گزیده ای از مصاحبه های تیمسار خلبان محمد مسبوق و سرهنگ خلبان علیرضا حمزه ای
00:00:00--->00:00:48
spkr_00: بیریم خدمت جناب تیمسال سرفراز استاد معظم بزرگ من اینقدر که تاترهای خوب دارم با جناب مسبوخ خب استاد دافوس ما هم بودن جناب مسبوخ عزیزم این مرد خوش سیما خوش اخلاق از یه جهتی هم همشهریه پدر من هستن اهل حمدان و استاد بلا منازه آسمان ایران تیمسال سرفراز تیمسال مسبوخ عزیزم عرض عدب و احترام دارم منو عرض کردم قربونتون برمسته خیلی خوش آمدید
00:00:50--->00:01:10
spkr_01: خیلی مشکل هم جناب حمزه ی بزرگ بار. من تشکر میکنم از جناب آلی، جناب امیر ابو طالبی، جناب شای حسینی و تمام عزیزانی که درستن در کار اجرای این برنامه خوب هستن که سعی میکنید با این برنامه. یادت، بزرگانت، نیروی هوایی رو زنده نگه دارید. سپاسگذارم ازتون.
00:01:10--->00:02:09
spkr_00: بزرگ نیروی هوایی یکی شما هستی که واقعا به گردن نیروی هوایی حق بسیار زیاد و به گردن ملت ایران که خدا میدونه چه شب نخابی هایی چه تایم هایی در آسمان این مرز و بوم بودین و چه زمان هایی در نقش یک معلم استاد توادل اطلاعات کردید و همتحا سازی کردید دروت به شرفتون تیم سار امروز که زنی زدیم و دعوت کردیم از شما که گفتیم امروز برنامه جام زندیه سر از پا نشناختید و با کمال میل اومدید و در این برنامه شرکت کردید دروت به شرفتون که اینقدر نسبت به هم رزماتون احساس دین میکنید ممنونم شما رو همه میشناسن چون بار دیگه هم توی لایف اومدید بفرمایید از جناب زندی مزیاد وقت تونم نگیریم هرانچه که دلتون میخواد راجب این مرد بزرگ پروازی زمینی هر جایی که هست بفرماید
00:02:10--->00:10:34
spkr_01: قبل از اینکه رجب این بزرگوار صحبت بکنم سلام ارزم کنم خدمت خانواده امین زندی همچنین همکاران عزیزش مهمانانی که در این برنامه امیر اتایی این جناب رفی امیر مسلم پرست و بقیه مهمانانی که در خدمتون هستن اینا خدمت تک تکشون سلام ارزم کنم هفته دفاع مقدس و خدمت تمام رزمندگان عزیز به خصوص ملت عزیز ایران تبریک و تحنیت دارم و برای سربالندی همه هم رزمن عزیزم در هیچ سال لپای مقدس سلام و عرض عدد دارم بنده متاسفانه به علت این که تمام مدتی که امیر زندی در اسرحان خدمت می کردن و من در شیراس ادامه خدمت می ددم سعادت اینو نداشتم که در کنار این بزرگوار قرار بگیرم اما بس به این بزرگوار از دور زبان زرد بود واقعا همینطور که عزیزان اشاره کردن در این برنامه افسری بسیار لایق خلبانی بسیار طبانمند شجاع رک و خیلی باسفا و خنده رو بودن ایشون و این سفات واقعا برازنده ایشون بودش که عزیزان گفتن چون حقیقت داشتش اینها یکی از تنها زمانی که من در خدمت ایشون من تونستم سعادت داشته باشم در خدمتشون بودم در دوره دانشقی فرمانده ستا دوره دوازده هم بودیم که اموقع هنوز دافوزها نیروات اتقام نشده بودن و نیروه هوایی دافوز خودش رو داشت که در محل فعلی دفتر مطالعات قرار داشت دافوز نهاجه بله و من افتقار این رو داشتم که با ایشون هم کلاسی بودن در این دوره دوازده هم بسیار شوختب بود روزی نبودش که ما از درست این نخندیم با جمعات بسیار زیبایی که میگفت یه خاطره ازش خدمتون از کنم در یکی از این زنگای به حساب استراحت که بین کلاس ها قرار داشت ما دانشوها میرفتن توی اون بوفه طبقه سه وم و از خودشون پذیرایی میکردن این ها من با این بزرگه بار سر یک میز نشسته بودم ایشون همین دوستهشو با اسم کچک صدا میکرد این بوفه هم مشرف بودش پنجرهای بزرگی داشت به خیابون پیروزی گفتش که این ماشینه که دارن میرن از غرب شرق و اینایی که از شرق به غربی اینایی که چیکار دارن میکنن کجا دارن میرن گفتم خیلی سوال بود که من واقعا جدی گرفتمش گفتم خب به طب یه سری خونه هاشون شرقیه یه سری خونه هاشون غربیه ها محل کارشون شرق و غرب هست دارن دنبال کارهای روزمره خودشون میرن دیگه این ها گفت نه اشتباه میکنی این شرقیه ها میرن سر غربیه ها کلا بذارن غربیه ها میرن سر شرقیه ها کلا بذارن این واقعا میگم اینو به زبان آوردن که بدون چقدر این بزرگوار شوختر و خنده رو بودش هیچ وقت این چهره زیوی خنده هاشو فراموش نمیکنم سر کلاس من باز سعادت اینو داشتن در یک پرواز قبل از اینکه بیم توی دافوس در هوا با ایشون برخورد کردیم که واقعا شاهکار پرواز ایشونو در اون معمولیت دیدم این ها در اجرای معمولیت اسکورت کاروان ها بودیم نصف روز ابتاده رو شد پایه های شیراز داشت انجام میداد و بازه رو باید بچه های اسفحان میادن پرواز میکردن من یادم اون روز ما ساعت هشت صبح من با کمال جمشیدی بودم بلند شدیم با یکی دیگه از دوستان رفتیم توی منطقه ادامه پرواز داریم تا حلوش ساعت یک بود که بچه های اسفحان وارده منطقه شدن که امیر زندی با احمد روستایی اگر درست گفته باشن با احمد روستایی پرواز میکردن با یه نفر دیگه از دوستان که دوپروندی بارده منطقه شدن خیره مقدم بهشون گفتیم و گفتیم خب پسیل من اگه اجازه بیدی منطقه رو ترب کنیم این ها چونم عارضی و محفقیت برای ما کردن و ما منطقه رو ترب کردیم منطقه رو در اختیار این عزیزان گذاشتیم این ها ما تقدران هلوهوش کازرون رستید بودم که دیدم جنران زندی ما رو صدا زد گفتیش که شوانه دو من اشکال جنراتور پیده کرده و ایرابورت میخواد بکنه برگرد پایگاه شما میتونی برگردی به توی منطقه گفتم اجازه بدید که با گردان همه هنگ کنم خودمون که دوست داریم اینا اگر اجازه دادن ما در خدمتون هستیم با گردان همه هنگ کردیم گردان همه هنگ کنم اگر شما خسته نیستید میتونید ادامه پرواز بودید برید توی منطقه ما قبل از که برد منطقه شدیم بنزین گیری کردیم و پرش برد منطقه شدیم ایشون برگشت من گفتیش که ما در ابتدای ورودی کاروان ها پرواز میکنیم شما در انتهای کاروان پرواز کنید چون اتون ارز بکنن ایشون در همون لحظه به این صورت اجرای معمولیت رو تقسیم کرد ما در انتهای کاروان شروع کردیم به پرواز کرده و ایشون در جلوی کاروان کاروان تقریبا دیگه داشت وارد موسا میشد اشکر از اون قسمت وارد بسا بندر امام بشن برای پهلو گرفتن تا موقعی که ما ادامه پرواز داده بودیم قبل از این که این ها وارد منطقه بشن البد بود ما اینش تارگر یه چیزی نگرفتیم این ها اما به محصی که ما مورد منطقه شدیم با جناب زندی انگار حواب مای اراقی تازه از خواب بیدار شدن و پروازای ایزایشون شروع کردن به سمت کاروان بلا فاصله جناب زندی به من گفتن که شما ارتفاع بالا رو نگاه کنم من از ارتفاع پایین رو داریم این ها ما هم که همیشه این کار ما بود هم بالا رو نگاه میکردیم هم پایین رو نگاه میکردیم این ها ایشون در ارتفاع پایین هدفی رو گرفتن به رادار بوشهر گفتن و رادار بوشهر بلا فاصله گفتن که این تارگر هستش این ها چند ثانهی طوله کشید که ایشون موشقشون رو شلیک کرد موشق فینکس رو شلیک کرد و یکی از این هواپیمه ها رو منهدم کرد بعد اراقی ها تاکتیک شما این بودش که این هواپیمه هم یک سری هواپیمه از ارتفاع بالا میرفسند یک سری هم هواپیمه از ارتفاع پایین که هواپیمه ارتفاع بالا تقریبا ایزایی بودند ما به سمتشون که میرسدیم بلا پاصله برک میکردن برمیگشتن بس میخواستن که اون هواپیمه هایی که در ارتفاع پایین اجرای معموله درمکن برم به احتافشون برسن این ها وقتی که این هواپیمه های اراقی مرده استعاد قرار گرفت جمع زندیم گفتن که شما حالا بیایید پایین ما میریم بالا ما آمدیم جایی ایشون و ایشون رفت در انتهای کاربان به محصی که ما آمدیم در لبیج به حساب کاربان در همه ارتفاع بالا باز دو فران هواپیمه ها رو ما دیدیم که دارن به سمت ما دارن نزدیک میشن این ها بلا فاصله موقعیت شونه به رادار بوشیر گفتیم رادار هم باز تایید کرد که تاریگت هستن و در نقطه این رنجش که قرار گرفتیم بلا فاصله ما هم یه مشک پایر کردیم یکی دیگه از هواپیمه های اراقی در همون زمان سرنگوی شد و بایده تایم دیگه یک هواپیمه های از اسفهان اومد و گفتش که جرام زندی گفتن پس شما میتوند برگردید به خاطر این که هواپیمه های ما به ما جویناب کرده شد این ها و در اون زمان من واقعا افتخار کردم به این بزرگ بار که در اون زمان کوتا بدونی که ما دستن رو در رو باشیم این ها این فلایت رو بلا فاصله همه هنگ کردن و ما تونستیم در اون زمان کوتا دوتا از هواپیمه های اراقی رو با کمک هم دیگه سرنگوه بکنیم و کاروان خوشبختانه مشکل باسهش پیدا نشده شده این ها برای سلامتی خانواده بزرگ بارش پسر بزرگ بارش و همه دوستانش آرزوی سلامتی و تندرستی دارم اگه از سوالی دارید باز در خدمتون هست
00:10:33--->00:11:40
spkr_00: دست شما در نکنه تیم سار عزیزم خیلی محبت کردید از این که تشریف رو بردید توی لایف برحال این که حالا خب شما یه جا نبودید ولی قبول زحمت کردید هماسه این مرد بزرگ خب معمولا یه نفر باهاش بالا بوده که برحال توی درگیری جام و یعنی بقیه خب پایین کاروان نمیدونم توی گردان بودن میان میشنوند لخل تعریف هایی که میکنن و برحال آماری که از طریق کامانپوست داده میشه و از طریق پدافن داده میشه به کامانپوست و بعد به دفتر ویژه میدن که آقا این تعداد برحال سرنگون شدن انشالله که خداوند به همه شما ها سلامتی بده به تک تکتون این که امروز امشب تشریف آوردید توی این برنامه و برحال محبت کردید خیلی زیبا هم همیشه صحبت میکنید کم و برحال گذیده خیلی ممنونم ازتون
00:11:44--->00:11:59
spkr_01: تشکر بکنم از جنبالی و همه دستندرکاران این برنامه و عرض سلام و شب بخیدم برای همه دوستان بزرگوار هواپلیم های F14 که در این برنامه شرکت کردن این شب. آرزوی موفقه برای همه تون دادم شب.
00:11:59--->00:12:25
spkr_00: خیلی محبتیم. ممنونم شد. یا علی مدد شبتون بخیلی. خیلی مشکلیم. بروت میارم جلیه استاد خودم. این مرد نازنین، این مرد وزرگ در تمام به حال ابعاد واقعا استاد بلا منازع هستید. خیلی خوشحالیم که در خدمت شما هستیم. صحبت جماع اطایی هم شما فکر کنم شنیدید. خیلی اتفاق خود توی لایب امشب. بفهمید سر.
00:12:22--->00:13:13
spkr_01: اتفاق خود رو تو لایو امشب بفهمید سف خود رو تو باید شهید زنده و همچنین عرض سلام مخصوص خدمت تمام حساسی و دوستان همرزم خودم که در این برنامه لایو در همچین شبیه شریکت دارم به خصوص امین شکرای فرق بعد از بنده گویات صحبت خواهم کرد در خدمت شما هستم
00:13:14--->00:14:08
spkr_00: سپاس گذارم یه خواهش میتونم بکنم اطرافتون کسی هست؟ بفهمید اطرافتون کسی هست؟ من میخواستم خواهش کنم اگر امکان داره یا اون چراق پشت سرتون رو میشه خاموش کنید چهره ماهتون رو ما بهتر ببینیم و یه مقداری هم به دوربین نزدیکتر بشید اگر امکانش هست یا گوشی رو بیارید جلوتر که این صورت زیبای شما رو ما ببینیم نمیدونم نوری از جلو میشه آها یه نقیقه ها بهتر شد الان خواهش فاصله خواهیمه بریم نزدیکتر بشیم بازم بهتره یه بیوگرافی از خودتون تیمسار سرفراز عالی شد تیمسار معظمی بیوگرافی از خودتون بفرمایید که از ورودتون و خروجتون از نیرو و چه کردید تا بعد بریم سراغ خاطرات
00:14:09--->00:17:57
spkr_01: خدمت نشوان بزرگوار و دوستان عزیزم ارز کنم بنده پارغو تحصیل دانشگاه امامالی دانشگاه افسری هستم بعد به علت علاقهی که به پیلد پروازی داشتم و اون زمان هم دانشگاه پروازی وجود نداشت خلمانان مورد نیاز رو ایروی هوایی از دانشگاه منتخبی که انتخاب میشونه از نظر آزمایشت بدنی از دانشگاه سه بوم این دانشگاه انتخاب میکرد و بعد از فارغو تحصیلی اینا برمیگشتن به نیروی هوایی که من بنده سادت دستم که جز این سحمیه ها بودم و ورده نیروی هوایی شدن دوره پروازه مقدماتی رو در ایران پشت سر گذاشتیم بعد در همون زمان که به امریکا اعظام شدیم پرواز دوره تسیل هفت رو که تمام کردم برگشتم به ایران همزمان بودش که نیروی هوایی ایران صحبت کرده بودن که هواپیمای F-14 رو دریافت بکنن و دنبال یه سری از بچه های پروازی بودن که برای این دوره اعظام بشن بنده سادت این رو داشتم که جز اول نفرات انتخابی بودیم که به امریکا اعظام شدیم به شهر پنسپولای امریکا برای توره کابین اقوی هواپیمای F-14 و بعد این دوره رو با موفقیت پشت سر گذاردندیم به کالیفورنیا اعظام شدیم و اونجا بقیه دوره ادباً سه این هواپیما رو پشت سر گذاردیم که همزام شد با عزیزانی که از کابین جلو برای این هواپیما به این پایگای اعظام شدند که جناب امیر زنگنه بودند، امیر فراور بودند، امیر قررم و امیر کازم هیدرزاده که با این عزیزان همکلاس بودیم و دوره رو به پایان سوندیم برگشتیم ایران یک سال بعدش مجددن بنده رو انتخاب کردن برای فیلیکس دوره شاد هواپاین فیلیکس هواپاین F-14 به امریکا که با جناب زنگنه و با جناب عزیز خدمت شما پاشاپور رفتیم این دوره رو دیدیم من این کورس رو از اختفای بالا پشت سر گاشتم جناب عزب خدمت شما دوست عزیزم از اختفای پایین این هدفان و مورد استعباد قرار دادیم که با موفقیت این کورس هم پشت سر گاشتیم برگشتیم ایران و بعد یک دوره دیگه قبل از این که جنگ شروع بشه و انقلاب بشه برای دوره SOS به امریکا عزام شدم که اون دوره هم با موفقیت پشت سر گاشتم که دیگه همزمان شد با پیروزی انقلاب اسلامی که هنوز دوره ما در امریکا تعامل نشده بود و بعد از پایان دوره که به ایران برگشتیم انقلاب شکومن و انجام رسیده بود و بنده در پایگاه در پایگاه عزم خدمت شما اسفحان به مدت یک سال خدمت کردم بلا فاصله در سال پنجاب و هفت بودش که ما اولین گردان تاکتیکی حقوقانی افچارده رو به شیراز منتقل کردیم و در شیراز ما بقیه خدمت موروی حقوقانی افچارده با بقیه دوستان عزیزم در جنگ پشت سر گذاشتیم در خدمت موروی حقوقانی افتره بودش که ما ارده بودش که ما بودش کنگ پشت سر گذاشتیم
00:17:57--->00:18:11
spkr_00: بعد از برحال اومدی تشریف وردید بعد شدید استاد دافوست که من ما شاید شما بودیم دوره ما یادتون میاد فرزاد اسمایلی من بودم آی سیمچی بود
00:18:06--->00:20:11
spkr_01: دوره ما یادتون میاد فرزاد اسمایلی فرماده پدافتان من بودم آهی سیمچی بود بله بله در سال 65ی که بودیم در شیراز خدمت میکنم فرماده گردان بودم شهید بابایی به من قول لده بودن چون من 5 سال فرماده گردان نگهتاری حقای 14 در شیراز بودم اینها که من رو به دوره داپوس ازام بکنم در سال 65 رسمت هم شد که سهمی دانشگاه داپوس خرار گرفتم این دوره رو با محفقت کشت سر گذشیم که متاسفانه در پایان دوره در سال 66 این شهید بزرگوار بابایی شهید شدن و بند ردبه دوبوم دانشگاهده رو حایست شدن فرماده داپوس خیلی از این مسئله خوشحال شدن چون هر سال این ردبه های یکم دوبوم سبوم نصیب بچه های پدافر میشد اون سال که بعد ردبه دوبوم رو حایست شدن خیلی خوشحال شدن و من رو به عنوان سهمی استادی داپوس به عملیات معرفی کردن عملیات مخالفت کرد اما بلاخره اون زمان چون تازه شهید ستاری شدن فرمانده نیروی هوایی درخواست این که من در داپوس خبقا بشم رو فرمانده داپوس به شهید ستاری احسال کردن این شود هم محفقت کردن که بعد در داپوس سهمیه بشم اصطاد داپوس در داپوس مندگار شدیم در سال 69 که داپوس ها اتقام شد به داپوس آجا منتقل شد داپوس نیروی هوایی و بنده دیگه مبقی خدمت رو در داپوس آجا ادامه دادم که در نهایت 8 سال رئیس گات هوایی این داپوس بودم که سعادت این رو داشتم که خدمت خیلی از خلوانان عزیز نیروی هوایی و افسران سرفراز قدافند و سایر رسته ها در نیروی باشه
00:20:12--->00:20:48
spkr_00: باید افتخار ما بود خیلی ممنونم امشب شب این عزیز سرفراس سرلشگر خلبان آلاقاست جناب عطایی چقدر زیبا گفتن من واقعا خیلی خوشحال شدم ایشون رو دیدم الان توی لایب بفهمید شما هرانچه که چون شما بیشتر از همه هم شما هم جناب شکرای فرد بیشتر از همه خاطره دارید برای همین انتخاب شدید که امشب افتخار دادید منت بر ما گذاشتید و تشریف رو بردید باید سرفسخاره بفهمید بشتنیم از شما راجع به این شهید والا مقام
00:20:49--->00:27:33
spkr_01: خیلی خوشحالم که در خدمت شما و دوستان عزیزم هستم بنده کچکتر از این هستم که در باره این شهید بزرگ دوار صحبت کنم. خیلی عزیزان والمقامی جلوتر از من میبایستید تشکمه بردم و در این برنامه لب شرکت میکردم. ولی خب همینطور که بشاره فهمودی این سعادت نصیب بنده شده. این شاید در خدمت میباشم. من متاسفانه سعادت این رو نداشتم که از نزدیک با این شهید والمقام در نیروی هوایی در سرویز خدمت داشته باشم این خواهد. اما چون تمام مدت ایشون در پایگاه اسفحان خدمت کردیم و من در تمام مدت در پایگاه شیراز خدمت میکردیم. هیچوقت در کنار هم این سعادت رو نداشتیم که قرار بگیم. اما وصف مدیریت ایشون و توانمنده ایشون در پرواز همیشه زبان زبان بود. همینچون که بابک عزیز فرموندن جناب امیر احطای عزیز فرموندن واقعا استاد بودن در علم فضانوردی و به خصوص هوافی مای افچاردن. اون روزی که این پرواز انجام شد من با جناب آدلی در پرواز بودیم اینها. میدونید که پرواز اسکورت کاروانها هم توسط پایگاه شیراز انجام میشد. هم توسط پایگاه اسفحان. بخشی از روز و پایگاه اسفحان پروازها رو تهکر میکرد. بخشی از روز و پایگاه شیراز. من یادم اون زمانی که ما بالن شدیم زمان نوبت پرواز بچه های شیراز بود که ادامه پرواز بودن برای اسکورت کاروانها در اون روزه به خصوص. 20 مرداد سال 62. ما که بخواستیم وارد منطقه بشیم من با شهید بزرگ بار تماس گرفتم. گفتم که ما بخواییم وارد منطقه بشیم. ایشون فرواده اینکه شما برید سخت بگیرید و با سخت کامل وارد منطقه بشید. ما در منطقه فیلن هستیم اینها. ما هم رتاعت کردیم. رفتم زیاد تانکل سخت با یکی زیاد نیاز نداشتیم. سخت مابقی رو گرفتیم از هواپیوم تانکل و سمت منطقه رو پیش گرفتیم. همین که بکدید کردیم به سمت منطقه. من هواپیوم های شهید آلقا رو در منطقه استایی پیدا کردم در رادا. بعد همزمان که هواپیوم هایشون رو پیدا کردم احساس کردم که چند فروند. اولش دو فروند بود بعد سه فروند دیدم. که به نظرم واحد که هواپیوم های دشمن هستن که دارن به هر این هوایی منطقه نرزیک میشه. با شهید تو رادیو صحبت کردم که انگار مهمان دارید. گفتیش که این شهید بزرگوار گفتن که دارم اشون. ما هم به سمت منطقه در حال پرواز بودیم اینها. حس کردم که این هواپیوم ها خیلی بیش از حد دارن به این هواپیوم هایی F14 ما در منطقه نرزیک میشه. مجددا در رادیو به شهید بزرگوار ارزیک کردم که خیلی دارم به شما نرزیک میشه. همونطور که جنوب عطایی در فرمایششون اشاره کردن ما در اون زمان سعی میکردیم به علتی که در موشکهای فینیکس در فایرینگشون در محدودیت بودیم کمتر استفاده بکنیم اینها. و از بقیه موشکهای مثل اسفرو و سایدواندر استفاده کنیم در درگیری های هوایی. این بزرگوار فرماده این که من میخوام با کچیگی به خدمتشون برسن. موشک سایدواندر بود. کچیگی موشک این موشک بود. بعد چند ثانیه بخدم بیسی ثانیه مجددا که به پرواز ادامه دادیم من حس کردم که این فاصله دیگه خیلی داره نزدیک میشه به این هوافامه های اراقی. فاصله شون به هوافامه افتواله خیلی نزدیک تر از این فاصله حتی این موشکی کچیگه هم میشه اینها. موجودا در رادیو خدمتشون ارز کردم خیلی دارن نزدیک میشه اینها. بلا فاصله بزرگ بار در رادیو برگشت کنم خواهش مکنم سکوت رادیو را رایت بفرماییم. من دیگه تسلیم فرمایش اشون شدم چیزی نگفتم. تا این جمله از رادیو شنیده شد دستانی نکشیده. حجمی از آتش رو در فضا جلوی هوافامه خودم مشاهده کرده. بلا فاصله در رادیو گفتم که دست مریضا خیلی زیوه عمل کرده. ولی متاسفانه جوابی دریافت نکردم. مجددن صدا زدم بازم جوابی دریافت نکردم. بلا فاصله با رادار بوشه ارتباط برقرار کردم که چرا هوافامه جواب نمیده؟ روح فریکانس دیستن مگر؟ که بلا فاصله متاسفانه راداروان بوشه ارتباط برقرار کرده. که واقعا دردناکترین شد خبری بود که در طول مسیر پروازی من در اون پرواز شنیدم. ای کاش هیچوقت نمیشنیدم این خبر رو. قمنگیز رو. دیگه همونطور که جنبا اطایی هم اشاره فرمودن خیلی دیگه منطقه به هم ریخت دیگه. واقعا منطقه به هم ریخت و بچه ها از هر طرف شروع کردن. صحبت کردن. سعی کردن که ارتفاع که به هم پایین در منطقه جستجور بکنن. که ببینن که چی هستش که ما هم تقریبا این کار رو انجام دادیم. اینها رفتیم ارتفاع پایین. ولی هرچی صدا زدیم هیچ اثری از عزیزان دریافت نکردیم. سخت منم در حال اتمام شد و ما برگشتیم به سمت پایگاه چون در همون زمان هم متاسمانه تنکر سختش گویا تمام شد و منطقه رو ترکد. تنکری در بالا نبودش که ما ادامه سخت بگیریم و ادامه پرواز بدیم اینها. و این خاطر تخت در زمان من از اون پرواز باییمون. همیشه یاد این بزرگوار رو جاوید میدونم. در قلبم همیشه هست. نه تنها ایشون. چندین نفر از خلوانان عزیز ما در آفهای خلیج فارس و همیشه دیلگون به یادگار واقعی موندن و این افتخاریست برای نیروی هوایی و کشور عزیز ما ایران که ما چه عزیزانی از این مرز و بوم حفاظت کردیم در طول هست سال دفاع مقدس. برای نیروی هست.
00:27:32--->00:28:24
spkr_00: شما میدونید که همشهری پدر من هستید منم پدرم زمت حمدان بود واقعا چقدر اون تهلهجه حمدانی که هنوز حفظش کردی دلنشینه من سر تظیم فرود میارم خدمت شما استاد بزرگ یعنی واقعا دانشمند این حواپی ما چون بحث کابی نقب حواپی مای افشارده همه این ماها میدونیم که یک دنیایی برای خودش و یک علمی میخواد که از احده هرکسی برای واقعا ساخته نیستونم شماهایی که اینقدر زیبا ره گیری انترسب و حالا این بحث این و حال اسبکت هایی که میدادید حالا من نمیخواهم خیلی تخصصی صحبت کنم ممنونیم شما خاطره دیگری داریم با شهید آلاقایی یا این که حالایی که همین خاطره بود نه ممنونیم
00:28:24--->00:28:38
spkr_01: نه متاسبونه همون توی خدمت رو از کردم این تنها در این پرواز بود که من با این بزرگوار تونستم مکالمه رادیوی داشته باشم اینها هیچ خاطر ایز متاسبونه با این بازدگوار ندارم
00:28:38--->00:28:49
spkr_00: با جناب مهنتی خاطره دارید چون جان باباکانم ارتباط خیلی خوبی با این شادروان جاوید نام دارن جان مهنتی محسن مهنتی
00:28:49--->00:29:52
spkr_01: بله بله خدا رحمت کنه محسن مهنتی رو یکی از هم دزمان و از خلبانان واقعا شجاع نیروی هوایی در هواپیمه F14 بودن واقعا ایشون هم نازمین بودن مثل بقیه ازان مثل عباس حزین بزرگوار مثل شهید بابایی مثل شهید خرشیدی شهید اقبالی خیلی از عزیزانی که اصلا می شو الان در خاطر هم نیستش اینها به روح بزرگوار همه عزیزان درود می فرستم روحشون شاد باشه من باز هم همون تا یکی ارز کردم سادر نداشتم با مهنتی عزیز پروازی داشته باشم چون ایشون در اسفحان پرواز میکردم و من در شیراز پرواز میکردم ولی از بچه های بسیار نیکی بودن در ستات وقتی که اومدم در دافوز در خدمتشون بودن من دانشون جوی بنده بودن در دافوز در خدمتشون سادر داشتم که بودن شخصیت واقعا والمقام و بزرگی داشتم سر تضمیم فرود میارم به روح این بزرگوار عزیز انشاءالله که روحشون شاد باشه
00:29:56--->00:30:18
spkr_00: من خیلی عذیتون نمی کنم چون می دونم برحال شالا شرایط دیر وقت هم هست ما پنج دقیق دیگه تایم داریم ما می خواستیم اولا که تشکر می کنیم از حضورتون همینقدری که یاد کردیم از این شهید ممنونیم ازتون خیلی بزرگواری کردید کلام آخر رو بگید تا ما این رنگ ها رو تقدیمتون کنیم
00:30:18--->00:30:42
spkr_01: سپاسگذاری میکنم از زحمات شما جناب مزندرانی عزیز و همه عزیزانی که دستاندارا این برنامه هستید دوستان رو جمع میکنید دوره هملیگر خاطرات کذاشته رو زنده میکنید واقعا سپاسگذار هستم اینها عرض سلامان مجدد دارم خدمت همه بزرگواران همراسان خودم اساتید بزرگوارم که در این برنامه لایف امشب شرکت دارم شب عزیزان بخواهی برای همه عزیزان آنگوی سلام
00:30:40--->00:30:56
spkr_00: بمونید یه لحظه خواهیش میکنم خیلی ممنونم ازتون لطفه فهمید زحمت بکشید یه رنگ تقدیم کنید و همسر گرامتون سرکار خانون مصفوق عزیزم
00:30:56--->00:31:00
spkr_01: رنگ صورتی را تقدیم ایشون میکنم
00:31:00--->00:31:28
spkr_00: رنگ صورتی را از تمام وجود تیمسار مسبوخ به خاطر زحماتی که در طول جنگ و در طول زندگی ایشون برای جان مسبوخ عزیز کشیدن بچه ها میگن پرچم حمدان بالاس حمدانی ها همه خوشحال شدن همسرتون هم حمدانی هستن؟ خیلی تهرانی هستن تهرانی هستن هم پرچم تهران و هم پرچم حمدان بالاس این رنگ صورتی تقدیم میشه به خانوم مسبوخ چند تا فرزند دارین؟
00:31:28--->00:31:54
spkr_01: من سه تا فرزند دارم. هم دو تشه شکلان شنو اسم بزنم بگیم؟ دختر مستادی دانشگاه هستن در دشته زبان انگلیسی. دکترهای زبان دارن. دو بوم هم دکترهای دارو سازی رو پشت سر گذاشتن. در حال فوق تخصص هستن. و پسرم که کچکتر ازبیشون هستش دانشگاه مهندس کامپیوتر هستن در حال حاضر.
00:31:55--->00:32:07
spkr_00: جون دلم سلام مخروس خدمتون سه تا رنگ تقدیم کنیم به این سه فرزند نازنین تون این افتخارای کشور
00:32:08--->00:32:15
spkr_01: رنگ آبی، رنگ زرد و رنگ سورک مجدد.
00:32:17--->00:33:28
spkr_00: رنگ صورتی آبی زر رو تقدیم می کنیم به این سعزیزی که قطعا افتخار شما هستن و واقعا خنده و لب شما میاد وقتی نامشون میاد یعنی این که فرزنده خلفی هستن مثل بابک جان مثل بچه های خانم مهنتی مثل بچه های خانم از کنم جان مازندرانی و بقیه دوستان خیلی ممنونم ازتون ما رنگ پرچم ایران و اقاب آسمان رو تقدیم می کنیم به شما مرد بزرگ جنام مسبوخ ازتون خواهش می کنیم ایشالا یه شب دیگه باز در خدمتون باشیم خانم مازندرانی رنگ ها رو تقدیم کردن به فرزندانتون منم اینا رو پین می کنم چون همسرتون قطعا میشتستن خانم مازندرانی رو ازتون خدمت شما خیلی ممنونیم که تشریف اردید این پرچم ایران رو از تمام وجودمون از صرف بچه های لایک و خود ما تقدیم می کنیم به همراه اقاب آسمان به شما مرد بزرگ به خاطر رشادتاتون در جنگ این ها نماده سمبولی که شاید عرضش آنچنانی نداشته باشه ولی عشق این بچه ها رو توی این وقت شب داره به شما نشون می ده که اینقدر شما رو دوست دارن همه این ها
00:33:30--->00:33:36
spkr_01: سپاس کنه از شما جرا و همزایی بزرگوازه هست همه از ازادی که در این برنامه امشب شرکت داشته از خانمه من
00:33:36--->00:33:55
spkr_00: خودم هم سپاسگزارم به خاطر این درس آماری که اینقدر زیبا به ما دادید چقدر لحظات خوبید کنار شما داشتیم درود به شرفتون تیم سپاسی سپاسگزارم بخیره یا علیمه دارم شب بشاره یه شب دیگه در حکمت تونیم با مفصل با برنامیزی از قبل درود به شما ممنونم یا علیمه دارم
نظرات
ارسال یک نظر