امیر سرتیپ خلبان نظری


00:00:00--->00:00:38
spkr_00: درود بر مرد بزرگ تیمسار سرفراست چند های جدی هم به شما سلام میکنن تیمسار برادر شهید جدی متقابلا سلام از میکنم قربونتون برم ما شالله به این چهره زیبا دوست داشتنی ماشالله خوشتی برنامه ما شما یه بیوگرافی از خودتون بفرمایی سال وروس سنتون اگه دوست داشتید و سال خروجتون بعد از خروج اگر کاری انجام دادید به فهمه ایتا بعد خدمتون باشیم تیمسار کش درود بر شما

00:00:39--->00:00:56
spkr_02: خواهشم با عرض عدد و سلام خدمت شما و تمامی کسانی که دارن زحمت می کشند به خصوص تنابیه تیمسار مازندرانی، تیمسار ابو طالبی، تیمسار هیدریان و شما عزیز که به نظر من رایت من رایت جاویی که شما داریم محاویت سنرمیم

00:00:54--->00:01:00
spkr_01: رای جاوی کشم باید سنه بایدون بهم سر بایدون بهم ارادت بودم سلامت بشید سر

00:01:01--->00:03:44
spkr_02: خواهشون، ارز کنم که من سرطی دوم خلابان حسین نظری هستم خلابان فانتوم برودی هم تقریباً اواخر سال 1349 و به نیروهوائی بودیم و دقیقاً اسفند 1379 بازنشست شدم ای چند ارز کنم که سال 1356 یه سال قبل انقلاب منتقل پایگای بوشیر شدم و تقریباً انقلاب و جنگ شروع جنگ تو بوشیر جهاز خلابانان بوشیر هستم ارز کنم که خدمتم به این شکل که عواسط سال 16 منتقل به مهراباد شدم و به عنوان افسر عملیات دوازه شکاری مهراباد و ارز کنم که تقریباً از سال 1661 منتقل همه دان شدم و مجددن 1363 تا 14 مدت چند سال به عنوان فرمان گردان 62 شکاری بوشیر مجددن بگشتم بوشیر ایچا و از سال تقریباً 65 دوباره مجددن از بوشیر آمدن مهراباد مواین عملیات تیپ شکاری مهراباد شدم و بعد دوباره منتقل بندراباس سال آخر جنگ شدم و بعد از بندراباس مجددن منتقل تهران شدم و شدم فرمانده تیپ شکاری مهراباد و افش سال آخر خدمتم و فرمانده تیپ شکاری بودم در جوار جناب دادپی اون دادپی جناب اسطلاب باهری روحش شاد و جناب ابو طالبی که از بزرگان و در خدمتشون چند سال فرمانده تیپ بودم ایک از افتخاراتی که در جوار جناب ابو طالبی هم داشتن و قبلش به مدت 7-18 سال اونجا به صلاح مسئول رژه هوایی به صلاح سپروائزر و فرمانده رژه هوایی بودن و آخرین رژه هوایی روز عبته شد که سال 70 دنه بود در از کرج به مدن آزادی و انتهای تهرانو با عزتون بنده به که مطمئن

00:03:50--->00:03:55
spkr_00: او سال هفته دو نمیفهمیم بخ بخ بخ بخ بخ بخ

00:03:56--->00:05:29
spkr_02: ارز کنم که من یه موضوعی بود که دیدم توی صحبتها بیاد بد نیست ببینید یه سری از خلاوان ها توی جنگ تحمیلی خیلی دلاوری ها کردن و این بچه ها اکثرشون شاید صد درصد این ها آموزش خلاوانی رو در افر رو من فقط ارز میکنم در گردان یازده شکاری دیدن یه سری اصاکیتی که من فکر میکنم اینا واقعا خلاوانان آس با دانش و شاید اینا در سطح جهانی مطرف باشن اینا آموزش دادن بد نیست که من اصامی اینا رو هم کهیم ببینید من در اجوشون صلاحظ میکنم فقط اصامیشون ببینید جناب پورسوا جناب ایزستا جناب پورگان جناب سمدی جناب ندیمی جناب داتپی ایشون اول تو گردان آموزشی محلم ما بودن جناب حیدرزاده جناب شیرویم جناب زرابی ایشون هم همه محامدیم با ایشون توی گردان آموزشی بود جناب فریدونی ماشا جناب دشپسند جناب قهستانی و جناب صدیق این عزیزا معلم خلابانه گردان چه بزرگانی اینا همه

00:05:27--->00:05:32
spkr_00: چه بزرگانی اینا هر کدوم شما یک کشور بسند. ما شدهان.

00:05:33--->00:05:52
spkr_02: ببین این ها به نظر من توی این جنگ سهیم هم و چرا به خاطر این که آموزش های عالی که به خلقان های جوان دادن و این جوان ها از آموزش اونا بود که این دل آوری ها رو تو سحن جنگ انجام دادن که این هر کدومشون اگر رفته خدا رو متش بود

00:05:51--->00:05:57
spkr_00: توی الان لایف هستن تیمساز ستیغ فرمانده از پر نیرون

00:05:56--->00:19:39
spkr_02: درستان انشالله سلامت باشن یکی از بهتری معلم ها بود و زمان جنگ هم ما در خدمتشو تو بوشه ارز کنم که من فکر میکنم چون تمام هشت سال و به صورت خلالان عملیتی بودم این اوضاع جنگ و توی بوشه که ما بودیم از دید اون موقعی که من اونجا بودم خدمتون رو ارز میکنم ببینین الاز این که جنگ شروع بشه وضعیت آماده باشو آمادیگی صد در صد نبون یعنی به این شکل نیرو زمینی به دلائلی که خیلی اعزان بشاره کردن فرماندانشو وعیشته بودن تقریبا نظمشو به هم زده بودن و یه نیروی بسطلاح منظم آماده باش و طوری باشه که بتونه کاملا وارد جنگ بشه نبون بلیم غیر عملیاتی دریایی هم وضعیت مشابه داشه وضعیت آماده باش خوبی نداشت به اون شکل رزی نبودن به خصوص که یادمه بعد از انقلاب فرمانده نیرو دریایی مثلا دریادار افزلی همون نقاکه نیشونو به دلائلی برداشتن واده من ادامم شد خیلی اثری روی نیروهاش بذاشته بود چون ما بچه دریایی رو گوشه ندیدیم اصلا یه شرحیط خوبی نداشتن این هم دریایی از کنم خوب براداران عزیز بزرگوار سپاهی هم تازه تشکیلی شده بود یعنی هنوز با صورت لشکرون اینطوری نبود چند تون گردان بود که داشتن به سلو بسترشش میدادن که توی کردستان دریایی بودن بس به شکل سالهای دیگه جنگ نبودن شما ببین این سه تا نیروی که عرض کردم توی جنگ بیگه همچین شرایطی داشت اما نیروهوایی نیروهوایی ببینید یه قدرت پنجام دنیا بود از لحاظه ارتش شما به خصوص نیروهوایی با اون تحجیزات و تداد خلبانها و عرض کنم که در زمانی که میخواست جنگ شروع بشه در نیروهوایییم یه اشکالات یه مسائلی بشه اومد که اشاره میکنم میخواهم بگم دیمی وضع ما چی بود که عراق حمله کرد نیروهوایییم ببینید اون موقع هنو بسیش تشکیل نشده بود هنوز مردم در تحولات انقلاب بودن و هنوز با اون شکل اصلا پشتوهی میدوستن بکنن اما نیروهوایی ببینید از انقلاب تا شروع جنگ از ازاماتو در ما انجام میدونم به همین جهر خیلی از خلبانان قدیمی ما اکس پای بودن این که اصاتیر به اونا و یه سری که جوان تر بودیم شاید بسراب بعد اومد غیر از این مسائله کم بود یه تداد از خلبانان بازنشست شدن یه تداد از خلبانان تو کودت ها متاسبانه خب یه تداد از خلبانان تعدیل و تصویه شدن یه تداد کلاس توجیهی میرفتن که از اینه الان اسمی برن که ببینین چه دلاورایی از همین بچه هایی که بیدون رفته بودن شد بس این شرایط ما برای سیرک شهرور پنجانه بود اما عراق عراق با دوازه لشکر مجه هست به تمام اصله ها و پشتگانی کل بسیلا قرب اومد توی سرطسری بایستاد و همده شد و اون سیرک شهرور انجام داد و تمام بسیلا فرماندهانش و خود سرطان توجیه شده بودن که نهایتا در عرض دو هفته این دوازه لشکر میاد جلو و میاد تا تهران تهرانو میگید و یقینم گفته بودن که خودستان را جدا میکنیم و اصلا یه خودستان توی نقشه هاش جزی کشور خوشش شده بود این با این روش و نقشه را جنگ شد حالا چون یه سری مسائل بود من جنگ را چون من هشت سالشم بودم جنگ را دو بخشش کرد یکی شیش پنگ تقریبا شیش ماه اول بعد هفت سال بعدی در نجه شما مسائلی که تو نیروه هوایی هست یه شیش ماه اول یه هفت سال خودهی بعدش حالا توی این شیش سالی که من از میکنم به استناد تمام شباهه نیروه هوایی خودشو فدای مردم و کشور آرمان های میهم پرستی و عقیده هاش کرد و تقریبا فدا کرد چطور شد که اینجوری شد اومد کاملا نیروه دریایی عراق و با حواب مایه افر به خصوص و موشکای مردی منحده می کرده یعنی نیروه دریایی تقریبا متلاشی شد دریای عراق یه هسته به خصوص همه شیش ماه بعد کم کم با نیروه زمینی چقدر ما پشتیبان نزدیک و کلوزر ساپورد پریدیم تا این لشکره دوازه لشکر نتونست پیشتر می بکنه بس که به نیروه زمینی عراقم صد کرد میگو هوایی بعد اومد هوایی که خوب بچه های عزیز بزرگوار عزیز بزرگوار قهرمان اف چارده و خود اف فورد کامل و پدافند ما هواییش و جلوشو بستن این حرکت باعث شد که نتواند با نیروه دریایش و نیروه زمینیش و نیروه هواییش بتونه بیاد جلو این بود که مانع جنگ چون این شیش ماه 80 درصد بچه ها نیستن کمتر صحبتش میشه اصلا این شیش ماه خیلی فرمی کرد با بریه سالهای جنگ خیلی ببینین تاریخ 27 یا 28 شیش پنجه اونو یعنی پنج شیش روز چار پنج قبلت جنگ من خواهد ببینید یه حرکت های ایزایی داشتیم یکی از حرکت های یادمه که دو تا نافچه عوضو نافچه جنگ عراق اومده بودن تو بندر امام بیرون بندر امام بایستانه بودن تا از اونجا یکی از نوای بزرگ ما حرکت کنه بیاد نیرو در یه کمک خواست بوشه بلا فاصله دو یا سه فرمان دقیقا جوزی ها دادن نیست ولی پلایتی بود که یاسینی بود توش توانگریان بود دمیریان بود دیگه دقیقا نمیدونم خود منم بودم رفتیم برای زدن این کشت نافچه های عوضو و هر دو رو یاسینی زد یعنی هر دو تا نافچه های عوضو رو یاسینی کاملا زد این مال تاریخ چند رو قبل جنگه که بعدم جناب ابن عمی تحکید که برم بعد ارز کنم که درست دقیقا روزی که سیگه شهرور حمله شد کرد اون حراق به تمام پایگاه ایران بلا فاصله اون صد و چه فروند فردای اون روز آماده شد که من خواهدم شما به دو یکی از فلاکتا بودم بوشه فکر میکنم بیس بیس من فقط میتونم تا سی سرطی اون روز پرواز بلند کرد چهل فروند بهراباد و دسفول و تحبیز و همه دانو بوشه و این صد و چهل فروند فقط با مییید صد و چهل فروند که از آن گفتن سوختی رو کب و اینام باشد تا دی بیس اما این صد و چهل فروند چه معنی داشت یکی اصلا تو حساب نظامی براوردش دوتا حسابای سرطا وقتی که این روز یک اول مردی صد و چهل فروند و دیر وحشتی کرد چون اصلا فکر میمی کند به دفعه ما بتونیم فردای هم درها صد و چهل فروند فقط برون مرزی بیاییم یعنی بیاییم داخلش این دقیقا مثل یه مشت آهنینی بود که به صدام و فرماندهاش خود که واقعا اینا گیج و ورتیو شدن و اصلا تمام برنامهاشون به هم دیر چون فکر می کنند هوایی یه دفعی همچین حرکتی بکنه بس ببینی این صد و چهل فروند چه معنایی داشت تحریف سر چهل فروند این بود که روحی صدام و فرماندهاش به هم دیر همین از خود بمبارونای ما بالاتر بود بله ارز کنم که قبل از این که به صلا من بتونم وارده اون دست جنگ داشم من در خصوص به صلا این برنامه به صلا پرواز ها بگم ببینیم شما توی پنج شش ماه اول جنگ شما کپتن همزهید بیشترین سرطی پرواز های لو لول و برون مرزی انجام شد یک بیشترین چون من خودمم روشه چهل چهل فرمانده گرده من اونجا بودم مثلا ما حفیه یه دو می پیدید مثلا ماه پنج دارم ولی اون شش ماه شما ببینیم بالاترین سرطی پرواز ها انجام شد و طوری بود که بچه ها در دو ماه اول جنگ پنج و شست سرطی به هزی ها پرواز کرده بودند بسید دوران یاسینو که اسمشون برنگید بیشترین اوسرا بیشترین جانباز ها و شهده ها مالا این تاریخ شش ماه اول جنگ شش ماه اول جنگ بیشترین آمار رو شما ببینید تو این شش ماه شده و حرص کردم آمار رو ببینید بیشترین اسراک یا اسم یا لونویل و بسیده برون مرزی تو این شش ماه شده اصلا تو هر پایگایی که من بودم اصلا دیگه با اون تعداد نتونستیم ببینید اما چی؟ چه اتفاقی افتاد؟ هفتار تا هشتاد درصد بچه ها شهید شدند یا از کنار رفتند تو همی شش ماه تو نمازجومه ای در سال هزاسای شست فکر میکنن یکی از عزیزان بود که اومد و نمازجومه کاملا به طور رسمی گفتند هشتاد درصد خلابانه های ما جانشون رو برای منبکت فدا کردند این تو نمازجومه رسمن اعلام شده نیروهوایی تقویم میشه گفت هشتاد درصد خودش و قدرتش و همه چیش تو همین شش ماه از میره هشتاد درصد بگیریم شما بر یه جنگ حالا بگیریم چقدر سر بشه بگیریم در خصوص این مثلا پروازه که من صحبت کردم هشتاد درصد ببینیم تقویم میشه گفتش که یه تدار از خلابانها واقعا اینا حقا اینا همه شون قهرمان های جنگ که باید اس برده بشه اگر از بدیم من اسامی که توی پروشه بودیم پتمن از کنم که من دیگه درجه ها رو نمیگم و شاهدن شهر بودنشون هم بعدن میگم ولی همجوره اسمه ببینیم این اسامی رو خواهش من روزه سرد کنیم جناب یاسیمی دوران منوچر محقی سفیدموی آزر سعیدی علی بختیاری آبدین حیدرزاده ابن یمین ککاوند داتپی نمکی سدیغ تونگریان دشپسند دمیریان عزیزی مقدم قفور جدی مهدیار حالا شاید دیگه دوتا هم باشن برای یه تداره محمور بیمدن که اونا دیگه پیشتر توی مشتلا به شما ارز کنم که خود خودا من اونجا بودم بعد کابین اقف هایی که بعدان اینا دلوران شدن گلان شدن اسامی کابین اقف های بروشه اسامی ثابتشون رو ارز میکنم بله یا کمک خلابان جناب خلطبری بعدان شهید شده کابین جلال هم بود بردم ولی اینجا کابین اقفه خلطبری روستا رنجبر تیروان گودرزی خرازیان اقام رضایی باه امینی امجدیان رضا کرم حمید قدید مقدم بعد ارز کنم که تاپ استراک یه تعداد بودن هم خدا کمکشون کرده هم خیلی شجاعتر بودن هم چنان به سلاح پروزای کردن که دیگه مثلا بودن دیگه ایجه ایجه ایجه دیشیزی برای نتوستو بزنه من تعداد اسمهای لایک میکنم تمنام است که اگر دستسی به اینا داشتیم اینا رو حتما بیاریم یاسینی یاسینی یاسینی دوران اینا تاپ استراک هستند یعنی بیشترین تو این دو سه ماه اول جنگ برونمرزی لولدل پرواز کردن دوران منوچر محبقی سفیدمو یا آزر

00:19:42--->00:19:58
spkr_03: علی بختی رو وزد شد الان

00:19:59--->00:20:06
spkr_00: بله وست شد این آقای تیمسای یهیه کریمی از دسپول به من زنگ زده ببخشید من از ارات میخوام

00:20:06--->00:20:43
spkr_02: خب بس خواهش ببینیم یاسینی دوران منوچر محقی سفیدموی آزر که خواهش می کنم اشون رو پیدا کنیم سعیدی علی بختیاری علی بختیاری آبدین این ها همون دو سه ماه اول نزدیک به شهست سورتی پرواز روزی دو تا سه تا به اس ام اونم برونمرزی لولویل برونمرزی لولویل پرواز کردن اصلا قابل قیاس نیستن این ها چون بعدا من می پییدم اصلا دو ماه یک اصطرح به من می خود ولی اینجا هر روز دو سه تا پرواز اصطرح می کنم این چند تا اسم رو خواهش می کنم همه از درد

00:20:43--->00:20:48
spkr_00: همین حسن با کمک شما جامعه ابو طالبه جامعه در جانی

00:20:47--->00:20:52
spkr_02: این قسم از این از این که هایلات کردم که مشفص شد که ایش هایلات کرد

00:20:51--->00:20:54
spkr_00: همه بودن

00:20:56--->00:21:55
spkr_02: بعد کابی نقف هایی که اون موقع باز بودن اونا هم بالاخره پرازهای زیادی کردن درود به همه شون که اسامیشو خدمتی کندم از خونم که 45 روز اول جنگ بنده حقیر دو تا ایجره یکم ایجره که نصفی تقریب سه بار منو زدن اجره پنجوم روز اول پنجوم روز ای با جناب حمید قدیری مقدم منو زدن و در بندر دیلم نزدیک بندر دیلم پریدم با حمید قدیری مقدم کابی نقف هم بود بدودنده دفعونزه روز بعدش با شهید رزا کرم رفتیم که ایشون پرید بیرون و اول محفوظه سرده شهید شد تو همین پرواز و ما بدون کابی نقف آمدیم این همیه دو می کنند چرا پریدن که رو به تیمسار بعدا تو خاطرات هم میگه Pیردن که. باردن با ...

00:21:51--->00:21:55
spkr_01: چرا فریدن که ام بره تیو سار آن بعدا بعدا تو خاطرات هم

00:21:59--->00:23:31
spkr_02: این هم ترون روزه 25 همه، فکر می کنم 25 روزه بعد از شروع جنگ بود به من گفتن دست بردادم، دست برداشتن، ادامه چون فکر دوتا همین چیست ادامه دادم، درست چلوزه 45 همه این روز جنگ دوباره من رو زدن ای بابا، ست ایجهز دوباره پریدن، از رو نرفتم این سواری که بندر زدن، که خب اولی با حمید قدیر مقدم، الان زندست از را را رفتش کنه، نگرش داره دومی که شهید شد، اینا شهید رضا کرم، ثومی هم به از اتصاری اینجا شهید نشد ولی بعدا شهید شد این سه تا سانهه من توی همین 45 روز اول جنگ، شما فکر کن توی 45 روز، سه تا اینجوری ایجهز برای شما پیش بیاد مثلا خب با این که من جانباز هستم و مهرای گردم کمرم شکسته بود، باز ول نکردم گفتم من باید عملیاتی بمانم و پرواز کنم خب من پروازم و ادامه دادم که خاطرم هست که خب بعد دیگه اومدم برد فقط یه افتخاری پیش اومد، من فکر کنم دوران 25 تا 30 تا بیشتر نبودیم سال 1364 یه تعدادی که رزگدم از تمام خلاوانم بودم من سی نفر نبودیم، یه همچین تعدادی رفتیم و مقام معظم رحبری به ما مدال فرق دادم نبودیم

00:23:31--->00:23:36
spkr_00: ماشه برو ماشه الله

00:23:33--->00:23:54
spkr_02: فتح دارید. ما شالله. ما شد رو درست. اونایی که برون مرزی زیاد پیده بودن ولی این مدال متعلق به مدال ها متعلق به تمام خلابان هست. حالا اگه آسیدی گرفنده گرفتم سفید مگرفت این نیست این معنی نداره که ولی متعلق به همه بچه ها هست.

00:23:46--->00:23:55
spkr_04: بلی این معنی نداره که ولی متعلق به همه بچه ها هست

00:23:55--->00:24:05
spkr_02: بله ما آقیم گرفیم کسایی که تعداد برونمرضی برونمرضی بیشتر از بریه داشتن توی این دیستن

00:23:58--->00:24:07
spkr_00: کسایی که تعداد برون مرزی بیشتر از بریا داشتن توی این دیستن الان دارین اسمشون رو اونو هم بگین؟

00:24:08--->00:25:30
spkr_02: نه اونو حفظ نیستن دارن خلدبری بود یعنی جناب دوران یاسینی همین اسما سفیدمو منوشمارد اینا همه بودن همین که اسکفتم که تاپستراک ها همه بودن از بچه هی اف پنج هم بودن از بچه هی حتی اف چاردن بودن منطقه این اسامی رو خودی که از درست داشته باشی میتونه بیاره برای شما بده که اعلام کنیم بنده حقیقی روی این قضیه بودم که سال 64 این مداله رو گرفتیم که بسیار من اما من یه تدار تقدیر دارم که لطف فهم اینا رنگاه داشت بشه ببینین جناب مهدیار و دوران هر دو اینا جز تصفیهی بودن یعنی مهدیار اصلا بیرون بود اومد بوشه من یادم بچه ها برش لباس پیدا کردیم اینا رفت دلاوران جنگید همون اوائل جنگ شهید شد کمتر اسمش برده میشه مهدیار مهدیار مهدیار بله جناب دوران جز اون عزیزانی بود که بیرونی بود آمد با ببین چه که از سی ست و سی چلت و برون مرزی خودشم رفت خودشو با هواپیماش زد برکز برداد بله اون جز اون تصفیهی ها بله بله بله تداد استراغش دارم میگم ست و سی چلت و برون مرزی بله

00:25:31--->00:25:56
spkr_00: این قدر که واقعا من مو بتنم واقعا اصلا در این حالتی که یعنی خداوکیلی این همه رشادت و آدم وقتی از شما چقدر زیبا دارید دونه به دونه اینا رو بیان میکنید من خود اشارده خودت هم مجری هم توانمند هم خوش صحبت من فقط هنگ و محوه صحبت های شما هستم لود داری شما

00:25:56--->00:27:36
spkr_02: بسیار لطه بعد باز یه دلاوری رو مثال میزنم که ببینین چه کرد جناب منوچر محقی یه قهرمان ملیه شد ایشون یه بشه حتما باشی ایشون من تو بالش چندین پرواز همون 45 داشتم باور بفرماید شجاعتر از ایشون ندیدم به قدی قشنگ چون ببینین پرواز لولوه سر پا بال زمین بعد مهموریت که دارن میگر 80% برگشت نداریم در پرواز همون 70% دست کیل بود بله اون اول جنگ ما هم چهارتو میرفتیم دوتانه میماد هر روز چند نفر داشتم شهید میشدن خیلی اتیانه هر روز من روز کمتر یادم یه روز ما کسی را دست نمیدادیم تو بوشه برای همین دارم میگم اون 45 روز سه ماه اول اصلا یه چیز دیگه است که بعدش هم تدیشو با هیالتو توی تعدادی که توی این 45 سه ماه اول شهید شدن اصلا آمارش قابل قیاس نیست هر پنج روز یه نفر میزدن یعنی ما اصلا من توی لاینه که زندگی میکردیم آیا جناب شهید عزیزی معادم شهید روستا شهید رنجو تمام شهید شده بودن شد دوتا مونده بودیم من و گودرزی بودیم ببینید که همچین وضیعتی اون ببینید چقدر این داستان این شش ماه با بقیه جنگ تفاوت داره از کنم که بسیناب من و شما حقی از لازد دادن کانفیدنس به شاگردید که همتایی که من خودم از همون موقع درجم 101 بود جوانترین خلابان کارمجره اون زمان بودن از جز اون جوان ها بودن

00:27:46--->00:28:14
spkr_00: صداشون قصد شده رو؟ نه نه صداشون تیمسار ببخشید تیمسار تلفنتون زنگ خورده؟ احتمالا تلفنتون زنگ خورد؟ زنگ خورد؟ یه بار دیگه شما رو میبرم پایین دواره میارم صداتون قصد شده؟ صدا

00:28:14--->00:28:23
spkr_03: منو میشتبین؟ نه تیمسار نظری

00:28:24--->00:28:47
spkr_00: با عرض شرمندگی صداتون قصد شد. من یه بار دیگه شما رو میارم بالا. تلفنتون ظاهرا زنگ خورد و این صدا رفت. دوباره درخواست میدم میارم اتون بالا. ازوار ما شلوه اینقدر ایشون خوشصخبت و اینقدر زیبا دارن مطالب بیان میکنم. من که واقعا من مطمئنم شما هم به اندازه من دارین لذت میبرین.

00:28:49--->00:28:57
spkr_01: بله بله خب درست شد؟ بله غربان بله درست شد

00:28:57--->00:30:17
spkr_02: عرض کردم که یکی از قهرانهای ملی جناب منوچه محققی که گفتن با سیرمن بود و تو بال ایشون که میرفتم اینقدر کانفیدست میگرفتم که بعد از اون دیگه هیچ ترسی از هیچی نداشتم برای این دارم از ایشون تحرک میکنیم حتی من پرازه زیاده با همه بچه دیگر داشتم با جناب دوران با جناب یاسمی ولی مثلا اون موقع یه همچین حالتی نزد داشت بس کنم که یکی از خلبانه آرفور نمیده همیستش برده شنه جناب زلفقاری ایشون یکی از خلبانان آسه جهانی میتونن بگن چون به قدری عالی پرواز میکرد و اکسای گرفت کل عراق کسی نمونست و یکی شجاحترین خلبانان شناسایی آرفور جناب زلفقاری بود درست درشون باش بس کنم که پدافن پدافن خیلی زحمت کشیدن ولی یه اسم میبنم به نام بیژن آسه چون بعدا تحریف میکنم جون منم نجات داده ایشون هم ای کسی بود که تو بوشه تو رادار را که صحبت میکرد ما برمیگشتیم از اسم صدایشون رو میشنیدیم تموم بودی که خیال مراحت میشد که مشکلی نداریم درود به ایشون بیاد که هر جلال هست نداریم

00:29:57--->00:30:11
spkr_01: اسم نمیبرم به نام بیژن آسم چون بعدا تحریف میکنم جون منم نجات داده ایشون هم ای کسی بود که تو بوشه تو رادار وقتی صحبت میکرد ما برمیگشتیم از اسم صدایشون رو میشتیدیم تموم بودی خیال

00:30:11--->00:30:19
spkr_03: راحت می شد که مشکلی نداری درود بهش حتما میاریم

00:30:18--->00:33:36
spkr_02: حتما میاریم اشونش بیژنه آستی که واقعا اصلا شیرازی هم بود راه کاکو فلا ما خیال را را داشته رادار ما را داره دیگه خیال را میشون خدا شد خواهش از کنم که بچه هی فنی خیلی زرمت کشیدم من یه نفر فنی بوده ناما سرگرد از زمین که این جناب سرگرد از زمین تو بچه ها امسی و همه شون زرمگرشون هم خیلی بود یادم ایشون را توی مهرات که من فهمانده تیب بودم ایشون را گشت بودم به آن فهمانده گردان سنگین هواپیما هایی را که اکثرا تو جنگ و سردمه دیده بودن تعمیل میکرد یکی از زمان ابو طالبین جان تیسار هم بودن یه هفت همه های اف فوریشون باستازی کرده بود من رفتم اف سی اف پریدم نشستم دیدم جناب شهی ستاری میخنده گو بیا بیا نزدیم کل اکثرا بهش نشون بدیم اکثرا به من نشون داد بعد از تست تست هم محفظ بود تمام بدونش من تازه فهمیدم چه گفت مخصوصای گفتم به نشون ندار که توف عوازت اثر نداشته باشه که من دیدم هفتاد درصد هواپیما از بین رفته بود سی تا چل درصد مونده بود این عزیز من جناب از عزمی دستان دیگه در تعمیرات سنگین پیدیم براواد سال پنج و شیش و چهار و همینه همچنین حدودی آماده کرد که درود به این جناب عزمی که من درشون بودیم از کنم که یکی از استورایی که بوشه فرمانده پای با بود و همه چیه ها اصلا ایشون واقعا جناب دادوی هست که واقعا ایشون استوره یه خلوان ها و واقعیات سالهاتش همونوز هم از اون آرتاکیش و فیره ایشون هم یه استوره یه بود تو فرمانده هایی که در زمان جنگ بودن برس کنم که یه اسم دیگر هم ببرم جناب پورگان از این خلوانان پهلوان صفت بسیار با اومنش و بسیار عالی و باقع پهواز عالی ایشون تقنیم یادمه که تا سال 72 اینا اف سی اف رو میپرید بعد من رو برد گفتش که میخوام تمام تجاربه امو در اف سی اف به شما بگم تمام اون تکنیک ها و قلق ها در امجازی چیه و چجیه و من رو دسته دارد با ایشون اف سی اف رفتن که بعد از ایشون با مجال هباش ده سال خلوان اف سی اف گاشی ها سها شدم و واقعا شاید این آقای پورگان الان میدم چقدر این استاد بود چون اینایی که هایی بودن من اسماشون برم که وظیفه هم انجام شده و من خدمت رو ارز کنم که من خودم اونو عملیتی نگه اشتن درست روز سی اوم سی سال روز سی اوم یعنی بیست و شیش دوازه با ایشون روز سی اوم یعنی بیست و شیش دوازه و شیش دوازه ایشون روز ایشون روز با جناب نوی درتم که هلا هستم خداحفظشون کنه رفتیم اف رو اف سی اوم پریدم ریلیس شد نشستم پر کفتم بریم من میخوام دردیگه بشیدم چون باید میرفتم بیرون شخصی دردیگه هف مان رو نگاه کردم هف مان رو بوسیدم و خیلی خیلی احساساتی شدم اومدم بیرون درست روز سی اومه سی سال من طلابان تست اف سی اوم دابل کارنسی هم بودم افوری هم دی بود من رفتم خوب اینو تست کردم که بخواد این موزی بود که تو زهنم مونده بود بودم

00:33:38--->00:34:54
spkr_00: دو تا جمله ارز کنم؟ لط داری شما بفرمو شما تمام وجودتون قلبه لط داری شما شما حضورتون خیلی به من درست داد و به من و به تمام مطمئنن هم رزمامون حالا به هر حال اینو میخوام بگم شما چقدر زیبا راجب هم رزماتون اینقدر قشنگ راجب جام محققی راجب جام سفید مویازر راجب بقیه هم رزماتون اینقدر زیبا و با اشتیاخ حرف میزن اینکه وقتی راجب مثلا بحث خودتون ایجکتتون و اینا هم میگذرید من میخواستم اینجا یه تبریک خدمت شما بگم و میدونم که شما خارج از این بحث خلبانی خلبانی فکر میکنم شناگر بسیار قهاری هم هستید و ازار ماشالله هم خوشتی پیت هم خوشت سیما من الان میفهمم که آدم ها قلبشون تو چهره هاشونه یعنی اگر این سیما به این زیبایی اینقدر دلنشین میشه به خاطر قلب و زلالی قلبتون تمام این بزرگان که اومدن تک تکشون همین سیما رو دارن به جز اون زحماتی که کشیدن مثل عزت آلی اینقدر زیبا راجب هم رزما و هم لباسای خودتون تعریف کردید دروت به شرفتون

00:34:55--->00:36:33
spkr_02: خواهش ممنون دوت داریشون از کنم که لازم میدونم یه تقدیه تشکرم از تیمسار ابو طالبی بشه بمیدیم جناب ابو طالب من ده هفتش ده سالی زیر مجموعه ایشون بودم و تیپ شکاری که با هم بودیم تا من تا روز آخر فرموده تیپ شکاری بودم ایشون هم اونجا بودن و ایشون یکی از مدیران بسیار با اخلاق خلاق و سازنده یعنی یه نفر سازنده میگن واقعا من چون خیلی ها کار کردم شاید بیشترین خدمت هم با جناب داده بوده ولی جناب ابو طالبی هم نظر اخلاق مدیریت منه شخصیت دقیقه میشون خوب بودن که بچه هایی که زیر دستش بودن همه باش علاقه من و با محبت و دوستانه خدمت میکردیم من کمتر از ایشون بر اخلاقی دیدم و واقعا ایشون وقتی سازان کشوری رفتش باز اونجا هم کلی سازندگی کرده که هنوز هم است باقیات سالات ایشون خیلی زیاده شما منطقه به اراباد بریم میبینید چقدر تحسیصاتی از باشگاهاش همه چیشو ایشون ترمی کرده و چقدر هیت فکریه همچین افرادی که اینقدر توانا و مدیرن کنارن من فکرم در هر جای من بکرد هر مسئولیتی شخصی مثل ابو طالب بدن اونجا را آباد و واقعا ایشون هنوز در مدیریت که من دیدم نامبروان و یکی استش دقیقا همین اما در مورد خودم هم بیاید اشار کنم چون همه دارم میگاه میکنن من نزدی که پونست سال هفت ها شکاری پریدم چقدر؟ پونست چی پن هزار ساعت پن هزار ساعت؟

00:36:35--->00:36:39
spkr_00: پنگ هزار ساعت شکاری ما شد بله

00:36:45--->00:40:40
spkr_02: 700 تا 800 سال خلابان توپولوف بودن در ایران ارتور و کاسبیان 700 تا 800 سال این 400 تا 800 سال توی ایران ارتور 200 سال هم توی کاسبیان 20 سال هم هست توی ایک صناعی هنوز هم مشغول کار هستم توی ایک از صناعی ما شکل 20 سالی هستم ارز کنم که آخری مطلب ارز کنم ببینین چیزی که به دستم اومد این هستش که عزیزانی که دستم در کار آنزش خلابانی هست حتما دونندی روزایی میشه که این خلابان باید از جانش بگذره منی شما باید خلابان میگی با صد پا ارتفاع که میشه 20 متر سی متر بالا زمین از اینجا میری سمت هدف توی دشمن بگیم برداد هرچی هستن تو عراق و همین صد پا رو نگر میداری نزننه و می آید و به شما قبل زرفتن تا اطلاع داملیات میگه به خاطر تردریا و به خاطر این که منطقه پدافند زیادی داره 70-80% پیشبینی میکنیم زده بشیم یعنی شما به شما میگنید 70-80% بر نمیگردیم یه همچین آدمی بیزینسمند نمیتون باشه یه همچین آدمی کارمندی نمیتونه فکر کنیم درست شد؟ بله درست بله ببینید یه همچین خلبانی رو باید طوری آموزش بدن که ایشون تحمیل فکری باشه بازشستگیش خانوادهش زندگیش طوری باشه که خیالش راحت بشه حالا آکیوی والا پراز خوب دانش همین را جمع میکنه به شون مثل آهی یاسیمی میشه مثل جناب دوران میشه مثل جناب محقی میشه که قرن میشه میره و مثل آهی جناب شهید دوران خودشون میزنه تو مرکز بردار اما اگر بیتمیش نکنی نمیتونی توقع داشته باشی که ایشون بعدا بتونی یه همچین به صلاف فداکاری یه همچین ایسا و یه همچین گذشتی داشته باشی خواهش هم از عزیزانه که خلاوان آموزش میدن در نظر بگیرن باید رویه و عقیده خلاوانو طوری بسازن که بتونه لفظینم عملا بسیلا خودشو بسیلا اراعی بده و یه همچین فداکاری ها بکنه درود به تمام خلاوان خلاوانان رهگیر خلاوانان بامبر خلاوانان سکرسان و کلی خلاوانانی که توی این جنگ زرمکی شد همشون استقاق تقدیر و تشکیر بسیلا تقدیر و تشفیق هم و تقریبا میشون با تمام خلاوانان هایی که هستن اینا کسایی بودن که گفتن ببینین جلوه صدامو گرفتن کار مشکلی بود جانانه جای سه نیرو جنگی در هیچ وقت یادم نمیره روز بود که صبح رفتیم از ظهر زدم بعد داشتیم بعد از ظهر گفتش زهرابی هم مطفیر کنم یا بچه هم گفت میریم نافچه اوزو بزنیم ما نشستیم تو افما رفتیم نافچه اوزو زدیم یعنی موریق زدیم برگشتیم برای استراد رفتیم تو آلد چهرانس کرنبل خود سه جور معمولیت یه روزیش بخیادم میبینه یه دونه برون مرزی از ظهر یه دونه مثلا ناف یه دونه هم مثلا هوایی بگیدین بچه ها این آدم باید رویش این آدم باید فرق داشته باشه همینجین کار کنه همینجینی شما اینو کارمند بازوش بگیریش نمیشه همچین کارهای هیچ فرق نمی کنه ممکنه لفظی بکنه عملا همچین فداکاری نمی کنه که 80% برخودشو فداکنه بسیار ممنونم تشکر می کنم حالا اگر خاطره بخواین میتونم از ایجکتان براتون تحریف کنم چون بهانم بستند بسیار ممنونم

00:40:40--->00:42:54
spkr_00: من اولا میخوام فقط یه خواهش کنم که شما کنار ما باشیم تیم سار ببینید شما با این به قول معروف حافظه زیبا و شفافی که دارید در اسفان تاریخ جنگ ما یه مقداری دستخوش تحریف شده شما هم میدونید و شما جام نمکی ها جناب ابن یمین ها جناب ابو طالبی ها جام مازندرانی دام هیدریان حالا میگم تمام دوستان جام انسای شما ها باید کمک بکنید از حواپی ماهای مختلفی که هستید و بودید در جنگ ها محققیقی ها که این تاریخ برگرده به سر جای استیش اون جایی که باید باشه واقعا ما یک چیزایی امروز از شما شنیدیم که من برای اولین بار دارم میشنبم و اینها برای من خیلی زیباست شاید خیلی ها دوست داشتن آقا این جنگ رو به نام خودشون بزنن خیلی ها دوست داشتن فتا کنن ولی واقعا ارتش و مخصوصا نیروی هوایی و مخصوصا یه قشی از نیروی هوایی میگن مظلوم بودن به قول معروف نعمت روی زمین قسمت پرویان هست خون دل میخورد اون کس که حیایی دارد شما واقعا حیا داشتید و متاسفانه با این حیا خیلی ها اومدن سر پوش گذاشتن خیلی ها ندیدن خیلی ها گفتن ای بابا کی چی کار کرده اینا کرده اونها کرده درود به شما که اینقدر زیبا هم رزماتون رو هایلایت داردید و گفتید ممنونم از شما من حتما ازتون میخوام خواهش کنم که چند برنامه دیگه کنار ما باشید چون من میدونم اینقدر ما با شما حرف داریم حتما حالا تعریف بفهمایید هر کدومه که دوست دارید از اون خاطراتی که زیبا هستن ولی حتما ما دوست داریم کنار ما باشید که حالا بیشتر توی این جمع خودمون که حالا پشت سحنه هم هستیم کنار شما ما بتونیم یک کاره انجام بدیم ممنونم ازتون در از این من بگرد تمام اینها این ضبط داره میشه ما حدودا شاید نزده که 70-80 گیک تا حالا خاطره جمع کردیم از خود دوستان این که خودشون تعریف میکنن خب شما دوستانیم کنار ما باشید ما خیلی با شما کار داریم تیمسر موسیقی

00:42:54--->00:49:03
spkr_02: بسیار من این پرواز شهید کردم و بگم چون این شهیدم شده خانه ودش به اشنون خوبه ببینید فیلمان همون بیس پنجا بوده همین چلو پنج روز که میگم وستاش بوده همون بیس پنجا بوده معمولیتی به ما داده ما تو بوشه چون لوکالی بودیم من جزید خلابانان بوشه بودیم معمولا از مهراباد، ستاد، بندرباز میمدن اول میذاشتم با خلابانان قدیمیتری که بیشتر اونجا پرواز جنگی برون مزی کردن با اونو بگرم بدنا رو سولو میذاشتن یه پروازی بود به این شکل که حاجی، روح شاد، شهید حاجی جزید خلابانان بوشه بود ایشون شماره یک شد و کابی نقبش سرگود و سرن شوقی بود که ایشون ستادی بود، مدتا اکسپار هم بود یادمه از ستاد به ما مهمور شد که گذاشتن کابی نقب ایشون کابی نقب نقب نقبی از مهموری آس و استاد خلابانانی بسیار آلی و تجریب و جناب شوقی چون بعدش میذاشت شد بعدن خودش رب و عزیم و عدم زدنه شد که اتفاقا خیلی هم بد توی عراق اینا رو بعد جوی کشتن شماره یک حاجی، شوقی شماره یک نظری، رضا کردم اخ بنده بودن مهموریت شلمچه یعنی درست 20 کلومه اون برتر از آبادان احباس ارس کنم که نه یه ذره بالاتر یعنی از آبادان احباس بالاتر بود کلوزر ساپور بود بله بله ما با جناب حاجی توی بال ایشون رفتیم کابی نقب همه حالا رضا کردم چه وضعی داشت این تفلک مدتی بود گران بود مدتا بود پرواز نکرده بود وقتی که اومده حالا گران دیر اومدش بعد حالا وقت میدونم خیلی تو کوران پرواز شهید کردم لذا کردم نه بود شوقی هم همینطور کابی نقب من بس شهید کردم و بزرشتم ما رفتیم پرواز دو فروندیم بعد وقتی که از مرز رز شدیم حاجی در همون نقطه آی پی کار کرد که ما به صورت اسکیب قرار بوم بزنیم اسکیب یعنیم دو درک داشتیم بعد به من گفتش که مثلا تو موقعیت قرار بگیم بریب کرده من یه ذرا فاصله گرفتم جنابا حاجی بومباش و ریخ همون کینک ها درک کرده و من رسیدم درست روی همون موضه های نیرزمینی عراب رسیدم رو موضه ها پیکل کردم بومبای سی بی یو داشتم ارتفاهم دو هزار پا گرفته بودم که ترکشش به ما نخوره من بومبامو که زدم به منست که پیکل کردم کابی نقل هم شهید رزار کردم گفت از راست داره موشک میخوره داره موشک تا گفت از راست یاد یه معلم امریکایی مفتادم این معلم با من یه رایگی رو رفت به این شکل گفتش که یه مانوری میکنم یه پچه هزار ساعت زده بود تو ویتنام گفت ببین نظری چه برخشون صد ساعت یاد ویتنام صد ساعت ببین من صد تو میشن روی ویتنام دارم زنده مودنم بود که چقدر از موشک و کمند موشک اینا فرا کردم این چیزی که باید میان باید یاد بگیم چه نمه هزار بود دارم چگاه کردیم گشت نیستم از موشک ببین حالا من دارم نه هزم میکنم دیگه این به من من به من میگفت انلود ای بی من ای بی میزدم انلود که میکردم جی منفی رو هیچ خلبانی دوست نداره در اجید من در اجید من دارم جلو های قهقه میخندیم خب جی منفی بودم پا میکرد میرفتم بالا گو آی همین این گرف دو سه بار عیبی نزدان انلود به طوری که من چستیده بودم رو سرم دلمتم رو کناپی بود این بالا و همینجوری چشام درش سیاهی میدم اینم قهقه میخندیم بعد دره که برد دره که به راست چرد گفت ببینیم اصلا فکر نمیکنیم اصلا یک صدام ثانیه تعمق نمیکنیم هر طرف موشک بود بلا فاصله به سمت موشک فکر کنیم چیه جریان به سمت موشک فول آنلود به سمت زمین با حد چقدر توانت جی بکشت این با من این تمرین رو کرد که آنلود شدید یادم تا شاید دو جی منفی با من بیداد که اصلا پیش وقت یادم نمیره تا این گفت راست موشک با حد چیه این کپ نیجره رسیم جشت این سمت موشک بلا فاصله فول ای بی با دماغ و با تمام چون دیگه موشک داره میخوره مثلا تجربهاش هم داشتم زدم رو استیک براست که گفت راست گشیدن راست وقت که دیگه زدم کاملا به سمت پایین دیگه انقدر جی بجوری بود اصلا متوجه نبودم که چه اتفاق برای کابی نقب میفته حس کردم یه صدای اومد باد پیچه تو حقه ما و تلاتنه چراق قرمز شومون تا یه حالته تقریبا میتونم بگم ترس نمیبوده به زمین نخورم و ببینم موشکی چیه فقط با ماکسیموم جی که میتونستم حالا دیگه برای که براست جی کشیدم درست همون نقطه که گفت موشک این اجهک کرده و حالا میگم من وقتی که رولاد کردم دیدم خدای من من پاورلان یا برقه شارقوی آبادان تا خورمشر من پایین اون هستم یعنی بیس میت بالا زمین وحشتی کردم که اگر حواسن نبود میرفتم تو کاب کشیدم بالای کاب کرم؟ کرم نیست جناب کرم؟ کرم نیست نگاه کردم برای تلات پنل جنیتور روشنه پیسی روشنه جمیتور روشنه جمیتور رو مواده پیک کرده و کرده

00:49:04--->00:49:07
spkr_00: شما کناپی هم ندیدید که پریده یعنی حسن حواستون نبود

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

تیمسار جلال آرام -چرا خلبان های اخیر شهید شدند-؟ بررسی صندلی های ایجکت هواپیما و سوانح اخیر اف 5

مرجع حمله به اچ 3 - با حضور بیش از ده تن از دلاوران حاضر در عملیات - قسمت اول - تیمسار ایزدستا

سری مصاحبه های ناگفته های جنگ تیمسار علیرضا نمکی (قسمت "اول" از شب " دوم")