سرهنگ صالح افشار
00:00:00--->00:00:58
spkr_00: موسیقی رفتیم بی چکولا و من شما و من با پوتین و با لباس ترباز شنا کردیم و اومدیم لب ساحل حاملا درست برای برای من اولا که خودتون رو معرفی کنید تیمسال سرفراس یه مدتی رئیس مدرسه نجات خدمه بودید و یکی از بهترین استادهای نجات خدمه هستید بودید و خواهید بود خودتون رو معرفی کنید تا به این سراغ سوالا موسیقی
00:00:58--->00:01:03
spkr_03: این نظر لطف شماست تصویر ترنفرم شد
00:01:01--->00:01:04
spkr_00: تسفیرم آلیه
00:01:04--->00:07:50
spkr_03: به نام خداوند پرواز عشق، خداوند الهام و اعجاز عشق من تشکر میکنم از مقام علمی و اندیش ورزی حضرت عالی که زمن این که یک پایلوت و خلبان و کپتان ماهر و فرد دانشمندی هستی ولی در این حال خیلی کاریزماتیک هستی و داری یک کار بزرگ انجام میدی برای خلبانها که این خودش یک سروائی به یعنی خودش یک هنوز ماه هر روز باید در سروائی باشیم یعنی خودمونه سیف کنیم، زنده کنیم و زنده نگه داریم سپاس بودارم از شما بنده خب دیگه اسم سال افشار دیگه در ارتش حالا نیروی زمینی، نیروی دریای، نیروی هوایی علال خصوص برای شما خلبانهای عزیز همرز به من دیگه از هرومن از شمسه خب من در سالهای دانشجوی مستحضر هستی که از دانشجوهای شاید بگم خوب اون زمان بودم، دانشجوی خلبانی بودم و در واقع دوران قلمرگی هم تمام کردم یعنی اکادمی پرواز هم تمام کردم خب ما بارد انقلاب شدیم من چیزی دیگه نمونده بود که در واقع حالا سرنوش اینجوری خواست خوشنویس هست و نخواهد بد نوشن ما دیگه نرفتیم به طرف الان ما چهرت میبینم ایرام آشالله همچنان جوان و همچنان شاداب هستی و یکی از خلبانهای تامکت جوان ولی با تجربه سفاظ گذارم علی رضای عزیز همزهی چما قوم بزرگی هستیم قوم زاگروست خامیلم هستیم ولی ما خیش قومیم واقعا خیشیم به زبان زاگروستی من میگم که خیش یعنی کل میبینیم که مردان زاگروست مردان قوی و مردمان با صفایی همچنکوح محکم ان و برای ایران همیشه چه در زمان قدیم چه در تاریخ و چه در امروز همیشه معثر بودن و امروز هم هستن خب بنده گفتم که من سالحفشار هستم دیگه برای همه اسم سالحفشار و پیسترکانی دیگه مشهوره خب شما ها به سوروایب به من نگاه میکنین خب من بعد از این که جریان انقلاب پیش اومد شاید یکی از در الان کتابی اینجا من داشتم نگاه میکردم قبل از این که شما بفرماید کتاب نوردهای هوایی در جلد اول از شما از انقلاب شروع کرده این از کلبانها و از سوروایب و بقیه مسائل شاید اطور این کسی که اون جریان خاطرات دانشجوهای خلبانی که حالا که به همه آفری مشهوره در مرکز آنوز شویب بنده نوشتن و در اون کتاب شما نگاهش کرده این و در تاریخ نوردهای هوایی هست خب دیگه جریان انقلاب بد بلا فاصله جنگ شد خب دیگه ما دوران مستحضر هستی که دوران خلبانی چار پنج سال ما دیگه در واقع آموزش از کشورهای در واقع بیگانه یا امریکا ما دیگه خب دیگه باید روپهای خودمو میستادیم تا کلمارلی به وجود اومد که شماها آموزش شروع کرده دیگه منم بلا فاصله وارد همین مدرسی بعد ازی که افسر شدم چه رشدی گفتن که تخصصی بچه های خلبانی باید اینجای میشدن بیه که از تخصصا حالا بودن یه جنی همون در زمان دانشوی در زمان دانشوی خلبانی ما یه تعدادی رفتیم آموزش چهتبازی هم تهی کردیم و این برزرسی ها من داشتم و زبانم خوب خوب بود در مرکز آموزش هوایی اومدن و امتحان های گرفتن امتحان بدنی دو مرتبه گرفتن علاوه بر امتحان در واقع سیکس من چکاب خلبانی مجددا من داره این رشته گذیده شدم چهار نفر بودیم که قبولی شدم و این دوره رفتم تهی کردم حالا شما بیبینیم با سختری شرایط و با حجم علمی زیاد یادم یه پاکستانی پکش نوشته بود که برنگیز و به هفروز اگزایت ان لایت یعنی برنگیز و به هفروز اونا هم با زمان خط خودشون نوشته بودن دوره های سخت کبیر گوه دریا و جنگل ما تقیی کردیم خب من دیگه افسر شدم و بعد برای فسر جنگ پیش اومد جنگ پیش اومد به هر حال ما یه تعدادی از دانشوی خلبانی که از امریکا برگشته بودن حدود شاید بگم شست نفری بودیم که ما دافتربانه با بچه های مرکز آنسوش هوایی به مرکز پایگاه مثلا مهراباد و پایگاه کن و بقیه بچه هایی که از پایگاه اومدن ما رفتیم به لشکرهای نیروی زمینی لشکر 92 زره ای احواز لشکر 77 خراسان و لشکر 16 قذوین ماهار دو بردن در یک جایی به نام سیج خلب از صفر از صفر آموزش های زمینی که ما دوره های بی ام تیه تی کرده بودیم که شما خودتون مستحضر هستیم ما رفتیم دوره از از انگار یک افسر دانشکر افسری نیروزمینی کاملا تیه کردیم در مدت 21 روز شهید نیاکی خدا رحمتش کنه ایشون یکی از برجسته ترین فرمانده های اون زمان لشکر 92 زره ای احواز ما در به صلاح کنار رودخانه سید خلف اونجا دوره های از صرف گرفتیم تا به صلاح حتی موشک تا بردن تانگ پی امکی و پی امکی وان ها و تیه افتادو ها و تیر اندازی همه مستحضر ما رو دافتره دادن ما اومدیم ابتدا لشکر حالا من از اینجا دیگه همین بسته دیگه ما اومدیم رفتیم لشکر 92 زره احواز اون موقع دیگه اراق وارد سوسنگرد و بستان تسکیر کرده بود حالا این برای قسمت های دیگه که چرا من در واقع یک سروایی بستم و در این حال چرا تجربه های در جنگ تن به تن و چرا 31 ماه و 27 روز مستحضر هستی امین آراسته که معارف جنگ چرا بندر گذینش کردن و رفتم اونجا دارا همکاری می کنم و چرا بچه های نیروزمینی اینقدر هم من رو گوست دارن هم اقلب بفرمانده های اطراز اول که بعضی شهید شدم بعضی زندن بعضی های به رحمت خدا رفتم مثل تیمسار لطفی و دیگران مثل تیمسار کی بگم هر کدامشونه من اسم می برم بعدم چرا سهار بفرمان که با در خدمت من گوریز نزنم خیصا نشن در این بابد
00:07:50--->00:08:41
spkr_00: شما چراها رو پرسیدی که چرا چرا چرا دوستتون دارن من به شما میگم شما یک فرد بسیار بسیار مهربان قاطع مدیر مدبر با اخلاق خوش اخلاق کاریزماتیک و من دانش با دانش عالم شاعر و من الان انشاءالله در طول برنامه از شعرات دوستان ببینن و خودشون قضاوت کنن که چرا ساله هفشار اینقدر ایران معروفه یک شخصیتی که کار هزار مرتبه شک با اینقدر هم خوشتیپی ماشالله جوون یعنی الان شما بکنم نزدیکای شهستو اینایی آره ولی الان
00:08:42--->00:11:08
spkr_03: از نظر سن یک کوبایاشی خلابانی میگه که در سوروایب میگه که خلابانی که دوره سوروایب ندیده بهتر پرواز نکنه از نظر سن من به سن چون با متعالیه زیاد با بزرگان خلابانهایی که دوره سوروایب دیدن یعنی زمانی که هوا پیمین بشر پرواز آغاز کرد سوروایب بود خلابان دید باید سوروایب بکنه و سوروایب یاد بگیری یعنی راه چگونه زندگی کردنه یک خلابان باید بینه خیلی ها میگن آخر مثلا خلابان مگه تکابره مگه دوره توییب چه دردش بخوره دوره آب دریا به چه دردش بخوره کوه و دریا و شناخت بعد از همه مهمتر به سلام مرزهای حالا ما کشور خودمون و همسایگان باید آب و هوای اون منطقه افراد و منطقه بدونن حالا این فرمودی این عشقه این صفای باطنیه که من دیدم که انسانهایی که می کنن بیرن بالا چون ما یه ذره ما در من یک جای جمعه مال منه و خوب نمیشتن که میگن ما در میدان ارفان ما در میدان ارفان جنگ نداریم استاد شما چون شما یک آدم ساینسمنی دانشمند من قبول دارم یعنی همه قبول دارم الان من چی بود داشت صحبت می کرد تیمسار تیمسار یاوری تیمسار یاوری چقدر از اخلاق و از مرام و از بزرگباری شما اونچان اونا دارن من بقول اونا چون خودم اهل زیاد گذافگویی نیستم هرکر را مردم سجودی بیکنن زهرها بر جان او می آکنن به قول حضرت مولانا از این و این مسائل ارفانی و اخلاقی کشما فرمودی من اخلاق را آیت کردم حیات معقوله چون مستحضر هستی که بنده از شاگردهای به نام استاد فیلسوف فیلسوف محاصر استاد محمد تقیج علامه استاد محمد تقیج عبری بودم و برای کتاب بنده که الان این کتابه که من مراهز این فرمای با شاهد در جبه جنگ بعد با مقدمه علامه فیلسوف استاد محمد تقیج عبری دوباره این کتاب چاپ شده این هم باز اگر کابل دیده دوباره این کتابه کتابه شده ایمید با مقدمه این همید با مقدمه دوباره این این این همید با مقدمه
00:11:08--->00:11:11
spkr_00: بیرین جلوتار
00:11:11--->00:12:55
spkr_03: بله بله این دو چاپ شما بلازم فرمایید اونم کتاب نظامی یعنی کتابی که در رابطه با عدبیات جنگ یعنی چیزی که اتفاق افتاد البته جنگ چیز منفوریه که بعدن صحبت میکنیم من میپردازم دفاع اصل استراتیجیه اما با جنگ هیچ قومی هیچ انسانی حتی قرآن با جنگ زیاد اصلا آشتی نداره اصلا اینی که جنگ نکنیم بزرگ انسانی از قول اللام جعفری در فرمان حضرت مولا به مالک عشتر اصلا جنگ اصلا به دور میانداخت یعنی جنگ کاری میکرد که افراد خوشتنش هم بشنیم پردازیم به سوروای بگیم بله این من آشق خلبانها هستم هم رزمان و اونه هم همین طور اون رابطه معنوی بشنیم گن امروز شما چون خانومت البته من چون فامیلی من ایندی بروز دادم چون شما از خاندان علم هستین خاندان دانش و همه تونم پزشکین یعنی حالا شما تنها آمدی که خلبانی شدیم بازم خیلی ها به شما میگن دکتر یعنی تجربه های پزشکی هم دارین و که یک از بچه های خود ما حالا سرباد های کوهنه ولی به سرباد جمال کارشون دیر میکنه شما خانواده این راه نمایی میکنین کمک میکنین مخصوصا در این زمان کورونا خیلی از مردم داشتن ذکر خیلی خانوادی که شما رو میکردن که تو این شرایط همه میخوان به کارشون کند ولی همسر شما به این کار میپرداد و دیگر فامیلات همه تو کادر پزشکی الان دارن فاعلیت میکنم من تشکر میکنم از شما گا
00:12:56--->00:14:55
spkr_00: من فردای شما بشم تیم سار البته که خب سوروایف رو تمام مردم ایران بلدن دیگه یعنی الان با توجب شرایط و زندگی همینقدری که سوروایف یعنی این که از اون چیزی که داری بهترین استفاده رو بکنی برای بقاع خوده اگر یه قم قم آب داری و قرار یک هفته تو بیابون بمونی که یادمون دادیم شما نمیدونم چهار تا دول ما داریم و یه تیک نون قرار یک هفته با هاش زندگی کنیم بجز این که اونا رو چجوری مصرف کنیم حالا چیکار بکنیم که خون هم رو توی شیشه نکنیم همدیگر رو نخوریم بلی سوروایف کنیم سوروایف یعنی این که بهترین شکل زنده ماندن حالا شما یک اصطوره ای شما خب اینقدر حرف برای گفتن داریم نوتمند خب این جرسه واقعا نمی گنجه شما حد درقل فکر میکنم هفتش ده جرسه باید بیای تا ما بتونیم تمام مطالبی و مسائلی رو که شما مد نظرتون هست که باید واقعا به اطلاع مردم برسه باید بیای اینجا بگی حالا من خودم با عنوان یک خلبان اول از شما اون چیزهای رو میگم میپرسم که لازمه یه دونستن خیلی از خلبان ها هست حالا دانشوی خلبانی قطعا همین پیش شما نیومدن دانشوی که خب قطعا بعد از فارغ تحصیلی قرار بیان خدمت شما شما به عنوان یک اول بینیم فقط توی این کارت فیلن امروز رو که چون خودتون رو خیلی حالا شما از خودتون نگفتید و معرفی نکردید شما در واقع درجتون شاید سرهنگ باشه ولی شما یک سپه بودی به نظر من چون که من اینو جدی دارم بهتون میگم به خدا بدون اقراق دارم خدا بدون انگید
00:14:53--->00:14:57
spkr_03: بدون افراق دارند
00:15:02--->00:17:36
spkr_00: شما این که میگم سپه بودی واقعیت درجه برای ما اینجا ملاک نیست من خودم سرنگ تمام خلبان ولی واقعیت اینی که شما جون ببینید من توی دریای خریج فارس افتاده بودم من رفته بودم برای بازرسی و آرای آقای کیان ساجدی به ما یه معمولیت داد محنوان جابرالفیصل وچه ها میدونن به خدای که اون بالاست داره نگاه میکنه ما رو و شاهد ماست من وقتی تو دریا بودم این که یادمه شما برای ما فیلم میذاشتید من خودم یه فیلم سینمایی بازی کردم به اسم بعد از زر روز دوم به آقای عبورفرز غازیان که رزا غازیان در فیلم بود این میره با آی فین میفته تو بیابون و دو روز توی بیابون میمونه بدون آب و غذا مار میکشه و یادش میفته که لحظه به لحظه شما سر کلاس گفتید اگر ماری دیدید اون مار یه خوراکه سر رو دومشو میزن این کارو میکنی اون کارو میکنی میخورید آب نمیدونم آب نداشتید حالا اگر درختی بود یا ریشهی بود فلانی بود اینا میرسیم بهش اگر جایی علفی رویده اونجا رو میکنی قطعا اونجا نمناکه به آبی حالا احتمالا برسید چطوری جهت ها رو پیدا کنید چطوری به سمت شمال حالا این فیلم رو با بازی کردیم اون لحظه که من تو دریا خریج فارس بودم و هیچکی هم نبود من بودم و یک قایل و یک عرض کنم خدمت سوروائیول کیت که دوست های ما و خیلی دوست داشتم دل حامد ها اینجا بودند برادران دل حامد که یکیشون اشکمارا در رو بودند اشکمارا در رو بودند در رو اسما بودند دلیل سپه بودند شما اینه که لحظه به لحظه هر خلبانی که ایجر کرده در هر شرایطی که افتاده یادش افتاده که شما سر کلاس چیا بهش گفتیم اینه یه فیلم برایش همینجوری کس شد منم در سوروائیول کیت رو باز کردم اول چیزی که به چشمم خود بی سیم بود بعد فیلر بعد سید دای مارکر بعد زده کوسه حالا اون که بعدا چیز شده اینها بعد قلاب ماهی گیری یادم افتاد به من گفتین خواستین ماهی بگیری این کار رو بکنم اون کار رو بکنم آیده رو درباردم به خراج هم به جان بچم این واقعیته آیده رو درباردم یادم
00:17:32--->00:17:36
spkr_01: به جا رو بچم این واقعیته
00:17:37--->00:18:06
spkr_00: استاد افشار به من گفت رو به آینه اینجا میخوام به شما بگم که به این دلیل شما جون خیلی ها رو نجات دادید برادر یکی از دلحامد ها 48 ساید روی خلیج فارس هم توی قائقش بوده حالا بفهموید یه خلبان برای اولین لحظهی که میاد وارده مدرسه نجات خدمه میشه توی پیش شما شما چی به هشیات میدید؟ چی کار میکنید؟ این پکیج رو بگو اول تا بریم سراغ حرفتی
00:18:06--->00:21:39
spkr_03: بعد شما برس کنم که یک دانشجوی خلبانی که ابتدا در واقع بارد اینجای میشه به نظام آموزشی خلبانی خب بعد از اون دوره پیاده افسریه که تیمی کنه و میاد بارد دانشگرده میشه دانشگرده پرواز که بعد از یه مدت درسخواب وقتی که دیگه آکادمی پروازم میخونه بعد حالا امروز قلمان روید امروز در پوشک میره دوره در واقع پرواز شروع میشه ولی توی این دوره زمن آموزش های آکادمی قبل از پرواز که بارد در واقع آموزش دانشگرده دانشگرده پرواز میشه باید دوره چطر بیاد تی کنه البته این دوره چطر که میخواد بیاد تی کنه ما این مدت کوچک کرده ایم چون سرعت زندگی در الان زمان حالا ارز میکنم از داره که امروز چرا دانشمند چرا نیزبوه فیزیکتان ها و بزرگان علم ما فقط سروابه به این نمیگیم چون شما خودتون مدتی اومدی در واقع ریاسته حالا یه روزی ما درسته پیش کسفت بودیم ولی یه مدتی شما آمدیم ریاسته مدرسه هم گرفتیم در میشه کلان و در جوار شما بودیم و این همه اطلاعات که داریم الاماشا لازمه این که خودتون در حلیج فارس سروایف کردی و نجا پیدا که و از وسائل به نه و احسن استفاده کردی دانشوی خلوانی باید بیا دوره چطره بگذاریم ما دوره چطره در آموزشه حالا الان در دانشگاه هوایی مرکز آموزش دانشگاه پرواز این دوره رو برای هشت نفر هرچی کمتر باشند تو دنیا بهتره اصلا در خلوانی یک کلاس تا شش نفر پنگ نفر شش نفر اله هفت نفر تا هش نفر اگر بیشتر بشه خلوان اینجا اون آموزش کمتر بهشتاده میشه تو دانشگاه هم مرکز پسر من داره دکتره هوافزا میخونه دو نفر دانشجو داره مثلا که دیگه آخراشه مرکز بگذاریم حالا این دانشجوی خلوانی میاد دوره چطره تمام میکنه سلوه میشه و ما بهش اوکی میدیم با اون شرایطی که در واقع میتونه بشه یک چطر باز کامل یعنی یک چیزی که در تیپ بیست نوه لشکر چطر بازهای ما ایران باید برن دوره ببینن این انگار که اون دوره هم دیده امروز پاراسل در اومده ما پاراسل میبرونیم پارا پاراسل در اومده پارا گلایدر در اومده و این مسائلی ولی پاراسلی که ما درس میدیم در واقع از زمین درست کنده میشه ولی تمام اون کارهایی که باید خلبان بعد از اجکت بعد از اجکت باید انجام بده این خلبان این آموزش بهش یا امرجنسی یاد داده میشه این دانشوی خلبانی میره اینجور میشه پروازش در کشک تمام میکنه حال باید بیاد بره برای کجا بره اسفهان حالا ما در آموزش خلبانی در هر جا که هستم این دوره چطر پس باید بیاد تیه کنه حالا ارز میکنم که دوره پوکوی جنگر و دریار کجا که ای باید بیاد و پیکا بفرمون
00:21:40--->00:23:55
spkr_00: باشه بهتره که آلی من سال 1368 یا 1607 ببخشید و خاطرم هست سال 1607 از قل مرغی ما اومدیم خدمت شما تو قوم من با شخص شما شما ما رو کشیدیم حدودا 100 متر با یه دونه جیب کشیدید 100 متر حدودا فکر میکنم تو هوا بودیم حالا متراجش دقیقا به طول اون تناب وستگی داره دیگه تناب رو رها کردید دیگه ما اون لحظه گفتید آقا تاقیه چت رو باید چک کنی فلان فرلا لریزو فلان و این داستانه اگر داری میفتید توی رودخونه ی جایی میکشی مثلا این یکی رو ها هدایت بکنی یه مقضای چت رو و اون داسته تاقیه چت رو اگر دوکپول شده اینا امسیوان تو بر میداری میاری میباری اینا همه شون شما تا آموزش دادیم ما هم چک کردیم و یاد گرفتیم آلا مرحله آخر مرحله رسیدن به زمینه که به افق نگاه کن مرایزن نگاه کن اینجوری نگاه کن بالا میکشیم یا فلان اینا خلاصه این دیگه کنیم بعد از به خدمت شما که ما اومدیم نزدیک زمین و چرخش و گردش سریع از چطر خودمون رو در بیاریم که چطره ما رو نکشه روی زمین باد بیافته توشون این داستان ها خب این مرحلهی که من به خوبی فرا گرفتم بعد رفتیم برای مرحله بعد یعنی شما یک دانشوی خلبانی رو اولا آموزش چطر بازی میدید بره این جواب تمام دوستانی که آیا خلبان ها باید آموزش چطر بازی ببینن اینجاست این استاده تمام آموزش هایی که خلبان برای زنده ماندن باید ببینه ببینه از طریق همین استاده روبروی ما بهشون آموزش دادست کده خب میری مرحله بعد بله در در خدمت مرحله بعد چی کار میکنید مرحله بعد یعنی میریم پیش کلا یعنی که جدی جدی،
00:23:51--->00:41:13
spkr_03: مرحله بد یعنی میریم پیش کلا های یعنی که بد یه مطلبی هست که اقلب اینجا من یه پرانتز باز کنم چون ما میگید سروای به چه درد میخورد شما یه اشاره هم کردی که مردم ما الان دارن سروای بیخورد این برای ما پروازی هاست برای خلبان هاست که آموزش سروای به به این طریق باید چطره که کشنگ هم ماشانا توضیح دادی خب میاد دانشجو دوره ورزش و آمادگی جسمانی پیدا میپنه بعد نحوه پیل اف نحوه رهایی از شرط نحوه فروض و اینا همش میگن بایل آوت چجوری باید اون زمانی که میرسه دیگه اجک کنه آخرش که خلبان باید ترک هواپیما کنه این آموزش یاد گرفت که اگر وقتی که آموزش شطر یاد گرفت به هر طریقی خودشی بتونه از هواپیما رهایی بکنه یله بشه توی آسان بیاد پایی حالا اومد پایی این با چطره حالا این ممکنه در بو بیاد در جنگل فرود بیاد در آف فرود بیاد در شاخ برگه ها و های بورتای لائن های ساختمان های در واقع شهر چون جنگ رفته خلبان برای یه موقع اصلا یه موقع حالا جنگ هم نیست به هر حال برای هواپیمای ایوی پیش آمده یو ایس شده خلبان باید هواپیما را دبقه قانونه مثلا الوی که شما میدونین پاییگا و رادارها و در واقع زمین به هدایت میشه خلبان از زمانی که تیکاک مخونه از زمان بلند میشه دیگه در اختیار خوده هم خلبان هم تو راداره تو سیستم های عملیاتی کاملا از بالا همه چک میکنن اگر اجازه دادن که دیگه نحوه که دیگه باید خلبان ترک هواپیما کنه من اینجا یه جمعه تمام خلبانهایی که پیش کسفت بودن یا جوانهایی که خود شما اجه کرده این و پریده این بیرون جناب علی رزا خبتان علی رزا خمزه یه عزیز دانشمند فاضه که در همه یه عروم شما دست دارین خیلی با مردم و در واقع برای نان ما سرباز هم هنوز داری پاریت بخونی خدا قوتت بریم هر خلبانی که به این خاطره که من به وقتای به بچه ها میرستم به عزیزان حالا ما میگیم همه پیش کسفتن بزرگن مثل مثل براکور مثل همین سرنگ تیمسال یاوری که اینقدر شب از شما قبل از این که شما با این بارد بشیم اومد مدتی هم توی برتش باشه تو نیروهوایی و دلش برای مردم نباشه و جانش برای مردم نده و هنوز هم نخواد یعنی تراتل و استیک رها نکرده هر روزی هم که پیش بیاد این بچه ها پیش کسفت ها و شما جوان ها هستین برای پرواز و از این مملکت همونطور که قبلا اراست کرده این امروز هم اراست کنیم این به خاطر من بعض وقتای میشونم یه لیوان آب به شما دادن توی چویر این کار رو کردم البته من اینجا یه یه پرانسیز کنم یادیم از همروزمان بکنم که این خود منیت هم همشهد باید بکشیم یعنی اون ایگل و ریخته بشه به قول مولانوما خودمون باشیم چهره واقعی خودمون من یه سرباز کوچک هم شما اینگرد بها میدین که اون سرباز کوچک جانباز ولی این میگن نگوی یک لیوان آب امیر پردیس که ایجه کرده بزرگوار اهل دانش مشتهد میگه سید اسمایل مصبی اینا همه رفاقای خودتن میگه نگوی استاد یک لیوان آب به ما دادی بگوی یه تانکر چرا چیز اون زمانی که بخواد پیکاپ بشه که میریم ما رو بهش پرداخت میکنیم چقدر خلبان به سرا سختی میبینه ما خلبان هامون زمینی که آموزش سروائبه میبینم سر عزیز یه دونه بکلمت دارن وسائل همه سروت خلبان ها تو اون بکلمت خود شما هم الار که من بازی وقت در جای جای میبینم تو خیلی از دانشوها و اونای که میخواد بیان تبلیغ میکنی که دانشوهای تحصیل کرده یعنی بچه ها که دارن درس میکنن بیان اینجا بشن چون خلبانی شدن مشکله اصلا بدن سالم مشکله اون ال سیمن خیلی مشکله این بچه ها میان در نیرو هوایی استخدام میخواد بشن شما در همه جا عدل تبلیغ میکنی من تشکر میکنم فرمانده نیرو هوایی الان سرطیب نسیرزاده امیر گذشته که عزیز بزرگوارمون شاه سفی بقایی امیر پردیست و بزرگان همه هنوز هم زنده و جاوید و در واقع سربای من و مثلا زنده هستن و اینا همون دانشجوی خربانی هم هنوز خودشانه پیر نمیدونن ما اصلا تو فرهنگ پروازی آدم پیر نداریم پیر تجربه داریم این به خاطر اینه که بچه ها دوست دارن و ما مانونا رو دوست داریم مردم اشاره کردیم مردم هم باید سربای بدونن امروز وزع کشور ما قریه الان کورونا خیلی خیالی مانونا سربای مقل برای ما خلبان هاست یعنی من بیان آنوزش دوره چطره ببینم کورکوی رو ببینم جنگل رو ببینم پیکاپ ببینم اون همه زنده بعد از هر سه سالم یه وار باید این خلبان بیان فرش بشه یعنی تازه باشه و گیان و جوان باشه ما اصلا گفتم که برای پروازی آدم پروازی ما شناسنامه با شناسنامه کار نداریم ما با مسئولن و بازو و قدرت کار داریم و وقتی همین دوره رو هم دیگر میبینیم حالا بنده من تشکر میکنم از اون زمان یه اینجای اجازه بده از همرزمای من جناب سفاینی جناب سکندری جناب کنگودی که از هرمنش شمس برای بچه ها خیلی دوستش دارن چون خودش اصلا انگوشاش یه پایق بود تو کویر واقعا یه آدم قوی آدم های سادر ضعیف نمی آوردن تو سوربایی کلبان ها دوست دارن میگن ما دوست داریم وقتی اصطاد سورباییمونو ببینیم هنوز هم همینطوریه مثلا شما به بنده بحامیدین به خاطر همین که تعریف کردین لطف دارین شما خود آدم ورزشکاری بزرگواری تو خلیج فارس سوربایید کردین اصلا مدتی آمدی رئیس بنده شدین و من در جوار شما تجربه به دانشوها میدادین الانم باز هنوز همکاری میکنین خودتون اصلا یک شناسنامه دارین در سوربایید جناب همزهیه بزرگوار کابیتان اینه که مردم هم باید امروز با این وزده کورونا از سوربایید بره علمی استفاده کنن ما رفت زهنه باید استفاده کنیم خلبان وقتی که میاد هر روز که میخواد بره تو کابینش ما در ازدواجها در زندگی یک بار تو کابین میریم اینا رو من تجربه گذشتگان کل خلبانها یه جهانه که پرواز ولی خلبان هر روز هر لحظه که پرواز میکنه میره تو کابین چرا به کابین ما میگیم تو سوربایی میگیم چرا کابین کابین زیباییش اینه که آقا این خلبان ممکنه توی این کابین بشینه ممکنه پرواز کنه چون طبیعه طرف با چهار تا چرف با پای با دوتا چرف پا روز زمین عادی میگه خوردم زمین عادی با قدی و برزشگاری هم هست میگیم چرا پا تیتور شده چرا مثلا میلنگی میگه من فلانجا خوردم زمین ولی خلبان باید ششون با قول مولانو از حس ششونش همیشه آماد هست شما چرا اینقدر آمادگی رزمی داری و چرا دوست دارن مردم چرا شما مبلغی برای استخدام تبلیغ دانشو ها اینجو بشن بیان و بیان امتحان بدن صد نفر که میاد شاید چهار نفر پنی نفر قبول میشه بره خلبان چون چشم سالم قلب سالم بدن سالم همه بدنش پاید سالم باشه من گاهی اوقات میان میگن که استاد همزهی بیاد این دانشو یه سفارش کنه کابتان همزهی بگید که مثلا فران پزش چون شما تو کادر پزشکی هم اینا رو ببین اتفاق استدار همه دنیا همه ارتش بدنید مثلا یه سم میگم نه کابتان فقط آدم سالم اگر سالمی دانشو چون اگر به شما بخواد میان میگن استاد همزهی اینه به ما ندادین نمرو میگم به خاطر این که ایشون میدونه شما بریم درس بخونیم مهندس بشین دکتر بشین جای دیگه بلی برای خلبانی ایشون به شما خدمت کرده تشکر می کنم از شما اینه که بچه های خلبانی بزرگان همرز من و شما که همیشه من سالم و جوان و دلیر میبینم اتون و به خاطر علم و دانش و فضلی که از سروائل همیشه داری استفاده می کنیم الان ببینیون آموزشی که به شما داده شده شما مدتی آمدی در کنار من خودت شده یه سروائل من زمینه که پایلوت هستی که کابتان هستی اونم تامکه با خوش زیاد یادی کنیم از کلیلی بزرگ بار از همرزمای بزرگ بان خلبان هایی که توی جنگ چه کارهایی کردن هر خلبانی اجکر حریب بیرون سالم اومد آیی این دوره آموزش سروائل بوده یعنی خدمات سروائل یعنی چی؟ یعنی ارز کردم از تیش رسطتا نام بردم از جوانها سه نفر جوان با خودتون بودید به شون آموزش دادید یکی اون جناب هیدری که بازشفت شد رفت یکی جناب محمدی یکی جانگیر جناب کلیپا اما الان چهار نفر دیگه استاد تو آموزش حالا ما هیچ وقت نمیگیم من استادم یک جایی که من همیشه گفتم من شاگر امیر آراستی بزرگوار مشتهر پونه سرواز بزرگانی مثل سید اسمایل موسوی امروز داشتیم صحبت کنیم ذکرکر شما کنیم بخواست شما چرا یک ادعای یک چیزی نیمی من تمام زندگی مدیون شما هستم وقتی افتاد توی پرید بیرون هواپیماش مثل شما در خلیج فارس ایشون در بقل در واقع آبادان خرمشهر توی اون نیزارها و چه سروائی بی کرد با ایشون خدا رحمت کنه حزین در واقع شهید شهید خلوان حزین ما باید نام ببریم ایشون واقعا دانشفور نام ببریم که یکی از واقعا کسانی بود که مثل شم حضرت داری کابتان نمیخوام تعریف کنید مردم من دستانو میگیرم قنود و دعا میکنم برای سلامتی جنابالی که انقدر دل داری میدی وقت میذاری انقدر از خود داری سروائیو می کنی از زندگی خانم دکتر زندگیت من میدونم چقدر سختی ها دانید شما داری سروائیوه داری زندگی می کنید ولی تمام اونا رو گذاشته هنوز زنده داری خدمت در واقع خودت مدیون کرده برای دانشوی خلبان برای خلبانهایی که الان حالا سرگرده سربان سرهنگ سرتیپ هر چیزی خود فرمانده نیروهم باید باشه خود فرمانده نیروهم شاسفی مگه دوری ایشون وقتی که میرسن هنوز بچه ها مثل خودت وقتی میرسن استاد حالا به منده من به شما مرس کردم حالا شما به من درجه سرتیپی درجه سرنشگری درجه سفهودین در واقع در اون کتاب معبر آسمان هم من گفتم به به به به سرداری سرهنگی رو به تیمساری فرهنگی رسیدم در این کتاب اول کتاب جاب شده و خیلی مطالب شما شما محبت دوید اما من همون کهانه سرباز کوچک شما و سال افشار و شاید بگم که خاک پای شما همه عزیزان هستم و هنوزم دلم میتپه در رابطه با سربازی دارم فکر میکنم مطلب میدم توی این این استاجه های دیگه سوهندانی میرم این ورمبرم و به مردم میگم شما یه یه دونه نایلکس همین نایلکسی که الان ملاحظه فرمایی سر و فرودی ما همیشه در حال آموزشیم شما ما شالا این حال قشنگ وارد توضیح دادیم همین میتونه برای ما یه زندگی باشه توی چیتمون ممکنه نباشه ما چیتمون یه دونه نایلکس داریم ولی همون جا بگردیم از خود هواپیما از خود جای دیگه مردم که دارن بعد همیشه این جمله بگم در واقع کلام الکلامو یجرر کلام میگن سخن سخن میاره بدم به شما تراتل و استیکه بدم به جناباری کابیان با همین شما مردم میتونن نباید فکر کنیم ما که الان همه چی آبادانی الان همه چی هست در سخت در کمترین فرصت بدترین شرایط به وجود میاد حالا که بدترین شرایط به وجود اومد باید چه کار کنیم آیا باید بشینیم اونجا گریه کنیم خواه بزنیم تو سر خودمو مردیم پاردو نخیر اقلب کسانی که در سختی افتادن اومدن اون مسئله یا اساسه اگه تونستن بزبخت ارتباطات قطع که خواهد شد فقط خودت هستی خودت هستی و خدا به ایت سلف کانفیدنسی که شما در واقع همیشه امرار شما ذهن شما کاشته شده سروائی اینه به شما هدیه کردن همه خلوانهای ما که اجیب کردن هر که اواپی ما کردن زنده اومدن در خاک اراب مثل یادی کن از حالا دلحامدار دوتار رو نام بردیم من توضیح میدم با هم بریم یه یادی هم از دلحامدار بکنیم و سروائی بشن اقبال دوگاهه میپره بیرون سالمیاد قایی مردم اینه بدونن خلوانهای ما کافیدان اگر شما همزهی هستی و محبوب مردم به خاطره که همرزم پیش کسمته اگر شما بودید جاید روح جاودانه دلحامدار بگه خود شما توی سلیج فارس این کار رو انجام ندادید هار شما زنده موندید ولی دلحامدار بعد شهید شدن اون مسئله اشاره کردید 48 سات 72 ساعت ایشون بدون آب غذا در کاریج فارس سروائف کرد و زنده موند و بعد اومد دو محبوب جنگی نگفتی که من برم بشیرم تو خونه الان شما هنوز هم تو خونت ننشستیم خودت در تو کابین پرواز هستیم کابین به خاطر اون زیباست که خلابان ممکن الان بره بالا نیاد بایی نتیجه گیری کنیم نیاد این به خاطر ای که هر لحظه کابین میشینه کابین در زم زندگی سروائف مردم باید توجه داشته باشن کل ایران کل همه مردم خوچک و بزرگ بدونن در ناگهانی همه چی از بین میره کورونا اومده حالا تو سروائف کورونا هم بارد بیشیم انشاءالا تو فرصدی من یاد میکنم که تشکر میکنم از شما من که قابلیت ندارم از شما تشکر کنم فرماندهان آلی رتوهی نیروی هوایی از امثال بزرگ مردی مثل خودتون از خودتون قابطان حمزه دیگر عزیزان ما کارا هر کدامشو میخواد باشن تشکر و دعا میکنیم که سالم باشین زنده باشین بتونین همچنان مثلا زرابی تو اون برداره فعالیت بکنیم شما این برداری فعالیت بکنیم گفتم جناب یاوری امیر یاوری اون برداره فعالیت بکنیم برادفور شما هنوز حفظ کرده ایم امیر خلیلی هنوز حفظ کرده ایم تنگا تنگ در حال سوروائیب هستیم و انرژی مصبت دادن به همدیگه سوروائیب اینیست که فرمودی کی استفاده به موعد از کی از مسئول کی حتی مثلا فلر کی باید استفاده کنیم شما دو تا فلر بیشتر تو کیت نداریم و اونجاست که فکر سوروائیب به شما میگه که آقا آتش درست کن نیزون کن کن در هر جا که هست زمانی که فلره تکشیدی با همون فلر شما آتش روشن کن آتش مسلسی درست کن آتش ال درست کن که به هم هیامه بدیم تد در جنگل آیا ما از در جنگل میتونیم به راحتی از فلره استفاده کنیم خلقان اونجا درست میخواد جان خودش نجات بده اما نمیاد یه جنگل یعنی تمام سروتی این کشوره یه دفعه به آتش بده یا در یک کش زاره گندوم مردم تو خوزستان ما خیلی میبینیم پروازهای ما رو خوزستان و خیلی جای منطقه زاگروز کرمانشاهاست کرمانشاهایی که مردمش واقعا هنوز هم دارن مقاومت میکنه آیا این خلبان ما اگه اجرد کرد اونجا رمزانی افتاد توی اون گندوم یا تو کور که بلوت هاست میاد فلر استفاده میکنه بعدی فلر اگه افتاد تو اون گندوم ها چه میشه ببین خلبان ما گفتم حوش معنوی حوش معنوی دارن جناب همزهی بفندن سباز کدار از مردم عزیز ما نظامی ها همه خاک پای شما هستیم و شما هستیم که ما هستیم ما هیچ وقت ادعا نداریم فدایه منگنه خلبان ما تو جنج که دوست
00:41:17--->00:41:35
spkr_00: دوستان این هست شما میخوان خیلی سوال هست از شما ایکیش اینه که میگن اون شعر معروف حلابانی رو جنب و عفشال بخونن همچنین گذشتن از رود کارون و خوردن
00:41:39--->00:44:15
spkr_03: چشم سر سر یک یادی هم از امروز اسم این خربانی داریم به نام عبدالحسین گزی حاتمی اقلب میگن به صلاح اسمشی جوری دیگه تلفز میکنن من اینه اصلاح کنم امروز با کپتان موسوی سید اسماهی داشتیم صحبت میکردیم چون اینا مثل خود در واقع دارن تاریخ جنگ نوردهای هوایی داریم تدارک میکنین و جمع میکنین این عبدالحسین گزی هم بهش یک اشاره کنیم خالا اون شعر پرواز من خواستم یادی کنم از حالا یا دلحامت ها رو بگم یا اول پرواز بخونم دلحامت ها بکنم مارف چیچه ما سلام بکنم پرواز بخونین در اول بله به نام خداوند پرواز عشق خداوند الهام و اجازش کابتان اینا شعر نیست نمن بکنم خدا رحمت کن استاد زرینکوب تا زنده بود من از ما همه بل خودتم شما خودتم چون بامیل من همشهری من هستیم من از همون کلاس نوهی شعر میکنم تو تاریخ نبخه هوایی بیوگرافی من هست و جاهایی روزنامه هایی بسیار کتاب های زیادی الان فقط من صرفت من کتاب و روزنامه های قدیمیه که الان بوی کهنگی میگنم از همون موقع من شروع کردم به روزنامه از همون کرمانشاه هایی رو تو سرکان و مرافید خود سرکان شما و اوینا که شما ریشهی در اون سرزمین داریم زاگروست و خیلی جاهای دیگه شما متعلق به همه جای ایران هست حالا ما چون میخواییم بگیم چون خوب و خیشمونیم میگیم بیا این طرف طرف مثلا زاگروست بری خوب شما مرد محبوب همه دوستی به شما گفتن لقب بسرا صدیق الجمی میگن میگن عزیز بزرگ علی رزا حمزهی صدیق الجمی دوست همه است دوست همه است این من نمیم این تحصیل کرده های که الان کلاس دهن یازدن دوازدن که میخواییم به اینجای بشنیم شما اینقدر محبت کاشید در قلب اینا و خود چون یانگمن هستی کابتان خشتیب ماشالا اینا آشب شدن ما در دنیا اینطوریه باید تبلیغ خونیم اصلا در دنیا یک پایگاه تبلیغاتی دارن برای جوان ها تا جوان ها بیان به این طریق که بعد ها بیان تبلیغاتی دارن
00:44:15--->00:44:28
spkr_00: یک لحظه، یه سیز در ثانیه به من اجازه میدید. من این انترنت گوشی ما تموم شده. رب سے رو آزا یک لحظه بکنم، یک ثانیه ببخشید. بعد الان شاید یک لحظه انترابشن بودید بازخواهی میکنم.
00:44:31--->00:44:53
spkr_01: آب ساد
00:44:56--->00:45:16
spkr_00: من نت هم رو عوض کردم. متاسفانه جمع شد. یک وقتی نت خودتون حواستون باشه. نت گوشی دیتا تموم میشه. بعد میره رو آزاد. در عرض ده دقیقه یه رو یه هم میبینیم مثلا سد هزار تومن میندازه. بس خواهی میکنم. من رفتم رو نت خونه. عالی هم هست. بفهموید. در خدمت میداشین میفهمودین.
00:45:17--->00:51:59
spkr_03: دیگه بله بعد شما برستونم که من یک زمن این که حالا سرووای به توضی دادیم که یک خلابان دوره آلا با چط دوره چطبازی شد کبیرش نکفتیم دوره یکو جنگلش نکفتیم و دوره پیکاپ هم اشارا در پرستهای بعضی که خلابان ببینه ولی یک اشاره اشاره شاید حالا به هر حال حالا به بعد ما من سی یک ماه خود بیسته هفت روست حالا بعضی هم میگن چرا بیسته هفت روست میگم یک ساعتش هم یک ساعتی امیر همشهری خود کیومرسهیدری امیر مشتهد کیومرسهیدری به من میگه ساله چون شما هم معمولا تو خودمونی به من میگی ساله و من دوست دارم یا استاد بگی یا ساله نستان فرض کن استاد یا ساله استاد بیشتر دوستن لذب داریم این محبت شماست این اخلاق جناب آلیه که اصلا همش خانواده اخلاقی من کار ندارم این خورا اینشالله حفظت کن فرض شو برسونم که یکا یکتون اینجوری است من شما رو ترحیف کنم یعنی دارم مثلا فرض کن دارم فرض کن از رمضانی دارم میگن فرض کن از امیر خلیلی امیر چیت فروت فرض کن از هر کدوم از این بچه ها که سروران من است استاد من است من به شویتا شما ببنم بره این این سی یک ماه و بیست هفت روز شوخینی است در منطقه اونم جنگ جتنبتن اون مساحبه های منه در تلویزیون دیدیدید که در رابطه با امیر یعنی مجتهد کنه سرباز سیاد شیرازی صحبت کردن در فترالبوبیر میجنگیدیدید انبتن گیر افتادید یک دفعه من دیگه کم آوردم اقلب بچه ها یعنی سرباز های من پشته شده بودم ولی ما یک مقداری که اقبلشینی کردیم چاره هم نبود اقبلشینی ما چقدر بود مثلا اگر تو فاصله های چار سی ست متر دیویست متر با اراغیات بسرها نزدیک بودیم جنگ تنبتن آتش همه چی دوب بعد اونجا ایشون من در خط مقدم خط حزیمت یا خط لجمن به خط عزیمت یعنی نقطه صرف زیر آتش این فرمانده ایش بود و بنده اونجا بودن و بچه بودن به خاطر این میخوایید یک اشاره های بعدها شما به اونجا بپن که من چرا نیروزمینی یا نیرو دریایی به بنده ها میدن به خاطر این که من کار کردن خلبانها جان مایه گذاشتم برای این چرا که از دستم بودن؟ مستحضر هستید در آموزش امروز شما استاد من هست یعنی رئیس من هست فرمانده من هست مستحضر هستید مستحضر هستید من هیچ وقت ادعا نمیکردم که ایشون یه دانشوی خلبانیه همون روز هم من شما رو فرمانده میدیدم هر کده هم کنه زالبهی مثلا همین زالبهی من بیدونستم که شما چه خواهید شد اینو به ما آموزش داده بودن در سوروز فرمودی به مار ما در زمانی که دیگه به خد آخرشه باید مارد مثلا تجویز میکنیم ولی اونقدر سوروزای تجربه هست و علم هست که میتونه طرف سوروزای کنه حالا یه اشاره بکنیم که یه چاشنی هم بدین چرا من شعر گفتم من خب شاعر خدا زوک من شاعر آفریده بود مینوشتم از اول وقتی من وارده خب ارتش شدم وارده جنگ شدم و وارده سوروزای شدم اونجا لازم دیدم که یک دوبهی تیوه خونه و نگوه مثلا گاهی اوقات میدین انگلیسی میدیدم در سوروزای برای خلبانها هم دعا و نیایش گذاشتن در کتاب سوروزای این کتابی که ملاحظه میفرماید بله اینجا اینا پیدا نمیشه این سوروزایی که ملاحظه فرماید هم کتاب آموزش هم نیایش آخرش گذاشته یعنی همینطور طرف پرای میخوان باد خدا وقتی تنها شدم من و شما اونجا خلبان دعا میکنه میگین میگین پرای اینجا بگین و دعا و نیایش هم در سوروزای هست همینجوری نیست که مثلا همینطوری کاری و اون کار که داری میگه با توکل مولانا میگه زانوی اشتر ببند با سوروزای بکن اما اعتماد به نفست از دست نده نگو ای نازن اینم ترک دل کن یا با یک توازو لولویل کن گر افتادی به دام رول اسبین بزن ایجکت و فکر سورویبل کن یعنی با که هستم اینو بگم که که شما بعد به نام خداوند پرواز عشق خداوند الهام و اعجاز عشق به کابین دلم را پر از نور کن من را بادلی تازه محتور چو دریای بقی هواپیما یا میکنه دریا نیسته به این میگن یافتد چو دریای اسبین بیفتم اسبین چو دریای اسبین بیفتم اسیر به تیر عبابی دست هم بگیم استاد کابتان شما چرا خوشتون میاد همتون چون ما به اندازیمون سرمون شاعر توی کشور هستم من هم اراده کنم بیدارم تخصیصیم لب دانه ولی سالفشار چون هر غاز خوب میدونه جنگ خوب تجربه کرده خدمت هر کدام شما من یاد گرفتم چه شدم سروبایی به کامل هر کدام تو اجک کردیم رفتیم دوره سروبایی با سختی گذاشتیم اومده برای من تعریف کردیم این در سینه من جم شد برای پیش کسبتان من هم هستم نام بردم این جوان هم نام ببرم بعد بیان باست از از ارزام چهار تا جوان برای منافی من هنوز تراتر افسر خوبیست جناب رستمی لطفی و بحل مزفر محمدی اینا چهار تا استاد خوب هم که دارن راه ادامه میدن و من همیشه به شو میگن ببینیم میگن استاد مثلا ما نمیتونیم شما باشیم همه میگن شما جوانیم و قوی به قدرت من شما از من بالاتر باید بریم شما و میتونم بعد ادامه بدم به تیاره ها میکنند اختدا ازاو، زلزد، ارز و زلزا راه گفتم شعر نیست چو تیاره برخاست، زید، کاو، اناو برون آیده ها تشته بلا ازهایم چوما از این خوشت میدنم یه بیتی میگم که شما خود تفسی میگیم عرستو کجا بود پرستو کجا عرستو کجا این همیشه به من وقتی میرسی میگه استاد عرستو شما بلاخره پرستوی جا عرستو کاب
00:51:59--->00:52:02
spkr_00: میدید که مرسو که چاو، مرسو که چاو
00:52:03--->00:52:41
spkr_03: عرستو کجا و پرستو کجا که از قید هستی بگردت رها عرستو نگویم پرستو توی پرستو بگویم عرستو توی صفایی ندارد عرستو شدن خوشا پرگشودن عرستو شدن اگر چطن آدمی خواهی هست به انگام پرواز افلاکی هست سهر کپتان چاشنی عوض کن اگر لازمه یه خرج خمپاره بده یعنی تراسل گیر آن ریچ یه موتور بکشت بریم برای دیوار سوتیش کستن اگر تو افق داریم یه دیوار سوتی شما بشون
00:52:41--->00:54:28
spkr_00: اشق منی خب اینقدر قشنگ حرف میزنی اینقدر قشنگ این کلمه ها تو پای سر هم قطار میکنی بدون تو پغزدن من فکر کنم اگر ساعت هم بشینی چون من پای سخنانیات دسته ماه اگر بشینی به حرف من واقعا لذت من از زمانی که شما من ای آخرین باری که من و شما با هم خاطر داشتیم من رئیسه یه تیم بودم و رفتیم برای یه تیم پیش رو خاطر تون حالا اینو بگم که فاز عوض یه ذره دوستان شما یه ذره آب هم اگر آقای دکترینو براتون بیارم میل کنید سست دکتر ما دوستان یه بار با آقای سالح افشار و تیمشون ما تیم در واقع سوروائیول نه همون نجات خدمه معمولا از اون قسمتی ما توی معاونت آموزش بودیم می رفتیم قبل از این که سوروائیول نجات خدمه شروع بشه ما می رفتیم دوری دریا دوری دریا برای بیشکلا می رفتیم بررسی میکردیم کمی کاسی فلانی بعد با اونا صحبت گرم چند تا خونه چند تا ویلا بای ما بدن کدوم ویلا هاست چجوریه جا شطوریه امکانات خوبه قضا فلان اینا و بعد مثلا آزوغه بعد یه لیست سییه میکردیم چقدر باید هزینه کنیم چقدر بوجه میخوان و جا هاشون رو میریخیم و این داستان ها ماشین گرفتیم و اتفاق تیمسر افشار و دوستان دیگه از بازرسی و این ور اون ور جاهای مختلف یه 17 نفری بودیم فکر کنم رفتیم برای برای بیشکلا منم که یه آدم خوش کنم
00:54:28--->00:54:34
spkr_03: پرمونده هم شما بودیم.
00:54:34--->00:55:07
spkr_00: گروه پیش آهنگ عدرت حالی بود. خواهش بکنم. شما بزرگ ما هستید. بعد من رفتیم و رسیدیم اونجا. من دوست ندارم. واقع اینشون میدونه. من اصلا اینکه من فقط بگیم. تو بشین. تو بلنشون اونجا یعنی چی اینجا؟ ما روز اول اول رفتیم کارامون همه انجام داریم. هر کاری باید بکنیم. ما قرار بود دو سه روزه. سه روز اونجا باشیم. مهموریت داشتیم. فرداش گفتم که سوارشید بریم. گفتن کجا؟ گفتن بررسی جنگل های اطلاع.
00:55:11--->00:55:15
spkr_03: یا نیست در بودید که اینجا روزید که اینجا روزید
00:55:11--->00:55:47
spkr_00: یعنی سروبای به جنگل قرار شد جنگل راه بدازید. ماشالله. بله. سلیمان محمدی. اون وقت فهم معاونت هم آموزش بودن. من زن زن گفتم آمان داریم بیریم دوره جنگل. گفت کجا گفتم جنگلای نور رو از کنم اون لاریچ. بله. لاریچ. لاریچ. بردیچ. لاریچ. لاریچ. ببخشیم اگه اشتوانه کنم. بله. آره. لاریچ. همون آب گرم لاریچ دیگه. لاریچ.
00:55:45--->00:55:50
spkr_03: لاریج دیگه لاریج دیگه دیمونمو بگرم لاریج دیگه لاریج دیگه
00:55:50--->00:57:36
spkr_00: لاویچ، لاویچ، ببخشید. لاویچ. رفتیم توی جنگل و توی همین سمت نور و بعد نور اسمش چیه؟ جنگل های اسم اون آبشار رویاپری اونم. رفتیم توی سمت سوسنگان. رفتیم اونجاها نگاه کردیم کجا برای دوره جنگل خوبه با. الان اینا ما کار اونم توی جنگل انجام دادیم و ما رفتیم سمت آب گرم. گفتم حالا بیان ببریم تو آب گرم. میگم اینها با حضرینه که خودمون داشتم میکردیم در واقع. خود حضرهای هماره مهمان کردیم. درست در نکنیم. یا آبشاری رفتیم جا کن خالی بچه ها رو بردیم. بعد از اونجا یکی از بچه ها ما اینجا خونه پدر هم هستون ما رفتیم. یه صفره ورپنکت از شونه. یعنی ببخشید اینقدر اینقدر کره. کندوهای اصل. سرشیر خامف چیچی فلان. خلاصه در نگم براتون. خدا شاهده. بچه ها خب خیلی خسته شده بودن. بعد اونجا هم توی آبگرم خیلی لذت بردیم. یعنی اینقدر اینها آوردن. و اینقدر بخشنده بودن. تقم مرغ محلی درست کردن. آوردن گذاشتن. ما هم فکر کنیم برای دو سر روز ما اینقدر خوردیم اونجا. بله هم نمیگرم دارم. باید بخورید. اون دو سر ماه که ما همان بودن. خیلی خوش کردهش. رفتیم دوباره توی بیشکولا شب هم شام خوردیم. فردا هم دوباره کارامون انجام داریم. توی برگشتم. آقای افشاره گفتم آقا کجا غذاش خوبه؟ نمیدونم منو بازه با اینا. که یک جای عاشقه داشتن. اینا همه حضینه خودمون بودن.
00:57:37--->00:58:30
spkr_03: من اینجا البته یه پرانتز باز کنم تو کلامت شما یواشگی اون خانواده که به ما رسید شما محبت کردی من دیدم شما یواشگی چون اونا بهترین واقعا یعنی هرچی صفرشون بود بهترینش آوردن شما یواشگی از خودتون تشکر بیکنم بذار مردم بدونن که شما چقدر دست و دلواز و اخلاقی چرا از اخلاق مدارید شما یواشگی به خاطر ایگه کسی اصلا اونا زرری نشند چون واقعا واقعا اونا هرچی داشتن بذاشتن واقعا روچه شما محبت فرمودی تلافی کردی دست درد نکنه و یواشگی به قول معروف من اونجا بودم یکی دیگه از بچه هم همیشه چون کنار شما بودیم و شما به من محبت داری من دیدم شما چه کار بزرگی انجام داریم
00:58:33--->01:00:41
spkr_00: به هر حال روز خوبی بود اون برگشتم که رفتیم یه رسولان خیلی خوب خدا رو شد بعد که برگشتیم من فقط اینو بهتون بگم اینا همه رفتن تو قسمت هاشون و بعد هر وقت که میگفتن با همزهی داریم دیریم معمولیت این میگم من میام من میام خدا شاهد شمع مقت پیش رفت بودن بازرسی نهاجا اون دوستان دوستان افرشون اونجا مسئول شده بودن فرمانده بودن مدیر بودن دیدم ما رو بعد گفتن آی آقای همزهی من تو زندگیم همچی مهموریتی نرفتم یادش به خیلی چقدر خوش گذشت واقعا خوش گفت ببینید من اینو میخوام بگم به دوستان به بزرگان به کسایی که میرن مهموریت ما توی مهموریتی که با جامعه کیان ساجدی رفتیم بانوان بازرسو آرای خدا شاهد جناب ساجدی برگشت به من گفت به من خیلی خوش گذشت خیلی خوش گذشت تیم سر خدا بیا مرده ابو حتی و جناب ناجی عزیز که تو خریج فارس ایجه کردن از خلابانه فرگ جانچین پایگاه بندر بودن نمیدم یه زمانی به من گفتیم ساجدی که خیلی به ما خوش گذشت چقدر روحیه به ما دادی من شدم جابر الفیسر چقدر خندیدن به من خلابان عراقی بماند من سراتون دردم اینم گفتن دوستان بدونن کسایی که معمولیت میرن به خدا ایرادی نداره آدم یه حزینه می کنه ولی خوش میگذره به خدا ببخشیدن این که آدم مثلا خوش ببره طرف خوش بیاره بعد مثلا یه نظامی من همیشه میگم من پیش خودم بودم یه نظامی و یه خلابان و یه سری اصد افشار باحته تو نمیتونی اصد افشار ببری یه ریستوران معمولی بین را با اصد افشار باید داری جایی که ببخشید برایت بهترین میزو بشینن بهترین لذتو ببری و واقعا ما بردیم در جبار شما و لذت بردیم چه فامیله خوبی چه دوست خوبی داشتید و چه پذیرایی کرد از ما تو را این آقای ریستوران و واقعا آدم باید برای دوستانش حزینه کنه و برای عزیزانش برای عزیزانش
01:00:40--->01:02:39
spkr_03: اینا همه لطف خودته شما اینا همه چیز می دهد وقتی که میگن هر جا رفتی ما لورا و زاگروسی ها و کرد ها یک قوم بزرگی هستیم و اسیل دار دیگه تو ایران میگیم هر جامعی یک خونه بساس سروای بایم همینه میگه اینا همه که شما از ایشون صحبت کرد و اینا مردم هم بدونن بعضی خیام هنو نظامی ها یک چیز خوشگی و چرا نداره و ارتش اینا لطیفترین روحیه را نظامی ها دارن چکمه می پوشن اما قلبشون از حریر از اطلس نازکتره ما برای جنگ برای دفاع فقط برای دفاع یک مقداری اراده آهنین پولاد را فشرده ایم و آینه کرده ایم قلب اقلب نظامی ها آینه هست مردم دوست دارن اون قبوحت نظامی و درجه و اینا که استیلشه به خاطر کشورش که بگه من سربادتو هم کشور مردم سینه ستب بکنه خبردار میسته قدرتمن میسته اما قلبشون همزهی جان ببین کپتان عزیز این به خاطر محبتیست که در خانواده و صفره شما خودتون صفره دار بوده این و هستیم و این که به بچه ها حال دادیم و پرمودی خیلی هاشون الان نیستن پرواز کردن اجک کردن شهید شدن برای این کشور و شما بهشون محبت چون رئیس درجه ها باراتر از شما بود سردیب هم داشتیم برای شما چون لیدر تیم بودیم محبت کردیم من هم در جوار شما بار تو بار شما میداریدم شما توازی سر همه ما بودیم نه فرمید این جد به شماست اگر اجازه بدید یادی کنیم از دلحامد ها و بعد بیانده این نکته سوروائیوری برای تحیه آب و قضا رو بگیم و آهام آره
01:02:33--->01:02:39
spkr_02: بگیم دوست و نکته سوروائیوری برای تحییه آب و قضا رو بگیم و دیگه اگر
01:02:39--->01:13:38
spkr_03: هر چیزی بعد اونجا باز وقتی که میگه اگر چطن آدمی خاکی هست به هنگام پرواز افلاکی هست افلاکی هست که اینه همه مردم هم تو دانشگاه تهران هم که آدم میره بالا میشنه و میگن یه نگاهی به من میکنن ممکنه با با لاز شخصی باشن ولی میگن با سا انگوشتشون میرن مردم چرا؟ ما مهر کاشتیم ما میتراهی هستیم احل نوریم نور پخش میکنیم انرژی به مردمیم ما نیومدهیم که چیزی بستانیم اقلب نظامی و از ذر زندگی اقتصادی که شما الان من بارها به شما میگن برای شون یک خانهی کاشانهی زحمت میکشید خدا کنه که فرماندهان تراز اول هم دورت و پیش کسبتهای که هستن به شما کمک کنن و شما توی کاری که داری قدم برمیداری یارید کنن تا بتوید بچه ها یه فکری بکنی که بعد از بازنشستگیشون اینا بازنشسته باشن نه بازن نشسته در واقع زن مقدسه ها بازنشسته باشن میخواد در آبی لباس آبی باشه به قرار خودمون میخواد یک درجدار باشه یک افسر باشه یک لیدر یک فرمانده آلی رطبه باشه این براخره بعد از سی سال چهل سال که شما الان هنوزم برید خدمت میکنی من اطلاع دارم اونش از چهل و پنگ سال داره خدمت میکنم حالا پیرت نمیکنم از روزی که بار درد شده شما همش به خدمت مده حالا ادامه بدین یادی کردی از دل حامدها دل حامدها وقتی که اجبت میکنه ابراهیم تو دریای خلیج فاز بروب میا اون ماجرا که من دوست دارم اونه توضیح بدید تو سروائی که بعضی از قلبانمون نجاب پیدا کرده مثل حضین خدا بیان اسمایل موسوی مثل خود شما مثل همین پردیست کسی قبل نیمونه فرمانده نیرون مگه میشه اجب کنه بله مثل جوانمردی که سه با رجب کرده و این چرا زنده مون از وسائل سروائی خود شما بهتر از عالی عالی توضیح دادین بهتر از هر بهتری از وسائل چیت اینه اگر اونا نبود چه کار کنه جوانمردی واقعا با اون نگاهش و خود شما هر کدامتون جوانمردی هستیم کافتان دل حامده ها را یاد کنیم و از عبدالحسین گزنی چطور سروائیف کرده و چطور در هویزه ما گاهی وقت کمرن شدن بچه های قلبان چون بچه های هویزه اونجا هستن روستای بغلش احمد آقاده اونجا وقتی فرود میاد و اون پنهانش کاملا سروائی به رعایت میکنه اما میگردن اراغی ها پیدا میکنند هم روستایی ها رو روستایی ها رو جریان عروسیه رو به آتش میکشنند مردم هم همه اونا رو میکشن هم خلبانه و اونجا هنوز بارگاهی داره اونجا بارگاه قدسی داره بو زمین و مردم اقلب تشریم هم ما معارفه جنگ خودی تو از اطالی حالا با امیر آلاسته اینشالا با بچه های دیگه که تشریمیاری با سروران بعضی وقتا دیگه اونجا نمیرن یه بازدیدی کنن یا مثلا مردم میرن اونجا از حوویزه دیگه اون قسمت ببینن چه اتفاق خلبان چه کار کردن وقتی یه افور یا افنگ میومد در منطقه برای کمک ما میرفتیم تو جلو قدرت میگرفتیم و بچه خلبان ما این کار رو کردن زمن آموزش سروربای اعتماده به نفسش بالا بوده خوب از وسائر از هواپیما و از کابینش برای هدایت هواپیماش قشنگ استفاده میکردن و اینو دل حامدار یاد کنیم اگر آتشم پیش تو جامدم گرفتار اسفین دل حامدم کپتان اجکتش به دریا و پیکاب شد نبردش چنان بود بیاد خود حسین و براهیم دل حامدم به درس وجود آلمان عدم وجود دوتن در شهادت ببین یلان و اقابان فخرافرین براهیم آتش نبرد وجود کن امرود دشمن زهستی زدو حسین بلندختر تابناب که افکند هر دشمنی را بخاک یکی اسکله را با آتش کشان نگرد در حدف مومه ها را نشان سرانجام با چطر در آسمان یلک شد میان زمین و زمان رها هم چو گخنوز در آسمان به مولود دیگر بشد جاودان گخنوز صدام بردیم ما از لده مرک کلبان هامو تو سروای و دنباقه آموزش گخنوز مرک انگاه مرک جاودان مرک جاودان مرک جاودان هن سی مرک که ما میگیم یعنی واقعا این ها هنوز داستان منطقه تیتیه داستان منطقه تیر عطاری که می گفتن منطقه تیر عرفانن این بچه های پروازی ما خورده نگیرین فیلسوف های بزرگوار من ارادت دارم با شما در دانشگاه ها در درس های شما فیلسوف های بزرگوار آرف های بزرگوار من ارادت دارن اما سرواز هم می تواند فیلسوف باشه سرواز هم می تواند هفتخان رسفمه تی کنه و تی کردنی بچه های خلبان ما زمین این که خوب آموزش پرواز و سروازیه بازه سیستم های الکترونیک پرواز رو تو کابینم می شینه اونجا هم سروازیه هدایتگر ها و این استرومنت هایی که در دردیل و چشمش هست این ها هم همه جست گلنس یعنی تو عرفان می گن یه واحه یه یقزه یه لحظی نگاه خلبان اینقدر می تواند فکر یعنی فکرش و ذهنش شیش دونگ تمام حواسش که ارز کردم خوش معنوی که امروز بهش جهان داره فکر می کنه و به سوی حیات محقوب حیات محقوب زندگی بچه های هم رزد من پیش کسبت ها به حیات محقوب رسیدن به خاطر این که ارتش ما ارتشی با غیرت است نصمشی جادو بله اینجا من یک یادی کنم کار ارتش انسجام و وحدت است ببین وحدت رهبریت را امید و قوت است ارتشی هرچند بایشت بینشان نوم ارتش باعث امنیت است بچه های ما زمن این که به مراتب سعودی هستیم پروازی ها این هم بگم تا اهل بصیرت و شهودی هستیم از خاک به مراج و سعودی هستیم امنیت ما وجود وحدت دارد ما ارتش وحدت وحدت وحدت ایچانه ممنون ارتش وحدت وحدت مردم خیال کردن ارتشی فقط میره توفنگ میگیره هواپیما شو بلند میکنه تیربار نظامی شو موشکاش بر میداره فقط بره کشتن ما برای حیات برای حیات مردم بچه های ما لباس سروازی پوشیدن کفندوشیدن سروایو ما امروز سروایو اندیشه هست هدف ما بی نهایت کوچک در مقابل بی نهایت بود نیایش یک جملهی بگم از آنشتاین میگه ما فهمیدین که در جهان حقیقت در جهان هستی نامفهوم ترین چیز در جهان هستی قابل فهم اگر یک ذره رابرگیری از یاد خلال یابت همه آلم سرافان ما اگر افسرمون درجدارمون مهندسمون همه آنست دارن کار میکنن در واقع آلا من چون تخصصم سروایب حقیقی زندگی به کار میگیرم ما فقط از کیتمون استفاده میکردیم و استفاده نمیکنیم ویان سروایب ما امروز کپتان خیلی پیشرفت کرده تو سروایب ما رفت اینجورو بین خیلی ما وسائل استفاده میکنیم از وسائل به نهبه احسن اما از اندیشم و از تفکرمون که منهای تفکر همه چیسته بچه های ما اهل تفکرن نظامی ها ببین اصلا خطا من نگه نگه ام چون اجواد و کبه و رجال و حقه هر اسبی هم برای شد کندری هست یعنی افتادن هست بچه های ما سرباز های هم رز من ببین کم هر این خطاره توی این چندید سال بعد از انگلاب داشتن خطا نداری چون ما میگین zero is mistake تو پرواز شما میگین میشینی تو کابین zero بر اول باند نشسته zero is mistake یعنی 50 between 5 15 between between 5 یعنی چی یعنی عددی که عددی که صفری که عدد نداره قابل خوندنیست از اون طرف صف باعث میشود افضای شهداد آقا سربای امروض قدرت ذه قدرت جز قرآن میگه نلاها استفاق و علیکم و زاودهو بستتن فیل علم و جز ما هم جسم قوید بچه های سرباداد دارن که من بهشون کلمت جمه هستم اینقدر صوروایم ما پیش بردیم فقط اکتفا نکردیم به کی به دوری کبیر به دوری چطر به کو به جنگل ما از کو به دانشو میاموزیم مردم اینه بدونن صوروایم ما امروز اینجا رسیده ما به کو از کو وقتی میبریم شون میگیم آقا شما مثل این کو باید مستحکم باشه برای نجات جان خوده مثل این آب باید روان داشید هر جا چیه که بگیری تا بتونی پیکاپ بشید و زنده باندید درود بر کپتن کپتن ما رو اهروز بردید تو آدم به هرها باندید
01:13:38--->01:14:01
spkr_00: من یه دو تا سفت دیگه شما میخواهم اضافه کنم تیمسار سپهبوت دانشمن عارف سالح هفشار قربونتون برم دو تا نکسه سروائیولی هم بگید برای پیدا کردن آب و غذا هر کدوم دوستاییت بگید برد برم کامنتارو باز کنم
01:14:02--->01:16:26
spkr_03: بعد شما برسنم که مثلا افتادیم توی حالا شهره حتی من نبا جنگل باشه درخت ها و شاخ برگاه هست من امروز کپتان در رابطه با هنوز من ذهنم سروبای بیدارم دشت میکنم ما داشت کنم در کشورهایی که به قدی رسیدن چه خوردن شما صحبت از مار کردن بعضی از مردم حالا تو اون مسابهی که من کردم خیلی جهانی شد خارجی ها خیلی بهش اهمیت دادن ایران ما کمتر که آقا شما ماره چطوری میخوریم آقا اقرب چطوری اقرب از یه دستش برار میکنیم آیا اینا میشون اومدن همه شما رو بزرن آیا همه گزنده ها آماده شدن به شما لطفه بکنن نه آیا شما این جوجه توتیقی یا چی از بهترین داروهای قضاییست امروز هشتک میگن بزجا تو محال در کل جهان اگر بود ما منجا جوجه تیقی بود ما نباید بگیم این فقط اون تیق هست جمع میشه کپوله میشه و اینه نباید ما برست نباید فمنستور غیر با ما در شرایط سخت باید از بشت مردارم استخده کنم من توصیه نمی کنم برای اگر مردم خلبانم آرما با اونوزوش خلبانم اون گسترده هست ما یه علمی داییم تو نظامی مثلا یه پوتین داریم پوتین ما که شما همیشه تو امر تدارکات و اخصادم استادی و دیگر مدیرانی که الان دارن کار میکنن دارن ما تشکر میگونن از فرموده نیرو هر کدامشون امروز ممکنه این عزیز فردایی که دیگه نوبتیه اینا از همدیگه تشکر کنن و عرضش یه تشکر برای کسانی که حالا باز نشسته شدن اینا منفک نشدن از اندیشه اینا در دنیا میان استفاده میکنن اینم یه را سوروایبه سوروایبه این نیست که پدر پیر شد بندادیمش بیرون چفشه که نشد بلا تشبیل دیگه به درد نمیخوره هر وسیله یک نخ میتونه ما رو در زندگی نجات بده ما میتونیم یه چیزی باش برش بدیم یه تکسین ما میشه ساو یعنی میشه عره میشه برای بریدن استفاده کنیم میشه برای بریدن استفاده کنیم اگر یکسین میشه برای بریدن استفاده کنیم یکسین
01:16:22--->01:16:26
spkr_02: ایدوه بگاردی مگاردی اگر یکسید یکسید یکسید
01:16:27--->01:21:28
spkr_03: با این مثلا مردم میگن چطوری آب توتی؟ آقا ممکنه شهر همه چیش قط بشه و بعد گنداب بگیره شهر هاره چون آب وقتی بمونه و وقتی که بیرانه بشه و وقتی قط بشه این ساختمانهای های بلیدینگ کشی میخواد آب برسنه بودا بعد جمعیت با هم یک دفته خدا نکرده زلزری و سایلی پیشن ما باید هر آن بیدار باشیم سروائی به امروز که شما بها دادید به این سرواز پوچک و همرزمت و گفتید خلوانها در رابطه با مروم جنگی استراتیجی شما این نوات ها رو کردید نوات ها رو کردید کمان و نوات دو ایجاد کردید حمله به اجسر داشتید فلان اما برای حیاتش چی؟ مردم هم همونطوره میگی نکات سروائیب نکات سروائیب اینه که نباید ما بخوابیم همیشه باید بیدار باشیم مثل این سیستم ها آنلاین باشیم این سیستم ها قط میگیه بود ورق بره همه چی قط میشه حالا تو مساول ارفان میگم که میگفت که خدا رحمت کنه ساد جعفریه علامه فیلسوفه گفتم از این یاوری بزرگبارم گاهی قد احل علم گاهی قد کتاب میخونه زیاد با من صحبت میکنه مثل حضرت دالی من یادی کنم ازش بره این مشمه ما سروائیب جهانیه زندگی هنوز ادامه داره اما همیشه خطر پشت گوش ما ما به خلابان میاموزیم که های خلابان را رفتنه گوشت گوشت سروائیب این گوش این دیش نباید کچتی بری بگیری این گوشت ایراد پیدا کنه سنت که بیاد بالا دافت میشی کر میشی چشمت چجور از ایش استفاده کنی انگوشتا و دستت بدنت چطوری استفاده کنی تا دوچاره خدا نکرده سکر بگیه انویشه نشی بعد بگن آقا شما تو سکرسپان تو چکاب ها آقا شما نمیتونی پر بار اینه بری خلابان ولی به مردم هم آیا اونها نباید به سلامتی خودشون یه مشمارو داریم درخت هم داریم برگها در فصله هایی که حالا مردم بگن آقا اومد و فصله برگ نبو الان خزان پاییزه خب میبوریمش شاخره میبوریم اینه مشماره باز میکنی میذاری توی اون شاخه فرض کنید دست من شاخه از این بریدیش قدش کردید اینه میذاری توش میبندید بعد از مدتی من نمیگم یه لوله آب کشیم بعد از یه مدتی بستگی داره به اون درختی که چقدر آب توش باشه حتی در شرایط سخت کبیری اونم میگه آب توش جمع میشه همین مقدار که بیاد بدیم به بدن ما رو به برای زندگی به سرا زندگی حیات ما رو به جلو بیبریم درخت برگی داره همین مشمارو سهر کابتان اینا یه چیزهای جدیده سوروایوه این شاخره میداری توی اون برگها میبندیش خود اون تحریقی که انجام میشه انگار میگی خدای این آبه از کجا آمده این که برگه شبنم ما نمیبینیم ولی طبیعت کار خودش داره انجام میده به پایان آمدیم دفتر من فکر کنم حکایت همچنا باقیستی حتما باقیستی چون یه قضیتی من لمیزق لمیزق تا نچشی متوجه نمیشی این همه گفتی من در بسیج بی انایات خدا هیچیم ما باید یاد خدا رو از دلمون نبریم من اینجای مطلب سوروایوری ارفانی بگم کابتان چون شما بقیراند منو و خانواده منو خود ما رو با پامیلی میدونیم مردم نباید فکر کنن که آقا ما همه شیزور میدازیم گردن و اون گردن گردن یه مقداری به ارتی خودمون پمر میگه اقبال لاهوری میگه به اون ایگوت یعنی من شخصیتی خودمون تکیه کنم به دیگران تکیه کنیم ما لورا میگیم میرومی میفتی آقا به خاطری که نیفتیم به خودمون تکیه کنیم خودمون بیاییم تو زندگی اعتماده به نه سروائیور اندیشه اقای تفکر جسم بر روح رفیق کنیم گفت پیغمبر دوئل مؤتمنه دانش دین و دانش بیدانه
01:21:28--->01:21:34
spkr_00: بده هم. ای جانم. ای جان بسیار عالی. ما کیف کردم به خدا. واقعا. دیده.
01:21:40--->01:21:53
spkr_03: دیگه که بالاخره درس یک بار تکرارش هزار بر ولی خب دیگه دست شما لیدر شمایی من کابلی دو میشینم یا لیدر
01:21:54--->01:22:21
spkr_00: خیلیتون برم. گروه برم. ما خب بازم در خدمت شما هستیم. مرتب. همه رو نمیخواییم الان مطرک کنیم. بلاخره شما میایید و این الان که انقدر آشق شما شدن توی این یک ساعت و نیم. من نمیخواییم کامنت ها باز نمیشه بدبختی. یه لحظه من اصخایه میکنم.
01:22:23--->01:22:28
spkr_03: دوست دارم آمه مردم دانشوی خیلی زیادی هستم که خلابان هایی زیادی هستم که پیرو
01:22:30--->01:23:25
spkr_00: من خاک زیر پیمه از تبار خودمونه دیگه خب من آره دارم این کامنت ها امروز اینجوی شده من بکنم بدم روی یه چند لحظه برم روی این چیز گوشی نت گوشی شاید درست بشه چون از
01:23:25--->01:23:49
spkr_01: تاگوشی مدن بیرون
01:23:49--->01:24:30
spkr_00: بیان جناب ساله افشار بی نظیر ترین استاد صادق پاکی ایران هستن رامین عزیزم سلام درود بر تک تک شما دوستان جناب افشار بازم میان قطعا و انشالله بیشتر از ایشون فیض خواهید برد شون یکی از بهترین های واقعا نیروی هوایی و ارتش هستن امیدوارم که خداون به ایشون سلامتی بده آقا میگن استاد افشار کنه معرفت و عدب و آگاهی تیمسار، شخص نجا، تیمسار، هیدریان، تیمسار
نظرات
ارسال یک نظر