امیر سرتیپ خلبان علیرضا نمکی، شورای عالی دفاع و فرماندهی هوایی
00:00:00--->00:00:06
spkr_00: خدا نکنه من خدای شما باشم جوان از شما خوربونت برم
00:00:06--->00:00:32
spkr_02: خیلی مقدم میگم، تیم سال سرفراز، حقاب بیبدیل آسمان من کشم، من نگه ایچی نمیگم بعد من قول گرفتی، من نگه ایچی نمیگم امروز تولد همرز بهتون هست کسی که سالیان سال در کنارشون خدمت کردید تیم سال سپه بود نادر جهانبانی تیم سال سپه بود نادر جهانبانی تیم سال سپه بود نادر جهانبانی
00:00:33--->00:04:41
spkr_00: یه سر، یه سر. ارز کنم خدمتون که یه مطلبی رو در مورد یه خاطرهی رو در مورد جهانبانی میگم و بعد پرسش هایی هست که مثلا میپرسم که چرا اون روز که ارتش عراق با نیروی هواییش حملکت ساعت دو یک و پنجاه دقیقه تا دو روپ حملکت به پونزده فرودگاه ایران چرا اون روز نیروی هوایی آمادگی نداشت که جلوی اونا رو بگیره؟ این مطلب خواهم گفت و بعد در مورد تره رویارویی با ارتش عراق پیشینش و بعد عملیات دیگری که انجام شد یه مختصد توضیح میدم تا پرسش ها برطرف بشه که بدونن ارتش چجوری وارد کارزار شد و بدونن که ارتش چگونه به پیمانی که داشت واقعا عمل کرد در مطون فارسی هست میگه سبتیمان ای سبتیمان پیمان مشکن نبا دیویسنان و نبا مزدیسنان ای ارتش ای سبتیمان ای با ایمان پیمانت رو با دیوها حتی با دشمنانت دیوها مشکن و با همکیشانت رو هم پیمانت رو مشکن و ارتش پیمانش رو و قادارانه به جا افرد اما در مورد سپه بود جهانبانی ما یک کلمه میگیم سپه بود جهانبانی رو ازش عبور میکنیم و میریم ولی خب من چون هم سپه بود جهانبانی هم سپه بود ربیعی هم سپه بود محمد هم سرتیب مستفعی هم سپه بود کامیابی پور هم سرتیب نیرو و همه اینا رو من تو زندگی حرف این تجربه کردم ازشون چیزا مختن وزیر و در خدمتشون بودم گاهی در خدمتشون بودم یه خاطره یه جهانبانی بگم خب ایشون خیلی چهده جوانی داشت و موهای بلوتی رنگ زرد رنگی داشت خیلی خوشکل خوشتیب خوشقیابه که واقعا الگو بود برای نیروهوایی الگو بود وقتی لباس فور میپوشید واقعا در مجله نیروهوایی اکساشو تاب میکردن یک نمونه بسیار بارزی بود یه روز من دیگه محلم بودم و محلم خالبان شده بودم و لیدر دو شده بودم و یک سری به سلا احترام های نظامی داشتم و اینا یه فلایتی چارپاروندی رو داشتم میرفتیم به رنج کشک نصرت برای گانری و پرواز تاکتیکی گانری یک تاکتیک ویژهی رو باید آموزش میدادیم من آمادم تو پیشاب اونجایی که چطر و کلاره میگیرن آمادم تو پیشاب گرفتم و پوشیدم و زیپاشو کشیدم و کلاره رو گرفتم و همه آرنس رو انداختم دو شده بودم و دیدم یه افصر جوانی که فکر میکردم خلوان پنج باشه پشتش به من بود داره لباساشو میگیره و میپوشه منم که لباسانو گرفتم پوشیدم تا اومدم با بچه ها حق بزنم این افصر شروع کرد از در بره بیرون از در پیشاب بره بیرون منم دیدم این
00:04:41--->00:04:48
spkr_01: موسیقی
00:04:48--->00:17:41
spkr_00: بله بله بله شما درست میگید البته نگاه کردم دیدم اه تیمسار جهانبانیه سلشگر بود اون موقع گفتم تیمسار شرمنده هم ببخشید شما اینقدر ماشالله جوان هستید که من فکر کردم که شما صدفان یکید این هارنس بند هارنس اومده بود روی تاجشو گرفته بود دوتا صدفان یکیش دوتا ستاره صدفان یکیش من فکر کرده بودم صدفان یکی نه شما کار درست کرده ارتش باید اینطوری باشه و یه سری هرپای زیبا از در رفت بیرون و پشت سرش رفتیم ماشین جلوی در باراننده حاضر بود که ببرتش پای شلتر قرار بود یک پرواز سلا انجام بده من ازش خواهش کردم که تیمسار تشبید بیاری تو می نویس ما با بچه ها آشنا بشید گو حتما همین اصلا خودم هم نظرم همین بود اومد سوار مینی بودس ما شد و یکی یکی من خلابان ها رو بهش معرفی کردم و اونم یه سخنانی گفت و رفتیم پای هواپ ما ایشونم رفت پای هواپ ما خودش رو ما پرواز کردیم اما یه خاطره هیچ وقت از یاد من نمیره که با چه متانتی و با چه مهربانی گو بله بله شما درست میگید بله ارتش باید همینطوری باشه سلسل مراتبه و خیلی از شخصیتش واقعا لذت بردم البته دفعات دیگری هم در خدمتش بودن اما در مورد اون پرسشی که مردم میپرسن که چرا نیروی هوایی جلوه هواپ ماهای عراق رو نگیره از کنا خدمتون که عراق با نود در در اولین یورشش بعدها من در آوردم بعدها من پای پجوهش کردم در اولین یورشش ساعت دو حالا یک و پنجاق دقیقه تا دو رو پای چیزا رو زد پرودگاه ها رو زد پونزد تا پرودگاه رو زد اما نود و دو فروند هواپیما در اون یورش اول راید نخست ایشون با نود و دو فروند هواپیما حمله کرد در راید دوبونک ساعت چهار بعد از زور انجام شد یا چهار و نیمه بعد از زور انجام شد با هفتاد و سه چهار فروند یورش رو برد دو بار شد در روز سی و یک شهری برد ببینید برای پاسخ برای من دارم سعی می کنم پاسخ این پرسشو بدم سال 1347 ما پونزد تا هواپیمای فانتوم داشتیم F4D که من کابی نغب بودم فرونده گردانمون سرگرد مینو سپر بود افترانی که دلاو گردانمون بود سروان حسن ریاهی بعدها سختی پرونده شد سروان شهلایی سروان بنیفز سروان حوشیار سروان قیدیان و اگر کسی دیگه از خاطرم افتاده باشه و افترانی مثل حوشنگ زکیخانی خلابانان کابی نغب مثل حوشنگ زکیخانی مثل حسین فاتحی مثل علی محمد کرانتری اینا همه تو گردان بودیم سال چهره بود و قرار مور کشتی ابن سینا و کشتی آریا از ارواندرود با پرچم ایران اوبور کنند و بیان در خسرواباد و در آبادان اسکله های خسرواباد و آبادان پهلو بگیرند که ارتش ارداردرود ارداردرود که بیاندرود به خاطر خط طالب که به اون طرف بیشتر به سمت اراغ خط قره هست گفته بود که باید بیاند اونجا پرچمه اراغ رو بزنن دستور پرمانده کلغوها و ستاد ارتش هم این بود که هواپیمای 86 به لیدری مرهون جهانبانی و F5 یا شاید هم F5 نه 86 رو لیدری کرد خود جهانبانی لیدری کرد دبل کارنسی بود و F5 ها بلند شد و اگر یک گلوله از سمت عراق شلیق شد بی درنگ اون مراکز نظامیشونو در ساحل عرباندود بمباران بکنن از این طرف به تهران هم دستور داده شد به گردان تیمسار مینوسپیق سرگورد بود دستور داده شد که این 15 فرمن هواپیما بلند شد و پایگاه های عرشید و کون مرحومی خوررم خوررم سطحان 1 بود پکوری سروان بود حالا بایسا ویرسا ممکنه من کابین عقاب خوررم بودم یا کابین عقاب یادم الان درست خاطرم نیست اما تیک آف کردیم با هر کدوم هر عبابی ما با 6 تا بومبه M117 820 کانونشنال تک آف کردیم تا نزدیک پایگاه هر رشید هدف ما دوپرون هر رشید بود تا نزدیک هر رشید ربتیم اونجا به ما دستور دادن که برگردید بریفینگ و مینوسپر کلیه داره که هیچ وقت یادم نمیره برگش گفت روی هدف به من کسی نگه من تیر خوردم من این طوری شدم من اون طوری شدم بودید اون وقت بگید من تصمیم میگیرم که کی چه کسی رو به صدا همراهی بکنه اگر استراری به وجود اومده خلاصه ربتیم تا نزدیک ار رشیدو برگشتیم برگشتیم امادیم نشستیم دی بریفینگ انجام شد و کارای معمولی انجام شد حالت چهرها واقعا گیباب کرد در حقیقت یک گلوله همچه لیک نکرد اون زمان پرموندی رئیس رئیس جمهور عراق و پرموندی کلوقای عراق ارتش عراق با دانش جنگ سرد رو به طور جدی و خوب تجربه کرده بود و ایشون تصمیم گرفت که یک گلوله شلیک نشه به سمت ایران اما این پونزت هاپن مایه افوردی خب شد سی و شیشتا و گردان تاکتیکی جدا شد از آموزشی و پرموندی گردان تاکتیکی شد سرهنگ دوبون یا سرگرد و بعد سرهنگ دوبون شد پرموندی گردان و ما هم رفتیم تو گردان تاکتیکی از اون موقع بنابراین شد که یک ترهی نوشته بشه برای رویاروی با ارتش عراق برای این که عراق یا بین و نهرین دشمن تاریخی ما بوده و ما بیست و چهار جنگ توتالوار در زمان گذشته در دوران هزاره های گذشته شاید بگم بیش از هزار سال گذشته به ترزیب ما با عراق باردی جنگ شدیم توتالوار و جنگ بیس و پنجم همینی بود که سی و یک شهریور آقاست شد که در این جنگ برای اولین بار موشت و هواپیما و اینجور جنگ افتارها به کار گرفته شد این تحر شروع شد به نوشتن من منتقل شدم به پایگاه شیراز من منتقل شدم به پایگاه شیراز و گردانمون منتقل شد سی و شیش تا یکبردی منتقل شدیم به پایگاه شیراز در اونجا با ترهی اشنا شدیم به نام زاگروس در این تره زاگروس که مال نیروهوایی بود مال نیروزمینی اسمش بود ابو مسلم و مال نیروه دریایی اسمش بود شاهیم یک استراتیجی پیشبینی شده بود که این بود جنگ در فضای عراق جنگ در سرزمین عراق باید صورت بگیره نه در سرزمین ایران نه در فضای ایران این تره زاکروسه علت این مسئولیت هایی به یک نامهی برخورد کردم به یک گزارشی برخورد کردم که ستاد ارتش گروهی رو پرستاد برای پرستاده بود برای دفاع بررسی دفاع هوایی آبادان و پالایشگاه آبادان که بزرگترین پالایشگاه جهان بود در زیر اون گزارش افسرانی که رفته بودن رئیس تیم گزارشی داده بود به شا که در زیر اون نوشته و شا نوشته بود اون گزارش کفت بود ما موشک چی میخواییم موشک چی میخواییم زمین به هوا چی میخوایم توفانه زمین به هوا چی میخواییم هواپیما ها باید اینطوری دفاع بکنم شا نوشته بود همه اینا خیلی خوب اما خودتان را گول نزنید آبادان را با خونفاره هم میشه بزرگ کاری کنید که جنگ در فضای عراق باشد کاری کنید جنگ در سرزمین عراق باشد حالا ترزاگروس رو ما تجربه کردیم به ما ابلاخ شد و گروه های چارفروندی دسته های پروازی چارفروندی تنید شدن لیدر به این بنا ها هر کسی در ماه تمرین میکرد چی بود جریان این ترزاگروس؟ این بود که پایگاه عرشید پایگاه کترا شعیبی ناصریه کرکوک و موسه و تکرید شیش در پایگاه باید در روز در روز آغاز جنگ شیش در پایگاه باید حتما با هر یک با پنجاه فروند هوافه ما بمبران بشه میشد سی فرمانده نیروی هوایی اسرائیل اومد ایران بعد از فیروزی جنگ شش روزه اومد ایران و یک سو خلبان ها رو جنگ کردن سالان یزدانی تو مهرباد خاتم سیم سال ارتش بود خاتم هم خدا بیاموزدش اومد اون موقع هم فکر کنم سپه بود خاتم اومد و این فرمانده نیروی هوایی اسرائیل با همه وصلا مشاورینش اینا اومدن با ساند و اسلاید و فیلم ماها رو توجیه کردن خلبان هم پرسش هایی ازش کردن و پاسخ های خیلی منطقی هم دادین فرمانده نیروی هوایی اسرائیل ما این تره زاگروس رو از روی عملیاتی که اسرائیل
00:17:47--->00:17:57
spkr_01: پایگاه های اون ساعت اولی جنگ ما از اون گرفتیم تر رو
00:18:03--->00:50:16
spkr_00: جنگ عرب اسرائیل از 48 دو 56 دو یا حالا این شاید 55 باشه 1955-56 اینا ولچنین جنگ 6 روزه و جنگ 72 سی بشته بودن به ما دادن روزی 300 فرورد هواپیما باید پایگاه های مرم نشن بیان از نیروی زمینی شون پشتیبانی کنن و عرصه رو به نیروی زمینی ایران تهنگ بکنن از این کذشت فرماندی کل قواه اون روز گفته بود من باور ندارم که شما بتوانید 300 فرورد هواپیما رو در یک آن بلند کنید روی فضای عراق ارتش تصمیم گرفت که یک منوبری برگذار بکنه و در اون 300 فرورد هواپیما جنگنده علاوه بر اونایی که میخواد در منوبر بمباران بکنه 300 فرورد هواپیما جنگنده بدون بمب از جلوی فرمانده کل قواه رجه بره در یک آن رجه بره منوبر در ارنرک انجام شد اسم منوبر داشتم از ذهنم خارج شد این روزا اینطوری آدم پراموش میکنه یک منوبری بود در انارک در انارک اسفحان که در اون قرار بود نیروی هوایی بمبارانه لیزری انجام بده و قرار بود که نیروی هوایی جنگ الکترونیک رو اونجا کاملا اجرا کنه و به نمایش بذاره اجرا کنه پرماندری همون منوبرم فکر میکنم سفحان بدرهی بود منوبرم به خوبی انجام شد سی ست پروند هواپیما در یک آن از جلوی پادشاه ایران رجه رفتن بعد از مدتی کتاهی از انبرسادات دعوت شد از طریق شاخ دعوت کردن از انبرسادات اومد ایران و یک همچین منوبری در کوشک نسرت مقابل انبرسادات مقابل جایگاه سال روز باند سال روز جایگاهی درست کرده بودن اونجا انجام شد که سی ست پروند هواپیما اونجا از جلوی انبرسادات و شاخ باز سی ست پروند جنگنده هواپیمای ترابری و هواپیمای پشتیوانی و هواپیمای اطلاعاتی اینا به جای خودش ولی بمبران لیزر و بمبران مبریک و موشک بران مبریک به جای خودش بقط سی ست پروند هواپیمای از جلوی شاخ و انبرسادات رجیرم که انبرسادات این موضوع رو با سران عرب در میان بذاشت و به هر حال داستان سیاسی بگید هر دو ارتش انجام شد از ارتش عراق انجام شد و از ارتش ایران هم بازیده عراقی ها انجام دادن و گذشت تا رسید به جنگ ما هر ماه این پروازه مثلا هزف ما پایگاه شعیبیه بود ما و ناصریه ما هر ماه دسته های پروازی منتخب یک مسیر ریورس کورس برعکس رو و اندازه مایلاجی که باید می رفتیم تا ناصریه یا تا حسوهیبیه برعکس می رفتیم انجام می دادیم می آمدیم بومبامون رو توی رنج تیر اندازی توی میدان تیر اوایی بومبامون رو اونجا می زدیم هر ماه ما این تمرین رو داشتیم تا این که انقلاب شد وقتی انقلاب شد خیلی اوضای کشور در هم بود مرس ها باز بود جاسوس ها اومدن ستون پنجم عراق اومد و خیلی مسائل گذشت به حسن البکر پیشنهاد کردند که حمله کنه بهترین موقع که حمله کنه به ایران و حسن البکر از اونجایی که بسیار جنرال پخته ای بود بحانه اوبرد و حض بحث خیلی فشار اوبرد بحانه اوبرد حسن البکر که من در کهولتم و این کار از من بر نمیاد در نتیجه ریاست جمهوری رو کنار کشید و معابنش یک نفر که نه دوره سروازی دیده بود نه نظامی بود و ارتشی بود به نام صدام حسین معابنش بود در حضب بس ایشون اومد و سربرستی و ریاست جمهوری عراق رو به احده گرفت و ایشون شروع کرد به نظامی هم نبود عرضش ارتش ها رو نمیشناخت شروع کرد به تجابوس تجابوس های ارتش عراق از یکه یکه پنجاب و هشت آغاز شد از یکی یکه پنجاب و هشت تا سی و یکه شهریور پنجاب و نو ششتد و سی و هفت مورد تجابوس زمینی و دریایی و هوایی به مرزهای ایران داشت بمباران و بردن گله های گشفند و تجابوس به دهکده های مرزی حتی کشتن کشتار این تجابوس ها همه گزارش شده به سازمان ملد متعیز ششتد و سی و هفت مورد نیروی هوایی گزارشات جا به جایی لشکرها ما یک هواپیمایی داشتیم به نام ای سی سد و بیس و یک این هم الیند داشت هم کامیند داشت هم سگیند الان یکی از هفت هفت هفت بود هفت هفت هفت بود بله تقریبا شبیه من دیدم شبیه هفت هفت هفت بود الان مطبعه نیستم که هتما هفت هفت هفت بود بهش میگفتن ای سی سد و بیس یعنی سرگرد مکسیان زنده از خدا رو شخه هستازو یکی دو سه سالشه خیلی دلم میخواست که بلکه بشه با ایشون هم یک مساحبه های انجام بشه ایشون در اون هواپیما ها بود و کار گردابری اطلاعات و حشدار اولیه رو اینا انجام میدادن خب دیگه این هواپیما رو امریکای ها بردن اما دستگاهاش رو پیاده کردن گذاشتن روی هواپیما های سی سد و سی و بعدها هفت هفت روی این سی سد و سی این سیگین تو اولین تو کامین تو گذاشته بودن در جنگی که ما با عراق داشتیم اما حالا نیروی هوایی با این اطلاعاتی که گردابری میکرد گذارش میکرد به ستا درتش که آقا لشگره سی زرهی از قلب عراق بلند شده اومده به جنوب بسره لشگره دوازده اومده به خانقین لشگره پنج اومده به حلوائیه لشگره پنج پیاده میکنیزه این گذارشات رو به هواپیما ها و تجابه هواپیما ها رو مرتب نیرو هوایی گذارش میکرد و بوی جنگ رو استشمان میکرد نیروی هوایی و سایر یگانهای اطلاعاتی ارتش هم بوی جنگ رو استشمان میکردن و گذارش میکردن اما کسی اهمیت نمیداد تا این که در خورداد ماه 1359 شورای عالی دفاع اندلوزوم تشکیل شد با اضبیت آقای دکتر چمران آقای خامنه ای آقای هاشنی رفتنجانی آقای سید عمد خمینی و آقایان دیگری غیر نظامی همه غیر نظامی شورای عالی دفاع تشکیل شد از فرمانده هان نیرو ها فقط به عنوان مشابه دعوت میشد میامدن تا سخوی پرسش های نظامی شورای عالی دفاع بودن ولی اضبیت در شورای عالی دفاع نداشتن که اظهار نظر بکنن و نظریه بدن شورای عالی دفاع به نیروی هوایی دستور داد که خودشو آماده کنه برای روی روی با ارتش عرام اما بنابرای دستور ترهشو بنویسه این زمان سرهنگ خیدیان رئیس عملیات نیرو هوایی بود و سرهنگ فکوری هم فرمانده نیرو هوایی شده بود این تره زاگروس رو گرفتند خب ما روی روی با ارتش عرام فقط همون صحبتی که در تره زاگروس بود میشد انجام داد همون هدفهایی که در تره زاگروس پیشمینی شده بود میشد انجام داد تره زاگروس رو گرفتند و هدف ها همون هدف ها بود دستورات همون دستورات بود یگان ها بود پایگاه 6م هشکاری پایگاه 4م هشکاری پایگاه 2م هشکاری پایگاه 3م هشکاری پایگاه 1 همشکاری و گردان شناس هیی عرف بر این ها همه دستورات در تره زاگروس بود اما دیگه ما متاسپانه دیگه ما اون 300 پرون هواپیمرو در یک آن نمیتونستیم بلند کنیم روی عراق برای چی؟ برای این که جمعیت نیروی هوایی تروپ آموزش دیده 98 هزار نفر ما پرسونل آموزش دیده برای جنگ داشتیم 3000 نفر خلوان آماده برای جنگ داشتیم که از اطالی خیلی خوب میتونید بدونید و میدونید که یه خلوانی که بخواد یه مموریت خارج از مرزها رو انجام بده برون مرزی انجام بده دست کم 7 سال 8 سال طول میکشه تا کوالیفاید بشه همه یه تاکتیک ها رو امتحاب کنه تمرین کنه یاد بگیره و اصلا با استراتیجی آشنا بشه با تاکتیک آشنا بشه با دکترین آشنا بشه این صحبت ها طول میکشه ما 3000 تا خلابان آماده رضو داشتیم و 12000 پرسونل در حال آموزش 98000 پرسونل در حال آماده برای جنگ داشتیم ولی 31 شهری بر این آمار تبدیل شده بود به 98000 نفر آماده جنگ تبدیل شده بود به 4000 نفر و 3000 خلابان آماده رضم تبدیل شد به 600 و بگی 700 نفر تبدیل شد به 700 نفر 600 و 95 نفر یه حدودا 700 نفر تبدیل شده بود خب دیگه نمیشد 300 پروند و بپرسید رو پایگاه پشت رو 6 دو پایگاه عراق از همه درتر از همه پاسخ این پرسش که چرا روز اول جنگ 92 فروند اومدن 74 فروند اومدن و بمبران کردن چرا جباب اونا رو ندادید پاسخش اینه که در تره زاگروز که تبدیل شده بود به نام البورز نوشته بود نیروی هوایی جمهوری اسلامی ایران اجازه پیش دستی برابر یورش های ارتش عراق را ندارد به علت جبب سیاسی حاکم بر کشور نیروی هوایی جمهوری اسلامی ایران اجازه پیش دستی برابر حملاتEuمای عراق را ندارد خب اون موقع اسمش نیروی هوای جمهوری اسلامی بود هنوز نیروی هوای ارتش جمهوری اسلامی نشده بود کپتن این موضوع خیلی دردناک بود برای اون کسانی که می فهمیدن کار جنگ چیه برای لیدرهای دسته خیلی دردناک بود برای پدافند نیروی هوایی خیلی دردناک بود معنیش این بود که این پدافند باید پشت توپش بشینه پشت موشکش بشینه تا زمانی که این هواپیمای عراقی بومباش رحان نکرده این اجازه نداره تیر اندازی بکنه وقتی هم که بومباش رحان میکرد خب بیست ثانیه بعد چیزی از توپخانه یا موشکی باقی نمیموند البته اون موقع موشک ها داخل در میدان نوز ما بودن در پایگاه های هوایی بودن موشک های زمین به هوای ها این داستان هواپیما رو بپرسیم روی عراقها سد و پنجا فروند ما توانایی فرسیم دادن سد و پنجا فروند هواپیما داشتیم بدلیل این که هواپیما ها تعدادش تغییر نکرده بود اما پرسنل تغییر کرده بود اولین قلاب تا اون موقع پرسنل تغییر کرده بود تره هلورد بر این پایه بنان حاده شد و ابلاخ شد ابلاخ شد منم فرمانده گردان نگذاری بودم وقتی تره سرهنگ خدا رحمتش کنه به نظر من شهیده مهدی دادپیگ به من دستور داد که برگو داد به من گفت که برو چیزش کن برو لوت کن هواپیما ها رو من که شدم فرمانده گردان نگهداری تازه موقعی بود که شورای عالی دفاع درک کرده بود که ارتش عراق قصد حمله کردنه به ایران رو داره در نتیجه به پرسنل گردان گردان که گردان هم نبود تیپ بود واقعا گردان های پروازی هم همشون تیپ بودن منطقه به دلیل این که اون زمان شاه به ارتش ایران انتقاد می کردن که چرا شما اینقدر تعداد گرداناتون زیاده اسکادراناتون چرا اینقدر زیاده این اسکادران های دوازه پروندی رو تبدیل کردن به بیست و پنج پروندی و اسمشو گذاشتن گردان حالا پایگاه بوشر که در حقیقت دو تا تیپ پروازی و یک تیپ نگهداری و یک تیپ پشتیبانی و یک تیپ دیگه مخابراتی داشت تبدیل شد به گردان گردان گردان اما خودش همون چمچنان لشکر بود و به نام فرماندش هم باید در درجه سرلشکری میگود خب این من وقتی شدم دو فروند هواپنای گردان نگداری شماره میداد اعتصاب بود تو خود گردان ها در سراسر ایران در سراسر نیروی هوایی اعتصاب بود پرسنل فنی در اعتصاب به سر میبردن دو فروند شماره میدادن یکیش رو با اندابورت میکرد قبل از تایگاه یکیش هم میرفت تو آسمون امرجنسی میگرفت میامد مینشست اصلا نمیشد مموریت انجام داد کوالیفیکیشن بچه خلوانه رو انجام داد وقتی من شدم پرمانده گردان نگداری مثل این که اون دستورات پشت پرده ابلاغ شد که نه بابا همکاری کنید هواپنا رو حاضر کنید اشکال نداری اینا تعداد هواپیماهای حاضری پایگاه ما رسید به دوازده برپرد که من یادم میاد با اون بزرگه بزرگه اون دلاغره بی نزیر محمد رسید غایستانی سرگرد محمد رسید غایستانی که شده بود معاون عملیاتی پایگاهششون با همدیگه در یک جلسهی که بین گردان نگهتاری و عملیات برگذار میشد برای تعین سورتی ها من به شون گفتم ما هر چقدر عملیات بخواد ما میتونیم سورتی بدیم شما خلبان ندارید ولی اگر دارید بخواید ما حتما درخواست کنید ما تعداده که شما درخواست کنید هواپیما در اختیارتون میذارید که ایشون بقتی بررسی کردید بیشتر از دوازده فروند هواپیما نمیتونه در عملیات پرواز بزه خلبان نداره که بخواد پرواز بزه از این نظر گردان نگهتاری تا حدودی را افتاد حالا که دستور الورز اومده بود که ارتش عراخ باید روی روی و ارتش عراخ آماده باشیم برای روی روی ارتش عراخ دستور لودینگ داده بود فلق با که من گرفتم دیدم دوازده فروند باید لود کنم به بوم های 800 ویس پوندی M1B7 چهار فروند باید لود کنم به هر یک شیش فروند نوشک مبریک چهار فروند یا شیش فروند الان شیش فروند لود کنم برای موشکای اسفرو و ساید بانده برای دفاع هوایی من اینا رو بردن دادم به مسئولین گردان دادم به به صلاح اون افتر سوپر اینتند گردان و باید لود میکردن باورت نمیشه یک هفته طول کشید یک قدم برنزشتن برای لود کردن برای این که از مثلا روحانیت چیزش بیاد اوکیش بیاد و اینا تماث گرفتن خداشون داخل گردان نه این که سلطل مراتب فرماندهی داخل گردان تماث گرفته بودن با این همه گردان های نگهتاری سراسر نیروعوایی همیتون شد تماث گرفته بودن با روحانیت با کسانی که آشنا داشتن آقای خامنهی و ازای شورال دفاع اونا دستور دادن بابا جدی جنگ ممکنه اتفاق میفته جدی لود کنید هواپیما رو همه فکر میکردان که ممکنه کودتا بخواین بکنیم یا یک کار اینطوری حالا جنگ 31 شهریول آغاد شد با این شرایطی که من گفتم علت این که ما نتوانستیم جلوی پرواز هواپیما های عراق در روز 31 شهریول ساعت یک و پنجا دقیقه تا دو اروب رو بگیریم البته این بود اما این ها هم چون ارتش ایران رو شناسایی داشتن نیروی هوایی ایران رو به بیجه فرماندهان هوایی عراق نیروی هوایی ایران رو میشتاختن بابر کن خلبان هایی که اومدن بمباران کردن فقط یکی دوتاشون تونستن درست بیان رو هدب ببزنن بقیه بمباشون رو در هاشیه های باندها و پایباها ریخنن و ربتن و یکی دوتا دسته پروازشون موفق شدن اون 74 پرواز یا 75 سرطی بعدی حالا من شماره چشوه درست نمیگم میگم 70 سرطی 70 سرطی بعدی که عراقی ها ساعت 4 و نیمه بعد از دور پرستادن بدون استثنات تمامشون بمباشون رو تو بیابونه رها کردن و برگشدن بدون استثنات یکیشون روی هدب نیومد و جنگ آغاد شد ساعت چهار بعد از زور چار فروند هواپیما از بگاه هوایی بوشهر تکاب کرد برای بمباران شوهی بیه چهار فروند هواپیما هم ساعت چار و نیمه از همیدان تکاب کردن برای بمباران کوت و موفقیت همیز بمباران کردن و برای این که سداموسین به پهم جنگ اینطوری نیست که تو فکر کردی یه شبه تا تهران خواهی اومد یا یک هفته تا تهران خواهی رسی این نیرو هوایی ایران هنوز اینه متاسفانه سداموسین غیر نظامی بود و متوجه ارزش های جنگ اپسار ها متوجه ارزش های آموزش ها آموزش های هوایی نبود و اصلا آموزش های ارتشی نبود در نتیجه ساعت نوی شب اومد تو رادیو عراق گفت که من به مرزهای ایران را در نبردن و ما امروز رویم و عربستان ما عربستان را زمینه خاک خودم مخواهیم کرد خورستان میگفت عربستان بعضی صحبت های تبلیغاتی که دیگه بگذریم یکی پاسخ اون پرسش این بود اما جنگ که آغاد شد متاسفانه یک نیروی دیگری در کنار ارتش درست شد به نام سپا بعدها بعد از عملیات ساملالعیمه بعد از عملیات ساملالعیمه یگانهای سپا منسجم شدند که اینا نموناشو بلد بگم یه فقط یه نموناشو بگم من تو عملیات خیبر سر تپه یه تپه بود یه قرارگایی بود به نام نجم که تپه مانند بود زیرش تو فرو میرد تو زمین اونجا اتاقایی بود که قبلا چیز صدام بود قرارگای صدام بود و حالا که در عملیات مختلف چهارتا عملیات از ارتش اراق از ایران بیرون رفته بود این قرارگای افتاده بود به دست ارتش افتاده بود به دست نیرانی مسلحه ایران سپا اون قرارگای رو گرفته بود ارتش قرارگای کربلا رو درست کرد چند چند البته کربلا قرارگای کربلا در طریق الگست درست شد و این جا به جا شد تا در بیتر مقدس اومد به نزدیک گمدش این سپا اون قرارگای نجب رو گرفته بود لبه غور بود قرارگای من رو تپه بایستده بودم خب اینک زده بودم کپچای واکس زده اسکارفه شیخ لباس پرواز منتظر بودم که هواپیما هایی که قرار بود بیان در ارتفاع پایین من اونا رو ببینم دیدم دوتا بسیجی چارده پونز ساله که لباس به تنشون گریه می کرد خدایش کلاشون لغ بود تو سرشون یکی یه دونه کلاشنکوخ رو دوششون بود پوتین های خیلی گنده به پاشون گریه می کرد چارده پونز ساله بودن از زید این تپه رقم شدن چشمشون نقطات به من با اینه که خلبانی و خیلی شیک و گفت خمینی رهبر ماست ارتش 10 کلومت پشت سر ماست خمینی رهبر ماست ارتش 10 کلومت پشت سر ماست که من صدا چون کردم ببینید ببینید این حرف که می زنید که منافقان هست الان ارتش داره تو کوت می جنگه ارتش الان داره تو جاده قلصالب بغداد داره می جنگه الان ارتش داخل خاک عراق داره می جنگه شما کجایی؟ شما اینجا لبه هور هستید تازه همین لبه هور هم اونجا هلیکوپترهای ارتش هست اونجا بهشون گفتن اینا هم خندیدن هرهره کردن و رفتن این دیدگاه مردم بود نسبت به ارتش و تبلیغات منفیی که علیه ارتش می شد حالا جنگ شده فرماندی کل قوا بنیست شد بنیست دیدگاه مدرنیته داشت دیدگاه ویژهی داشت و با ارتش و فهمیده بود که جز ارتش کسی نیست که جلوی حملات ارتش عراق رو بگیره اینو متوجه شده بود و بسیار با ارتش گرم شده بود خیلی خوب به مشابه های ارتش گوش می داد و اصلا بیشتر در وقتی جنگ شد بیشتر کارش تو پایگاه دسول تو پست فرماندیه دسول فرمانده ای می کرد نسبت به جاهای مختلق ارتش و بنیست شد فرمانده کل قوا بنیست که شد فرمانده کل قوا ارتش در پادگان ها بود لشکر 77 در خراسان بود لشکر 84 بود در زابرستان در سیستان و بریچستان بود در اونجاها بود لشکر 92 زرهی در احواز بود که این رو داغون کرده بودن در میدون صبح فرمانده هانشو اعدام کرده بودن فرمانده لشکر شده بود آقای غلزی یه غیر نظامی که هیچ واقعا از نظامیگری از استراتیجی اتا تاکتیک چیزی بلد نبود لاهی رو گذاشته بودن کنارش تیم صرف و لاهی رو گذاشته بودن کنارش که جانشین ستاد ارتش بود جانشین ریاست ستاد ارتش بود ایشون رو گذاشته بودن کنارش که مشابهرش باشه چر نفر دیگر بودن که من با هاشونم صحبت کردم آقایون بودن که اونجا بودن البته غیر نظامی بودن توی قرارگاهی که در احواز تشکیل شده بود توی قرارگاه بچه های تکابل دریایی در خورمشت داشتن می جنگیدن و خورمشت رو حفظیم کردن بچه های دانشکت ارتش ارتش اومدن به کمکشون و گردانی بود به نام 162 نمی دونم که همین تیمسار دریادار سیاری در اونجا در بهمنشیر در اون گردان خدمت می کرد و دلابرانه اونجا می جنگید که من هم وقتی پول بهمنشیر رو می خواستیم پول بهمنشیر رو بزنیم من بایشون برخورد کردم یه نت صحبتی همونطوری اونجا دیدم مشرفته بودم برای اما هنگی ارز کنان خدمتون که عملیات در زمان بنی سر عملیات نصر انجام شد عملیات توکل انجام شد عملیات نصر انجام شد خب ارتشی که تو پادگان هاست و اجازه خروج یک گردان با اجازه شخص فرمانده کل قواه ببینید در پادگان ها فقط یک گردان می تونست بیاد بیرون با اجازه فرمانده کل قواه و در لشکر 92 زرهی در دشت عباس و در همون جاها یک گردان از لشکر 92 زرهی اومده بود اوجا که هشتا تانک هشتا تانک داشت و این لشکر 92 زرهی بود حالا این نیروهبایی بود که باید جوره این ناهماهنگی ها و این بی تدبیری ها رو نیروهبایی باید میکشید شما نگاه کنید ببینید روز اول جنگ روز اول مغ 158 سورتی پرواز روی پایگاه های عبایی عراق انجام شد بمباران شد یعنی همون نصف 300 سورتی که من میگفتم نصف اون انجام شد حالا پروازهای دیگه پشتیبانی اطلاعاتی این پروازها دیگه به جای خودش و خدمات پشتیبان رزمی به جای خودش ببین روز دوم فکوری فهمید داستان چیه یعنی متوجه شد که نیروه زمینی اونطور که باید شاید در کار نیست و این نیروه هواییه که باید ارتشعراغ رو متوقف کنه و یه طرف دیگه هم تلفون هایی که امام جمعه های سوسنگرد و احواز و آبادان بهش چند شده در پایگاه تبریز اختصاص پیدا کنه به بمباران پالایشگاه ها و مراکز نفتی چل درصد پشتیبانی از لشکر 64 ارومیه در پایگاه همهدان 60 درصد اختصاص پیدا کنه به زدن پالایشگاه ها بمباران پالایشگاه ها و چل درصد پشتیبانی از یکانهای نیروی سطی نیروی زمینی در پایگاه دستان 60 درصد برای پشتیبانی از یکانهای سطی چل درصد برای بمباران پالایشگاه ها در پایگاه بوشه هم همینطور 60 درصد پشتیبانی از یکانهای سطی و چل درصد برای پایگاه پالایشگاه ها اختصاف پیدا کنه پایگاه مهرابات هم که سرگرم اکس برداری هوایی بود شما فقط فکرشو بکنید ما در عملیات پتول مبین 21 سرطی پرواز شناسایی از پایگاه یکم انجام دادیم با چند تا تیاره با چند تا دوربین واقعا این برجسته است خیلی بزرگه به حصولت ما تو عملیات نصر و عملیات توکل که موفق نشدیم واقعا پیروزی به دست نایی بردیم اما جلوی هرتش عراق رو صد کردیم شما نگاه کنید هرتش عراق اومد در چنانه در پای پل نادری چنانه از پل اوور کرد و برگشت از پل نادری در ایسگاه حسینیه پادگان حمید و در حفار قربی متوقف شد در حفار قربی متوقف شد ببینید قرارگاه لشکر سی زرهی بابا لشکر سی زرهی که من میگم تمام سپاه حفتم بود به نظر من لشکر سی زرهی قرارگاه شو اوورد در حفار قربی بقل گوش کارون بقل گوش کارون زل قربی کارون در اونجا مستقل کرد اینا همه متوقف شدن در عملیات سامن و لنه لشکر 77 خراسان اومد 16 هزار نفر آدم رو هواپیما های خلمان های 740 770 730 منتقل کردن شادگان اون ستاد اروند که تیمسار هوشنگ سمدی در اون ستاد و در اونجا فرماندهی میکرد در اونجا بود ستاد اروند اووردن به چیز؟ اووردن به ماشر و در ماشر رئیس فرمانده سرهند فروزان فرمانده جاندار مردی کل کشور شد فرمانده ستاد شد رئیس ستاد اروند و عملیات سامن و لعیمه با ستاد منتقل شد ستاد اروند منتقل شد به شادگان شادگان فرمانده شد سرهند جوادی دلابری که بی نظیره و نامش در تاریخ جنگ حتما در تاریخ بزرگان نیروی ارتش ایران خواهد موند سرهند جوادی که من خودم دیدم اوسرای سامن و لعیمه رو وایستاده بود جلوشون و به زمان عربی سرپسی براشون سخنرانی داشت میکرد ما 160 دستگاه تانک و 150 دستگاه خود رو به غنیمت گرفتیم در عملیات سامن و لعیمه که البته اینا همه اختصاص داده شد به سپا همه رو دادن به سپا اگه اجازه بدید
00:50:18--->00:50:23
spkr_02: دوپی نیاز قربان ما شالله یه سال صحبت میکنی انتظار ما شالله
نظرات
ارسال یک نظر