امیر سرتیپ خلبان محمد عقبایی
00:00:00--->00:00:26
spkr_02: طالقان قهرمان های بسیار زیادی داره تیمسا عبوتوی، تیمسا عقبایی درود بر شما داشتم برای برد بله درست چون من یه ریست کردم فکر کنم دیگه درست داشتم بچه ها میگن ماشالله طالقان چقدر قهرمان داره من دوست هاشونو میشنستم یکی شما یکی جناب عبوتالبیه یکی هم جناب حالیانه چون میدونم ایشون آقای مریا کی؟
00:00:36--->00:00:39
spkr_01: ایشونه هلی زیدهشت تو هلگونه ها باید باید
00:00:45--->00:01:08
spkr_02: به به به خب من دوستاتون دارن به شما سلام میدن جامعه مازندرانی جامعه ابو طالبی و بقیه همرزماتون جامعه انصارین عزیزم من صحبت رو کتا میکنم دوباره از نوعیه بیوگرافی کتا از خودتون و بعد انشالله به امید خدا بگین از که اومدین تو ارتش که رفتین چی پریدین چه اوپاییمای پریدین ممنونم سه
00:01:12--->00:02:20
spkr_01: 1349 پس از دریافت دیپلوم وارد دانشکده افسری نزاجه شدم. و در 1352 فارغ تحصیل شدم. بعد از اون به علاقه ای که به پرواز و اینا داشتیم در امتحانات نیروه هوایی شرکت کردیم و پس از ماینات و اینا وارد دانشکده خلبانی شد. در سال 1354 آزم امریکا شدیم و در اونجا مدت دو سال در پرواز با امریکایی ها موفق و دریافت وینگ و بازگشت به ایران و رفتن برای پرواز شکاری شدیم. خوشبختون رفتیم برای هواپیمای F-14 و در اونجا بودیم تا سال 1358 پروازهای معمولی رو انجام میدادیم. 1358 که جنگ شروع شدهش ما هم به گروه جنگی دفاع کننده از کشورمو جناب کردیم و از عملیات تبست شروع شد و تا عملیات مرساد در خدمت نیروه هوای جمهوری اسلامی ایران بودیم.
00:02:21--->00:02:33
spkr_02: درست در شما. پس شما یک F14ی نا بید دیگه. یعنی فکر می کنم کل خدمتتون رو توی F14 بودید. درست درست درست؟
00:02:33--->00:02:52
spkr_01: بله و در خدمتمون شهرهای پایگاه های اسفحان، شیراز، بوشهر، خاندیه مدت انده که هم در تبریز و همدان هم بودیم ولی خیلی چند بودشون دارم با دیگه همه در پایگاه مادر اسفحان بودیم ای جانم
00:02:52--->00:03:04
spkr_02: خب در ابتدا فکر بانم تون اولین عملیات رو تبست کردید من فکر بانم بهتر با تبست شروع کنید اون برهای سوال خیلی دوستان هست بفهمید
00:03:05--->00:05:37
spkr_01: عملیات طبس وقتی که به نیروی هوایی اطلاع داده شد که هواپیما های امریکایی سی سد سیاه و هلوکپتر ها اومدن در طبس و خدمتون بگم میخواستم به تهران حمله کنم برای نجات گروگان ها به ما معمولیت داده شد دو فرمند هواپیما یکیش من به اتفاق جناب جهانبخش بودیم و گیشم جناب حظیم بود به اتفاق یکی از بچه ها به اسم آقای سلطانی ما چهار فرمند هواپیما از اسفهان بلند شدیم رفتیم در منطقه و اونجا از ساعت دو و هزه تا شش غروب کپ میپردیم که اگر به ما باید دستور داده بودن که اگر چنین چه شما دیدید هلوکپتری یا هواپیمایی در حال حرکت هست یا ملخ اون میچرخه بزنینشون اگر نه اونجا کپ بپرین تا دستورات بعدی ما دو اونجا داشتیم کپ میپردیم این خدمتون بگم ما از اسفهان رفتیم حدود سی الاسی و پنج دقیقه هواپیما با سرعت چار سد نات میرفتیم فقط کویر بود و کویر که اگر چنین چه اونجاها بادم بخواد ایجه کنه همون بتر اونجاها باشه دیگه کسی نمیاد سراغش دقیقا من رادارشت زیاد میده بودم خیلی واقعا بحشتناکه آره تا ساعت 6 اونجا کپ میپردیم ساعت 6 افرا اومدن کپ و تعویل گرفتن و یه توفان خیلی شدیدی بلند شد حدود 20 هزار پا که این هلوکوپترا و اون هواپیمای سخته و اون پایین ما دیگه از دید ویژوال قدش شده شما اونجا رو ترد کردیم اومدیم تانکر سخت گرفتیم برگشتیم اومدیم اسمه ها نشستیم و پروژه سجیل واقذار شدش بعدا به هواپیمای افر محرابات آها آره سیدالی و دار دستشون اومدن اونجا و اونا و ادامه پرواز بودن این بود پروژه سجیل پروژه تبست که ما اولین نفراتی بودیم اونجا رفتیم و اون موقع فرماندهی عملیات با جناب امیر رستمی بودش که ایشون کنترل از راهات دور میکردن و تا خود ایشون هم قبل از ما رفته بودن ایشون به اتفاق جماب افغان طولوی رفته بودن اونجا و یه دو ساعتی کپ پریده بودن که اومدن اطلاعات رو به ما داریم احبا این سجایی درست
00:05:38--->00:07:16
spkr_02: ما هر چیزی میشنبیم از این دوستان همرزم شما و هم حاوپیمایی شما به قول معروف اکثرا ما داریم راجب شما میشنبیم که ما با جمع آقوبایی رفتیم اینجوری شد اینجوری شد و اینقدر شما نسامه درخشانی دارید در واقعا حصه نبرده توی این جنگ هیچ ساله و حالا چه قبلش چه بعدش به عنوان یک مدیر معفق عمر کردید که واقعا آدم یک حصه قرور و یک حصه قاسی به خودش دست میده که با شما هم حاوپیمایی بوده یا جایی نشسته که به هر حال شما روزگارانید با اون حاوپیمای جاهایی به هر حال از این ممنکت رو واقعا از خطرهای بسیار زیادی نجات دادید یا حاوپیماهایی که به هر حال میامدن توی خاک ما من بخواستم خودتون بخواست خودتون الان با انتخابی که دارید قطعا و لویت بندی دارید خودتون چند تا از اون خاطرهای های هایلایتتون رو که قطعا با بزرگان یا شاهده هم هستن حتما جوزشون بفهموند که خانواده هایی هم که دارم میبینن از خانواده معظم شاهده هستن که به حال الان من میدونم شهید آلاقا به حال میدونم که هم رزم شما بوده و و ایشون خانواده شون دارن نگاه میکنن تا الاخر من در خیمتون هستم حالا خودتون بفهمن خیلی اسرال برای محصیر دادن رو به شما نمی کنم چرا چون شما خودتون یک برنامه ریزی خاصی که در خیمتون هست
00:07:17--->00:08:47
spkr_01: در رابطه با شهید آل آقا و کابین اقابشون جناب خلوان آقای رستنپور. بله. ما هواپیما های بودن در حال سوختیری و آقای فریدونی و آدلی هم بالا بودن با اینها که این هواپیما مورد اصابت موشک قرار گرفت و بعدها به نیدایی که داریم از آقای رستنپور اینطوری شد که این دو نفر موشک خوردش به مطورشون مطور ترکید منفضیل شدش و جفتشون بیهوش شدن. بعد یه دفعه ما میگیم آقای فریدونی از همون بالا حس ادا می کردش محمد ایجکت محمد ایجکت توافیمون داشت می سوخت می رفت تو آقا که این محمد ایجکت را ما هممون شنیدیم. بعد محمد میگه من که فسکرتن رو کشیدم یه دفعه سانی رو رو بیارد. از هواپی ما اومدم بیرون این قطرات و آبی که هواپی ما خورد به دریا ریخت رو من. چقدر سانی چیزی بود. میگه هر چیمی برمون برم نگاه کردم دیگه تثیره ندیدم. اومدم و قایق همون گرفتم و هلیکوپیران منو پیکاک کردن و برگشتیم اومدیم اسمهانو که اونجا دیگه همه منو متوجه شدیم شایدال آقا در هواپی ما مونده و و دیگه هم مفقود الاسر شدشو نتونه سانو رو متاسف کنم. موسیقی
00:08:47--->00:09:08
spkr_02: روحشتاد باشه که قطعا به شهادت رسیدن چون توی حالا دیگه حتما خبر اجاز بشون بوده شلید که خانوادی محترمشم خدا سب بده که چه سالهایی رو سپری کردن در نبود این مرد بزرگ آسمان ایران من ازتون خواهش بگنم حالا خودتون دیگه همین
00:09:08--->00:12:15
spkr_01: محمد شده که با قدر شهده و سره و آزادگان بالای سر همه ما جاهرم و وزیفه همون بود بهشون خدمت کنی و مخصوصا به ملت عزیز ایران ولی در رابطه با خوشیهای این 8 سال دفاع مقدس یه هواپیمای F5 از تهران بلند شده بود میخواست بیاد اسفهان و گم شده بود هایی هم صدا میکردم با برج ربکان کجایی میگود موقعیت همون نمیدونم باش به صلاح جنابش زندی خدا رحمتش کنه باشون ایده یاد نیستن ما داشتیم از عملیات جنوب برمیگشنیم گفتیم رفتیم رو ربکان که آقا این موقعیتش کجاست با بیمیم فورکانس راڈیوشه فورکانس راڈیوش هم همه مجد کردیم گفتیم آقا شما فقط کامونوکیشن کن صحبت کن وقتی صحبت میکرد ما این دی افش رو گرفتیم گفتیم تو همونجور دارو خودت بگرد ما میانید رفتیم اونجا دیدیم بالای دریاچه گافخونیه دارو خودش میگرده درها به زندی گفتیم بایی گفتم یه دفعه بهش نگیم چیز نشه بزنه به ما رفتیم نزدیکش گفتیم جناب گفت بله گفتیم شما الان ما پلوی شما هستیم لطفاً لبل کنین ما را تو بالا چپتون میبینیم گفتیم درهایتون گرم کجا بودین این را گفتیم بیا بریم ما شما رو بریم اسفهان میشون این خاطره هستش ما را آوردیم اسفهان نشوندیم باند 26 چپ همین که نشستی شاید 500 متر 300 متر رفت جلو بنزین تموم شده شو بچه های کرو اومدن اونجور در یافتن و یه هوا به ما نجاب ای جا و افتخاب که این کار را تونستیم بکنیم یکی از خاطرات خوشمونم این بود هواپیما های F4 در که بنزین گیری میکردن آی اف آر پراب ها نوکشون فتیگ فلس شده بود اها و این فتیگ فلس باعث میشد این میشکست میرفت تو موتور یکی از اونایی که مدر ما لاغای حرندی بودش که ما پشکدیم آقای آی اف آر پراب شکست رفت تو موتور اومدیم پایین جلسه گرفتن و از ستاد نیروی هوایی یه در دانشمنده ها اومدن اسفهان که چیکار بکنیم با ما گفتن شما سر این آی فر پراب ها را گیریس بزنیم دیگه چی درست میشه گفتیم بابا نمیشه گفتن نه شما انجام هم وقت اف سیفتی هم بودیم بلاخره با گردان داری قرار شدی یک فرمند هواپیما را امتحانی این کار را بکنیم که ما این گریس را انجام دادن گریس نسوز هم بودشو بلاخره این رفتشو یه ده ده ده و ده سرکی پرواز که کرد اومدیم دیدیم هواپیما در هر حالت فول چیز نشون میده بنزین تمام فول نشون میده بابا چی شد؟ گفتن تمام بانوی ولو ها گریس گرفته بسته شده ببطیم آقای تهرانی نیتاری شد بعد دادیم زیمنس شیراز درست کرد و مسئله حل شده
00:12:15--->00:12:27
spkr_02: بله چون این اباخهی کاره برحال حالا شما تشریف نداشتیم ما میپردیم این دیگه این مشکل برطرف شده بود فکر کنم خود ایران اینو انجام میداد بله
00:12:28--->00:12:49
spkr_01: یه روز هم نشسته بودیم بلانکه ما خیلی وضعیت داشتیم از نظر وضعیت باند بی داشتیم باند بی سی شش راست رو رنگامیزی میکردیم اسفالت کرده بودیم رنگامیزی میکردیم یه هواپیمای اومدش دیدیم هواپیمای F27 اومد تو باند بی سی شش پرسولین داشتن نقاشی میکردن نشست همه در هست
00:12:50--->00:12:57
spkr_02: یعنی اونا توی باند برش اکروپای نداده بود رامت
00:12:57--->00:13:02
spkr_01: ایشونه کلیر کرده بود برای 26 رایگان سوکی
00:13:05--->00:13:15
spkr_00: این اومد اینجا نشه هیچ اشکالی پیش نیومد فقط نقاش ها در رفتن و یه در رفتن و یه رای بیش میشوند
00:13:20--->00:13:26
spkr_02: آقا از خدا بیامورز روح شادروان جلیل زندی بگید آقا
00:13:26--->00:13:38
spkr_01: سیاده امان جلیل زندی خب دیگه چی بگیم به شما با جلیل زندی که گفتیم افپنج رو آوردیم نشندیم نه اون خایر داشتیم
00:13:38--->00:13:48
spkr_02: بایشون حالا میسه یعنی فینکس پایه کردید یا برای تاگیتی یا حالا شکار کردید
00:13:51--->00:14:09
spkr_01: بله، اون البته ما یه فیلم 25 دقیقه اینا پر کردیم از اون، دادیم خدمتتون بشه و اینجا با جال اون نیستش ولی با جلیل زندی ما نبودیم ما بیشتر این فلایت ها رو با جرام جاویدنی ها بودیم بشه بشه
00:14:12--->00:14:17
spkr_02: خب جام جاویدید نبودین شما چند شد پیش اومدم بالا و صحبت میکردم
00:14:16--->00:18:34
spkr_01: با جناب جلی زندی هواپیما آخرسرها این دیگه کشورهای متخاصم میراج داده بودن میگه 25 داده بودن ما رو در مخمسه قرار داده بودن قرار شدش با جناب زندی چف و فله رو تست کنیم چف و فله رو تست کنیم چف و فله رو که از انگلستان خریداری کرده بودن ما بردیم تستش کنیم با جماب زندی رفتیم رو جزیره فارسی جزیره فارسی با جزیره عربی حدود 6 مایل یا 9 کلومتر فاصله داره رایتر کنیم میری رو جزیره عربی ما رفتیم رو جزیره عربی ARR10 به ما با با با چف فله راتون رو بزنیم که شما رو دارم میزنن ما چف و فله رو زدیم شب بود اونجا تست هم انجام شدش با جلی زندی این همین تا چف فله جفت در میرفت تمام که شد یه دفعه دیدیم آقا جواب رستمی از امیدی زنگ زدش ما رفتیم نشستیم گفتش که شما رو زدن گفتیم نه بابا گفت تو با کی بودی گفتن من با جلی زندی خدا بایان مرز بودیم ما الان اومدیم نشستیم گفت شما چیز ما کنیم تمام رسانه های دنیا میگن شما رو زدن گفتیم نه هیچ که شما رو زدن ما چف و فله رو رس کردیم شما؟ شما نشون میداد دوتا دوتا که میرفت جلو آخرش که میرسید مثلا خدود یه مایل دو مایل اومدتر نشون میداد مثلا هواپی ما رفته تو آق یه همچه حالتی شما میراج زدیم؟ جام آقا بایی؟ نه خیر میراج نزدیم چی زدیم؟ ما هواپی میگه 23 زدیم میگه 23 تحریف میکنید برا ما؟ اون داستانشو خیلی طول میکشه ولی خب حالا خلاصه میگیم ما با جناب بابایی خدا نرمتش کنه با آقای انسارین تو لید ما بودن من و جاویدنیا نامبر تو بودیم شما فرواز داریم که یه هواپی ما از شیراز وینگمنش خراب شده بود لیدر اونجا سرگردان بود آقای بابایی گفت به این هم بگیم بیا تو بال ما اومدن جلو دیدیم یکشون جواب خلیلی هند یکشون هم جواب مسبوق هند با هم هند کدوم خلیلی بود؟ یاد الله خلیلی یاد الله خدیمی هند بله اشون تو بال شب ما بود بابایی هم که لیدر بود ما تو بال راست بودم های جماب بابایی کجراست میرفتش گفتیم بابا این که نمیشون ما هشت رایت پرواز کنیم ببخشیم به زبان همون شیرین و خدشون گفت چیز هست بگاه می کنیم گفتیم بابا ما خفصه شدیم بابا لیدر شما بگیریم بابایی که لیدر شما بگیریم بابایی که لیدر گرفتیم منو جافید نیم ایشون تو بال راست ما ببتینام تو بال چپ ما دو تا چشم، چهار تا چهار تا چهار تا دوازد تا چشم دیدیم دو فروند هواپی ما از رو برو داره میاد هر دو هم بیردر شده پایینم کاروان سی تا کشی داره میره گفتیم آی هفد اللهی جاویدنیا گفتیم جاویدنیا موازب باش ارتفاع را گفتیم ما آقا سلک کردیم رادار رو دیدیم دو رفری دارن میاد بختم بچه ها ما وینگمنش رو میزنیم به همین سا دیدیم رفتیم توی سینگل تاگر ترک و پشنگ بز کردیم رسیدیم ده امایلی لانچ کردیم رفتم دایرکت خورد به وینگمنش وینگمن که اونجا گرفت جلو هر شش سفروند هواپی ما اومد بایین لید این فلایت گشت اومد اینورد بالا سراق بابایی رفت گفتیم بابا لیدش رو بزن لیدش رو بزن کنجا چیلی نگفت فقط این جمله رو با ما گفت شهامت زیاده از حد یه نوع انتقار است شما لطفا باشید تو بال دیگر وینگ نمیخواد لید نمیخواد بایید ما یه جمله گفتیم که لایقش نیستیم فقط دلال شیرینی دلومون گفتیم گفتیم آقا روز خندق مولا پیام اومد که اف سال من عوادت سغلید ما اینجا خوشمون اومد از این تیراندازیمون اومد پایین گفت یا نمیخواد بری اونجا پرواز کنیم برو قرارگاه جایی بیخواد کنیم
00:18:38--->00:19:29
spkr_02: برای پس در واقع کم کنید یا ما حالا چون فکر میکنم بهترین الان آبشه اینه که ما کامنتارو باز کنیم و از دوستان سوار کنن که این نسل جوون اینقدر اطلاعاتشون بیشتر از ماست که فکر میکنم الان آمار میدم بهتون که فلان چیز رو بگید بچه ها میدونن حتی داستان خلاصه شوخی های خلوان ها رو مقاهم میدونستن و خیلی زیباست کنیم و حال من ممنونم از این خاطرهای شیرینی که فکر چون دیدم خودتون دیگه انتخاب نمی کنیم من اومدم این کامنتارو باز کنم که برحال هم هم رزماتون جناب شایین انسارین بهتون سلام میدن سلامت باشم سلامت باشین برحال
00:19:30--->00:19:47
spkr_01: در خاتم خدمت تو نرز کنم ما به اندازه کپانمون صحبت کردیم. خیلی هم خودشدیم که شما رو زیارت کردیم. همچنین شنوندگان عزیزو خیلی لطف کردیم. سلام هم ما رو بخش بسونیم. ما هم اینجا داریم کام کام بکنیم. ایلتماس دو.
00:19:44--->00:21:01
spkr_02: ما هم اینجا داریم کام بکنیم اتماس دو خواهشم بمونید کارتون داریم حالا تیمسار عبوطالب میگن مخلص محمد محمد عزیز آقای نوید همتی به ساده تیمسار همتی بهتون سلام میدن خانوم صادقی دختر تیمسار صادقی بهتون سلام میدن داود صادقی آقای لبیبی تیمسار آرام تیمسار هیدریان میگن سلام با مرامه خوش آمدید به این دیگه من بکنم شهر رو بکنم من این آقای لائتارو میخونم بقیه دوستان انقدر به شما دارن برحال حس زیبایی و عشق میدن من پدر بله جناب تیمسار شیرفکن عمتی میگن سلام دل آبر و عرض کنم خدمت شما جناب کاشانیفر هستن که بعد از شما قرار بیان و عرض به خدمت شما حالا من فکر برم اینا سوالی ندارن که فقط دارن نش به شما میدن نمیخونم از زیادتو کنم این ورت دنبال لیدشون نرفت چی میگه؟ میگه جمع بابایین ورت دنبال لیدشون نرفت سوال میکنن از شما خیرا چیمانیسته ببالا سوال دنبال میکنه ا wpقورت جمع Nab بشکed
00:21:01--->00:21:44
spkr_01: وقتی که ما هواپیمای وینگمنشونه زدیم یک کو آتش شد اومد پایین آقای خلیلی اشکال راداری داشتن زیما بابایی اینه دنبال کرد تا بینگ و فیول هم رفتن انسارین و بابایی ولی گوابایی این دیگه در رفت دستمون پیچی دیمیورد کردش رفتم تا خود که ارا خب ما هم دیگه اون آمادگی مجدد و بقولی تاقیب کردن اونو نداشتیم و بعد اشون هم برگشتیم چون ما بایستیم تو بال و دیگه نمیخواد برین و بعد یدلا خلیلی اونجه مندش ما دفروندی رفتیم سخت گرفتیم و برگشتیم بعدای ادامه کاروان
00:21:44--->00:22:05
spkr_02: شیرین و جذاب و کتا صحبت میکنید. آقای جناب فیدون مازندرانی میگن دوید بر محمد جان بامرام و دلاوت. آقای عرض کنم جلادتی. کافتان جلادتی میگن از رفیق بامرامت قلبان حسین فررخی خاطره داری؟
00:22:05--->00:23:10
spkr_01: بله بله حسین فرده خیلی خاطره داریم خدا رحمتش کنم دام حسین فرده خیلی خیلی خوروکوردینیتشانش خوب بود و یه دفعه رفتیم با هم پرواز رو سوخت کم آوردیم سوخت کم آوردیم به ما گفتن که آقا یه دونه 747 داره میره واسه هواپیما های افور سوخت بده گفتیم از شلزش میتونه به ما هم برسونه گو آره شما بریم بسکت داره میتونیم بگیریم بایشون رفتیم سر شهرزا همورداش میرفت بدونیم که هماین کنیم اشون چسبون به هواپیما بله بله بله بله بله میشنایم شما کی هستیم ما برای افورا با خواهیم بریم شما چی شد اومدین اینجا گفتیم ما به ما گفتن شما دبل بره رولین ما اینه که اومد خدمتون که به ما هم سخت بدیم ما موقعیتمون خوب نیسته وقت حسین میگفت دیگه هیچی نگو ما که هستیم برای اومد
00:23:11--->00:23:15
spkr_02: یکی شوا بله خب بفهمید ادامه داره؟ بفهمید
00:23:15--->00:23:50
spkr_01: دیبارت گردیم رفتیم برای منطقه منطقه پروازی اون موقع بین اسفحان و شهرزا و شاینشهر و اینجاها بود تب میپریدیم شب آها تب شوانه بودیم چون شنیده بودیم هواهنوای عراقی ممکنه بیان اونجا رو بزنم بعد اینجا بایشون پرواز میکردیم همین منطقه رو که جراب فراخی میگو او باید دیگه نگیم مایم F-14 هستیم بعد ما سوکتم ها بردیم اینجا
00:23:53--->00:24:09
spkr_02: شما خیلی شبیه عدید من البته جام کازرونی هستید خودتونم قبول دارید؟ میشنسید اصلا جام کازرونی رو؟ حله زیادم میشنسید خیلی شدید البته عدید من شبیهیده من نمیدونم شاید خودتون بگید آقا من خوشتیبترم بابا
00:24:10--->00:24:17
spkr_00: دیگه ما تیف نداریم بعد از این سن و سال ما شالله
00:24:17--->00:24:47
spkr_02: این صورت زیبا و این موهای واقعا زیبا تون قربان ما باید بگیم چی بگیم ما به سن شما برسیم من فکر کنم باید چه آده سپا را بریم شما ها ما شایلله سرحال و هزار ما شایلاتون بکنم ما لطس داریم جامع به همزید قربانتون برم من دوباره کامنت ها رو باز میکنم که دوستان اگر سؤالی دارن تکراری نه سؤالی از جناب اقبایی دارن بپرسن جامع هیدریان میگن
00:24:48--->00:24:58
spkr_01: خیلی آقایی بود. او جواب هیدره ما از شما بیه خاطره داریم شما سفروندی رفتیم. خواه. شما بود یه جناب یاسینی بود و جناب
00:24:55--->00:25:02
spkr_00: بگید بگید جالبه
00:25:02--->00:25:32
spkr_01: اینجا جالب است اینجا جالب است
00:25:33--->00:25:39
spkr_02: شنیدم. آنه هم جام دوران شنیدم به جام یاسمی ولی شنیدم که این ورس می کرد رو هدف.
00:25:40--->00:25:49
spkr_01: هر سفروندشون با هم بودن بمبه ها رو که زدن جناب یاسینی اونجا رو داشت اوریند میکرد خلابانه کدشه که اینجا
00:25:52--->00:25:59
spkr_02: ایون ایون ما شالا بکنم خب خاطره با محسن محققی میگن دارید
00:26:01--->00:27:10
spkr_01: بله با ایشون قرار شدید که نمایشگاه بزنیم در منطقه هوایی محرابات خب انرا و اقسام هواپیما ها را آوردو بودن اونجا بعد این F4 در یه جایی گذاشته بودن که مناسبش نبود ایشونم با اون املیات یا فرماندهی منطقه را به اطور داشتن شهیده ما را میشه ناختم اشون بعد گفت که آقا ما این هواپیما را میخواییم ببریم اونجا ببطم بشیم ببریم با من بلد نیستم من F4 هم گفتم بشیم با من نشستشو خلاسه استار تو اینا را گفتم همش ببینه این همه نگران نباشه استار زدیم با هم آوردیم گذاشتیم توی اون قسمتی که قرار بود باشه استار زدیم و میزون کردیم و آوردیم اونجا و کاراشو انجام دادیم و رفتش وقتی که تموم شد فردا از ستاد داد و بیداد و سر صدا که ایشان چه اق داشته پشت افتاردنش است بایی منه نشونده آخه ببین یه آدم ولامغموم یه قهرمان جنگ ایران که همه روش قسم میخورن به لحب و ایسا باره ببین یه
00:27:03--->00:27:09
spkr_03: یه آدم ولامغم یه قهرمان جنگ ایران که همه روش قسم میخورن
00:27:11--->00:29:12
spkr_01: برگش گفت آقایی من نشونده. آقا ما شدیم گیر بر نیرو هوایی گفتند. چرا این کار رو کردیم؟ گفتند خواهیشکی نبودش ما هواپیمار جا بجا کردیم. چه اشکالی داره؟ باید که باید هواپیمار کمی اومد بودم. حالا که نیم بودم. این چرا نه. یکی که این بودش که ما افسر سیفتی ستاد بودیم. رفتیم به اتفاق جنرال پیراسته پرواز افسیف در منطقه هوایی مهرابار. به ما محققی بودن. ما هواپیمار رفتیم تقریباً سی ازار پایین رو پرواز میکردیم. یه دفعه نوزاب تریم گره. آها. هی رفتیم رفت بالا او بلاخره با فشار جنرال پیراسته او رو کنترل کردشو اومدیم نشستیم دیدیم یه ماش پوت پسه ریخسن اون زیر. آه. یه دفعه رانو بینشیرون نبوده. فقط بخاطر این قسمی. بعد این حدود هشت درجه بال به سمت چپ هشت درجه به راست حالت میل فرمون داره. اینا به جای هشت درجه به چپ هشت درجه به راست دوازد به چپ بسرودن چهار تا به راست. آها. به جمعش میشون دهتا. این اومده بود. از اون چهار تا در اومده بود. آها. که ایشون بایدالیشون رو برگردون. برد اونجا رو آوردیم نشستیم. اپتی افت اینکامپلیس شد. ما رفتیم ستا. دو روز بعد گزارش اومد از طریق جناب محققی اینا برای ستا. که بله این اواپ ما این اشکال رو پیش آورده. ستا جناب سیاغ رئیس بودن اون موقع. نمیدونم میشناسیمشون یا نم. متاسفه. آره ایشون برگش گفتش افسر من. افسر سیفتی من. از ستاد من. رفته اونجا پرواز کرده. این مشکل پیش اومده اومده یک کلام به من نمیگه. ای جناب. شو جناب گفتم که من اونجا افسر پرواز بودم. افسر شما نبودم. جناب مازندرانی الان میخندن. ایشون البته با ما خاطرات خیلی زیاری داریم در پروژه ستچیل و پروازهای مدیشات. شکریه.
00:29:11--->00:30:19
spkr_02: درمجر بیانی دارم. دوباره شما تشریف داری دارم یکی دو نفر بیان جما مازنه همین بیان بالا. از جناب اصلانی. اصلا می شدید جما اصلانی. بعداته محمد علی اصلانی من نمیدارم. این همون بذاریم باز کنم ببینم همون اصلانی که من می شناسن بوکانی هستن. از همون جما اصلانی که بوکانی هستن بچه بوکانن. که زمان جما سیاری رو حوظ کنم خدمت شما مثلا نظری و اینا توی گردان بودن. من خودم خیلی خاطر دارم از جما اصلانی. اگر جما اصلانی بوکانی رو می گین اون دوست عزیزی که نوشته جما اصلانی من اسمشون یادم رفته محمد علی. بخونید برین درست. من فکر بکنم حالا محمد علی همین بچه های هم دوره های یکی دو دوره جدیدی تر است. اصلانی بروس ناراضی. جناب مازندرانی همین اصلانی که یکی دو دوره از جما سیاری جدید تر است. بچه بوکان هستنه؟ چون من می دونم بایشون زیاد می فریدیم ما. بچه بیشون زیادی مانی که یکی دو دوره.
00:30:19--->00:30:35
spkr_01: جناب امیر اصلانی رو شاید میگرد آه من اصلانی شما اون اصلانی نمیشنسید جدیدی شما بودختیمی هم جناب امیر اصلانی رو میشنسم هم محمد اصلانی محمد اصلانی بوکانی هست بوکانی هست
00:30:34--->00:30:38
spkr_02: این اشونم بکانیه را میگن محمد علی اصطانی
00:30:38--->00:31:21
spkr_01: بلی کهالوانه یه روز رفته بودیم پرواز پرواز بوشهر چیز میپدیدیم بقیال یا رو ای تی سی تی ای سی تی و این مانوبره هفته دو دارکه دردیم برگش گفتش که ما زرفیتمون تکمیل آقای اوبایی ما دیگه نمیتونیم کشتر از این برگردیم بریم بشین گوه با ما هنوز ده هزار پوند بنزین داریم جواب هستنین نا کردیم بس ما همش تارگت بشیم شما ما رو انترسپت کنید گفتیم باشه هیچی اوبا میسته تارگت ما میرفتیم میوودیم او رو انترسپت بگردیم میرفتیم دوباره میوودیم ای خاطراتو
00:31:20--->00:31:25
spkr_00: بی خاطرات جنم و اصلانی بود ای جنم
00:31:27--->00:31:39
spkr_02: باید بود دیگه همون مانوزایی که منطقه انجام بی افم انجام شدیم ای تی سی می انجام شدیم برحال خب بی افم که سنگل می رفتیم دیگه خاطر تون هست دیگه
00:31:29--->00:31:33
spkr_00: اینجا بیفن آجام تبییم ایتیسی می آجام
00:31:46--->00:32:44
spkr_01: یکی از خاطرات با یک خلوان برای تون بگم. ما با یکی از خلوانها رو بوشهر کب میپردیم. و یک دفعه دیدیم یه چهل چهلو پنج دقیقه اینی چی نمیگه. گفتیم آقا مشکلی پیش اومده. خب نه تو کالات کن مشکلی نیستش. خب از چیلی خیلی ساکتی ماد که تم بازه. گفت ببین آقای من بینیم خون میام. گفتیم برگردیم بریم بشینیم. چه خواهر کردی؟ گفتی چی من دستبال کلینکس درم تو بینیم. این دوتا پره بده. خون داره میریزه تو گلوم. ما گفتیم بوشهر میشنویم. گفتیم بفرما. گفتیم دیکیلیر امرجنسی. تیوتو. راندینگ راید ناو. همین باند لبه آقای. شما را چند ویدیا را را را.
00:32:45--->00:33:10
spkr_02: با انته کجا؟ بوشهر؟ بوشهر بوشهر این برد 13 بود بچه ها جما مازندرانی منم به خدا یادم نیست جما مازندرانی 13 بود؟ 13-11 نمیدونم جما مازندرانی کمک میکنم حالتی 11 نمیشه 13-20 حالا میگن به امون بله بعد بقیهش رو بفهمه دارم به امون میگن ما شادا جما مازندرانی حافظش خوب کار میدونم
00:33:11--->00:33:15
spkr_01: امرجنسی گفته چکار میکنه و بایی گفتم برو همی علام بشید.
00:33:15--->00:33:23
spkr_02: سی او یک اسم تا آب بوده بچه ها دیگر از سی او یک اسم سی او یک سیزده درسته دیگه پس سیزده
00:33:23--->00:34:33
spkr_01: سی و یک از سمت آب بودش ما رفتیم از اونجا گفتن همینجا میشینیم رفت کنو برش همه به گوش باشیم ما امرجنسی اینجا میشینیم گفت چنیدم میشینیم اومدیم رفتیم نشستیم هواپیما یه حدود 67 زار پاک رفت ما یه دفعه دیدیم این اینطوری افتاد ایچانه کناپی رفت باز کردم بلا فاصله تراتله آیی دادم دلو با دستم پارکنگ بره کشیدم و گفتم آقا ببخشین خلاوان بیهوش خدا شایده اومدن با اون کیوسی با اون جرسقیل او رو بابردم بیرون نفر پنی نشستیم هواپیما رو تو کردیم بردیم گذاشتیم تو شیلته رو ایشون رو بردم باداری دیدیم فشارش اومده نمیدونم شش و نیم یا پنج و نیم نمیدونم شش و نمیدونم شش و نمیدونم شش و نمیدونم شش و نمیدونم باداری اونجا ما یه هواپیما سیف کردیم هرچه خمس زکات ندادیم خدا ببخشه به جای اون ازافت کنم ببخشه
00:34:33--->00:35:22
spkr_02: آقا ما شالله این قدیمی ها چه حافظه ای دارن من فکرم من حافظم خوبه جما بیر از آنفر تیم سایی از آنفر داریوش از آنفر میگن سی ای اکه من فکرم هم از سمت دریا سی ای اکه بله حالا دیگه قائلتا هم باید باشه چون که آره دیگه سی ای اکه درسته سی ای اکه سی از اون بره درسته کاملا درسته چون دریا که به سمت بالا دیگه خیلی دمتون گرم اصلا ما واقعا لذار کردیم اینقدر که شما ماشاءالله اون روی ماهتون خندان و باسفاب و این دوست هایی صاحب میپرسن سجیل سجیل ظاهرن دوست دارن شما کردید دوست هایییتی که از سجیل هم بگید حالا خیلی کتا اگر دوست دارید
00:35:24--->00:35:43
spkr_01: پروژه ستجیل ما زمانی که به قولیارو داشتیم وینچستر میشدیم راجع به موشک های فینیکسمون و سعی میکردم اینها رو نزنیم یه پروژه ابلام شد به جناب مازمگرانی اوکی بزنم
00:35:43--->00:35:46
spkr_02: نه نه آکی آلیه بفهمید شما بفهمید
00:35:48--->00:36:20
spkr_01: بله یه پروژه جهاد سازندگی اعلام کردهش به اسم پروژه سجیل و جناب مازندرانی اون موقع رئیس چیزم بودش. ایسارگرانم بودش. خانواده شهده و اینا خیلی میومدن پیشش. و من گوه با این یک چیزی دورووره پنج شیش ماه گرفتاری داره. میایی بریم. گفتم باشو بریم. اینکه ما با هم این پروژه رو در منطقه هوایی مرابات شروع کردیم. بستن و یا نصب موشک ها رو هواپنیمای F14 بود. بله.
00:36:23--->00:36:32
spkr_02: صدا میاد؟ بله قربان صدا تو میاد بله کناب بخادران هم یه بخشش رو با ما رفتن انجام دادن نمیدونم میدونید بیشتستین یا نه
00:36:26--->00:38:21
spkr_01: کناب بهادران هم یه بخشش رو با ما رفتن انجام دادن. نمیدونم میدونید میشتسین یا نه؟ جماب بهادران خیلی سابقه داره. جماب بهادران. روان شما که با چنده نشد. با من چرا ما رفتیم با هم پرواز کردیم، موشک زدنشون؟ ها، تو پروژه سجیل میگم. تو پروژه سجیل نه، با ما نبود. من با مازندرانی بودیم و آقای انساری بودیم و بعد نهایتش رو بچه های اسفهان اومدن با آقای معصوم پرست که یادونه ارپیوی رو زدن و موشک به قولی ارو اپریشن شد برای گردان های پروازی. و اون پروژه ما، سیزده مرداد شست پنج، اولین موشک و من و مازندرانی رفتیم تو منطقه رنج سمنان، یادونه ارپیوی اومدهش، اونه اولین تست ما بودش، اونجا که خب پایین جناب رستمی رفته بود توی اسکوب نشسته بود، با آقای ستاری که خودش کذا و کذایی در اسکوب و اینا، ما هم از این بر رفتیم، همه چیزمون درست بود اون روز. منطقه این بادشو برای ارپیوی محاسبه نکرده بود. آخ خیلی. آره ما اینو به ما گفته بودن بالای دحمال بزن. ما سر دحمال دادیم. این اومد تا چهار مجمالی هم اومد ولی موشک ها با تا بیرزش، سایدی دوزش حس نکرد اینو چیز کنن. که من و مازندرانی اومدیم نشستیم هرچی حساب کردیم. که تو شد نخور، جماب رستمی گفتش این پروژه خوب نیستش. بعد خود جماب رستمی پیگیر شد این پروژه رو موشکش رو جماب محصوم پرست با نمیلنم کی اومدن رفتن تو رنج، ارپیوی رو زدن، اپریشن شده. ایمید نشستیم هرچی حساب کردیم.
00:38:23--->00:39:18
spkr_02: با جناب با در پین، ما خب ریدارشک بودیم اونوقع تو بال بودیم ایشان میزد بانوان چیس ایشان وقتی زد بال حواب ما صدمه دیم شکر حاک قابلی ها که برحال فینکس میفته پایین بعد میره چه ولی این موشک دور نمیشد از حواب ما که حالا اون تایم فاید برحال چجوره بگن حالا جام مازندان میان توضیح میدن متاسفانه من فکر بگنم روی حوابی پروژه موفقی نبود خب متاسفانه شما میدونید دیگه که سر ما دیگه کنسل شد واقعا بعد از ما حالا تایم من سال 76 و 77 اینا دارم میگم قطعا تا اون موقع برحال حالا خیلی فاید کردند و زدند و اینها حالا بعد دیگه کنسل شد به خاطر همین مسئله صدم دیدن بال جناب جفر باهادوران
00:39:21--->00:39:26
spkr_01: آمله کب شکریه warmید
00:39:27--->00:39:32
spkr_02: کام فلوبر؟ که اول می دن یہ باره تھی بی آئیں
00:39:34--->00:39:41
spkr_01: آه کردیم نیگه ببین ما پیرمردار از یاد نکنیم ما چاکردیم ما اونجا در کنده بود گفتیم خدمت
00:39:41--->00:39:56
spkr_02: جام مازندرانی رو خدا سه واسطه میکنیم قربان یه رنگ انتخاب بکنیم رنگ؟ نیروهوایی؟ لباس خلابانی؟ سبز؟ آکه عالیه عالیه ایمالا خب برای خانوم یه رنگ انتخاب کنیم
00:39:56--->00:40:03
spkr_01: خانم بلو، ایر فرس، ایر فرس بلو
00:40:04--->00:40:14
spkr_02: همین خلاوان ها اکثر سردرابی هستند. برای بچه ها هم یه رنگ بگیرد دیگه اینا بینصیب نمونند. برای کلشون. دخترها ها هم...
00:40:14--->00:40:19
spkr_00: من به دوخترها بنف میدفت بدم
00:40:20--->00:40:55
spkr_02: این قرمز هم میدم آقا پسرم دار این ظاهر هم این شهاب هم شهاب عزیز هم من این رنگ ها رو این کنم به خانواده بزرگ ققباهی تیمسال معظم ققباهی عزیز که واقعا خانوم آقای دکتر همتی هم برای تون کلی غرب دادن عروس دکتر همتی این سا ما از زم اومدید
00:40:56--->00:41:01
spkr_01: ولی لطف کردن افتخار دادین همه یه سمیگره یکی یکی به همه سلام برسو
نظرات
ارسال یک نظر