🦅🌟سرهنگ خلبان اسمائیل امیدی🌟🦅(بخش دوم)


00:00:00--->00:00:20
spkr_01: خب سلام سر صدای منو دارید درود بر شما دارید سر بله جامو آرام میگه در بدترین بله جامو آرام میگه که در بدترین شرایط جنگ در پنجام مهر ایشون در بال شما بودن دوتا پرواز در یه روز

00:00:21--->00:01:58
spkr_00: حضور شما هر شود ایشون شاید یادش رفته که سه تا پرواز با هم در یه روز داشتیم. در یک وقت از زمان. من دارم به ایشون بعدا روزی که به خاطرات جنگ رو بخواهم تعریف بکنم یاد آوریم می کنم به ایشون. که ایشون سه تا پرواز ما داشتیم و یه جا ایشون به عنوان لیدر. با این که لیدر چهار بود. ولی تو جنگ قوقع کرد. واقعا تاپ. تاپ. خیلی خیلی پروازش آس بود. حالا انشالله من اینو توضیح خواهم داد برای شما. که سه تا پرواز با هم یه روز هم داشتیم. در هر صورت. ما پس سه وان که ما رفتیم بالا توی عملیات سرهنگ ایمانیان معاون پایگاه بود. ایشون برگشت گفتیش که اون می دین چه کاری بود کردی. تو می دونی خطا کردی؟ گفتون قلوبان دستور فرمونده پایگاه بوده. من هیچ کار خطایی نکرد. گفت تو الان اینقدر پایین اومدی که اصلا بدترین کاری که کردی عبی زدی. چرا؟ گفتم والا حیجان بود. ایشون گفتش که زوم آب کن برو بالا. ما هم به خاطر ایکی زوم بکنیم افتر برن هم زدیم. حالا چه اتفاقی اون پایگ افترد من دیگه خبر ندارم. گفت کلاه تمام تیمسار ها رو باد برده توان جت باش. ما رفتیم بالا. رفتیم بالا و رفتیم سالون اتاق بریفینگ که اتاق بسیار بزرگ بود. مخصوص فرمانده بود. ما در اتاق با جناب فریمازندرانی که باز کردیم چنون...

00:01:57--->00:02:01
spkr_01: روبرو گردان چلویک دیگه همون واقعا روبرو گردان چلویک بود

00:02:02--->00:02:07
spkr_00: نخیر بقل برش بودیم مون برش

00:02:06--->00:02:11
spkr_01: آه اون عملیاته الان شده عملیات

00:02:11--->00:03:30
spkr_00: برای اون موقع هم عملیات اونجا بودش رئیس عملیات در اونجا بود با جناب ما زندرانی ما وارد اتاق که شدیم اول من رفتم تو پشت سرمانم ایشون اومد ازشون میتونید بپرسیم گوش تا گوش تیمسار بود یعنی سپه بود بود کمتر این درجه مال تیمسار روحانیک سرتیب بود بعد یه خانمی هم اون بالا نشسته بود من نمیدونستم این کیه یه دفعه اون خانمه یه نگاه نگاهی با ما کرد برگشت گفتیش که اینا بودن که پرواز میکردن تیمسار روحانی برگشت گفتیش که بله والا حضرت اوه عشق بله عشق بله برگشت گفتیش که بله والا حضرت اینا بودن اینا تازه جوانا و بی تجربه های ما هستند آقا به من برخورد که چرای داره به ما میگه بی تجربهه اومدم دهن واکنم این فری باز جلو منه گرفت با دستش کوی تو بقل من که حرف نزنی که ما هم دیگه دهن اونو بستیم حضور شما برگشت که برگشت گفت اینا که خیلی جوانن یه خورد روح کرده ما گوی اینا باعث ابتخار نیروحوایی هم آینده این مملکت دست ایناست اینا هستند که آینده این مملکت رو میسازن واقعا من امیدوار شدم به نیروحوایی بری در بری در

00:03:29--->00:03:32
spkr_01: دوره در شما جام مازند دارنیم. بله واقعا.

00:03:36--->00:09:23
spkr_00: به هر صورت گو اینا رو تشویخ کنید و حتما اینا لایق تشویخ هستند. باید ام با ما گفت بفرموید. ما درک اومدید فری گفت اشرف بوده. اشرف بوده. دیدی؟ گفتم که آره شناختمش که اشرف بودش. گفتش که ما رو تشویخ کنند. ما هلا داشتیم میامدیم. باید آقا ما رو دستبند زدن. شاهد خود فری. آقا به ما دستبند زدن. گفتم که شما باید چی نخواست این کار رو کردید. تمام کلایت. قصد داشتید که اینا رو بکشید. چه تو تایی درکار میده. آقا این هر پا چیه. ما دستبند فرمده پایگاه. در هر صورت ما رو بردن. حفاظت اطلاعات. سینجین رو اینا بعد رو کردن به فری مازندرانی. گفتن آقا مازندرانی. شما میتونید برید. شما ویگمن هستید. هیچ مسئله ندارید. میخواهم بهت بگم از بزرگی این مرد. بابا این لیدر چهار تو بال منه. برگشت خیلی راید. برگشت گفتش که ایشون لیدر منه. اگه تو زمین هم بره من همراهش میرم. الان هم اینجا اومدم من هیچ جا نمیرم. تو والشم. وایستدم هرچی میخواد بشه من هم هستم. اونگو آقا اطل. گفتنه من همراه. گوه اگه دوست دارید بمونید بمونید. برای میمونن. اشون پا به پای ما موند تا ساعت چهار. چهار بعد از زور دینادی اومد. گوا آقایم بگم برید. خونتو مون. ولی از پایگاه حق ندارید برید. برید باش. ما رفتیم اونجا و باید برگشتیم اومدیم. برگشتیم اومدیم. فرداش نه. پس فرداشت. یه برگه دادن دست من. خوشبختانه به فریده که کاری نداشتن شیش ماه درجه این منه گرفتن سه ماه هم لیدر سی این منه گرفتن گفتم تنبیه با علت این که سیفتی رو شما رعایت نکردید این جلسه تموم شد تا اتفاق کیش افتاد افتتایی کیش بود در افتتایی کیش شیش تفاقیش ما رفتیدیم کیش به زمانی بود که قرار بود که بیان سران این کشورهای خلیج پارس و عربا و این عرفا بیان اونجا که اون کازینو رفت تا بکنن و کیش از افتتا بکنن این عرفا بود ما به عنوان قدافند هوایی رفته بوده اونجا کپ میپریدن و اسکرامبل بودیم من اسکرامبل زیر بال بودم بیان یه هواپا نشست بعد از اونم یه نفر اونجا بود به نام منصف که این همه کاره کیش بود یعنی کیش زیر نظر این بود اشون برگشت دیدم با یه بنزش معروف بود خب ما سه روز قبلش رفته بودیم اونجا این با بنزش اومد تو رمپ تنکسی که میامد توی همین بود اومد تو رمپ و رفت جلو یه دفعه من دیدم که اشرف از هواپ ما ولو از را اشرف از هواپ ما اومد پاین تا اومد پاین بقل رمپ من همون جایی که نشسته بودم بلند شدم و بودور رفتم به طرف ولندت اشرف که به وسط راه به من ایست دادن واستا فلانه به همه دانه این روز صداهایی که به وجود اومد اشرف برگشت یه نگاهی به من کرد دید لباس پروازن با دست اشاره کرد بیاد جلو ما رفتیم جلو رفتیم جلو بعد یه دفعه نگاه کرد گفتش که تو اون خلبان دسپولی نیستی؟ گفتت چرا قربان؟ گو چی شده؟ گفتم شما یه دستور دادید ما رو تشبیغ بکنم منو تنبیه کردن شیش ماه درجه ما گرفتن و سر ما هم لیدری رو منو گرفتن برگشت گفتش که یه سرهنگی بقیل دستش بود گفتش اسمشونو یاد داشت کنم اسم منو یاد داشت کرد و باید گوشو با بفرموند من رفتیم ما برگشتیم همیم زیر بالا آقومون کسی که همراهی ما بود امیریان یادشه این داستان اگر یه وقتی اومد تو لایفتون میتونه براتون بگه سر خدا بیامورزه عربا فرمونده گروه بود سرگرد عربا مبادر جلال آخه این چه کاری بود تو کردی تو نمیفهمید اینجوری رفتن اگر کشته بودنه چیمشون گفتم من لباس پروازتن همه باز چی منه با کشم من کار داشتم رفتم اونجا در هر صورت بلاخره باور نمی کنید دو ساعت نگذشته بود دو تا اف بور با یه اف پنج که اومد نشه از اونجا اف پنج خدا رحمد کنه قلام رضایی با خامنهی پر بود پایگاه من حوض شده بود خامنهی بود با خامنهی اومد اینا که اومدن رفتن اینا ما نفهمیدیم چه اتفاقیه قلام رضایی اومد جلو اومد جلو برگشت گفتش ایسی چکار کردیم گفتا چی شده مگر؟ گفت تو مسیری که ما داشتیم می آمدیم یک سره این تیمسار حرف تو رو زد گفت بی انضباطه گفت بدون رعایت سلسل مراد برفته جلو والا حضرت این چیه؟ این چیه؟ همینجور پشتر هم می گفت این از تو حرف می زد و به تو دریوری می گفت خامنهی اگر ایناتون باشه بچ کرمون شا بود دیگه در هر صورت ما این گذشت و ساعت یک ساعتی از این داستان گذشته دیدم اون سرهنگه اومد سرهنگه اومد یه درجه سربانی به من دادن همونجا گفتن شما سربان هستی یه سال عرشریت گرفتی اون شیش ماه تم قاطعین یه سال یعنی در از شیش ماه عرشریت گرفتی لیداریت هم سر جای خودش به فرواید بری حالا ببین چه اتفاقاتی چجوری جور می شه چقدر سریع به دادان واقعا واقعا جاده و وقتی که برگشتیم باورت نمی شه این همه که اون تیمسار تو هواپ ما به غلام رضایی راجع به من سو بر یه کلام به من نگفتن که آقا تو چرا همچین کاری رو کردی چرا بدون رعایت سلسل مراتب رفتی در حالی که عربان برگشت به من گفت کازه کزاد جمع که یالله برگرد برو پایگاه تو اصلا رعایت هیچ چی رو نمی کنی این یه داستانی بود که این اتفاق برای من و فری و افتاد و ما اینجور تنبیه شدیم بروش

00:09:27--->00:09:59
spkr_01: خیلی حالی تیمسال من یک خواهش از شما دارم من از جمهان عبو طالبی جمهان مازندارینه حالا باید هموهنگ میکنیم ما یه فکر کنم پنشیش جرسه باید خدمت شما باشیم خواهش میکنم عزیزم گلا نه واقعا هم خوب حرف میزنید هم ما شالله خوب خاطره تاریخ میکنید و هم هزار ما شالله تون باشه شما یعنی این همه اطلاعات شما تو تیم تاشتلایی هم بودین یا نه

00:09:59--->00:10:06
spkr_00: نه عزیزم من تو تاج اشتلاهی نبودم یعنی تماما کارهایی که تاج اشتلاهی انجام میداد من با شاگرده خودم کردم

00:10:06--->00:10:54
spkr_01: بله میدونم بله بله قربان بله میدونم و هر حال باعث افتخار مایید من چون نمیخوام بند خدا جامعه نیک انجام هم قرار میبید بالا انشالله توی هفته آینده توی هفته آینده چون یه بار دیگه هم جامعه نیک انجام قبلا سر جامعه قادری کنسل کردن خودشون دیگه نمیخوام شرمندرشون بشیم توی هفته آینده حالا با جناب ابو تلوی صحبت میکنیم انشالله سلسلوار همین بحثو مثل جناب نمکی شما هم هزار ما شده توی هفنج خیلی حرفبری گفتن دارید و من خیلی خوشحالم ما شده به این سخنبریتون هزار ما شده من انشالله در برنامزی میکنیم و انشالله باعثه الان شما کجا هستین یعنی موقعیتتون کتب

00:10:58--->00:11:05
spkr_00: پشتم به باخچه است عزیزم باخچه اون است ابن اگه میخوای نگاه بکنی اینا هاش میبینی البلو گیلاسو

00:11:01--->00:11:11
spkr_01: بله بله اگه میخوایی نگاه بکنی اینا هاش میبینی؟ البله یا گیلاسه بله ای جونم چه گیلاسه کجاست شهرتون یعنی؟

00:11:06--->00:11:15
spkr_00: ای جانم چه گیلاسه کجاست شهرتون یعنی من تو کرجم قربون شکل ماهر نزید اون جنره امزار ابو تردی هستم

00:11:13--->00:11:19
spkr_01: آقا من نکرم من فردات سر را داریم میمیریم فرودگاه آزادیه سر به شما میزنیم

00:11:19--->00:11:22
spkr_00: خوشگل بشین در خدماتم باشیم اگر گیفتن

00:11:20--->00:11:25
spkr_01: اجب کیفراسایی من زنی میزنم فراده

00:11:29--->00:12:28
spkr_00: فردا من یک کاری دارم متاسفانه نمیتونم ولی بهتون فردا زعی میزنم حتما حتما من سپاسگذارم از شما همینطور عزیزم از عبو طالبی عزیز از بچه های دستندرکار این لایبه واقعا عرضش من قابل تقدیر هستش شما کاری دارید میکنید کارستومون که بچه ها رو در آینده نسل جوان پی ببرن به خیلی از مطالب حالا انشالله تو برنامه های بعدتومون من الاوه و چند تا داستان کچیک دیگه مخصوصا زیرای سپیت کردن اف پنچ که همه میگفتن اتاف کنترول میشه من کردم بچه ها شاهد هم دارم شاگرده من بودن با شاگرده هم این کار رو انجام دارن و خاطرات رو میگذرم برای این که مخصوصا خاطرات جنگ بعد از جنگ و آخر سرم که الان در خدمت شما هستید

00:12:28--->00:13:13
spkr_01: هلان جام که فانت هماز داشتیم زنگ زدن دیگه تو بسطه لایو تون بود بند خدا قد کردن خودشون متوجه شدن ولی خیلی دوست، حالا میخواستم صحبت کنم ولی انشالله حالا بعد جام که فانت که اومدن حالا توی همین تایمی که هست انشالله خاطراتم با شما حتما جام آرام هم میگه دوست داریم اصطاد ما انشالله با حمدیان جام صادقه میگه درود بر اصطاد با اخلاق و آخر معرفت جام لبیدی هم میگه درود برای اومدی عزیزم سر من میخواستم یه خواهشی کنم شما یک رنگ به همسر گرام سرکار خانوم اومدی عزیز یک رنگ انتخاب کنید و ما تقدمشون کنید

00:13:13--->00:13:22
spkr_00: من تنها رنگی که میتونم بهش بدم آبیه آسمانه برونتونه آبی آسمانه به اندازه آسمان و آبی پهناوره

00:13:19--->00:13:32
spkr_01: این رنگ این قلب این رنگ این قلب ای جون دلم مازندرانی میگن تو رو خدا راجب کابل های فشار قوی خاطره نگید میخنده

00:13:33--->00:13:39
spkr_00: آقا این خودش بلا رو سر ما بورده خودش میدونه که من چی بگم

00:13:37--->00:14:18
spkr_01: یعنی زیر پاورلاین هم رفتیم دیگه حالا بعد جامع مازندرانی جامع مازندرانی منو چیز میکشت شما تد میگم و گفت چرا رفتی زیر پاورلاین با کریمی حالا دیگه خودشونم ما شالله آقا خیلی خوشحال شدیم بعد عرض به خدمت میدیم قلبهای آبی تقدیم به همسر گرام سرکار خانم امیدی به خاطر تمام زحماتی که برای شما کشیدن تو تمام این سالها خدا انشاءالله بهشون سلامتی بده قلبونت برم چند تا فرزند دارین شما ده تا عزیزم خدمتیم عرض کردم یه دختر دارم هزار ماشالله اول به دختر گلتون یه رنگ تقدیم کنید

00:14:15--->00:14:30
spkr_00: اولا به دختر گلتون یه رنگ تقدیم کنید رنگی که میتونم به دخترم بدم زرده زرد، رنگ عشق در واقعه تو خودش چون صناعی قضایی خونده بهترین رنگی که دوست رمی زرد

00:14:29--->00:15:08
spkr_01: ما این رنگ های زرد و این قلب های زرد رو تقدیم میکنیم به سرکار خانم امیدی اسم کنچکشون رو من نمیدونم ولی پرنیا به سرکار خانم پرنیا امیدی به خاطر این که تک دختر بابا و خانواده امیدی هستن و مسلمن خیلی شما دوستشون داریم و ایشونم خیلی شما رو دوستن این رو فکر که؟ بله ارز کنم خدمت شما که خب شما دو تا رنگ هم به آقا پسرات تقدیم کنم آقا این مهندسین

00:15:10--->00:15:16
spkr_00: قرمز رو بذارید برای پسر کچیکم و نارنجی رو بذارید برای پسر بزرگ

00:15:17--->00:15:22
spkr_01: خب قرمز برای آقای اسم شریفشون

00:15:22--->00:15:26
spkr_00: پرهان پسر بزرگم پوریا اسم پسر کچیکم

00:15:26--->00:15:58
spkr_01: ماشالله هم ماشالله همه شون با په هستن دیگه هزار ماشالله خب به پرهام و پرمیه های عزیز این رنگ ها تقدیم میشه مرسی امیدوارم که همیشه سلامت باشن و در پناه خدا و زی سایه شما و پدر مادر عزیزشون زندگی کنن و معفق باشن خب حالا من از خانم اونجا خانم عامدو اونجا

00:15:59--->00:16:06
spkr_00: نه متاسفانه ایشون چون صبح ورزش کاره ساعت شیش صبح میزنه میره برای ورزشه

00:16:13--->00:17:16
spkr_01: ما پرچم ایران رو به همراه یک اقاب تقدیم شما میکنیم شما بزرگ مرد این سرزمین که واقعا زحمات زیادی کشیدی و چقدر افتخار آفریدی برای ما ما واقعا میگم من خودم خیلی به شما افتخار میکنم این پرچم ایران و اقاب آسمان سمین عزیزم داد سمین پسر تیمسا مازندرانی کلی اقاب با چیز براتون پسر خب ما اینوارو تقدیم میکنیم به شما قربان امیدوارم که خداوند سایه پرمهر شما و تمام حساتیتمون رو و از سر ما حفظ کنه و خدا رحمت کنه هم رزمتون رو جناب صدیق عزیزم و جناب هیدریان میگه سلامت و سربلند باشی دل آوره قهرمان جناب کیومرس هیدریان درود بر شما سید

00:17:17--->00:17:21
spkr_00: خانم معزنده

00:17:20--->00:18:06
spkr_01: خانم مازندرانی هم کلی سلام برای سرکار خانم آمیدی دادن و میگن خیلی سلام برسونید حتما حتما سپاسگذارم از ایشونم خیلی سلام پس ایشالله توی برنامه بعدی همهایم میکنیم حالا جام مازندرانی زنی میزنن رجام عاوی طالبی بهتون میگن چه تایمی هست فردا من شما فردا من شما رو میبینم خدا سپاسگذار از شما من باید بیام اونجای که نشستی یه اکس سرفی با هم بگیریم خدا خدا خدا خدا خدا خدا خدا خدا خدا خدا خدا خدا خدا خدا خدا

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

تیمسار جلال آرام -چرا خلبان های اخیر شهید شدند-؟ بررسی صندلی های ایجکت هواپیما و سوانح اخیر اف 5

مرجع حمله به اچ 3 - با حضور بیش از ده تن از دلاوران حاضر در عملیات - قسمت اول - تیمسار ایزدستا

سری مصاحبه های ناگفته های جنگ تیمسار علیرضا نمکی (قسمت "اول" از شب " دوم")