سرهنگ خلبان فرزاد فرجام خواه
00:00:00--->00:00:16
spkr_01: خسته نهوشی چهبتون بخیر برو برو برم من ده بچه تیپی مخلص شما قربان اصلا این آدم ها چشم بزنی من مخلص شما من چشم اصلا از این برم من کشش شما
00:00:12--->00:00:27
spkr_00: من مخلصیم من چشم اصلا نیست من کشی که شما من اگر تیپ شما را داشتم نیاز نبود دو تاپا داشته باشم ای کاش من یه ذره تیپ شما را داشتم پایده شما بشم
00:00:26--->00:00:31
spkr_01: بشن که ازار ماشاءالله تون باشه بله قربان در خمتین بفهمید
00:00:30--->00:01:31
spkr_00: خدمتی بفهمید من از عدب میکنم خدمت تمام عزیزان تمام کسانی که در لایف تشیف کرن تمام مردم شریف ایران و بی نهایت از حضرت حالی و دستندرکاران لایف در نیروی هوای قهرمان سپاسگذارم که این افتخار رو به این بنده حقیر دادن که امروز خدمتگذار باشن و شمعی از معمولیت ها و همکاری های ما با شما و معمولیت هایی که برای این مملکت بابا بخواک انجام دادیم به عز و مصمع شما برسونم خیلی متشکرم من زیاد مسدق وقت نمیشم چون فرصت کمه ظاهران سه نفر در لایف باید باشن و به درازه نکشونیم من اجازه میخوام که اگر اجازه بدید چون برای بعضی های ممکنه شناخت نداشته باشن از من من یه یه رو خودم رو معرفی بکنم نمیدونم چقدر فرصت دارم و چقدر میتونم صحبت بکنم
00:01:31--->00:01:34
spkr_01: یک ساد یک ساد فرساد دید یک ساد
00:01:35--->00:11:03
spkr_00: از همین علامه شمه از وزمه خودم رو به عرضتون میرسونم که برای شما و دوستان عزیز آگاه باشه که من کی هستم چی هستم سوالاتشون در همین زمینه باشه من خلبان فرزاد فرجانخوا هستم که هم تجربه پروازهای نظامی دارم و هم تجربه پروازهای سیویل و شخصی سال پنج و دو به خاطر خلبان شدن من نظام رو زیاد علاقهی بشه نداشم اما کم کم علاقه اومد تو وجودم کاری ندارم ولی به عنوان این که خلبان بشم اومدم در ارتش و بعد از گزروندن ته دوره های نظامی چون خلبان نظامی بایستی میشدم حدود چند ماهی به صلاح آموزش های نظامی دیدم و بعد از دیدن دوره های به صلاح زبان و گراندسکول پرواز با خلبانان امریکایی با استادان امریکایی بارد خط پرواز شدم بارد دانشگدی خلبانی شدم حدود نه ماه ده ماه حالا مورنلس یا ذر بالا یا پاین دوره پرواز رو با معفقیت گذروندن و گواینامه اومومی پرواز گرفتم بعد از یک سال که در گروه ها منتقل شدیم همون خلبانان امریکایی تشکیص میدادن که چه کسی چه دوره رو ببینه چون دوره اومومی بعد باید ترانزیشن میدیدی یا به صلاحات تو فورتین باید میرفتی یا شنوک باید میرفتی یا پرواز شکاری میکردی کسانی که معمولا نمره میوردن نمره بالایی میوردن نسبتا برای شکاری انتخاب میشدن من خودم نمیخواستم خلبان شکاری بشم اما اجبارا تعین شدم طلبان شکاری بشم دوره ترانزیشن کوبرای شکاری رو خوش سر گذاشتم معفق شدم و بعد از اون دیگه من فقط کوبرا پرواز کردم تا جنگ شد و در ادامه جنگ و تا به صلاح بازشستگی یعنی سال 1382 فقط کوبرا پرواز کردم که البته خب خیلی مراحل داشتم در این مسئله حالا به اجمال میگم که چه دوره هایی رو گذاروندم که مشخص بشه چون اگر بخوام بشکافمیش ساعتها باید صحبت بکنم بعد تقدی در این اصنا من دوره تسپالیوتی کوبرا رو با امریکایی ها دیدم اما متاسفانه حالا نمیگم متاسفانه برای انقلاب متاسفانه تمام نشد و بعد از انقلاب قبل از جنگ ادامهش دادم فقط چکرایت مونده بود که با یکی از اصلاد خلابان های ایرانی چکین رو رفتم و شدم تسپالیوت کوبرا و از اون موقع هم تسپالیوت میکردم هم شایرد تسپالیوت میکردم و خب جنگم شروع شد با جنگ شروع کردیم به صلاح پروازمون رو بعد از اتمام کارم در ارتش در سال 1382 بعد از 30 سال پرواز شکاری که خیلی مفصل گذشت حالا تو سالات عزیزان ایک تن میکنن یا خودم در خاطراتم میگم که چگونه گذشت تو همین فواصل بلا فاصله کامرشیال گرفتم با داشتن گواهی نامه بینوملالی پرواز وارده یه عرصه دیگه پرواز شدم عرصه پرواز شخصی و در شرکت های خصوصی اولین شرکتی که من وارد شدم بعد از این که کپتن شدم به صلاح هواپیمایی نوید بود که خب سرپرستش یکی از عزیزان خودمون بود تیمسار آزین بودن به محصی که چون من قبلا شاگر دیشون بودم به محصی که رفتم اونجا رزومی پر کردم سریع من پذیروف و در مجموع پنج سال در بخش سیویل در ایران پرواز کردم در شرکت های مختلف از 2012 شروع کردم بله 2012 پرواز شخصیم رو از دریا شروع کردم توی خریج فارس برای فلات قاره شرکت نفت پسانه نفت رو جا به جا میکردیم در جزاره مختلف کشب، قشب، عبو موسا و سکوهای نفتی بعد این شرکت نیاز به خلبان اسلینگ داشت خلبان اسلینگ خب حرکات خاص خودش رو داره برگشتم از دریا بعد از یک سال اومدم بساطر توی قسمت اسلینگ دوره امای هیو در رو دیدم هرکوبتاره بسیلا خیلی سنگین روسی با دوتا مطور بسیار قوی که مجموعه خدمش میتونه سی نفر باشه و شروع کردن توی کوهستانهای بسیار سر به فلک کشیده بسیار خطرناک اسلینگ کاره بسیار خطرناکیه و درهای سبالعبور برای آب نیرو برای جایی که سستازه میخواستن بکنن اسلینگ کردیم خب توی اسلینگ خیلی خطر تحدید من کرد و خیلی خطرناک بود یعنی جاهایی پرواز میکردیم که اگر شما با جفت مطور بخوایید خیلی راحت بشینید امکان این که یک جایی رو پیدا بکنید که بتونین اونجا بشینید با مطور سالم با وسیله پرنده سالم امکان پذیر نبود حالا ما میرفتیم گاهن بعضی موقع شیب کو اونقدر زیاد بود دو تا کوه به سلاح با شیبه 85 درجه 1000 متر ارتفاع ته دره میخواستی کانیکس رو بلند بکنی با 40 متر کابل توی دره آسولیت میکرد آسولیشن به سلاح اشتامی که زیرت بود اسلینگ بود واقعا خطرناک بود تو همین زمینه یکی از خلبانه ما بیش آدت سید سه تون بار زیرش بود آسولیت کرد دید اگر ریلیس بکنه و بار رو بندازه تو سر دهات بود ممکنه چند نفر کشته بشن خیلی تلاش کرد که خدا رحمت کنه پیران نجات حالا دوستان میشنسن خلبانه بسیار ماهری بود و توی اسلینگ متاسفانه اسلینگ کشوندش چون وقت که سه تون بار اسلینگ میکنه 40 تون رو به خودش میکشه و برد زدش به کو متاسفانه خب من یکی دو سال اسلینگ انجام دادم و بعد از اون با همین نوع هلیکوپتر دو سال برای هلال احمر پرواز کردم پروازه که برای هلال احمر انجام دادم همش پروازهای به صلاح خدماتی بود پروازهای امدادی بود حالا یا پرسنول هلال احمر رو فرماندهانش رو جا به جا میکردیم یا مثلا فرسون توی کوهستان ها چهار تا کوهنورد یا یه تیم کوهنورد گم میشدن یا خسارت به صلاح جدی میدیدن آسیب جدی میدیدن این رو پیدا میکردیم توی دره ها و میبردیم توی بیمارستان ها میشوندی میشوند نهایتا جزب یک کشور یک شرکت خارجی پرتغالی شدم و حدود 11 سال آخرین پروازام رو تا آخر پروازم 11 سال برای این شرکت اروپایی پرواز کردم که اونجا با به صلاح هلیکوپتر هایی بسیار مجهز یوروکوپتر هلیکوپتر هایی دافین فرانسوی که ساخته کارخونه بوینگ هسته چیز ایرباس هستش بسیار مجهز فول آتوپایلوت فول آیفار آلویدر بسیار آلی بود یا 10 سال با خارجی رو پرواز کردم چه در ایران اونم باید برگشتم روی خلیج فارس و توی اروپا هم باز روی اوگیانوس پرواز میکردیم برای چکرایت ها برای آموزشی بیشتر پرواز هم تو اروپا آموزشی بود برای معمولیت هایی که پرسونل رو جا به جا باید میکردیم با خود خلابان های خارجی و این هلیکوپتر به سلو اروپایی برای شرکت نفت ایران بود برای فلات قاره ایران بود و نهایتاً در سال 1398 پار سال متاسفانه با پایان رسیدن سن پروازیم چون قانون بینومللیه بله 65 سال قانون بینومللیه مجبور شدم بعد از 45 سال پرواز پیوسته و 6000 ساعت پرواز بدون سانهه در مراحل مختلف پرواز رو ببوسم و بذارم کنار البته نخواستم ببوسم بوسوندنم یعنی به قول معروف اجباراً فرامین رو ازم گرفتن دیگه یو اف کنسول در کار نبود و مجبور شدم با تمام دلتنگی ها پرواز رو بذارم کنار من اگر ویل می کردی شاید ساده ترین کار با تجربه سنگینی که داشتم در طول 45 سال مدام پرواز کردن فقط پرواز بود یعنی ویلم می کردی شاید تا 100 سال پرواز می کردم اما متاسفانه این سعادت رو اجباراً از من گرفتن هنوز هم آشق پروازم هنوز هم دلتنگ پروازم این حالا یک چیزایی که اجمالی گفتم به طور خیلی خلاصه یک بیدی بیدی بیدی
00:11:04--->00:11:15
spkr_01: یه پیشنها براتون دارم شما به نظر من با هلیکپتر اولترالایت میتونید تا هشتا سالگیم پراز کنید
00:11:15--->00:12:09
spkr_00: برای آموزش میشه حال من نمیدونم خارجی از کشور خب دوستانی دارم اونجا خلبانهای خارجی که با شون پرواز میکردم اینجا رو هنوز بررسی نکردم ولی اگر بتونم حتما اقدام میکنم من اگر امروز بگم تا ست سال پرواز میتونی بکنی قطعا پرواز میکنم چون تمام زندگیم رو رو شاخ پرواز گذارم درم هیچ شغل دیگه نرفتم یه ضرب از بچگی شاید باورتون نشه این سیبیلایی که الان میبینید تناب شده اون موقع پشمم نبود یعنی من ریش در نیوردنم با هیچ ده سال و شیش ماه سن وارد دانشگده پرواز خلبانی شدم تا به امروز تمام زندگیم رو روی پرواز گذاشتم اونقدر آدت کردم که یک سال واقعا دلتنگی کشیدم و اگر بتونم باست پروازم رو در هر زمینه آموزشی یا هر روی بشه حتما انجام میدم
00:11:23--->00:11:31
spkr_01: اینجا رو هنوز بررسی نکردم ولی اگر بتونم حتما اقدام میکنم من اگر امروز بگه تا
00:12:09--->00:13:11
spkr_00: حالا این رزمه رو گفتم به خاطر این که عزیزانی که بدونن این خلبانی که به تصویر کشیده شده و داره در مقابلشون صحبت میکنه چه مراحل رو داشته در چه زمینه های پروازی فعالیت داشته که اگر سؤالی میخوان بکنن در همون زمینه سؤال بکنن خب توی این اصنا خاطرات بسیار زیادی داشتم شاید در هر مرحلش هزاران خاطره برای من جا گذاشته بود خاطرات تلخ، خاطرات شیرین، با هم بودنها، با دوستان، معمولیتها پرواز کوهستان، پرواز دریا، پرواز دولویل، پرواز جنگی، پروازهای تص هر کدام برای من خاطره بود و واقعا خاطرات زیادی داشتم چه در جنگ، چه در بخش سیویل خیلی وقتا اتفاقاتی افتاد، موجزاتی برای من پیش اومد که میخوام حالا اگر اجازه بدی در عرض 7-10 دقیقه چیزهایی که برام پیش اومد به طور اجمال بگم و بعد متظره سوال عزیزان باشم وقت دارم باحتران
00:13:14--->00:13:29
spkr_01: من کامنتار باز کردم دوستان الان سوال اینجا که مینویسن دوستان اینجا باید من میکرسن توی این تایم ده دقیقه که شما قرارمون خاطرات رو بگید ما هم سوالات جمعگاری میکنیم
00:13:28--->00:25:53
spkr_00: بسیار عالیه من میخواهم یک شمه از پرواز بگیم من امروز نمیخواهم از خودم صحبت بکنم خب خیلی هم میان میگن که من این کار کردم من اون کار کردم من میخواهم بگم که خلبان چی کار میکنه خلبان چه اهمیتی داره من میخواهم عرضش خلبان رو بیان بکنم حالا چه شکاری باشه چه پرواز عادی باشه چه مسافربری باشه کلن یک خلبان بی نهایت با عرضشه حالا من خب در این اصنایی که گفتم خیلی راحت لطل شدم ازش خیلی بارها مورد اصابت قرار گرفتم مورد اصابت ترکش های دشمن خیلی از رفقهای من مورد اصابت قرار گرفتن خب وقتی که ما لو لویل پرواز میکردیم توی دشت خوزستان مجبور بودیم به خاطر ای که از لادار دور بمونیم زیر اون ارتفاع رادار پرواز بکنیم دشمن ما رو دیرتر ببینه لو لویل و شاید چسبیده به زمین پرواز میکردیم اما خب اونم هرچی که دستشون بود میزدن با توبخانه میزدن با خونپاره میزدن موشک میزدن کاریب کچیک میزدن چیزای خوشهی میداختن توبخانه یه زمانی میداختن وقتی اون بالا منفجر میشد خب به شیشه میو برخورد میکرد و بعضی از مواقع گلوله مستقیم میخورد به رفقای من که خیلی از رفقای رو تو این به صلاحات و همین اصنا ما به عنوان شهید تقدیمه به صلاحات و امنکت کردیم خیلی یا حسن حالا من یه تعدادشون میگم آقای سجادی به همین صورت گلوله مستقیم خورد بش با آقای اشرفی اشرفی چشمش رو از دستات سجادی دقیقا از زیر سینش پرید یعنی گلوله مستقیم خورد بش اومده بود که خلبان کبرار رو نجات بده توی نیشتسن آهنگرانی بود تبا تبایی بود شیرودی بود کشوری بود این هم رزمای ما بودن سوهیلیان بود شمشادیان بود اگر من بخوام بشمارم خیلی ها بودن که خب تو همین اصنا اینا رو از دست دادیم من در مجموع توی این مسائلی که به صلاح گذشت چندین بار مورد اصابت قرار گرفتم ولی به خودم اصابت نکرد به سیستم ها اصابت نکرد فقط یک بار سیستم هیدرولیک من از کار افتاد زد لاینا هیدرولیک رو سراغ کرد و خب خیلی با مشکل مباشر شدم میدونید وقتی که 1500 پی اصایی حالا ما پشارمو زیاد نبود دیویشاده 3000 پی اصایی بود مالا ما 1500 پی اصایی وقتی از پشت فرامین ورداشته میشه فرامین خیلی صفت میشه و باید سرعت بالایی باید رانینگ لندینگ بکنی حتما باید باند پیدا بکنی و خودمو کشوندم به باند محچ سلمان و توی باند محچ سلمان رانینگ لندینگ کردم سالم نشوندم هیدرولیک هم جفتش فعل شده بود یک بار توی همین اصنا مطورم آتیش گرفت مطورم آتیش گرفت و سیستم فایر من روشن شد مطور سمت شبم آتیش گرفت مهمات داشتم نمیتونه اصلا مهماتم رو ریلیس بکنم جایی نبود که بتونم ریلیس بکنم و مطور رو کویت کردم مطور رو خاموش کردم سخت رو قط کردم از اون مطور و با یه مطور سمت راست با فول مهمات خب وقتی که فول مهمات باشی قدرت یه مطور خیلی به ندرت بکشه خیلی محارت میخواد که رپیم نیفته و جایی سقوط نکنی با همون یه مطور خاموش کردم و با یک مطور اومدم سالم نشستم شاید بیش از بیس بار سی بار لو ساید فیلیر شدم که سالم نشستم و با امرجنزی هایی که پیش اومد نهایتاً به دریافت بال شکست نایل اومدم بال شکست مستذرید بال شکست یک مدال افتخار خلبانه یعنی یه وینگیست که یک دونه بال داره یعنی پرندهی که با یه بال تونسته بشینه خب این مداله افتخار رو آره خیلی جایی گرفتم و به هر صورت اینا رو عرض کردم که عزیزانی که به سلام میخوان سؤال بکنن در این زمینه من اینجوری کردم اما من میبینم بعضی موقع خیلی ها اومدن خیلی چیز ها گفتن و اسمی از خیلی ها جا مونده ببینید من میخوام یه چیزی رو بگم بگم که واقعا هر کس که پرواز میکنه کپتن دور از این که پروازی چی باشه خلبان افتخارده باشه خلبان پانتون باشه خلبان کبرا باشه خلبان مسافربری باشه خلبان هر چی که میخواد باشه واقعا یک آدم با شهامتیه یک خلبان نهایت شهامت رو داره کلن میخوام از اونایی صحبت بکنم که اسمی ازشون نیست من با تمام این مسائلی که داشتم هرگز نخواستم مورد تحیید قرار بگیرم هرگز نخواستم تو بوق و کرنا باشم و نبودنم مثل بعضی ها واقعا خودم رو تو بوق و کرنا قرار ندادم مثل خیلی ها که واقعا ایسار کردن واقعا ایسار کردن و در پیش برد دفاع از آب و خاک وطنشون سنگ تموم گذاشتن و هیچ اسم و رسمی ازشون نیست امروز میخوام من در ارتباط با اونا صحبت کنم میخوام در ارتباط با کسانی که پرواز کردن کسانی که این آب و خاک و نجات دادن و هیچ اسمی ازشون نیست میخوام از اونا صحبت کنم نه به اسم میخوام بگم پرواز حتی در شرایط عادی و بدون جنگ بدون ما رو یه هنره یه شهامته واقعا یه شجاعته هرکسی پرواز میکنه یه انسان بسیار شجاییه و به همشون من اینجا درود میفستم ازم با حضورتون که حالا میخوام یه مقدمه بگم در مورد کل پرواز ببینید من یه مقاله بر خودم تحییه کردم و این که توی دنیا مشاقل خیلی زیادی داریم خیلی مشاقل داریم پزش داریم مهندس داریم به صلاح کارمند داریم کارگرد داریم بخش دولتی داریم بخش قیلی دولتی داریم مشاقل آزاد داریم همه اینها رو داریم اما هر کسی میتونه به صلاح هر شغلی رو پیدا بکنه هر کسی میتونه پزش بشه هر کسی میتونه مهندس بشه اما میخوام اینجا بگم هر کسی نمیتونه خلبان بشه خلبانی شغلی نیست که هر کسی بتونه دستیسی بهش پیدا بکنه مهندس شدن ساده است چرا؟ چون خلبان نیاز خلبان بودن منهای ثواد کافی که باید داشته باشه نیاز به شهمت داره نیاد به شجاعت داره یک خلبان هرگز نمیتونه اشتباه بکنه شما تو هر شغلی میتونه اشتباه بکنید تمام مشاقل میتونه پرواز اشتباه باشه و هیچ اتفاقی نیفته ولی اگر خلبان اشتباه بکنه مساده با مرگشه برای همین شجاعتها برای همین شعامتها برای همین ریزکها که من بیام مثلا فرسون سی سال یه شغلی رو انتخاب بکنم که نتونم یک اشتباه بکنم زیر بارش نمیرم اگر نه اینکه خلبانی اونقدر سخ باشه که دور از دسترس باشه نه خلبانی یه شغلیه که میشه بهش دسترسی پیدا کرد اما اون چیزی که اجازه نمیده خلبان بشی اون شهامت هست اون شجاعت هست که واقعا اولین اشتباه خلبان آخرین اشتباهشه من یادمه زمانی که اولین پروازام شروع شد یه استاده های امریکایی داشتیم فکر میکنم اسمش سجان بود سجان های امریکایی به من یه جمله خیلی قشنگی گفت هنوز آویزه گوشمه گفتش که لوتنت من یه صدفانه خیلی جوان بودم اون موقع نونزه سالم بود نونزه سال نونزه سال و شیش ماه گفتش که گفتش که گفتش که بگوش کن بگوش کن بگوش کن بگوش کنiblykه و اولین اشتباه یک خلبان آخر این اشتباهشه برای که می میره و فرصت دوباره اشتباه کرده رو نداره برای همین میگم که هر کسی نمیتونه خلبان بشه زیر بار این مسئولیت رفتن زیر بار این که هیچ اشتباهی نکنی خیلی سخته که من بتونم زیر بارش برم و اینکه میگم هر کسی نمیتونه خلبان بشه هر کسی نمیتونه این ریسک رو بپذیره اگه نه همه دانششو دارن اونی که پزشکی میخونه دانششو داره اونی که مهندسی میخونه دانششو داره میتونه بیاد خلابان بشه ولی چیزی که اجازه نمیده خلابان بشه همینه که ریسپذیریش خیلی مشکله و هر کسی زیر بار این ریس نمیره در خاتمه پروازم که داشت پروازم تمام میشد باز یه سه جملهی به من گفت که این باز بیانگر اونی که همینه که کسی نمیتونه خلابان بشه هر کسی نمیتونه یه سه جملهی به من گفتش یاد شنیده باشید گفتش که there are many old pilots in the world حتما شنیدید and also there are many bold pilots in the world but there is no old bold pilots in the world خلابان پیر دو دنیا زیاد داریم یکیش منم یکیش شمایید حالا شما که جوانید مشالا خلابان جاهل و ریسک پذیر و bold pilot خلابان هایی هستن که جرک پرواز میکنن همیشه دنبال منورن دنبال ریسکن دنبال اشتباه هستن اوکی از اون هم زیاد داریم but there is no old bold pilot اما خلابان پیری که جهالت بکنه نداریم چون را تو جوانی خودشونی میکشن قابل اشتباه نیست و جمله بسیار زیبایی رو گفت حالا اینا رو گفتم که اینه که شغل خلابانی برای همه مهمه کسی که فعالیت کرده کسی که بیشهادت رسیده کسی که شهید زنده هست همه اینا مهمن ما میاییم بعضی ها رو تو بوق و کرنا میندازیم بعضی ها رو واقعا ازشون رد میشیم همونی که ما ازشون رد شدیم اونقدر فعالیت کرده فقط به شهادت نرسیده اون شهادت رسیدن یا نرسیدن قسمت خداونده اون خواست خداونده اون تقدیر خداونده قرار نیست اگر من اینجا به شهادت نرسیدم پس فعالیتی نکردم شما میبینید شغل خلبانی به دلیل مشکلاتش به دلیل سخت بودنش و دور از دست بودنش شغل بسیار خطرناک جذاب و دوست داشتنیه چون به سادگی به دست نمیاد هر چیزی که ما به سلاح و چنگ و دندون به دستش بیاریم مشکل به دستش بیاریم جذاب و دوست داشتنیه اگر خاطرتون باشه حالا همین الان هم هست توی مدارس وقتی که از محسلات سؤال میکنن که دوست داری چه شغلی داشته باشی یکی از گذینهاش خلبانی خلبان دکتر مهندس اما وقتی که بزرگ میشن وقتی پا به عرصه ذهن به سلاح کامل میرسن و انتخاب واقعی شغل میخوان تقییم بکنن ببینن نه گفتن تا عمل خیلی فرق میکنه خلبان شدن به این سادگی نیست برای همین واقعا از ذیرش در میرن از ذیر بار خلبانی در میرن چون خلبانی به این سادگی نیست حالا من میخوام بگم که در خاتمه انصاف نیست که من بیام مثلا شما رو بذارم کنار و فقط کسانی که حالا خدا رحمت مونه شهادارو خونشون واقعا عزیزه کسانی که مثلا ترکش خوردن کسانی که ناقص شدن کسانی که نصف عضو پیدا کردن کسانی که به شهادت بسیدن فقط اونها کاره بودن این درست نیست اونها واقعا عزیزن خون شهادار واقعا عزیزه اما خونی هم که در رکعه های شما امروز داره جاریه بسیار عزیزه شما هم هم رزش بودید شما هم کاری رو کردید بیشتر از اون چیزی که اون انجام داده اما خواست خداوند نبوده و امروز من میخوام بگم که واقعا درود به تمام تمامی خلبانانان جانبرکف به خصوص خلبانان ایرانی به خصوص خلبانان های عرضشمند نیروی هوایی هوا نیروز نیروی دریایی هوا دریا و هر ارگانی که خلبان داره من از همین جا دستشون رو میبوستم تو قلبم و برایشون دعای خیر میکنم و به عنوان یک شاگرد سر تعظیم فرود میارم در مقابل تک تکشون و میگم من شاگرد کچیک شما هستم و خستتون نکرده باشم حالا من تصلا اینا رو گفتم نمیدونم چقدر الان فرصت دارم میتونم خاطره ای رو تعریف کنم یا بذارم عزیزان سوالات
00:25:53--->00:26:06
spkr_01: شما مدیریت با شما تا چقدر؟ ببینید الان حدودا شاید نزدگی نیم ساعت سی و پنج دقیقی ما در خیلی من از شما هستیم
00:26:06--->00:26:11
spkr_00: اوکی سوالات فکر میکنی چه طول بگشه من سوالات رو میخوام کامل تشریف بکنم
00:26:10--->00:26:21
spkr_01: بایدارو بیمونید. جناب تیمسال هر جایش که رسیدین کپتن مشکلی نیست. میاندازیم برای جلسه بعد بقیه شو. اشکالی نصد شما...
00:26:20--->00:27:23
spkr_00: پس میخواید سوالات رو بزرگواری بکنید اگر من وقت اضافه رو بردم دوست دارم کسانی که چیزاری میخوان بدونن در حد تجربم تقدیم حضورشون بکنم اگر وقت اضافه بکنم بیارم خاطرات اول جنگ رو میگم که اصلا من چجوری رفتم تو جنگ چجوری جنگ رو شروع کردم از کجا شروع کردم با سنه 24-5 سال بچه بودم کجا جنگ رو شروع کردم و چگونه ادامه دادم تا آخرش شاید من در اکثریت قریب به اتفاق عملیات ها حاضر بودم در تمامش فعالیت چشمی داشتم و هیچ جای نبود جز یک عملیات رمزان فکر میکنم که من بیمارسان عمل کرده بودم و نتونستم به این عملیات برسم در تمام عملیات بودم از تمامش یک دنیا خاطره دارم حالا من دلم میخواد که سوالات عزیزان رو بیان بفرمایید در حد تجربم توضیح بدم شاید همین خاطرات توی اون سوالات منجونده شد اگر ماید پسید من دقیقه باشم
00:27:24--->00:27:45
spkr_01: خالی همیدید شما می کنید بعد این شما پیشانا من در خدمت شما ارز به خدمت شما حالا می فرمایید من سوال رو بخونم چشم سوال می خونم شما می اسم کبران بهتر می دونید یا هلیکوبترهایی مثل حالا بلر و چیزای دیگه اروپایی رو که پرواز کردید خب دیگه معلومه
00:27:45--->00:33:14
spkr_00: ببینید اصلا پروسهش فرق میکنه یعنی من وقت که پا به بخش سیویل گذاشتم در قسمت شخصی اومدم به عنوانی کپتن پرواز کردم اصلا معنای پرواز برام فرق کرد پروسه پرواز فرق کرد نوع پرواز هم فرق کرد استاندارت ها خیلی غیر محدود شد یعنی اجازه نداد که من غیر استاندارت پرواز کنم من توی منطقه وقتی که پرواز میکردیم استاندارت ها رو باید میزدیم زمین و خیلی از استاندارت ها رو زیر پا گذاشتیم تا بتونیم به نتیجه برسیم واجب نبود که استاندارت ها رو چیز بکنیم من امروز وقتی توی بخش سیویل پرواز میکنم با برش صحبت میکنم اجازه تاکسی میگیرم نمیدونم اجازه تکاف میگیرم اجازه ورود به باند رو میگیرم بعد از تکاف مدام با رادار با این با اون تماس میگیرم خیلی آسب و راسته نه آسب یا گربه شاکت نزنیم اما در پروازهای جنگی وقتی به من اسکرامبل میدن هیچی را آیت نمی کنم حتی پلن نمی نویسم تره پرواز نمی نویسم با برش تماس بد میگیرم اینه که نوعش فرق میکنه من شاید سی سال بیس و نو سال با جنگنده کبرا پرواز کردم هزاران موشک و راکت پرتاب کردم هزاران گلوله از حلقومم رفته پایین با اون یه عادت خاصی کرده بودم وقتی که اومدم توی بخش سیویل نمیتونستم پرواز کنم اولین پروازی که چک رایت رفتم روی خریج فارس خب من کامرشیال گرفتم رفتم پروی روی شکرات بفکر بپر هواپ ما برو جزیره سیری آقای فیلیپ برلینگ کانادایی به صلاح چک پالوت ماست برو اونجا یه پرواز چک برو که گوانی آمد مهر بخوره و پرواز چی جور کنیم من رفتم توی جزیره خب جزیره پرواز مهمولیتی بود دیگه به محصی که از سکوی نفتی تکاف کردم سر انداختم پایین کبروار با مانو یه مطمئن پرید پرید روی فرامین گفتش که کپتن نیور دودت اینی بود گفت دیگه این کار انجام نده گفتم چرا گفت اینجا تو داری مسافر جا به جا میکنی داری مسافر سیویل جا به جا میکنی اگر یک کدوم گزارش بکنن جفتمون اوت من تا آمدم به خودم بیام که از حالت منوری جرک در بیام به قول معروف یه دوست ما طول کشی ده ها باره گفت این کار داشتباهه اون کار داشتباهه چون نمیتونستم من با کبراب واقعا بی محابا پرواز میکردم جنگ یه جور دیگه به من آموزش داده بود هشت سال دوام تو جنگ پروازه یا پروازه تست هم حتی پروازه منوری ما هر سال منور داشتیم چه در دارنگونه شیرات چه در جایی دیگه منوره سنگینی داشتیم و این منوره همش به صلاح حالت پرواز منوری داشت برا من خیلی سخت بود که سی سال پرواز منوری داشته باشم با گلوله و توپ و تانک سرکار داشته باشم حالا بیام آرام طلاعه لیوله نمیدونم 45 زارتا نمیدونم ارتفاع فلان ارتفاع دیگه زیادی کم بشه ارتفاع دیگه زیادی زیادی بشه اینا برای من سخت بود تا آمده هم آدت کنن طول کشید و بعد که آدت کردم دوستش داشتم دیدم نه چقدر استاندارت ها خوبه چقدر استاندارت انسان رو زنده نگه میداره هر جفتش برای من هر کدوم به نوعی عزیزم مثل این که بگی تو دخترتو دوست داری یا پسرتو هر جفتشو دوست دارید سوال برمورید فلانت لبله 4500 پا سف 4500 از مخوام 4500 فلانت لبله 4500 فلانت لبله 4500 به لحظه تحجاب که هم گفتم من آخه یه آتره بهتون بگم در این رابطه این که میگم فلانت لبله 4500 چون ترانسجن الاتیتود دریا کمه زیر 4000 پاست من یه پروازی داشتم از جزیره سیری نزدیک های ابو موسا و تومپا بود به بندر عباس توی خدود یک ساعت پرواز بود از بقل بسلا جزیره ابو موسا رب میشد من فلانت لبله همون 45 رو پلان نوشته بودم گوشم رو اوتو پایلوت با خلابانه پورتوالی که پرواز میکردم در یک لحظه من نان فلاینگ پایلوت بودم اون فلاینگ پایلوت بود بعد عوض کردیم من شدم فلاینگ پایلوت اون شد نان فلاینگ پایلوت پرواز میکنم از آتو پایلوت درشو بردم از خلابانه اتوماتیک و بردم با دست خودم همه جو که داشتیم صحبت میکردیم با سمت راستیم با خلابانه پورتوالی یه مرتبه دیدم رادار بندر عباس اومد روی فریکانس چارلی سیرا هوتل هوتل رومه چون من با ریژیسر پورتوال پرواز میکردم ایکو پاپا نبود چارلی سیرا بود کف چیکی را التیتود دیدم چارل ست پا ارتفاع را از دست دادم یعنی واقعا خلابان فقط خودش دوتا چشم نداره خلابان ده ها چشم داره یکیش چشم کنتروله که اجازه نمیده تو عدول بکنی هر جایی که عدول بکنی به تذکر میده و توی پرواز سیویل من اصلا این را نداشتم کسی به من نمیگفت ارتفاع چقده من با سیستت چارل ست با عدول در ارتفاع سریع تذکر داره راداره بندارم باز که ارتفاعاتو چیک بکن خبتم اوکی ایک چیز می آید برچ چیکید آید بلاج هست اومدم چارل در پوند کشم اوتوپایلوتو ادامه دادیم اینی که می فرماید بله پرواز سیویل با پرواز نظامی خیلی فرق میکنه بله؟
00:33:13--->00:33:24
spkr_01: حالی، حالی، خیلیم، شما اینقدر کامنته چقدر خوشتیپین، چقدر خوشصحبتین، چه باحال صحبت میکنین
00:33:24--->00:33:45
spkr_00: من مخرف همه هستم من به همه عزیزان ارادت دارم من قابل نیستم که این کامینت ها رو برای من بذارن من یک فرد بسیار عادی هستم و خاک پای همه عزیزان سوال بردی
00:33:45--->00:33:50
spkr_01: چند ساعت پرواز کردید کلا؟ شیش هست حالا با کبرا چقدر؟
00:33:48--->00:35:27
spkr_00: با کبرا چقدر؟ با کبرا چقدر؟ با کبرا چقدر؟ با کبرا چقدر؟ با کبرا چقدر؟ با کبرا چقدر؟ با کبرا چقدر؟ با کبرا چقدر؟ با کبرا چقدر؟ خب پونت ساعت پروازه اسلین واقعا زیاده و بعدشم یه دویست ساعت تقریبا پروازه هلال احمر داشتم پروازه نجات داشتم امداد داشتم و بقیهشم حدود دو هزار ساعت دو هزار خوده ساعت پروازه روی دریا داشتم چه اون طرف چه این طرف در مجموع شش هزار ساعت پرواز داشتم با کبرا چقدر؟
00:35:27--->00:36:01
spkr_01: خب آلی آلی شما لغبی دارین آلا یه دوستتون کپتن کپتن اسهشت نمیدونم میشنسیم آنه اسمشو بگه میدونم چیه باید اسمشونو بگن نطفا اونو نگید تقیق اسمتونو بگید خب کپتن اسهشت خب برش کنید چی پرسیدن؟ پرسیدن چیه؟ میگن چرا بهتون میگن چیه؟ میگن چیه؟ میگن چیه؟ میگن چیه؟
00:35:55--->00:36:13
spkr_00: میگن چرا بهتون میگن حالا من نمیگم چون امکان داره نمیدونم میگن چی؟ هیچ ولشون کنید شخصیت کارتونیه شخصیت کارتونیه هواپیمایم که هش کنه خوب سوال بعدی
00:36:13--->00:36:19
spkr_01: بداشت کنید
00:36:19--->00:36:31
spkr_00: تمام جنگ بود بدون استثاب منهای عملیات رمزان در تمام جنگ شرکت دوشم در تمام جنگ تمام عملیات
00:36:38--->00:36:53
spkr_01: خب الان اسم گفتن من این اسما چون اینا میره تو خاطرات دیگه یکی از شاید شیرودی خواستن نازوری خواستن از سختنی معمولیتاتون هم که تو خاطراتتون میگید احتمالا دیگه
00:36:53--->00:38:27
spkr_00: احتمالا تمام معمولیت ها سخته ببینید حالا ممکنه بعضی ها سختر باشه مثلا فرس کنم توی پرواز سیویل اسلینگ سختر این پرواز من بود برای خود پرواز کلن سخته پرواز اگر شما یه امرجنسی برای توش بود یه اقصه بکنه مطورت سخته من وقتی تو کوهای محش سلمان تو کوهای زردکو مطورم فیل شد و با یه مطور خودم تو محش سلمان کشوندم هزار را رفت لن اگر تو این کوها بیفتم جناز منو کی پیدا میکنه پرواز عادیش فرق نمیکنه همش دیل شوره داره همش استرس داره حالا من یه خلاوانی بودم که واقعا خونسرد بودم یکی از بسلا محسناتی که من داشتم که شاید کمک کرد در زنده موندن من خونسردی من تو پرواز بود که اینم محبت خداوند بود خداوند یه محبتی به من داده بود که توی جنگ که میرفتم آهنگ گوش میکردم باورتون نمیشه خیلی خونسرد بودم شاید درشوره داشتم قبل از اینکه وارد کابین بشم قبل از اینکه استاد بزنم بلی استاد میزدم در کابینه میبستم و تیکاپ میکردم به سمت منطقه همه چیز تموم میشد تمام ذهنم خالی میشد و واقعا ترس زیادی از پرواز نداشتم بلی پرواز های سخت خیلی داشتم که حالا در لایف های آینده حتما تقدیم حضورتون میکنم اتفاقاتی که برام افتاد موجزاتی که خداوند کمک کرد که من امروز دیندم شوید چندین بار من رو توی قبل داره برده که این شاله در آینده خدمتون میگم حتما حتما
00:38:28--->00:38:37
spkr_01: خب، در باری مسجد سلیمان میگن بمباران مسجد سلیمان اطلاعاتی دارید.
00:38:37--->00:47:21
spkr_00: کاملا دارم چون من خودم جز و اون شهده باید می بودم توی محش سلمان سال 65 فکر میکنم عملیات کربلای 5 بود سال 65 توی پایدار شهیداسیایی محش سلمان بمبارون نمی شد آجور قرمت میکشیدن کسی اهمیت نمی داد چون بمبارون نمی شد همه دوروار آشانه بودین پرواز میکردیم میرفتیم میمدیم که این بندی ها خیلی شلو بود یعنی برای عملیات شاید از سه تا گروه گروه کرمان گروه محش سلمان گروه پوشیبان اومی اسفان پایگای چارم همه اونجا بودن فرمانده پایگا خدا رحمت کنه شهیداسیایی معاون پایگا شهید دافتالبی و تمام مقامات اونجا بودن منم اونجا بودم اونقدر ازدهان بود که هر گردانی واسه خودشی افصر عملیات داشت من هم لیدر تیمهای پروازی کبرا بودم هم افصر عملیات تیمهای آتش کبرا آقای رشیدی بود افصر عملیات کل بود سرهنگ رشیدی اشنا مورد حصابت قرار گره بلی زنده موند آقای ملکی بود خدا رحمتش کنه شهید شد اون هم جزوه افصر عملیات گردان حجومی بود ما یه اتاق خیلی بزرگ داشیم توی آشیان پرواز اینو با پارتیشن چار قسمت کرده بودن یه قسمت فرمانده پایگاه و معاون پایگاه بود برئیس ستادش یه قسمت افصران عملیات ما بودیم یه قسمت سربازا و به صلاح گروه مخابرات بود و یه قسمت رؤسای فنی بودن توی این چارتا اتاقی که با پارتیشن درست شده بود در یک اتاق اینا بودیم بعد آجیر قرمز کشید کسی نرفت بیرون قبط قبل از این خیلی شانسی که اووردن هواپیما آمد یه سری باید تعویز می شدن از پشای کرمان صد نفر برد با خودش یعنی اگر اون صد نفر می موندن تا دو ساعت دیگه و این بومبارون اجرامی شد خیلی ها کشت شده بودن و آجیر قرمز که کشید ما توی اتاقمون بودیم خب پروازم کرده بودیم بعد موقعیم بود بعد از نهار بود خسته شده بودیم چشمای من داشت خواب می گره یکی از بعضی موقع می گم موجزات خداوند رو نمی تونیم اون به صلاح فرشتی هایی که برای آدم می فرسه که نجاتش بده نمی تونیم بفهمیم واقعا خداوند کارش رو حساب کتابیم من نشسته بودم سروان بودم توی اتاقم منتظه بودم که شهید آسیای آیفون بزنه که آقای فرجام یه تیم آترش تحییه بکن و بفرست فلانجا خودم باید پرواز می کردم خستم بودم یه سروان جعفر آبادی داشتیم هم دوره من بود اومد به من اسم کوشیک صدازد گفت فرزاد خیلی چشماد خصست پش بریم یه ساعت بکن اون برای آشانه یه اتاقه درست کردن سی تا تخت گذاشتن با دوشک پشیه استراعتی برمونجا بکن گفتم نه همی جان تو برو توی خلابان معمولی هست هر وقت خواستم من صداد میزنم ولی من مسئولم اینجا هم خلابان هستم هم مسئول هستم برای عملیات ممکنه شهید آسیایی حالا مکشهید نشده بود جناب آسیایی آیفون بزنه و تیم پرواز بخواد من نباشتم زشته گفت نه باید ببرم خیلی خصیح چشماد خیلی خصیح است گفتم همین جان برو به خدا نمیتونم بیام باور نمی کنی کپتن منو به زور کشون بردم گفت به خدا میبرمید به سربازه گفتش بباشید اگر جناب جناب فرجامخارو خواستن به فهموندهی بگید که رفته تو اتاق برگده بیا سریع دنبارش بفکر منو کشون کشون بود از اتاق بیرون باورتون نمیشه شاید 10 الى 15 ثانیه شاید 20 متر از اتاق دور شده بودیم یه مرتبه هواپنو مزرس شد بعد دور زد درست موشکا انداختی اتاق ما باور نمی کنی درست اندر دو اتاق و من این هم نزدیک و شما شد بله نزدیک شاید 20 متری 30 متری که من بلند شدم از اون زمین پرد شدم پایین و سوریدم توی اصفات ها سوریدم بلند شدم دیدم دستم پر خون لباسم پر خونه لباس پر وزن نگاه کردم دست دادم به این ور وردیدم نه جایی نیست فهمیدم کف دستم یه شن رفته بود توش پاره شده بود دیگه نفهمیدم و خون ریخته رو لباسه پرواز من نگاه کردم پشت سرم دیدم اتاق ما نیست یعنی تیراهنهای 24 رو لوله کرده بود و تمام کسانه که اونجا بودن خدا رحمت مونه شهید آسیایی شهید دافتالبی از مدبران تاکتیک بودن از باسوادان تاکتیک بودن شهید آسیایی میگیم رنبات میشیم واقعا سواد داشت واقعا آموزش خوبی گرفته بود آموزش خوبی میداد نقشه های تاکتیکی میکشید که هیچ کس نمیکشید دافتالبی به همین صورت و کسانه که اونجا بودن اون افتر عملیات حجومی خدا بیا مرز ملکی شاملکی و یه موضوع دیگه بگم اینجا یه اتفاق خیلی بدی افتاد ما یکی از همافرهای ما اون موقع همافر بودن هنوز به هفتادی تبدیل نشده بودن یکی از همافرهای ما این میترسید پرواز بکنید هرگز پرواز نمیکرد جزوی تیم فنی بود سرپرست تیم فنی جزوی بچه های امسی و کیوسی بود و این وقتی که به سلام معمولیت های ما با حقومو عوض میشدیم دیگه با فرانشیب عوض میشدیم گفتیم من با اوتوبوس میام خدا میرسنم با اوتوبوس هم برمیگردم گفتیم بابا از مسجد سلمان هیچده ساعت راه راه های ناجور گفت باشه من یه شب دوتر حرکت بکنم که خودمو برسونم و بیام این حرکت که اومد اون نفر عوضش که بایستی به سلام میرفت رفت سفر هاپموشو این هنوز نرسیده بود جناب رشیدی که افسر عملیات کل بودن رفت از تو هاپموشو بند خدای کشیدش بیرون بعد گفتش که های صاور صفت دار شما تا عوض نعیمده نمیتونی بری خب خب هاپموشو داری میره گفت باشه با اوتوبوس برو این هنوز اوتوبوسش نرسیده هواپموشو که تیکاف کرد بچه ها رو برد برد سفر هان این به سلام رسید و گفت خب داشن تغییر تحول میکردن که این این کار بکنه اون کار بکنه با اوتوبوس بره بمبارون که کردن هم این مرد با من زمین رو ول نمیکنم پاهم بذارم خب این مونگ معمولیت تموم شد و متاسفانه به شهادت رسید خدا رحمتشون بکنین فاجئه بسیار بزرگی بود حالا از اون بدتر یه اتفاق دیگه افتاد که تمام کابلهای تلفونی قد شد کسی موبایل نداشته اون موقع سال 65 فقط توی محش سلمان شنیدن که خلابان ها کشته شدن دیگه با بردیزه و هر کس با هر چیزی اومد واقعا بختیاری ها ارق و شرف ملی دارن اومدن گفتن وای خلابان ها کشته شدن اومدن از زیر آوار اینا رو در وردن در وردن و به اسفحان یه نفر اطلاع داد چون پایگاه ما اسفحان بود که تمام خلابان ها کشته شدن کسی نمیدونه کی زنده است کی مرده است فقط اسفحان فهمیدن که مردن حالا من پسر امومم خلابان بود خونش هم روبروی خودمون بود و بهش گفتن که فلانی هم شهید شده حالا موضوع بعد این که به صورت یه اتفاق گفتاد جامون رو پیدا کرده بودن فرمانده کل هوانی روز آقای شالچی اومد محش سلمان با حافی ما بعد خب قهت رجال شده بود یه من سرمان انتخاب کردن که تمام پرسونل و وسائل پرنده با اسیس طب سپی ددم تخلیه بشه جامون رو پیدا کرده امروز اگر بمونیم اینجا تمام هلیکوپتر را زده میشه و هممون کشته میشیم اومدم تا ساعت دو دو نیمه بعد از نسیب تیم بندی کردم فلانی با فلان هلیکوپتر خلبان این کمک خلبان این مسافرها این این این این و خودم هم لیدر تیم پروازی بیس فروند بودیم تمام بیس فروند رو تیم بندی کردم همه رو تخلیه کردم صبح سپی ددم بلند شدیم بیدم هوا مهه نمیتونیم پرواز بکنیم حالا اسفانم همه دل نگران هیچ که نمیدونست کی زنده از کی مرده بعد اومدم گفتم بچه ها اینجوری نمیشه این فکر میکنم عرب نیست این مهه من یه ریسک میکنم پا ساعت نو وایستادیم هوا درست نشد گفتم من یه ریسک میکنم همه استار بزنید آماده باشید همه استار زده آماده به فرمان من من میرم بالا اگر بالا هوا آفتابی بود
00:47:22--->00:47:27
spkr_01: اخوی میکنمی ناسی اینه
00:47:26--->00:47:30
spkr_00: ایمی کنمی نیستم ایمی کنم ایمی کنم ایمی کنم
00:47:29--->00:47:33
spkr_01: شاید خواهید ایمیت کزارند پی grabنیم
00:47:33--->00:49:05
spkr_00: گفتم اگر هوا آفتابی بود و این مح بود، مح قطرش کمه. میتونیم رد بشیم. و من اعلام کردم به ترتیب شماره یک تا شماره بیست تو من اعلام کرده بودم. همه پشتر من تکاف میکنید. میاد بالا از اون رد میشید. بلندشان تکاف کردم رفتم تو عرب. یه مقدار رفتم دیدم هوا آفتابی شد. چه آسمونی هم هست. گفتم از شماره دو بلند شید پشتر من را بیفتید. دور زدم. همه بلند شدن. یه تیمه بسیار بزرگ. اومدیم اسفهان. حالا اومدیم تو پایگانی شهستیم. تمام بچه ها، تمام خلبان ها دارن میگردن. اسمی نویسن که کیا زنده اند. بقیه که زنده نبودن مردن. یعنی هیچ کی نمیدونست که اینجا شهید شده. که زنده مونده. حالا من رفتم خونه. خونه من با پسرمون که خلبانه 24 بود. هم دورم بودیم. اون به خانمش گفته بود که فرزاد شهید شده. بعد اینم گریه میکرد. روبرو پنجره خونه من. خانم من را که میدید گریه میکرد. میگفتش که چی شده گریه میکنی؟ گفتی چی. نمیتونست بگه من شهید شدم. بعد که من اومدم به هر صورت رفتم خونه. بعد که رسیدم خونه تازه به خانمم گفتن که این اتفاق افتاده خوشبختانه فرزاد حالا اومده و سالمه. تازه من قش کرد. که ایواته گفتم باید من که نموردم. من اینجام هنوز. بمبارون شد. من آمدم بیرون. خداون نجاتم داد. یه موجزه الهی بود. حالا چه رو گریه میکنی؟ این اتفاقه بسیار فاجئه بسیار بزرگی بود. عزیزانی رو من از دست داریم. که واقعا نمیتونست.
00:49:06--->00:49:25
spkr_01: یک حرفی زدین باید چرا تفاوت داره انسانی که جنگیده ولی الان پاشو زمین و زنده است با کسی که نیست هیچ تفاوتی نداره شما میتونستی باقید تفاوتی نداره خدا نکارد جاجمنت نداشته بشی حالا یا هر چیز دیگه ای یکی شما رو نکرد برای بیرون
00:49:26--->00:49:49
spkr_00: قسمتت نواشه اون اتفاق بیافته روی قسمت خداوند نمیشه حساب کرد روی سهم و نقشی که خداوند در مورد ما اجرا میکنه واقعا نمیتونیم حساب بکنیم تمام کارهی که انجام میشه خواست خداونده که ما به اون بیعتلاییم یک بعد بدون ازن خداوند نمیفته و من جزو اونهایی بودم که موندم روی شاخه آفایی
00:49:49--->00:50:06
spkr_01: آفاید. آفاید به شما. خب من خواهشم اینه اگر میخواین یه دون از اون خاطرات کتااتون رو بگید من بقیه سوالات رو بذارم برای جلسه بعد یه حدود 7-8 دقیقه خاطراتون رو بگین اگر میتونید. اگر نه که سوال بپرسن.
00:50:06--->00:50:12
spkr_00: سوال هست بپرسید؟ اگه سوال هست بپرسید؟ سوال زیاد بپرسید سوال بپرسید
00:50:11--->00:50:18
spkr_01: میگن تا حالا شده در پرواز خطر سقوط داشته باشین؟ یعنی کرشت بیاید فرصه
00:50:17--->00:51:02
spkr_00: بله بله تمام زمانهایی که من گفتم خدمتون هیدرولیک هم فیل شد مطور هم آتیش گرفت همه این ها فورس لندینگ بود وقتی مطور آتیش بگیری چی باید بکنی؟ فورس لندینگه مطور وقتی میره مطور وقتی آتیش میگیره از کار میفته هیدرولیک وقتی از کار میفته فورس لندینگه امرژیسی لندینگه بله خیلی اما خدا کمک کرد محبت الهی نصیبم شد و امروز زنده در خدمتش مدرم صحبت میکنم خیلی ها بودن که خیلی از مسائلی که برای من پیش اومده پیش اومده برایشون و امروز بین ما نیستن حاسه خداوند نبوده ولی خیلی در آینده من مسائلی که برایم پیش اومد و بحرانهایی که برای پروازم پیش اومد حتما تقدم حضورتون میکنم موسیقی
00:51:05--->00:51:22
spkr_01: آقا دارم میان دارم میان دارم میان خداحفظ اومده اومده من تو لائبم بله ببخشیدین یه بسته برای ما اومده من زنگ زن موسخیه میکنم استعدام میکنم موسخیه میکنم بله کدام خلوان موفق به شکار هاپنوه عراقی شده
00:51:23--->00:52:27
spkr_00: من ندیدم اما شنیدم آقای سهتی آقای اسمایل سهتی که چشمش را از دست داد زمانی که پرواز میکرد حاکمان حمله کرد ما هیچ وقت با حاکمان مقابله نمیکردیم یعنی در تجربه همون نبود در حد وضایف همون نبود اما اجبار زنده موندن وادارش کرد که بره توش کم حواب ما و مسلسر راکتاش راها بکنه قصد اینم که بزنه شاید نداشت اما رهاد کرد که شاید خلابان حاکمان عراقی ببینه و بترسه و حمله نکنه یکی از تیرها به هر صورت اصابت کرده به حاکمان من اونجا نبودم اما شنیدم که یه حاکمان سقوط کرده و میگفتن آقای سهتی با ریختن تمام مهماتش توی هوا یکی از مهمات اصابت کرده به حاکمان عراقی اما هلیکوپتراشون را زدن بچه خودم دیدم بله کبرا از زندان نمیتونستن بکنن کبرا مثل مبارک بود واقعا از کبرا میترسیدن
00:52:30--->00:53:03
spkr_01: خیلی تأثیرات شکاری کبرا این قابلیت رو داره این شکلی
00:53:03--->00:53:21
spkr_00: شما اگر از روبرو کبرا رو ببینید امکان نداره بتوین بزنیدش هر تمام کسانی هم که مورد اصابت قرار گرفتن توی برگشت و توی پهلو دادن به دشمن بود پهلوش بلنده اما روبرو بسیار باریکه امکان نداره از روبرو بتونن بزنن
00:53:27--->00:54:07
spkr_01: یه سوال دارم خود من میخوام بپرسم به عنوان یک خلافان هوا نیروز و ارتش من الان رئیس مثلا کل هستم ببخشیدم مثلا من الان قابلیت دارم یک تغییراتی یک کاری برای شما انجام بدم حالا در هر پوستی که هستم از شما میخوام شما برای خودتون و همرزماتون یک درخواست کنید شما چه درخواستی دارید واقعا چه مشکلی دارید آیا مشکلی اصلا دارید اگر من نظامی بازشت
00:54:05--->00:55:09
spkr_00: اگر من قدرت داشته باشم اگر قدرت داشته باشم که بخواهم جبران زحمات خلبانها رو انجام بدم آنچه را که در توان دارم به سمتشون میریزم کپتن شما امثال شما کلیه خلبانانی که توی جنگ شرکت کردن حتی توی جنگ شرکت نکردن و با ایسار واقعا زندگیشون رو گذاشتن شاید به یک صدمه آن چیزی که شایستگیشون رو داشتن نرسیدن تا به امروز من تنها کاری که میتونم بکنم پای این عزیزان رو میبوسم اگر هر چیزی که در دستم باشه و بتونم ایسار کنم در حقشون بریزم کم ریختم یعنی سر تا پای زندگیشون رو تلا بگیری هیچ کاری نکردی شما خودت میدونی اینو برای کسانی میگم که جپر رو ندیدن اینو برای کسانی میگم که پرواز رو نمیشناسن اما شما پرواز رو میشناسی هر چقدر که به شما بدن یک هزاروم شایستگی شما رو انجام ندهدن من خیلی با شهامت اینو میگم با شما رو نمیشناسی
00:55:15--->00:56:16
spkr_01: من قطعا هیچ نیروی صدی حالا چه نیروی ما نیروهای دیگه موازی امکان نداشت بتونستن کاری بکنن و این در واقع هماسه های شما بود سنگرسازان بی سنگر شما چسایی بودید که آتش می ریختید و حال اون آتشی که می ریختید باعث می شد که یک پوششی باشه برای این عزیزان که اینا پیش روی کنن یا حالا هر کاری دیگهی که می خوام بکنن و شما کسی نبود که امثال شهید شیرودی ها و کشوری ها و و و و حالا این نایی که ما می شناسیم و اونهایی که شهید آسیایی و شهید شهدهای دیگری که تقدیم اینها بخواد آخرین خاطرهی که من می خوام ازتون بپرسن به خدافسی کنم از کلمانشاه آخرین باری که کلمانشاه حوانز کلمانشاه بودید کهی بود من حوانز کلمانشاه بودید یا نبودید
00:56:15--->00:57:02
spkr_00: من هموزی کرموشا نه خدمت نکردم اما در کرموشا میرفتم به پشتبانی از بشه های کرموشا بعضی مقاکتی کمیوردن گاهن معمولیت انجام میدم چون کرموشا یه پایگاه بسیار قوی بود که خودشون خلابان منظه کافی داشتن و منطقه قرر رو سر پل زهاب نمیدونم همه جای قصد شیرین و تمام جای کرموشا رو خود بشه های کرموشا مثل شیرودین مثل کشوری سوهیلیان و اینه که خیلی شون شهید شدن اونجا انجام وظیفه میکردن من خیلی کم برای کرموشا اصلا خدمت نکردم در گروه محش سلمان شهر محش سلمان کرمان و گروه های اسفان خدمت کردم تمام جپای جنوب رو جپای غربم رفتم جپای غربم منمولیت زیاد داشتم اما در غرب خدمت نداشتم در کرموشا اصلا خدمت نداشتم
00:57:03--->00:57:09
spkr_01: شما تراح حمله به ایسته رو میشنسین
00:57:11--->00:57:15
spkr_00: شنیدم شنیدم
00:57:16--->00:57:55
spkr_01: تیمساد ایز از ستا که تراحی یکی از پیچیده ترین و خطرناکترین و کاملترین و هر حال بهترین عملیات های جهان که در دانشگاه های اشترهای مختلف از جمعی دانشگاه جنگ خود ما جای مختلف دافوست دست داده میشه ایشون در اون سال تراحی کردن بله بله یادم این سخنانی که من تا کنون شنیده بودم این سخنانی بود که شما فرمودید درود بر شما
00:57:55--->01:01:00
spkr_00: بگید من فضای شما بشم تیم سار من خاک پای شما نیستم شما تحریز یک عملیاتید که در دنیا همه را انگوش به دهن کرد یعنی کلن توی ارتش ما همین عزیزان بودن که کارهایی کردن که این جنگ پیروز بشه شاید بیش از شسفتاد درصد از استانداردهای ما انجام نشد خیلی کارهای غیر استاندارد انجام دادیم چون باید انجام میدادیم خیلی خطرات رو تحمل کردیم چون باید تحمل میکردیم اگر نه من به عنوانی خلبان کبرا حق ندارم جلوی پیش یک تانک رو بگیرم اوال جنگ شما یادتونه من دقیقا و به جرعت میگم توی دو هفته اوال جنگ اصلا نیرویی به نام نیروی زمینی نیروی زرهی نداشتیم چون اوال انقلاب بود لشکر زرهی 92 احواست که بزرگترین و پرقدرترین لشکر زرهی خواهر میانه بود از بین رفته بود توی انقلاب همه به هم ریخته بودن و صدام از این موضوع استفاده کرد وقتی که ما وارد جپ شدیم تانکی نداشتیم یه مقدار تانکایی خیلی حالا من در خاطرات بعدی کاملا میگم من خلبان کبرا من که میگم نمن شما امثال ما واقعا اومدیم چی کار کردیم تانکا رو خدا شاهده به چش میدیدم هیچ کسی جلو دارش نبود با سرعت 60 کلومتر کپتن پیه دشت خوزستان به سمت سوسنگرد و احواز تا دو به هردان کارکونه نبرد احواز در 15 کلومتری اومده بودن و ما وقتی که رسیدیم از بود دوم جنگ پل هوایی درست کردیم من با راکت و موشک فقط تونستم چه ما چه عزیزان نیرو هوایی با بمباران هاشون جلوی اینها رو گرفتیم که پیش روی نکنن یا به این سرعت پیش روی نکنن شاید دو سه هفته تنها ناجیان جنگ اجازه ندادن تانک های عراقی وارده به سلاح احواز بشن وارده دسفور بشن و تمام خوزستان رای حاطب کنن بچه های نیرو هوایی با بمباران های بسیار جالب شون و بچه های هوا نیروز با موشک و راکت شون به جرعت میگم چون خودم بودم و با چشم میدیدم حرکت تانکارون تا نیروزمهی کم کم انسجام پیدا کرد و اومدن نیروهای مردمی اول بعد سپاه بعد این وقت تا اومد انسجام پیدا بکنه خیلی طور کشید و ما واقعا درد و سر کشیدیم مایی که میگم یعنی چه بچه های هوایی چه بچه های هوا نیروز چه بمباران های نیرو هوایی من میدیدم من هر باری که رد میشدم بچه های نیرو هوایی و یه تابکاور بالا سر میگفت نگران نباشید به نام اجده ها اف چارده من هوای شما رو دارم برید نگران نباشید و قوت به ما میداد دلداری به ما میداد من امروز از تک تکشون تشکر میکنم واقعا دست و بار تمامشون رو میبوسم که اگر اینها نبودن حوزه سانمار هفته بود خیلی راحت میگم چون من به چشمی ناره میدیدم درود بر همه شما کلی خلابانه شکاری و غیر شکاری
01:00:58--->01:01:12
spkr_01: شکاری و غیری شکاری یوتو این شما حواله ویزوری عظیم همه شون چه زمینی هستون چه پروازی هستون دروت بر شما شما روما نجات
01:01:06--->01:01:12
spkr_00: همه شون چه زمینی هستون چه پروازی هستون درود بر شما
01:01:12--->01:01:54
spkr_01: آزاده جنگ، آزاده و بزرگان فور و بزرگان اوییشن و برای با ساعت پرواز های بسیار زیادی که معلم تمام این بچه هایی که میبینیم در ایرلاین ها میگن دروز به فرمانده عزیز و بینظیر هم تیمسار ایزرسته دا و جام فرجامی عزیز آقای این جام ایزرسته تا باز برای شما، معمولا ایشون برای کسی نمی نویسه ها این میخوام به شما بگم که جام ایزرسته تا امشب خلاصه خیلی سپرایز شده از صحبت های شما من میخوام خواهش کنم ایشالا یه جلسه دیگه ما در خدمت شما باشیم چون که من با بطایمون
01:01:53--->01:01:58
spkr_00: من همیشه خیلیت گذاری شما خواستم و من اگر
01:01:55--->01:02:09
spkr_01: شما هستم و من اگر بخارمانان من مقرس شما. ایسا کردید. بزرگواری شما یک دنیا سپاس بذارم. حسنی جان ما یه مرده بکردید. بله بفهمید.
01:02:09--->01:02:27
spkr_00: دست آقایی زسته ها رو من همینجا میبوسم و به این بوسه افتخار میکنم. دست تک تک شما رو میبوسم و واقعا به تک تک شما عزیزان افتخار میکنم و اعلام میکنم من فقط شاگرد شما هستم. اگر چیزی رو دارم میگم دارم دست پس میدم.
نظرات
ارسال یک نظر