امیر سرتیپ خلبان محمد اسماییل پیروان (۳-۱)


00:00:00--->00:00:50
spkr_00: تک تک سلام محرزه برم سلام جناب حمدهی عزیز دروت بر شما سلام به تیمسار پیروان عزیزم آقا به آسمان ایران فخر آسمان ایران فخر نیروی هوایی این مرد بزرگی که به هر حال واقعا تک تک ما مدیون شجاعت ایشون هستیم جناب پیروان خیلی خوش آمدید غربان من فضلتون بشم صداتون یه مقداری ضعیفه تیمسار معزم من شرمنده آره اگر بلند صحبت کنیم بهتر اگر هنسفیری دارین میخواید هنسفیری استفاده کنیم اگر سلام میدونید هر جوری شما

00:00:50--->00:01:55
spkr_02: بلندتر صحبت کنم اگر سزا خوب نبود باید تنصوری استقادمی بله باید من در خمتونستم پایش میکنم بسم الله الرحمن الرحیم عرض سلام و عدب و احترام دارم خدمت جنابالی بینندگان محترم به ویژه پیش کسبتان اساطیب و فرماندهان عزیزم که بیننده این برنامه خوب هستن همچنین عرض سلام و عدب و احترام دارم خدمت مدیران محترم گروه سروران عزیزم کمسار عبو طالبی کمسار مازندرانی و کمسار هیدریان عزیز امیدوارم که همگی سلامت شاد و برقرار باشید خوربون سینا شهادت امام جعفر صادق هست من شهادت امام جعفر صادق علیه السلام رو خدمت بینندگان محترم تسلیح دارم

00:01:56--->00:02:53
spkr_00: بسیار ممنونم. تیمسان ما ازم قبل از این که بریم سر بحث خاطرات و برحال رشادتهای شما و همرزمانتون میخواستم محبت بفهمید یک بیوگرافی برای اون دسته از عزیزانی که برحال نسلای سه هم چار هم پنجامه بعد از انقلاب هستن و برحال یه مقداری شاید نشناسن این بزرگانشون رو. میخواستم یه بیوگرافی از خودتون از ابتدا قبل از حضورتون در نیروی هوایی و در لباس خلابانی و در حین خلابانی و برحال در حین خدمتون در نیروی هوایی برحال پروازهایی که داشتید با حبمایی که داشتید و الان هر جایی که الان اگر امریکا تشکر دید و بعد از اون مسئولیتاتون و انشاءالله خاتمه خدمتتون و بعد از خدمتتون یه بیوگرافی مختصر در حدیه ده دقیقه بفهمید و بعد بریم خدمت شما.

00:02:55--->00:02:58
spkr_02: خب حالا ده دقیقه ممکنه بیشتر باشه بعد چرش من دیگه

00:02:58--->00:03:02
spkr_00: نه نه بیشترم شد مهم نیست بسیار عالی مهم نیست

00:03:02--->00:04:21
spkr_02: تقدیم می کنم من سرطیب خلابان محمد اسمایل پیروان هستم متولده 1330 مشهد مقدس دوران ابتدائی رو من در مدرسه انصاری و حکمت خوندم دوران دبیرستان رو در تا کلاس پنجم ریاضی در دبیرستان بامداد مشهد و دیپلوم رو در تهران گرفت شهریور سال 1349 بود خدا رحمت کنه تیمسار نادر جهانبانی اومدن مشهد که برای جوانان محسل مشهدی صحبت کنند ما رفتیم پایگاه هوایی مشهد اون موقع اسکای پدافندی بود رفتیم اونجا توی رمب مستقر شدیم چند دقیقه گذشت یک هواپیمای 3330 نقره رنگ و بسیار نو برد میزد اومد کنار پارک کنار باند و بسیار رمب بود اون موقع تقریبا شبیه رمب کنار رمب پارک کرد

00:04:26--->00:04:41
spkr_00: من شرمندم گفتم در ایفتر میشه یه هیدفون اگر امکانید یا هنسفری چیزی بذارید چون بچه ها میگن جام مازندر و نینا میگن صدا خیلی ضعیفه اگر که امکانش هست که برحال

00:04:54--->00:08:20
spkr_02: ارز به خدمت شما ما توی رمپ مستقر شدیم هواپیما پارک کرد یک افسر برازنده خوشتیب با یونیفرم خوشرنگ نیروی هوایی پیاده شد توی جایگاهشون قرار گرفت و حدود نیم ساعت برای ما صحبت کردیشون در رابطه با برنامه های نیروی هوایی توصیعی نیروی هوایی هواپیما های جدیدی که خریداری کردن تحجیزات و جنگ افساره پدافندی مقدار راجب اینا توضیح دار و گفت که ما به تمام رسته ها نیاز داریم که کسانی که علاقمند هستن در هر رستهی که بخوان بیان شرکت کنن و این جمله رو تأکید کرد که اگر علاقمند به خدمت به کشورتون هستین بیانتونی روی استخدام بشین در رابطه با دوره های کامل زبان انگلیسی و دوره های خارج از کشور صحبت کرد در رابطه با حقوق و مذایع و امتیازات بیجه و اینهایی اینطور صحبت کرد بعد از صحبتشون به ده زیادی علاقمند شدن که به نیروی هوایی بپیوندن از جمله بنده و یکی از دوستان که دو هفته بعد در آمودشگاه فنی مرکز آمودش ها استخدام شدیم و مشکول تایی دوره شدیم یه دوره یک ساله بود من دوره بی امتی و کلاس زبان و سایر دروس رو گذاروندم و آزم امریکا شدم برای تایی یک دوره شیش ماهه تحت عنوان ایرسپیس فوتاگرافی یا اکس برداری فتایی بله ایالات کلورادو شهر دنور دوره رو گذاروندم بعد از شیش ماه با موافقیت برگشتم فهران در فرمانده اطلاعات شناسایی بردان آر تی اس مشغول خدمت شد روی فیلم های هوایی آر فور و آر فایب کار میکردیم در یک چاره هزار سی ساد و پنجه و چار وارد دانشکرده خلابانی شدم حدود هفت ماه بعد آزم امریکا شدم توی این هفت ماه دوره بی امتی زبان انگریسی و سی ساعت پرواز با برانانزار رو انجام دادم در امریکا پایگاه لکلند چار ماه زبان رو من دو ماهشو واشعه زدم توی زبان تخصصی هم یه نمره سرد گرفتم که به این تقدیرنامه مخصوص دادم سی ساعت پرواز با هفت ماه تچلیک رو در پایگاه هندو در پایگاه هندو و منتقل شدم به پایگاه لافلین در اونجا سده هفتاد ساعت با هفته همه تسیه هفت و سده و بیس ساعت با هواپیمای تسیه هشت پرواز کردم کلن نونزه ما دوره من تول کشید با رتبه ممتاز فارغ تحصیل شدم و به ایران برگشت الان سدا خوب هست در پایگاه همه تسیه هست

00:08:19--->00:08:25
spkr_00: بله بهتر قربان بله بله همی که نزدیک شدید یه مقدار به گوشی بهتر شده بله

00:08:27--->00:08:38
spkr_02: عرض به خدمت شما بعد از کجا را عرض میکردم خدمتون؟

00:08:38--->00:08:42
spkr_00: فرمودید که در امریکا تشکیف داشتید لکلند

00:08:42--->00:12:18
spkr_02: بله. از لکنه ارز کردم. رفتیم فارغ تحصیل شدیم و برگشتم تهران. ارز کردم با رتبه ممتاز فارغ تحصیل شدیم. بلن سی سد و پنجاه ساعت پرواز آمود شیما طول کشید. دوره های قبل. چند سال قبل دوره ها کمتر از این بود. ما سده افتاد ساعت ته سی اف میپردیم و سد و بیس ساعت ته سی افت. جمعا سی سد و پنجاه ساعت پارغ تحصیل شدیم و برگشتم به ایران. در ایران منو فرستادن افتر. اولین پرواز من در خدمت استادم جناب سروان عباس حق پرست بودم که از همینجا سلام عرض می کنم خدمتشون. بعد از یه مقدار پرواز در تهران ما رو منتقل کردن به بوشهر. بقیه دوره آمودشیمون در بوشهر انجام شد. چند ماه مونده بود به پیروزی انقلاب که ما فارغ تحصیل شدیم. انقلاب اسلامی به پیروزی رسید. سال پنجاه و هشت پرواز ها خیلی کم شده بود در نیره هوایی و بچه ها نارهد بودن که چرا اینقدر پرواز ها کم هست. پنجاه و نوه به همین تردی پرواز ها خیلی کم بود تا شروع جنگ تحمیلی. جنگ که شروع شد ما در بوشهر در خدمت همرزمان و اسادید و عزیزم مشغول انجام وزیفه و انجام معمولیت ها شدیم. شیش موهه اول جنگ رو در بوشهر بودم. بعد از اول سال 1160 ما رو منتقل تهران کردم. من به تعداد دیگر از خلاوان ها رو علا رقم میل باطنی من منتقل تهران کردم. رفتیم تهران. در تهران دیگر معمولیت های محوله رو انجام میدادیم تا این که کلاس کابین جلوی ما شروع شد در افور. قبل از این که کلاس ما شروع بشه و هر جد آلرت میدادیم. یک شب یه خاطر اینجا خدمت رو میکنم. بردیس از شهید اسقر حاشمیان. برد. برد. یک شب آلرت بودم. در خدمت جناب سروان اسقر حاشمیان. رفتیم. ما رو چک کردیم. آماده کردیم. آینه همیشه تنظیم. رفتیم توی اتاق آلرت. جناب حاشمیان گفت. پیروان شهیدم شما شعر میگی اینها. من باقا رو نمیشه. مگه خلاوان میتونه شعر میگفت. آنها شعر من قابل نیست. خب آنها یه مقایب. مثل جناب حمزهی که یه دلنوشته هایی می نویسن اینها. یه چیزهی می نویسیم. بعد گفت من باقا رو میمیشه. تا میرم نماز مغرب عشام رو بخونم. اگر راست میگید. دو خط شعر برای من بگو. خیلی هم خلاوان مؤمن و انقلابی بود و خیلی هم ورزیده. ماشاءالا حکر قوی داشت و خیلی هم اشتاهای زیاد بود. قضا هم ماشاءالا خوب بکرد. وزش هم سنگین. چی شد پیروان؟ گفتم که دوستی دارم که از قرنام اوست. همچنان گل اندام اوست. سالکی دارد سالکی دارد دروی بینیش. دارست سالک. بله. دروی بینیش. نیست قافل از امور دینیش. ای چیان. خباب و همچلو میبرد او سی جی افر جلو. خباب و همچنان خباب و همچنان خباب بینیش. خباب و همچنان

00:12:19--->00:12:22
spkr_00: خیلی آلی بود. خیلی آلی بود. ام بداه فهمودین.

00:12:31--->00:14:31
spkr_02: قهرمان بزرگ واقعا یه انسان مؤمن، پاسفا، خوشپرواز و قهرمان آسمان. ایشون خیلی انسان روکی بود توی جلسه با بنیسترد بحثشون میشه و به هر جد صحباته که ایشون میکرده آی بنیسترد یه چیزی دیگه میگفته و جواب سربالا میداده نزدیک بوده ایشون بره با درگیر بشه با آی بنیسترد. یعنی خیلی انسان روک و هر پیغدشون میزد. روحشون شاد باشد. برادر ایشون هم که وحید جان ایشون هم که بحجرد در سحنه ورزش و فرهنگ از قهرمانان کشورمون هستن. اون برادر در آسمان و ایشون در زمین های ورزشی ایران و بین الملد. کلاسه کابینجولوی ما شروع شد. استاد من جناب سرگورد فرهمند که بعد از چند سال شهید شدن خدا رحمد شون کنه. دوش میشه. دوش میشه. پرباطا رو انجام میدادیم. هر از گاهی که عملیات پیش میومد. اساتید و شاگرداب. کلاس آموزشی تحتیل میشد. میرفتیم بوشیر یا همدان یا بندرفاس. در عملیات ها شرکت میکردیم. برمیکشتیم دو مرتبه ادامه کلاسه آموزشی تاییم که فارغا تحصیل شدیم. شست و یک. شست و دو منتقل همدان شدم. دو سال و نیم تقریبا همدان بودم. شهریور سال شست و دو. ببخشید. شهریور سال هزار سال شست و چهار. منتقل اسفحان شدن برای تی دوره F14. F14. بنده از F4 بودن و پنج نفر از همرزمان عزیزم و سخمای F5. جناب علی عبو عطا که بعد از چند سال به شهادت رسیدم و داقی رو بردلان داشتن. این همکلاسی عزیز من گل سرسبت کلاس مو. روحش.

00:14:31--->00:14:44
spkr_00: یه دو سه روز دیگه حالا فهموندید سی و یکم فکر میکنم سی و یکم خورداد سالگردشون هست امروز فکر کنم بیس و هفته همه یه سه روز دیگه بله یادیم کردید نزدشون ممنون

00:14:45--->00:16:53
spkr_02: با رحمت کنه روحیشون شاد باشه من از همینجا سلام عرض میکنم خدمت خانواده محترمشون جناب میغانی بودن جناب والی اوویسی جناب رزا زانی جناب سمد ابراهیمی و از کابین اقبها زندیاد کازرونی و جلال بانکه خمسه فرزند کوچکم رو توی همدان گذاشتم رفتم اسفهان سه چار ماه اونجا در مهمانسرا در سوکتاب و او افتی اولین پرواز من با استاد و همشهری عزیزم جناب سرهنگ افغان طولوی بود در خدمت ایشون اولین پرواز افتار داره انجام دادم دیگه توی این زمان چند ماهی از بچه ها دور بودیم اینا رو اووردم در اسفهان توی مهمانسرا مستقر شدیم یه اتاق توی مهمانسرا سه شاخه به ما دادن اتاق بقل دستی هم جناب سربان جمشید حسینی ایشون هم خانواده چهار نفره بودن ما هم چهار نفره دوتا اتاق توی سه شاخه بقل هم یه آشپسخونه یه متر دومت مشترک بود که خانوم ها برجت دنوبت اونجا آشپسی میکردن و زندگی رو میگذاریم ادامه پرباسات تا این که فارغ تحصیل شدیم در خدمت اساتید بزرگ وارد گردان تاکتیکی شدم و از اونجا معمولیت های ما در بوشه شروع شد در منطقه هوایی اسفهان که بعدن با نام شهید بابایی مزین شد در بازسی و ایمنی پرواز کمک میکردم به رئیس بازسی ایمنی جانب سرن کلباسی و یه مدت جانشین تیپ شکاری شدم یه مدت معاون امدیات منطقه شدم دوره استاد خلابانی رو تهی کردیم در محضر اساتید و به عنوان خلابان آزمایشی تسپایلوت هم انجام وظیفه میکردن ماشاءالا شما اسامی عزیزان رو اینجا بگم خیلی هستن اگر زمان اجازه بده میگم خدمتون

00:16:53--->00:16:57
spkr_00: خواهش میکنم لطف میکنید یعنی یاد میکنید بفهمید

00:16:57--->00:22:54
spkr_02: مثل زندیاد دانشپور جناب رستمید تیمسار اتایی بعدا تیمسار میرشگلا تیمسار حزین مرد بزرگ زندیاد زندی جناب افغانتولوی جناب آدلی جناب جاویدنیا جناب مهرگانفر جناب هرندی بخوام بگم خیلی هستم ماشاءالله زندیاد محسن میهنتی حسین فروقی عزیزان اینقدر زیاد هستم من بخوام بگم به هر جایت ممکنه ادهی رو از قلم مندازم چند نفر رو سمبولی که ارز کردم خدمت که اینه اصافیز ما بودن و با ما چیزی یاد دادن و ما دستگیس همه اینا هست همرزمای عزیز ما بودن تا سال هفتاد من اسفحان بودم سال هفتاد منتقل تهران شدم برای تایی دوری دانشگده فرماندهی و ستا سال هفتاد یک فراغو تحصیل شدم منتقل شدم به پاکستان کراچی برای تایی دوری جنگ هوایی منتقل که نبه هر جایت اعظام شدم من امور شدم به کراچی به مدت حدود یک سال تایی دوری جنگ هوایی سال هفتاد و دو برگشتم تهران تیمسان رستانی گفتن که پیروان بیا دافوس درس بده تدریز کن اون دورهی که در خارج دیدیم و این ها بعد منتقل ستا در نهاج ها گفتن شما بستی بری بوشیر منو منتقل کردم به بوشیر به عنوان جانشین فرمانده پایگاه بوشیر که بعد با نام شهید یاسینی مزایگم شد تیمسار مشیری اونجا در خدمت تیمسار مشیری عزیز بودم چیزهایات گرفتم از محذرهشون دو سال نگذشته بود گفتن شما بارین شیراز گفتم من هنوز وسائلیم رو باز نکردم بچه هم یک سال و نیمی تحصیلی خوندم اجازه بدید که به هر جهت تیمسار مشیری بیان من اینجا بمونم به هر جهت دستوری شد و ما سر از منطقه هوای شیراز داره بودم منطقه هوای شیراز هم که بعدم با نام شهید دوران موزین شد اونجا منطقه هوای شیراز رو از سرور عزیزم تیمسار ابو طالبی تحویل گرفتم مثل دسته گل عزیزان رو اونجا منصوب کرده بودن پایگاه مثل ساعت کارشتاش انجام میشون اسامی اون عیزان رو بخوام بگم خیلی زیادن وقت تون گرفته میشون خوش خارمانین بود در خدمت بزرگانی مثل جناب حسین علی حاشمی جناب عباس نجادی جناب هممتی جناب آرام عزیز جناب مهدی نجاد جناب سیروس حیاتی جناب بگ محمدی که اون شب شکست نفسی میکردن راجب شیرا صحبت میکردن یه سری مسائل رو خیلی کم گفتن حالا اگه مجالی بود من یه موقع خدمتون تحریف میکنم که چه زحمت های همه عزیزان ما در اونجا جناب مهدی نجاد ارز کردن جناب سمده پراهیمی جناب اقدام همه بزرگان نگ و نفراتی که اهل کلاش و زحمت بودن و در منطقه کار میکردن جناب آرام که برای خودشون اونجا یه فرمونده مستقل بودن ما افتخار داشتیم پشتیوانیشون میکردن ایشون خودشون نصف سورتیه پرواز پایگاه رو منطقه رو ایشون انجام میدادن در حقیقت ایشون با دانشگاه شهید ستاری و دانشگاه پرواز بودن از نظر سیستم سلسل مراتای موتا ما پشتیوانی کننده شون بودیم افتخار داشتیم در خدمت ایشون بودیم جناب همه اصهای دست منطقه بودن برجت همه ای ایزان منطقه رو اداره میکردن تو ما نقش مبسر رو داشتیم عرض به خدمت شما در شیراز حدود 8 سال من در منطقه اقوی شیراز بودن شهید یاسینی و اونجا 6 ماه بودن تیمسار ابو طالبی حدود دو سال بودن من ارمو گرفتم از اونها و در 8 سال که اونجا بودن و هر جد ایک سری اقداماتی رو انجام دادیم که یک کتاب 500 صفحه شد که 100 صفحه تاریخچیه منطقه اقوی شیراز 400 صفحه شم فعالیت هایی که تو این 8 سال انجام شد سال 81 من رو منتقل کردم به تهران معاونت اطلاعات نهاجارو از سروار عزیزم تیمسار ناصر رضایی تربیل گرفتم دقیقا زمانی بود که جنگ امریکا و عراق هفته یه مرتبه ما اقلن میرفتیم ستاد و کل در خدمت سردار سرتیب با غیری اشون معاونت اطلاعات ستاد و کل بگنم تمام معاون اطلاعات نهاجارو جمع میشدم و اونجا رایزنی و صحبت و تبادل اطلاعات میکرد شیش ماه من اونجا بودم تصدور اومد که بنده بود دارم در سمت معاونه همان کنند با اون راویی که اومده بود من به هر جهت صحبت کردم یک ساعتی بس کردیم نظرهامو گفتم پیشنادهامو گفتم به هر جهت مسموع واقع نشد و ما امتصال کردیم در محل قرار گرفتم و افتخار منی بود که از زندیات تیمسار قهرمان دانشمند محترم امیر دانشبور اون سمت را تحبیل گرفت پایس افتخار من شویش شد باشد شد کل من سه سال و سه سال و اندی در این سمت مشکول انجام وظیفه بودم در یک ده هزار و سی سد و هشتاد و پنج با سی و شیش سال و سه ماه خدمت با درخواست شخصی خودم به افتخار بازشستگی نائل اومدم از زمان بازشستگی که حدود چارده سال میگذره در مجتمع پردیستان ارقوان سه در خدمت خانواده است

00:22:55--->00:23:12
spkr_00: ای جانم ای جانم تیمسال بعد از بازشستگیتونم ایرلائن تشریف داشتیم خودتون خودتون نبود ولی آغازادتون الان کپتن هستن آغازاده میگم کپتن هستن و افتخار همه ما ماشاالله

00:23:13--->00:23:42
spkr_02: زندان ما اول دانشگاه میرفتن یکی یکی پا تو کفش ما کردن و حسین که ما هرفه علاقه داریم ایزه بدیم بریم امتحان ها شو بدیم اگه قبول شدیم دانشگاه میان بیرون اگه نشدیم به دانشگاه ادامه میدیم بعد دیگه یکی یکی حسین اومد رفت و محفظ شد پشت سرشم علی رفت و الان به حجاد ما خانم هم میگفت که ما از دست تو سی سال کشیدیم حالا این دو نفر آمادن اضافه شدن

00:23:41--->00:24:48
spkr_00: خدا حفظشون کنه انشاءالله تیم سار انشاءالله که این دوتا کپتن عزیزمون رو خداوند در سایه خودش و انشاءالله با الطاف خودش همیشه حفظ کنه و ممنونم از این ما شالله شما این سخنبر و اینقدر قشنگ و سریعه الگلام و غیر از اینم توقع از یک مدیر از یک اقاب از یک برحال کسی که تمام مردم ایران بهشون به شما و تک تک شما و همرزماتون مدیون هستن ممنونم از این بیوگرافی بسیار زیوه و مرسود من میخواستم اولا که خواهش کنم که از هر جایی که دوست دارید شروع کنید خب ما یک ساعت و حدودا تقریبا حالا توی تایم بعدم یه نیم ساعتی میشه تقریبا یک ساعت و نیمی در خمت تونیم حالا با این تایمی که گذشته در واقع از همین الان یک ساعت ما در خمت تون هستیم اگه خسته نشیم هر چقدر که از هر جایی که میخواین از هر جایی که برحال فکر میکنین نقطه قوت هست یا تا حالا گفته نشده از جنگ یا از عزیزانی که گفته نشده بفرمید در خمت تونیم سر

00:24:49--->00:25:24
spkr_02: خیلی متشکرم به روزگار سلامت سلاح جنگ بساز ورنه سیل چو بگرفت سد نشاید ساخت ایچانم چه شاعر گفتهی شاعر یا استراتیجیس بوده یا این که به هر جد آیه وعی دوله هم مسطح تا منقوبار گشته جلوش و به هر جد سعی کرده که ترجمانی ایده ای از اون بگیه به روزگار سلامت سلاح جنگ به ساز ورنه سیل چو بگرفت سد نشاید سا ایچانم

00:25:25--->00:25:39
spkr_00: این شعر خودتون بودیم سوال؟ خیلی خوبا زنده باشیم حالا پس اینشالا توی بخشی هم در خدمتون هستیم از شعراتون و سرودهاتون محبت کنید و ما رو مصفیز کنید

00:25:39--->00:36:13
spkr_02: در زمان صدفانی اینا برای جوان ها شعرهای یه خورده تنز و اینا من میگفتم و بعد از اون هم چیزی نگفتم حالا امشب برای شهده آقای شعر نیست چند تا اسم شهده رو من اعزه میخواهم که خدمتون قرارت کنم خوشتر هم نزم این رو میگم محصول کار ما نظامی ها امنیت هست یعنی تولید کلن ما نظامی ها و افتخار ما هم این هست که در کسفت مقدس نظامی و هر جهد این محصول رو تولید میدونم پیامبر گرامی اسلام امنیت رو نعمت نامیدن میشه نعمت امنیت نعمتان مجبولتان از سه حت و برد اما یعنی اینقدر امنیت مهم هست که این رو بانوان یک نعمت مطرح کردن در جامعه مردم تا امنیت نداشته باشن آسایش و آرامش ندن بدون امنیت جامعه و کشور توسعه نمتونه پیدا بکن پس واقعا نعمت بزرگی هست با علم به این که این تعریف از امنیت هست و از شغل ما نظامی ها که تولید کننده امنیت هستیم برای آسایش جامعه برای توسعه کشور یک عدد اول انقلاب با در شعار انحلال ارتش رو دادن و خیلی رو این کار میکردن و تبلیغ میکردن که یک عدد از محضوم ساده هم احتمالا داشتن دنبال رو اینا میشدن میگفتن این هواپیمایی F-4D این هلیکوپترهای کوبرا اینا حضینه داره اینا حبوب میدیرن و به هر جهت ارتش بود منحل بشید در صورت بکه با هیچ کدوم از پارامترهای عقلی و منطقی و مذهبی ایما جور در نمیاند خداوند گفته وعید بله همون مسته تا منقوبه این شعار استرادشی میگه به روزگار سلامت سلاح جنگ بسازد حضرت علی گفته نظامی ها زینت بلاف هستن تمام کشور دنیا ارتش دارن یه اتماع نمیدونم میگفت اینا جاهلم به نظر من اینا یاد مغرز بودن یعنی این ها در حقیقت امنیت جامعه را نشانه گرفته بودن اینا در حقیقت میخواستن کشور را اصلاح بکنن خیلی شعار خطرناکی بود حضرت ایمان دو ماه از انقلاب باشته بود هنوز اعلام موزه نکرده بودن راجب ارتش و شعارهایی که اینا میدن راجب انحلال ارتش ما در خدا رحمت کنه زندیاد سلشکر سلیمی اینا شعار باشیم ایشون در زمان که فرمانده کل ارتش بودن دعوت شدن به شعره عالی فرمانده هان نهاجه به عنوان سخنران تشریف آوردن اونجا بنده هم ابتخار حضور داشتم ایشون سخنرانشون کردن گفتن یک خاطره برای ارتش مظلوظ ارتش گفتن اون شبیه 26 فروردین 58 حضرت ایمان قرار بود که سخنرانی کنن و نظرشون و موزهشون راجب ارتش به ارتش به این شهار انحلال ارتش بدن ایشون میگن که ایشون گفتن من اون شبه 26 رفتم منزل ایمان ایشون اونوقع سرهنگ بودن به اصطلاح مشاور نظامی حضرت ایمان بودن مشاور نظامی حضرت ایمان بودن میگن رفتم منزل ایشون در رابطه با ارتش ماهیت ارتش نیاز کشور به ارتش آموزش هایی که اینایی دیدن نیروهای ارزشی که در ارتش وجود داره و در رابطه با آموزش های پرحزینهی که اینا دیدن و در رابطه با شعار خطرناک که اون گروه ها دارن میدن راجب همه اینا میگن که نظراتم و خدمت ایمان ارز کردن صبح روز بعد که صبح بیست و ششمه فروردین پنج و هش باشه حضرت امام سخدانی می کنن اون گروه های که شعار انحلال ارتش میدن رو مورد اتحاب قرار میدن و از ارتش تعریب و تمجید و قدانی می کنن روز بعد مجلس شعره اسلامی نام ارتش جمهوری اسلامی ایران رو تصویب می کنه و روز بیست و نه همه فروردین روز ارتش جمهوری اسلامی ایران نام گذاری می شهد با این شکل خطر انحلال ارتش از بقل گوش ملت و کشور گذشت من ایزه می خواهم یه مقایسه داشته باشم بین آمادگی رزمی نیروی هوایی در زمان پیروزی انقلاب و در زمان شروع جنگ باید که این مقایسه رو داشته باشم ایزه می خواهم یه تعریفی از اقتدار نظامی ارز بکنم خدمت اقتدار نظامی به سه آمل بستگی دارم آمل اول نیروی انسانی متخصص و متعهد آمل دوم جنگ افزار و تجهیزات به روز آمل ثبام آموزش کیفی و مستمر این سه تا آمل رو اگر یک ارتش یک نیروی مسلحه داشته باشی اقتدار دارم ما نیروی هوایی رو در اپنید اینقلاب اگر بزاریم تو این چارت و مقایسه بکنیم بینیم که به هر جهت نیروی هوایی که می دونید چار ست تخصص در نیروی هوایی و پدافند هست اگر تخصص پنجاه نفر پرسنان داشته باشه میشه بیس هزار متخصص یعنی نیروی هوایی یک نیروی دانش مهور و متخصص مهور هست فلیس ها در اون زمان قبل از بیروز انقلاب حدودا 500 سرتی پرواز تولید میکردن نیروهای متخصص ما در نیروی هوایی حدود 300 سرتی پرواز شکاری و حدود 200 سرتی ترابری و بالگرد و اینها خب کسانی که اونقد متخصص بشن که 500 سرتی پرواز رو برای نیرو به اصطلاح تولید بکنن اینها انسان ها متخصصی هستن بله برای قدرت نظامی کشورش فعالیت بکنه و این توان رزمی رو تولید بکنه خب متحد هم هست جنگ افزار تحیزات ما خب بای بروز رو داشتیم F4, F5, F4, D7, 747, P3, F3, C3 شما برینیرم از پدافند، هاگ، رادار، نمیزونم تو پای سکایگارد، ارلیگن تمام چیزه یعنی تمام تحیزات و جنگ افزار بروز رو داشتیم آنبوزش کیفی و مستمر تمام پایگاه های ما حتی من از همه تخصیت ها بخواهم صحبت کنم طور میکشم من یه تقصیص خلبانی رو دارم ارزم کنم که کیفیت کاراشون به چه شکله هر پایگاه چل صرفی در روز فرواز میکرد و این برای آموزش رزمی خلبان ها استفاده میشود و به این شکل ما بینیم که نمره نیره هوایی در اون اوائل انقلاب که استاندارد داشته کاراشون پیش میبرده نمره بسیار بالایی هست، یعنی طوان رزمی بالا، اقتدار نظامی بالا زمن این که نباید فراموشت بکنیم که زیر ساخته نظامی در قبل از بیوزی انقلاب اون ده پایگاهی که ما توش این پروازا رو انجام میدادیم اونها رو گذشتگان و پیشکسفتانی نیره هوایی انجام دادن که ما باید سپاسکزار اونها باشیم وگرنه بدون اون زیر ساختها امکانه این که ما پونسط سرطی پرواز بکنیم و هر جرد پرواز به نیاز پایگاه داره، باند داره، برج داره و تشکیلات سه آمل مهم اثر منفی گذاشت روی آمادگی رزمی نهاج سه آمل مهم، یکیش اون کودتهای ساختگی معروف و طبعات منفی آن و روی روحی خلبانه ها تعداد یکیش از خلبان هاوت<|fa|> پ bargain رفتند، دوستانشون اسطحان اشزان متحام مهم دستانی اے چود از یکید که چند و به تقدم روی روی داره از هس آ personalized به های این همیچ کندبت داشت کردد ته دادی روی بذاره های ما دارد هفت هست تعداد رزمنده های ما رو در نیره هوای کم کرد اثر منفی روی روی سایر همکارانشون داشت می گفتن ما تایمین شغلی ندهیم شده یه لیسی دیگه اومد پنجه ها نفر دیگر رو باز برد و یکی از دلائلی که ثابت میکنه که اینها کارشون روی حساب کتاب نبود حالا انقلاب که میشه میعیارها زیر رو میشه و طبیعی حالا یه تعدادی ممکنه اصلا خودشون علاقه نشته باشن تو این نظام تو این تشکیلات کار بکنن خب برن یا بعضی ها رو تشکیص میدن که اینها خیلی مناسب نیستن برن ولی لیس های سنگین پرتعداد وقتی که انجام میشه بعد شهید دورانها شهید جدیها و شهید مهدیارها و جناب قادریها اینها میان بعد از این که اینا تعدیل و تصفیل و حرص شدن جنگشون رو میشه برمیگردن این معنی دارین یعنی اگر این یا آدم آفیت تلاوی بود مگفت که خب جنگ شد منو بیرون کردن نخواست منو شه بتن میرم دنبال زندگی اینا اینقدر ارق و جوان مردی داشتن برگشتن گفتن لباس منو بدیم مستان برای کشورمون به جنگ و آمدن واقعا رو سپید کردن همه ی همکارانشون در اون قبل این باجر به جزو قهرمانان ملی شدن و باعث افتخار تک تک ما شدن به شهادت رسیدن این عزیزان ما باعث شدن که اون کسانه که این لیست های بلند بالا رو می نوشتن شرمنده بشن به فهمه که کارشون چقدر ناادلانه و غیر دقیق بوده چه بس ها تعداد زیادی مثل این عزیزان بودن نباته من همه رو نگفتن تعدادی برگشتن چه بس ها تعداد زیادی هم بودن که دیگه بر نگشتن و با برنگشتنشون نیرهوه یه لطمه از ذر تعداد خلبانهایه شما فرض کنین شهید دوران مهدیار و جدی اینا چه نوع اناسر ارزشی بودن در چه حدیه از تخصص بودن اینا اگه بر نمی گشتن حالا ببینید ده ها نفر رو اینا تعدیل کردن پس این یکی از فاکتورایی هست که اثر منطق رو داشت روی آمادگی رزمی نیرهوهی همچنین ادم امکان انجام الزامات پروازی از زمان پیوزی انقلاب تا شروع جنگ به صورت ناخاسته با ما همه آشق پرواز بودیم خلبان و پرواز مثل ماهی و آب میبونه این رو با ما نمیدادن به دلائل مختلف که یکی تورید صورتی نمیشد پایگاهی که پنجاه صورتی میفرید شد ده صورتی یعنی یک پنجام بی این

00:36:11--->00:36:15
spkr_00: ارزاماتم انجام نمی دادید

00:36:22--->00:40:20
spkr_02: و در حقیقت زمانی که جنگ شروع شد ما این چند لفتمر شما در نظر بگیریم استاندارد و طوان رزمی و آمادگی رزمی نیروهوایی رو نسبت به اون اول که در استاندارد و سفر سیار بالای بودیم آوردود تا این با وجود همه اینها که تعداد زیادی از خلبانها ام آر نبودن میشن ردی نبودن هیچ کدوم نیمدم دگن که طبق مقررات خودی نیروهوایی من میشن ردی نیستم و قانونا نمیتونم برن پرواز جنگی انجام بدن هیچ دادگاهی هم نمیتونست این رو محاکنگ رو کنه نه آرام قهرمان میگن من با ست ساعت پرواز رفتم پرواز رو شروع کردم پرواز جنگی رو عمدیات رو شروع کردم حالا یه خلبانانی که استخون خور کرده بودن با ترجه بودن چند هزار ساعت پرواز داشتن مثل استاد برادفور ما قهرمان بزرگ و سفید موی ها و یاسینی ها امثال هم این ها ممکن بود 20 ماه کم پرواز کنه خیلی لطمه نزنه ولی اون خلبانه که تازه از امریکا مومده 50 ساعت 100 ساعت آموزش دیده تازه شده کابین اقوه افور کابین جوره افنج اینو شما بفرست مستقیم به جنگ تا اینکه شما توی این 20 ماه 200 ساعت بیشتر میفرید 250 ساعت بیشتر میفرید پس این ها طبیعی هم بود به هرچه ایک سری مسائل توی انقلاب پیش میاد این لطمه ها نیره هوایی خورد در زمانی که ما جنگ شروع شد در حقیقت یه نیره هوایی داشتیم با 50 درصد اون طبان واقعی وگرنه رژیم بحث عراق عدد اینه بود که ما بخواییم با این بجنگیم و بعد در یک هفته چهل خلوانت دست بدیم ما اگر اون استاندارت های لازم رو داشتیم همه خلوان های ما امر بودن روحیه جون لطمه نفرده بود آنچنان ضربهی به رژیم بحث عراق میزدیم ضرف یک هفته که خاک عراق رو زیر رو میگردیم و از این طرف اون تلفات چل نفر رو نمیدادیم ما با چهار نفر تلفات چهل نفر خیلی زیاده چهل نفر خلوان که عرض میکنم در یک هفته معدست دادیم از چهار هزار نفر چهل نفر از ششت ست خلوان یعنی اگر ما چهار ماه با این رید خلوان دست میدادیم کل نیر و هفوی بی خلوان شده خواستم یه مقایزه بکنم بین اول انقلاب تا زمان جنگ و چه دلائلی داشت گه یعنی عراقم بایستی بدونه اون ضربه هایی که نوشی جان کرد از نصف قدرت نیر و هفوی ما خورد ما قدرتمون نصف شده بود اگر تمام قدرت بود ظرف یک هفته عرض کردم اینها رو تارمار میکن در این حال خلوانه نگفتن که ما کم پرواز کردیم ما الزامات انجام نهیدیم ما میشین ردی نیستیم همه شون اومدن استقبال کردن و پرواز کردن خب به هر جد تاوان این قضیه هم این بود یه شعار ما داریم میگه که هر چقدر در زمان سول یه بزرگی گفته شهید ستاریم اونو گفتن یه جنرال خارجیم گفته هر چقدر شما در زمان سول عرق بیشتری برزید در زمان جنگ خون کمتری میدهید بردیم بردیم بردیم ما حد اقل توی این 20 ماه قبل از شروع جنگ هم فندیه های ما به جای 50 سورتی در هر پایگاه 10 سورتی تولید کردن نه به خاصه خودشون این طور ایجاب میکرد و هم خلبان های ما به جای که هر کدوم شد در ما 15-20 ساعت بپرن 5 ساعت 4 ساعت پریدن 3 ساعت پریدن و این عرق که کمتر ریخیم در عوض در یک ماه اول جنگ دو ماه اول جنگ تلفات بیشتری دادیم و این تاوان اون کمپروازی 20 ماه قبلت شروع جنگ قبلت شروع من فکر کردم بد نیست خدمتون ارز بکنم خیلی حالی بود در ادامه اگه ازا بدین یه نقش نیروی هوایی را در اول جنگ یه اشاره داشته باشم بعد بیام خدمت شما دیگه اگر فاطری نه

00:40:20--->00:40:24
spkr_00: نه با با خواهش کنم شما هر جایی که سلام میدونید بفهمید خواهش کنم

00:40:25--->00:48:53
spkr_02: سد دام با هدف تصارف سرزی خوزستان همرای خودش رو به کشور ما آغاز کرد. همه اطلاع داریم دیگه بارها گفته شده با دوازده لشکر زرهی و چندین تیپ مستقل. نیروی جلودارش نبود. آلا یه موقع من بگفتم نیروی منسجمی جلوش نبود. تقریبا مخبار بگیم هیچی نیرو جلوش نبود. حالا یه اندک مقاومت های بود. تیپ لشکر 92 زرهی، تیپ دوش، حالا یه تعداد تانگ داشتن. یه زحمت های کشیدن. همه شنون هم شهید شدن. ولی اون نیروی که سر مرز جلوی اینا رو بگیره متوقف خوبانه یه همچین نیروی وجود نداشت. ولی ازا این کار رو برای نیرو هوای ما سخت کرد. در زمان قبل از انقلاب ترها رو جناب نمکی تعریف می کردن. ما که به اتاقای ویژو اینا اون سن و اون تجربه نشتیم که راه داشته باشیم. ایشون که رفته و دیده بود می کفت که در زمان قبل برنامه این بوده. اگر جنگی با کشور همسای قربی ما اتفاق افتاد فرض برای این بود که لشکرهای ما در مقابل لشکرهای اونا قرار می گیرن و سر مرز یه مبارزاتی بین اینا هست. نیروه هوای تمام متوان رزوی شد. این طوری تعریف شده بود که هر پایگاه هوایی در روز پنجاه سردی پایگاه هوایی مقابل شد. مثلا بوشیر پایگاه شعبیه رو هر روز پنجاه سردی بمباران می کن. حالا شما حساب بکنین یک هفته این طوری که پایگاه بمباران می شد. همدان همینطور دسفول همینطور تبریس همینطور. چون فرض بری نمود که این انرژی هاشون رو بیارن جنگ با تانک انجام بکن. ما برعکس شد. نیروهای سطیه ما به همون دلائلی که ارز کردم مسائل مختلفی که آقای رئیس امود باید که بیاد وقتی گذارش می دادن تکاوارا نیروزمینی خلبانهای نیروهاویی که عراق دارن آماده جنگ می شود. این ها باید که بسیش بدن که لشکرهای نیروزمینی بیان سرمرز به فکر مسائل سیاسی و جنگهای داخلی خودشون بودن اصلا به این فکرها نبودن. موقع این کار رو کردن که دیگه دیر شده بود و تاوانشو کی داد در اینجا نیروی هوایی در حقیقت دارن. اون لشکرها بلنشن منسجم بشن بیان در سحنه من بیس روز از جنگ گذاشته بود می گفتم که خب این نیروهایی که می گین بریم بمبارن کنیم اینا نیروهای خودی کجا هستم ما اشتباه نزنیم اینها رو می گفتن که نیروی خودی نیست قرب کارون شما هرچی دیدید دشمنیم چهل روز گذاشت گفتیم همینو گفتن ببینید چطوری بود پس نیروی هوایی در اینجا واقعا باید سنگ تمام می دهد فرزندانه این ملت قهرمان وقتی دیدن که سرزمینشون مردمشون آرمانهای بلند مردمشون در خطره کمروندار سفت کردن جان شیرین و ارزشمندشون رو که به دستشون گرفتن با سینه ستبر به مساف دشمن رفتن و سنگین ترین و سنگین ترین حملات بمباران رو بر علیه دشمن انجام دادیم در طول روز پروازه که انجام می شد ما روز برک می رفتیم شاهده این بودیم که روز قبل بمبارانه که شده چقدر تانک و نفربر سخته و خدروهای واجب می شده هست همینطور هرچی که زمان پیش می رد روزهای اول اینا بیرون بودن و در سنگر نرفته بودن اینقدر این بمباران ها معصر بود کم کم دیدن که تلفات دارن زیاد می دن و رفتن تو سنگر ها از نظر نیروی انسانی و تجهیزات تانک و نفربر اینقدر زیاد اینها داشتن و زخیره هرچی قدر که ما بمباران می کردیم می جوشید یعنی روز بعد تانک و نفربر و نیروی انسانی رو جایگزین می کردن منطقه یه تفاوت داشت نیروی رو جایگزین می کردن اونها می فهمیدن که تلفات دارن می دن چون جنازه ها و زخمی ها رو که بیرون می بردن می فهمیدن تلفات بالاست و به دروگوی رئیسشون آی صدام پی بردن که این به گذاف گفته بود که ایران نیروهوای نداره بیدن که تمام باردارن از نیروهوای می پارن و روحی تهاجمی اینها شکسته شد در حقیقت دشمن متوقف شد سرعتش کند شد و این چیزی بود که مغزهای متفکر در ستاد نیرو این رو محاسبه کرده بودن بازدرن اینها توی یکی از معمولیتها خدمت جناب سعیدی بودن گفت پیروان جان دستور دادن که در روز سیچل سرعتی هر پایگاه نیروه های عراقی رو بمباران بکنه و واقعا به این شکل بچه ها جنگیدن و روزی شکسته شد به طور که در روز شش هفته یک هفته از جنگ بود سدام مغرور متکبر که قرار بود سه روزه خوزستان رو تصرف بکنه پیشنهاد آتش بست داد این به منظوری خورده دن استخانه های سدام بود پیش ملتش و پیش ارتشش آب روش رفت و چه خاری بالتر از این برای رزمنده های ما و قهرمانان ما که به این شکل افتخال رفعیدن البته با تلفات سنگینی که تقدیم کرد ارز کردم اون تلفات سنگینی که ما دادیم حالا اون چهل نفری که ما ارز خلبان هر دستادیم منظورم چهل نفر شهید نبود بیس نفر شهید شدن بیس نفر آزاده و جانباس این حال چهل نفر خلبان از آمار طوان رزین ما کم شده بود اینا دیگه در سحنه نبودن نبودن در همینجا باید ارز بکنم چه ممکنه فراموش کنم این حرکات این نبود که فقط همین خلبان های پایگه های نیره هوایی این کار را انجام دادن پشت این سحنه نیروه های بزرست مندی که شبان روز عرق میریفتن و این حب ما را آماده میکردن اون تخصص هایی که ارز کردم 400 تخصص و در رأسشون گردان های نگهداری حبا پیما رو خلبان ها برمیگردوندن موشک خورده بود توپ زده هوای خورده بود چند گلیل رکد داخل شکم هوایی در ظاهر چهار تا سراخ بود ولی در داخل ده ها سیستم رو آشالاش کرده بود اینا هفته ها با استیرونی هوایی هوایی کار میکردن تا اینو مجددن که کار کارخونه زحمات این ها تمام تقصص های نیره هوایی همه و همه تلاش کردن زحمت کشیدن که این پرواز ها انجام بشین و اینا به این یک هفته نبود حد درقل دو ماه دو ماه و نیم این پرواز ها رو سراده سنگین ادامه داشت تا نیروهای ما کم کم بیان و درجه پیجای خودشون رو پیدا بکنن بعد حالا ممکن هست که یک نفر بگه خوب این خلبان ها میان اینجا خاطرات میگن و هیچ بقال نمیگه دوغ ما ترشه تعریف میکنن از نیرو این کار کردیم اینطوری من کمک میکرم از جمعه که مقام مظلم رحبری رو رابطه با نیره هوایی گفتن خیلی جمعه ارزشمندی هست این من نمیدونم چرا روی این جمعه کار نمیشه ایشون فرمودن نیروی هوایی اول جنگ شد محور دفاع حال آن که او یک نیروی پشتیبان هست این جمعه خیلی جمعه بلندی هست خیلی معنا داره ایشون در زمان رحبریشون دارن نیروی هوایی اول جنگ شد محور دفاع یعنی همه چی حول نیروی هوایی میگشت یعنی اگر بقیه هم اندک مقاومت و حرکتی بود حول نیروی هوایی حال آن که او یک نیروی پشتیبان هست این یعنی این که فراتر از مسئولیتش و توانایش و انتظاری که ازش بود کار کرد نیروی هواییی است در نظر من در هفته دفاع مقدس به جایی که ماهیی بخواهم بیرین تو تلویزیون خاطر ترف کنیم این جمعه رو اگر بالای صفیه تلویزیونی هفته بذارن بینندگان متوجه میشن که کار نیروی هوایی در اول جنگ چی بوده پس این ما نیستیم که داره مقامات اولین مقام کشورمون داره این جمعه رو در وصف نیروی هوایی میگه که باعث افتخار تک تک ما هست من ایزه میخوام برای که خسته نشیم یک جمعه از شهید یاسینی بگم و یک چند تا شهید رو من اسمشون رو به صورت منظم نوشتم اون رو خدمتون قرارت بکنم یک دقیق

00:48:52--->00:49:01
spkr_00: یک دقیقه برای یک دقیقه تا این قسمت اول زمان داریم بعد میریم یا آب میل میکنید برمیگردید تو این یک دقیقه بفرمید خواهیش کنم؟

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

تیمسار جلال آرام -چرا خلبان های اخیر شهید شدند-؟ بررسی صندلی های ایجکت هواپیما و سوانح اخیر اف 5

مرجع حمله به اچ 3 - با حضور بیش از ده تن از دلاوران حاضر در عملیات - قسمت اول - تیمسار ایزدستا

سری مصاحبه های ناگفته های جنگ تیمسار علیرضا نمکی (قسمت "اول" از شب " دوم")