امیر سرتیپ خلبان🇮🇷 🦅ارسلان خادمی 🦅🇮🇷(بخش نخست)
00:00:00--->00:00:30
spkr_01: ندیدم ولی ما شالله بله بلند قامت که هستن از هر ما شالله سلام سلام عزیزم باورتون نمیشه تیم سار همش توی زبونم میچرخه این مرد رشید بلند قامت آسمان ایران زنیم من نمیدونم دوست دارم قدرتون چقدر قربان من سد و هفتاد و پنج سار ما شالله درست هم گفتم دمیش هم گیا درست برسیم اتیم ساره
00:00:30--->00:02:33
spkr_00: قرآن شما با دروت و خست نباشید قدمت شما عزیز دل که من تازه متوجه شدم شما همهوا پیبایی من بودین و من قبلن نمیدونستم که شما خلبان افشارده بودین پرزد جای بسی خوشبختیه با سلام قدمت پری جان عزیزم پری مازندرانی که از وقتی که ما روی که نیروی هوایی به پیشونی من خورد از ابتدا ما با هم بودیم تا انتها یعنی از ابتدایی که ما اینجا آموزش شروع کردیم دانشکرده خلبانی رو بعد اعظام به امریکا شدیم بعد در امریکا فقط تنها جدایی که شدیم شون در لافلیتشی فردن ما هم رفتیم ونس بعدش برگشتیم هواپیمای فنجه ای و بی و هواپیمای ای و فف دورهاشو دیدیم بعدم با هم منتقل شدیم به اسفحان و هواپیمای افشاره بنابراین سلام خاص من خدمت فریجان عزیزم و خانواده محترمش و خصوصا شروین گل پسر عزیزم سمینم اینجا سلام میرسونم قربان شما زنده باشین سمینم سلام بکنم زنده باشین و همچنین سلام میرسونم سلام بکنم خدمت رویجان عزیز که در زمانی که ما افشارده بودیم در تمام مدت در خدمتشون بودیم و ابتدای جنگ تا انتای جنگ با همدیگه بودیم توی پرواز و سلام بیجه دارم خدمت خانواده محسن مهنتی عزیزم مرحوم محسن مهنتی عزیزم در آن موقعی که کازمیان عزیز صحبت می کردن اینجا متوجه شدم که ایشون با همراه بسید که فرزندان گلشون دوتا دختر گلشون توی لایف تشریف دارم پس سلام بیجه دارم خدمت خانواده مرحوم مرحوم
00:02:17--->00:02:27
spkr_01: موقعی که کازمیان عزیز صحبت می کردن اینجا متوجه شدم که ایشون با همراه بسید که فرزندان گلشون دوتا دختره گلشون
00:02:37--->00:02:43
spkr_00: هر سواد که من نبیدونم چقدر من وقت دارم چجری بیتونم شروع بکنم سراغور، سراغور، سراغور، سراغور
00:02:41--->00:03:01
spkr_01: فراقور، فراقور، فعلا که یه ساعت یک ساعت و نیمی وقت دارید، حالا بیشتر امای خواستی در خیلی متران چون جام کازمیان هم، از خواهی میکنم اگر صحبتتون قطع بارم، جام کازمیان هم یک ساعت و نیم وقت داشتن و بهشون وقت دادیم، باس احترام به شما، یک ساعت و نیم به شما وقت داشتن بفهمید خواهیشم
00:03:03--->00:18:29
spkr_00: بر هر جد با سلام خدمت ترابی عزیز بس این که شنم تیمسار ترابی عزیزم در اونجا مشغول هستن اینا سلام خدمت همه دوستان البته خانم ها آقایان که این لایو دارم تنباشا میکنم سلام مخصوص خدمت همشون دارم ارشوت که اجزای بدیم من برم رزومه اخ خودم شروع بکنم من متولد دوی هفته هزار سیستد و سیده کرستم در شهرستان سرابرود گرمزار ارشوت که از بچگی علاقه خاصی من داشتم به پروازه اجزه بدیم که من ابتدایی رو در اونجا گذرم در دوره دویرستان و ما در اونجا گذرم در شهر آرادان من که کنم معرفه به حضور امگان باشن باشه که آرادان کجا هست در اونجا این دوره متوسط داره گذرم در اونجا این دوره متوسط داره گذرم و برای دیپلوم ماجرت کدم به تهران در بیرستان الهی نازیابان برای در سال 49 دیپلوم اونجا گرفتم 45 و برای مدتی عرض شود که کلاس تقبیت کنکور درکتر هشترودی رفتم درکتر هشترودی اون موقع تو میتونیم میدونیم کجا هستم تو کافترستیم بله بله برای مدتی من برای تقبیت کنکور اونجا رفتم و به دلیل اینکه یک علاقه خاصی من به خلبانی داشتم و من یادم اون موقع که 16 یه 10 سالم بود اگر اشتباه نکنم آپولو 11 پروازی داشت رفت به کوره ماه و موقعی را دویو ترانزیستری داشتید که دائم گوش من بود و اگه خاطر تون باشه نیلا را به سرانگلتی ناظری مایکل کالینسی پرواز کردم به کوره ماه و دائم در این گوش من بود و همیشه هم موجه میشدم که پدرم دادیداد میکرد که چه خبره مگید مخوام عرض کنم خدمتون من در از ابتدای علاقه خاصی نسبت به عوییشن باشتم یا به پرواز داشتم به همین دلیل عرض شد که من دویرستان دکتر هشتردی را ترک کردم من دکتر هشتردی رای که برای تقلیت کنکور میرفتم ترک کردم و رفتم به نیرو هوایی ابتدا به ساکن راهم و شاید نمیدونستم چجوری انتقاب بکنم من دفتم برای هنرجوی هموفری یه چیزی حرورش سه یا چار ماه شاید دوره بیمتی من نزدیک به اطمام بود همزمان شد با زمانی که دانشگده خالبانی درخواست کرد که هر کسی تونیر هوایی هم هست میتونه بیاد دانشگده خالبانی امتحان بده و بیبری دانشگده خالبانی و بره بره پروست این من به آرزی خودم رسیدم و رفتم عرصبت که امتحان ددم و بدون این که اصلا قسمت مربوطه من که اون موقع گردان چارده آ بود در دوران هنرجویی بدون این که اصلا فرمونده گردان هم در اطلاع داشته باشه من رفتم ماینات مدادم همه کارها تموم شد عرصبت که سردوشیره که من اونجا گرفتم منتقل شدم بدانشگده خالبانی موقع که دانشگده خالبانی اومدم عرصبت به دلیل این که خب من چون تقویت کنکور رفته بودم و زمانی هم که تحصیل می کردم علاقه خاصی و زبان انگلیسی داشتم بنابراین این مواجه شد با برسیه ی فراوونی که اومد برای کسایی که باید اعظام بشن به خارج از کشفر برای دوره خالبانی این بود که من تو امتحان شرکت کردم برای من سال پنج و یک بار دانشگده خالبانی شدم تقریباً اوائل پنج و یک بار دانشگده خالبانی شدم شاید من به سال دوم نرسیده بودم که امتحان دادم به نوبه ای سی اله آوردم و قبول شدم عرض شده که و آماده شدم که برم در گردان قل مرهی به هواپیمای پایپر پرواز کردیم برد اومدیم با یک سری از دوستان عرض شده که اعظام به خارج از کشفر شدیم این دوستان و مرلون یه سریشون یادم هست مسئول علیه یعنیددگی عزیزم و رضا یاوودی رضا بن جواد طالبی پروز حاتمی خدا بیا مرز شهید پروز حاتمی و یه سری از دوستانی که متانجه تو زینم هست ما با هم اعظام شدیم به خارج از کشفر ما با هواپیما 747 اعظام شدیم به خارج از کشفر و بنابود که ما در فرودگاه لندن یک شب بمونیم و بعد از لندن بریم برای امریکا ما در حین پرواز کنجا داشتید برفتیم من نمیدونم حالا این ایده کدومی که از دوستان بود گفتن که بهتر از بهمندار بخواییم که به کابتن هواپیما اطلاع بده ما یه سری دانشوی خلبانی هستیم میخواییم بریم به خارج از کشفر اگر میشه امکانه اصلا داخل کابینه ببینیم و مهماندار رفت و اون کابتنه که من هرگز اشون رو فراموشتی میکنم یه انگلیسی بود که سنی حوله اوش پنجاه سال داشت گفت بهش رو بگوید دوتا دوتا پیان و کابینه خلبانه ببینم من با مسعود علی مددی عزیزم دو نفری موندیم و آخرین نفر رفتیم داخل کابین و گفتیم شاید بتونیم لندگی جنب ببینیم و موقع که و موقع که وارد کابین ما شدیم خب ما افتدا به ساکر تنها چیزی که از کابین در نظرمون بودید هواپیمای پایپر بود با یه چند تا اینسترومنت بسیار ساده موقع که رفتیم داخل کابین هواپیما 747 خب این همه اینسترومنت سیرکت پریکر این همه دستگاه ها برای اولی بار یه همچنی را لطه ترس بمونده است برگشته بهش گفتیم که سر are you working with all these switches یهو برگش گفت یهو مای سان all these switches working automatically even this aircraft even this aircraft will land by autopilot autopilot ما انگر خوششانس بودیم من با مسجان علی مددی که توی کابین بوندیم و زمانی که از دریای ما انشرب میشدیم که توی پولدگاه هیسرویلند بکنیم به اوتوپایلت حالا یا به خاطر ما بود یا اوتولندگ اوتولندگ بازالت بخواب یا جز ریکارمنتشون بود یا اینکه واقعا به خاطر ما انکار کرد و نشست و ترس ما اون لحظی ریخ واقعا من هرگز این کابتن انگلیسی رو فراموش نمی کنم اسمشون یادتون نیست نه خیلی نه خیلی نه خیلی اسمشون متاسفانه یادم نیست برشت ما رفتیم یک شب تو لندم موندیم از اونجا هم فردا پرواز کردیم به سمت امریکا مطمئنم خودتون میتونین البته ده میدونم شما خارج از کشورد دوره دیدین یا نه نه ما متاسفانه متاسفان نشد بله ما رفتیم توی لکلند یعنی سال اواخر پنج و یک من از ایران رفتم و تقریبا فکر کنم میشه هفته دو چار ملادی اگه اشتباه نکنم یا هفته سه ملادی یا چار ملادی وارد لکلند شدیم و کلاس ما شروع شده کلاس زبان که باید بریم زبان امتحان بدیم و به دلیل اینکه اون موقع من موقع که وارد لکلند شدم من سنم یه چیزی در حدوده بین 20 تا 21 سال بود و خیلی جوان بودم این بود که بیشتر اون بچه هایی که الان من فکر کنم دوستانی که دارم میشنوند یادشون هست ما اونچا میرفتیم چون جوان بودیم بیشتر دوستش دیم تو سمنتونی بیشتر ببونیم آخه به دلیل اینکه خواب خوش به اون میگذاشت بنابرای یه خود که هلی میکردیم تو امتحان دادم اون موقع افسر رابط ایران کلالل سمینی بود که مطمئنن مورده خدا رحمتش کنه متوجه این مسئله شد اومد یه التیماتوم داد گفت اگر تو این ازبای تو این امتحان ایسیلی که داره انجام میشه اگر نمره هر کسی اوورد اعظام میشه به ویست در غیر این صورت باید برگرده به ایران شد که ما شرکت کردیم با نمره بسیار خوبی قبول شدیم من بودم با یه سری از دوستان دیگه که حالا اسمشون رو بعدا خیدت شما ارز میکنم ما برای اولین گروه بودیم که هواپیمای پراپلر رو دیگه به بیس دارفتیم چون تا اون موقع که زمان ما بود سال 73 یا 74 اقلب دانشجوها زمانی که نکلن کارشون تنمی شد میرفتن بیس های مختلف و هواپیمای ملختار رو اونجا پرواز میکردم برای اولین بار پایگای هندو در زیر لکلن هواپیمای ملختار رو اونجا بردن و به ما گفتن که آقا شما اینجا پرواز کنین و هر که تونس سلو بشه میتونه به بیس بره که ما رفتیم اونجا هواپیمای تیپورتیبان پرواز کردیم 15 ساعت و من 15 ساعت سلو شدم و آماده پخش شدیم به پایگای مختلف که اون زمان یادم از فریجان مازندرانی و در پایگای لافلید و ماها منتقل شدیم به پایگای ونس ونس ایر فورس پیز تو شهر اینید اوکلاهوما اینایی که ما با هم رفتیم تو پایگای ونس من بودم رزا داودی عزیز بود و شهید فروز آدمی از خلبانهای فنشی بردن در بین جنگ شهید شده ما ستا رفتیم پروتگاه توی ونس دورمونو دیدیم بسیار دورای خوبی بود تو تسیه هفت من مجبور شدم حتی یه راید اضافه بگیرم به دلیلی که یک استادی داشتیم زیاد از ایرانی ها خوششنه می اومد بنابراین ما مجبور شدیم حتی یه راید اضافه بگیریم که دورمونو تموم کنیم من در مجروم نوت ساعت تسیه هفت پریدم بعد رفتم به برای هواپر مای تسیه هشت که معلمی داشتن بسیار خوب شایسته آقا و قیلی هم از اینوی ها خوشش می اومد دوره هواپر مای تسیه هشت بایشون تمام کرد مثلا بیست ساعتم من تسیه هشت بریدم عرض سبت که بعد ما فارغ و تحصیل شدیم در اواخر ماه سال پنجه و سه و آماده شدیم که برگردیم بیران اون موقع البته دانشوهایی که ما شاید جز آخرین گروه های بودیم که باید بر میگشتیم ایران یعنی باید تسیه هشت رو تمام میکردیم یعنی بایدیم تو ایران تو مراسم گرفتن دریجه شرکت بیکردیم و مراسم انجام بشد تو ایران افسر بشدیم ساتان 2 رو تو ایران بشدیم بله بله ساتان 2 رو تو ایران بشدیم ما آمدیم این دوره رو گزرندیم تا این دوره رجع و عرصبت برنامه درجع رو گذاردیم تا به عید رسید اوائل عید سال 54 بود که ما شروع کردن تقسیم کردن فارغ و تحصیلان خلبان و به فارغای مختلف که یک سری از عزیزان رفتن افورد و دوست و همدوره من رزا داودی زیارانی با همراه حسن امدانیان اینا رفتن 330 تون تنباید باشتن برن هوافیمه اتراوری و من با شهید فروز آتمی منتقش شدیم به پایگاه وحدتی برای پرواز و هوافیمه افقنج ما سال 54 رفتیم در پایگاه وحدتی وحدتی اون موقع پایجای چارم شکاری برای پرواز و هوافیمه افقنج ای این بی ای جان ما یه گردانی بودیم 23 نفر چون جمع شده بودن دانشوها تعداد 23 نفر که این 23 نفر باز فروزان مازندرانی که الان حضور درن یکی از این ازا بود و به اضافه سایر دوستان دیگه که یادی بکنیم از شهدهای عزیزمون توییتوره شهید توکلی عزیز شهید منصور آزاد و شهدهای دیگه که توی جنگ اینا بودن توی جنگ شهید شدن الان من نمیتونم شاید حضور سن ندارم من اصومیش رو نوشتم اینچا خواهش مند بله مثل شهید بیجن بکممدی جواد پویان فرعزیز جمشید اوشال شهید ابراهیم توکلی ناصر باقلزاد محمود جدیدی عزیز همتی شیرفکر همتی کازه ما رسولی ما جز گروه 23 رفره بودم که رفتی برای آموز چه روابی مای F5A و B منطقه همزمان زمانی که ما میپردیم F5A و B C5 نیروی هوای امریکا میامد لند بکرد توی پایگاه چارم و از توی C5 هواپیما میابردن بیرون هواپیمای جدید که بردن هواپیمای F5A و F بود بدون بال دیگه درسته؟ بله بله بالا وست بود به بقلش به بقل وست بود میابردن اونجا بعد اونجا موطیفیکشن روش انجام میدادن و بالا رو وصف کردن و عرضت با C5 هواپیمای F5A و اگردن به پایگاه چارم چارم ما چون دوره آموزشی F5A و B رو میدیدیم و هنوز شاید دوره منالا مزوری سن ندارم تموم شده بود یا نه شاید چه فتریجان بازندارون یادش باشه که چاید تموم کرده بودیم یا نه به ما گفتن که بهتر شما بمونین هواپیمای F5A و F5A و F5A برباز کنیم ای چند ما تقریبا آسی شده بودیم چون یه سری جوانی که از امریکا آمده بودیم رفت بودیم پایگاه چارم و پایگاه چارم هم یک سری محدودیت هایی داشت و همیشه ما اصیانگری می کردیم من یادم هست که ما رو تنویز یاد بیکردم به دلیل این که ما اقلب اقلب بچه ها شبهای پنشنبه تا پنشنبه پرغاز شدیم پنشنبه میوادیم پهران 718 کلومترارو دوباره جمعه بر بیگشتیم جمعه آخر شب بر بیگشتیم که صحب شنبه بتونیم اونجا باشیم این بود که تنبیهات خیلی زیاد بود بعضی موقعا گیر میامدید دشتنگی آدمه که تیمسار روحانی هم موقع فرمونده پایگاه بود در یه بریفینگ صبحگاهی کنید بابا اینها هنوز خالبان نشدن اینها بچه هم یعنی خدایش هم سن ما اقلب توی سنه 23-4 سالگی بود شاید هم 22-3 سال گفت اینها بچه هم هنوز اینها خالبان نشدن اینقدر اینا رو تنبیهشون نکنی اینا بیره تو پرونده شون مشکل ساز میشه براشون به هر جد این دوستانی که همه با هم بودیم دوران F5 ای و افم پرواز کردیم و تموم کردیم که جا دارید من یادی کنم از معلمای عزیز ما که در هواپیمای F5 بودن از مرحوم بهرام غانهی که خدا رحمتشون کنید کامران جناب حسین هاشمی ده خارقانی شهید قلام رزایی عزیز حمید قد جناب جامممدی عباسی نجاد عزیز بله عباس نجادی عباس نجادی عزیز بله بله و دیگران که من الان جناب ده خارقانی هم فکر کنم اس بردم بله و دیگران که الان من شاید خود جاممازند دارن
00:18:28--->00:18:31
spkr_01: خود جام مازندرانی خود جام مازندرانی
00:18:31--->00:18:36
spkr_00: جناب مازندرانی با ما عنوان شاید پرواز بیدید
00:18:35--->00:18:38
spkr_01: آه برشتیش، آنشان از ساتیت رو میگوستیم بله بله
00:18:37--->00:22:46
spkr_00: بله بله من اصادی داشتم ارزوید من مذرد میخواد من مذرد من هم کلاسی ها را عرض کردم من کلاسی همون شامل مازندرانی عزیز بود مرحوم ناصر رفیق بود شهید ابراهیم دلحامید بود دلحامید بود شهید منصور آزاد بود شهید بیشنه بکمحمدی بود جواد بویانفر عزیز بود جمشید اوشال عزیز بود شهید ابراهیم توکلی بود اینا ها اغلب ببینین اغلب توستان ما شهید شدن شاید هم دورای ما بیشترین شهدار تقدیم این انقلاب و این جنگ کردن روحشون شاید بشین شد روح همگی باقی شد محمود جدیدی عزیز بود جلاب شیرفکن حمدی بود کازم محرسین بود اینا هم دورای ما بودن که این دوره رو میدیدن ولی معلمین ما آقای جام محمدی بود حمید قط بود شهید غلام رزایی بود عباسد جادی بود فرمونده پایگاه تیم سال روحنی بود و فرمونده عملیاتم سرهنگ کیفان بود که ما دوره رو گزراندیم و در اواخر سال پنج و پنج عرض شده که فارغ رو تحصیل شدیم فارغ رو تحصیل شدیم و ما تقسیل شدیم به پایگاه مختلف یک سری به پایگاه بوشر و من به اضافه یک سری از دوستان منتقه شدیم به پایگاه دوم شکاری دبریز عنوان خالبان اکتیب هواپیمای افتنج ای ما پنج و پنج اواخر پنج و پنج منتقه شدیم به پایگاه دوم شکاری عرض شدیم که اونجا عنوان خالبان تاکتیبی در گردان 22 انجام وزیفه می کردیم و پرمونده پایگاه موقع سرهنگ خامنه ای بود عرض شدیم که ایشون انتقال پیدا کرد به پایگاه چارم شکاری یک سری رو با خودش اوتوماتیک از پایگاه عرض شدیم که منتقل کرد به پایگاه چارم که این نفراتی که من بودم یکی تیمسار تیمسار آزاده عزیز غلام رزا یز بود و فریدون طالب دوست بنوان افزار عرشد بود یه سری دیگه اینا رو ما همه منتقل شدیم با آقای خامنه ای به پایگاه شهارم شکاری چونی شد با تو فرمانده ای پایگاه رو بوده گرفت من البته منتقل شدم به همه برونه این که معلم افبنج بشم منتقل با سن جوانیی که ما داشتیم دوستان ما همه تو گردان تاکتیخی بود من رفتم تو عملیات یه چند وقتی تو عملیات سر کردم و اون موقع به آقای طالب دوست گفتم مگه ایسته بدین من مخامرم گردان شکاری بشه بچه ها من الان آمادگیی که معلم بشم و ندارم تو خواهد دوستاری بروم ما آمدیم تو گردان و شروع کردیم پرواز کردن در جمع دوستان و رفقه بودیم و در مجموع من تو اقوی پایگاه 5 نزدیک 400 ساعت پرواز داشتم که آخرین پروازمم در تاریخ 27 یکی 57 بود که آخرین پروازمم انجام داد هیوی بامبین بود الان حضوری زن ندارم می دونم از این بامب های بامب های سنگین بود که می بردیم حالا نپال بود چی بود الان حضوری زن ندارم آخرین پروازمم 27 و یک بود که به من ابلاغ شد شما انتخاب شدید برای F14 کلاس شما در تاریخ یکی دوی 57 تشکیل بشید که من چهار روز فرصت باشتم از پایگای چهارم به پایگای هشتم شکاری خودمو منتقل بکنم البته اینجا بهتر یادی کنیم از شهدهای عزیزمون مصطفى عردستانی عزیز که من تقریبا می شه گفت همدوره بودیم با هم همشهری بودیم و بسیار دوست و رفیق سمیمی با هم دیگه بودیم و یادی بکنیم از عزیز دیگرمون شهید عباس بابایی که ما هم تو افنج هم در افنج افتخار هاشتایی با این عزیزه داشتیم هم در تمام زمان جنگ و زمان مدت که ما در افشاده پرواز بگردیم
00:22:46--->00:22:49
spkr_01: میدونید که ساگرد شهادتشون هم نزدیکه
00:22:49--->00:24:38
spkr_00: بله بله توی فکر بمیرم هفته در روز آینده سال روز شهادت این عزیز باشه خب ما اینجا جا دارید که از این عزیزان یاد بکنیم و ما خودمونه مدیون این عزیزان بمیداریم من میتونی که آقای کاثبیان داشت صحبت میکرد به شقدر صحبتهای خشنگی میکرد شهید افاس دوران اسپو اینا همه عزیزانی بودن و شهدهایی که من خدمت شما عرض کردم شاید اینها شاید اسپوشون کمتر برده میشه و اینها باقعا فداکاری کردن این شهدهایی که من خواهد بچه ما عرض کردم اینها با ما کلاس با ما افنج شروع کردن اینها در افنج بودن و شهید شدن و ما اومدیم در هواپیمای افچارده هواپیمای افچارده ایما که شروع شد باز دوباره کلاس ما همزمان شد با فریجان ما زندرانی عزیز ما موقع که اومدیم خب هواپیمای افچارده یک خاصیت خاص خودش داره یه هواپیمای فوق مدرن بود هر شده که همونطور که میدونیم تنها کشوری که تو جهانداش امریکا بود و ایران بنابرای یه هواپیمای استراتیجیک امریکا بود ما موقع که رفتیم اونجا برخلاف هواپیمای دیگه این هواپیمای استیک تو کابین اقبش نداره هرچی هست کنسول هست مربوط به کابین اقب بیشترین سیستم های راداری و آین از همین سیستم ها وصل در کابین اقب بقید کابین جلو استیک داره پس بنابراین لازم بود که ما حتما سیمولیتر ابتدا بساک پرواز کنیم که این سیمولیتر عرضششون جا چیزی کمتر از پرواز زبود یعنی بیشترین زمان رو ما تو این سیمولیتر بگذاروندیم که تا بتونیم عنوان یک خلبان اکتیب صد در صد بشیریم تو اوپیما که ارسی در بیشترین کابین اراد پسی کنیدر مینکه جا در ایگر
00:24:37--->00:24:43
spkr_01: اون لحظه جسارت میکنم تیم سار ام تیم داشتین شما اون موقع اومده بود بله بله
00:24:42--->00:27:45
spkr_00: بله بله من اینجا جا داره که یادی کنم از کابین اغب های هواپیمای افچارده من باید خدمت شما ارز بکنم که هواپیمای افچارده اگه کابین اغبش چیزی بالاتر از کابین جلو نباشه کمتر نیست چون هواپیمای افچارده این سیستمی که کار بیکنه و داره میره بالا بیشترین این سیستمها بر مبنای رادارشه رادار داپلر مودی این که هنوزم که هنوزم که من فکر کنم تو هواپیمای مدرن امریکایی با اون طول رنجی که بیگیره این هواپیمای داپلر شاید من فکر میکنم نداشته باشه بنابراین سیستم داپلری که نصب کرده بودن تو هواپیمای افچارده به سیستم کامل آینس یا سیستم کاملا مجهز آینسی که برای اولین بار تو هواپیمای بحث کرده بودن این ایجاب بیکرد که حتما کامین عقب جداغانه براش استخدام بشه و اینها زمانی که با افتما میشستن ارسیت دارن اگر بیشتر از خالبان کار نمی کردن کمتر از خالبان هم کار نمی کردن اینجا جادره من از تک تک این بچه های کامین عقبی که در طول جنگ با ما بودن تشکر کنم ازشون و اینها تعدادشون خیلی زیاده انصارین عزیز داود از خریفر عزیز سلطانی معصوم پرست اینها کسی هستن و از بچه های بکسید هستن افاس سندگار بنجواد طالبی اینها بچه های بکسید افجارده بودن که خیلی زحمت کشتن و واقعا جا داره که اینجا تشکر بیجه ازشون بکنیم و در کنار این مسئله ما یه تشکر بیجه باید داشته باشیم از امسی و گردان نگهداری و خوصا من از آقای قاضی مرادینا میر باید اسب ببرم که در امسی بیشترین زحمت رو واقعا کشید بیشترین فداکاری رو می کردن بله اینجا جا داره که من فکر کنم پریجانم قشنگ کاملا یادشون هست که قاضی مرادی خیلی زحمت کشید واقعا در گردان نگهداری خصوصا برای هواپیمای افچارده که هواپیمای مدرنی بود وارد این کشور شده بود شاید قطعات بشته می دادن با اون مشکلاتی داشت حالا الهیال ما وارده هواپیمای افچارده شدیم و شروع کردیم با اون سیمولایت را پرواز کردن و موقعی که اوکی شدیم دیگه شروع کردیم به پرواز با هواپیمای افچارده من اولین پرواز رو در تاریخ فکر کنم دعی چار با افچارده شروع کردم اون موقعی که ما شروع کردیم پرواز رو کابین اقعب های صابت و خلبان های هاهی امریکایی در اونجا ما را آموزش بیدادن یعنی دو ماهه ماشالله شما دوره دیدین نه ما سیمولاتور کلاس زمینی و سیمولاتور تموم شد بله تا تاریخ ماه چار ماه چار اولین پرواز آموزشی ما شروع شد دو ماه زمینی تموم شد بله زمینی و سیمولاتور همین کارها تموم شد و از ماه چار ما پرواز زمینی من شروع شد موسیقی
00:27:37--->00:27:43
spkr_01: ماه زمینی تموم شد بعد زمینی و سیمولاتور همین کارها تموم شد
00:27:46--->00:32:03
spkr_00: شب بلیم پرواز زمینی ما استادهایی که البته ما داشتیم جا داره اینجا یادی کنیم از تیمسار عزیزمون شهرام روز زمین که ایشون معلم خلبان بودن اونجا محمد رزا تیمسار عزیز محمد رزا اتایی اینا خلبانهایی بودن که اونجا معلم خلبانهای ما بودن به جز اینه که ما با امریکای پرواز بکردیم با ایرانی هم اینا معلم خلبانهای ما بودن که اگر من جا انداختم شاید این دیگه کنزهنی من باشه ببخشن دوستان عزیز این چیزایی که من حضوری زمین دارم این عزیزان هست مثل شهرام روز زمین عزیز که من احترام خاص و ویجه برایشون قائل هم به اضافه آقای تیمسار عطای عزیز که ایشون هم همیشه عزیز هستم برای ما و ارز کردم که به جز اینها خلبانهای امریکایی بودن که ما با اینها و بکسیتاتای امریکایی بودن که ما با اینها پرواز خودمون انجام میدنیم من از ماه چار که پروازم شروع شد یعنی کلاس ما که شروع شد ما شاید آخرین کلاس افشاردی بودیم که زر زمان رژیم گذشته کلاس ما شروع شد و ارز شبت در همون زمان شاهم رژیم گذشته کلاس ما تموم شد تا ماه نو من یک چیزی در حدود صد و پنگ ساعت با هواقی مای پرواز شد خب حالا رسید بیرسه به انقلاب خب بهتر اینجا ما یه صحبتی بکنیم که ما همه واقعا من نبیدونم با چی زبونه بگم ما علاقه خاصی داشتیم موقعی که صحبت از انقلاب شد یه علاقه خاصی داشتیم که یه تغییری توی کشور انجام بشه حالا چرا؟ شاید این که از دلائلشم من فکر کنم شاید به این نکته من اشاره بکنم اینجا که همیشه روشن فکرهای خوردی کوویده شدن در حابط با انقلاب ما خودمون اگر بذاریم جزی از روشن فکرها به دلیلی که اون زمانی که کسی تحصیلاتی داشت و میرد خانج از کشور دوره بیدید و اینا تقریبا جز روشن فکرها محصوب بیشدن و موقعی که من قبل از این که استخدام نیروی ارتش بشم من تاریخ قشنگ میخوندم چونه علاقه خاصی به تاریخ داشتم بعدم که تاریخ کشور خودم شناختم خب ما موقعی که نگاه میکردیم که یک کشوری با این همه چیزی که عرضت که بکراندی که داره سیویلایزیشن یا تمدون به جهان عرضت که ارای داده که من اینجا از دوستان خواهش میکنم وگر میخوام بدونن چرا ما میگیم تمدون به جهان از دین و نهرین یا مزوپتامیا یا به قول معروف میان رودان و این سرزمین ایران به دنیا بیاده شد بهتره که دوستان یه سریع به این موزه ایران باستان در سیه تیر بزنن لوه همو را بیره یه نگاهی بشت بکنن که اولین اولین قانون بشری تو این لوه همو را بی هست که اون اصلی شو فرنسوی هایی که موقع که هاش بی کردن دوستیدن از ما و رفتن اون دوستانی که رفتن موزه لووری دیدن اصلش لووره و دوتا کپی از ما دستش رادن و یکیش اوهردن گذاشتن تو موزه ایران باستان و اونه که دوست دارن واقعا برن من حاضرم در خدمت شد برم بکنیم در مورد تاریخی کشورمون که ما اومدیم تمدنه به جهان سادر کردیم یعنی چی؟ یعنی ما لوه همو راوی را داریم این توی لوه همو راوی با خط میخی بر زمان ایلامی نوشته شده و اومده حتی چجوری ارس بردن مرد از زن این تو توضیح داده شده خب موقع که ما یه بکگراند اطلاعاتی تاریخی این طوری داشتیم و کشور امریکا را رفتیمونجا دیدیم و خاطرم هست ما زمانی که توی ونس بودیم یک بار بنابود ریشارد ایکسون بیا مقای رئیس جمهور امریکا ریشارد ایکسون بود بیا تو پایگای ونس بشینه از اونجا با ماشین برن اکلاهاما سیتی ارس بود که یه چند شاید دقیقه رئیس جمهور تغییر داشت بروازش یه اوزخواهی شکریم
نظرات
ارسال یک نظر