تیمسار فریدونایزدستا
00:00:00--->00:00:24
spkr_03: درود میتوستم به تمام تماشاچیان و تماشاگران شما درود میتوستم به ملت ایران من در خدمتون هستم نمیدونم که هد کجا دردتون شروع بکنم هستم یکی دوتا مورده که همیشه آزارم میده میخواستم با اتون شما شروع
00:00:23--->00:00:27
spkr_01: شما شروع کنید با مورده خودتون بله خواهش بریم بفهمه
00:00:32--->00:18:15
spkr_03: اوائیل انقلاب که برحال زمانی که انقلاب به وجود اومد و گروه حک هایی که همزمان با شکلگیری انقلاب اومدن روی کار من ایخمشونو می دارم گروه حک های خودجوش این ها واقعا همینطوری هر روز یه گروهی به وجود اومدن به عنوان مثال میگم کومیته های کومیته ها بودن گشت های ساراله بودن که در شرح ها بودن مجاتفدین خلق، ممیدونم فدایان خلق، گروه های ضربت این ها و در آخرش هم گروه های پاکسازی حالا علیتی که به این گروه حک های اشاره کردن میخواستم به این گروه حک های پاکسازی اشاره بکنم ولی قبل از اون هم میخواستم ممتبار باشم بنامه ارسال تیام یا ارسال حیفدایی به وجود نیاد یا حضرقان نیاده باشه چون در هفته پذاشته مذبی که کمیتر حتیقه چیز این دوست عزیز ما اعلان کردن توی لایب شما که یه حدیهی کسی از ایران برای من فرستاده میخواستم بگم که به دست من نروسیده همچین حدیهی و امیدوارم که این حدیه از طرف اون گروه حک های ویسلا و خودجوش قصال هدایان نباشه چون من از سال 1986 که از به حکم اجبار همون دوست که خدمتون ارس کردم به علیت نارحلی خزشگی متعاقب یک عمل جراحی در کلیه مجبور به جلای وطن شدم تا امروز که در خدمت شما هستم و دوست خوشحالم که ارتباطم با هم میهنانم برقرار شده و از شما سفات کدارم این تشکر رو قبلا هم کردم امیشه سفات کدارتون هستم که این فرصت رو به وجود آورده این که حدیقا من بتونم این ارتباط رو با همبطنانم داشته باشم میخواستم به عرضتون برسنم به عرض تمام شنواندگان برسنم که اولا من با هیچ کسی به جز دوتا خواهد که در ایران دارم کماستی ارتباطی نمیدونم هیچ چیزی نداشتم و اگر هم یک ارتباطی بوده باید وقتی مثلا که کسی به من تلفون کرده بانگاه مثلا آقای مرنیا به سوالاتی داشته در مورد بعضی مطالبی که آقایون میخواهند در کتاب ها بریم مثلا خب مایم با کمال مل و صداقت در احتیارشون گذاشتم من در اینجا میخواستم که این گروه های پاکسازی رو بهشه اشاره بکنم اگر اشکالی نداشته باشه و اون اینه که این پاکسازی های این لغت رو من خیلی هید دارم یعنی واقعا تنفر دارم که این لغت رو استفاده بکنم چون من همونطور که خدمتون رو ارس کردم نیروی هوایی از بد به تحسیز اولا یک جزی خانواده یک جزی از این خانواده نیرو هوایی من اشاره کردم نیروی هوایی یه خانواده بزرگیه که زمانی که انقلاب در حدود فکر میکنم یک چی در حدود نوت هزار سن هزار پرسونل پرسونل متخصده خصص کار آزموده داشت و پاکسازی در نیروی هوایی زمانی شروع شده بود که برمگذر شاید به پنجه سال قبلش یعنی زمانی که اطش نووین رو پایگذاری میکردن این پاکسازی نیروی هوایی از خانواده ها شروع شده بود خانواده هایی از به این گروه بزرگ و عظیم نیروی هوایی میشدن که پاکسازی شده بودن حالا ما نمیدارم این لغت معلی شیه خیلی هم دوست ندارم این لغت رو استفاده بکنم متاسفانه این گروه های پاکسازی که در زمان انقلاب به وجود من هم که ارز کردم گروه های خودجوش من اسمشو گذاشتم آدم های متخصصی نبودن در مورد پاکسازی ها و خیلی ها رو جز این لیست کداشتن و شروع کردن به بازخرید و بازنشسته و همه رو بیرون کردن من یه روز این لیست به دستم رسید از طریق یکی از فرمانده هان نیروه هوایی موقع فرمانده مرکز آموزش های هوایی نگاه کردم دیدم من هر کسی رو که میشناسم اینکلودینگ همدوره های من و اینکلودینگ خود من جز این گروه هستیم خب نگاه کردم این لیست رو دیدم که یکی در دیوی سیبصد نفر بازخرید و بازنشسته و اخراج و نمیدونم حضیه چیزا شدم باید خودم فکر کردم خب دیگه کی میمونه پس ما با کی باید پاک کنیم اینجا چی ساید مدورد بکنه این بیست رو بایدشم رفتم پیش فرمانده خودم فرمانده نیروه هوایی موقع تیم سال ایمانیان بودن گفتم که تیم سال من الان که قلمرگی مسئول تشکیل و جمع وجود کردن خلبان هایی که سرگرده هستن از امریکا برگشتن دوره شدم تموم نشده و نمیدونم باید چی کار بکنن منو معمول کردی که برم اونجا این کار رو انجام بدن من رفتم یه تدادی برنازده که تو پایبه ها داشتیم جمع کردم و بردم توی قلمرگی دارم یک کار رو میکنن اما باید این لیست رو دادن دست کنم حالا ما باید چی کار رو کنیم خدا رحمتش کمساق قرمانزاده جانشین ایشتی مودن تو دفترش نشبسه بود گفتم خالا باید چی کار کنم باید میدونی چیهی رستی تا بیان این لیست خودو بردورست وزارت دفاع حالا ما اصلا نمیدونستم وزارت دفاع کجا هست ما حتیم تماسی نداشین بردورست برحال این لیست رو بعد داشتم رفتم به دردورست دفاع در در در در خدا معرفی کردم با لباس پرواز مردد در جمع دوشونم ما دادن رفتیم دردور وزیر گفتن که شما یه باشین تا ایشون یه جلسه دارن کارشون تموم بشه کارشون تموم شد از خطاق که آمدن بیرون دیدم که با لباس نظامی هستم با لباس سربازی و خیلی فیت و مرتب چششونم که به من رفتاد برگشت گفت که جمسان شما هیجه چیکار چیکار دارین برگشت روح تو اتاق بیاین من ببینم شما چیکار دارین من با ایشون رفتم در اتاقش گفتم که من اومدم این لیستم دستمه یه نگاهی به این لیست کرد چلی موقعا به من گفت که خواهش میکنم شما جدتایش کشته باشه این من بگم یکی از معاونینم این کار شما رسیدگی میکنه منو میبخشیم به خاطر که من باید درم الان باید برم سردش و اونجا من به صلاح یه معمولیت هایی داریم داریم و از جام میدیم برم سردش یکی معاونینم به این کار شما رسیدگی میکنه آقای چمران نشسته بودم او جا چمران آقای دوتو چمران من اولین باری بود که اسمشو شنیده بودم ولی اولین باری بود که اشونو فیس بود فیس ملاحب میکنه نمیتونم نشسته بودم دیدم که در باز شد یکی از دوستان بسیار نزیدی که من یکی از عزیزان من از در وارد شد آقای میتونم بگم بله دیدم آقای خزرایی وارد را روح شد شما چی کار رو کنید باره من یکی از معاونین آقای دوتو چمران بستم این ریست رو دادم دستش گفتم که گفت شما چی کار داری اینجا من چی کار میتونم برادمو کنید خیلی محبت کرد منو بقید کرد بسیار سلام علیکه خیلی گرم به معاون کرده اینها خب من خضایی رو حالا تو دخلت پروازم اگر محبت شد نشون میدم که در چه سالهایی با ایشون پرواز کردم یه جلسه و دو جلسه هم نه در جلسات مختلف پرواز کردم بشیم همدیگر رو بقید کردیم اینا خیلی خوشحال من خوشحال شدم که ایشون میدید ولی تحجیم آمودی بودی که چطور شد که ایشون یادت شدم محبون وزیر چون من که مثلا فهمت زر زمان انقلاب جانشین پایگاه هم نشده بودم من محبون عملیاتی فهمانده نیروی فهمانده پایگاه بودم تیمتا محصفه بی من محبونش بودم محبون عملیاتیش بودم تا اون مراهل برسیم خیلی کار داشته شاید مثلا یه پمشیس سالی هفتی سالی شاید بیشتر کار داشته اگر دوره های مختلف رو میدیدیم مثلا یکی از دوره هایی که حتما میباید میدیدیم تا اون مراهل حتی امیری برسیم دوره داپوس که شما استاد به شما هستیم استاد بودی اونجایی موقع میدونی چی دارم میگم ما اگر اصلا دوره داپوس رو نمیگذروندیم اصلا درجه امیری رو نمیدنم بنابراین اینا برایل حاکستادی بود که در نیوه هوایی هنجام شده بود در خانواده نیوه هوایی حالا این لیست من برم محمود گفتن که محمود اگر همه این آقایونی که نیجا نوشتن اینا برن بیرونند دیره هوایی حالا یه از دوست دارم سه چار تا اصلا بشیم که حالا حالا حالاته نیستنم شده در موردی نوشته باشه بیرم که همه سهنگ خوردم تو این لیست نبیدونم دوست عزیزم خلی آخری یا دیگر بود این وقتی میگم 500 نفر مروم ها چی هستن به هر طریقی این لیست رو از دست من گرفت همون جا پاره کرد و ریخت نمین تو همون کت اتاق آقای وزیر و این شروعشی بود بعد برگستم گفتن حالا من باید چی کار بکنم گفت شما خواهش میتونم با تیمیت ایمانیت فهمازه گیریم دوباره برگستم ستا در نیره هایی اینن بعد تیم سال ایمانیت این مسئله من رسول فهمازه نیره هایی بود تازه فهمازه نیره هایی شده و گفتم که این داستان اینجوریه گفت از خطو برسر کار از ما بلاخت تکلیفه اونو باید معلوم بکنیم بخواهش اینو خیلی مختصر میخوام بگم چون من خیلی سؤال شده بود که جنب سهنگ ما شنیدیم که شما جز پاکسازی ها بودین و اینها و یه مقدار صحبت بکنید مجبور شدم مقدمتا این چیز رو در مورد خودم بگم خیلی ها رو بازخرید کردن من جمعه همین آقای خورم که گفت از گردم ایشون بازخرید شدم درم هشتر نقصد هزار کمان همون موقع بهشون دادن بهشون همین نیره هوایی رب بیرون در حالی که خورم یک من به خورم یک افسری بود که بنیانگذار ارلی فیولینگ و نایت آپرایشن در ایران ایشون بود حالا شده بود جانشین سرهنگ کوستی فرماندهی آموزشای هوایی حالا یاد اسمش رفته بود جزه بیسته پاکسازی حالا من نمیدونم این کجاش اشکال داشت که پاکسازیش کردن اصلا خود لغت پاکسازی رو توجیح نمیشن با هاش این یک مطلبی بود که چون از من سوال شده بود میخواستم جواب بدم این شایده که کافی باشه که این پاکسازی مرسی از کجاش شروع شده بود مرسی من حالا یکی روزا دیگه سوال از من شده بود در مورد اهداف الولی خب اهداف الولی رو من من پکنم در جلسه قبل اینا من تشریف کردن ما هدف اصلیمون مبارزه تبلیغاتی با ارتش عراق بود که اینها شروع کرده بودن تبلیغ بکنن در ارتش خودشون برای بالا بردن روحیه پرسونلشون که ارتش ایران از در رفته دیگه ارتش ایران نیروهوایی دیگه نداره شما تیاره راحت باشه این تبلیغات توی عراق شروع کرده بودن که به مملکت ما هم رسیده بود متاسفانه این تبلیغات دامنش کشیده شده بود توی پرسونل رزمنده ما در خوبیت جرده اینا فکر میکردن دیگه نیروهوایی وجود نداره یعنی کسی محابظه این آقایون در جرده ها نیست خب این اولین هدف ها ما بود که این روحیه رو بیاریم برای اگر کسی روحیه نداشته باشه چجوری میتونه به جنگ به خوصوید که خطای بیا جوان بودن تو جرده ها سنده های خیلی خیلی پایین شما بهتار از ما میدانی این یکی از اهداف ما بود که تقریه روحیه نظامی در جرده ها که اینا بفهمن نیروهوایی هنوز سر جاشه و هنوز هم غضر داره ما چند روز اول جنگ به دو سه روز نرسید برطری هوایی بیدا کردیم در منطقه این گفته شده بارها گفته شده این اولین هدف همون دوباری هدف همون رو برای تو گفتم که ما اطلاعاتی گرفته بودیم که این پایگاه به صورت یک دیپو داره عمل می کنه هواپماهایی داره اونجا اصمبر می کنه که پونست فروند هواپمای احدایی روسیه شعوروی همون موقع به این ها دادن که این پونست فروند رو اسمبر بکنن و بیا در خط مقدم جفه که خورمشه باشه خب اگه پونست فروند هلیکوپتر می اومد داخل خورمشه برای تو تشتیح کردم که به چه صورت از کجا می اومد از بندر اقرب می اومد از اردان آشمی که اردان یه زمانی در زمانه پهلوی همیشه چه میگن دوست ما بود چطور شد که یه دفعه هلیکوپتر داره سرازیر میکنه تو عراق اون آقای ملک پاسد همیشه تو مملکت ما خیلی مظر میکن چون میگن تفریحش تو مملکت ما بود چطور شد که یه دفعه جشمنه باشد داره هلیکوپتر از بندر اقربه وارد میشه تو اردن از خاک اردن میاد بسن ایش فایب که در خود پایگاهی بود در خود اردن از ایش فایب یه جاده مستقیم کشیده بودن به ایش دری که این به صورت یک ستون تدارفاتی 24 ساعته این محوله نظامی میامد تو ایش دری و بلکنه انداب میشه توی محرسای ایران خب ما باید یه نهبه میموردید ولی این که خودمونم میموردید مسئله ای نهبه این برنامه این برنامه اوگیرادار بودید برای برنامه ریزی که اینو ما چجوری از من ببریم به ما خواهد دادن که شهست برون حوامه میراج افوانم به اینا دادن و این هم از همون طریق داره وارد میشه خب این هم چون مزید بره خب ما دیگه چه هدفی دیگه میخونم میتونیم داشته باشین میراج افوان ما اصلا پاشتایی ناداشتیم با اصلا عراق میراج افوان نداشت خلابان بشتادن پرسانل فندی دادن حواخوان دادن حالا ما تنها موندیم در سحنه یه سیاست بین الملدی که میخوان بجنگیم با دنیا ما باید بالاخره این ریشه شهر بمیبردیم اگه ما ریشه رو عربه میبردیم تشکیز دادن برای ما سیاست مدارمون و خود ما که این ریشه الورید هست باید ما اینو آب از سرچشما میبسیم یه سریم آب در سرچشما به من که چون پر شد نتوان بسفن جوید خب ما رفتیم الورید این هم محکید دوبام اون که حبتی من اینو در جلس قبل تشریف کردم مخصب بعدی هم که میخواستم بشاره کنم که رو میونه صحبتهایی که ما داشتیم در حواست کنون که آقای عطیقه چی دوست و عزیزم آمادن گفتن که میخواستم خواهد جمع بشن که محنوره به دست من رسیده یه آقا نمهمی چه محنورهی بوده و چه حدیهی بوده که سرده کنم تیمسایی بوده که
00:18:08--->00:18:14
spkr_02: به دست ما رسیده یاد حالان نمو همین چه محمودهی بوده و چه خدیهی بوده
00:18:16--->00:18:33
spkr_01: تیمسار قفاری آزاده سرفراز کشورمون از آلا اون روز شما اسمو متوجه نشدید من فهمیدم جماعتیقشی گفتم تیمسار قفاری
00:18:31--->00:18:37
spkr_03: من عطیقشی گفتم تیمسار قفواری تیمسار قفواری هم بطویده شدم من تیمسار قفواری هم
00:18:39--->00:18:42
spkr_01: قلوان های همرض به خودجا و عطیبه چین هست
00:18:40--->00:22:16
spkr_03: بودش آقا عطیب چینا هستی مطمئن خاضی میخواست مطمئن نمیشه که این هدیه به دست آن رسیده خاضر سه من فکر نمی کنم تو ایران کسی داشته باشه نمیزنم خود من آقای عطیقچی وقتی که یه صحبتی به من بکنه برای من ملاک حمله من به صحبت ایشون خیلی احترام قائلم من ایشونو خیلی خوب یادمه این صحبت عطیقچی از خلقانانو بسیار خوبه من بکت ما بودن اسم ایشونو توی احام برنامه از وید گفتم ایشونو گذاشته بودن به عنوان ویزر و گلش این بود که چرا من ها نداشتم جز اصلی خودم خب همه خلقانانو دافتاله بستن که بیان برن از وید و این که من اعلان کردم این هشتاد درست ممکنه بر نگردم خب من همه خلقانانوی که بخوام بتاییم از وید باید هشتاد تا بوینگ داشته باشیم تازه خود بوینگ مورد سوال بود اینا همه سوال پیش میادن بوینگ 747 که اگر اون روز نبود اصلا این مموریات شاید انجام نمیشد یا به یه شکل دیگه این مجرد میشد انجام باشه که شدی مجکل تر بوینگ 747 سوخگیری در دنیا دو تا درست شده بود اونم برای نیروی هوایی ایران برداشته بود خب ما دو تا بوینگ داشتیم بیشتر که نداشتیم بخواییم مثلا پنجان افرار رو برداریم ببریم پنجان ایشون یکی از خواستاش این بود که دنبال اون رو هشت نفره دیگه بیار من هایی خدیشت جره خیلی خوب میشترستم اون چیزی که باعث تحجیب من این بود که یک مقت خودم رو کمیس بسن من را دارم به شما میگم جرای دوبی دارم میگم چهار سختان افرد شخصه باشد دارم تماسی رو کنم من با کی تماسی جفت نکنم بیاییو خد اگر کسی هست بیاد همین الان روی لایت بگه من تو این سی سال اخطی و خوده ای سال که علمانی کرد دور هستم با کی در تماسی بودم دو تا خواهر دارم که اونم گاهی وقتی من ریاد علی تلفون اینا نیستم گاهی وقتی تلفونی با هم خالشون رو میپرسم این مورد باید تحجیم هم شده بود که کی آدست همانه پیده کرده کی برای من چه بسته ای فرسده چه هدیه ای فرسده و هدفش چی بوده از این هدیه فرسدان یادفه شما یک کسی رو که سی سال پیش باشت مثلا دوتا پرواز کردی مانده به خلافون هم بوده حالا به خود شما به خودمان همکارت بوده چطور شما یادفه براید حوض کردی که کسی این هدیه رو از طریق تیمساق هفراری و پیساده ای که آقای عتیقه چی میخواد خاطر جمع بشه که به دست موان رسیده خب اینا برای ما سوال های بیجوابه به این علت الان دارم اینجا محقب میکنم یه مورد دیگه نمیدونم جواب دارم تونستم موضوع رو اون چیدی که تو نهنم آزار میداد بگم موضوع دیگه که توبه که رامان
00:22:19--->00:22:40
spkr_01: کیم سار عیزه می دین؟ عیزه می فهمه این من یه سری مطالب رو چیل داره قطع و بس می شه فکر کنم این صدا رو من نمی دم الان شما تصمیر من دارین دیگه؟
00:22:39--->00:22:44
spkr_03: من تصویر شما رو دارم صدر شما رو لعا دنکیلی رو به خود خودمون میسنم
00:22:45--->00:23:01
spkr_01: آکی سر آکی بله خوبه حالا بچه ها اگر چیز باشه لطفا تو دایرک به من برید من چند تا آیتم هست یاد داشت کردم میخواستم قدمت شما ازتون سوال کنم اولا که امروز میدونید توی اناس
00:23:00--->00:24:46
spkr_03: اجازه بوده تیمسار عزیز یه چیز دیگه ذهنم آرامش ناراحت میکنه میخوام آرامش بشه بدم یک موضوع دیگه اشاره کچیکی بکنم من صحبت کردم در زمانی که یه دفعه به فکرم رسید راجعه به تیمسار عزیز معلم خودم تیمسار خطیب شهیدی میخواستم صحبت بکنم که اون خاطره برای پیشموتیشون بیلال کردن در زمانی که میرفتیم به اسرائیل این صحبت رو من کردم که ما در زمان در سالهای 1346 تا 1348 که حواپه مای هرکت 86 رو در ایران نمیتونستن اوورحال بکنن به هر دلیل فرمی که من اصلا بهش اشاره نکردم چون موضوع صحبت من نبود حواپه مای 86 رو ما میبوردیم در اسرائیل و اونجا تعمیرات اساسی می کردم میرخدیم برشون میگردوندیم خب در این هم خب حواپه مای F4 اون موقع هنوز نو هنوز جدید بود توی نیروهوایی که حسنا به اون مراحل نرسیده بود که بره یعنی در خارج از من بکن حواپه مای F4 هنوز وارد و نیروهوایی نشده بود F4 ساله 1347 وارد و نیروهوایی شده منوانی احتیاجی به خوبهر حالو نمیدونم پیدا نشده بود پیدا نشده بود که چرا ما اون زمان سازمان حواپه مای چی بود کشوری نه نه تصمیحات نه سازمان حواپه کشوری حواپه مای یاشی رو تعمیر میکردن در ایران اون سازمان
00:24:46--->00:24:51
spkr_01: باد ، امید ها پیموز صزیز می صو paused
00:24:49--->00:26:25
spkr_03: هوافهانسازی ایران در زمان سحا من اصلا موضوع صحبتم این نمود که من راجعه وقتی که یه چیدی را دانشش را ندارم نمیان جا به دوریم بشین اصول من راجعه هوافه مای اف 86 نمید میگنم که میریم اسرائیل را برمیگردیم و تو راه تو یکی عدی معمولیت ها این اتفاق برای تیمتا خطیب شهیدی افته بود که من شاهدش بودم نه به F5 کاری داشتم نه به F4 کاری داشتم نه به سازمان سنایه هوافه موسازی که که تشکیب شده بود کی اداره میکرد من میدونم یکی هر بطرین رفعه های خونم بعد از انقلاب رفت اونجا سرسامانی به اون سازمان دارد این سازمانی یه شرده که تشکیل نمیشه بگید که مثلا یه دفعه من وقتی یه دارمشن را رجعه ایستوبر میکنم خب همه میدونن یه سازمانه که هواپیما داره تعمیر میکنه که در آینده میخواد هوافه موسازی یه شبه که تشکیل نمیشه من اصلا موضوع صحبت من این نبود که راجعه سازمان سنایه هواپیماسازی و تاریخ تشکیلش که در زمان وزاش را بود من صحبت بکنم موضوع صحبت من نبود این هم میخواستم جوابی به اون دوست عزیز من داده باشم که در موضوع سازمان سنایه من صحبت نبیکردم حالا من در خدمت شما هستم هر مثل میخواستید من اگر حافظم اجازه بده جواب نهیم
00:26:27--->00:27:11
spkr_01: قربونتونم آره بعدن در زمان دفتر پرواز ها در اولین پارت برنامه میخوام محبت کنید خب اون پارتی که ما سؤال داریم خودتون چند تا محتم فرمودید نظرتون رو راجب تیمساز صدیق بفرمایید
00:27:12--->00:32:15
spkr_03: تیمسال صدیق من بدون هیچ گونه تأستوی بدون هیچ گونه خدا را عمدش کنیشون که الان نیست که من بگم مثلا میخوام چه نگم چاخلوسی کرده باشم یکی از بهترین فرماندهان نیروی هوایی تیمسال خوشنگ صدیق من میتونم قسم ببرم که بسیار بسیار خوب در زمان جنگ در سخت ترین مراحل زمان جنگ ایشون فرماندهی نیروی هوایی رو برده گره و بسیارا خوب کنیش اگر کسی اعتراضی داره به این صحبت من اگر امروز همه اطلاع شما بیارین تو این لایب من حاضرم که با ایشون بیوید بکنم و این صحبت خودم رو ثابت بکنم احتیاج نداره من مطمئنم خوشنگ صدیق زمانی که از دوره ابلین سریعی بودن که اولا دوره خالبانی رو در پاکستان گذاروندن از سرای که تو پاکستان خالبانایی که تو پاکستان چیز میشن به صلاح پارو با تحقیل میتونن خیلی با انزبادتر ام نظر انزباد پروزی میگن که شاید آقای پوررزایی هم یکی از اونها بود مثل پرتوی خوشنگ ویژه عبدالعویزاده بهرامی دارم اسماشونوی جایی ادان ولی حضوره به حال یک گروه هفت نفری هشت نفری بودن که فکر میکنم قبل ساله چلو هفت چلو هشت در ایران یک تحصیصاتی درست شد در پایگاه چهارام شکاری فایتر دفندسکو بنیانگذارش سروان علاقه من بود خدا رو احمدش کنی یکی از خلوانهای بسیار به نام نیروی هوایی که جا داره منعزیشون دروز بفرستن به روح روانش با سرهنگ با اون موقع سروان فرحروز یک تحصیصاتی درست کرده بودن به نام فایتر بخن اسکول که ما این فایتر بخن اسکول رو در لاس و گاز دوره دیم در پایگاه نیلس اولی گروه فارو تحصیص شده بودن اومدن در دستور من شاید شاید نداره یه دو اولی خلوانهی بودن که معلوم خلوانهی بودن که با ایشون پرواز کردم من بودم آقای رجبی هم بودم دوست های من همه همزاره های من اونجا پرواز معلومه می کردیم در پایگاه دستور یکی از خلوانهی بودن در اول دو نفرشون تو این ذهن من همیشه بود خدا رحمتش کنه حوشنگ ویژه حوشنگ صدیر علی پرتوی یه چی دیگه بود خدا بیاموزدش بهرامی که یک کرکتر خیلی خاصی داشت این چی دیگه من از حوشنگ صدیر یادمه یک خاطرات بسیار خوبی از اونجا دارم که بعد خواهد همین جناب حوشنگ صدیر بعد از مدهتا گذشت گذشت ما در پایگاه بوشه دوباره با هم همکار شدیم یعنی مسیرمون یکی شد اون زمانی بود که من معاون عملیاتی تیمسار مصطفیم شدم و جناب سرهنگ اون موقع حوشنگ صدیر یا سرگرد بود پبخشیم تفصیل میکنم چون من خودم سرهنگ بودم سرگرد حوشنگ صدیر یکی از فرمانده هان گردانه در بوشه با من بود لازم شدم اسم فاتح چهر رو بیارم چون رازم انزباد توبک کردیم ایشون هم یکی از فرمانده هان گردان بود یکیش حوشنگ صدیر بود یکیش آقای فاتح چهر بود یکی از فرمانده هان آقای گلشین بود که بعده هاش شد فرمانده پایگانه سرگردانه این خاطره دوبام من از پوشنگ صدیر غربوشه در مورد فرمانده هیم نیرو همویه روی من برد سر رسونده هم شک نکنید که یکی از بهترین خلبان ها و فرمانده هان نیرو هوایی در زمان جنگ دیگردانه میخوایم من بگم من البته در مورد یک خلبانی مثل میشن که تا دیست توبهد بکنم یک کتاب بیتونم بدیوستن دیگردانه هایی در مورد
00:32:08--->00:32:48
spkr_01: من البته برمید خود در مورد یه خلمانی مثل میشن که تا دیست توبه بکنم یه کتاب میتونم بریمتونم من منظور داشتم از پرسیدن این سؤال چون در الان لایف قبل نمیدونم شما شاید ندیدی چون درستاسی ندارید یک نمیدونم اطلاع دارید یک به حال جناب فرغانی و جناب صدیق با هم دیگه خیلی هم دوست بودن در یک پرشنی یک مقداری به حال جناب فرغانیش نمیدونم اطلاع دارید یا نه که
00:32:48--->00:33:38
spkr_03: یک دلخوری داریم راجب اون معمولیت احتناده لایب آقای فرغانی را هم دیدم راجب اون معمولیت هم قبلا صدیق فرمانده که فرمانده پایگاه یکمه شکاری بود من فرمانده پایگاه سبمه شکاری بودم بعد از انجلا یه زمانی شد که من یه فریالی نمیدونم از سالای پنجا و یک نمیدونم نه نه قبلا جنگ بود و حال من فرمانده پایگاه سبمه شکاری شدم ایشون هم فرمانده پایگاه یکمه شکاری بود از اون سال هم به خوبی اطلاع دارم حالا نمیدونم بگم از فرغانی بهتر ولی اطلاع دارم حالا هر سالی هم دارین در اون موردی خصوص ما میتونم جواب
00:33:35--->00:36:06
spkr_01: هر سوالی هم دارین در اون موردی به خدوط ما میتونن جواب دیم اگر اتلاع دارید میخوام ببخشید من معمولا تو این لایف ها سر جناب زندی و جناب بابایی هم که هر دوشون آسمانی شدن ما این کاری کردیم و دوستان اومدن و با عدله و با سنت ثابت کردیم که جناب زندی کدورتی از دیمسال بابایی نداشته و جناب بابایی هم ایشون رو دوست داشت و هیچ اتفاق نیفتاده به هر حال حالا اگرم افتاده برای پرشنی بوده این اختزایی به هر حال این سیستم مسئولیتی و فرماندهی هست یا هست یا نیست اگر اطلاع دارید من چون احترام زیادی برای جناب فرغانی قائلم و برای جناب صدیق و همه اقابان آسمان از جمعه شما و اصلا تشکیل این لایف که حضرت آلی یک روزی به من فرمودید من توی هیچ تلویزیونی که دعوض شدم حتی تو خارج از کشور جاهای مختلف خیلی من دعوض شدم تلویزون های مختلف حتی بلیت برام بگیرن اقامت برام بگیرن من به هیچ عنوان دوست نداشتم جلوی هیچ دوربینی برم حالا اینم بعدا برای ما توضیح بدید چی شد از لایف ما و حال حالا انتخاب کردید که تشریف بیاری اگر به عنوان یک این که ما بدونیم واقعا یک انسان بزرگی مثل شما که با تحجیب این که خب هیچ جایی حضور نداشته چی شد افتخار داد که در این شبکه خودمونی خونگی به قول معروف خیلی چجوری بگم بی بزاعت افتخار دادن شرکت کنن اینم برای من خودم جایه برای هم خوشبختی هم سؤال که دوست دارم از زبان خودتون بشترم این موضوع رو بعد حالا البته بر الان میخوام بدونم که اگر اطلاع دارید من چون میخوام این موضوع همینجا بسته بشه چون کامنت های دیدم که دوستان میگن که حالا مثلا ایشون خب همه هم جناب فرغانی رو دوست دارن نمیخوان برای همینجا برای همینجا باید میخوام شما به عنوان بزرگتر و کسی که برای همینجا برای همینجا باید سمت فرماندهی بر همهگان ما دارید بفرمایید که چطوری با این موضوع برخورد کنید اگر لطف کنید به ما بگید
00:36:07--->00:41:21
spkr_03: من همونطور که گفتم قبلن هم اشاره کردم اولا بدن همین برنامه لائف شما از لائف هایی که با کسای دیگه ای صحبت کرده بودیم همینجوری شنیدم سینه به سینه و پاینگرات کردم که کسی از ایران داره یه همچیکاری میکنه و قبل از اینکه بخوام به انتقادات و صحبتهایی که در مورد کسای دیگه میشه تراسط اشخاص دیگه میشه راجعه یه مطلبی خودم میرم بررسی میکنم میخوام اون آمو افراده بیشه از کجاست یه صداقتی توی کار شما دیدم در مساحله هایی که با بخشه ها میکنین ببخشید من یک نامه برای اومد یک نوتی برای به دستانه بستید وقتی که دیدم برنامه تونو دیدم مطارقهاتونو با اشخاص دیگه یک صداقتی دیدم حالاتون ضمن این که خوشحال شدم یک نفر از خانواده پاکسازی شده نیروی هوایی که من بهش الان اشاره کردم حمت به این کار کرده ما خلابانا معمولا تو این کارها زیاد چیز نبودیم تبخوری نداشتیم وقتی که شما اومده برنامه شما رو دیدم دیدم که در این سن استاد دافوس بودین خب این یک ولیوی داره یه عزشی داره که شاید خیلی ها ندونم خیلی ها من درم کسایی که خارج از کادر نیروه هوایی هستن که خستاد دافوس یعنی چی و خب در اونی که زمان جنگ هم بودی و حوافه 14 حوافه روز دنیا رو هم که پراز کردی و بعدم به این قشنگی با این اپیرنس شیک که فوتوجنیت پای دورمی نشستی و به این خوبی داری صحبت میکنی و گفتم خب پشمان دلیل نداره که من این بنامه ها رو نبینم باید ببینم شروع کردم تو برنامه های خودم خیلی تشورده بود یک تیزیادی از کار از زمان به خصوص با این به وجود اومدن این برنامه کووید و اینها من البست خودم رو موظف کردم جز به برنامه ها رو داشتم که دیارم این برنامه های شما رو بشنم تماشه کنم بلی سر بیوردن یعنی جز به کار همان بجه که بسرم گمشنم تلویزی رو تماشه کنم خانم من گوه ما تو چی دماشه میکنی تو که این برنامه ها رو نگاه نمی کردی از هم تو این برنامه ها نگوه ببینم من یک چیلی پیزو کردن تا هم اگه دوست داری ببیشین تماشه با خیلی دوست دارم انجوی میکنم از هر چیل دیگه بیستر انجوی میکنم این شروع برنامه های به صلاح علته تو همین زمان تلویزیون من و تو خوب اوالا با من دعوت کردن تو بودم و شما بگید بپرسیم بیان لندن بوتر نمیدارم گفتا آلا خب من لندن رو دیدم دیدم علاقه هم ندارم که بیان حالا به دلویل شخصی تو با ممید که گفت ما با در شما برای چی منو تو لندن میخوایم گفت ما میخوایم یک فیلم مستند تلیل کنیم و داکومنتری و شما دوست داریم چه دو این فیلم شکل کنیم گفتا من نه پوتوژنیک هستم نه توییخ خیاخم میخواده که آرتیست سینما باشه من درمی که حافظه هم دیگر ایجاب نبکنه که راجعه سی سال پیش میخوایم راجعه هم یه سوالتی بکنیم دیگر به حال نرفتم ازا کهوبات کتا بکنم کسای دیگهی بودن آلا نمیخوایم اسم میگرم دیگر هر بچه هایی که توی ایران بودن اومدن اینجا و اینجا حتی از خلیبان ها متقا به این شکلی که شما شروع کرده مودی نبود اینجا که من ها درقل فکر بکنم با جدش این دلیل این که من برنامه های شما رو فالو بکنم به هم نامی تین سال فرقانی رو من دیدم زمین که اطلاع داشتم با جدش همون چیه بود بخواهم زمانی که صدیق فروزه پایدوی یک کمش کاری بود اگر اجتباه نکنم نمیدانم دادگاه مواقنش بود یا ناصری منصور ناصریه که دیم دوتا جانشونش بودن و شرایط بسیار بسیار سختی بود فرمانده پایگاه بودن در اون زمان در زمان های اندلاع من یک تشاره کردم تشکیل گروه حکرها بود این گروه حکرهای خودجوش سخت بود توی پایگاه هر پایگاهی متجاوزه شیخه دار نخواد پرسونل داشت به خصوص پایگاه یکم که پایگاه یکم ترابری هم داخل اینها بود درسته که فرماندهی پایگاه ترابری کسی دیگه ای بود که اونم سفری اونم یکی از همکاران من بود
00:41:08--->00:41:11
spkr_00: پایگاه یک هم که پایگاه یک هم ترابری هم داخت
00:41:22--->00:42:22
spkr_03: ولی پایگاه یکم خیلی حالت استثنائی داشت درگیری با اون سادمان صناعی حواخر مایی سازی داشتن پایگاه یکم ترابری بود میخوام بگم چه چقدر لود رو پایگاه یکم شکاری بود در اون زمان بعد آیا این حالتی دریانی که اتفاق افتاد خب ما علمتی که من دوست داشتم بدونم چون من هم فرمانده یه پایگاه دیگه بودم ممکنه مشابهشم تو پایگاه من اتفاق میدن حالا خونان بودم که دیتیلشو بدونم اینه که خودم تو دیتیل کار قرار گرفتن راجعه تیمسا فرقانی من قبلنم به شما گفتم تا هم بلد این که حتیم بیام تو این اصلا باعث و بانی اومدن من شاید یکی از به سلا اینسینتیبهایی که من اومدم تو برنومه شما دیدم سرگان فرقانی نشست فرقانی نشست خیلی اعتقال داشتم به کاریشون من جلسه غرب شما گفتم یا تو یکی همین سرگان
00:42:09--->00:42:19
spkr_00: تیمتیگایی که من اومدم تو برنومه شما دیدم سرگاه هم فرغالی نشسته اینجا تیمتا فرغالی داره صحبت میکنه شیلی اعتقال داشتم به کاریشون
00:42:23--->00:50:11
spkr_03: راجب ثبابق فرغانی صحبت کردم کسانی توی نیره هوایی بودن در پوزیشن ایشون اگر از شروع شما بخوام بگم تیمسار گمغانی بودن درست میگم چون ما که یه تیمسار فرغانی هم داشتیم یه تیمسار فرغانی هم داشتیم که ایشون رئیس همیت پرواز و نمیدونم بنیانگذار بازوسی نیره هوایی بودن یا جناب تیمسار شاکری داشتیم نمیدونم چی نیز ها از داشتیم اینا همه واقعا خلبانه با تجربه بودن که این پوزیشن داشتیم کامران نوش داشتیم بودن یه خیلی ها بودن آقای جدی هم خدا بیامردش که گفته روز سالگرده چیزش هست یکی از اونها بودی شانا در یک کریودی از زمان اگر اجتماع نکنم پایگاه شیشان شکاری یا چاران شکاری رئیس همیت پرواز بود روح سالگرده پرواز هم یه موقعیت خاصی داشتن زیر دست فرمانده پایگاه بودن ان نظر انزباتی و پروازی و نمیدونم درجه و اینها اما باید کار فرمانده پایگاه رو اولویک میکردن ان نظر امنیت ایمنی پرواز خدا این کار خیلی سیاست میخواد یک بیناش خاصی میخواد و به همین دلیل هم این آقایل که رئیس امنیت پرواز میشونم یه دوره خاصی در امریکا نمیدونم شیش بابون چهار بابون پنج بابون دورش میبادن در همین لسانجبستی که من هستم اگر اشتباه نکنم همین دانشگاه یو سی اول ای اینا یه دوره امنیت پرواز میدیدم بلده زرافتی که کارشون داشت یعنی باید ایراد فرمانده پایگاه رو میگرفتن و به ایشون میگفتن که این کار مثلا اینجوری باید هم رو بشه اونجوری هم داشته کسی که برای شما ترفیه یعنی تمام زندگی خدمتی زیر دسته ایشونه یعنی فرمانده پایگاه آخرین حرف رو میزنه توی پایگاه خب آلا شما چجوری میخوایی برید ایراد بگیرین باید ایراد رو یک پولیتیکی داشته باشید گرفتاری اینجا به وجود میاماد این کار خودش اشتباه بود این در اصلش اشکال گیر داشت به خود جمعونهای امید بود توی ایراد گیر پیدا میکرد پایگاه باید ایراد از زیر دست فرمانده پایگاه میاموردن بیرون بیرونشتن در افتیار ستار مثلا که این کار شده راحتر انجام باشه اشکال از روزه با وجود اومد که این کار فرمانید در کار خودش اگر بهترین نبود از بهترین ها بود اولا بیشترین سوانه نیره هواییو ایشون برسی کرد اولا من با جبه دورمین دارم این را میگم ممکنه فردا با لبمن توضیح بخواهن چه ها شد بیرخودی گفتیم اگر کسی الان میدونه و دویین لایف شما هست بیاد اینجا بشینه من با هاش دیبیت میکنم که چرا من دارم نگم کمسا سرخانی در زمان خودش حد اقل تو بررسی سوانه بهترین ها بود و هنوز هم اگر این کار رو بهش محور بکنن تو همین جا هست یعنی اگر که نمیدونم پاک خونه بوینگ اگر پایندات بکنی که ایشون زنان تو امریکا داره خدمت میکنه ممکنه بیا دنبالش درده با برای اونجا چون اینا یه دایموند های هستن که عرضش ندارن ولی اون نمیتونی ولی اینا بذاریم خب از اون بر فرماده پایگاه و شنگ سدیق مختصرا گفتم از این بر تیمسا فرغانی که بیشترین سوانه نیره هوایی رو برسی کرده باشده یه سانه ای دیشون رفت برسی کرد حالا دیتیل به سانه های کاری برین که وقتی هست ولی آخر سر رسید به اونجایی که آقایی خط و فرموله پایگاه بوده کنگالا بیان اینجا درستش کن چه این باید این گداره چجوری باید تنظیم بشه اگر سوانه ای از یه عددی مبلغش میره بالاتر باید به عرض شاه مملکت هم میرسید یعنی این حالا ببینید که این چه ثرافتی میخواد این گزارش تریه کردن باید میره به فرموله نیروه هوایی یعنی از طریق معاون عملیاتی فرموله نیروه هوایی این گزارش همینیت بازرسی نیروه هوایی میره فرموله نیروه هوایی میره ستاد مشترک میره نمیدونم کجاها تا بلاخره اگر مبلغش همینی یادم نید از یه خود فرموله شاید بهتر بدونه از یه عددی که میره بالاتر باید به عرض حالا حضرت هم میرسید خب این گزارش یه هنری یعنی یک هنر نه هنر نه اسمشون نمید دارم ببا پس میگیرم لغتن سیاست یه سیاست بخواد که بگه امشه هم الان شبه ولی خب در اینها که روشن هم هست بباید درد پاسی بگه اینو فقط سیاسیون بلدن خلابان هم بلد بیتن کنید ایشون بداشتیم توی گزارشی نوشت از فرمونده پایگاه از بخت بعد آقای فرمونده پایگاه یکم شکاری شد فرمونده نیروی هوایی توی یه پریاد کوتا خب حالا ایشون اون سیاست فرمونده نیروی هوایی رو تبهر و خبگانی و نیروی هاشون ناشت یعنی یه ذرافتی اینجا میخواست این گزارش بیره زیر دست خودش پایگ داریم نگاه بکنیم اینه خود خود گزارش کردن حالا این گزارش باید بره ستان مشترک باید بره کموسیونه عالی دفاع باید بره به تفتر امام بسنن خب حالا خواهی ذت پاسیده ایشون باید چگار بکنه از خودش امزاد این ناغره امزاد کنه که بره اونجا که بگه من اونه سی هستم بیدیاغتی بودم قبلم حالا لیاغت بده کردم اینم که نمیشه حالا اینجا اون سیاستی رو میخواهد که من روز اول به شما گفتم من خلالانم اون سیاست رو نقش نمیکلوزی خودم هم من این سیاست رو داشتم یا خیلی زودتر بازداشت شده بودم رفته بودم یا این که به یه مقامی میرسیدم تو نیراهوهی که به حال بالاتری خیلی ندارم خیلی آنها تو این کار که من این رو دقیقا چون سانه رو میدونم برم به شما میگن دیتیلش حالا خیلی طولانیه چجوری دیوار آورناک بود این آقا میرسید به قصه ایشون ایشون یک کلی میری میسه اصلا موندم فکرم زهزله اومد یه دفعی سخت خراب شد آخه اینگاه بودید بیاند
00:50:07--->00:50:11
spkr_01: خراب شد این سرم آخی اینجا
00:50:12--->00:55:22
spkr_03: فکر کردم که همونیه که از اون گروه هکهایی که مرای تون گفتم اون گروه هایی که هدیه اصحال میکنن یه دفعه برای شما یه هدیه اصحال کردن به هر طریق به هر مورد نیروی هوایی برماند نیروی هوایی این قدرت رو داشت که بنیمیسه این برقسیه سانه هن مورد تعیید من نمی باشد گروه دیگه برن همین سانه ها رو بررسی بکنن خیلی ساده مسئله حل میشد و زندگی یک نفر که اون نفر یک تیمساری باشه که وجودش دایمونده و نیروی هوایی در اون زمان مجرم بشه که زندگیشون تواف بشه یک فقط جمله بایدیشون یک لغتی رو استفاده کرد که نباید استفاده میشن همونطور که بفتن جاز اختیاراتش بود که برمیسه این سانه هم مجددا بررسی شدم حالا نتیجه اون بررسی رو بفرسته هر جوری که میخوایم برمیسن این رو ننوشتیه جور دیگه نوشت دلم میخواد اون لغت رو استفاده بکنم هرگز چون اون لغت نه در خور شخص هیچ خلمانی نمیتون کنم شد خلمان ها بهترین آدم های رو زمین هست نه که خدا خلمان باشن صادق ترین آدم ها هست ناسادق ترین اون از اون بهترین در بهترین ها در جاهای دیگه بهتر هست و هر طریق این کار انجام نشد چرا انجام نشد برای اینکه اطرافیان فرمانده نیروه هوایی کوشنگ صدیخ اشکال داشتن ایشون میدونستن اطرافیان ایشون رئیس بازرسی میتونه باشه معاون اداری فرمانده نیروه هوایی میتونه باشه اینا میتونن بریه وقتی که این نامه رو ایشون پراف میکنه بهت امزاب کنه ببره که اینا ارسال بکنن به مقامات بالاتر میتونه بیاد دیگه که آقای فوقانی اگر اجتماع نکنم اون زمان زمانی که کوشنگ صدیخ شد فرمانده نیروه هوایی ایشون اگر اجتماع نکنم معاون اداری بود یا حالا هر کسی دیگه یا من اسم رو خود بازه بودم این معاون اداری یا رئیس بازرسی یا نمیدونم هر کسی دیگه که این نامه رو میبینه و میخواد بپسه میتونه بیاد بگه که جامسنگ این نامه که شما نوشتی فکر نمیکنی که یه خود خشم باشه یا یه خود درخور شخصیت شما و یک خلبان دیگهی که راضی بکنه بشین یا چالمه یا ادوایست ما ادوایزار برای چی داریم دلتی که میگن ما باز دوره هفت و هفت میام من کار رو انجام نمیده من اگر این کار انجام بده اون کار خراب میشه یه کار رو باید ما انجام بده این ما نیروی هواییه یک سازمان عظیمه ما سازمان داشتیم سیستم داشتیم اگر متابقه اون سیستم عمل میشد میدونه سن که یک فرمانده یه فایدان یک کمش کاری به علتی که کارشو خیلی خوب انجام داده در یک فریادی از زمان بسیار خوب عمل کرده حالا اومده شده فرمانده نیروی هوایی دنیای مسئولیت دوششه دنیای مسئولیت ما برای شما گفتم که فرمانده پایگاه در زمان بعد از انقلاب به خصوص بحران بعد از انقلاب خیلی مسئولیت دوششه خیلی گرفته از این نظر ما سعی می کردیم که اطرافیان اونو کسایی رو انتخاب بکنیم بذاریم که به ما ادوایز بدن این کار به صورت کورپریشن انجام بشه که شاید حالا باز دوباره می خواستم یه خاشیه برم بلشه ایشون اشکال اطرافیانش بود یا اطرافیانش رو خوب انتخاب نکرده بود یا اطرافیانش جز اون بروح ارسال پدایه بودن که می خواستم فقط خودشونانشون بدن آخو چطور ممکنه این نامر رو آقای اون شرگ سلی با یک دنیا مسئولیت فرمانده نیروه هوایی در زمان جنگ یه دفعه یه نامر ببرن جلوش بذارن که بینیم سو آقا شما اونجا خطا کردیم آقا این نامر رو درستش کن ببرد جلوش درست میگم یا در غلط میگم آقایی که ما مسئول فرمانده نیروه هوایی هستی اگر اون مشابله کارشو کرده بود هرگه این نامر به این صورت اصلا نوشته نمیشد بره دیر دست پرمانده نیروه هوایی نامهی که میاند دیر دست پرمانده نیروه هوایی یا فرمانده پایگاه من خدا شاید حالا بودم بچه ها که تا مانده پایگاه در جار چنه ایس میگم نمیشد تا بشه افتا دستان فرمانده پایگاه هوا
00:55:14--->00:55:18
spkr_00: من خدا شاید حالا بودم بچه ها که تا مال در پایگاه ها کنم
00:55:23--->00:58:28
spkr_03: فرغانی زمانی که معاون فرمانده پایگاه یا جانشیر فرمانده پایگاه شهارم شکاری بود زمان جنگ آقای مشیر غفاری اومد رفت تابشفر اومد رفت بعد اینا همه فرمانده پایگاه شدن یه پریودی ها بعد از آقای تابشفر جناب سرهنگ دهنادی که از هم دوره های من بود اومد یه پریودی رفت بعد از اون جناب سرهنگ تالدوس اومد که با یه دنیا تبخار اومد تابشفر اومد پایگاه یه پریودی شد و ایشون هم رفت ولی آقای فرغانی هنون نشسته بودون بود بایدونه جانشین همه اینا بود بنابرای یه چیزی باید داشته باشه دیگه که هم مشیر غفاری هم طالب شد هم درنادی هم طالب دوست که هر کدوم اینها یه وزنه هایی بودن در زمان خودشون در زمان جنگ ایشون قبول داشتن که بونوان جان و شینشون خدمت بکنه وگر غیر از اینه اگر کسی ادعایی داره بیاد اخوان جنبی دور به من با با من دیویت بکنه بنابراین این هم یه برای قضیه هون یه برای قضیه آقای فرغانی یه برای قضیه آقای سردی هیچ کدومشون هم ایراد نداره در هیچ مورد ایراد نداشتن تخصیف برموضی تخصیف روی بردارن نگرم حالا یک کسی بگنه بگنم اونجا خوب را نمیرفت یا نمیدونم ناخوریه سربازه ها رو خوب اداره نکرد نخل لوبیهاش مثلا زرزنماده ایشون خراب بود من به اوناش پای ندارم تخصیفش بیتری بود حالا اون اطرافیان آقای صدیق کارشون ننجام ندارن که کاری دیگه نداشتن میبایده تو دیگه آقایی میشه است که دربار جانال من برده دل جانال من برده دل جانال من دربار جانال من اما این کارت اینه که دو نفر محرهی که دایمون هستن تو نیره هوایی دارن کارشون رو میکنن یک کار وزنه ای رو دارن برند میکنن که کار پنجا نفره خب بیا کمکشون کنن نه که بیا یه نام رو افره بیشون به نیمیز امضا کن که یه نفره از این وزنه ها رو آزورده بکنید این نظر منه این پرونده رو بمندیم خواهش میکنن یه دونه عدیم محرهی شده میگنن چی میگنن؟ پلوم پلوم میکردن پلوم شد پلوم بزنیم این ما پرونده رو بمندیم بذارین پلومش بکنیم بذارینش شکشناک توی یه گارسندگی که یه کسی دیگه بیاد بلاخره این موج سوارا هستن یه در نشستن که یه موج اتفاق بیافته بیان سوارای موج بشن یه نوزی عدیش استفاده بکنه ولی شما نکنید نه برنامه خواهیتون رو خراب کنید نه جناب سرحن فرغانی رو آجورده بکنید و نه خدشدار بکنید اسم کسی رو که در یک پریادی از زمان به ملک و ملکش بیترین خدمت رو کرد من دفعاق شما هستم بیان در نزید بیان در نزید
00:58:27--->01:00:07
spkr_01: اتفاقا دلیل این که ما میخواستیم بپرسیم برای این که دوستانی که هی دنبال اینن هی مینویسن هی باز میکنن و متاسفانه استادن از زبان یک کسی بشنبن که خودش فرمانده جناب صدیق بوده و هرشدتر ازشون بوده و قطعا این صحبتهای شما به اینقدر زیبا بیان شد به دل میشینه شما چقدر زیبا از هم رزمتون گفتید که الان درستش از دنیا کتاست قطعا جناب فرغانی هم دیگه دیدگاهشون حالا دوستان یه برداشت دیگه کردن خودشون میان میگن دیگه دیدگاهشون اون دیدگاه نیست الان دیگه به هر حال شاید ایشون خیلی بیشتر از همه ماها به ایشون فکر میکنه و خیلی دلشتنگ میشه روح مرحوم تیمسال سرفراس صدیق حوشنگ صدیق شاد و براش بهترین ها رو از خداوند آرزون میکنیم انشاءالله جایگاهش بهترین جایگاه باشه خیلی ممنونم از سوالی که دیگه خدمتون دارم قبل از اینکه به این سوال دفتر پروازا یکی راجب تحسیس دانشگده خلبانی بعد از انقلاب هست که من تو یه جاهایی شنیدم که شما برحال جز کسایی هستید که یک کارهایی کردید برای دوستانم از زبان خودتون بشتنم این داستان روی که دوستان از امریکا اومدن حالا چه کار کردید خودتون
01:00:09--->01:13:16
spkr_03: برست مرسد که زمان تیمسا ریمانی هم من و از پایگاه بوشه خواستن اومدم در تهران اومدم ستا در نیروه هوایی و هفتم خدمت تیمسا قرمازاده گفتن که از سید دست من نگله اومد توی راه روی کوریدور ستا گفتن تیمسا چی میخوایی؟ خدا رحمت کنه تیمسا قرمازاده یکی از بهترین ها بود من فهم کنم اسم ایشون رو هر موقع بیارن باید با تلا نوشته شده باشیم دست من نگله هوا توی ستا در توی با اون کوریدور فرقه دو هم توی قسمت اداری اونجا بود من دیدم که یه تداری اصورهای اونجا هی تو هر اتاقی سه چهار نفر نشستن و تو را را میرن گفتم تیمسا چی میخوایی نشون رو من بدهی؟ که اینه خالبان هستم من میخوایم خالبانا رو نشونت بدم که ببینی من راجبه چی میخوایم صحبت کنم یه تداری شهر بر پوندن دفعه بیست نفری دیدم همون جوری بیکار تو چیست حالا حواله انقلاب بود بعد من رو بردباره تو اتاقی سه که ببینید چه فکری میتونی بره اینه بکنی اومدم نشستم بکره میخوایم خالبانی که آمریکا بوده یه تداری دورش تموم شده به همیدشته اومده اینجا ما اون زمان تازه میرفت تو پایگه ها یا میرفت توی فایتر بکنی نسکولز از زمانی که 86 بود تو پایگه ها تازه یه سری ترینی میدید چه پرواد شکاری رو انجام بده خب این هم ما چیکاریش رو میتونی بکنیم اومدم تیم سه ستاری اگر اشتباه نکنم جناب صنعه ستاری خلابان نبود ولی رئیس ماتریل رئیس تر و برنامه معاون تر و برنامه نیره هایی موادن پیش اشتباه گفتم که از خود تیم سه ایران قرارزانه پرکیدم که برای این کار بوجهی هست که هواپیمای خریداری باشه گفت فعلا نه ممکنه بعدها به وجود بیاد ولی فعلا هیچ بوجهی نیست امادم گفتم به جدا بیدیم تیم سه من یک خلولوش فکر کنم امادم بیرون بشستم چورتاقا یکی از معاونینش فکر کردم دیدم خب ما پاکمه هایی نداریم بوجهی که نداریم خلابانه که از آمریکا برگشتن یه داشتون دوره شون تموم شده یه در دوره شون تموم نشده خب چیکار بتونیم بکنیم ما هلون خلوان داریم ولی خلوانی خواف مبیناش فکر کردم که برن محاول تحرابانه برنوانم کنم واقعا تحرابانه برنوانم دیدم که یا جمسانین میگه اولین بار بود حسابش شنیده بودم ولی اولین بار بود میدیدمش کمساز ستاری خدا رحمتش کنه ایشون هم یکی از شدمتگزاران سلیغی ریگو خواهی در زمان جنگ بود خلوان نبود افسر رادار بود ولی بهترین جد یعنی نمیدونم من چون ریاد اطلاع ندارم نمیخوام ریاد سوال بکنم ولی توی یه برخورد کتایی که من بایشون داشتم دیدم چقدر متلع چقدر باسباه چقدر اطلاعات داره تو همین زمینه و با اش گفتم جام سمیمن الان نمادم تایز من تویم که این مسئله رو با شما یا راهنامهی بگیریم ببینیم که چیکار میتونیم بکنیم که یه تا دیدی هواپر ما بخریم دیدم اشون از من خیلی جلاتره گفت درست هشتیست دادیم ما هواپر ما میخواییم ما همین تشکیف رو دادیم و دادیم روش کار بکنیم اون با اقعای فکر میکنم که آقای ماکویی اگر اشتباه نکنم اونم با یکی خدماناییه که متاسفانه امروز بونی و هوایی نیست ولی باید نیست یکی از آدم مثل فرغانی که دارم اسمشو میبرم که یه نفر بود محبوب ماکویی هم یه نفر بود ایشون رو خب من میشنفتن گفتن داستان چیه؟ گفت بله جلال خواهیم برای این پی پی پی پی پی سبن روش کار میکنیم چه خواهکنی ما بخریم ببینیم که ازا میتونیم خواهکنیم خب من میدنم اصلاح که من با این اطلاعات از دفتر ایشون ببینیم اونم بازنشستان بیارم حالا چیکار میتونم بکنم تا به اینا به خاندن هواکنیم ها تصفیل بکنن و بری شوقه عالی دفاع تصفیل بشه و بری بذارن جنگ تصفیل بشه و بوجه نمیتونم چیز بشه اینا همین پریانی حالا چیکار بکنن به فکرم رسید که هواکنیم های بلانزا دوتا هواکنیم های بلانزا به هر که هایی در زمان قبل از این غلاب داده بودن که این به عنوان ریایزان استفاده میشون اگر یه موقع کار چیلی پیش میامند یه ارتباطات نزید ازش استفاده میشون گفتا خب الان دیگر احتیاجی به اون صورت ندارن این پایگاه که من هم اگر احتیاجشن یه هلیکوپتر در احتیارشون میدونم از هلیکوپتر هم برای مثلا نجات خدمه بود در پایگاهی یه دونه دوتا چلوشی داشتیم اگر اشتباه نکنه اینا در اختیار کنم رفتیم با فهموندهان پایگاه ها نشستم صحبت کردن قانهشون کردن که این بناهازاشون رو بگیرن از این هلیکوپتره اگر یه موقع کار چیلی داشتن برای لیایزان نزید استفاده کنن ما هواکمه های بناهازارو بیاریمش ازش استفاده بکنیم هر پایگاهی دوتا هواکمه ها داشت من اگر اشتباه نکنم این موقع سیزت یا چارزت آزان ما جمع آوری کردم آز پایگاه ها اگردمش دیدم خب تنجایی که میتونیم بذاریم پایگاه های یک خب که در گیر و داره به حال ری ارگاریز شدن هست پایگاه های دیگه که خارج از تحفن بود بدخلی کنم ببرم بذارم ایشون قلم وغی توافقه چیز رو گرفتیم و که این رو ببریم بذاریم توه قلم وغی و خودم ها شروع کردم یه تدادی معلوم خلمان هایی که بودن و پچه هایی که از آمریکا برگشته بودن هم خونجات جمع کردن و یه تشکیلاتی درست کردیم اسمشن بودشتیم دانشکرده خلمانی در حالی که رو هم دانشکرده نبود ولی شروع کردیم به این که به همهار یک کلاسایی درست بکنیم یه معلمین رو بگیریم از دانشگاه مثلا کسایی رو بیاریم یک ارتباطی با دانشتای تهران برگذار کردم اون زمان یه آقای دکتری بود همهار اسمش بود و خاطرم نمیاد البته دارم یه جه اسمشو با ایشون یه ارتباطی برگرار کردیم و رفته بشتیم تو فکرم بود که ما بیاییم بریم سیستم امریکایی رو فالو بکنیم که خلبان ها وقتی میخوان بیان دانشکرده برن بچه بر آفصایه در دانشکرد بگیرن و با بچه بازاشتن حالا بیان تو این دانشکرده ما به عنوان یه دانشکرده خلبانی بقید پرگاه یادشون بیدیم این یک استرکشوری بود که به نظر مانوان رفتم اتفاقا به سرهنگ سرهنگ سرهنگی هم این صحات کردن که دنبال خریده حواقه ما اینها بود توی یه پریاد شاید ده دقیقه یه رو و بعد به من گفت کیم سرهنگ سرهنگ بود اون موقع و من گفت که من یه نفره به شما میگم برو با ایشون تماس بگیر ایشون راهنمای خوبی میتونه باشه برم چیه اون راهنمای؟ بعد گفته ایشون هاییی هست سرهنگی هست ایشون هم خلبان نیست توی یه فکر میترد که حالا من چون قد خلبان نیست نمیدونم به اون تأثب خلبانی درستان نمید چی پرست؟ اومده خلصه فاعلیت یعنی که جناب سرهنگ پوسی فرگاندهی هم آمودش های هواییه یعنی در حقیقت در آینده من که برام میشم فرگانده خلبانی دادشکرده خلبانی پیشون میشه رئیسه من دادشکرده خلبانی میره زیره چطر فرگاندهی آمودش های هوایی خواهدم در دفتر ایشون رو و بعد یعنی که جناب سرهنگ خوردم هم موابن ایشونه حالا سرهنگ خوردم شیخونم هم من جدیدتر بود ولی خب انقلاب اون گروه های پاکساگی و اینا تثبیر داده بودن که ایشون بشه جامشی نید برحالی یه درجه هم از ما بالتر برام میگید یعنی من اگر مخصم ریپورت کنم ریپورت من هی که از جناب سرهنگ هر شهتر بودم بایم میره دید زیر رست پرنام پوست وقتی یه رفتان دفتر جناب سرهنگ پوستی دیدم که ایشون هم واقعا یکی از افسران با سواز و شایسته یعنی به همه یه که واقعا این فرموندهی آموزش های هوایی برام نشه یه ترهیم بایشون شروع کردیم بیختن راه نمایی های یعنیشون گرفتم و اومدم اینا رو شروع کردم تو قلبان بیم کارم های بود توی از قلبان بیم خدا میرفتم خلابان باشگاه هوای شهنشایی هم بودم با بنازا هم آشگاهی داشتم فرمونده پاگرام بیرم جز خلابان هایی خلابان ها رو یه تدار جمع کردم و بنات سیزه فرمان هواقه ما جمع کردیم و به حضور دست کنم که میتنزشو و یک ترکیبی از پاگاهی یه خون شکاری و پرسولانی که در باشگاه هواقه مایی شاهنشایی اون موقع بودن اینا رو یه ترکیبی به وجود دوردم که میتنزشو تو خنده کارشو تو قلبان بودن اونایی که از امریکا آمده بودن گاهی وقتی مایی یه پرواز بکنه که بقید این کنترول اسید شادشون نده و اونایی هم که اصلا پرواز نکردم برای حالی کاری رو شروع کرده باشید این شروع کار ما اینه میتنی دنبالی بودن که مرکزی هم برایش به وجود بیادید تو پایده ها میگشتن ببینن کجا هستن و بهتره دیرن پایده هشتون میشه پاری تحسیصاتی هست که امریکایی رو تحسیص کردن دل هلیکوبتر که هواپای هلیکوبتر دیویس و چهار در مونجا اسمبل بکنن دیدن خب این تحسیصات خیلی قشنگ که میشه به هزه این کار استفاده کرد پایده هشتون و شکلی خوانه تو تهران نباشه ماده با جانسای فوستی گفتم اشکالی داره گفت نه به خورنم گفتن باشه با ایدسته برید استحان ببین چه خبره پا شدیم خورنم رفتیم اونجا برسی کردیم دیریم این هیچ اشکالی نداره و میشه اومدیم یه گزارش کار تحییر کردیم یه گردش کار میگفتیم یه گردش کاری تحییر کردیم که ببریم که فرماده نیروهوایی رو فرماده مرکز آنوزشان تحییر بخونه بره مراحل باره خلطه هواپایش هم که جناب سرکاری دارن روش کار بکنن و دیگه کاری رو تو یکی از این پروازهی که من خورنم میرفتیم استحان برمیگشتیم راجع به این مدودش دیم برمیگشتیم دیرم که هواپایش بایگاه مهراباد گنباران کردن که برای توانتون قسمت اول تشریح کردن که چطور شد شروع جنگ ما دیدیم که با خورنم که هواپای بنادار داریم از استحان برمیگردیم تماس کردیم با مهراباد باقا پروزگاهت بستنست و پایگاه مورد حمله هوایی داران گرده پایگاه رو بسته اعلام میکنیم خب ما نو از یکی کریزه که باید چگاه کنیم خب ما نیم بداخلی هم نشستیم که برای توان تحریح کردن این بود شروع کار دانشگده خلبانی و متاسفانه جنگ شد و دیگه ما درگیر جنگ شدیم دانشگده تقریبا به حالت تحریح دارم من رو بایدن دوباره ستا در نیره هوایی چونم جزه گروه تحر که پنگ شیش نفر بودیم که من حسابیشون رو گفتم براتون دیگه دانشگده خلبانی موند به همون صورت تا این که تیم سار ستاری جنگ ستاری اومد شد سرونجا نیرو هواییی خالا دیگه همه کار درست شد ایشون دنبال هواقمان بود هواقمان مراهل خریدش به یه جایی بسیده بود و از اون بایدش میگه من در جریان نیستم که به چه صورت شد ولی میدونم که این دانشگده تقریبا به همون صورتی که پایه گذاری شده بود شروع شد و افتتاح شد به نام خود ستاری هم که واقعا شایستش بود بانیان اسمگذاری شد و خیلی هم خوشحال شدم که این دانشگده در تهران درست شده این هم اطلاعات من در مورد دانشگده خیلی
01:13:18--->01:13:40
spkr_01: خوربونتون دارم دست شما دارم نکنه شما اسکورت کشتی بودید به نام کشتی افنسینا با حواپ مای اولین حواپ مای جت ایران اف 886 درسته؟ برد تعریف میکنید داستان این رو اگر دوستایید
01:13:41--->01:21:24
spkr_03: مخصصان دریف کنو همه تو رجبه سالهای اون در سال 1348 اتفاق بفتاد حالا چهره تاریخشی آدمه به خاطر اینگه اون سالی بود سوما تا آرکزت پرابر میکردیم تیمکار جهانبانی و میدهر آرکزت تیمکار جهانبانی فهمانده پایگاه همه تو ههمانده پایگاه که میگم جانشینی پایگاه بود ولی خب تمام کارهای عملیاتی و اینها فهمانده پایگاه تیمکار غنبه حالی بود ولی جانشینش تیمکار جهانبانی بود چون برحال ایکسپریانس پروازیش در یک حد بالاتری بود تیمکار غنبه حالی اخیاراتی به ایشون داده بود که تحبیلان مهمانده پایگاه همه میگن حالیتا یه خاطره دیگه یه ما در این کنار این داره حالا برنامه رو در میده تحبیل در مورد تاریخش اردی به هشت سال 1348 بود به این در این تاریخ یادمه که من خودم و کمه بوجود پرواز میکرم خیلی هم مهمونده اون زمان کمتار مهموند معاون عملیاتی کمتار جهانبانی بود در پایگاه چهارم شکاری کمتار مهموند هم یه واقعا یکی از افرادیه که باید همیشه دنگان یک نمونه و سنبولتش قسم برن که بعد پایگاه چود فرمونده تاکتیکیی که فرمونده ده بپارد باید شکاری بود ایشون مهاون عملیاتی پایگاه و جادشین کمتار جهانبانی خلاصه یک مهمونده به بود دادن که یک تشتی میخواد توی ارمان رون بره وارد خلیج پایگاه شد تو ارمان رون هم فکر میکنم بچید نور مارون من افتر یه نواخی بودم تو اون پایگاه من باید فکر میکنم بره یه صدقانیت بودم و یکی دیگه از همکاران ما از خر عبری شمیان ایشون خم با هم هم دوره بودیم توی یه نواخی کار میکردیم جا سرگرد میرمان من صدا کرد گفتیم آقا این رو بیایدی یه بررسی کنید اگر اجتماع نکنم رئیس مدیر عملیات ما اونجا جایه ها با سرهنگ یا سرگرد پزشکی بود به هر طریقه ما آقا دیم این رو بررسی کردیم یه نیگاه کردیم و دیدیم که بیشتر به عملیات به مدیریت عملیات برمون میشه تا به یه نواخی ما یه نواخی و عملیات به حال یکی از سازمانهای معاون عملیاتی بود که رئیس ما جراح سرگرد مهمن بود اون موقع که علاقه سپه بود واقعا شسته هستنه که هست کنم آخری پوستشون فرمادهی تاکتیکی هوایی و حالین رو دادن به ما ما آقا دیم بررسی کردیم دیدیم که به عملیات مربوط میشه نه به یه استانداریزیشن بردیم و دادیم به ایشون رو نیگاه کردیم بیشتر که این برنامه همیشون که بررسی میکردیم یه کشتی میخواد داره و گلکان یه کشتی اسکورت بشه اول توی تک بودیم که اصلا کشتی با هواقعا چجوری میخواد اسکورت بشه هواقعا مثلا با اون سرعتی که داره پرگاز میکنه با کشتی که داره سرعتی مثلا هیفته ایجده هم و بیست نار پرگاز مونجره به سرح حرکت میکنه چجوری؟ با این کار رو با گذار کردیم اندازن انجام کار و عملیات ولی خب خودم هواقعا 86 پرگاز میکردیم بعد از این که تره شریخته شده کشتی ناراش یا ترکت بکنه اگر اجتماع نکنم ناخدا غمزی اطایی حالا یا فرمانده نیوه هوایی بود یا نیوه دریایی بود یا یکی از ورها روحسای نیوه دریایی بود روی این کشتی حضور داشت و این اموخن این کشتی حرکت کرد که پرمانده نیروز درشیه برنامه ریزی توسط عملیات انجام شد که این ساعت جهانبالی وقتی که میخواد پرگاز بکنه میامد نگاه میکرد میدید که وسطا سیستم برنامه ریزی چجوریه و خودش انتخاب میکرد کجا میخواد پرگاز بکنه اومد و دسته های دو فروندی گذاشته بودن یه تدادی هواقه های F5 یه تدادی هواقه های F86 دسته های دو فروندی ما میرفتیم روی این کشتی که داشت با صورت مثلا 20 نات حرکت میکرد رو ارمان رو به صورت زگزاج چیمش بگفتیم figure 8 S3 استه استه فروندی میکردیم که مبادی باشیم از این بر اون بر به کشتی تیرندازی نشه دستور سریع هم داشتیم که اگر هن جایی از هر محل به این کشتی تیرندازی بشه اون محل رو بمبارم کنیم حالا اگر از تاریخ تو خاک عراقه این بر تو خود بودخونه از هر جایی هست اون محل رو بمبارم کنیم با من بیره هفته بشه دسته بودن تیمتا جانبانی اومد ریدر دسته اولین دسته پرموزی رو برداشت خودش رو جای اون گو داشت اولین پرموز خود تیمتا جانبانی حالا من شمار دوش یادم نیست که چی بود و های دسته دو پروندی هفت پنج رفتن روی این کشتی کشتی حرکت کرد با یک پرچم ایران هم معنات کشتی یه بیره پرچم کچیک اون بارا دکش آوازون مکنم که مشخص کشه این کشتی اون بارا کدون کشم یه پرچم خیلی بزرگی هم اونجا زده بودن که خیلی بزرگتر از پرچم محمودی بود پرچم هم خب نمودار افخار یه منبکت دیگه این پرچم هم واقعا از یه فاصله خیلی دوری دیده میشه تو معنات پرچم های پرچم های کچیکی اون بارای کشتی آوازون میکنه یه پرچم روی کشتی ابن سینا یه کشتی یه باربری بود از حرکت کرد که از توی این چیز روی بشه قرارداد از جزائر هم میبخه برابر قرارداد که خود عراقم یا وقصی پس بگیرم قرارداد از جزائر بعد از اون به انگاه رسید این کشتی با همه همه های اف پنج و اف هشتارشی متنابه من دو فروند اف پنج میرد دو فروند اف پشتادشیش میرم با دوباره دو فروند بعد اف پنج دو فروند چون یه چیوی حدود چهار ساعت پنج ساعت اگر درست یادم باشه طور کشی تا این کشتی ابن سینا مسیر ارمنرود رو تیب کنه محارد خلیج پاس بشه فقط منظرم اینجا بود که من در اون معمولیت یکی از دسته های دو فروندی بودم که شروع معمولیت با تا خدا بیایم وزد تیمسا جهانبانی بود و تو این کشتی به احال وارد ارمنرود شد و هیچ اتفاقی هم نیروفته چیش تیرنددی هم از هر طرف نشد و صحیح و سالم وارد خلیج پاس شد و متعاقب اون قرارداد هر جزایه قرارداد 1975 هر جزایه به امضا رسید که شاید چند روزه بعد هم یه کشتی به یه اسم دیگه اونم یه کشتی ایرانی به یه اسم دیگه این وسیر رو تکرد بدون این که دیگه اسکوت داشته باشه
01:21:26--->01:22:12
spkr_01: آلی خیلی مچکم تیم سار آلی بود من خیلی سوال مونده و به اضافه اینم که دفتر پروازا مونده من چون دوتا دیگه سه تا دیگه مهمان هست میخوام بیان آقای فرغانی هست بعد میخواد هم راجع به جام چیز صحبت کنه جناب جدی صحبت کنه هم مطالب خودشونو بگن آقای نمکی میخواد خاطراتی از جام جدی بگید و برادر شهید جدی هم میخواد بیاد بالا من امشم خیلی مزاهم شما نمیشم فقط میخوام دیگه از این لحظه از جناب تیم سار جدی صحبت بفرمایی که هر شکل خاطره دارید و مدت دارید که هر قطع
01:22:13--->01:22:29
spkr_03: یک سالیه فقط به من وقت بری من اسمش رو جردی رو فیضا کنم ببینم من اولی پروازی که بایشون چه بوده وقت این دختر پروازم رو من چجوری بذارم که
01:22:34--->01:22:37
spkr_01: قربی رو برگردونید روی دفتر پرواز
01:22:41--->01:22:50
spkr_03: همین کارو دارم میکنم اگه دتونم میخوام باید اصلا بین رو نگر دارم
01:23:22--->01:23:25
spkr_01: بیر. آه. آه. اکیه.
01:23:29--->01:23:33
spkr_02: به الي Shipati
01:23:32--->01:23:39
spkr_01: بله بله ایز از ستا اولیش خان کی
01:23:48--->01:23:59
spkr_03: ست پرواز پایستر همه الان داری میبینی؟ بله جدی یکی با آیت طولایی پرواز کردم یکی با افتان طولایی پرواز کردم یکی با جدی پرواز کردم
01:23:54--->01:24:12
spkr_01: یکی با افغان طولوی پرواز کردم یکی با جدی پرواز کردم آخری زیر افغان طولوی دارم میبینم ایز از ستا آخریش جدی بعد چه معمولیتی بوده جلوتر میریم معمولیتشو میشنش چی بوده
01:24:14--->01:24:28
spkr_03: میشه نشون جارم بگم. بی اف ایم نوشم. Basic Flight Maneuver. باری باری باری.
01:24:30--->01:24:41
spkr_01: آخریش که تسته آخرین دقیقا همون ماه جامجدی ای جونم دیماه پنجا هزار ست پنجا
01:24:41--->01:27:24
spkr_03: این یه پروازم بوده بازم پرواز داشتم این اولین پروازیه که من یادم بیاد با مرحوم جدی انجام دادم ولی خب با جدید توی پایگاه بوشیر که من بودم به عنوان فرمانده گردان بودم ایشون رئیس امنیت پرواز بود فقط چیزی که عدش یادمه همیشه میگفت که خدا بیاموندادش دایی وقتی بشنید همون داستان روز که باید این کار من رو اگر به جایی تخلف پروازی میشد ایشون باید بودارش میکرد حالا خب تمام این سالها با هم پرواز میکردیم من عددان سنی هم فکر میکنم خدا رحمتش کنه فکر میکنم یه چیزی حدود 7-8 سال 10 سال هدهش بزرگتر بودن ذنبی که خب همیشه هم خالت چی میگن فرماندهی داشتم ولی در یه پوزیشنی قرار گرفته بود که باید میشد در مورد من خلاصه گزارش باید مینده بشت اگر یه جای خلاف میشد خوشبختانه من هیچ وقت خلافی رکی آدم که درگیر بشن با افسران اهمیت پرگرد چون من همیشه آدم با انزماتی بود خدا منیشه حالا چی میخوایی من دارم یه چیلی که فقط ازش یادم بیاد همیشه یه شعاری داشت خیلی زیبا بود میگم دوست دارم کفنم پرچم ایران باشم جانم وقتی هم که این سانه رو داد دیدم که اون کفنش رو رسولان مزیم کرده بودم به پرچم ایران چون این واقعا همیشه شعارش بود و آدم بسیار بسیار وطن پرسی بود این جمله و این شعارشو من هرگز پراموش نمی کنم بسیار آدم سخت کوشی بود و خیلی سعی می کرد که خودشو در اون رده بالای خلاوانه قرار بده و الحق خلاوانه خوبی هم بود خیلی هم سعی و آدم خیلی سخت کوشی بود خیلی خیلی سخت کوش بود چقدر زمالی خیلی آنی خانه وادش در تماس بودم پسراش دو سو پسر داشت پوریا و پرخام اگه اشتباه نکنم هر دوشنان آنمای موفقی هستن اینجا و بینیاز و زندگی های خوب دارن من تا یه مدتی زیادی در اصبات بودم با آشون که البته الان دیگه امتباهتم قرد شده در اصبات بودم با آشون
01:27:28--->01:28:03
spkr_01: دست شما در نکنه تیمسار سرفراز خیلی ازتون ممنونم من دوستان میگن خواهش بکنم یه خاطره از تیمسار خب من اینجایه میخواستم خواهش کنم ازتون جناب فرغانی تیمسار فرغانی برای شما شعری سرودن و با صدای خودشون میخواهم اینو گوش کنین لطفا همه با هم
01:28:06--->01:28:44
spkr_00: چه غریبان تو با یاد وطن می نالی من چه گویم که غریب است دلم در وطنم شعر من با مدد ساز تو آوازی داشت کهی بود باز که شودی به چمن در فکنم همه مرغان هم آواز پراکنده شدند آه از این باد بلاخیز که زد در کمنم تقدیم به فرمونده بی نظیرم چیمسا ایز بستان
01:28:49--->01:29:12
spkr_01: ایشون با صدای خودشون خوندم من هم یک بار بلندتر میخونم شاید صدایشون وازنم وعدن هم برای خودتون میفرستم چه غریبانه تو با یاد وطن مینالی خطاب به شما گفتن جما به فرقانی عزیزم چه غریبانه تو با یاد وطن مینالی
01:29:09--->01:29:13
spkr_03: با یاد وطن میناید
01:29:13--->01:30:31
spkr_01: من چه گویم چه قریب است دلم در وطنم شعر من با مدد سازت و آوازی یعنی من موندم این حسن ما زن نمیزنه زن نمیزنه وقتی هم که میزنه چه قریبانه تو با یاد وطن مینادی من چه گویم که ما میگن ماله حوشنگ ابتحاجه خب باشه ببخشید ماله حوشنگ ابتحاجه در وصف شما سرودن چه قریبانه تو با یاد وطن مینادی من چه گویم که قریب است دلم در وطنم شعر من با مدد سازتو آوازی داشت کهی بود باز که شوری بشمن در فکنم همه مرغان همه مرغان همه مرغانه در فکنم باز باز بلاخییست که زد در کمنم درود بر حوشنگ ابتحاجه درود بر جناب فرغانی نازنین به این صدای زیباشون که اینو خوندن باز برادی نازنین درد برگیست کنم برمن possession که ستازه بزید
01:30:31--->01:30:50
spkr_03: من این فرصتی که شما داشتی میخونی من یه چیز دیگه از جدی پیدا کردم اینو باید هم میخواستم چون یه خاطره هم برام به وجود اومده دم بازه بزرم بیارم اینه چجوری چیزش بکنم من نمیدونم چرا این دوربیلمو
01:30:58--->01:31:06
spkr_02: اینه اللهم اینه ایز از توتا جدی
01:31:08--->01:32:08
spkr_01: ای وای بزر میرم چی شده آها این صدای جنار فرقانی هم نید حالا خودشون میان بود بله بله حسن جم متوجهش هم صدای خودشون هم نیست شعرم از خودشون نیست بابا تو چرا پس چرا قاطی کرد جواب لغمان نجاد آها باش من اصخایی میکنم من تصیل کنم یک بار دیگه تیم سار تیم سار لغمانی نجاد اینو با صدای خودش از جناب حوشنگ ابتحاج سرودن من شرمندم آخه حسن یه بار زنگ زد باید فکرم جناب فرقانی آه گفت جواب لغمانی من فکرم اگه جم فرقانی
01:32:06--->01:32:30
spkr_03: فکرم اگه جمفاقایی راجب جدی صورت شد این یکی دیگه پیدا کردم زمین که داشته شما اینو میخوندی من دوتا پرواز با جدی اینجا پیدا کردم تو دفتر پروازم میبینی شما بله بله سر بله سر اگه دقیقه کنی جلوش نوشتم تس پرواز آزمانشی میکردم
01:32:29--->01:32:33
spkr_02: نی lineتونس time
01:32:32--->01:34:18
spkr_03: یه پرواز دیگه هم باید این زیرش ببینی باید نوشتم ترس ببینی این توی تاریخ دیگه هست اینجا رو نگاه کن توی خورداده یک خورداده خورداد خورداده پنجه و یکه حالا این دوتا پرواز یه خاطره کچی که شما گفتم افتر همیت پرواز بود یه روز این موضوع هم گفت که جانس هر گود من میخوام پرواز تست فلایت پروازم برای تست فلایت برای چی پرواز بکنیم میخوام یه خود ایده بگرم که تو این تست چی داری رو ما تست بکنیم رئیس همیت پرواز بود دیگه و احال برای این رو میدونست من دوتا پرواز باش کردم تو تست پروازهای آزمایشی که بهش نشون بدیم که میخوام بدونه که توی تست فلایت چه کارهایی رو میتونه انجام بده با هفت و چه کارهایی رو نمیتونه انجام بده خیلی خیلی خوب یادم من یکی از چیزایی که بهش گفتم که حالبت این اون کارم با سالان شمس کردم علیه شمس نمیدونم اگر میبینه الان نانو یا صدای ما رو میشنبه کجا هست میدونم که توی امریکاست با ایشون هم دقیقایی انتیکاری کردم و بهشت ادورسی ها رو میخواستم نشون بدن شما هم خواهی فرمید داشتی که نمیدونم پرواز کردی یا بچه هایی که پرواز کردن میدونن اگر ما انگیلا باید باید این شما هستیم باید
01:34:16--->01:34:19
spkr_00: ايه شو ردد درگ lovedش دا بید بیش دیار stunدن مر ورمشد.
01:34:20--->01:35:48
spkr_03: انگلوهتک رو بیشتر یه حدید که بالتر 19.2 بهترین شد از اون انگلوهتک رو بیشتر میبوردیم حالا دیگه ایلران به اکس عمل میکرد یعنی ایلرانی که شما باید به چپ میدادی هواخوها به چپ میرد میکرد به راست میدادی به راست میرد بالای اون انگلوهتک هواخوها را اگر ایلران رو به یک سمتی میدادی هواخوها اسنط میکرد از اون بر میرم اینو میخواستم اصناب میکرد دیگه بر میکرد خیلی خوب یادم خدا بیام ازاده گفتم که بله گفت چی کار داری میکنی گفتم میخواهم یه چی دی نشونه دنم که این خیلی خوب همیشه یادت میبونه که این کارو نکنیم و گفت خب اگه قدرم نکنم دیگه چی چی رو میخوای نشونم بدی من نمیخوام نشونه این کارو کردم عربسگاه ها خود رفت هم سی اضافه این عربسگاه رو کردم توقفت حقیقا میفتاد توی آلت دایونگس پیرا بالاخره وقتی دسته رو میرد ریگه ریکابری کرده بعد گفتم که متوجه شد این گوه هره خیلی متوجه شده بلی دیگه نمیخواد نشونم بدی میخوایم یه مار دیگه دیگه نمیخواد نشونم بدی خیلی دوستش داشتم و یه مدتیم باشه بکن این هم با دید سر بود جدیه روح شاد من دونم از تو میدونم حتما روح شاد هست به خاطر این که آدم وطن پرست واقعی بود
01:35:41--->01:36:20
spkr_01: میدونم حتما روح شعاط هست به خاطر ای که آدم وطن پرست واقعی بود ایجیون دلم بسیار ممنونم من یه بار دیگه برای این که این دوستان عزیزم گل من نباشن این شعر از جناب تیمسار لغمان نجاد آزاده قهرمان جنگ کپتن لغمان نجاد بود تقدیم شد به شما البته این شعر از حوشنگ ابتهاجه ولی خوندنش از جناب لغمان نجاد بود حالا انشاءالله تو جلسه بعد دفت
01:36:19--->01:36:50
spkr_03: جلسه بعد دفتر یا دواریو
نظرات
ارسال یک نظر