خلبان 🦅کاظم عباس نژادی🦅(بخش اول)


00:00:00--->00:01:35
spkr_02: دقیقاً 48 فروند بود و تاریخ 29 فروردین 74 پس منو ببخشید چون به اصلاح نزدیک پنجا نفر بودن و من لیست رو دارم یعنی لیست رجایی رو که رفتم اونایی که خودم شرکت کردم دارم به ویژه دو روز بعد از قدنامه که سال 67 شد سی یک شهریورد جناب استاد بزرگم دوست عزیزم ایراج امامی لیدر دو تا بیست هفته بودیم که ال دو تا بیست هفته چقدر میشدش؟ ایشون لیدر جلو جلو بودن و من سابلید بیست هفته پشتاری بودم این مربوط میشه به سی یک شهریورد شه سهف بعد از قدنامه است چند سال گذشت و شد سال 74 بیستانوی فرودین پس جنابالی باید تو اون 48 فروندی بوده که باکسیت من یعنی اگر ایشون نبود من نمیتونستم این کار بکنم به نابع آرامد نبود به نام اقنامیان بیدر مرد پس تو اون دست شما بودید من باید برم تو اون لیستم نگاه کنم که اگر فهمود میدونستم آورده بودم و اصلا اسلامی شدید برای تو میخوندم به اصلا من خیلی خوشبقت هم که امیدوارم که در اون پرواز ازیاد نشده باشید چون من فقط تراتر رو کنترول میکردم و استیک دیگه همه چیزا با اقنامیان بوده چیزا با اقنامیان بوده چیزا با اقنامیان بوده چیزا با اقنامیان بوده

00:01:29--->00:01:44
spkr_00: فقط تراتل رو کنترول میکردم و استیک دیگه همه چیزا با اغنامی ها بود شما همیش آلی هست بفرمید یه بیوگرافی هست

00:01:44--->00:03:05
spkr_02: بیوگرافی، بیوگرافی شیراز دنیا آماده هم سال ۴۶، سال ۲۷ یعنی سال ۴۷ میلادی، ۲۶ شمسی، شیراز محله درب شیخ، محل نصیر الموج، محله اسحاق بک سال ۴۶، در سن ۲۰ سالگی، حالا به من میگی، چرا ۲۰ سالگی رفتم خلبانی؟ چون من دو سال مردود شدم، یکی کلاس هفته هم دبیرستان مردود شدم، دلیل خاص خود شداشت و خاصشم این بود که من انگلیسی بلد نبودم، و به خاطر اینکه انگلیس بلد نبودم مجموع شدم دو سال پیاپی، بخونم تا به انگلیسی یاد بگیرم، و بابام برام معلوم سرخونه یا توتر گرفت و به این ترتیب من تنستم، حاسکونم و دو سال دیر تر دیپلوم گرفتم، به خاطر مردود شدن در ابتدای دبیرستانم بود، به خاطر زفت در زبان انگلیسی ولی به اصلا انگلیس فارسی، الان دیگه برای من زیاد فرق نمی کن، برای موقع خیلی فرق میکنه، خود اما رحمد کن پدرم رو که برایم توتر گرفت پیش بریرست

00:03:09--->00:03:19
spkr_00: موسیقی

00:03:19--->00:03:30
spkr_02: You are coming in an ad. یعنی کت کت کت میشنمم سیزتون رو. من نمیدونم. آه اله سیزا خوبی. جلوتر که اومدی سیزتون بہتر شد. تشوی جلوتر.

00:03:30--->00:03:36
spkr_00: موسیقی باید موسیقی باید

00:03:39--->00:23:07
spkr_02: تصویر شما را خیلی خوب دارم ولی هندفریم استادای من که خوب هستش، من مشکل هندفریم ها در دستم نیستش، نه خوب داریم شما خود داریم در مورد بیوگرافیک که من داشتم صحبت میکردم، سال 46 درستم نیرهوایی خمدوره ها ما اگر به خود چند نفرشون بگم اینکه همین خدا رحمت کنه شهید بیجن حاجی بودش خب کسایی که یادم ازش شمس بگی بود، علی شمس بگی بود، یزدانشناس بود، حسین یزدانشناس بود، سرلک بود زل فغاری بود، فریدون زل فغاری بود و به هر صورت من برای ورود به دانشگده دو مرتبه دوچار مشکل شدم یعنی در حقیقت در معاینات خلبانی دو بار مردود شدم یعنی یکیش در رابطه با امتحان خوش بود اونم به این دلیل که آقای گروبانی بود که باید خلبان جانبا هم شدن اینشون اسمش انور یا انوار بود ما رو بودودن آتروپین رخته بودن که چشم رو به من نمی دیدم و امتحان حوش قبول شدم و بالاخره اینجا بد نیست که یادیم بکنم از محمود اسکندری که هم دوره من بود به این دلیل که هم من صده من میاد دیگه درسته هم من و هم محمود اسکندری و هم یک دانشجوی دیگه بود به نام محمد علی خدیفو که بدنشون هلیکپتر شدن ما سنافر من به دلیل این که چشمم آتروپین رخدودن امتحان حوش رد شده بودم و محمود اسکندری به هر دلیل دیگه و خدیفو ما سنافر دوباره امتحان حوش دادیم و قبول شدیم دوره اون مقدماتی من و محمود اسکندری و محمد علی خدیفو ارزم به حضور شما با آموزشگاه افسری نه در دانشگاه افسری خلبانی در آموزشگاه افسری خود شما میدهد آموزشگاه با دانشگاه بر بکنه آموزشگاه جایی هستش که ست و سه میشن آخرش ما اون چیزای مقدماتی رو در آموزشگاه افسری دیدیم و یه عرشدی هم داشتیم به نام طیبی فکر کنم محمد طیبی بود که بعدا آموز خلبانی و ایشون خیلی ما رو عذیت کرد یه دولتشاهی دیگه بودش که اسمش دولتشاهی بود خیلی ما رو عذیت کرد از صورت روزگاه گذاشته ما با فنی ها سردوشی گرفتیم حدود مای و دو ماهانیم توکشی سردوشی گرفتیم من و محمود اسکندر خدیفو رفتیم دانشگاه خلبانی پیش کسانی که یک ماه قبل از ما دوره رو شروع کرده بودن کلاس زبان و بقیه قضایی که انگلیسی من هیچ مجکلی نداشتم برای یه بیک تستازی حرفا خیلی زود کلاس زبان تموم کردم و رفتم قل موقعی از ابتدای سال چهل و نو از ابتدای سال چهل و نو رفتم به پرواز استاد من در قل موقعی استاد کاوسی بود با شخصی به نام مهدی پاک بنیان که ایشون هم باید رفت ترافیر باز همدوره بودن بعد از هفت ساعت و بیس دریقه سلو شدم با پایپرس تسنام پریدم با ناصر زلالی هر دواقمار پریدم ولی برای سلویت روی پایپرس سلو شدم و بلا فاصله همراه علی اقبالی عرضان به حضور شما محمد افشار نو نفر بودیم کلن رفتیم مرزاد مستشاری جمشید عرق اینای که یادم هستش نو نفر بودیم کلن بحمن قدسی رفتیم شهری برمای چهل و هفت امریکا چند ماهی پایگای ویب بودیم اون چیز که روتین هسته همه انجام میدنم باز اونجا من خیلی زود امتحان بیک تس دادم هیچ تخییر در کارم نبوده رفتم پایگای ویب و در پایگای ویب دوری دیدم و از هیجده بحمن 48 با موافقیت همراه با مسعود مصطوفی و مهزاد مستشاری و بهروز سلیمانی گرجوه شدن و امادم ایران رو مستقیم رفتم از ابتدای سال 49 پایگای دستود معلم خلبانم ستفانیکوم عبدالله فرادی من رو سلو کرد اولین پرواز که با افبنج کرد همراه فرمانده گردان هم بیجن انوار بود و بعد از شش ماه که اون دوره سی سی تی اس و تی کردیم رفتیم قایگاه شاهروخی نوژه و بارد گردان سی و سی شش شکل شدیم همراه با جلیل مصفمی رزا شفقی ارزان بحضور شما جواد ورتوان دیگه جواد ورتوان دیگه جبیل مصفمی جواد ورتوان و مرزاد مستشاری خلاسه دوتم اون گردان دوتم اون گردان دوتم اون گردان این گردان این گردان اناسل زلالی و گردان عبادی و من هم دون گردان ابال ملوچ یک چیز به حدود دوتم این گردان دوتم اون گردان دوتم اون گردان این گردان اناسل زلالی و گردان عبادی و من هم دون گردان ابال ملوچ یک چیز به حدود دو سال در پایگاه شاهروخی بودیم اونجا لیدر سه شدم و سال پنجاییت بودش که افورا آمدن به خاطر حجم نیراوایی که در حال این کریز بود و من انتخاب کردم که برم به اوشهر چون به حساب بایده میرفتن تحریز میرفتن به اوشهر وارد گردان شستو یک یا شستو دو شکارش دام که فرمانده گردانمون یک اسفحانی خیلی خوبی بودش اما خیلی جدی به نام عبدالله منصوری هم گردان بودیم با سمده از کریم از هم بزرگی از دو ساله دیگه ناصر ادراکی خوشبین محمد حقشناس و خیلی های دیگه که چند سالی حدود پنج سالی من بوشه بودم و تمام بسطلاح ساختگی من در بوشهر اتفاق افتاد که هم لیدر شپی بالتر گرفتم محنم خلبان شدم ازدواج کردم دوره عیبیک رفتم و یک از استثناعاتی که در بوشهر اتفاق افتاد برای من و دو نفر دیگه که جفتشون دیگه توی دنیا نیست در خدا رحمتشون کنه فریدون عرباب و شهاب سلطانی برای اولین بار دوره نایتگانری رو هم دیدیم که تعداد کمی نایتگانری بعد از ما دیدن و به اصلا از رویلادهای دیگه که در بوشهر برای من اتفاق افتاد همین که ارز کدن هایلایتش دوره عیبیک بود که اولین دوره عیبیک من بودم و فیروز احمریپور از دستفول اسماهیل ناسیپور از دستفول ستفولی کم که بعدا سربا شد محمد دانشپور از تبلیز و من هم از بوشهر و کریتریاش یا ریکوارمنتشم این بود که ست امریکایی که اسم ایکشون یا آدم ست مالس بود اسمش کفتن ست مالس با یه مهجه و یک کلونل یوتنل کلونل اومدن با یک کدیگوری خلابان هایی پرواز کردن که که اولا دستفولیه کمتر نباشد سربان بیشتر نباشد معلم خلابان باشد درقل چیزار پرواز داشت کن و لیدرشتر باشد با این کدیگوری ها پرواز کردن و از بوشهر من از تبلیز محمد دانشپور و اون احمریپور و ناسیپور خدا بیا مرس و رفتیم اولین دوره اویک یا اویپین انسترکتر کورس که در نیروی دریایی بهش میگن تابگام یک چیز حدود شش ماه یا کمتر پونجا دوره رو دیدیم که صبح ها میره افتیم قبل از این که هوا روشن بشه پایگای ویلیامزر فورسپیس تا شب صبحش رو تو ام تایم پرواز میکردیم از راش و یا بعد از راش هم اکادمیک میددیم و امادیم ایران و وقتی که برگشتیم ایران باز برگشتیم پایگای بوشهر و اونجا بودیم یعنی سال پنجا و چار رفتیم سال پنجا و پنجا و شش خورداد پنجا و شش خب من یکی از رویدادهای دیگه که در بوشه برام اتواق افتاد معلم خلبان هم شدم در درجه استطانیکومی همراه با فرماند گردان جدید هم در این دیگه عبدالله منصوری رفته بود شخصی به نام حسن جلالش دو بود فرماند گردان ما که ایشون همین معلم خلبان نبودن من و ایشون رفتیم دوره رو در همون بوشه همراه شحاب سلطانی و فریدون عربا و علی گیلانی اینا رو ما رو آموزش دادن و برای چکات رفتیم به پایگاه دستو که پایگاه مادر بود و من توسط استاد بزرگ خودم علی دینالی چک شدم و اتفاقا روزی که چک معلم خلبانی ما بود در دست بود باند چهارده چپ و طبیعتاً سیدو راست اندر کانسراکشن یا اسفالت یا روکش بود بسته بود و در باند چهارده راست و دیگه خود شما میدونید چک معلم خلبانی چک ساده نیستش و اونم از باند چهارده راست که خودی کتا تر است رای دفتی تکاف سینگل انجین بعد از شدم برو توی اریا پروفایل ها را انجام بده و ایشون آخر شب که نوفل بلندگ و درکشل بلندگ هست و یک اکسللنت هم با دست ایشون گرفتیم و شدیم خلبان سی سی تی از اما برگشتیم دسکور برگشتیم گوشه تا سال پنجه های شش که خوداد ما برگشتم به همون گردان که خودم توش آموزش دیده بودن و شدن محلم خلبان سی سی تی از که فهمده گردان ما اینجا کی بود؟ استاد بزرگ سرور بزرگ اسپایل حسینی و همون روزهای اول که ما ده بودیم رفت بودیم پایگای سی سی تی از یعنی گردان سی سی تی از یادم ازش که یه خاطر باید براتون بگم که خالی از لطف نیست یه روز توی بوفل شسته بودم اسمایل لسانی فرماده گردان سعگرد اومد توی بوفل گا عباس نجات بیجم من بلشتم رفتم بله قربان گفتش که بری دستور ایشون بود که بری ایشون قدم زنون رفتم به سمت اتاقار برگشتیم نگو که ایشون رفت دو تا شما را افمای و من بی خبر و بدون اطلاع و شما میدون چون خلابانی کسی که میخواد برپاواز براخره لیدرش باید یه بریفینگی باکنیم چون آقا مستران میرین روی فرکاز روشن میکنیم اینجور از افراها اینجور امرجنسی می کنیم و بابا بابا بابا بابا بابا و من گفت بریم رفت به سمت اتاق چطر و هارنس و کلا ما هم دیدیم این هارنس کلا رو به ازشون من هم به ازشون رفتیم تا اواقی ما اشاره کرد بارو سوا شد دو تا افمای و تور رمپ دسور رو رو گردان پار بود ما هم رفتیم سوا رفت ما شدیم و هیچ حرفی نزد بود وقت یک چکین کرد الان نمیم کار سعنمون چی بود مثلا فضل فهمد بلک جک بلک جک چکین تو لد کنیم رفتیم و ما هم تاکسی کردیم پایسترشو و بله من نمیدرستم که اشون اصلا کجا داری میلومی خواد چکار بکنیم رفت و با هم ویستا علامت راناب ما هم راناب رو شروع کردیم اصلا با هم رفتیم تاکسی کردیم و بازم من نمیدرستم که چه کار میخواد بکنیم که درد تو بالش ویستم رفتیم تو منطقه کارون تو منطقه کارون اینجا بود که گفتش که برو پرچ راست من هم تو بال راست بودم رفتم تو پرچ خودم دیم پرچ یعنی پنیز واقع دویز واقع بالی تا خوزشن گرفتیم بازم نمیدرستم جریان چیزی از دید دو اتک کنم حالا ما از ایویل پارسل برگشتیم سال قبلش برای خودمونم مثلا یک مقداری تاکتیک یاد گرفتم از این حرفا رو نگیدیم رفتم اینگه چیزیم به هم دیگه یک چیز رو شد یک دقیر دقیر بعد شروع کردیم به هم دیگه پیچیدن و فلان از ای افا با من هم یک جورای احساس شهر میکردم استاد من معلم من کسی که معلمم بوده قبلا چند سال پیش الان هم معلمم هستش و هم دیگه بودنم هستش میشه شما بکنم بکنم هستش و من خیلی حقیقتش نمیخواستم باشه بپیکم و به همثورت فاکستور رو گرفت وقتی فاکستور رو گرفت به من برکارد فاکستور رو گرفت بعدش در واعت دفتش که برای پرچه اون طرف باز من لفتم پرچه چپ رولنگگین کنم رولنگگین کردم و این درفعه به برکرده و سای کردم که واقعا بگیرممش و آخرش افتدم تو لوف بریم شما میدونی لوف بری چی هستش من شروع کردم دایفی ادر و خود شما بهتر میدونید. لوفبری کسی بازنده هست که سر رو بده پایین. سر دادن پایین یعنی هم آنها و اون یکی هم برگشن. من دیگه تو استاد بودم و دیگه به برگل افته دادم. لوفبری بدترین شراحطی هست که یک خلبان در داک فاید میتونه دوچاری فشید. یک اینه که خیلی خیلی آزارده هست و یکی هم سیزر هست. این دوتا بدترین حالت لوفبری هست و هر دوش هم تو حالت مخصوصی زیزر تو استار میافتیم. ولی لوفبری من افتدم تو استار. و تو استار که افتدم هیچ چاره نداشته و ریکار آلتیتیوت هم پورتر ازار بود. و ما لوفبری هم که میدونیم برای این که ادامه میدونیم مجبوری یک مقدار سکریفایز بکنیم آلتیتیوت رو. قدود بیس هزار خب من دیگه سر رو دادم پایین. افتاد پاشت سر من رو. از درست که با از اینکه من رو درست که درست که درست که های میدونیم با آمده فاکستور یا فاکستور یا فاکستوری گرفت. بازم هیچ چی نگفته شده. از اینکه بود خود شده. شروع کرد کمپلیت. رب بستم پایگاه و. و اومد نشست و من هم نشست. هیچ حرفی من نزد. هیچ حرفی من نزد. دمشگرد. نشون داد که استاد استاده استش. من از این که هر دو مرحله روم فاکس رو گرفت شد اصل ناراض نیستم و درستی بود برای من که هر چقدر که بدانی نمیدانی و هیچ خلابانی نیستش در لنیا بگی من همین چیلی میدونم و هیچ آگاهی نیستش چون اگر یک کسی بگی من آگاه هستم دلیل نادانش هستش چه در خلابانی چه در هر دانشی هیچ وقت هیچ وقت هیچ کس نباید بگی من میدانم و من الانم دارم خدمتی جماعی ارزم کنم با توجه که نزدیک چار هزار ساعت ترواز دارم که اکثرش یک لوح چیزم موقع بازشستی از ستان نیرمان دادن گرچه سیسته ساعت کم نویشته شده ولی سیزار شیستد و شهست ساعت پرواز بدون سانه افپنج رو من تهی کردم و اگر میگم که یه سیسته ساعت توش کم نویشته بودن پچه آبی رو که داشتم پچه قیمزم که داشتم پچه به نفشم برای سیزار ساعت میتونستم بزنم که هیچ وقت نزدم و اگر به چار هزار ساعت برسته شنیدم در دنیا یه نفر خلابانی افپنج پچه سیارنگ رو که حرامت چار هزار ساعت باشه و اینکه داشت رو زده مال فکر کنم فلیپین بوده یک کم دیگه ادامه دام فکر بکنم که پیبل یا الگیبل پچه سیاه هم میشتم چون کسی پچه سیاه بزن یعنی باید مورده باشه چرا این خودی زنده است و اصلا یه شورت شورت بیوگرافی بود بیش از این وقت جناباری نمیگیرم میخوام وقت بیشتر بدم به علاقمندان این لایف اینکه اگر سآلی دارن در حدی که من بتونم پاسخ دو باشم که اگر پاسخ دو باشم اینجا اضاف کنم که اگر کسی سآلی در رابطه با ایران سایت ها چون من بعد از سی سال به ریکوست خودم در زمان بزرگوار تیمسار حبیب و اقای من بازکست شدم رفتم گاید شدم راه نما شدم تو لیدر شدم و الان 22 سال هستش که من رانما هستم و اگر خدای نکرده حمله به خود ستای نشه از اونجای که خلبان ها هر جو که میرن باید نشون بدن که پایلوت کندوید بتر در این مدت 22 سال اگر میگم خدای نکرده حمله به خود ستای نشه فقط میخوام ایبیلیتی خلبان ها رو بگم نکرده بگم خلبان ها بهتر از دیگران هستن ولی خلبان ها از یه چهاتی به اسراد یک فرقهایی دارن چون توانستن بین چند هزا نفر یکی شد یا بین چند سد نفر یکی شد بشه خلبان و از بین ده ها نفر که میرن خلبانی تعداد کم میرن شکاری و از تعداد که میرن شکاری تعداد کمشون بالاخره زنده میمونن و این دلیل نیستش که اونهایی که زنده نموندن ان برتو بدایم بایدان مو؛ر از باتشمه مناند پیلات بار کتا there ۔ ، ت liberty سوال ماT سا دیتی Pharaoh این هçu‌ام بارات هست هامونه شباب خوب راسها بژا ممن دموار provides writing

00:23:12--->00:23:26
spkr_01: موسیقی

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

تیمسار جلال آرام -چرا خلبان های اخیر شهید شدند-؟ بررسی صندلی های ایجکت هواپیما و سوانح اخیر اف 5

مرجع حمله به اچ 3 - با حضور بیش از ده تن از دلاوران حاضر در عملیات - قسمت اول - تیمسار ایزدستا

سری مصاحبه های ناگفته های جنگ تیمسار علیرضا نمکی (قسمت "اول" از شب " دوم")