سرهنگ خلبان ناصر رحیمی ۲


00:00:00--->00:00:15
spkr_03: زناب ناصرخان رحیمی عزیزم ما دیگه به اسمان شما قهرمان قباسی قهرمان چطبازی معلم تو همه زمینه ها این همه هنر رو از کجا بلدی؟

00:00:17--->00:02:20
spkr_01: ببینید اولین چیزی که من میتونم خدمت شما عرض کنم هر کسی توی صفه پدر مادرش خذا خورده باشه و اون پدر مادر دونه حلال وارده خونه بکنن این خودش بزرگترین دیمه است یعنی بچه ها یه هر گز به رای کش نمیروند ولی ما کار ندارین پسر نو بابادان بنشست خاندان نباباتش کم شد اینجوری هم داریم البته ما خدمتش مستفر که از بچگی کار کردیم بنده یه مدت میرفتم بیش کلا به بچه خلوانای شهده و آزاده ها و بقیه آموسی شنان مجانی میدادن اونگاه بیش کلا ستا استخفرستشون جا بعد یه مدت اونجا بودم تا بعد آقای رفصنجانی اومدن میخواستن رئیس مجلس میخواستن رئیس شمهور بشن اومدن اونجا باسه استراحت که بنده با این آقا هم شنایات دادیم ایشون هم یه پنجاتوانی داره بود عید قدیر بود امزای خانومش خانوم مرشی که من سید نیستم خانومم داده یا پنجاتوان رفصنجانی سعدابات قرخ شد بندوزه پنجاتوان ما بشن شنایات دادیم بچه ها میگرد البته این هم یه مزایه اینه که تا اونجا که تونستیم ما کار کردیم از بچگی یعنی من اگر یه روز یه روز خدایی نکرده مثلا من کلاس هفته همه دبیرستان رد شدم علتش هم این بود که ما با بچه های مولوی دوا کردیم جورت نکردیم بریم مدرسه دوتشون رو زدیم در رفتیم دیگر نمیرفتیم بیگفتیم بریزن سر ما ما رو میزنن اینجوری ما روزه شدیم مثلا یه در ولی بیرفتیم کار میکردیم کار میکردیم که صفحه پدر مادر رفتیم رفتیم رفتیم رفتیم مجانی غذا نخوریم خب یکی یکی بچه ها رو بگید بچه های همدورها رو

00:02:20--->00:02:23
spkr_03: نه بچه های خودتون و فرزندان و

00:02:24--->00:02:28
spkr_01: امیر رزا رحیمی متولید چهاره ماه

00:02:27--->00:02:32
spkr_03: یه رنگ بگید برایش خصوصیت چیز رو شامل شدید

00:02:29--->00:02:40
spkr_01: بگید برایش خصوصیت چیز رو شما بگید باشه رنگش خرمزه درست پولیسیه رنگش خرمزه

00:02:37--->00:03:14
spkr_03: پرسپولیسیه رنگش خیرمزه برای بابا شما خلبانا تا ولتون میگونم آبی برای خانم آبی برای پسر آبی برای

00:03:13--->00:03:17
spkr_01: آسمان آبی دریا آبی قرمز

00:03:26--->00:03:29
spkr_04: برای تیم سال رعیمی تو این دوره که خلاسه شد

00:03:30--->00:03:50
spkr_03: ما یا امشب شما رو از این رنگ های دیگه چیز میکنیم به قول معروف اینجام آشتیتون میدیم برای دختر رو رنگ انتخاب کن حالا ببین آقا دوتا دختر سه تا دختر داری برای دخترات یکی یکی رنگ انتخاب کن برای اسمان شنون بگو حالا میگه آبی

00:03:58--->00:04:01
spkr_04: موسیقی بزنید

00:03:58--->00:04:01
spkr_01: با با سورا تی

00:04:02--->00:04:05
spkr_04: فوسفوری. فوسفوری. ایمان. فوسفوری. فوسفوری.

00:04:06--->00:04:11
spkr_02: صورتی صورتی اوکی خدا رو شکلی اوکی صورتی فوسفوری

00:04:15--->00:04:26
spkr_03: بنافش بنافش جونه دلم عالی عالی عالی ما این سبز رو بنافش رو به قول اونه چی چی بود پسوری

00:04:25--->00:04:30
spkr_01: پسوری، پسوری، پسوری، پسوری، پسوری، پسوری، پسوری، رو گفتی سابس

00:04:31--->00:05:15
spkr_03: آشقتم به خدا من آشقتم من آشقتم به خدا تیم سار یعنی من ازن خوب از سرم فریده خدا شایده خدا شایده من دنبال رنگ میگردم بچه یه نفع سریف فوسفوری اینا رو بذاره من خودم گذاشتم فکر کنم بذارم این سبس فقط کم داره یه دونه سبس اینم یه فوسفوری اینم یه بنافش آری خب ما اینا رو تقدیم میکنیم به دخترهای عزیزتون سه تا دخترتون که هر کدومشونم تحصیلاتشون عالی و جز بهترین ها هستن یکیشون فوقلیسانسه چی بود

00:05:16--->00:05:19
spkr_01: مترجمی زبان زبان انگیزی

00:05:19--->00:05:40
spkr_03: اینجیزی مهندسی میماری بهشون از طرف هم بگیم I'm so proud of you thank you thank you اون یکی اون یکی مهندسی میماری مهندسی میماری اون یکی اسمشونم بگین لاغم

00:05:40--->00:06:00
spkr_01: مهتا رحیمی مهندسی مهماری محسا رحیمی بقیلیسانس مترجمی زبان محاسا رحیمی که دانشو ساله یکی داره میره سال دو چهان گردی میخونن

00:06:01--->00:06:58
spkr_03: داری دورتونه ما این سه رنگ رو تقدیم کردیم به این دختراتون که میدونم خیلی شما رو دوست دنن چون دختران محمولا بدراشون خیلی دوست دنن بابایی هم به مادرشون بگین دوتا رنگ برای پسر رو انتخاب کنن ما این قضیه رنگ ها رو ببندیم به این سرهای دوتا خاطره دیگم قرمز ای وای خدا آکه باشم اونم این رنگ دیگه خب قرمز دیگه چی؟ مطافه ما میگه آبی خب برای امیرزا قرمز امیرزا قرمز ماهانم قرمز آلی بله ماهان ستی جانم تیم سار سلام علیکم تموم شما نه نه این جان یه دقیه سلام علیکم شما خودت بفهم بفهمید

00:07:02--->00:07:09
spkr_01: درود بر شما آزاده سرفراز صدیق قادمی

00:07:10--->00:07:39
spkr_04: به عنوان یکی از شجاعترین، کسورترین مردم و افتران روزگاه دیدم و میبینم و دوستی با تو رو سخار میکنم ازیدم شایدی بشنگ صحبت کردی آزم میدونم که یک هزارم آنچه که در دلداری بیان نکردی همین جسارت، همین معرفت تمیشه و همه جزبان زده رنده و پاینده راشی مزاره دمیشم به خدا میسونم موسیقی

00:07:40--->00:07:50
spkr_03: از تصفیر میشنبند درود بر شما تیم سار برا از اینجا باشون حرف بزنید بخواستم خودشون بازدارین و خودشون بفهمید

00:07:52--->00:08:27
spkr_01: تیمسار بزرگ بار ما تازه تو این سه ما حصر خانگی قرانتینه فهمیدیم شما دون ده سال زندان عراق القرائب و اونا چی کشیدید؟ واقعا که هر روز اون اصارت و آزادگی به اندازه ست سال ویروس کورونا تحمل کردید. واقعا که ما نمیدونیم در باره شما چی بگیم. بقط از خداوند برای شما سلامتی و خانواده معترم.

00:08:28--->00:08:35
spkr_03: ما یه رنگ برای اون پسرتون قرمز یه رنگ دیگه هم انتخاب کنین که یادمون نره اسمان شونم بگین

00:08:28--->00:08:41
spkr_01: ما یه رنگ برای اون پسرتون قرمز یه رنگ دیگه هم انتخاب کنین که یادمون نره اسماشونم بگین عمیر رزا رحیمی قرمز ماهان رحیمی هم قرمز

00:08:40--->00:08:44
spkr_03: شغلشون هم دبیرستانی هستند

00:08:44--->00:09:04
spkr_01: نه عمیر رزا مدیریت تربیت بدنی خونده او قباسه قباسه ایشونم قباسه ایشونم چارده سالشه دختران قباسه دختران قباسه ایالم قباسه همه قباشی رو تا اون در جا جا بوده بردیم باشون کار کردیم

00:08:59--->00:09:13
spkr_03: قباسی رو تا اون در جا جا بوده بردیم باشون کار کردیم منم پسرم قباسی کرده با خودم خانومم از آن میترسید چرا؟ میترسید دیگه نمیاد

00:09:12--->00:09:18
spkr_01: نمیاد اصلا نجات قریقه آی ایل از کنید خانومش

00:09:17--->00:12:24
spkr_03: سرد من توی دریا یه بار داشت قرق میشد نجاتش ددم رفت همین توی این چیز ساحل رفت پایین تو گل و لای رفتم درشو بردم بایین من چه همسریم بلا بسیار آدی خیلی جالبه ببخشی این خاطره رو تعریف کنم تیم سار پسرم کچیک بود پسرم چهار سالش بود داشت شنا میکرد تو آب داشت شنا میکرد این همینجا کنار من شنا میکرد یادش داده بودم شنا میکرد یه موجومت ایلیا رو دور کرد ایلیا خیلی دور شد از من کجا رو دیدی دریه خواهر؟ آره بیش کلا تو همینه این رفتم که ایلیا رو بیارم چون موجه دورش کرد ولی من دوست داشتم تو دریا شنا کنه لایف جاکتم نداشت بله بله لایف جاکت نداشت بچه چهار ساله لایف جاکت نداشت ولی داشت شنا میکرد من حواسم بود ولی بهش خب گفتم یه ذره دور شد برم بیارمش یهو دیدم صدای کمک کمک خانمم در اومد که گفت کمک کمک یهو نگاه کردم دیم داره میره زیر آب تو همون دیدی که اونجا لب ساحل یه موج میداره میداره یهو میکنه زیر آب برایمش آقا یک لحظه بانوان یک خلبان مخواستم تصمیم بگیرم که برم سراغ پسرم یا برم سراغ خانمم یه نفرم بودم دیگه خدا شهده به خدا ببین اون واقعا فکر میکنم بهتر انتخاب کردن دیگه برایمش من پسرم رو میدونستم که خودشون نگه میداره چون بهش یاد داده بودم ایشون شنا ولد نبود قشن ایلیا رو دیدم درسته موجومت بردش دورش کرد ولی میدونستم که این شنا میکنه من بلا پاسر رفتم سمتش بعد یه قوس کردم رفت پایین خودشون رفت کم اونجا کم نبود نه اونقع اونجا توی اون قسمت خیلی امیق بود یعنی شاید یکونیم شاید مگم دوانیم متران بود اون تیکه دیده زیره آب کمه دیده زیره آب کم اونجا آره ولی اونجا آنگش بالا بود چون خودم وایستاده بودم میرفتم پایین کنم من قوس کردم بعدی چون گلولای لب آب دید کمه من فقط از رنگ لب رفتم پایین آوردمش بیرون آوردمش بیرون بعد دیگه وقتی آوردمش ما شاللهش باشه ایلیام هنوز داشت شنامی کرد و اصلا هم اسرس نداده بودم بهش کون خودمونم تناب بودیم اونجا کسی دیگه نبود اما یه تیکه خودمون داشتیم شنامی کردیم من فقط خوشحال شدم که تو اومدم دیدم ایلیام هنوز داره شنامی کنه بدون این که حولش کنم رفتم سمت ایلیام آوردمش حالتی ایشون یک کمی آب خورده بود ولی گفت اگر شاید پنج سنیه دیگه نمی اومدی رفته بود

00:12:27--->00:12:31
spkr_01: موسیقی برای موسیقی

00:12:32--->00:12:39
spkr_03: بری انتخابم درست بود یا نه

00:12:43--->00:17:15
spkr_01: همین کارو میکردیم همین کارو همین کاری که شما کردیم جرو خانومه داری میگیم نه خانومم تون اتاقم نه ما چیز نیستیم آه کلا من خدمتش ورد شد که یه دونه سوپر تانکر تو جزیره یه لارک هستش دوده سیه هش متر عمقه من ست شاید بردم یک ستاره بردم بردم اونجا عمقه دیپو بزنیم چلمت و سه دو ستاره شون یه دونه شون دکتر جارچیان دکتر فیزیوتراف شناش زعیف بود یه دونه دندانپزه شایستمر برادر شهید مطبش هم تو همین چیزه ستارخان خونه باباش یه طبقه مطب داره ایشون همون ربیشنا بود و نجات غریغم بود یه پسره هم باباش آخون بود فوت کرده بود جدوکار بود این سه نفر ما بردیم پایین شناش بد نبود رفتیم پایین رفتیم اون من گفتم دو نفر همیار میشم با هم من باید مثلا با اون دکتر جارچیان همیار میشدم معلم اون دکتر کشناشون خوب بود با هم میزشتم اون که دکتر جارچیان همیار میشم باید به حسین قیوری که شناش خوب بود ما رفتیم کشتیان رو رفتیم کف کشتی سی متر اوم داشتیم میچرخیدیم ما از توی کشتی در از که خن کشتی اونجا هموارش اومدیم بیرون از کشتی که بریم کف دریا ای اوم زیادتر میشد من یوبرشم این دوتارو نهیدم اون موقع ما معمولا مدرس های قبوسی یا قبوسی های استاندار دوتا دهنی دارن ایکیشو میگن اختاپوس واسه همیار که موقع چیز شد من برگشتم دیدم که اینا هم آقای دکتر جارچان یک خوب رنگویش بریده و هوا نداده من بهش دهن به دهن میگن هوا بهش دادیم شیرینگ در ایر اینا رو کم کم اووردیم بالا حالا ما داریم نیاییم بالا داریم نیاییم بالا مثلا من دوتا هوا نگرفتن دهنی رو میدادن اون یه دهنی بود اون هوا نداشت او تو قواسی او بله بله ببخش باید دوتا دهنی باشه اون یکی اختوان دقیقا ما داشتیم بریده افتیم پایی من دیم دکتر شایستمر اینجوری کرد این یعنی کوسه یه تایگر شارک یه تایگر شارک اومد از جلومار اپ کچونو بود اون هم شبه اید بود هوا که سرد میشه آب میره زیره بیس درجه شارکای بزرگ میرن اوگیانوسیه نیمونن اون تاشت ماسکو که میزنی اینو مثلا سی سانت و نوت سانت میبینی سه برابر بزرگتر و یک چارم نزیدتر من روی این یا روی اسلیت داشتم با مداد نقشتم که بارا کوداز چیزی نیست رفتیم پایی داشتیم میومدیم بالا من حواسم به دکتر جارشیان بود دشتیم هوا شعر میکرد میومدیم دکتر شایستمر هم ماما داشت باید پراه لنگر میومد بالا من حواسم به حسین غیوری که پدر نداشت نبود ما اومدیم یه اسکایی رفتم شیش دره توی سیفتی استاب بودیم من دیم حسین نیست اومدیم بالا دکتر جارشیان انداختیم توی قایق دکتر شایستمر هم رفت بالا من گفتم به قایقانه غباب نده بیدیم نگه جریان اینو برده ما به این گفته بودیم اگر یه موقع از گروه جدا شده یه تری سیکسیه کچیک میزنی سی ثانیه نیه بالا آخوا من اومدم یه کپسول ورشتم برم پایین گفتن نه اونا هاشش تنجامه دونورتر اومده رو آگریان بردهش بردیمش بردیمش با حالا و خلاصه ما ایشونو ردش کردیم دوسته تاره گفتیم باید دوباره بیار آقای جارشیانو بردیم گفتم حالت خوبه گفتی یه خود زبوکم هایپاکسی ها شده بود کم بود اکسیجن بردمش دکتور جزیره قش تو بیمارستان یه کمتول ورشتیم و خلاصه خوب شد احیاش شد بعد دکتور شایستنه گفت جامسرن کوسه بود گفتم ببین این دفتی که خانمم اومد پیشی شما دندونیشون روز کنی بگو ما اینجا دهن کوسه بود گفتم بگم دیگه نمیذاره بیه قبوسی اینم یه خاطره مالمون تا گرشار که رویه سپر کانکره خانمش دندون پیزش بود نه دکتور شایستنه شایر من دندون پیزش خودش دندون پیزش که ما ما آمده بود قبوسی وقت زیاد دکتور شایستنه

00:17:12--->00:17:19
spkr_03: دکتر شایستمه این دکتر رو کنه شما برد دیستن دندون پزشگاه اینگار

00:17:16--->00:17:26
spkr_01: این دکتران کنه شما بردیستن دندون پزشگاه اینگار نه اتبا من دوستا دندون پزشگاه میشنستم قبوسه خوبی هستم دوتش اون رفتیم هم فیلیپین داره

00:17:25--->00:17:33
spkr_03: شربین شربین مازندرانی اینجاست اینجا میگه که کجا بگه نه مهدا شون نمیگه

00:17:34--->00:17:38
spkr_01: خانم ها شنویم مرداشون قباسه خوبه

00:17:37--->00:17:42
spkr_03: مردشون برقاسه خوبه میگه جریان خواستگاری رو میگی شیراست

00:17:53--->00:20:05
spkr_01: نه گفتم یه موقع مسئولین گوش نکنم چیز اخلاقی داره مسئولین آها آها ما شیراز بودیم باره ما داشتیم میرفتیم پرواز من خانوم بچه ها تهران بودن ما رفتم اونجا و یه دون این آپارتمان های افسری جز به ما دادن میرفتیم پرواز یه استواره بود دم این کیوز که ماله در رم کیفه امره نگاه میکرد کیفه من رو جواهد نگاه نگاه آقای رایمی شما مجردی گفتم آره چیه منگه کسی رو داری واسه ما ازدواج کنیم معمولا میگرم یه زن هنوز مجردی یکی قریمان گفتن چشم گامه دوگر آنه لاتو بعد گذشت و ما رفتیم پرواز اومدیم آقا ما ایام اید ایال وعیشیم با بچه بردیم شیراز ما سری اول پرواز بودیم سری دوبام ایشون رو وعیشیم بردیم شیراز و اونجا هم بچه ها مهمون نکرد آقای مقدم خمسه با خانومش تو شهر میشستن یه روز اومدن گفتن که جاو رایمی شما مجردی مجرد بودیم تو شیراز زنو بچه ها نبورده بودیم ما یه همسابخونه داشتیم تو مالیاباد دخترش هم معلم زبانه این گفته ما یه شوهر خلبان گیر بیار فلان بریم خواستگاری گفتیم بریم بیکاری اگه شد اگرم نشد طرف تو دختر خاطرشون رو یه خواستگار خلبان داشتیم گفتیم گفتیم امون آسریه دست گولم بگیریم بابا شاید نشه هستم من میدونستم بریم با سه مزا بگیم گفتیم باشی یه دست گولم گرفتیم مثلا 300 تون رفتیم نشستیم و عروسانوم اومدن و پذیرایی و مادرش و اینا پدرم نداشت من گفت حقوق شما چقدر؟ گفتم ما 48 تومن 48 تومن نه بگرم 73 بود 73 بعد خلاسه چیز کردن گفتم که 48 تومن بازه 8 تومن اومدیم فردا به این مقدم 5 گفتم بنا رفتیم بنا رفتیم بنا رفتیم بنا رفتیم

00:20:04--->00:20:14
spkr_03: هفتاد و سه چه لحشتومن هفتاد و سه بود نه بابا هفتاد و سه ما یازده هزار تومن حقوق میگرفتیم یازده دوازده هزار تومن

00:20:11--->00:20:36
spkr_01: 11 هزار تومن حقوق میگرفتیم 11-12 هزار تومن آنی که رفتیم خواستگاری سال 7 48 هزار تومن آره 62 تا 66 شیراز بودم بعد 70 رفتم تا 73 آره سال 73 بود 48 هزار تومن من دارد آره ما حالا کم و زیادم بود خواستیم مثلا زیاد بگیم

00:20:36--->00:20:39
spkr_03: دوستان تو بودیم مثلا 11 هزارتان میگرفتیم اون موقع آره

00:20:39--->00:22:32
spkr_01: آره آره من همون موقع چیز بودم دیگه تردون بکنم سرنگ دو بودم آره بعد اومدیم فردا به مقدم خمسه تو گردم گفتیم چی شد عروس خانوم با با گفته من باید برم زن این لاریا بشم که تو دوبه ی هوتل دارد من خودم شست دوان معلم زبان خوشوصی در میارم بیام ایشون چلاهیش دوان او بیام داستان گذشت ما با ایال اومدیم بردیم ترمینال که ایال رو منیفست بکنیم برگردیم تران دجوانه رو دیدیم اون دجوانه اومدیم ترام گذاشت گفت خانوم رعیمی به من گفت بگم بهش گفتنم مردی بگو ما مگیم تران زن داریم من یه خوهره شونزه ساله دارم بد بدم خلاصه ایش اونم شوهر خلوان دوست داره بعد خلاصه اون رف اون رف ها ما اومدیم سواره ایلوشین شدیم حالا خانومه بقدم خمسه که ما رو بردیم خواستگاری اومد تو ایلوشین بچه ایلوشین من رو بردن تو کابین ما رو بردن تو کابین اومد بقل خانوم من خانوم منم مهتا بقلش بود سه سالش بود بقلش بود یا اومد به خانومم گفتش اینجا جایی کسیه باره جای شوهرمه شوهرتون کیه؟ گفت جامسه هنگ رحیمین شوهرتون شما سیدم بچه شیگفت من که کابینه تو کابینه ایلوشی پنجره بودم اونجا من نگاه کردم دیدم مدرور نه من میخنم من و هم میگم خلاصه خلاصه اومدیم دیرابات کیا داشیم عیال گفت ببببب پس پاسی این ماره جنیاری شیراز گفتم نبابا جوش شیراز آبش گچ داره واسه کلیه خوب نیست گفت بسن فلان این برنامه این هم ده کسیه خواستگاری اونجا

00:22:34--->00:22:45
spkr_03: خیلی ما شالله ما شالله خانومتونم الان نشسته داره همیاری میکنه یادتون میندازه یه جایی شو

00:22:45--->00:22:55
spkr_01: داره توی اون دوشی خودشون دارن فالو میکنن سلام برسو این خدمت سلام برسو این خدمت سلام دارن خدمتشون

00:22:55--->00:23:33
spkr_03: خیلی دوستشیم زیار ازشون کنیم بلی احتمالا موقعیت ندارن ایشون بلی با عنوان یک مادر نمونه یک همسر نمونه یک استوره واقعا من ببینید من فقط همینجوری صداشونه میخوام بشنبم نگاه کنید آقای چقدر خنده گذاشته هزار ما شالله آقای علا من همینجوری فقط میخوام صداشونه بشنبم اینقدر خنده گذاشته تصویر شما دیگه نمیان از به خدمت شما که سر ببخشید خانم میشوند الان

00:23:34--->00:23:38
spkr_01: بله بله، الان گفتم بله یه خورز سروازشو درست کنم

00:23:38--->00:25:04
spkr_03: نه آره پس میان تو لعب ما بره آقای آلیه از به خدمت شما که من بده این خنده ها رو بردن ما شالله این تمام این سیستم ما رو ریخ به هم آها آقای جیز ما شالله ای بابا آکی ایمان پیل خب ببینی تیمسار کم پیش میاد شما سی ست نفت میگه چیی شعوین میگه فوقالاده هست میگه شعوین دکتر شعوین مازندران مازندران بسر بسر تیمسار مازندران میگن امشب فوقالاده هست میگن یعنی لایب امشب خیلی عالیه خواهر شکم پس یه سی مرغ بلوری مما بدین سی مرغ بلوری شما سی مرغ تلایی یعنی اصلا من فقط این گوشی میادار چیز شده این توی آره عزب خیلی من تیمسار عزیزم من میخواستم ببینید یک آدم خوشقلب و انسانی بزرگوار مثل شما که موفقم بوده که توی همه ی رشتا چون ما الان سنتونم فکر بکنم یا الله سلام علیکم خدمت سرخور خانم رحیمی عزیزم الهی ماشاءالله حضار ماشاءالله سلام خانم رحیمی

00:25:04--->00:25:10
spkr_00: سلام حال شما خوب است ازا ما شالله شبهتون بخیر باشه خیلی ممنون

00:25:04--->00:25:08
spkr_03: سلام و حالا خوبا اسمه از آمه اشهالله

00:25:14--->00:25:23
spkr_00: بزرگوار هست این که به فکر همه اینه واقعا باید بگم فرداکاران ارپشت بودین خیلی هم ممنون مزردتون

00:25:24--->00:26:18
spkr_03: من به شما تبریک میگم سرکار خانم رحیمی به خاطر عرض و خدمت شما این همسر گران داریم یعنی واقعا همسرتون معمولا همه آرزو دارن یه همسر اینجوری داشته باشن اینقدر شاد پر انرژی خوشقلب خالص میخواستم شما زحمت بگشین توی چند دقیقه برای از رشادت های ایشون و از اخلاق و خلق خوششون و این همه به هر حال خانواد دوستیشون اول چه ماهی هستن جنابه متفلد آزرما هستن به به آزری هستن بعد ایشون چه سالی؟ یعنی اگه دوست دارم متفلد 1330 هستن ازار ما شالله یعنی الان دقیقا ایشون چند سالشون میشه؟

00:26:19--->00:26:22
spkr_00: 68 سال تموم شد

00:26:20--->00:27:07
spkr_03: 68 سال تموم شد 69 سال درود برشون ما شالله آهی قادری هم میگن میگن اصلا بهشون نمیاد 69 سالشون باشه میخوره 54-55 سال باشه باورتون نمیشه جدی میگن به خدا من که خودم در به داغونم من الان دارم میگم خدا میدونه تیم سال بهشون میخوره 52-53 سالشون باشه خانم من تبریک میگم بهتون به خدا برسم خودتونم بزنم به تخت هزار خیلی خوب مودید میدونم الان دلیلش چیه دلیلش این همسر حتما فرزندان خیلی خوبی دارید و شما خانواده موفق تو این جامعه ما هستید یه مقدار راجعه همسرتون تعریف کنید صحبت کنید

00:27:08--->00:27:59
spkr_00: والا از هرچی بگم که کم گفتم از خوبیاش بالاخره از شنگ طبعی از سبوریش تو خیلی مسائل بود که واقعا من نمیتونستم سرک کنم خیلی چیزا رو تو زندگی سرک کردن و از خودش یاد گرفتم حقیقت بارها شد که من یه مشکلی داشتم بعد واقعا خودم رو گم کرده بودم با حاش که در میان میذاشتم میدیم خیلی آروم میکنه من رو میگه خب حالا چیزی نیستش موردی نیستش سب نکن چیزی نشده فردای سرت و واقعا من رو خیلی آروم میکرد تو زندگی در مقابل مشکلات میتونستم سبر کنم تعمال داشتشم خب من ممنونش هستم این همه هم بچه و زندگی و بالاخره شما

00:27:57--->00:28:19
spkr_03: شما به عنوان یه قهرمان به عنوان یه برزشگار شما خانوم قواس هستید میدونم که حتما شنام بلدید میدونم که به ارهاد شما خودتون چه توصیه برای خانوم ها دارید یعنی برای خانوم هایی که صدای شما را داشتون میشنوند به عنوان یه مادر به عنوان یه همسر یا دختر یه خانوم هاده

00:28:20--->00:29:34
spkr_00: به نظر من همه خانوم ها باید اولا که خصوصا شنا رو باید یاد بگیرن چون یه چیزی که نیازه برای هر خانومی پراگیریه یعنی یه مهارتیه بعد کلا به نظر من همه خانوم ها باید هر رشته چه حالا شنا باشه یعنی چه ورزشی باشه چه مهارت های دیگه باشه باید فرا بگیرن چون که بلاخره یک جایی تو زندگی به هشت نیاز پیدا می کنم حالا من که قواسیرم خودم خیلی دوست داشتم خیلی دوست داشتم حتی انقدر پیش برم که بتونم برای مدرسی خانوم ها برم که دیگه بچه ها من شالا تعدادشون زیاد شد و نتونستم و کلن فقط یه تا دو ستاره پیش رفتم و بعد گذاشتم کنار دیگه به بچه ها رسیدم ولی برای خانوم ها واقعا تحصیل می کنم اونه که دنبال قواسی رفتم دنبال شنا رفتم و می رم باید یه همچنین چیزی باشه برای خانوم ها چون از لازه روحی خیلی بهشون روحیه می ده خیلی با نشاتشون می کنه و این که واقعا نیاز هر خانومیه دیگه موسیقی

00:29:36--->00:30:29
spkr_03: خیلی ازتون ممنونم سرکار خانم رحیمی خیلی از خانمان خلبان ها یه عالمه برای شما پیغام دادن همه شونم اکثرا میشناسین خانمان این اقابایی که برحال الان تو لایف هستن جام صادقی جام قدیر صدیق قادری که بارها و بارها نوشت برای شما درود به شما همسر و زوج خوشبخت و مهربان امیدوارم که خداون تا واقعا اینو میگم به خدا از ته ته وجودم دارم میگم آرزو میکنم که بهترین اتفاقها برای بچهاتون برای خودتون رقم بخوره اینشالله که سرشار از حالا چه میدونم شاید شما آدم مادی نیستی سرشار از اتفاقهای خوب بشید جناب شعوین مازندرانی دکتر شعوین میگه شما الگوی سبر و استقامت هستید

00:30:30--->00:30:55
spkr_00: من از همینجا به یک هایی که از ازام سلام می دن و تشکر می کنم از این که دایب رو تماسا کردن و ما رو یاری کردن تا این ساعت واقعا زمان گذاشتن خیلی ممنونیم ازشون خیلی خیلی ممنونیم ازشون و همچنین می گم از شما این هم نظره لطف شما و همه هستش خیلی هم ممنونیم

00:30:51--->00:30:59
spkr_03: این هم نظر لطف شما و همه هستش خیلی هم ممنون خیلی ممنونم که تشریف اووردی توی لایف ما خانم

00:30:56--->00:30:59
spkr_00: خیلی ممنونم که تشریفه اووردید توی لایف ما.

00:31:00--->00:31:37
spkr_03: رحیمی عزیز امیدوارم که خداون بهتون سلامتی بده خیلی ممنونم ازتون من فقط میخواستم به نمایندگی از تمام بانوانی بارم خانوم مهنتی اومدن تو بلایب از شما بانوی سرفراز ما که خودتونم الان ازار ماشاولو داریم و ارزشت بکنید همون راه همسادتون داریم ادامه میدید تشکر کنم به نمایندگی و براتون بهترین ها رو از خدا بخوام بدونید که خدمت به این قهرمان ها هیچ جای دوری که نمیده هیچ همیشه جلوی چشم مردم هست درود به شرفتون من از دور سر تعظیم فرود میرم جلوی شما بانوی معفل

00:31:36--->00:32:03
spkr_00: خیلی ممنونم از شما برای این شرط که به وجود آوردن خیلی لطف کردن و آرزو می کنم برای همه عزیزان همه مردم دنیا اشاره که اولا همه جوان ها خوشبخت موفق باشن سلامت باشن و در همه مراحل زندگی همه موفق باشن خیلی ممنونم خیلی ممنونم خیلی ممنونم

00:32:00--->00:33:20
spkr_03: خیلی ممنونم ازتون سپاس گذارم خدا نگهدارتون باشه مرسی از شما خدا نگهدار خب ما با جام رحیمی صحبت کنیم و انشالله و امید خدا من فضلتون بشم سر زنده باشی قربان شما عرض و خدمت شما که ببخشید خیلی ممنونم که سرکار خانم رحیمی رو آوردید من و بچه ها دوست داشن همسر یه آدم محفق رو ببینن خیلی سواله براشون جام مازندرانی عزیز هم همه بیدارن تیمسار درود به شما آقا هرچی که دل تنگت میخواد این شما چی؟ شما؟ بله خانم صادقی هم از اینجا دختر تیمسار داود صادقی عزیز هم که الان خودشان طول باید سلام به شما میرسونن میگن که درود برشان میگن که الان معلومه که چرا شادن چون که خانمشون شادن خودشون شادن و زندگیشون شاد قطعا هم بچه های خیلی شاد و خوب و محفقی دارید خب ما در خدمتیم هرچی که دل تنگتون میخواد بفرمایید در این واپسین لحاظاته خلاصه از دوران دانستگده سمین میگه تحریف کنیم ولی اشارات توی تایم دیگه که میان سمین جان

00:33:17--->00:33:20
spkr_05: میگه تحریف کنیم ولی اشارات توی تایم دیگه که میان سمی جان

00:33:20--->00:33:36
spkr_03: بزنید خودشون، آپشن خودشون باشه ببینیم بفن بر بر دو سمیتی امسال، هرچی خودتون میخواید الاته سمین میگه دوران دانشگرده خانم صادقی میگن یکی گفته از جواد یزشی از بینزباطی در امریکا

00:33:35--->00:34:37
spkr_01: از بین زباطی در امریکا بله بله خدمتش رو هست شد که ما دانشگده بفرمین دانشگده ما یه امتاقی داشتیم امریکایی بود بیس ونز که بودیم اینه ای دکلاه ها ما شون رفت کراس کانتریبش گفتم این دوچرخه اون موقع ما دانشی بودیم روزی 8 دولار به ما میدادن مایی 240 دولار نیروهبایی میداد بعد مثلا صبحون نارشام هم که باشکو اونجا میرفتیم 3 دولار 1 دولار هم با 3 میدو 4 دولار 4 دولار هم میمون ما حتی پول نشمه دوچرخه بخریم این همتاقی دوچرخه بودیم دوچرخه تبادیم پوستافیس پوستافیس هم که دیده بودیم اینجا میدان آریاشر بیوکیو بود بعد میرفتیم نزدیکه پول ستارخان اونجا پوستافیس بود دوچرخه داشتیم رو همیدو بودیم یعنی

00:34:36--->00:34:42
spkr_02: یعنی توی تکزاس توی دولاس نا پیا اکلاما

00:34:46--->00:42:04
spkr_01: بله بله بله بله بله بله بله بله بله بله بله بله بله بله بله Mandy پرچند کشیدیم بالا کشیدیم بالا گره زدیم اونجا هم ویکند شمبه شمبه همه میرفتم داریم کسی تو بیست نهیم ما رفتیم سعود الفیصل اومد رفتیم خونه تو بیوکیوه حسین غلامیان خدا بیاموز که شهید شد حسین غلامیان ریزه فیزه بود بعد ما تکزاس که بودیم میرفتیم یه قلیه آلامو اونجا جانوین میومد فیلم بازی میکردیم این ها بچه ها این اکس های کابایی میداختن حسین غلامیان هم بیادون این کلاش کلاشابگا و اشتبود گوشته بود بود سرش یه اکس گرفته بود بزرگ کرده بود گوشته بود بودی این اکسان ما با این سعود الفیصل که رفتیم وارده اتاق شدیم اینا نشسته بودن داشتن صحبت میکردن و خلاصه مثل بفرمایید شام شامم هم درست کرده بودن که در این این مافیسه مسخره کرد این اکس های غلامیان با یادونه کلای کابایی توی کلامویلیش تکزاز گشتود گشتود بالای یخشار تو اتاقش من بهش گفتم صد شداب you are not king's son you are second lieutenant چیزی نگفت نشستیم و باز دوباره چیز کردم من یه ها وسط ها شنیدم که دوباره گفت جان وین صد منم ورشتم این میزو بلند کردم بزرم توی سرش اون چیز عزیز سایدی با این در رفتن از سو اتاق من از پنجره پر کردم رو پلاس علی باجر گفت بابا ورک کن آقا چیزی منم یه کیسی با معلم خلبانه داشتم سر علی مینایی یه حرف زشتی زده بود بعد منم باش درگیشونم رو هوا تو تسیاف علمت رو در آورم زدم توی صورتش بماند بارو فرستنم برد گفتم باید بریم باش که افسران من این شب محلمرم عدبش کنم علی واجه گفت نه بریم بیرون بریم بیرون امدیم بیرون آقا ماشینم نداشتیم نزدیکه بیست یه دونه این چیزا بودش دیسکوتکا بود که توش اعتبال هم داشتینا گفتیم علی بریم ایجا اعتبال بازی کنیم رفتیم تو ما یه 25 سنتی گوشتیم اکلا هم هم همه ردمن بشیم ردمن زبان سرپوستیه همه گونده مونده کلاهای چیز داشت اعتبال بازی میکرد ما 25 سنتی روی باشیم اونجا که با سری بعد ما بازی کنیم اومد با این چون ویلی ها زد این 25 سنتی ما رفت تو آشباز کنیم من بیخشو بگیرم علی بفتیم بریم بیرون تو اصابانی هستی برون اومدیم بیرون علی سیگار میشی یه سیگار روشن کرد گفتم علی این فندگی دارم هم بده این ردباییرون یه ساختمون بود چوبی بعد پشتش دو تا کبسول گاز بزرگ از توی این زیر این چوبه یه شیلنگ گاز رفت تو در مصر آشباز کنه من فندگی علی روی گردم گفتم تو این سیگاری سیگار دارم سرده میخواه میخواه چوب رفتم گرفتم زیر این شیلنگه یه آتیش مثل این چیز نونوایی سنگکی شوله رفت گفتم علی داریم آمدیم اوتوبانو دویدیم یکه آمریکایی که اونجا بوخ نمیزدن رفتم برای اوتوبان دیدیم تا آتشتشانی اومد اینا با چوبه بیلیار بیرون فایر فایر آقا تمام زاختم اون خاکستر شد گفتم علی به کسی نگی یا گفتش اومد اومدیم به ایست و خلاصه دوشنبه صبح اینا پرچم رو اغوردن یه دوشنبه اون بالاست هماتاقی ما هم سه روز طول کشم نه اومد این دوشنبه ایکی فرستده اونجا خلاصه این دازدان گذشت و آقا ما رو فرستدن بورد فهمیدن ولی دمایی چی نگفتن محلیه ما رو عوض کردن با یه سیاه بوشته ما رفتیم اوورال گرهیت فالس بزنم بری من هم خودم دارم میرم یه موتوره بخنم برم مثلا بیگه خلوانی بسته برای بریم که ما اومدیم خونه با اومدیم تو بیس رفتن باشکه افصلان بیدم وین کوماندر داره سیون ایلیون بازی میکنه دوته تاس میذارن توی این یارود لیوانه میریزن ما هم یه بیس دولار داشتیم به هم پول و خوردار با جنگ رو آمدیم باقا ما های بردیم بردیم 800 دولار مال وین کوماندر رو ما بردیم بودش دست کرد جیبش چک گفتم نو کش این یارود بارتندره اون که تو بار بود یه دونه این لیوانه های آب جل پره سکه کیف کش بود او با رو گوشت ما ریختیم ایله برد آقا تاسه ها رو بردارش سود کرد کم چیش دست کرد این چقدر شانس داره ما هم این سکه ها رو برده اونجا ایرانی ها داشتن یه گوگلگر نگاه میکردن خانمه داشت میرخسیم برخیم سرمون رقباسه اینا جمع کردن صبح رفتم میشه بین کوماندر گفتم سر گفت چیه گفتم دو ساعت ترسیه هفت با سر یو ایس ایر فورس چقدر میشه پولش گفت نه برسید با سی چیه هفت گفت 350 هفتصد دولار هفتصد گفتم این 800 دولار از خودش برده بودن میدونست ما روزی 8 دولار میگریم 800 دولار یا می ماله 100 روز 3 ماه گفتم این رو بهت میدم با خودت یه راید میپرین بقیه هش هم تیم از دوشت من رایدان I wish we have one air cadets like you in the United States of Air

00:41:59--->00:42:04
spkr_04: آمدا خوب شمی رو بChris .

00:42:10--->00:42:32
spkr_03: آقای ازب ما تو رو خدای چقدر شما ما شالله یعنی با این کار هم دهن اونو بستی رشبه هم که ندادی یه حالی باشی یه حالی باشی اینجیری باشی میخواست لجبازی کنه با حال وگرنه منظوری نیدی نداشته

00:42:32--->00:46:02
spkr_01: داشته داشته این ها رفتند آقا ما هم شب رفتیم خونه دوتا از این سرکوشت ها بیرون هم به من گفت ساعت 7 صبح دفتر بیش کماندر جناب آزاد دانیا معاونه 7 رابط تو امریکا هلمان سعیسی هم بود آقا این ها با من میشه صحبت گفت با چیپ هم بگم با این سیاه پریدم سیاه گفت اوکی اینجری رفت ما هم رفتیم شرکونه این سرکوشت ها رفیق همونو اونجاش تا صبح خوردیم نزدیکه صبح من خوابم باید یه ها شب روکم جام هفتونی من یه فولکس داشت فولکس داره گرفتم اومدم بیس لباس عوض کردم رفتم هشت سب دیدم آزادگانیان اونجا نشسته اخماش تو همون یه تراموشیم ارکده دروی ایمی ریپوردینگ از او اردر گفتن بلشت سید دان نشست ما نشستیم این کماندره چار پنجتا سوالهای تسیفت رو پرسید ما جواب داریم سیستم ها گفت بفرمان آزادگانیان ها کن مرد استامی اخوه این چه بزشه تو چرا تو درست که خوبه تو چرخه گفتم اینجری شده دیگه قسمت شاید نمیخواد ما سرنوش نمیخواد ما چیز بشیم بریم چی خلاصه بعد اومدیم میران رو رفتیم دوله ناببی پیتریف رو دیدیم تو نیوی امریکا با اونمون برنامه آقا این لایف جاکتاری که ما داده بودن تو خلیج نکسیم ما رو انداختن اومدیم اینا رو آبیزون کردیم تو اون قسمت چیز من این اسم و کم فیومارو در غولیم از تو لایف جاکتار خوب رسفاده نکرده بودیم بعضایش فورساف جولایی بود فورساف جولای رفتیم تو شر آتیشبازی بود منو با مصطفی اشتراقی رفتم اونجا من یه دونه فورد فالکان دودر داشتم رفتیم ایدا که آتشبازشون تموم شد آقا ما رفتیم این چیزها رو این بریشون می کشیدیم دود میکرد این بریشونم آتیش می داختیم رو هوا یه دونهش می افته جنوب پای این فرمانده پایگا فنس اگلان با خانومش می ده ور می داره نگاه می کنیم این ها نرشت یو ایس نیوی پراپردی اومدن زراغ ما بابا چه ترکونه اومد نیره یو فرام گفتم بیار فرام سعودی عربی ها این ها رو از کجا رو بودیم این ها رو ما گفتیم از تو تکزاز خریدیم از یو ایس نیوی آرمی نیوی مثل گمرو کسش لباس ارتشی می پروشند یه جایی بود اونجا به نام آرمی نیوی

00:46:03--->00:46:07
spkr_04: باいつی همون خارن brاست ویدیو من خارن که

00:46:07--->00:46:20
spkr_01: اونه که یه تیزه هست

00:46:19--->00:47:06
spkr_03: دمتون جم خدا واقعا لذت بردیم خیلی عالی هستیم حقا که واقعا یعنی یک بچه تهرون اصیل یه لوتی یعنی چه میدونم من زبونم قاسره تعریف کردم برای شما و خیلی لذت بردیم من خیلی دوستارم از نزده زیارتتون میکنم میام خدمت دست بوسی یه دعا برای ما بفرمید یه دعا برای ما برای این خبلا برای این های که هم رزمای خودتون در بستر بیماری هستن خیلی هاشون یه دعا بفرمایید مورد بیمهری قرار گرفتن

00:47:08--->00:52:06
spkr_01: از خداوند بزرگ خواهانیم آرزومندیم که کسانی که از این دار دنیا رفتند رویشون شاد شعهده مخصوصا در این شب جمعه کسانی که بیمارند در هر جا هر جای دنیا خداوند شفا بده مخصوصا این کورونا رو از مملکت ما دور کنه و کسانی که بدهی دارند خداوند قرضشون رو ادا کنه آجت دارند آجتشون روا کنه جمعهان برند سر کار و این بزرگتر هم یه مقداری به فکر مملکت و ملت و این وضع آبرومندانه باشند دکنند خانواده خودشونند و برحال ما این مملکت ما لیه 80 ملون نفره حتی اقل این 80 ملون نفر هم همه زحمت کشند همه آبرو دارند همه شون کسانی هستن که اصلا الان ما میبینیم خودمون اکثر من اون برادرم که ارباس 320 معلمه تمام این ثبانه ارباس رو شما گوش کنید خلابانه چیم بوده ایشون این دفعه آخر که رفتن یه پرواز کردن یکی از سرممان این همیشه باید یه گوشفن میکشت سرممان داره بهش میگه که کابیتان چرا گوشفن میکشی؟ ما میکشیم بوده هم پایینه شر تقسی میکرم گفت چکا کنم؟ یه نفره تو کرش همسایه ماست اصباباشو سابکونه ریخته میرون بریم یه سرمجا بگه پیکاب بگه کرش میره بیر اونجا اصبابا یارو رو میگه همه رو میریزم تو خونه کرایه یک سالشو میده کرایه یک سال اون بابا رو میده بعدم دشه رو میگه این شماره کارت منه شماره کارتشم میگیره باست بچه هاش دباس مدفیسه هرچی میخواستن کار من بود بازشم بد نبود ولی به هر حال نیاز من اینه که این کارها روی که آدم بکنه از این دست که بدی از اون دست میگیری حییه علا خیلی لمن عمل خیلی انجام بدن سعی کنم دل کسی رو نرنجونن نهربون باشن در حال خیلی چیزی ها توی این مملکت ما دیدیم که موندیم ما الان توی این مملکت موندیم بزنیم بریم خیلی به مون بهشته باسه ما اونجا به قولی بعضی هم ولی موندیم اینجا که اینجا رو بهشتش بکنیم اینجا بهشت میشه با این قناعه و زخائر و معادن و سروتی که خدا به ما داده چار فصل هوا چهار بحاره چا بحار خدا وکیلی من رفتم اونجا چند سال پیش یک سری از بچه های نجات غریر حلال احمر زابول زاهدان چا بحار و یه جا دیگه اینا حلال احمر ها رو من دریای امام بردم غبوسی آموزش دادم رایگان رایگان یعنی من فقط پول گباینامر از اینها یرفتم چون حلال احمر بودن ناجی بودن گختر بسرم بودن آقا ما اونجا بیماریه چیز گرفتیم شبیه که بخواستیم فرداش بیام این آقا ما رو بردم بازار که خرید کنیم من حالم بد بود خلاصه اومدیم با همین فکرسط ایرانه رو اومدیم فروقرو هم خلوانش بود گفت بگفت همون آسر بیاد تو کنیم آف فکرسط دیگه کابل نشید من اینجا هستم راحت هم تهکاف کرد گوشای من باز شد خوب شد اونجا دکتر نرفتیم اومدم تهرانی سیده من یه رو ترشیه اندو این چیز بیزا هر آده من رقیم تو خونه من رفتم رو تق از فرودگاه که اومدم تلفون زنگ زد خانومم دید من دارم هزیون میگم این بقل خونه منم پیمین پارک هنالستان یه بیناسی سوله بورامو زنگ زد اوجانس اومدن آقا من منرجید گرفته بودیم آقا سریع سریع اینا گفتن آقا اینا اگر ماشین دارید ما نبریم ما باید ببریم بیمارستان های دولتی ببری اینا بقیه تولا آقا برادر ایال و یکی از شایدان اومدن ما رو بردن بقیه تولا و خلاصه اونجا بردن و بستری نمیکردن خلاصه از این برونور کابیتان میزایی زد یه سری بچه های اطلاعات که شایدان بودن اونجا مال سپاس دیگه خلاصه ما رو بردن بستری کردن آقا 18 روز ما اونجا بستری بودیم یعنی 16 روز اصلا نخوابیدم خانومم اومده بود اول که اتاق مالده بودن یه چیز خانومم اونجا او پیش من بچه ها رو گشتنان این ونابرا چون منهجید اصلا دکتره به اون داداشم گوه ما پنج روزی پنج تا پنسلین تو سرون به این میزنیم آنتیبیوتیک هر کنومش یه شهر رو جواب بده بدنش قدی بوده مونده آنجا بودم اومدیم و خدا رو شکل ببین اینا همه دعاهای خیره یعنی بیمه این بیمه یعنی من شاید 20 تره دیرتر نوستن اصلا پلج میشدم اصلا به نجید میدونی یه بیماری خیلی خطرناکی هستش حتی خانومم هم اومده تو اتاق پیش ما

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

تیمسار جلال آرام -چرا خلبان های اخیر شهید شدند-؟ بررسی صندلی های ایجکت هواپیما و سوانح اخیر اف 5

مرجع حمله به اچ 3 - با حضور بیش از ده تن از دلاوران حاضر در عملیات - قسمت اول - تیمسار ایزدستا

سری مصاحبه های ناگفته های جنگ تیمسار علیرضا نمکی (قسمت "اول" از شب " دوم")