امیر سرتیپ خلبان بهرام بیک محمدی
00:00:00--->00:01:22
spkr_02: درستان اگر تایم تموم شد برای هفت روزهای آینده یه تایم ویژه برای شما در نظر میگیریم میدونم امشب جناب نمکی هم خیلی مطلب زیاد بود نمیشد دیگه اگر اشکالی نداره چون من اینجا میهمان هستم چون اینجا میهمان هستم ما سعی میکنیم همین حدود یک ساعت و در خدمت شما باشیم یا کمتر یک کمی جناب لبیبی به شما سلام میدن و بقیه دوست ها هم رزماتون من کامنتارو میبندم یا علی گفتیم و اشخاص آغاز شد بفهمید یه بیوگرافی رجوع خودتون رجوع شهیدتون و بعد انشالله صحبت بفهمید یا علی مدد سلام علیکم علیکم سلام مخصص شما اما اغلب بایستین سر اغلب بایستین سداتون خیلی خوب میاد عالیه
00:01:23--->00:01:37
spkr_00: اولا من قبل از هر چیز این فدای تیپ شما بشم. این رو چی کارش کنم؟ جمع هم هم زید. ما این رو چی کارش کنم خدا وکیلی؟
00:01:38--->00:01:45
spkr_01: بابا ما را همینجوری دارن میزنن از این برون بر شما اینو نگوی که یعنی الان فردا با آجور دارن در خونه اون بر
00:01:46--->00:02:33
spkr_00: انشالله هرکی شما رو بخواد بزنه کرونا بگیره خب من چون ذاتن اهل تنز و شوخی هستم با علا رقم همه مشکلات که رو من هست به لطف خدا قبل از هر چیز به نام خدا با بسم الله الرحمن الرحیم شروع میکنن عرائز خودم ها داستان خود من جناب همزه یه گل تو بحث نیروهوایی حالا به دلیلی خوشبختانه متاسفانه بعد از اطمام دوره در امریکا اواخر اوپان تسی و هفت مسادف شد با خریداری زنبابای نیروهوایی زنبابای نیروهوایی اوپان پیتریفه
00:02:34--->00:02:51
spkr_02: نگید تا رو خدا، نگید خواهش رو کنم نگید می کنم باید بیمهنی قرار گرفته ولی ما شما رو خلبان شکاری می دونیم من خودم دارم می گم خدمتون شما حق شکاری می گیرید خلبان شکاری هستید پی تیریه فوقای شکاریه بفرمیدیم
00:02:51--->00:02:57
spkr_00: من اسوید بری که فور اف 14 و اف من جم
00:02:57--->00:03:17
spkr_02: خوب شد هواپیماییی که لولویل سطح دریا با اون ارتفاع کم پرواز میکنه ببخشید موشک هواک چی میزنه؟ هارپون هارپون ببخشید هارپون میزنه کشتی شکار میکنه این هواپا شکاریه دور دشمان بفهمیسه
00:03:12--->00:06:15
spkr_00: با درود و سلام حضور همه عزیزان شهید زنده و شهدای معنوی ما اگر بخوام اسم ببرم احتمالا قوید شب یک ساعت کم باشه ولی در مجموع ایک از ذهن این حقیر با مخال دایمر گرفتم میتونم یادواری کنم به صلاح از دوستان عزیزم که در حال آزر هستن امیر ابو طالبی که من اون روزم خدمتون عرض کردم ابو تشون زیاد تمایل ندارن که ما نگید نگید به صورت آیف آر میگم ایشونو فقط من میدونم که خداوند می نویسم که اطبا اینو میدم خود خدا هم میدونه شبیه ایشون شبیه یاسینی عزیز شبیه بابایی شبیه اردستانی خلعتبری جدی اینه که من در تماس بودم و شهید زنده متنامه لبیبی که اوال جنگ به من میگم مستر امرجنسی من در اپسکه بودیم رایدی نمیشد من بلند شدم امرجنسی نگیدم نهایت از خواهی میکنم از همه عزیزانی که دارن میشتم اگر در کل اسامی عزیزان ام از پرسنل فنی به خصوص و نگهداری و سایر عزیزان پروازمون در کل نیروی اعوایی ام از شکاری ترابری هلیکوبتر حتی معاملت اداری خدمات پرسنلی خود این سروازی که دمه در وامستاد نگهبانه خوب میداد شاید به نوعی میشه قیاسش کنی با یه پروازه حتی بمبارون شبانه اون در حد خودش با سنو سال خودش ارزم بزرگتون که ما بعد از این که دیپلومی گرفتیم میدونید که این بچه داعتی ها زود قاتل میکنن و عشق پرواز من از زمان کلاس هشت و نهومم در دفترشم نمیشه بودم سطوان دوم خالبان بهرام بهکی محمدی چون؟ دفترشم ها دارم به خدا جناب چیز باور کنیم برادر بزرگتر از شما بودن دیگه برادر بزرگتر از شما بودن بله بله ما چهار تا برادر بودیم که حقیقتا از اعماق دلم ارض میکنن یکیشون که خداوند خواست اونم نیروهبایی بود از درجه قدیم که تطبیقی سروان شد تیمسار دادپی و بارسته مورید برادر بزرگتر بودن رئیس شعبه اکسیژین بود که خب بلد کسالت مریضینا خدا خواست که ببرشم اونجایی که باید همه همون دور از اون بعد از صده ویست سال شما ها برید میکن باش اونجاگ باش باش Bern شوق باش باش باش باش باش باش باش
00:06:14--->00:06:34
spkr_02: علی دادپی، پسر تیمسار دادپی بارها بالا برای من نوشت. تشکر که از جنام نمکی شما هم که نام این بزرگ مرد آسمان ایران را آوردید درود به شرف دست همینجا به علی دادپی عزیزم سلام میدیم که انشالله که خداوند روح پدر عزیزش رو شاد کنید.
00:06:34--->00:18:18
spkr_00: خدا رحمت شما. به هر حال من موندم و برادر بزرگترم که شهید شد ایشون همافر بودن. سال 46 برودی 47-48 همون آموزشگاه و همافری هم درشه گرفتن و رفتن شیراز برای خدمت. من هم یکی هشت 48 وارد نیروهوهی شدم با آرزی و همون دفاتر کاهی زمان ما که خیلی هم بلخیره حزینه بر بود. روش یه وینگ خلبانی به شکل خودم کشیده بودن. باقل خودم نمیشونه ها صدفان دوبام خلبان به حرام بکمحمدی. پدر مرحوم راننده ماشینه سنگین بیابون بود. به ما میگو بابای جماس چهارتا بچه. پسر دارم ستا دختر. شما هر چهارتا تو میخواد برید نیروهوهی. خب این چجوری آقایی. میخواد برید با یه لطه آهن. استلاحش هم انگلیسی بود. یه لطه آهن. با اون پرواز کنید پول داره. خب این هم شغل روی زمین هست. برحالا اونجا که یک زلاطن و همیغن من خیلی علاقه من به انزبات و مقررات در زن حالا چهرم زهر خشنه متاسفانه. ولی قلبم فکر میکنم خدا قبول کنه که بهربونه و دوست دارم که همه عزیزان همیشه شاد باشن. بعد از این که نیروهوهیی کشتی چلاش برای پدافند ربتم اواخر 49 نایل شدیم به درجه سوتوان سفو میرفتم دسوول و یه 6 ماه 8 ماه انجا خدمت کردم که این نامه پدای شبم پروانده. به وقت اومد که از تامین پرسومنل پروازی از داخل نیروه بشه. حالا عزیزانی که استاد من هم بهتر یادشونه. بنابرای ما کاسکوزه رو جمع کردیم و یه صفره عبالفضلی مادرم نزد کرد که خدا کنی قبول نشد خلبانی. ما زرودتی زدیم از صفره امام حسین قاسیم. گفتیم یا عزیزانی امام حسین اینا درستش کنم که من قبول بشم. خلاصه ارز کنم. آمدیم نیروهوهیی بجده دم با چیزهای آزما شده خلبانی و ماهینات و کلا زبان رو بره رو گذاروندیم و به اتفاق حالا من اگه دقیق بخوام بگم به قول جناب نمکی شاید ذهنمون نمیده داری عقب جلو باشه. ولی من و تیمسار پردیس و برادرم و جناب باهری باز یکی دو ماه عقب جلو تر. اینا تردیه مثلا یک محدوده سه چهار ماهه ازام شده ما امریکا. من و برادرم همواره از اونجا. امشب شب عزیزیه. من الان بقیل خودم هم اکسش کداشتم. هم شم روشن کردم. و از صبح با یه چشمم بلاخره میگریم. با یه چشمم امیغن میخندم که ایشون شهید شده. اینا خیلی ها شاید متوجه نشن که واجه شهادت لیاغت نصب شدن به این صفت فقط خدا باید بخواه. بعد از اطمام دوره در امریکا هر از اوهی با هم تماس داشت شکل برام موزد باشت. امیغن من بگنم بیشنم تو موزد باشت. دقت کن. برحال اوائل تی سی و هفت مصادف شد با خیداری همین هواپه های نیروه هوایی که ما اصطلاح این واجه رو براش نتخاب کردم. با همون هواپه ما ها خیلی جالب جناب همزه گل. از این بر ما با این هفت سی و هفت سی و هفت نمیدهستیم کجا داریم میریم. اوورسی و لندن و نیویورک و لاجست و تکزاس و سن انتونیا رو بودشتون زمین بعد از دو سال و پپش مگ اشتباه نکنم چون هست شما هم دوره پی تیریف ما در سان فرانسیسکو دیدیم. که یادم یاد توی ایک پروازه کد اما این چه هواپه ماهیه. دو تا اف وان و وان این همود پروازه شون داشت بلند میشد. باور کنید. بروازمونه کنسل کرده که چون ما لیاغت این هواپه رو نداریم. به من گفت. شای شما اشتباه کرده که ما این هواپه رو بهتون دادیم. این هواپه ما اولا زن و بچه هتا کوره زمین باش میتونه ببریم. دو بیست و یک ساعت و نیم کانتینیو سلی میتونه بپره. تا موتور فلماتور. سوخت هم میگیره؟ بله نه نه سوخت نمیگیره. سوخت که در خودش داره. یعنی 17 ساعتش با فرمول 60,000 پوند و ساعتی مثلا 4,000 تا 4 تا موتور میشه 15 ساعت. ما مجاز بودیم که حتی تو خود جنگ دو تا موتور شاددان کنیم و بانوان لویدر شاددان بپریم. بنزین سیف شه. بایت ساعت و یک ساعت تا نمیمی میتونه پس فرمانه هوایی باشه. برحال هواپه ما رو با وجود خودمون و امریکایی ها به اتفاق اومدیم مهراباد دیستنیشن اصلا بندر عباس بود که متاسفانه گفتم باید هوای اونجا خرابه نشستیم مهراباد. حالا تعداد عملیاتی و بحث از ذره طبقه مندی شاید لازمیست ولی شما ها عزیزان میدونید. نشستم اونجا و یک دور دستارت کردیم پدر مادر ما حالا باید بازم میخوام بگم بخمید. مثل این حسین رزایی زهاره حسین که کشتی گیری هارتلیسته ورزشگاره. ها رزازاده. رزازاده. دیدم یه گل مصنوعی گیرد خریدن بابا ما مادر ما برای فکر فامیلا آمادن پای تهره گودیم بابا این چیچی انداختن گردن ما خلبان شده روستا موستا همه جمع شدن لخواه اطرافیان فابریک ما دیدم. خدا رو شاید میگیرم. آمادن یکی در اصلاحات کردیم با امریکایی ها خواستیم بریم مقصد اصلاحات من در عباس. من اصلاحات شمعه مستر مت خیلی خوشدیب بود. آمادن فروتگاه گفتن مستر مت اینجا ایران ها اینجا ما الان موقعا بحث دین و اینده به این صورت صف نبود که بخواهم تبلیغ کنیم. گفتن او ای زنه پولیسه او فلان دیگه الان خواهیتون تا ترشو بخونید. گفتن واتشات واتشات حواست داشت یه زر شلو بری جلو وقت بد جدی میشه. یعنی از این امکانات مترقی ایران تحجب برش شده بود. سوار اوپانی شدیم و تکاف رفتیم برای بندر عباس برای مدت از سال 54 تا اواخر 57. حالا من امیده لایه پرانتز محکم جدی رسیدیم خب هنوز هوای کالفورنیا تو تیهره بود. یعنی بومی کردیم حس می کردیم بودن خود اینجا کجا اصلا بندر عباس کجا ایرانه من ایجره سال هم بوده رفتم پدافن 19 سال و نیم بیس سال رفتم خلابانی آمادم دیگه جای درخ مصنوعی گذاشتن به خاطر سایه اون زمان بندر عباس عرضم بزرگتون که نشست مویز در همسیک شدم و دلتنگ شدم اینه کاریت انجام شده شروع پروازا یکی از فرمایشات عزیزان و حالا من به کلی اسم رو میخوام ببرم راجب استقبار جهانی همین بود که ما این دوره را در امریکا کامل کرده بودیم این این انقلاب انقلاب مفتی به دست نیامد حالا عزیزان یه سری شاید خوشحال بشن متأثیر نشن ولی من مثل گردوی که پوستشو میکنه توشو میبینی میخوام باتون صحبت کنن بعد از این که بندر بندر شدیم یه آباد بودیم اوکی من خلاوان یکی همون خلاوان دو این فرست آفیر سر اون سکن آیس بحثایی که داریم گفتن نو اونایی که امریکا دوریدید مالا خودتون استقبار جهانی اینجوری عمله میکنه از نو مدت دو سال اینن دوره خلاوان دو خلاوان یک خلاوان فلان تا دیگه مداریش که خواهیتون میدونید زرور بنام به ایچ جا نمیرستید سیستم ها نمیدونستید مثلا نمیرستید میدونید میتونه مدهیشیم لذا با این مثلا کوتهایی در این کارها فازبندی بودید فاز ترینی فاز تاکتیکال فاز گانری رسیدیم به فاز تاکتیکال انواع و اقسام معمولیت رو دریا و سه چار رایی درم تقریبا رفتیم برای گانری پایگاه دسبول وحدتی سابق نمیدونم هلا اسمش چیه یا همونه اونجا حالا این جنبندی میخواهم ارز کنم که بعد از این کارها مصادف شد با انقلاب شکوهمند اسلامی خلابان ها آمدن گردان امریکایی ها ما رو تفکری خود رو میکنیم سر آیف سام کوسشن فردا امتحان انجین دارن پس فردا امتحان آیرو دینامیک دارن گوه مجبا گو ما باید بریم کنم کجا گو ما باید بریم ما باید برگرم میگو رو دیوارا یشتن گفتیم یا امام حسن اینا چجوری ریالش کنیم ولا مستر مستر ایلرد مستر هولپاک گیر میبایی نمیم نمره مثلا فلان چیزا گفت بابا ما تموم کارم باید بریم ای بستیم قسمت خب اینا رفتن خدا حفظ کنه عزیزانی که ما مدیونشون هستیم مثل تیمسار بردشیری که او موقع سرگرد بودن سرهنگ حوشمند که فکر میکنه ما فوت کردن انشالله که درست نباشه از یعلای قدیمی ترابده که از روی رنگ اوشن آب آهای آزاد که ما میرفتیم مثلا من لاجز بلند میشدیم ادامه بر نیویورک سه ساعت و نیمی که میگذرست از ارتفاع بیس پنیززار پایی بدونه استفاده از آینه تکمکن که میدونی اونجا کار نمی کنه سلسیار بود و شود کردن به ستارها با آب آمه ما از رنگ آب میگون ما اینجاییم الان یعنی دی امی میداد دقیقا اونو که باید ده و جناب امیر سرطیب مولایی و علیوه که خدا به ایمورس که از بچه های افمند بود اینا بزرگاه ما بودن ما هم بیامش جوجه ماشینی سطفان دو سطفان یک جیر جیر جیر جیر کنن با اینا خب انقلاب شد این از از های به اقتضای کاری و شغلی همه پخش شدن جناب اوش مند همه از شیرها جناب بردش تشبردن تهران جناب علیوه کم تهران جناب مولایی هم یه مدتی بیشتر موندن خب با قوله گفتن علی مونده حوزش یه تعداد زیادی هوافه ما بسیار حساس با ارزدش گران قیمت با ده تا سطفان یک هفش ده تا سطفان یک یا دو و عزیزان همه افرای اسباق نیروهوی من توضیح بدم هر جای که صحبتی می کنم جناب او همزهی اگر می گم من استداه می کنم شما یه یازده نفر تو زهنتون باشه چون من نبودم حالا لابلای حرفای یادم می افته امیر ابو طالب پروازی افتخار داد به ما آمد بعد از انجام گوه کن ترکن شما مثل تیم پوتباله اینی که سواده زیاد بشه اون مهمات چی و رادارمن و مهندس پرواز خراب باشه کارتون دقیقا نمی همینطور یه گودان نگه داری تو هواپ ما اصلا داری شما اصلا اصلا ما شما این نفر بلایم آی اف دی این فلایت تکنیسی هم در حال پرواز اوه چهف آتیش میگده ویه چهف آتیش میگده اینجا خودش هم بالا تهمنی میکن که پرواز اقب نیفت بنابراین مصادف شد سال پنجه و هفت و این
00:18:23--->00:18:27
spkr_02: جان؟ یه بار دیگه بدا سرماییدون موضوع آی افتی رو
00:18:28--->00:18:32
spkr_00: افتی این فلیت تکنیسیان
00:18:33--->00:18:41
spkr_02: نصب کنید ما ره گیری داریم آیفتی میدیم انجام میدیم این به منزله همون ره گیریه یا چیز دیگه از آیفتی شد نه نه
00:18:33--->00:18:46
spkr_00: ما رهگیری داریم آیفتی میدیم انجام میدیم این به منزله همون رهگیری یا چیز دیگه از آیفتی شد نه نه نه من ارز کردم این فلایت تکنیسیان یعنی تکنیسیان این فلایت تکنیسیان
00:18:45--->00:18:49
spkr_01: topo PYM JBZ
00:18:48--->00:19:23
spkr_00: خطاعت یدکی میابرد چون پروازه وایی نبود که یه ساعت بریم برگردیم اله ما شالله من این رو باز با حالت خنده میگم بخندید ما تمام اقیانوس هین تا مدار 16 درجه زیر جواینی کجا پاکستان اینورم تا واسه های عراق و کوویت و عربستان ها شخ میزدیم شخ یعنی لدرسرچ لدرسرچ میدونی چه حالتی میشه مثلا ساعت مال بری ده مال عرض بری دواره ساعت مال رو برگردی
00:19:24--->00:19:31
spkr_02: یعنی بیایی در واقع یک کاری بکنی که اوورلاپ کنی دیگه سه اشیاتون رو درسته؟
00:19:31--->00:21:41
spkr_00: احسن احسن احسن بنابراین ما پروازامون در اوائل جنگ و قبل از جنگ به صورت چند تا مسیر مشخص بود که نیردریای میداد و به اقتضای نوع معمولیت به ما تقسیم میکردن که پردو مسیر آلفا رو برید مسیر براور رو برید مسیر چارلیر برید مینموم این پروازم بالا شیش هفت ساعت بود شاید یه پروازم چار ساعت چار ساعتانی که شما اگه دیم آخش چه پروازی کتا بود من یه پرواز برای خدا بیامور جناب فاتح چهر فاتح چهر عزیز حالا تو خاطراتم نوشتم یازده ساعت و پنج و پنج دقیقه با علی بک یک فرمندم یکی دیگر از سیدان خود و گردانون ناصر کریمی ناصر کریمی که حالا اونم توضیح میدم براتون تو خاطرات تلخم که ایشونم به صورت نصف این ور منطقه نصف اون ور یعنی سانس رایز تقریمه یه ساعت بعدش بلند شدیم تا سانسل پرواز کردیم حالا نتیجه بعدن اگه یادم بود خدمت دو میگه این بیوگرافی اولیش ارزم بوده بعد است که سال پنج و هفت ما دیریم بسید کروشن و زنگزدگی و منتنست و حقیقت امرم یه درسته هم راحتی پرسونل چون من عرض کردم سلوپنی افتباد میکردم من جمله ای که میگم اینه خدا به من میگه من به شما بگم مسئولیت کردن خداست چه خوب چه بد خود من چیز نمیگم چون میاد یعنی رنو نوشته میرم ولی همجای که حالا به چی خودم از سای مقداره بررسی کردم برحال اواخر سال پنج و هفت که به سلاح بهمن ما این وسایل پیش شما انقلاب شد یه دنیا آشفته دیگه خودتون احتمالا نمیدن ولی عزیزان گفتن تو به سلاح میکر از ما مستندتر بودن دیگه کسی کسی کسی کنترول نمیدس کنه خب عزیزان قدیمی که تو کابی نمش میکنیم یس سر نو سر یس سر نو سر که رفتن الان هستن جناب بردشیری جناب مولای علیوه که عزیز که من افتخار میکنم و یه جناب رسکنم داشتیم بزره ولی ما موندیم هر شرط ترین نفرم
00:21:44--->00:21:48
spkr_02: چنوب رشیدی جمالی
00:21:48--->00:23:22
spkr_00: ما شالله. حالا مخواهم ذکر خیلی این عزیزانو بعدن نرکنیم به کتاب داره. بعد این داستان تموم شد و خیلی سعی کردیم که این آفا در بین میره اینجا. فارکتورای مختلف. اولینش واشرک آف ما بود. کارواش. آمیانه سادهش کارواش. که ما آمدیم به هر کاروازی که می کردیم هفت ایستاد می آمدیم. با تو روشن می رفتیم توی پارکینگی چراق سبز و زرد و قرمز داشت شسته می شد می آمدیم. این اونجا نبود. حالا آب شور دلیا خدا رحمت کن از فرمایش داری تیم سار ستاری. نمک دلیم. کروشن پیدر آفا داشتر می آمد. ما با چرا از ازتلال قبولون دیم که برای در اگه شما مخالفی در ستاد نیرو من برای تون اثبات می کنم. اون یکی دو ساعت که ما می خواهم از شیراز بریم بندر و بندر برگردیم. ما این را این سنداش هست. ترینینگ استفاده می کنیم. ما که دشمن ایران نیستیم نهایتا ترینینگ ولی هواپار اونجا بیشتر می مونه. که دلیلش هم الان مشخصه. هواپار اومدن شیراز. ما هم اومدیم شیراز با این جب آشفته شدیم چی؟ مزاهم عزیزان تیپ ترابری خون سازمانی می خواهم اینا می خواهم اینا می خواهم و بال گردن اینا. اینا هم هر از گاهی که هواپار ما به دلیلی گران می شد جایی ما می رفتن پروز خب حقیقتن منطقی می گفتن. به هر حال تا سال بطلاق.
00:23:21--->00:23:33
spkr_02: در واقع در واقع کاشپیت شما با کاشپیت سی سر سی یکیه مزورتونه؟ نه خیلی عزیزمه ما خیلی بالاتری از چی میگین جایی ما میرفتن پرواز؟
00:23:34--->00:24:45
spkr_00: ببینید محکن نبود ببینید خلیج فارس همیشه فارس مثل در نگهبانی کلان تری همیشه باید یه نگهبان داشته باشه با عنوان خودشون میرفتن به عنوان گشت گشت دریایی اگر نبود اف بیس اف میرفت یا هلیکوپتر میرفت نافچای خودمون این لینژ رو قایی صحبته پایین تری ولی هوا پای ما که آمد الان ما شلیه خود نو ساعت هی ساعت ارز کردم از اون جزیری فارسی اگر بدونید کجا هست جزیری فارسی شمال یعنی غرب خارک خیلی میده جلو تا زیر پاکستان این حالت لدر سش مرتب شما اصاب کنید سش بله بله ارتفاع اون موقع طبق استانداردال کتاب همون دیویست وایی باید میپریدیم که پلاک کشتی هم بگیریم یعنی کشتی هم یه اسم بیندالمللی داره یه اسم مثل فانتوم که میگن افچارده که همون میگن تامکت همون میگن افچارده فانتوم
00:24:46--->00:25:03
spkr_02: شما اوشن پایلوتی، هواپات هم اوشن فلایر هست یعنی در واقع شما ببینید صرف ویتیگو میشوند آدم هستن هفت ساعت شیست ساعت رو دریا، اصلا نمیشه تصورشو کرد
00:25:04--->00:26:26
spkr_00: خب به خدا جنابه همزه ای من این را الان نمیگم که چون ما اکثر اینکه انسان را الان دارم میشنونم همه خلبانم و من یه چیزی پیوره پیوره خالص خدمت را شما ارز کنم به جان بچه هم صادقان را میگم ما در غبال بچه به خصوص شکاری یه ترسیگاریم یه آشکال سیگاریم خب چون خدا نگید خواهش نه نه نه نه این حقیقته من چون برادنم خب سینگل سید اف پس میپری اف چارده که ده دوزده ساعت پریده آقا ازم خواهیم این دستویش کجا میرفته رواستمون یه سال فرهنگی استراحتی راحتی اف فرچ کنم ولی من همه هم داشتم جاهابی ما آشپسخونی داشتم منتحه هر وسیله به جای خود ببینید جناب از این پرواز ما چون کروکوردینیشن زیبایی و میتلبید معمولیت انجام شه یعنی کافی بود که مثلا اون نفر اردنانس اپراتور رادار رادیو اپراتور بایی که خلبانه یه ذره کل کل داشته باشن من که دیگه سه چارمه طول افمار و سی و سیمه طول داشت نمیستم تایی تایی را را ببینم مثل اوتوبوس نمود که آین جلوم تو کابین باشه اگه دلامون با هم راه نداشت ارتباط انسانی بوجده نبود کار نمیچرخید این تا اینجای قضیه خسته نشدید که اینجای قضیه
00:26:27--->00:26:44
spkr_02: من نه نه این صاحب خونه اون یه چیزی گفت گفت چقدر دیگه این میخواه چی بگیم؟ ما هستیم تو یه ساعت دیگه اینجا برو یه جا دیگه به خواب به خواهم این سر میخواهد قردش کنیم؟ فردا شب پس فردا شب؟ نه نه اومد اینجا یه آبچش بگیره منم اصلا توجه نکردم
00:26:44--->00:28:05
spkr_00: خدمتشون هم ارزاده و سلام داشته روشت از قول من خدافزون درست نهایتن شد مصادف مخوام اون جب باهست کنید آماده این شیره ما هواف های از در دیدکاه این بقلی ها اطرافی هم قریبه و ما چوبه نمیخوریم که شبیه سیست سیه خب اینورم که هست من حدود دو سال سه سال با نیرو محترمان جهرابست داشتیم که بابا این آقا اونی نیست که شما فکر میکنید عزیزان مدیرت ترابری قیاس نکنید ما اولاً چارصد و پنی نات اندیکیت سرعت همود هفتصد نات سرعت میگرفتیم من از تهران چیز بعد از فرواز فورمشن تهران تا بندر عباس علاقه دایریکتا رفتم روی یز چلو پنج دقیقه رفتم توانه آقا رو میگم من که زور رمی زدم موتور بود موتور های قوی آیردینامیکش قوی تر و ماخنامبر گیج ماخنامبر رو داشتیم تو آف ما انگلاواتک داشتیم انگلاواتف تو آفان ترابری پوینت نان میرفتیم پوینت سوه پوینت سوه پوینت سوه من یادم و داشتیم اخت موططی
00:28:05--->00:28:10
spkr_02: سطح دریا خیلیه سر
00:28:15--->00:29:54
spkr_00: بله طبق دستور عمله گشت دریایی سرعت باید بین دی بیست دی بیست و بیست باشه که هم استیبل باشه هم زمان برای اکس برداری باشه هم دید چشمی ویژوالی داشته باشیم هم میدونی دریا معمولا بامپیه با سطح دریا دی بیست با معمولا بامپیه بنابرای سرعت استاندرد روی دریا دی بی بله من یه نمایش حوایی داشتیم در همه شیلات در حضور شهید بزرگوار تیمسار ستاری با چار سد و پنی ناد ایندیکید ارتفاع همین پنی زورت ها که چه از شیلات سه فروندی فورمشن انجام چیلی زورت شو؟ چار سدار و نورسن دوامی زورت نورسن دوامی زورت بسکر هموز اینجام درست درست درگمه برهاد ماشالا اسوانم پنی زورت هفت هفت دوامی زورت با بری بفن بری بری برد پنجا هفت و پنجا هشت گذرد خوردیم به این جنگ تحمیلی دفاع مقدس چون نزدیک اوورحال پنی ساله هفتان شده شد من بخواهم این فرمایشات مسئولین رد بالامون تاییدیش و ترکیزش بیشتر داشته باشن اوورحال پنی ساله من رو زمین حالا ما اصلا چیزی به نامون اوورحال پنج ساله نداشتیم تو ایران به خسور رو اما سم هفتان سیسترسی یاشی میرم تهران کاری میکردم هفتان کشوری نمی کار دیگه ولی من خوداشدنی که میگم من من نم من تیم سار ست تیم سار ست تیم سار سم تیم سار سمیدیش
00:29:54--->00:29:57
spkr_02: دو گفت زنمودی من یا زنفر میفهمید
00:29:57--->00:30:30
spkr_00: من ردهای بالای مملکتی نیرو نیروی که بهر حال چیز میکردم. آتورتی نو به ما میدادن. بعد هواپان مدت خوابی تا جنگ شروع شد. من تاریخ داشت باشید. من 5-6 ماه خوابیده بود. حالا خواهیتون چون خلبانید این عراز بنده رو خوب حس میکنید. کس که SOP, LOP, Annex 14 هواپان کشوری میگوید شما هر 90 روز یه لندنگ باید داشته باشید. این دلیلش میدوند چیه؟ یه بار امتحان کنید. نه بعد روزتون بشه 91 روز.
00:30:28--->00:30:38
spkr_02: نوز روز اکنون بشه نوز او یک روز؟ سنس از بینید. یعنی یک فراموشی سنسی میگیری هستن. ران؟
00:30:43--->00:32:07
spkr_00: حالا مجسم کنید ما چند تا جوون شاید حدود نمیدونم حالا 300 400 سویت پرواز تیمسار یا سرنگ عمرانی جناب به بهرام و عوشیار خدا بیمرد نمیدونم هستن نیستن اون زمان اولا به رحمت خدا رفتن بله بله نامه اومد که اینجوری جیراخ شبونه هوافه رو آبروغن عوض کنید و یه دست با چهار رو یه کاله بکنید برید بندر عباس مجسم کنید هفت ما شیش ما نپریدی من با جناب رشیدی غیب الله رشیدی تیمسار دقیقی که از پیش کسبتان سبور و خلبان تاپ اوتوپایلوت گردان و جناب ندداف و جناب روزبه با هم چار فرمند دودیم برحال به انتربال ده دقیقه پویستران بلند شدیم راختیم برای بندر عباس خب ده دقیقه که اون دیگه ترشور کرد برنشستم ما رسیدیم برای مثلا هایتکن افروش دیدیم این گوهراند کرد گفتم رزا به ندداف الان معروف خلبان بسیار شاقص و خوبی گفتم رزا شرع گوهراند کردی برای نمیدونم باند چی چرخید گفتم اه من الان این ادعا را دارم ادعا را دارم و روشم اعتقاد دارم سواد پروازیم خیلی عالی بود مسلمه معلوم یه لحظه من افترام اه این ران به دنسیه رشیدیدش میپرید بانونه خلبان دو من خلبان یک بانونه خیلی عالی بود
00:32:08--->00:32:11
spkr_02: توی روری درمی ازنwww
00:32:08--->00:32:49
spkr_00: بگیر رامبه دنسی یعنی چی؟ یعنی رامبه آسوله اتو کنه رامبه میرست این دوتا باند، دوتا چراغای باند اینجوری میشون اونه که گوه ارام کردم من دوزداریم افتاد بذار رفتیم پایین دردم که خود رشیدیم همین حالت رو گرفت و حالا نه که من بهتر باشم گرفتیم بذاره با هم جمع جوری کردیم و نشستیم جمع دقیقی آمد بعد رو هم ندفت ناصر کریمی خداویی رو نشستم اونجا از فردا صبحش شروع شد افزیف، افزیف تست افزیف تست، ترینیک کچولو دوتا اپروچ چهاره، هفته پنجاب و نو یعنی چهارمه جنگ میشه یکی اشتابه نکنم
00:32:50--->00:32:54
spkr_02: چهار هفته پنجه اونه بله چهار روز از جنگ گذاشته بود
00:32:55--->00:34:16
spkr_00: بعد از چهار روز رفتیم رو دریا. خب عادت هم داشتیم. مسئله خاصی نبود. ولی خب پنج شش ما پرواز نکرده بودیم. یا مدت گذشت. من این اینکه ارز میکنم باز فکر کنید. جناب نددف. جناب جمالیفر. جناب عبادی. این از زنو ما دلخورد نشم. اینا انجام دادم. فرق نمی کنید. یکی دو سمایی بزشت. این ناوه Limits بود یا Enterprise. زیادم نیست. آلا اسمشون رو. چون برحال حافظ کار می میکنید. ناوه مختلف بسنیم. خب رفتیم با اینا درگیری. اون اوائلا فرق و داخل کابین ما باز میکردیم. این بود که بری فلایت بنویسی. هوا رو چک کنید. بله نوت هم رو چک میکردیم. هوا رو چک میکردیم. مینویسیم برژیگی. می دونیم چی کار باید کنه. از اون طریق به صورت یه فرق یه نامه تو کابین. موتور رو شم میکرد. را میوفتیم. بسم الله بخونیم چیه. بعد اونجا می نوشن که آقا امروز برید. مثلا فلان منطقه. دوتا کشتی اینجوری هم نگاه کنید. ستا چیز هم اینجوری. بر مبنای اطلاعات که نیرودریایی به نیرهوهی می دارد. اینی که ارز میکنم. هواپومه ما از داره کارش دارد. نیرهوهی بی تحصیل. یعنی تحصیل بودار نمود. چون بردش مال نیرودریایی بود. نیرودریایی می خواستی این ناف را بندازیم. بعد از پونزدر روز از پشت بره جاز. خب ما این سه سواته می رفته می آمدیم.
00:34:15--->00:34:39
spkr_02: این سال فرمودن، حکم مشخصات معمولیتی، یک حکم تا این فرق نمی اومد از ستاد فرماندهی، در واقع اینا اجازه پرواز ننشد. یک حکم مشخصات معمولیت بهشون، در واقع این ها این ها اجازه پرواز و معمولیت کجا چی خواهد باید بکنم.
00:34:39--->00:34:43
spkr_00: من فکر کنم که این کارهای خود شما میکردید چون خیلی باردی هلن جانو میمزهید
00:34:44--->00:35:04
spkr_02: بایست کنم. من کوچیک شما هستم. بچه ها به من میگن توی دایرکت میگن استادان بزرگوار ما معمولا خیلی خارجی حرف می زنند. ما نمی فهمیم. من هم گاگوداری هم شما خسته نشی هم من هم اینجا چوردن زنم. من گاگوداری یک چیزهای توضیح میدم برای شما اون فقط که...
00:35:04--->00:35:50
spkr_00: به خودمان خوشحال میشم جمع همزهی من چاق میشم شما را میشترم جمعه بندی دادم را چاق میکنه حالا حالا حالا چه بعد ببینید اگه حدود 150 گرم بیشتر چاق نشدید بس کنید برحال رفتیم تا این برحال جنگ تحمیلی دفاع مقدس سرو شد جناب همزهی خدا وکیلی من با جوانهای نسل بیرون صحبت میکنم البته خود اینا از ما میتونن مختدرتر بشن ایمان و اعتقادشون میتونه قوی تر باشه خیلی هم از ما با جرعت ولی محکمی گیم ما نفری مثل تیمسار بابایی، تیمسار اردستانی، تیمسار یاسینی تیمسار یاسینی
00:35:50--->00:36:38
spkr_02: من سکنم خلاصه شون نکنیم به این عزیزان فقط به هر حال الان شما برادر خودتون رو تیمسار یاد نمی کنید من می خوام این رو توی جا بندازیم برای همه عزیزانمون که میان توی لایب از همین الان به تمام این بزرگان آقابان آسمان خواهش می کنم یا اسم نیارید یا اگر اسم میارید یه لیست بنویسید چون شما دیدید که با خود شما مثلا آقای تیمسار صادقی اومد یاد کرد مثلا فلان همدورش یاد نکرد خانواده اون شهید بهش بر میخوره میگه چرا اسمشون نیمه برای همین من میگه ما خلاصه نکنیم توی این چار نفر پنگ نفر شیش نفر بذارین بگیم تمام شهدهای نیروی هوایی یه سر من خواه که کرفت پا تونم سر ببخشید البته
00:36:38--->00:37:27
spkr_00: نه قربونه خوشحال میشنم بلاخره ادوایز که میکنی داده نمیذاره خودش رو میتونی بهتر کنترول کنه ولی ما ها اینقدر تو دلمون احساسات آتفه غوی هست که نیاز داریم خدا بانی برنامه شما رو هر کی و هر چند نفری هستن حفظ کنه که این فرم رو درست کرده حد در اقل این فاس خاصیتی برام اینه که از اون روز که شما این رو درست کردید باز مخواهم بگم بخندید پنی پرشش نفر از آی سی او آمدن بیرون سکتر کردن سکتر کردن و هنزه شما باور کن من هم دوران دوستان خب اینجا هستن نهایتن بریم سر اصل قضیه تا اینجا که برای دفت
00:37:27--->00:37:35
spkr_02: جسرت میکنم بهتون خوبه حالا اینجا نقطه براشتید ده ثانه دیگه لایف تموم میشه میریم برمیگردیم یه آبی میر کنید برمیگردیم
نظرات
ارسال یک نظر