امیر سرتیپ خلبان خسرو عباسیان (بخش دوم)


00:00:00--->00:07:32
spkr_01: یک مرنامه هست که سعی می کنم خیلی خلاصه شکنم. من یه معمولیتی داشتیم برای برق دویست. برق دویست در شمال عراق هست. از برق های خیلی یعنی تحسیصات برقی که بسیار مهم هست. اونجا طبیعتا یه زده هوایی خاصی هم داره. یعنی برق دویست برای رفتن ما بچه های خلبان ها. نهی که ما رفتیم بگرمان. خدا می گیرم سو قصد برمین نیست. ولی یه جای وحشتناکیه برای اون زده هوایی که در اونجا هست. خدمت چون مرد کنم. ایشون باشت جناب شریفیراد و جناب اردستانی. سه نفر بودیم که رفتم اونجا. جناب شریفیراد توی اینترنت خلاصه همه مسئلیشو نوشته است. یعنی شرط داده. من می خواهد معتل نشون که هرکس که علاقه داره به اون که ببینه چی هست انترنت هست. منطقهش ایشون رفت و درگی شد با میگ ها و اینها بعد هم از روش فیلم ساختن رو نمی دانم. هم فیلم اقاب ها و اینا رو من فکر می کنم. من فقط این رو نصفه می کنم. از روی هدف خدمت شما عرض می کنم. فلایت هم فلایتی کسی دیگه بود. حالا ایشون هم شرط دادن کیا بودن و اینا بماند. دوباره می شود تحریف اخوض که ناراد می شود. به من گفتم میری خوب گفتم بله چشم میری. حالا شدیم اون فلایت که خودشون گفتن کیا بودن بماند. بلاخلی آدم ناراد می شود. مریض می شود. عبود می کنه. اینا همه هست. قانونیه. این نمی تونه که بگه آقا چرا نرفت و فلان چرا این هم. ولی برمار من دو سه جا سه چه جا شدیم تحریفاً چلخ زاپاس دیگه. می شودیم. ای رو میگه چاره می. برمار گفتن میری. حالا کی میگن میری. یه صحب دو صحب بیشتر مونده. بیشتر نمونده تا پرواز. من رو شدیم شریفیران اینجوری شرط دادن. ما رفتیم برق دویس رو بزنیم. نزدیکان کرکوکه. فاصله هایی تا اونجا هم. یه چیزی حدود 600 و تقریباً 80 خورده کلومتره. یعنی شما تبلیز وقتی میریم اونجا برمیگردیم یاد. یه چیزی دوروبر 680 خورده کلومتره. از من اینه. از کجاها باید بریم. از رو چیها باید بریم. پایین هم داریم میریم. اونم وضعیت F5. که نه. اولا تنایی. بی کسی پشت نمیتونی گب بزنیم. تنایی تنایی. رادار نداریم. رادار اونجوری نیست که بیایید بالا اونجا رو ببینیم. دیگه پونزن ات کار مالیزی. نداریم. خودتون پرواز کردید دیگه. کس و میولینگ و از این هم خبری نیست. یه آینست داریم اونم اگر بیم بره گم میشید. خود و لجمهید. که البته این آینست رو من تا یادم نرفته. تعریف کنم که این گم شدن روی پروازی که جناب تیوی عزیزمون که میدال آور شجاع واقعا دوست داشتنی اعتمال هم بشنس اینیشونه. از اون دابران جنگ در قطع قرمشهر ایشون شرکت داشته خلاص هشی بگم کم گفتم. من چون وقتم یه میداری کمه برم سراغ این فلایی. هاینمون رو عبر گرفته بود. یعنی روی این منطقهی که برق دبیست بود رو عبر گرفته بود. حالا ما خودتون میدونید دیگه روی اون باعثی پرواز میکردیم. حرف نمیزدیم. صحبت نباید میکردیم. سکوت رادیوی. سکوت رادیوی باید انجام میشد. بعد هم دور روی میزدیم. حالا ما رو عبره هست. این خلیبان شجاع. من از همینجا اگر میشنبم هر جایی هستم تعظیم میکنم خودم. شجاعه؟ حالا هرچی. من نمیدیم که اشتباهه. نه. اصلا منظورم این نیست. چرا؟ به خاطر اینکه اون همه بمبار رو کجا بریزیم برگردیم. بریزیم تو بیاغون برگردیم. تا اونجا رفتی این نیتش این بود. ولی قانونش اونطوری بود. ما هم پشتیشون. یه دور اول زدیم. بیریم گردیم. بچه شما ببینیم. ما هم نمیبینیم. پایین دیده نبود. یه دور دیگه زدیم. بعد بیدیم که باز با اینجا که نمیبینیم. با تو خب نمیبینیم. بینیم بینیم. بینیم بینیم. بینیم بینیم. بینیم بینیم. شهید اردستانی سمت راست کن. من دارم. خیلی خوب. من بچرخم. میرم دنبال اینجا. اینجایی باز شده بود. کم رنگ شده بود. این شده بود. دود و درم بلند شده بود. عجب تحسیسات زیر هست. و همین موگردش کردم پشت سر جناب اردستانی. میگیدمش یه نقطه چارپنگ مالی با من بود. پاصلش با من بود. تا اینجایی کار من خودم بوده بود. اینه چرا نمیزنن. این کپ های بالاشون کجا هست. داشتم اعتراض میکردم بهشون. این چرا نمیزنید؟ ویدیم. وکر بودم که اینا همین که گردش گذاشتم شروع کردن هم. خدا را گواب میگردم خدا روز بد نده. اومد تازه من فهمیدم که انقدر های میگفتند پدافندش اونجوریه اونجوریه. این میامد. این گلوله ها بالا این عبر ها منفجر میشد. همه پخش میشد. یه عبری صرف چند ثانیه اینجا درست شد. اومد دیوان آتش درست میکردم. من نمیدانم اینا چی پار میکردم. هرچی ضد هوایی داشتن میزنن. من کجا برم؟ بعد ما توم تصمیل نمیتونه بگیر. همه جوری دارم میزنن. یه عبری برین. من بقیل شهید عرسانی گم نکنم. عرسلشون ندم. اومدیم اون نزدن. حالا چجوری نزدن نمیدانم. اومدیم و نزدیک شهید عرسانی بشکتم. او صفحا یکمی به من پاور بده. یعنی یکمی شوال کن من بیا برسم. چون اگر با هم بریم اون تیل من و من تیل اون رو تو قانون پغازیمون بود دیگه. من تیل اون رو تیل من رو کلیر میکنن. نماشا میکنیم که حمله ای نشه به من کمک میکنیم به هم. تا اینگه رسیدیم به پونزمایی. پونزمایی مرز من رسیدیم. مدودا. اینجا سه تا اعتفاق افتاد. شهید عرسانی برمان کمت شهید. خوصو خودم چیه؟ گفت. من اون برای نگاه میکردم که هوای اون برای شد. اون هم این برای نگاه میکرد هوای من رو داشتم شد. گفت. سمت و چپ بالا رو نگاه کن. من نگاه کردم سمت و چپ بالا دیدم یه هزار با بالا سر از ما. دو تا مید. پشت سر هم دارن خلاف جهت ما میان. همچی که از پلوی ما رد شدن شنور کردن شیجه کردن پشت ما. گفت شیجه کردن؟ گفت. دیدم شیجه کردن. گفت. من میرم. ایشون رفت به دره که بره یا. ایشون رفت به دره که افتاد. جناب شریف هیراد ما رو صدا کرد. من الان دارم خدمت شمیده اگه بگوشید تون رسیم کتاب میتونه تعام کنند. این تیکش تو.

00:07:32--->00:07:36
spkr_02: امریکا هستن جام شریفی ناد ازراد امریکا هستن

00:07:38--->00:09:44
spkr_01: و میخواهم اون تش هم اضافه کنه به این سرگذشش که فلای کامل بشه به خاطر این گفتم خدمتون بعد اینجا اتفاق بدکفته ایشون سدا زد گفت بچه کجا هستین گفتید ما اینجا هستین گفت منم پنشش ماه کشت سرتونم دارمتون حالا اینجا رو میخواهم بگم خدمتون گفت دارمتون من یه لذه احساس کردم که این دوتا میگاهی که پوشت سر ما آمدم بیان برای ما اون روتها رو داره یعنی این میگاه اونم شریفیرات رو دیدن خب هم بمیکنم با اون دیگه بگن که پوشت سر ما چی کار کنم یعنی من دارم شهادت بیدم که ایشون با میخا گرگیر شد که ما دیدی میشینم بعد اتفاق سوا هم که افتاد دوتا فیول های من روشن شد خدایا اینجا چی جایی بود دوتا فیول روشن شد بوزپام در بیسمانی داریم به مرد آها بوزپامتون روشن شد پبریز بخوام بشینیم بعد دوتا شوشن شد من خب یه آموزشی توی آموزشی توی گسپول داشتم کلخطان میشستم توی تاکسی بی به خاطر به ازین اینا داسم شفسته خدمت چیمون حد کنم بیل از اونه حالا پونسه شه ست ناتم داریم میان صورت من بالباس گفتم ما اون پروسیکری که به ما نیشون دادن همون کار رو بایستی انجام بدن که حالا این هم شاید به درد این بچه های جلیدی که حالا شاید یه دورایی بخواهد برای که به درد من خورد من بزنیم من بزنیم من بزنیم اتفای کردم اتفایی بیست تا بیست پنگزار پایی برسن زمن چیز زمن اینی که گریه اینگام شهید عدستانی ست داریم گفت کجا داری میریم گفت هم هیچی داریم میرم بالا گفت نیگاه پوستانی تم کنیم من هم ها نه که باید برم بیریم که پنزین هم تموم میشه ولی دارم میدم کارایی بکنم برای این زمن پرش درم تون پرسید زمانی که سرعت رسید به دیویس و پنجا ناد من نیبل کردم همه موقعه

00:09:44--->00:09:57
spkr_02: اون موقع بنزین بوست میکرد بوستر پومپا بوست میکردم بنزینو یا نه یعنی داشتین شما میگم بوستر پومپا ساری کار میکردم

00:09:57--->00:12:54
spkr_01: میکردم. لوب فیول های از زمانی که مثل ماشین میمونه دیگه. چراق زنده که روشن میشه اینا باید میتونه بایدش پردن. آره. باید زمانی که میخواد تموم بشه. اینا فقط فیول های لوب رو نشون میدن. حواس خلابان میدن. بره. بره. حواس میدنیم نزی نداری. چون امکان داره لحظه. بره. هر آرش ها ممکنه بره. بلاخره باید باشی یک جوری پرواز کنه. من این ارتفاع رو گرفتم دیگه رسیدیم اون بالا اون کوهای معروف. شروع کردیم به. آخو قانون شینه. دیگه باید بری تا 20 نوستان 25 هزار پا. بعد یه زاویی چم بگیری و الیف لپ رو بزنیم از این راستانه. این رو دیگه من تو فشار رو بوده بودم خودم یادمونده. همینی گرفتم و یواش رواش یواش دی بیس پنجان هات امدیم. رسیدیم نزدیک پایگاه خاصیم بشینیم. من تایم اونجره گذاشتم جلون دارم رگاه میکنم اینکه دره بشده. درحال اومدیم تا رسیدیم نزدیک پایگاه. رسیدیم نزدیک پایگاه خود معمولا بیرن تو روی کانال اپروچ و برد و اینا. افرین گفتی که ما این فلات پلان هستیم و داریم و لپیول داریم و از این ایچی ندارم و برحال امه ایسی تیو کار کردیم برای امه ایسی تیو. برگشت کردیم. شما شما دید. دو هستی برای نشنستن. شما دید یکی بوهیم داریم داریم نمیدیم. بابا من دارم امه ایسی تیو دارم میخواه بشینم. نمیگیدیم. حالا اونجور بردش دوغانه هست بردش کنترولش. هم شخصی ها هستن و اینا. حالا نمیدن. هم نظامی ها هستن. برای تبریز. اینا چخصی ها میشینن. از اون بایدن. اون و نظامی ها هستن. میشینن. بیرن. من دیدم چاره ندارم. اردانه که دیگه تموم بشه. حالا چند خود فلاف هم زدم و اینا که برنامه خودم پیاده کنم. سر این بیگه چاره ندارم نمیخواه بشینم. یا باید بپرم بیرم تموم میکنم. سال رفتم توی شکم این بوهینگه. بیرم نمیبینه. میترسم این بالمان تکون بدن با اینایی باقی. مطور بده. منقدر دیدیم واسفاس داشتیم توی اون موقع. همش هم استره. ببینم رفتم برگشون. خب آقاییت دیگر ترسه اینی که اینجا بزنیم بپر این بیرون و یکی به چی بشه اینا. اصلا نورات اینا بود. رفتیم توی شکم به این خوش بختنه ای ما رو دیده کشید بالا رفتند راست. کشید گفت و خب بلایی شد. این که رفت داره. باید پیجا کنیم. چون واقعا خطرناک بود جبت اون صورت ایمون پایین بود. مان که ایمون توی فاینال بخوریم به هم. مان که رو هم سوار بشیم. یا من یا اون. خیلی پاجعه میشود. اونم خود مسافر خدایی شدن. باید همه جو کلک کنن. ما همه اینا رو داشیم ثانیهی داشیم مرور میکنم. برای برگش شما رفت و نشستیم. روبا نشستیم مطور راست رفت. ای حالا مطور چپ داشیم برای تورموز و مرور زمد. چون ما خودم در جرجه هم نگه درستان تموم بشتریم. حالا ارزم اینه که این مسایلی میداری تموم بشه. حالا ما نمیدارم مطلب دیگه من بازم کامم بشتریم.

00:12:53--->00:13:50
spkr_02: خیلی جالب شما در واقع حالا برای این که فرموزی آموزه شما ماکسیموم اندیورنس استفاده کردید یعنی بست ماکسیموم اندیورنس بست اسفاده کردید که در واقع بتونید سیف کنید بنزین رو یا این که حالا ما دوتا سرحت داریم یه ماکسیموم رنج داریم یه ماکسیموم اندیورنس داریم حالا برحال فرقید رنج طولانی تری یا شما بخوایی کپ بزنید یا اجا هولد بکنید میکسیموم اندیورنس و اسفاده ولی چقدر آموزش جالبی و چقدر این کار خب من معمولا خب ما چون میدونیم F5 گلایت نمی کنه F5 بالا بسیار کچیکی داره و ما در واقع اگر ارتفاع بالا شما تشریف بردید به خاطر این که بنزین کمتری مصرف کنید و اون دایوی که می کنید با سوار با پاور کمتری نیاز باشه که

00:13:49--->00:14:22
spkr_01: برای اینکه من سرعت داشتم دیگه نمیخواستم پاور بدم به 25000 فا من خودتا تحصیل ارتفاع کردم ارتفاع کردید یاد پاور ندادم یعنی پاور بشتی بودن حتی اقلی میریمون چادهی میچسمون نمیدون ندیه برای میشه دیوی ستانت بسالا یک کمی میدونیم این جلوزی برای حتی اقلی استفاده از موتورو شما

00:14:22--->00:14:42
spkr_02: شما استاد بلا مناظره هستید من انقدر که در خدمت شما جناب محمدیان عزیزم که داره الان لایو میبینه اینشالله به امید خدا میبینه من درود میفرسم به جامعه تیمسان محمدیان از همینجا

00:14:42--->00:18:50
spkr_01: محمدیان یکی از قهرمانان جنگه و ایشون پروازهای فیلم پرواز خاموش رو انجام داده ما در خدمتشون ما همون مسئول بودم اونجا این پرواز خاموش رو داره یه نکته بگم من اگر وقت دارم خدمتشون بگم بله خواهش بکنم خواهش بکنم این گلایه هست آخه بفهمید سر شما چی فهمودین من اسمشون بگذاشم گلایه خودم من گلایه خواهشتان ولی دوستشم این دیگه فاسله پیدا نکنید من خودم به یه صورتی شنیدم تماشا میکرم اینا به خودم اومدم گفتم که مثلا آقای عباسیان اینه یه مقداری بیشتر دقیق داشته باشید به خاطر چی؟ ببینید ما شهید داریم وقت شهید شده درسته؟ اصیر داریم اون مقافات ده ساله رو کشیده که تاج سر ما هستن با اون مقافات هایی که در زندان های عراق کشیدن اون مدت ده سالی هست که زن و بچهش اینجا چی کشیدن؟ شهده ها که اصلا جای خودشه اون مقافات هایی که ارز میکنم خانمشون مثل همینه که ما باشون میریم و میاییم اینا فرشته هست اینا چقدر باید توان داشته باشن؟ ما بالای سر زن بچه همون هستیم اینا کم میاریم جما ببینید اینا چی کشیدن؟ خدا رو یعنیم از همینجا بینید خوهره عزیزمون تعظیم میکنم خدمتشون اینا خیلی باید سختی میکشیدن که بخواهره بچه هاشون رو بزرگ کنن دوری از اینا به خصوص این اصلا رو که الان دیگه برگشتن اومدن چون ای کشم انتظاره هم به اینا هست میگم اباسیان نوعی شما اینجا نیا بخواهر معمولیتی از خودت طریف کرده باشیم مگر مثل مثلا برنامه بوده که توش باید صحبت کنیم چرا اینو میگم؟ ما اگر اتعداد معمولیت همونی بیاییم که اینجا گفته شد در جاهی من انتظار دارم که یک چینی مسئله ای رو کمتر مطرح کنن ما ناخواسته نره این سوی یک چیزهایی که ممکنه بعد هاش مفکل درست بشه عزیز من اونی که رفت شهید شد به خودم دارم میگم آم من اینجا نایمانده سخن را نکنم میگم به خودم دارم میگم عباسیان اون که رفت شهید شد اگر شهید نمی شد شاید می آمد سخت برابر تو پرواز میکرد برز اینه؟ نه؟ مکره اینه؟ شاید یه سخت برابر تو پرواز می رفت شاید می آمد هلی پست های بالتر میکشید دقیقه هم میسرد روحشو نباید ما نمیدونم چی بگیم روحشو نباید آزار بدیم اما اسیرهایی که ما آمدن چی؟ مگر یکی که رفت اسیر شده ده سال اطوری کشیده خانه بادش اینجوری کشیده این برنامه سرش اومده اگر اسیر نمی شد نمی تونست از من نوعی بهتر باشه می آمد پونسد تا معمولیت انجام می داره من اینطوری دارم می گیم به قضیه نگاه کنیم هی نه یا نمی دارم هی فیلا من اینجوری کردم من اینجوری کردم خود چی بودار کنم من شرمنده هم گربانم من اینجوری یه خود آزارم می ده من خدا رو گواه می گیرم در هیچ موردی نمی خواهم سعی دارم اگر می خواستم از کرکوک و موسل بگم چون چهل فروند ما از روز اول بلند شدیم سه تا شهید داریم همون شاهدهایی که خدمت رو نرز کردن نمی دارم گفتم یا نه یادم روید شهید هجتی، شهید هفشی نازر و شهید جوان شالو در دسته های شیش و هفت و یازده هشنگ یادم این اینا تو هروازهایی که روز اول انجام داریم در روز دوبه ما رفته بودیم کرکوک اون همه آدم حالا چهار تاشون هم هم خواستم اسم ببرم که هره پشتنم من شرمنده بید بید

00:18:50--->00:19:25
spkr_02: من فردای شما بشم. به خدا من اصلا خیلی مخلصم. من همینجوری محب صحبت های شما هستم. خدا می شم. شما خیلی انسان بزرگواری هستید. تیمسار. من یادم دمه توی بهش زهره چقدر از شما برحال باقی خواهش گفتم تیمسار چرا نیستید. اصلا شما معمولا خوش دوست ندارید بیاید توی این فضاها و به هر حال دیده بشید. ولی همه می دونن شما قهرمان جنگید و بزرگوارید. خب من بخونم این صحبت.

00:19:23--->00:19:31
spkr_01: بخونم این صحبت من این کسی که قسرهای عظیم زمون هستیم که اینجا برگشتن و افتخار میدونم

00:19:26--->00:21:11
spkr_02: از این روزمون هستیم که اینجا برگشتن و افتخار میدونم من صحبت های همرزمانتون رو بخونم و البته تیمسان مازندرانی درود بر تایگر سواران عزیزم جماعه مازندران جماعه هیدریان تیمسار آرام تیمسار محمدزاده تیمسار محمدیان بگو محبت درم جناب تیمسار صادقی جناب داود صادقی جام مرنیا جام جدی برده شهید جدی دیگه جام جاویدپور نیدا حبیبی دختر جناب حبیبی براتون یه نه اینا من چون مطالب رو نمیخونم جناب وزیری جناب سلواتی جناب عبدوس از کنم جناب کاشانیفر جناب لبیبی دیگه جناب امیدی جناب امیدی خانوم مهنتی خانوم مریم مهنتی خانوم محبت همسر خانوم جناب مهنتی خانوم مهنتی و جام نظری جناب کازمیان ک Products لغمان نجات جناب حاشمی کابتان حاشمی جناب پیروان جناب پیروان اینا همه موسیقی

00:21:07--->00:21:13
spkr_01: جناب پیروان جناب پیروان این ها همه جناب جا

00:21:13--->00:22:32
spkr_02: جناب جاویدیان میگه خوز رجام. من حرفا رو دیگه نخونم اینقدر زیاده همیشه باعث افتخار بودی و هستی. محشید توانگریان دختر شهید توانگریان نسیم نسیم دختر خودتونه؟ نسیم اگر باشه برد. براتون فرستاده براتون فرستاده. من حالا مطالب این اینقدر اینا اشق و درود و اینقدر احساس. رضای صادقی، سمین مازندرانی، شیروین مازندرانی، دیگه جناب عبو طالبی. واقعا من نمیدانم دیگه قربونتون برم. من فضای شما بشه. آبتین محمدیان من از شما تیمسار عزیزم. خیلی ممنونم واقعا اینقدر شما اشقید و اینقدر تی... من بقیه دوستان رو که جما هیدریان هم نگه درود به شما قهرمان بازم. من بقیه دوستان رو دیگه نمیخونم. چون همه این بزرگان که تو لایبن الان نزدیک دیوی سه افتاد اشتاد نفر تو لایب بودن تا حالا. همه به شما عشق، درود، اینقدر که شما انسان بزرگی هستید. من میتونم یه دقیقه نریمان کنار شما ببینم یا نه؟

00:22:33--->00:22:45
spkr_01: درد اصلا من جلوتر خدمت چون محرز کنم از احماد که میکشیم نخواستم حالا از خانم آشمیا که میگفتم بخواهم خودا نکدیس رو استفاده اصلا

00:22:34--->00:25:12
spkr_02: من جلوتر خدمت چون محرز کنم از احماد که میکشیم نخواستم حالا از خانم آشمی که میگفتم بخوام خود نکدیس روی سپردیش اصلا شما جزعه جزعه اقاب های بزرگوار تیمسار های قیور قهرمانان جنگی که هیچ مطالبه ای از سیستم از سازمان از مردم ندارید من اینو از زبون خودتون شنیدم و از از همبرزماتون شما هیچ مطالبه ای ندارید و این یه مقداری منو و ماها رو زجر میده که امثال شماها که هیچ مطالبه ای ندارن ما هم یه مقداری بیانصافی میکنیم و شماها رو مثلا سعی میکنیم همون جوری که خودتون میخوایی مطالبه نداشته باشید ما هم یه مقداری بیتوجهی میکنیم من میگم ما مردم ایران ما همه کسایی که میتونیم دست بگیریم و شاید سعی میکنیم فعلا نگیریم ولی هستن قهرمانان و کسانی که من میدونم هستن امثال جنابه من الان اسم نمیارم چون میدونم خیلی هستن بزرگوارانی که دست میگیرن دست خیلی ها رو گرفتن توی اوییشن دست خیلی ها رو گرفتن تو سازمان دست خیلی ها رو گرفتن اون زمانی که شمایه من چون بعدا انشاءالله که تشریف بیان نریمان میاد بیزحمت اگه زحمتی نیست بفنم آره حتما ما فکر میکنم فکر میکنم توی هفته ای دیگه ما به زودی توی چهار سه چهار پنجه رسی آینده که انشاءالله شما میستراتی بکنید باز خدمتتون باشیم توی سه بخش از همه الان دارم میگم خدمتون انشاءالله این قولو بدید که تو سه بخش دیگه یکی اون بخش قبل از جنگ که شما فرمودید یک بخش دو باره بعد از جنگ و بخش تو جنگ هم مونده خیلی مطلب مونده شما دایرت المعالف اف پنج هستین و آر اف پنج من دوستانم انشاءالله توی این بخش را همینجوری از کنم که ادامه بدیم آقای مهنی ها میگن آقا حقوقمون شد نیم سکه خیلی ممنونم نیم سکه حقوق میگیریم یعنی اگه ما یه عروسی بریم یه عروسی بریم یادش بخیل یه زمانی یه سکه میدادیم در عروز عروسی در عروز حقوقمونم نبود حالا دیگه حقوقمون شد نیم سکه

00:25:13--->00:25:16
spkr_01: اشکال نداره جنب همزیگی اشکال نداره درست می شه

00:25:17--->00:25:27
spkr_02: نریمان اگه اومد ما در خمست شما هستیم پس انشالله نه نه شما باشید شما باشید میخوایم پدر و پسر

00:25:29--->00:25:33
spkr_01: این تیب داری من تیب نهت سانو سانو

00:25:32--->00:25:58
spkr_02: ای جون دلم برای این کابتان خودم ای جون دلم برای این نریمان عباسیان این عشق بزرگ که همه ی وجود این جوان عشق و محبت و علم و سفاست درود بر شما ما از شما یاد میگیریم برگونه شما من لال بشم اگر بتونم راجع به شما حرف بزنم دوستانم خودت حرف بزنیم

00:26:00--->00:26:54
spkr_00: خسته نباشید میگم خدمتتون و تشکر میکنم این لایب قشنگتون واقعا لذت میبریم ما که البته هر سری خب خیلی سخته عشق مادر میاد هر سری ما این خاطرات رو میشتویم واقعا سخته به خاطر اینکه اینا رو ما با چشم دیدیم کشیدیم بالاخره حالا زیادی پرعرفی نکنم و خسته نباشید بگم خدمتتون و تشکر کنم از تمام بینندگاه این که تا این لحظه طاقت رو بردن دارن واقعا این لایب رو میبینند با تمام این همه قطع وز شدن ها و دیگه این خاطرات رو شاید یه سری برای یه سری تکراری باشه دیگه از این صحبت ها و تشکر کنم از جناب ابو طالبی و آقا معزندرانی و شما و سمیراجان و آقا حسن بستیتون درد نکنه مرسی بمین

00:26:59--->00:28:50
spkr_02: نریمان عزیز دلم قربونت برم که من از بچگی با تو و آبتین و زوبین اگه اشیان یا جوبین زوبین با خود همین خانم سمیرا با خود بچه های دیگه که برحال بچه هایی بزرگان بودن ما بارها و بارها و تپ تیمسال میرفتیم مهمونی ها فوتبال داستان هایی که داشتیم تیمسال عزیز هم ماشاءالله یه فوتبالیسته به تمام معنی بودن یادتونه که گلاه های آجام محمدیان آقای شاسفی آقای محمود گولیزاده خب من حالا تا اونجایی که میدونم کسفت پدر رو در اوییشن رفتین و ادامه دادید و میدونم که محفظم بودی ماشاءالله و لایسنس هم سی پیل داری هم آی آر داری و داری ای تی پیل رو فکر میکنم تو همین چند وقته تموم میکنی انشالله که به امید خدا آماده بشی برای ایرلاین انشالله به امید خدا باعث افتخار ما این همه دخترم و پسرم و همه خانوم مهنتی سمیره همه دارن برای نسیمم خوهرتونم داره کلی برای تون هیش میفرسته دستش داد نکنیم خب مالا انشالله ما از بقیه خانوماده هم میپرسیم اگر اتاقا فهمان من ارز و خدمه هست شما که میخواستم اول راجب خودت بگی که چه کار کردی و برحال الان به کجا رسیدی و انشالله قرار چه یه صحبتی بکن بلاخره با ما با همین هم رزمای خودت هم کسایی که با شما هم کلاس بودن توی اوییشن و الان در کجای کار هستی و قرار چی کار بکنی

00:28:53--->00:31:16
spkr_00: اولا که من انقلق قشنگ ولد نیستم مثل شما صحبت کنم بار اوله اصلا توی لایو و این داستان ها آده میکنم سخته واقعا برا ولی کلا من چیجوری بهتون بگم از اون لحظه که چشوا کردیم خب توی یه خانواده بزرگ شدیم که نظامی بودن و مهمتر از همه چی پدرم خوب خلبان بود بعد یباش یباش یباش اموهای خوب هم رو دیدم آشنا شدم و خاله های خوب همه دیگه از اون ما که چشوا کردیم ما هاپیما دیدیم بعد دیگه یباش یباش یباش رفت دو جسم و خون ما دیگه ما هم یباش یه سنی رسیدیم اگه یادتون باشه ما همه که مشد میرفتیم همه با هم بودیم من اون موقع میرفتم پرندک میگرفتم این هاپیما ها بود که با کشی بود میچرخوندیمش خیلی علاقه داشتم خیلی دوست داشتم تا به سنی رسیدم که اومدم چوبه کردم رفتم دراشو تی کردم از سال تقریباً 85 بود خیلی سخت بود اون موقع شرایط 84 بود من رفتم کاراش انجام دادم که 85 برود کردم برای پی پیه رفتم اونجا برود کردم خیلی سخت بود آزمونای خیلی سخت داشت و الان خیلی شرایط راحتر شده یه 85 رفتم تا سال 88 88 تقریباً مدارکم را گرفت کنیم بعد دیگه اومدم را رفتم سمت اعلان هم شروع کردم دیگه رفتیم این بر اون ورگفتن بعد بری تایب بگیری و دیگه ما رفتیم تایب گرفتیم یعنی سی بی تی به قول معروف گیراندشه سیمولیتورشو بعدم میفرست دادن دیگه رفتیم مثلا میگفتن ام دی میخواییم سر خود ام دی بگیر ما میرفتیم ام دی میخوندیم سری میرفتیم سازمان امتحان میدادیم این اومدم میگفتن امو دیر شد باید زودتر میامدی الان باید 737 بخونیم ما دوباره میرفتیم 737 بخوندیم خلاصه میبینیم نمیشد دوباره میرفتیم 320 بخوند نمیدونم 300-400 بخوند ما همه این تایب ها را به قول معروف میرفتیم یعنی سی بی تیشو میگرفتیم میخوندیم دیگه به یه جای رسید من دیگه بریدم دیگه به یه جای رسیدم واقعا بریدم دیدم واقعا نمیدونم شاید قسمت آدم نیست نمیدونم من پرحرفی هم نکنم زیاد دیگه یه جا بریدم گذاشم یه مدت کنار گفتم آره شاید الان مقش نیست

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

تیمسار جلال آرام -چرا خلبان های اخیر شهید شدند-؟ بررسی صندلی های ایجکت هواپیما و سوانح اخیر اف 5

مرجع حمله به اچ 3 - با حضور بیش از ده تن از دلاوران حاضر در عملیات - قسمت اول - تیمسار ایزدستا

سری مصاحبه های ناگفته های جنگ تیمسار علیرضا نمکی (قسمت "اول" از شب " دوم")