امیر سرتیپ خلبان آزاده صدیق قادری(بخش نخست)


00:00:00--->00:00:39
spkr_01: بسیارم این کارو قبلن نکردیم آلی سیر آلی

00:00:39--->00:01:05
spkr_00: تمنام میکنم آجون. خیلی خوشحالم که بالاخره معفق شدم تیمای شما رو و همصحبتی با شما رو یه بار دیگه نصیبم بشه این سحادث عزیزم. هر وقت که سلوچریت هر وقت که دوست داشت شروع کنید من در خدمت شما هم. در صدای شما خیلی زعیف اومد واسه من الان. صدای من خوبه.

00:01:04--->00:01:09
spkr_01: من صحبت نمی کنم شما شروع کنم

00:01:09--->00:02:36
spkr_00: باش عزیزم باش به نام خداوند بخشنده مهربان اول از همه عرض سلام و تشکر و سپاس دارم از شما جناب همزهی از جناب عبو طالبی عزیز از جناب ایدریان از جناب مازندرانی و حسن آقای گل و همه عزیزهایی که پشت سحنه هستن و همه چی ممکن میکنن بسیار بسیار خوشحالم که در خدمت شما هستم قبل از این که هر کلامی رو به میان بیارم دوست دارم تبریک بگم میبخشید تلفن هم زنگ فرد آقای مازندرانی بودن زنگ زادن قتش کردم من ولادت امام هشتم علیه السلام رو حضور شما و تک تک حاضرین کسانی که الان در لایف هستن و صدای منو میشوند تبریک میگم انشالله که از برکات وجود آقا هممون استفاده کنیم و همه گی در سهت و سلامت و آرامش باشید و خدای بزرگ کمک کنه با وساطت آقا امام هشتم بلکه هممون از شرر این کورونا راحت بشیم و زندگی به حال عادی برگرده تیسره ایچا فاصلی موسیقی برگرده موسیقی برگرده

00:02:34--->00:02:40
spkr_01: یکم فاسبی میتونید تکیه بزنید یکم فاسبید

00:02:44--->00:09:48
spkr_00: من اگه اجازه به فرماییت شروع می کنم قبل از هر چیزی که دوست دارم عرض تسلیت داشته باشم با این که چهلومم گذشت ولی قدمت امیر معظم استاد عرجمندم عرض تسلیت داشته باشم به خاطر مسیبت وارده و خدا می دونه که من هر لحظه رو با ایتون بودم و امیدوارم خود خونواده شون همیگی در پناه ازدت حق باشن و انشالله در سبر و آرامش باشن همینطور متله شدم که مادر عزیز بزرگوار منجناب یاسینی به رحمت خدا رفتن من عرض تسلیت دارم خدمت ایتون فرزندانش و تمام شاگردانش و تمام همدورهاش و تمام خلبانان من اینجا لازمه یه بار دیگه از آهای حسن لغمانی نجات تشکر کنم من امروز بهشون گفتم که چقدر با سلابت صحبت کردی و چقدر خدا دوست داره دلیل کم این بود که چند روز پیش که ایشون صحبت کردن راگه به وضا عمدی عزیزم آنچه که شایسته بود گفتن ولی مسئله مهم این بود که مادر ایشون این لایف رو گوش دادن و شاید مرهمی بر زخماتون بود پریرود ما ایشون رو هم از دست دادیم من به خونواده شهید وضا عمدی عزیز مخصوصا خوهر عزیزش تسلیت میگم امیدوارم که خدای بزرگ روح اون مرهمه رو با شهده شون مادرشون فاطمه زهر سلام الله علیه هم مشهور کنه و انشالله از برکات دعای خیلی به این عزیزان هممون بر من بشه انشالله من دوده امشه با این عنوان آغاز میکنم که من به عنوان یک شخص حقیقی عنوان یک خلبان آزاده اینجا دارم صحبت میکنم نه به عنوان یک شخص حقوقی در نتیجه دوست ندارم که خدای ناکرده کسایی بخوان یه لقبای دیگه دوست دارم خاطراتم رو بگم و دوست دارم همه بدونن که آزاده ها با چه میاری در کجای کار هستن برای آخرین مطاب قبل از آغاز من فکر میکنم از طرف خودم و تمام خلبان های آزاده و بعد از طرف تمام خلبان های یه معمولیتی داشته باشم که اینو از سمیم قلبان میکنم و اونم خدمت خونهاده هامونه خدمت همسره هامون به اینا بگیم ممنونیم دستتون درد نکنیم تک به تکشون زجرایی کشیدن که من احطاست میکنم اونا از من جانباسترم و بدون این کلمات هیچ راهی ندارم من از زهمات اینا قدانی کنم و مخصوصا همسر خودم مثلا من میدونم الان همسر خیلی از بچه ها مخصوصا آقای لغمان اینجاد الان همسرشون ناراعتی دارن همین گیروز پریروز همش بیمارستان این برون برد انشالله که دعا بکنیم همه گی بباس آفیت به حق آقای مامه هشتم به تن همه مریضامون و به خصوص این نور خونه هامون چلچراغ خونه هامون درسه و همشون در نهایت صحت و سلامت باشه خب با اجازه شما جانبا من در رو میکنم من خیلی خلاصه میگم من در بهمن 11 بهمن 32 در شهرستان سننده این شهر زیبا این زادگاه عزیزم که با تمام وجودم بهشش میبرزم به دنیا آمرم برحال دوران بچگی و توفولیت و بعدم مدرسه و بعدم دویرستان رو در رو جا گذاروندم غیر از دو سه سالش که در کرمانشاه و خورم آباد و گرگان و شاهرود درس کندم خاطرات دوران بچگی اینقدر زیاده که اگه بخواهم برم به اونا برسم اصلا تمام خاطراتم رو باید بذارم کنار و وقت زیادی میتلب نزا فقط با این عنوان که من سال 49 دیپلومم گرفتم در دانشگاه قبول شدم ولی وضعیت خانوادگی به طور این نبود که بتونم برم ادامه تحصیل بدم در دانشگاه با این که با نوعه عالی در آزمون و در دانشگاه ملی دانشگاه تبریز قبول شده بودم بعد از دو ترم مجبور شدم اونجا رو ترک کنم و بیام و در چند جا در آزمونه ها شرکت کنم که چون علاقه وافری از بچیگی من به خلبانی داشتم دلیلش هم این بود که یادم کلاس که یه هلیکوپتری سخت کم آورده بود در میدون اصل شکر نزدیک خونه ما بود پرود کرد پرود استرادی و من عباعت خلبان و عباعت هلیکوپتر و همه چی رو وقتی که دیدم از همون لحظه میتونم بگم آشق خلبانی شدم و وقتی که فهمیدم میتونم برم و خلبان بشم این بود که دانشگاه رو برکردم اومدم و خوشبختانه خیلی زود امتاع اون مراحل پزشکی رو تهی کردم اونم دلیلش این بود که یک کسی توی مثل دکتر قلبی بودن قد کتا اون زمان اشون همشهری ما بودن و بعدا من فهمیدم که در واقع پدر من ایشون رو بزرگ کرده و ایشون تا فهمیده بود که من هستن ما هم ایشونه نمیشنابتیم برحال ایشون کمکم کرده و خیلی زودتر تونستم وارد نیروه هوایی بشم در نیروه هوایی من خب به هر حال دورهای بی امتی سی امتی و اول و همه رو گزروندیم چون از لحاظ زبان منم مثل بوسته قبلی که برمودن وزیعت خوبی داشتم اینه که خیلی راحت تونستم دوره زبان رو تهی کنم و دوره پرواز با بونانزا رو به عنوان اولین گروهی ک費 دیو آنو里

00:09:50--->00:10:07
spkr_01: خیلی شماندم صحبتتون رو قطع میکنم صدا نویز توشه خش داره میگن بچه ها من کومنتارم برای همین باز کردم از پیما میخواییم یه ریچیک بکنه ببینه اگر که شاید یکی لایفی دیگه ای دارید میبینید یعنی با گوشی دیگه دارید لایف میبینید

00:10:08--->00:10:13
spkr_00: نه خیر نه خیر من با همینه یعنی میخوایدون یکی گوشی رو آن کنم

00:10:13--->00:10:27
spkr_01: نه نه نه نمیخوام کاری بکنید سر من یه بار دیگه شما رو یه بار دیگه میریم پایین چه دوباره برمیگردیم همین مسئله اینیسا بچون یادتون باشه از کجاشون

00:10:31--->00:10:38
spkr_00: من فکر میکنم اگه نویز داشته باشه باید از یه دستگاه دیگه استفاده کنم

00:10:38--->00:10:43
spkr_01: خالیه. انا خوبسته. انا خوبسته. ببخشت تو رو خدا. من شرمنده شما هستم.

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

تیمسار جلال آرام -چرا خلبان های اخیر شهید شدند-؟ بررسی صندلی های ایجکت هواپیما و سوانح اخیر اف 5

مرجع حمله به اچ 3 - با حضور بیش از ده تن از دلاوران حاضر در عملیات - قسمت اول - تیمسار ایزدستا

سری مصاحبه های ناگفته های جنگ تیمسار علیرضا نمکی (قسمت "اول" از شب " دوم")