ویژه برنامه بزرگداشت سالگرد سرلشکر خلبان هوشنگ صدیق (قسمت اول )
00:00:00--->00:00:13
spkr_01: درود بر فخر آسمان ایران و مرد یک سوار برتر فانتوم سوار نمونه با اخلاق دوستاشتنی و عشق خودم
00:00:14--->00:00:35
spkr_03: زنده بشید. سلام. درود بر شما. درود. درود بر شما و تمام کسانی که تو لایف هستند. من به روح پرفتوه تیمسار صدیقم درود میفرستم و امشب حتما درباره ایشون میخواید صحبت کنید و من هم در خدمتون هستم.
00:00:36--->00:00:55
spkr_01: گربانتون برم. من در خیلی از شماستم. بگم؟ بله گربان. شما که خود صاحب خونه این شما مجروری توانمند اون شب یادتون رفته با تیمسار بختیاری چقدر قشنگ اجراکه. من میخوام ساکل داشتم شما صحبت کنید.
00:00:54--->00:11:08
spkr_03: متاسفانه امشب من زیاد وقت ندارم فقط همین صحبت ها رو میکنم تیمسار صدیق خانواده واقعا از اعضای خانواده نیروی هوایی بود هم خودش هم همسر گرامینشون هم بچه هاشون همه تیمسار صدیق مرد قطبولندی بود و موهای خیلی خوشکلی داشت و خلبانه بسیار خوبی بود تو درجه صدفان یکی تو درجه صدفان یکی خهرمان تیرندازی شد یادم نمیده در چه ایونتی بود کمان میکنم استریف بود خلبان تیرندازی شد و خلبان ورجستهی بود خیلی خلبان ورجستهی بود ایشون 86 پریده بود و اومد افبور در افبورم به همراه چند تن از همدوریهاشون خیلی درخشید خیلی خوب بود یه خاطره براتون بگم یه روزی تو رمپ شیراز خب ما همگردانی بودیم تو رمپ شیراز من با یه کلنل امریکایی اسمش بود سرهنگ دو بود کلنل نابلاک نابلاک که این ای میخونده میشد نابلاک ایشون چیز بود دیگه ایشون مسئول مستشار آره مستشار فنی بود مستشار تکنیکال بود برای گردانای افور گردانای افور دی در شیراز ارزم کنم خدمتون کلنل نابلاک ما با هم یه هواپیمای تست بردیم البته ایشون همیشه کابی نقب بود نمیدونم فکر میکنم مثلا پوزیشنش کابی نقب بود یعنی کابی جلو هرگز پرواز نکرده بود ما با هم رفتیم تست یه هواپیمای تست و اومدیم نشستیم از هواپیمای پیاداشیم اون موقع شلتر آفریشن هنوز شروع نشده بود شلتر ها ساخته شده بود اما هنوز شلتر آفریشن شروع نشده بود اومدیم پایین نشستیم اومدیم تو رمب پار کردیم جلوی جلوی آشیانهی که مربوط میشد به گردان نگه داریم از اون دور داشتیم حرف میزدیم راجب هواپیما راجب اشکالات هواپیمای داشتیم با هم عرض میزدیم تجزی و تحلیل میکردیم از اون دور ست خلبان هواپیمایشن رو پارک کرده بودن از گانری برمیگشتن اومدن شروع کردن اومدن به طرف ما یکی الورزی بود یکی سیامنسوری بود و یکی هم صدیق هر ستا قد بلند هر ستا خشتیب واقعا نمونه هایی بودن از خلبان های شکاری خیلی هر ستا شون خشتیب بودن سیامنسوری خب هست الان زنده است خدا رو شکر الورزی دوشار یه مشکلاتی شد برخورد کرد به سخری و کمرش شکست و ویلچری شد و دیگه خبری ازش ندارم در امریکا صدیق سمت چپ سمت راست خودشون وایستده بود سیامنسوری و ست الورزی سمت چپ داشتم کلای هلمتاشون دستشون بود و داشتم میامدن برن پیشاب که لباساشونو تحویل بدن و کلااشونو تحویل بدن از پرواز گانری برگشته بودن کورنل لابلاک نگاه کرد به این ستا و به من گفت چقدر اینا خوشتیپن گفتم که اره خیلی خوشتیپن گفت به نظر تو کدومیه که از اینا میشه فرمانده نیروهوایی من نگاه کردم و گفتم والا هر ستاشون شایستگیه این رو دارن که فرمانده نیروهوایی بشون ولی من فکر میکنم سمت راستی الورزی بشه فرمانده نیروهوایی گفت ولی من فکر میکنم که سمت چپی بشه هرشنگ صدیق را میگفت بح بح بح بح سالها گذشت سالها گذشت انقلاب شد جنگ شد یه روزی صدیق شد فرمانده نیروهوایی و من اصلا هیرون نونده بودم که ببین نظر نظرش چقدر نظر ساحبی بود میتونین فرمانده نیروهوایی در ایران فرمانده نیروهوایی یه جوری پایگذاره شده بود که باید آدم خوشده ببینید چون خاتم وقتی شد فرمانده نیروهوایی یه مرد قد بلنده ورزشکاره با سواده با کلاسه فارغ و تحصیل دانشکده افسری ببین بچه هایی که از دانشکده افسری فرق و تحصیل شدن اومدن برای خلبانی تمامشون یک بودن تمامشون یک افسر بودن یک افسر به معنای واقعی بودن کمتر توشون کسی بود که مثلا لنگ بزنه چون آموزشی که در دانشکده افسری میدادن فوقلاد آموزش بالایی بود حتی چیز فرانسه هم واقعا دانشکده های نظامی فرانسه هم در این حد انزوات و نظام ترتیب و اینا رو جدی نمی گرفتن و به هر روی بچه هایی که از دانشکده افسری فارق تحصیل میستن افسران چه در زمینه فنی بارد نیروعی میشدن چه در زمینه خلبانی بارد نیروعی میشدن همه شون اکثران 99 درستدشون افسرانی بودن بسیار خوب دانا فرمان پذیر و فرمانده هان خوبی هم شدن بعدها ولی خب صدیق در پاکستان دوره دیده بود دوره پروازهای تیسی هفت و تیسی سی و سی و هشتادشیش و اینا رو در پاکستان دیده بود اومده بود ایران در ایران در دسفول پرواز میکرد اومدن افورد و فوقولده بود من البته افتخار همگردانیشو داشتم و افتخار همپروازیشو داشتم افتخار دوستیشم داشتم تا زمانی که شد فرمانده نیروهوائی و بسیار در مورد من داوری نادرستی کرد و حتی منو از جلسه کمیسیون بیرون کرد منو از جلسه کمیسیون گروه تر بیرون هم کرد ولی اینا دلیل نمیشه که من توانایی ها و بزرگی ایشون رو فراموش کنم و همه چیزش عالی بود در پروازای برونمرزی هم عالی عمل کرد ایشون لیدر دسته بود رزا لبیبی رزا لبیبی شما میدونید رزا لبیبی من ندیدم یه وقتی بیاد تو لایف رزا لبیبی یکی از بردسته تل این خلبانهایی بود که من با هاش پرواز کرده بودم با هم لیزر رفتیم و یه ساختمون پنج طبقه رو زدیم ایشون فوقلاده بود اصلا خلبان بود پروازش دست من بود چون من رئیس ارزیابی بودم رئیس استندیول بودم پروازش دست من بود امریکایی ها که برایشون کامنت نوشته بودن یکیشون نوشته بود بهترین خلبانه the most outstanding the most outstanding fighter pilot I have ever flown with معلمه نوشته بود این بهترین خلبانه شکاریه که من تا حالا با اینا پرواز کردم این بهترینه خیلی خلبانه دلاوری بود رزا لبیبی تو بال صدیق از محرابات بلند شدن رفتن که خانقین پادشگاه خانقین رو بمبران کنن منم یه فلایت چارفروندی داشتم پشت سر اینا قرار بود از ارتفاع پنجایزار پا بمبران کنیم آقا رزا لبیبی رو رسیدن رو هدف رزا لبیبی رو زدن رزا پرید بیرون و اسیر شد صدیق برگردیم ما رفتیم پشترش بمبران کردیم و برگشتیم اومدیم همه دان نشستیم به دلیل اشکالاتی که برای فلایت پیش آمد برای هواپیمای خود من پیش آمد و رفتیم نشستیم رزا لبیبی اسیر شد صدیق صدیق به منعی واقعی فرمانده خودش فرمانده پایگاه بود لیدری دسته رو ورداشته بود و با این خلبان ها اومدن برای بمبران خانقه اینچار فرمان بودن گویا همون باکس فرمیشن معروفی که باید دروازم کردیم با اون پادای الکترونیکی به هر صورت صدیق خیلی شجاع بود ترس و واهمهی نداشت از این که فرمانده پایگاه شده بود فرمانده پایگاه مهرباد شده بود از این که فرمانده پایگاه شده بود پاپ هست نمی کشید از جنگ پاپ هست نمی کشید از جنگ میتونست بروازن کنه ولی ولی خودش دلش تاقد نمی آورد به هر صورت دفسر بسیار برجستی بود درود به روان پاکش اما اما خیلی زود رفت به نظر من خیلی زود از این دنیا رفت در اویشن نام نیکی هم داره تا اونجای که من میدونم در اویشن نام نیکی هم از خودش به جای گذاشته به هر صورت در خدمت تون هستم
00:11:09--->00:13:03
spkr_01: من میخوام حالا که هستید چند تا از شغل های عریشنش رو که فهمودید براتون بخونم از جمعه خدمات ایشون فعالیت در صنعت هواپیمایی، مدیر آمل شرکت صناعی هواپیمایی، مدیر آمل شرکت هواپیمایی چابه ها، تحسیس مرکز آموزش های هوایی هما با کسب مجووز از سازبان هواپیمایی کشوری ایران برای تربیت خلبان، مدیر آمل شرکت هواپیمایی کاسپیان، مدیر آمل شرکت هواپیمایی زاگروز، مشاور مدیر آمل ایران ایر، رئیس حیعت مدیره صندوق بازشستگی هما، رئیس حیعت مدیره شرکت هواپیمایی چابه هار، سرتی پوشنگ صدیق در تاریخ هجره تیر 1199 بر اثر بیماری کورونا متاسفانه آسمانی شد، روحش شاد. درود بر شما چقدر زیبا در موردشون صحبت کردید، تیمسار نمکی عزیزم، امیدوارم که عمر شما طولانی باشه، سایه شما بر سر نیروی هوایی و تاریخ این کشورت مستدام باشه و باعث افتخار هستید درد و بلا از تمام شما اقابان آسمان ایران دور باشه، خدا رو هزار مرتبه شرک دیگه خبرهای ناغبار فعلا نمیشه نبیم، انشاءالله این قلبهای رنگی و این قلبهای سبز رو تقدیم میکنیم به شما، این دوستان دارن شما رو دعا میکنن، نمونش هم همین قلبهایی که دارن تقدیم میکنن به شما، و برای شادی روح تیمسار صدیق و سلامتی خانواده محترم شما و خانواده محترم تیمسار صدیق دارن دعا میکنن، دم شما گرم و دست شما در نکنه، جان کلام، کلام آخر رو بفهمید و بریم خدمت جناب عبو طالبی و جناب ایداریان.
00:13:04--->00:19:39
spkr_03: از کاماختناتون که یک کامنتی اومده که نوشته جناب نمکی سعید فریدونی از هم دورهاتون رو هم یاد کنید واقعا سعید فریدونی اینا یک خلبانهی بودن همه خوشکل همه خوشتید مثلا من میگم سیامنسوری قهرمان تیم ملی والیبال ایران بود یا میگم البرزی شما البرزی رو اگر از نزدیک میدیدید واقعا جوان فوقل در جوان خوشتیب و قدبالای بلند و برزبالای بلند و همچنین سعید فریدونی سعید فریدونی هم بالی بالیست خیلی خوبی بود بازیم سعید به نظر من یک خلبانه هرفهیی به تمام منا بود سعید فریدونی همون کسیه که رفته بود یه پولی رو روی دجله بزنه و دیده بود که یک اوتوبوسی داره از روش رد میشه علا رقم همه آموزش هایی که ایشون نامردی نمی کنه و بمبش راها نمی کنه دور میزنه بر میگرده میدونه که پول ها رو هم پول های دجله و فرات رو پول ها رو با توپای سی و پر میلیمتری چیز میکردن حفاظت میکردن دفاع هواییش رو برقرار میکردن و خطرناکترین جنگ افسار علیه بر هواپی ما هم همین توپا هستن توپای زمین به هوا ایشون دور میزنه علا رقم همه آموزش هایی که داره علا رقم این که میدونه ولی دلش نمیاد که بمبش رو بندازه و بعدش این اوتوبوس معلوم نیست کجا اصلا سر در چی بشه دور میزنه بر میگرده و اوتوبوس رد شده بوده بمباش رو میزنه با سلامت میاد چیز میشینه همه دان میشینه من در مجلس ختم بسیاری از خلبانان شهید از اون آخونی که میرد بالای منبر برای چیز برای ختم برای بسیاری از این خلبانان همین داستان رو شنیدم ولی فیلواقع این مربوط به سعید فریدونیه و دلاوری بود دلاوری بود سعید فریدونی خداوکیدی دلاوری بود من افتخار دارم افتخار دارم که با اینا هم برواز بودم افتخار دارم با همین رزا لبیبی عزیزم رزا لبیبی من نمیدونم واقعا چجوری آدم میتونه از اینا در نوشته نمیاد رزا لبیبی با هم رفتیم یه چیزی رو لیزر بزنیم یه هدفی رو لیزر بزنیم خلبان کامین اقام من که باید آی پیس رو نگه میداشت روی هدف و میتابوند لیزر رو میتابوند تا رزا بومباش رو بریزه ما هر دو در ارتفاع قرار گرفتیم ارتفاعی که پیش بینی شده بود و معاصبه شده بود رزا لبیبی گفت من آمادم منم شرایط و سنجیدم گفتم شما دایف کن و بزن رزا دایف کرد بومب رو که بزنه من که حالا دیگه بومبو نمیدیدم من که حالا رزا رو هم نمیدیدم یه دفعه دیدم یه موشک از روی از کنار هدف بلند شد میامد به سمت رزا من فقط این چرخیدن موشک رو دیدم اینطوری از پشتش یه دود سفید دیدر میامد و اینطوری میچرخید گفتم رزا پشت سرته گفت دارم ایش حالا با اون صدایی که تو یوه اچه اف مثلا شما فرض کن داریه ده جی میکشی نه جی میکشی دوازه جی میکشی دارمش گردششو کرد خوشبختنه از دست اون موشک در رفت من آمدم نگاه کردم دیدم بومبا رها شد بومباشو رها کرده من دیدم بومبا خود سی ست شاید سی ست چار ست تو به چپ ساختمون فهمیدم فهمیدم که خلاوان کاب نقرد که من گفتم موشک پشت سر تبرزا این ترس برش داشته چشماشو از آیپیس برداشته دیگه نتونست آیپیسو پی چیزو پیدا کنه هدفو پیدا کنه آقا منم فریاد سرش زدم این چه کاری بود که کردی مگه ما بیریف نگرده بودیم مگه ما نگفته بودیم هر چیده اگر دنیای زده هوایی به سمت ما پرتاب شد تو چشمتو از آیپیس برد نمیداری شروع کردم هواپ ما رو کلملق زدن و با افتر برنر و سپرسانیک شدم خلاصی خیلی اصابانی و ناراحت اومدیم نشستیم رزا چند دفعه نه با من خودش لیدر دسته همین اسکلهای البکر و الامیه رو بمبارن کرده بود ما که میگیم البکر و الامیه یه ارزمتیه یعنی فاصله اینا هر کدومشون دو سه کلومتر طولشونه و فاصله شون شیش کلومتر با هم فاصله داشتن رزا یک هفت بمبارن کرده بود الامیه رو فکر کنم یک هفته الامیه میسوخت توی آتیش برصورت خیلی بچه های خوبی بودیم خیلی خوب بودیم خیلی گردان های آمزشدیده بودیم من گمون میکنم گردان های فوردی گردان های فوردی یعنی گردان 71 و 72 فکر میکنم تو دنیا با تجربه تر و از اینها برتر گردانی وجود نداشت فرمانده گردانمون یکی فرمانده گردانمون دانشمندی بود خدا رو احمدش کنه شما دانشمندی ازمتی بود ازمتی بود معلم ما بود فرمانده ما بود اون یکی گردانم تیمسار ریاهی که الان زنده هستن اون موقع فرمانده اون گردان بودن بعدن آقای چیز اومد بعدن فکوری تیمسار فکوری بعدن شد فرمانده اون گردان دو تا گردان بودن که اصلا بی نزیر بودن تو دنیا من اینو تو مجله خوندم مجله امریکایی خوندم چرا به لدیدی چرا به لدیدی سلام عزیزم سلام قرونه
00:19:49--->00:19:56
spkr_01: میگن ارادتمندم. یکم بلندتر صحبت کنید تیم سا.
00:20:02--->00:21:18
spkr_03: ای نکنید افتخار همه ما هستی رزا من صدا تا دیستورتید می شدم افتخار همه ما هستی از تو تعریف کردن واقعا اصلا چیز نیست برازندی تو نیست که من از تو تعریف کنم تو دلاوری هستی که همه چیز رو تجربه کردی دشمن اصارت دشمن رو تجربه کردی جنگ رو تجربه کردی بمبارانا رو تجربه کردی آخه شوخی نیست آدم بره پپه رو بذاره روی پالایشگاه مثلا زوبه پپه رو بذاره میل دیپریشن ست کنه پپه رو بذاره اونجا سر ارتفاع سر سرعت بمباش رو بزنه این کار هرفهی واقعا من که رزا لبیبی یکی از برجستترین خلبانهیه که من تو عمرم دیدم لازمه از همدوری صدیقم بگم البته دستگیرم بالتر بود علیه پرتوی یه خلبانی بود به نام علیه پرتوی بسیار فرمانده ما هم بود افصر عملیات ما بود خیلی خلبان بزرگی بود ولی به هر حال خوشحالم که رزا از سرعت برگشت و اومد دمت گرد
00:21:19--->00:21:29
spkr_01: شما اگر صحبت زنید بفهمید میشتوند جامنه که بای خانی بای خانی بای خانی بای خانی بای خانی
00:21:29--->00:21:37
spkr_02: شهر دیگونه بشه دیگونه یعنی از نیکرده و این با اولید پایس اصطفار منه و خیلی ازش ممنونم
00:21:39--->00:21:46
spkr_01: ولی که خدا حفظت کنه تیمسا لبیبی ممنونم جناب لغمان نجادم میگن تو اویشنم شما ناماورید
00:21:47--->00:21:53
spkr_02: موسیقی
00:21:53--->00:22:01
spkr_01: قربونتون برم سر خیلی ممنونم محبت تحمودین خدا نگه دارتون بست خدا حافظ بفهمید تیم سر
00:22:02--->00:22:35
spkr_03: من رزا برام تعریف کرد گفت ایلوشینو ایش اجازه تا چنگو نداشتن کارخونه اجازه نمیداد گفت من اومدم صحبت کردم مشورت کردم اینا گفتم من تا چنگو میکنم برابر قانون برابر آین نامه برابر دستور نملا و تا چنگو کردم و تکرار کردم و چندین بار انجام دادم رفتم روسیه به اونا هم گفتم که میشه و رفتم اونجا اونا هم تا چنگو رو بزیرفتم با ایلوشین رضا باقید خلوان افعیه
00:22:35--->00:23:01
spkr_01: این خاطره لیزر زدن با شما رو همیشه جما به لبی بی قبلا تعریف میکرد دوبار اومدن توی لایف فکر میکنم دوبار یا سه بار واقعا همیشه ذکر خیلی این خاطره با شما رو میکردن که یه من نمیدن اون هواپ پروازی که یه هواپ ما لیز میکنه یه هواپ ما دیگه میزنه شما بایشون بودین؟ بله بله
00:23:03--->00:23:43
spkr_03: رزا بمبران ، مثلا من فکر میکنم حلفاییه را بمبران کرد یا با هم بودیم یا منم با یکی دیگه حلفاییه را را болمبران کردیم معالی هم حلفاییه میکنی است حلفاییه هم حلفاییه مرکز نفتی بود که طلم به خونه داره طلم به خونه داره مهمی نفت را می پرببر از прямst می فرستد رضا خوب رضا بمباران کرد رومیل رو رضا بمباران کرد تا اونجا که من یادمه رضا چند تا هدف بسیار برجسته استراتیجیک رو بمباران کرد
00:23:45--->00:23:57
spkr_01: ای جونه دلم میگن توپولوف نمیدونم حالا جا به لبیبی نوشن توپولوف اگر شما مطلبی فهم بودین توی اوییشن برای حوابی ماییش
00:23:56--->00:24:04
spkr_03: خاطره ایه که اون برای من خودش برای من صحبت کرده و بلوک بوده دیگه من اشتباه کردم
00:24:05--->00:24:31
spkr_01: ای جون دلم الای که خدا حفظ کنه شما رو که صراحت در کلامتون صداقت در کلامتون خیلی جالب بود برام گفتین من اشتباه کردم گفتم مثلا سیا منصوری یا البرزی ببخشیم فهمانده نیرو میشه بعد دیدم اون امریکاییه گفت نه تیمسار حوشنگ صدیق خیلی برای من شما قابل احترامید این صداقت و صراحت در کلامتون شما موسیقی
00:24:31--->00:24:49
spkr_03: یه وقت خدایی نکرده فکر نکنید اون امریکایی تعین کننده فرمانده نیروی هوایی در ایران بوده نه ما داشتیم با هم صحبت میکردیم و پدواز آمده بودیم نابلاک کسی نبود اده اون نظر خودشو گفت
00:24:49--->00:25:33
spkr_01: مگر امریکایی باشه نمیتونه به خدا نزدیک باشه یا حس خوبی داشته باشه یا حس شیشومی داشته باشه مگه اینا مهمه تیمسار هستند شاید یکی از تو امریکا صد میلیار برابر از یکی که مثلا تو اینجا یا تو حتی کشوری دیگه ادعاش میشه بهتر باشه اینا دلیل نمیشه انسانیت به درون و به اون ذات انسانه و حتما حتما شما یکی از بهترین ها هستید و به بالاترین درجه انسانیت شخص شما رسیدید چون اینقدر بزرگ مرد و اینقدر صادق هستید که واقعا من قبطه میخورم از این که چرا زودتر از اینا با شما عاشقا نشدم
00:25:33--->00:26:41
spkr_03: داستان لیزر با رزا رزا لیزر چکاد نبود از افور ای اومده بود و ما افور ای میپریدیم سه تا هواپ مای افور ای اومدن بوشهر و ما شروع کردیم تمرین ما خبه از این که اونجا بمباران بکنیم شروع کردیم تمرین کردن با رزا پرواز میکردیم لو لوویلی که رزا پرواز میکرد اصلا وحشتناک بود ما پنج جلسه با رزا تمرین کردیم هم با رزا و با یکی دوتا خلبان دیگه که کابی نقر بودن با اینا پرواز میکردیم و تمرین کردیم آماده شدیم برای این عملیات حالا مردم فکر میکنن ما میشینیم تو تیهره استارت میزنیم و میریم سراغ عدب نه اینا همه آموزش لازم داره اینا همه باید تمرین بشه ببخشید وقتتون رو گرفتم سلام به خانواده صدیق میرسونم به علی پسرشون که خلبانه و امیدوارم که جای پدر رو پر کنه
00:26:43--->00:27:32
spkr_01: من هم ارز کنم خدمت شما میخواستم بمونید تا جامعه ارز کنم ابو طالبی بیان یه سرامله که با شما بکنن و بعد اینشالله شما اگه خواستین تشریف ببرید من فقط نمیدونم جناب ابو طالبی الان تو با آیدی جناب امیدی بیان آره اینجا هستن من یه لحظه جام ابو طالبی رو بیانم یه کادر قشنگ میزون از شما دونفترم داشته باشیم بس شما تشریف ببرید و جام ابو طالبی باشن انشالله در این لایب ارز کنم تیمسار خیلی متشکرم از حضورتون از منتی که میذارید همیشه هستید در کنار عزیزان ممنونم از شما درود بر فهمانده معظم نیروی هوایی
00:27:22--->00:27:25
spkr_02: منتی که نزارید همیشه
00:27:33--->00:27:38
spkr_01: و بزرگمرد آسمان ایران تام کتسوار برتش جناب ابو طالبی عزیزم
00:27:38--->00:27:47
spkr_00: سلام به شما، سلام به جناب نمکی عزیز، استاد بزرگوارم و سلام به همه همراهان شما
00:27:49--->00:28:00
spkr_01: برم برم برم برم برم برم برم شما و ایشون در یه قاب باشین و ایشون اگر مطلبی هست تیمسار بفهمید و ما در اخیر منز شما هستیم تیمسار نمکی
00:28:01--->00:28:52
spkr_03: ما همیشه زیر سایه تیمسر عبو طالبی بودیم اینا را چابلوسی نمی کنم اما این چابلوسی نیست در شیراز با کارخانهی و اسقه سلیمانی و محمود اسکندری و با اینا همه با تیمسر عبو طالبی اینا همه بودیم در بوشه رم بودیم ایشون فرمانده پایگاه هوایی بوشه شدن و از انجام اومدن تهران معاون عملیاتی نیروهوایی شدن بعد که رفتن اویشه فوقالده ایشون من که نباید از ایشون تریف کنم در جایگاهی نیستم تریفیم افسری بسیار منذبه بسیار باهوش بسیار شیرین سخن و بسیار خوشتیب دیگه همه چیتم واقعا همه چیتمون بود دیگه من درود میفرستم به تیمسر عبو طالبی امیدوارم وقتشون رو نگرفته باشم
00:28:52--->00:30:13
spkr_00: این سار من فقط نخواستم فرمایشات شما رو قط کنم و اگرنه واقعا من لیاقت این فرمایشات شما رو ندارم و در این حد نیستم. شما استاد منید. خوشی نیشونید. در حقیقت شما این لایب رو همون دور که آقای حمزه ای گفت با حافظه خوبتون تونستی زنده کنید. زهمات زیادی برای این لایب کشیدید. چیزی که من خواهش کردم دوستان دیگر که در جنگ شرکت داشتند و عزیزانی که هنوز نیومدن بیان شرکت کنند که خاطراتی باقی بمونه لاقل در مقابل دیگرانی که کاری نکردن و همش مشغول شعه اصلا شما لازم هست که بیاید و فرمایشاتی داشته باشید. شما واقعا به حق شما این مسئله رو خوب اجرای کردید و لط داشتید به این لایب و من تشکر میکنم و این چیزایی که شما میفرموید. ما شاید به شما اگر چیزی یاد گرفتیم اگه خاطراتون باشه. امریکا هم یه چند ماهی یکی دو ماهی با هم بودیم و شما تشکر آوردید و چقدر ما همون یکی دو ماه خوشحال بودیم که بلاخره عرشد بیس همون عرشد پایگاه همون باید شما دیگه دورتون تموم شد تشکر آوردید. درسته من وقت شما رو نمیگرم.
نظرات
ارسال یک نظر