امیر سرتیپ خلبان 🦅حسین هاشمی🦅 بخش دوم
00:00:00--->00:00:22
spkr_01: حضور با سعادت توم قبل از حمله که باید تشکر کنم از سیم سار حمله نیروهوایی بعد از سی سال احمد میخانی یادی از اون حمله اولیه یادی از ما دوله
00:00:21--->00:00:25
spkr_00: کمان 99 ساعت 14
00:00:24--->00:07:56
spkr_01: کمانه نمیدونم ابروه نمیدونم بعدم اسروت رو گاشتن مهم دلاوری شما هاست که انجام شد بلاخره انجام شد ما ارز کردم ما چون یه تارگیت رو به ما ستاد میرو داده بودن دلاور عزیز شهید محترم استاد همه ما محمد اخشناس تقبل کرد تکفروندی چون تبخه مختصاتی که با ما ستاد نیرو داده بود سجا این پایگاه میتونست باشد که یکی از سجا وسط رودخونه وسط رودخونه جنوب ناصره یه بود ایوائی بعد بنده سعادت داشتم که سرگروه دو فرمندی ها بشم دو فرمند پنج ثانیه به پنج ثانیه پشت سر من حرکت کردم مسئله شنریزی فرودگاه ها و جاده ها چقدر التماس کردیم به آقای غرزی استاندار خوزستان که دستور داده بود توپهای جیفتن یا هر تانک دیگه لشکر 92 زرهی رو باز کرده بودن اصلا این نوعا خودم دیدم وقتی تو مجبور نشدیم بگه همه هنگی بکنیم حضور با صحبتون بالاخره آقای غرزی رازی شد که این پایگاه این فرودگاه ها جاده هایی که قابل نشستن افمنشه هست رو پای کنیم و ما پیشمینی می کردیم فرودگاه خودمون را هم خواهند زد یعنی وعدتی رو می زند حالا از کجا درس پیدا کرده بود این هم باز یه حقایقی هست که بعدها معلوم شد چی شده چی نشده که اونا می دونستن ما یکمه مر می خواییم از این پایگاه یا تبریز یا همه دان چی کار کنیم یا بوشه عزیزان بوشهری هم گلاوران هم حضور با سعادت هید که حالا نیرو می خواستن که این شنها رو پاک کنن باز اشایر قیور به سور تصبح کار کردن و اینا رو پاک کنن یعنی وقتی که ما بونن شدیم چون باید لو می رسیم قبل از ما یه دو دقیقه قبلش حق شناس بونن شد برای شناس هایی این تارید ابلاخ شده قرار شد که اگر این سه نقطه پیدا نشود هر کسی خودش یعنی همون ترهای شاهنشاهی رو ما پیاده کنیم بیرون بود این فوره شایید حق شناس وقتی بلند شد البته نگفته نباند بعدا بچه ها شایید شدن خیلی هاشون خیلی هاشون صده می دیدن روحشون شاد باشه انشالله من این لیست قول دادم به شما می خونم و الله دارم می لرزن ببخشید بزرگ واسادتون فقط سکوت محص ردیویی پاید انجام می شود فقط تنها کس که حق باست شعبت بکنه حق شناس بود که بگه یک هست دو هست یا سه هست ما پشت سر این دو خواسته دو دقیقه سرعتان بان ارزم همزمان تواصل مرتب شایید حق شناس به نقطه اولی که رسیده بود می دونسته اون نقطه کجاست نیست یک نیست دو نیست سه نیست البته این پایگاه رو ما به خاطر سختی که داشتیم خیلی به بدبختی می خوردیم اگر مثلا توی نقطه سه بوم بود برو اینجا نیست منم گفتم بچه ها تر دوبون منم گفتم بچه ها تر دوبون بنده دستیده ها تر دوبون چی بود؟ جنوب ناصریه یه پالایشگاه بود یه برق منلی بود راهن بود که همون موقع که ما نگاه کردیم یه بیابون تصدیحات بقید این راهن بود که تقضیه می کرد معلوم بود که تقضیه یا برای تقضیه تدارکات اردش بود که از اون رو لهمار که راهن بود بیاد به امال غصر و از اجا مفروس کنید بچه ها گوش کردن لط کردن و ما این نقاط رو زدیم توی که اگر مراجعه کنید به آرشیوه و بگم با ترس و لرس زدیم که مورد محاخصه خلال میگیریم یا نه همه سقود که نگه ما گفتیم فلانجا چرا رفتیم فلانجا بی بی سی آبرومونو برد به آرشیوه بی بی بیشتی اگر مراجعه کنید شبش در اومد ببکه صدمات کلی به پالایشگاه نسریه نمیدونم برق ملی نمیدونم راهن شخی نبایید آف یک پاره شدیم اومدیم با ترس و لرم حالا داریم برمیگرد روح و ویزه که رسیدیم دیدیم که هواپرماهای عراقی دارن میان از پایگاه ما دارن میان برج مراقابل گفت نه یا نینجا پایگاه رو زدن باند داغون دو اینجا احرمان چه کنید؟ دلابرایی بودن مثل عزیزمان شیرفیا هم خوش بیم خوش بیم اینا دو اشارت جانو خوش بیم زنده باشنی شبا مثلا دلواپس بیشتر همتی بودم چون تو این ده دوازده روز گذشته با واقعا یه اصفه شده بود جدیدی همینطور روحش شاد باشه آقای آرام همینطور اینا بازم موقعا آقای جدیدی که هستم من فکرم جدیدی من فکرم جدیدی باشه باشه باشه
00:07:52--->00:07:57
spkr_00: نفیتم جدی رو میگیم
00:07:56--->00:08:53
spkr_01: جدی هم دوره من بود گفتم جفور قدی از حقا میشنی کردم حضور باسعادت تون وقتی این گفته شو من نگاه کردم به 600 پون بنزین بیشتر ندارم به طب اونای هم که پاشت سر من هم همین مقدار داره گفتم بچه ها روی جاده دهلوران میشینیم جاده ماشین رو خدا رحمت کنیم زندیاد دلاوری بود تو آخرین لحظه چنگیت روح شو بست جواب وقتی اینو اعلام کردی من رو کوهای خوررماباد داشت مطرح اوپا هم میگاه فس یه فوش بدم بهت دادم حسین حلال هم کنیم مگو نجر زودتر اینه نگاهت دون جده میشین
00:08:53--->00:08:56
spkr_00: از اقبالی دوگاه هم یاد میکنید
00:08:54--->00:08:59
spkr_01: از اقباری دوگاه هم یاد میکنید جانم علی اقباری
00:09:10--->00:09:13
spkr_00: از شهید اقبالی دوگاه هم یاد میکنید اگه میشه
00:09:14--->00:17:34
spkr_01: اینشون تو تبریز بودن یعنی محل خلابان شدن منتقلشون کردن تبریز زیاد با هم نبودیم تو امریکا علی اقبالی زنده یاد مسعود افشار شیش ماه جلوتر از ما بودن از راهاز دوره دوره خلابانه ما تسیه هفتو تموم کردیم اونا تسیه هشتو تموم کردیم این شورا اونا زودتر از ما آمدن چه بچه محجوبی بوده خونسر خونسر هیچ شخص لبخند از روش دارم همیشه مقایستاش می کردن با نصرت خارقانی سربالایی رو این هم یعنی لبخنده هاشون هرچی انرژی می داد دارم خدا نحمد کنیم ما خیلی از عزیزار رو از اصلا بیادیم و بلاخره روز اولین بود تا رسیدیم به روز چارم که ارز کردم بلاخره دلواپس حمتی بودم دلواپس برتوان بودم چون یه ادمون بر نگشتن از این تعدام بگذردیم کشتر قبلش که برنامه ریسی شده و که انجام بدیم خانوم همو و دوتو بچه شو یعنی دوتو بچه هم بینا آوردن دم کمافوس گفتن ما هر کار میکنیم که ایشون پایگاه رو ترک کنه میگه هر جا حسین هست منم هست گفتی اگر حسین اجازه داد من از پایگاه برم میرم که با ماشین ایرش امامی عزیز که در پایگاه اومدی خیلی به من کمک کرد وقتی من پرمون به پایگاه من هم پاسته درمیدی اومد آورده بودنش پاسته فرمونده ایم من گفتم حتما با هرد بریم بسنی از آنشناس رفته بود دونبالش آورده بودشتن پاسته فرمونده آره این دیگه خوشوصی میشی خانوم هم گفت که که ایزنگ بزنم هم گفتم نکر که عزیز مما چلی فرده میریم او که دوتا تو میبرگرده او که ست همبرگرده هاگه هیچی بر نگرده برو دو برو خونه بابا نند یه دونه میش گرفتم دوتا به هره هم روش تحویل بابا تویدم این هم داستان بیندوگی خوشوصی ما بله چهارم شهریور بیمارستان دیگه وقت ندارم چهارم شهریور بیمارستان افشار دسکور رو زدم ما خیلی ناراحت شدیم شب من شب با محمد حقشناس عزیزم حسین یدون شناس عزیزم رفتی میشه سین تو خون تو تاریکی کفتیم آقا اسفر و سل میریم الاماره رو میزنیم به خاک و خون میکشیم از این ببر وینگم وینگمان رو ور میداریم میبریم چه میگنیم برقه باره رو میزنیم به خاک خون میکشیم این تصمیم شبانه شد چون هیچ تارگیتی ستارده نیرو به ما نمیدارم میگو شما باقدر این تانک بزنیم خصور که ارز کنم چوبه رو اومدیم خواهی ما آرم شده آماده خانده پاگا گفت بیان شما داریم بیرن پروازه یه باتون بایدن یه نترم اومدیم از ستارده اول اینو بخونین بعدا بریم خدا شاهده از این موضوعی که بین ما سنفر اتفاق و تا شبچه تصمیمی گرفتیم هیچ کس خبر نداشت نامه عزت امام بود از شما خلوانان عزیز استدعا دارن آش میکنن احساسات خود رو کنترول کنین و به هیچ عنوان به شهرها هم بینکنین بله هم برین سابقه شد رو خیلی اینو گفتن خیلی اینو گفتن نامه شو ببین ببین بگم اینای اینا حقیقت واقعی این حقیقت ما دست نگرداشتیم نکرده میکنم و اما ما پیوسته پیوسته محل عملیاتمون بود شیخ تلایه جفر فکه دشت عباس این خوش عراقی ها رو بمبارم میکنم ارز کردم تا اون موقع هم هیچ نیروی موشکی دفاعی نداشتیم موشکی دفاعی عراق از ده همه مر مستقر شد زمانی که آقای سدنام دیده دیگه نمیتونه سه روز تهران رو بگیره اینه خواب و خیال بوده است در روز شیشم اعلام کرد که آتش بست که سران ما قبول نکردیم روز پنجام ما عملیاتمونو انجام دادیم بعد نشستیم بوم ها رو داشتیم میزدیم یه نفر یه نیروزه مینیم با دو این ده کلومتر و چی تو اومده بود با ماشین ما اومد دمدمای غروب بود ما شب پرواز شب نداشتیم یعنی دنباران اینا یه فنج نداریم اومد گفت که یه سری عراقی ریختن تو دو کوه یعنی اومدن جلس نادری رو رد کردن پول نادری رو رد کردن تمام رد اومدن توی پایگاه ما هم دوبه میهن پشت به دشمن کردن و دست به دامن شما روش گفتون کنم این حدود ساعت پنج بود بچه ها چون در اون زمان گلند شدن هواپی ما تا زدن حده چارده ماهل بود به بچه ها به بچه ها بوتو شد اینجا نیایید برگردید برین اسمه بریند موندیم شیش تا خلابا هشت هواپی ما هواپی ما که همم آرم آماده بودن ما آماده بودیم باز اسات پنج بودن باز برین بزنیم گفتن دست دیر بریم بچه ها اینا ریختن تو چی؟ یک سواعت گذشت این بچه های که همه هواپی ما سوا بودن رفتن بسوار ما هموندیم و همین شیش نفر شیش نفر رو دلابار عزیز شیرفهن احمتی محمود جدیدی سمد ابراهیمی گمپ گل گمپ گل گمپ گل گمپ گل یعنی یه دست گل شیرازی جوریکی خیلی و اسقر حق مدد میلانی اگر از شیش دو جا انداختم بگین یادم بیاد اگر از شیش دو جا انداختم بگین یادم بیاد این یادم بیاد
00:17:34--->00:17:39
spkr_00: نه درسته درسته گفتیم عمر ممونه
00:17:38--->00:19:51
spkr_01: ماندیم تو پایگاه برنامه این بود که ما اگر دیدیم عراقی ها ریختن چون تمام تسلیحات رشکر فکرمان سیح خود توی دکوه بود یعنی این انبار ماه ماهیم بریم دکوه رو بزنیم و بعد بریم اسرها توی این شکر چی بودیم؟ یه نفر دیگه از دکوه اومد گفت این گروه عراقی که ریختن توی چی؟ مثل که برای شناسایی اومده بودن پارتیزان بودن یا هرچی که من واقعا میگم نیروی زمینی قهاری داشتران اینا مثل که اومدن شناسایی کردن برگشتن حالا ما رو به دشمن پشت به میهن کردیم الان مستقریم خودو خیلیتون بده پس باید چی کار بکنم؟ شد شیشو قافل از این که اینها موندن عراقی ها مونده بودن یا برای تصمیم گیری یا برای هرچیز دیگه ما گفتیم نو کنیم بچه ها ما میانم تدارکار تراخو میزنیم اگر دیدیم که اومدن با کومانپوس دکوه اطلاع میدیدیم اطلاع میدیدیم دکوه تماس داریم اگر گفتن خبری نیست حالا از بچه های دیگه کمک میگیریم محبت کردن بچه های حمدان بچه های بوشه خود ما ششنفر بچه هایی که رفته بودن اسفان با مهمات اومدن ریختن رو سره ای عراقی بوشه ششن رو سره ای عراقی بوشه ششن جهنم کردیم برای عراقی که عراق به اسطلاح ما خاکنشین شد خاکنشین شد من ادامه نمیدم تا همینجا خاکنشین شد حالا چرا جنگ ادامه بیدیم؟
00:20:00--->00:20:08
spkr_00: یه خاطره هم دارید نمیشه از این گذشت. خاطره درست کردن تکن تو بیابون.
00:20:12--->00:20:16
spkr_01: یا زود تارید تو ایبوچه مامو جا دیدیگو
00:20:18--->00:20:35
spkr_00: نه عجام مازنده را نگفت گفت جناب بره هاشمی یه خاطره داره که بالا میگه من تکن ندارم یه بوم میزنه یه تکن یه جا درست بگنه میگه بیا اینم تکن
00:20:37--->00:22:10
spkr_01: عزیز شید نبیتون خیلی من میکردم راست خداشاده غیر از این که قصدم روحی دادم به بچه ها بود من وقت ندارم اسامی گردان چلو دو شکاری در شروع جنگ رو خدمت شما عرض میکنم زمن تشکر از دلاور مردان فور من دفعه مونده گردان چلو دو شکاری بودم هاشمی جانشین من سمداخو را اسکری شما وسه سروان شهید پرزین بقیه رو دیگه نمیگم شهید شدن یا نشدن نه بگیرد بقیه اسمار رو بفهمید عشیزاده تقوی عصدالله فرزاد جواد کهنوی منوچهر شریعتی صادق حسینی گلاملی خوشنیت جواد پویانفر محمد قادری مصطفی فریز بندی علی از غر بهنیا خوشنیت حسین لشکری که روز بیستوششونیت بله سالگرده شاد دوه شاد جوان دلاور قهرمان علی کسیری مهدی بادکوی پرویز آتمیان سمد ابراهیمی چطنی بله حسین بحران که قواد از شیر جمع از کهن بله
00:22:10--->00:22:14
spkr_00: چهار تاشون F14ی شدندیه جام بادکوبی و ابراهیمی
00:22:14--->00:25:45
spkr_01: خسین مقیمی، محمود نئیمی، محمد محمود یزدی، نگارنده افشا، گل سرسبت همه ما معلم خلابانی ها، حادی جورکی، سطندو، شهرام و عویسی. حالا خودتون بریم بررسی کنیم چند تاشون موندن. ارز کنم و من یه صحبت اینجا اگر وقت دارم یه دقیقه. به هر قربان خواهش میکنم چوبکایی نفرمایید. من یادی کنم بعد از اینکه ایما را به عناوینی جدا کردن، اینا باز یه سری خاطرات هست. یعنی حالا به عمد یا به قصد یاد نمیدونم. به قصد، به عمد، به... نمیتونه با برنامه بود. این ماه ها را مثل حمدی، جلیدی، اینا را پخش و پرا کردن. یعنی هر کدومون را اینجا اندختم. وصلا من تا بهمن ماه، دسوول بودم. بعدا به باانه که برم ازمان شاگر تعلیم بدم رفتم. رفتم الان وقیه هم همیتون. یه خاطره باقیه هم از منو چهر توسی افر عزیزم. بزرهایی هم ازمان شاگر تا بردیم. ما کنبود افچار هست که دوستان هم بخواینی این را بگه بهتون. چون گریه کردم. کنبود خلبان داشتیم، خلبان های افر اومدن به کمک ما، چون منطقه را ما میشناختیم، بنده لیت شدم، منو چهر عزیز شد وینگمن. سابقه نداشت من وینگمن را از دست بدم. با چنگ را دندون شده میموردم میشوندم. یکی از اتفاقات عجیب اینه که وقتی تارگیت را خیلی قشند از بین بردیم در شیخ تلایی جوهه. در برگشت قرار بود که وینگمن جینکات کند، لیدر تو دوم وینگمن واسه و موازویت کند ازش. چیزی تو دومونه نه یعنی همینطوری زگزاد، برکات، برکات، میکردیم تا از سوسنگل. یک موشک قشنگ باید خورد واسه که شکنه، تنک منو چهر. ای چانم، ای چانم. رولا کرد، گفتم انوش، قربونو فدادشن، نه پری بیرونو، اینجا لونه زنبوله، به خدا قسم در حال گریه بودم اون موقع. قربونو فدادشن، رکاتو ریلیس کن، رکاتو ریلیس کن، رکاتو بنداز، سبب کن اوافعا، بیا قربونت دارم، ده ماله دیگه بیا، سبور باشد، خواهش بکن، بیا، بیا، اگر میخوایییی بپره میدون، بیا این وره ردخونه سوسنگل. با التماس با خواهش، خودشن قهرمانی هست. بلاخره آوردیم، آقا توسی با دلاوری خودش، ریسک خودش، با تجربه بود، سیزار چون،
00:25:45--->00:25:50
spkr_00: تو الولی زن بود جناب تو سی تو اشته
00:25:49--->00:26:51
spkr_01: اومد و توی پایگانش ها تیدیم بابا نصف ببینگ چپیش اصلا نیست اینو یکی از کارد، البته بهش گفته بودم گفتم ما رایدار آرکیمتر نداریم توسی جان وقتی من پرواز میکنم تو استکاب واب میسی تو بالای من پرواز میکنی ارتفاع منو بگو چون ما رایدار آرکیمتر نداریم ما چشمی زمین را تشکیز میریم و خاک میکنیم وقتی نشستی انشاءالله بیدیم با خود چند پایی زمین بودم که کهیل دستم بیا تو حالا نبوده هم تو به قولن دود کرده خاک کرده میرفتیم باورتون نمیشه در اون دو هم سن خدا شوهر یک فیدار آرکیمتر منهای بیس رو نشون میدم یعنی ما اگه پنجا با بالتر میرفتیم میزدنمون ره نمیکنم وقتی نشک ها چون مستقر شده سلام برکات الله
00:26:54--->00:27:58
spkr_00: تیم سال اول من پیام آقازاده عزیزتون فرزادخان حاشمی عزیز که میگن خسته نباشید مجدد به پدر عزیزم درود بریشون من اول میخواستم شما چون دوستان عزیزم اینقدر شیفته تیپت شاید روان کشاورست هستیم هم این که واقعا هم خوشتید پیزم و شاید هم این که اینقدر زیبا صحبت میکنیم به قول خانوم مهنتی خانوم شادروان مهنتی خالوان 14 و میشناسین شما میگن که محسن مهنتی میگن که شما رود به شما که اسرار مگور اومدید و گفتید و خیلی زیبا بود صحبتاتون من شما بخواستیم خواهش که میشاره در شرایطی که حالتون مساعد بود با جماع و ابو طالبینا همهانگ کنید یه بار دیگه اشیالله افتخار بدید چون خیلی صحبت مونده این خاطره تکنم نگفتید
00:27:59--->00:28:12
spkr_01: یادی بکنیم از شهید خوشبین حق گرده نما داشتم
00:28:11--->00:28:23
spkr_00: واقعا کسی هم نداره که ازش دفع کنه چون من میدونم دختر ها یک دوتا دختر داره که حالا خب نیستن اصلا توی وادی این داستان ها فکر کنم ولی واقعا
00:28:23--->00:29:29
spkr_01: جز کسایی بودن که بازخرید شده بودن دافتلبانه اومدن قلام رسایی دافتلبانه آمد و شهید شد خشمین دافتلبانه آمد چنگیز سپر دافتلبانه برگشت خیلی خیلی از خلبانهای افور دافتلبانه آمدن و شهید شدن جدی دافتلبانه آمد و شهید شد غفور جده برونه شد در در عملیات نصر سر و سول کشید و لا کمر یعنی نیروهوای خودسنی کرد آمد رو بریم در بیاریم آمد رو در بیاریم آمد رو در بیاریم ببینید تلفات شکاری ها در این سه روز دیما دیمای پنجه و نو چه به سر ما آدم وقت تو میگرم شرمنده هم
00:29:29--->00:30:00
spkr_00: نه من با اتاق فهمان داریم همه همه می کنیم اینقدر که این همه رز مای شما پیغام دادن چون من نمیرسم بخونم بچه ها سمین مازندانه سلام میرسونه سمیرا صادقی سلام میرسونه به شما میگن که حالا من بگم یکی یکی اینه که برای شما پیغام دادن اولیش که این فرزند رشیدتون هست جناب برزادخان آشمی جناب تیمسار آرام جناب بگو دیگه سریح
00:30:02--->00:30:07
spkr_01: بزاله بی بی قربونت درم عزیزمی بی بی بی
00:30:07--->00:30:10
spkr_00: جناب مازندرانی، جناب داود صادقی
00:30:09--->00:30:31
spkr_01: نام داود صادقی داود صادقی. عزیزم. عزیزم. ما زندرانی از قول من هفتده بهش بگیم. داره میشنوه. ما زندرانی نگفتم برو جلو آینه حیکل الان تو ببین و عکس جوان تو ببین خجاله بگیم.
00:30:32--->00:31:10
spkr_00: جناب اسمایل امیدی معروف تیمسار اسی امیدی اسی امیدی تیمسار هیدریان سلام برسونیم همشون بزرگ هم من صدر شماید زنده باشیم خانم مهنتی به نمایندگی هست تیمسار محسن مهنتی بح بح بح دختراشون فزنداشون جناب کاشانی فر جناب جناب جناب عبدوس جناب وزیری
00:31:11--->00:31:16
spkr_01: سلواتی تعظیم میکنم
00:31:15--->00:31:21
spkr_00: برادر پسر شهید دوران پسر شهید یاسینی
00:31:20--->00:31:33
spkr_01: پسر شهید یاسینی من فقط انها سعادتی که داشتم تو امیده فهمده رضا فان سعاده بیدن در خدمت شهید دوران بودم دلاورمه بیدن
00:31:33--->00:31:50
spkr_00: بهزاد یاسینی عزیزم رزا صادقی پسر تیمسان صادقی و امام عزیزانی که بینندگان عزیزمون من اونا رو گفتم شناختید محمد عطای عزیزم پسر تیمسان عووطا شهید تیمسان عووطا
00:31:49--->00:31:53
spkr_01: بحیل کیب سلام باستا بح سلام میکنم دستشون میبین
00:31:52--->00:31:58
spkr_00: مرشید توانگریان دختر تیمسار سرفراز توانگریان
00:31:58--->00:32:16
spkr_01: اکبر توانگریان برای این مرد بزرگ هر شب من فاتحه میخوانم قبل از خواب یک مرد یک مرد یک مرد زورخونهی
00:32:22--->00:32:46
spkr_00: میبوستم سر و تمام این بینندگان عزیزمون که اینقدر به شما عشق دارن مینویسن جناب صدیق قادری تیمسار صدیق قادری اخی سلام میکنم خدمتش و همشون میگن که جناب پیروان تیمسار پیروان بعد علی پیروان و حسین پیروان
00:32:46--->00:32:55
spkr_01: شپتن های عزیزمم آره حسین توی با عزیزم فرمون به هم آقای پهلوان این سر؟
00:32:59--->00:33:06
spkr_00: فربود برازپور پسر عرشد تیمساد برازپور عزیزم
00:33:07--->00:33:23
spkr_01: خدمت تیمسا برادپور و ایشون سلام ارز میکنم و این داغ بزرگ را تسلیت میدم از نامن خدمتشون نوشتم این بزرگ مرد هم یه پا یه پاره است
00:33:23--->00:33:42
spkr_00: دقیقا. تیمسار، پسر تیمسار شهید جهان شالوب. سلام میکنم. محبت داره با تون. دیگه من واقعا میگم اینقدر زیاده دیگه من مخت شما نمیم. جام نمکی تیمسار نمکی میگه افتخان خلوانانه.
00:33:40--->00:33:43
spkr_01: افتخان خلبانان شکاری هستیم
00:33:42--->00:34:02
spkr_00: شکاری هستی میگن افتخاره چون من ایشون فردوسی آسمان ایرانه من اینو باید قاب کنم باید پین کنم این یه دونر رو چون من آشق تیمسا نمکی جناب سمدی عزیزم تیمسا سمدی برای شما نوشتن و جناب نمکی نوشتن افتخاره خلوانان شکاری هستی
00:34:03--->00:34:10
spkr_01: محبت دارن اینجور خدمت تیمسال سمدی هم سلام برسونین بگیم ما خیلی با همراه می توپیل بازی کرد
00:34:10--->00:34:17
spkr_00: جناب شیدفروش میگن باید بیاد خاطرات شیراز رو بگید. یعنی باید دوباره بیاییم منظورشون.
00:34:19--->00:35:10
spkr_01: نه نگاه کنی خیلی چیزها رو درست گرفتم که صدمات شخصی زده نه به من به تمام خلمان هم و ثابت میکنم مقصود و منظور داشتن من ناراحت این شده که ترهای خودمون رو به آقای بنی سطر گفتم ای جانم چرا گفتم؟ چون گفتم اگر که تر نفسین ترهای شاهنشاهی رو پیاد خواهم کردن ما بحثمون شد اینقدر پروش شده بودیم که با رجوعونم بحث میکردن اون کاری ندارم این از که شاد ترهایمونم لو رفته چون خیلی از بچه ها بر نگشت
00:35:11--->00:35:45
spkr_00: من دو بار قهرمان استان شدم تو بوکس من یازده سال بوکس گاهی کردم یه بارم قهرمان نیروهوایی شدم سال 67 از اون موقع شما خواهیم من پیش آقای بحاردوست استاد بحاردوست درسته بعد اسفندیاری، اسفندیار، بچه کلماشو هستن میشنسین که آقای آتش بخیار هم به نماندگی از تمام آتش بخیار ها میگه افتخار میکنیم به ما هم بوکس کار کردیم
00:35:46--->00:35:58
spkr_01: من بوکس کار کردم چون پنج تا برادر داشتم ستو خواهم باید تو محله سر دوزک ازشون دفاع می کردم یه بچه شکر می بودم
00:35:59--->00:36:05
spkr_00: من هم گودربون رد بی شدم. من هم برای حمایت از خودم من هم گودربون رد بی شدم شیرا.
00:36:06--->00:36:11
spkr_01: حالا بیا پایین در خرابتر می شود. می شود چنم شرکت باید.
00:36:10--->00:36:22
spkr_00: جناب چیتفروش میگن بنیاد شیراز را جناب آشمی گذاشته
00:36:23--->00:37:49
spkr_01: آلفت شیر البته بگم چیز فروش عزیز فرموند وقتی شیراز بودم من وقتی تو نمیگیرم. جناب چیز فروش وحشتناک مغزش کار میکرد برای راه اندازه هواپیما ها چون اول سپورت بودیم. سپورت از طرف پایگاه چهارون وحشتناک ما رو پشتیبانی کرد و غیت پرواز آموزشی ما بالا رد. حالا انشاءالله که زنده باشیم شاید اروزی وضعیت شیراز رو بگم. من قدیانی میکنم از آرام عزیز از جورکی عزیز که صدفان بود ولی استاد من بود. والله والله در روز شیشوم راید اولی که انجام دادیم گفتیم با اون بزن. آماده یک گای جازی میدین؟ جمسر بود یه سیگار بکشم. گفتم بیه سیگارتو بکشم. توی شلط را سیگارشو کشی رفتیم راید دومون. راید سیمون گفتم موازن یه جون داری چارده مالی بیشترم نیست. بریم. گفت بریم. در یه روز این بچه را من سه دفعه بردم تو موازه دوشتان اولم. به این شرط که با دندونم برش کردم.
00:37:51--->00:39:18
spkr_00: تیم سار عزیزم ما دیگه بخش پایانی میره و بخش تقدیر از شماست ما از همی جا از سرکار خانوم هاشمی عزیز همسرتون به قاطع تمام زحماتی که در طول جنگ تمام استرسایی که کشیدن ما هر شب اول کسی که تشکر میکنیم از همسران این قهرمانان جنگه چون ما میدونیم که اینا چی به سرشون اومده همسر همسر تیم سار هیدریان که پای تلفون سکته میکنه با اون ایجه همسر خانوم تیم سار مهنتی که یک تنه دوتا بچه دستگل و اینجوری همسر تیم سار اقبالی دوگاهه که یک آقای دکتر رو تحویل جامعه میده و همه شاهده من دیگه حالا اسم نمیارم شما محبت به فهمهایید با عشق یک رنگ به همسر تون خانم مریان هاشمی یک رنگ هدیه کنید لطفا یک رنگ هدیه کنید لطفا الهی عزیز دلم الهی ببوسید دستشون از سرف ما مریان
00:39:19--->00:39:24
spkr_01: یه رانگه ده خوکنه
00:39:23--->00:39:35
spkr_00: یه رنگ تقدیم کنیم به سرکار خانوم آشمی آبیدی این مطمئنی شما دختری به اسم نیخ یا نیروان دارید؟ نه
00:39:35--->00:39:40
spkr_01: نه ما آرزو داشتیم یک دختری داشتیم باشیم به سکمشی و بذاریم شهادی که نشون
00:39:40--->00:40:52
spkr_00: یه سوتی دادی یاد سمین خب رنگ آبی درسته؟ بله رنگ آبی رنگ آبی رو این رنگ آبی رو تقدیم میکنیم به خانوم حاشمی عزیز به خاطر تمام زحماتی که برای تیمسار حاشمی و بچه های گرشون کشیدن انشالله خداوند سایه پرمهرشون بر سر خانواده حفظ کنیم الان هم دارن از شما تیمارداری میکنن تب سی اونو درجه چلی ایک درجه پاشوره بلا سه فلان نمیدونم تب بود شبا خدا بهش صلاوتی بده صلاوتی تیمسار حاشمی عزیزم چند تا فرزن دارین؟ چهار تا چهار تا پسر ای چونه دلم چهار تا پسر ماشالله آقا الان فهمیدم شما بخصوری کلن ماشالله پنج تا برادر داشتی؟ سه تا خواهد ماشالله ماشالله منم پنج تا برادر این دوتا خواهد کلن پنج برادرون همیشه بکسورم آقا خیلی ارادتا من فکر کنم پسراتونم بکسور داری داره؟
00:40:52--->00:41:06
spkr_01: نه به اونا گفتم نه پا تون تو نیرو هوایی بذارین نه بریم اگه میخوان ورزش کنین ورزش های سبا کنین نه بدن سازی بریم گول بخورین یه دفعه
00:41:09--->00:41:16
spkr_00: از کنم کسر زحمت بکشید اسماشونو بگید با شغلاشونو لطفا
00:41:22--->00:41:51
spkr_01: کارمند آبوبرق کیش کارمند که می دونه چیه چون محسسه شخصی هست اینا خرارداری هست خب حومن امیر حسین و محمد رزا خب حسین و محمد رزا
00:41:49--->00:42:17
spkr_00: حالی فرزا، قومن، امیر حسین و محمد رضای هاشمی هاشمی حسین حالا بله حالا حالا نه نه من پسفندارو دوست ندارم ولی خب چون دوست ندارم نه این که بگم پسفند رو کلن دوست ندارم مثلا اگه من الان همزهی اصل تهرانی کرمانشاهی بودم حالا همون کرمانشاهی نیگه میداشتم دیگه اصل تهرانیش رو از بیکرم
00:42:19--->00:42:27
spkr_01: با ما زور آوردن که بریم اسممونه همود باقید تنوزم سیدیشو خط بزنم ببینو من نه
00:42:27--->00:42:47
spkr_00: من میخوام سالگرد نامگذاری کرمانشاه رو به همه کرمانشای عزیزم کبریک بگم. من اگه اشتوان نکنم درست کفتم دیگه بزرگ داشته کرمانشاه. خب تیم سار عزیزم چهار تا رنگ تقدیم کردید شما به این چهار پرزندتون؟
00:42:48--->00:42:57
spkr_01: آره گفتین؟ یکیشونو آبی بدین بچه آبی، سم اینجا مینویسی آبی، خب؟ خیرمس
00:42:58--->00:43:18
spkr_00: زرد سبت سبت نیکنیوانا عزیزم دختر تیمسار مصرحی عزیزم فهمیدم الان با صحبت میکنم خب تیمسار هومنه میگم رضا صادقی میگه من همکلاسی هومن بودم رضا پسر تیمسار داود صادقی
00:43:19--->00:43:24
spkr_01: سلام برسون. به بابا چم سلام میرسونم. میبوسمش.
00:43:24--->00:45:12
spkr_00: این رنگ ها این چهار رنگ و این دوست ما آقای اسمشم سخته احز کنم تقدیم کرده به این فرزندان عزیزتون من اسمشون نمیدونم احز و خدمت شما آره میخوام محبت بفرمایید گربان ببخشید البته ما شما سالار جنگید اختیار بریم دو تا رنگ به این دو تا شهید ما محبت کنید تقدیم کنید این دو تا شهیدی که امشب لایب بهشون تقدیم شده دو تا شنو قرمز بدید ای چون دلم آف بریم حالی حالی دو تا رنگ قرمز تقدیم میکنیم به این دو شهید بزرگوار این جناب سیاوشی و جناب احز کنم خدمت شما جناب اکرادی عزیزم آخه آخه این مردی که واقعا خیلی مزلومانه به شهادت رسید تیم سار ما هم به پاس زحمات شما دلاور مرد آسمان غیرت و شرف امیدوارم که تبتون اومده باشه پایین دیگه با این همه خندیدنی که کردیم احز کنم که رنگ ما پرچم ایران رو به همراه آقا با آسمان با یک رنگ آبی که آبی آسمان ایرانه تقدیم میکنیم به شما مرد بزرگ چناب نمکی ببینم چی نوشته برا تون اگر بقایی و اردستانی این قهرمانان و قهرمان شدن معلمی چون حسین و حاشمی داشتن ای جون دلم چناب نمکی عزیزم میگه اگر بقایی و اردستانی این قهرمانان قهرمان شدن معلمی چون حسین و حاشمی داشتن چناب نمکی گفتن
00:45:11--->00:45:17
spkr_01: محبه دارشون می بوسمش دستشو می بوسم
00:45:17--->00:45:35
spkr_00: کپتان ایلخانی عزیزم ایکی از بزرگ مردانه میگه براتون این رنگا و پرچم ایران رو تقدیم کردن و از اوقا و آسمان ایران زمین تشکر میکنیم که در لایف شکرت کردیم
00:45:36--->00:45:39
spkr_01: محبت. محبت دارم. حالا چونم.
00:45:38--->00:45:50
spkr_00: حالتون خوب نبود، زحمت کشیدید اومدید، منت بر ما گذاشید، ولی همرزماتون فوق وراد خوشحال شدن. نزدیک سی چههر تا از همرزماتون الان
00:45:53--->00:46:06
spkr_01: محبت دارن. محبت دارن. محبت دارن. خداحافظی شما. یا علیمت هم. ممنونم ازتون سه. این بچه ها منو حلال کنم. حلال کنن منو.
نظرات
ارسال یک نظر