ویژه برنامه بزرگداشت سالگرد سرلشکر خلبان هوشنگ صدیق(پایانی)تیمسار حیدریان
00:00:00--->00:00:41
spkr_01: خیلی ممنونم از جناب امیدی از جناب عبو طالبی عزیز از جناب فرغانی عزیز از جناب نمکی عزیز و همینطور از سرکار عالی جناب تیمسار سرفراد تیمسار حیدریان عزیز تصییت میگم به شما خاطر سالگرد از دست دادن جگرگوشتون نوی عزیزتون بنیامین فرشته کچولو که واقعا قم بسیار کمر شکنی بود مخصوصا برای شما پدر بزرگش برای شهرام عزیز فرزندتون تصییت میگم و در خیلی مستیمون بفهمید خواهی شما
00:00:42--->00:01:27
spkr_00: ممنونم من هم عرض سلام دارم به حضور شما و اساتیت و پیشکسوتان بزرگوارانی که در لایف حضور دارند کلیه حاضرین همینطور به محضر شهده و خانواده شهده که حضور دارند در لایف و در نهایت عرض سلام و شادی روح بزرگمرد آسمان ایران مرحوم بوشنگ صدیق امیر بزرگوار بوشنگ صدیق من ابتدا یک عکسی اخیر یعنی یکی دو سال پیش دارم که در حضور این بزرگوار بودیم در خدمتشون نشنتون میدم اینجا ببینید
00:01:29--->00:01:44
spkr_01: ای جانم. یکم بگید وقت آها روحشون شاد. روحشون شاد. ای جانم. ای جانم. ای جانم برادپوره جناب سمدی. بله بله.
00:01:42--->00:07:49
spkr_00: بله بم. و ایشون هم جناب صدیق هستن. این هم جناب طالبزاده و جناب ابن یمین. و این هم بنده هستم اون هم احمد وزیری پشتر اما باشده. این درست قبلت. روح دون صدیق شد. خدا رحمتشون کنم. من در خدمتشون بودیم امروز در باشگاه حوپیمای کشوری و من اول یه چیز خدمتون ارز بکنم. درست یک ماه قبل از فوتیشون من باش تماس گرفتم. دعوتش کردم. دو بار تماس دعوتش کردم. بار دوم که زن زدم بهش صحبت کردم. گفت که اون هر جا من توی بومهن هستم با نوام. اینه که من ارز بکنم. خانواده بزرگوارشون هستن. اینجا من زمن ارز سلام به محظر سرکار خانم صدیق و همطور سرکار خانم پیسا خانم و گیتا خانم صدیق. ارز سلام دارم خدمتیشون و ارز تسلیت. انشالله که خداوان مادر بزرگوارشون رو حفظ کنه برایشون سایه. این بزرگوار سرشون محفوظ بمونه. این آخرین تماسی که من با ایشون گرفتم این بزرگوار باید گفتن که من بر میگردم انشالله الان بومهن هستم با نوام. برگردم میام در لایبتون شکر میکنم. که قسمت نشد و ایشونو ما از دست دادیم. بزرگ مردی بودن. سالار مردی بودن. انقدر موردشون این بزرگوارا گفتن که من دیگه شرم دارم. دیگه بیشتر از این چون واقعا خاطرهایی. من ایشون در سال پنجا هفت ما سطوان بودیم. ایشون سرگرد بودن. فرمانده گردان 62 شکاری بودن در پایگاه بوشهر. ما در گردان 61 بودیم. فرمانده ما مرحوم فاتح چهر بود که ذکر خیر اون بزرگوارم گفتن. همطور جناب ابو طالبی و جناب نمکی از بزرگواری هر دو این عزیزان گفتن. این امیر حوشنگ صدیق اول فرمانده گردان بودن اونجا در گردان 62 شکاری بوشهر. و بعد شدن فرمانده پایگاه همونجا. و ما باز هنوز در خدمتشون بودیم. و اینی که گفتن واقعا امیر ابو طالبی واقعا در یک برهه بسیار سختیشون فرمانده پایگاه شده. اوج بوه بوهه بلبش و بازی. یعنی ادای حکومت چیز میکردن که میخواهیم ارتش توحیدی بشه. درجه نه نباشه. یکی دوتا اونجا همون توه چیز اعلام کردن. یکی دوتا از بشه درجه داره میخواهن بریم رئیس جمهور بشن و فلان و فلان. به ما نداله ما کار با اون مسائل نداریم ولی منظور این بود که ایشون در یک شرایطی فرمانده پایگاه شدن که بسیار مشکلات شدیدی درگیر بودن با ایشون. و این انسان شریف با متانت با مدیریت با بسیار متین و سرفرازد و از تمام این مشکلات همهش سردر آورد. و بسیار خوب توانست خیلی از مشکلات رو حل کنه و فرمانده پایگاه بود همزمان ایشون خودش در تمام پروازهای که ما میرفتیم ما کابی نقب بودیم، صدوان بودیم ایشون خب سرگرد بودن که بعد هم سرهنگ شدن فرمانده پایگاه شدن این ارز میکنم خدمتون که ایشون بسیار فعال در تمام پروازها شرکت میکرد در تمام برو مرزی ها شرکت و در پرواز هم واقعا یک اسوره بود در جنگ که بی نظیر بود در پرواز هم حوف ما تو دستش موم بود حوف ما در اخیارش بود این کاملا حوف ما در اخیارش بود و این انسان همزمان با چه مردان بزرگی ما اونجا داشتیم که امیر بزرگوار فریدون سمدی بود امیر بزرگوار فریدون براتبور بود اینا همه شون تاپای نیروعبایی بودن امین عزیز بزرگوار من رضا لبیبی این بزرگمردایی که همزمان در اون پایگا بودن در بوشه بودن اینا قدرت خواه آسمان ایران بودن و اینا کسایی بودن که مشت کبیدن تو دهن صدام و صدامیان و اینا باعث شدن که اون تخیلی که اون فکر میکرد ارتش از هم پاشیده شده واقعا ارتش نابود شده و اون میتونه بیاد سبحانه رو کرماشا و نهار تیران و شام رو در مشت کفت بکنه که واقعا بهش ثابت کردن که نیروهوایی اون زمان با با سه نیروه هوایی دریای زمینی می جنگیدیم و این بزرگمرد اون زمان فرماندهی پایگار وقت داشت امیر خوشنگ صدیق کسی بود که واقعا ما بهش افتخار میکردیم و افتخار میکنیم الانم برای اشادی روح این بزرگمرد من از همه عزیزان تغازهای ختمی فاتحه برشون دارم انشالله روحشون شاد باشه انشالله خدوان عمر با عزت به خانوادش بده به خانمشون بده دخترهای عزیزش و همه شون سرفراز باشند و سلامت انشالله با امیدان
00:07:51--->00:08:38
spkr_01: سپاسگزارم. ضمن این که سرکار خانوم صدیق، پریستا صدیق برایش از شما تشکر کردن و همطور خانوم حمیده صدیق و خانوم گیتا صدیق میگن که پدرشون جانشین فرمانده بوشه و فرمانده پایگان مهراباد بودن. همینجا هم خانوم شیرین شیراغایی عزیز دختر فخر آسمان ایران تیمسار شیراغایی هم عرض تحصیت داشتن به خانوم حده محترم و بزرگ صدیق در یک کامنتی دیگهی یک کامنتی هم فرصدن که با سلام خدمت اموی بزرگوار که و مرس هیدریان براتون بهترین ها رو از خدای متعال آرزو مندن و تحصیت میگن بابت بنیامین عزیز شیرین شیراغایی
00:08:40--->00:10:35
spkr_00: ممنونم سپاسگذارم از شیرین عزیز که دختر مهربانم و پدر بزرگوارشون شیرمرد آسمان ایران از ایشونم سپاسگذار هستم. بله ما دیروز سالگرد ختم بنیامین ما بود که شهرام من تنها یه فرزند داشت یه پسر داشت در سن همون 6-7 سالگیش در اثر قرخ شدن در رودخانه ما رو داغدار کرد و رفت و من فقط میتونم بگم شما که شهرام ظرف چهر روز تمام مواجد سفید شد. تمام مواجد سر و صورتش. داغ و سنگینی بود اما باز خدا رو شکر خداوند دو تا دختر عزیز و مهربان بهشت هدیه کرد ترمو و ترنج دو تا نازنینی که الحمدلله الان آشیانش رو گرم کردن خدا رو شکر کردن. و من سپاسگذارم از همه عزیزانی که در این رابطه محبت کردن و تسلیت گفتن و انشالله که همه شون عمد با عزت داشته باشن. جورتن شما بفهمید. بسید از امیر بزرگوار ابو طالبی هم همینطور سپاسگذار هستم و از امیر بزرگوار نمکی خستارهای پیش کسفت من. این ها هم واقعا مخصوصا امیر ابو طالبی به قول ایشون هم در آسمان شهامداش هم در زمین. و چقدر زیبا انتقادشون میگه من الان اینجا نشستم خدمت شما یه چراقوبه هم وقال لسه. یه چراقوبه گذاشتم و که اگه بغرفت علی رزم زهیرو اینجا پیدا کنم با این. و این
00:10:36--->00:11:14
spkr_01: آقا واقعا متاسفم برای این روزا متاسفم برای این روزای کشورمون که این اتفاقا داره میفته متاسفم برای این بیکفایتی مسئولان دولت که در این روزها دارن اینقدر دیگه پروی رو از حد بدر کردند و حالا چون دارن میرن میخوان بالاترین ضربه رو که ما یادمون بمونه که از بیکفایتی بعضی از مسئولین که واقعا حالا وزیر محترم این چنین اون یکی اون چنین اون یکی وزیر اون چنین ایداده بیداد بفرمایید
00:11:13--->00:12:10
spkr_00: یک مثالی قدیمی ها داشتن نمیدونم شما نشنیدی قدیمی ها میگفتن خر خودتو بده کرا خودت بشین سر را ما الان اینجی شدیم خرمونو دادیم کرا خودمو سر را نشستیم برق اون عزیزان دارن استفاده میکنن بزرگوارا من دلم برای اون بدبخت های بیمار ها میسوزد دلم برای اون خودستانی ها میسوزد دلم برای اونهای که تو گرمای و وحشتناک مریض هستند اکسیژن وصله بهشون دستگاه های مربوط به سلامتیشون وصله بهشون اینا در چه شرایطی هستند مردشور این بیتکوین ها ببره که این ها دارن انقدر روش چیز کردن مردشور چین ها ببره که بیتکوینش را باید از ایران استفاده بکنه و دو دششمن ملتی را ببره که
00:12:15--->00:13:16
spkr_01: دخترهای این اقاب بیبدیل آسمان فرمانده نیروی هوایی به همراه کپتان فرزند پسرشون که خیلی ارادت داریم از شما تشکر میکنن همسر گرامشون از شما و همه میهمان های امشب که محبت کردن در رویت با جناب صدیق صحبت کردن ممنونن جماب وایزی عزیزم هم دوست دارن تو لایف باشن تیمسار حسن وایزی اگر که آماده حسن یه کامنتی بنویستن من در خیمت هم اگر نه که حالا به خاطر زیغ وقت گفتن که بعدن ولی دوستشن یاد کنن از تیمسار صدیق برحال ما سلام خدمت سلام خانمده وایزی و تیمسار وایزی رو از کانادا خدمت جناب سرکار خانم صدیق و فرزندانشون میرسونیم به همینطور جناب ایزست های عزیزم که ایشونم به خانم صدیق و فرزندانشون سلام رسوندند و تصدیت بفهمیده سلامیده
00:13:17--->00:14:42
spkr_00: علی رزا جان من یک تغاظایی دارم از امیر ابو طالبی امیر ایزت ستا و همینطور امیر بزرگوار و همن فرغانی ما دو تا دیگه از بچه ها رو داریم دو تا از خلابان هایی که بسیار بسیار عرضشمند یعنی میخوام بگم اینا ببینید ما اصوره هایی مثل محمود اسکندری رو تازگی خدا عمر شما بده با این بچه ها علی رزا نمکی و امیر ابو طالبی که این اسم ایشون رو دوباره از گمنامی آوردن بیرون ما هنوز هم داریم علی رزا ما الان قاسم گرچین داریم ناصر قازمی داریم این ها هم ردیف همکار هم دوره هم تراز بودن با این بزرگوار ها با این امیر براتور با اون مرحوم اسکندری نا من تغاظان دارم که به نه میدعوت کنیم از من شماره شمیدم امیر ناصر قازمی رو همینطور قاسم گرچین اینا اصوره هایی هستن اصوره هایی هستن که هنوز زندن و در قید حیاتن الحمدلله انشالله بتونه اینا رو هم دعوت کنیم بیاریم
00:14:47--->00:15:09
spkr_01: من میخوام به خدمت شما بگم جموازی بیان تو لایف میخوام خدمت شما بگم امروز من با جناب کازم ناصری صحبت ناصر کازمی صحبت کردم عذر ازخواهی کردن که نمیتونن بیان بیان تو لایف لطفا بله همین من باشی کردن ازخواهی کردن که نمیتونن بیان
00:15:11--->00:15:16
spkr_00: در دیم
00:15:21--->00:15:35
spkr_01: به خاطر همین موضوع گفتند حالا این که چرا ما با این اصوره ها من این چلین کردیم تیم سار جای متعصف داره که با این اصوره ها که باید تمثالشون رو باید
00:15:21--->00:15:25
spkr_00: به خاطر همین موضوع گفتند حالا این که چرا
00:15:35--->00:16:12
spkr_01: تندیسی از تلا ازشون درست کرد و بر سردر تمام شهرهای ایران نصف کرد که دروازه شهرها که مردم ببینن اینها کی بودن از جمعه تمام شماها که توی این لایب امشب بودید جناب صدیقها، جناب ایزستا فرغانی، جناب وایزی، جناب کازمی، جناب سعیدی نمیدونم آقای لبیبی هر کدوم از شماها رو ما بیم اسم ببریم هر کدومتون یک توماری از واقعا کتاب ها رو باید راجبتون نوشت بفهمید
00:16:13--->00:19:07
spkr_00: من ارزو کنم خدمت ببین یکی شخصیت بزرگواری مثل بامنفرغانی به خاطر کار درستش به خاطر صداقتش به خاطر جدیت در کارش کوبیده شد توجه کردی و دل شکسته شد به اون صورت به قول خودش اینطوری رفت این رسمش نبود این رسم انشاءالله از بین بره الان شما علی رزا فرخی رو میشناسید پیش بامنفرغانی اونجا بگو علی رزا تیومر سیدریان برای چی یه بار مورد قضب واقع شد علی رزا فرخی با یک فرمانده پایگاهی که اسمشو نمیبرم رفتم تو سی بی ها پیما رو تیکپاره تمام خورد چیز آوردن پایین من رئیس بازرسی بودم یعنی اینکه ارزو کنم زنده از پیش بامنفرغانی اونجا بگو علی رزا رفتی یا نه رفتن تو سی بی دوتا اطلاع خلبان خب من وقتی گزارش کردم اینو ستاد که اینه همچی سانهه همچی چیزی پیش اومده مدت ها مورد قضب واقع شده و طرف فرمانده پایگاه و دشمنیش تا آخرین روزهای چیز من خدمت من ادامه داشت برای من اینها دردهای نهفته این خلبان ها هستش من در پایان میخوام یه قطع شدی رو مال قیصر همین پور شاید شنیده باشی از بچه های رزن همدانه براتون بخونم و از خدمتون رو برم میگه یاد دارم در قروبی سرد سرد میگذشت از کوچه ما دورگرد داد میزد کونقالی میخریم دست دوم جنس عالی میخریم کوزه و ظرف سفالی میخریم گرنداری شیش خالی میخریم عشق در چشمان بابا حلقه زد آقابت آی کشید و بغزشکست اول ماه هست و نان در صفره نیست ای خدا شکره ولی این زندگیست سوختم دیدم که بابا تیر بود و تر از او خوهرم دلگیر بود بوی نان تازه حوشش برده بود اتفاقا مادرم هم روزه بود صورتش دیدم که لک برداشته دست خوشرنگش ترک برداشته باز هم بانگ درشت پیر مرد پرده اندیشم را پاره کرد دوره گردم که نقالی میخرم دست دوبوم جنس عالی میخرم گرنداری شیش خالی میخرم خوهرم بیروسری بیرون دوید گفت آقا صفر خالی میخرید
00:19:11--->00:20:20
spkr_01: ایداده بیداد درود به شرفت آقا جگرمونو واقعا خون کردی واقعا هر کلمه ای از این شعر پیزار رو یک معنی پشتش بود درود به شرفت این سال سرکار خانم پریستا صدیق از سرف خانمده صدیق همه شما ها تشکر و سپاسگزاری می کنن به خاطر برگزاری این لایب در ارتباط با یاد بود پدر عزیزشون امیدوارم می فرمان امیدوارم همگی شما عزیزان همیشه سربلند و سلامت و در پناه خداوند باشید ما هم برای خانمده صدیق آرزوی سبر و سلامتی می کنیم سایه مادرتون بر سرتون مستدام سایه برادرتون بر سرتون مستدام خوهران عزیز صدیق امیدوارم که خداوند بهتون اینقدر شادی و خوشی و سلامتی اعنایت بکنه که برحال این غم و اندوه نبودن پدر یه مقداری براتون قابل تحمل بشه که نخواهد شد بفهمید
00:20:22--->00:20:41
spkr_00: قربان تو بزرگ وار من خداحافظی میکنم از خدمت شما سپاس گذارم ممنون و مزید که فرصتی شد و از حضور همه عزیزان و خصوص خانواده معترم امیر روشنگ و صدیق خداحافظی میکنم و با خدای بزرگ میسپرم همه تو خدا نگه دارم
نظرات
ارسال یک نظر