⭐امیر سرتیپ خلبان آزاده احمد وزیری ⭐


00:00:00--->00:00:30
spkr_02: اینجا هزه شو مزرس خواهی میکنیم تیمسا را بخش بخش جان وزیری عزیزم آرابانو دارم فیده استم با زحمت ما باز آزاده اقاب تیز پرواز آزاده ایران افتخار پیشانی آسمان ایران واقعا هرچی که من راجب شما بگم کم قربان بفرمایید شما همین بود قربان هستیم عزیزم بزنانتون برم ازار ما شالله رفی از خود جان وزیری عزیزم بفرمایید

00:00:27--->00:01:13
spkr_00: بیویگرافی از خود جان وزیری عزیزم. بفرمایید. بله بله بله. با دروت بروان پاک شهده های بزرگوار ما و سلام و عرض و عدب و احترام و اراده از خدمت پیشکسفتان استادان همکاران و هم مندان عزیزم. انشاءالله که همیشه سلامت و پایدار باشید. دروت در شما. بله من استقرامی پنجا و یک بودم من تا سال پنجا و دو امدم دانش کرده. بعدم پنجا و سه رفتم و آخر پنجا و پنج فکر کنم. بعدم رفتم پایگاه بوشهر. اولین و آخرین پایگاه هم بوده. یعنی کل خدمت هم در بوشهر در خدمت این بزرگواران که واقعا افتخاری برای اون است. این فرد کچیک رو قبول کردن و واقعا اش میوردن به همه شن.

00:01:16--->00:01:21
spkr_02: بله بفهمید سال 51 تشریف اولید توی ارتش

00:01:22--->00:01:37
spkr_00: چه سالی بزنشت شدید؟ پنج و پنج بازنشست آهان هشتاری یک هشتاری یک پونزر سای هشتاری یک سال مهبه

00:01:39--->00:01:42
spkr_02: بعد بازشستگی جایی رفتید

00:01:39--->00:02:17
spkr_00: بعد بازشستگی جایی رفتی؟ جانوشه کابتر عبدالله پور بودم و تهران همی که 8 سال در فروددار بودم خود فروددار

00:02:17--->00:02:23
spkr_02: به به به حالی بسیار ولی پرواز نمیدید به خاطر مسئله دست

00:02:24--->00:02:46
spkr_00: بله از فروازی خارج بوده میتونیم متاسفانه جانباز شدن بله از آقای قادری 11 روز بودکترم برای اطلاعاتون بگم یکی 11 سیادان اشون 11 و این مرد انقدر انسانیت بزرگواری داره که همیشه اطلاعاتون بودکترار رو داره من نمیدونم دیگه خیلی آقای

00:02:46--->00:03:39
spkr_02: جامعه مقادری خیلی عشدند و هر حال واقعا افتخار میکنید به تک تک شماها خب این که از بیوگرافیتون که حالا بعدش هم باز دست بر نداشتید از خدمتو و هر حال اگر دستتون حالا دوشار آسیب دیده ولی از فکرتون از مغزتون از اون قلب زیباتون برمند شدن و باعث افتخارید تیمسار ما ازم شما جانباز سرفراز مملکت ما هستید و هر چی که ما راجع به شما بگیم کمه من فقط میخوام اگر بزرگواری کنید خودتون میدونم حالا تون تایم زیادی قبل از اصارت نبود که حالا به هر حال شما پرواز بودید و اینها هر جایش که هایلایت توی این معمولیت ها بفهمید اگر نیست که برید سراغ همون بحث اصارتتون و زدن تون توی زمانی که موسیقی

00:03:40--->00:04:06
spkr_00: بله من چون قبل از اون سلامی عزقانم خدمت اصطاد نظری و همبند عزیزم فرشید اسکندری سلام عدد هم داشته با خدمتشون بله من چون بکه ورامین هستم و ورام اینا تقریبا یک نیروهوای کوچیکی هست حالا یک گردان اینا یاد من بخاطنه که یاد نام اینا رو ببرم اجاز روید فعید اصطاقی خلابان ها رو بکنم

00:04:05--->00:04:10
spkr_02: بزرگان ورامین که ما به حاله بفهمید خواهش نکنم

00:04:09--->00:05:02
spkr_00: شهیدان بزرگاه شهیدان بزرگاه

00:05:09--->00:05:39
spkr_02: بره بره بره آقای شما به تنهایی خود اون یک کشورین؟ آره ما شالله تا زار ما شالله من برامین اومدم شما بچه پیشواهی یا خود برامینین نه خود برامین استم من برامین خیلی بزرگ نیست ولی ما شالله هم قطب کشاورزی ایرانه هم قطب پروازی ایرانه هم قطب ما شالله انسانه فریخته و دانشمند خیلی زیاد داره به بره آقای چی اونجا میدن چی میخورین که شما انگرد؟

00:05:40--->00:06:04
spkr_00: بلکت پرسنال فنی و اداره زیادی هم خودا تو بچهانی روحای هستن ورامین من اصالاتا پدر مادرم علم مهاباد اردستان هستن و طبق گفته موررخان یا اینطور که میان من قوم به دنیا آمدم کاشان شناستامم هست ولی ورامین بزرگ خوده ورامین هستم اینه که هر شهری آخرین آمار بچه ورامین دیگه

00:06:05--->00:06:23
spkr_02: همون ورامین و اشکر است. چون من خودم اونجا زیاد میام به خاطر اون پروژهی که ما داریم اونجا توی پاک دشت. آقا خیلی افتخار می کنیم بهتون. ممنونم از تو تو بید. تو باتید. من کچیکی همه است. تاجه سرید. آقا بفرمایید راجه به اون قسمت های زیبای خاطراتتون.

00:06:24--->00:07:54
spkr_00: من قبل از که شروع بکنم خدمت خواستم میگم من همدوره و سردوشی به آقای جناب استاد جمع مردی گرفتم بح بح بح بح بح بح ما که اومدیم بی سردوشی بودیم اواردم تو قرفه ایشون پنج شیش نفر بودیم آجده ها که شهید عیزولا جفری و منصور کازمیان کلان هشتا بودیم دسته سیزده بودیم نه اصلا بودیم یا آقا جمع مردی واقعا استاد اخلاق من بودیم هرچی یاد گرفتم از این بندخولو یاد گرفتم تربیت اصلا زندگی منو تغییر داد آقا جمع مردی به قرآن ما دوره سیزده بودیم ما هشت نفر بودیم بعد آقا جمع مردیم که ورزشگاه بود واقعا اینا همه سال یکی و دو سه دوستشن اینو منورش بکنن کلاخبر بارن بودوهی سینخیز بعدم به خاطر احترام ایشون ما بغیرم میوردن تحمیم میکردن باید روزم چون شنر روزم که سردوشون گرفتیم آقا جمع مردی دیگه ما چقدر بدبخت بودیم که ایشون مثلا نوانده سردوشیم هم بود ابتا افتخار میکردن بشتیم آره اومد و چون پاهاشم بالا میرفتن قبل از اینکه برسه به اون پرچم باید روزم که سردوشیم هم بودیم بودیم بودیم

00:07:52--->00:08:10
spkr_02: این خودش همه رو مذخره میکنه آلم و آدم مذخره میکنه رفته بودید به برشه تو همه دان رژه ادای تیمسا بقایی جلو خودش دارو برد جلو این جلو اون فیناد ولی خیلی جالب بود این سوتیه رو بعدا یادم باشه

00:08:10--->00:08:50
spkr_00: خیر از اونم بود فرمانده دانشگاه سرهنگ تایفر اشتا در جاز سلامت باشه ایشون میخواست دوره خارج ببینه گفت بود کلی دانشگی هم با من باید انگلیسی حرف زنن در جیبا بونم که دوخته بود که دستانون تو جبون نکنیم این جمع مردیم سویسته بود که رفت باشه می فادر ایز دیده فلان میگویم آیم سار اینا خلصه یه هفته در روزش مرخصت بره شیراز آقا در تونسان چهار لفت گفت بابا مرده بله خرمان نمپرده ببخشی یعنی خاتری از اشون داشتم ایشاناکی روحظی باشه

00:08:50--->00:09:15
spkr_02: یادشیم نبود که بابا میکشت آدم بابا ما هم کشتیم ما هم زیاد کشیم من یه بار گفتم یه اموی دارم ولی چهار بار کشتم خدا امشانا هفتهش کناخا جهان بازه هر جا هستم ای جانم در شما به بحشت من چه در انرژی خوبی به ما دادید جامع وزیری هستم بکر کنم جامع بازا اون چیز آزادگان اونجا خیلی کیف بیکردن با شما بودن

00:09:17--->00:10:50
spkr_00: بله من حالا از خودم تعریف نه باشه جنگ قبل از انقلاب قبل از جنگ و بعد از جنگ اونجا بودیم بر خدمت بزرگوار هم من واقعا تمام اینها را آقاییم به این بزرگان اکتبو شیر بودن اش میبردیدم به عنوان سرباز دست همه شنو میبوستم به خدا اش میکردم من چون مجرد بودم اون موقع با شهید کریم ارزاقی یا خودار احمد شروع بسم کریم آبمنگول بهش میگفتن شهید یافتینی شهید دویران شهید زمیریان مسعود اقدام اصلاح شهید شادواخوان هر موقع بچه های کلن گروه میرفتن مرخصی کلید خونهاشونو میدنن به من و این شهید ارزاوی و خدا به مورد شهید دوران و شهید علی خودصوی و قاسم کاشه در یه پریود زمان ازدواز کردن و آقا زرها بیان پینا برگشن براشون جشن گرفت و هدیه های گرفتن بعد از یافت دو هفته شهید دوران و امد من مخوام برم شیراز این کلید تحویر شما چون وقتی همه تشمیه موردن یه یک چار پول بود برگشتنی دیسترای شده بود دیگه همه خلاصه بعد از چند روز ها کریم اونجا بود گفتن کریم من حوث ماهی دارم کردن اینکه این فریزره ببین چیه چی ماهی نشکی خیلی خوبی هست یک لده اینا خوردیم ماهینا تموم شد بعد از چند روز خدا برم اونجا اومد گفتم که جناب سرمان این ماهی ها که تیم فریزره گذاشتیم چقدر بد مذهب بود مذهب ماهی نمیداد بیشه اون با دیگه جون بود

00:10:54--->00:11:07
spkr_04: موسیقی

00:11:07--->00:12:28
spkr_00: نیز کوردید مانتو باجید نمونید اصلا بحاله بودید نبودید نه اصلا ماهی نکورده بودیم دامباه آره خلاص یعنی با تمام این تک تک بزرگان من افتخار پرواز کابی نقبی داشتم و با همه شنم دوست بودم با همه شنم پرواز کردم با همه شنم خاطره دارم واقعا روز اول جنگم که شروع شد اولا سلام ارز می کنم جنابه استاد ابن یمین اگه تشریف کردن تو لایف بله هستم تو لایف هستم بچیار دوستاشتانی و من عاشقش هستم خیلی مرد دوستاشتانی هستند خزرگ مرد من جزه چارفروندی بودیم که ایشون تشریف کردن اون روز ما شماره چهار بودیم اگر اجتماع میکنم ایشون بفرماید کابی نقاب شهید هایچ سفید پی بودم که با هم رفتیم معمولیت انجام دادیم برگشتیم اومدیم که حتی پالاشکا آبادان رو زده بودن دود می اومده گفتم هاچی چرا این هایچ چیزدن اینجا رو بعد یک خور نگاه کرد گفتش که ابن یمین رفت تو زمین ایداد آره ابن یمین رفت تو زمین و گفتم یا حضرت عباس بعد از چند ثانیه خلاصی دیدیم اومد بالا و بعد الام کرد سخت و هیدرلوی همون فرمایشی هایشون فرمودم خواستم بگم که یکی از بلوکترین افتخار هم از روز اول جاید دو ساید بزر زنگ در خدمت ایشون و لیدری آقای ابن یامی بودیم به به

00:12:28--->00:12:43
spkr_02: آلی. بعد رجب اصارتتون بفهمید. اصارت الان بگم یا اگه هرچی دوست دارید. شما انقدر خودت خوشصحابتی. هرچی دیر تنگیر میخواد بگو. من ساکر بشم.

00:12:40--->00:13:27
spkr_00: من ساکر بشم اتاق دامان دارم ولی شما دست میزنم آقا همسوری آقا هممتی عزیز امروز شما صحبت کردن بله

00:13:19--->00:13:34
spkr_02: آقا اوچاق فهمان دارم برای شما دست میزنن آقا همساری آقا هممتی عدود امروی بروشون صحبت کردن بله خانوم صادقی هم هستن سلام داریتونم جدنم مختره تیمساز صادقی داود صادقی تیمساز صادقی

00:13:30--->00:15:55
spkr_00: سلام داریتونم دوختره تیمسل صدقی داود صدقی به به به آقا داود خیلی ارادت داریم بله من بوشه بودم و پرواز بودم روز بعدم تیم پنی روزی که بودم روز شیشون که من افتادم در روز پونزه بار پرواز کردم همطور که آقای نظری میفر بودم واقعا خیلی بود آلرت بود روز آخری هم که افتادم بار دوام بود که افتادم با کپتان سوهلی احمد سوهلی که با هم اصیر شدیم از بس پرواز کرد مسئله بگم بچهات از بندراباسی اومد بودن کمک این آخ خدا بمارد عزیزالوجع فکرم که هم دوره ما بود بابا هم سردش گرفتید اومد بوشه چون دوست چیز نداشت بردمش پلو خودم ما همه جمع میشونیم خونه فضلالله امینی هم میکنیم ارزاقه بچه هم مجارد همه اونجا بودیم میکنیم که خانمان شون رفتید بودن بعد عزیزالوجع فکر روزی بعدش گفتش که روز چهاران بود چهاران جنگ گفتش احمد یه خوابی برای دیدم نمیتونم بگه گفتم چی شد اینا گفتش که ایرومارو گرشتن توی فلایتو فلا شما رو میزنن شهید میشی گفتم حالا که فکرم پروازی گرشن نه چیز اینا خلاصه آقا پرواز گرشن عد افتادیم تو با عزیزالوجعفری توی یه گروه بودیم اینا که رفتیم اونجا بود ایشون رو زدن من با کیانساجدی کابتن کیانساجدی بودم و ایشون رو با مسدود محمدی که از من در اپاس تشورده بودن ماه شهر رفته بودیم اسکلی الامعیه یا البکر رو بزنیم و آقا کیانساجدی با پوستر نه اونجا نیستن و هرچی نیوکردیم نیستم تا زمانی که برگشتم چون فردشم خودم اثیر شدم یه اطلاعی ازشون نداشتم که بعد مشخصیت خب به شهادت رسیدن این آقایون ایجادن روحشون شادشون شادش روح همهشون شاد و همطور که آقا نظرین فرماندن اسمامیلو بردن واقعا قابل تقدیری که اسمامیلو بردن چند نفر یادشون رو از شهید کرد خدای شهید بشیری از شماد دره اون لاینی که آقای فضلالله امینی بود قیدشون که در قریده حتی اصلا بقلش آقای اسکری فرحمند آقای گودرزی هم که فوت کردن علی خسردی خدا بمورز و اون طرف شادنان بخت و کازم روستو اصلا لاین رو که میدیدی الاته من نیدم او من بعد از او که فهمیده او رو شهیستن رو دیدن این بسان کلا به شاهده هد رسیدن خدا رو روشون شاد کن

00:15:56--->00:16:17
spkr_02: موهشون شاد باشه تیم ساش آلی، آلی، خدا انشالله شما سلامتی بده شما بهتون نمیاد، یه لحظه رفتید اتا الان توی حال ناراحتی و ولی اینقدر شهرتون شادا و بشهاشو بند در رو هستید آدم رو هم تحصیل میگه

00:16:15--->00:16:36
spkr_00: آدم واقعا تحصیل میگیره شما میبینید آدی آدم میدونیم سبزیست من قوله ای دورم بگردم البته شما واقعا خوش دیپیم خدا هرسیتون بکنه من خواه من خواه که چه خواه شما شما به شما استرس میگیرم به این خوشگلی چجوری سو باید زنامید ها هل میشه اصلا

00:16:42--->00:16:46
spkr_02: من مخلص شما سر تو رو خدا نفهمه این شما روز اکبار استین

00:16:50--->00:18:04
spkr_00: یه بارم با شهد یاسنی قبل از جنگ روی نبود. پرواز داشتیم. یه خاطره داشتیم میمادیم از ایریا برگشته بود ایشون گفتش که خدر احمد شروع گفتش که آی وزیری پونکیلی کجاست؟ همونو یه قبل شناسی کنیم بریم رو با اندویی را من اصلا نگرفتم پونکیلو رو. میدونستم پونکیلو هست. ولی من فکر دام یک کلیه کجاست؟ گفتم سر سمت چپه گفتم کجا میدونیم؟ گفتم دایین عمل کرده. گفت چیش عمل کرده؟ گفتم کلیه شو. گفتم خب به من چی مربوطه؟ گفتم شما این افراد بودیم کلیه کجاست؟ گفت نه با پونکیلو مرد اصلایی دیگه آبا بزرگان مثل ارسلم مرادی هم یادم رفت اینا رو آقای کدیور زندگیات توانگریان یه پروازم با اشون داشتیم. یه شوشار جان توانگریان واقعا اشون داشتیم. از جانب توانگریان خاطره دارید جانبیان؟ بله ازده بله. ایشون من واسه به صبح احترام میداشتیم. اینا سلام علیکم میگذیم گفت چطور خره؟ خره؟ خوبی خره؟ و واقعا یکی از این خرهایی که به من گفت ایشون بود واقعاBravo

00:18:05--->00:18:20
spkr_02: اصفهانی ها عادت دارن. این خره ایه. اصفهان یعنی بزرگ. آده جام جاویدنی ها تو لایوه داره گوش می کنه. این ها حرف می زنن مثلا این خره میگن لا و لای حرفاشون. یعنی آدم خوبی هستی بزرگی.

00:18:20--->00:18:36
spkr_00: بله، بعدا من داره به طور رو نگاه کردیم خر یعنی بزرگ مثل خرمهره، خرزهره، خرپول اینه همه داره اون هیوانی که با منظور اون اولاغه اولاغم هیوان خریه بزرگه شطور مثلا چی؟

00:18:41--->00:18:48
spkr_02: خیلی خوبی شما به خدا میگم هر شد بیانی نیم ساعتی یه رو به ما با شما هم

00:18:44--->00:19:55
spkr_00: خدا میگم هر شب بیان یک نیم ساعتی یرو به ما با شما حرف بزنیم زندگاه توانگریان فرموندید ما پرواز باشتید مخواستیم بریم اریا چار فرمند بدیم اومدیم سر باند کاناپی دانا لایت آت استراب الان ما هم دیگه چیز نکردیم مرادی تهکاف کردیم رفتیم تو اریا بعد یه دفعه همی طوری که بودم دیدم که یک بادی داره صورت منی میزنی خدای چی شده من هوا هم زمین هم کاناپی کابینجلو پریده بود که بقیم درسی ها دیگمان هاینا گفتن که احتمالا پریدن بیرون چون مشخص نبود هوایی خورده چیز بود بعد خورسی سرعت زیاد بود گوشم داشت کرد میشود من تا جانب تواگیره چون وینشیل بود اونا شاید کمتر برود ولی مستقیم به من میکنود اصلا گوشم نمیشکید هیچیز ما فقط صدای بعد میمار باید سرعت کرد و کم کرد و باید برون بنزین فیلدام بکنیم بعد گفتن که منم حالا ساده بلاشت چکلیس داروادم گفتم که سر من چکلیسه بخونم بخون گفتم که فلان کنی اینا کاناپی اینا نوتیفای اگلس پرسنل خب خب چکار کنم گفتم به اگلس پرسنل باید خورد بدیم گفت کجا بیانم

00:19:53--->00:19:59
spkr_02: ایگرس کجا بوده انا ایگرس کجا بایداریم بیاریم

00:20:05--->00:21:07
spkr_00: خالصا نشدیم و رفتم دیگه بعد هم یه خاطری هم دارم از جناب اقدام مسعود اقدام دوست هرزیدم و با همین خود رو می بود کریم رفتیم و جو خونه شن دست ما بود و اینا برادارای کریم هم رسول و اینا اومده بودن بعد این تو دیوارشی توفنگ شکاری داشت پر ساتشوه ما نمیدنوزیم که بعد این برادار کریم خود رو می بود همیموند می زد اینا گفتم داداش نزن فلا نکن نگویم می زنیم این موبلا صدا نداره گفتن شما خلبان این چقدر ترتیگ گفتم آقا من ترتیگ توفنگی لغوست ها بزر پایین همینطوری که من داشتم چیز میکردم اینم ظاهران نشونه گرفتیم آقا یکی زد این کش من سراخه رفت این زیر ساچمه بای فشم بشتم کار نداریم ولی خب رفتم چیز رو بهداری رفتم اونجا باند کچیک کردم فرده رو نمشی بیرم تو گردام بگم تیر زدن چیکار کردم آقا بگردار گفتم خدا این توفنگی لغو وردادی بیچاره اون مکرداد آقا

00:21:08--->00:21:33
spkr_02: حیلی هالیوود. من این کامنتار رو باز کنم. یه ذره انرژی شما رو ببینیم. چقدر این ما تری. آقای تیمسان خدا شاهده. خدا یعنی واقعا من پکنم خانوادتون کیف میکنن هم حضور شما. این کنپا بیا. الان یه استیکراره خنده رو ببینید. همه بقید درم میخندن. هزار مشاله. دل چند نظر. دل چند نظر رو شما شاد کردین جام وزیری. واقعا.

00:21:36--->00:21:50
spkr_00: باز شکرم از همه شد. دستون درده کنیم. من گفتم به آقای هیدریان. قبل از اون از آن هیدریان تیمسل عبو طالبی جنران مازندرانی و خود شخص شما اجرا کننده. بخواستم تشکر بکنم. یادم رفض ببخشید.

00:21:50--->00:22:31
spkr_02: بربونتون برم بربونتون برم ببینید آقای ادمین دلاوران آسمان میگن وای خدا تیمسار وزیری پرچمت بالاست اینشون یکی از کسایی که خودشون پرچم این خلبانه رو جمع کاشانیفر عزیزم تیمسار کاشانیفر میگن احمد آقا سلام خیلی بحالی من سامیرم جوانمردی باید بره قاز بچه ماشاءالله شما میدار که با انرژی و انقدر که خانم کیانی نمیشتسی یا نه خانم آنایتا کیانی تیمسار وزیری شما در قلب من همی که نقاشی میکشه نقاشی همتون رو کشید

00:22:30--->00:22:42
spkr_00: آه آه آه آه شهرونده شمدی از بود سوشم خیلی زحمت کشتن اشنا با من گفتم قبلن لایو بیا اینا گفتم حسله ندارم استرس میگیرم اینو واقعا هم همینطور درد ولی ارم بسیار استرس ندارد دیادم

00:22:43--->00:23:34
spkr_02: جامعه مازندانی هم خیلی سلام میرسیمم به تون میگن احمد جون تو تکی واقعا جامعه مردی در مقابل شما هیچی نیست نه آقا ما شاید تو جامعه مردست اون در اصلا عجوبهی با ما اصلا جناب ایدالیان میگن روحیه اصرا بوده این شیرمرد آقای اتمین تا ابد در اوج میگن درود بر تیمسال ماشا الله چه انرژی دارم به تون میدن جناب آقای مهدی تامکت میگن که دلم تا تنگ شد درود بر آقای همتی که تیمسال همتی عوض به خدمت شما نوید جان از این بردارن میگن که امو عشق شاہین انسالینم خیلی به شما سلام دادن شاہین جان عوض کنم که آقا تلکون دید من به خدا فکر بگم

00:23:34--->00:24:02
spkr_00: این آقای انساری فرمودی اون مای که با خانومش نامزد بود یعنی آقا شایین هم نایمد بودینا اینا سیزه بدن رو اومدن ورامین مثل این که مثلا از لوسانجلس رو مادن ورامین خردی دیده بودن بایش اکس میگرفتم خبتون بردیستم آقای انساری چه کنم بردیستم مانقصد چیز نیستیم دیگه بعد هم که آقا شایین به دنیا اومده بود یستی که پلاک تلا برش گرفتم حال نمیدونم به شما باشتا دیده اینو من دردن که اینکی یاد

00:24:00--->00:24:41
spkr_02: این که یادش نیست که میگه من یادم نیست بچه بودم اون موقع تیمسر آرام به شما میگه سلام وزیری بزرگ بار مخلص آقا جلال دور رزا عتیقه چی سلام میکنه پسر تیمسر عتیقه چی به شما آقای مهتی خانه مهتی تام کرد این اون ما شالله ازار ما شالله آقا تیمسر شما ترک شما این همه انیژی کجا مخفی کرده بودی هزار ما شالله اونجا فکر کنم اصارتم هست هم شیرینی داشته جلادتی کابتن جلادتی هم به شما سلام میرسونم همه را شلم کرد دمشگم شلم چیه

00:24:41--->00:24:45
spkr_00: مرگم از زمین خودت را آم PYM JBZ

00:24:46--->00:25:07
spkr_02: آقا شاهین میگن به احبتی خانوم حمتی میگن که میگن که ارز کنم که دارم به شما سلام میدن آقای شاهین جان میگن من باید برم پیگیری کنم جناب جریان این مرغش خاش شیه توی امریکا که شما داشتی

00:25:07--->00:25:22
spkr_00: این مرگش ما رفتیم خریدیم توی آسوشگاه باردیم نمیمسیم تبقیه قوانین ممنوعه بعد رفتیم پروش این چیز اون پرسنل اونجا امریکایی آمانه گفته که نگاه داشتن هیوارا توی آسوشگاه بارکسا ممنوعه

00:25:27--->00:25:47
spkr_02: چناب قادری میگن سلام عشق اصارت یعنی اگه من فکر کنم اگه فکر کنم الان توی این جمع شما بخواهیم مثلا اون زمان بود اصارت بود الان میگفتن کیا دوستاند اصیر باشن همین به عشق شما دوستاشن بیان کنال شما بسر بردار عادلش

00:25:33--->00:25:47
spkr_04: اگر من فکر کنم اگر فکر کنم الان توی این جمع شما بخواییم مثلا الان اون زمان بود اصارت بود الان میگفتن کیا دوست دارم اصیر باشن همین به عشق شما دوست داشتن بیان کنر شما

00:25:48--->00:25:54
spkr_02: برادر آدل جدی میگن شما عشقی سلام میدن به تون آقای جدی

00:25:51--->00:25:55
spkr_00: این سلمان اقای جدیویم این سلمان اقای جدیویم

00:25:55--->00:26:01
spkr_02: قربنهای پزشکی ما شالله ما شالله تیم سار خیلی لذت بردیم از حضورت

00:26:02--->00:26:10
spkr_00: خبرایم شما من، عرفتا گستم اگه بخواهم اصاراتو بگم سعی میکنم اون شیرونیاش همراه چیزاش که یه، پستانی کاره کردی

00:26:08--->00:26:19
spkr_02: شما بهتر این کار کردی شما این کاری کردی که ما حال ما خوب بشه و این سیاد حالا به هر حال این که همه شید دم و قرصه

00:26:15--->00:26:23
spkr_00: زیاده، حالا به هر حال این که همه شید دماغوسه برای در شمای قرمتیجا بلخورد

00:26:21--->00:26:32
spkr_02: در شبای قرانتیجا مو بلاخرد ولی یه قولی به ما میدین که بیاین هر دفعه ما حال ما گرفته بود هر حال ما گرفته بود تشریف بیارید دواره

00:26:31--->00:26:36
spkr_00: ما احبا برم تا صوبانو باشم صوبانو بخورم برم اگه شما مشکل نشوشید

00:26:36--->00:26:52
spkr_02: ای جانم باید در ایشالله صلاوت بسید ما شالله شما این سال یکی دیگه از اون خاطرات شیرینی که حالا خنده داره مثلا مثل همین حالا ساشمهه جا جایانه این دیگه

00:26:54--->00:27:59
spkr_00: من چون در مجموع شش ماه تو اراق بیمارستان بودم و دورهای مختلف بودم اینا بعد خلاصی دست همون عمل کردن ها این دست این قصد قصد شد پلاتین گذاشتنم بعد از دست هم فقط به پلاتین استخان وصد بود که خود اراقی هم دلشون می توف برامن این دست همون که چیز بود جفتشون تو گچ بود درست هیچ کاری نمتونستم بکنن تا یه روز سروی سخ اومده و گفتن شب ما چهار ماه بود چیزه چل روز بود صورت همون نشستم نمی توفتم یعنیش همه شوره و جرد و خالک داد و اومدن سرمارشو اصلا آپورتگال دادن بسکویت دادن ولی نمی توانستم بکنن همه رو این سرواز ها می خوردم خلاصه بعد فهمیلیم سری بسخ جهانی می خواد بیاد اصلا گفتم اومده و انگلیسی صحبت کردن رو گفتم که مگه میشه زمار جنگم نامه بدی گفت بلا این مقارات جنب و این کار رن داریم بعد از همون جا شماره من شد 20-20 شماره سری بسخ جهانی می شد شماره که نفهم این ماله علم نیست که مثلا چون سال 2020 شده شماره در تمام جانم

00:28:02--->00:28:28
spkr_02: از هم نوشته وزیری 20-20 الان هم که سال 20-20یم ما شالله ساله داره فروششم خوبه هست شمارهشم خوبه هست چه شماره هی؟ ببین 20-20 خودت هم 20-20 سالت هم 20-20 یعنی این نشون میده که کلن 20-20 الان جواب مازندانه میگه یه خاطره از اسالت تو ابو برای بگوامر جان

00:28:29--->00:29:15
spkr_00: البته من در طول دوران اصارت کلاس تا دوازه اصلا بیس نگرفته بودم ولی خدا شما یک جوت رو گرفتیم فقط یعنی نمرا انزباتم پیکش تا پونزا میرفت بعد سهر نظوری پیدا میکرد تا فاصله اجتماعیرم رایت میکرده ولی خب بازه کنم آره یه روز نازم مزرسه هم اومد سر اتاق گفتش که اسم منم خوند منم افتخاری باعثم شد گفتم جزای بچه های شار پاینه هستیم همه رفتن بیرون رو گفتش که شما فردا پهنفر صبح جمعه هست من آبه هوز ما رو میکشید نازمه گفت آبه هوزش اون دفعه اندواتر بیس داد یعنی فقط یه قاطره خوش از بیس دارم برایش دیگه مالا استقرد برایش دیگه

00:29:19--->00:29:23
spkr_02: خیلی مخلصیم تیم سار من به خدا واقعا چهت گرم

00:29:19--->00:29:40
spkr_00: بیری مخلصیم تیم سار من به خدا واقعاً چهت گردم در مورد افتاعت بشه مثلا همون زندگی در آشکا چطوری نون تقسیم میشد قضا تقسیم میشد جناب لبیدی هم درست هم ده هزار ساعت پرواز دارم ولی اونجا من در کدمتشون بودم یه خاطری هم ازشون دارم که باید کلم بگم وضعیت اونجا به سنجم بگم انشاءالله بگیم بگیم

00:29:39--->00:29:43
spkr_02: بگیم بگیم باره بگوشن جاملوی بگوشن

00:29:44--->00:33:34
spkr_00: آخه الان چیز نمیشه دیر نمیشه خوشن میشم بگیرم نه بابا نه بابا دا این لذت میبریم از شما بفهمیم ما بعدا که دستانوانو عمل کردن یه دگهبانی داشته اونجا سرباد گروبانی بود به اسم جاسم این جاسم گفتش که راژیارو گودش پراما گفت نو علم درد نکن قرص نخواف فلان نکن زنگم نزن کسی پرستا بیاد اینا راژیارو گودش اونجا رفت فردست رو میده گفت دارم میرا پلو خطیبه هم گفت برو هارد بعد های فکر کردم گفت خطیبه چیه فلان چیه خلاصه رفتم به ریشه خطبه و اینا فهمیدم رفت پلو نامززش خطیبه این راژیارو در اخیر مازوش ولی خب دستمون نمیرفت که بازش بکنی دوتر میخورد به هم خطیبه هم خطیبه هم دردن میارو دکتر اومد مانه کرد و گفتش شما رو میارن یه بیمارستان بهتر و فلان و بیسار اینا یه با یه فلیکس پاسده همون گروبانه چون اونجا سربازشون سه سال خدمت زمان سلوشونه و زمانم که جنگ شد بعضی سربازشون سیزه سال خدمت میکردن هی کروکچاله رو میذاشن تو بیمارستان مثلا قضا میوردن لنگ و فلان بیسار اینا بعد یکیشون بود اونجا میواند میگفتش که مستر مستر گفتم بله یس نمیدنم فلانه گفتش که مهمره فینش مهمره اینقدر احساب هم خوب میشوند عربستان فینش فلان میدنم خوفاژی یعنی سوشتنگرد اینا بعد گفتش که عربستان فینش گفتم لا لا عربستان بل مکه مدینه فلان گفت نه نه عربستان ایران گفتم نه من اصلا نمیدنم یعنی حتی این هم مثلا میمود به ما زج میداد بس خلاصی سوال پاستاتش شدیم و رفتیم چشمها رو نبستن چون دستان مولیم که زنجیر رو نخونم پیران ما رو نخونم نداشتم پیرانی تنم نمیرفت بس خلاصی رفتن اینا چند تا سوال ازباع کردن به خیل گذشتا کتاک مدینگر خوردیم سوال آخرش این بود که تهران عجمل یاد بغداد تهران قشنگ تر یا چیزیم خدای اگه بگیم تهران قشنگ زش میشه برا دشمنان اگه بگیم بغداد قشنگ خیانت کردیم به مرمکت در این حضر مسلم اگه چکر خوردیم ما هم یه رحزی به فکرم اونقاد گفتم که بغداد عجمل من لسانجلس حتی از لسانجلس هم قزنش کنگرم گفت ولیه گور پدرت خوش هم بشه برو آره خلاصه اونجا ما رو بردن تو زندان افرسخارت بریم چشم رو بستن گفتم که آسف متاسفم باید چشم بزنیم گفتم خواهش من رو بستن بردن نبیدنم کجا بردنم با آسانسور بردن گفتم عجب درمشون گفت اون بیمارستان ارشی دیده دامش که بودیم بیمارستان پیشرفته ارتش بود دکترم هم سرتیب نیروزمنی بودون جواب دکتر بعد دکترم گفت میرن یه بیمارستان خوب ما آقا سهار آسانسور کردیم گفتیم آخهش عجب بیمارستانی درمش که نبینام طبقه ثوم بود این رو پیاده شدیم و اونو چشمان بسته بود این که اومد به این نگهبار جاید تحویل بده ما رو خب هوت تیار خلابار و عرف انگلیزی و انگلیسی هم میدونه حالا اون نگهبار نیم که مخواست ما رو تحویل بگیره مخواست چوسی بیاد انگلیسی بلده آقا ما اونجا باستانی بودیم نمیرسی به چیه آره گفتش که من گفتم خدای what is my name چرا اسم خودش میپرسینا ولی یه دفعی دازد what is my name ما بازم چیزی نگفتیم گفتیم من چمه رو از کسو چیه اومد گروه یقمار یا رو what is my name گفتم اوکی اوکی احمد قربان علی خانجان ابراهیم چون منجا وزیری فامیل نداشتن باید اصلا پدر و پدردارو جد میدادیم بعض افتا هم جادمون میداد

00:33:30--->00:33:34
spkr_03: مره به چكونگاه ميز آهه

00:33:35--->00:35:15
spkr_00: آره ما را اونجا بردن خالصی چشان باز کردن تیه قرفهی انداختن که قهوهی همه چیز قهوهی بود اونجا مثلا اول میبودن نونو منداختن نونو انداختن اونجا من اومدم دلاشتن نون رفت بقل از بخواهی دستشوی کچیکی بود تا اونجا رفت دلاشتن بیدم اه دست هم نمیره باید دست هم نمیتونه بگرم دلاشتن که داز بزنم به دندون بگیرم دیدم نمیشه بازم کلم میخورزم این بس خالصی داده بیداد اینایی کرده میدونن یه لگنمان هم دیمجور داشت اینها رو قضا نگمید داشتن توش مانونات کم جو یعنی بیانین پایین چیزا قابل ماهاتون رو اومد قضا گذاشت کفتم خود من نمیتونم بگیرم چی میاد خالصی کار رداریم رفت دارم چیز گفتم بفتن یه رفت میاریم پلو شما از اصفرهای ایرانی کمکتون بکنه من همونجا که بودم دیدم این دیوار بقلی هایی داره صدا میاد اینا فهمیده بودم رمزو نمیدونم مورت هست بلیا بعد اون داره میزانه من هم نمیدونستن که درست هم توی گشت بقل دیدوار بگفتم من احمد زادبیری فکر داره اون مثلا میگیره کار نده اینا دیگه بعد دو رو دیگه یه چهار تا تا تیگار بغداد هم به ما دادن ما سیگار که نمیشنیم ولی گفتیم زندان جای مرده باید سیگار بگیشه اینا قدیم بیدنستیم اینا حالا گفتیم که سیگار کبریت مچست بطه او شخاطه مثلا کبریت اما این سیگار اوورده بله به ما آتیج زد حالا نمیتونیم به دوزمش پایین بندی صد نافت

00:35:16--->00:36:24
spkr_02: یکی دوسته ما تعریف میکرد همینو میگو اونجا اومد به من گفت که یا عربی مثلا به عربی گفت کبری توی نا منم گفتم کبریتل کویتی نقل و نباتی یا قایق بی مسافر شا بعد من به خدا این میگه من پارسی به این میدارم این ها میشه سپیک میکرد این من چی گفتم امون گفت مثلا معنی چی هست برمیگوزم تو عدبی هست خوب نیست سر ما اینقدر که دزد میبریم از حضور شما من میترسم این دوسته ما الان ما ساعت چنده؟ ساعت ما شالله ما ساعت نزدیک یکه من مرس اجازه دو سه دقیقه از تمومش میخونم نه بگی بگی آره میخواستم همینو بگم بگم اگر این تایم لایف ما تایم لایف ما یه ده دقیقه دیگه فکر کنم تموم بشه تو این ده دقیقه اگر جمعش کنین خوبه دیگه مرس فقط بگی بگش بمونه آسوشگاه اینو بدردی شدن نه میخوام بیاند میخوام بیاند خدا الان من از جماعیم و هموتاروینا باشون ساهم یعنی شما باید یه قسمت یه لایف ما باشید دیگه یه دو سه شب در میاند

00:36:14--->00:37:41
spkr_00: میخوام بیایند. میخوام بیایند. خدا. الان من از جهاز و هموتالوینا باشون سوائم. یعنی شما باید یه قسمت یه لای باید باشید دیگه یه دو سه شب در میاند. ما مخلص شماست. خلاصه دیگه این عراقی ها مجبور شدن یکی از بچه ها رو وردن تو غرفه من و دیدن بهرام علی مرادی خلاوان افنج. یه قامت کتایی داشتن سید به ما مسلم اونجا بود و اینا گفت چه خبر کجایی تو چی هستید من کهی هستم. خلاصه معرفی کردیم و این دیگه بند خدا قضا دهان ما میذاشت. اوز بخواب خوششوی میکرد. اصلا من شرمنده شمالات. بعدانم در مورد بقیه میگم. بعد گوه احمد بقلیت چیه سلولو بقلیت چیه؟ گفتم نمیدونم. من بهش گفتم من احمد وزیری هم. چیوری گفتی؟ گفتم اینطوری گفتم اینا. گفتم نه بابا احمد. الفای حروفه. الفا چند تا از فارسی. گفتم 28 تا. با خوینا رو عبر کن. گفتم چرا؟ گفت ببین حالا بدبخش اسم منم احمد وزیریه. یه و ره و آخر هست. 28 تا ایناست. گفتی که مثلا... تو باید بدونی. بگی من شما رو چندام الفاست. مثلا 25 هم بشه. الان یاد امرم. باید 25 تا بزنی. باز داری برای سیدنی نون. که اونو بزنی همینطور وزیری. فلا من اینطور ها هستم. اونو ولو خودش یاد داشت کنی. چیزی که نداشتی ناد. گفتم خیلی سخته. واه منم سخت بودین. بچه اونجا که نشک کرده بودن. خیلی چیزی جالبه بود. آره بعد یه...

00:37:42--->00:37:51
spkr_02: جان میم همین جراب شیروین روز اول این رو تعریف میکرد که مورس و کود و این چیزا صحبت میکردن

00:37:52--->00:38:13
spkr_00: من عزم میخواهم هم خواستم تمام خلاصار استاد شروین اعظمی قادری و جناب اسکندری و لبیر از آزادان گفتن و واقعا چیزی برای من باقی نمیمونه من اینم یادم رفت من خواهش بانم از اسامی آزادگانی که آسمانی شدن و در بین مانستان اینم خواستم از من از من

00:38:12--->00:38:17
spkr_02: هرسمند باید سفت خواده درود به شرف همه شم

00:38:17--->00:38:53
spkr_00: شایدان روحشان شاد رضا احمدی حاجی سفیدپیگ که همونی که گفتم روز اول با هم بودی ده سال هم عصیب بود با هم برگشتیم اکبر سیاد برانی عیب حسین نجاد کرم رضا مکری حسد الله اکبری فنگ که آکروجتن بودن حسن نجفی بچه هفچارده بود و علی بصیرت و سرور سید اصرا حسین لاشکری که من باقید درماغد خود لاشکری احساس نمی کنم اصلا روم نمیشه بگم من اثیر بودم وازادم ده سال بعد از ما

00:38:54--->00:39:09
spkr_02: این قلب های قرمز رو تقدیم بیکنیم به این شاهدای عزیزمون شاله که روحشون شاد باشه جناب جلادتی میگه خاطره از اولین ریشت زدن در ابو غورایب رو میگی؟ کپتان جلادتی

00:39:11--->00:39:49
spkr_00: البته من که نمیتونستم خودم بزنم چونجا ریش زدنم و ریش داشتم ممنوع بود تو زندان انفرادی برده بودن او غالب که همه سیاسی بودن و ملیت های مختلف و اکسرانم اعدامی بودن این نگهبانم چون من قضیت منانی میدید یه دکتر ریست دا کرد اونجا متفسس چی بود که اعدام محکم شده بود اومد این بند خود ریشیشی میزد من انگلیسی هم بلد بود گفتنم بید دکتر شما چرا اینجای گفت فلان شدم بیسار شدم این را گفت من به خودش شهرمندم رازی نیستم شما این کار رو برا من انجام بدین گفتنم ما مخلص شما حقیقی بشتر خدای افزادتون کنه خلاصه یک هیش هم اینکری بود

00:39:51--->00:40:35
spkr_02: عجب. باشه. جناب ما میخواستیم شما حالا یه رنگ انتخاب بفرمید برای خودتون. ما این رنگ های قرمز رو تقدیم کردیم به همه شهده های اصلاح هست. شهده های جنگ. شهده هایی که برحال حد همه رفتگان. تمام رفتگان خلوان های که مثل جام توانگریان. مثل جناب عیزت پنایی عزیز. مثل همه این بزرگان که به حقا جناب زندی. جناب اسکنده. بفرمایید شما یه رنگ جام هوشیار عزیزم که واقعا کمتر اسمشون میاد. واقعا ایشون شناسانه فران. یه رنگ بفرمایید این جناب احسان وزیری پسرتونه؟

00:40:36--->00:40:41
spkr_00: احسان بله بله احسان را امین محمد امین محمد احسان

00:40:40--->00:41:28
spkr_02: خدمت امیر محمد و احسان عزیزم واقعا افتخار میکنیم به این پدر نمونه واقعا به این جانباز و آزاده سرفراز ممرکت من سری یه رنگ برای خودتون انتخاب میکنید مشکی که ندانید داره نگشت کنید آخیم مشکی بهت نمیادستن ازا مشکی بهت میخوایی سبز که همون رنگ چشن سبزه مشکی کجا خب بچه هم لایف داره چیز میشه تایم لایف نیشه میره ما بیریم برمیگردیم من فکر میکنم سر تایم لایف ما داره تموم میشه باشد میریم برمیگردیم که از شما درست حسابی تجدیل بشه

00:41:29--->00:41:33
spkr_00: مزایم بخصیم آقایی نشین بقیه وچه ها دوستان شهرمنده شن نشین

00:41:33--->00:41:48
spkr_02: نه نه بیاین بیاین بالا دوباره برگردین تو لایف دوباره بچه ها برگردن دارم برگردن من شما رو با جانباز آزاده سرفراز و همبندی تو یازده روز از خودت کچکتره و بزرگتره

00:41:49--->00:41:53
spkr_00: از نظر سنی من اولی فهم و شعورشون بالتر بکنم

00:41:53--->00:42:02
spkr_02: عزیزت درمید. بفهمید. صحبت کنید تیم سر. یه لحظه. یه لحظه. صحبت کنید تیم سر.

00:42:04--->00:44:21
spkr_01: درستان بایدارم از اینکه شنونده هستند، دیننده، این تصویر زیبای آقای احمد وزیری هستند. اینشون واقعا از اون ناماوران و دلیران و شجاعن و اسطوری مقاومت در استهارت و همونطور که جناب همزهی فرمودن اگه ایشون در استهارت نبود، واقعا ما استهارت را نمیتونستیم تموم کنیم. اینشون به همین مانوگه میداد و تمام دوستان آزادهی که در اردوگه ها بودن اینو اعظام دارن. ولی من نوشتم که خاطره ای بود که راجب رشده در اولین رشده در ایشون توی اوقاره ولی ایشون مثل اینکه پیچوندن یا خاطرشون نیومد. اینه که تصویل گرفتم خودم زنی بذارم خدمت شما عرض کنم. و اون این بود که آی احمد وزیری خب مثل بنده ایشونم دستش توی گچ بود و نارحتی زیادی داشت. و در یک باسته آسایشگاهی که خوده هشتاد نفر بودیم پونزه روز یه بار میگفتن به در ایش بزنیم. اولین باری که اومدن یه نصفه تیغ میدادن که پنج نفر باعثی به آش رویش میزن. خب نوبتی میرفت از رویش میزن. ایشون دونه دونه رفته بود به این هشتاد نفر به سی چهل نفرشون گفته بود من چیز ندارم دست ندارم خواهشن اگه یه موقع نوبت من شد. چون من خجالت میکشم شما من اعلام کردم شما بکنید من بیام رویششونو بزنم. خلاصه نوبتهای وزیری شما های وزیری غرب جلو واسطا جده در درشویی که باعثی میرفتی رویش بیزنیم. به آین ببخشید من نوبت رویش ددنم کسی کمک میکنه رویش منو بزنه. یه چهل نفر بلنگ شدن گفتن ما بزنیم. این هم بودیم. تو نگویشون نقشش اینجوری کشیده بوده. بعد با صدای بلند همه گفتش که آقای اون شیعلی ممنون از ابراز احساساتتون. انشالله که همه تون دستاتون بشگنه منم بیام جوبران کنم. باستم اینو بگم اگه همه خودشیده میگفت. شیعلی زیباتر و جالبتر جامین دارد. این شده.

00:44:21--->00:44:32
spkr_03: از وجود احمد آقای عزیز و من استفاده ببریم همه مرگ چون میتونه روی همه رو عوض کنه

00:44:37--->00:44:47
spkr_01: دوم مقاومت در اصلاعتیشون رو عاشنا بشید براتون آور نکردنی و ستودنیه من حبرو به خوزای بزرگ میزوارم

00:44:48--->00:44:52
spkr_02: دیل اصف صحبت جام وزیری هم گوش کنید باید برید. دیل اصف گوشید.

00:44:54--->00:45:24
spkr_00: من میخواستم بگم تو اصارت ده سال هر جایی قادری میرد مقال پای ما بود لا مستبرو ده سال اینی باید تعمل میکردم به قرآن نمیدارم چیزا البته اینشونون باید منه تعمل میکنن نمیدارم چیزا یعنی شما تو ایران هم باشید با زن بچه ده ستی باقیه اشتر تر کورونا میروی بیرون ولی شما خواستم بگمید من دو تشترم برادرم بودم بودم شده اشترمانی جو؟ باید

00:45:28--->00:46:15
spkr_02: ممنونم ازد تیمسار تیمسار تیمسار میشنم این صده منو شما الان بزنید دوباره برگردین دوباره بزنید رو اکس بزنید دوباره رو اکس رو خود اکس بزنید بین تو دوباره خب ممنونم خود افسی کردن تیمسار حاجم حضب خدمت شما ما در خدمتیم تموم نمیشه صحبت ما با شما ولی افسخات به ما بدید که انشالله یه بار دیگه در خدمتون باشیم نه یه بار یعنی چندین بار میخواییم باشید حالا ما همه همه می کنیم سر محبت بیکنید یه رنگ بگید برای ما

00:46:02--->00:46:08
spkr_03: افتخواد به ما بدید که انشالله یه بار دیگه در خیمتون باشیم نه یه بار نه یه بار

00:46:16--->00:46:19
spkr_00: نارنجی برای خودم خانم هم سبز

00:46:25--->00:46:38
spkr_02: جناب نظری هم همینجوری مثل شما بودن نارنجی و صفت برای خودشون و خانومشون این ها رو تقدیم میکنیم به شما این رنگ ها رو و به همسر محترمتون به خانوم وزیری

00:46:31--->00:46:38
spkr_03: این ها رو مو تقدیم میکنیم به شما این رنگ ها رو و به همسر محترمتون

00:46:38--->00:47:10
spkr_02: به خاطر اینکه این دو تا دستگل رو تحویل جامعه داده این دو تا بچه رو و الان من نمیدم شاید بیشتر هم دایید من نمیدونم ولی به هر حال تبریک میگم به این سرکار خانم وزیری که اینقدر قیور واقعا بایستادم توی زندگی و اینقدر خب ده سال کم نیست به هر حال یک عمره من واقعا درود میفرسم به این شیرزن به این انسان پاک انشالله که خدافن قامی خودش و بچه هاش باشه انشالله سایه شما هم همیشه باره سر این خانم واده باشه

00:47:10--->00:47:14
spkr_00: خیلی متسکرم از لطفه زحمتی کشیدی سپس کذارم

00:47:15--->00:47:21
spkr_02: ممنونم خیلی منت بر ما گذاشتیم تیم سار ممنونم که حال ما رو خوب کردیم خیلی لط کردیم

00:47:18--->00:47:21
spkr_00: ممنونم که حال ما رو خوب کردید خیلی لطکردیست

00:47:23--->00:47:37
spkr_02: میبینیم اتون دوباره دروت بر شما ممنونم از اتون خیلی خوش توپی بازم میگم من خاکی کفای شما همسی من اگر یک صدوم قلب شما رو داشتم خدا رو شکمی کردم

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

تیمسار جلال آرام -چرا خلبان های اخیر شهید شدند-؟ بررسی صندلی های ایجکت هواپیما و سوانح اخیر اف 5

مرجع حمله به اچ 3 - با حضور بیش از ده تن از دلاوران حاضر در عملیات - قسمت اول - تیمسار ایزدستا

سری مصاحبه های ناگفته های جنگ تیمسار علیرضا نمکی (قسمت "اول" از شب " دوم")