تیمسار فریدون ایزدستا و تیمسار علیرضا نمکی


00:00:00--->00:00:30
spkr_00: سلام هست کردم درود بر شما حال شما چطوره بابک زد نکردید درود بر فخر آسمان ایران جناب فردوسی آسمان ایران بزرگ مد آسمان ایران جناب نمکی نازنین برگونتون برم خیلی مخلصم بابک فکر کنم قط نکرد سوائل نکرد خوبی روان

00:00:30--->00:00:39
spkr_03: زنده باشه سفاظ گذارم دیدم این پرزندان عزیزان خودم رو دیدم خیلی خوشحاب شدم خیلی

00:00:40--->00:00:54
spkr_00: ای جان دنم درود به شرف شما و خیلی مخلصم تیم سار بفرمایید لطفا شما شروع کنید تجامی زستتا و جامعه اطایی هم میپیوندن

00:00:56--->00:06:51
spkr_03: من واقعا سورنا خب من رو نمیشناسه ولی همیشه تو بردان وقتی مرحوم پاتچهر میومد در زمانی که میرفتیم تو سناکبار میشستیم و قهوهی چیزی میخوردیم و ما گفته بو میکردیم همیشه صحبت از سورنا بود خیلی عزیز پاتچهر بود خدا رحمتش کنه اما یه خاطره من خاتچهر بگم از بزرگاری و مردانگی این مرد البته ایشون قبل از این که بیادخلبانی یک مموریت بسیار برجستهی در جنوب ایران در شیراز و اونجاها در رابطه با شورشیانی که اونجا بودن انجام داده بود به اتفاق یه صدفان یک دیگری که بسیار مموریتشون مرد توجه بود اون صدفان یک از دست رب شهید شد ولی پاتچهر فریدون پاتچهر برگشته بود حالا ایشون با اون فیشینه نظامی که داشت و این داستان خب شما میتونید ببینید بچه هایی که از دانشکت افتری پاروخ تحصیل میشن اکثریتشون اکثریت قریب به اتفاقشون هم فرمانده هان خیلی خوشنام هم فرمانده هان خیلی خوب و دانایی میشن در بخش خلوانی و همچنین در بخش فنی در بخش غیر خلوانی فنی در نیروعبایی بسیار آدم های سرشناس و برجستهی شدن اونایی که از دانشکت افتری پاروخ تحصیل میشن فاتچهر انظبات بسیار بالایی داشت و دانسته انظبات واقعا کرکرانه نبود انظبات دانسته یه خاطره من تعریف کنم جنر و همزهی اول انقلاب بود ما فرماندهی داشتیم که هنوزم شکر خدا زنده است به نام سرتیب حسن ریاهی که از اولین معلم خلوانان فانتوم بود برسه و تیمسا ریزسته تا میشنیستشون فرمانده ما بود وقتی تیمسا ریزسته تا پرمانده عملیات بود در پایگاه بوشیر ایشون فرمانده پایگاه بود بعد از مستفعه بیشد فرمانده پایگاه این تیمسا ریاهی رو به هر حال برای کنترول کردن پایگاه در زمانی که انقلابیون تلاش داشتن که شورش ها رو به داخل پایگاه هوایی بکشونن ایشون مقاومت هایی کرده بود دستوراتی داده بود برخورت هایی کرده بود وقتی که انقلاب پیروت شد یک گروهی در گردن نگهداری یک توماری جمعوری کردند یه تومار تومار میدونی چی بود یه چیزی مثل دسمال کاغذی دسمال توالیب که این رول بود رول بود اینا امزا میکردن 1500 نفر امزا کرده بودن که ریاهی باید اعدام بشه اووردش که بچه خلبانه ها امزا کنن اوورد تو گردان من نشسته بودم فریدون فاتیچهرم کنار من نشسته بودیم توی باشگاه نشسته بودیم داشتیم یا صبحانه میخوردیم یا داشتیم چایی و قهوه و این چیزا میخوردیم یه دفعه ایشون به من گفت که این پسره که از گردان نگهداری اومده بود به من گفت که آره ما این تومار رو علیه سرتیب ریاهی جمعبری کردیم که باید اعدام بشه ایشون زده انقلابه ایشون یه چیزایی میچسبون دیگه من نگاه کردم به فریدون فاتیچهرم فریدون به من نگاه کرد برگشت گفت شما میدونید در مورد کی دارید صحبت میکنید؟ در مورد فرمانده من دارید صحبت میکنید؟ در مورد محلم من فرمانده من دارید صحبت میکنید؟ و میگید باید اعدام بشه؟ شما از من انتظار دارید که حرف به تو قبول کنم؟ این تومار دست من بود گفت پرش کن نمکی پرش کن بریز دور منم همونجا جلوی فاتیچهر و این تومار رو جلوی همون نفر گردانیگتری لح کردم و پاره کردم و ریختم دور گفتم تا زمانی که ریاهی فرمانده این پایگاه هست فرمانده من بوده محلم من بوده ما اجازه چنین کاری رو نخواهیم داد فاتیچهر به من گفت که این کار سادهی نبود این حرف سادهی نبود باید ریاهی رو یه جوری از این پایگاه فراری بدیم اون موقع هم امریه ای اومده بود که فرماندهان پایگاه ها خودشون رو به تهران معرفی کنن شب شد من رفتم در خونه شمین پرمانده پشتیبانی بود پرمانده گردان ترابری بود پرمانده گردان ترابری بود رفتم در خونه شہیم و بالا خدا یه دون ماشین چیز گرفتم ماشین پیکا هم گرفتیم. اومدیم در خونه ریاهی دادیم ایشون سباد شد و به اتفاع خانواده رفته بود قبلا به اتفاع ما چیزهایی که لاัزم داشت بود از بوشه رب تهران و خودش رو به تهران معرفی کرد میخوام بگم فاته چه چقدر عرضش پرماندهان خودش رو میشناخت و میدونست و احترام میذاش به آخه میدونی کار ما ارتشی ها اوستا و شاگردی پرماندهی سلطه مراته پرماندهی برای ما ها خیلی عرضشمنده به خصوص کسانی که سابقه بیشتری داشتن در ارتش و خیلی عرضشمنده دو در این سلطه مراته

00:07:06--->00:07:11
spkr_00: ما صحبت کنید من دارم جامعه ایزستتارو میارم بالا صحبت کنید لطفا تیمسار

00:07:12--->00:09:16
spkr_03: بله در مورد من چیزی ندارم باقی هم بگم در مورد فاتشه گفتم در مورد آلاقا ما خیلی با آلاقا در گردان ما بود قبل از این که برکاب اینجرو تو گردان ما بود و خیلی با هم رفیق بودیم خیلی با هم دوست بودیم یکی خصوصیات آلاقا این بود که همیشه یه ترانهی زیر لب زمزمه می کرد همیشه یه ترانهی رو زیر لب زمزمه می کرد خیلی خیلی مرد بسیار با گذشتی بود مرد بسیار دانا این ایشون هم فارغ تحصیل دانشکده اپسری بود ایشون هم از دانشکده اپسری اومده بود بسیار آدم پختهی هم بود واقعا آدم پختهی بود تو روابط اجتماعیش در مورد شیری هم من فقط اون دورانی که ایشون کاب نقب می پرید و یادم می آد و اون زمانی که من رفتم برای بررسی سانهی حقوق های افتبینی که جلوی راهن تو فاینال مهرباد خورد زمین خلاوانش جواده جواده یه چیزی بود فامیلش یه سلاخیان هم آخرش بود یادم می دوست از از این جواده چی بود برای اون بررسی سانهی که رفتم با شیری هم روبرو شدم در صورت روشون شاد من در کنار اینا داریوش ندیمی بزرگ داریوش ندیمی که اگر زنده بود یک آدم برجستهی بود یک خلاوان برجستهی بود که حف شد واقعا حف شد که الان نیست ولی به هر صورت دلواری بود که اونم کم نزیر بود به بیتای عزیز روز پزش رو تحنیت میگم منم پسرم پزش که خانواده خلبانی خانواده پزشکی هستیم هر دومون هم من هم بیتا در نتیجه به ایشونم تبریک میگم

00:09:12--->00:11:01
spkr_00: تا در نتیجه به ایشون هم تبریک میگم ماشالله به شما قربان رو نکرده بودید کدوم فرزندتون پزشک هستن؟ پسر بزرگ هم پزشکی ماشالله خدا حفظشون کنه شما فرمودین که رجب جناب عطایی عزیز هم خاطره دارید من دارم جناب نمیدونم چی مشکلی هست متاسفانه جناب عطایی تو لایف نیستن حسن جانیه بررسی کن لطفا جناب عیزستان من براشون میفرستم مثلا چیز نمی کنن خیلی بزرگواری کردید جناب نمکی عزیز که شما همیشه هستید واقعا هر دفعه ما بهتون گفتیم زحمت کشیدید تشریف ها بردید خدا انشالله بهتون سلامتی بده انشالله سایه شما فردوسی آسمان ایران بر سر ای آسمان ایران مستدام باشه تاریخ ایران به شما مدیونه به تمام زحماتی که با دستانتون هم برای گرفتن استیک و بومباتوم هم برای نوشتن تاریخ جنگ زحمت کشیدید خداوند انشالله بهتون سلامتی بده انشالله که باشید بمونید برای ایران زمین و ما ببینیم شما رو و باز هم بهتون تبریک میگم روز پزش رو به خانواده جناب آی دکتر نمکی و همه پزشکان عزیزی که در این مملکت است یه خاطرم از جناب تاریخ سلامتی زحمت کشیدید خداوند انشالله یه خاطرم سلام از کردم فخر آسمان ایران زمین بخش نیری حضار

00:10:59--->00:11:07
spkr_01: درست بر شما درست بر شما درست بر همه گئی ستاری علی جان همه خوبیه الحمدلله

00:11:09--->00:11:13
spkr_02: ملیدر رام俏 هی پر overwhelming

00:11:12--->00:11:27
spkr_01: خورمان تو. سرعت خوشحالم ببینم از زنو بنامکی. خورمان شما برم. مثل همیشه شارپ و فوتوجنیک و دانشمند.

00:11:28--->00:11:49
spkr_03: دو هزار قربونت دارم من دو هزار خاطره از سیمسار ایز از ستا دارم دو هزار خاطره یعنی شما نگاه کن ببینی هر لحظه ای که من با زیر دست ایشون خدمت که دعوا کردنم نمیدونم تندیه کردن من هم میگه اینا برای من خاطره

00:11:47--->00:12:08
spkr_01: اینا برای من خودترم هر وجوه چیزایی صحبت میکنی؟ خشیل کردن من هر گلی زهر بوده همین این لغت در فرهنگ زندگی من نیست در مورد تو همینه هر با چیه؟

00:12:04--->00:16:01
spkr_03: من درسته مورد تو حدیده همینه هر با چیه؟ لطل داری تیم سار از کنان خدمتون که یک خاطره ای من میگم از تیمت هاییزدست ها دو هزارتا خاطره واقعا دارم ولی خود هر کدومش هم گرم من این رو نمیخواستم اینجا بگم ولی دوباره گفتم حالت که خودش حضور داره بگم یکی دوبار من تو خاطرات هم تعریف کردم ایشون معلم تیار من بود فرمیشن بود درشتین دوره فرمیشن میدیدیم کلسترهیل و اینا رو باید تمرین میکردیم من با تیم سار از ستا بودم محمد عزیزخانی با تیم سار شهلایی خدا رحمتش کنه ما شماره دو بودیم من حالا تیم سار از ستا آدمی بود که ایرادگیر بود خودشون خیلی خلبان برجستهی بود ببین شکل و شمایلش که مثل جهانبانی بود یعنی اروفایی بود صورتش و اینا اروفایی بود از اون طرف دانش بالایی داشت از اون طرف درجه سطان یکی ربطه بود تو تیم آکروژیت و از هر نظر ایشون مرد تعیید همه که همه بود حالا ایشون شده بود محلیه من من هم میخوام زور میزنم که توانایی خودم رو به ایشون نشون بدم دلم میخواد که یک گرید اکسلند از ایشون بگیرم دلم تلاش میکنم دیگه مثل هر شاگل خلبان دیگری تلاش هم رو میکردم تلاش هم رو میکردم تاک آکه تاک آکه کردیم من تلاش کردم که بشت هستم مثل جنگی بشت هستم تو بال محمد عیز خانی شهلایی رو بودم تو افتر برنر بودم رسیدم خیلی زود رسیدم یه دفعه تیم سال میزد ستا دست گادار رو کشید اقرب من افتادم اقرب من هم رو نمیشد که بپرسم چیزی گفتم خیلی خوب حفظا یه مشکلی بوده کشید اقرب دستگازار رو دوباره گذاشتم افتر برنر دوباره رفتم جروه بچسبم دوباره ایشون دستگازار رو کشید تا برین برستیم به دلتا باند ایشون کشید اقرب دستگازار رو دوباره من اقرب افتادم بکوب بکوب لخون لخون ده بروق افتر برنر رفتم تا برسم به این بچسبم تو بالش همون جایی که مخواستم محمد عیز خانی یه دفعه ایشون برگشت گفت بنزین چقدر سخ چقدر من نگاه کردم یه دفعه دیدم اه ما که هفت روی مثلا دوالزه بوده شده سه روی مثلا ده دوالزه اینا گفتم مثل این که این گفتم بنزین و بعد بهشون گفتم مثل این کانتر ما مثل این اینسترومنت ما اشکال داره هواپیما اشکال نداره هواپیما خراب نیست خودت خرابی تو خرابی تو نمی فهمی که این همه افترورنر استفاده کردی با که یکت خالی شده اینو من فهمیدم به چه دلیلیشون گفت بعدها اصلا خیلی خوب فهمیدم این موضوع رو نه تو دشتوانه نه توی هیچ کتاب دشتوه نه توی تسر مطوره نه توی چیزای تسته تست هواپیمای فر میدونی وقتی جن شد چی شد ست تا تیاره ما رو دیلوم رو بندر دیلوم ست تا تیاره از دست دیم برای اینکه اینا روی عدد تو افترورنر سرعت چشستد و منجانات بیشتر از اونم کپ زمین سرعت نمیره بالا تو افترورنر موندن با که یک خادی شد به ایماد گرد پریدم بیرون شما پیدرشو بکن ببین ایشون چی به من گفت اصلا اونجا تو دوره ها موسیقی

00:16:02--->00:21:45
spkr_01: اولا درستان قردت بکنم اولا خود جنوالی هیچ احتیاجی به واقعا سعی کردن نداشتی پرواز معمولیت بسیار حالی بود و ما هم خیلی چیز یاد میگرفتیم از نظر دانه احتیاج دوار خودت میدونی اما موقع هم توی یعنواختی عملیات بودی و از نظر سانداریزشن به آموزشی خالبانا فناولین هیچ احتیاجی به این صحبت ها نداری در مورد خودت و این کتاب ها هم که همینکه رومیز من هست و من دارم مطالعه بکنم که واقعا این کتاب هایی که نوشتی بسیار بسیار عرضنده است من اگر اجازه بفرمایی جناب همزهی و با اجازه حسانم جناب نمکی من چون یه مقبلی عجله دارم برای رفتم یه درگیری دارم که یه مقلبی رو شما انبار کردیم مثل همیشه من همیشه با هم صحبت کرده بودیم که یه زمانی از من بخواهی که من یه مقلبی برای گفتن داشته باشم که بیام اینجا یه مقلبی رو بتونم عنوان بکنم پر این روز که تلفون کردیم این سه تا عزیزی که اسمشون رو بردیم به خصوص آقای آلاغا و فاتح چه رو من اینقدر نمیدونم چی بگم احساساتی در مورد اینها دارم که وقتی که اسمشون میاد شاید اصلا یادم میره چی میخوام بگم بنابراین نتونستم به نه بگم ولی یه مقلبی عجله دارم اگر اجازه بدیم من صحبتام رو در موضوع فاتح چه رو آلاغا تموم بکنم با اجازه آقای نمکی و مرخص بس چم از حضورتون من صحبتام رو اگر اجازه بدیم شروع میکنم با درود به جانباختگان راه ایران عزیزم و روز پزشکو تبریخ میگم به تمام پزشکان مملکت به خصوص فرزندان عزیزانم که واقعا باعث افتخار از آن آقای نمکی میگه فرزند بزرگ پزشک هست خب خیلی از دوستانو من میشناسم از آن آقای فاتح چه رو آقای سورانه فاتح چه رو اینا هر کدومشون دونه دونه شون واقعا افتخارات مملکت ما هستن و متاسفانه در جاهای در تمام دنیا در مراکز بزرگ تحقیقاتی پزشکی علمی پراکنده هستن و همه شون هم مهره های خیلی ارزندهی هستن که ای کاشت همه اینها تو مملکت خودمون بودن امروز بنابراین جای قردانی و سپاس از شما همیشه داشتم و دارم این پشت کارتو واقعا به تبریک میگم که درقل شما هستی که اسم یک تعدادی از کسانی که خدمتگزاران واقعی مملکت بودن زنده نگرد داشتی تا حالا امیدوارم که به همی صورت هم ادامه داشته باشه کارتو بلقا من همیشه خواهشم ازت این بوده که اینکلود این خود من از کسانی رابط بکن بیان اینجا بشینن جگه دور بین که واقعا هر سی برای صحبت کردن داشته باشن من الان دوستان عزیز من که داشتن صحبت میکردن خیلی باقعا چیز یاد گرفتم ازشون یک مطالبی هست که بچه ها نمیدونن الان ایشون در مورد خرید هواپیما داشتن صحبت میکردن آقای دکتر فاترچه من خیلی دلم میخواست که نمیخواستم هر بسید وستاتای صحبت ایشون قرد بکنم ولی خرید هواپیما یا تجهیزات نیروی هوایی رو الان آقای نمکی استاد این کار هستن و جلال نشستن به خوبی میدونن یک نفر و دو نفر و سه نفر و ده نفر این کارا انجام نمیدن یک تیم این کارا انجام بگه یک تیم متخصص که همه جور آدم متخصص از فنی گرفته تا خلوان گرفته اینو میرن بررسی میکنن من حتی خیلی خیلی خوب یادمه که ساله هزار سیفصد و قبل از این که هواپیمای افو رو بخرم یک مسائل سیاسی بود که فرسه ما در جریان دیتیل سیاسی نبودم ولی یه حیاتی رو فرسدن به مصر ما رفتیم اونجا که هواپیمای میک نوزده رو بررسی بکنیم حتی کابی نقضی پرواز کردیم من بودم آقای بسیریان بود الان درست خود رزه نیستم ولی رفتیم اونجا میک نوزده پریدیم بعد اومدیم هر کدومون گوزدارشات رو جدا جدا نوشتیم اینا رفت خیم برای این کار بررسی داشت میکن رئیس تیم مینو سپر بود برای خلید هواپیمای افور تمام این مطالب جمعوری شد یه تیم شاید چهل نفره در مورد خلید افور و مقایسه اون با هواپیمای میک نوزده و میک بیست و یک تشن بررسی میکدن مذور ارزم اینه که بچه های ما چرا نباید بدونن به خصوص نسل جوان که آینده سازان این مملکه هستن اینا باید بدونن که اون نیروی هوایی هفتات هشتاده زار نفره که امروز به رجوعی صحبت میکنیم و در زمان جنگ به خصوص اون روزهای اول جنگ

00:20:39--->00:20:43
spkr_05: یک مسئله سیاسی بود که عربت ما در جنگیان دیتیل سیاسی نبودم

00:20:57--->00:21:26
spkr_00: ولی رفتیم اونجا میک 19 پریدیم بعد اومدیم هر کدومون گوزدارشات رو جدا جدا نوشتیم اینا رفت تیم برای این کار بررسی داشت میکن رئیس تیم تیم سال مینو سپر بود برای خلید حواخوهای F4 تمام این مطالب جمعوری شد یه تیم شاید چهل نفره در مورد خرید F4 و مقایسه اون با حواخوهای میک 19 و میک 21 تاشتن بررسی میکنند مزوره موسیقی

00:21:46--->00:23:49
spkr_01: تنها نیروه هوایی بود که واقعا من الان به حال اساطیلی که ما نشستن جالی من بهتر میدونم توی دیتیل جنگ بودن تا من اینه که اینا رو مطالبیه که جوان ها باید بدونن برای اون نیروه هوایی خیلی زحمت تشیده شده بود که تونستن اون به اصطلاح آتفوت و روزای اول جنگ اراعه بدن این نباید به این راحتی از روش گذاشته بشه به حال در مورد فاتشر خیلی راحت من به تو میگم اون زمان من فرمانده پایگاه فرمانده گردان 63 شکاری که رفتم بوشهر گردان شده خیلی رو تشهیل دادیم آقای نباید که الان اینجا حی و حاضر هست خلوانه که اونجا با من بودن ما تو بایگاه بوشهر خیلی بچه ها زحمت کشیدن آقای فاتشر خدا رحمتش کنه ایشون یکی از فرمانده هان اون گردان بود زمانی که انقلاب شد فرمانده گردان بود یه مطلبی فرمانده را صحبت کردن بچه ها الان راجع به احتمال سابوتاج در داخل در حواخه ما بله این احتمال بود و حتی طور میش بررسی هم شد الان هم صحبت شد آقای فرغانی شاید بهتر از من بدونه من برای برزنی که سانه هداد من با حواخه بلانزا رفتم به محل نزدیک کنارک این حواخه خورده بود زمین و این تیم تیم بررسی سانه ده روز اونجا مطالعه میکن روش که واقعا علتش رو پیدا کنن علتش هم این بود که ایشون یه مقداری خدا رحمتش کنه شعارهای میهنی به در و دیوارا میده بشت شما آیون نمه که باید یادت باشه یه شعارهای میهنی به دیوار مینه و شب اوبرناک نمیدونم همچه ای مینه بشت خب یه ده شما نمیدونید کیا بودن این کسایی که انقلاب کردن به عنوان به استطلاق نمیدونم حالا چی اسمش رو بزنید؟ شما آیون نمیدونم

00:23:52--->00:23:57
spkr_06: بچه همین خیزایی هم

00:24:00--->00:24:10
spkr_01: مخالف همون وطن پرستگی رو نمیدونم اون شعارهایی که ایشون میداد به صلاح کسانی هم بودن که مخالفش بودن به هر طریق

00:24:11--->00:24:23
spkr_06: اون هم احتمال من خیلی درم میشه

00:24:23--->00:27:59
spkr_01: خواست آقاییمون یه زمانی دوت بکنیم من بیام آقای نمکی هست خیلی ابلشوان هستن که میتونن به سؤالاتی که برای این ها هنوز معلوم و روشن نیست برایش روشن بکنیم فکر نکنن که هواپیما همینجوری مثل کفش و کلا خریداری نشد هواپیما سیستمی داشت که زیر نظر وزارت دفاع بررسی میشد و بوجه تعییم میشد خیلی پروسسش سنگین بود تا این که انتخاب بشه و بعد آیا در سحنه به نمرالی هر کشوری حاضر هست این ها رو به ما بده یا حاضر نیست و همخواد اینا چیزایی که لازمه گفته باشه و خیلی چیزا اگر بچه ها بخصوص در سطح طبقه جوان و روشن فکر ما که الان من دیدم سه تا آقایون پزشکار جلیوی من نشد سه بودن داشتند با هم بحث میگردن و خیلی ها مسائل براشون خنوز بعد از ساله ها روشن نیست اینا رو دوت کنید از آقایونی که متله هستن بیان بشینه آقای نوکی اینجا پندیس تا کتاب نوشته اینا رو براشون تشریح بکنم در مورد فاتحچر من میخوام بگم من به جرعت میتونم بگم کسی مثل فریدون فاتحچر خیلی خیلی کم داشتیم نمیگه هم نداشتیم بسیار داشتیم فاتحچر ها ندیمی ها محققی ها نمیدونم من حالا اگه میخوام اس ببرم شاید خیلی ها اصلا یادم نماشه اینا یه جنریشن دره که همه شون دانشمند بودن از نمیدونم خلیلی شما بگیرم من حالا اس بیارم اگه میخوام بیارم نمیدونم سعید فریدونی رو بگم یا در جمشید افشار رو بگم منوشهر محققی رو بگم آقای نمکی رو بگم که کسا اینا همه شون یه جنریشن دانشمند بودن نه تنها خلبان بودن همه شون آدم های باسواد متله و متخالعه میکردن ریسرچ میکردن خیلی جاها رو اینا روی تی سی تی آ نظر میدادن اون به صلاح تی سی تی آ تکنیکال اردری که خود کارخونه های سازنده بعد از این که این هوافر ما رو ساخته بودن در طول زمان نسبت به ساعت پرواز هوافر ما تزیه تحییدهایی میکردن که به صورت چنج اردر میومند حتی تو دشمان تغییراتی داده میشود تو دشتور تغییراتی داده میشود و این آقایونی که الان من چند نفرشون رو اینجا ازکردم کسایی بودن که این تغییرات رو مینوشتن در میاموردن برای کارخونه سازنده ما میفرستدیم کارخانه مکدانلز داگلیس شما اگر برمید آرشی به اونا رو نیا کنین گزارشات خلبانهای ایرانی که با افورت برواز کردن الان نیشون راجب مثلا نسل قبل از ما صحبت میکرد آقای تیمتار ریاهی رو صحبت میکرد اینا کسایی بودن که وقتی که رفتن هشت نفر رفتن اونجا اصلا خیلی چیزها رو در خود افورت کارخونش رو عبز کردن پلسی جراجه به هر طریق این مسائل مستفاته چه ما یک خلبان با انضباط اف سر دانشکاری دیده چطرواز ورزشکار روشنفکر وطن پرست

00:27:59--->00:28:16
spkr_06: حتی بخشم

00:28:16--->00:29:20
spkr_01: هایی که در داخل ما همه روز هستن مثل آقای نوکی که الان جلو چه شما نشستن اینها مهره های ارزندهی هستن که اونایی که هستن باید از وجودشون استفاده بشه اونهایی هم که رفتن ازشون باید درست گرفته بشه از خاطراتشون از رحال دانششون ما امثال فاتحچه یک نفر نمشتیم ما یه نیروی هشتات هزان نفره بودیم قربون شما برم و من الان چند نفرشون رو همینجوری تو زبونم بود اسم بردم این آقایون اسمشون نه تنها توی تاریخ پر افتخار نیروی هوایی سخته در تاریخ دنیا سخته ما تو زمان جنگ با همین هواپیمای افور ما یک راندمانی ازش گرفتیم که همه یه دنیا نشستن تماشا کردن ما هواپیمای افور رو الان حقیق زده جان چقدر بود دیپریشنمون 241 درجه بود یه چی دیپریشن سایت چقدر بود من درست یادم نیم جمه ما ش DAC

00:29:21--->00:29:30
spkr_02: برای بومبه برای سینما دانانا که دیپریشن سایتتون چقدر بود؟ برای سینما برای سینما

00:29:34--->00:29:38
spkr_01: مکسیمانی که سایتو میتونستیم دیپریس بکنیم 241 برگسیم

00:29:37--->00:29:41
spkr_00: برای اسکیپ 106 میند

00:29:39--->00:29:59
spkr_01: میگم خود سایت رو نومتر که چی کار میخواستین بکنین روی سایت بیشتر از 265 بود چقدر؟ 265 مکسیموم دیپرشن بود 265 ما برای ستریت ان لیول بامبین که ما

00:29:59--->00:30:13
spkr_06: از هسی هزاریا

00:30:14--->00:31:23
spkr_01: اینو ما هیچ جا پیدا نکردیم هواپنی افو را سی هزار پا کسی با هاش بوم رهان نکرده بود ما این کار رو کردیم هواپن رو ورداشتیم رفتیم در زمان جنگ تو بوهای جنگ بومای هفتد و پنجاب پندی شپ بوم با هاش تو کبیر فاشان دراب کردیم و یک کارامس روی در آوردیم که در زمان جنگ خیلی استفاده شد از این های آلتیتود بامبینگ خیلی راها در روش گذاشتند یا مثلا نمیدونم مهموریت های مثل مهموریت مرواری از موشک های ای جی ای ایم سیکسی فایب به نحوی استفاده شد که خود کارخونه سازنده اصلا اقتصادش زیر و روش از نظر مشتری این وستالا موشک هایی که ما ازش استفاده کردیم یا همون مهموریت انولی فکر کردن که مثلا آقای براتوری اومد و نشست و حوات ما و پنج سا شیش ساعت پرواز کردن و همجوری ارتفاع پایی رفتم اینا هر کدومش به نوع

00:31:26--->00:31:40
spkr_06: چهار اینام خیلی چیز نشده شما این کتاب

00:31:40--->00:39:03
spkr_01: کتاب آقای تانکوکه رو بگیرین بخونین کتاب آقای تقویی رو بگیرین بخونین کتاب آقای که خود آقای نمکی نمشته بگیرین بخونین ببینید چقدر ما از این کاره کردیم که هیچ ریفرنسی هیچ جایی دنیا نداشت ما از حرف مای F4 رو با رفیولین قاطی کردیم ازش یه حرف مای 52 ساختیم منو بلین این چیزهایی که من اگر بخوام امروز در موردش در مورد فاطح چه صحبت بکنم ضمنی که ان نظر شکل ظاهری من با این آدم یه جور بودین تقریبا امن نظر قدم اونو اندازم اونو دامنونم چاپ و لاغر بودن اونو حالا من موهای خود روشندتر بودشون موهاش یه خود داکتر بود ولی از نظر بسطلاح آرمان هایی که داشتیم از نظر خصوصیات اخلافری که داشتیم ما تو گردان هممون زندگی هامون با هم بود من آقای نوازی نمکی که نشدم اصلا تو یه ساختمون خدمت بگردیم تو عملیات با هم خدمت بگردیم این آخرای خدمت مون حالا اینو من میخواهم نتیجه بگیرم ما در اثر نزدیک بودن با هم اصلا خودمون یکی شده بودیم اینه که از نظر انزباد از نظر طرز فکر از نظر شخصیت انزباد پروازی ما بر پرواز خود پرواز ترجهیت داشت نزیجه اصلا من فقط میخواهم با ازتون یه اجازه بگیرم این مسائلی که در زمان جنگ اتفاق افتاد هر کدومشو به راحتی ار روش نگذلیم که هرکی بیاد بگه آقا بله منم بودم منم این کار کردم این کار کردم فکر نکنن که اینا به راحتی انجام شد خونها ریخته شد برای این کار این پیروزی به همین راحتی به درست نیومد این پیروزی به های سنگینی براش پرداخته شد این خدا نمیدونم بگم طول اون به کسایی بده که این کتاب ها را من رو میدم شدارم نگاه میکنم چقدر کتاب بر نمشنم و یه مقداری برای من فرستادن که من افرشیت میکنم برای شون که این کتاب ها را من فرستادن من میخونم من جمعه از خود آقای نوکی این کتاب تاریخ نبعد آقای حبایی که شما نوشته خب این را ارخوان چند جمعه این ها ارزش داره اینا تاریخه اینا را برای جمعه ها بگین ما نسبت ببینید سه نسل در نیروه هوایی بودن یکی نسلی بودن که نیروه هوایی را بنیانگذاری کردن که از بر میگردم به سالهای خیلی قبل که اصلا بالون و آقای اون و نفجمانها و خیلی خیلی قبل این شه نسل قبل از ما یه نسل نسل ما ها بودیم که این نسل ترانزیشن بودیم و حقیقت نسل بنده و آقای نمکی ما این را ترانسفر کردیم از اون نیروه هوایی که برای ما بنیانگذاری کرده بودن به جنابالی که در سن با این فوتوجنیک بودنه دو با این سن نکم استاد جانشگاه بودی الان ما واگذار کردیم به شما الان من آقای فاترچه رو اینجا وقتی میبینم آقای آلاغارو وقتی دارم میبینم یک دنیا اولم برای من خاطره تدایی میشه خط زنده میشه افتخاراتی که ما داشتیم این بوده که اون چیزی رو که به ما دادن ما پالیش کردیم ترانسفر کردیم به شما این براحتی به دست شما نرسیده این آقای نموید بسیار خوشتی پود موهاشم سفید نبود و اینو به نقل جوانی خریده اون چیزی رو که به شما داده به نقل جوانیه منم موهام اینجوری نبود منم ریختم اینجوری نبود منم ریختم من به نقل جوانی اینو خریدم به شما دادم اینو برایش ارزش قائلیه به راحتی به دست نایمده اینو به طبق جوان ما بگیم امروز شما ولیفه داریم که به نحوه اصلا اون چیزی رو که به شما این کتاب ها رو بخونیم این کتاب ها همینجوری برای قشنگی نوشته نشده که هست اینا رو بخونیم من دلم میخواد من این صحبت ها ما در مورد فاتح چهره به خصوص حالاقای به خصوص یعنی واقعا اگه من بخواهم راجع به این را صحبت بکنم اصلا زبون هم قاصره توانایی این را ندارم که صحبت بکنم هر چیزی هم بخوام بگم چمه توجه میکنیم ما امثال این آقایون زیاد داشتیم و هنوز هم داریم ما نیرهوایه بسیار خوبی رو به شما تحویل دادیم این صحبت هایی که هر کسی بیاد بگه آقا من این جنگ و ما این کاری کردیم اون کاری کردیم خب بوش کنیم قشنگ هر کسی که واقعا کچکتر این قدمی توی جنگ برداشته آفری واقعا ارزنده است بهش ارزش بسیاره حتی اون سربازه که از این هواپیمان نگهداری کرده پای هواپیمان این ارزش داره این بیه ولیوب شدیم اینا بی ارزش نبوده اون میتنانسی که آقای عباس کامکار آقای نورپوری این بچه هایی که نوچی بتر من میدونه اینا زیر بوم و موشک هواپیمان آشیانه سرپوشیده نبوده که در پایگاه دستور اینا زیر آسمانی که ازش موشک میبارید هواپیمان رو بره ما درست کردن به دست ما دادن ما وقتی که همینجوری شما میگین خب ما توی یکی از این مانوف ها مثلا نمیدونم ماروور موروارید هشت هزار هشتاد هزار پوم بوم ریختیم خب این اصناق جوک اخوی یه عدد که نیست هشتاد هزار تند بوم لیخته بشه توی منطقه ای اینا یک ذهماتی برایش کشیده شده اینو بهش اون ولیوی که داره بدین و که بچه های جوان بدونن اینا به راحتی به دست نیومده نیومده این یک نسله بود از کجا شروع شده ما چی کار کردیم به صحب خوب خواه زمان من دیگه گذاشته من کار خودم رو کردم حالا امیدوارم که همش امیدم امیدم اینه که کارم رو به نحو خوب کرده باشم حالا به نحو اصلا نمیگم ولی به نحو خوب اون چیدی که به من واگذاش شده امیدوارم که خوب انجام داده باشم ولی فاطح چرخ ها ایشون فرمانده گردانی بود که آقای امثال محققی از توش که بیون اومد آقای عریزه نمیکی اشتباه دارم بکنم محققی تو همون گردان فرمانده گردان فاطح چرخ هم دوره اش آقای صدیق بود صدیق هم یه فرمانده گردان بود خوشنگ صدیق هم همون جا فرمانده گردان بود آقای گرچون همونجا فرمانده گردان بود توجه میکنین اینا همه فرمانده گردان بودن فاتح شهرم یکی از اونها بود

00:38:44--->00:38:57
spkr_00: تو همون گردان فرمانده گردان فاتحچر همدورش آقای صدیق بود صدیق هم یه فرمانده گردان بود خوشنگ صدیق هم همون جا فرمانده گردان بود آقای گرچون هم همون

00:39:05--->00:41:01
spkr_01: خلبان هایی رو که ترین کردن تو دنیا درخشیدن کار هاشون تو دنیا تعدیه تعلیل میشه من الان اینجا اگه بگردم این ها کتاب رو پیدا کنم و شما نشون میدم کتاب هایی رو اینه تعدیه تعلیل جنگ ما رو تعدیه تعلیل کردن که شما خودتون نمتونین تصبر میکنید تواجه کردین اینه که من فقط اجازه میخوام یک شعری من خوندم فاتح شعر رو از سه جهت من در سه تا لغت میخوام خلاصش بکنم برای من یک جویبار بود حالا میگم منظورم چیه دومیش اینه که یک موج بیتاب بود ثومیش اینه که آفتاب بود حالا جویبار به این معنی بود که از این جویبارها رودخانه های از این به وجود میان از فاتح شرقها هماسه ها آفریده شد موج بیتاب بود این بدگر تاب و تابان نداشت زمان انقلاب اینها بودن که این انقلاب به وجود اومد حالا من به تیوریش و به نمیدونم ایدئالوژی و نمیدونم خوب و بد اینش اصلا کاری ندارم به اون کاری که ملت ایران تصمیم گرفته بود به اون کار تعدد کار دارم که اون کار این موج های بیتاب بودن که با یه دونه موج که این کار درست نشد موج بیتاب بود امثال فاتح شرق آفتابی بود به همه دنیا میتابید حتی اقل اون قسمتیش به ما رسیده بود که ما در بوشه زدادیتیم زندگی میکردیم بنابراین این شعر رو من دلم میخواد به من اجازه بدین و این وقت رو بدین من این شعر رو برای شما یه دو دقیقه بخونم و بعد اجازه میگیرم که از حضورتون مرخص بشم

00:41:07--->00:41:17
spkr_00: با صدای فخر آسمان ایران زمین اون صدای فوتوجنیک مردانه پرسلابت شما

00:41:15--->00:47:28
spkr_01: سلاوت شما خمامی به افتخار بازنشستگی در نیروی هوایی نایل شدم لطف کرده بودم که این اتفاق برای من افتحال زمانی که حوشنگ سریش فرمانده خوب برزم مارد پایگاه دفول شد اولین شاگرده های ما اون کسایی بودن که از پاکستان گردیویت شدن اومدن در دست می آقای نمکی خیلو خوب میدونه علاقه من اون گانری اسکول رو درست کرده بود من و یه تعدادی از همدوره های من اونجا معلمی میشدیم ایشون اولین شاگرده های من بودن من اولین معلم های اونا بودن این رو داشته باشین جا بیست و پنگ یک چهارمه حروم یک حدود یک چهارمه قرن بعد این آقای حوشنگ صدی خدا رحمتش کنه آقای حوشنگ اونجا از فرمانده نیروهوایی و حکم بازنشستگی منو ایشون سادر کرد توجه کردیم این یک روند نیروهوایی بود حالا من میخوام این شعر رو به این صورت برشان بخونم میگه آقای حوشنگ شفایی شعر رو بخونه کرم خاکی نیستم اینکتا بمانم در موقع که خیشتن خاموش نیستم شبکور که از خرشید روشنگر به دوزم چشم آفتابم من آفتابم من که یک جا یک زمان ساکت نمیمانم با پر زرین خرشید افق پیمای روح خیشتن من تن بکر همه گلهای وحشی را نوازش میکنم هر روش جویبارم من که تصویر هزاران پرده در پیشانیم پیداست موج بیتابم که بر ساحل صدفهای فری می آورم همراه من آفتابم جویبارم موج بیتابم شهبر ما آسمانی را به دیر چنگ پرواز بلندش داشت این هم قول فاسد چهت برم می خونم شهبر ما آسمانی را به دیر چنگ پرواز بلندش داشت آفتابی را به خاری در حریم ریش خندش داشت گوش سنگین فلک از نقمه پرشور ما پر بود زانوی زانوی نسونار از پایکو به پرخورور ما چو بیر از باد می لرزید آفتابی اینکه آن پرواز آواز بلند این خموشی و زمینگیری آن همبستری با دختر خوشید و این همخوابگی با مادر ظلمت من هرگز سر به تصمیم طبیعت هم نخواهم داد ای چانم قدرتی از طبیعت بالتر ما نداریم چانم ای چانم در بعضی از این نصره ها این طبیعت را نوشتن خدا نوشتن من هرگز سر به تصمیم خدایان هم نخواهم داد ولی به اعتقاد من طبیعت یک نیرویه که فوق نیروهاست بالا الان یه لحظه رفتم توی فرکت براتپور ببینید این طبیعت چقدر قداره ما باید باش داریم مبارزه میکنیم با ما طبیعت مبارزه کردن سخته ببینید این طبیعت یک کسی مثل آقای براتپور میاد میشینه پنگ ساعت شیش ساعت تو حوا به ما هشت نفر دیگر هم با خودش بر میداره میبره سه ازار مایل یه جایی بمباران میکنه بر میگرده ارتفاع پایین این چه عجری این طبیعت به این داد آیا این طبیعت باید فرزندش رو ازش بگیره این قدار نیست بنابراین این موضوع رو به این راحتی ها ازش نگذاریم این هم من از زبان فاترچه خوندم به خاطره که فاترچه رو من توی قلب منه همیشه اینجا خانقا و فاترچه رو اینا کم نیستن یک موضوع هم من بخواهد در آخر خواهش بکنم این رو چه میگن سینه به سینه بگردونی همیشه هم بهتون گفتم دروغگو با کی هر جوری که میتونین از خودتون دور کنین دروغ گفتن خالبان دروغ نمیگه یادتون باشه خود آخر اگر کسی دروغ میگه بهلسه ترسه که دروغ میگه اون کسی که پاشو میداره تو هوافه ما میشینه میره محمود میره به استقبال مرگ این دیگه چیزی نداره براش دروغ بگه از چه ترسی اگه ترس دیگه ای هم ما داریم بنابراین اگر کسی همیشه کنجکا باشین ریشه یابی بکنین کسی به شما دروغ نگه دروغ گورم از خودتون دور بکنین این اولین کاری که شما میخواییم بکنین و اون چیزی هم که اتفاق افتاده به دستتون رسیده بهش عرضش خواهر بشه من اگر اجازه بفهمید اگر مطلبی هست من بتونم یه جواب کسایی بدم اگر نیست من نمیشه تو خواهر

00:47:28--->00:48:56
spkr_03: تیمسار تشیف نوردن من یه حرفی دارم بفند از کنا خدمتون تیمسار خیلی زیبا در مورد پروگرسیب پروگرشن نیروی هوایی صحبت کردن از گیرانشا و نمی دونم نخجبان و اینا تا رسید به دوره آقایون و بعد به ماها رسید دوره مدرنیته در نیروی هوایی همین زمان تیمسار جمانبانی و تیمسار بیزست ها و تیمسار موشیار و تیمسار مینوسپه رو این دارم یه فرمایششون کردن که ما سخنان ما و نوسته های ما و گزارشات ما در کارخونه مکدانل داگلاس منشه بعضی تغییرات می شد من کابی نقب بودم خلابان نبودم کابی نقب بودم یادم میاد که همین تیمسار مینوسپه رو تیمسار شهلایی و همین دانشمندی خدابیامورز رو اینا نشستند و تیمسار یادشه ما 5-10 ریکاوری داشتیم برای استال 5-10 ریکاوری داشتیم اینها اومدن که هر دانش 3-8 اینها که هر دانش 3-8 یونید و این رو به کارخونه دادن کارخونه دشوان رو عوض کرد چکلیست های ما هم عوض شد شد 3-8 شکریم

00:48:56--->00:49:12
spkr_00: ایچان من تشکر میکنم جناب تیمسار فضلالله جاویدنی های عزیزم که ما خدمتشون رسیدیم الان اینجا هستن بزرگان

00:49:11--->00:49:19
spkr_01: بزرگان من ببخشید این تصویر شما خیلی فید بود من تشریف ندادم لرود می فرسم بر شما تیم سر

00:49:20--->00:49:24
spkr_00: از بزرگان تامکت جاویدنیای عزیزم

00:49:23--->00:49:32
spkr_01: شایدنیای عزیزم بله درود می فکستم برد با چهار هزار سلط پر باز اتباد من چرا تصویر تیمسال خوب ندارم این

00:49:32--->00:50:51
spkr_00: متاسفانه نتشون ضعیفه هم نت ایشون هم جناب تیمسار والمقام تیمسار عطایی عزیز رو میخواستم بیارم در این قاب زیبا متاسفانه ایشون هم نتونستن بیان بالا حیف شد ولی چقدر زیبا جناب عطایی هم که میشناسید تیمسار عطایی فهمانده پایگره اشون میشه کرد الان اتفاقا تو لایف هستن متعالی ببینم میشنام ولی دختر فخر آسمان شهید والمقام داریوش ندیمی به شما کلی نوشتن و تشکر کردن جام ایزسته تا هم دکتر سرونه هم آبتین عزیز برای شما کلی نوشتن به قاطر صحبت از جام فاتح چهر عزیز هم جنابان این اقابان آسمان و همینطور همسر این فخر آسمان ایران تیمسار توانگریان نازنین که اینجا الان نوشتن جناب حمزهی درود بر شما بزرگ مردان آسمان ایران فردا سال روز هجران دلاوری از سلاله تیز پروازان غیور و شجاع نیروی هوایی تیمسار خلبان توانگریان هست جایش در میان این مردان مرد خالی هست و روحشان شاد بفرماییدیات کنین از جام توانگریان تیمسار لطفا

00:50:53--->00:51:36
spkr_01: من متاسفانه میمیم الان آمادگی به اون صورتی که شما میخواهد شاید نداشته باشن و دلم هم نمیخواهد که یه چیزی رو که تو میگن بهش تسلط کامل ندارم از نظر دانشش رو دارم میگم شاید خود آقای نمکی بهتر بدون رجوعش صحبت میکنه من دلم نمیخواهد که فربداهد در مورد یک کسی یک صحبتی میکنم به خصوص در مورد تمانگریان که شما میگی خب به حال اینا جزای مفاخر ملی ما هستن یه موقع خدایی نکرده ما سخنران همچه نیستیم به اون صورت

00:51:34--->00:53:04
spkr_00: من یادم این دفتر پروازتون رو گذاشتین جلوتون یه روزی اومدین گفتین حتی جناب توانگریان تو اون لیست بود جناب خلطفری بود جناب دوران بود جناب محققی بود که با هاشون پرواز کرده بودید و نگاه می کردید خاطره می گفتید می دونم و به هر حال چون اینقدر شاگردان شما ماشالله زیاد هستن الان جناب جاویدنی های عزیزم از خلبان های بنام افور بودن که تشریف بردن برای اف چارده که اونجا هم ماشالله حالای زیادی زدند و بسیار خلبان شایسته هستن منظورم اینه که می دونم برحال همین که یاد کردید جام لغمان نجاد عزیزم براتون نوشتن درود بر فرمانده عزیزم جام لغمان نجاد یاداوری کردن و قشنگ دوسته تا خاطره رو با اشون رفتید یادتون می کنم برحال روح جناب توانگریان شاد جام جاویدی ها حتما دارن مطلب چون با جام توانگریان سالها خدمت کردن در اسفان جام توانگریان جام از از ستا شماره سه اون پروازی بودن که با جناب دوران و جناب اسکندری برای زدن ناهم کردن بغداد داشتن می رفتن که متاسفانه تو باند مشکلی براش پیش اومد که نتونستن ادامه بدن این پرواز رو ولی از هم دوراهای جناب دوران و اینها هستن دوران و اینها هستن

00:53:06--->00:53:53
spkr_01: شما یه طوری صحبت بکن که بدون ما راجع به چی داریم صحبت میکنیم ما به این راحتی که الان نشستیم اینجا داریم با هم صحبت میکنیم صحبت چهل سال پیش داریم میکنیم در این مدت چهل سال یه مورد دو مورد هم نبوده که آدم همه شو بتونه یاد بیاد مگر این که من برم یه چیری یه جایی پیدا کنم بخونم این مموریم یه خود رفرش بشه که حداقل بتونم در مورد صحبت بکنم در مورد این بزرگانی که شما الان داری ازک میورید به این راحتی صحبت کردن به این راحتی نیست من حتی در مورد فاتحچه هم که میخواستم صحبت کنم فاتحچه هم برادرم هم بود من اجازه گرفتم بیان در مورد صحبت بکنم توجه میکنه این

00:53:54--->00:54:14
spkr_00: جناب وحید حاشمیان این فوتبالیس ناماور ایران این اصوره عزیز ما کشور ما که الان هم دسیار مربیه تیم ملی ایران هستن لژیونر در آلمان بودن و فخر آفنی با شما هم صحبت کردن برادر اقواب آسمان

00:53:59--->00:55:42
spkr_01: ناماور ایران اصوره عزیز ما کشور ما که الان هم دسیار مربی تیم ملی ایران هستن لژیونر در آلمان بودن و فخر آفنی با شما هم صحبت کردن برادر اقواب آسمان اقای اصداره هاشمیان ایشون یک کسی بود این خلابان هاری که دونه دونه اسمیاری حالا من یک چیدهی تو ذهنم میموری یک خود رفرش میشه من در پایگاه حمدان خدمت می کردم بعد از انقلاب و ایشون افسر امنیت پرواز من باز من میگن با مسائل عقیدتی و نمون سیاسی و ایناشون من اصلا کاری ندارم یک خلابانی بود با درجه صدفان یکمی آقای نمکی میدونه ایشون آقای هاشمیان شاگرد آقای نمکی بوده توجه میکنی؟ ایشون با درجه صدفان یکمی در موقعیت افسر امنیت پرواز خدمت می کرد که شغل اگر اشتباه نکنم سرلشگریه یعنی نظر موقعیت اداری حدود سرتیب یا امیری خلاصه با درجه صدفان یکمی رئیس امنیت پرواز پایگاه سبام شکاری بود توجه میکنی؟ ماشون ماشون ماشون در اون ست خیلی خلوان های بودن که شاید آقای نمکی بودن اینجا نشستن هلا توجه میکنیم؟ من این که گفتم که این رشته را موی سپید را فلکم رایگان نداد این رشته را به نقض جوانی خریدم از قلب خودم را آقای عریض خان گفتم خان گفتم

00:55:44--->00:55:56
spkr_03: شما بودید. تیم سار شما بودید. شما بودید که ما هستیم. شما بودید که نیروهوایه هست. شما بودید که نیروه ادفاقا.

00:55:53--->00:59:18
spkr_01: شما بودیم ادفایم ما یک چین بودیم ما یک چین بودیم اجازه بزنیم این چین و هر کدومش تو همدیگه یک دونش هم که در بیاری این چین از من میره ما به صورت دست تو دست همدیگه کار کردیم هرگز من هیچ کار نه الان نیروی هوایی هیچ جایی دنیا الان امریکا که میبینی کشورهای بزرگ صنعتی دنیا کورپریشن ها هستن که کار سازن این دیمیجوال ها به نطرت یک کسی پیدا میشه یک کاری میکنه ولی کورپریشن ما با هم کورپریت کار میکردیم تو نیروی هوایی افسر امنیت پرواز بود افسر یعنیت شما خود در موقعی که رئیس یعنیم افیه پایگاه بودی رئیس آموزش یک پایگاه بودی آخه اینو به این راحتی ازوش نگذنیم این نیروی هوایی نیروی هوایی یه روز این ما اون زمانی که دستور پایگاه تخلیه پایگاه چهارمو دادن این یک تاریخ خودش حالا اینا را از روز گذاشتیم تموم شد به حال جنگ هم تموم شد الان هم من شما نشستیم میخوایم به این راحتی من مثلا پرستم اون که در مورد یه نفر صحبت بکنم یه خلمانی که هماسه آخریده من در من گفتم امثال آقای فاتح چرا اگه من بخوام برایشون صحبت بکنم باید یه کتاب بنویسنیم صحبت من پنج این قصه صحبت کردن من نیست من نمیخوام خدایی نکردن سخران هم که هیچوقت ادعایی نداشتم من ادعا هم در همون حدود اون کابین خلاصه میشد تو همون کابین حلاق ما بیشتر هم زیاد هم کید نداشتم ادعایی هم هیچوقت نداشتم ولی الان از من نخواد که من بکنم راجب چهر سال پیش را یک راجب یه نفری که قهرمان ملی صحبت بکنه تمام خلهبان هم هر کسی هر کاری تو این جنگ کرد ولو یک قدم اگه برداشت بهش عرجت بذارید اون اهمیت داره مهم نیست حالا من یک کلمه بگم که اسم یه نفر رو بیارم به خاطر اینکه اهمیت اون موضوع رو نشون بدم آبا بگم آبا اسم فلان کسا بودی اسم ها رو نیمونی آبا من که اسم همه خلهبان ها یادم این ولی جنریشنی که من وقتی دارم میگم جنریشن فاتحچر من دارم به شما میگم فاتحچر یه فرمانده گردان بود که یه فرمانده گردان دیگر شما چه فرمانده نیرو هوایی؟ ما خلهبان داشتیم تو گردان من که تو گردان خودم اون بود که آقای پردیس شد فرمانده نیرو آوایی؟ مگر نشد آقای نمکی؟ هر دیگر بردان ما بود من هرگز سر یعنی خلاف حقیقت رو به شما جلوین دروین نگفتم نه هرگز دلم هم نمیخواد هیچ کسی بگه که اگر یه کسی خلاف حقیقتی این که میگم اجازه ندیم کسی خلاف حقیقت رو بگه اگر خلاف حقیقت رو بگه موضوع خراب میکنن یه ادم هدفشون اینه که این کارو بکنن توجه میکنین عرضش ها رو نذارین خراب بشه من اگر اجازه بگیم هم حضورتون مارخش بگم من فقط من حضورتون مارخش بگم

00:59:16--->00:59:59
spkr_04: من فقط بر حضور شما فقط اجازه امی قبل از یک تیم سایی زیاده تشریده من جهاز در بر کرداشم بره بره بره بره من سال پنجه سر و پنجه چهار زمانی که تیم سا خود آره مکنید مرفوم شعلایی فرمانده گردن بودم و شما افصر عملیت بودید دوره کامل عرب در خدمت شما تو گردان یا از دشتگاری بودم البته شانس اینگه با شما پرواز بکنم رو نداشتم و در دسته های پروازی که شما لیهر بودید من بودم در خدمت آقایی هم مثل جناب فاتحچه، جناب صدیق، جناب سنگی، جناب بقیه یا ساتی دی که حالا ازنشون من خود روزه این حالی ندارم

00:59:52--->00:59:58
spkr_00: ساناگی و جنبه باقید او ساتی دیگه از این شونا لما خفر زیادی ایلا درم

00:59:59--->01:00:39
spkr_04: وقتی من یفتخالات داشتم در خدمت شما بودم که بعدا شد از جنابه محصول پورصواف هم ببون شدم و زبانی که من آمدیم کاربینه جلو شدیم، از انا به فاتحچه هم در گردانه ما بودم سال پندر و شیش که حالا من شما بردازه پایی سحبت کردیم، ولی اگه فلپک شد، خب من هم در حالاقه آقا چون همزمانی که من کاربینه عقب میدیدم، حاشم آل آقا تو گردان بود و معلم بود، من با حاشم آل آقا هم کاربینه عقبه شون تو افورم عواز کردم هم افچارده اگه برای مفسد در مورد جنابه آل آقا، در مورد افچارده شون سال بعد فهم کرد ولی منم رفته خالیش آقا به شما را داشتم، جناب این درست هم

01:00:14--->01:00:32
spkr_00: بردازه پایی سهبت کردنید ولی اگر پرپر شد خب منم در حالاقا چون همزمانی که من کابین اقرب میدیدم هاشم و آلاقا تو گرلانگ بود و معلم بود من با هاشم و آلاقا هم کار نقربه چون تو افورم عواز کردم هم افکار بگیر با مفصل

01:00:40--->01:00:49
spkr_04: بسیارا می گوشتا همچه آموخدیم از شماها و نسل شما ما آموخدیم

01:00:49--->01:01:54
spkr_01: افتخار میکنیم من خیلی سپاسگزارت هستم از آنم بایدم تا با این که از آنم کار دارم بر اداد برم ولی تا هر موقع شما بخواییم میشینم در خدمت تا صبح هم اگه بخواییم در خدمت میشینم برای که من نمیخوام خدایی نکرده یک موضوعی رو غیره متله صحبت بکنم آقای آلاغا من این جنریشن دانشمندان نیروی هوایی بودن شکی درش نیست من نبودم من اسم چند نفرشون رو الان رو بردم کدومشون رو بگم آقای نوکی نمیدونم سعید فریدونی رو بگم فریدون سمدی رو بگم جمشیر افشار رو بگم منوچهر محققی رو بگم آخه اینا خلاوان های بیبدیل تو دنیا من بلا نمیتونم به خودم این اجازه رو بدم فل به داهه بیام بشنم در مورد این آقای این صحبت بکنم در مورد هر کدوم از اینا من باید یه فتاپ بنویسنم تبایی شده نمیدونم من به خودم این اجازه رو نمیدونم که فل به داهه بیام بشینم

01:02:00--->01:02:05
spkr_04: ها money

01:02:11--->01:02:20
spkr_00: جاویدنی ها جاویدنی ها، جاویدنی ها، نمکی مطلبی دارن، میگن، ایشون بگن بعد دیگه بریم، بفهمه جاویدنی ها، نمکی

01:02:20--->01:02:44
spkr_03: شارجم تموم شده اگر ربتم از خواهی میکنم از تیم سال این سال این سال این سال از خواهی میکنم ها این سال نباید هیچ کدوم از این ماه ها خالبان ها کاشکوشیار زنبه بود هیچ کدوم ما افتخاری بالاتر از این که شاگرد شما بودین نداریم

01:02:43--->01:02:53
spkr_01: خواهش میکنم اینو هرگز نمی کنم بگی شما خودت در مقام یعنی ما این همیشه راجع به ما صحبت کنم

01:02:59--->01:03:04
spkr_04: من افتا رو افتان چه ما ها موخدوم از نسل شما هم ازدیم. استاری زسته تا.

01:03:03--->01:03:32
spkr_01: آن اختیم. رس داری دستتا. سفاس گذارت میشم از نواز. ولی شما خودت به نومه خودت در داخل اون نسلی قرار گرفته بودی که اون چیلی رو که چون الان موه سفید داری و دلوی من نشستی. بله من هفتاده بود. بله داختی امروز داری به نسل جوانداری تحبیل میدی. میخوام بهت بگم که بهشون بگیم که قدرشو بدونم.

01:03:34--->01:03:38
spkr_04: شاکی دارش بید سامان رسید کاملان سهید

01:03:43--->01:03:52
spkr_01: جناب 15 من بازم ازت متشکرم که این باز موقعیت به وجود رو بودیم یه خورده اقال درده در کردیم با بچه های جمعون

01:03:54--->01:05:12
spkr_00: من خواه که پاتونم. خیلی زحمت کشید. فقط در آخر. اولان که میخواستم جناب اطایی اگر میشه برای من یه درخواست بفرسین یه لحظه شما رو بیارم بالا و داره جامعی زسته تا دارم. خیلی دوستشم جناب اطایی عزیز باشن ولی یک یادی فقط میخواستم بکنم. از تیمسار جهانبانی جاوید نامان آلی جنابان آسمان ایران تیمسار جهانبانی عزیز تیمسار ربیعی ارز کنم خدمت شما. تیمسار خسرو داد و عزیز کنم خدمت شما جناب رحیمی و اول کسانی که برحال برای این ممنکت زحمت کشیدن برای نیروی هوایی زحمت کشیدن در زمانی که خدمت کردن برحال هر کسی یه سرنوشتی داره و به هر حال اینا هم سرنوشتشون اینچنین رقم خورد ولی خب الحق و الانصاف جای جناب ارز کنم خدمت شما جهانبانی همیشه در بین شما ها آقابان آسمان خالی بوده و خواهد بود. روحشون شاد باشه و آرزوی سلامتی می کنیم برای گل بانو و برای ارز کنم خدمت شما همسر گرامشون و برای انوشیربان عزیز بفهمید سر.

01:05:13--->01:07:30
spkr_01: والا من در مورد تیم ساعت جهانبانی که نمیدونم خیلی چی بگم که حتی نمیدونم چی میخوایی بگم جهانبانی اینقدر به ما چیز یاد داد واقعا این را اقراق نمی کنم من چهار پنج نمونه از کاراشاتون نیروهوایی برای شما شمردم یکیش اون مسابقات تیر اندازی مسابقات گانری بود یکیش اون برنامه لودین روی هوافه ماها بود زمانگیری بود که اینا در جنگ به ما خیلی کمک هست یک اسطورهی بود که تمام جمله هاش هر کدوم تحضیه تحریر بشه به من میگو بیزاسته تا اگر میخوایی مشکل رو حل بکنی باید بری داخل مشکل یه برنامه چراقه برنامه دسته تا بگیم بره داخل داخل مشکل از اونجا مشکل رو حل بکن نه این که از بیرون وایسی نگاه بکنی مشکل رو این مشکل از بیرون نگاه کردن و از شعار دادن حل نمیشه حالا شما در مورد این اصلا یه ایدئالوژی یه که باید در موردش کتاب بنویسیم شما اشکال امروز من این صحبت رو خیلی باهم کردیم خیلی ها نشستن امروز در مورد خیلی چیزا شعار میدن نشستن امروز در مورد نشستن امروز در مورد که داخل اون اشکال بوده و من میگم اگر تو ساله ها کنار اشکال بشینی اون اشکال و اگر بری داخل اشکال خود تو بذار داخل اون اشکال میگم توی یه گوداله یه چاله است نمیدونید تو چیه یه چراقو ببرده برو اونجا برو داخل چاله باید بشین ببینید شلقه چجوری باید پرش کنیدی دیگه خالی نشه درست پر بشه خلا شما روی این فکر بخش چقدر این ارزنده است ما یه روزی ایشون تازه

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

تیمسار جلال آرام -چرا خلبان های اخیر شهید شدند-؟ بررسی صندلی های ایجکت هواپیما و سوانح اخیر اف 5

مرجع حمله به اچ 3 - با حضور بیش از ده تن از دلاوران حاضر در عملیات - قسمت اول - تیمسار ایزدستا

سری مصاحبه های ناگفته های جنگ تیمسار علیرضا نمکی (قسمت "اول" از شب " دوم")