تیمسار خلبان فرج الله براتپور
00:00:00--->00:00:31
spkr_00: امیدوارم سایه پرمهر همه شما آبای آسمان بر سر تمام ملت ایران همیشه همیشه بال بکسرانه و مثل اقابی که همیشه سایهش بر سر زمینش هست دروت بر شما ما در خدمت شما هستیم قربان ادامه بحث اون موقع اگر که مطلبی جامونده بفهمید و اگر نه من خدمتتون اگر برحال شما سلامی دونید سآل کنم از دوستان شما مطلبی دارید بفهمید خوش
00:00:31--->00:05:31
spkr_05: من نمیدارم من خواستم که اگر اجازه بدید یک بیوگرافی خیلی مختصر از خودم و ضمنان از اون چی که در مورد قبلت جنگ هست که یک خلاصه ارز کنم گرچه استاد عزیزم جناب از از از از از فرمودن ولی یک خلاصه هم من دارم که قبل از این که برسیم به خود جنگ و واقعا اتفاقاتی گفتاد و فروازها صحبت بکنیم یک خلاصه من ارز کنم خدمت عزیزان بعد بریم دنبال خاطرات و اون چیزی که عزیزان میخوان که بنده برشون برسون با افتخار بنده قبل از این که بیام نیروائی تا سال 44 به حساب به تحصیلاتمو در شهر کرمانشاه به اطمال رساندم با دیپلوم ریاضی از کرمانشاه اومدم و یعنی یک اطلاعیهی در روزنامه دیدم و یک دوستی داشتم به نام حاشم نقیبزاده که خدا رحمتش کنه اینشونم دوشار سرطان شد و فوششد اینشون یک اطلاعیه نزدیک من بود که یک نوه ماهی هم با هم سال 43 تو سازمان برنامه کار میکردیم برای ریشگنی مالاریا البته ما نقشه میکشتیم پرسپکتیو حساب شهرها و دعا تا اینا رو میکشتیم یک نوه ماهی کار کردیم با هم و سال 44 اومدیم برای دانش کردیم این اطلاعیه رو که دیدیم بلافاصله چون نوشته بود خلبانی خلبان شکاری بلافاصله شبانه سوار اوتوبوس شدیم اومدیم تهران اومدیم تهران و چلو مرکز آمودش را نامنویسی کردیم و وقتی که روز شمبه اومدیم برای ورود به مرکز آمودش را باور بیفن یه چیز عدود دو سه زانفر جوان همه میخواستن بیان برای اون امتحانات اولیه که ورزش بود امتحان اول ورزش بود خب مانم خب بنده خودم یکی از کسانی بودم که همیشه با پدرم خدا رحمت کنه اونو با پدرم میرفتیم شکار و کمونوردی و اینا هایی بود که خلاسه یه مقداری ورزی تتر بودم خواسته این بود که رفتیم همون دو خواستن بنده اول شدم نمیدانم بارفیکس خواستن پدرشون پونزه شونزه تا رفتم گفت کافیه دیگه هرچی خواست من اول شدم و دو ورزش قبول شدم اومدیم برای امتحان حوش گرفتن ریاضیات بود اینا اونم قبول شدیم و همینطوری نزدیک پنج ماه ما امتحان دادیم از این دو سه هزا نفر بیس و پنج نفر قبول شدیم که یکی از ما یکی از این بیس و پنج نفر هم همین مرحوم موشنگ صدیق بود که روحش شاد یکی از هم دورای ما بود که هزمان با هم امتحان میدادیم یکی هم همین احمد جلالی بود که اخیران همین قرن رو گرفت و فوت کرد تل اصلاح بیس و پنج نفر بودیم اون دوست ما از همون ورزش اولیه همه هاشم نقیزاده که با هم آمدیم تهران از هم ورزش اولیه پود در هر صورت آمدیم دانشگده و اول خب زبان انگلیسی بود اون دو ماه اول دو سه ماه اول که اون مراسل اون آموزشای نظامی بود و تا سردوشی گرفتیم و بعد هم زبان بود و اون دروس اکادومی بود و اینا تا ای که لفتیم برای پرواز و بالاخره بعد از پنزشونزه ماه که تو دانشگده بودیم رفتیم برای اون پروازهای اولیه که من با حوابمای ته چلیک سلو شدم و بعد هم ته سیکس پرواز کردم و بعد هم ته سی و سه البته خیلی کم باید تا حوابما پرواز کردم با استاد و باید رفتیم برای امریکا اول سال پنجه و شیش اوز مخوام اول سال چهل شیش رفتم امریکا و هجده ما هم تور کشید در امریکا دوره خلبانی که دیدم و مهر چهلو هفت برگشتم ایران و برگشتم وقتی برگشتم ایران با درجه ستون دومی برای ایران
00:05:32--->00:05:41
spkr_03: آموزشی صدی یک تهران دوره آموزشی افنج
00:05:41--->00:11:20
spkr_05: بودیم که بین ایران و عراق هم یه مقداری وضیعت به هم خورد که ما به حساب گسترش پیدا کردیم به اول مراقب بعد هم تبریز که او زمان تبریز پایگاه نبود. یک فرودگاه بود که رفتیم اونجا یه دو ماهی در اونجا بودیم و بعدشم منتقین پایگاه همدان شدیم. آخر سال 1947 بنده منتقین پایگاه همدان شدم. در اونجا همان فرموده گردانمون جناب کیمیاگر بود. یادش بخیر ایشون از واقعا بزرگان نیره هوایی. بسیار بسیار افتر خوب و دلاور و یکی از شخصیت های برجسته نیره هوایی. که خوشبختانه ایشون در حیات هم بودنم که خداوند به ایشون طول عمر با عزت بده و ایشون برقرار باشن و ما زیر سایشون باشیم. ایشون هیلی انشان با شخصیت و دوست داشتنی هستن. من بسیار ایشون رو دوست دارم و خداوند ایشون رو سلامت بدارم. بعد از ایشون که ابول ملوخ بودن. فرموده گردانمون جناب ابول ملوخ بود. نگفتن اماند که در گردان آموزشی جناب دهنادی فرموده به حساب معلم بنده بود در حومای فنج و جناب معرفت و جناب تابشورد. من با اینا البته جناب دهنادی بودن استاده بنده بودن که یادشون بخیر ایشون هم بسیار انسان با شخصیت آغن پهداون. ایشون از باستانیکار بودن و بسیار با شخصیت و من رزت می بردم از پروازهی که با ایشون داشتم. و جواب معرفت بود و جواب تابشورد و جواب یزدانی بود. فرموده گردانمون بود که خدا رحمتشون میکنه ایشون به مرز سرطان دوچار شد و به رحمت خدا رفت. که اون به تاب سالون یزدانی که الان در مهراباد هست به نام ایشون گذاشته شد. و ایشون بسیار افسر خوبی بود خیلی با شخصیت خدا رحمتشون. در از صورت ما آموزش فنج رو تمام کردیم در بردان تاکتیکیه. تا این که سال پنجا و یک برای فچهار که اومدیم تهران. البته ناگرده نماند وقتی که سال 48 سردام حسین شد معابن حسن الوکر. همون موقعی که شد معابن اون اعلامیه رو داد که بایستی هر کشتی که مخواد وارد شدتال عرب که عربندرود ما هست. اونا میگن از شدتال عرب ما میگیم عربندرود. گفته بود که هر کشتی ایرانی که بخواد وارد بشه پاید پرچم ما رو بزنه و ما مالیات بده که ما کشتی ابن سینا عبود کرد با چهار فروند حاومای اف پنج به دیدری مرحوم جانبانی خدا رحمتش کنه دیدر اون دسته چهار فروندی بود روی اون کشتی پرواز میکرد و ما هشتاد فروند حاومای اف پنج در حمدان روی باند و توی تاکسیبه همه آماده پرواز بودن. همین تعداد حاومای اف چاری که تازه تعدادی گرفته بودیم در مهراباد آماده پرواز بود. لشکر نوود دو احواز آماده حمله بود. توبخانه لشکر در بهمنشیر در اونجا آماده تیراندازی بود. که اگر عراق یک تیر به طرف این کشتی تیراندازی میکرد معلوم نبودیگه ما حمله شروع میشد و حاوما بلندشتند. خوشبختانه جرعت نکردن یک تیر به طرف کشتی تیراندازی بکنن. کشتی به سلامت عبور کرد و ما حاوما برگشتیم و توی شلترها خاموش کردیم و جنگ اتفاق نیفتاد. این ادامه داشت از سال پنجا و دو دوباره این درگیری ها شروع شد تا سال پنجا و چار که اون به حساب معاهده الجزایی رو بسته شد که صدام گفته بود من موقعی که سال به حساب پنجا و نو اون موقع قرار داد و در مقامل تلویزیون عراق پاره کرد گفتوان اون موقعی که این قرار داده امزا کردم در زعف بودم و این اغده شده بود برای من که این قرار داده امزا کردم این اغده در دل من بود و دنبال یه فرصد بودم که این تلافی رو باز کنم و الان به تنمید فرصده این قرار داده جلو تلویزیون هسته
00:11:31--->00:11:52
spkr_03: فکر کنم صدا قطعه از شود اگر اشتباه نکنم بعد قربان سلام
00:11:51--->00:13:05
spkr_05: برگورمان سلام ببخشید تیم ساب اینکه ما در قبل از انقلاب شب و روز پرواز میکردیم به همین خاطر نیرو هوایی شدود نیروی نیروی هوایی دنیا میگفتن تر از صورت بخاطری که ما ماهیانه نیرو هوایی یعنی روزانه نیرو هوایی هزار صورتی برواز میکردیم شب و روز ما پرواز میکردیم من گردان شبس بوشید یاد من روزی بیس صورتی برواز میکردیم یعنی در شب و روز بیس صورتی برواز میکردیم صدای من میشنوی؟ صدای من میشنوی؟
00:13:06--->00:13:41
spkr_00: الان خوبه الان میشتویم یه حلت چنگای قط میشه من فکر بکنم اینجای که الان نشستید اون روز اینجا ننشسته بودید همینجا نشسته بودید اون روز آله نه نت نخیلی آله الان خوبه الان خیلی خوبه الان خوبه خدایشون ادامه بدید ادامه بدید سر و آله همه رو شنیدیم یه نحس قطو بست شد همین سی ثانیه پیش ولی اوکیه الان الان اوکیه
00:13:47--->00:13:52
spkr_03: مجرد.
00:13:58--->00:14:02
spkr_05: آتشو دوری آبات سکر
00:14:04--->00:14:09
spkr_00: تیمسار. انا سداد شوان خوبه. سداد شوان خوبه قرمان.
00:14:39--->00:16:39
spkr_05: کار برخی از زیگلابیان در نیروی هایی متاسفانه اثر گذاشته بود. به طوری که میخواستن که هاپیماهای 14 و 747 رو ما بفروشیم یا پس بدیم. که این واقعا با حال است که هم خلبانا هم تعدادی از مسئولین واقعا اینو خیلی صدا کرد. توی نیروی خیلی صدا کرد. من خودم یادمه که در بوشیر بودیم بلا سه فرسل و خلبانا یه تومار بزرگ برداشتیم. تیه کردیم فرسل برای حضرت امان که آقا این هر کس که این حرف زده و این کاری مخواد بکنه این دشمن این مملکته. این چطوری این بهترین هاپیمای ما هاپیمای 14 به هیچ کشوری داده نشده. یعنی چیه اینو میخواد پس بدن؟ یعنی چیه اینو میخواد بفروشن؟ هاپ مای 747 هاپ مای 747 تانگر این بهترین هاپیماست. خلاصه این دوتا هاپ ما. زمنی این که تخریب سلسل مناطب فرمانده ای. فرمانده رو برداشته بودن. شورای فرمانده گذاشته بود. این هم تخریب سلسلی بود. که بعد از هاپ اینا رو. بعد هم اومدن. پاکس. پاکسازی ها. ایک سلسل بود. این هم هاپ مای 747 تانگر این هم یکی از او ذرنفر. از این هم. ایداتی ایداتی. پاکسازی کردن. از این هم.
00:16:50--->00:16:57
spkr_00: تیم سا صداتون قدر شد متاسفانه صداتون قدر شد تلفنتون زنگ خورد سر؟
00:17:06--->00:19:15
spkr_05: مرحوم سلشکر باوری. خدا رحمدش کنه. اینشان در 29 آبان 58 یک بررسیه به حساب ستادی رو بررسیه براورد اطلاعاتی رو برای ستاد ارتش فرستادن که در اون 18 موردوی در این بررسیه ستادی بررسیه اطلاعاتی 18 موردویشون براورد کرده بودن حساب بررسیه کرده بودن که عراق چه کاره داره میکنه؟ عراق داره مثلا پولهای ما رو داره شناسایی میکنه خطودی حساب جاده هایی که داره خط میشه به عراق داره بررسیه میکنه داره اطلاعات به دست میاره عراق داره داره اطلاعاتی کاره رو میکنه چرا ما همیتونی داریم بی اطلاعاتی کناری کاره مخواد بحرین رو برگردونه خلاصه یک کارهایی حرفهای از این طرف داره یک چیزهای از سر هم و موقع داره شایه میکرد و که بعد زمینه رو برای حمله چیزوه و عراق همینطوری این کارها رو میکرد و به جایی توجه به این که پشت داره هم اون کسانی که قسمتهای از این مملکت جدا بکنه قسمت آذرباجن غربی کردستان که واقعا میخواد جدا بکنه
00:19:18--->00:19:43
spkr_00: تیم سر برادپور من از خواهی میکنم میتونم خواهش کنم ازتون با همون آیدی همسرتون سرکار خانم برادپور بیاین من فکر کنم آیدی خانم مهندس یعنی گوشه ایشون نتشون مشکل اون دفعه ماه که با اون آیدی اومدید خیلی خوب بودن ها خیلی قطع وست میشه موسیقی
00:19:50--->00:20:04
spkr_03: آره یه محبت کنید بعد یه خانم کاشی از اول این کار رو می کردید
00:20:04--->00:20:47
spkr_00: سلام تیمسار تیمسار سلام سلام میگم خانوم های پهرمان ها و اقابه های آسمان در جنگ به دادشون رسیدن بعد از جنگ هم تو زندگی و بچه ها الان هم تو این لایو ها ماشاءالله خانوم براتور هزار این گوشیشون هم مثل خودشون هزار هماشون باشه اصلا اینجا سر تذیم پروک درم بچه ها میگن میگن با گوشی خانومشون اومدن بگید درست داشتم بپرمید
00:20:48--->00:20:54
spkr_05: مستقیه البته چون شارجش کمه به این خاطر از گوشی خودش بودش و دسته بوده.
00:20:54--->00:21:21
spkr_00: اگر شارجشون رفت شما سراهی رو بیارید نزدیک بزنید و اگر وای نمیسه ما افقیش میکنیم. هیچ مشکلی نیست. اگر هر وقت شارجشون داره تموم میشه خودشون بهتر می کنند. آره؟ اوکی اینجوری؟ باشد باشد. آره فیلن صحبت که هر وقت تموم شد اصلا مهم نید. دوباره میرید دوباره میاییم. باشد.
00:21:22--->00:21:31
spkr_05: ازمی کردم که بالاخره عراق با توجه به این که این پشتیبانی من میتونم خواهد
00:21:30--->00:21:44
spkr_00: من میتونم خواهش کنم که سعاده رو از اول بگید چون خیلی مبحث مهمی بود و همون از پاکسازی ها و F4 دفعه رو دید اینقدر مهم بود و من دوست داشتم قط میشد. از اونجا بگید لطفاً.
00:21:45--->00:29:27
spkr_05: ارز کردم که ما نفوز این به حساب گروه هایی که اومده بودن و نفوز کرده بودن در نیروی هوایی اینا میخواستن که هوامای F14 و 747 ما را پس بدن یا بفروشن که این وقتی که ما شنیدیم بنده اون موقع در بوشه بودن و اون موقع فرماده اون پایگاه جواب سپیدوی آذر بود منم چانشینش بودن دلاغفاصله یک تومار پر کردیم با تمام خلبانه و اداد پرسهل پایگاه پایگاه دیگه هم به هم میترتیب این هوامای F14 بهترین هوامای دنیاست تنها به ما دادن که هیچ کشوری دیگری غیر از امریکا نداره چطور هوامایی کی گفته آخه این برای چی مخوان این را پس بدن یا بفروشن یا هوامای 747 بهترین هوامای هوامای هست که ما تانکر داریم هیچ کشور آسیایی نداره کشور دیگر کمتر کشوری چند هوامای تانکری داره چطوری آخه این هواما را پس بدن یا بفروشن این بود که ما اینا را پر به حساب برداشت به ایتوماره را فرسادیم برای رحبر انگلاب وقتی که اینا را حضرت امام دیدن بلافاصله دستور دادن که کنسل بایین نباید اینا باید بمونه ایشون هم حدا رحمت شون کنن اینا بلاخره موندی هواب مونده و همچنین اینا اومدن نفوس کردن اومدن این پاکسازی ها یک سری از این پاکسازی هایی که انجام شد یک سری اومدن فرمانده نیرو هوایی را برداشته بودن شعرهای فرمانده ای درست کرده بود این هم یکی از تخریب هایی بود که در نیرو هوایی انجام شد بعد اومدن تر کودت ها حالا این تر کودت ها بردن هسته ولی فرمانده نیرو هوایی که خدا رحمتش کنه سلشکر باغری بود و زمان سال 58 ایشون اومد یک تره اطلاعاتی تیهیه کرده بود برای به حساب ستاد ارتش فرستاد که 18 مورد در مورد عراق دویی تره اطلاعاتی بود که آقا عراق داره چه کارایی میکنه چه بررسیه داره در مورد ما انجام میده در مورد نقاط مرزی و نقاط به حساب زرف ما در مرز همچنین داره شایعاتی را میدازه که ستا جزیره را مخواد بگیره نمیدانم پس بده به حساب شیخ مشینا نمیدانم مخواد ما مخواییم بررین پس بگیره این دو شایعاتی خلاصه خودش هم مخواد رهبر کشورهای عراقی گفته فلان اینا خلاصه از اون طرف پشتیبانی میکرد کسانی که میخواستن واقعا جمع شدودن در آزربانجان غربی و قسمت غرب و کشور و میخواستن واقعا یه مقداری از قرب ما قسمت قردستان و واقعا میخواستن جدا بکنن و این بود که این به حساب انواع اقسام مهمات و اصله هاره میداده حتی زده هوایی که شاید نوجه وقتی که شاید چمران در پاقه ماهاصره شده بود نوجه رفت برای شناسایی مهماتی نداشت که برای شناسایی رفت اونجا نمیدونست ارتبای پایین داشت با صورت کم صورت معمولی عبور میکرد اینا باز ده هوایی که حراق بهشون داده بود حقباش زدن حقباش زدن خود بود اتباعات اطراف قابه و شهید شدن خودشو کابی نقمش اینه که بشیر موسوی بشیر موسوی که کابی نقمش بود شهید نوجه کابی جرو هر دو شهید شدن که اولین شهید بایگاه نوجه به نامه بود شد پایگاه همدان در اصورت بعد از او بود که سلاشکر باغری من دارش احضار کردش شبانه برم همدان که بعد روز بعدش من با یک هواییی سلسطه ای همراه خانه آده اومدم مهراباد از مهرابادم با هلیکوبتر من خواست و رفتم خدمتشون و اونجا من توضیح یه مقدار فرماشادی کردن و بعدم من رفتم همدان و دیگه منتقل همدان شدم سال شهری بر پنجه و هشت بود که دیگه همدان بودم تایی که جنگ شروع شد و یک سال امد جنگ حالا در هست این تا اینجا بود که بعدم عراق شروع کرد از اول و سا پنجه و نو شروع کرد به پاسگاه های ما رو اشخال کردن که پاسگاه های ما رو اشخال کرد در و سا پاسگاه های در سال پنجه و هشت در سال پنجه و هشت پاسگاه های امیر آباد سال آباد پاسگاه های بیشکان زهاب ترخاب کلی از پاسگاه های ما رو در سال پنجه و هشت اشخال کرد بعدشم ما در سا چارده آزر به ساب پنجه و هشت این پاسگاه ها رو اشخال کرد ما در سال پنجه و نو دیگه درگیری و عراق رو از اول فروردین تقریبا داشتیم که در هفتومه اردی بشت سال پنجه و نو یک وروند هواپی مای مسافر بری سباک عراق نام آنتاناف دوازده وارد آسمان ما شده بود که تعداد از افسران به ساب اطلاعاتی عراق داخل این هواپی ما بودن که توسط دو فرمن هواپی مای اف پنج رهگیری شدن و اینا اطاعت نمی کردن از هواپی مای اف پنج ما که بیان بشینن مجبور شد هواپی مای اف پنج جلوشون یه رگوار ببنده و اونارم مجبور شدن در زمین به ساب لند بکنن و هواپی مای شونو که از بین رفت حالی آدم ها زنده موندن و همه دستگیری شدن اینه که در تعداد دوازه نفر بودن که دوازه نفر بودن که دستگیری شدن در بیستوم تیر ماه همون فروره بیستوم تیر ماه بود که ما بودن که
00:29:27--->00:29:58
spkr_03: آلی آلی آلی آلی آلی آلی
00:30:09--->00:36:32
spkr_05: در بیستوم تیر ماه ارتش عراق پاسکاه های فکا و رشدیه و تاوستی و سفریه ها بمواران کرد که در این بمواران تعدادی شهیست شدن در شهریور پنجا و نوم یک بر من مانگرد عراق توسط به سفریه مرزی در بیستی شهریور پنجا و نوم در اینه ارز کنم که در حفظه شهریور پنجا و نوم مرحوم اسکندری اینا رویشون شاد باشه با توبخانه شون شهرهای ما رو میزدن که قصر شیرین رو با توبخانه میزدن مرحوم اسکندری رفت که ای توبخانه رو خاموش کنه حساب بمواران کنه بزنه این حواماشو زدن وقتی که حواماشو زدن اینا پریدن بیرون اسکندری و کابین اقبش پریدن بیرون اسکندری که قاچت اومد پاین دستش سکت میدید حالی کابین اقبش پاچت اومد پاین و خورد به دیوار گمرک خسروی خورد به دیوار گمرک خسروی و شهید شد که متاسفانه شهید شد و کابین اقبش تیم سوارا کابین اقبش ارض میشه کابین اقبش من ارض میکنم خدمتون باشه علی ایلخانی بود کابین اقبش بود که به شهدت رسد این در حده شهریورد در نوزده شهریورد اون موقع خیلی ما درگیری داشتیم درگیری ها زیاد شده بود من باور کنم اون موقع خب اتفاق و اصاب اون کودت های نقاب اتفاق افتاده بود کودت های نقاب در هجته تیر پنج و نو اتفاق افتاد و اون موقع اتفاقا اون روزی که اتفاق افتاد من روز قبلش یه مرخصی چلح ساته گرفتودم رفتودم کرماشا بعد اون شبی هم که اتفاق افتاد من کرماشا بودم روز بعدش سر زور بود که چما به گلچین یادش بخیید خو ما واقعا هم رفت آمد خانه آدگی داشتیم هم پاهم دوست بودیم یادش به واقعا یکی از افتران بسیار لایق شایسته فرماده بسیار خوب خلابان و بسیار خوب هرچی بگم واقعا ازشون کمه خب زنگ زد و من گفت اگر آب دسته بزه زمین بیان من چون آمادهی داشتیم برای حمله عراق چون من از اول پنجه و نو دائم لب مرز رو پرواز میکردیم گزارش میکردیم میگفتیم که عراق داره نیرو میاره داره جاده میکشه داره سنگر میسازه همینطوری داشت ادامه میداد تا زمانی که دیگه اول پنجه و مرداد پنجه و نو دیگه تکمیل شده بود نیرواش آورده بود آماده بود برای حمله و ما اینا رو تمام گزارش میکردیم حتی آرفای هوای آرف میرفتن اکسبرداری میکردن و اینا تمام به مسئولین گزارش میشد متاسفانه ولی هیچ حرکتی انجام نمیشد که نیروها بیان مخصوصا بعد از این کودتای نقابم که دیگه مردم هم با توجه به کودتا اینا میگفتن حتما نیروها مخوان دارن کودتا بکنن لشکر هفتاده هفت از خلاس هم خادثه بود حرکت بکنه من شنیدم مردم جلوش گرفته بودن که اینا کجا میرن مخوان دارن لشکر 16 قضی خادثه حرکت بکنه جلوش گرفته بودن در حصد مردم هم بدون شده حتی زمانی که عراق پایگاه یکم حمله کرده بود مردم فکر کرده بودن که ایران نیروهایی کوده تا که بعد متوجه شده نه بابایی عراق اومده بمبران کرده در حصد انقدر این اثراتی بود که خود اونایی که تر کودتار ریخدن این انتظار خود اونا بود دیگه یعنی اونا میخواستن که همین همین انتظار داشتن اونا میدونستن که کودتار انجام نمیشه ولی همین انتظارشون انجام شد که مردم رو بدبین بکنن حصد به ارتش و نیروهاویی در حصد این روزه حصد ما این اطلاعات میدادیم ولی هیچ پاری انجام نمیشه روزه نوزه شهریور بود که حصد من دو شب بود تقریبا که خوابم نبرده بود انقدر درگیر بودم اینان آقا نخوابیده بودم شمس پگی خدا رحمتش کنه جانشین من بود در عملیات من ماهان عملیات بودم او زمان دو تا ماهانت در پایگاه داشتم چون قبلش ماهان لوجستیکی پایگاه بودم بعد از این ترکوده تا ماهان عملیات پایگاه هم به عاده بنده گذاشته شد که دو تا ماهانت داشتم و اینشون اومد توی پوست فرماندهی منه که دید گفت پرچ چشمات قرمز شده معلومه خیلی خصی او رو خونه استراحت بکن من اینجا هستم منم اومدم خونه واقعا پوتین ها ما که داره آردن بیهور شدم انقدر خصی بودم فاردو سوش
00:36:34--->00:36:37
spkr_01: خیلی شما راید بشینتی بسر
00:36:40--->00:37:13
spkr_05: پرداست صبحش ساعت حدود نو بود. نو نو و نیم. رفتم پوست فرمادهی دیدم که جناب گلچین یادش پقیر دیدم خیلی ناراحت نشسته. بچه هم خلبان هم یه تعدادی هستن. همه ناراحت. گفتم چرا؟ گفتن جناب گلچین گفت که جناب فکوری شما را خواست نبودی من شمک بگیر و فرسادم با هلوکوپتر دارم.
00:37:13--->00:37:24
spkr_03: که بره برای پادگان عبوزر بعد سوال در را هستیم
00:37:24--->00:38:33
spkr_05: صبح رفته چطور نیومده چطور خبری نیست چند دیگه بعدش گفتن که هلیکوپتر زدم هلیکوپتر مال پایگاه بود خلباناش از دسول آمده بودن خلبانا با مسیری که بایستی میرفتی برای پادگان عبو زر زیاد شاید عاشنایی نداشتن چون اون وستشین میاد به طرف یعنی اگر توجه کنید به نخشه میبینید که یه خط صافیه مرز اونجا اون قراویز و کلانتر اینا رو خط صافه میاد تا میاد به طرف سربال زعب اینه که باعثی از کرند که رد میشدن باعثی گردش به چپ میرفتن به طرف بادگان عبو زر اینا مستقیم رفته بودن بالا مستقیم که رفته بودن رفته بودن روی اون کلانتر و قراویز و اون طرف ها هر دو طرف بهشون تیراندازه کردن رو هوا هم ایرانی ها هم عراقی ها ت Nee تت ت ت ت
00:38:35--->00:38:40
spkr_00: یعنی پول ماهیت کلانتری سمت پول ماهیته
00:38:41--->00:40:34
spkr_05: نه نه نه همون کلانتر کلانتر که کلانتر که کلانتر که کلانتر کلانتر دو تا اون موقع بخش بودن دو تا ده بگیم یه ده بزرگ دو تا لب مرزن لب مرز ایران و عراق اینه که اینجا هر دو رو یعنی هر دو طرف تیر اندازی کردن هم هلیکوپتر رو حواز زده بودن هش نفر شده که من جمله شمس بگی که تو سعزیز من بود روح شاد اینشون تو هلیکوپترش هم شده بودن در از رد بعد از دور همون روز تقریبا ساعد یک بود شهید فکورین دوباره زنگ زد که برا تو خودت بلنشو بیا من هم بلنشتم با گناتزه رفتم کرماشانش هستم که به لشگرش شاد یک تصور داده شده بود که با هلیکوپتر من هم برسونن پادگان عوزر خوب هلیکوپتر خواستیم بریم اشکال داشت و اینا و دیگه نشد اون روز بریم فردا صبحش با هلیکوپتر من رفتم پادگان عوزر در سرپل زهاب اونجا که رفتم وقتی رفتم خدمت ایشون ایشون بودن و شهید فلاحی بود و فرموم زهیر نجاد بود و بکنم جناب کلا دوز بود که ای چهار نفر بودن بعد رفتم سلام کردم جناب فکوری گفت که ببین جناب فلاحی چه کار دارد شهید فلاحی منو بود پای نخشه و گفت که اینجا تنگا بکنه اینجا تنگا بنا اینجا تنگا بکنه اینجا تنگا بکنه این
00:40:36--->00:41:47
spkr_03: مادمان ماست و اینا و مدید و اینا cuando lawsuit و اچ 연ب مادم دست وائن و لنها حPass بابا انا خودت موضوع
00:41:47--->00:42:18
spkr_05: مال زمین دیگه نمیتونی ماله بودم. مال رفتن. در اصرات خواهش ازش کردیم صاحب مال آورد نشوند و من بعد با شهید فکوری اومدیم با یه دیویز چارده اومدیم کرماشان نشستیم. اینشون رفتن تهران و منم با منانزا اومدم امدا نشستم و بعد از زور و ضرب دو ساعت نیم بعدش با شیش پروند بلندشنیم رفتم اونجا همون منطقه رو بمباران کردیم چه بمبارانی؟
00:42:22--->00:42:31
spkr_03: هسه بیزنیم هلیم
00:42:33--->00:43:23
spkr_05: اونا دیگه نمیخوام بگم چه ها تو خواهی؟ خدا از اونا نمیدارم دیگه چی شد که گفتن حرکتی انجام مثلی که نشده بود نیروهای عراقه دوباره اونجا را نیروها خودشون را بادسازی کردن و تا آخر جنگ هم اونجا موندن درست را این روز بیستوم شهری برای این روز بیستوم بود بعد ارض میشه حضورتون چقدیگه وقت داریم؟ نیم ساعت نیم ساعت؟ خب نیم ساعت من یعنم
00:43:23--->00:43:30
spkr_00: خدمت شما ها هر هفته دیگه تا این بحثات تموم بشه و تاریخ بسته بشه انشاءالت خدمت شما هستیم
00:43:31--->00:46:01
spkr_05: من یادم رب تکم که در چهار چهار پنجه و نو ما ستوانیکم قلام حسین باستانی من اون مرتبه اشتباه کردم باستانی رو به جای چیز گفتم به جای کابین اقعب اسکندری گفتم قلام حسین باستانی در یک پرواز شناسایی از همین شناسایی که انجام می دادیم در نهمایلی شمال قربی خورمشر مورد هدف موشکای عراقی قرار گرفت و حاومای F5 و حاومای F5 پرواز می کرد مورد هدف موشکای زده های عراقی های اشتباه کردن به شادت رسید باستانی بعد من اون مرتبه اشتباهی گفتم که کابین اقعب اسکندری نهیشون در چهار چهار گفتم در چهار چهار پنجه و نو مورد هدف موشکای زده های عراق برام گرفت من اینم در بیست شرور در بیست هفته شیش پنجه و نو برسه بیست هفته شیش پنجه و نو ستوان ستوان خلابان محمد زار نعمتی در منطقه عملیاتی فکه برسه مورد هدف زده های قرار گرفت که اینا رفتن همون توبخانه که داشت در اونجا داشت شهره به حساب مهران و او طرف ها رو داشت میزد در اونجا داشت برسه در اونجا داشت برسه مورد های عملیاتی بر به دسول با توبخانه داشت به طرف دسول اون طرف ها با توبخانه تیراندازی میکردن این رفت که این توبخانه را بزنه زدن و ایشون مفخود الجسد بود آخه زاره نعمتی بعد از اون در در در همون روز بیست هفت شیشه پنجه و نو
00:45:57--->00:46:00
spkr_03: بعد از اون در همون روز بیست هفت شد
00:46:02--->00:50:46
spkr_05: سرلشکر که حسین لشکری که 18 سال اسیر شد. ایشون رو زدن در همون روز که اسیر شد که ایشون رو صدام 18 سال نگه داشت. که میخواست بگه که شما قبلن به ما حفظ کردید. اینا میخواست نگه داره در صورتی که ایشون رفت که همون توقان عراق رو بزنه. که اونا داشتن به حساب به طرف مهران و این طرف و طرف داشتن. با توبخانه شان دین ازازی میکردن. که مثل اسکندری که رفت توبخانه رو بزنید. این هم رفت توبخانه که ایشون اسیر شد و 18 سال اسیر شد. 18 سال اسیر بود. که بعد آزاد شد و بعدم به رحمت خدا رفت سخته کرد. روح شاد 18 سال اسیر بود. ولی مرد و مردانه ایشتاد. و هرچی بهش گفتن که بیا. هرچی میخوای بهت میدیم. هر جای دنیا بخوای میفرستیم. هر کاری کردن. هرچی بهش گفتن. که بیا فقط تو تلیوزیون بگه که من قبل جنگ من اومدم حمله کردم. پهراخ و من من قبل جنگ اومدم بنام. این قبول نکرد به رهینه بگت. هرچی بهش گفتن. و این مرد ایستاد مردانه. ایستاد 18 سال. بعد از این که آسرهای ما آزاد شدن. نه تا لب مرد آوردن دوباره برگردن. هشت سال دیگه موند. روح شاد. چنین مردی برشد. روح شاد. اینم حساسه نورشگلی. عزم شاهدارتون. خب رسیدیم به سی یک شهریون. گفتم که در سی یک شهریون تحرید کردم که من در پست فرماندهی بودم که یک مرتبه ما دیگه سی یک شهریون من دیگه ما آمادگی حمله عراق رو داشتیم دیگه. آمادگی حمله عراق رو داشتیم و می دونستیم که عراق هر آن حمله می کنه. خب. عراق با توجه به اون تر قدرت هایی که انجام شد. با توجه به ما تحریم از نظر نظامی و اقتصادی تحریم بودیم. و تمام پشتیبان های امریکا رو ما رو تحریم کرده بودن. تمام که اروپایی ها. همه اونهای هم که پشتیبان امریکا بودن. همه بر علیه ما بودن. یعنی تمام دنیا بگم. بر علیه ما بودن. ما تک بودیم. این بود که ما تنها مونده بودیم. بلاخره همه بر علیه ما و عراق هم اینو می دونست. و این کودت ها رو که انجام شده بود. اشتیبان بودن که چار سد نفر از خلبان هارم اعدام شدن. برو خیال راحت دیگه برو که تمام شد. اینم آسد و نمود و دو فروند هاپیمای جنگیش آمد که همه کاری رو بکنه که اسرائیل در سال هزار و نوست و شست و هفت انجام داد و نیروی از روی کشورهای عربی رو نابود کرد. چار سد فرونده آبمایی عرب رو روی رمب از من بود. اینم آمد که همی کاریل من فکر کنم شارجه آه هست. آمد که اون روح سعد ابن عوی وقاست در وجودش گلور کرده بود. آمد که این حمله رو شروع بکنه و قادسی دوم رو انجام بده و سروزه خوزستان رو بکنه و یک کفته برسه تهران که یه آرزو رو خوشبختانه به گور برد. هر کس هم که بخواد به این وطن عزیز ما حمله بکنه ممکنه که این تاری که یه چند روزی بیاد تجاوز بکنه به یه جای هم بیاد داخل خواب حالی بیناخره شکست میخوره و آرزو به گور میبره. اینجری
00:50:46--->00:50:52
spkr_00: با وجود یلانی مثل شما با وجود مردانی مثل شما
00:50:52--->00:52:11
spkr_05: ایران مهد شیرانه. ایران همه مهد این همه عزیزان دلاغاری که اصلا نظامی نبودن. اصلا نظامی نبودن. اصلا سروازی هم نرفته بودن. بلنی زندگی رو گذاشتن. همه چی رو گذاشتن. و آزم جباه هاشتن ها کیا بودن؟ اینا همونهایی بودن که زمان حقامنشی هم همین ها بودن. زمان ساتانی هم همینا بودن. زمان نادر هم همینا بودن. زمان شعباست هم همینا بودن. زمان همه زمان ها همینا بودن. همینا از این مرز ها از این کشور از این میان عزیز دفاع کردن. همینا بودن. همین عزیزها بودن. همینای که کشоворز بودن. همینای که واقعا همین عزیزها بودن که همیشه دفاع کردن. از جانشون گذاشتم همین هایی که میرفتن روی مین همین هایی که از همه چیزشون میگذاشتن میرفتن و جانو ازشونو میذاشتن و همیشه گفتم اینها بودن اینها بودن که این مملکت نجات دادن من دستشونو میبوسم من پاشونو میبوسم این ها عزیزان ما هستن این ها عزیزان ما
00:52:14--->00:52:22
spkr_00: اشکال ادار افوری کنان دردیگو این با باشید اشکال اداره اشکال اداره اشکال اداره اشکال
00:52:28--->00:52:32
spkr_01: بله بله خواهیش بکنم شما هر دستوری بفرمید ما در خونتونی هستم
00:52:40--->00:53:56
spkr_05: چند بود. ولی در کنار ما ای عزیزان بودن. همه بودن. واقعا در این جنگ ما درست اول جنگ ما بودیم. درست در حوال جنگ نیروی هوایی بود. ولی با شتاب اینا اومدن. اینا اومدن و جفا رو پر کردن. اینا اومدن. ای عزیزا اومدن. در همه زمان ها اینا اومدن. در همه زمان ها اینا بود. همه ترکه گفتم. در همه زمان ها اینا بودن. و هم اینا بودن. یه سری آدم های میراسخار هستن همیشه. که زمان هایی که این وطن ما دوچار اشکال میشه. دشمن حمله میکنه. اینا فرار میکنن. اینا میرن. جاهای خوش آباها یا از این مملکت فرار میکنن. میرن. بعد از اینکه همه چی آرام میشه و در موقع خوب میشه. میان و از سروت ها استفاده میکنن. ولی اون عزیزانی که جانشونو میزارن. و اونا همیشه نیست تواقعی هم ندارن. درود. درود بر روح پاکشون. اونایی که شهید شدن. و اونایی که هستن. خیلی هاشون الان واقعا زمینکی. از اینکه هستن.
00:54:05--->00:54:10
spkr_01: برخشید.
00:54:33--->00:54:36
spkr_05: خوب محمد نیراه
00:54:40--->00:54:54
spkr_00: من فکر میکنم یه خواهشی دارم چون که ما خب همینجوری داریم یه جلو دیگه اینشالله توی جلسه بعدم با شما ادامه من میخوام اگر امکانش هست یا که شروت فکر کنم به کمانه 99 میخوره درسته؟
00:54:55--->00:55:04
spkr_05: سی ایک شریور اول اون پرواز انتقام اسمشه که سی ایک شریور ازم شد. بعد روز بعدش کمان نوود نوه.
00:55:04--->00:55:08
spkr_00: خب پس انتقامم بگید که بعد روز بعد و بعدم بفهم
00:55:10--->01:02:03
spkr_05: بعد سی اکی شهری ورد خب گفتم که صدام اول اون قرارداد از جزائیر را جلو دوروین بغداد پاره کرد و گفته بود که روح صد ابن عبی بقاس در وجود من حلول کرده و میخوام که تلافی باز کنم تلافی اون روز رو باز کنم و قادسی دوم رو انجام میدم و در روزه میرسم خوزستان رو میگیرم و یک هفته در تهران سخنرانی خواهم کرد که البته به گور بود و این بود که با 192 فروند حوابی ما حمله کرد که بخواست اون کاری که اسرائیل بر سر احراب آورد بخواست که اون کار رو انجام بده خوشبختان خلباناش خلبانو نبودن پایگاه ما چون مرتبه در همون روز که مرتبه اول واقعا پدافند ما چون واقعا خب کوستانیه ما قرب کشور کوستانیه ست ها ما میتونن از تو دره ها بیان و رادار خب نقاط و کور داره ما سلمه سر ارتفاع میتونن از نقاط و کورش بیاد خب شاید نقاط و کور هم بهش داده بودن اومد و مرتبه اول پدافند ما کاری نکرد ولی مرتبه دو اون که اومدن در نیم ساعت بعدش تقریبا بیس سیقه بعدش که اومدن تیراندازی به طرفشون شد ولی در دو مرتبه ای که اومدن در سی ایک شعریور باور کنید خونه دماغه هیچ کس نیومد یک ساختمان ما صدمه ندید فقط یک دیوار شلدر بوم خورد نزدیکش و اینه که میگم یک بومم خورد داخل وستت باند که من بلافاظ ظرف نیم ساعت دادم تمیز کردن و چون آمادگی داشتیم یه پلیتارم روی تریلر گذاشتم کنار باند بلافاظ انداختم اونم تمیز شده اولی که ساعت دو بعد از دار بود که به من گفتن من تو پست فرمانده بودم به من گفتن که دسفول همچی بومباران شد تا گفتن دسفول بومباران شد گفتم جنگ شروع شد دو فرمانده هواب ما بره بالا دور پایگاه اسکرامبل دو فرمانده بره بالا دور پایگاه بگرده بلافاظ را گفتن که تا خواستم حرکت کنم برم آشیانه اسکرامبل گفتن تبریز زدن دیگه داشتم آماده میشم میفهمیدم یعنی گوش به زنگ بودم که پایگاه خود منم بزنن داشتم میرفتم طرف شلتر که صدای بومبشی دیدم که پایگاه خود منم زدن که رفتم داخل شلتر که داشتن آماده روشن میکردن رفتم بانده چیک کردم باند چیزی نشده ولی رسیدم انتهای باند و دیدم که چار فرماند دارن میان او چار فرماند که آمدن رفتم طرف زده هوایی ها زده هوایی ها دیگه دیر شد تیرندازی رو شروع کردن اینا بومباشون راه کردن بومبای شرقی با چطر میاد پایین بومبای قربی که امریکایی اینا با لک راه میشه فیناش باز میشه این بود که اینا چطراشون باز شده اومد پا اینا که یک چیز رو خورد وسط باند و تنها صدمه ای که از این دو مرحل بومباران در پایگاه ما انجام شد همه بود یه بومم خود کنار یه شلتر کنار دیوار یه شلتر که یه تعداد ریک خورد زیر یه هوابما که یه صده جزئی به یه هوابما خود البته یه سرسی هم که آمده بود که مسافر ببره تیران مقداری بار ببره اونم مسافراش پیاده کرده بود بین تاکسیوی ها بایستاده بود هم دین انترسکشن ها و ویستاده بود ما خدا خدا میگردم که این سلسطی رو نزنه باوبر کنه این سلسطی هم نتونستن بزنن یعنی سلسطی هم همه طوری من دوید دو مرحله این هم که زده دربتر یعنی یه ایتو خلبانه بودن این بود که در تیران فقط یه هوابمای فور که توی سنایه هوابمایی جلوه سنایه هوابمایی بود اون هوابمای فور رو بینرفت و یه دونه هوابمای گویا 707 تانکر صدمه دیده بود این دو تیران در مرحله تازه و با توپولوف اومدن چند هوابمای میگویسی هم بقلش اونا ها آمده بودن که این صدمه بود و در دسول هم یه هوابما در دسول هم از میرفت بود این صدمه بود که از 192 هوابمایی که هم بکرد این صدمه بود که به ما زدن و واقعا اینا هم میخواستن که نیروه هوایی ما رو نکتان بکنن بله افاسه زرز دیستاتنین بعدش چهار فرناده هوابما از پایگای ما لیگری سرگرد حرزایی شماره دوش سروان سالهی کابی نقبش کالد حیدری نگفته نمالت کابی نقب سرگرد حرزایی بود سطوان یا سروان پرویز دهان شماره سه بود سروان کرمینیا کابی نقبش بود اگر اشتباه نکنم دینکانی سطوان دینکانی شماره چهار بود سروان رجبی مقدم کابی نقبش یادم نیست در صورت این چهار برند از پایگای ما که متاسفانه اون شماره دو سانهه داد که اولین شهید جنگ بود سروان سالهی و سطوان خالد حیدری که الان یادمانی برای خالد حیدری در چیز درست کردن در محابات محابات پرد در محابات یادمان برایش نروز کردن و خدا رحمد کنه روح شاد نماز خلابانه خوب و همچنین جنب سالهی خدا رحمد شکنه هیش کنم از شهدای به نام آماد تر حضرت این شهدا رو روز سی ویک شعری بردادیم که اولین کنید
01:02:02--->01:02:28
spkr_00: ما جناب پور رضایی یک خاطره ایم از شما گفتن وقتی ایجای کردن اینم تو جلسه بعد میگفت شما اومدین رو سرش که نقطه نشون بدید که محلی که ایجای کرده بودن توی دوان پور رضایی تو جلسه قبل تعریف کردن حالا اینو گوش کنید بعدا راجعی خیلی از شما گفتن
01:02:31--->01:02:35
spkr_05: بله، آنها رجاش، هم خواستین من صحبت میکنم.
01:02:36--->01:02:43
spkr_00: جلسه بعد انشالله مفصله چون به ما این خالده درید نارو تموم شد نه نه
01:02:42--->01:06:26
spkr_05: نه نه دستانیم البته این پرواز پایگای ما بود پایگای بوشیر هم چار فروند نیم ساعت قبل از ما بلند کرده بودن برای پایگای شعبیه که در جنوب عراقه یعنی این دو دسته چار فروندی در همون سی اک شهریورد به فاصله نیم ساعت به فاصله دو ساعت دو تا پایگای عراق رو زدن این بود که این در سی اک شهریورد در یک مه که کمان به کمان نوودنو مشهوره که این رمز این عملیات بود ما وصاب ترهی داشتیم در خبر از انقلاب به نام تره البورز هر کشوری نسبت به تحدیداتی که داره یه سری تره داره خب ما نمی نسبت تحدیدی که داشتیم و زمان که عراق بود تر داشتیم به نام تره البورز که در قبل از انقلاب دکترین ما بر اساس به صاحب آفند بود ولی در بعد از انقلاب تبدیل و پدافند شد دکترین ما تبدیل و پدافند شد که تغییراتی درش داده شد که ما در صورتی که عراق حمله بکنه ما پدافند بکنیم که همین دارم شد عراق حمله رو شروع کرد و ما دفاع رو شروع کردیم که در روز یک مهر ما صد و چل فروندیه که شما شنیدید صد و چل فروند یا یه مقدارم بیشتر بیشتر در صورت و زود یعنی قبل ازی که درست طلوع خرشید صد و چل فروند از پایگاه های همدان تهران دسوول و بوشر گویاد تبریز شکل نمکنم تبریز هم یاد تبریز در یک زمان اینا بلند شدن و پایگاه های کرکوک موسیل کوت عرشید حبانیه بغداد ارز می شه حضورتون ناصریه و شعبیه تمامه تمامه تمامه پایگاه های عراق از شمال تا جنوب را در یک زمان بمید در یک زمان این بود که این اولین پروازی بود که در یک مه انجام شد و اون روز ما تا به حساب اصری سی سد و سی و شیش صورتی پرواز انجام داریم بردی بردی بیست و بیست و شیش صورتی در اون برون مرزی بود یعنی داخل خاک عراق بود دیویست و بیست و شیش صورتیش برون مرزی یعنی داخل خاک عراق و بقیهش پوشش هوایی و مثال هوای تانکر بود و سی ستی بود و ایچیدها بود که برای پشتیبانی بود اینا اینه که واقعا میر و هوایی این روز اول سی سد و سی و شیش صورتی براز انجام داریم نه سد و چل پرمند فقط سد و چل صورتی سی سد و سی و شیش صورتی بود اول و من بایدان اینجا دارم من در چل پنج روز اولا اینجا آمار دارم که خدمت شما بگم خدمت عزیزانش
01:06:26--->01:06:29
spkr_00: ماتا ازیزان شما بید ایلوی دورتون بگیردن
01:06:36--->01:06:43
spkr_05: من فکر کنم که زیاد نبره اگر بخواهید که من سریعی اینو میگم خدمت شد
01:06:43--->01:07:37
spkr_00: نه من نمیخوام سری بگید من چون حقیقت بحث داریم راجبهش ما شما توی روزای کورونایی که همه باید تو خونه بمونن ما با شعار در خانه بمانید بلاخره بزرگان مثل شما رو دوت بکنیم و هم خاطرات جنگ رو میگید هم الان نزیگ 400 نفر 360 نفر تا همین الان دارن گوش میکنن زب در پنجش بکنید تعداد خانواده شون ما چون میخواید دوستان ما هم احتمالا سؤالی دارن تو همین تا همین اول چیز ما میخوایم تو هفته های آتی هم خدمت شما هستیم بکررات اجازه بدید پس ما این محبس اگر خودتون سلام میدونید البته بذاریم برای اون روز اگر نکه هر جوری خودتون سلام میدونید اگر میخواید الان بگینم اون موقع هم دوباره یه یاداوری کنید
01:07:38--->01:07:51
spkr_05: هر طور شما اگر فرصت هست من میگم چل بنجوز اول کنگ رو میگم حالا بعد هم در امن اگر وقت نیست که بعد هم میگم
01:07:52--->01:08:31
spkr_00: آره جواب ایزستو و جواب زمانی هم میخوام بیان و چون 45 روز اول مهمترین بخش جنگ بود ما میخواستیم خواهش کنیم این رو به اضافه به حال حالا این سوال که دوستان میپرسن که هدف از انجام معمولیت کمان 99 چی بود از زبان مبارک شما که قهرمان جنگ هستی اگر فقط این رو توضیح بدید این یه بخش رو که کتاهه بفرمایید بعد اون 45 روز اول رو بذاریم توی جلسه بعد که ما این سوال کنیم
01:08:34--->01:09:42
spkr_05: خب هدف از کمانا ارز کردم ما با توجه به تره البرزی که داشتیم خب این تره ابلاغ شد که انجام بشیم. هدف ای بود که ما نیروی هوایی دشمن رو بتونیم ضربه بزنیم پایگاهاش رو تا اونجای که میتونیم بانداش و آسیب برسونیم و بتونیم تاخیر بندازیم در حملاتش که هم از نظر صدمه بزنیم به هواپیماهاش و هم به پایگاهاش، فروتگاش، شلدرهاش و به حساب کلن بتونیم تا حدود اون برطری هوایی رو کسب بکنیم. هدف این باید. هدف برای تا حدود کسب برطری هوایی باید.
01:09:43--->01:09:55
spkr_00: و پاسخت به اون هم برحال همون 200 چند فروندی که اومدن پاسخت اونا هم بوده درسته؟
01:09:55--->01:10:30
spkr_05: ولی اون چیزی که اون نتونست انجام بده نتونست انجام بده شما تونست ما آقا در حد توانمون انجام دادیم یعنی ما کاری کردیم که تا مدتی پایگاه عرشید بغیر که بهتنین پایگاهش بود به حساب خوابیده بود یعنی باندش به قدری سلمه دیده بود که نتونستن تر از چند روز آمادش بکنن اینو از گفته خودشون ماشینی و این برطری ما تا حدودی داشتیم
01:10:32--->01:11:51
spkr_00: ما اینقدر که من شگف زدم شما میبینید. اصلا صورت من یک لحظه دیدن شما و اون چهره نازنین و زیوای شما و اون رشادتهای شما و یه مطالبی فرمودید. من فقط یه نقطه به شما بگم. سال 1662 من تو مسجد هاشبازخان 61 و 62 اصلحه آموزش میدیدم که 62 اضام شدم جپه تا 65 که بعد اومدم نیروهوایی. میخوام بگم چقدر نقطه جالبی گفتید. به ما میگفتن قهرمان های شما خلبان ها دارن از آسمان حمله میکنن. شما هم باید آموزش اصلحه ببینید. برید قصر شیرین و چنگوله و ما رفتیم تیپ نبی اکرم و پادگان عبوزر بودیم. من سال 63 و 64 پادگان عبوزر بودم که اون دشمن بحسی اومدن و پادگان عبوزر متاسفانه در سال 64 تو عملیات فکر میکنم بیت المقدس بود. اگر اشتباه نکنم زدن که متاسفانه. یا ولفجر 8 بود اگر اشتباه نکنم. میمون ولفجر 8 بود. زدن و ما با امید و این که شما بزرگان بودید توی جنگ و خیالمون راحت بود. دست تون رو میبوسم تیم سار معظم.
01:11:52--->01:13:11
spkr_05: خواهش میکنم عزیزم، خواهش میکنم. من ارادت دارم و کچیک همه عزیزان هستم، مخصوصا عزیزانی که دافتلب بودن و میرفتن توی جبه ها. من هیچوقعی عزیزان رو فرامون و من دست همه عزیزان رو میبوستم و آرزوی سلامتی برای خانده همه شهده دارم. رو همه شهده. شاد و مخصوصا عزیزانی که واقعا چه بگم؟ اینایی که اصلا وظیفه نداشتم. نه نظامی بودن. نه نظامو دیده بودن. رفتن واقعا. اینو گفتم اینا. نسانی بودن که همیشه همیشه اینا. من فکر کنم که اگر من نمخوام حالا واقعا از خودم بگم. من فکر کنم اگر من خلابان نبودم حتما مثل شما میردم تو جبا. خاک زیرفادم. ما همیشه بچگی همیم. ما هم بچگی همی توی فکر بودیم. که یه روز جنگ بشه تو بایم میگیریم میچنگیم.
01:13:14--->01:14:45
spkr_00: تکدیرانداز بودم. یه مدت بی سیمچی بودم یه مدت تکدیرانداز بودم. بلا سه همه من خواهی که که پای شما. تیم سار این رنگین کمان عشق تقدیمه به شما. به خانواده محترمتون. به این خانوم برادپور عزیز ما. به این بانوی سرفراز. به این شیرزن ایرانی. به این بانوی که واقعا ما یعنی بانوان قهرمانی که تو لایف هستن میدونن که این بانوان شیرزن این خانوم های شما چی کارا کردن در نبود شما و در زمانی که شما تمام وقت در پست فرماندهی در عملیات بودید. داشتین تراحیم میکردید. مثل شما جامعیزسته تا. چه نقدر خانوم عزیزسته تا از خانوم برادپور تعریف کردن گفتن بچه های ما با هم بزرگ شدن. من واقعا مثل که یه بار دیگه هم اومده بودن. اینقدر گریه کردن برای فرهاد عزیز و اینقدر هم اون روز صحبت میکردن. چقدر خاطره تعریف کردن. من واقعا سر تعظیم فرود میارم. جلوی شما جلوی همسر گرامیتون. جلوی فرهاد عزیزم که اون از اون بالو داره همه ایمار نظاره میکنه. جلوی فرود زمین مردش با شخصیت. خانم فرناز نازنین این بانوی هنرمند. خانم مهندس. انشالله که خداوند به شما به عزت فاطمین زهران همیشه سلامت بداره شما رو.
01:14:46--->01:15:12
spkr_05: سلامت باشید انشالله خانم من، فرناد، فربود، همه حرض سلام و ارادت دارن. خدمت جناب ایزستا، خانم ایزستا، همه عزیزان و جنابانی امیدوارم که همه سلامت باشید. و انشالله که عمر طولانی با عزت و سلامتی داشته باشید.
01:15:12--->01:15:21
spkr_00: این رنگ ها هم همه تقدیم شماست قربونتون برم من این شوالا ما هفته دیگه در خدمت شما هستیم حتما
01:15:13--->01:15:31
spkr_05: این رنگ ها هم همه تقدیم شماست. قربونتون برم من. این شوالا ما هفته دیگه در خدمت شما هستیم حتما. آبای شما زمنان جناب بحمن فرغانی هم اگر حسانتون لاین خدمتشون عرض سلام و ارادت دارم. نمیدونم.
01:15:32--->01:16:07
spkr_00: جناب فرغانی توی لایف هستن و خدا میدونه خدا میدونه اون روزی که شما صحبت کردید راجب فرهاد عزیزم نمیدونم توی لایف بودید و دیدید که ایشون اومد بالا و شروع کرد به گریه کردن اصلا نه به خدا این جدی دارم میگم من اصلا موندم مات و مبهود که این مرد چقدر برای فرهاد عزیزم که گفت شما نمیدونی من چقدر خاطره دارم و چقدر این مرد رو و این بچه ایشون این فرهاد عزیز رو دوست دارم
01:16:11--->01:16:31
spkr_05: من همچنین من ارادت خاص خدمت ایشون دارم و واقعا خاطرات زیاد با ایشون دارم وقتا توی حمدان من امیدوارم که خداوند به ایشونم صرف بده همدرد منه و واقعا منم وقتی ایشون گریه شدیدم منمی که
01:16:59--->01:17:13
spkr_00: الهی جان آب آتش بگیرد که در یا زین از آب آتش بگیرد. ندیدم جز تون شما پروانه ای را که در آقوش آب آتش بگیرد. جناب فرغانی عزیزم.
01:17:21--->01:17:38
spkr_05: عزیزم سلام عرض می کنم خدمت امیدوارم که خداوند به سبل بده. خداوند به سبل بده. می دانم که قمت فرزند چیزیه که خیر از شده.
01:17:52--->01:17:58
spkr_03: هم دردی وزیده هم دردی
01:18:01--->01:18:09
spkr_05: این شما بیوی ببینم اگر توفیق بشه.
01:18:09--->01:18:15
spkr_04: پاش میشد برگردیم به اون روزهایی که تو پایگاه شاروی و هم بود.
01:18:15--->01:18:22
spkr_05: ای خودم، ای خودم، ای خودم ای خودم
01:18:22--->01:18:32
spkr_04: شما و خانمان و فرناز و عزیز سلامتی بده و عمر طولانی همراه با سلامتی و عزت بده به تون.
01:18:32--->01:18:46
spkr_05: همچنین همچنین به جنابالی خاناده محترمه این شاید. شما هم سلامتی بده. تو بودم با عزت بده این شاید. قربونت هم قربونت هم.
01:18:46--->01:19:04
spkr_00: ممنونم. تیمسار عزیزم. قربنتون. احلا باید تلفن رو میدم خودتون با تیمسار خصوصی صحبت کنید. دروت بر شما سه. خدا حافظ شما. شما که خداوند شما به سرکار خواهام براتفور به بچه ها سلامتی اعنایت کنه انشاءالله.
01:19:05--->01:19:14
spkr_05: در آمد باشید انشاءالله قربون شما خیلی ممنونم از لطفت تشکر میکنم ازی که
01:19:13--->01:19:34
spkr_00: من اگر کامنت ها رو ندیدم دوستان فرستادن کلی برای شما پیام اش بود من اگر ندیدم چون این افاقی هست نمیتونم کامنت ها رو بخونم از شما همه شما من مذارت بخوام و ممنونم از تک تک شما که برای تیمسار ماهزم برادفور عزیزم کامنت فرستادید سپاس گذارم
01:19:37--->01:19:57
spkr_05: خیلی ممنونم از همه گیه از همه عزیزانی که نهوی بنده را شرمنده میکنن. امیدوارم که خداوند به همه سلامتی بده، تون آم بده. انشالله که تر کنار خانهاد و عزیزانشون سلامت و خوشبخت و خوش باشن انشالله.
01:20:01--->01:20:18
spkr_00: تو هفته دیگه شما رو به خدای بزرگ میسورم. سایتون مستدام باشه. تیم سار شبه در کنار خانوادی محترمتون همیشه همیشه همیشه سلامتی برقرار باشه. سلامت باشیم. خدا نگهرد. یا این مدد. خداحافظ تیم سار. برگونتون دارم. خیلی مستدکن. خداحافظ شما.
نظرات
ارسال یک نظر