهستم ولی خواهش از من شاید واجد شرایطر هم توی اون نیروه هوای عظیمی که من دارم راجع به صحبت میکنم شاید خیلی ها بودن و حتما هم هستن اون متاسفانه نیستن این یکی مثلا همین حلتی که اون دوست عزیزم و اینجا من در شروع صحبت هم بهش منشم کردم آی دکتر یافایی هی به من میگو من دوست دارم بیام راجع به جهانبانی صحبت میکنم حالا چه ایشون یه پریاد کوتاه دوره خدمت وزیفه شون در یه پایگاهی خدمت کرده که تین سات جهانبانی هم اونجا بوده حالا ببین چه چه میگن ایمپریشنی چه تأثیری وجود این شخط روی این آقای دکتر گذاشته که این آقای دکتر بعد اند گذاشته شهست سال به من استی که من راجع به این برنامه شما صحبت کردم مثلا علاقه مندی کرده گوه که آقا مندل هم میخواد بیام رجوع به تین سات جهانبانی صحبت کنم بنابراین اینه میخواهم بگم امروز هم حتی دوست دارم که همون آقای دکتر رو همه یه زمانی شما به من بدیم این آقای دکتر شما به من نامهربانی شده این سوال من از شما من که الان 30 سال تو همه هم میکرد نیستم ولی اون زمانی هم که بودم دعین خودم را عدا کردم فرق برام نمیکرد که چیه انها رهبر شده که رئیس مملکت نمیدارم که به من داره دستور بده دستور به من میدازن اگه منطقی بود قابل انجام بود برام میرفتم این کار را انجام میدادم فرقی نمیدارد کی دارم میکنم شما به من این سؤال من از شماهایی که در اون مملکت زندگی میکنید و بعد از مخشد متعدید این سؤال منه که چرا آقای ما حقیقی موردی بیه بیه چه میگن نامهربونی قرار گرفته من در خواهیمشو برونتون بدم آبه برمخش من سؤالاتی شما یه حسی قرار بکنم یه چیزی هم که باز بباره گفتی خلبان ها ما در اون کند ماه اول جنگ ما که دارم میگن جامعه نیرو هوایی را دارم میگن این جامعه نیرو هوایی خلبان ها بودن پرسونل فنی بودن پرسنال پدافند هوایی بودن خمافرها بودن در جدارها بودن اینا کسایی هایی که ما بودیم در مقابل در فران شما ما خلوانا ارائه دهنده کار پرسنال فرمیمون بودیم اگر زهمات اینا من به شما بفر میجام اون شما تصور مخودیم من درم میخواید بیرنگان شما یه لحظه تصور کنم الان جنگ شده هواکنان دشمن اومده رو سر ما داره بوم ندیزه در این شرایط در این شرایط ها خودتون رو بذارین اونجا ببینید که در این شرایط ترانسفورمر برق شهر و پایگاه و اینا رو زدن شهر در خاموشیه شهر دسبور شهر اندیمک در خاموشیه پایگاه هوایی چهارم شکاری در خاموشیه ولی ما میخواید که پرسنال فنی هواپمه رو آماده بکنن آقا با چرا قبه هواپمه رو آماده میکردم من چجوری برای شما این آره بگنم چجوری میتونم تشریح بکنم این ایپیو آر ما دیگه چیزهایی داشتیم شه شب مطور داشت روشن میکردن شبونه وقتی کار میخواستم بکنم این مطورها رو رو رو رو روشن میکردن و زیر نوره جهراتور هواپمه تنبیر میکردن این پرسنال فنی رو جورا نکایین از ما که بعد من هم مورد مورد چه میگن سآل قرار نگیرم چه آماده شبایی کار کردیم ما بودیم من نبودم خلبانم نبود خلبان پرسنال فنی بودن تیم یا سازمان پدافند هوایی ما افسران و درجه دارانی داشتیم در پدافند که اصلا حالا من اگر بخوام اسپاشون رو بگم ممکنه خیلی طور بکشه نواجه کردیم بنابراین اگر راجب خلبانمو هر جا سو مخاصی اصابت بکنیم یا از من بکستیم من ممکنه یه موقع اصاسیتی بشیم یه چیز یادم بره بگم ولی شما که اونجان شستید راحت تر هستیم ما رو ما بکنیم یعنی ما بذاریم خلبانمو بافنی جدا نکنیم
01:14:03--->01:16:50
spkr_04: من این خدمت شما بگم تیم سار ما توی این برنامه های لایفمون توی این یک سالی که گذاشتیم خب چون شما شاید واقعا تو ندیلی دارم میگم ما نفرات آماد پشتیبانی آوردیم نفرات پدافند آوردیم از اون فشا اون هواپیمای خفاش که کسی توش میشه سوشونود میکرد و ایلند و کامینت و این داستان ها از اون هم آوردیم از بچه های گردار نگهداری آوردیم از بچه های هوا نیروز این رو میخوام به شما بگم که من فقط و فقط دلیل این که خیلی امفیسایز دارم روی بحث خلبان برای این که سواد خودم دیگه خارج از این یعنی نیروی دریایی ما کابتان نیروی دریایی داریم که چند وقتی که ما ها صحبت بارم میخوام بیاد و ایشون مثلا فهمانده ناو مثلا پیکام بوده نام سهند بوده یه مدتی و تو جنگ بوده میخوام بیاد و صحبت کنه من چون فعلا تخصصم خلبان هست واقعا اینو میگم من بحث صحت و صغم حرفایی که میشندم اگر یکیسی به من میاد میگه آقا من با 150 نات لوب زدم خب من اون وقت مثلا میگم 300 چطوری مثلا شما با 150 نات لوب زدید مثلا خب اینی شیط سورت 400 نات مثلا اون بالا کم نیم برده اینجوریه اونجوریه من فقط جهت اینه بگرنه دست تکتکه نیروهای مسلح که واقعا خصوصا ارتش و زمینی دریایی هوایی نمیدونم جاندارمری نمیدونم همه اینها رو ما میبوسیم و نیروی هوایی هم دست از اون دجبانشون گرفته تا اون نفر آجودان آجودانشون گرفته نفری که MC بوده و گردان نگهداری تازه گردان نگهداری هم ست تا قسمت داره C تک A تک B تک الکترونیک فلان موتور موتورگردون کروچیف چوبچخ میذاره خدا وکیلی اگر بخواییم دونه دونه بگیم خود شما بانوان یک فرمانده نیروی هوایی که در اون زمان ما هرگز نمیشه مقایسه کرد این نیروی هوایی رو شاید باقیم با اون نیروی که اون همه تحریزات ما داشیم و خب یه جنگ گذروندیم و چون جنگ گذروندیم و خیلی فتیق شدیم خیلی صدم دیده نیروی هوایی ما نمیتونیم قیاس کنیم ولی شما پرقدرت تری نیروی هوایی منطقه دستتون بود
01:16:52--->01:17:17
spkr_02: من اولا سپاس بزارم از شما و عضو بخوام که من همه برنامه شما رو همه شا نتونستم نگاه بکنم این کاش که البته این کار رو حتما خواهم کرد این کاش که میتونستم همه برنامه های شما رو دیده باشم ولی همینقدر که دا همین جایی هم که دیدم خیلی سپاس بزاره ترسم چه کردی؟
01:17:20--->01:19:41
spkr_04: بله تیم سار من میخواهم چون که ما خب روتین همونطوری که خود حضرت عالی ما یک هفته زمان داریم شما توی یک هفته جمبندی میکنید و بعد انشالله بازخوردش رو دهای انشالله هفته دیگه جما محققی رو داشته باشین با صحبتی که برحال کردن حالا شما قراره بکنیشون نخوش احواله الان با من صحبت کرد مثلا یه ساعت دیگه میاد بلی یه ها یه مشکلی براش پیش میاد نظر بدنی واقعا رفت بیرون تیم سار رفت بیرون علی شاهده با گوشی موبایلش که بتونه بیاد و حتی چند دقیقه به احترام شما صحبت کنه خیلی دوست داشتم که صدایشو بشنوید چون من با اجازه خودشون زب کردم که برای شما بذارم ولی گفت این پیامو به شما بدم به شما و جان فرغانی سپاس گذارم گفت بهتون بگم که آشقتون هستم و هرچی که یاد گرفتم از شما ها یاد گرفتم و اگر هم من خلوانی هستم که مورد قبول بعضی از افراد هستم این به خاطر استادی جناب ایزستا و جناب فرغانی به جناب فرغانی خیلی مدیونم من حالا دلیلشون نمیدونم جان فرغانی خودشون میان میگن حالا برحاد ایشون چرا اینقدر اصرار دارن که به جناب فرغانی من خیلی مدیونم و جناب ایزستا فرمانده من بوده استاد من بوده و آشقش هستم و اگر هم میخوام تو این برنامه شرکت کنم فقط و فقط به خاطر ایشون هست و آقای فرغانی حالا دیگه من دیگه من به عشق این دو نفر فقط میخوام بگم حالا بفرمایید بفرمایید اگر پیامی دارید بجام محقه چون میدونم میشنبه حالا علی جان بعدم برشون
01:19:43--->01:20:19
spkr_02: من محققی رو اگر بگم که بیشتر از بچه های خودم دوست دارم اقلاق نکردم خودشم میدونه یک خاطره یعنی یک کاری من از ایشون خواستم یه زمانی و ایشون کرد که هرگه یادم نمیده من گردان 63 شکاری رو که در دوشیر درست میکرده ایم خب تو شما میدونین گردانای پروازی یه جایی داشتیم یه موفه بود یه کافه بود چی باشتیم بله چه
01:20:17--->01:20:20
spkr_04: باید بفه، بفه، هم بفه سر؟
01:20:20--->01:21:34
spkr_02: همون بوفه بود درست این بوفه رو من دو معقیقی گفتم که فکر نمیکنی چون یه مقالی کتاب میخوند بیشتر دوستاش کتاب بخوند اخترازش کردم تو دفترم بشت کفتم که فکر نمیکنی که این بوفه منو تبدیلش بکنیم به کتاب خونه که هم این بوفه باشه و هم کتاب خونه باشه گفت که خب جانسن که این کار خوبی برزه سرگرد بودم اون مقال منم اینشونم صدفان یک بود سرک میکنم گفت که بسیار کار خوبیه اما چجوری گفت خب امواشو شما باید پیدا بکنی خب باید چگاه کنم گفتم که تو یه ترهشو بنیمید یه لیستی از کتاب هایی که ما لازم تو این کتاب خونه بذاریم تیه بکن بعد من میردم صحبت میکنم که خب ما بوفه که داریم گردانم که همه چیستر جاشه دیست پشش شوره میزونم این را نمیخواهم عوض بکنیم ما بخواییم بوفه منو یه گوشش هم یه چیستی شکت را بریم کتاب خونه بکنیم تو این کارو که بچه های که با من بودن دوشه الان باید دلم میخواید بیان روی خط با این راجعه بی سعبت بکنم شکت را بیعليم ایم که میکنم سو Hلا میخواید بها … ما بخواید بجائه co هی عوض باجنم باید د auditorیى
01:21:38--->01:21:46
spkr_04: من یه تکه از صحبت جام محققی هست که
01:21:52--->01:22:09
spkr_05: همزی
01:22:09--->01:22:39
spkr_03: شما باید گفتا هر به تلفان من به کدور خط زنگ بزنم به موبایل یا به خونه یا به شماره فردا شب ساعت ده رو بینا من به منزل شما زنگ میزنم بعد شما محبت بفرمایید بقید جواب بدید اون لحظه اگر امکانش هست منت میذارید خدایی سمدی خیلی سلام بگید چایی سمدیگا
01:22:39--->01:22:47
spkr_05: خانمش خودشو سلام بگذارم و از قول من مرز رفت بخواهیم خوده که ما مضاهمهشو میشه
01:22:47--->01:23:23
spkr_03: من خواه که کف پای شما هستم. چشت؟ خواهد باید. بعد آنها. اشت تو چشاش جم شد و اینقدر که پایشون حرف زد. و اصلا یه سحنه خیلی عجیب غریبی بودون لحظه. و من شما رو گرفتم. متاسفانه هم علی رو گرفتم. من شما رو نتونستم ارتباط بگیرم با شما. پس من ساعت ده رو تا دهانیم به شما زنی میزنم. مرنت بر ما بذارید. چون اینقدر ایشون. اشت تو چشاش جم شد و راجب به شما صحبت میکرد. خدا غیر ممنونم.
01:23:25--->01:23:33
spkr_05: از این تقابت به پشتات های مستید از تکا و آقای فرغایی هستند. ایشون هم میموند.
01:23:33--->01:24:22
spkr_03: استوره هستن همه میدونن و من بیشتر از همه به مردونگی چون واقعا برای خیلی عجیب قریبه که چقدر مردنیشون که واقعا چقدر حواسشون به قهرمان های بطن هست که کسایی که توی بطن به هر حال حال به هر نوعی حالا دلازرده یا مسئلهی دارن اینقدر نارهتن و این برای من از همه بیشتر و چقدر احساسی انجام فرغانی این راجب شما صحبت میشه اشتر چشاش چند میشه؟ جماب ایزاستان راجب شما صحبت میشه اشتر چشاش چند میشه؟ اصلا من موندم خدا میدونه به ولو من میگم این جا محققی واقعا چه بطیه که اینقدر اینقدر برای همه ای ماها که واقعا هر کسی از ایشون یاد میکنه یه همچین حسی میگیره به خدا
01:24:25--->01:24:33
spkr_05: محما از بحیلی افتر کبلا راستانشن از انتونیو تو ریشن بیوکتاوی
01:24:35--->01:25:44
spkr_04: این ساکت من انشالله حالا نمیخوام وقتتون رو بگیرم که حاملش رو برای تو میفرستم ما طقیقا یک ساعت رو رفت صحبت کردیم ما هم دیگه فقط اون هایلایتش رو برای تو خیلی خاطره گفت خیلی درد دل گفت که حالا شاید چون راضی نباشن من دوستان هم خودشون بیان تو لایش صحبت کنن بلایی که قربونتون برم که اینقدر که حس خوبی دارن و اینقدر که شما باعث شدید ایشون حالشون خوب بشه به من گفت که حمزه ای من بکسرم یعنی بکسر بودم شما میدونید حتما بعد گفت ایشون را دستم داره چون دستشون رو بلند میکنن جایی میذارن و نمیتونن این دستشون اجابت دارید متاسفانه دوان نداره برش میدارن میذارن یه جا اینطوری بعد گفتن ایشالله دارم فیزیوتراپی انجام میدن منم این مرتب باشون در تماس هستم و این ایشالله با امید خدا
01:25:42--->01:25:55
spkr_02: درستی که شده با امید خدا دیویست پرواز برونمردی انجام بازه حالا باید اونجوری باشه دیویست پرواز برونمردی انجام
01:25:54--->01:26:38
spkr_04: و اگر دو تا عمل ستون فقرات انجام بدن حالا هم قسمت گردن ایشون اگر این دو تا عمل رو انجام نمیدادن شما شنید این علیچی گفت ایشون فلش میشد و خوشبخته همه حالا داره بهبودشو به دست میاره تیم سار و من فقط میگم ناراحت هم از این که این اصوره جنگ تو این شرایط واقعا میگم شما بیشتر از من امروز ناراحت شدید خیلی دوستاش بیاد بلی متاسفانه شرایطش جوی شد دوباره راهی بیمارستان شد
01:26:37--->01:26:45
spkr_02: درچ بکنم تمام شرایطشو میدونم میکنم این چیز رو با کشماری میکنیم من با تمام وجودم خواهد
01:26:48--->01:27:48
spkr_04: و هر حال گفت این پیغام رو به شما به شخص شما حالا آی جرام فوقانی هم میاد بهشون برسونم که هر چی دارم از شما دارم سفاسگذار شخصم تیم سار این شاره تو هفته اید بعد ما با این انرژی مصبتی که شما آوردید و اینقدر عشق آوردید و اینقدر حیجان درست شده تو این دنیای مجازی از وقتی که شما و جرام فوقانی برحال عزمتون رو جرس کرد اومدید اینقدر که این همبرزماتون حالا من جرام لبیبی رو دیدم یه متنین نوشت جرام سعید مهنتی الان داره می نویسته براتون من خیلی نمیخوام این آن رو دیگه بخونم چون شما میدونی چقدر عشق به پاتون میرزم و شما از من قول گرفتی که من مطلبی رو خیلی حالا در جرام مهنیان فقط اسماشون رو میارم دیگه مطلبیشون رو نمیگم بهتون
01:27:47--->01:28:07
spkr_02: این ساره از اجازه بده من این رو به شما بگم از این بچه ها من نمیتونم چجوری تشکر کنم آخه بهشون بگو اینقدر رو من محبت نکنین که من وقتی نمیتونم جوابشو قادر نیستم لغاتی پیدا کنم که بقید هم بذارم جواب این محبت ها بشه بیشتر از این فقط من شرمنده نکنم
01:28:11--->01:29:14
spkr_04: هی قرار بسون برم. و هر حال حالا با توجه به این که خب من میگم اگر که دوستان صحبت های جامعه معققی رو بخوام بذارم که حالا من شون رضایت خودشون من یه قسمت کتاهی که فقط راجب جناب ایزستتا و جام فرغانی صحبت کردن اونم تابعایی کتاهش رو گذاشتم چون ایشون نزدیک چهه لقیقه فقط راجب این دو نفر صحبت کردن. من عرض به خدمت شما جناب هیدریان هم به تون سلام میرسونن و من دیگه نمیخونم چون قول دادم به تون. ببخشید. عرض به خدمت شما که دوستان نارد نشین اگر جام ابن یمین جناب عرض کنم بزرگان هر کدوم تون جام لغمان نجات من ازخواهی میکنم من قول دادم به تیمسار جام لغمان نجات میگه دروت برم. من نمیتونم نخونم. جام عرضیقشی. ببخشید اگر من نمیخونم فقط به خاطر این که به تیمسار قول دادم به شما بگیرم.
01:29:13--->01:29:29
spkr_02: هر کاری که فکر میکنی لازمه بکنم من دلم نمیخواد که یه موقع خدای نکده غصور بکنم در این مورد من نمیتونم فقط جواب همه شونو بدم نمیدونم این محمدت ها رو چجوری جواب بدم ولی اگر اسمو
01:29:28--->01:29:39
spkr_04: خب الان این را بگم نمیخواد الان جام لبیدی نوشه یکی از آرزوهای من دیدن استاد آلی غزر ایزسته تاست
01:29:41--->01:29:54
spkr_02: واقعا دوست دارم این رو بدونم واقعا دوست دارم این رو بدونم به من رویه بینه به من یه عمر دوباره بینه اما نارهت میشم که چون جوابشون رو نمیتجری بدم
01:30:01--->01:30:43
spkr_04: من جناب لبیبی میدونید ده سال از عمرشو اسیر بوده جناب لغمان نجات ده سال از عمرشو اسیر بوده وقتی که شما می آین و می نویسن برای شما که ایشون اصوره ماست جنابی زستتا شما خودتون می دونید چه کردید که الان اینجوری شدید و این جام خلید انساری از بچه گردان نگهتاری چون فرمودید من یاد کنم منو یاد کردم می گن درود و سلام پرسنل فنی تقدیم به جنابی زستتا و شاگردانشان
01:30:46--->01:31:17
spkr_02: از قول من به اشون بگید که من کسایی که با من بودن میدونن من یه مدتی از زندگی خدمتی اون زمانی که تو پایگا یکم شکاری خدمت میکردم در گردان نگهداری خدمت میکردم من سرفرست کیو سی که میگن کوالیتی کنترول در گردان نگهداری بودم دقیقا احساسات اونا رو میدونم و فداکاری هاشون رو دونه دونه میدونم ها باشون تکرام من رو
01:31:17--->01:32:56
spkr_04: من با من حکم ببینید تیمسار کاشخ برسوله من ببخشید من حقیقتش خودم احساسی میشم وقتی اینا رو جناب لوتوس فاملشون یادم رفت یادگاری یادگاری لوتر یادگاری جناب آره جناب لوتر میگم جناب لوتر یادگاری ببینید تیمسار برای تو نوشته بودن که درود بر فرمانده عزیزم سر شما به خدا من نمیدونم من واقعا میگم وقتی که میاین حال همه مردم خوب میشه همینقدر میدونی چه ثبابی شما دارید میبرید که تو این شرایط و تعینه های اقتصادی و مشکلاتی که عدیده برای مردم وجود داره واقعا این یکی دو دو ساعتی که که با شما هستن واقعا فارق از همه چیز میشن خود من هم همینطوری هستم خدا شاهده والله اینو جدید دارم به شما میگم افتقار میکنیم بهتون شما هم میکنیم بهتون
01:32:56--->01:33:12
spkr_02: با شما که با من باعث و بانی این کار شدید من نمیدونم از شخص شما چجوری باید تشکر بکنم اصلا این کار رو تا حالا من نمیدونم اصلا چجوری بگم اجازه باید گه حرف نزم
01:33:11--->01:34:51
spkr_04: شما یکی از همدورهای من بچه های جوان میگی بیست و نوه جناب سرهنگ حسین فیزینی هست میخوام بگم که کیا تو ضایب هستن؟ ایشون همین الان توی الرت گردان میگی بیست و نوه یعنی توی الرت ببخشید میگن درود بر دلیرمرد بزرگ نیروی هوایی که علا رقم عظمت و شاخکارهای بزرگشان اینقدر متوازعانه و مردانه از خاطراتشون تعریف میکنن این یه جوان نیو جنریشن هست که همین الان برن نیو داره کار میکنه الان داره پرواز میکنه یعنی میخوام به شما تیمسار معظم بگم که شما رو فقط نسل خودتون دوست ندارن شما مردی هستین برای تمام فصول مرمانشون خیلی محبت دارید درود برشت ها میپرسم من از همینجا از سرکار خانم 23 تا به خاطر خانم مهنتی همسر شهید مهنتی از بچه های افول بر 14 که در سر متاسمانه ایشون هم به رحمت خدا رفتن میگن آن زمانی که جوانی و عمرتون رو برای حاسای شما گذاشتید حالا نوبت دستبوسی ماست همسر یه شهید این حرف رو به شما میزنه بگید دعا دبید
01:34:51--->01:35:02
spkr_02: هی داده بیارم. من اینکه واقعا نمیدارم کجا این قلبم این همون محبت رو نگردارم. قلبم این محبت گنجایش نداره به خدا.
01:35:05--->01:35:53
spkr_04: جامره هکی میگه درود بر تیمسار فرمانده بزرگ و معلم من آن شب شما لیدر بودید و من و ناصر توی بال شما هشت فلر من انداختم روی ناب آرتیمیس شما ما رو بردید روی ناب و حالا بقیهش نیافتاد دیگه من این زیاد مسکه چیز نمیشه خب انشالله که حالا هفته های دیگه ببخشید دیگه بپذیرید از ما این تاروف و تمجید ها پس دیگه دست و نمیشه کاریش کرد یعنی ابراز احساساتی که این دوستان میکنن و نمیشه نداد شما آدم مغروری نیستی ولی شما دوست نداری ازت تعریف کنن خب این دیگه کاریشم نمیشه کرد
01:35:57--->01:36:33
spkr_02: این شعر رو برای من گفته من به محصه این شعر شما رو نگاه کردیم با سیما و همسرم این ردشون تحت تحصیل قرار گرفتیم که چه کاری کردون اصلا اون خودش یه شاهکار بود اصلا من نمیدونم چجوری هم محبت اینجا بود شما فکر میکنید ملکی رو اصلا شاید نمیشت نسمش ولی آخه این محبت رو من چجوری بتونم جواب بدم
01:36:34--->01:37:52
spkr_04: من نزدیک بیست تا شعر از بیست تا شاعر شاعری که انون توی لایوهای ما میان و اصلا ربطی به خلابانی ندارن برای تو نوشتن و فرستادن برای من که دونه دونه باید بفرستن برای خانوم ایزستتا که بخونه جناب هیدریان هم بیان استاد و استوره متوازه مغز متفکر نیروی هوایی دلاور افتخار آسمان ایران زمین جام که ایران هیدریان خب درود به شما باقیم درود به شما باقیم من فضاتون بشم کپتن خلیلی با جون دلم اومدن خب میگن که کجور خلیلی منوچر منوچر بداری بگی؟ بله منوچر خلیلی میگن بهترین جمله ای که من شنیدم برای ایشون مردی برای تمام فسول من گفتم دیگه میگه یعنی چون این جمله رو میگه خیلی دوست داشتم جناب خلیلی نازنین لیدر تیم آکروژیت پدر ماهچهره خلیلی نازنین که روحش شاد باشه این شنیدم این بخشه فرم دیگه های tensionsداری وزنیMo نازنین که شنیدم موسیقی
01:37:53--->01:37:59
spkr_02: منوشهر عزیز من خودش میدونه کجای قلب منه منوشهر برادر ما به من نزدیکتره
01:38:05--->01:40:53
spkr_04: خدا انشالله بهت سلامتی بده ببین من دیگه تیمسار صحبته مردم رو نمیخونم براتون ای جانم بیتا ندیمی دختر تیمسار ندیمی نازمی میگه خدا حافظتون باشه تیمساری زسته تایی نازمین ممنونم سپاس بودارم سپاس بودارم خاندکتر آقا زمانی به نموندگی از تمام پیزشکان حاضره در لایف هم برای شما میگن خدا حافظتون باشه قهرمان بطن تیمسار الان نزدیک چهارصد نفر همین الان تو لایف هستن ببینید فردا روز کاره و اینجا توی مملکت ما واقعیت بگم هر کدوم اونو بل کنی یه هم میرید توی هزار و یک مشکلات زندگی های خودمون واقعا ولی همینقدری که این همه انسان اومدن این همه بزرگوار این همه مهربان آدم هایی که واقعا تک تک اینا الان تو خانده هاشو نشستن با سچه ها نفر دارن لایف رو میبینن واقعا افتخار بزرگیه برای جامعه هایی هوا نوردی نیروی هوایی تک تک اینا الان تو خانده هاشو نشستن با سچه ها نفر دارن لایف رو میبینن واقعا افتخار بزرگیه برای جامعه هوا نوردی نیروی هوایی دست تو اصداد بزرگ رو میبوسم جام خلیلی میگن نه میگن نه میگن نه ازنین برادر دست تو استاد عزیزم رو میبوسم اینجایی منوشا تو قلب منی لیدر تیم آکروجت کسی که خب ایشون یه دونه کلیب برای من فرستاده هست که اصلا دیده نشده و من قراره که وقتی خودشون حاضر شدن اینشالله بعدش پشت بندش تو لایب بذارم براشون خانم کاشف میگن درود از طرف خودشون و همسرشون میگن درود به ای خدا نمیشه اینا رو من باید دونه دونه پینش کنم چون انقدر کامنت هایی تونتون میره بالا و همینطور جناب چیز من بخونم درود به تمام تیز پروازان شجاعان این مرز و بوم خدا همگی شما عزیزان رو حفظ کنید شما عزیزان باعث افتخار و قرور این منبکه هستید جناب کاشف هم از خلبانهای اففور و قرور امان جنگ و هم از خلبانهای مسافر بری به مدت تازگیم ایشون بازشست شدن
01:40:52--->01:41:56
spkr_02: از ما یک چیلی در مورد خلیلی بگم یک کچولو اشاره کنم اینجا اولانی که خلیلی قبل از اینکه لیدر باشه ساله ها تو تیم آکروژیت پرواز کرده تو تیم های مختلف زمانی که کیمیاگر لیدر بوده ایشون در پوزیشن های مختلف اصلا یکی از تکخال های آکروژیته تنها یک بار لیدر نبوده ایشون اولا سالها تو تیم در جاهای مختلف شرکت کرده تا زمانی که لیدر شد که اون برنامه روی خدمتون ارز کردم که پرواز روی شهرها یکی از تفکرات شخص ایشونه حالا وقتی که راجعه و نیروه هوایی صحبت میشه یا در مورد هر چیلی وقتی صحبت میشه یه تعدادی این لابلا هستن که دنبال مجتباری هم تواجه کریم ولی ما رو اصلا نر راجعه و اونان بخواهیم صحبت بکنیم نه اتیاج داره که صحبتی بشه
01:42:00--->01:43:30
spkr_04: من از طرف جناب خلیلی میگم چون قرار بود که با شما صحبت کنیم با هم دیگه تایما تو با هم نمیخورد واقعا میگم از شما خیلی تشکر کرد از منم من از شما ممنون از جان خلیلی که به من میگه این اتفاقی که افتاده و این کاری که تو داریم میکنین الان خودشون تو لایبن دارم جلوشون میگم دیگه میگن که تا حالا نی افتاده بود و چقدر خوب من تمام لایباتو دیدم و میبینم و چقدر خوب این کار داری انجام میدی حالا این به حمت شما بزرگان دیگه از این بد قرار بهتر بشه انشالله کسایی بیان جناب این دوستمون نوشته جمع همزه من لایب را تو تلویزیون با خانواده داریم میبینیم خانوادگی این را پین کردم که دوستان بدونن که خیلی ها با خانوادگی میشینن به جای برنامه های دیگه تلویزیون و ماهوارو میبرونم و میشینن پای صحبت مردی بزرگ مثل شما جان فرغانی نازرین که بعد از شما خواهند اومد خب من صحبتی الان دیگه ندارم تا فکر میکنم چون شما را خیلی خسته کردیم میخواستم اگر امکانش از سرکار خانوم ایزستت ها هم یک جمله برای بانوان کشورمون بگن بطرقا اونا هم دوست دارم بانوان همسری یک قهرمان بشنمن ازشون
01:43:32--->01:44:09
spkr_02: اول از ایشون بپرسیم که با اون صحبتی که براتون کردن در مورد خانواده من خودم هنوز یه بدهکاری دارم به ایشون که نتونستم انجام بدم این بدهکاری ما و اون این که ایشون رها کردن با دو تا بچه کوچیک دل بندم و نمیدونم چجوری هنوز توضیح بدم و توجیح بکنم ولی ایشون بپرسیم که چطور هنوز با من زندگی میکنم که با اون شرحی که الان براتون دادم
01:44:11--->01:44:47
spkr_01: شما هیچ به دنی به من ندارید شمای قهرمان هستید و من واقعا افتخار میکنم که همسری دارم که از مملکت من از مرز و بوب من اینطور جانانه دفاع کرده شما و همه همکارتون جنابالی که انا مبادرین صحبت میکنید همه دوستانتون همه شما وقتی مملکت من رو برای من حفظ کردین یعنی هر اتفاق دیگهی که میخواست بیفته برای من قابل قبول بود برای اون عجریت داشت مام وطن به شما احتیاج داشت و شما وظیفه خودتون و دین خودتون به بهترین نحوی عدا کردین نشون دارین
01:44:50--->01:45:34
spkr_04: من اصطایه میکنم. طرف مردم ایران دارم میکرسن. چه ارقی وجود داره تو وجود نازنین شما و همسر قهرمانتون؟ با این که الان تو دهتری کشوری که مرفع هست و همه چیز دارید استفاده میکنید و زندگی خوبی دارید و خدایشو. چه چیزی توی اون وجود نازنین شما هست که باعث میشه شما برای خلیج فارس و مام وطن شعر بگید. ایشون بشین کتاب بنویسه. الان هم بیاین و وقتتون رو بذارید و توی لایف های ما صحبت کنید و برحال دن مردم ایران رو شاد کنید. این چیه که ما ها واقعا خیلی دنبالشیم بدونیم؟
01:45:35--->01:47:17
spkr_01: عشق بی حساب و کتاب به وطن و به همبطن چی بیشتر از این؟ این واقعا شاعر ما که خود رحمتشون بکنه شعر قشنگی گفت این خانه قشنگ است ولی خانه من نیست این ملک فریبای است ولی ملک وطن نیست اینجا هر چقدر که جاذبه داشته باشه هر چقدر که زیوایی داشته باشه ولی ما متعلق به اون آب و خاک هستیم همبطن من اون صدا من هر بار که آمدم ایران از اون لحظه که باید فروتگاه شدم و پاسپورتم و خواستم بدم به دست اون کسی که مسئول بوده با عشق بهشون سلام کردم حالا کاری ندارم که جواب سلام من مثلا چجوری به من داده شد و محبت بود نبود کاری ندارم ولی شمیدن صدای فارسی زبان فارسی که بنیان عرضش داشته اینه که ما واقعا هم همون عاشقانه به من بکتمون عشق میبرزیم دختر من که زمان که من اومدم امریکا نه سالش بود در داشتگاه یوسی ایل ای زبان فارسی رو به عنوان زبان دومش که اون موقع این امکانات بود در دانشگاه یوسی ایل ای برداشت الان اینجا کتاب حافظ میکنه لذت میبره از این شعرها لذت میبره ترک میکنه حتی پسر من که رفت نومدم اینجا یک سالش بوده الان فارسی رو به چه زیبایی صحبت میکنه ما همیشه در زندگیمون زبانمون ملیتمون و فرهنگمون عجیب داشته به خاطر اینه و این که برای شما لطفی کردین و شعر من رو پخش کردین تشکر میکنم ازتون و خوشحالم که به دلتون نشست
01:47:18--->01:48:17
spkr_04: خانوم تیمسار کلیلی نازنین و خیلی از این بزرگان به شما درود فرستادن و خیلی میگن خوشحالیم که چهره ماهتون رو در اینجا میبینیم خانومهای شهده خلبان تک تکشون برای شما من دیگه اسنه میارم که حالا وقتتون رو نگیرم خود مردم عزیزمون که چقدر خوشحال هم میگن درود بر خانومی دستتا زندباد مهبانوی عزیز دستتون رو میبوسن مهبانو و یکیشون رو فقط از قهرمانان میخونم که جمع لغمان نجاته که از اصرای خلبان هستن که ده سال اسیر بودن جمع از از ست ها میشناسن ایشون رو و نظرین که تا 65 سالگی هم تو عبیشن پرواز کردن و معلم چندین هواپیما و میگن سرکار خانوم من امشب به ایرانی بودن خودم بیشتر افتخار میکنم به علت شعر زیبای شما شعری که واقعا از دلتون بر اومد
01:48:18--->01:48:42
spkr_01: خربون شام برم، خربون همگی برم. یک دنیا از همه تون تشکل میکنم. من هم خدمت همه این خانمههای عزیز، چه اونهایی که میشناسم، چه نمیشناسم، واقعا درود میفرسم به همهشون. به همهشون سلام میکنم و برم که حالا همهشون خوب باشه و در پناه خداوند زندگی رو به راحتی و آسایش و سلامتی بتونن بگذارون.
01:48:44--->01:49:11
spkr_04: یه پیام بفرمایید برای همسرهای مردهای قهرمان انسانهایی که جونشون رو گذاشتن و حالان برحال در خانه هستن برای این بانوان بزرگ برای خانمهایی که همسرها شهید شدن یه پیام بید چون شما برحال دستی براتش دارید در عدبیات حالا میخواییم با شعر بگیرید یا میخواییم همینجوری بگیرید هر جوری دوست دارید یه پیام برای اینا موسیقی
01:49:10--->01:50:10
spkr_01: من فکر میکنم تران چیزی که میتونم بهشون بگم اینه که اینها قوی بودن واقعا فانمای قوی بودن چون همه ای ما اون موقع خیلی جوان بود این بچه هامون همه کچک بودن خیلی کچک بودن و هر کسی که تونست از اون شرایط واقعا اغور بکنه و بچه هاشون رو بسن مره بسنن اینا خود چون انسانهای آزاده و بسیار بزرگ و مقابمی هستن اینه که پیام من بهشون اینه که به همه شون درود میترستن و برشون آرزوی سلامتی میکنم بردبار بودن تونستن زندگی رو بگذرونن ایشالا که همه شون در کنار هم باشن همطور که همزار من گفتن نیروهوایی واقعا یک خانواده هست ما الان اینجا که دوستانی که داریم اینجا هستن واقعا بهترین دوستایی ما نزدیترین دوستایی ما اینها برای که ما احساس میکنیم که افراد و اعضای یک خانواده هستیم ما سلما دوستانی هم که در ایران هستن با همدیگه همچین ارتباطی دارن و این باقید باید سا خوشحالیه این ما رو قوی تر میکنه
01:50:11--->01:51:08
spkr_04: یکی از خلوانهای جوان که همین الهان در نیروی هوایی مشغول خدمت هست میگن درود بر شما شیرزن پارسی که اینقدر زیبا و شیرین زبان پارسی رو پاس میدارید. من از خلوانه میگی بیستونو هستن. خانم ایزستتا سپاس گذاریم از شما به خاطر این که حال قهرمان جنگ خوبه. سپاس گذاریم از شما به خاطر این که سایه پرمهرت هر دوتون به سر ما هست و شماها دیگه متعلق به خودتون نیستید حقیقتش. شما متعلق به مردم ایران هستید و این گنجینهی که دارید در قلبتون ما خاطرات خوبی از شما خانم ایزستتا داریم. جناب رزا لبیبی میگه. تیمسال لبیبی.
01:51:10--->01:51:18
spkr_01: خیلی قابل احترام هستند و بسیار دلم میخواد که ببینم اشون. خیلی زیاد. واقعا قهرمانند.
01:51:20--->01:52:29
spkr_04: من تشکر بکنم از طرف تمام این همسران خلبان از طرف تمام کسایی که توی لایف هستن و همه اونایی که بعدا لایفو میبینن بابت اون شعر زیبات اون و اون دینی که به خلیج فارس داشتید و باز هم تشکر میکنم به خاطر حضور امشبتون هم شما هم تیمسار سرفراز که یک شنبه ها ما رو شرمنده میکنن و اینجا البته خودشون مدیر هستن دیگه سرکار خانوم کاشف همسر تیمسار خلبان کاشف برای شما یه عالم قلب آبی و سبز و با پرچم ایران هدیه کردن ما هم الان اینجا رو رنگ بارون میکنیم با رنگی کمانی از عشق و قلب به شما و همسر نازنین تون به جناب خلیری و دختر مرحومشون و خانوادی محترمشون به جناب فرغانی و دختر مرحومشون و خانوادی محترمشون و به تمام اقابان این سرزمین و به تمام قهرمانان جنگ و به همه مردم ایران درود بر شما
01:52:29--->01:52:46
spkr_01: درود بر شما ما هم متقابلن همون رنگین کمان رو به شما و به همه کسانی که الان روی لایف دارن محبت می کنن واقعا اشتشون رو به همسر من و من می رسیم من تشکر می کنم از شما خدافزی می کنم و یه بقیه شما می سپارم به دست
01:52:50--->01:53:00
spkr_04: خیلی ممنونم ازتون سپاس گذارم درود بر شما و انشالله که خداوند بهتون سلامتی بده ممنونم بفهمهید سپاس گذارم
نظرات
ارسال یک نظر