تیمسار خلبان بهمن فرقانی
00:00:00--->00:00:11
spkr_02: بارونه شما برم با این بگرانده بسیار زیبا جناب شهید دوران و اونم اگه اشتباه نکنم این کانی آره
00:00:14--->00:00:21
spkr_01: خیلی مخلصیم با کمک پوریا آسم عزیز از تکنولوژی ریز داری استفاده کردیم بکرامت مهوز کردیم
00:00:22--->00:00:33
spkr_02: برادرزاده بیژن آسم واقعا بیژن آسم که فخر پدافند و کنترل شکاری ها بود واقعا
00:00:35--->00:00:44
spkr_01: بله بله دوست بسیار نزدیک و عزیز من جفیق شکار و چی میگن گرماد و گلستان ما بود
00:00:44--->00:00:49
spkr_02: نهار بولكان människor بایفت کنگگن창 ن حدودن بادی آشون
00:00:49--->00:01:03
spkr_01: خیلی ممنون میگم مثل که سرنوشت من اینه که زندگی برای من آسان نواید شما دوتا اقاب بیبدیل آوردین گذاشتین جلوی من حالا من گنجش که زهیی باید بعد از اینا بیام ارزندان کنم
00:01:09--->00:01:55
spkr_02: خود اونا راجع به شما یه چیزایی دیگه ای میگن ولی خب شما خودتون دوستایی شکست نفسی کنید دیگه اونا هوای شایردشو میبرن دیگه اختیارات دارید همه میدونم و بر کسی پوشیده نیست که تیمسار فرغانی واقعا مردی هست برای تمام نسل ها مردی خستگی نپذیر با یک حوش بسیار بالا و یک برحال اتتیوت خاص خودشون و یک روراستی و صداقت که حتما لازمه اون تخصصشونه و شما یک خلبان نابقه و بیبدیل و اواغ و آسمان اینقدر لغب دارید که من اصلا کم بیارم نمیدونم
00:01:54--->00:12:00
spkr_01: زیر بالم افتاد میتونم حرف بزنم دیگه اوکی من این دفله به عنوان یادداشت های پراکنده میخوام از اینجا و اونجا یه چیزایی بگم یه گوشه هایی از یه خاطرات باز صحبت هایی که جناب ادبایی و ازدست های عزیز هم کردن یه چیزایی رو یادم انداخت بگم قبل از همه چیزی از هوا نیروز میخوام یاد بکنم ما هم اوه که دسفول بودیم بعد از چند ماه که جنگ دیگه واقعا اوج گرفت یک گردان هلیکپتر کبرا به پایگاه ما معمور شدن که اما در پایگاه ما موندگار شدن و ما بسیل مسئول ساپورتشون بودیم و جناب سرهنگ آزین یکی از بهترین انسان هایی که من شناختم فرمانده اون گروه بودن برادرشون هم خلبان هلیکپتر کبرا بودن هر دو برادر خلبان بودن و برادرشون جلوی چشم همه این ما موقعی که داشت میمد بشینه تو پایگاه سکید هلیکپترش به کابل فشار برقی گرفت و جلوی چشم ما واقعا پرپر شد و ما هر روزه شاهد فداکاری ها و دلاغری های این بچه های حوانی روز بودم که جنگ تنبتن با تانک ها رو شروع کرده بودن دیگه و یه روزی یکی از همین بچه های خلبان های کبرا برگشت که نشست پشتر این همیشه هر جای مهمورد رفتن پشترشون هم یه دیویزو چارده به عنوان سرچن رسکیو در فاصله مناسب دنبالشون بود اینا رفتن بودن یه کامیونی که حامل موشک اسکاد بود این کامیون رو زده بودن با تیر زده بودن و با مسلسر زده بودن و این کامیون دیسریبل شده بود نتونسته بود بود و راننده و کروش پیاده شده بودن پا به فرار که اینا میشینن اونجا تو بیابون میشینن با توفنگ اینا رو تسلیم میکنن این اصلا بیوز چارده هم کشینه پشترشون و اینا رو آوردن تو پایگاه ما که اون روز بودن پای هواپ ما پای هلیکپتر اینا همه شون اصله های کلاشینکوف داشتن عراقی ها دیگه بعد اصله های این رو ازشون گرفته بودن بعد گفتن طبق قانون اسلام هرچی از دشمن بگیری قنیمت جنگی مال خودته خلاصه یه روزی یه موقعی اومد دیم همه این خلبان های بچه های خلبان ها هم گفتن خب ما که نمیتونیم بریم بشینیم اونجا از اینا اصل غنیمت بگیریم ما هم کلاشینکوف میخواییم که اون موقع که آقای بانیستر بانیستر تو پایگاه ما بودن من رفتم به عنوان مثلا همطوری لطیفه به آقای بانیستر گفتن بچه های ما میگه ما نمیتونیم بشینیم اصل کلاشینکوف میخواییم بعد دستور دادن که به همه ما کلاشینکوف بدن که ابتایی نامه خیلی قشنگ هم همراه با اون اسمه کلاشینکوف به ما دادن به همه خلبان ها دادن که بعد به پایگاه های دیگه هم است که دادن و این داستان کلاشینکوف از اینجا اومد و متاسفانه بعد از فرار آقای بانیستر رفیه نامه دادن که اینها رو تفنگ کلاشینکوف بدین به جاش تفنگ چکاری میدیم که کلک مرغایو به اسطلاح دیگه اصلحهی به ما ندادن این یه خاطره بود از هاوانی روز و جناب سرنگ آزین هر جا هستن امیدوارم که سایه شون بر سرم باشه یکی از مردان نیک روزگار بودن که من افتخار آشنایی شون داشتم با شون و یه مطلب راجب جناب ادوایی بگم جناب ادوایی یه برادر هم داشتن که ایشون از دانشکده افسری فارغا تحصیل شدن و همدوره ما بودن با ما اومدن امریکا ولی متاسفانه واش آت شد و خلبان نشد و رفت افسری رادار شد و خیلی با یادم راداره و بوده هشت سال پیش ایشون در ایران فوت کردن این هم یه نقطه ای بود که بگم یه مسئله بیراجب موشکای موریک صحبت شد من اون موقع سال پنجاه تا پنجاه و چار پایگای شارخی بودم اون موقع موشکای موریک تازه چیزش اومده بود تیوهاش اومده بود ولی هنوز خود موشکای ناییمده بود فرقی تعدادی موشک به سطلاح دامی بود که برای ترینینگ بود اومده بود یه روزی من توی گردان نشسته بودم با سعید فریدونی با هم نشسته بودم داشتیم این تیوهاش موریک رو میخوندیم از اول تا آخرش خوندیم چون گفت بودن که پرواز نکنن تا معلمین امریکایی بیان و ترینینگ بدن ما روی موشک و بعد به سطلاح پرواز های موریک انجام بریم ما این تیوهاش رو خوندیم دوتایی با همدیگه بخواستیم هیچ چیز پیچیلی اینتون نیست میری بالا با صحفت تبدیل به تلویزیوم میشه لاکان میکنی و چیز رو میکشی تریکر رو میزنی میره هیچ چیزی نداره که دوشی رفتیم موقع بهرام و حوشیار شادرهان حوشیار محاون عملیاتی پایگاه بود رفتیم بشش کنم ما اینا رو خوندیم این چیزی توش نیست بی خودی منتظر معلم شدن اینا فکر نمیکنم اینا چیزایی امریکایی هست که میخوان فقط چارج مون کنند براموشیارم رفت با فرمانده پایگاه تیمسار مرمند صحبت کرد تیمسار مرمند هم گفتن که خب بریم دوستاتون بریم بالا امتحان کنین خب اصلا ما موشک دامی بستیم با سعید فریدونی رفتیم بالا امتحان کردیم همه چی کار میکنه هیچ مشکل نداریم که بعدا قرار شد که موشک های هم که اومد یه منوفی در حضور شاه بود در کشک نصرت و قرار شد که اولین بار موشک موریک رو اونجا آزمایش کنند جلوی شاه که اون مورد سرگرد واعزی انتخاب شد برای لو آلتیتود فایرین و سرگرد عبداللهی که فهمونده گردان ما هم بود انتخاب شد برای های آلتیتود که یکی از اتفای بالا بزنند یکی از اتفای پایین توی جلوی جایگاه هم با فاصله مناسب یه اتاقک ساخته بودن با یه پنجره که قرار بود این موشک از اون پنجره بره تو و یه تانک قرازه هم گذاشت بودن که لو آلتیتود اون تانک رو باید میزد من هم اونروز به صلاح با یه پی آر سی شست شش گذاشت بودن من توی همون جایگاه پایین جایگاه که رابط بین شاه و فهمونده نیروعبایی و هواپیما ها بودن اول چیز اومد واعزی اومد در ارتفاع پایین اولین موشک و فایر کرد ولی این موشک مبرک یه چیز داشت به قول معروفی نکته انحرافی داشت شما وقتی لاک میکردی تاریت باید قبل از اینکه از روی تاریت رد بشی باید یا موشک و فایر میکردی یا باید آف میکردی چون دوربین گلوی موشک وقتی لاک میشد این هدف رو ترقیب میکرد و اگر روشن بود از گه یک هدف رد میشدی این سر دوربین میخورد به پایین و به اسطلاح معیوب میشد واعزی آمد پس اول رد شد نزد پس دوم اومد به احتمال زیاد که بایدن فهمیدیم یادش رفته بوده که خاموش بکنه این چیز رو پس دوم که اومد موشک رو فایر کرد موشک شیرجه رفت به طرف هدف به اون تانک شاید مثلا ده فیتونده بود به تانک برسه یه دفع کشید بالا درست مثل به ما که شروع میکنه ورتیکال کلائم شروع کرد ورتیکال کلائم بعد گردش به چپ به طرف جایگاه موشک قشنگ گردش به چپ به طرف جایگاه آمد یعنی رفت سمت جایگاه از روی سر شاه و ماه که تو جایگاه از روی جایگاه رد شد رفت تو تپه های پشت جایگاه خورد به سینه سینه کشی تپه و منفجر شد خوب اعدامشون نکردن همین واعزی سرگرد واعزی که الان هستن خودشون نمیدارم میبینن لایه و یا نه از اون بالا به من التماس میکرد که این موشک ها اشکال داره و الازدت بگین که کنسل بکنن این چیز بقیه رو کسی رو گفایر نکنه اشکال داره واقعا التماس میکرد چون ترسیده بود خودش هم دیگه بعد همین همین همین همین این همین همین شاق گفت بهش نه بیان بزنن مسئله نیست چون من تشریح کردم که این احتمالا این اشکال پیش اومده بوده و من به این چیز و باعزی که دیگه موشک نداشت یه موشک داشت عبداللهی گفتم که دستور دادن که بزنیم موشک رو بزنیم که عبداللهی از ارتفاع بالا بود اما ارتفاع منقدر بالا بود یا یادم نیست چه ارتفاعی بود که خود هواپیما رو ما نمیدیدیم اصلا ولی وقت که موشک رو فایر کرده دوده سپید موشک رو دیدیم دقیقا از پنجره اون ساختمانی که ساختمان رفت تو و ساختمان رو منفجر کرد ایوانه اعتمادی بود که شاه به نیرو هوایی داشتی که با وجود این واقعه دستور داد که بزنن موشک رو کن این هم یه خاطره این دیگه باز هم
00:11:59--->00:12:06
spkr_02: جالب بود بکش بکش بود این خاطره رو برای هم بر این بار ما چنیدیم واقعا
00:12:07--->00:15:26
spkr_01: یه داستان دیگه هم که همون سالهایی که شارقی بودم سکرامبل فرد بودم شب 24 ساعت ما سکرامبل داشتیم ساعت 3 بعد شب سکرامبل زدن من بکسیتم یادم نیست که بود بلند شدم رادار ما رو برد به طرف قرم که بعد بلند وقتی بلند شدیم گفتن که یک هواپیم های کامرشال رو فلسطینی ها هایجک کردن و دارن میان به طرف ایران هنوز وارد مرز ایران نشدن ولی دستوری نکرد وارد مرز شدن بزنیدش هواپیمایی بود با حد نمیده هم سی ست تا مسافر اینا آه این حرف رو من شنیدن واقعا قلبم میخواست بیا تو دهنم آخه آدم چجوری هم با سی ست تا مسافر بزنه ولی دستور بود دیگه خلاصه ما رفتیم به طرف مرز و همش فقط دعا میکردم خدای این نیاد داخل مرز خلاصه یه نیم ساعتی اونجا ما میچرخ اوربیت میکردیم بعد به چیز هم گفتیم به اپروچ ترکیه روی گارد گفتیم که دستور داریم که این اگه بیاد ما بزنیمش و خوشبختانه هایجکیر ها تصمیم گرفتن که نیان داخل مرز و برگشتن رفتن قاهره نشستن ولی همیشه این متعامدت ها من فکرم که خدای اگر من اینو میزدم دیگه مگه شب خوابم میبود دیگه بعد از اون این هم یکی دیگه یاد داشتای پراکنده من هم کمکتون کنم میبخشتایی صحبت جناب تیمسار شاکری فر شدن در همون لایوه های قبلی هم گفتم که من جنگ که شروع شد دو سال بود که پرواز نکرددم به فور بعد که در اون عملیات فتح المبین به من و حوشنگ بیجر فرستادن شاروخی که پرواز کنیم باید چکات میشدن و جناب شاکری فر که اون موقع سربان بودن من سرنگ تمام رو گذاشتن کابین جلوب و خودشون کابین اقب شد تا چندگاه به من دادن ها کلیر تو گو کنیم بعد بعد از زور هم من تو بال همین جناب شاکری فر رفتیم اولین معمولیتمونو که گفتم تو هم معمولیت ایشون هایدرالیک فیلر گرفت مجموع شد برو دستفول بشینه من به تنهایی رفتم ار ریفیول کردم و نبیدونم تنهایی برای اولین بار که بعد از چند سال اصلا ار ریفیول نکردم و اومدم ریدار اپروچ و جی سی آی و جی سی ای اومدم تو بعد از بلند شدنم بلا فاصله رفتیم تو اپ دیگر تو اپ رفتیم و پروازی برو همه را جام شده کرده اران تو تلایی به علاوه شده شهیدم صدا شده و از همین جا تعظیم عرض می کنم خدمتشون خلاسه این هم یه یه سرهنگ شاکری هم ما داشتیم که رئیس امنیت پرواز نیروعوایی بودن که من سالها زیر دستشون خدمت کردم از چیزای زیادی ازشون یاد گرفتم اینشون الان امریکا هستن باستن
00:15:27--->00:15:35
spkr_02: اشاند خدا رو عبزشون کنه میگم راجب جامشاکری پر خیلی اتخاطه رو دارید جامشاکری پر
00:15:36--->00:15:43
spkr_01: نه همین شاگرفت فقط همین یک خاطره دارم ازشان دیگه چون بعد از اون عملیات ما برگشتیم به ستا دوباره
00:15:44--->00:15:50
spkr_02: جناب ادربایی هم گفتم بس هواپی ماشین که موتور شد تشکیل افتباید
00:15:51--->00:26:05
spkr_01: همون یادم افتاد که منم با ایشان یک خاطره ای دارم بعد راجب عباس برکت گفتن آه، بحفت عباس برکت و جمشید استوار هر دوتا از خلبان های F14، محلم خلبان های F14 بودن که این ها اول انقلاب با محروم شادرهان بابایی درگیری پیدا کردن یا درگیری که تا حد کتککاری برسیده بود اونطور که برام تعریف میکرد استوار شادرهان استوار هم چند سال پیش از سرعتان پود کرد و همون اول انقلاب پاکسازی شدن و کنار گذشته شدن دیگه ارز کنم خدمتتون که راجب سرهنگ فرزانه گفتن تیمسار ادبایی یه داستان جالبی از ایشان بگم ایشان فرمودهی پاک های تبریز بودن اولا ایشان هر روز در جلوی دوربین تلویزیون بودن و اصطلاح در مورد عملیات پایگا تبلیغ میکردن که خدابیامورز سلطانی که تو پایگا های ما فرواز میکرد ایشان عدای فرزانه رو در میگرد مثلا سلطانی میرفت شاب سلطانی میرفت یه معمولیت انجام میاد برمیگردش میگردشم شاب چی شد نتیجه معمولیت این قسمت تارگیت رو از نقشه پاک کنیم میدان پاک کنیم بوده من پاک کنم اینو از نقشه پاکش کنیم چون جانان فرزانه هم همیشه توی مصاحبه هاشم میگفتن که این هدف رو از نقشه پاک کردیم داستانی که در مورد سرهنگ فرزانه میخوام بگم اینه که ایشون فرامانده پایگاه بود بعد یه روزی یه شبی در واقع یه شبی اون شبا بینیم ریایتون هست که ماهواره دائم از بالای آسمون رد میشود همهش فکر میکنن اسکرامبل میزدن هواپیماس های تیراندازی میکردن یه ماهوارهی رد میشوده پرسنل توپا شروع میکنن تیراندازی کردن و به اینا بعد یه چارتا از همین پرسنل یکی از این توپا میاند دفتر فرزانه میکنن زدیم هواپیماس هراقی رو افتاد اونجا افتاد اونجا هلیکوپتر بدیم بریم خلابانش رو بیاریم فرزانه میگه که باید شب هلیکوپتر که آماده تجسس شب نداره که آخر چه یوری شب میخواییم بزاریم باشه صبح صبح بیاریم دنبالش خلاصه اینا پا میشن از اونجا یه راست میرن دفتر امام جمعه تبریز میگن که ما هرز زدیم یه هواپی هراقی رو زدیم فرمود پایگاه به ما هلیکوپتر نمیده با بریم خلابانش رو دسکیر کنیم خلاصه فرزان صبحش تو نماز جمعه آقای امام جمعه تبریز در نماز جمعه میگه این سرهنگ احمق به این پرسونل جامبرکف هلیکوپتر نداره که برن دشمن رو اسیر بکنن سرهنگ فرزان هم تو ماشین داشته میرفته رایده ماشین و میشنوین رو عصبانی میشه دور میزنه میره طرف محل نماز جمعهت که تموم شده بود و میره دفتر امام جمعه و تا وارد میشه میگه من سرهنگ فرزان هستم ایشون میکن که اون سرهنگ احمق که میکن تو هستی جلی تو روی خودش میکن که این هم بیشتر آشفته میشه همونجا کلاشو میزنه زمین و درجه هاشو میکنه پرت میکنه و میاد یه راست تهران که از همون موقع دیگه بازنشست شده ایشون رفت که الان هم اینجا هستن در نزدیک سان فرانسکو زندگی میکنه یه پسرشون هم 24 ساله پسرشون هم فوت کردن به صلاح زیبایی اندام کار میکرد اینا مثل سکته قلبی کرد فوت کرد و به جمع ما داغدار ها پیوستن نشونم روشون شد باشه مسئله یه مسئله دیگه راجب پروژه F16 سوالادی شد من مسئول ایمانی این پروژه بودم به حدود چهار ماه قبل از انقلاب با ادرسی نیروهوایی من رو فرستاد امریکا در کلومبوس اوهایو که اونجا هم آفرهای ما داشتن دوره F16 میدیدن ما هیچ خلبانی برای ترینینگ به امریکا نفرستادیم هنوز چون هواپیمایی هم نایمده بود ولی پرسولون فرنی من داشتن اونجا دوره میدیدن که F16 کشور بودن که F16 خریده بودن تمامشون اونجا دفتری داشتن و بساط یا ترینینگ اونجا بود که من وقتی رفتم اونجا سروان اکبر ریحانیپور که از افسران با تجربه مینتننس بود اونجا سرپرست گروه بود با ایشون ملاقات کردم و از قسمت های مختلف ترینینگ بازید کردم که اینو همه چیز طبق برنامه پیش میده چون قرار بود اردیوشت 58 اولین اسکادران F16 وارد ایران بشه 300 فروند F16 خریده بودیم و قرار بود که بعد از این که 300 فروند رو گرفتیم در ایران منتاج بشه F16 و به کشورهای دیگه ما بفروشیم این پروژهی بود که متاسبانه وقتی انقلاب شد دولت موقعت کنسل کرد پولش هم داده بودیم حواب ما رو دیگه پولش هم هنوز جز به انوال بلاک شده ایران هست که یه مقدارش هم به کسایی که شکایت کردن یا از ایران دادن و حواب ما هاشم فروختن به جاهای دیگه به اسرائیل و ترکیه و جاهای دیگه پاکستان، ترکیه، اسرائیل و جاهای دیگه این هم اطلاعات من بود در مورد حواب ما F16 بعد مسئله دیگه مسئله شست و یک بود که از تلیویزیون جمهوری اسلامی از نیروایی خواسته بودن که به اسطلاع یه برنامه ای در مورد جنگ و پرواز و اینها میخواهن اجراد کنن یک کسی رو معرفی کنن بهشون که این برنامه رو اداره بکنه که اون موقت جناب سرهنگ امیر جلالی، شادروان امیر جلالی، جانشین فرماندینی رو بودن ایشون من رو معرفی کردن به تلیویزیون و یک سال تمام چاشنب شبا، یک ساعت در چاشنب شبا، ساعت هشت شب برنامه داشتم و هدف من از این برنامه ها هم فقط این بود که نیرو هوایی رو به مردم عادی بشناس دیم و حتی یکی از برنامه هم تحت عنوان خلبان کیست برای با این هدف بود که همون روزهایی بود که داشتن گروه گروه پونست دا پونست دا خلبان رو اخراج میکردن هدف من از این یک برنامه فقط این بود که نشون بدون ما با یک خلبان چقدر حزینه برمیداره برای یک مملیکت تا به درجه سروانی برسه با تجربه است چون تا درجه سروانی به اسطلاق دیگه واقعا کامل شده یک خلبان دیگه از تجربه او اونم با اون داستان و اون روزهایی که روزی دو پریود ما پرواز میکردیم ماهی حد اقل شهست ساعت پرواز میکردیم با اون وضیعه دادم تا سروانی میرسه تازه استلاق پرفیک شده بود برای عملیاد دیگه هدف من از این برنامه فقط این بود این یک برنامه به خصوص ولی برنامه های دیگه هم داشتیم مثلا راجب رادار صحبت میکردیم که در برنامه رادار از شادروان ستاری دعوت کردم اومد صحبت کرد از شادروان آلاغا صحبت کردم متاسفانه هر کسا اسمیاری میبینیم باید دیگیم شادروان شهید شادروان مثلا آلبوم اکس ها ما نگاه میکنم و همه همه میبینم بیشترشون نیستن دیگه یعنی این لازمه این سن ما هم هست دیگه تو سن ما دیگه همه کما بیش رفتن ولی یه برنامه دیگه مثلا راجب تمام جنبه های پرواز رو من تو این برنامه ها میذاشتم و آخر هر برنامه هم مساحبهی داشتم با کسایی که تو جنگ کار فوقلادهی کرده بودن مثلا با جواد رزوانی مساحبه داشتم با شهید آل آقا مساحبه داشتم با سطوان بوش پیشه مساحبهی داشتم همه بچه هایی که کارهایی فوقلادهی کرده بودن بهرام ایکانی بهاش مساحبه داشتم که اکس هایی که گرفته بود آورد نشوند همین اکسی که جنابی زستت ها نشون میدادم من تو همه برنامه دانش پرواز نشون دادیم این اکس رو مجلس الوطنی بغداد رو باد آی ایکانی گرفته بود درسته؟ چون گفتن یا زلپاقایی رویم نه اون رو بهرام می کتویم حالا من وقتی که می اومدم از ایران بیرون از تلیویزیون خواستم که نوار برنامه خلبانکیس رو به من بدن یه نصحه از اون برنامه رو به من دادن داری؟ دارم ولی متاسفانه این چون سیستم نوارای تلیویزیون با بیرون فرق می کرد این نوارا تو بیرون قابل دیدن نبود من وقتی اومدم امریکا اینو یه بار تب اون موقع به بیهچه است تبدیل کردم که بتونیم با ویدیو پلایر ببینیم بعد اون وقت با از روی ویدیو پلایر بیهچه است تبدیل به سیدی کردم دیویدی کردم در این تبدیل ها خیلی کیفیتش خیلی بد شده بایدیو پلاییی کردیم این تیکه رو نیم ساعتش رو به کامک پوری ها در آوردیم بحبه صفح کردیم که اگر وقت باشه این تیکه رو نشون بدم حتما با کامکه
00:26:03--->00:26:07
spkr_02: حتما با کمال میند منتظریم
00:26:08--->00:26:26
spkr_01: زمنان آخرین خاطره ایم که بخواستم نهد کنم که دبلز این که این بذارم من همیشه قیافم نسبت به سنم جوانتر نشون می داده و دوستانم بیبی فیس می گفتن به تو پایگاه دستور
00:26:25--->00:26:28
spkr_05: از این معروف بودی بخوشتی.
00:26:27--->00:28:05
spkr_01: معروف بودیم به خوشتیم زبان جنگ تو پایگاه دسوید من همه جا با دوچرخه میرفتم برای اینکه تشریف کنم چون همه میخواستن ماشین داشته باشن دوچرخه هوا خوبه اینجا دوچرخه سوایی خودم من با دوچرخه میرفتم این ورور یه روز بعد از زور اصری بود داشتم با دوچرخه تو پایگاه این ورور میرفتم سر میزدم به این ورور یه وانت نیروهوایی رو دیدم که پشتش جعبه های موشک ساید وایندر بود و داشت میرفت به طرف در خروجی من با دوچرخه این رو ترقیب کمیدم نخیر داری میرم به طرف در خروجی بعدم اون موقع شاید بود که مجاهدین نفوز کردن در جای مختلف و این ها حواسامون باید بیشتر جمع بود پیش خودم فکرم اولا این جعبه های موشک های ساید وایندر خیلی جعبه های خوبی بود این ها وقتی که جمع میشد آخر سال به مزایده میذاشتیم و میفروختیم جعبه ها رو کسی حق نداشت جعبه رو برداره ببر خونش یا بیرون بعدم گلو کجا من توش موشک نباشه جعبه خالی باشه این وقتی رفتم سر یه چار رایی رفتم با دوچرخه جلوش گفتم که بردار این جعبه ها رو کجا میبری؟ گفت میبرم خونه گفتم اخی این ها اموال دولتیه شما اجازه نداری ببریم گفت به تو چه مربوطه؟ فرکرم اصلا من محسل چیز هستم گفتم خب اگه مربوط نبود که نمیپرسیدم که حتما مربوطه که میپرسم گفت نخیر به هیچ کس مربوط نیست گفتم من پرمونده پایگاه هایی سرهنگ فلانی بود پرمونده پایگه هستم برگشت گفت اگه تو فرمونده پایگاه هایی منم ملکی الیزابیت هم
00:28:05--->00:28:13
spkr_02: ها چه بابا چه بابا نیو در
00:28:12--->00:29:16
spkr_01: بسیم رو در بردم با بی سیم به دجوان گفتم که یک ماشین بفرسته این آقارو بازداشت کنم ببرم تا ببینیم ملک الیزابیت یا که شما ما شاده سنتون نمیخورده بعد وقتی که طرف بی سیم رو دست من دید فهمید که فهمید که یک کاره هستم که بلخبی ها بی سیم دارم بعدم بلافاصله ماشین دجوان اومد و اینها بعد فرمانده های فرمانده اون گروبانی که راننده بود اومدن و خلاصه التماس که ببخشی نگفتم نه به انظر شفسی من شکایتی ازش ندارم ولی ایشون حق نداره جعبه های موشک رو برداره برخونش گفت فعلا بره بازداشت که تا بعد اونوقت تکلیفش روشن کنیم مرده ازشون دارم گروبانی کنیم
00:29:19--->00:29:32
spkr_02: ای جم بابا چه خوشدیب ماشالله ماشالله ماشالله این اکس شما رو من خیلی جاها دیدم تیم سار نمیدونم
00:29:32--->00:29:35
spkr_01: توی اینستاگرام گذاشته بودم دیگر دوستانه کنید
00:29:34--->00:29:45
spkr_02: نه نه توی این روحبایی توی دفتر متعالی نه کجا دیدم این عکس رو یا توی گردان دستفول تو گردان پروازی دیدم خیلی این عکس رو من دیدم من یادمه ها
00:29:46--->00:29:53
spkr_01: نبیدونم دیگه اینجا من با درجه سدوان یکی رئیس امنیت پرواز پایگاه یکم بودم
00:29:55--->00:30:01
spkr_02: ای جانم ای جانم ای جانم برزشم میکردی تیم سن اون مقاید
00:30:02--->00:30:07
spkr_01: کهونواردی و شکار و این اکس مراسم ازدواجمونه
00:30:05--->00:30:23
spkr_02: مراسم ازدواجمونه ای جانم ای جانم ای جانم چقدر زیبا به به به به آقا خوش من الان میپهند ما شالا خوشتیب دیگه پیش شما ازن این کلامه خیلی اینم مودل بودین
00:30:24--->00:30:28
spkr_01: این هم مرسم ازدواج همونه هست دیگه با
00:30:28--->00:30:40
spkr_02: ماشالله ماشالله برای اون زمان همین الان بذاری الان جلوی خوشتیپای الان و جلوی تیپای الان کم میارن ماشالله
00:30:41--->00:30:45
spkr_01: دیگه سفایده به هلمان ادره دیگه
00:30:45--->00:31:01
spkr_02: چرا فایدهش اینه که هنوز هم کما کان خوشتیپین دیگه قلبان نفرماییم دیگه شما جز اون برند ها هستین از این هرکی میاد جام نمکی و روز میگم خوشتیپی جام ها میگذید از تمام چیزه من خوشتیپی با میاده ده
00:31:04--->00:31:17
spkr_01: خیلی خوب بود ما منتظر اواتی میگم کیفیتش اصلا خوب نیست ولی وای اقا پوریا رو نمیشه ببینین چرا پوریا جان بیا اینجا پوریا ماسک زده با ماسکه
00:31:17--->00:31:30
spkr_02: نداره. حالا ماسک یه لحظه در بیاره بابا. شاید این فرهاد و فربود و بچه های تیمسال براتپور و بچه های جوای ایز از ستا بخوام ببینن. بحبه. سلام از کردم.
00:31:30--->00:31:37
spkr_00: با را از خیلی کنم خدمت همه و فرغانی ترا خدمت شما هستیم
00:31:36--->00:31:43
spkr_02: ایچه که من زیادی ایچه کنمم ایچه کنمم که دن Okay
00:31:48--->00:32:19
spkr_00: آه والا خیلی در تماس هستیم ولی از اینجا دستشون رو می بوسم و همیشون حالا من خیلی همسانم برم نیستم و همچنین بقیه خانواده نیروی هوایی که واقعا این حق با به گردن تک تک ما چه اونایی که هستیم چه اونایی که نیستن چه اونایی که خواهند آمد داشتند و خواهند داشت که این مملکت رو حفظ کردن برای ما دیگه هم سخنم من کتا می کنم
00:32:19--->00:32:24
spkr_02: برای آقای آسن پیام بفرسنن اتوان دخترشون دخترمون تو لایبن
00:32:25--->00:32:47
spkr_00: از همینجا سلاب می کنم، هم خدمت دختر هموم، هم خدمت پسر هموم، هموم، زن هموم، مرحبون هم و امیدوارم که داخل این اوضاع کرونا و با این به ارحال مسیبت هایی که هر روز سر مردم ما میاد دیگه سلامت فقط باشند، آرزوی بهتر اینها رو دارم براشون
00:32:48--->00:33:05
spkr_02: سنم آسم هم به شما سلام میرسونه به سنمون اوکی آقا خیلی خوشحال شدیم ممنونم تیم ساک جناب لبی بی میگه درود بر دانشمند نیروی هوایی
00:33:06--->00:33:11
spkr_01: این آقای پوریا در زمین دو تا پی اشتی داره تو ایلکترانیک و این چیز داره
00:33:13--->00:33:39
spkr_02: ای جان درم. ای جان درم. الان من این جامل اقمن نجات میگه این موقعی که ما تیم صافت فرقانی رو دیدیم حتی این عکس ها هم که نشون میدن چی بود؟ حتی این عکس های هم که نشون میدن من یه دقیقه پینش کنم این خب میگه حتی این عکس های هم که نشون میدن دادن خوش از عکس ها هم خوشتیبتر بودی
00:33:39--->00:33:50
spkr_01: که تلیم امنون چه ملو خورنی جا این نیم ساعته این پوریا جان در رو بردن از اون نوار که
00:33:51--->00:34:18
spkr_02: بچه ها کامنتار رو بزنید زیر پوست های جافوغانی راجب خوشتی پیشون جامع مازندانید سمین خان دکتر دوستانی دیگه خیلی مطلب نمشن بزن زیر پوست هاشون بله ما در خدمتیم محمد جان پوریا جان پوریا آسم عموزاده یه تیمسان آسم عزیز بح بح
00:34:20--->00:34:40
spkr_01: درزم تو این هواپ ما که الان میبینیم کابی نقای من برا میکنیه
00:34:48--->00:35:32
spkr_02: این کاری از شما جدید تر بود درسته؟ نه خیلی جدید تر از من من این برمکانی اینجا بود هیچان برمکانی از پرواز به به تازه برگشت این از پرواز
00:35:44--->00:45:54
spkr_03: ده ده ده ده موجود خاکی و خایی خدای موجود خاکی باید شرایط وی جهی رو داشته باشه تا بتونه از اقدر محبوبیت های خلبانی حقیما های مدرد حیلوزی بریاد ما اگر بخواییم خلبان رو ترزیادی باشه صدا خوبه؟ عالی دو دیگه متفابق عزیادی کنید اول دیگاه مادی و دوم عزیش های انسانید عزیدگاه مادی این مسئله برسیم کنید که این انسان نمیدی چه مراحلی رو بایدتی بکنید تردادای ملیار های بینیوندری خلبان شراخت باشه و چی حضیدگاه ها و مخارج زنیده باید فرق بشه زنیدگاه کنید contracts زنانیدگاه ترادانیگز pasmer زبنانده بخواه، زنانداد vy contradسی fazied و زنانشگاه طرف دوان مهم سکت، ها سدا pun Delhi صحو اومداشت ها نگه خلبانس سرات قراط به زه را توال log هاتجی NG و این محاولیت ایمان هم درستری اونها، خلمان ها این محاولیت مارشت دارید، باید سی از پوش زیاد قدرت تصدیمیدیدی سریع، قبل تشکیف عالی، و شرایط صحبت به طبولات خوب، برکردار باشد. و روزر احساب و روحان هم، حتایلک های مشکلی را داشته باشند. چونکه در معرکه های سخت، در برابر تخییف های انواع تخییف های دشمن، در مشکلات تصمید، در دلی آسمان بیتران یکیو سنها خورند. هماشان ها حال است که شرایط را به سرعت تجربتردید شده، که سرین تصمید ممکن را کارترکیم به شرایط موجود بگیرند، و قادر باشند که این تصمید را فریان اجرا کنند. چون در دلی آسمان، حتایل تخییف ممکنه که به مثل جون خودش، و دیگران، و یا ملین ها دولار، که سارند به درمان ثمان شده. و چه از ها که این تصمیمات، گاهی اوقات ممکن است که با سرگرش تو کشمم، و یا حتی منطقه وسیلی داشته باشه. موسیقی خلابان بایستی از شرایط بدنی توبناده خوبی و خلا باشد. سیناداره در تعمال تکار مختلف و سعباز، بایستی اگر در شرایط موگن، ناچارت که اوقتیمان با استفاده از چپسی اجا فرک بکنه، قادر باشد که در طویب، کورستان، جنگل و دریا، تا بسیدن دوری اجا پرشتردنی بگرده. موسیقی خلابان هم در این موحد دوره های دخوصی رو میدینند و آمانگی پیدا میتونند که در برنامه خاصی در این موحد مفصلان توبید باده خواهد شد. خلابان باید از در حواس پنجدانه، به خطوص بیایی و شنوائی، حد اکثر طوانایی رو داشته باشند. چه که این حواس، خواهد نشان اشتماعات سویشند، که خلابان باید با این اشتماعات عاشنا باشد، با اشتایی با این خطا بکنه با حوارز روشی از رو مقابله بکنه. موسیقی دان آمیدن سرطنوان خوب و تثریلی سفرید و سفرید رو، کامسانی که در چیلی دیگر شاید دوشن شده باشد. دو هواپیما که با صورت ششتر یا، در از از از برد رو به هم نزید میشند، اگر فاطر زبانی اونها چهار سانیه باشد، سرطنوان ترمده که در تر کچک ترین اکثر روان میشونیدن و هم به خود خواهد کردن. خلابان باید اندار اعصاب و روان، حساب اندار اشکالی درشته باشد، چیلی که اگر ترامده باشد که که تس بشتر حوابی ما باشد، دوشش و ذهنش در هواقی مانواشی مسلمان، به چار سانه خواهد شد. و نفیشی در این مورد رامنه بکرسته که، همسر و اطرافیان خلابان در این مورد نقشه مهمی نگارند، چیلی که اگر در هواپیما و ذهن فرواز با صورتانی زیاد، فرواز باشد که خلابان از حواقش، متوجه اشکالات خانوادیوی و اشکالات دیگر باشد، مسلمان، و ذهن لازم رو نخواهد باشد. بخلاقشان، به مسلم که به ازرسی، اشارت حالا مزون دقت زیاد در ارتخاب دانشتری خلابانی روشن تنه باشد. از داره مذک تحصیلی، در خیلی از کشورها دیپلوم، بایا بعضی کشورهای دیگر، مدارک دانشتراهی خواسته میشه. چیزی ها که؟ آیه تحصیلات دانشتراهی، در یاد گرفتن به آموزش سیستمهای تیجیده الکترونی پیاندوس کمک زیادی خواهد دید. معلومات امتلاعات ورگی شامل زبان انگلیسی، معلومات عمومی، آغمائش خوش، و معاینات بدنی خواهد دید. دلت انتخاب زبان انگلیسی برای این حرصه این هست که درابر دوانین بیانی مللی، کلیه کلوانان در فروان باید دید دوان انگلیسی با کنترل زنانیس رو بکنند، تا مهمیت های مختلفی که در فروان ترسند، موقعیت آغمائن اختلف رو بدونند، تا از برخورد اون را به انگلیجی رو گیری باشد. و در کشان ما هم همینطور هست، مگر در زمان جنگ مشمول مقررات خواست عمیتی خواهد میدید. موشنگان مراهل یا چود تحت موانات دین تفیلشیت ها را بگرن، تا از هر نظر، از نظر سیحته بدن، اتنیان کامل حسنشون. ای کنم، ممولن از هر صدیحات طلب به طور مدوسط، یک تا دو نفر محفظ رو بزاراندن مراهل یاد شده میشند. بعد این را گوشنگان تحت آموزش های نظامی تخصیصی را آز میگیرند، که پس از تک این دوره، پهوات و هواپیمای یک موتوره ملختار رو شروع میتند. بعد از محفظیت، در این مرحله، پهوات و هواپیمای جت آموزشی افصادت رو شروع خواهند درد. و بعد از این با یک هواپیمای شکاری آموزشی پهوات میپند، بعد از تمام این مراهل، سوزی پنگ تا شیستت کلاس اقادریک، شامل دروس مختلف ارنانیت و فیزیک و بلادیاز هواچناختی بردشت و هواپیمای عقیبتی خواهند داشت. و چنان که در از محفظ به پایان این مراهل بشه، که حضور دو تا سالتون نکشه، موفق به دریافت نشان خلاوانی خواهد رو دید. و از این مرحله، پرواز و هواپیمای تخصصی رو شروع خواهد کرد. که معمولا این هواپیمای جنگل خواهد بود. و این دوره هم حضور شش ماه به تور میرجعه. نهرابادی نه؟ بله بله. چه سالی؟ پنج و... سال شست و یکه. آه شسته، پنج و نو. خواهد روش و نماغ شه. متعاری سبحان و Pokemonن و انترانجت فعید ف pockets، نبعک زرت مجبابهامر، ش شکریس فعدمش دیگه pero پیں شش functioning ف themselves lengتش روش شما م نظامه هاتشские ب llevونه برگر از خوب ترساره مخارج این دونه بر حوال 40 مزیدون برای هر نفر خواهد مید. در این مخارج با ترجم، ازام دانسی به خارج از کشور و مخارج پر آمده اون محاسم شده. و از انقلاب، فلاش های گسترده ای صورت کرده تا با مشاهده دانشگاه هوایی در داخل کشور، علاوه برمون که از خود نیزان زیادی از 40 کلی بشه، به تون این پارگرامی درست کنید برای ساختن حاقمای تیش رفته در داخل کشور. سه هزار تمن اون موقع. درست کنید برای محاسم شده. درست کنید برای محاسم شده. میشی یه نگم سه. سه هزار تمن اون محاسم شده. سه هست ساعت سر و سی هزارت اونان محاسم شده. پچه تیزی اون رو بالا. سه همه دو برای اینکه از یک داخترف یک کنید ماهر بسازیم، حدود ده سال درست کنید. اون خیلی خوشتی پیدی. درست کنید برای محاسم شده. آن رو برای محاسم شده. سه هزار تمن اون رو برای محاسم شده.
00:45:56--->00:46:00
spkr_01: گوردانش این آسایی اینکر
00:46:01--->00:46:08
spkr_02: ایجا نم برامیکاری کجا رفون لحظه؟
00:46:10--->00:46:14
spkr_01: درمی کنید دوربین دوش نبود دیگه
00:46:23--->00:46:26
spkr_02: عجب جایی داشتین آقا اینه هوتل هیلتونه
00:46:31--->00:46:54
spkr_01: بردان بزرگی بود و گدید بود صافتمانش آه این ها کیا هن؟ سرگیدتون هستن هستن؟ قبلی نالرینی ها بود، این جانباز این این کروشه، مسعود کروش، هنوز زرفقاریه رو اینا زدن
00:46:53--->00:47:48
spkr_03: فقاری همین ها زنده بودند. پاستازی و تصدیر در افتش و ده ها مسئله دوگرده درود. و همه این ها دلائل روشن هستند. ولی اینکه اینا قصد تجاوض به هیچ پشتری رو ندارد. درشنین چویتی از توی ابر و درخواف که سردام منظور دستور داده میشه تجاوض براده. این دفتر بازرزم هم یاد برواز. برازم گروه های مازدی و درد و غربی.
00:47:43--->00:47:47
spkr_01: کاترز پرمید برواس امکر خواهی مادی و دیگر
00:47:48--->00:52:55
spkr_03: باید تا کردون همه ایران دویر چکنه های سردانی باشد. در میروی هوایی که در روزهای اول جنگ است، که در میروی عدن آمادهگی میروهای سطیق خودش رس به پر بلاغ عراض داده بود، بعد چند هسته باید به کلی از بین رفته باشد و چیزی ازش واقعی نموند باشد. ولی میگونین که پس از یک ماه جنگ، سندار خادثیه، نه تن تا خادثیت را از رفت داده، سرای سورس و کمک معاملی به همه جا و همه که دست دارد. در شرایطی که هیچ نویی در تاریخ جهان با اون گور رو نبوده، حتی سی یک ماه جنگ نه تنها حالوز می جنگه، بلکه در عملیات نظیر ولپرد و نظیر فکرموگین و ولپرد، دفت ها فرما جنگندهی دشمن رو سرنگون میتونه بدون اینکه یک فرما توان ببینکاری رو رو هست دست کنه. مطابق موضوع های علمی شرقی و غربی، وقتی توی شش موشک سام دو، سه و شش به طرف این هواقی ما شدید میشه، قایدسان با یک هواقی ما رو از این وقته به حساب بود. از از مندهی ما نه سنها از چنگال یونشک ها جان بدربود، بلکه اکس یونشک رو هم برای شما همی آبود. من سرگاه هواقی مای آرستر استم. از این مهمودیتی منی درستم، از این مهمودیتی بسیار خوبی دید. من مهمودیتی بسیاری رو دارم، بهتفیل اون مدت جان، با ریگریشان هواقی، هواقی مای آرسترین با این مهمودشک هایی با این هواقی مای آنید. که زیارات و سمیتی که بخشتر بستند، بخوارم در فرمان قبضی هواقی ماشود. ملشت همی از نام سون دو با چشت ملیت کردم، و با مانوهایی که انجام دادم، کنیست هم از رست شمایی میفراد کردم و سلامت بیزنی بشارم. همونطور که اتبار داری این هواقی مای آرستر، هواکومویتش به معمولیت رو رو تا روی هدف نیستوشا انجام داده نیستو بردیش میدید که باید سالم بیاد یک پایگاه خودی و از اکسی که اکس گرفته به تو استفاده کنند بایی هواکومویت شکاری اینطور دیگه هواکومویت شکاری برسید به هدف و معمولیتش آنجام داده معمولیتش کامل انجام شده نیستو بردیش کامل انجام داده شد که از سه مختلف شهر برد مجلسشو کاخ صدام و حضر بستشو اکاسی کنند ممنونیت برد و اصلا انجام شد تا روی بردام در این وقت این روش میتردن به تیراندازی از نیوشکای سام شیش، سام هفت، اولا توپای زیرین به هوا شو این استفاده زیاده کردن خوشمختاری نتونیستان که کاری انجام دیدم این وقت از روش شهر برد رد شده مرتبط چونه که چند فران هواپیون روی بی سر ما روی بی هردخ فرار دارم نمیدنم در همین موقعی چند یا موشک از منسان روی بردام در این پنج لیتری مفجر شد که میو اصابت کرد و همون آن این موشکی بردی که ادار کردن به هواپیون اصابت کرد و هواپیون روی بی حالت از تلویم از کلتر خارج کردش و شروع کرد تواتیمان به چپ و راست دستم و من کنترل کردن این هواپیون و شروع کردن به مونکایی که باید انجام بدن به سنتر ایران همونید ترت پایوهای خانون همونید ترتیبه همونید که اتطوری که اتطوری که اتطوری که اتطوری بخورم نمیتونیم همکانه که دیتری موشک هم به همین خاطر تلویم همین که از تلویم از موشکاشو در همون باشم و به موندهای که انجام بدن با حب تونستم زیان در پایگاه، بازیتری پایگاه توییون بشیم قلبت که باید انجام بدن که از این هواپیون میختم در در این دوشار اشکال نسم داشت به خاطر این که دوشار داشته کم میشده و به اتطوری با حمل که انجام بدنیم تلویس چیمی روحب بیزنیم بشیم یعنی که این 63 محطایشی محطایشی محطای از 30 محطه هواپیون مورد استادت موشکه در آن گرفته و صداق شده در حالت برای در دادی هواپیون رو پرمیل کردن و حالا نحای پرواز کردن و از اینکسا رو تفسیر بگرفتیم، اکسای خیلی خوبی شدیم، بسیار بله و افثان انجام شد و این محطایشی متباش شده که اگر بخواد این مفتر رو هواپیون چکاری بمبارد کنم احتمال این هستش که خونمالی که اتصافیم ساختمون هستن، ویدونا کشته بشن و این محطایش رو نغف کردم در میجا فیداد کمی از اکسایی که در فرق مداری جمعیل اسمی نوی درکتی شده، در این محطایشی محطایش بکن کار که بگفتر است، برداد اینکه رسیلی پروفن اشتمایش پر میدید که در حال جدید یا قضید رو به هم وست میکنه که در حالی ریخانه ججل قراریه
00:52:59--->00:53:03
spkr_01: نه نه این پل بغدا داخل بغدا دهید
00:53:11--->00:53:15
spkr_02: او سرک
00:53:15--->00:53:22
spkr_03: شکری که در فلانگیت که درکت بارم چد رو حال ام
00:53:27--->00:53:35
spkr_02: چقدر زیبا چقدر چه اکسایی
00:53:35--->00:57:39
spkr_03: کان کنک پتوششویی که در شن بقید باقید شد. کان استراجیکی که روی کانی دجده قرار دارید. پتوششویی که در شما رو بسر قرار داری به وسیلی هواقعان شکاری هست. ملیو هوایی مولید حدفت هر آفه؟ ساعت موشتی سام 3، پایده هبانه می شوند. کان خانه مدد شیعه شما به بسرک قرار در دون بانه هم خواهی شکاری درسته شد. ساعت موشتی سام 3، پایده هبانه می شوند. ماند فایده هبانه می شونده که بعد از دن باران و حصای شکاری ملیده اصابت هر آفه؟ شده که در حال مذمت است. جانبی است که در مانکرونی هدفت بیدن، که در حال مذمت است. که در حال مذمت است. که در حال مذمت است. فضل درگانی خود، در حال مذمت است. اینا هم موشت های سام 2 که دار بیادی در طرف خودش. آه، آه، آه، آه، آه، که طور اون موشت، سه تا موشت، پایده شده بهش. در رضش، دو تونه، همه در بیشتری معمومات از این موشت ها جهد براین همه می شوند. به خیلیت دارم از ها فیمان استفاد می کنم که با بجنوری و جدت عمل این رو کانده هده و خیلصا بشوند. که سه تا مشکل از همین فراشمان کانده می شود. همین رو که به صدقه می شود هید دوران و همدرزمانش معرویت برمی که که در آسانه تشکیل کنفرانس سرام قیدون و ترخیص در بردار یک ضربه روانی تاری با گنباران کردن پارایشتان بردار و ترجم بردار کنه یک ضربه رو در آنوزمانش ناده اصابت به آنوزمان و ناظر بفرنادی به جایی که ما شد سنگیز هواکیمان رو تک کنه هواکیمان رو به تحصیصات حیاتی بردار کنه و شهید می شود. اونید بیگید مرگ تصادسی نیست. اون دریغا امتخاب شهادت در ضربه زندگی در بسارد. در حالی چه مثلا قابلا خلادانان عراقی که در زندواران مدارس این مارکان ها و سایر محطان قیب نظامی که فتح جنوی دیدار بمباران از کنسانی کنیدن. زندگی بمباران موازن نظامی، حالاتان بمباران شنوز بدون حالت را همی کنند. و به موید گرفتن جایزه و تویوتا و پول از تجام که فایداشون اگر بتونن برمگرد. این اکس هایی که گرفتن ازشون. این اکس میراج رو گرفته تو هوا. هم، هواپیمای عراقیه. در میراج عراقی که دنبال خودش میاده. اون موشکار رو... مگر از صداع و رشق هواپیمایی رو شنیدید، خدر مرا بیاد آقایید، خدر مرا بیاد آقایید، خدر مراید، خلابان بود. بود... مگر از شنیدن سرود امن شغده شدید، خدر مرا بید آقاییید؟ خدر مرا در عدارید، چون خدر مراید یک بیرانی بود. اگر هم بود را بشه ماسه مستان امیز رکد اون کان انکه هایید. خدر تنبال خیمهتاشہ آقایید، میراج هست مدبعورویمدر. خود پدر مرا بی市ز رکاص تقرمانه مد claims<|ja|> فکاره ظه دیال هبست است قدر مرا بود؟
00:57:51--->00:58:29
spkr_04: باندی مردون دانی رومی بیدی دار می داندی بابها را می بینی در آخه باندی پدرتان را می بینی در خانه تان پدرتان
00:58:33--->00:58:45
spkr_02: آخه آخه پسرشو دیدیم توی لایف؟ نه اومد بهتون میگم حالا کنون برنوم هست
00:58:51--->00:58:56
spkr_01: این برادر سرهنگ آزینه
00:59:03--->00:59:14
spkr_02: ای باید. این شکر. این جریان دورانه دیگه.
00:59:24--->00:59:31
spkr_04: موسیقی
01:00:01--->01:07:18
spkr_03: برابر اونجوهای شرقی و غربی در فرون پانتون حیدو زیاد نمکنه با شرحان نوگ 23 منابونه بکنه چون اونج 23 حواله مای ترگیم هم سطح پانتون من نمید که اون درزن جوان ما که مرد و آغاز درگیم داره وقتی که شهر را در کسر بارو برم میگنه همه چیز را بجو هدف پراموش کنه و این سطح پانتون چه سطح پانتون نمکنه سطح پانتون سطح پانتون نمکنه و باگر یه حراتون از نمکنه و زندگیم بطوریم چند نا در چمانه درست ایسطا دیو و در جنگ نو برم درسته و دران سیسی تا دیو نیست چرا که جنگ جنگ است و ازدف و شرط نو درست گروه نیست همون توی که مشاهده می کنید این هواپنمایی بخور هست که همون این تفچه هاست و یکی از معمولیت هایی که انجام میده معمولیت دهدیری هوایی است و من در یکی از این معمولیت ها که معمولیت گشت آسومان قرب کشور رو محطه داشتم و خواب کردم با چشفروند هواپیمای مید تضیمه میدی بیشت سی که قصد داشتن جواد رزوانی و من با توجه به عجیه که داشتم تمله کردم به این هواپیما ها و یک فروند این رو با مستحسس حدف قرار داده و سر ببین کردم بقیه هواپیما ها با مشاهده این هواپیما های خودشون فرا کردن و من وقت رو قریمت شمده به دنبال لیدر دسته این ها که قصد فرار و بمبانان ملتقه مدکونی شهر حمزان رو داشت دنبال شهرم و موقع فرار قصد داشت بمبانان شروع روی شهر پریزه که من مانع شدم و روی گهات اطراف حمزان بسیده بود که من قصد شلی کشتم ولی چون فکر میکردم اگر سرنگونش کنم روی گهات میفته و مدون میگونا از میرم سخت کردم و وقتی از روی شهر خالد شد و از روی گهات او چف لابل های پوها موقعی که قرار میکرد با موشک ملحدت قرار دادم و سردگون شد و خلابان اون از چط نجال استفاده کرد و خود رو نجال داد که توسط نیروهای روزمنده ما تفتیل شد و به سرده درمون بنام خدا و با درود برواه با که شهده هایی که آوهانه پرده شد رو داریدن و نجال چیسته؟ بوش پیشه ایه آسمان قابی بی خامخاک قناسه ها آفریلان من صحباکا و خنوان حسن بوش پیشه هستم که احبا در وقت همی شما رو میدیونم در ایک از من اونتهای بی هوایی به من و سردگان کمار خاطن نجال بی ها درشوی روشه ممولیت داده شد که پالشگاه چرکوچ نبید به پایگاه هوایی چرکوچ و در اطراق شهر چرکوچ رو بمیان کنید حقوق ماها حادر شد همه کارهای در سرگاز و تفر مهمود انجام دارید در سوی حدث شده هستی محطوانی دو بسیار دیگه و شکومن به خصویز وقتی که از کمه های مرز بلاشتیم و یه نیستیم که میریم تا با کارمون افتحانی به هایی مندکت بلافره میمیم در میرود هشتای تا سنی بیست در ماجر را وقتی که در ماجر را و پیش رفتیم تا اینجی به نزیجه پالا اشتای کربیت رسیدیم در روی چهار تا پنجمانی به پالا اشتای کربیت بود که پنافرم به حوالی میرون های عراقی روی ما آتش رو شدید کردن به صورت نبدر و حتی از جلو برای ما آتش بشودند در موید در موید به طرف درستیم که حوافرم های مسلمه دیگه برگشتن به دیگه در نفته تروازی سرما خواهدم که با حوافرم های دیگه نباهم بودش بچیلن بدن که حوافرم های مسلمه دیگه دیگه دیگه حوافرم های خودشون آتش درسته بلتر چون اشون کار دیگه میتونست بکنم مسیبم رو با اون وضع که برای اون بیش اومده بود ترده اصورت من زیر نز خفته شده بود ادامه دادم مسلمان مویدرم ادامه دادم تا اینکه روی پالشکا بسیدم روی پالشکا پونبابو ریلیس کردم و برای اینکه یون خود فکرم کار بخواه بسر کار بخواه تجربه دیگه دیگه دیگه دیگه چکار می کنم یه نفعی نفعی روی پالشکا ادامه دیگه دیگه در داخل کار کار کار کار را ما برگشتن به سمت موزید در بین راه که میگردم یکی از اینکه هر آقای هر آقای من آتش میشد و کامید را در تبریگه به پاسم چهار و پانج باید حرفت در آنها که خوشبختانه آسی روان نرسید خواهد باید من از دسمت موزش اتفاقی نیفتاد و تمام رو بسنط زیر بدنه حوافرما تیجه بود و یکی موزید موزید موزید موزید دادم با اینکه نیجه علاقه بالای سرم بود در اتفاق بسیار کم با همونها پرواز کردن و من هم نزدیکی های مرز ایران بود که حافظا به خاطر اینکه خودت را داشتن به پورت بخورد این تنها لحظه بود بیدید که من تطمیم به ایجه که رفتم بس هم اوی دستگیره سندلی پران بودشتم که در صورت اینکه هم ایجه کنه و یک حوافرما خواست به پور بخورد و اگر میخورد که خود مسیدن امیت تنجه که میتونستم ایران میدیدم خوشبختانه ای اتفاق نیستم با اتفاق بسیار کمی از دوی اون کویو کدشتم من اومدم و در فوضباه اون رویه نشستم بعد از اون دقتی که از حوافرما بیره شدم یه نیوای به خودم کردم یه نیوای به حوافرما کردم دیدن که واقعا چه نمت بزرگ بینسیر من شده واقعا چه خالد رو من انجام دارم و الان خوشانم که از خبر شما هستم و خوشانم که به یکی به عرضتون مرزن اون حوافرما نیست الان در خدمت نیزه هواییست و از آسومال های آبی این ششفت اتازه موسیقی
01:07:24--->01:08:48
spkr_01: شبت بودم شبت بودم و من این اکس ها رو من روش گذاشتم و موقعی که این برنامه چون زبت می شد بعد پخش می شد زنده نبود وقت موقعی پخش کسی که مسئول پخش بود این سرود رو سانسور کرد چون اکس فکوری رو بذاشته بودم توش به فاطر اکس فکوری این سرود رو سانسور کردن ولی توی نوار هست دیگه توی نوار هست و سلوز قشنگیه
01:08:49--->01:08:58
spkr_02: یعنی این فیلم یه گنجه. کاش که میشد کاش که میشد همه این فیلم ها را از سداسی ما گرفت.
01:08:59--->01:09:21
spkr_01: یعنی شما میدونید سی و یک ماه از جنگ گذاشته بوده دیگه این برنامه سی یک ماه بود چیه این آخرین برنامه بود قبل از اون قبل از اون یک سال بود ادامه داشتی گردم باید آنه بودم آشی به تلفزیون نیگردانی در زمین من گفتم جواد رزوانی اشتماع کردم اسقر رزوانی بود بعد دوتا بودم
01:09:21--->01:09:27
spkr_02: نه الان جناب لبیبی میگه اسخر رزوانی بود
01:09:26--->01:09:32
spkr_01: از هر رزوانی بودم
01:09:32--->01:09:41
spkr_02: باقا شما ترکوندی شما با این کارت اصلا زدی ما رو ترکوندی
01:09:41--->01:09:45
spkr_01: خواهش مقام اصلا یک کاری که دیگر
01:09:43--->01:09:57
spkr_02: اصلا یک کاری کردی کاری دید اصلا شما نمیدونی چی کاری کردی اصلا واح من فکر کنم شما با تمام خلبان ها مساحبه کردی آره همین کسایی که تو جنگی
01:09:57--->01:10:00
spkr_01: یک کار فوقلاده کرده بودن با شما سبب میکم با
01:10:00--->01:10:12
spkr_02: میدی یک جورایی منم کار شما در چند سال پیش چه سال پیش آه این ها شست و یک آره دیگه سی و هفتش سال پیش نه
01:10:13--->01:10:20
spkr_01: من لایو شما را زدن من نگاه میکردم میدهدم که سال 64 اومدیم وارد نیراوید. من سال 64 بازه 63 شدم.
01:10:13--->01:10:41
spkr_02: من لائف شما را هم نگاه میکردم میدم که سال 64 اومدیم وارد نیراویید. من سال 64 بازه 63 شدم. شما کار میگن خیلی فیلم عرضشمندیه. خواهم دکتر ندیمی میگه . وای آقا این چی کار کردی شما؟ شما مثل یک موجبت همه رو از حبس میگفتی؟
01:10:41--->01:10:49
spkr_01: بله خب بعضی جا هم چیز نوشته داشتم تیترای مطالب رو نوشته داشتم
01:10:46--->01:11:05
spkr_02: هایلایت تیترای مطالب رو نوشه داشتم چه عباحتی داشتید شما جناب بوشبیشه جناب رزوانی اصلا جناب ایکانی اصلا آدم نگاه تو میکرد باقی این اسکارفی که داشتید همه تو منظم
01:11:07--->01:11:16
spkr_01: همین یه ایراد من بود دیگه ما سکارف تمیز و ریش تراشیده بود ترتمیز میمیدیم یه خورد فرق داشتیم با وقیه دیگه
01:11:16--->01:11:21
spkr_02: کاشکی می شد نمی شد احنا بریم از آرشیب بگیریم نمی شد
01:11:20--->01:11:33
spkr_01: نمیدونم نگر داشتن یا پاک کردن یکی باید بره تلویزیون بپرسه که سی یک ماه از جنگ گذاشته بود چه تاریخی میشه اینو اینی خودش
01:11:33--->01:11:40
spkr_02: خودش یه سال و نیمه دیگه تقریبا پنجا و هشت جنگ شروع شده
01:11:37--->01:11:40
spkr_01: پنجا و هشت جنگ شروع شد دیگه
01:11:42--->01:12:03
spkr_02: دوازده ما بیس شوار ما میشه دو سال و نیم دو سال و نیم درسته شست و یک نه آخره شست و یک بوده بله یعنی اسفن ولی لباس پرواز لباس کپشن نداشتید انگار تابسون بود
01:12:03--->01:12:08
spkr_01: نه این برنامه تو تابستون بود بله این برنامه تو تابستون بود
01:12:07--->01:12:24
spkr_02: اردی به عشت 62 میگن اردی به عشت 62 میشه درست و راست میگن خب همون مقام هوا خونک چیز بوده دیگه دو سال و نیم آره آقا چی کار کردید با ما به خدا نگاه کامنتارو نگاه کنید حالا بعدن زیر پوست
01:12:22--->01:12:29
spkr_01: برای بردن زیر پوست چست؟ اسم برنامه بود دانش پرواز بعضی هنوز یادشونه
01:12:29--->01:12:38
spkr_02: این لغب دانشمند از قدیم برازندت بوده
01:12:36--->01:13:11
spkr_01: دانش و دانشمند و سهتاری کمک میخواستم مقاله برام ترجمه میکرد خیلی دوست نزدیک دارم
01:13:11--->01:13:50
spkr_02: حالا میدونیم میخواهم چی کار کنیم؟ اینو ببینم یه قسمت که نمیشه شاید دو قسمت ارفان باید ارفان بنویز برام بکنم باید دو قسمتش کنیم بذاریم تو پوست دو قسمتش کنیم بذاریم توی پوست که بچه ها ببیننن نزدیک چون اونجوری که الان توی اینجا شما نشون دارید با اونی که به ارحال بفرستین برای من تو تلگرام باید بفرستین میتونم بفرستین مسئله نیست برایم آره اینو من میدم بچه ها قشنگ یه سرسامونی بشت بدن ایدیت درستش کنن از درست بود خیلی ممنونم از پویای عزیز که اینقدر زحمت کشیده و
01:13:49--->01:13:54
spkr_01: این نواری که دارم یک ساعته. من نیم ساعت شده را بردم فقط.
01:13:55--->01:15:10
spkr_02: آره شما همین پولی ها بگین بی زحمت همون تیکه تیکهشو بفرسید که من بدم به عرفان اینا چیزش کنن بعد بذاریم توی پوست یعنی خودشون مرتبش بگنم به اون تایمی که باید داشته باشیم سر واقعا دمت گم به خدا دمت گم یعنی داری یواش یواش رو نمایی میکنی از هنرات و نه دیگه تو زیاد مطلبی نداشتم گفتم نه دیگه تیر خلاس رو زدی به ما به خدا به خدا جده میدن نه نه نه اینطور نیست مصلای جماع من که من اون حال و هوای اون موقع رو آلا شست و یکوینا که خب من شست و دو جپه بودم مثلا ببینم ولی واقعا سال پنج و هشت پنج و اونو تو محل که را میرفتیم اون حال و هوای اون موقع یعنی قشم ما رو بردی تو اون حال و هوای اون موقع نهاری اون موقع شور و حیجان جنگ بود دیگه موسیقی موسیقی موسیقی موسیقی
01:15:06--->01:15:14
spkr_01: اقا یکی نیوشته شاه شاها هن ایتار کورانی ایتار باید دوستان
01:15:14--->01:15:37
spkr_02: هیم سال واقعا جدی دارم میگم به خدا اصلا از دیدن دیگه الان بیشتیر دیگه یعنی داسته کشفت کردیم که بودی به من میگفتی این برنامه رو من داشتم و فینا نمیدونستم فکر نه مانمان یه آدمی مثلا میرفتی با لباس شخصی میرفتی تو تلیزیون و برنامه اجرا میکردی این برنامه که مستند را میدونستم
01:15:33--->01:16:08
spkr_01: این برنامه که مستند را میده ساعت هشت شب چارشمب شبا بود که همه مردم ایران میشستن پاش مثلا یه پرواز هم جز همین که خلابانکیست با بونانزا دوفروندی فرمیشن پرواز کردیم که از توی بونانزا و از اون یکی فیلم میگرفت و از این کار هم زیاد کردیم خب بگی نگیمونده اچه hat Pakistan را میدهش کتا بگ دичیم ایران پرواز شست ما رو هم بری یکی مردم میخوان بیخواهم دگی بسید دیگه میخوان بگر officers
نظرات
ارسال یک نظر