جناب آقای دکتر افشین اقبالی وسرکارخانم دکترحجازی(پسر و عروس امیرسرلشگر شهید خلبان علی اقبالی دوگاهه)
00:00:00--->00:00:03
spkr_04: از سرمان در
00:00:03--->00:00:07
spkr_02: شب شما به خیلی عرض عدد فراوان
00:00:08--->00:00:28
spkr_04: قربونید برم آی دکتر. من فضای شما بشم. ممنونم از توان. ببخشید اگر مزاهم شدید با این شرایطی که همان باید در بیمارستان برم بیدم با چه زنید بشیفه آوردید. دروت بر شما برم. قربونتون برم. زنده باشید.
00:00:22--->00:00:29
spkr_02: ش gli��
00:00:32--->00:03:01
spkr_04: بله باشه خب من نمیدونم از کجا باید شروع کنم چون قبلن هم همین اتفاق افتاد و یک بار دیگه ما افسخار داشتیم من فکر میکنم ببخشی دان خیلی جالب بریم اما دو بار سالگرد گرفتیم دو بار مراسم گرفتیم برای این شهید والا مقام من فکر میکنم اصلا واقعا یه جورایی قسمت هست که ایشون رو همیشه دو بار یاد کنیم حالا با توجه به اون تناقضی که در نحوه شهادتیشون هست که شما هم میدونید و ما هم میدونیم نمیدونم چرا چه اصراری هست که ایشون همیشه دو بار یاد بشه شاید بسی سادت ماست من یک قبل از این که شروع کنیم میخوام شما یه مقداری الانمنتتون و حالا برهابید یه مقداری راحتر باشید که حالا به خاطر مستگی یک میخواستم خدمت شما با مادر صحبت میکردم امروز بله یک عزیزی که حالا اسمشون را بعدن خواهم آورد بله خیلی جالبه آقای دکتر عزیز یک عزیزی به من امروز زنگ زد از همولایتی های پدر شما بله ایشون گفتش که من میخوام من نیت کردم یه قطع زمین داشتم بفروشم و این قطع زمین را برای ساخت یک فیلم مستنده حالا سینمایی برای شهید سید علی اقبالی دوگاهه که ایشون هم فامیلیشون دوگاه هست اقبالی دوگاه هست حزینه کنم میگه قیمت زمین من صد ملیون تومن بود مثلا هم چند وقت پیش پار سال حالا اینا نخواستن حزینه کنیم امسال که اومده زمین را بفروشه قیمت شده 700 ملیون تومن میخواد تمام این 700 ملیون تومن را برای ساخت فیلمی که به وسط یکی از کسانی ساخت خواهد شد که شما هم میشناسیش انشالله چون صحبت کردیم حالا بعد انشالله بهت میگم قرار ساخته بشه بله فیلمی بلیون سید علی اقبالی دوگاهه از زمانی که به دنیا میاد تا زمانی که شهید میشه چقدر افتخار و سعادت برای ماها که یک هموطنهای چیمی داریم که ایشون به خدا من عشقم اصلا در آمد اون لحظه که داریم برد برد کد فقط فاستن
00:03:01--->00:03:11
spkr_02: شبیده در موید باقیم شرایط کنونی که الان داریم و وضعیت اختصار نقیم
00:03:10--->00:03:25
spkr_04: دقیقا با توجه به اقتصادی ما با شرایط اقتصادی حاضره 700 ملیون تومن از ایشون هم یه کارمنده ها فکر نکنید پول داره کارمنده ولی خب خدا رو هزار مرتبه شد کنید نید
00:03:22--->00:04:25
spkr_02: هزار هزار مرتبه شد نیتش خیلی خالصه هرکی از خدا واقعا عمرش بده خانوادش رو سلامات اول اسمه نگه داره و خودش رو ارگونتون باید ما در خدمتیم خب سلام و عرض هرداب خدمت تمام بزرگواران عزیزان کسا که دارن باید بو میبینن و اصلا باید تا خانواده بزرگ نیرو هوایی اردش ایران جای کسایی که به ارحال ما رو ترک کردن و به درجه شهادت نایل امردن که خیلی خالی پیش ما گرامی میداریم یاد اصرای عزیزمون و حتی مفقودینمون و احترام فراغان خدمت آزاده های محترم و کسانی که شهده زنده هستن یعنی در جنگ شرکت کردن جام فشانی کردن ولی الان خوشبختانی در بین ما هستن من در آخیرانتون هستن
00:04:27--->00:04:43
spkr_04: قربونتون برم. امروز در واقع امشب سالگرد شهادتی درم. اینجونه درم. سلام هست کردم. خانم دکتر نزد. حالی شما چطره؟ حالی شما چطره؟ من فکرم یکم دوربین رو بدیرم. سلام خانم دکتر. درست بر شما.
00:04:39--->00:04:44
spkr_01: من فکرمی کنم دوربین و بدیمم سلام خواهم دکتر درود برشما
00:04:46--->00:05:13
spkr_04: از عدب و احترام خدمت دوتن از فرزندان نیروی هوایی دوتن از فرزندان ناماوران نیروی هوایی واقعا قربونتون بدم سلامت بشه انشالله که خداوند در کنار هم اینقدر قرق خیر و خوشی و سلامت و واقعا همه چی شما رو واقعا قرار بده که انشالله ما ببینیم و افتخار کنیم بیش از این
00:05:13--->00:05:26
spkr_01: خیلی ممکنیم انشاءالله برای همه برای همه مردم ایران که واقعا میدونم الان توی این شرایط واقعا همه توی سختیم واقعا ما همین آرز رو واسه همه میکنیم انشاءالله
00:05:28--->00:06:09
spkr_04: انشاءالله خیلی ممنون من خیلی مقدم میگم به حضورتون امشب سالگرد مردی از تبار آسمان غیرت مردی که به هر حال اسمش همین الانم واقعا قلب هر کسی رو که میشنبه میلرزونه چه برسه اون زمانی که دشمن آنچنان از ایشون وام داشت و به هر حال حراس داشت من میخواستم شما یک بار دیگه هم در لایف شکت کردید یه کوتاه برای کسایی که خب تازه به ما پیوستن فقط معرفی کنید خودتون رو و بعد بفرمایید صحبت کنیم از این مرد بزرگ
00:06:11--->00:06:42
spkr_01: من شیرین حجازی هستم دختره کابتان سید عبور فضل حجازی و خوربنه شما همین دیگه همسر جناب آدیتور افشین اقبادی و عروس جناب شهید بزرگبارمون سرتیب سرلشگر علی اقبادی به بخشیم من توی این درجه ها زیاد وارد نیستم ببخشین
00:06:36--->00:06:43
spkr_02: سرنشگه علی اقبالی ببخشین من تو این درجه ها زیاد وارد نیستم ببخشین
00:06:44--->00:06:49
spkr_04: شما پزشک هستین خواهم دکتر گرسته
00:06:47--->00:06:56
spkr_02: به دست خود کنم تزشک هست میگم سرلشگر درجه ش 3 تا خط داری یا 4 تا خط داری میخند
00:06:56--->00:07:16
spkr_04: سرنشگر یه دونه از این خوچه ها داره و سه تا ستاره سه تا ستاره البته درست کنم ایشون میگن تیمسار کلن از درجه سرتی دومی به بالا رو میگن تیمسار تا ارتش بودید
00:07:18--->00:07:32
spkr_01: بله بله منم پزشک هستم و ایران درست کندم دیگه از وقتی که اومدیم آلمان اینجا مشغول به کار هستم ولی خب میگم دیگه ایران پزشکیمونو تموم کردیم
00:07:34--->00:08:18
spkr_04: درود بر شما خیلی هم عالی خب من خب میخواستم شما قطعا خیلی صحبت شنیدیم راجب این مرد بزرگ راجب این قهرمان جنگ هم از پدرتون که همرزمشون بودن هم از برحال بقیه همرزمانشون حالا بعضا که آشنا هستن شما شروع کنید به عنوان عروس خانوادهی که فخر نیروی هوایی و کشور ما هست اسمش واقعا اینقدر جذبه و اینقدر وقار و سنگینی داره اینقدر که اصلا گفتن و بردن نام این عزیز فقط کفایت میکنه تو بخوادی خاطره ای بحثی سو بفهمید از ایشون اگر مطلبی دارید
00:08:19--->00:11:08
spkr_01: من که والا همیشه خب تو خونه ما همیشه حرف ایشون بوده اصلا قبل از ازدواج ما قبل از این که اصلا من بخوام به سنی برستم یا اصلا برای ازدواج روینا بود همیشه تو خونه ما حرف حالا ما می گفتیم امو علی همیشه حرفش تو خونه ما بود خدا بیا مرز و همیشه ما بابا خیلی خاطرات خب دوستانه ازش تعریف می کردن آره اینطوری کردیم اونطوری کردیم و اینقدر تعریف می کردن که واقعا اصلا من فکر نمی کردم که یه وقتایی واقعا احساس نمی کردم که ایشون نیست دیگه یعنی اینقدر ملموس و اینقدر نو ازش تعریف می کردن نمی دونم واقعا چطوری بگم ولی واقعا خب خوبیهاشون که همه می دونن و از بگم حوششون از رکابتشون از هرچی که بگم کم گفتم واقعا چیزی نیستش که من بخوام بگم خب متاسفانه متاسفانه من سعادت دیدنشون رو نداشتم ولی حتی خود ما بابا همیشه تعریف می کنن که چقدر امالی به خود من وقتی که کچیک بودم چقدر محبت داشته چقدر دوست داشته منو و همیشه یه یعنی مامانم نو همیشه می گفتن واقعا تو رو یه جور خاصی یعنی اگر واقعا بگیم مثل افشین دوست داشت واقعا دروغ من گفتیم و خیلی وقتا هنوزم مثلا وقتی یه مشکلی برامون پیش میاد وقتی مثلا یه جوری هستش افشین میگه که شیرین مثلا از بابا بخواییم مثلا کمک میکنه و خیلی جالب بود چند وقت پیش چیزی که خیلی جالب بود برای خود افشینم خیلی خیلی ناگهانی من اصلا حواسم نبود و از افشین پرسیدم واقعا بیمقدمه که افشین آخرین بار که خواب بابا رو دیدی یا گفت چطور گفتم همینطوری یه دفعه به ذهنم رسید که خیلی وقت خوابش رو ندیدین چرا نمیان به خوابمون یعنی واقعا همینو من گفتم و بعد چند ساعته بعدش یه دفعه افشین گفت شیرین میدونی فرد و تولد باباست اصلا یه دفعه دوتاییمون خیلی برامون جالب بود که چرا شبه تولد بدون این که من اصلا بدونم روز تولدشونو ولی یادم افتاده بود به ناخدگاه انگار اومده بودن تو زهن من خلاصه یادشون کردیم واقعا خیلی همیشه جاشون خالیه همیشه من میگم واقعا منم گلمندم که چرا منو از داشتنی پدر شوهر محروم کردن دیگه اینم قسمت ما بوده
00:11:09--->00:11:50
spkr_04: البته خب شما محروم نیستید روح نازنین اون شهید بالامقام توی زندگی شما قطعا قطعا هست و دعای خیرش مطمئنن بدرقه راه شما بوده که این دو تا درسی دول به این خوبی به این واقعا افتخار میکنن همه ملت ایران به شما دوتا به خاطر این که دوتا پزش در کشوری فخر میفروشید به خاطر این که این همه زحمت کشیدید درس خوندید تلاش گردید و باعث افتخار خانواده هاتون شدید
00:11:52--->00:11:58
spkr_01: برقی من خوش آلم که اما علی همچین یادگاری با سایبا گذاشته
00:12:00--->00:12:56
spkr_04: ای جانم ما هم افتقال میکنیم ما هم وجود شما افتقال میکنیم خب شما پس صحبتی دیگه دارید بفهمید اگر نه افشون جان بگن من الو سلام سلام ببخشید ببخشید شرمنده من تو لایف هستم بطن رعی میزنم من داره ببخشید شرمندشان غربونتون برم خدافزشان جان نمکی بودن سلام رسون خدمتون خب بزرگوار هستیم ارز به خدمت شما که شما بفهمید جناب از هر جایی که شما خودت ماشالله سخنبری شما یک خلبان پزشک هستی که اگر قطعا پزش نمیشدی الان بهدرین خلبان ایران بودی من اینو میدونم چون برحال با تو صحبت کردم قبل از این دو سامنه جماعی دوشتر با تو صحبت کردم
00:12:57--->00:13:30
spkr_02: خب دوباره سلام و عرض در فراقون این مختصر کتا خودم معرفی کنم من افشین اقبالی هستم تنها یادگار شهید اقبالی پزشک هستم متخصص جراحی استخان و ارتوپیدی و فوق تقصص جراحی سوانه زیر مجموعه ارتوپیدی هستش تارگه مازمس
00:13:32--->00:13:55
spkr_04: خب شما از پدر قطعا خاطره ندارید چونکه اونجای که من میدونم جناب جام موسوی نازنین زنی زدن من یک لحظه اگر بفرمایید شما اگر خاطره دارید بفرمایید چون میدونم در سن خیلی پایینی بودید که این اتفاق افتاد
00:13:54--->00:14:33
spkr_02: اتفاق افتاد اتفاق افتاد
00:14:33--->00:14:44
spkr_04: جناب موسوی سلام رسوندن تیمسال موسوی میگن که تصویر شما تاریکه اگر امکانش هست ازشون بخوایید که رو به نور بشینند
00:14:44--->00:20:11
spkr_02: مقدار روشندترش میکنیم بله و بله بله بهتر شو فکر میکنم بهتر حالی بله سر خب حالی امت باید راجع منحالتو برای چیزایی که کسی نمیدونه و نشنیده به یه ذره براتون چیزایی که باتون خود منم از نوان و بقیه شنیدم میگم ای خاطرتون باشید جناب نمکی جناب تیمسار نمکی چند روز پیش لایباشون یادی کردن از ایشون اموان کردن که راجع به خاطرات مسابقات گانری که سال پنجا و سه فقط دو نفر بودن که درجه شون زیر سرگرد بود یکی جناب نمکی بودن و یکی پدر من این داستان همیجور ادامه پیدا کرده بود تا این که سال پنجا و پنج ایشون قهرمان دوری مسابقات گانری شدن هست دوابقش هم هستش توی بایگان نیرو هوایی سال پنجا و پنج اون موقع جمعی پایگاه بوشه بودیم من تازه من به دنیا نایمده بودم مادر من سر من باردار بود که ایشون رفته بودن دسکول برا مسابقات گانری به اون موقع تیم پایگاه بوشه بودن اون موقع و اون دوره قهرمان قهرمان ها شده بودم که حالا اون موقع من یادم از شاپور غلام رزا یه ساعت رولکس جایزه گرفته بودم به اتفاق این ساعت رولکس هم دون شلوقی اول انقلاب دوز زد به خونم اون پایگاه تبریز که بودیم ساعترم بر جبه خالیش هنوز هست ساعتش نیز جبه شنوز هست بہت یا مثلا یه بار دیگه زمانی که خب برحال نیراهوایی ایران داشت مودر می شد عزیزان حتما خاطرشون هستش قبلا F5A داشتن و اینا رو فروختن به کشورهای دوروبر به پاکستان به اردن به کشورهای دوروبر و جایگزین شد با F5A و F اون موقع سری اول و سری دوم اون تعدادی که باید تحویل نیراهوایی اردن می شد خلبان های اردنی اومدن و این F5A رو تحویل گرفتن F5A رو پرواز کرنن رفتن که بعد می رفتن می رستن می باردن حقه ما رو تا اردن از تیم ده یعنی از اون دسته ده نفره از ما اسفتان ده ده تا هوا پیما فقط دوتاشون رسید اردن دوتاشون که وسط دارا بنزین تا اون که ایجیکت کردن یکی شون عربستان نشد یکی کوویت نشد مسیر گم کرن هیچ کدوم هاشون نتونستم چیز بکنن نه برسم به مرسل تا اینکه سری بعد نیراهوای اردن خواسته بود که لطفا هوای ما رو اونجا بهشون تحبیل بدن و به صورت دسته های پنج فروندی پنج فروندی اینا میرفتن و تحبیل میدادن که مثلا یه دورش از هاون پایگاه بوشه را گشتبا نکنم بردن که با لیدری جناب سرنگ بزرگ نیا اون موقع انجام شده و به پدر من ساب لیدر بود که رفتن پنج فروندی رفتن اقویف پنج ایرو توی اردن تحبیل دادن و دوباره برگشتن خب حالا من اینو که تعریف کردم نمیخوام به من پدر خودم تعریف کنم قطعا تموم خلبانهای ما یکی از یکی بهترم شک نداریم توی این قضیه و مدعی و ثابت کننده این حرف ما کارنامه ایه که نیرهبایی ایران توی جنگ از خودش به جا گذاشته شما ببینید بچه های F-14 ما تقریبا یه نیرهبایی رو ریختن پایین یه نیرهبایی عراق و چند تا آف ما زدن خیلیه تقریبا قطعی دارایی یه نیرهباییی که فقط F-14 زدن بچه های F-14 این همه جنگ فشنی کرن F-5 ها به جای خود همه به حال میبینید که اینا قابل استناده ولی خاله شما بیارن اونا داشتن میامدن که اواپیما رو تحویل بگیرن برای ارتششون نمیتونستن نتونستن به مقصد نرسدن حتی لازمه یه خاله بانید که به طور نافبری بکنه که حتی نافبری نتونستن اینه بکنن به مقصد برسن دیگه حال شما خودتون اینو مقایسه کنید ببینید با هم چه فرقی میکنن اینه که میگن کیفیت آموزش کیفیت ثبات سطح دانش معلومات محارت و جسارت و قدرتیه که به حال این خاله بانیده باشتن و این وشه تمایزشون بود به نظر من و هست هنوز و خواهتم بود چون این یه چیزیه که مثلا جنتیکی تو نجاد ما ایرانی ها هستش این وشه تمایز ما هستش با تمام ملل دوروبرمون بلا من بگم آدم به قول معروف ریسیستی نیستم آدم نجادپرستی نیستم ولی به این اعتقاد دارم که ما نجادمون بالاتر از کشور دوروبرمونه و نظر شهوش ثواد معلومات و حتی مهارت و جسارت
00:20:11--->00:21:37
spkr_04: برحال برای شما یک پدره یک استوره هم هست شما از دست کسانی هستی که رشادتهای تمام بزرگان رو دنبال میکنی اکثر شبها که خب از متب یا حالا از بیمارستان تشریف میارید به همراه سرکر خان دکتر اجازی نازنین میاین و میشینید به جایی که حالا برحال پای صحبتهای چه میدونم فیلمهای قریبه ها و اونوریا بشینید میاین و برحال تو لایف ها شکرد میکنید و دنبال میکنید یا تو صفای مجازی اگر که به عنوان یک نفری که حالا دنبال کردی زندگی نامی این شهید بزرگوار رو و همه شاهدهای همدسته ایشون رو که میدونید که کم نیستن هر کدومشون برای خودشون یک آریو برزن و یک استوره هستن هر کدومشون اگر بخواد یک فیلم ازشون درست بشه واقعا شاید دیدید که یه نمونش شوق پرواز و فیلم حمله به ایش سه که حالا نمیدوند پای صحبتهای این استوره بزرگ نیروی هوایی و فخر نیرو هوایی جناب ایزسته تا جناب فرغانی نیروی هستید دیدید که چه ها میگفتون باید که ها میگفتون
00:21:36--->00:22:19
spkr_02: و هنوز کردن واقعا این لایف زیبا رو مزیمتر کردن واقعا با حضور گرمشون هم جناب برغانی و جناب ایزد سفر برحال خدا رو احمد کنه جناب حوشیار رو تهران جناب حوشیار من به توی پسرشون رو میشتسم جناب حوشیار خدا رو احمدشون کنه این در همسایگی خونه ما بودن و دقیقا یک کچه پایین تر از خونه ما بودن توی همون منطقه پاسدارن که ما میشستیم و یه آقازداشون پسری بود بسیار خوشکد و بالا رشید رنها چشمای رنگی بسیار جمون زیبا به نام آقا یوسف خیلی پسر برینی بود
00:22:18--->00:22:22
spkr_04: پسر آن تیمسا حوشیار
00:22:21--->00:23:09
spkr_02: باشون در اتباطی؟ ولی شاید بتونم پیداشون بکنم اطمن این کار رو بکنیم بومیش هم دقیقا همون مشکل سرطال خونه که جناب حوشیار گرفتن رو متاسفانه در سنه 18 سالگی گرفته بود تا اینجا که من یادمه حالا 18 یا 19 که بعد رفتن تکزاس امریکا و درمان شدن خوشبختانه
00:23:15--->00:23:27
spkr_04: اره اره خب یه لحظه رو صحبت کنید بفهمید سرکار خانوم اقوالی دوگاهه
00:23:31--->00:25:11
spkr_00: فلام عزیزم. خوشحالم خدا تونم میشتم و داشتم میدیدم لایو تونم. فلام خدمت همین عزیزانی که حضور دارم و تشکر از حضورشون. و همینطور تشکر از جناب حمزهی گرامی که این برنامه را تشکیل دادن و برحال زحمتش در مدت زمانی ازش که دارن خوشحالم که افشین جان و شیرین جان خضور دارن. بیبینم شما خوشحالم. امیدوارم که سمیشه محفظ باشن و فخر خانوازی شهید اقبالی باشن. و مایه دلگرمی و آرامش من در اینجا باشن. ممنون که این شب یادی از علی کردیم. حسن علی همیشه با ما هست. بوده و خواهد بود. یادش برای همه گرامی هستش. هیچ زمان فکر نکردم که نیست. در هر دفت در هر زمان خداوند و علی در کنارم بودن. و خوشحالم که تونستم این یادگار علی را به جای برستونم که الان باعث افتخار همه مرز ایران هستش. و امیدوارم که همیشه در کنار هم دیگه شیرین جان و رفشین جان خوشبخت باشن.
00:25:15--->00:25:27
spkr_04: خانم هاشمی نازنین من ازخواهی میکنم من یه سآل دارم ما با هم صحبت کریم امروز سال 1359 یک آبان 1359 چه روزی بود؟
00:25:27--->00:28:59
spkr_00: چه روزی بود؟ این روز من پنشنبه بود ساعت پنجونیم شیه بعد از زور منتظر بودم اشون همیشه در این تایم ثابت زنی میزد و خبر تلامتی شبه ما میداد و جویه احوال ما میشد و همیشه چون توی مهمونسرا بود بسیار مکالمه سخت بود اون زمان چون اکثران میخواستن تلفون بزنن من تماسیم گرفتم این از من خواسته بود خودش بعد از پروازاش بیاد دون زنگ دنه اون شب خب به دلشوری پیدا کرد تماس نمیگیره من خبتر منتظر بمونم خودم زنگ دادم برام عقیب بود که با اولین شماره تلفون جواب داد من خیلی بسیخت موندم و یا اون طرف میدونستم که دوستا و خلبانای عزیز دیگه میدونستن که من دارم تماس میگیرم مطبعه بودن که از طرف خونواده هستش اینجوری که بعدا به من گفتن گفتن این به اون گفت تو جواب بده اون گفت نشون رو جواب بده یعنی خیلی طور کشید بعدا به من صحبت کردن آخر صحبتشونی بود که عدید حتما اینجا نگران نباشید رفت که مثلا بزر بخوره شام بخوره گفتم امکان نگره علی اول به من زنگ میزد و بعد میرفت جای دیگه که دیگه بعدا تا آخر شب ما از بیسترک نیره هوایی مطبعه شدیم که ایشون هوافره ماشا مورد اصابت هوافره ماشا برار کرده بیرون و چون ایشون دیجه پیرده بود در میگفتن صد درصد ایشون اسیره و نامه اصارت هم به من دادن نیره هوایی که دیگه 22 سال گذشت که این دوران من نمیدونم خواست خداوند بر این بود که طولانی بشه این 22 سال که من بتونم تحمل اینا داشته باشم که بخوام به این مسئله درستم که علی جنیس در حالی که خب اون موقع من برام خیلی سخت بکنم باستم اگر دو دو ماه یا شیش ماه تا این جنگ بکشه من چی کار بکنم یعنی اصلا برام قید قابل تحمل بود که شیش ماه تحمل بکنم نوری اتا و بعد خداوند خواست تخصیل الهی بود که دیگه ما 22 سال از ایشون بیخبر باشیم ولی خب هیچ وقت حسن میکردن همیشه همه جا احساس کردم در شنارمه و واقعا به من در طول این مدت به من و افشین خیلی کمک کرد هم دسته که و چه خواستیم یاریمون کرد و کمکمون کرد و الانم بنابرای گفته یه افشینجون و شیرینجون همینه هر کتیم که گرفتایی باره کماس پیلیتور خدا تکیز بوده خواهید و همیشه تکیم میکنم تکیز بوده هست و خواهد تکیز
00:29:00--->00:29:54
spkr_04: بیرود بر شما خانم هاشمی تو این برنامه ماه هسلم باقیان قوغا کردید هزار ماشاءالاتون باشه اینقدر خوش صحبت و قشنگ ولیق صحبت میکنید که غیر از اینم از همسر قهرمان انتظار نمیره در شب آقای دکتر خان دکتر سهل سال پیش پنشمب شب در همین حال و هوا و در یه همچین بله ها روزی این اتفاق افتاده بود که ما ساعت چار و پنج بعد از اول بکنم با خانم هاشمی داشیم صحبت میکردیم و خاطره رو تعریف کردن که از این لحظه بباد ایشون دیگه نگران میشن و الان که روی خط هستن خدا میدونه که ساعت ده ده و نیم یازده شب سال 1359 بر مادر شما چه گذشته لیم
00:29:54--->00:31:18
spkr_00: خیلی فهم داشت خیلی فهم داشت خیلی فهم داشت خیلی فهم داشت سه تایش یادی شوشون
00:31:24--->00:31:46
spkr_04: هیچی میفهمان شهید جهان شاهلو شهید محمدی آزاد شهید بربری شهید بربری زبیهی شهید زبیهی روح همشون شاد در این شب جمعه افشین و نازنین و شما یادی کردید از این شهدها که اکثرشون هم خانواده هاشون دارم میبینن این برنامه رو
00:31:46--->00:32:13
spkr_00: بله بله بله محمدی در حال 13 سال از اون زمان گذشت و بنابرای فرمایش شما همون جور که می فرمایش شده امشب در باقی 40 سال از اون شب گذشت یعنی عربعین چه هست عربعین سال علی شد دقیقا دقیقا
00:32:13--->00:32:16
spkr_04: چقدر جالبه چقدر متادفت های جالبی داشت باقیم
00:32:13--->00:33:19
spkr_00: چقدر جالبه چقدر متادفت های جالبی داشت باقیم خیلی خیلی باید شبت همه خیلی خیلی خواشو کرده بودم و خیلی باید صحبت کردم خیلی باید صحبت کردم و ازش خواستم که برحال یار و یاره همینه مردم دنیا باشه این شاید این بیماری به خصوص برطرف بشه که بتون آدم عزیزاشو ببینه برحال اونا زنده هستند و در کنار ما زندگی میکنند و افتخار این خانواده هست و افتخار افشینه میدونم افتخار شیرین جانه امیدوارم که شما هم محفظ و معاید باشید زحمت هایی که می کنید عجرتون با این شوخد های آیقت انایت کنند به اتون و از خدا برای خیلی بریکت بخواند برای شما برای خانواده هستند و برای همینگی مردم هستند برای خانواده هستند
00:33:19--->00:33:38
spkr_04: خیلی ممنونم خانم اقبالی شما در جپه دیگری دارید کمک میکنید به مادر نازنین تون که خب با شرایطی که الان رو ویچه رو این داستان ها هستن از صرف ما و افشین و شیرین نازنین سلام گرم خدمت مادر گرامتون برسونید
00:33:42--->00:33:45
spkr_00: بله سبب توستم بیام با شما صحبت بکنم
00:33:45--->00:33:56
spkr_04: خب خدا رضا مرتبه شو که حالشون خوبه انشالله سلامت باشن خیلی ممنونیم ابشین جان شیرین جان صحبت داریم بفهمید شما با مادر
00:33:57--->00:34:00
spkr_01: نه من خدافزی میکنم خوش حال شدم تزوی شده خوش حال شدیم سیاه
00:34:00--->00:34:43
spkr_02: خوشحال شدیم سیادیم شایدیم حالا حتما صحبت میکنیم فقط من این چیزه بگم این جایگاهی که من اعلان اینجا بایستادن من واقعا مدیون زحمتهای مادرم و همسرم هستم واقعا برای ما زحمت کشتیم حالا زمانی که من حالا برحال بچه بودم تا زمانی که بزرگ شدم دانشگاه رفتم و برحال از وقتی هم که اینجا ما زندگیمون رو بایم شروع کردیم میشونن واقعا خیلی سختی ها رو تحمل کردیم هیچی نگفت ابت باز وقت هم گفت ولی خیلی بد نگفت ولی واقعا سختی های زندگی و ارحال در کنار هم شیرین شد بسید خوش رو که شیرین بودم
00:34:43--->00:34:55
spkr_00: و جالبه که اپسین همیشه شکایت داشت که چرا من نزاشتمش کلقان بشه داره که مادر من
00:34:58--->00:35:02
spkr_03: میکه تواختیلی مارو تازنه کنه ما شایلوه
00:35:03--->00:35:27
spkr_00: یکی علی عمل کردم اون که ما خواهد بود به اون عمل کردم و آخرین توبه از که مخام داشته باشم علا ته تشکر از شما همین شده خداحافظی از عفشین جان و شیرین جان و یکی از دوستای عزیزم خانم صدف درخشان یک شعری در روحه با علی نویشته
00:35:29--->00:35:33
spkr_04: با کمال میل با اون سده نظر
00:35:33--->00:35:54
spkr_00: پایش بکنم. پرندگان هرگز نمی میرند. پرنده حتی اگر تکی تکی هم شباید آسم پرنده است. پرنده ایران میشناسم که تکی در مینابا، تکی در موخه. زیر خروارها خاک، اما هنوز هم در آسمان ایران پرواد میکنم.
00:35:59--->00:36:22
spkr_04: ای جان درود بعد این خانم بزرگوار با این شعر زیباشون از طرف هم سلام برسوید. سپاس گذارم خانم هاشمی. ممنون. از طرف این دیویس و دیستی نفری که تو لایف هستن به شما واقعا پسیت میگیم مجددن و ممنونیم از این که تشریف آوردید و صدای شما رو ما شنیدیم.
00:36:25--->00:36:31
spkr_00: این باید که موزمدین افتوات شما شودم و این باید که شما مگرفتم.
00:36:35--->00:36:43
spkr_04: خدا خدا خدا خدا خدا خب خب کجا بودیم چقدر عالی خانواده بزرگ
00:36:48--->00:41:15
spkr_02: الان که مامان راجب مراسم باشکو صحبت کردن ناخداغا یه چند تا خاطره حالا خیلی کچیکی آدم افتاد من اون موقع هنوز دانشچو بودم دوره انترنیو میگذارم دم دانشکا شهید بشتی بودیم تهران رفته بودم تو روتیشن بخش جراحی بودم جراحی هم بیمارس ها شهده های تجریش اونجا هم واسه خودش پادگانی بود معروف بود تو دانشکا شهید بشتی به پادگان بودن بخش جراحی که خیلی خانونمند ساعت شیش صبح شروع میکنن اصلا لرزه به تن آدم میفتاد از قبلش ما هم خلاسه بدشانسی رو بردیم از اونجا که تو قوره کشی من اصولا شانس ندارم قوره که کشیدیم برای انتخاب بخش نفر اول بخش جراحی بیمارس ها شهده واسه ما در اومد باش اشکال نداره بیچی ما دقیقا بخش داخلی بودم دو سه روز دیگه باید میرفتم بخش جراحی بعد که دقیقا مصادف شد با هم این چیز که خبر دادن که سه روز دیگه فیکره این آقا میارن و این داستان ها هستش خدای من تازه شروع بخشمه کشید دارم همه بساطه هستش من اصلا چیجوری میتونم الان بیام برای این برنامه ها گفتم برمیرم درخواست مرخصه برم نهایتش اگه نشد میرم دوما مرخصه تحصولی میگیرم دیگه نمیتونم یا برام بخشم رو حسن مکنم برای بعدن یه موقع دیگه میرم میدیگه واقعا آخرین کارش همین بود که بخصم انجام بدم رفتم پیش معاونت آموزشی بیمارستان بعد اشون خوبی آدم محافظه کاری بود برگشت گفتش که من نهایتش بتونم به شما دو روز حالا چون شما هستی دو روز بهتون مرخصی بدن من ندقل یه هفته میخوام هم محلات میخوی برنامه بگیرم هم تهران هستش برنامه هم رودبار هستش من چیجوری دو روز چیز کنم برای یا برو بخش تو هست کن یا این که دو روز اگه میخوای بهت مرخصی بدن حالا اصلا کل وقت جردهی سه روز مرخصی میشد داد این منت سرمادش میذاشت بباید دو روز بده رفتم پیش رئیس بیمارستان یادش به خیر دکتر افشار فرد انقدر این بنی بشر مرد بود استاد بدم اون معنا رفتم اعلامیه که درست کرده بودن برای پدر بردم گروشم جلوس نگاه نگاه کرد گفتش که چی میخوای پسرم همینجوری هم صحبت میکرد نشونش دادم گفتم این مراسم ختم و این تشکیلاتی من بدرم میخوایم حقیقتش ترخواست بکنم اگه میشه مرخصی به من بدیم من بتونم این مراسم رو بعد 22 سال که اینم اصلا اووردنشون چیز رو بتونم شرکت بکنم و بتونم با آرامه شرکت کنم ولی نمتونم هم باعثم اینجا کشیک بدن کشیکای سنگین جراحی بعد بخواهم اونجا منجوری برم بعد یادم نمیره از پشت میزش بلند شد شیشه میزشو داد بالا این اعلامیار از من گرفت گذاری زیر شیشه میزش گفتیم باشه پیش من این عزیزه برای ما بزارم چند رو خواهی لازم داری گفتم پنج روز گفت دو روزم باله من هفت روز برو اینم شماره موبایل من اگر بیشتر نیاز شد اگر به مشکل برخوری به من زنی بزن من پشت دارم برو خدا خیرت بدنی واقعا آرامشی به من دار دیگه که تونستیم به قول محروف این مراسم رو بگذارونیم چه مراسم باشگویی که به هر حال خود نیروه هوایی گرفت اون زمان تیمسار پردیس فهمانده نیروه بودن و خیلی محبت کردن مراسم صبح ها گرفتن توی ستاد نیروه هوایی داشتن تبه اگه اشتباه نکنن موقعی رفصان جنیم اومد حتی برای مراسم و من بودم مدید رانشاله بود فربود بربری بود پسر آقای محمد آزاد بود علی زبیهی بود درابط شمان بعد این مدتی هم دیگر رو میدیدیم و هم دیدارا تازه شد ولی کاش که به قول من توی همجر مراسمی دیدارا تازه میشد البته درسته با همه دوستیم هم دیگر رو میبینیم حالا من را این مقداری از بقیه دور افتادم ولی دلم به همه شون نزدیکه اینشالله که همه هر جا اصلا شاد و محفظ باشن و سلامتی بالا سر خودشون و خانوادهشون باشه و از زندگیشون لذت ببرن
00:41:15--->00:41:47
spkr_04: هی جانم خب من خیلی مساعده اوقات شما نمیشم بقید این عزیزانی که دارم براتون مینویسن رو من همینجوری میخواستم باز کنم هم خانوم هاشمی هم میدونم از اون تو لایف هستن اگر هم رزمان خانوم هاشمی هست بانوان محترمی که در لایف هستن حالا جناب آقای عادل جدیمگرد دستتون رو میبوسن و خانه بنده باشین سلامت بشین
00:41:46--->00:42:34
spkr_02: از خانمشه ای جدی من یاده چیز افترم ما اون موقع که تازه پدر برنابشون پیش اومده بود نیروهوایی این ساختمونای شهرکی یوسف آباد دست نیروهوایی بود و نیروه دریایی خانواده شهرداشون اونجا شنر اصکام میده اونموقعا اون بونجد شهیدی اون شکل تشکیل نشده بود ما توی ساختمونا پونزه طبقی بود که تازه درست شده بود خب انقلاب شد این ساختمونا خالی مونده و پونزه طبق نو مدرن امریکایی سازم بود ما طبقه هشتون بودیم واحد سه واحد چهار بقل ما خانواده شهید جدی بودن پرهام و پوریا روبرون خانوم کتاب بودن تموم بزرگانی که الان اسمشون اومد یا یاده بچه های پساریت این سال جدی عزیز افتردم
00:42:35--->00:43:05
spkr_04: خان دکتر آقا زمانی که واقعا در عمر این بیماری کورونا من میدونم خیلی زحمت میکشن حالا توی گروه و دارن اینقدر زحمات بیشایبه میکشن میگن روح شهید اقبالی شاد امیدوارم شرمنده این شهید والامقام نباشیم چقدر لایب امشب عالی بود جناب تیمسار سرفراز تیمسار لغمان نجات نازنی میگن باعث افتخارید خانواده بزرگ اقبالی و اجازی نازم کنم چیه
00:43:04--->00:43:13
spkr_02: از کنم که خانواده چهید دوران
00:43:19--->00:48:11
spkr_04: خانواده شهید دوران میگن درود به خانوم اقبالی نازنین و آقای دکتر اقبالی و خانوم درود به خانواده دوران عزیز علی پیروان کپتن علی پیروان میگن شهید اقبالی همسن و هم اسم من بود که شهید شدن روحشون شاد درود بر کپتن علی پیروان پسر این فخر آسمان ایران زمین تیمسال پیروان نازنین خانوم زنده باشید ارز کنم که خوهر نازنین شهید والا مقام اقبالی دوگاهه براشون پیغام دادن که از مردم تشکر کردن به خاطر این همه محبتی که در لایف دارن و به شما آی دکتر و خانوم دکتر و سرکار خانوم آشمی خیلی سلام ویجه رسوندن من خوهر بارم سلامت بشید اینقدر که اینقدر اشخ هست جناب تیمسال پیدریان میگن حضور گرم عزیز سرفراز همسر و فرزند برومند و عروس شهید قبالی را گرامی میداریم بزرگوارم محبت دارم ممنونم سلامت بشید جناب آقای خلیل انساری میگن آفرین به خانوم آشمی که افشکین خان رو تحویل جامعه داده شون از بچه های گردان نگهداری هستند جناب از کنم جناب آقای لبیبی تیمسال لبیبی تیمسال امیدی نازنین تیمسال اسمایل و امیدی براتون نوشتن بزرگوارم بیرم خانوم چیز چی میگن خانوم سلیمانی میگن که مادر میگن هرگز نمیرد اون که دلش زنده شد به عشق سبت هست بر جریده ی آلم دوام ما درود بر خانوم شیرین سلیمانی که این مدن زیبا رو از طرف مادر عزیز کن یعنی در واقع دخترمه شما علی پیروان میگن افتخار داشتم خانوم اقبالی یک بار تو پرواز من بودن از مشهد به تهران درود بر این شهید بزرگوار درود بر علی پیروان که خودش واقعا یک اصطوره است از طرف مادر نجات نازنی میگن افتخار داشتم خلبان پروازی باشم که خانوماتی محترم شاهدای خلبان و خلبانان پیش کسفت رو به مشهد ببرن و چند کلمه با سرکار خانوم حاشمی هم صحبت شده بودن درود بر فخر نیروی هوایی و عدیشن ایران چون که ده سال از بهترین زمان عمرشون رو این مرد نازنین جناب تیم سال لغمان نجات عزیزم در اصارت بودن خب ماشالله هزار ماشالله تون باشه که اینقدر این پیام هایش من و علی با هم بودیم من و علی پیروان میگن با هم بودن که این پرواز رفتن خب بفهمید زناب آی دکتر هم دکتر جناب نمکی هم نوشتم براتون درود بر افتخارافرین جنگ و آقای دکتر و من الان رس شد متاسفه اینقدر سلام آقای آدر جدی میگن سلام علی جان این پیج برای بنده نیست ایشون چند بار هم من و خانده شاید جدی آها آها ببخشید باشه اوکی اوکی مرسی یه پیجی دیگه هست که متاسفانه شبیه پیج آقای جدی هست آلا ایشونالو بردن شناسه خب یک ساعت و یک دقیقه دو دقیقه هست در خیمت تونیم جناب آقای تیمسار سرفراز اسمایل موسوی که شاگرد شهید والا مقام اقبالی دوگاه میخوام بیان میدونید پدر شما جوان ترین خلبان افنج بودن جوان ترین معلم خلبان افنج بله معلم خلبان گفتم ببخش من اشترین معلم خلبان افنج بودن جوان ترین معلم خلبان افنج بودن که در سن بسیار پایین به ایشون معلم خلبان شدن به نظر شما چه چیزی لازمه ای هست با این که یه مقدار زیادی از خلبانی میدونید شما چه چیزایی لازمه پارامترای هستیه که واقعا یک شخصی بتونه درس بده امثال جنام موسوی رو تربیت کنه و حالا بشون که ماشالله خودشون یک اسطوره هستن امثال جنام موسوی رو پروازیات بده که خودشون فخر نیروی هوایی شدن و یکی از بهترین فرماندهان نیروی هوایی فرمانده دانشکرده پرواز محابنت عملیات نیرو بودن و هنوز هم که هنوز میرونی پراری چónه هم که کنین نیروی تار رو تربیه کنی exhانieronد یکستنی Effective
00:48:13--->00:48:23
spkr_02: یه چیز سه حرفیه عشق پروازی عشق هرکی اینو داشته باشه و بدون یعنی چی چی میتونه توش محفظ باشه
00:48:26--->00:48:43
spkr_04: جوانترین و یکی از خوششیبترین بهشون میگفتن تام کروزه نمیدونم بیرم چی چیزی میشن نمیدونم نمیدونم من الان این برای من میشنم فردین تام کروز من نمیدونم خیلی میشنمم خلاصه
00:48:53--->00:49:12
spkr_02: تفریه مونین بود میرفتیم شباز هایی ده یازده شب میرفتیم کنار باند بیست و نوی چپ فروتگاه میراباد و پشت میرفتیم وامیستادیم با دوستانمون پشت میکردیم به هواپ ما از رو صدا مطورشون من میگفتم هواپ مایی که اومد بره برای لندینگ چیچیه از رو صدا مطور میگفتم من
00:49:14--->00:50:06
spkr_04: جناب نازر رضاییان پسر پدر شهید آرش رضاییان میگن سلام بر اقایی که خواب از چشم خوفاشان بحثی گرفت جناب نمکی نازرین میگن علی اقبالی یکی یکی بود اگر الان زنده بود بسیار برجسته و او انسانیست بالاتر از بالاتر از پرواز انسانیت رو بالاتر از پروازی دیدن این جناب نمکی همیشه سخنانی میگن که واقعا خانم دکتر فاطمه سلیمانی من نمیشنستم از که با شما آشنا باشن سلام بر جناب همزید پسر دایی عزیز و خانمشون منم خوهرزاده شهید اقبالی هستم درود بر درود برگزید
00:50:06--->00:50:09
spkr_02: سرکار خانوم دکتر
00:50:06--->00:50:46
spkr_04: سرکار خانوم دکتر ما شالله همه تون افتخارید هزار ما شالاتون باشه وقتی خون این شهید والا مقام تو رک های تک تک شما هست یکی میشه سرکار خانوم اقبالی دوگاهه که من خدمتشون تو بیمارستان رسیدم چقدر فرهیختن یکی میشه برحال بابک افشین اقبالی یکی میشه این دوتا عزیز خانوم های سلیمانی خدا انشاءالله میگن من خیلی تا رو بابک آلاقه میشم
00:50:46--->00:50:49
spkr_02: این با بابا کن کسو بادمز انا پشمیان افشی
00:50:51--->00:51:02
spkr_04: به باوک میگم ببین کار به این سختی رو از کی میتونی پیدا کنی مثلا چما بگویه اسم اشتما بگویه من راحت
00:51:02--->00:51:06
spkr_02: باید یک آدم چهت
00:51:06--->00:51:22
spkr_03: بابک میگه آقا من دیگه از برده ازمام میکنم عفشین تو قیادت رو راحت کن بعد میگم اون موقع بهت میگم بابک بهت میگم عفشین به خدا از هرگی ازمشم و از برده نفس را شمه میگم بابک
00:51:27--->00:51:31
spkr_02: نه، بهتنگای اینه که دو حرفی بکنیم، استمونو کنیم، افشین بابر، بگه خلاس چیده؟
00:51:28--->00:51:53
spkr_04: هر فی بکنیم افشین بابک بگه خلاس چید تما فقط بهترین کار اینه به دل نگیرید از من همین بذاریم من کار بذاریم کار رو خودمان بکنم آقا هیام آقا رو بفرمایید آقای خمسه کپتن خمسه یه عالم قلب رنگی براتون فرستادن کپتن خمسه نازنین هست محبت دارم
00:51:50--->00:53:06
spkr_02: محبت دارم صحبت آخر سلامتی و شادابی و تندرستی برای تک تک مردم و کشورمون باشه اشانالا مشکلات که برحال الان گریبانگیر جامعه همون هستش چه اقتصادی چه فرهنگی هر مشکلات چیزی که برحال خاطر مردم رو آزاد میکنه اشانالا زودتر برطرف بشه روی آزادی و خوشی رو و خوشبختی رو مردم بتونن ببینن چون برحال لیاغت هموطنهای ما خیلی بیش از این هست شوالا که همه خوب باشن خوش باشن قدر کسایی که برای این کشور ما جونشون رو گذاشتن عمرشون رو گذاشتن زندگیشون رو گذاشتن از خانواده هاشون که از این چیزشون بود گذاشتن و حتی از جونشون گذاشتن بدونن خرمتشون رو نگه دارن و قدردان باشن خوشحال باشن که کسایی بودن توی نسل قبل که اینجوری جلوی ارتش عرق استاد و زمینگیرشون کرد باقی هم باشنید باشنید
00:53:06--->00:55:46
spkr_04: خواب دکتر نازمین خواب دکتر آزمانی عزیز میگن رنگ هم تقدیم کنیم چقدر زیباست که این بدعت وجود داره ما تمام رنگ ها و رنگین کمانی از عشق رو یعنی هرچی رنگ وجود داره توی این صفحه اینستاگرام ما رنگین کمانی از عشق رو به همراه پرچم ایران تقدیم میکنیم به خانواده بزرگ و فرهیخته اقبالی و حجازی به خاطر و سلیمانی به خاطر این سلاله پاکی که واقعا از این خانواده به نیکشی پرچم این خانواده رو بالا نگرداشت امیدوارم که خداوند تک تک شما رو همتی بده که خودتون که هستید افتخاری هستید و انشاءالله افتخارم بمونید میگن جام نمکی نازنین ما این رنگ ها رو تقدیم میکنیم جام نمکی میگن من به علی گفتم سمت و اندازه باد را به من بگو او با کمال مردانگی به من گفت پنجاه پا ساعت یازده و با این که در رقابت بودیم او با انسانیت به من گرا داد و سپاسگذارش هستم یعنی همدوره هستم میگن همدوره هستم بله ای جانم ما این رنگین کمال رو که خانوم اعز کنم خانم دکتر خانوم سلیمانی اینا تقدیم کردن تقدیم میکنیم به این بزرگ مرد و از خداوند براتون سلامتی آرزو میکنیم و ممنونیم که در این لایف بسیار زیبا شکرد کردید این خواهرزاده نازمین شهید سرفراس به این زیبایی پرچمها و رنگین کمانی از عشت رو تقدیم کردن به شیرین و افشین اقبالی نازمین به سرکار خانوم هاشمی به مادر خودشون و به تمام خانواده بزرگ اقبالی و سلیمانی و حجازی دودت بر شما خیلی ممنون شب خوبی داشته باشیم شب خوبی داشته باشیم خیلی ممنونم منت گذاریم برمان دیریم بفهمی خواهر دوستر بفهمی
00:55:47--->00:56:15
spkr_01: فقط میخواستم خودحفظی کنم بگم سلامت باشین همه مرسی از شما که اینقدر زحمت میکشین اینقدر این مجموعه های خوب واقعا جمعوری میکنین واقعا دستتون درد نکنه اینا همیشه به یادگار میمونه و شاید خیلی حرف و خیلی چیزایی که یا به فرابوشی سپرده شده بود یا هیچوقت اینطوری دوره همدیگه جمعوری نشده بود شما زحمتشو میکشین و واقعا دستتون درد نکنه سبت میشه بله
نظرات
ارسال یک نظر