سالگرد شهادت شهیدان ابوعطا و یاوری


00:00:00--->00:00:12
spkr_05: به بزرگ بارم خدمت آقا امین هستیم و من از خطای دوستان مرخص بشم هستم خطمتانون باز هم اگر فرصتی بود اگر وقتی بود محصر شما بزرگ باران میرستم یا علی مدر من خطای دوست

00:00:13--->00:00:31
spkr_01: خدمت جامعه ابراهیمی عزیزم تیمسار سمد ابراهیمی عزیز سلام و عدد داریم اقاب بیبدیل آسمان و شکارچی بزرگ جنگ و این مرد اخلاق و تیز پرواز عرض ارادت داریم خدمت جامعه سمد ابراهیمی عزیزم

00:00:33--->00:00:48
spkr_00: شکم ازم من خوشحالم که استاد بزرگ بارا میبینم تو سرسید بزرگ مردی که افچارها رو ما عموزه ایش داد و ما رو خلاه ها رو افچار ده کرد عزیزم جاوید نیا سلام ارز مردی که ما شکر بزرگ بارا افتحار میکنیم

00:00:44--->00:00:49
spkr_04: سلام آرز بایرم جامعای بزرگ بار آرز عدب از احترام صدای من هست

00:00:50--->00:01:18
spkr_01: برونتون بهم

00:01:20--->00:03:56
spkr_08: عرض سلام خدمت اساطید محترم سمد آقای برایمی که شکست نفسی میکنم خودشون از اساطید افچاد هستند و عرض تسلیت خدمت خانواده بزرگ یعبوه اتا که من هر سال شرمنده میشم امسال تصویم گرفته بودن که برای مراسل هر جوری هست بیا مثلا ولی متطفانه و خود مسائل کرونا و مسائل سنسال ما که خود بنا خداییم و بالی تر نیمه قرم دوم هستیم ای اختاری باعث شد که این طوانایی رو نداشته باشن شرمنده شدن خدمت این خانواده عزیز و انشالا که این مسائل کرونا و این مسائل هنچ سالایی بعد بتونیم در این گونه مراسل ما خدمت شد باشیم و از شرمندگی در بیاییم سانه امروز هم من چیزی که واقعا منم ناراحت بکنه خبر شمیدان این سوانه هست واقعا ناراحت شدم خدمت این خانواده عزیز و محترم تصریح ترز بکنم انشالا که خداون سب و شکیبایی به شون ببینم این اولین سانه نیست و آخریش هم نخواهد بود من یه مطلب اینجا دوست داشتم اون موقع که جانبالتی استوبر میکردن اشاره بکنم که در سالهای هفتاد و دوسته بود که مهند انتصاری را من دیدنشون آمدن ترابرنامه و گفتم که یه هاپ ما به نام بولوبرد ما آمده کردین به من گفتم که میای تسته ترین گفتم من به یه شرط میان تسته این تایاره میپرم گفت شرط چیه گفتم شرطش که خودتو هم بیایی بیشنی دو دیاره اگه بیایی تو بشین تو این تایاره آره من میان میپرم اگه نیایی بپرید نمیپرم گفتم این چه شرطیه گفتم خود به نخری شما یه تیز ساختیه کچه هوری نخیل میخوای بدی تن ما خودت هم بیایی بلاخره از این کچه هور از این دست بخت خود رو بلاخره استفاده بکن خلاصه ایشونو حاضر نشد بیاد بشین تو تایاره و با من پرواز بکنه به قاطر همین هم من نرفتم و خلا رحمت کنه و مرحومه صادق بور اون موقع پروازها را انجام زدن و من دادم میخواد مجددن اگه این تایاره خواست پرواز بکنه مجدددن یا اماندس انتصایی و حتما بزارنش دون دایاره هر کسی خواست تسک برد یا این تایاره را فرقود بکنه حتما در حضوره ایشون باشه من در خدمت هم هستم تا برسیم به صحبت های جنابه عبوعتا

00:03:59--->00:05:00
spkr_01: مرمان تو دارن همون روش و سیره پدر رو تیمی کنن حاج محمد عزیزم هم که بحث دست به خیر و همین کارهایی که حاج آقا عبوعت ها می کردن هنوز هم دارن اونا رو انجام می دن و باعث افتقاله می خواهی یکم سر دوربین رو یا این دوربین رو اگه یکم با انگوشتون باز کنید با انگوشتون باز کنید بیاد نزدیکتر مثل حالت می خواهییز آه آه آه آه آه آه آه آه آه آه آه آه آه آه آه زوم می کنید که اینجوری لحظتن

00:05:02--->00:05:09
spkr_05: جا هم هم زهید. ما جان هم جاویدنی و جان هم ابراهیم نداریم. بله انا. ما جان هم جاویدنی و جان هم ابراهیم نداریم. میخوایید این دفعه خارجی بباره باره.

00:05:08--->00:05:56
spkr_01: مشکلی نیست نون حلالی که سر صفره خانواد گذاشته چه فرزندان رشیدی رو تحویل جامعه داده و روحش چقدر شاد از دیدن موفقیت شما عزیزانش بفهمید خواهش میگویم حجم فرزندان برسنم که ببناب خدا

00:05:55--->00:06:03
spkr_04: ما تصویر سمجان را دارم و تصویر شما ولی تصویر محمد آقا و آمینم ندارم

00:05:57--->00:06:16
spkr_01: مجالا دارم تصویر شما ولی تصویر محمد آقا و آمینم نه دارم تصویر مهم نیست اوچه یه اوچه یه حاج آقا جام جا بیدیم اوچه یه امین الان داره صحبت میکنه بعد امین صحبتشون تموم شد اینا خارج میشن ما در خدمت شما هستیم به فهمی های دکسور

00:06:16--->00:09:56
spkr_04: بسید، بسید، عرضت، من دارم خدمت عزتیالیه همچنین اساطیب بزرگار، هموهای عزیزم جناب امیر سرطیب خلابان جاویدنیا و عزیز دلم جناب امیر سرطیب نبراهیمی همچنین تمام بزرگارانی که دللای بزرگارم من زیاد مصدقه اوقات نمیشم، اجازه میخوام من هم به نابع خودم عرض تصریحی داشته باشم حضور جامعه هفانووری به خاطر سانههی که امروز اتخاب افتاد فقط یه نکته میخوام بگم که ما رویدادهایی که جناب همزهی در بحث هفانووردی داریم و داشتیم و رشادتهایی که این خلابانان عزیز چه در نیروی هوایی الهی ارتش جمهوری اسلامی ایران، چه در هوا نیروی، چه در صنعت هفانووردی داشتن رویداد نیست به دیدداه یک پروژه نمیشه بهش نگاه کرد، یک شروع و پایانی نداره، یک فراینده شاید از همون سال پنجه و نویی که اولین هواپیماهای ما خورد زمین سقود کرد یا توسط دشمنه و اسی مورد حصابت قرار گرفت و اولین خلابانانای ما شهید شدن تا بعد از جنگ تحمیلی در زمانی که در دوران آموزش بودیم و خیلی از خلابانان عزیز رو از دست داریم که برادر بزرگارم نام بردن خیلی های از اونها رو تا همین دو سه هفته پیش که اون سانهه دلخراش پایگاه دسفول اتفاق افتار تا همین امشب که ما باز هم سانهه داریم که میگم این یک رویداد نیست، این یک فراینده، این یک مسیریه که همچنان ادامه داره این رشادت ها ادامه داره و این دل آسمانیه، این خلابانان عزیز واقعا باید یه زمانی وست بشه به درگاه الهی و این چنین آقابت به خیل بشن یه زمانی به دیدار الهی برسن من خیلی صحبتی در این باره ندارم، فقط همیشه خاطرم هست که پدرم این رو عنوان میکردن که چقدر خوبه که ما خلابانها اگر قراره که خدایی نکرده در بستر بیماری، به رحمت خدا بریم، چقدر خوبه که در پهین پرواز در حقای ما و دست عجب بوده این سرنویش رو برای ایشون رقم بزنه که در آخرین پروازشون یادم هست در یکی از لایوهایی که شما زحمت کشیدید جناب شفیه و زرگار اومد تریف کرد، گفت من به حاجی گفتم که اصلا این پرواز آخر را جازه بده من برم و ایشون گفت نه، همونطور که آقا محمد چند تا خاطره از اون شب گفت من هم حتی چند تا خاطره از اون شب دارم که خاطرم هست اون زمان بازی های جامع ملت های اروپا بود مثل همین الان ببینم دو هزار و دو بود اگر اشتباه نکنم من به پدر گفتم امشب نمیشونی با هم فوتبال ببینیم از پله های منزل داشت میرفت بلا با گفت من فردا خیلی کار دارم و واقعا قطعا و قطعا این خواسته قلبی ایشون بود که این اتفاق بیفته و در حین پروازدن، حین آموزشدن حین اون چیزی که واقعا علاقه داشت اگر هنوز بعد از 17 سال نام ایشون هست، خاطری ایشون هست فقط و فقط به علاقه ای که ایشون به انسانها داشت علاقه ای که ایشون به آدمها داشت ارتباط درستی که به آدمها برقرار بیدن شما خاطرتون هست خیلی هم این ارتباطه بر مبنای پست و مقام و درجه و مسند نبود اصلا ایشون خیلی به سرهنگ توی خواهیبا معروف نبود ایشون به قول امیر بزرگوار باتکوبی به پدر یتیمان معروف بود

00:09:53--->00:09:57
spkr_03: امیر بزرگوار باتکوبی به پدر یتیمان معروف بود

00:09:57--->00:14:48
spkr_04: با سربوز ارتباط قلبی داشت با شاید نظافتچی گردان ارتباط قلبی داشت با آجودان همینطور با خلبان همینطور با فرماندهان همینطور و اصلا ارتباطاتش بر پایه مقوم و مسند و درجه نبود بر پایه اصول انسانی بود من اگر بخوام در وصف ایشون بگم بسیار خاطره دارم نمیخوام وقت دوستان رو بگیرم فقط بخوام بگم این که ایشون رو ماندگار کرده ما در این استا یه پیجی داریم به نام پدر که حالا مدیریتش با من هست بعضی وقتا یه پیام هایی بعضی از دوستان میرن چند روز پیش حالا یه نمونشو فقط میگم و از خدرت رو موقع سمشم یا آقایی به من پیام داد شما چه نسبتی باشه ایده وقتا دارید من گفتن من فرزنه چکترشون هست و خدا پدرت رحمت کنه با هم صحبت کردیم گفتم چطور پدر منم میشنستی کن من سال 74 در اسفحان سرباز بودم و اون زمان یه مقداری حالا شایدم خود آجالی آبا رازی نباشه من یه حرف رو بزنم ولی گفت من اون زمان یه مقداری از لازم مالی در مزیغه بودم و بابای شما چندین بار برای من مرخصی گرفت خودش با ماشین شخصی خورش بود من رو ترمینال کاوه برای من بیلیت گرفت و من آزم شهرم کرد فقط آجالی عبوات ها این پر نبود قطعا شما میدونی همه بزرگوارانی که در لای پستن میدونن خیلی از خلبانها و پشتر خلبانها همین دل بزرگ و دل آسمانی داشتن و همین بود و همین از که آجالی عبوات ها رو من درگار کرد که هنوز بعد از 17 سال من هنوز خاطره اون روزی که سانه اتفاق افتاد و من از منزل خانسفان که اومدم بیرون و بعد از زوح بود و اومدم از کچه چاره دوستانی که هم نسمان بودن میدونم اومدم کچه هفته و سحنه روبروی شدن با حضرت آلی که با اون لباس خاکالود و اون حالتی که از سر سحنه سانه اومده بود اتفاق افتاد اون حادثه همین هنوز خاطره هست و هنوز بعد از 17 سال اینها تکرار میشه اینها فقط و فقط به واسطه قلب بزرگی بود قلب بزرگی که آجالی عبوات ها داشت و خدا رو شک ما هم افتخار میکنیم که جلای نام پدر در شناسان هامون شناسان هامون نوشتند علی و افتخار میکنیم که نام خانواده ای رو به دوش میکشیم که از این خانواده دوتن از بهترین فرزندانشون رو تقدیم این انقلاب کردن و هیچیز به جز افتخار نیست من خیلی بختا فرزندان شهدار رو میبینم فرزندان عزیزانی که پدرانشون از دست دادن میبینم با خودم مقایسه میکنم ببینم بعضی ها در سن دو سالگی در سن سه سالگی حتی پدر رو ندیدن دو پدر رو از دست دادن کچولوی یاوری یا اگر خاطرمون بیاد اگر فرزندان گل خسیحی یا خاطرمون بیاد فرزندان گل کریمایی بیاد بازم من 18 سال و محمد 20 سال نعمت پدر رو داشتیم شاید برای ما هم به نحبی طبیعتاً سختت بوده در این بره خاصی از زندگی پدر رو از دست دادن ولی من همیشه وقتی یاد شهدان میفتن میرم که خیلی ها هستن که اصلا از این نعمت از اول محروم بودن و واقعاً سخته و طبیعتاً ما افتخار میکنیم که در این خانواده بودیم خاطرات درانه بوده کمونگار شادت های عزیزانی همچون شما و بقیه دوستانه من خیلی وقتا نمیگیرم و اختیار جناب جاویدنی های عزیز جناب ابراهیمی عزیز که من چند شب پیش افتخار داشتم بعد از سالها با جناب ابراهیمی صحبت کردم و ایشون یه حرف بی من زب خیلی من دلم روشن شد امشب ما رو روشن کردی همونجا و این ارتباط قلبی که واقعاً ما با عزیزان پدر داریم با همرزمان پدر داریم مندگاره و بابرتون نمیشی در همین یه هفته گذشته بعضی از دوستان پدر خودشون با هماس میگرفتن و مروحن مراسم حاجی چطوره برنامه های امسال سالگر چطور همه اینها به باسطه قلب بزرگیست که ایشون داشت و همه خلابان دارن ایام ولادت امام وزاست فقط با یک دوها از خدمتون مرکس بشم از محضره ولی نعمتمون آقا علی ابن موسر وزا خواهانه که امروز امروز سی خورداده 1400 آخرین سانهه فروازی اما باشه میدونم خیلی اوام تأثیر گذاره میدونم تحریم میدونم مدیریت و خیلی فضاها تأثیر گذاره ولی ما دست به دامان میشه انشالله اونا هم حل بشه ولی دست به دامان اهل بیت میشه مخصوصا حضرت امام وزا که این سانه ها دیگه اتفاق نیفته و ما در قمع از دست دادن خلبانه همون عزیزانمون در نیروی هوایی ها هوا نیروزی ها سانه هوا نوردی نباشیم انشالله و دیگه این اتفاق ها بکنم از محضر از راتوالی هم تشکر میکنم دیرگونو در اختیار جناب جاویدنیا و ابران ایویز ممنونم شب شب

00:14:48--->00:15:28
spkr_01: خیلی ایمی که ما بودیم و در جمع شما خیلی سلام خدمت هاشخانو برسونید و اگر دوست داشتن تشریف بیارن به من اطلاع بدید من یه جایی در برنامه چیز کنم که باشن در برنامه

00:15:28--->00:15:46
spkr_04: مرزان به پدر اومدن این اخواری از دازد رویی حالت مناسبی ندارن چون ایشون هنوز بعد از 11 سال از دازداره پدر هستن و خیلی حالتی رویی هستن وستخایی میکنم از طرف ایشون فکرم نیستنن در لایف شکر کشت میکنم ولی سلامشون بود ابلاغ میکنن به همه گروز

00:15:48--->00:17:04
spkr_01: خیلی مخلصم خدا نهی احتارتون باشه مزنمتون نمیشم ممنونم از برنامه رو از این برگوش کنید خدا حافظتون باشه خب من خواهش میکنم اولا از ارادت و عدب دارم خدمت جناب تیمسار سرطورات تیمسار جاویدنیاد تیمسار ابراهیمیه عزیزم شما اگر میخواید خارج بشید محمد جان شما خارج بشید زبدره رو بزنید خارج بشید خب من اولا ادب دارم خدمت شما من خواهش میکنم اگر گوشی کنارتون هست بگید فاصله بگیرن ازتون چون صدا فیدبک میشه این یک یکی هم این که اگر تلفوناتون روی سایلند نیست روی ویبرم نه روی سایلندیست بیارید پایین به سایلندش کنید لطفا که این صدای ویبرم عذیتمون نکنه تو طول مساحبه و من در خدمت شما هستم به رسم کسفت از جناب جاویدنی های عزیز خواهش میکنم محبت کنن و شروع به فرمان از رشادت ها و بزرگی های هم رسمشون خواهش میکنم به فرمجمه جناب جاویدنی های عزیزم میسا til ویدیوه وبزرگی رایدnی هایی ویدیوه بگشیی ویدیوه

00:17:07--->00:19:16
spkr_08: بعد از این صحبتهایی که کردن جناب محمد آقا و آقا امین که ما بلخواه فقط دور آنوی صداوش شدیدیم تصفیرش نداشتیم از یک گوشیه دیگه نمیدنم چجوری بود که فقط تصفیر من و سمنجان پیدا بود در شما و تصفیر آقا امین و باتارو ما نداشتیم بگذاریم عرضم به خدمت شما که ما ارز کردم که بحث تأمین کرو بود برای حافه مایی 14 خب فکر اون صدفان ها به قول معروف که الان همه قمارهای ارتش هستند به فکر رسید و اینها را ما 20 نفر گرفتیم این 20 نفر را آموزش داریم و 2 نفر از دست دادیم شدن 18 نفر و این 18 نفر در جهت تقسیم شدن که برند عرضم به خدمت شما 6 نفر افبنج برند 6 نفر مجددن PC7 و 5-6 نفر TCC که خیلی از زحمات TCC هم افتاد کردن سمدبای عزیز کردن در خدمتشون هستیم که خودشون بحث تسیم تسیم را حتما مطرح می کنن و دنابه OVC برجت تو این فاصلهی که اینا ربطان این ها پیمارا بپرند PC7-5 و TCC بپرند ما مجددن فرصتی شد که یه مقداری چون ما نظر کرو خب باقیم نیاز داشتیم تحمیم بکنیم پایگاه ها خیلی براشون سخت بود که مثل سابق به ما خلبان ریدر سه و هفت سلی ست سال پرواز بدن البته این وسط جناب شاد نجال و حسین خلیدی رو مادن آبوشو ما شروع کردیم و بعد در حین آمودشه این آقاییم که بودیم گفتیم بازم تقارید داریم بازم بفرستم که سمد آبای ابراهیمی پیروان عرضان به خدمت شما احسان ابراهیمی رزا رمزانی جناب میغانی و خدا رحمت کنه جناب ابو اطارا به ما دادن سمد جان اگه کم زیادی هستش دبایه هست شما منو تحصیل کنید

00:19:13--->00:19:24
spkr_00: کما زیادی هستش دباید شما من رو تحصیل کنید درست کفتم؟ شما همه اش درست کفتم از خانی را؟ از اول درست کنم بهم

00:19:21--->00:20:25
spkr_08: درست کفتم از تا میرم؟ از اول رو خواهش بودم بهم خواهش بودم خلاصه درجت اینا لیدر سه بودن بجز میغانی و ابو عطا که لیدر چار بودن ولی آقای اون لیدر سه بودن تجربه خوبی هم پیاجنگ داشتن و ما مشکلات زیادی به آقای اون نداشتیم یعنی سعیمون که هر جز زودتر جناده رمزانی و سمده ابراهیمی و جناده ابراهان و اینا زودتر کلیر شد و بفست این فوشهتون واقعا دستمون تنگ بود تنگ بود برجت آه اینا تو استادیم خیلی هم زود تونستن دستمارا بگیرن شاهکارهای بسیار خوبی هم هم جناب ابراهانی هم جناب پیروان هم جناب رمزانی همشون توی بوشه توی اون درگیری هاشون گفتم که خودشون اگه خواستن جناب ابراهانی این شب اشارهی به اون درگیری های بسیار زیباشون کردن که ما واقعا افتخار بکنیم که واقعا چه چند قهرمان هایی از افنج بدن و دست ما رو گریفتن

00:20:17--->00:20:28
spkr_00: یارزی باشون کردن که ما واقعا افتخار کنیم که واقعا چه چند تهرمان های از افنج بدن و دست ما رو گریفتن از چه چه چیزی ریه جوزی نمیشه انتظارده

00:20:36--->00:20:58
spkr_08: اون مهارت خلق بود سمال جان واقعا اون افتخاراتی که آخریدی اون درگیریه که داشتی باعث افتخار ما بود ما افتخار می کردیم که واقعا کسان این مدر هم رزم ما شدن که واقعا به اصلاح فولاد آبدیله شدن در نسفول و در تبریز و پایگه های دیگه و واقعا دستماره گرفتیم

00:20:55--->00:21:01
spkr_00: با اگاه های دیگه باقا دستمانه گرفتید وقتی استاد ما یه کارایی میکنیم

00:21:02--->00:33:52
spkr_08: در جهت بیم صحبتها بیم روی جنابه عبو اطار این شب صحبت هیشون هست ما جنابه عبو اطاره بیشتر منست و برد می کنم یادمه که ما برای کسایی که نمی دونم برای کسایی که نمی دونم برای عرفت از ناوستن آیا خواهی شما که خب می دونید ما یه سیستمی در F4 بیداشتیم بنامه IFT این IFT واقعا سیستم بسیار جالبی بود یعنی اگر برای یکی سانی که عرفت از ناوستن آفنا یه F5 و F4 این خاصیت این بسیارا این کارا نمی دونستم بکنن ولی ما این قربیت ها در F4 نداشتیم که اگر یک فرمدی بودیم می مدیم اون سویچ مستر آرم که سمت راست آخرین سویچ بود روی SEM پنیل سرنجان هر جه من اشتابه کرده در خودمانا تحصیم بکن این مستر آرم سیت پسند هست یکی آف دار یکی مستر آرم آرم که آرم میکردیم تمام این سلاح سپرو یا هرزن بخدم شما فینیکس یا هرچی بخواستیم یا حتی برای بمباران برای مستر آرم میشکردیم یه پوزیشن پایین داشت به نامه تریننگ تی جی یه هرچین چیزی یا بجرد که باش آیتی هستی حالا ما با این آیتی خواهشم ما زمانی که این تریننگ را انتخاب میکردیم میتونستیم از کابیدقه باید کامپیوتر ادس پانیل میتونستیم تارگید بدیم به اپم هایی افچار و به خودمون تارگید بدیم هر مسافتی که میخواستیم هگر میخواستیم 150 مایل 180 مایل 60 درجه ایدر سایت نمیدونم 40 زنبا 50 مایل بایدتر کف زمین هر جایی که میخواستیم بهشون تارگید بدیم میتونستیم تارگیده بدیم و خلوانی که حالا در کابید اقربید کابیدیم یک را میخواستیم آمود شده بیند اینه که یک هایی تارگید برای تارگید حقیقی بود میتونست این رحیب را انجام بده انجام بده حتی میتونست که نیکس بزنید میتونست برا بزنید بعد ایم نایم بزنید بعد بیاد حتی برای دان که خیلی جالب بود خیلی جالب بود چون ما آشناییه کامل میدونم داری خودت با آی اف دی برای کسایی میگن که با آی اف دی آشنایی ندارن و نمیدونم که این خاصیت آخمه هایی افچار برداره من جنابه اواتارا خیلی از میشناشون را با آی اف دی در منطقه چالیگانه پروندم و خود جنابه سناده ابراهیمی دیروان و رمزانی و برای بچارم خیلی از میشنایی اصلیشون را ما توی بوشهر با تاریکت حقیقی پروندیم من یادم که کابینه را به آقایی ما نیچستیم میرفتیم و انترسیپتر واقعی انجام میدیم که طرقم اومده اون بزنه نهی نداره بخوره اونم اومده بود برخوره بزنه و واقعا دل شیر باشتن آقاییون از کابینه قبل یا از کابینه جلو خودستان ساعت این آقیی موند پای جلو موند پای جلو مکابینه هایشون میدیم واقعا این تارسیپتایی بسیار جالبی با تاریکتایی حقیقی انجام دادن و بعدن هم که خودشون به صلاح ترینینگشون نمشوند خودشون با بچه های کابینه های پرواز های بزنه های بسیار جالبی را انجام دادن جنابی اومده ها را یه مقداری هم خب ما پروازه لوله به روی آق چون روی آق کم تر پرده دودن مگاه ده که کابینه هایشون پریده هم و روی آق هم اشون رو ما پرواز دادیم پرواز دادیم و این مانه مسائل پروازشون خب از نظر اخلاقی و از نظر امسان دوستیه ایشون واقعا جای هیچ شک نیست من یک خاطره از ایشون دارم خیلی کوتایش بکنم که سمودانبابیش در بیتونن توضیح بدن هم دوره بودن یک سروازی ما داشتیم این سروازه از یک خانواده بسیار بسیار زعیف بود پدرش و یکی از بردرک تو جهب شهید شده بودن به خاطر فقر مالی این آمده بود به سلاو ماله بود سروازی و این کلن دندن نداشت یعنی دندنهای بالا کلن از بین رفته بود دندنها پایین هم نداشت فقط این ریشه های دندنها تو آرواره بالا و آرواره پایینشون بود یه روز که این موقعی که قضا بودن اگه قضایی آشی سوفی چیزی بود خب این میخور اگه نبود من بارها دیده بودم که میرخ یه زرف فهمی داشتیم من داره آب جوش میریخ داخلش یه من داره روغن نباتی هر چیگه داشتیم میباری روغن میریخ داخل این آب جوشه یه خود ممعک یه خود هم زرچوه و این نونها را توش تیویت میکرد خمیر میکرد و این یه را این خمیدارو میخورد چون را من دندون نداشت بکنه و باقیان این مسئله بود اولا تا اومد تو اتاق من گفت که من اون موقع ماقل عملیات پای کردن گفت که با همون لحجه شیر اینش که آنما خودمان نمیتونم نسیش میساورد بکنم سعی میکنم اصفانی زادم گفت باییننه دلم به حالی این کلمه باییننه این کلمه باییننه دلم به حالی یکی میسو میگو باییننه دلم به حالی سروازه سوخته این اینجوره غذا میخورد یه کاری برش بکنیم گفتم که هر کاری که میدونیم گفت که پول جمع بکنیم با یه دکترم داشتیم توی بهتاری پایگاه بنامه دکتر روحاللهی آدم شیطونی هم بود ولی مصبت بود یه کاری که ازش میخواستیم انجام میدار رفتیم بایین دکتر روحاللهی سوبر کاریم گفت تو پایگاه که نمیشه کاری برای این انجام بدیم اینو باید ببریمش یه بیمارستان شهر یه بیمارستان خیلی خوب و 7-18 تا عمل جرگاهی روی آرواره این انجام بشه تمام این ریشه های بالا و پایین را بکشیم و برای این اصلا آرواره درست کنیم چونی حتی این آرواره های بالا پایینش هم خرابه حزینه هم داره ولی من سنگ میکنم بیمارستان شهر پیزشکایی که انجام بدن اون جایی که میشه دگم تخفی بدن پول نگیرن مثلا حزینه هایی که باقی اتاقه همه بردن انجام بدن و خدا رحمت کنه ابو عطا اول از همه هزارت من ها خود جدر میبورد و هر کس میرسید میگفت سواجان بده ازارت من بده پنگ هزارت من بده ده هزارت من بده دو هزارت من بده پنگ هچ که دوست دارید و شاید بیس بار اینا ما عمل جراحی رو فتاشه انجام دادیم و علیه خدا رحمتش کنه حاج الی آقا پول جمع میکرد و حالا تو باید آن پاره هر جایی که بالاخره کسی میخواست کمکی بگونه یه جوری که خیلی آبرومندانه باشه پول جمع میکرد و بالاخره این آرماره این و یه دست دندونه خیلی خوشگل ریز تمیز برای این بچه رو رز کردن بچه رو رز کردن که این یه دونه خیار رو روشنه بود اون روی تو دقا من این خیار رو میخواست کرد کرد کرد کرد کرد سلا میکرد و این لذت دنیا رو میبود من همیتونکه یه خیار رو میخواست عشق از چشمای عبواتها خدا رو امدش کنه از عشق شادی میگفت که من چه اقنی کیف میکنم که این بچه میتونه یه دونه خیار رو بخورد میگم من تو زندگی تا به حال نتونستم خیار رو رنده میکردم میدونش لش میکردم و بدون اینکه اصلا بفهمم چیه همچنان بودش بردم برش بردم بردم پایین توی میره و هیچ فقط اصلا لذت خوردن یه خیار رو من هیچ فقط در زندگی نچشیدم و یه دونه سیب رو من لذت خوردنش رو این سیب رو باید لح میکردم به یه بزی و میمکیدنش رو یه بزی برسه و این لذت میبرده کیونکه میتونست این خیار رو یا یه دونه سیب رو به هر قضاهایی که بود برشت با این دندونهای مصنوعی بخورد و این تمامش رو معدیونه زحمات ها جلیقای باید ها بودید که واقعا برای این سربازه سنگ تمام گذاشت سنگ تمام گذاشت که واقعا اصلا من هنوز که هنوز هم توی یادم میاد که چیه قرار این بچه حتی خیلی از رو داره که میخواستن عمل جرمیش کنن خودش با ماشینش میبردش و اگه پرواز نداشت توی بیمارستان میمون برای سر این این رو بیهوش میکردن تا این خوش بیاد کاراکشون روش انجام بدن این ها باره ها رو اون ریش های دقیقا بکشن دو مرتبه این رو میگردش با اگاه استراحت بش میداد و خودش به این قضایی سلوپی نمیدونم یه چیزی بلاخت شروع شروع هایی که از گل و این سرباز بره بایین میداشت دهنه این سربازه و این سربازه را بلاختره کاملش کرد این دندناش کامل شد و این خاطره را من هیچ وقت از مرحومه بود خدا رو لحمتش کنه هیچ فقط برامورش نمی کنم واقعا میدونم که جاش در الایلیلی اهلیلین است و خداوند حتما در خلده در این این جایگاشه و خداوند خوب بخواد به عنوان ماه استانیا خوب بخواد برای خانوادش برای دوتا پسرهاش و خانومش و خدا رحمت کنه پدر بزرگشونو و هموهاش و تمام خانوادش که خانواده به زیار مذهبی بودن یک مدتاقم بگم ما دوتا سانه توی سانه داریم من سمجان جمعش میکنم هم عقوعتا هم اقبالی مقدم این دوتا سانهی را ما داریم فقط به خاطر مسائلی که اتفاق بود دارد مسائل مدیریتی که اتفاق بود دارد یعنی اگر عقوعتا حواظش توی تمام این صحبتی کشو میکید گوهران دارم من حتی بروازه محلمی این آقایی را من خلان برونده بودم باره ها در فاینانتر نوفلپ سینگل انجین بدترین شرایط را سیمولیت کرده بودم و اقعایی جواب میدادن تو کابین اقبال جواب میدادن به موقع به ماقو حرام میدادن یا تو کابین جلو بودن به موقع آقایی جمعا جور میکردن بهشون نشون میدادیم چه میشه اگه این آقایی تو صرف یفته چه وضیعتیه و واقعا من میدونم که هیچ کم بودی هیچ کلوم از آقاییون چه سند چه پیروان چه رمزانی چه ابو حتا هیچ کلوم از آقاییون واقعا نداشتن اینا مهلم هایی بسیار بسیار قدی بودن سقط من میدونم دلخوری ناراحتی و نبودن این ابو حتا اون لحظه فکرش یه جای دیگه بود بیفته دانیم دارم این مساعدی که شمای شارع کردی اصلا اجازه میدار یعنی این قد ما به اینها سفارش کرده بودیم که آقای محترم این ها پیما F54 فرمشن پریدنش هم سخته جواب نمیده باید از قبل فکر باشی که پاور بگیری یا پاور بگیری و الان مثل F54 تلاتل اینجوری کنی اینجوری کنی جواب بده تونی فرمشن پرید باید یه استفجی رو باشی اگر جی رو نباشید اقرد میفتی هیچ وقتی که نمیرسی نمیرسی نمیرسی یا حقا بارد جمعش کنید و من مطمئنم که اقواتها خیلی خوب این مسایل رو فهمیده بود خیلی خوب درد کرده بود خیلی خوب واقعا آموزش دیده بود نمیخواهم بگم من معلمش بودم مرحومه هزین مرحومه زندی خداید ساشت کنید هرندی مهربان فرد فرلخی کسایی بودن معلمه های بسیار حوانه های کیلی بیده شدیم ضعیفترین ها برطرینش بیسوادترینش من بودم که این آموزش بیده دردن ولی معلمه های بسیار باسواد و کیلی بیده شدیم که حوانه های بسیار خوبی رو آموزش دادن ببینید الان چند ساله که مجموعه نیروعوایی مدیریت نیروعی دست همون سطفانه های هست که بسیارا دست خوخت این معلمه های بیدن که من اشاره کردم همون سطفانه همین نسیزاده اینا سرحای طوانه های بودن ما هم میگفتیم سطفانه اینا به سطفانه ها محروف شده بودن و واقعا ما آدم های طوانه هایی بودن و با سواب بودن اقبالی هم به فطر گرفتاری و بدبختی هایی که توی اون سرمایه مناه های 16 درده جه سفان که مغزه و سخونه آدم میترکی این نمیتونست یه دونه پیکان یه جیان نمیتونست بخره توی صاحب مناهی دیستوانم زندگی میکرد و با دو چرخه ساعت جیز رو باید میرفت خلاباً یه بچه بشده بود باید میرفت شیر برای این بچه تیه میکرد خب این آدمی که شاگردد شاگرددد دوره خودشون بود نباید سانه میدارد به خاطره یه اشکاله انگل و دای حالا من اصلا هیچ انتظاری از خورشیدی بچه هایی کار نداشتم چون اونا اصلا انتظاری ازشون نداشتیم اونا اصلا پایدات نبودن که برای اخری ما اقلی میتونستن رادارا باشت کار بکنن نمیتونستن خیلی خوب با سیستمهایی کار نگرد کار بکنن اولی اون فیلینگ قلبانی نداشتم ولی اقبالی هم آدم زعیفی نبود اون هم تو تیاره نبود اگه اون هم تو فکر بروقتی و ناراحتی ها و کم بودای زندگی خودش نبود اون هم سانه نمیدارد همچنین مرحوم عبوات ها من مطمئنم من فکر کنم که من به اندازه گفنو کدام صحبت کردم سمجم خیلی منو که قوصله کردی بوش کردی من خواهش بکنم که کلام ها شما تک میدش بکنید مانگوشتا تارید سمجم خیلی منو که سمجم خیلی منو که

00:33:45--->00:33:51
spkr_02: کلام ها شما تک میرش بکنی من بیش در ترجیق من برگیم

00:33:53--->00:34:15
spkr_08: برگونت بارم. من برای امشب پنج شیست تفرید آماده کرده بودم که صحبت بکنم. ولی دیگه اینقدر برنامه طول کشید که دیگه ما صحبتهایی که میخواستم غیر از مسئله عقواتها بکنیم رو میدارم برای یه برنامه دیگه و همینجا من به صحبتها هم خاطمه بیدم. خیلی بچه اکیرن که تعمل کردی این صحبتهایی بناب. سمار چان خیلی خوشحاد شدن.

00:34:14--->00:34:40
spkr_01: اگر عذیت نمیشین بمونید دوستان چند تا سآل دارن اگر عذیت نمیشید در خدمت آره در خدمت ها هست اگر سن معرفی میکنم شما جمع آقای عباسپور جمع سرهنگ خلاوان عباسپور حسین عباسپور عزیزم رو که از بچه ها همدوره آقای انگیزه و آقای فتا هستن سعید فتا هستن که بیدر هستن به مجبورم مارکل شامس

00:34:40--->00:34:51
spkr_08: شمس ها دیداره ایش ما مایدیم ولی همی که اینجا دیدیمشون خیلی خوشحال شدیم البته جنابه انگیز و فتاها من در مراسم مرکوم طوانگریان زیاد چون کردم

00:34:40--->00:34:45
spkr_01: شمس ها دیداره ایسو هم آیدیم ولی همی که اینجا دیدیم اشنان خیلی خوشحال شدیم.

00:34:51--->00:35:06
spkr_08: ولی دیگه شانس این که آوائی را زیارت کنم نداشتم خوشحالم که امشب میگیرم اشون امیدوارم که به از جاعت به از جاعت خیلی بردارم تا این امریکت به از جاعت حفظ بشه

00:35:00--->00:35:25
spkr_01: بلن خدمت خیلی بردارم تا این من میکرد برمان زیاد خیفت بشه حسین جان میخوایی سلام علیکم خدمت این بزرگان یه سلام علیکم باید خدمت جامع ابراهیمی عزیزم که برای اولین بار افتخار دادن منت بر سر ما و بچه ها گذاشتن و تشیف ها بردن به خاطر همرزمشون صحبت کنن یه سلام علیکم حسین جان بکن شما حسین عباسپور

00:35:26--->00:37:22
spkr_07: با عرض سلام و عدب و کمال توازه و خشو خدمت استاد تیمسار سرور جناب فضلالله جاویدنیا استاد سمده ابراهیمی سرور خودم من بله درست می فرمان استاد جاویدنیا درست می فرمان بنده در زمانی که ایشون در تصدی معاونت عملیات و تیپ شکاری بودن بنده افور بودن ولی ایشون خاطر ما بارکشون نیست بعدها که من سال 7-7 به افچارده جاویدنیا یه پروژهی می ساختن یه فیلمی یه مستندی می ساختن تشریف ها بردن دوربین نصف کردن تو افچاردهی من و من یه پروازی قروب انجام دادم بلند شدم که به شب انداب شد و ایشون هم فرمودن که پروازو درست انجام بده ولی واقعا دارم میگم یکی از ابسوس هایی که میخورم اینه که در محظر استادانی مثل جناب سمد ابراهیمی جناب فضلالله جاویدنیا نتونستم شاگردی بکنم من شاگرد شاگردهای آقایونم نیستم ولی افتخار داشتم خدمت جناب ابو عطا آقای والی اوویسی و جناب بادکوبه و حسین قاسمی پرواز کنم و در خدمت آقایون باشم دست جناب جاویدنیا را از دور میبوسم دست جناب ابراهیمی ها میبوسم جناب جاویدنیا از مفاخر اسفان هستن از چهرهای ماندگار اسفان هستن آخرین باری هم که خدمت جناب جاویدنیا رسیدم در مراسم مرحوم حاج اکبر توانگریان در محظر سید اسفان بود که خیلی سرکم دستشون را ببوسم نزاشتن دستشون را کشیدن و نزاشتن دستشون را ببوسم

00:37:28--->00:37:52
spkr_01: خدمت جامبه ابراهیمی هستیم جامبه ابراهیمی جامبه مازندرانی به شما و جامبه جاویدنی ها جامبه اباسپور سلام ویجه رسونده دختر فخر آسمان ایران جاویدنام طبانگریان محشید عزیزمون نوشن درود بر امو جاویدنی ها و درود بر جنابه سمدی و بفهمید در خدمت تونیم جنابه ابراهیمی عزیزم

00:37:54--->00:44:20
spkr_00: اسمه الله الرحمن الرحیم عزیزان دناب عبوعتا برای زندگی عادی کم بود از سرمونم زیاد بود اشون که عادی نبود کسانی انسان فوقلاده بود محمد جان و همین جان میدونن ما هم خیلی برای عبوعتا عیق بودیم عین برادر بودیم همش با هم بودیم و هاتوغمون خونه دناب عبوعتا بود و در بیرونی که بهشون صد میکرد مرمون میبرد که اسمان تنها نباشیم چون بجا شیراد بودیم ما اسمان کسی رو نداشتیم همه چیزمون نموعتا بود این برادر عزیز یار گرامی من توی فنج جوجونم رو نجاد داد توی فچه هادم نجاد داد یعنی وقتی مرگی بخواد بیاد میاد ولی برای تین انسان هایی شهادت باید بیاد این عزیزدمیشون انقدر پاک و معصوم بود که سندیک عادی ما متاسفیم که شهید شد نه شهادت حق این آدم هست مرگی آدرنشون بود مثلا مثل ما ها ما هم چیکار داریم میکنیم میخوریم میخواییم خدا رو هم کنیم فردو جهنم نریم پدرمون در میارن پدرشون رفت به اون چه لیاقتش داد رسید سخته برای ما چون چنین عزیزو را دست دادیم مرگی کنید اون خیلی جاش خوبه خیلی من یه خاطر از انسانی و سرفرازی بزرگیشون بگم بگم بگم بگم بگم بگم اینشون سیستم باهم به اصل میکرد یعنی انقدر اشخ و محبت هایشو سیستم با کمک میکرد و پرسنل که اون نمونه ساله جواب جوابجان برادر عزیز اون ساله گرامی من گفتن خاطره دارم از انشون که این یک زنجیره درست کرد خیلی زیاله بود ما توی اسخان که بودیم موقع که من تیپه شکاری بودم دیرم وقت ها ما آقا نمالیتش تیپه شکاری بود آچه فرانسایی ما بود هر چی گیر میکردیم باتیم علی آقا بسم الله یه روز کپرسن روچه روشکل شد و من گفتن ایشون خانمش توی محارستان فارغ شده بود پول نداشت بره بزین محارستان خانمشو بیاره ما بلاواسه زنگ داریم علی آقا علی آقا همچین مشکلی بیش اومده علی آقا کجا هم بگو بیاد پعلومن بهش گفتن برو پعلومن اینو برداشت برف شهر ربی محارستان تمام جریانات رو اصاب کرده این محارستان میبه و شیرنی و تنقلات و همزایی هم میاند بازید و اینا خانمش خالی نباشد میبه و تنقلات و شیرنه همیسی خرید داد بشد فرسادو بش خونه و تمام شد این قضیه گذشت ما باها عزیز از این قضیه رو گذشت ما بگیر این فراموش کرده بودیم قضیه رو یا روزی ما تشکل روزیم برای ویرفینگ فرامان منطقه هم گفتن که سیمیلتر خراب شده دستگاه اکسیژنمون خراب شده ما اون موقع هم بایگاه همهدان میخواستیم دستگاه اکسیژنش رو سیرویس کنه به ما گفته بود شما قرار مونیم بود که ما تولید کنیم محکر اونا رو حل کنیم بعد که اونا ورحال کردن دستگاه اکسیژنش رو ما بریم توی اورحال و اونا به ما کمک کنن از این کارها میکردیم توی نیرنوایی ما دامنه این که برای خودمون اکسیژن طرل میکردیم برای اونا هم میکردیم دستگاه اکسیژن از کار افتاد بعد سریع گفتیم اگر آقا بیان زماس گرفت بخاطیم برای برفیم کنیم نه رو بیرفیم بیاد بیاد بیدیم سراخ بشکل اکسیژن بیشو بندید توش شبه اکسیژن دستگاه از کار افتاده ما برای آقا رفتیم شبه اکسیژن دیدیم ایداد بیداد کار افتاده قطعه هم که نیاس هست چند ماه طول میشه بسازن توش لوجه تهرون هم ندار لوجه سیک تهرون هم این قطعه بوجود نیست هیچ جانیست ساختش هم چند ماه طول میشه این قطعه چون که از قطعات حساس دستگاه بود تو همی گیرداری که ما بایدیم چی کار بکنیم قضیه چی میشه یکی ها پیرسولل چوبکسیان ماه گفت نگره نباشید من این حل دشی بکنم براتون چجوری؟ گفت یه دستگاه مشابه هم این دست هایی که ما داریم بگردیم سالا قبل از بینداره چابه ها رو نصب نشده نه نو سرپان این قطعه نو روشه من رویسی چابه ها رو برام قطع رو بیارم ماه دنیا رو به اون دادن سره ای با لوجهسیک رو این برابر هم این برابرد هم هست که رفتیم با تیران سی سد و سی اینا فرستدن اینا رفتن چابه ها سریع قطع رو باز کنن رو دست هایی که چابه ها بود آوردن بس ها رو دست ها بود از که مشکل حل شد ما موندیم رفتیم شعبه چی کشوری تشکر کنیم از این برادر عزیزمون که یه همه زحمت کشید رفت چابه ها قطع رو باز کرد رو باز کرد باز کرده همه رو نزیاد داد دوتا پایگار رو از این مشکل اصاسی نزیاد داد چکوری تشکر کنیم گفت من هیچ چی نمیخوام گفتیم چرا؟ من جناب عواطه همونی هم که خانم هم توی بحارسا بود کار روش کرده برام من هیچ چی نمیخوام پایگارش هم قدنا گرفتن از اون عواطه دمش کرد من این کاری نیست که در مقابل همون عدمی که اون رو از از این رو عواطه که آگش کرد اینجور نیروه هوایی نجاد داد این عرضش ها علی آقا این بود مثل فوقلاده بود یک عجوبه بود بابا اینگه اصلا انسان عادی نبود جافکایی مثل ما بیشنه بعد هم بمیره برنه نه عزیز همین باقاییت شهید میشد درست موقعی هم شد که خدمتش تمام شده تمام خدمتش رو نروای کرد همه چی رو سر جاییت گذاشت حقش هم بهش ندادن که خواهی بر سرشون که لیاقه داشتم قدر این بزرگ مرد رو بدونن و متاسفانه ما این عزیز رو در شراط یاد ازیم که از اون دلخور بود این بد شد میدونید؟ اون که آقا به خیر بود و شد تمام شد ما شرمنده ایم نتونستیم حد اقل کار رو برای این مرادر بزرگیمون آقا به خدمتش انجام بدیم و جبران کنیم این همه زحماتش رو این بزرگ مرد اینگون انسانی بود الان من اگه وقت باشی خاطرات پرواز افتیاردن میتونم بعد از اون بگم با ایشون داشتم ولی اجازه عزیزاند که صحبت کنم من زیاد وقت تا رو نگیرم عزیزاند بفهم بفهم بفهم

00:44:19--->00:44:50
spkr_07: جمعه ابراهیمی اگر لطف کنین جنابه اواتا اولین ایجکتشون رو فکر کنیم با شما انجام دادن چالی وانیت با از اون بگیم چون بعد من رفتم خدمتشون ملاقاتشون بعد از سانهه خیلی خاطرها برا من تعریف کردن خیلی از این سانهه تعریف کردن ولی دوستانیم از زبون استالی مثل شما بشتن چون اولین ایجکت رو با شما انجام دادن در سانه حدود نمیدم دهه هفتات بود فکر کنم

00:44:56--->00:45:51
spkr_00: در این فرق جواب براتون بگن. ایشون قرمه جا. برد میدان بودن اونجا فقط. ما وقتی که انقلاب شد، زیرا و او حتی او یه ده از بچه هایی که از آمکا آمده بودن، ما اونده نتونستن بیاند تو پایگا پرواز کردن. این که با ما فاصله افتاد بریشون. ما که یک سالی بگم از برای قدیمی تر بودیم، رفتیم پایگا های فور و افتیارده قبل از انقلاب دیگه پرواز کردیم و قدیمی شدیم، ای از جان تران موندن متصببانه به خاطر مشکلاتی که بیش اومد برای انتقالشون پایگا و ادامه آموزششون. تو این فرصت من معلم فنج شده بودم. وقتی از جان اومدن من معلم فنج بودم افتیاردشم به جانب او اطاق پرواز کردیم. این پرواز فرو وشن تیکاف با من جامنیم. فرو وشن تیکاف نهاب عزیزان همه میدونیم که خلابان هستید.

00:45:51--->00:45:58
spkr_03: موسیقی

00:45:58--->00:46:15
spkr_00: اگر برم پایین بخورن زمین اگر ایش بزرم بالشون بخورن زمین بخوان برک کنن اینه که خیلی پرماس ضریف و حساسی از فورمش انتیکا یعنی واسده چهارپایی از همدیگه یعنی دو یه مثل واسده دو آقا با هم بلند میشه من برای اونایی که قلبانیستد خیمت روزیم

00:46:15--->00:46:24
spkr_07: فور و اف چار فقط انجام میشه توی اف چار در بخواد بال بزرگش نمیشه انجام داد ولی همه که میفرمایین توی اف فنج و اف فور انجام میشه

00:46:21--->00:46:25
spkr_03: هم دیگه می فرماین توه فنجو افور انجام می شه

00:46:26--->00:50:44
spkr_00: این که ما اففنج ایک از بانوبران بود این پرواز بود. ما با اففنج بودیم من کابی نقا با جناب اواتا بودم ایشون راید آموزشی پرمشن تکافش بود. دستفول کلیر ایرتوبولانس زیاد داشت. کلیر ایرتوبولانس برای اونهای خلبانیستن من مذرگ باید توضیح بدهم. توبولانس هست که با چشم نمی بینیم. یعنی اففا صافه ولی توبولانس های خیلی شدید داره. یعنی اففا رو به شدت تکم بیده. و اقصا برتباب پایین که سورت کمه هواپیما رو خیلی شدید تکم میده. اون روز ما فومشن تکاف شماره دو بودیم. یا اما اتا کامیجورو من بود داشتیم. مولن میشدیم. هواپیمای لیدر افتاد توی کلیر ایرتوبولانس چرخید به سمت ما. یعنی شرایط طوری شد که ما با هیچ رای نداشیم. اگه پایین میرفتیم. میخوردیم زمین تو فاصله چهار یکی دو متری با زمین بودیم. اگره که داشتیم بالو میخورد زمین. این جناب عبوعت ها نمیتونم چجوری. من هنوز که هنوز نمونجونم جزیم چی شد. که باره دست یه قضی در آورد. میدونید؟ نیست عجیب غریب. یعنی چی کار کرد؟ چجوری ما نخوردیم به هواپیمایی که اینجوری یه دفعه افتاد روی ما فاصله یمیتری حساب کنید. افاق اومد رو سر ما. و ایشون تو دومش فاصله به زمین یه افاقار در آورد و نجاتمون داد. این عزیز اینجاست. یعنی ایشون شهادت دنبالش بود. منتا وقتش نبود. و به هنرمندی ما رو در آورد و خلاسه چونه سالم به در آوردیم و گذشت. سالها بعد افتخار داشتیم خدمت نام جاویدنیای برادر عزیز و بزرگواری که میبینید استاد بزرگ ما هست ایشون. ما افتخارش برفتیم افتخار در خدمت ایشون. ایشون به ما افتخاره رو آموزه ایش دادن. خلاسه ما هم به هونکه وزیفه شدیم خلابان افتخار در خواهد عزیزان شاگردیشون میکردیم. توی ما موقعی نزدیک های اید که میشود چون دیگه موقع تحتیلات بود. همه فکر رفتن مرخصی و تحتیلات بودن. ما میبینیم پروازه آموزه شیر تحتیل میکردیم. پروازه معلمار انجام. یه چک های معلمار باید چک این استرومنت رو انجام بدن سال یکی بار. این استرومنت چک انجام بدن. و یه استنچک انجام بدن. هر شیش بای یه باید. بعد ما دیگه خود آخر سال معلمار پرواز میدادیم. که خیرون راحت بشه از نظر رفتن که رفتن پرواز شون پرچه گردن. یکی فکر زنو بچه شیر مسافرته میخواد بره فنان. یکی رفتن پرواز نیست مشکلی بیشتر یاد. خود اون با هم برواز میکردیم. ما بعدا با علی آقای بزرگوار خدا رمز شهید گرامی رفتیم پرواز کولفیتچه که اشون بود. توی این پرواز ما منورایی که ممنوع هست رو انجام میدادیم. برای معلم ها فقط. یه سری منورایی هست توی افتیارده جناب جانی های استاد بزرگ در جانی هستن. که به ما این تیزاریات دادن که این پرواز ها فقط تو پرواز چک معلمی انجام میشه. این منورا. یکی از اینا زیرو اسپیده. یعنی آقای افتیارده شما چه از در جمعی میاری بالا سرعتی سیفر میشه ریکاوریش میکنی. و این منور بسیار خطرناک و اساسی برای امین هم فقط معلم خلابان ها این تمرین رو انجام میدن. این منور رو انجام میدن. توی چکاشون. ما رفتیم با علی آقا و این منور رو انجام بریم درست سرعت که سیفر شد موتور چکم رفت. کنبرسلستان. بوم. افتیارده هم سه متر فاصل است. برید دوتا موتورش. رفت کنترول ادست دارید. علی آقا با همه محاقت و بزرگ مردی که در پروازده است هر کاری که راپر رو در بیاره نشد افتاد تو اسپین. یکی از جریانی که مادریم توی افتیاره این که با دخت تو اسپین میفتیم کابین اقا کناپی رو بپرونه کنیدی که رو بپرونه این که رو بپرونه ایشتیم. ایشتیم. ایشتیم. ایشتیم. ایشتیم.

00:50:44--->00:50:49
spkr_07: بله استاد فلات اسمین بود احتمانم

00:50:48--->00:53:05
spkr_00: ما با افتاد تو فلات سپین ایس رای دیگه نداشتیم ما باید ایجیک میکردیم کاناپی رو میپراندیم بعد ایجیک میکردیم من تا ما با علی آقا باسه رو هاپی ما من تکرار میکردم پروسیزیر و ریکاوری رو علی آقا انجام میداد بکره این که رو بیاییم پاییم بخونیم زمین نبودیم واسه اگر هاپی ما رو ازیازویم بخیان برای همین خیلی دیر شدیم بگیر اومدیم نزدیک زمین داشتیم بخوردیم زمین من ایجیک کردم یه چیز عدود بیر وقتی معجزه بخواد بیاد هنوز هم وقتی شهید نشد بود که بریم فکر بکنم ایجیک کردیم صد نات باد تو منطقه بود که ما ایجیک کردیم کاناپی من به جایی که اینجوری لیز بخوره اینجوری چرخید خورد زیر صندری من یعنی من برد فهمیم برد که ایجیک کردیم صورتی که من شکسته و خورد شده و هنین گردن من به جایی که بزن کاناپی من چرخیده بود صندری رو زده بود صورتی زیر صندری رو اینجوری چرخیده بود یک معجزه ببینید عزیزان اصلاق غیر ممکنه نرافز یادی های بردار از اصلاق بزرگ میدونه تو اسپین اگه کاناپی رو نفرون کامی نقب ایجیک کنه گردنش غرط میشه تو امریکا افتیاره این کار کرد تو فیلم تابکا نعیادتون باشه تامکروست بعد ایجیک کرد کامی نقب ایجردنش غرط شد درست همین گریان بود تو اسپین بود و همین مشکلی که ما داشتیم داشت این این قضیه بر ما پیش اومد اجزه آسا باد شهیدی که بود اینو زد همین همین باید باید باید شد که ما هاپ واکی برای ما پردی بزید اون خورد زمین چون فاصله ارتفاع خیلی دیر ایجیک کردیم ما بسیل آتیش ها بودیم های باده ما رو برد و دو دو یک چند سطب اومدتر خوردیم زمین چون باید سدید بود خوردیم ما رو کشید که ما حضوش این این غلفای چطر راها کنیم چون میچوید اون رو زمین شدت باد خیلی به هشت داید ما بلاصد قدومه چیاد دادیم و علی آقای نارسی هم کردیم و نگاهی که این افا دیگه کار از کار گذاشته با نگاهی کار گذاشه باید

00:53:05--->00:53:19
spkr_07: استر بخشین استر بخشین کلامتون فکرم چطر حاج علی عباطا پاره شده بود درسته چون یه مقدار ایشون ذر بدید از نایه کمر چطرشون پاره شده بود

00:53:08--->00:57:26
spkr_00: شلامتون میامم فکرم چطره هاج علی عباط ها پاره شده بود درسته چون یه مقدار ایشون ذر بدید از نایه کمر چطره شون پاره شده بود چون شده باید زیاد بود هاپنون در آخرین لحظه ما ایجه کردیم شرحت بود ناسبی نداشت اینی که ایشون بزرش هم زیاد بود این بزرگ برد من سبکتر بودم راحتتر اومدم خواهی این علی آقا سنگین بود یکم ضربه که خورد بدنش باشدار چار سو قوی بود مثل ما جوژی فکولی نبود یکم آره کب کنم اینه که ما اومدیم و خوردیم نشستیم زمین و هلا همون موقع ما چیزامون جمع کردیم دستگاه مون در آن انداختیم رو زمین طبق دستگاه را سوارکیت من که خورد شده بود پهش شده بود بساری من نداشتم هیچی سوارکیت علی آقا که همراهش بود آوردیم بسار آوردیم بیرون طبق دستگاه مون زمین علامت گذاشتیم دو زمین که اگه هاپا چیزی بیاد ببینم و بسیمان را در آوردیم شروع کردیم صحبت کردن که اگه کسی میاد هاپای پیس سفن اومد تو با انتقد اومد ما یه ساعتی برد های بوش بیشه آره هاپ اونا ما روی ویهچه فویدیم اونا روی یه های بررکس یه های بررکس یه های بویهچه فویدیم ما دیدیم هاپای محمد رو هاپایی که جه که هاپا خورده زمین داشت میشرخید هرچی صدام گذر چون باد بار برده و چفصند دون مرتق ما رو نمیدیدن وقتی در چرخیداد فلرز و دیم باز هم ما رو ندیدن صدام روی نفکی نفکیدن چون تو فرکانس یه های بودیم صدام رو نمیگرفتن فکر کردن ما به هفرها خوردین زمین دون صدام رو نگرفتن و هرگیدن تو منطقه اعلام کردن که دیگه کار تموم هست اینا دیگه باتشون خونده هست و امیدی بهشون نیست عزیزان به خاطر که بیان دیگه ما رو جمع جور کنن در اماعی کردن از سوالیروس هلیکوپتر گرفتن و قدر بیان نمال ما تو همین فرصت یه رستایی بزرگ مردان ایران همه جه هستن ما رو دیده بود که داریم یه افیم اومد خورد زمین از کلومتران برتر یه موتور رو هردشته بود تو بیابون برقود خودش این پنچهر میشد از تشنگی بشنگی هلاک میشد این بزرگ مرد واقعا همه جای ایرانی ها تاپن حرف ندارن بکید ما دنبال ما ماقی که رسید به ما هلیکوپتر هم رسید به همزمان شد این بزرگ مرد ما آمدیم چایی هم کنیم باش بریم هلیکوپتر هم اومد تو اون فرکانس هلیکوپتر ویه چه بود ما هم تماسی هم اومد نشست و ما این برادر همون هم اومد پهلون بود و سکت بقدش کردیم بوسیتیم تشکر کردیم و ادرس مشخصاتی گرفتیم و اونی هم خدمتت خدا یارد باشه بزرگ مرد ما حتما میان میبینیمه سهار هلیکوپتر شدیم برگشتیم و پایگاه برای ما تمام بچه ها لباس مشکی بوشیده بودن چونی جریان واقعا دیگه خواته خونده شده بود و شماعت هم طوره بود که در ایران همین بود و وقتی ما آمدید مثلا یه مجزه بود که به خاطر گل روی علی آقا بازم خدا به ما رحم کرد ما قصر دار رفتم اینم فقط فقط به خاطر این بزرگ مردی بود که ما در خدمتش بودیم اینم خاطر دوبار میداشم از این بزرگ مرد که اصلا بینظیر بود حالت و سهر بود و خدا بردش با اون چه لیاقت شده این گرم نداشتیم برای جناب عبو حتا اون جایش تخته تخته مکره خودتون باشه که فرضی آقا خدا را چی بدیم ما خدا را هم به ما کنه که هستیم توی شیطان دنبالمونه ممکره پدرمونه در بیاره نسل عبو حتا باشید که خدا ببرد تو فیاس راحت بشه دیوانی های عزیز شرمنده من در بار چما استاد بزرگ یکی صحبتی کردم و زبان درازی ما رو به بحثی استاد بزرگ برای تزیم آجان چیم آجان

00:57:29--->00:57:37
spkr_01: هر سال زمان ایجکتتون پامی شد میرفت توی همون چالیوانیت بله من بله که بروسیم

00:57:36--->00:58:20
spkr_00: من برده که طول رایی نشه صحبت من دلوی عزیزان بزرگ مرمان که هستن در خود من خجارت میشهم صحبت کنم صحبت تو حالین بشی عزیزان شهر من نم اگر حالا ادامه قضیه هم که میفرمایی نه علی آقا اصلا برنامه گذاشت برامون بیگه اون آقا یکی از بهترین دوستای ما شد دوستای خانوادگی میرفتیم پردوش میامد پردومون سالها ما پرم رفت آمد داشتیم و داشتیم تا موقعی که من اسمان بودم مدام بیرفتیم و بعدی من اسمان دیگه نبودم در خیلی مسیور علی آقا تا آخر عمرش با این عزیزمون برنامه یک برادر و دوست رابطه داریشت علی آقا خیلی انسان بزرگاری بود و قدر محبت و خوب میدونست

00:58:21--->00:59:11
spkr_01: شما یه استراحتی به فرمایید سه تا شکار ناب داشتید به همراه جناب جراح کابین اقابتون سه تا شکار ناب داشتید که واقعا تو گینس باید بنویسن کسی که برحال یک موشک حتی شلیک نمی کنه و سه تا حق ما رو ساقت می کنه من اگر جناب جاویدی ها صحبتی دارن بفرماند اگر نمی خواستم آقای عباسپورم ما رو بگه الان ما چهار نصر اینجا هستیم چهار نصر افشاردهی استاد بزرگ همه ما جناب جاویدی ها هست جناب ابراهیمی هست بعدش ما اومدیم بعد حسین آقای عباسپور اومد واقعا چقدر این کادر زیبایی شده برحال استاد بزرگ در حضور استاد بزرگ همه ما داریم اینجا تلمس میکنم بفهمید جاویدی هم جاویدی اگر مطلب یه هست بفهمید

00:59:14--->01:01:36
spkr_08: ارزم بخیر پسید شمایی که گفتنی در باید جنابی عبواتات تا صبحم که بگیم بادم هست ولی من مفکر کنم که دیگه ساعت تقیباً یا از دارو به یه باشه باش جنوش کنیم من یه مطلب میخوام کلی بگم برای برادرهی که که کهی وقتی میان صحبت میخوانم فیه لایت ارزم بخیر پسید شمایی که کلمه هزار گفتنش خیلی راحته ولی به دست دوردن هزار اسفانی ها میگن که اون یا رو که آجور درست میکنه هزار چهاره خیلی راحت میاند میگن ما چار هزار ساعت پنیز ساعت یه چارده پایدیم من هر چقدر فکر میکنم منی که از روز اوله یه چارده یعنی از روز اوله میه یعنی اصلا سی اکی شهر پریدم سمدن میدونه از اما دوایی هم بودن که روزی درست سراید اصلا هم کانه نبودن بلاخره اگه دورد میپریدم و از یه درستی افچاشتیش میکردم هر چقدر دفتر پروازم نبودن میبینم باز هم سه هزار نصده خوده یه یعنی باز هم به چهاره زار ساعت نمیرسه من نمیدونم بعضی از برادری که میان صحبت میکنم خیلی راحت بعد هم که چنگ تموم شد با دو سرطی افچارده ما روزای سه چهار ساله اول بیست تا سی سرطی افچاردن میپریدیم یعنی بین بیست تا بیست تا چهارداش های اصلا هم هفتشتش هم شد گاهن سی سرطی پرواز بکردیم و پروازه همونم افراج شیش ساعت بود یعنی اگر لفتار پروازه من نگاه کنین این سالهای اول از هشتاد نموت ساعت نیست هشتاد نموت ساعت مال اقلائینا و مال احطم های طرح درابری هست ولی ما با چکاری به خاطر بزینگیری که میکردیم فرقی نمی کنید به خاطر بزینگیری که میکردیم ما این ساعت پروازه را خوب برجه هد پر میکردیم و تا به ساعت پروازه را خدا را احمد کنه من مرحوم حزین داشت که حدود چار زارا هفتش ده ساعت بود من و مهرگانفر و حرنگی هم زور که زدیم آخرش به چار افتر یعنی تو سه و نه ساعت افتر برد میکنن بیگن چار از آفتر افتر بردیم این همی من که تاییزن چکوری باییزن که هفته دو ساعت

01:01:27--->01:01:39
spkr_00: بگرم بگرم بگرم ده هزار ساعت

01:01:39--->01:03:07
spkr_08: آره بگم بعد یکی هم در انترسیبت کردن ها ما جناب سمان آقای ابراهی می کنم کسند کمترین جوانترین پرواز هایی که جوانترین خلبانه که داشته روی خلی جفاز پرواز کردن لاقل دو هزار سن روی خلی جفاز حقی پرواز کردن حالا ماها که حالا شاید کم در حالا من نمیگم بیشتر یعنی که یه موالی در این که خیلی را حد انترسیبت کردیم پنی ماییدی، شیش ماییدی، هش ماییدی، آقای مایی افیجدر ها، افشونده، افشونده، افشونده، افشونده بعد این مایینا یه موالی اگر رعایت این مسائل رو کنن من خیلی منون ها مچکلی البته ببینه معروف دهان آزادی هر چیزی رو می توانه دگرد یه خودمان باید فکر بکنه که ممکنه شنونده هایی داشته باشه که برکره دستی در این آتش داشته باشن و یه مبعی رعایت بکنم گفتن این کلماتا من اسم کسی رو نمی برم کسی خاصی منظورم نیست ولی کلن بعضی وقتا توی لایبا می شنم می شنمم که بعضی اروفقا دیگه خلاصه رو دست همه رو آوردن دیگه خلاصه یه در اون رایت بکنم ملاحظه بکنن تو گفتن چار هزار ساعتا پنیزار ساعتا اینا با نمی دونم با نمی دونم با نمی دونم با ارزو موشمشتن با لکه خود در اون رایت بکنم

01:03:07--->01:03:13
spkr_00: استاد بزرگ ما پرواز کردیم لذت چی بردیم و اونا پرواز نکنن لذت ساعت چی ببرن بی خیار

01:03:15--->01:05:03
spkr_08: سامان جان من تو دفتر برواز نگاه می کردم سمان پوشتر هم کلم روز پرواز نکردم یعنی همیشه ساعت 11-12 شب تکاف می کردم و هفته صبح می می شستم هفته اینه صبح می شستم یعنی هفته ای ساعت شب می پیزنم در بدترین ساعت خیلیش هم با مرحوم خداونم با عباس بابایی می پیزنم عباس می گفت که بچه ها را زیادن کنید یک کار نقضی را با هم می پیدیم بلاخره خودمون را تا صبح ها جد بود بیده ها بگه هم می داشتیم و زمانی هم که می شستیم شما یادتونه خونه ها نگراتیم یعنی من از همون سالای اول یا خدا را حد کنید محنتی را فرمانده گردام بود من از همون سالای اول افترعملیات گردام بودم بعد فرمانده گردام بودم بعد جانشینه نمی دوستان که خیلی را حد میان بندیم حالا این وسط ها که بنام را می دیدونه اونمه هزاره چهار سال فون سال ساعتی هم بنامزه این وسط من دواش دواش پریدم اینه که من دوستان که خیلی را حد میان من نمی دونم با دو سالتی سالتی پهباز اینم که ما هنگ یه صحبت از 3-4000 ساعت میکنم یه مزید داری به قول شما به هزار کرد کنن لحظت چه ببرنن ما بجت بازادیه نگه هر که از سلش میخواه بگه ولی خب بلونم که هم دعای هستن که زیاد شایدیه مباری اختر وشفیه که بکنن اینم ور بکنن تو گفتن رو های هزر ما ساید رو بکنن

01:04:56--->01:05:10
spkr_00: برای رفت روش فکر بکنند یا به همهار بکنند رایتی مسایقا بکنند ببخش من اشاره کردم ببین ما لذت پروازو بردیم مثل اونا ساعت پروازو ببرد

01:05:12--->01:06:59
spkr_07: جناب استاد سحمدی من اجازه میخوام از کابتان همزهیم اجازه میخوام چون بنده انقری به خدمت جناب جاویدیان خواهم رسید دوست داریم ایشون رو تو برنامه برای ایشون مستندسازی کنیم سریال بسازیم برای ایشون و بقیه قهرمانان جنگ من فقط اجازه میخوام که خدمت هایی کابتان همزهی که شاید شما کمتر بدونین حالا جناب استاد ابراهیمی که اتبا میدونن افتخارات جناب جاویدیان رو ارز کنم که شکار هواپمای اراقی تاسته جاویدیان از بیس فروند گذشت اولین میراج اراقی رو در چار آزار هزار سر شست زدن یک فروند میراج اراقی رو در بیست و چار شیش شست زدن یک فروند دیگه افایی دشمن در غرب کشور در سیزده هفته شست زدن و در دوازده آزار شست با شیش میراج اراقی محاصله شدن و یکی از اونا رو سرنگون کردن پنجامی نواپما رو شونزه خورداد در منطقه خارک بیست و نوی تیر شیشمی نواپما و شیش شهری و در خریج فارس و نهایتا جناب جاویدیان ایشون حد دقل دو هزار ساعت پرواز معلمی تو فروند خودشون دارن من دوست دارم یه ریفرنس پیدا کنم که زندگی نامه و بیوگرافی استاد تیمسال ابراهیمیم پیدا کنم و اینو انشالله داریم تدویم میکنیم بزرگان جنگ چه اونهایی که نیستن و به شهادت درسیدن یا مرحوم شدن هم اونا رو انشالله روایت گریب کنیم هم به حسب شایرد کوچک و حقیری که هستیم زندگی امثال استاد ابراهیمی و استاد جاویدیان رو به تصویر بکشیم به کتاب بکشیم بگردیان رو به کتاب بکشیم

01:06:59--->01:08:30
spkr_00: من یک تو پرانتز مذارت بخوام این آماری که دور جوابی دادی تواپیمه هایی هست که مستقیم عصابت شدن ببینید شما وقتی یه دسته پروازی میاد یکیشی که بزنی یعنی همه شو زدی تو معمولیت کنسل می که ببینید اصلا یه دسته بیسفروندی میان شما یکیشو میزنی این فکر پرواز ادامه فیده نمی کنه بومبا و بومباید بری زد بیرن شما اینه ظهر بده خیلی از اعداد بکن متوجه عزیزم این فراد قابل تصور نیست یه جریاناتی که عزیزان انجام دادن اصلا شما نمیتونی هیچ فرق مگی که واقعا بیشینن ساعتها افراد متخصص سجود تقیه کنن بتونن یه زنجیره برینای ارتباط برقرار کنن یعنی این با فقط میشته میگه هاپ مای میراج بزرگ مرد جاوی نیاز زده نه عزیزم ایچی جریان هاپ مایی که ایشون زده اسکورت هاپ مای بمباران بوده هاپ مای میمدن میراج ها اسکورت میکردن هاپ مای پدافندی موازه بنامیشن ایشون پدافندشون زده یعنی ریشه شون زده اصل قضیه که باید جزره خارک بخواه گکسان میشد همه دور دردن فرار کردن اصلا تزیره خارک شما الانت خادرات ایشون بیار یک بار نشون بره پرواز جگر زده باشن این مهمه این شونی میدن منها درددده کند چیز ۸۰ جاجره دیگری چیز ۚ خیفت پودos محجری ند را برشن تبیلیه که نه demand به ه perdeشن یق ayudar نم 있어서 brings who نمبر رائع نوم 350 نمبر

01:08:29--->01:08:33
spkr_06: مدال فتح هم دارم

01:08:36--->01:09:16
spkr_00: اینه نتیجه کار ادامه داره میتونید کشتی هایی که داشتن نفتارو میبردن وقتی ایشون آب بارو میزنه کشتی ها با امنیت رو میرن یعنی چقدر جریانی جریان همه آبیمایی که اماده بودن که کشتی رو بزنن دیگه همه فراکن رفتن کشتی ها امن رو یک روز نشد که به قدرت و تواناییشون کسی شک کنه چرا؟ چونی حتی یک روز هم نفت ایران قدرت نشد سوزورش گزرگ مردم مثل ایشون بودن که این کاری کردن مکه علای چی عزیزان؟ ایشون باقل ماه کلا بگیرن این انسانها رو

01:09:23--->01:09:54
spkr_08: من هیچ بقیه خاطرات و کاری که ایشون تو خلیه جفاز کردن اصلا نمیتونم به زبان بیارم با جناب جنره با بقیه بچه ها چون حالا ما خب از اول اف شاده هم پیدا بودیم آیون اف پنج پیدا بودن به محضی که اومدن ما حتی نداشتیم عرقشون به خشکه بلا فاصله سادره چون میکردیم بوشه یعنی شوانه سادره چون میکردیم بوشه و رویم شد که همی جناب ساماده بلاییم نیگاه بینیتان دواره بچه شکون

01:09:47--->01:09:51
spkr_03: حوانه سادر ایچو گرمی موشه و روزی میشه که همین جناب سماده

01:09:54--->01:14:28
spkr_08: سی سرکی پرواز و اصلاقی میگوید من خسته شدم سی سرکی پیدم جار سرکی پیدم که ما خیلی جارت شد اولتا ما فقط در درازن نفر بودیم فقط شب می پیدیم یعنی روز را درشته بودیم آقایی هم پیدن حالا سیاسته خدا رحمت کرده با آقایی بود که پرواز شبارای در درازن نفر بودیم ما انجام می دادیم ولی معمولا شاه کارها آقایی روز می آفریدن و شب تقریبا سراعت بود ما این روزای آخر ولی خب شبیه هم می شد که مثلا چهار بار اسکرامبل می خود و چهار بار ما می پیدیم بدون این که یعنی نشسته و ننشسته مجرد هم بلند می شدیم خیلی شنگ ایزایی می بدن عربی ها ایزایی می بدن به نخره چهارایی نبود و خب یه بحث خیلی برگی بودیم بحث برشه من رید چه اما جورش میکنم ما تا ساعت 60 شهار که نرفته بودیم بروشه خیلی خلاسه بکنم سی سورتی فکر کنید سی تا پنگ ساعت ما زب کنید ببینید چه قرم می شد سی تا پنجار ساعت ساعت ایرکرافت تایم به ایف شارده اضافه می شد دوتا موتور داشتیم سی ساعت اینجین تایم اضافه می شد اگر ما قرار بود اینجوری پرواز بکنیم باید باید 5 سورتی 6 سورتی تانکرها پرواز می کردن با 5-6 ساعت و اگر اوه لبا پیدا می کردن تا از محرابا می بدن شما فکرون می شد اگر مثلا 6 تانکر 6-5 ساعت می شد 3 ساعت 4 تا موتور دارید 4 تا 3 ساعت زد کنید بودید چقدر می شد ایم تایم به تانکرها بزرد شد حالا این وسط یا 7-7 نمید اگر که مثلا افوره ها هم بودن 10 را بود بود بزرد از این سورت به افوره بنزین می داد از بالا به ما می داد بعضی اقتا چند می بوردن 7-4 ها هم نیمد اگر که اون بسکتر را بشوز کرده بودن تنها می تونست به افچاده بسکتر بزردن اگر بسکتر موردن تنها به افوره ها می تونستن به انزین بدن و فرق هم نمی کرد اصلا معنای آل بدر به معنای واقعی آل بدر اصلا چکار اشتامه سیبی سه هشتامه سیبی پنشتامه سیبی اصلا معنام ها مفرومی ندیش برای ما در هر چرایتی ما تکاف میکردی در چرایتی اگر سنگ از آسا می مات گفتن آل بداریم بلنشیم بلنم شدیم چار اشتامه سیبی فرق نمی کرد عبر تا سی افش هزار پا سی افش هزار پا بعضی وقتا می دفتیم سامن چون یاده باشه یک منطورا می داشتیم من این ای بی با یک منطوره دیگه بازی میکردیم برزی میگرفتیم یعنی یک منطوره باید اتمن در هم افتای بیرمی میمون اگر بیست افش هزار پا سی هزار پا بودیم و با یک منطور بازی میکردیم برزی میگرفتیم فرق هم نمی کرد این بس که تهم وای نمیستد اونجوری اصلا برا خودش دو هواهای مختلف حرکت های جاره می میکرد ولی بچه های شکارتی شده بودن فرق نمی کرد در هر شرعاتی منمی در وزاقه این بس که در تمام طول جنگ ما توی ترینینگ گاهم یکی دو تو تیپ آف گرفتیم تیپ آف همونی که لود برکسانیکه نمیدونن میخورد به بقله بس که و میخورد به بقله آبه مایه جاره و دیگر توی جنگ یک مورد تیپ آف هیچ که دو مرد آقایون چه شهر چه روز در هیچ شرایطی نگرفتن همین آقایی سمد آقایی نگار نکنی به این قهده بالاش این باب در بدتری شرایط بنزین میگره لذت بیردن که حالا توی بار بودم یا بعضی وقتها اگر فرصتی میشد به دلیلی یک تانکه بودیم نگاه میکردیم بچه ها چکا میکردن اگر حالا فرصتی میشد یه وقتهایی مثلا براز میگردیم یا بقلتان که بودیم از یه من تقیی رو مدیم یا دو فروندی بودیم زمانی که میره تو این شرایط بنزین میگره ما اصلا کیف میکردیم لذت میبردیم که چقدر زیبا سمنت تز افتار پنج آمده از ابتداعا پیش افتار در نبوده پیش ما چقدر زیبا بنزین میگره قشنگ صوف کرده میکنه و معمولیت انجام میده حالا میگه خلید به فرصا اون افتفاقات پایین و قرگیری ها شنو اونا رو باید خودش دیگه فرصتی باید صحبت کنید و لذت شده برین ما افتخار میده کنید که درسی ها گرفتیم از آیونی که از افرای افنج آمدن اینا بزرگواری میکنن میگن شایگرد خودشون خودستاد بدن اومدن به شما

01:14:25--->01:14:31
spkr_00: خود چونم استاد بودن اومدن به چما همیشه استادی من فرک کنم که برای امشه هم دیگه

01:14:32--->01:15:25
spkr_01: من یه چند کنم باید شما اگر خواستین تشریف ببرید من جامعه صدا قرد چونم نه الان میشنبین صدا منو؟ صدا قرد چونم صدا نمیشنبین؟ موگوشو یاده میم خوانم بچه ها صدا منو میشنبین؟ حسین صدا منو میشنبین؟ بله بله بله بله من صدا شوان میشم بله چه هزار موگوشو یاده؟ خب جامعه جاویدگی هرتونه تلفونشون زنگ خورده سیر بریم پایینو بیاین بالا خانم موگوشو بره من ببین تیمسال قرد کنید یه بار قرد کنید یه بار قرد کنید قرد کنید بعد دوباره بیارم اتون بالا قرد کنید قرد کنید قرد کنید برید پایین قرد کنید نه قرد کنید از آقارو یه پوشی بیاج اون گوشو یاد

01:15:32--->01:15:37
spkr_02: باید باید میشه من چون تا کامیک بکنم باید

01:15:40--->01:15:47
spkr_01: یه بوشی دیگه هستی هم هم اوکی تاخیر داره اوکی جناب جناب

01:15:51--->01:16:01
spkr_02: جناب مازندرانی جناب فرغانی دیتا فرغانی میخواییم فقط تو این دوبره بیانم این بالا اوکی میشه بیشتار

01:16:11--->01:16:59
spkr_07: حلی جان جناب جاویدنیا یک کتابی به نام نبرد در آسمان برازه نگینامه ایشون منتشر شده من اینو لازمه بگم و ایشون مدال فتح دو هم دارن اینو جزا افتخاراتشونه بگم و یه چیزی هم تا جناب ابراهیمی آنلاین هستم بگم که مرحومه اردستانی سه تا سمد رو خیلی دوست داشت من آقای سمد ابراهیمی رو میدونم سمد بالازاده رو میدونم سمد نقضی بره بره بره تاستلایی که خوردن به کوه بره خدا رحمتشون که ست سمد رو خیلی دوست داشتن و جناب جاویدنیا یکی از ما تیزی هم که پوز میدیم ایشون افتخار اومدن افتخارده یعنی خبل از انقلاب افتخارده شدن

01:16:58--->01:17:02
spkr_02: چک شدن افرادید ادازه افرادید افرادید

01:17:01--->01:17:14
spkr_01: دوتا افنجی افتردهی هستیم شما هم دوتا افتردهی هستیم خب برابریه تیمسور بفرمایید از اون خاطره زیبای شکارتون بفرمایید دوتا این ما رو بی نصیب نذارید

01:17:17--->01:17:21
spkr_00: خواهشم ازیزانم من میترسایم دیر نشده ازیزان هسته نشد

01:17:20--->01:17:33
spkr_01: خسته نشن اینا خسته اینا نزدیک دیویسو خورده این نفر نزدیک دیویس پنجه نفر نشستن الان من نظره صحبتم اینه اینا تا صبح همسه خاطره بگید میشینن بپرمی خواهش کن

01:17:33--->01:24:34
spkr_00: ما در بود وقتم بینیم عزیزان ما شهید او حتی که گل سرسبت ماست ما امیدواریم انشالله لیاغت داشته باشیم که بعد از این که رفتیم روز قیامت خدا افتخار بده ایشون رو ببینیم چون جایگاه شقدر بالا هست که با فکرم او حتی بتونیم ببینیم حالا انشالله که بتونیم اونجا ازماش برسیم و باز هم ازراز ارادت کنم فیض ببریم از وجودش به یاری خدا برای عزیزان این خاطره که بگید منه ما زیاد چون همطور که برادر از اون استاد بزرگ برد جاوید نیا فهم بودن بعد از این که ما افتخارده دیگه چک شدیم و شدیم خلابان افتخارده پروازای روز و الیرت ها همه ایش دیگه ما انجام میدادیم عزیزان این است اینا به جاوید نیا و نیا به خدا رحمت کنه عزیز برادر از اون اینا زندی اینا دیگه اینا پروازای خاص رو انجام میدادن پرواز شب و مواردی که تستای خاصی که افتخارده میخواست انجام بشه اینا دیگه با عنوان آچان فرانسا و کلید افتخارده بودن اونا رو انجام میدادن ما دیگه جوجی فکولیا پروازای عادی رو انجام میدادن نفهمهید چارج سریشون ها رو انجام توی همین گیرون های که ما داشتیم شاگردی میکردیم و استاده همون نشون میدادیم مهارت هامونو چون زیاد بچه هایی که افتخارده ناپا ایراقی روزده بودن تو خلیج فارس ها ایراقی دیگه میترسیدن تا گروشون لایک میکردیم مهماتشون میرخدن و فنا رو میکردن سرده همون که خیلی دانشمند بزرگی بود و برای این مواقعه میکشته تقه میداد یه تقه داد که خواله برای این بسرار رو حل کنم ماهد یه سری بنز سف کلومتر گذاشت تو پایگاه ناصریه بعد گفت که هر خلابان هیگه افتخارده بزنه یه بنز یایزه میگیره بچه ها بچه اطلاعات با ما میگفتن اطلاعات با ما میدادن که چه خبره اونجا به ما گفتنی همتریانی اونجا پیش اومده در جانب باشید پرواز ممکنه تو تور اینا بخوره که میان بنز یایزه بگیرن ما گفتی خاله میریم پروازی که برای ما فرمان کنه هرکی باشید یا کشتی بخواب بزنه یا آفه ما دیگه در جانب پرواز هایی که فکر بکنم از اونجا های جراح بودیم ما دیدیم این معمولا ناغوان کشتی داشتید میرفت به جا که کشتی داشتید میرفت به جا که کشتی های اراقی بگردن به سمت کشتی ها به سمت ما چرخیدن دره به سمت ما میان من بلیه ها گده بلیه ها فکر میکرم اینا همونا های هستن این بایدن بنز یایزه بگیرن دره به سمت ما میان اینا دیگه ارد بایماتشون هوا به هوا هست کار به کشتی ها ندارن امرو روز خوبیه کچه بریم وقتی ها تلویم بچه خوب دیگه بایدن که ما بریم با مارینا ها ندارم این با مال ما خیل روز خوبی شد بریم با اینا ها حال کنیم بعد خب فینیکس برادر از این وضوستان بود برادر جوادین ها میدونن ما فینیکس رو به این مفتی ها و هرکسی نمیزدیم باید وقیه هی فینیکس خردنم کنیم فینیکس خاموش کرده دو بلش کن میدونیم اله الازم شد یک کاریش کنیم موشک سایدواندر چند تا گروله مسلسل میزنیم بهشون بیرینیم چی میشه یکم با اینا حال کنیم رفتیم به سمت این آب و این آد این آد ودود 14 کلوم مائلی که ما کنیدن یک موشک زدن ما تون اطفا خیلی پایین سطح آب بودیم موشکی به سمت ما هم نیمد از فاصله زیاد بقنه ما رد شد رفت بعد از بوشکی رد شد چند لحظه بعد دیدیم همه پیمان رو با هم درگیر شدیم ما گفتیم حالا اینا رو بخواییم یکیشو حمله سخت بگیریم و به چرخیم یکیشو بزنیم و اطفا دیگرش فرار میکنه میره ما کجا بودیم بین بوشه و بندر عباس اینا از ناصری و ماده بودن با تمام طول خلیج هم میشه فارس رو ته میکرم میرسیدن به که بایدیم راحت میچرخی نامش خوان چی کار کننم برای که ما خیلی شدید نگهشو خیلی آسی شروع کردن شما از زم میدونیم بعدی آسی به چرخی راحت میتونیم بیره انترسپت کنه کابین اقیب افتیار یک هستی که داره بعدی برمیگرده بین دو تا تیل اوپا افتیار داره میبینه اون روز جناب جررا به خاطر که ما دو سه بار الیرت زده بودن تو کابین نشسته بودیم هارنس هایی نبسته بود تو سندلی لایک نبود استن بعد برای هم دیگی میتونست قشنان بیرده این برای افتیارا ببینه دو برمیگرده خودش بودتایی نبودی که هارنس هایی نبسته بایدیم بود وقتی اینا میچه اخر هر جا میرن الی آقا اینا رو داره نمیستی به غضیه چی بوده چقدر خوب شد دیده کابین اقا همه اینا رو بیبینه هر جا میرن برای همه اینا رو بیبینه هر جا میرن برای همه بودش خوبه ما میگه راحت بخیانا میچه ارخیدیم نیمت بگاه آره دره از ایک ساعت شیش بیشه ما بریک میکرده یکم آره میچه ارخیدیم که از او حالا در بیاد خطری برای ما نباشید بعد کم بار این کاری کردیم حالا میدونیم ما چون آسته میترخیدیم اونا هم حد اکثر موتورو گویست بودن که به عشق به انزا افتیاردار رو بزنن و برن حال کنن ما همه ای چون میکرده سفی که چند بارهای مدره چرخیدن حملی کنن به ما ماه کشیدیم اینا هم حد اکثر موتورو گویستی بودن یه لقی فکر میکنم یکی شون متوجه شد که بنزین خطرناک شده رولات کردن مثلا تو افایار مرز درگاهی یکی شون ساعت دوازه جلوی ما بود که ما روش همجرون لاک کردن ایمونتا خطرناک شد که باید یکی شون ساعت دوازه جلوی ما بود که ما روش همجرون لاک کرده بودن ایمونتا خبا نمیخواستیم بزنیمون شکل همجرون لاک کردن که باید گاز بده یکی شون ساعت سه مونتا دکتنه همونتا ساعت پنجه ما اینجوری سفروندیم رفتیم مثلا تو افایار مونتا افایار رو اسکورت کردیم که خیلیش راحت بشه که هرچی بنزین اضافه هم دارم مصرف کنم افایار که راحت کردیم برگشتیم دیگه اینا بنزینی فکر نکنم داشتن که بخوان برسن به پایگاه ناظریه ما با این طرفا فکر میکنم چون دیگه کسی اسم دنبار افچهارده زدن بعد از این جلگیان پروازه دیگه قط شده یعنی کسی در دنبار افچهارده اومد نفخواست افچهارده بزنیم اینا همه شون چون گرد تموم شده نیمه درمو رسیده تو پایگاهاش بود این هم تموم شد قائله هنر صدا موسیم وضع مرده اونجا آخر نقشهش تنگرفت و اینجوری قائله تموم شد امیتون من جلوی استاد وضعگ منظرات میخواهم این دارم بگم ما شگرید داری میکنیم این تعلیمات ایشکول بود ما رفیم نشون دادیم به دشمن بزرگواری فرمجر شما با شما هم خواهر شدیم اختیاط رزده واقعا افتخار من اینکه شگرید شما استم شما هم اینکه شما استم

01:24:40--->01:25:20
spkr_01: بیش از همیشه به جام جاویدنی ها و جام ابراهیمی عزیز همینطور جام عباسپور افتخار میکنیم که واقعا امشب رو خانواده عزیز عبوعتا و یاوری رو من مطمئنم که خانواده یاوری هم لایب رو میبینن چون میدونم ولی متاسفانه نتونستم گیر بیارم که بیان افتخار میکنیم که شما بزرگان انقدر زیبا از همون تطارانتون و هم رزمانتون چناب ابراهیمی اولا یه اسفن برای خودتون دود کنید ماشالله شما همین الان یه دونه سرکاندوی هم بزنید کسی تحجب نمیکنه که شما الان وارد نیرهبایی شدید آزه بزار ماشالله

01:25:19--->01:28:03
spkr_00: ماشاالات کلومترم سفر کردن سفر سفر استاد بزرگم میدونه من چقدر عاشق پرواز بودم هرچیشون دستور میداد بدون کم و کاس من انجام میدادم بدون کم و کاس به من گفتن که گردان تاکتیکی ارتوگراند افتیاردن رو اندازی کن من درخیمت شور بودم من و جناب والیو بیسی و جناب مظمبرست و جناب احمدی یوسف احمدی چهار نفری گردان ارتوگراند افتیاردن رو را انداختیم یعنی اسکوادر کچولو که خیال همون رو بیادی هر بقیقی خواست ارتوگراند ما هستیم عزیزان درجانی هم دستور دادن ما هم اطاعت کردیم ما یه گردان کچولوی ارتوگراند تشکیل دادیم چهار نفری درخیمت از جناب سال بودار گفتیم هر موقع شما دستور بدیم هر جای احراق احمامگی گماران میکنیم بقیقی دستور باید آواده استیم میرفتیم از پایگاه دستور توی رنج هناره کمریل میکردیم و اینم را انداختیم آماده آماده بودیم در خیلی بودیم هر دستوری دادن گفتن تسیل سپر راست رو میجبونا و موندن روز این چی کار گفتی چشم ما صبح تسیل سپر رایدن به عزور افتیار دارد قدیمیترین جدیدترین بعد این تسیل سپر راسته با اون لنگگاش با اون لنگگاش با اون لنگگاش با اون لنگگاش با کار گفتن گفتن بابی را انجام ده شو شاهده شهید اردستانی بزرگ خیلی خصاص بود رو خلابانه کسی بازخور نده کار خلاف نکنه به من در سو داد همزمان با افتیار دستور بپرم بعد شهرمنده افتیار دستور بپرم با افتیار دستور بپرم با حرین فنج به خرمان هفنج بنزینگیری هوایی مان ابر خرمان ایرانی هستم که به افتیار بنزینگیری هوایی کردم بعد با مهارنه فنج به خرمان هفنج یاد دادم ما شگیرد ازیزان مدهار کم اینای چیزا باما یاد دادن انسانیت یعنی ما باقعاً به خدا معاملی می‌کنیم حدیثم به امرأزروی که ببینی پیشنماز ما هستن خارج از یعنیان پروازی در بعرفت و انسانیت هم پیشنما زند

01:28:09--->01:28:45
spkr_08: سمتدم صحبت از بنزین گیری کردی. یه بار گفتم که آقا میری با این نکاه را چی جوری زدن؟ یا اون ممیدونم اومدن رفتن تا تنگ ورمون چی جوری؟ بعد از این میراج ها به هم دیگه بنزین میدن. البته یه این هم آخره کار بود. آقا تصمیم گرفتیم که F4 را از F4 به جون بنزین بگیره. یه دونه سنو تنک F4 را سنو تنک را باز کردن. یه دونه بیشوال 7 سده 7 را بستن. با من گفتن که شعور با از F4 به زیمین بگیره. یه دونه با باید.

01:28:45--->01:28:56
spkr_07: یا اونجا بیدن ببخشی اون پروازو من با آقای احمد بخشی تو افور بودم شما تشریفه بردیم برای بنزی اونو ما از نوجه بردن شدیم اونو من خاطرم بفرمایید بفرمایید

01:28:57--->01:34:16
spkr_08: بله خلاصه من با برانزارت هنگانان بیدم وضعیتی که بروز کردم چگونه هست یه بودان کنده بیدم زیره افره و اون به سلاب بیش باده سره باله سره هفته بسته بیدم زیره اون به جای سنو تنک افر خلاصه فرباش من با برانزارت بگشم استعان و با سطفان برخورده حالا دیگه امیه برخورد دیگه باید بگیم رو ما به سطفان برخورده با سطفان برخورده بلنش داریم رفتیم روی عراق ناصر وزدائی و از هم به خدمت شما رویزا زنگین تور با هفر بودن از هم به خدمت شما من رو برخورم با اف چاردن تیمسال رستمیا بازرگان هم بروهم توی جت فالکان نزدیک ما بحواز میکردن از فیلم برده بکردن فیلماش خیلی کفیتاش کمه خلاصه ما به روزایی گفتیم که آقا یه دو سه بار اینو باز کن برونم بیمین چه جوریه چون دو سه بار شده بود که باله هفت زمانی که رها میکردن بسکت کم بشده بود و رهاش رو برون لفته بود من گفتم بیمین من پشت سره دیگه آب زرگه برداشت من پشت سره نباشم که باز کنه این کندشت بیاد بخوره به من خلاصه دیگه نه بد نیست استعیبله خلاصه من اومدم توی پوزیشن اومدم توی پوزیشن ها گفتم آلا چه سارتی برابره کدوم کتاب برابره فلا گفتم خودم به دست می آون کتابش ها سره چه به دست مسئله نیست ناصر جان بود بوده گفتم خب شروع کنم دیگه سه اشتار در جروع کنم شروع کنم دیگه کجا بکره خلاصه پنینات پنینات از آفه گردم بیدم خلوشه سیستد سیستد پنینات بند نیست تقریبا چون خوبه افرم دانواشه اون اگزاستش یعنی یه ذره که من مدن باقا میمیدم توی جیفتاش افرم این بود که سعی میکردم توی جیفتاش افرم نیفتم خبستم دو تا تیرم داشتیم اشهنگ این جیفتاشک رو بازیت میکرم خلاصه پوزیشنگ گرفتیم بودیم خیلی عادیه من مدنم اقلت تا توی پیدی کانتک و برا همون بار اول دقیقا رفتم برای وسط بسکت رفتم برای وسط بسکت و چهار زاکون بنزین از ناصر از افرم گرفتیم برای اولی بار سرداشم یه صحبتی دیگه پر دیدیم گذشتیم در پونزرون یه ماجرات و زش کفتن که خب حالا یه دونه پراپ اف چارده رو روی آر افر برشتیم مجددا شما برگذت این که اشاره میکنید بعد از ده پونده سال برو کابی نقبه عدسته میگفت کابی جلوی افر بپر تیم سارسته میگفت کابی نقبه بپر که گینکانی رو چیک بکنی گفتیم باشه درفی نداریم هیچی خلاصه مجددا این دفعه با هفت ساده هفت با پراپ اف چارده آر افر من کار نقب رفتیم دینکانی گفت من دفعه اول خودم میگیرم گفتم شما اگر که دفعه اول تونست خوده دفعه ده هم اگر تونستی بنزین میگیریم من میام این وینگم رو میکنم میچست بونم آقای جمشد خانه دینکانی روی تونستیم دینکانی هم از معلمه قدیمی افر بودای داشتان خیلی میرسیم خلاصه هم اشبار تورایی گردیم نمیشه دفتن خوبارو بده دیم حالا خیلی سخت بود برای من پرواز کردن با افر چون این فیلینگه با برای هم فرق میکرد ما تویف چارد و دستان داشتیم روی ازنا همون اون استیکم و سده بابا برای افر کار بینگرش استیکم اون جلوهای اینجا بود باید اینجوری پروازم کردیم مثل اینکه مثلا پیچ و رولس اصلا آف کنی برای پرواز کنی اینجوری بود بلاخره یه شواشه کنی دو باره تان گرپریده و گلیم من دستم رفتم برای بار اول شطرر همون بار اول بنزین ها از با هفت سده هفت این همون کار که شما تویف پنج کردی بنزین رو گرفتیم و بعد یه شواشه دیه نکانی رو برسه بلس خواهی کمکش کردیم اونم گرفتا فرداشم یه صورت دیگه دیه نکانی پرید بعد شما با اف پنج اون کار کردی با میگه بیسونو هم پیراستنش از کابی نقبه مجید علی دادی یعنی میگه بیسونو رو هم بنزین گیرش کردیم این دفعه پیراستنش هست پیراستنم از معلمای اولیه افجاده بود میشه هست توی کابی نقبه به صلاح میگه بیسونو و میگه بیسونو هم بلاخره بنزین گیرش کردیم اینجور که یه مدتی هم خوره فرا خودشون با خودشون تمریه می کردن از هم دیگه بنزین میگرفتن ولی اولا به دلائیلی نمیدن اوستانی میگه بیسونو سیاسی هست به دلائیل سیاسی قهتش کردن دیگه ادامه ندن ولی افور های ما الان این قابلیت ها دارن که مجدد دادن سیستمو سواب کنن و به هم دیگه بنزین بدن و هر میشه می رو انجام بدن در هر افتفایی چون چون در جهت ما سر مسئله آرفور خب باره ها رفت بودیم از تا اینکه من ارتفاعی هزارها پونس اخوابه زیاده رفت بودم ولی از افور دیگه این قابلیت داشت که در ارتفاعی خیلی پایین حتی مثلا ست پایی ریسفان میشود بنزین بگیری و در جهت خود دارو شدید این کار هم انجام شد من فکر نمیگه بخواهم ادامه بدیم این بحث تا صبح ادامه داره

01:34:16--->01:35:29
spkr_01: چند تا کامنت رو بخونم جام فرغانی خیلی به شما سلام رسوندن و گفتن جام جاویدنی ها افتخار نیروی هوایی هستن همینطور جام ایزستت های عزیزم که در لایف هستن از صرف جام می نسته رو خودشون به شما قهرمان جنگ درود فرستدن و خانوم سارا ایکانی همشیره تیمسار ایکانی این خلبان گردان شناسایی هم از همینجا به شما سلام دادم پین کردم جام موزن بدانی عزیزم برای همه تون درود فرستدن و ارز کنم خدمت شما جام اوویسی عزیزم و جناب جام فر پسر کپتن جام فر پسر جاویدنام تیمسار جام فرم برای تون درود فرستدن و به جام ابراهیمی گفتن من بهتون افتخار میکنم امو بفهمید از جام جاوید جام فرم اگر میشه هر دوتون یه خاطره بفهمید تا بعد جام عباسپورم از جام عویتو بگن بفهمید خواهش بگنم بفهمید خواهش بگنم بفهمید خواهش بگنم

01:35:30--->01:35:49
spkr_08: از من به خدمت که من جناب فرغانی و جناب ایزدستا افتخواه بکنم که شاگرد هر جفتشون بودم. هم جناب ایزدستا هم جناب فرغانی. من جز افتخواهات همه زمانی که افرم می پیدم شاگرد آقایون بودم. اگه چیزی هم یاد گرفتیم ما از این آقایون یاد گرفتیم.

01:35:46--->01:35:49
spkr_03: مجتب девزار مخبر ہو این بSiوت ویناد ویناد ویناد.

01:35:50--->01:37:09
spkr_08: جناب مینوس بهرم که حق اصدادی دارن توی افت چارده برای ما و جوزه افتخاراتی هست که ایشون فرمان به یه منطقه بودن و همون سالهای اول انقلابی یا قبل از انقلاب که من اومدن به افت چارده در خدمتشون بودیم و واقعا باعث افتخاره که ما در کلاسای جناب مینوس بهرم شکل کردیم و جناب گوهری و جناب عبدالای فرد که همونز هم زنده هستم طلابان حفظشون کنه جناب مینوس بهرم خدا برمان حفظشون کنه و همه آقایون جناب دوهری همه ای اصد خدا حفظشون کنه جناب جمه هم سال هم جزوه دروهای بودن که بعد از همین جناب سمده افراهیم و اینا کشفه بردن با افتخاره خدمت شما من جزوه یادشت هم هست با خسیم قاسمیان هنوهی با همسن از جناب درست بگن با باقیر بنایی این سنفر بعد از سمده اینا آمدن اومدن از افورب اومدن افچارده و بسیار خلابانای شارد و باسواد و کیپوه واقعا جانفر حسین قاسمی و خود باقرکانایی واقعا باعث افتخار بودن و ما افتخار بکنیم که باقیرون پرواز کردیم و دست مارا تو افچارده خیلی خود گرفتن یادشون گرامی باد

01:37:09--->01:37:13
spkr_07: روح جناب ایکانی هم شاد باد روح جناب ایکانی هم شاد

01:37:12--->01:37:59
spkr_01: سرکار خانم گلنار جانبانی ببخش اینم بگم با شما سرکار خانم گلنار جانبانی هم از شما تشکر کردن هم هم از تمام عزیزانی که توی این چند وقتی که برحال برای روح پدر بزرگوارشون هم آمرزش آرزو کردن هم خیلی زحمات زیادی کشیدن عزیزان برای بزرگ داشته سالگرد پدر گرامشون من از همینجا خدمت سرکار خانم گلنار جانبانی و جناب آقای انوشیلوان جانبانی عرض عدب و ارادت دارن و امیدوارم که روح پدرشون شاد و سایه مادر گرامشون بر سرشون مصدام باشه بفهمه جناب جاویدنی ها صحبت مخواستیم کنیم

01:38:01--->01:39:42
spkr_08: از جناب جامعانی و خود تیم سال خاتم ما سالهای پنجا و سه تو گردان یازده بودیم من یادم تیم سال خاتم میمدن روزای یک شنبه و شنبه ها بعضی موقعا پرواز کنم توی باشگاه پنجا و شست نفرم و خلابان بودیم میمدیم یه دونه کاغذ آچار با اون دریچه بوفه میچسپوندم هنکس از آرومد زیرش میمرش که من صفنو چی میخوام تیم سال خاتمان که میمدن ایشون هم میمدن مینرشتن حالا اگه نفره 47 هم بودن یا 48 هم بودن 48 هم اسم خودشون میوشن و سروازه حق نداشت که خارج از نوبت برای فرمان بینی روحایی صفحانش را زود تر بیاره و یکی دوبار من تو خود باشگاه گردان یازده بودن که آوردن صفحانه را بگردوندن یکی دوباره هم خدا رحمت کنه تیم سال جامانوینا اینا درست بما دیدن ایشون هم اومدن تو بودن یازده صفحانه خودن ایشون هم همین کار کردن یعنی سروازه میخواست خارج از نوبت برای شد من میدن درن تو اتاق فرمان دارن مثلا جناب پورسوای جناب شهنلایی یا جناب فاتف شهر بشینن میبهدن تو باشگاه داخل محاکس صفحان دارن میشستن و این ماها فرقی هم نمیکرد عشق هم میکردن که ما تو سروازه هم بزنیم حتی شروفی هم بکنیم باشند به ما بیار ببین که چرنگی درس انسانیت و مدیریت چی هست چجور باید یاد بگیریم که چه بکنیم و باره ها من شاهده این دروب و ویرگوار تیمسا خاتم و تیمسا جامانی بودن که سرستپانه این کار را کردن یادشون گرام میباد

01:39:44--->01:40:20
spkr_01: فرزند جاویدنام جلیل زندی امیر عزیزم به امران نادر عزیز پسرانشون به شما درود میفرستن من میخوام شما یاد کنیده جناب زندی و جناب سمدیم جناب ابراهیمیم اصخایی میکنم یاد کنند جناب مهنتی سرکار خانم مهنتی جاویدنام این خلبان برتر واقعا و انسان شریف که در افچارده هم رزم شما بودن در لایف هستن جناب ابراهیمی از جناب مهنتی و شما ام از جناب زندی لطفا یاد کنید جاویدنام

01:40:22--->01:42:05
spkr_00: برم اصلاح جمع من باید ببخشی دارید من خدمت ارز کنم که ما ایشون ما رو معدب کرد بکنید خیلی جالبه باقی ارز اخلاق داد ایشون به ما درست هست جناب جوادنی ها اصلا ایشون فوقولاده با معرفت بود در سخت تنین شراحیط خودشو کنترول میکرد بهترین اصلاوله اجام میداد در بهترین تصویم میگیرد و ما آموزش میدیم غیر از پرواز از ایشون چگون زیستن رو یاد گرفتیم مثلا فوقولاده بود این انسان واقعا من خودم وقتی این برادر عزیز رو دست دادم خودم از احساس کمبود کردم که چقدر انسان ها بتونستان از این انسانی با لایق نبودیم که بیشتر از ایشون بگیریم نیدیرین؟ ما به جواب نید ما هممون معلمم اخلاقمون نیشون بود هممون بلا استثمار جا مهنتی جا مهنتی از من بگیردشون بودیم در انسانیت کلی سایی های ما ولد نبودیم ما سخور میدادیم حرکت های بدی میکنیم بدون که به کسی بگیم ما یواشی بودیم یک گوشه که آور ما بوداره مخفیانه ما میگویم این کاری کردی درست نبای اینجوری میکردی با با عدب شدیم یعنی ایشون درس عدب باید خونزیستن به ما آموخ که فهم بیدیم با با ما چقدر عقبیم ما فقط فکر پرواز بودیم حواست اون نبود که محیط اطراف بونم از اینجامه انسانیه بایدیم و دارت تربیت و عدب هم داشته باشی و ایشون به ما اینه یاد داد و من مدیونشون هستم ردی نظر به شدت خدا رحمت کنین بزرگ

01:42:04--->01:42:37
spkr_08: باقی یکیه من این افتخاره باشتم که در همهدان قبل از انقلاب با جناب مهنتی و جناب زندی با همه فرمی پریدیم با همه فرمی پریدیم البته جناب مهنتی و زندی یک کلاس قبل از من اومدن افچارده من یک دوی پنجه و هفت اومدم اینا نینه دومه پنجه و شیش اومدن اومدن افچارده و مجردن همکار شدیم با جناب زندی با مجهد دادن تو ترها ورنامه در در درستان ما همکار بودیم با جناب زندی

01:42:42--->01:42:45
spkr_02: از Litervانی کنیدنه بطر bleachتنا بنامدAP دیگی PZ ciertoه

01:42:44--->01:47:28
spkr_08: یادی میکنم اینه که واقعا مدیر و مدبر بودن چه جناب زندی چه جناب مهنتی خصوصا زمانی که من افسر عملیات گردان 82 بودم سمجا چه جناب مهنتی فرمانده و زندی مادن عملیات بود من پولیس بده بودم مرحوم مهنتی پولیس خوبه بود یعنی تو گردان مجموع بودیم یعنی ما همزمان ما باید مهموریت بود شهر 7-8 درمه پر مفرست دیم امیدیرم همهان گسترش داشتیم گاهی اوقات مهند رابادم گسترش داشتیم حالا میگه چند تا خلابان افتادم بود داشتیم که در آنواه سجا خود اسطحانم اسکرنبیل اسطحان ها داشتیم ترینگم تایلاشتیم حالا فکر کن بود بسی تا آدم بود چه جوری بلاخر رفتار میکردیم من یادمه یادی بکنیم از خدا رو احمد کنه سمه جان از شاد میشه شاد میشه از شاد میشه امشب یادی بشه ازش چون این فرق ازش یاد میشه شاد میشه از در بخیمت شما بود دوربین تون آره من در در خلابان یه یخ کنشتم پشتش اگه نرابه کنی این یخه که این داغ نکنه داستانه این گوشیه که قط میشه این جوریه از شادیه از شادیه یه تاییه یه تاییه اخ درشتن این جوریست که بتونید دو سه ساعت صحبت کنید بلاخشون که ما دیگه یه باید یه خوارم نشون داریم آره از اون پشتش اگه این داغتانه گوشی دارتن بله بله واقعا واقعا اشون چه جناب زندی چه جناب مهنتی مدیرهای بسیار لایق خلابانهای بسیار شجاع و بسیار مدیر و مدربه واقعا مهد جناب ایکانی باید اشاره بکن من همه دان که بودم سالها در گردان سیادور با جناب ایکانی با هم بودیم بعدن که ما رفتیم افتاده ایشونم اومدن آرفور پایدن خیلی از میشنای عکاسی که انجام دادن بیش از نوید در صده میشنای عکاسی که گردان یه یازده ایشناسای انجام دار ما از اسفرهان اسکورت می کردیم اسکورت می کردیم و اکثرش هم زمانی که می خواستن دارن خیلی داخل هم خواستن دارن از برداد اون طرف ها بگیرن چون ما مجاز نبودیم که از مرز خارجشیم و بریم تو خاک عراق باید حتما این طرف تو خاک خودمون میموندیم ولی اونها دایره بزرگ داخل عراق رو میگرفتن ما این سایده اونهای گردش بگردیم چون نمیتونه حسیمم تو مکس بی ما زمانی که می دفتیم مکس بی هر بطورمون هزار پوند سمه داری یادم اشتما هزار پوند مصطفه بزرگش می شد یعنی ما چهارده زمانی که داشتیم کلن هفته کلن هفته دقیقه و نیم تا فلیمات بزرگزین داشتیم یعنی یکی داشتیم مکس بی هفته دقیقه و نیم تا فلیمات حالا این بیدیم چرا ما مثلا اینجا ما کم داشتیم که بخواهم به آرف رو بارسیم نمی تونستیم نه با سرعتشون می تونستیم بریم نه بینزینون می رسیم تا این قطع افتر برنه بمونیم این بود که این سایده یه خود هم اقعب تر و می سویم و اقعب پیماییی که می خواست بیادار پر حمله رو کنه از جلو ما اینها رو اینها رو اینترسپ می کردیم اینترسپ می کردیم یکی دو بار من مزبورم فینکس من رها کردم و در زمانی که ما اینها رو اینه هیچ وقت هیچ آرفالی زدی نشد مرحوم زلتقاری هم به صلاح کسی ازکورتش نمی کرد و برجت خیلی کم اتفاق افتاد خیلی کم برای آرفال اتفاق افتاد به خاطر ازکورت هایی که ما برای آرفال انجام می دادیم و واقعا سیلشو می کردیم به خاطر ای که ساندور خودشون دیفید می کردن فقط بحثه آفهمایی میراج و آفهمایی که ایدان می مدن بودن که ما خیلی راحت دو فرونده افتادن که برفتیم یکی من هفتش درمال اقعب ترتون یکی روی می سدیم که هم دیگر هم کابل کرده باشیم و کاملن آرفال رو ویجوالی هم با چشم داشتیم هم ارتوه ارتکن می دونیدیم به آرفال بذاریم خود ارتفال این خاصیت نداشت ارتوه ارتکن ولی آرفال فور خاصیت ارتوه ارتکن داشت ارتوه ارتکن داشتیم اینا می دیدن که ما همش همه اش درمال باشون فاصله بریم خیلیشون راحت بود که افتادن با چشم ارتکان تریل بشتن

01:46:47--->01:47:05
spkr_00: یه ها رفعه انجام می دادیم و از واقعا سیبشو می کردیم بخاطر این که سانده رو خودشون دیفید می کردن فقط بحث اپمایی میراج و اپمایی که ایدان می مدن بودن که ما خیلی راحت بفرونده افتیاردن که می رفتیم یکی بون هفش درمار اقل ترتون یکی روی می سدیم که هم دیگر هم

01:47:28--->01:47:43
spkr_08: با چشم هم خب میدیدینشون میدیدینشون و واقعا حفظشون میکردین و بیشترق مثلا اکسایی بسیار خوبی هم مرحوم ایکانی گرفتم خدا رحمتش کنه خدا رحمتش کنه تیاریم از این سو میکرده

01:47:41--->01:49:15
spkr_01: سرکار خانم سارا ایکانی عزیز که همیشه یاد بردرشون هستن خیلی سال ما خدمت ایشون هستیم خدمت آقای مهندس همسر گرامشون هم سلام میرسونیم و عرض میکنیم اینشالله که اقصایی پرمهر مادر و خانواده برسر شما مستدام باشی انشالله ما به امید خدا یه برنامه هی هست که برای بزرگ داشت جام ایکانی خواهیم گذاشت که خانم سارا حتما حضور خواهند داشت در این برنامه به همراه هم رضمانشون درود بر شما من کیف کردم جناب جاوید نیا به خاطر این تره من همیشه گوشیم داغ میکنه میبردم تو فریزر میذاشتم یه بارا که خونکشی ولی الان این پد یخو از این برد دیگه میذانم اینجا چقدر تره جالبی بود خیلی فکر عالی بود این خلبانهای استاد قدیم همیشه اینجوری همیشه یک بلاخره فند بالای دست همین ماهادون من نخوام قول بگیرم ازتون بزرگواری کنید اینشالله یه روزی دوستان میگن شما باشید جام مازندرانی و جناب ابراهیمی اینشالله با امید خدا یک بحثی رو داریم با هم دیگه اینشالله با امید خدا چون صحبت زیاده من از جام عباسفور میخواهم یه خاطری از جام عبوعتاب بگن و ما امشب خدافزی کنیم تو اینشالله یه شبی دیگه در خیلنتون باشیم بفهمه جام عباسفور با امید خدافزی کنیم

01:49:17--->01:49:39
spkr_07: من ضمن عرض سلام مجدد خدمت استاد سرورم جناب فضلال جاویدنیا جناب استاد سحمد ابراهیمی خجالت میکشم تو کادری باشم که آقای جاویدنیا و جناب ابراهیمی باشن خجالت واقعا خجالت میکشم تو این کاد قرار گرفتم درس پس میدم

01:49:39--->01:49:42
spkr_00: افتخار میکنیم باقید شما

01:49:43--->02:03:49
spkr_07: کچیکه شماییم غربان کچیکه شماییم روح و جادر واقعا امشب بیشتر صحبت مرحوم ابو عطا بشه روحیشون شاد من الان به قول شما وقت گذشته از خاطره گذشته من فقط به این اشارهی که هم استاد ابراهیمی هم جناب جاویدنی ها کردن من دوست دارم به این اشاره کنم که بله دقیقا حالا سالیان سال جناب جاویدنی ها و جناب مهنتی با آی ابو عطا به انواع مختلف پرواز کردن همکار بودن ولی ما وقتی رسیدیم که خب ما شاگردان ابو عطا بودیم ما شاگرد حسین قاسمی بودیم و ما شاگرد اونا بودیم ولی حالا اینم بخوام بگم نکته که جناب ابراهیمی دقیقا بورزایی و یعنی زدن به هدف و جناب جاویدنی ها مرحوم ابو عطا رو جا داره که از مظلومیتشون یاد کنیم حالا از خوبیهاشون از کراماتشون جناب ابراهیمی فرمودن جناب جاویدنی ها فرمودن از کراماتی که داشتن ولی جا داره که از انسانی این همه صاحب کرامت انسانی که صاحب خانواده مذهبی بود پدرش فخر المددهین بود و مادرش یک انسان یک خانم مومنه یک نجیبهی بود و حد دقل در جمهوری اسلامی این انتظار نمی رفت که به علی ابو عطا یه درجه تیمساری رو دریخ کنن و من به سراحت این رو ارز میکنم و زمن سلام به همسر مرحوم ابو عطا و فرزندان بزرگوارشون محمد آقا و آقای دکتر امین ابو عطا خیلی یادم میاد که روزی که ایشون شهید شد دقیقا روزی که ایشون شهید شد حالا ما اون تیکشو یادم من روز قبلش دقیقا به فرمایش آقای جاویدنی ها و جناب ابراهیمی ایشون تحت فشار بودن حقشون خورده شد حق اون همه زحمت اون همه پاکی اون همه صداقت اون همه بزرگی یه تیمساری حد دقل چیزی بود که از ایشون دریخ کردن و یادمه که همسر بزرگوارشون و فرزندانشون وقتی که اومدن اکسه ایشون روی تابوت مثلا چاب بکنن با درجه تیمساری اومدن اونوان کردن که آقا ما چیزی های که تو زند بودنش بهش ندادین نمیخواییم برگشتش بدین و من درجه تیمساری برای جناب ابراهی اصلا چیزی نبود اصلا چیزی با عرضشی نبود چیزی نبود که واقعا به قول جناب ارواهمی بخواد مثلا زحمات یا بزرگی جناب ابراهیت ها رو اون درجه نشون بده ولی الان همین در سال 1400 که میبینین بچه هایی که مثلا پیشه بنده حقیر مثلا صدفان هایی بنده بودن الان درجه تیمساری چسبوندن و من خیلی برم عجیب بود که این نظام چه چالشی چه جنگی با خودش داشت چه جنگی با ابراهیت ها داشت چه چیزی از ابراهیت ها دیده بود سیاسی دیده بود چیزی دیده بود خانواده مومن متدین جامعان جمهوری اسلامی یک درجه رو بهشون ندن و به قول جناب ابراهیمی ایشون تا حدود 29 سال و 8 ماه خدمت ایشون پرواز کردن خود کافتن همزهی درجهن هستن اون روز اصلا کس دیگه بنابود که بپره و حالا نمیدونم جناب حمزهی بودن یا جناب شفی یکی از این دو نفر با عنوان معلم دارشی آوری بنابود بپرن بله فکرم علیقا حمزهی بودن بنابود با دارشی آوری بپرن اسکجویلم شدن که بپرن مرحومه ابتا چون خودش دارشی آوری آورده بود تا پیری سولو اومد این جمعه رو اونوان کرد و نمیدونیم واقعا ارفانی بود چی بود که در من گودن من میخوام آخرین پروازو خودم بکنم باقیه و ما دقیقا نفرمیدیم یعنی نفرمیدیم یعنی آخرین پروازو زنگیم یعنی پروازو به شهادت یعنی پروازو به ملکوت یا واقعا آخرین پروازو دارشی آوری رو میخوام خودم انجام بدم و اومدن و جناب همزهی بونان معلم آیی آوری میخواستن پرس کنن که برنامه رو چینج کردن و خودشون اومدن پرواز کردن و متاسفانه اون اتفاق ناگوار افتادو و دیگه الان ولی من در باره اون سانه زیاد صحبت نمی کنم ولی من یکی دو باری که افتخار داشتم به هم دستور دادن عمد کردن که برم به نیابت از ابن اگه یه مده سخنانی در مده ایشون نوشتم و یه جای خوندم بعد عمد کردن یکی دو بار پشت تلفزیون و رادیو در باره جنابه و حتی صحبت کردم من فقط وقتتون رو اطالع کلام نمی کنم مقصد پیش اساتیدی مثل جنابه ابراهیمی و جنابه جاویدنی ها من فقط این جمله رو میگم چون تعابیر مختلفی و جنابه ابراهیمی به کار بردن خیلی زیبا خیلی زیبا تعابیر جنابه جاویدنی ها به کار بردن که اصلا بنده قاسره ولی بنده جملهی که گفتم گفتم میگم و خواهم گفت ما وقتی که مرحوم اباعتا بین ما بود با وجودگه ایشون سن پروازش یه سنی بود که خب دیگه داشت اواخر پروازش بود و ایشون پرواز آنچنانی هم مثلا به اون صورت نمی کرد وقتی که جنابه اباعتا بین ما بود علا تایشون فرماندهی تیپ ما بود ولی وقتی بین ما بود ما فکرم خب یه نفر عباسپور هست آیه اباعتا هست آیه والی و ویسی هست آیه منصور محمدی هست فلانی هست و این فکرم یه نفر وقتی که اباعتا رفت خدا شاهده جناب ابراهیمی عزیز جناب جاوینی عزیز خدا رو گواه میگیرم مثل یه دندونی که مثلا انسان میکشه میگه خب یه دندونه دیگه یه دندون خدا رو گواه میگیرم وقتی اباعتا رفت ما تا ماها ما تا ماها احساس یتیمی میکردیم یعنی فهمیدیم یه کوهی از بین ما رفت یعنی اصلا به اندازه یه نفر عادی نبود یعنی متعدد نمیشدیم خدا رو گواه میگیرم روز شهادتشون همه احساس یتیمی کردیم و اصلا حس میکردیم دیگه چی کار کنیم اصلا کی دیگه باید چی کار کنیم یعنی احساس بی پدری میکردیم یعنی واقعا ایشون بزرگی روحش عظمتش اصلا نگاهش اصلا ایشون نمیخواست پرواز کنه ایشون فقط همون بین گردان و تیپ هم پیاده قدم میزد برای ما پشتوانه بود حمایت بود برای ما افتخار بود و نفهمیدیم خدا رو گواه میگیرم نفهمیدیم گاهی حتی بچگونه ایشون رو ازیادم کردیم و ایشون رو مکدرش کردیم دوچار کدورت خاته شد از من عباسفور حد درقل شاید این شد ولی بعد که ایشون رو خدا رو گواه میگیرم یعنی اصلا حس کردیم یک کوهی یعنی مثلا به اندازه ی صد دفعه از بین ما برداشته شد و بسیار زمان برد و من بازم میگم که بسیار بباید پدر پیر فلک را تا دگر مادر گیتی چطور فرزند بزاید یعنی خیلی زمان میبره تا دیگه ابو اطاها حتی ای کانیها حتی بهروز نقدی بک استاد مسلم افور عبرفانتوم افور چون دوست درم چون استادم بوده دوست درم یادشو بکنم یعنی واقعا جناب ابراهیمی به خودتون افتخار کنیم شما فرمودین که اونا جاشون تو بهشتو ما باید یه فکر بر خودم میکنیم ولی به خدای احد و واحد من حقیر من حقیر که یه انسان حقیر هستم آیا ابو اطا که مسئلش اصلا حله پدر به اون پاکی مادر به اون پاکی همسر به این افیفی و همسر به این خوبی فرزندان به این سلحشوری و به این آقایی آیا ابو اطا که جاش مشخصه ولی جناب ابراین من خدا رو گواه میگیرم قصد چاپ دوسی و تملق ندارم امثال شما ها خودتون واقعا خودتون نمیدونین قدر خودتونو وجود بزرگانی مثل شما مثل وجود پیامبر در میان امتشه یعنی وجود شما آقای جاویدنیا و بقیه عزیزان آدم وقتی که بهروز نقلیوی از دست میده آدم وقتی که سمد بالازادر از دست میده آدم وقتی که آقای ایکانی از دست میده آدم وقتی بقیه بزرگانه از دست میده وقتی میشنویم جناب محققی مثلا دو چار کسالت هستن اینجا میفهمیم ما واقعا اگر هم سازمان اگر هم سیستم اگر هم حاکمیت قدر شما رو نمیدونه و نمیدونه چه جواهرهایی مثل شما هست ما قدردان هستیم دستبوس هستیم آقای همزهی داره با تمام طوان در این لایوی که به این زیبایی ترایی کرده مدتهای مدت داره نام قهرمانان شهید اونو و نام قهرمانانی که زنده هستن و به فراموشی سپردشن ایشون داره زنده میکنه بنده کچکتر حقیرم در اسفحان به نوبه خودم دارم از مرحوم محمود اسکندری حسین خلدبری و و و و و و آقایین دیگه دارم تلاشی میکنم ولی مطمئن باشین که ایران نام فرزندان خودش رو فراموش نخواهد کرد فراموش نخواهد کرد و هر چقدر هم که حالا میارا عوض بشه دوران عوض بشه ولی جناب ابراهیمی شما گنجین جناب جاویدی ها شما گنج ماین و اگر الان هر کسی حالا به ما خود ما هم که به جرگه بازنشستگان پیبستیم ولی هر کسی میاد به ما احترام میذاره ما میگیم نه احترام رو بیاییم به جناب جاویدی ها به حسین خلدبری به بهروز نقدی بیک و و و و امساله هم بذارین و ما اینو انتقال میدیم ما اگر به اندازه شما نتونستیم در جنگ قهرمانی کنیم قول میدیم که شاهدان خوبی باشیم ما شاهد شما بودیم حالا شاید جناب جاویدی ها شما منو در افچاردن ندیدین چون دیر اومدم ولی قبلش اففور بودم و شرح هماسای شما رو میشنیدم و در کنار هم رزمان شما در اففور اونجا خدمت گذاری میکردم آیا اکبر زمانی سرورم تاج سرم اکبر زمانی در کنار هایشون بحمن سوریمانی استاد سرور سید همدالله کیان ساجدی مصطفی شیاری اسدالله هایری در خدمت آقایین تلموز میکردیم و اونجا و من پرحرفی نمی کنم به خاطر سیعیه که خورداد 1383 که این اتفاق ناگوار افتاد به روح مرحومه ابو عوض ها درود میفرستم و آرزوی رحمت و غفران میکنم گرچه ایشون بخشیده هستن ولی خواهش میکنم ببینین جناب ابراهیمی ما به قول خودتون که میفهمنی ما به شما و جناب جاویدید در این درس پس میدیم ببینین دو مصلا هست یکی از خود راضی بودن یکی از خود راضی بودن از خود راضی بودن تکبر غروره و مزمومه ناپسنده ولی شماها شما جناب ابراهیمی شما جناب جاویدنی ها شما مرحومه اباتو خدا رو گواه میگرم از خودتون راضی باشین وظیفه فرزندی این مرز و بوم رو به نحوه احسن انجام دادین من خدمت جناب براتپور رسیدم آخرین باری که خدمت جناب بارا زاده و خدمت جناب براتپور آقای عباسر حمزانی رزا رحمزانی و اسمایل مصحوی خدمتشون بودم داشتم میگفتم مستادا اساتید بزرگ باران قهرمانان ما رو افت کنین اگر کتایی داشتیم اگر قصوری داشتیم ببخشین شما نیروایه به ما تحویل دادین و ما هم نیروایه دادیم به قشن دیگه تحویل میدیم ببینین بزرگی روحه آقای براتپور ببینین بزرگی روحه جناب براتپور ببینین ایشون اومد پشتیری بون در اومد به من گفت آیا عباسر ما اگر کردیم وظیفه من بود شما وقتی نیروایه هوایه تحویل گرفتین که نیروایه هوایه فتیگ تر بود هواپیما ها فتیگ بودن نیروا ها کم تر بود امریکایی در کار نبود فلان نبود و منظور منظور که میخواهم بزرگی ایشونو بگم در ست که من با تمام قد جلیشون تحضیم میکنم اگر صدای منی میشنم من دست ایشونو میبوسم و بازم دارم عرض میکنم جناب ابراهیمی جناب جاویدنی های عزیز و سرور از خودتون راضی باشین شما وظیفه سربازی وطن رو و وظیفه فرزند خلاف وطن رو انجام دادین و خدا انشاءالله بهتون عمر و عزت بده و ما ببینیم شما رو نفستون گرم باشه و ازتون تلماز کنیم و به قولت دیگه این آخرین چیزون یخ گذاشتنه پشت موبایل اقلیم این آخرین درسی بود که یا گرفتیم من جاوید اینه دست شما رو میبوسم حرفو کتاها میکنم بادم خجالت میکشم که در کنار در کادر جناب ابراهیمی و شما قرار گرفتم آیه همزه ام فرمودن اومدم

02:03:49--->02:03:58
spkr_01: نمی شما گرم خب آقا کلام آخر و جام جاید نیم شما بفهم و جام ابراهیمی و خدافزی کنیم بفهم

02:04:00--->02:04:23
spkr_08: من برای شما جناب عباسپور عروضی موفقیت میکنم میدونم که شما فرزندان خلطی هستید و میدونم که از این آب و خاک بالاخره نگهداری میکنید و ما هم هیچ کاری به جز انجام وزیخه نکردید خداوند آخرانده همه ایمارا به خطبه به خیل بکنید سمجم جمعه برمید

02:04:25--->02:05:11
spkr_00: آره عزیزان من بر ارز کنم ما که با خدا معامله کردیم ما اکیز توقعی نداریم هیچ وقت هرگز من شهرمنده هم چون خودمان منو به آرزوم رسوم خلبان بشیم خلبان شدم من شهرمنده نطور سمونیم که باید خدمت کنم به خداوند صبحان این همه لطف ببند کرده این گوشه باید که جور ما رسید کردیم ما شهرمنده ایم از توقعی از کسی نداریم که چی کار کنه بارمون نیاز به خدا رو داریم به خدا رو داریم شکی درش نیز خدا اما راضی باشه بقیه رو بید خیال وقت و خدا شکی درش نیز خدا از ما راضی باشه من بزن این اصطادان من راضیه اینشانل از منم راضی بشید که در دبار اینشانل

02:05:14--->02:05:31
spkr_07: خدا راضی باشه مردم ایران راضی باشن و این آب و خاک از ما راضی باشه همین که باید میکنه این آب و خاک مردم ایران و خدا از شما راضی باشه و مارم ببخشه انشالله

02:05:30--->02:07:05
spkr_01: ممنونم و عباسفور عزیز که واقعا یک کلام نافذ همیشه داشتن و یک خلبان بسیار عالی بودن همیشه همیشه من نیکی واقعا احترام ازشون یاد بگم روح تیمسار سرفراست، تیمسار ابوعتا شاد روح داریوش یاوری عزیز شاد، روح تمام این رفتگان، هر کسی رو از قلم انداختیم، از خلبانا از گذشتگان خود شماها و تمام اطرافیانتون، هر که که در بین ما نیست شاد باشه اگر کسی رو نگفتیم ببخشید حتما به خاطر خاطر و حافظی که نداشتیمه و ارها سپاسگذارم خدا نگهتار تا یک برنامه داخلتون خدا حافظ خدا حافظ خب من این بیوگرافیه این دوتا شهید والامقامو بخونم و منم رفضمت کنم از بینتون دم شما هم گم که تا این لحظه بودید مرسی، شما برید دیگه اگر میخواید قط کنید سر حسین جا میخواید بریم شما هست یا میمونی میری

02:07:06--->02:07:09
spkr_07: هستم در خدمتون لذت میبرم استفاده میکنم بفرمایین لذت میبرم

02:07:09--->02:07:48
spkr_01: خواهش من از به خدمت شما در رابطه با شهید ابو اتا سرتیب خلبان شهید علی ابو اتا در سال 1135 در شهر اسفان تو راجب مراسم میدونی فردا چه ساعتیه و چه جوریه بله بله فردا مراسم بعد این چیزش بگونه اتمن لطفا سرتیب خلبان شهید علی ابو اتا در سال 35 در شهر اسفان در محله وحید آره اگه اشتغانه کنم بله بله بله بله

02:07:47--->02:07:53
spkr_07: بله سه وحید سهر روحنه سابق ولی قیابونه

02:07:49--->02:08:08
spkr_01: سهر روحنه سابق بلی خیابونه وحید فعلی آه خیابونه وحید فعلی به دنیا آمد پس از عقص مذرک دیبلومو در سال 53 دلیل علاقه ای که به خلبانی داشت وارد دانشکار افسری شد با اتمام دوری مقدماتی پرواز و برای تکمیله علی جان

02:08:08--->02:08:27
spkr_07: ببخشین یه دوست دارم یه یادیم بکنی از یه خانواده کاملاً مذهبی از پدرشون که فخر المد دایین آی جواده باید تا مرحوم حاد جواده باید تا که اسواحان موقع تشجنازهیشون تکون خورد من دوست دارم یه یادیم از پدر و مادر مرحومشون هم بفهمم بفهمم بفهمم بفهمم

02:08:26--->02:09:56
spkr_01: روحشون شاد روح پدر و مادر شهید عبویتا شاد روح برادرشون شاد و برادر شهیدشون دست شما دار نکنه واقعا اونا که برای خودشون اصلا به شخصیت والایی بودن وارد دانشگاه افسری شد با اطمام دوره مقدماتی پروازی و برای تکبین دوره به کشور امریکا رفت و پس از کسب نشان خلبانی به ایران بازگشت شهید عبویتا در سال در سالهای ابتدایی دفاع مقدس با حوابهای فنج پرواز میکرده به انتخاب شهید بابایی به حوابهای فچارده منتقل و اواخر جنگ پروازهای خود را با این حوابی ما انجام میداد و ای در زمان جنگ تحمیلی با پروازهای عملیاتی زربات سنگینی و جبران نپذیری به دشمن بحثی وارد کرد و پس از دفاع مقدس عنوان اصلاح خلبان برای به انتقال تجربیات خود به دیگر خلبانان پرداخت در خورداده هشتاد و سه در پیه بروز نقص فنی حوابهای تام کرد حوابی مای ایشان به زمین برخورد کرد ایشان و خلبان کابی نقب جناب دایوش یاوری علاق رقم ایجکت به علت فاصله کمه یاوری بودن حوابی مای کلای یاوری بودن بله آه ایشان الان نمیشه کابی نقب حکم این اقب بستن بله کابی نقب بودن بله بله بله بله کابی نقب بودن

02:09:53--->02:09:57
spkr_02: من کابین جلاعی آوری بودن که کارین قبای عباطم

02:09:57--->02:11:02
spkr_01: بله بله امین مثل که درخواست ساره بیاد بالا من یه لحظه امینو بیارم بالا بعد بله کابین جلو شاگرد جلو میشینه توی افتیار در و استاد اغب میشینه درود بر افشین اقوالی دکتر افشین اقوالی عزیزم پسر فخر آسمان ایران تیمسار شهید والمقام اقوالی دوگاهه داری شیابری بودن علارق میجک به علت فاصله کمه و پیما تا زمین به شهادت بسیدن خلبان داری شیابری متعلق به چهارم فروردین پنج و دو در تاریخ سیه یک خورداد اشتاد سه جنگنده افچارده به خلبانی شهید سرتیب علی ابوعتا و همراهی شهید سرتیب داری شیابری متعلق به پایگاه هوا شهید بابایی در حالی که بر فراز شهر اسفهان در حال همون ترافیک پتن بودن که داستانشم بارها بفتن درود بر افشین اقوالی دکتور والامقام رفیق خودم تاج سر ما یادگار شهید اقوالی دوگاهه درود بر حاج محمد ابوعتا بفهمید درخواستم

02:11:03--->02:11:49
spkr_07: ولی اسمامون اجازه برید منم به پسر جناب دوگاهه چون جناب دوگاهه اجازه برید منم یه سلامی بکنم چون جناب دوگاهه واقعا و بدون تعارف واقعا سمبول قهرمانیه چون اگر کیفیت شهادت ایشونو بدونین که میدونین که صدام رو دیوانه کرد من پس به آغازاده جناب اقبالی سلام عرض میکنم و یکی از گذینه هایی که خیلی من در زندگیشون قور کردم و نحوه شهادتشون مزلومانه جناب دوگاهه بودن خاک پاکشونو میبوستم و روی ماه آغازادشونو میبوستم سلام عرض میکنم به حاج محمد ابو اطا هم سلام عرض میکنم تصفیرشونو دارم

02:11:51--->02:16:07
spkr_05: عرض سلام و عدب دارم خدمت عزیز دوستان و عزیز گرامی بازم تشکر و شب به خیلی دارم خدمت همه بزرگ باران دارم همزه یعزیز بسیار ممنونم از مدیریت و مجرگری و همه هنگه یکی از سالی انجام داری لایو برنامه بسیار عالی حضور استادان عجمند استادانی که من واقعا به خاطر دارم که پدرم همیشه این بزرگ بارانو در کسفت استادی خودش میدونه جناب جاویدنی های بزرگ بار که همیشه همیشه از لحظه شهادت پدرم از قبل از شهادت پدرم همیشه ما رو به مموان فرزندان خودش خطاب میشد و من همیشه ارادت دارم خطبت هیشون جناب سمد ابراهیمی بزرگ بار عزیز دلی که واقعا خاطرهای قشنگی ما با این بزرگ بار داریم جناب سمد ابراهیمی من همون ایجکت اول پدر و سانه اولین سانه پدر رو هنوز به یاد دارم که این دوتا بزرگ بار چجور این دوتا برادر من یاد دارم بابا یه خاطره کچیک بگم از بابا بابا تعریف میکردن میگفتن وقتی که ما ایجکت کردیم خب بابا ما شاء الله اینی خودی ما هیکلی و به قول خودم چا جناب ابراهیمی جستشون کچیکتر بود بابا همیشه میگفتن من تو آسمون داشتم سریع میرفتم پایین و نگاه کردم بدم چطرشونم پاره شده بود دیگه و سریع با چطر داشتم بدم بایین جناب ابراهیمی یواش یواش برا خودش داشتون بالا حال میکردم و من همیشه این خاطره رز بابا دارم و زبان شیرین و رسای گویای این بزرگبار واقعا شبیه یادماندنی بود خیلی صحبت های بسیار شیرینی انجام دارن جناب ابراهیمی عزیز خیلی لونبرشون تنین شده بازم تشکر میکنم ازش از محصر جناب ابراهیم بزرگبار که از لحظه شهادت پدر یعنی از لحظهی که ما جنازه پدر را داخل آمبولانس گذاشتیم اولین کسی که کنار جنازه پدر نشست جناب ابراهیم بزرگبار بود و حالا صحبت هایی میکنه و همیشه زبان گویای ما بوده چیزهایی که ما نتونستیم بگیم ملاحظه کردیم بگیم جناب ابراهیم بزرگبار گفتن و شاید اگر ما میگفتیم خیلی بدتر میگفتیم ولی جناب ابراهیم با صحبت خودشون صحبت جدن و حاطره های بایشون داریم در مراسم بابا مازم تشکر میکنم از محصر دوستان وقت گذشته هست من فقط اطلاع رسانی مراسم ها بکنم محصر جناب ابراهیم با امسال یک تفاوتی تو مراسم میکنم بخیلی به دلیل وضعیت کرونا و وضعیت جرمای هوا و نزدیک وضایع انتخابات بود امسال سر مزارها جواب برنامه نداریم و برنامه رو رفتیم در محل شهادتشون در محل عشقشون در پایگاه هوایی شهید بابایی به دستور و تدبیر فرماندهی محترم پایگاه هوایی شهید بابایی امیر فتاه بزرگبار و جانشین محترمشون امیر انگیزه یعزیز که باقیان این دو هم از یک کتازان عرصه یه هوا نوردی و یه خود دومین از استادان بزرگبار هستن که محل این دوتا بزرگبار هستیم و سلام این دوتا بزرگبار هم من محل همه یعزیزان میرسونم خدمتشون از فرد و مراسم از هفت دانیمه بعد از زور تا هشت دانیمه بعد از زور در مسجد جعفر تیار خدمت بزرگبار هستیم پیش کسوتا تشریف میارن سخنرانی جناب امیر خلیریه بزرگبار رو داریم که در راه هستن دارن تشریف میارن خدمتشون هستیم و بعض از هم رزمان و چاگرداناشون خدمت جنابای عباس پروع عزیز و بعد هم یک جلسه هم نشینی داریم شب نشینی داریم با پیش کسوتان و بعضی از فرماندهان که من انشاءالله ارتباط تصویری اون جلسه هم خدمت شما هستیم ولی جلسه امومی و انشاءالله از ساعت هفتانیم تا هشتانیم بعد از زور در مسجد جفر تیار از لعاظ ورود به پایگام همه همه همه هنگیاتا وسط امیرفت آفاد از صورت رازم داده شده و هیت محدودیتی برای دوستان وجود نداره خدمت همه عزیزان هستیم خیلی از پیش کسوتا حضور دارن حالا نمیتونم رسی ببرم از تهران تشریف میارن و از اسماهان و انشاءالله که بتونیم محضر همه بزرگواران باشیم بازم تشکر میکنم از طرف خانواده شهی ربو حتی خصوصا از همه بزرگواران مخصوصا از نام همزه یعزیز از کپتان حسن بزرگوار و جناب عباس

02:16:08--->02:16:23
spkr_01: سیرانده مرمونم جمع عبواتای عزیزم عاجم احمد آقا فردا اینشالله ما مراسم رو با دوستان الان قول میدیم که شما بیه مشخص کنین اینشالله ما یه لایف مشخص کنیم

02:16:18--->02:16:33
spkr_05: مشخص کنین اینشالله ما یه لایف مشخص شده نتونستیم مشخص شده برنامه و نرم افسار سخت افسارش هم آماده شده از ساعت 7.30 شال خدمت هم به شورت زنده هست

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

تیمسار جلال آرام -چرا خلبان های اخیر شهید شدند-؟ بررسی صندلی های ایجکت هواپیما و سوانح اخیر اف 5

مرجع حمله به اچ 3 - با حضور بیش از ده تن از دلاوران حاضر در عملیات - قسمت اول - تیمسار ایزدستا

سری مصاحبه های ناگفته های جنگ تیمسار علیرضا نمکی (قسمت "اول" از شب " دوم")