امیر سرتیپ خلبان محمد مهدی نژاد
00:00:00--->00:00:15
spkr_00: ای جانم پاش از اول این کار کرده بودیم پس معلوم گوشی خانوم بهتر از خواهتونه
00:00:14--->00:00:19
spkr_01: همیشه همیشه همیشه دیگه
00:00:19--->00:00:23
spkr_00: شمخ سلام هست کلم آقا و آسمان ایران زمین
00:00:21--->00:01:15
spkr_01: سلام هست کتم آقا و آسمان ایران زمین من هم عرض سلام و عدب دارم خدمت شما که واقعا دارین زحمت میکشید که این برنامه ها رو تحییم میکنید و ماها رو به همدیگه نزدیک میکنید خیلی خبرهایی که ما خیلی وقتی از این اصطایتیمون نداشتیم الان اینجا دیدیم شما و واقعا الگوی ما بودن و خیلی چیزهایی که امیر عبدوز گفتن و ما احساس کردیم که تو زمان جنگ ما اینجا پادشایی میکردیم و اونها چه زج میکشیدن من سلام و عدب دارم به اصطایت بزرگوار خودم قلبانه بزرگوار که با ایسار خودشون هشت سال بیش از هشت سال دفاع مقدس انجام دادم و اجازه ندادن یک وجه از خاک ما به دست دشمن بیافته من در خدمتون از دارم
00:01:15--->00:02:26
spkr_00: لایی که دورتون بگردم اینقدر چهره زیبا دوست داشتنی انرژی مصبت من بلاه دارم اینو اتای قلبم میگم خدا میدونه یعنی خیلی ارادت دارم خدمتون اکساتون رو دیده بودن برای این برم از ویر زیبایی که از اقا و آسمان ایران هم این کسی که این همه رشادت داره این همه از خودگزشتگی داره این همه شجاعت به خرج داد برای این که ما الان آرامش داشته باشیم و اینجا بشینیم و برحال با هم دیگه گپ و گفت کنیم من واقعا از شما ممنونم یک تشکر ویشه از بانوی عزیزتون از همسر گرامتون از خانوم مهدی نجات که معاذب شما بودن معاذب فرزندانتون بودن که شما بجنگید و این رشادتها رو بیافرینید درود به شما تیم سار معظم من در ابتدا از شما خواهش بگم یه بیوگرافی راجب خودتون برای این نسل های جوانی که شما رو نمیشناسن هم نسلی ها همه شما رو میشناسن بفرمایید و بعد انشالله بریم تا سوال همونو از ابتدا دویر سامن هر جایی که دوست دارید بگید برید رفتید امریکا برگشتید دیگه تا خروج از ارتش و همین لحظه یه بیوگرافی بفرمایید درود به شما موسیقی
00:02:27--->00:05:49
spkr_01: حتما. من تو یکی از نقاط جنوب تهران به دنیا آمدم خیابان سرشتبیل و سینا که اونجا خلبانه زیادی اونجا بودن و این باعث شد که ما عشق به خلبانیمون زیاد بشه و فالو کردیم این کارو تا موقعی که دیپلوم گرفتیم تو مدرسای مختلف خورمشت، خوشه، نصیری و با امشا درس موندم تا دیپلوم ریاضی رو گرفتیم. و با علاقه خاصی که داشتم، من خودم دانشگاه قبول شده بودم ولی با علاقه خاصی که داشتم بدونی که به خانواد بگم رفتم نیره هوایی و اونجا استخدام شدم. برای از که تسته مربوطه رو دادیم استخدام شدم، پدر من خودم بیاموز ارتشی بود. روزی که لباس دانشگاه خلبانی رو پوشیدم آمدم خدمتشون یه احترام بذاشتم و چی شد گفتم هم این دیگه آمدیم برای خلبانی. و دورای مختلف رو تو تهران گذارم دارم. حکوم های سباک و بعد اعزام به امریکا شدیم. اونجا دو نوع حکوم رو پرباز کردیم و با موفقیت به اطمام رسوندیم. این این این این بود که خلبان افور بشم. یکی از این این این این بود که خلبان افور بشم. و خوشبختانی بعضی که برگشتم به ایران در گردان آموزشی تهران. زیر نظر اساتی دوره آموزشی رو دیدم و منتقل به حمیدان شدم. من سال پنجا و نون خورداد پنجا و نون ازدواش کردم و درسته ماه بعدش جنگ اتفاق افتادم. و اون حرکت ناجوان مردنی که کردن و با اون برنامیزی که دو نیمه بعد ازار بود پرسنده تقریبا تحتیل بودن و مشکلاتی که توی کشور بود خب اون ارتش و نبود بسیج و هیچ کس رایی باعش شد که به فکر این که میتونن بیان کشورمو بگیرن به ما حمله کردن. درسته ساعت دو اونیم بود که ما نشسته بودیم به خانمو نهاری بخوریم. از گردان پروازی اومده بودیم. اون حرکت حمله شون و بمباران و زدن مسحصال های مختلف روی خوناهای سازمانی شروع جنگ رو اعلام کردن. که دیگه بعد از اون ما گردان پروازی رفتیم. از اونجا بچه ها دور هم جمع شدن و به اون برنامه ای که اتفاق افتاد. اون سد و چل فروندی و بعد ادامه جنگ به ترتیب همه دوستان هم در رابطه با این خیلی صحبت کردن. در رابطه با خاطراتشون توی جنگ و اتفاقهایی که افتاد. نامردی هایی که عراق و کشوره دیگه علیه ما داشتن. ولی شجاعنه بچه ها جنگ دیدن و اونجایی که خدمتون گفتم افتخار ما نظامی و مخصص خلابانه این بود که نزاشتیم یه وجب از خاکمون دست این نامردو بیافته چون اگر این اتفاق میافتاد خیلی مسئله خیلی حادی برای خانواده ای ما پیش میمد. خدمتون استم اگر
00:05:48--->00:05:55
spkr_00: خیلی ممنونم سر شما بعد از بازشستگی به چه کار مشغول شدین؟
00:05:57--->00:15:47
spkr_01: من اگر خود بعد تون بگم من بگم شغلایی که داشته اما فرماند گردانی همیدان با اون یک نباختی بعد منتقل بندرابوس چون سال 61 بعضی که امنون زد جنگ سبر کر شد مشکلاتی که توی خلیج فارس اتفاق افتاد منتقل اونجا شدیم در ربطه با اون کارهایی که کشیه نفتی رو ما رو میزادن خود ما هم یه سای درگیره خاصی اونجا داشتیم و با امید خودم موفق شدیم که جلوی تمام اون اوپنمایی که قصد اینو داشتن که صداما بزنن جلوشون ایستادیم بعد اونجا فرماند گردان بودم پایگای یکم به اون موانه تعملیات شیراز فرمانده تیپ شکاری جانشین منطقه در نهایت فرمانده منطقه شیراز بودم اون شغلایی که من داشتم من میخواستم ازتون اجازه بخوام اکثر دوستانی ما در رابطه با جنگ خاطرات خیلی زیادی رو گفتن من یکی از بدترین خاطراتی که برای من برای ما پیش اومد که توی همه دام بودیم این مسئله بود که بعد از اون اول اول روزی که بعد از اون سیرک شهریور حمله سر چل فرماندی شد بعد از اون چندین بار این هدفهای مختلفی رو بچه ها رفتن زدن و ما خلابانه زیادی رو دست دادیم توی این جنگ نابر و بر و خیلی کارهایی که نبایست اتفاق بیافته برای ما اتفاق افتاد من میخواستم به جانی که برم بپرزم به این که خاطراتی رو خدمت شما بگم از جنگ از دوستانم میخواستم بیه بابی رو باز کنم اون اتفاقی که اول جنگ برای ما من همه دانه میخوایم خدمتون بگم برای کشورم افتاد و اون حرکت یعنی من اصلاف میکردم یه برنامه ریزی بود که بخواست اتفاق بیافته که این جنگ بشه چون قبل از اون خیلی از دوستانی ما رو بدون دلیل وزشون رو خواستن بازشستشون کردن خیلی کسایی رو من اصلا دوست ندارم اصلا بکسی رو ببرم که چی شد ولی همین کسایی رو که وزشون رو خواستن موقع که جنگ شروع شد برگشتن و نام خیلی هاشون رو که امروز یکیشون رو شما انوان کردین شون کسی بود که رفت و برگشت و شهید شد توی اول جنگ مردم خیلی با ما همه هنگ بودن یعنی اون همه هنگی که ما با هم داشتیم و قصد و هدف مونیم بود که جنگو خیلی سریع به پایان برسونیم که کشت زیاد نده کشورمون با یه دهی داشتیم توی اطراف همیدان بسم کبوتار هنگ بله که شما نمیدین موقع که جنگ شروع شد مردم میمدن در پایگاه روزای اول گوستان برا ما سر میبوریدن و میگفتن اینا رو بدین به بچه ها بخورن که بتونن خوب به جنگن با اون لباسه محلی خودشون میمدن تو پایگاه انقدر این کار رو ادهان میدادن امیجور که سرور بزرگم امیر عبدوست گفتن دیگه اون آخر ها که دیگه چیزی نشنن تخمارقای محلشون رو برا ما میبوردن یا اون کیش میشد هنچی داشتن در طبقه اخلاص میداشتن و میبوردن به بچه های ما میدادن که ما جنگ و ادامه بدیم جنگ همینجوری ادامه پیدا کرد من خوشبختانی یا متاسفانه از شروع جنگ توی هم ادامه بودم تا موقعی که مطالب خاصی رو اونجا دیدم اتفاقایی که افتاد کارهایی که انجام شد یه مسایل پیش اومد که ما حتما باید این جنگ رو شروع میکردیم و توی این جنگ خیلی از وسایل مذبین رفت خیلی از خلابان های مذبین رفتن ولی بودا خلابان ها رسید جنگ بله بله اوقع نه همینجوری بود من یادم اون موقع قبل از این که جنگ شروع بشه ما کپ بیپریدیم و یه مقداری خوب پروازه اومدیم گذارش کردیم که نیروهای عراقی دارن سراسیمه دارن به مرزای کشور ما نزدیک میشن و این برنامه چی کار کنیم اینا دارن میان ولی خیلی راحت صحبت میشد که نه اینا مسئله خاصی نیست حتی آقای بنیصد رو یه بار ما خاصی اومدن توی کامنپوسیشون گفتن که این اتفاق نمیافته اگر مثلا دشمن تا دستول و اندیمشکم بیاد باز بر میگرده و واقعا همینجوری شد دشمن تا اونجا اومد ولی کارهایی که نیرو هوایی میکرد و من میخواستم یه مقدار راجباییم بگم که واقعا تو دل همه خلابان ها مونده زمانی که جنگ شروع شد خب پیش نیروی ما نداشتیم یعنی نیرو زمینی درگیر و مسئله خودش بود تصفیه هایی که دارش جاش انجام میشود یعنی نیروی زمینی دیگه قیل مثل نیروی بسیج یا مردمی وجود نداشت که مثلا جلوه این دشمن بگیره و برای همین انبوز اعلام کرده من سه روزه میتونم ایران رو بگیرم ولی وقتی که شروع شد این کار بچه های ما همه کار میکردن یعنی یک که اوپ ایما تانک رو میزد دنبال نیروه رو میزد یه چیزایی که جلو داره این بودن که نتونن بیان جلوه و همه این کار رو انجام دادن خلابان های هوا نیروز چقدر جانفشانی کردن زدن اون تانک ها همه دست و دست هم دادن این حرکت های زیوار رو انجام دادن و درست هم اون برنامه اتفاق افتاد یعنی نیروه عراقی تا نزدیک های اندیمشک اومدن طوری شده بود که با تانک هاشون هوا پیمان رو میزد یعنی سر لای تانک هاشون رو به بالا بود من هیچ وقت یادم نمیره اونروز نزدیک بالا پنج و شست سورتی انجام شد یعنی هر کنم از خلابانه یک تا دو سورتی پرواز انجام دادن تا تونستن جلوه اینا رو بگیرن اینا عب نشینی کنن که نتونن بون مقاصدی که دارن برسن این مطالب بود که واقعا بچه ها انجام دادن یکی از مسئلی که خیلی کم بهش گفته شد این حرکت خانمه خلابانه ها من هیچ وقت یادم نمیره ما خب سه ماه بوده ازدواج کرده بودیم وقتی که این جنگ شروع شد خب اعلام کردن که سریع پایگار رو تخلیه کنن ولی خب یه سری از خانمه ها این کار رو نکردن نشسته بودن به گفته بعدهای که ما صحبت کردیم میگفتن چون نه برقی بود نه آب بود شمی رو شمی کردن در اون همون نور شم فقط دعا میکردن که مثلا قلب پروازه که انجام میشه سالم بیام صحبتهایی که بعدا من خب با خانمه هم صحبت میکرد میگفتن خب من نشسته بودیم گوش میکردیم میدیم هشت هاوپی ما بلند میشه موقع برگشن هفته میشیند آخه یا یه موقع میدیم هشت رو بلند میشد چیشت هم امد میشه و اون زجی که خانواده های ماها کشیده هن و سرسیدی میدیم کمتر از خود ماها نبود حالا ما توی گوردانه های بودیم پرواز میکردیم یه سریع دوستانمون بودن دلاخل روحیاره میبردن بالا اگه یکی بچه هایمونو میزدن شهید میشدن بچه ها جریتر میشدن که زودتر برن اسمشونو توی لیست پرواز سر روز بعد قرار بدن برن این کار رو بکنن ولی زجی که این خانواده ها کشیدن قبلش یا بعد از این که پایگاه ها رو مجبور شدن تخلیه کنن با یه اوتووز تعداد زیادی از این خانوما رو بخودشون تا برن برسن به اون شهرهای مختلف خودشون یا خبر نداشتن از این پرواز ها خلابان ها اینا چیزهایی بود که واقعا بهش باز پرداخته شد به عنوان یک الگوی زنهای ایرانی واقعا این خانومای خلابانه زحمت کشیدن و زج کشیدن بچه ها رو بزرگ کردن من خودم خب دو تا پسر داشتم متاسفانه یکی شد تصدف از دست دادیم روحشون شاد باشه متوجه نشدن این ها شونجوری بزرگ شدن نه من همه پیش کسوت های من بزرگ های من این همیش کدام متوجه نشدن و از تا می این خلابانه که شما در این علام میگین یا مطالبی که امیر عبدوست گفت نفتاد به کارها اون اتفاقهایی که براش افتاده من یکی از مشکلاتی که همیشه داشتم موقعی که فهمده منطقه شیراز بودم خود تو نماز جامعه روزای نیرهوائی سخنرانی میکردیم و بین دو نماز وقت ما بود که همه بودن مطالبی که من رجوع نیرهوائی میگفتم همیشه باعث میشده که دو ماه نیرهوائی دیگه با من قرار میکردن که چرا فقط میگه نیرهوائی که من واقعا میگفتم خب کسی دیگه نبود یعنی اگر اون موقع نیرهوائی نبود که این کار رو انجام بده متصفانه کشور خیلی مشکل پیش میبون حالا بعدها خب نیرهوائی دیگه اضافه شدن ارتش خودشو پیدا کرد ولی من اینو میخوام به جرعت بگم تو همه جنگ ها شروعش با هواپیما بود خاتمش هم با اپو مو بود یعنی هیچ عملیاتی انجام نمیشد تا این که ما برتری هوایی رو برشون حفظ نمی کردیم اصلا حرکت نمی کردن تا موقعی که این برتری ایجاد نمی شد شب و روز ما بعضی موقع تون قسمتهای خاصی داشتن و برشون فلر منداختیم که جلوشونو ببینن یه کاری انجام بدن هیچ کلوم ولی اکثر جهات صحبتی از ما نبود یعنی روز مای کاری نکرد یا چیزی نشد یا
00:15:44--->00:15:47
spkr_02: این راوی کاری نکرد یا چیزی نشد یا
00:15:48--->00:19:44
spkr_01: کارها رو مثلا ما خیلی راحت رفتیم مثلا فلان منطقه رو گرفتیم اصلا این چیزا نبود تا برتری هوای ایجاد نمی شد کسی جرعت پیش روی نداشت به خاطر اینکه براحتی می تونستن اون نیوار از بین ببرن بعضی جوها که به علت ناهمه هنگی این برتری انجام نمی شد خب میدید ما چقدر صد ماهی زیادی می خوردیم من یکی دیگه از این برنامه خاطراتی که داشتیم خب من افتخاری نداشتم سال 69 یه دوره خیلی کتایی با چند تا دوستانمون تو شعروی حکام های پیشرفته است خبیشار رو ببینیم البته اونجا هم به علت اینکه فروپاشی انجام شد وقتی ما رفتیم خیلی کم سرطیه با ما دادن یعنی چیزی 18 سرطیه 20 دقیقه یا 18 دقیقهی بود بدون اینکه ما بتونیم قسمت های عملیاتی حکام رو پرواز کنیم به ایران اومدیم و به اتفاقای دوستای عزیزم همدیگر رو چک کردیم معلم شدیم و بچه ها رو پرواز دادیم و این حکام یکی از اشترش رجیبترین حکام پیماست که هوا با همدیگر سوخ میدن کارهای خیلی سنگینی داشت که ما تونستیم تموم این کارها رو انجام بدیم به بچه ها مموزش بدیم و بعد از انتقال این حکام رو به چیراز فیضای یک و دو سه این حکام رو انجام دادیم و مموریت های خوبی رو انجام دادیم شایلی اشترش وقت جنگ روخ نده بله همکومه خیلی خوبیه که بشه با هاش مموریت های خیلی خوبی رو انجام بدیم و یه برنامی که من توی شعروی خیلی راقب شدم و پیگیری کردم و بررسی کردم مثل یک کتابی در رابطوان نوشتم ولی خوب به مسئولین دادم ایش کدام بهش نگاه هم نکردم یه بررسی من داشتم رو جب ارتش شعروی مختص خلباناش وقتی که 25 سال یا 30 سال خدمت بازشست می شدن اینا برنامه شنو به دوب می کردن یعنی 50 سال برشون می داشتن که بتونن یه مقداری بیشتر به اونا حقوق بدن تو خونه سازمانی مادامال عمر می موندن یعنی اگه بازشست می شدن می رفتن پایگای دیگه اونجا باید اون خانه ها اسکان داده می شدن یه زمینی توش بازی برگ بهشون می دادن جایی تفریه بعد از اون می تونستن از اون استفاده کنن احترامی که بهشون می دارن ما اونجا بودیم یه دریجداری بود که ما مثلا می رفتیم شدن همراهی من می اومدن شما محصول و گروه بودن توی این مدتی باورتون نمی شدن من بایشون صحبت می کنم بودن تو چکار کردی تو جنگ می گو من دو روز تو افغانستان پشت جهپه جنگیدم بعد هر موقع ما بایشون تو شهر می رفتیم می دن مردم وای می سنن دستشون می زنن روی سیننشون به قلبشون من تحجیب می کردم بودن چیه چکار دارم برای چی این کار رو میکنن با خاطر این که من برای این رو جنگیدم بودن تو دو روز جنگیدی چی کار کردی؟ ما هشت سال جنگیدیم گروه نه من دو روز پشت جهپه بودن دستشون می زنن رو قلبشون بایی می سدن این ها جلوشون می رفتن خیلی از چیزهای اونجا رو مثلا حال می گم این ها مادیات اصلا ما برای این کار نجنگیدیم ولی هر فروشگاهی می رفتن برای خرید رئیس فروشگاه می مد پیشوازشون خیلی تخفیات بیجه بهشون می دونم بعد صحبتی که با ما داشتن شما چی کار کردین می گفتن بیا ما یک کار نکردیم دفاع از مملکتمون کردیم ولی مردم مون جنگیدیم و همه الان هم که به این سن رسیدیم اگر اتفاق بیفته باز اولین نفرات خواهیم بود که بیاییم پای سحنه و کارام رو یک بار دیگه تکرار کنیم ایداد ایداد
00:19:44--->00:21:57
spkr_00: درود به شرفتون ارز به خدمت شما ما با هم هواپیمایی بودیم با جام محمدی عزیزم که الان کاسپیان هستن من نمیدونم شما اینقدر قشنگ تمام موارد رو گفتید این که ببخشید ما بیاییم مثلا یه تبادل بکنیم با کشورهای دیگه ببینیم اینا با ترکیه همین بغلمونه اصلا ما قبولشون نداریم اینا رو به هیچی خلبان شکاریش من اومده بودن اینجا برای ترکیش ایلائن سبتران بکنن توی این هوتل اسپینه هاست رفته بودیم اونجا یه خلبان اف پونزه شون بود نمیدونم اف شونزه بود بعد اومدن من توی چیز من خوند گفت شما نوشی خلبان اف چارده ای گفتم آره گفت معلم اف چارده خب نشون میستراک شد بعد گفتش که تو میخوایی بیای ایلائن پرواز بریم اونجا مگه تو خلبان اف چارده نیستی گفتم خب چرا؟ گفت من به زور توفنگ و اصلاه و خواهش تمنا بردنم اینجا من اصلا اونجا به خدا اصلا به من گفت گفتم من بخوایی گفتم برای حقوق برای این که من دخلا با خرجم نمیخونه گفتم من چقدر حقوق میگیر گفتم اینقدر مثلا متوجه شد گفتم اصلا ما دقیق بهش نگفتیم چقدر که تازه خیلی بیشتر از اونی که میگرفتیم گفتیم اصلا موند خدا شاهده تیم سال الان شما به این قشنگی داریم میگی آقا اینا پنجا سال خدمت سابقه ما اینا یک کاری میکردن اگر که مثلا من رو چارده اصفن بازشه از کردن که نیفتم به اون بر سال که نکنه مثلا بخورم تو اون تورم اون بر سال یه حقوق یک کمی اضافه تر به من بدن به ولاخ قسم کمیک س człon سال موسیقی
00:21:58--->00:26:50
spkr_01: همین جوری هم هست. من وقتی که توی شعرابی پرواز میکردم یک معلم محلمی داشتم که ایشون افتخارش میکرد با سخو بیت چهار چند تا معمولیت توی افغانستان انجام داده. من با ایشون پرواز کردم خب زبان روسی رو ما خوب نمیدونستیم. اونا مثلا انگلیسی بلد نبودن. توی پرواز خب یک ساری مشکل پیدا میکنیم. پیدا میکردیم. ایشون یک راید برای ما گذاشته بودن که این برنامه سوخ گیره هوایی رو انجام بدیم و خودشون اومدن برای ما یه دمو کردن. اینقدر محکم زدن به این بسکت که اصلا من گفتم باید پرین بیرون. بشکردم روسی یه مقدار میدونستان چیکار دارم میکنیم؟ گفتم همینجوری باسه انجام بدیم. گفتم اجازه میدیم من یه بار منی انجام بدم اینو. گفت تو چجوری نمیشناختم بچه های مورد؟ من ازش گرفتم خیلی اسمود اومدم و بسکت کانتک برقرار شد و گفت تو فیلفل رو نمیگیره با این آرومی که زدی. بعد فیلفل رو گرفتیم. یه بار دیگه این کار رو بکنیم. من یه بار دیگه این کار رو کردم و یه مقدار دیگه آروم شد اومدیم بیاییم پایین پایین نمیمن. گفت شما اول بریم و واقعا اومدیم پایین بعدا بررسی کردن. گفتش که چما هم مگه چقدر گفتم با ما ارفیلینگ نایتمون انقدر بالاست که چه برسته به روزمون. احترامه که ایشون بعدا به من میذاشتن. حالا بعدا هم فهمیده بودن که من محصول هستم. واقعا بابرشون نمیشد که ما همچنین خلابانه. این همه صورتی توی جنگ انجام دادیم. از صورتی تماما واقعا نمیخوایم اسم ببرم یه بیادبی باشه که نتونم ادامه بدم این اسامی رو. ولی آموزه شکیم بزرگوارا به ما دادن تو همه دان. یه جاهای دیگه اصلا موقعی که جنگ شروع شد ما مثل این که اصلا پنجاه سال جنگیده بودیم قبلن. اینقدر راحت داشتیم و ارتفاع پایین میرفتیم. اینقدر راحت پروز میکردیم. و خیلی کارهایی که بچه انجام. مطلبی که امیر عبدوست خب من بعد از فهمیدیم بازشتیگی و از فهمیدیم بازشتیگی توی شرکتی که اونم کارهای نظامی انجام میدادیم اونجا خدمت میکردم. امیر عبدوست هم و افتخاری نداشتیم بهشون همکاری میکردیم. بعد از این همه ما مثلا جنگیدن باز اومدیم رفتیم به جانی که بریم دنبال یه تجارت. بریم دنبال یه کاری انجام بدیم که به خانمودمون برسیم. دوباره اومدیم رفتیم توی قالب نظامیگری برای کمک به ارتش. تو تسلیح ارتش کمک کردیم. به شکر با برده دیویست کلومت دیویست پنجاه کلومت اونجا بچه های ما ساختن و زدن برزای خورد که الان هم دران استفاده میکنن. باز هم ما این کاری کردیم. برای هلیکوبتر یه سری کاره خیلی خوب انجام دادیم. اونجا هم شبانه روز ما میدویدیم که بایدن باز به کشور خودمون خدمت کنیم. از اونجا هم که من اومدم بیرون بازم دارم این کار رو انجام میدن. ما ها اینجوری بزرگ شدیم. بزرگ های ما رو اینجوری تربیت کردن که برای مردم خودمون جوم میدیم. یعنی همین الان هم میگه من به این سندم آمادگی این رو دارم که بیام باز فرواس کنم. چون خودم رو اپتو دیت نگرداشتم. از ساتیت اون چیزهایی که به ما یاد دادن امکان ندار از نظر ما مثلا پنهان بشه. و اون رو سه به من میگهتش که شما چجوری داریم پرواز میکنی؟ شما راید 18 دقیقهی ما به شما داریم. راحت میشنید، خاروی میکنید، گردش های آنچانانی. باید هم مرد استوید. ما ساته بازمون. انقدر بالاست که تو دو راید پریدید تو شعرابی. این قرآن شده استاد ما. واقعا بچه ها زحمت کشیدن. البته من اهل گله از هیچ که نیستنم. به خاطر اینکه ما خلاوان شکاری هستیم. اوقعه هیچ وقت سرشو پایی نمیاره. اگر چیز نمیشه بزنیم، میره بالای عب. از بالای عب نگاه میکنی کشور. و برای همینم التواسه هیچ کسا نمی کنیم. خدا شایده. بعض وقته بچه ها یه سوری مطالب بیگن، دلم میشکنه. میگم، وقتی که ندونن ما چی کار کردیم، بذار ندونن. وقتی متوجه نمیشن که ما چه بلایی میشد به این مملکت بیاد. ما جلوشو گرفتیم. بذار همینجوری در خواب قبلت بمونن. و ما کار خودمونو انجام بدیم. ما باز خدمت میکنیم تا موقع که نفس داریم برای مملکتمون. برای مردممون، برای مردم خوبمون. زحمت میکشیم. و کشورمونو به صدر میرسونیم. به اون عوج میرسونیم. به امید خدا که روزی بشه که هممون افتخار کنیم به این کشورمون.
00:26:50--->00:28:16
spkr_00: تیم سار شما با عنوان یکی از باهوشترین و معددترین یعنی شما من که خلبان یاد نمیشنسم که شما بهش توحینی کرده باشی یعنی همیشه واقعا عدبتون یعنی من ببخشیدین شما خاص بودید تو این قضیه ها من بخوام بگم برای این که واقعا از چندین نفر از چنده نفر من اینو شنیدم شما شما هم به سطو اومدی شمایی که من میدونم بسیار آدم سبوری بودی و بسیار آدم زیاد اصلا ایراد نمیگرفتید خیلی خواسته نداشتید من واقعا شرمنده میشم به خدا من خودم به عنوان یک همکار شما البته من خاکی کرد پای شما هم نیستم شما جایبایتون کجاست ما کجاست اصلا شما چه کردیم برای من میکرد برای واقعا به خدا سر ترزیم فرود میارم جلوی شما من خدا شاهدی اصلا نمیتونم حرف بزنم شما خاطره رو به قول شما همه تعریف کردن شما اینقدر قشنگ کار باشه کافی کردید بدنه اقتصادی رفاهی آسایشی آرامشی این قلبانهای عزیزمون رو که اینجوری همشون حل با چار ملیون حقوق با سه و حیستت من تیمسار میشترسم به من میگید من دو و حیستت حقوق میگیرم الان دو میدین و حیستت موسیقی
00:28:15--->00:29:01
spkr_01: این نیست این نیست
00:29:03--->00:29:49
spkr_00: استاندار بشن، شهردار بشن، معاوان وزیر اشمال خودشون، ببخشید وزیر وزارهاشون رو خودشون بشن، شهردار بشن، استاندار بشن، ببخشید مثلا توی این شهرداری و شعرهای شهر رو نمیدونم این همه چیز دارن، چرا این ارتشی ها نباید توی اینجاها باشن؟ چرا اینجا مزموم واقع میشن که میرن توی آشیه به خدا تیمسار خدا شده خیلی هاشون رو توی این چند وقت این ها استاگیرام نصر کردن، اصلا با دنیا مجازی قهر بودن، یعنی اکثرشون نوید و پنگ درستشون خودشون دارن میبینن، میدونن، با دنیا مجازی، اصلا دنیا بیرون قهر بودن، اینقدر مورد بیمهری قرار گرفتن، تیمسار؟ من، من عبیقی، من اسمشو میارم، شما چی میگی راجبش؟
00:29:50--->00:34:08
spkr_01: ایشون با ما بودن تو شعروی برای یه مدتی بزرگ ما بودن. اصلا نمیشه راجب ایشون چیزی گفت. یعنی خدا شایده بزرگی رو شما تو سایه این مرد میبینی. اصلا نیاز نیاز به چهره ایشون نگاه کنی. حالا با اون همه مشکلاتی که ایجاد شد براشون خیلی بزرگ بودن. اینقدر انسان های اینجوری میگرم. متاسفانه من طول خدمتم خیلی این چیزار دیدم. یعنی همیشه توی برنامه ها همه جا بودم. یعنی اون شروع جنگ قبل ات جنگ اتفاق افتاد. بعد ات جنگ توی بندراباس، بوشهر اون حرکت اون پروزهای ارتفاع بالا که چقدر منجا شهید دادیم. واقعا من یکی از خاطراتم بود که وقتی که چهار فروندی ارتفاع 40 زارپا میرفتیم برای بمباران مناطقی از عراب. سیستمای جنگ ناوری، جنگ های الکترونیک ما خب بچه همه های کرده بودن که نزدیک های هدف میشدیم. لیدر میگو ترنان یور میزیک آن. ما این ها را همه را آن میکردیم. خب اون موقع هم میراج رو با حوکم هایی که در اختیار این عراب گذاشته بودن. خب توی ارتفاع بالا خودتون میدین. نفر زیاد چیز نداره که مثلا برنیمان رفت کنیم. نه. بره. یعنی ما میگرفتیم که رو ما لاک کردن. یعنی خود منم یه با روی AS لایت داشتیم. رو ما بله. اون لاک شده بود. من تمام زندگیمون تو چند ثانیه به سوات رنگی از زمانی که به دنیا آمدم تا زمانی که تیرگر رو میکرستم بزنه من دیدم. یعنی همه رو به سوات رنگی. حالا مشکر که ما در کنار رو رد شد و رفت. خب لیدر ما رو زدن با میرای زدن و همه اونون بالا مونده بودیم. نه آقا ما به اون صورت عج میگرفت. نه هیچی که بالاخره تا بیافتیم تو سر و زیری با دایوی خیلی زیاد بتونیم سرعت بگیریم. همه این کارها رو کردیم. یعنی اینا رو همه رو برای مردم رو کردیم. برای این کسایی که واقعا من هیچ بخیال هم نمیره که اون از یه دهی زنشواری بلندشم بیان دم در صدا کنم. من خواهم خلابانه رو ببینم. یا توی شیراز این اتفاقه از جاهای مختلف میمدن. اینا همه اینا دیمیگم. ایش وقت فراموش نمیشه. کسی که میفهمه میفهمه. کسی نمیفهمه نیخواد فرامیده. نمیشه. نه من میتونم بیدارش کنم. نه کسی دیگه ای. فقط آروزی سعادت و سلامتی برای شما. برای همه پیش کسواتان هم. که بعد این مطلبی که شما مذہد میخواد میدارد. راحت باشید تیم سار. اینو ما صحبت کردن. اسمشون نمتونقه. این مثلا نمکی. کسی که شما اوورد اینو صحبت کردن. اینو استورهایی بودن که هیچ کسی اینو را نمیتونه فرامش کنه. یعنی من خیلی خوندم تو این جنگ های مختلف تو دنیا را. اصلا امکان نداشت. کسی این همه بتونه به جنگ هست. یعنی یه مدامت هشت ساله یک خلابان. من نفر داشتیم سه باری جه کرد. نفر داشتیم دوباری جه کرد. صداش در نمیبکه بیا دیگه من کمرم در میتونه. دوباره میباد میشه سهب دو ما. و پرواز میکرد. همین مطالب میگم انقدر زیاده که نمیشه. ولی همونجور که خدمتون گفتم ما آرزمون این بود که تو این جنگ پیروز شیم و اجازه ندیم که دشمن وارده مملکتون بشه و افتخار میکنیم که این کاری کردیم. حالا هرچی اتفاقی که ما خواهد برمون بیافته ما به اون هدفی که داشتیم رسیدیم. خدا شایده به هدفمون رسیدیم. ولانم من میگم هممون باید افتخار کنیم به بودنمون. اینه که ما بخواهد کسی ما رو مجبور کنیم سرمون رو فرود بیاریم برای خیلی چیزا نمیکنیم. ما همون که بودیم هستیم و خواهدیم. زرفراز رو میگم. مثلا موقعی که میگن. همونجوری خواهیم بود. و تا جون داریم برای مملکتمون خدمت خواهیم.
00:34:12--->00:35:47
spkr_00: کرکس ها هستند که مرتجند کرکس ها هستند که تا هر وقت هرچی میشه رنگ عوض میکنند سری خودشون رو چیز میکنند میرند لاشه ها رو میخورند اقابا هرگز سرخم نمیکنند هرگز لاشه نمیخورند درود به شرفتون تیمسار ما ازم من خدا شاهد زبونم قاصره جلوی این بیانتون جلوی این سیمای آرامتون که اینقدر به ما آرامش میده با وجود این همه آرامش با وجود این همه تحملی که شخص شما داری چون من میشناسم ار نزدک شما رو با وجود این همه تحمل این همه بردباری این همه متانت سربزیری شما هم وقتی اینا رو میگیم من دیگه موندم به خدا موندم دیگه من بی تحمل و دیگری و ماها دیگه با چی بگیم اگر ماها یعنی امنیت رو به شماها ندن ماها که خب دیگه آخه یعنی چی که اگر کسی بازشست بشه دیگه ببخشی این دستمان که ها از این مثلا باید پرد کنیم کنار دیگه به درد نمیخوره این عدبیاتی که جناب عبدوز گفتن از اون مسئول نادان من یه بیس سانیه دیگه لایب هم تموم میشه میریم برمیگردیم یه آبی میل کنیم یک کم استراد کنیم یک دقیقه دیگه برمیگردیم تیم سار ما هستم دروت به شرفتون سر ممنونم ازش دیگه دیدین نمونه شو توی این ساگرام و این ور ور فوش میدن پوله رو برمیدارن میبرن اون ور و به ماها فوش میدن و حقمونه دیگه بفهمی سر بفهمی سر
00:35:49--->00:43:13
spkr_01: البته میگم گفتنیه خیلی زیاده من توی شیراز خب یه مدت مسئول منطقه بودم خب بچه نیروزمینی واقعا جا دارست همه شون تشکر کنیم اونا هم واقعا زحمت کشیدن و ما یه مقداری کارم رو هوا بودی نه روی زمین صدمات خیلی زیاده دیدن خلاب آنها هوا نیروز با اون کمبودهاشون خب ما رو سرشون کپ میفریدیم و اون کارهای بزرگی که اونا کردن که هیچ وقتا دیده نمیشن نه نه نه نه ارتش های بزرگ بارون ولی ما توی صحبت هایی که با فرماندان نیروهای مختلف منجام میدادن مفتند یک هواپیمای شکاری وقتی که میامد از روی هدف و جلم و بمبارا میکرد و سرما راحت میشن کار شیش تا هفت لشکر رو انجام میداد یعنی اینقدر برشون هم روحیه بود هم تخریب میشود دشمن و خیلی راحت میستن هم باشون انجام بدم کارهایی که الان میگم کسایی زیادی رو من دیدم که باشون صحبت کردن و محصول بودم توی منطقه چون ارتباطات هم هم خوب بود خیلی جوها استانداری فرمانداری جوهای مختلفی سعی میکردیم که نشون بدیم اون کار رو واقعا همونو علاقه داشتم به نیروهایی و من یک اوستانداری داشتیم، رسمشو نمیارم من اووردم یک چیزی توی پایگاه پایگاه رو نشون دادم یک بازی داشتن هم حتی سوار اپومیس و خوبیشارش هم کردم قلبش نارد و گفتم ببرمش بولا یه ذریعه تنبیه چیزی بشه به خاطر ندیده گرفتن بچه ها بلی واقعا این کمک بسیار خوبی و ارتش کرد و توی روزنامه هاش الان من دارم و لی همونو براتون میفرستم که اصلا گفتن منطقه شهید دوران بزرگترین منطقه از بود الکترونیک سمومه سیستم هایی که ما فکر میکردن که توی شیراز مثلا ساشیراز رو فکر میکردن خیلی قویه همون توی پایگاه قوی تر از اونو داشتیم بچه همون داشتن و کارهای بزرگی که انجام شد من فقط اینه میخواهم خدمتون بگم کارهایی که بچه ها گردن نگهترین من انجام میدادن روی حوامای سخو 24 وقتی زمانش گذشت و قرار شد روزنا بیان اوورحالش کنن قیمتی که داده بودن بحشتناک بودی خودمون دست و کار شدیم شروع کردیم اوورحال کردن اون پیپرهای محصوصش رو نوشتیم چون ما شوربیه که دو بارن به عنوان سیمولاتور رفتیم اون مشکلاتی که روحفتنا داشتیم من خودم با من سرپرست رفتم اونا رو مثلا پیدا کردیم ایبار رو پیدا کردیم و شروع کردیم اوورحال کردن الان هم شیراز داره اوورحال میکنن یعنی کاری که میلیاردها دولار باید حضینه میشد کتابایی که 18 هزار دولار اون موقع بود خریداری نشد تمام این ها رو بچه ها نوشتن و این ها افنوان رو آماده به خدمت کردن الان هم داره پرواز میکنه کارهایی که میگ این ها ایک بار روحفت چارده من هیچ وقت یادن نمیره موقعی که پرواز میکردین کسی جرعت نمیکردون برا باشه حتی از ترشو میپیدن بیرون این مطالف فراموشدنی نیست متاسفانه متاسفانه من هم هیچ وقت این تاریخ جنگ رو نتونستیم اونجوری که هست داشته باشیم به خاطر مهموریت هایی میگفتن این مهموریت ها رو نباسه عنوان کنیم قابل عنوان نیست و هیچ ججه هم نشده اما اخیلا من یه جایی دیگه دارم کار میکنم که این هم بگم یکی از افتخاراتی که بازم بچه ها دارن انجام میدن روی حقوم های شکاری ها که دوربینی نسکردن که اون هم عملیتی شده شده شده شده بعد از دوسته پرواز دیگه عملیتی میشه وقتی که من رفتدم به همیدان بچه هی همیدان دورو من رو گرفتدم و گفتن که تو خود رو بیان بشین راجب مطالف که داشتیم بگیم گفتن اما تمام این جنگ هایی که داشتیم ما شاهده هایی که دادیم به اخره همه اینه باز باشه پیش کدامش متحصد کنه نبود یعنی یا از بین رفته بود یا چی خاصی بود اصلا نداشتن یکی دو ساعت من دو سه ساعت رفتم اونجا باشم دیدم واقعا ندارن واقعا یه چند تا اسم خلابان هست جلساتی که نشسته بودن اصلا یعنی خودمونم واقعا کمکاری کردیم که این کارهای زیبای خودمونو ایش وقت یاد داشت نکردیم نداشتیم که اینا رو الان نصلا با امان کتاب داشته باشیم توی شیراز هم خب جایی بود که تمام این خاطرات پرسلال زمینی سپاه بسیج همه اینجا بود من موقع که رفتم رفتم دیدم تناشیدی که از موها هست یه پوشهای خالی وقت اسم مثلا مهدی نجاد یا کسایی دیگر سعی کردیم خیلی این کسایی رو میشناختیم دونه دنو وردیم یکی اک کارهایی که یادیم تمام خانویده شهدار من که بودم تو پایگاه افتخار یعنی کسی جرعت نمیکر راجب اینها چپ نگاه کنه یا حرفی رو بزنه که مثلا اینا چرا از این امکانات استفاده میکنن ولی هیچ وقت نتونستیم این چیزایی که لایق اینا بوده بهشون بدیم و میگم متاسفانه خب من یه مدتی هم خب مشکلات خانواده شهدار رو برسی میکردم این ور ور کاراشون رو و باقعا هم ار وقت میرفتم باشون صحبت بیکردم میامدم مثل اینکه یه بار صد کیلوی رو دوش من قرار میگرف خم میشدم مثلا نمترستم بلند شم و زحماتی کشیدن ولی الان شما خب ببینید خانواده های شهده های ما چجوری دارن نه مال نیروعبایی مال نیروزمینی تمام جاهای دیگه شما برین ببینید چی کار دارن میکنن چجور زندگی میکنن چقدر حقوق دارن میگیرن حقوق که الان شما اشاره کردین بعضی وقتا عنوان میشه مثلا نفری که فلانجو داره کار میکنه چار ست پنجا ملیون سی ست ملیون دویست ملیون ست ملیون بعد من اصالتیت منم بزرگ برای من کسایی که منو آموزه شدن منو خلابان کردن من خب واقعا نمیدونم مثلا چی بگم میشه الان که روزی بشه که همیشی جایگاه خودشو پیدا کنه و به کسایی که این همه زحمت کشیدن دیده بشن اگر شما من تاریخ جاپنو خیلی متعلق کردم علیتی که این همه اینا پیشرفت کردن و بعد از جنگی که تمام زندگیشون از بین رفت تمام کشورشون بایستادن و بهترین اقتصاد دنیا رو دارن شما میبینید تو جلساتشون یک نفر ارتشی رو با ویلچر میارن طرف اصلا نه نفس هم نمیتونه بکشه ولی میزرن اینشون جلوی جلو جایگاهشون رو میارن شاید نشونش میدن میزرن این جلو ایشون رو همه هم میگن این جنازه چی با بردید ولی اون چیزی که میخوان ولی چی این همه مردمشون وقتی جنگ شد وقتی اون مشکلات که شد خودشون رفتن گفتن رو اوقای ما رو نست کنید یعنی خودشون رفتن گفتن کم کنید رو اوقای ما رو که ما بخواییم این کشورم رو بسازیم و ساختم ما
00:43:14--->00:43:58
spkr_00: کارامون خیلی بیشتر از بنده خدا همثال آقای عبدوس عزیز از همه این قشن چقدر میتونه درد از اینا دوا کنه این پول هایی که اینجوری آقای خواهری برد همین علکی ها همین بعدن تموم میشه میره میبندن میره
00:43:59--->00:46:58
spkr_01: همین هم هم. الان خب امیر عبدوست خیلی بزرگ بارنی. اینشون اصلا یه خلابان خاص بودن و هستن و خواهم بود. یعنی بزرگ خود من. یعنی واقعا افتخار بود که ما مثلا یه مدت کوتایی رو در خدمت ایشون بودیم. از صحبتاشون و از اون نصایشون استفاده می کریم. ولی من باورم نمیشه. خود ایشون نیازی داشته باشه که کسی کمکش کنه. یعنی ما توری بشه که مثلا بیان بیگم باشه. حالا ما این حرکت رو برای شما کردیم. می کنیم. ایشالله که می گم. اون کسایی که من این رو همیشه می گم. اون کسایی که می دونم ما چیکار کردیم. همونه برا ما کافیه. کسایی که ندونن می دونن. ولی می خوام خوششون رو زادن با اون را که مثلا ما کار نکردیم. ولی ارتش واقعا جنگیل. ارتش واقعا کشته دار. اسیر شد. شهید شد. و خودتون رو می دونین چه کارهایی که انجام دادن. حالا خاطرات بعضی از این بچه نیرزمینی رو می خوندیم. مثلا آدم اصلاس میکنه که نه با زنده باشه. یعنی این چیزها رو ببینه و وقتی خودش رو می بینیم میاد نیازمنده. یه چیز خیلی کچیکی هست. اونو دیگه نمی شه کاری که. من یه مدتی خب تو پایگا که بودن خیلی ارتباطم با بیرون نظامیه دیگه زیاد بود. می مده می شستیم تو محچه گرفتاریه مثلا یه سری پرسنل و پرسنل دیگه رو رو کنیم. باورتون نمی شه. تا چهار صبح ما بعضی وقتا می شستیم. برای یه چیزهایی خیلی کچیک. برای یه چیزهایی که اصلا زشت من این ها رو اصلا اونوان کنم. اینا جنگی در من مملکت رو نجات دادن. بازم اگه خدایی نکرد اتفاق بیفته بازم پایگار. بازم همین. همین آدم ها کنم دیدن هم مطمئن باشید. یعنی اگه باز اتفاقی بیفته بازم این هایی که الان دارم با قال شما چه حرکت هایی کردن. باز یه جور دیگه ظاهر خواهن شد که ندیدیم. ما دیدیم دیگه چه جوری بود خودشون مثلا به یه حالتی بودن خودشون رو به چه چیزایی میزدن. بعد یه دفعه برگشتن. باز یه بار یه برگشتن. بازم برخواهم برگشت. ولی ما ها همون که بودیم هستیم افتخارم اونه که همینجوری موندیم خواهیم موند تا موقعی که زنده ایم. و من افتخار بکنم به این نیرو واقعا دستشون رو میبوسم پاشون رو میبوسم. اون اصاتی که ما رو اینجوری بزرگ کردم و شما فرمودید من آدم آروم و اینا بودن. خب من هم نستشونده اون اصاتی خودم بودم تو همیدان. اون آدم های بزرگی که شما گفتید من از اونا یه درس خیلی کچی که گرفتیم و تونستیم درس هایی که به ما داده بودن اونا رو مثلا انجام بدیم و بمونیم و کار کنیم. و این حالاوان های جوانی که همون دارن پرواز میکنن حالاوان های بسیار خوبی هستن ولی باید سیم مقداری انگیزه توش
00:46:58--->00:47:25
spkr_00: همین انگیزه از کجا میاد تیم سار؟ اونا دارن شما رو میبینن دارن من رو میبینن که نسل بعد شما هم که بازشست شدم میگه همزهی اینجوریه جناب مهدی نجاد اونجوری که هم نمکی که نسل قرمتر جناب مهدی نجاده اینطوری خب بعد که وقتی دارن اینا رو میبینن چه انگیزه میتونن پیدا کنن شما میگین اون نفر رو برم داشت میابرد اونجا میدال فلان اینجوری بعد اصلا میافتاد
00:46:58--->00:47:03
spkr_01: همین هنگیزه از کجا میاد تیمسار اونا دارن شما رو میبینن دارن من رو میبینن که نست
00:47:25--->00:49:40
spkr_00: داشتن میگفتن ما اگر روزی به اون برسیم به این سن اینجوری از ما قردانی میکنن تازه این قردانی به چه درد میخونه جلال خانواده طرف ببخشید یه بعضی از این خانواده ها میگفتن شماها نجنگیدید برای شماها از این مرسم ها نمیگیرند ببخشید توی تلیزون میره فلان کارگردان فلان نویزنده فلان تحییه کننده فیلمساز آقای ایکس که اسمش هم خیلی معروفه آقای حاتمیکیا فقط و فقط داری راجب یه قشنی میگه چرا یک بار راجب این بزرگان حرف نذر چرا نقش شما رو شخص شما رو که یک کتاب چه ده تا کتاب میتونه برای شما نوشته بشه همون پروازتون با همون خلبان روس همینو بیاد به تصفیر بکشه بیاد رو پردی سینما ببینه چقدر میفروشه اون فیلم یه اقاپایی بوده هنوز که هنوز اقاپا هست یه حمله بیست هم که روشون نشد نذارن چون که دیگه این داره درست داده میشه دو دانشگاه ها این پرواز خدا انشاءالله به سلامتی بده جامعه برادپور و هم رزماش که این جناب ایزستت های عزیزم برای این تراحی عالیش خب شما ببینید الان واقعا الان مثلا با ها چی گفت به این جوون هم بگی مثلا ببخشی شما مثلا به من میگه بگم برو بپر برو بپر جوان نگران نباشی میگم بچی میشه میگم میشی من دیگه مثلا تو چجوری شدیش؟ میگم هیچی همینه که داری میبینی من هم توی سن پنج و سه سالگی باید امن قلب باز بکنم آخه و اینقدر اینقدر هرس و جوش من آدم هرس بخوریم بدبختانه شما آدم آرومی هستی من هرس بخورم ولی شما تو خودت میریزی من مینو برنم امیدوارم که بشنون امیدوارم که شما این صدای شما باعث بشه واقعا یک همتاسازی همسانسازی بشه لاغل یه مقداری توازن برقرار بشه الان بین این بچه های شاقل و بچه هایی که بازش از شدن اصلا توازنی نیست به اون به کنار به اونا هم خیلی کم دارن میرن بند خداها به شاقلین هم کم دارن میرن
00:49:39--->00:49:58
spkr_01: به شاقلین هم کم دارم میدونم بله شاقلین ما هم خب میدونی که مثل ما نیستن زمان قدیم ما تو پایگاه زندگی میکردیم خب خیلی از چیزا رو از امکانات استفاده میکردیم ولی الان شاقلین ما مجبورن بیرون خونه داشته باشن ندارم
00:49:56--->00:50:10
spkr_00: ندارم نه خیلی به تعداد هم هسته میدن میفروشن میان خانه اسفحان رو خبر داریم دیگه نه نه نه اصلا نیست دیگه خانه اسفحانی وجود نداره خانه سازمانی هم
00:50:11--->00:53:41
spkr_01: از جریانش بودم یعنی میگم اونا هم حقوق زیاده نمیگیرن چون شما اگه بیرون نگاه کنین تو میگم ما یکی از کارامون این بود که خب زمانی که توی خدمت بودم خیلی از این بیجرک ها رو همه رو جمع میکردیم میبوریم بالا میدادیم و درخواست میکردیم که یک کاری کنه این بچه ها بمونن این جوان های ما بمونن من یه آتره خیلی بدی هم خدمتون بگم من خب هنوز هم میرم پایگاه ها برای یه سری کارهایی که انجام میدین من رفتم شیراز خب من مدت زیاد شیراز بودم و اراعت خاصی به همه داشتم خب من دم در نظر از این دو ساعت فقط من اونجا من رو نگاه داشتن که بساً صحبت کنیم من با بچه های ارگان ها رفتم پایگاه زوی رفتم گردان شکاری گردان سخوبی سو چهار و رفتم تو بچه ها رو دیدم این جوان ها رو واقعا عشقم در اومد من که خیلی سبورم که با اون بچه هایی که مستور اونجا بودن گوتن چی کار کردیم با این جوان ها چرا همه سراشون پایینه ما که اینقدر سرامون بالا بود و همه جز در رو میزدیم در به داقوم میکردیم تونستیم اینقدر بجنگیم مگه میتونیم بجنگیم باید دیگه مجموع شدن برم براشون سوبر کردیم چه تونه با همین بگذر از اون وقع که خودتون بودید اینجا علم ما خیلی مشکلات داریم دیگه نمینام بتونم بگم اینو ولی اینو دارن تربیت میشن برای این که خدایی نکرده اگه جنگی بشه بجنگم روحیه اولین حرف رو میزنه درسته ما اون آموزشی که میبینیم چقدر خوب باشه اگه شما استاد من هستین اگه باید شما اون روحیه پروزی رو نداشته باشیم ندونیم چگاه کنیم اصلا به هدف نخواهیم رسید اما ارتفاع پایین زمین میخوریم و اون موزلاتی که خب داشتیم چند مورد خیلی اونجا من صحبت کردم حتی خودم بودم موازه بهشون بودم خیلی حرکت ها میکردیم بچه روحیهشون خیلی بالا نگر میداشتیم ولی خب بلدتی یه سری مسائلی که تو پایگاه هست و نمیتونن به این چیزا برسن فقط بتونن سر پا نگر برن برای بودنشون یا خیلی مواردی دیگه که اجازه نمیدن این بچه هم مقداری جون بگیرن امیدوارم که به اینا برسن الان برنامه که برای بازشسته هاست که خب خیلی به قول معروف آروم آروم دارن جلو میرن و یه هدف هم این است که این اتفاق نیفته و به نظر من اتفاقا نخواهد افتاد که این حرکت بکنن بچه های ما بزن به یه جایی برسونن که راحت بتونن زندگی کنن خب الان 90 درصد از این بچه های ما دارن بیرون کار میکنن که ما بینیم با تنهی بالا دارن کار میکنن و من خودم شخصا افتخار میکنم و الان این کاری میکنم که بازم دارن به نیرون کمک میکنم برس بله چیزی نیست که مثلا غیر از اون بود خیلی کارهای دیگه میتونستم انجام بدم چون من دوستان خیلی زیادی دارم که توی تجارت هستم ولی ایش وقت به دلم نمیشینه یا نمیدونم چرا یا من و همه بچه هم اینجوری هست این خلابانوی بزرگ باید به دلشون نمیشینه بخوام برن برن یک کار سبا کنجام بدم
00:53:42--->00:56:22
spkr_00: ببخشید با این سن و سال با این اوباحت اوهاب آسمان بره مثلا ازخوایی میکنن بره یه جوونی مثلا توی شرکتی حالا یه جایی هر جی اصلا هواپیمایی ایرلائن یه جوونی بشینه ببخشید مثلا کپتن باشه شما باید مثلا بری با ایشون پرواز کنی حالا اگر خب صافت دایریکت نرید مثلا لفتید باید برید این با شما حرف بزنه خود اونم معذبه منظورم اینه که سر هر جایی که این بزرگانو بذارن بجز خونه بجز کنار همسر بجز باز نشسته به قول جناب صدیق قادری عزیزم که میشه بگه ما باز نشسته شدیم و اومدیم تو خونه نشستیم به قول معروف نمیتونن بپذیرن یعنی اصلا تو کتشون نمیره خیلی از بزرگاه همکار شما رفتن تو ایرلائن برگشتن اومدن به قول معروف نتونستن ادامه بدن چون فضا فضایی نیست که اینا رو بتونه شما فرمانده منطقه هوایی شیراز با اصطاندار شیراز میشهستیم با شهردار شیراز توی جلس های بقولم شما که داشتین مال شورای تمنی اصطان تمنی اصطان که بود میرفتین میشهستیم شما خودت یک نظر داشته تون جلسه بعد الان بری مثلا ببخشید خیلی خود بخشید فلان اصطاندار خب اصلا میفذیری شما این کار رو بکنی؟ نه خب خب لاعقل این حقوق رو در حدی بکنن که این خانواده ها اگر خواستن تو خونم بشینن دیگه مجبور نشن ببخشید با سیلیسار از صورت خودشون رو صحب کنن باز خانواده های شما ها نجیبن خانوم شما داری میبینه که اون زمانی که عباحت داشتین و فرمانده بودین و راحت بازم اون موقع هم حقوقتون انقدر نبود ولی بالاخره یک احترامی وجود داشت برای شما الان که مثلا شما تشیفه وردید باز شسته شدید حالا شما دارید در رسل کارید و هنود به علمتون به مغزتون اتیاجه اونایی که یه مقداری مثلا من میشناسم نسه همین خدا اینشالله حفظشکانه های شریفی که آزاده بوده شما میدونین چه به سرش اومده تیم سارپاش صحبت کردین اصلا حرف نمیتونه بزنه الان اون چه وضعیتی داره جناب وزیری من خونه شون بودم سه چهار روز خدا شاید دستاش میلرزه استکان رو میگیره دستاش دستاش میلرزه همین دستاش که نشون دازه چندین جا شکسته با اون حقوقی که داره میگیره ولی به خدا صداش هم در نمیاد که بگه من کم دارم یا زیاد دارم ولی اینکه اون مناعت تفسیر اونا رو به بخش من لا بلای حرف شما صحبت بکنم فقط میخوام
00:56:22--->00:57:23
spkr_01: به فهمت مدیون خانواده همون هستیم یعنی من شخصا کارهایی که خانوم هم کرده بعض وقتا میشیم هم فکر میکنم نمیشکی نمیتونست انجام بده یه آدم عادی هرگز این کار نمیتونست بکنه اینقدر سختی که تو وجودشون بود تو این پروزای مختلف همه دان بلند میشیدیم کب میرفتیم مشکال فیدان بمیشیستیم تبریز زنی میزنیم میگیم تبریزیم تا یه چیزی میگفتن یه ساکه پروز داشتیم میندختیم رو کولمون بدنیم که چیزی بگیم والا میشیدیم میرفتیم تنها میزشیم میشیم و اینه با تنهایی خودشون با اون به قول معروف دلی که میخوردن که ما کجاییم چه اتفاق میفتاد اتفاقایی که برای یه سریع خلبانه افتاده بود اون مسئله که پیش اومده بود خب خیلی سختی کشیدن الان هم بازم خب خیلی همون شرمنده این خانواده هستیم نمیزین شکل محترم خیلی همون شرمنده بود
00:57:23--->00:57:50
spkr_00: شرمنده نیستین شما شرمنده نیستین تمام خانواده ها بچه هاتون دارن واقعا پرچمتون رو میارن بالا بچه هاتون یکی به یکی روح فرزند شما شاد باشه انشالله که جایگاهش بهش باشه واقعا من خیلی نارهن شدم این خبر رو شما الان دادید امیدوارم که یه دونه پسر دارید الان یا چند تا قرار
00:57:54--->01:00:44
spkr_01: بله اون پسر همی که تصادف کرد خب اونم به خاطر همین شرق داری که الان رئیس مجلس شدن و اون روی اوتوار امامالی رو میخواستن خیلی سریع جمعش کنن اون گارنلی هایی که همینجوری گذاشت شدن بدون علاهم بدون هیچ چیزی ایواز ایوازم ها باز هم ها صدمه این صدمه رو دیریم ولی در کل من عارضی میکنم که بچه همون همون پرسنل همون ارتش فرقی نمیکنه عبایی زمینی دریایی همه تو سلامت باشن مخصنی خلابانه بزرگوار اما استاتیت بزرگ من که یه مقرام که سالت داره اینا توی سلامتی باشن و ما با دیدنشون لذت ببریم با صحبتاشون درسته عشقمون در میاد ولی دلمون باز میشه که همچین کسایی رو ما داشتیم هنوز هم وجود دارن ما که قدرشون رو میدونیم یعنی ما ها میدونیم چی شده چه اتفاقی افتده و واقعا مدیونشون هستی من شخصا دست پاشون رو میبوسم یعنی وقتی من همین براتور میبینم خدا شایده هستم میخوام برم بقلش کنم دستشو ببوسم چون استاد خود من هم بوده من یه خاطره از اینشون دارم من وقتی که من هم چیز افور پرواز میکردیم هنوز ایشون بعد از اینکه دیگه خب پرواز کم انجام میدادن با اموان استاد میبودن که ما پرواز مثلا یه رای در خدمت شما باشی من خودم راه شما پرواز میکردم چون بابرتون نمیشه وقتی که بای شما میرفتیم پرواز میمدیم میشستیم خب من کابی نقب بودم ایشون جلو نمیرد پایین من میگفتم اصداد من کچی که شما هستم چه نمیرد پایین میگفت نه خدا شایده یک رو بیس دقیقه بعضی وقتا میموندیم تو کابین که دیگه من میمدم بالا روشون رو بوست میکردم بعد میمشون میمد پایین خود این آدم رو سلسان نمیشه کجای دنیا ما میتونیم پیدا کنیم یه همچین آدمی رو که با این طبع بلندش اصلا کارهایی که ایشون رو انجام دادن تو همه دان بعد از اون بعد توی ایمنی درواز با از اون
01:00:48--->01:01:30
spkr_00: یا جمع محققی عزیزم که الان چند تا عمل جرایی رو گردنش انجام داده و این پیکره یعنی واقعا این انسانی که شما میدونید وقتی را میرفت رو زمینم زیر پاشون میلرزید الان اینجوری باید ببخشید با این شکل و شمایل با این حال و هوایی که الان دارم واقعا من بعضی وقتا نگاه میکنم مثلا پسرشون با من گفتن که کن بار عمل نخواه نمان ستون فقرات انجام دادن همش هم به خاطر این پرواز ها بوده این همه اس ام این همه معمولیت جنگی این بود واقعا این قهرمان به این بزرگی و به نامی
01:01:33--->01:01:41
spkr_01: دیگه بالاخره هست دیگه. من فکر کنم ما خلبانو اگه بعد از مرگمون دوباره به دنیا بیانم.
01:01:41--->01:02:09
spkr_00: دردیتن میدونم. آقای مازندرانی میگه دکتر نوبخت دشمن شماریه که ارتش واقعا همینطوره. و انگار میخواد از جیبش بده. اصلا ایشون ببخشی تو بحثی اکسانسازی اصلا آدم موفقی نبوده. اصلا هنوزم که هنوزم مدیرهای آنچنانی حقوقهای نجومی منطقا فیشه شون دو سه تا شده. میگه جلو چش یکی شهر از برای اون یکی ها رو میانن یه جوری دیگه. جنوبه
01:02:09--->01:02:20
spkr_01: حتی ایشون خودتون میدونه ایشون هم زیاد کاره نیست ولی اون لبخندش خیلی بده میخند آن رئیسش هم میخنده به ما
01:02:18--->01:03:35
spkr_00: میخنده به ما. بگه من خواب بودم. نمیدونم صبح بیدار شدم و نمیدونم نفهمیدم. جناب بهنتی عزیزم میگن پاینده باشید استاد عزیز. جناب مازم درانی میگن روح عشقان عزیزم شاد باشه و یادش گرامی باشه. علی بود. برسرم علی بود. عشقانمون زنده هست. عزیز دلم. ببخشید. تیمسار متفجر نشدند. ببخشید. شما بسکاریم. عرض به خدمت شما که من واقعا سر کردون پرود میارم جلوی شما. آقای دکتر میگن عرص پدریشون هست. مسئولین متاسفانه. عرص پدریشون نباشه. یهو شیش هزار ده هزار میلیار دولار نمیدونم فلان. ازش میگذرم. میگن ولش کن با او فراموش کنیم بره. ولی مثلا سر این حقوق های خلبان ها یا مثلا یه پولی میخوان بدهند. انقدر پایین بالا میکنند. انقدر مسئوله پشت مسئوله و تفسیر و ماده میارند. آخرش هم یا رو پسر خواهر در حالی سازمان نقش و بردایی شده. این هم نوبخت فاموش. من فکر کنم فاموش خود همونم. نبخواهر در حالی سازمان.
01:03:28--->01:03:35
spkr_02: به سر خواهر سازمان نقشه بردایی شده متاسف این هم نوبخت فامیش من فکر کنم فامیل خود هم اونم جمه سرهنگ
01:03:37--->01:04:41
spkr_00: امشب تا نایومدن چی؟ آمون رو جمع کنند نه بابا نه عزیز من ما حرف حق میریم برادر شهید جدی میگن سلام به امیر تیمسار سرفراز روی پسرتون شاد باشه برادر شهید جدی عرض به خدمت شما تیمسار معظم بفهمید در حال من فکر میکنم امشب بزنیم اون خاطرات و صحبتت دیگر برای شب دیگه چون فاز امشب فاز با همین فاز تمومش کنیم بهتره با همین حال تمومش کنیم چون من اصلا دوست جام نمکی عزیزم میگن تیمسار شما و تیمسار ابو طالبی از بزرگان مملکت هستید هم در ارتش و هم در بخش دولتی مدیران و فرماندهان توانا و پر و برجستهی بودید و هستید افتخار ما هستید درود بر تیمسار نمکی عزیزم فیدوسی آسمان ایران زمین بفرماید با تیمسار نمکی صحبت کنید
01:04:42--->01:05:58
spkr_01: برونتون برند. ما واقعا کوچی که ایشون هستیم و صحبتهایی که ایشون کردن من میشنیدم واقعا جز داردم. عشق و شجاعت اون مطالبه که ایشون میگفتن اصلا میگن. من همینجور نشسته بودم یه گوشه ایه که بدخانه میگو چیه گفتم این چیزهایی کردم میشنبه و وجود یک مردی به این بزرگی داره میاد و من واقعا خودم برای خودم متاسف نیستم. برای هیچ کنم اخلابان هم متاسف نیستم. چون ما برای یک هدفی بزرگ شدیم به هدف همونم انجام دادیم. الان هم خیلی با قول بعضی سیخت استادیم و سرمونم بالاست. یک ذرم سرمونو پایین نمیگیریم. میشه الله که سلامتی باشه برای جنوان نمکی و بقیه بزرگای خودم سرورای خودم و اساتید خودم که بعضیشون دارن کسالت کسالت دارن. شاید چیز رو تر حالشون خوب بشه. برای بتونیم حالا بالاخره یه جایی اگه شما بتونید یه حرکتی بکنید که اقلا همه جم شند یه دوزی هم دیگر رو بتونیم ببینیم. این هم یه حرکت بسیار خوبی هستش.
01:05:59--->01:06:33
spkr_00: سلمان خیلی وقتی شما رو گرفتم امشب. خیلی زحمت کشیدید. انشالله به جناب عبو طالبی همهانه میکنیم یه شب دیگه مفسود و مفصل در ارتباط با سخو بچه ها خیلی دوست دارم بدونن. میگن از سخو برای شما بگید. اگر میتونید. حالا یه مقدار کوچیکی برای این که اینایی که تا این وقت شب نشستن فقط حالا قصه نبرن با خودشون. توضیح بفهمید. توانایی سخو بردش مهموریتش ممنون میشم.
01:06:34--->01:09:23
spkr_01: هواپا مایستو خوبیشار خوب یکی از بهتین هواپا ماست که در خاله حاضرم شعروی داره پرواز میشه همتاش همون وان وانه که میتونه لانگ رینج بره و با بنزینگیری که دو بار سه بار بنزینگیری بکنه میتونه به حوصل خیلی زیادید و تلاویزم به راتی میتونه برسته بروازهی که ما انجام دادیم از تهران به طرف مشهد اومدیم رفتیم و سوخ گیری روی تهران انجام دادیم رفتیم به طرف بندراباس رنج بندراباس برگشتیم یه هواپا ماییه که لو لویول بامبر هست و فول اوتوماته یعنی میتونه شما با موقعی بلند شدن اگه فقط بتونه تو باند نگرش داریم وقت که استیک رو بکشین تکاف کنه میتونه پوینت های خیلی زیادی روی ست کنی که خودش میتونه تموم نقاط رو بره بعد برگرده برای نشستن ولی خب چون تو ایران برنامه یک تو لندنگ رو نداریم دیگه اونجا مجبور رو بیاد خلاو رو میشن خلاو بانه حکوم خیلی است میتونه خیلی سریع سرعتشو این کریز میشه مخصصان تو لو لویول خیلی استیبل هست حالا خب من خوب سات پروزه زیادی روی افور دارم حالا افور یه خواست خواستی داره این حقوم خیلی حقوم خود نظر بان باران دیگه اون برنامه ی سای ست اینکه تو افور داشتیم توی چیزای مختلف این بله نداره خودش همه چیز رو محصبه میکنه اکثر چیزاش لیزریه و یکی از مشکلات مهم بود که ایش وقت ما رو توی مکانه شرکت نمیدادن شرکت نمیدادن به خاطر اینکه خب بومبای ما اکثران میگفتن همیشه بله چیزای مشرک های خواستی هم داره درادا و یه سای چیزای خیلی پیشرفته ای داره البته خب از این چیزای پیشرفته ترش هم هنوز موجود است که ایرام نردان دارن یه سری خوبی انجام میدونی که پردر حوکم های بسیار خوبیه مخصوصان این سوخگیری هواییش باعث میشه که رنجش رو زیاد کنه مخصوصان مثلا یه جایی که میخواهن بقال معروف مهموریتی انجام بدن میتونن شیش بروندی پرواز انجام بشه توی تک ها به خاطر اینکه بنزین خیلی کمتر میزنن که خیلی بیشتری بتونن لود کنن توی مسیری که دارن میرن از حکوم هایی که کنار خوششون ها سوخ میگیرن برمیگررن به ترتیب خیلی میرن هزف انجام میدن بعد این حکوم میتونه بیاد بره سوخ بدنه رو هوا بعد بیاد نزدیکه مرز بیسته موقع که برمیگردن باز اینا رو بهشون بنزین بدن بتونن برگردن این حکوم بسیار حکوم های خوبی استیبل و برگردن باز اگه سوال شیدی هست که من دوخت از بسکت میگید
01:09:27--->01:09:34
spkr_00: دست و 24 بعد ساید سید هم هستی یه بچه ها بدونن ساید سید ساید سید
01:09:35--->01:09:42
spkr_01: وسط پا های درست بین هر کدوم نه نه نه استیک هر کدوم برای وسط تو خودش داره ترا تلو
01:09:41--->01:09:45
spkr_00: تراتلو مشترکن وسط دارین شما
01:09:45--->01:10:27
spkr_01: تراترشون نه هم این ورداره هم ولی به صحیح تیز خیلی مال سمت راست که معلم اونجا میشینه هم استیکش خیلی کچیکه ولی موقعی پروازه آموزشه استیکمون هم عبض میکنن جفتشون مثل هم میشه تراتری که سمت راست کچیکه ولی اونی که سمت چپه مثل اپنهایی دیگه هست که انجام میشه و مهمترین کارش اینه توی شب یه سیستمی هم داره که براحتی میشه توی اوتو پایلوت را مول باشه انجام بدین توی شب و تمام موانه را خودش رد میکنه و دستانه مونده به گوه ها خودش میاد بالا و بعد میرد پایین و یه حکومه واقعا استراتجی
01:10:27--->01:10:56
spkr_00: دوتا سانهه سخو 24 داد که دوتا شاید بیشتره یه دونم همون کلاخپره بوده و اونجا یکی خدا بیانم وزا شهید تاریخانی که هم دوره ما بود حالا تو فاینال مثل این که این اتفاق براشون افتاد یکی هم شهید شریفی که با ووسو محمدینا یه بار چیز شده بودن تو پی سیون بعد اون حقای ایلائن این ها اگر میشه هم دلیلاشو بگید هم چه اتفاقی افتادین بگید هم دلیلاشو بگید هم چه ایلائن
01:10:57--->01:14:29
spkr_01: این رو بهتر برنامه که شد خزایی بودن دیگه خوب تو هاکمه ما با باشید. من خودم هم تو فلایت بودم. رفته بودیم برای تمرین بود برای رجای هوایی. این وقتی اومدیم بی این فاینال و برای انجام میدنیم برای نشستن یکی از هاکمه روسی توی باند بود و اینو اطلاع ما نرستوندم. بعد از بلند شدن گردش فکرانواره گردش به راست انجام بدین بعد بپیچین بچن که توی صحبتهایی که روسی چون اونا خلابان که انگلیسی بلد نبود یه نفر رو میذاشتن با امانه که انگلیسی بلده اون با برش صحبت میکن میگو توی گفتهاش به خلابان میگو که من اینجوری متوجه شدن که بعد بلند شدن گردش به چپ انجام دید توپولوفه یعنی به راست انجام دار توپولوفه یکی داشت پرواز میکن بله و به جه این که مثلا اونو بیر راست یه رو میبده که بچه ها ما بشینن خودش گردش به چپ انجام داد که خوردن به محومه است خوبی شار دو تا حاپر روسی خوردن به هم بله دو تا خوردن به هم و امون اتفاق افتاد اون برنامه هم که توی شیراز اتفاق افتاد خب خلابانه مغصر نبوده ما دو نوع از این حاپر ما رو داشتیم یه سری شخی خب پیدای شده بودن یه مقدار به قول معروف مدلش بالاتر امکا بود و یه سری هم داشتیم که خب مهمان بود از اون بر اومده بود اونا رو هم استفاده میکردیم اینا توی نشستن خب یه چیزی که جدید پیشرفته تر بود اینا آیلست ما داشتیم آیلشت شک میکردیم را حتی از نزدیک های باند میابردم بعد این سو خوبیشار هم برای انسترومنتش یه کابلی داره میتونن بکشن که بیرون حالا بیرون رو نبینه بتونه راحت انسترومنت پروز کنه خب اینو به خاطر اینکه کتابی اما نداشتیم این برنامه چون من خودم برای سانه هر چه رختم این همیر برای سور به من گفت رفتیم اما پروز رو دما کردیم که چرا خوردن توی آب این هواپه مای خود ما مثلا شما از هر جای انگیجش میکردیم میابرده توی فاینال تون از که شد فاینال رو سر باند ما میگرفتیم میشستیم ولی هواپه مای عراقی رو باستیم ولی توی فاینال قرار میگرفتی این رو انگیج میکردیم خب اینا طبق همون توی آب خون با یه جدید انگیج کردن از از که یک کلومتر زودتر این عمل نشستان بهش انجام میداده میشن که آها این تو محال رو بله اون درست اونجا رو لندینگ رو داشت کنیم که اینا متوجه شده بود که چیزا پشت استیک و مطور هم داده بودن ولی خب تیلش خورده بود ما همین کار رو با یکی از خلابانا رفت نصیر وطن انجام دادیم تو دو تا سورتی و تمام دما کردیم چون اون تمام گرافهاش رو گرفته بودن یک خوبی این هم اینه که گرفش همه این چیزها رو میگرد لحظه که شما روشن میکنیم سوالت رو تمام چیز برگردین همه این چیزها رو به شما میده که اومدیم همون کار رو انجام دادیم و واقعا هم دما کردیم خودمون هم میخوردیم زمینه اینجا چون با آمادگی بودیم اون هود هم نداشتیم نزکه سه تا چارجی کشیدیم تونستیم ریکاوری کنیم این هم یکی از اون چیزها بود که خوب نشریات نداشتیم یکی شما بود
01:14:29--->01:14:34
spkr_00: یکیشون هود میبنده تیم سار اون یکی که هود نداره درسته؟ معلوم که هود
01:14:34--->01:14:45
spkr_01: مولاً معلم باید حواظش بیشتر جمع باشه اینا دیگه میگذاری شغلت حیف
01:14:45--->01:14:59
spkr_00: حالا اون کلاخپره هم توضیح بفهمه اگه میشه کدوم ها؟ توی دنیا مجازی پخش شده که قبلا هم من یادم که میاد سخون میشینه برد برد میشه برد اون هم اومد توی
01:14:57--->01:16:30
spkr_01: بله اون همه اینا باعث بانش کمیه پروازه دیگه زمانی که خود شما قلع پرواز میکردین چقدر پرواز میکردین ما خب گاهن توی همیدان صبح زود یه پرواز انجام میدادیم بعد میمدیم یه پرواز دیگه انجام میدادیم لو لیول میرفتیم میمدیم شب میمدیم گرانتک نایی تنجام میدادیم بله این دیگه اصلا برای ما صدای مطور دیگه نیازی نبود که ما مثلا تراته رو نگاه کنیم همین گوش دادن به صدای مطور دست اونم میرفت فقط جلو خب اینه بخاطر پرواز هایی خیلی زیاد دون خب پرواز هر چی کم بشه خب مقداری طبامندی خلبان روچار مشکل میشه اونم یه هواکومه رو مساعد نافوری آوردن تهران معمولا بنزین که زیاده خب این هواکومه بنزینشو دامپ میکنه کم میکنه که وطاعت کمتره بشینه که صدای مطور بلاستیک و چون درکشوت هم میزنن این اومده بودن با حالا یادشون رفت بود حتی دامپ و آف کنن یه موقع ارتفاع خیلی بالا اومدن برا نشستن که هواکوم رو میخور زمینمون حالتی که ما داریم وقتی این اتفاق میفته استیک و فیریز نگرداریم هاکوم رو بانش میکنه اون دو بار پرده بود و بعد های بلند شده این اومدن به جایی که ریکاوری نکنن یعنی سر به سر استیک نظارند خورمده بودن برعکس عمل کرده بودن که دیگه تو اون قسمت آخر که آمد بود بودن
01:16:30--->01:16:34
spkr_00: واحدتاً باید گوهران میکرد دیگه یعنی اون لحظه اول چه باید
01:16:32--->01:16:47
spkr_01: یعنی اون لحظه اولا چه پاید یه همون جشکی یه بار خورده و زمین بلند شد باستی که خیلی اسم و زمین نگر میداشت نگر میداشت خب این اتفاق نیفتاد این سانه هم ما دادیم اینه
01:16:47--->01:17:33
spkr_00: من یک کامنتار رو باز کنم بین دوسته همون یه لحظه بگیرم سوالی اگر دارند چون امشب شما رو خیلی عذیب کردیم اینقدر خوش صحبت نه خیلی درم فتر منتونه اینقدر قشنج صحبت میکنی واقعا شیراز میگن به خودش باید بباله باید داشتن یه همچین فرمانده ای مثل شما میگن فانتوم و سخو بچه ها مقایسه کردن فانتوم و سخو رو با 711 دارن مقایسه میکنن حالا این بچه هایی که این سوال میکنن همونشون افوری هم فکر کنن نه بابا نه علاقه دارن بچه های افوری نمیدونم حالا بفهم هایید فانتوم که خب مشخص مهمویتش دیگه بچه ها اینقدر راجع به فانتوم صحبت کردن دیگه حالا تیمسارم هر دارو پریدن بفهمه سر
01:17:34--->01:18:08
spkr_01: این هاپمای همه کاره بود یعنی الویدر بود هم توی بومبانانا بود، موشک میزد، ارتویر انجام میداد، الویدر بود یعنی جز نادر هاپمایی است که همه کار میتونست شما باشه انجام بدیم این هاپمایی که سخو 24 درست دوتون میشه که ارتویر انداره ولی اون برای محافظت از خودشه ولی مهموریتش لو لیول گرانتکه یعنی ارتفاعی پایین سرات بالا میتونه مهموریت خوش انجام ده افور نه افور کارهیش خیلی بالاتر
01:18:12--->01:18:41
spkr_00: اصلا به شما بگن هواپای روسی یا امریکایی قطعا همه ما ها هواپای امریکایی رو میپسندیم با این که هواپای روسی خیلی ترست رایشوی خوبی داره و این برها قدرتی من که خودم همیشه میگم میگم ها امریکایی ها خیلی توریزدیکاری ها و حتی توی بحث مثلا این چیز کردن اوورحال کردن و اینا خیلی اینا جلوتر از اونا هم و ما ایزی منتنستر افای امریکایی به نظر من
01:18:41--->01:18:49
spkr_01: نظر من لوسی هم بیمه دارید سخت جون انیست دید امکانت خوب آره آره
01:18:50--->01:19:25
spkr_00: برطری های اونا دارن، اینا ندارن ولی من در کل سیستم آموزش رو مثلا ما سانده سلاید داشتیم تو F14 اصلا نیازی نبود سلاید می اومد خودش بعد تو گوشی من همه رو داشت و حضوره F2D من اینجور سر میگن از از کنم خب یکی پرسیدن که سیستم F4 سرعت و ایناش که متریک و با ارتفاعش متریک سرعتش هم کلومتره در ساعت درسته؟ تو خوب، بله، تو خوب سار داره، سار داره، رادر شیلد ساره؟
01:19:21--->01:19:28
spkr_01: سار داره؟ سار داره؟ رادار چیلد ساره؟ نه نه رادار اون چنانی نداره
01:19:30--->01:19:33
spkr_00: با سیستمای تکن و ماکن و اینا کار نمی کنه
01:19:31--->01:20:58
spkr_01: تکن و ماکن و اینا کار نمیکنه تکن نه خودش شورند بود یه چیزی مثل تکن شورند بود برگذارت شورند انجام میشد یه سری منوز چیزایی داشت ولی خب این آخر را داشتن یه حرکت های میکرد ما رو صحبت ها آموزش کردیم خب ما دورایی که تا هم بکای دیدیم خب با شما بودیم خب آموزششون بله کامل بود ما باورت نمیشد وقتی که رفتم برسی خب ایش آموزشی نداشتن بعد از یه مدتی میرفتن تو اون افتری دورا میدیدن اولین رایی که من با خلابانه که داده بودم رو باش بریم پرواز کنیم رفتم تو یه محدوده قبل از باند بعد گوتم خب کجا بیرفت میکنیم؟ گوه همجا بیرفت میکنیم میگه بعد با هم دیگه یه باندی کشیده بودن ما رفتیم واسطا دیم تو اون باند با هم همتون حرکت میکردیم و حالا اینجا میگردیم بعد با همتونه گشیم و گوه بالا اینه گردش یعنی ما پیاده همینجور برنامه هوا رو رو زمین انجام دادیم این شد بیرفینگ ما بردشت و یه کتابی چیز نید یعنی واقعا از نظر آموزش اصلا یا قطعی این کارو میکردن یا شیز نداشتن ما کتابی نبیند به ما در اختی قرار نبیند میرفتیم سیکراتری لایبری یا شیز نوطم نمیذاشتن ما همینه بخونید و خیلی فرم کنه بله آموزشش
01:20:58--->01:21:15
spkr_00: سر میگن درس خوبیس چهار یکی گفتن شهید فقانی بگین این خاطر تون باشه میگن درس خوبیس چهار که یک خلبانی جک کنه آتش موشک سندری خلبان کناری رو عزیزم با هم میپرن با فاصله یه ده همه ثانیه ایشون چپ چپ و راست میپرن
01:21:13--->01:21:31
spkr_01: این شو چپ چپ و روست میپرند درسته؟ بله بله کاناپی میره بعد ایجک میکنن کاناپی میره بعد همه سپرمودیم یعنی اصلا دهم ثانی هست چیز نیست که ایجک سندلیه خیلی خوبی هم داشت ما تا حالی مشکل نداشت وقت خیلی مستقیه تو ها که انگلیسی نیستی سندلیه
01:21:20--->01:21:31
spkr_00: یعنی اصلا دهم ثانی هست چیز نیست که اینجا یک سندلیه خیلی خوبی هم داشت ما تا علیه مشکل نداشت تو ها که انگریسی نیستی سندلیه تو
01:21:32--->01:21:58
spkr_01: نه خیلی سندلیا خود روسیه؟ بعد هم وقتی میاد پایین خیلی استیبل میاد پایین بچه همونم صدمه آنچندنه ندهن اونا که ایجک کردن مخصوصا یک ایجکتی که ما توی شیراز داشتیم این وقتی صدمه خوردم ولی نه به اون صورت ایجکتشون بچه همه چند تا ایجکت داشتیم زیاد صدمه نخوردن مخصوصا اونه که بالاتر بود
01:21:59--->01:22:06
spkr_00: آره اونا شما خودتون که خدا نکده ای جک نداشید که سابقی ای جک نشد
01:22:07--->01:22:18
spkr_01: شانس داشتیم بیشت اتفاقایی ریز افتاد ولی خدا ما نگه داشت که تمامی این چیزا رو ببینیم
01:22:19--->01:22:24
spkr_00: لطفا از پروژه خرید حال پایی جدید روسی به فهم سخوسی نیاسر
01:22:29--->01:23:36
spkr_01: چون همه این چیزاشو توی دستانایه گذاشتن تیمایی مختلفی رفتن حتی چند بارا اومدن اون شرکت که ما بودیم صحبت کردیم چون قرارداد قبلی ما سخو بیشار خیلی زعیف بوده یعنی اون کسایی که رفته بودن بچه هایی چیز نبودن متخصص نبودن خیلی چیزارا نگرفته بودن خیلی چیزارا معیوب گرفته بودن مثلا کلاهی که خیده بودن اکس وایر بود این هایی که همه اطلاعات رو میده این هایی که همه اطلاعات رو میدهم اگر شما هدف رو داریم پرواز میکنم به شما میگنیم این هدف این ورد نوش اینجوریه شما کدامتر رو برک کنید روبه پایین یا همه اینا رو توی این سیستم میتوش ولی خب خریداری نشد برای همین ها من خیلی مطلوب خدمتشون گفتم خیلی کارا کرده بودن ولی اون آخر ها مثلین که شیطان وزاگ اجازه نده شون یه سری از قسمت های مطورش مثل اینکه امریکاییه
01:23:36--->01:23:51
spkr_00: میگن که فرمول شما تبدیل فریکنس وی آر به چنل برای استرد کردن تکن مگه تکن شما با وی آر تکن میگیرید تبدیل وی آر چیه این من نفهم بیدم
01:23:52--->01:24:32
spkr_01: نه نه ما میگم ما تکن نداریم شورن داریم یه سری از منفکت هم همینو میگم ما توقعه مایی که اووردیم اینا تو روسیه به خاطر یه سری مسئله دارند همه چیز رو پایین ست میکردند یعنی حتی فرکانس های رادیویشون رو چیزایی که بود ست میکردند که دیگه خلابا نتونه حتی تو اون قسمت های مثل آین اسمانه شون بخوان نقاط خاصی رو ست کنند برند حتی تو این سیاست کاری خودشون اینا هیچ کنم آن نیبل نبود ولی تو ایران که ما آمدیم این کارا مثل خیلی چیزاشون رو قربی کردیم که بالا بتونیم ست کنن این کار رو بکنن یعنی اون مشکل شورفی رو اینجا حل کردن برچه ها
01:24:33--->01:24:46
spkr_00: سر خیلی ممنون میگن که از سرگرد دوتا شهید رو گفتن اگر دوست دارید صحبت کنید یکی شهید فقانی یکی شهید ابراهیم حسنی اگر مطلبی دارید راجب اینو
01:24:47--->01:24:56
spkr_01: من فقانید مولا چیست خوبی چهار یا؟ بله بله الان یادم نیست
01:24:59--->01:25:04
spkr_00: سر میگن فرق سخون میگ چیه چه سؤال هایی میکنن
01:25:05--->01:25:16
spkr_01: میگم تقریبا ارتو ایره یعنی تقریبا یه چیز مثل افوره ولی توی کشور خودشون با منوزشی بیشتر پر حواله اموزشی استفاده بیدور
01:25:17--->01:25:51
spkr_00: جناب لبیبی جواب این سوال رو دادن سلام دارم به شما این منظور این دوست ما منظورش اینه که اتقام وی آر با تکن میشه ورتک آفرین به جناب لبیبی من اصلا سوالش رو متوجه نشدم ورتک جمع بین وی آر و تکنه یعنی یک جایی که تکن داره ورتک داره هم وی آر میتونی ازش بگیری هم تکن ازش بگیری حالا چون من تیمسار خودشون رو افور بودن این هم میتونن توضیح بدن حالا چون سیستم روسی نیستش ولی جام لبیبی نوشتن منظورشون ورتک بوده
01:25:53--->01:26:07
spkr_01: ولی میگه 20 نو همچنی که بچه های بوتن خوب حکوم خیلی خوبیه اون هم خیلی حکوم قویه فقط یه مشکلی که داره همون بینیدنش توی ایران این کارو بچه های ما انجام دادن
01:26:01--->01:26:05
spkr_02: شیف تو نز法 گروهم
01:26:08--->01:26:42
spkr_01: یه بارم سخیری کردن یادی، سر علی دادی بند هم از سخو بیشار میچونستن بخواهم این کارم بودن ولی مون دیگه مثل بقیه چیزهایی که ها شما خودتون F14 هست یه سری فیضا انجام نمیشه یعنی افکارم بعضی ها فیضاش که خیلی محرکه بود انجام نشد سخو بیشارم همین حالت ولی میگوستن هفته بسیار خوبیه بیشتر هم توی الهرت ها داره استفاده میشه مواری که بولا میشه خوب میسیدی ربا دشو اسفاید گرزیات تایرات خوبیه
01:26:41--->01:27:01
spkr_00: دقیقا. بیاید هواپ ها اینجوری نمیتونه برد فایت کنه. چون هواپ مای رقیب میشناسه اینو میکشه به چالهش و بنزهش تمام میشه میپره بیرون. اینو جامع ابراهیم اینو رو تعریف میکنن. میبرش یه جایی که آقا میخواه درگیر بشه همین فقط درگیر بشه. میتونه راحت.
01:27:03--->01:27:17
spkr_01: بلیش بلیش بلیش بلیش بودم بلیش دوخ گیرش خیلی دنبالش بودم ولی نمون متوقع شد میشد انجام بدیم که هم از صفحو بتونم بگیرن هم از همون کاری که شما انجام میدین راسته در 5047 میشد این حرکت را انجام بدن ولی عملا نشد
01:27:17--->01:27:22
spkr_00: نشد متاسبا سر این F7 ها به نظرتون خرید درستی داشت؟
01:27:24--->01:28:33
spkr_01: به نظر من نه. به قول اون برنامه بود. موقعی خرید خب سو خوبیشار خیلی چیز بود. برای اگه یادتون باشون تعدادی که خواسته بودن بعد که دوست ما یه دفعه خوابی دار شدید این رو به ما دادن اعتراض کردن خب بیه تعدادیشو به ما ندادن. یعنی تعداد خیلی بیشتر از این بود. نستوشو دادن بقیهشو جلوشو گرفتن اجازه ندادن. این هم هاپیمای خیلی سختیه. یعنی هم کنترولش خیلی سخته. پاورش دادن گرفتن ایناش مقداری سنگینه. از اونا بوده که دیگه بس می بردن دیگه این رو می گویس نوس و خوبیشار بس رو هم دیگه می گرفتن. بعد شما دارن پرواز مکنم. ولی توی این چیزایی که ما داشتیم منوورایی که بود یا پروازایی که می آمدیم انجام می دادیم این روزه نیرو هوایی بایی می دادیم مشکل داشتن توی حرکتی خلبانی داشتیم که خدا درستش کنه. یعنی به فهم دیگه نیرو می گویم رفتین یه هاپنی خیلید یه بوشگست یه دن استکن بودشین روش این رو دادیم به ما ما داریم بایی میریم این برون بر. این روزه خیلی سختی. در این روزه خیلی سختی.
01:28:32--->01:28:44
spkr_00: طریقا، سه ما خصدتون کردیم جناب مازندرانی هم گفتن ابراهیم حسنی با علی خوجست نیکو با فر شهید شدن که فرمودیم بچه سوال که
01:28:43--->01:29:01
spkr_01: این بچه سوال کنید. اطباقا میگه. ما هم موقع هم حال شانس و بعد ما هم موقع پرواز بودیم. شب بود. خوشستشون رو بود که یه تست چکش بکنه. یه پروازی و انجام بدن قبل از مموریت. توی تاریکه تقریبا گرگمیش بودیم. این رو خورده بودن.
01:29:02--->01:29:16
spkr_00: تیمسان همه میگن شما خیلی خوب صحبت میکنید. آشقتون شدن. دیویست و پنجا شست نفر تا این وقت شب پای لایف شما. سه ما خستتون نکنیم. بیز احمد یه رنگ برای خانوم مهدی نجاد انتخاب کنید.
01:29:02--->01:29:21
spkr_01: تیمسان همه میگن شما خیلی خوب صحبت میکنید. آشقتون شدن. دیویست رو اینجا شهست نفر تا این وقت شب پای لایف شما. سه ما خستتون نکنیم. بیز احمد یه رنگ برای خانوم مهدی نجاد انتخاب کنید. من رنگ آبی رو برایشون انتخاب میکنم.
01:29:22--->01:30:25
spkr_00: احتمالا خودتون به مشکل میخواید سر رنگ بکنن آخه آوی رو معمولا حالا خیلی هم عالی ما این رنگ آوی رو تقدیم تقدیم میکنیم به سرکار خانم مهدی نجاد عزیزم که ایشون اگر نبودن شما به راحتی نمیتونستیم پرواز کنید این همه مشکلات و قم از دست دادن فرزند خب کمر هر مادری رو و هر پدری رو باز پدر یه مقداری راحت تر میتونی کنید ولی مادر فکر میکنم فکر امیدوارم که همیشه سلامت باشه نمیخوایم یادابری کنم ما این رنگ ها رو تقدیم میکنیم به این مادر نمونه به این همسر نمونه امیدوارم خداون طول اون بهشون بده به همیشه سایهشون باره سر خانواده باشه یه رنگ برای خودتون انتخاب پیم برای خودمون سبز دیگه بله این رنگ های سبزم تقدیم میکنیم به اقاب آسمان ایران زمین این مرد بزرگ و نمونه من ازخواهی میکنم یه رنگ هم برای عشقان و علی عزیز انتخاب کنیم چون لایب بیس سانیه دیگه تموم میشه
نظرات
ارسال یک نظر