تیمسار هوشنگ صدیق ، از زبان همرزمان (۱)


00:00:00--->00:00:41
spkr_02: خیلی مخصیم تیمسار عرض عدب و ارادت دارم خدمت شما جناب تیمسار حسن وحزی عزیزم برای جناب ادوایی هم من فرستادم نمیدونم چرا چه مشکلی پیش اومد که ایشون نیومدن شما بفرمایدی حال احوالی بکنید با دوستان تا من خدمت ایشون جناب ادوایی اگر که بالا هستید شما باید درخواست رو اکسپ کنید بیایید بالا اون دایرهی که میچرخه بفهمیستر میشتمین؟

00:00:43--->00:00:47
spkr_04: من هم عرض سلام دارم خدمت جناب سرهنگ هموزهی عزیز.

00:00:48--->00:01:34
spkr_02: خیلی خوش آمدید تیمسار عزیزم میدونید که سه چهار روز پیش سال گرده هم رزمتون تیمسار سرفراز تیمسار حوشنگ صدیق بود خیلی دوست دارم که خب همونجانی که خودتونم فرمودید میخواییم با ایشون شروع کنید یاد کنید از این عزیز والامقام از این اقاب آسمان ایران هران چه که در سینه دارید بیزید بیرون که خانواده شنم دارن میشنوند خانومشون دختران و پسرشون که کپتن علی صدیق باشه بفهمید من برای جامع ادبایی هم درخواست فرستادم بفهمید

00:01:35--->00:02:47
spkr_04: من در عبزه دا از شما تشکر میکنم که با تلاش شایانتون این گنجینه گران قیمت رو تحییه میکنید برای جوانان امروزی و نان آینده که اونها بدونن در گذشته چه کسانی برای این مملکت زحمت کشید. در اینجا من میخواهم از سرکار خانوم صدیق، سرانشون، پسرشون و بازماندگانشون عرض سلام بکنم و تسلیت عرض کنم که در تیر ماه سال گذشته این دوست عزیزم امیر سرفراز حوشنگ صدیق آسمانی شد مارو تنها گذاشت. من تسلیت میگم و دوست دارم امروز در باره ایشون کمی صحبت بکنم. بعد از صحبتهای ترهنگ ادبایی من در بارد این امیر بزرگوار صحبت خواهم کرد.

00:02:50--->00:03:33
spkr_02: اجران دلم مرسی از شما ما خیلی دلمون تن شده بود خیلی وقت نداشتیم شما رو من برای جامعا دبایی بازم درخواست فرستادم اون میچرخه شما باید اوکی کنید سر باید بزنید بیاین بالا اگر که میخواین الان توی لایف هستید یه دونه اکسپ چیه درخواست برای تون فرستادم اونو باید اکسپ کنید سر البته الان به شیرین گفتم که بهتون زنگ بزنه اگر کمک و رانمایی چیزی هست شیرین بهتون انجام بده تا جناب واعزی یه ما رو برحال با یک خاطره نو ازشون بحث رو شروع کنن تا انشاءالله ببینیم جامعا دبایی میتونن به ما بپیوندن یا نه

00:03:37--->00:03:48
spkr_04: بله یه خاطره از تیمسال بگم موقعی که ما قایش منم بله میتونم بگم صحبت کنم

00:03:49--->00:03:52
spkr_02: حاله سایش بکنم ازبان تیبون در اخزیار شماست بفهمید

00:03:54--->00:05:52
spkr_04: من صحبت میکنم هر موقع جناب سحنگ و دبایی اومدن و وقت صحبت هم اونقدر. بله یه خاطره اول از تیمسال بزرگوار بگم موقعی که من در پاگاه یازده گردان، پاگاه یکون گردان، معلم فرمان بودیم، دسته به دسته خلبان ها میامدن و ما اینا را آموزش میدادیم. در نوبتی که نوبت امیر سرفراز حوشنگ صدیق شد، اینا همینطور که اطلاع دارین دوره خلبانی را به جای امریکا در پاکستان دیدن. هم رزماییشون شادروان حوشنگ ویژه، علی عظیمی، علی وکر... در نوبتی که همشون بایدان، اپسرانی با انزباد، چون پاکستان در اون زمان خیلی از نظر انزباد و تربیت خلبان ها دقت میکرد. واقعا اینا وقتی که برگشتن، بسیار خلبان های خوب با سباد، مخصوصا با انزباد بودن. تیمسار صدیق اون موقع سطفان دو بودن، منم که در گرساروان بودن، ایشون با من سه جلسه پرواز کرد در افتراع، اففره ای. در نتیجه موقع که پرواز میکردیم، واقعا این بسیار بسیار خلبان خوب و مسلطیه. در این چند نوبت اولیه اشتباهات خیلی کوچکی داشت. من برای اینکه کامل بشه بعد از پرواز در بریفین این اشتباهات بسیار دادم.

00:05:52--->00:06:01
spkr_06: ایشون تلا فاصیلی تاییم رفت کردن و باقل پینه

00:06:01--->00:07:34
spkr_04: نقص پرواز می کنم. به طور که من به شازروان بهرام حوشیار و شازروان تقریش احلایی که معلمین افور بودن گفت این حوشنگ صدیق خلاوان خوبیه و بسیار با انضباطه قتل رشید ملند و این خیلی در نیروه هوایی پیشتر خواهد کرد. با آور بفرمید اینگامی که ایشون ستفان دو بود و من این را جلوی بچه ها را انفان کردم. و خیلی خوشحال بودم که با خلاوانان این چنین مثل صدیق، ریجه، عظیمی، محمد علیها اینا تمام همداره های همدیگه بودن و یکی از یکی بهتر. با اینا پرواز کردیم. تا این که اینا همه شون خلاوان شدن، بعدها که هم تی که اطلاع دارین خود اینا معلم شدن. با اینا همه شون خلاوانان و خلاوانان های دیگر ها. همونطور که من از بزرگان تعلیم گرفته بودم، این را به وضایف که روما محبر شده بود. با اینا هم منتقل کردیم، اینا هم به کسایی دیگه. این خاطره بود که من از این شادروان، امیر سرفراز، هنشنگ ویژه گفتم، در مورد ایشون صحبت خواهم کرد.

00:07:36--->00:07:51
spkr_06: درستش مو درن اکوی من این

00:07:59--->00:08:04
spkr_02: خب این نمیدونم چه مشکلیه اگر امیدوارم که

00:08:04--->00:08:07
spkr_06: ویدیوید

00:08:48--->00:09:24
spkr_02: من رفتم رو نت گوشیم امیدوارم که مشکل حالا حل بشه یه ذره صدا بد می اومد من نمی دونم چه مشکلی بود ولی صدا یه ذره بد می اومد حالا اینم خاموش بکنم تا حالا اینشالله با امید خدا ببینم می شه این رو انداخت عرض به خدمت شما یه خاطره تعریف کردید از جناب جاویدنام حوشنگ صدیق دوستانم بدونم استاد جناب صدیق کی بوده استادشون در اولین استادشون کی بوده خاطرتون هست

00:09:26--->00:10:27
spkr_04: والا همونطور که اطلاع دارین شونزه نفر معلم بودیم هشت نفر ما بودیم هشت نفر هم اونایی بودن که رفته بودن امریکا دویس مانتن که از هامشونه گفتم شهلایی و حوشار و دانشمندی و قیدیان و ریاهی بهران حوشار هشت نفر هم که ما بودیم من و فرامل جان سکار ادبایی رزبی شادروان باغلی پیروز فکوری اینا که معلم بودیم تمام شاگردارو میپروندیم و ثابت نبود به اونطور نبود که مثلا ما با یکی از شاگردار ثابت بپریم فرض بفهمید پرواز اول رو من میکردم پرواز دوبار فارمشن رو کسیگه میکرد همه میپردیم من این افتخال داشتم که با ویژه با بی جسی جالا سپارل

00:10:34--->00:10:39
spkr_05: سلام و اغرزای کول او رو دارم هسین جان خوش حالا

00:10:37--->00:10:56
spkr_03: با محذرت از اشکالی داریم هنوزم اینجا یه ساینی به من میده که خوشحال شدم که جرایی شما رو میبینم خوشحالم که در خدمتون است

00:11:03--->00:11:34
spkr_04: جناب سرهنگ و دبایی دوست و همکار سمیمی من در تمام دوران پرواز و تا آخر تاکتیکی و تا زمانی که میخواستیم بازشسته بشیم در خدمت بودیم با هم بودیم و هرگز خاطرات و پروازهای تاکتیکی و جنگی هرچی که به آموزشی رو که در کنار ایشون بودیم در پروازمی که در کنیم

00:11:35--->00:11:53
spkr_03: حبتی بود که شما دارین افتخاری بود برای من که بتونم دوستان خوبی مثل شما داشته باشم و در خدمتشون باشیم در طول دورانی که افتخاری نداشتیم که در آسمان ایران پرواز کنیم

00:11:54--->00:13:23
spkr_02: چه داب زیبایی شد این عربت جامعی زسته تا هم قرار بود بیاد سپرایز بود و ایشون یه گرفتاری داشت گفت اگه برسم به گرفتاریم میتونم ایشالله بیام خیلی دوست داشت در جمع شما باشه خیلی به شما جامع ادبایی و به شما جناب وایزی جامعی زسته تا هم سلام لسون خب خیلی عالی سپاسگزارم از دوتتون از این که قبول قبول فهمودید که تشریف بیارید و ما صحبت بکنیم راجب تیمسار سرفراز تیمسار حوشنگ سدی دو سه روز پیش سالگردشون بود و ایشون به ناگهان پار سال متاسفانه به خاطر ابتلاع به این ویروس متاسفانه متاسفانه باز شاید نمیشه گفت یعنی بی احتیاطی بیارید که کردن و ایشون یه جایی به حال در یک مکانی مجبور شده بود بستری بشه اصلا ارتباطی به کرونا نداشت بیماریشون ولی متاسفانه شخص قبلی که در اونجا بوده کرونا داشته متاسفانه ایشون هم ابتلاع پیدا کردن به ویروس کرونا و پار سال متاسفانه بسیار ناگهانی زمین رو ودا گفتند و آسمانی شدن بفرمایید جام و عدبای عزیزم شما بفرمایید از همرز به تون جام و ستیر خانه آده شونم دارم میشنم شکریه

00:13:24--->00:14:41
spkr_03: با عرض تصفیت مجدد واقعا یه قم سنگینی بود و ناگاهانی که بردر همه ای ما نشست گوشنگ با من از سالها زمانی که پرواز رو شروع کرد آشنایی بایش داشتم جوانی برومند و دوست داشتنی و همچنین رفیق خوبی بود جدی در همه مسائل کاریش و یه خلوان بسیار در بین کارهایی که می کرد درخشان بود در جمع خلوانها که بود همیشه نبود برحال یه قم سنگینی بود که به دل همه ای ماهانش از خوتشناگانی بود من مطله شدم اینجا با دوستان دیگه صحبت کردیم همزمان و یادشو گرامی داشتیم روح شاد و امیدوارم پول خوب و سلامتی برای خانواده ایشون باشه و تمام دوستانی که در گذشتن

00:14:43--->00:15:05
spkr_02: خیلی متشکم خیلی مقدم میگیم خدمت فخر نیروی هوایی افتخار وطن تیمسار سرفراست همرزم جناب ادبایی همرزم جناب وایزی همرزم جناب سدیف تیمسار سرفراست جناب ایزدست های عزیزم خیلی خوشم ودید غربان

00:15:06--->00:15:36
spkr_00: دروز می فرستم به همه استادان عزیزم جنب عدوایی، جنب عبایزی و سپاس بکنم از شخص شما که این فرصت مجدد رو به من دادید که امروز اینجا مجددن از حوشنگ صدیق یادی کرده باشم که من هم جز به این جز کوچیکی از این یاداوری باشم من به گوش هستم

00:15:38--->00:17:29
spkr_02: برمونتون برم خیلی مچکرم من میخوام همین پارت اول رو در حضور این قاب سنگین وزینی که الان وجود داره و ارحال شماها جز افتخارات وطن هستید هر کدومتون در جایگاهی که بودید واقعا همساها آفریدید حالا چه در جنگ بودید چه نبودید که جناب ایزست های نازنینی که سوار تانکر 747 با اون همه خطرات شد و به جان خریدن و رفتن و معمولیت های آنچه ناری رو به خوبی انجام دادن چه جناب واعزی عزیز در منصبهای مختلف که زحمات بسیاری کشیدند و در هفته هم که تشریب بردن صحبت کردند چه جناب ادوایی عزیزم به خاطر این شاگردان بسیار عالی که تحویل نیروی هوایی ارتش دادن که در جنگ هر سی شما استادانی بودید که جناب محققی وقتی از جامعی زست ها میگه که میگه ایشون یک استادی بودن که من هر وقت که برحال بایشون پرواز میکردم چه چیزهایی از اشون من میاموختم و ما میدونیم جناب اسکندری شاگردان شما بودن برحال هر کدومتون به یک نوعی خدمت های بسیار شایانی کرد امشب میخوام محبت کنید بزرگواری کنید جناب واعزی صحبت کردن راجب جامع صدیق فکر کنم باید تکرار کنید چونکه اون قسمت یه مقداری انتراب شد و نت خوب نبود ولی جامعه ادبایی هم فرمودن میخوام از جامعه ایزسته تا خواهش کنم که بفرمایید از جناب صدیق چون سال گذاشته هم شما محبت کردید و اومدید و صحبت کردید بفرمایید خواهش میکنم از این بزرگ مرد آسمان ایران

00:17:31--->00:26:26
spkr_00: من مجددا درود می فرستم به روان پاک اوشنگ صدیق و همه همراه رزمان ایشون که هرگز به منزل بر نگشتند من اولین باری که با آی اوشنگ صدیق آشنا شدم زمانی بود که در پایگاه دوبام شکاری بود اون موقعی که بعدها شد پایگاه چارا و شکاری در دستور نگر اشتباه نکنم در سال 1347 اولین سری از خلوانهایی بودن که دوره آموزشی خلوانی رو در کشور پاکستان تجربه کرده بودن همراه با آقای پرتوی، ویجه، بهرامی، عبدالعظیمی و اگر اشتباه نکنم عظیمی، حلی عظیمی و احال شیش نفر، هفت نفر از این خلوانها بودن که اولین دوره خلوانی، آموزش خلوانی رو در پاکستان تجربه کرده بودن و ما تنها چیدی که توی این بچه ها دیدیم ما هم جز اون سری خلوانهایی بودن که اولین دوره معلم خلوانیمون رو با این دانشوهای که از پاکستان برگشته بودن به اصطلا تجربه میکردیم اولاتر از اطاتید من آقای عدوایی و آقای وایزی اینجا هستن که حتما خودشون به خاطر دارن من افتخار شاگردی اینها رو داشتم و همیشه هم ازشون قدانم و مثل تمام معلم هاییم خودم از در مورد آقای حوشنگی سادی خاطره بعد بعدا یعنی در زمانی که پرواز میکردیم در در دست بول که با حقای تستیاته و حقای هشت و بشیش بود که اون گالری اسکولی آقای علاقه من و فرحروز درست کرده بودن به نام فایتر بپنید که یک کپیه آموزش F86 در لاس بگاس بود و این بسرار میکرد آموزش رو در دست بول شروع کرده بودن به این ترتیب که من هم افتخادی نذاشتم که در اون بردان آموزشی معلمی بکنم این خاطرات من در دست بول بود و آقای حوشنگ سادی که همونطور که وحال بارها صحبت شده ازش یکی از خدمانهای بسیار بسیار مسئول و خیلی شجاو و پهل مطالعه و همونطور که بعدها نشون داد در زمانی که فرمانده نیروی هوایی زمان جنگ شد مسئولیت های بسیار سنگینی رویشون قبول کرد و از نظر من بسیار بسیار خوب عمل کرد یعنی در زمانی که ایشون خوب بخورد زمان که بعد از آقای موین پود فرمانده نیروی هوایی شد کارهای بسیار مطبطی انجام داد و اتفاقات خیلی زیادی در جنگ در زمانی ایشون افتاد که هر کدون به نوبای خودش واقعا باید یک کتاب برش نمشن من واقعا درود می شدم به روی غوانشون و یادشون گرامی و مندگار باد برای همیشه من چیز خاطره گوامی که دارم در زمان انقلاب بود که باهم در پایگاه بوشه خدمت می کردیم من مابن عملیاتی پایگاه بوشه بودم فرماده پایگاه تیمسان مصطفقی بودم و من مابن ایشون در امور عملیاتی بودم آقای حوشنگ صدیق یکی از فرمانده گردان های دفع بود دوتا گردان اففورد باشید صبح در اولی که کردن مربوط به هفتهای تسی و سی و سی و اف هشت و شیش بود در سال 46-47 در این منحله اپرواز گردان های اففوردی که از شیراد منتقل شدن به بوشه من مابن عملیات بودم و باید های حوشنگ صدیق یکی از گردان ها بود و اونجا هم خاطرها که بسیار خوبی دارم که من در این مورد صوقت شده هم قبلن و واقعا یادشون رو گرامی می دارن در زمانی که انقلاب اتفاق افتاد ایشون در رده یکی از گروه حکهای به اسطلاح خودجوش انقلاب در آمد و در زمانی که پایگاه واقعا احتیاج به یک حفاظتهای مخصوصی داشت یعنی افتاد کونه ها رو غارب می کردن تابله های باشگاه افتادان رو پایین می آوردن یک کاره بی انضباطی بود که از نظر ما اون موقع خیلی بی انضباطی مصور می شد و اون گروهی که تشهیل شد به نام گروه ضربت ایشون یکی از فعالانی بود که در اون زمین خدمت بکرد که در اون گروه از زمان هم تا اونجا که یادمه فعالیت های بسیار شایانی کرد که خیلی کمک کرد که هده اقل به نگهداری اون استخونبندی نیروی هوایی که هده اقل همه چی پاشیده نشه در اثر بی انضباطی منحله آخری که من در خدمت ایشون بودم زمانی بود که ایشون فعالانی نیروی هوایی بودم یعنی بعد از جناب سرهنگ محین پود ایشون اقتدار فعالانی نیروی هوایی رو با اونجاید که خوشبختانه اون زمان تازه زمانی بود که برنامه فتر موبین انجام شده بود خورمشه آزاد شده بود ما در حدود سی هزار کیلومت سال مربع از عراضی ایشونگانی مملکتمون پاکسازی شده بود و خب جنگ یک چهره دیگهی پیدا کرده بود از حالت تدافعی در اوائل زمان جنگ به حالت تحاجامی رسیده بود و خب پیش تفریح هایی و عبیق سالا فتوحاتی شده بهتر باشه در پیش رو داشت ایشون در اون برها از حالت فعالده نیروه هوایی رو داشت که مجددا بسیار بسیار خوب عمل کرد از نظر من چهر نظر پرسنالی هر کاری واقعا عدسش برمی اومد تا اونجا که من می دونم برای خلبان ها چند و برای پرسنال نیروه هوایی به خصوص پرسنال فنی سهم بزرگی در فناوری نگهداری داشت در زمان جنگ و به شخص من خیلی محبت داشت کمک کرد و در اون برها از زمان که شرایط بسیار بسیار سختی بود من درخواست بالنشستگی کردم به علت گرفتاری های پزشی که داشتم و ایشون موافقت کرد به اون به سلال درخواست بالنشستگی من حتی به من پنی سال مثلا ترفی اضافه هم دادن از نظر خدمتی یعنی من بازدر در دوز 25 سال خدمت و ایشون پنج سال هم به من مثلا تا داشت دادن و من با تقریبا خدمت کامل بازدشت سنم مجددن درود نفسستم به روح روانش یادشت گرامی باماندگار

00:26:28--->00:27:00
spkr_02: قربونتون برم. جامعه عزیز است. تای عزیزم که چقدر زیبایی یاد کردید از این همرزتون. جامعه واحضی بفرمایید شما هم اون خاطره اولتون رو چون اون لحظه مغزایی بلاک شد و انترنت مشکل داشت بفرمایید تا خدمت جامعه ادوایی برسیم شرمنده شون نشیم. جامعه ادوایی یک ساعت راه دارن جایی قراره برن. ما اینشالله تا قول دادیم که تا اینشالله با امید خدا ده ده هروب دیگه کار تموم کنیم که ایشون برسن.

00:27:01--->00:35:58
spkr_04: بله ارز کردم که امطور که جناب ایز اصفان فرمودن اینا از پاکستان اومده بودن. خیلی با انزباد خلاوان های خوبی بودن. و ما با اینا وقتی پرواز می کردیم کاملا حس می کردیم این انزباد رو. و خیلی خوب اینا خودشون رو تصیح می کردن. خیلی مسئول بودن. همده که ارز کردم بعد از چند پرواز با شادروان حوشنگ صدیق من به شهلایی که اون موقع فرموده گردان بود و بهرام حوشیار شادروان بهرام حوشیار دوست سمیمیه و کسایی گفتم صدیق خلاوان خوبیه و با این انزباد و با این قدر رشید و چهره سیمای زیبا ایشون در نیروه هوایی پیشرفت می کنه. سطفان دوم بودن این موقع و من این رو به همه گفتم و دیدیم که واقعا همیتارم شد و ایشون چه اقداماتی مهمی انجام دادن. در اینجا می خواهم بگم که وقتی که ایشون به سمت پرماندهی نیروه هوایی انتخاب شدن قبل از اونو من یه مقداری بگم بعد از شهادت شادربان سلشکر جواد فکوری که در سانه هوایی هوایی سیستدسی احواس سهران با بقیه فرماندهان رئیس ستاد مجتنک سلشکر و لیولای فلاهی فرماندهان ارتش و سپا کشته شدن بعد از شهید فکوری سرهنگ خلابان محیمپور فرماندهی نیروه هوایی شد ایشون به مدت دو سال و دو ماه فرماندهی کرد در زمان محیمپور تصفیه خلابانان لایق و پاک به عنوان پاکسادی به عقیده من پاترانی در زمان محیمپور این تصفیه به حدد اکثر خود رسید به طوری که ایزستاها و حوشیارها و خیلی از سران و مدیران و لایق رو بازشسته کردن حتی به درجات پایین تر سروان و سطفان هم رسیدن سطفانگاران درجاران همفران لایق که در جنگ بودن و شوقهای مهم داشتن رو بازشسته کردن و یک نیروه هوایی متشنج آری از افسران مدیر و فرمانده لایق تحبیل شادروان امیر سرفراز حوشنگ صدیق شد با این وضعی که تمام رفته بودن صدیق با این وضع فرمانده نیروه باییشد فوقلاده کار بسیار دوشوار هم از نظر جنگ هم از نظر داخلی مشکلات زیادی در دوران خدمت پرمانده ایشون به ایشون تحمیل شد دو مورد رو من اشاره می کنم یکی که در زمان ایشون یک گزارش خلاب باقی اومد که دادگاه انقلاب خلابان زندی رو به ده سال زندان محکم کردن خلابان تکخال اون زمان جلیل زندی فهم کنم اسم کشکش جلیل بود زندی رو به ده سال محکم کردن با تلاش پیگیر شادروان حوشنگ صدیق و درخواست مسرانه ایشون این رو بعد از شیش ماه آزاد کردن شما ببینین کسی که ده سال زندان شده با دادگاه انقلاب چقدر مشکله که تلاش کنه آزاد کردن مکته دوبا می بود که رئیس ستادش سرهنگ سپید موی برای خرید تشریزات نیروهوائی یه مقداری پولو با خودش به خارج برد که باعث تعلم شدید تیمسار شد و به خاطر این موضوع ایشون سکته هم کردن در دوران خدمت شادروان سرفراز هشنگ سدیق در نیروهوائی صدمات زیادی به ارتش بحثی عراق وارد شد به طور که تمام نقاط حساس و حیاتی در زمان ایشون نابود شد باعث پیشرفت نیروهوائی در این سال و دو ماه ایشون خیلی خیلی خیلی ما پیشرفت کردیم در جنگ با تمام این مشکلات ایشون با اون مجیریت بالا و صداقت و شرب و دوستانش رو همکارانش رو خیلی دوست داشت و اینا رو به مشاقل مهم میگوند ایشون با این همه مشکلات بعد از دو سال و دقیقا سه ماه بازشسته شدن بعد از ایشون و این فرمانده هی رو به سلشکر سرفراز منصور ستاری سپردن باید بازشستگی اجازه است این موضوعم بگم بله خوششم بله بیکار نشست با این کارنامه درخشانش که در نیروه هوایی بود بعد از بازشستگی فعالیت در سرعت هواپیمایی رو شروع کرد بعد مدیر آمل شرکت سنایه هواپیمایی شد در سال ۱۹۶ سپس مدیر آمل شرکت هواپایی چابهار بعد تحسیس مرکز آمودش های هوایی هوما با کسب مجعوز از سازمان هواپایی کشوری ایران برای تربیت خلاوانان در سال ۱۸۸ مدیر آمل شرکت هواپیمایی کاسفیان در سال ۱۸۹۹ مدیر آمل شرکت هواپایی زاگروس اینها رو شما هم فرموده بودیم مشاور مدیر آمل ایرانه در سال ۱۹۸ رئیس حیط مدیر شرکت هواپیمایی چابهار صدیخ با این کارنامه درخشانش ما رو تنها گذاشت و خیلی زود آسمانی شد من در اینجا هم تسلیت و هم تبریک به همسر گرامی و بقیه بازماندگان عزیزش میدیم اول تسلیت به خاطر از دست دادن این امیر سرفراز بزرگوار با این کارنامه درخشانش تبریک به خاطر خدمت صادقانه چه در قبل از انقلاب بعد از انقلاب در جنگ و پس از بازنشستگی با این کارنامه درخشان اوج گرفت تبریک به خاطر این بزرگ مرد هست نام و یاد امیر سرفراز حوشنگ صدیق همواره در قلب همه ایمان جا بلند سالون مطر پایان در بش

00:35:58--->00:38:36
spkr_02: دروت بشرف بحث میتونم من اولا که از هر سه شما تشکر میکنم خانواده محترم تیمسار صدیق همسرشون خانوم همسرشون خانوم پریسا خانوم گیتا و کپتان علی عزیز در لایف هستن ضمن این که از همه تون تشکر کردن و نمونه این که نوشتن شدهن حقایق و خاطرات خوب پدرم از زبان شما عزیزان باعث آرامش و افتخار هست خدا نگهدار و حافظ همه تون باشه کپتان علی عزیزم و خانوم پریسا و خانوادهشون اعلام فرمودن که پدرشون سکته نکردن و این یک شایعهی بوده در اون زمان اون کسی که فرار کرده و متاسفانه این مشکلات رو به وجود آورده شخصی به نام آبدین بوده که جامعه ایزسته تا اشراف دارن جامعه ادبایی و حضرت آلی همونطور ارز که ادم خدمتون فقط شاید به حال این طول زمان باید شده یه مقداری شاید میساندرساندینگ بشه ولی چون خانواده محترمشون در لایف هم و این ها در تاریخ سبت میشه در حضور ستا از بزرگانی که همه از اصطاعتید نیر و هوایی هستن میخواییم اون چه که به حال واقعیت هست سبت بشه اگر که کابتان علی عزیزم که الان در لایف هستن بله جناب عباس آبدین میگن بودن ایشون بودن که متاسفانه اون بحث خیانت رو انجام دادن و اون پولا رو برداشتن و با اون پولا فرار کردن و به خاطر بحث احتمادی که ما اون موقعی که هم که تازه اومده بودیم داخل نیروی هوایی و این اتفاق افتاده بود حالا به هر حال به ما میگفتن که این آقا یه خودکار شخصی داشته و یک خودکار اداری امزاهای شخصیشو با خودکار شخصی انجام داد که خودکار بیتولمال حروم نشه و از این بر بوم افتاده بود که یه دفعه از این بر بوم میفته و متاسفانه یک ناماور نامداری مثل جناب صدیب که هیک به هر حال به ایشون دخلی نداشت ولی خب به هر حال ایشون فرمانده نیرو بودن و این متاسفانی مشکلات از از اومد که دلشون آزرده شد و قطعن قطعن این آقا هر جا که هست به بدترین شد زندگی خواهد کرد جام به ادبایی و عزیزم بفهمید خواهش میم شما صحبت نکردید خواهش بود

00:38:37--->00:43:32
spkr_03: من مستفیز شدم واقعاً از صحبتهای دوست عزیزم جناب باعزی در ادادت خاص خدمت رو دارم من میخواستم در ادامه صحبتهایی که جناب باعزی کردن خدمت تون بگن که خدمات شادروان صدیق باقعاً به همون اندازه بها داره در مقاسته خواه خدمات که در طول خدمت نیروهوایی داشتن چون پیدا کردن افرادی مثل شادروان صدیق و اینها رو در موقعیتهایی گذاشتن که بطنن این حاضر را بندازن به خصوص در امور پروازی و هواپیمایی واقعاً یه دلبستگی خاصی باید داشته باشه و با تجربه ای که افرادی مثل شادروان صدیق داشتن این در دوران قدیمم قبل از انقلابم این وجود داشت به این صورت که با توجه به پیشرفت به از اقتصایی اقتصادی و به وجود اومدن کارخانجا پومپانه های بزرگ تا حتی بیمارستان ها اینها جلو جلو میومدن ببینن کدومی که افراد اومرا و یا فرماندهان یا در رداهای پایی تر چه در نیرو زمینی چه در نیرو هوایی چه در نیرو دریایی بازشستگی نزدگ میشن و قبل از اون پیشنهاد کار بهشون میدادن چون از نظر مدیریت این مهم بود که شخصی بیاد با تحصیلاتی که کرده با تجاربی که داشته و این کمک می کرد واقعا به پیشرفتایی که لازم بود دو برنامه ها بود و امثال مرحوم و شادرمان صدیر داشتی در گدشته و در آینده هم من پیشبینی می کنم خلابان های جبان مدیرهایی که الان دارن تجربه مدیریت می گیرن در خدمت های مختلف هستن یه فرمانده پایگاه اداره یه پایگاه تقریبا وظایف شهرداری شهری رو داره در اون سطحه بنابراین این فرد حیفه که در یک زمانی از فردا صبح کاری نداشته باشه به اضافه اینی که لطمی روحی و دیپریشن میاره ولی به طور کلی خدمت بزرگی به جامعه و به مملکت خواهد بود این چیزی که من پیشبینی میکنم در آینده هم به وقوع خواهد پیوست بین جوانهایی که فعلا در مسر کار هستن و تجارب می گیرن یکی دو تا گله من شنیدم که چرا در یکی دو برنامهی که خواسته بود من شرکت بکنم شانسی نداشتم که در خدمتون باشم خارج از این برنامهی که صحبت شد خدمت بگم در سی سال گدشته یا سی و چند سالی که اینجا هستم یک گروهی هستیم ما صبح یک شمبه میریم هایکینگ ها را پیمایی توی منطقه کوهستانی اینجا و یه شرایطی از اون اول گذاشتیم عربت افراد اومدن رفتن عوض شده اینی که باید یه دلیل موجه داشته باشیم که شرکت نکنیم اگر کسی خواهد بشه دفعه بعد که میریم باید صبحونه بقیه رو بخره و دعوت بکنه اونا رو به صبحونه اینی که امروز ولی استثناز امروز یه فرصتی بود که دوستان عزیزم و ببینم همچنین سلام مفصل و درود فراوان به بیننده ها و افرادی که تو این برنامه لایف هستن بفرستم و برای همه سلامتی و سعادت و آرزو بکنم همونطوری که قبلنم اطلاع دادم اگر اجازه بفروایید من از معذرتون مرخص بشم با خداعافظی از جناب واعظی و از معذرت از شما و همچنین جناب ایزاستان تا برنامه دیگه محفظ و سرفراز و شاد بشین قربانی شما با دادم

00:43:33--->00:44:10
spkr_02: خدا حافظ سلام بریدیم خوش بگذاره انشالله بهتون سپاس گذارم خدا نگهدار خب سپاس گذارم از جناب ادبایی عزیز که با این گرفتاری که داشتن باید اون زبدر رو بزنید جام ادبایی اون زبدر رو باید بزنید برید بیرون یه زبدر هستون بالا فکر کنم خودتون باید بزنید بزحمت که آره از جناب ادبایی خیلی متشکر این تیمساد ایز از ستای نازنینم قربان بفرمید در خدمت شما هستیم که برحال کامل کنید صحبت های جناب ادبایی و جناب وعزی رو بفرمید خواهی شکم

00:44:12--->00:44:24
spkr_00: حالا من محلبی ندارم اضافه بکنم. لب محلب ها هم جنابه علوای و جنابه بازی به کامل هم تشکیر کردن. مورد اخواستی رو من نمی بدم.

00:44:31--->00:44:40
spkr_02: خب باشه جا بباعزی اگر که شما مدبی دارید بفرمایید یه صدایی هم از منظر شما از فکر کنید

00:44:40--->00:45:18
spkr_06: انجام وایزی اینجام وایزی

00:45:19--->00:45:24
spkr_04: بیشتر صحبت خود. خیلی خوشحالم که شما رو در این برنامه دیدم.

00:45:24--->00:45:36
spkr_02: میشه خواهش کنم میشه خواهش کنم یه صدایی از منزل شما میاد که یه مقداری عذیت میکنه نمیدونم مشکلی هست بفهمیند اگر میشه

00:45:25--->00:45:40
spkr_04: میشه خواهش کنم میشه خواهش کنم یه صدایی از منزل شما میاد که یه مقداری عذیت میکنه نمیدونم مشکلی هست بفهمیند اگر میشه نه صدایی ما نداریم اینجا

00:45:41--->00:45:51
spkr_02: آه اوکی اوکی ببخشید ببخشید باشه نمیدونم فکر بکردم حالا برحال بفهمی جا میزد تا قربان در خیمتون هستیم

00:45:51--->00:45:57
spkr_04: تایدون خان شما یک دونا معنیماتی بگو یکده استفاده کنیم عزیزا

00:45:57--->00:46:22
spkr_00: آهش بکنم، شهرم وایدی من اولا این صحبتهایی که خارج از این برنامه امروز واقعا ارادت خاصی که به این عزیز بزرگباز داشتم و ارادت خاصی که هم به جنابالی هم به جناب ادبایی و هم به خصوص آقای همزهی دارم امروز در این لحظه در چدمتون هستم

00:46:05--->00:46:19
spkr_01: این برنامه امروز واقعا ارادت خاصی که به این عزیز بزرگباز داشتم و ارادت خاصی که هم به جنابالی هم به جناب ادبایی و هم به خصوص آقای همزهی دارم

00:46:23--->00:46:50
spkr_00: ولی تمام صحبت هایی که لازم بوده در اون برقه از زمان که من شاقل بودم قبل از انقلاب و بعد از انقلاب این صحبت ها رو مکررده و مکررده شده من فکر نمی کنم مصنبه واقعا نگفته ای داشته باشم که در مورد این صحبت بکنم

00:46:52--->00:47:40
spkr_02: من میخوام خواهش کنم که جام نمکی هم به شما بپیبندن اگر شما سلا بدونید که به هر حال جام نمکی تو تایم قبلی اومدن و صحبت کردن حالا جناب وایزی اگر شما میخوانید ادامه بدید یه ذره تا جام نمکی هم بیان و از کنان خدمت شما یه مقداری شما هم بیاده گذاشته با هم صحبت کنید خانواده جام صدیق هم که کماکان جام نمکی میه این بالا خب پس یه سلام علیکی بفرماید با جام ایزستار و جناب وایزی بزرم بزرم رو بلنگو بفرمید

00:47:42--->00:47:53
spkr_01: دردو آقایونو میبوسم، دینتر ایز از زدار، دینتر وایزی، معلمه های من بودن، بزرگان من بودن، راه دمه های من بودن و دستشونو میبوسم از دو.

00:47:54--->00:48:40
spkr_00: درود به شما ما خوشحالیم که صدای شما رو میشتمیم و لذب میبریم هل زمانی که واقعا این کتاب های شما رو که تو که آرایش بخش کتاب کنه من هست میبینم واقعا شما خیلی خیلی خدمت کردیم به خصوص در بازگو کردن این مطالبی که در این هشت سال به ما گذشت به طورت بسیار زیبا اینا رو به رشته تحریر در آوردی و من با آشنایی قبلی که از شما داشتم شک نداشتم که این کار شما هم مثل کارهای دیگتون زیبا و در حقیقت میشه گفت پایدار و جاویدانی خواهد بود

00:48:43--->00:48:59
spkr_01: تیمسر حدی ما داقیم از برکت وجود شما هستم. شما تیمسر روشیا، تیمسر رایزی، تیمسر پکوری، تیمسر اودبایی. ما همیشه مدیون شما هستیم. همه همون. اونها که زنده موندن باقیان مدیون شما هستم.

00:49:05--->00:49:59
spkr_02: خب من مزاهمتون رو میشتم جام و واعزی هم به شما سلام دارن تیم سار خیلی ممنونم از شما قول بهتون برم متشکرم خوش بگذارم دوشتون دارم هر میمه سی هستم آشقتم خدافزه خدافزه خیلی هرین خب من چون نمیخواستم مزاهمت ایجاد کنم جام این زستتای عزیزم ما بعدا شبا مفصل قراره برای در حال روتوش و بازنگری و تکمیل این هماسه ها و این سبت و این خاطرات یک روز ویژهی در خدمت این مرد بزرگ باشیم که من خیلی نمیخوام مصده اوقاتشون بشم و میدونم که گرفتارن و میدونم که کار دارن من میخوام بزرگواری کنن

00:49:58--->00:51:51
spkr_00: کنم ببخشید من قط بکنم جناب همزهی من سوء تعبیر نشه من همیشه برای دیدن عزیزانم و شنیدن صداشون آمادگی دارم چون روح تازهی در بدن من دمیده میشه با شنیدن صدا و دیدن عزیزانم همیشه هم از شما سفات بذاری کردم متحاب در مورد خدمات تیمسار صدیق که همونطور که الان اصلاد من آقای بایزی اشاره کرد ایشون واقعا خیلی زود از بین ما رفت و حیف بود که ما رو تنبا بذاره در این بوره از زمان ولی خدماتش با خط زرین در تاریخ نیره هوایی و به خصوص در تاریخ جنگ نوشته شده و من فکر میکنم که اون حرف آخر باشه کارنامه شم که الان آقای بایزی قشنگ به اون مفتدی و به اون مشروعی برای شما خوندم بنابرای این صحبت داریم که ما حالا مخواه بشینیم بکنیم مربوط به در حدود نزدیک به چهل سال قبل شاید بیشتر خب آشناییه که من با آقای صدیخ بیده کردم در سال هزار سیست چهل و شیش یا چهل و هفت چند سال از اون موضوع بلشته میتسته آدم از اینکه یه وقعی خدایی نکرده یه چیزی از قاطر آدم مفت شده باشه که جایر نماشه به اون صورت پدا بشه به هرخال من اون چه واقعا شرط بلاغود با شما گفتم

00:51:54--->00:53:03
spkr_02: خیلی متکرم. من فقط میخوام قبل از رفتنتون یادی کنید چون سرکار خانوم بانو گلنار جهانبانی تو لایف هستن و من از عدب و احترام دارم خدمت ایشون که دارم میبینن. من میخوام از پدرشون تیمسار سرفراز تیمسار جهانبانی یاد بکنید. زمین این که من تولدشون بود. لطفا این قلبهای رنگی رو به مناسبت تولد ایشون و انوشیروان جهانبانی عزیزم این فرزندان و یادگاران اقاب بیودیل آسمان ایران که جناب صدیقم یک خاطره بسیار ناوی از استاد خودش و معلم خود جهانبانی ذکر کردن نمیدونم شنیدین یا نه من خود حضرت حالی تعیید کردید. جهانبیزه استادشون ازتون پرسیدم و این رو تعیید کردید و ما برحال گفتید بله منم این رو یادم این موضوع رو شنیده بودم اگر خاطرتون باشه با هم صحبت میکردیم. بفرمایید از جهانب تیمسار سپه بود جهانبانی عزیز هم یاد بفرمایید.

00:53:05--->00:56:54
spkr_00: حالا در مورد تینتا جمعبانی که هرچی بگه، هرچی گفته بشه کمه من اینو باره ها گفتم ایشون یک استورهی بود که در نیرهوایی دنیا مطفح بود صحبت نیره ها میاد بهای یک علماس گرانبهایی بود که واقعا حیف بود از امروز امیان ما نباشه کتابها نوشته شده اگر واقعا بخواهم همه اون مطالبی که در مورد ایشون قراره یعنی باید گفته شده بهشه شده این کارها انجام شده و البته همون رو که از گردم هدچقدر در مورد ایشون بگن کم گفتن حالا باز با یه خاطره یعنی شما گفتی خاطره یادم اومد من اینو انوان بکنم چون خانوش گلال جهانبانی که در خط گفتین حسن عرض سلام دارم خدمتیشون عرض عدب و احترام دارم خدمت همونشی روحانی جهانبانی ببخشی اون زمانی که ما در اپروژیت پرواز میکردیم ایشون یک دختر کوچکی بودن که در دستور ما میدیدیمشون و به همون زیبایی و به همون متانتی که واقعا توی خاطر من هست یک خاطره یا از تین سار جهانبانی دارم نمیدونم گفته شده یا نگفته شده در زمانی بود که یک سانههی ما در پایگاه چهارم شکاری اون موقع دادیم خوافه مای هلیکوپتر به خلبانی کابیانی نگر اجتماع نکنم اسم کوچکش حسن کاردیانی بود موضوع به این ترتیب بود که بعد از یک بارندگی طولانی روز خانه کرخه ترمیان کرده بود و اون پلی که بین پایگاه وسطی بود سایت دهلوران این پل رو آب گرفته بود و باید یک مریضی رو از سایت به پایگاه هدایت میکردن برای مراست مثلا مداغای مالجاتی که اتفاق آفتاده بود ما هچی فکر کردیم که چی کار بکنیم هیچ وسیلهی نداشتیم که از روی این پل با این که آب از روی شد میشد اوگور بکنیم بعد از سرویس اداری بود اغلب رفته بودن ما فقط تو عملیات یه نفر یاده نفر ممنوند میموندیم تا موقع قروب آفتاد من در خدا رحمد کنه سرهنگ پزشکی تو عملیات به اتفاق بودیم و میخواستیم یه طوری به اطلاع را اطلاع برس کنیم تیمتار میخواستیم من اون موقع قریص عملیات بودن پیداش رو نکردیم بعد سرهنگ پزشکی از ما نرشدتر بود من گفت که تیمتار جهانوانی گفتم که جهانوانی تیمتار جهانوانی به حال شما وزیده بالتار هستیم اختار همان هستیم گفت نه تو آکروژت پرواز میکنیم بالا از هم ربطی نداشت آکروژت به تیمتار جهانوانی ولی به حال من این دراته به خودم داردم و تیمتار جهانوانی موسیقی

00:56:46--->00:56:49
spkr_01: ربطی نداشت به تلفون جردانه بکیم تا جهانبانی

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

تیمسار جلال آرام -چرا خلبان های اخیر شهید شدند-؟ بررسی صندلی های ایجکت هواپیما و سوانح اخیر اف 5

مرجع حمله به اچ 3 - با حضور بیش از ده تن از دلاوران حاضر در عملیات - قسمت اول - تیمسار ایزدستا

سری مصاحبه های ناگفته های جنگ تیمسار علیرضا نمکی (قسمت "اول" از شب " دوم")