قسمت دوم - سرتیپ خلبان علیرضا نمکی - ناگفته های جنگ - عملیات خیبر

 


00:00:00--->00:01:23
spkr_00:  شما دلواری به اسم محمد حقشناس رو اسمش رو شنیدید حتما به عرص آبوردین و لایف تقدیمشون شد بله بله تو این عملیات به من که ابلاخ کرد سرهنگ صدیق به من گفت که برو بوشه من سوال ماشین شدم که اون پیکانی که داده بودن اومدم رفتم که برم احواز و برم دسفول از اونجا با هواپلما برم تهران تو را که داشتم می رفتم محمد حقشناس هم یه ماشین داشت با راننده من راننده نداشت محمد حقشناس با راننده شد با هم سلام علیکی کردیمانه گفت کجا داری میگی؟ گفتم به من ابلاخ کردن که برو پایگاه شیشم جانشیم گفت خوش به حاله از این درد سره این قرارگاه راحت شدی گفتم که به هر صورت هر جا باشیم جنگ و ما هستیم روی هم دیگر را بوسیدیم و خدافتی کردیم رفتیم من که رفتم رسیدم تهران به من گفتن محمد حقشناس با ماشینش رفته با همون ماشین رفته زیر تریلی تریلیی که جنگ افتار میابرد یا مهمات میابرد برای قرارگاه برای جنگ به هر صورت محمد اونجا شهید شد یادش گرامی باشه دلاوره بسیار برجستهی بود باشید شد

00:01:22--->00:02:56
spkr_01:  قشنگ یاد کردید امشب لایف تقریم شده بود به سالگرد جناب حقشناس سلداشگر حقشناس چقدر قشنگ یاد کردید درود به شرفتون که واقعا حق همرزم بودن رو همیشه شما به جا آوردید و جا نمک عزیزم لطفا اینو بگید که شما پدر کشتگی با هیچ بنی بشری ندارید اگر در این لایف ها شما معمولا آدم ها رو به خاطر شخصیتشون تحلیل نمی کنید من دیدم شما عمل کرده هر کسی رو با توجه به اون دیدگاه و افقی که داره تجزی تحلیل می کنید همزهی ببخشید یک آدم بدرد نخوره نماز نخونه بیخودیه ببخشید هزار و یک خلافکاره همزهی یک کاری انجام داده فرزند شما باید میگه همزهی این کار تو دوست داشتم عالی من کاری ندارم که تو چی کاریی من شاید آیدل من یا استوره من یه شخصیه فرزند همین مثلا جناب نمکیه جناب باباییه جناب صدیقه یا هر شخص دیگه من من اجازه ندارم به خاطر این که ایشون استوره منه یا جانبابایی استوره منه من به شما اجازه ندم شما راجع به ایشون بگید این چه عرفیه شما تجزیه تحلیل می کنید نقد و بررسی می کنید من تازه از شما مخواهم بپرسم جناب نمکیه عزیزم بعد از این که اون بحثهای آیه هاشمی اینا رو مفرح کردید من یه سؤالی دارم حاله چون هفت و هفت بیاد نمی خواهم بفهم شما اینا رو بگید تا من بحث سؤالان من

00:02:57--->00:04:21
spkr_00:  ببینید کینه توزی بسیار نکویده است. کینه، کینه برزی، کینه توزی، کینه تو سینه آدم نگه داره بسیار نکویده است. من هیچ کینه ای با هیچ کس ندارم. حوشنگ صدیق منو بی احترامانه از اتاق بریفینگ بیرون کرد ولی وقتی اومدن تو قرارگاه اومد گفت برو پایگاه ششون باشو جانشین پایگاه. چرا؟ برای این که حوشنگ صدیق خلبانی بود که میشناخ ماها رو میدونست که چی به چیه. من باید در دستش دلخور بشم همون جوابی که بابایی دادم. بابایی بچه بود. بابایی بچه بود که اینجور ربتاری از من میپرسید که از صدیق هرچی میدانی بگو. من که بچه نبودم. گفتم بهش. گفتم اگه ست تا فرمانده منه. اگه ست تا تو سرم بزنه یک بار سرم رو بلند نمی کنم بگم. چرا؟ پرمانده از مسلحتش بوده. اتفاقا همین رو تو عملیات خیبر نشون داد. اومد گفت برنش رو برو پایگاه ششون جانشین باشد. منم دستورش رو اجرا کردم و بدون این که کینه این ازش داشته باشم. خدا رحمتش کنه هم اونو هم حوشیارو. ولی اگر حوشیار ماقه عملیاتی باقی نمیده بود بیگمان سرنوشت خیبر اینجوری نمیشد.

00:04:23--->00:04:31
spkr_01:  خب اون جایی که داشتید آقای حاشمی رو میفهموندید از اون قسمت که دیگه ما رو زدن آقای حاشمی

00:04:31--->00:06:02
spkr_00:  آقای حاشمی یه قرارگاه درست کردن تو دهکدهی به اسم برزگری به نام قرارگاه خاتمونن بیا. اولی این تجربهش هم وقتی من رفتم تو قرارگاه دیدم هنوز چیز ندارن. ساماندهی درستی ندارن. تازه بنا شده بود. زیر زمین و کنده بودن. کرده بودن قرارگاه ساخته بودن اینا. تازه آقای حاشمی اومده بود اونجا. و فکر میکنم این قرارگاه فرماندهی درستم فکر میکنم. فرماندهی داشت بر قرارگاه نجف و بر قرارگاه کربلا. بر هر دو قرارگاه فرماندهی داشت. قرارگاه خاتمونن بیا. فرماندهشم فکر میکنم آقای حاشمی بود. خب این شکست خیور. چرا بعدن به پیروزی همه گفتن پیروز شدیم پیروز شدیم پیروز شدیم. چه کسی مقصره؟ من الان میگم بابایی اگر هواپیما ها رو نیورده بود پایین. اگر بابایی دستور بمباران رو داده بود که ما 800 سرطی 700 سرطی 600 سرطی پرواز بمباران انجام میدادیم برای جاده قلصاله. شاید همه چی درست میشد چه حرف پلان میشد اینا. ولی چی قبول میکنه حرف بابایی رو؟ چی حرف حسنی سعدی رو قبول میکنه؟ چی حرف محسن رزایی رو قبول میکنه؟ آقای آشمی بود که پرمانده قرارگاه کل جنگ بود و به هر صورت بد جنگ برای اونه خوب جنگ هم برای اونه.

00:06:06--->00:09:11
spkr_01:  آفرین آفرین پس نکته اینجاست در واقع اگر مطلبی یا ترهی یا ایدهی داده میشه فرمانده بالاتر اون کسی که میتونه وطو کنه اگر که جناب نمکی اشکاری من همزهی یه ترهی میدم که تمام نیروهارو به کشتن دارم میدم این نظر منه آقای سرلشگر سالهی جناب سالهی اومد توی دافوسه اینو یه خاطره بگم خدمت شما اومد تو دافوس و بچه ها رو جمع کرد و گفت که اون موقعی که بهبوهی بود که صرف بحث حمله به درگیری ایران و امریکا بود و اینا گفت شما ها افسران استطاعت هستید و بیایی نیجا ببینم جمع موکرد تویه شما گفت که آقا خلبان هم های هفتش در نفر خلبان بودیم شما فرده فرمانده ها پایگاه ها و عملیات و نیرهوایی میشید یک ترهی بنویسید که ما در درگیری با امریکا باید چی کار کنیم خب؟ من اومده هم یه ترهی خودم خودم نوشتم مثلا خیلی هم استقبای کرده اومده هم من سرلشگیر اینو میگم خیلی وقت تونم نمیگیرم چون میدونم خیلی مطلب هست اومده هم من میدونم که ببین تو اون ابتدای دبیستقه یک ساعت دو ساعت اول جنگ درگیری ما با امریکا این تره من بود قطعا ایشون اون کشور میاد و یک حجومی میاره و نقاط حساس ما رو میزنه فرودگاه باندها فلان بس بسار حالا انرژی اتومه این جاهای مختلف گفتم ما باید ما باید به عنوان من خودم نظر من بود که آقا تمام تیاره هامونو در نقاط استایی با تانکر با فلان همون کاری که بعدن چیز کرد اومدن گفتن آقا خلیج فارس و جنگ اون ساله چیز من ازم این بود این تره من بود که آقا تمام تیاره تو چون اگر زمین گیر بشن دیگه اینا یا بومپای پنتریشن دارن میان و شیلترها رو میزنن و دیگه هواپ ما به درد نمیخوره هواپ ها میشه یه ماشین ماشین قرازه روی زمین ما بلند کنیم که بتونیم درگیه بشیم حالا این یه تره خیلی مفصلی بود این نظر منه ولی جناب نمکی میتونه بیاد به تو کنه بیاد بگه آقای هم فلانی آقای رفزنگ داری که بارا دست بوده متاسفل این کار نکرده حالا جناب نمکی اگر شما خدا بیا اونز جانگوشی ها رو جای جناب بابایی بودید این ترهی رو که ایشون نوشته بود چجوری اصلاح میکردید و انجام میدادید همون روش قبلی بیسه زار پا و همین داست این شکلی که انجام داده بودید و محفق هم بودید چون تو عملیات های از کنم یک که روی دو این ها محفق بودید حالا به این رو بفرمایید شما اگر بودید چه میکردید؟

00:09:13--->00:17:22
spkr_00:  ولی اجازه میدید که یه مقدمهی بگم تر حملیاتی خیبر رو نوشتیم هنوز حملیات خیبر را نیفت داده فرمانده نیرو هنوز عوض نشده بهرام بلند شد رفت همیدان خلبان های همیدان رو توجیح کرد من بلند شدم رفتم بوشه خلبان های بوشه رو توجیح کردم و قرار ما این بود که چیز میهمپرستی خلبان ها رو بالا بیاریم موتیویت کنیم اون روحیه میهمپرستی شنو ببینه های کپتن نیروی هوایی ایران از هم فرو پاشید شبه که سی و یک شهری بر کل جمعیت نیروی هوایی به چهل هزار نفر رسیده بود از 98 هزار نفر آماده رز 12 هزار نفر حالا آموزش حالا کلن شده بود 40 هزار نفر نیروی زمینی از 600 هزار نفر تروپ آموزش دیده تبدیل شده بود به 300 هزار نفر همین طور هم داشت میرد همین طور داشت میرد من با شما گفتم با آقای خامنه ای تو هواپیمون 63 بودیم میردیم بوشه تقریبا خورداد ماه یا تیر ماه یا خورداد ماه بود خورداد ماه بود اواخر خورداد ماه 59 بود داشتیم میردیم بوشه خلابان اومد منو برد بالا نگفت به من که بالا کی هست احترام کرد خلابان قدیمی بودم خلابان استیساسی منو برد بالا گفت بیا بالا بشین تو کابین وقتی رفتم دیدم آقای خامنه ای اونجا نشسته با هم سروش من قبلا خونه آقای خامنه ایم رفته بودم با بچه های نیروزمینی با پرمانده ها نیروزمینی در یوسف آباد اونجاها اون طرف ها رفته بودم خونه آخانه ایشون شروع کرد از من راجب نیروهوایی سوال کردم من پاسخت لدن من تلاشم این بود که بگم نیروهوایی اگر نباشه کشور نیست اگر نیروهوایی نباشه آخه سر نزیدی که بوشهر که رسیدیم ایشون به من گفت آه ما یه نیروهوایی داریم قدیه هندونه میخواییم بشه قدیه پرتقال تو چی میگی؟ من که کارهی نبودم چیزی نمیتونستم بگم آقا این کار کاره درست نیست ولی ایشون نظرش این بود معلوم بود که شورای آلی دپا رو هم نظرش این کرده ایشون نموهنده امام بود در شورای آلی دپا اتباقا پیاده شده مسیسسی رئیس اقیدسیاتی آمده بود استقبالش من رو هم به زور برد خونه شون اونجا تو خونه شونم با هم خیلی صحبت هایی پیش آمد سر نهار ببینید نیروه هوایی که از هم فرو پاشیده بود یه دپه گفتن جنگ شده خلابان هایی که اخراج شده بودن خلابان هایی که رفته بودن بیرون بازنشسته شده بودن اینا برگشتن اومدن و نیروه هوایی اومد حمله کرد و ضرب یک هبد عراق رو ارتش اون سنگین زرهی و پیاده میکانیزه ارتش عراق رو در پل نادری در چنانه در حمید در دارخوین مستوقف کرد نیروه زمینی فقط یه تیپی بود که قدر گردان هم نبود تانک قدر گردان هم نداشت هشت دونه تانک شیش دونه تانک که میتونست شلی کنه داشت این تیپ دوی از لشکر نوی دوی زرهی که در همون دشت حباس اونجا ها بود خب شما ببیند نیروهوایی چی کار کرد چرا اوکراین نیروهواییش الان که اینطور بلا به سرش اومده خلبان های نیروهوایی اوکراین کجا هستن؟ خب البته بهترین جنگنده ها رو اوکراین داره بهترین خلبان ها داره ولی چرا؟ حالا دلائرش اینه که استفاده نمی کنن ازش برای اینکه شاید مناسب نیست تو این جنگ بهتره که با پکتل ملتوب به جنگند بهتره که یه همچین کارهایی رو بکنن اما من میخوام قیلت خلبان های خودمونو بگم با دیگران قیلت شردن اول جنگ خلبان ها نیروه هوایی قیلت کردن اول جنگ خب شما سخندرانی تیمسار ستیب مفید یکی از بزرگان قرارگاهی کرولا تیمسار ستیب بختیاری سخندران ایشون اینا رو ببینید بشنبید درباره نیروه هوایی چه گفتن؟ واقعا اگر نیروه هوایی نبود دوچواری های جنگ من میگم اما منطقیش اینطوری باید بگم من میگم اگر نیروه هوایی نبود الان همین الان که من و شما اینجاییم افسران ارتش عراق در خیابانهای تهران و رجد و اسفهان و خراسان و تبریز و اینجور جاکرمان و اینا داشتن قدم آزده می رفتن داشتن نظارت می کردن من اینو میگم اما منطقیش اینه که اگر نیروه هوایی نبود خیلی دوشواری بود برای مملکت در روی روی با ارتش عراق خیلی دوشواری زیادی بود برای روی روی با ارتش عراق این داستان من گفتن ببین خلبانهای اوکران چرا واقعا خلبانهای ایرانی اجازه نزدن وقتی اون قهرمان بزرگ جدی اومد کشته در وایشتاد گفت من زده بود تمام وسائلش رو زده بود تو کامیون میخواست بره تهران اومد گفت من اومدم من میخوام به جنگم و واقعا داته خدا رحمت کنه داته بسیار فرمانده بزرگی بود ایشون برا پاسه در درجه های من رو کند گذاشت و دوشوش گفت برو با قدرت کارتو شروع کن و رفتو شروع کرد پیوز بردم شهید شد خدا رحمتش کنه ولی این تنها نبود که بچه های دلحامت بودن برادران دلحامت بودن چنگیز سپه بود خیلی کسا بودن خیلی کسا بودن که لبتم بیرون همین فکر میکنم شعاب سلطانی بود یونس خوشبین بود ارز کنم خدمتون که خیلی ها بودن و فریدون ارباب اینا برگشتن اومدن و شروع کردن جنگیدن خلابان های اوکران چی کار کردن بابا این دیگه الان دیگه روز روشنه برای ما جنگ اوکران باید بفهمیم که نیروهوایی چه قیامتی بپا کردن اون زمان بگذارین من خواستم این صحبت به خصوص روح محمد حتشناس محمد حتشناس دلاوره بسیار بزرگی بود بسیار وجهسته و همیشه همیشه در پیش حوشیار یک مهره سنگین بود در خوزستان پیش حوشیار ما بلند شدیم رفتیم من رفتم بوشه حوشیار روح محمدان از نظر نیهم پرستی خلابانان رو تحریک کردیم داستانه همون چیز رو دوباره براشون گفتم دختر بستانی که تلویزیون گرفته بود فیلمش است اینا رو براشون گفتم بچه ها همه هم قسم شدن که در خیبر چیز بکنن یه دفعه شما بیاییم برس کنی حوشیار رو برداری یه کسی دیگه بیاد بگه نه اینا همه خلابانکشی کردن چون خلابانکشی کردن من نمیخوام خلابانکشی کنم خلابانکشی نکن سعی کن خلابانکشی نکنی اما عملیاتو متوقف نکن چقدر زحمت کشیده شد چقدر تلاش شد تا این بچه ها لفتن اون برش شد اینا رو پشتیبانی کن آتش پشتیبانی براشون فراهم کن گر و گر پی در پی موسیقی

00:17:26--->00:18:22
spkr_01:  خستا نباشید. آقا شما یه استرات کنید. من عرض بخدمت شما یه سؤال از شما دارم. جامنمک عزیزم. روز یک شنبه دقیقا نمیدونم. بچه ها تاریخ شما با من بگن بحث اندیمشکو که یکی از دوستان پرسیده که من سؤال رو باز کنم. میگن که در یه روزی اندیمش خیلی یک ساعت و خورده بمباران توسط نمیدونم که اندین بروند هواپیمای عراقی. اونو دلیلش رو بفرمایید لطفا. چرا این اتفاق افتاد؟ این رادارها چی بود؟ این میتونیم همونو بگیم سر که شما فهموده بودید که جاموشی های گفته بودن رادارها رو آف کنید که بعد اگر که نیاز شد آن کنند.

00:18:23--->00:19:24
spkr_00:  نه نه نه نه این طوری نبود رفت دوند عراقی ها عراقی ها ایسکای راهن اندیمشک بسیار پرتردد بود و بسیار کارگوش ها بود در جا به جایی نیرو و عبردن در حمل و نقض به طور کلی بسیار محصد بود عراقی ها تمام طرحشون رو گذاشتن که ایسکای راهن اندیمشک رو بزنن دم دستشون بود بهترین جایی بود که میتونستن این کار رو انجام بدن ولی بسیار خوب بپاشد از اونجا چند تا بمبشون اومدن و انداختن اینطور که اینا دارن میگن یک ساعت و نیم بمباران میشد نبود یک ساعت و نیم تیراندازه زمین به هوا بود یک ساعت و نیم شلیک هاگ بود موشک هاگ از دستبول بود یک ساعت و نیم چیز توپای ارلیکن و توپای 20 میلونتری شلیک میکردن اما این نبود که عراقی ها یک ساعت و نیم اونجا رو بمباران بکنن موفق نشدن راه همین اندیمش که از کار بندسن و این شد

00:19:25--->00:20:48
spkr_01:  بسیار آرید. بسیار آرید. اینم یکی از برحال پیامدهای چایی هست. شاید برحال یک جاهای اشتباهاتی وجود ده. ولی اینی که جامعه نمکی گفتن قبلا هم خودشون اشاره فهموندن که راهان اندیمشک یکی از جاهای حساسی بود که تمام نیروهای رزمنده می اومدن از اونجا به خط مقدم جنوب ازام می شدن. اونجا شاهره هیاتی بود اگر زده شده راه های مباسلاتی رو میگن چی میگن اونا میبستن دیگه. به این شکل اگر اون روزم بمبارانی برای اندیمش ببینجوه. من اونجا خدمت کردم تو پایگای دستفول 7 سال. چیز خاصی نداره اندیمش که شما بگید اقا مثلا حالا اومدن زدن کلشگاه اندیمشک و فلان اندیمشک. اندیمش راهنش خیلی حساس بوده که جام نمکی بگید اگر اومدن و هی اومدن و هی بمباران کردن. اون دوست ما موگفت ست فروند دیمون پنجا فروند هواپنی ما پس الان دیگه باید اندیمش دوباره. مزرح امرش باید از سال 64 تا حالا بوده اینجوری نیست. اینجوری نیست.

00:20:44--->00:21:17
spkr_00:  جابه نمرکی تا این قسمت عملیات ادازه بدید من این تیکر رو کامل کنم تعدادی از خلابان های عراقی شماری از خلابان های عراقی وقتی میامدن به سمت اندیمش هدفشون پایگاه های با یه دستخول بود ولی نمیخواستن برستن به اون پایگاه یعنی میدونستن که داغون میشن همونجا تو نزدیک اندیمش اونجا بومباشون رو فرو میریختن و میرفتن این چیزا بوده در زمان جنگ بوده بباشید که حرفتون اغلب کرد

00:21:17--->00:24:29
spkr_01:  پر حرفی چیه؟ هر دونه جملات و کلماتی که از دهان مبارک شما بیرون میاد جمع نمکی باید با تلا نوشیم ما باید باید خاک پاتران باید یاد بگیریم جامع نمکی آشق فهدوسی هست و آشق شاهنامه ایشون از بیت عبیات شاهنامه رو میفرماین که در زندگیتون میتونید مشق میتونید الگو کنید برای زندگیتون یعنی فهدوسی بزرگ اومده واقعا درس زندگی به داده اینو یک جوری دارم میگم که جملنمکی خودشون اینجا هستن و خودشون تصدیق کنن کسی که فهدوسی شناسه کسی که شاهنامه شناسه کسی که زبان پارسی رو میشناسه و این مملکت رو میشناسه قطعا یک بطن پرسته و هرگز صحبتی نمی کنه دوستان که بخواد خدایی نکرده مثلا خودش رو اینجا مثلا حرفی بزنه و اینها اگر درد دلی میگه به عنوان یک ایرانی شما دیدید دیگه ایشون داره میگه من خونه فلان کس رفت آمد بیکردم میتونستن الان ایشون یک استانداری نمیدونم وزیری فلانی باشن ایشون یک آدم ساده الان یک بازشسته که من ارادت دارم میدونم در خاکی ترین استایل دارن زندگی میکنن و زندگی رو ایشون به این چیزها نمیبینن قطعا جناب نمکی عزیزم ببینید من فقط راجب جام نمکی اینو به شما بگم دوستان عزیزم چاید خودشون دوست نداشته باشن دیگم جناب نمکی با خلبانهای نسل ما خونه گرفتن حتی نسل من که نه حتی نسل بعد از من چون من نسل ما سادت آباد گرفت مثلا اومدن اونجا سبت نام کردن با خلبانهای دست بعد از ما توی داراباد خونه گرفتن ایشون جای خونه گرفتن که حتی فرماندهانه آنه من اسم بمیارم کسایی که حتی چه میدهم ایشون سرگرد بوده صدفان دو بودن تو ارتش اونا یک جای بسیار عالی خونه گرفتن بای جام نمکی باز رفتی یک جای پرت نخواهم اینو به شما بگم ایشون برای مال دنیا عرضش قایمیست من اینا رو گفتم فقط بدونید که جناب نمکی ماشاءالله سرمایهش سه تا فرزنده اگر اشتباه نکنن درسته سه تا فرزند دارید چهارتا که همه تحصیل کرده همه دانشمند همه برای خودشون ماشاءالله یعنی هر به جاهایی که باید میرسدن رسیدن و سرمایه زندگی ایشون جناب نمکی همونه خودشون و سرکار خانم نمکی در یک جایی دارن زندگی میکنن که من فکر میکنم اگر اشتباه نکنم سال 89 هشتاده هشتاده نوینا تحفیل گرفتی سخونه هاتون ها که من همه هرانی

00:24:28--->00:24:42
spkr_00:  من اینجا رو نیمه تمام خریدم از یه نفر 70 ملیون تومن در اون زمان این کار نیمه تمام خریدم 70 ملیون تومن

00:24:43--->00:25:25
spkr_01:  حتی از سهمیهی که خیلی از این عزیزان ما که خودشون میشنسن چندتا و چندتا و چندتا گرفتن ایشون از اونا هم اصلا تو اون فازها نبودن ایشون جز فهمانده هایی بودن که همیشه بقط کار کردند و زحمت کشند و همین الان هم دارن این کار رو میکنند در اصوریتی که من میشناسم کسانی رو که در حال تو بین خودمون همیشه هست ترم مثلا کم مثلا استفاده نکرده از اون اتفاقا میخوان بگم جناب نمکی چه شخصیتی هستن که بدونید اگر اینشون دارید که فردوسی

00:25:18--->00:25:22
spkr_00:  میخوام بگم جناب نمکی چه شخصیتی هستن چه بدون این

00:25:25--->00:25:41
spkr_01:  رو مد نظرتون بگیرید شاهناما رو بذارید جلوتون و بیاید عمل کنید به اون چیزهای که این بزرگان ما گفتند در حال اساطیر کشورمون گفتند ما اینها رو اندارم بفهمید سه داشتید سوقت

00:25:42--->00:28:02
spkr_00:  می خواستم بگم که من که پرمانده پایگاهی اوشهر بودم یه قطع زمینی یه تاونی کشکیل شد یه قطع زمینی گرفتن اسم شخص ما یادم رفته نزدیک پایگاه یه قطع زمین بزرگی گرفتن چند هکتار رو دارا پونصد تا خونه یه طبقه بیلایی ساختن برای پایگاه برای پرسونل پایگاه هر کس که پول میریخ عضو توابونی می شد و پول میریخ می رو من خب خیلی کمکشون کردم شرکت تسا مدیر شرکت تسا نزارت کار سازندگی رو اون آواز کرد و کاراش رو کرد و شما ببیند من مثلا گریدر بردوزر کانالکن هر چه می خواستن در اختیارشون قرار می دادن در حقی که به مموریت های پایگاه زیانی وارد نشه وقتی که کارشون تموم شد یک کلید رو بردن همین رئیس شرکت تسا یه دکتوری بود یک کلید رو برد بزرش رو میز من گفت که اینم مال شما این خونه شماست پونصد متره چطور پلانه پلانه من خیلی خندم گرفت باقی هم خندم گرفت گفت شما خیلی کمک کردید گفتم که من پول ندارم بریزم من عضو تعابونی نیستم پول ندارم که بریزم گفت این پولی نیست این مال شماست این فقط مال شماست اصلا پولی نیست به خاطر پول گرفتن نیست این مال شماست تقدیمه به شما من سپاس گذاری کردم خیلی سپاس گذاری کردم گفتم ببین اگر امکان داره اینو بدید با همون شرایط تعابونی به رئیس دفتر من رئیس دفتر من یک صحبان یکمی بود به نام دهقان ولی دهقان بعدن شد رئیس دفتر پرمونده نیروهوایی خیلی پسر آباهی بود گفتم اینو بدید بهش این تازه خدا بهش بچه داده بعد چند سال که بچه دارن می شدن می خواد خانواده شو ببره اونجا تشکیل خانواده بده اینو بدید به اون برابر تعابونی هم ازش پول بگیرید ولی من اونو مجانی قبول نکردم حتی

00:28:05--->00:31:18
spkr_01:  درود بشرفت که الان جایی داری زندگی میکنی که واقعا مایه افتخاره برین من. جناب نمکی من واقعا بعد از این که اینو فهمیدم از برها تیمسال بچه هایی که توی تاابانی هستند. من وقتی اون روز اومدم به آدرس شما متازه متوجه شدم که شما اونجا. من گفتم جناب نمکی که الان باید فلان جا باشه فلان جا گرفته باشه. خیلی از این آقایونی که اونجا هستند و خیلی در شرایط خیلی عالی تری از جام نمکی دارند زندگی میکنند. جاهایی که دارند زندگی میکنند. خیلی پایینتر و خیلی درجاتشون پایینتر و خیلی هستند. ولی خب ایشون حالا شما اونا به جا گرفتند و سر جاش گرفتند. ولی جام نمکی هرگز نخواست دوستانه عزیزم. بدونید با چه مردی و چه بزرگ مردی اگر یکی این... نه بود اینقدر من بیشم من بیشم. عزیزم من بودتر خواستم. نه دوست داشتم اینو بگم ببخشید من خیلی عوض میخوام. چون من شخصیت شما اینقدر انسان بودمن با شما صحبت میکنم خارج از لای با هم حرف میزنیم راجع همه چی. اینکه این شخصیت خاص شما که بیپرده اید صاف و صادقید و صداقت در حرفت میگید من هرگز کلام دروغی نمیگم. هرچی که اتفاق افتاده رو میگن و نوع اینکه به ذرهرشون شد مثلا بقیه خوششون نیاد. جامع نمکی رو همه اینجوری شناختن دوستان عزیز. فقط اینو میخوستم به شما بگم که فقط هم جامع نمکی توی لای بای ما شکردن. این خیلی از بزرگان دیگه اصلا که خود جامع نمکی میدانه اونها هم آدمهای صادقی هستند. میان حرفشون رو میزنند. مثل همین جامع ای زسته تا جام فروغانی و دیگران. که انشالله خدافند شفا بده. نمیخواستن جام فروغانی بگن یک مشکلی رو رد کردن ایشون خدا رو هزار معتب شرک. که داشت باعث نگرانی میشد که خدا رو شرک از پسش برامدن و خدا رو شرک الان الحمدالله خوبا خدا اشاده سایه شما بر سر ما حفظ کنه جام فروغانی عزیز رو جام عزیز ستا رو جام بینو سته و تمام اون عزیزانی که الان اون برند. ما گفتیم نام از اونا بیم که فقط نگرن از اون برد. بعد جناب نمکی ها و جام براتکول ها و جناب این ببینید جاوید نامان صدیق و بابایی و دیگران و دیگران دیگران همه ی آدم هایی که زحمت کشیدن. حتی یه روزی جام نمکی هم میگفت حتی یه رو یک تیر به خاطر این منبکت ها جام سمدی میگفت یک تیر به خاطر این منبکت شلی کرده باشه اون آدم وطن پرسته. حالا درجه شده اون که خیلی وطن پرسته این نیست. ما اسطوره هامون هستن اینا. اینا رو گفتن فقط یه ذره برها جام نمکی هم استراحت بکنن.یمت کردی تیمت...

00:31:18--->00:32:14
spkr_00:  من خاک پای ایز استا و فرغانه نمیشم هر دوشون مألمه من بودن خاک پای بهرام و حوشیار نمیشم اینا همه به ما یاد داده شما نگاه کنید ببینید بهرام و حوشیار چی داره تو زندگیش شما نگاه کنید ببینید ایز استا چی داره تو زندگیش نگاه کنید ببینید فرغانه چی داره تو زندگیش نگاه کنید جهبانی چی داشت نگاه کنید ببینید رویی چی داشت نگاه کنید ببینید رحیمی و بدرهی و دیگران چی داشتن ارتش ارتشی بود که بی نیاز قربی سران و درجه داران و سربازانی که می آمدن تو ارتش یه چیزی گیم می کردن و می رفتن ارتشی ها نیازمند نبودن که حالا بیافتن دنبال این که این حقبازی رو بکنن یه خونه بگیرن یه حقبازی رو بکنن این طوری نبود مانشا دیگران چیزی

00:32:14--->00:33:28
spkr_01:  دروت به شرفتون ممنونم از این که همون جوری که اونجا پشتمون تیاره می شستین و هیچ که جلودارتون نبود و این رشادت ها رو انجام می دادید همون زمانی که در تر اون عملیات پیچیده رو تراحی می کردید پیدست ها می نوشتید و این ترهایی که می نوشتید و واقعا نوشتن یک تر دوستانی که الان این ترها رو دارن هی دست به دست می کنن توی این پایگاه ها می دونن شما ها چه کردید چی نوشتید که هنوز که هنوزه واقعا این چه که سفید می مونه از کنم که دیگه الان تایم نیست دوستان راجب جمع محققی و دوستان دیگر می خوام بدونن من فکر می کنم انشالا توی جلسه بعدی چون خیلی حالا به من گفتن که ما یاد کنیم انشالا در جلسه بعدی من اگر نصیحتی هست شما به قول محروف عنوان پیش کسفت ما قولگوی اخلاق مدار و واقعا شخصیت منحصر به فردتون نصیحت بفرمایید ما جوون ها جوونی ما که دیگه می آن ما پیر مرد

00:33:31--->00:36:15
spkr_00:  من یه چیزی فهمیدم در ارتش ببینید از یه دهاتی بلند شدم اومدم به هر حال تو نیروهوایی خیلی چیزا تو نیروهوایی یاد گرفتم از تمیز کردن و نضافت کردن و از وفادار بودن و از من یه چیزی رو فهمیدم فرمانده خیلی چیز مهمیه فرماندهی در ارتش و فرمانده در ارتش بسیار چیز مهمیه اگر یه فرماندهی با شما دعوا می کنه اگر شما رو برحضر می داره از یه کاری حتما بدونید پشتش یه آین نامه نهبته بدونید پشتش یه دستوری عملیاتی نهبته هیچ وقت حرف پرمانده تون رو دوتا نکنید هیچ وقت با پرمانده هانتون یکی به دو نکنید سادقانه خدمت کنید پرمانده پرمانده مقامیه تمام این مدت پرمانده اصلا ببین فرمانده هان من کی بوده رویهی پرمانده من بوده مینو سپر پرمانده من بوده کامیاب پور پرمانده من بوده اینا همه شون سپه بود و سهلش کردن دیگه از کان نیرو پرمانده من بوده پیمسار نیرو خدا حفظش کنه اگر زنده است مستفقهی پرمانده من بوده ریاهی پرمانده من بوده اینا کسانی بودن که من اتمینان داشتم بهشون من اتمینان داشتم که اگر من بیوفتم با تگره زن و بچه من اینا زن و بچه من رو تأمین میکنن پرمانده همیشه نگرانه زیر دستانش هست من همیشه این موضوع رو خیلی چند روز سیش با یکی از این بچه ها خلوان ها صحبت میکردم گفت شما تو اون جلسه نبودید که این بود و این بود و این کارار کردیم گفتم من اون روز رفته بودم به احمدی احمدی یه سروانی بود افسر بسیار برجرسه از دانشکده افسری براق درست شده بود خلوان شده بود سروان بود این تو بوشه زدنش من داییش و خانوادش از تهران اومده بودن من باید میرفتم به اینا میگفتم که آره اینطوری شده اصلیت بگم پلان اون روز گیره این کار بودن شما نمیدونه چه کوهی رو دوشه من بود وقتی من میخواستم برم به خانواده بگم بدونید فرمانده ها فرمانده ها چه بدشون چه خوبشون همشون نگران پرسونل زیر دست هستن این سلسل مراتب فرماندهی رو حفظ کنید این سلسل مراتب فرماندهی رو حفظ کنید برای دفاع از این کشور

00:36:18--->00:38:51
spkr_01:  ای جانت دلم این چه نصیحت زیبایی بود حتی اگر فرمانده داره اشتباه میگه شما اطاعت کنید و انجام بدید برای این که وقتی یه سعی رو سعی بند نمیشه اصلا همه به هم میریزه درود به شرفتون من ممنونم از این درس اخلاق و عدبیم که در خلال این تاریخ نگاریتون دارید میدید و شلا در کنار شما ما یک حرکت ماندگاری رو انجام خواهیم داد که دیگه من چون وقتی میگم زیر نظر شما ها هستم خیالم راحتی که اشتباهی نمی کنم دیگه نه یک نفر جناب نمکی، جناب ایزستتا، جناب ابو طالبی، جناب مازندرانی، جناب هیدریان این، اون، این همه این بزرگام شعیفیرات این عزیزانی که به هر خواهید در کنار این سیستم دارن جلو میرن دلشون میتفه جناب ایزستتا جامل نمکی چند روز پیش برگشت به من گفت این پیامو من دارم میرن به تمام عزیزانی که این رایبو میبینن و قهرمانان جنگ هستن و هم دوره های جامل نمکی یا بالاتر یا پایینتر جامل نمکی ها و جامل ایزستتا هستن گفتن از طرف من به این عزیزان که دعوت میکنیم و بعضا میگن دلخوریم نمی آیم یا فلان و اینها بگید شما باید بیاید وزیفتونه بیاید همون جوری که به خدا جناب نمکی این جمله رو که گفتن همون جوری که وزیفتون بوده برید به جنگید و یه سر گفتید و رفتید و جنگیدید برای این مملکت الانم وزیفتونه که تمام اون چیزی که در سینه دارید بریزید بیرون برای آیندگان برای تاریخ برای این که تاریخ و آیندگان اگر این اتفاق بیفته اینها میشه هر کدوم از اینها میشه یکی پوینت برای اینها بری نجام نمکی درسته این اشتباه ها رو تکران نمکی تاریخ مگر غیر از اینه که در واقع تاریخ درست از اشتباهات ما بسمت هایی که اشتباهاتی شده ما باید درست بگیریم و خودمون اشتباه رو انجام ندیم ما نمید بگیم آقا بگیم آقا چما اشتباه رو ببین تجربه کن و نکن تاریخ هم اینو داره میگه اگر ما باز بکنیم میگیم این اشتباهات رو هایلایت میکنیم که اینجوری انجام ندید این کار رو نکنید این کار رو کردن موفق بودن این شکل درسته بگر ما

00:38:52--->00:39:45
spkr_00:  کامل زمین درست می فرمایید شما خلابانی من اول سخنانم گفتم که آین نامه داره دستور العمل داره مدیریت عملیات یک فرهنگ بسیار برجسته ایه شما نگاه کن وقتی شما ربطی سر بریفینگ لیدر دسته پرموندته تا هواپیما ها تاچ کنن رو زمین دی بریفینگ که تمام شد فرمانده هیچ از شما برداشته می شه این فرمانده فلایت لیدر دسته فرمانده است باید دستوراتش گوش کنی اگر نکنی مطمئن با شکست خواهد بود در پیه اون عملیات یا هر چیزی باید دستورات لیدر دسته و بگیر بیا بالا تا فرمانده هان بالا بالا

00:39:48--->00:41:10
spkr_01:  دو ساعت با شما صحبت کردیم بار اول که زدن ما رو رفتیم یه استعمال کردیم برگشتیم دستشون درد نکنه بار دوم هم که خب واقعا چه صحبت های بسیار شیرینی دوستان عزیز یک نوبتر رو میگم امشب من شمال هستم و یعنی اومدم اینجا این لایف رو باز دلم نیمد انجام بدم با این که اینجا واقعا من بزاحت هم اونقدر نبود که بخواهم ولی دوست داشم این مرد عزیزمون این استوره جنگ جناب نمکی و یارانش رو ما یکی یکی داشته باشیم و این انقلطی و بخفی توی این کار نیفته ما در یوتیوب همزمانه با اینستاگرام لایف رو پخش میکنیم به حمت آقای مهدی علامورادی عزیز و بچه های گروه ARDOTPilot که مهدی عزیز یوتیوب رو دارن کانترول میکنند در یوتیوب داریم همزمانه با اینستاگرام لایف رو میگذاریم دوستان عزیز خارج از کشان میتونند در یوتیوب لایف های ما رو ببینند لطفا سابسترایب بکنید و قول مهدی حمایت کنید از این حرف هایی که میزنند و ایشاره که خداوند حفظتون کنید جام نمکی عزیزم من تمام قد در حضور شما میستم و سپاس گذارم گروه بنتون برم من شانا در تایم بعدی ما هم دیگه صحبت بکنیم و اینشاله در خانداریم جامعا بوده بوده

00:41:05--->00:41:18
spkr_00:  شما در تایم بعدی با هم دیگه صحبت بکنیم و این شانده در خیلات نتونستم شما بزرگاری شما من اون روز که شنیدم شما چهار هزار ساعت با افت چار در حواس کردید آخی کی تو دنیا کدوم خله با نیشان در حواس کردید

00:41:17--->00:41:33
spkr_01:  نه با F14 نه سفرد. نه دو هزار خورده با F14. هزارو دیویس ساعت بله. F5 و ما بقیش هم PC7 و بنازا کشید بله. حدود سه هزارو نزدیک به هفت ساعت پرواز کردم سفرد.

00:41:19--->00:41:47
spkr_00:  دو هزار خورده با F14. هزار و دیویس ساعت بله. F5 و ما بقیشم PC7 و بنازا کشید برای خدود سه هزار و نزدیک به هفت ساعت پرواز کردم. بله. شما می دونید من چی می گم. شما متوجه هستید که من در مورد پرماندهی چی می گم. شما در جریان هستید. به هر صورت.

00:41:48--->00:43:06
spkr_01:  من خاک پای شما هم نیستم وقتی این چیزهایی رو دارم من شما میشنفم واقعا نمیتونم اصلا من نمیتونم خودم رو خلاف من من خودم رو دارم میگم من هم دوره هم همه از پستوره همه عالی روزی هم برسه در خدمت این عزیزان خلافان های هم نسل خودم باشیم وقتی که صحبتان با این عزیزان بزرگ مردمون تموم شد شما لازم تجربیات این عزیزان بستفاده کنیم درود به شرفتون روح شهید بالا مقام سردشکر خلافان محمد حقشناس شاد روح جناب سروان بوموپریتور ناصر عبدالرزاق این مرد جنگی که در جنگ بسیار حمد کرد و همه جام نمکی ها سوخت داد در شرایط خاص و ایشون میدونه بوموپریتور اون ته چقدر سختی میکشه برای که واقعا کوژینیت کردن با ها پای F4 حالا با F4 بسکت و برها زیاد شاید درگیری ندارن برای بوموپریتوره که برواقع داره هدایت میکنه بوم رو که سوخت گیری کنه افور در شرایط بسیار رسان درود به شرفتون دمی شما گفت نهیت

00:43:07--->00:44:14
spkr_00:  من یه سخن دیگه دارم که فکر میکنم اگر اینجا نگم شاید دیگه پرسطی پیش نیاد که سخن من اینه که به تمام خلبانان ایران خلبانان ارتش ایران میگم ما با اراق با کشور اراق دادستت هایی داریم الان اما تصور نکنید که این ارتش اراق ارتش آیندهش ارتش کنونی ارتش آیندهش با ما سرسازش داشته باشه یک مشکل یک دوشباری جیوپولیتیک هست جنگ بعدی ما بیگمان با ارتش اراق خواهد بود 26 امین جنگ با ارتش اراق خواهد بود هیچ وقت ساده نگیرید سرسری از تقدید اراق از چیزای مرزی اراق رد نشید ما بیگمان جنگ بعدی ما باز هم با ارتش اراق خواهد

پست‌های معروف از این وبلاگ

تیمسار جلال آرام -چرا خلبان های اخیر شهید شدند-؟ بررسی صندلی های ایجکت هواپیما و سوانح اخیر اف 5

مرجع حمله به اچ 3 - با حضور بیش از ده تن از دلاوران حاضر در عملیات - قسمت اول - تیمسار ایزدستا

سری مصاحبه های ناگفته های جنگ تیمسار علیرضا نمکی (قسمت "اول" از شب " دوم")