امیر سرتیپ خلبان فضل الله جاوید نیا
00:00:00--->00:00:22
spkr_01: جان درد برشما است. سلام علیکم. سلام علیکم. ها چواه خوبه؟ بطم دارم. سلامت بسید. شما خوبید؟ مرسی. مشکلی که نداشتیم با بالا بردنه مرسید. نه شما که تاج سر ما هستین و خیلی به قول معروف اکسپرت هستید شما در همه زمینه ها.
00:00:23--->00:00:29
spkr_00: مخلص شما بعد از این سخنان شیره هایی که این خانم محطرم خانم نوستری رفتن
00:00:29--->00:01:26
spkr_01: از ما چه انتظاری داریم؟ شما که عقاب آسمانی، شما که فخر آسمان ایران زمینی، شما که خیلی حرف برای گفتند داری، حرفا چیه میزنی؟ قربان؟ لذب بردیم از صرفت هایی شما، سمشون کرد چه، من فضاتون بشم شما بکنیم برواب؟ جان؟ یه روز هم منو بایده ولی دیگه متنفه هر باید برنامیزی میکنیم، اینشالا با امید خدا، باید بشینیم یه برنامیزی بکنیم، سر ببینیم تمام این بزرگانی که از پرواز دورن یکی یکی توی تایمای مختلف حالا اینشالا حتما توی خارجت لایف صحبت میکنیم از فدمت شما که تیمسار شما اول یک کتا خودتون رو معرفی کنیم تیمسار شما از پرواز دورن یکی توی این از کنم چیزم تیمسار شما از پرواز دورن یکی توی خودتون رو باید بفامیم
00:01:26--->00:05:25
spkr_00: قبل از بیوگرافی من در گذاشته فرمانده مختبر نیروهبایی واقعاً استاد و معلم اخلاق آخرن جناب صدیقا به تمام همکاران و خانده محترمه ایشان تسلیت میگم برسون برسونم که من فکر کنم که یکی دوار ما عرفی کردم ولی ایک بار دیگه برای کسایی که خوب دجاره نیستن من نمیشنستن بهتون برسونم من متولده هزار و سی سد و بیسانوی اسفحان سال پنجاه واردون روحوائی شدم سال پنجاه یک برای دوره یامریکا رفتم تکزاس و در همون ایرات تکزاس در شهر لباک ابو جایی که جناب عبو طالبی بودن دوره خلابانی را دیدیم که دیگه در جوان هستن دیگه اون مداره مداره که همه تیه کردن من تیه کردن اون از تیه هفت و تیه هشت و حالا قبلش حافیمایی نوتوره بود برگشتیم ایران سال پنجاه و چهار سال پنجاه و چهار من اولین پروازم و در کابین عقب حافیمایی فور پریدم با جناب خلاب عمد شمان چایید قصدنی و راید دوم را با جناب سپیق این استاد بزرگاه ها من هیچ وقت فراموش نمی کنم همون راید به من چیزهایی نشون دادن که تا آخر عمرم حالا اشاره می کنم که کجاها به درد من خود یه اون ازاده پروازه ها شناییتو من دقیق کردن منم کاری نقب به من را بجردید اسفین دیدی گفتم که خیلی اش دارید من راید دوم سپیق همه دوم همه سپیق همه یه انجوری خب خب حالا ببینید چه جوریه من یه بار می دادن تو اسفین در میارم بعد ایش باید تو در میارید البته خب من این اسفین را با تیسی هفتم تنبیم کرده بودیم حتی مارا انداختم تو اسفین من یه ماکت اینجا دارم اگه شما بتونید بهشون بدید برای کسانی که نبینوند اسفین چیه در یک حالتهای این طیاره یه چی حالتی پیدا میکنه و شروع میکنه خابل از برداره به صلاح کنتر خنوان شروع میکنه چرخش اینجوری میخوره و میره پایین میره پایین و خیلی زود میخوره زمین ها پاته اگر نتونن درش بیارن این خالا پروسیژر خاصی داره که برای حافت ماهی مختلف تقریبا یک سانه و خب درش بیارن ایشون یکی دو برانداختم تو اسفین در را بردن و بارو سفران مند کابین اقعاق حافت ما را اسفین در را بردن اون لوقه حافت مای F14 تا زه اومده بود و دو تا حافت ما ما عدسته بودیم اولین حافت مای F14ی که عدسته دیم خب رحمتش کنه مرحوم آبدی بود این علی آبدی با یکی از این همان به کایه معلم خود کارفومه پروازی کردن و افتادن تو فلت اسفین فلت اسفین من با همین حافت ما نشون میدن برعکس اون اسفینی که تو حافت مای F4 را شدنیم سر میفته با این سر میرفته این حق محالت لده داره و شروع میکنه به اینجوری دور خودش گشتن و سر به نیچه امیان نمیفته پایین که سرعت به گره را بتونن درش بیارن حالا اگر سرعتا میجه خود به بیفته پایین سرعت را گیره درمی نظر این حالا تفلت که میفته این دروربنش مشکل میشه و خلاوان تقریبا اون از مجبور ایجکت بکند دستور عمل خود که پای هم شما خود اون از مجبور این اینه که ایجکت بکنند که علیه ها به دیوان آمریکایی ها افتدن توی اسپین و نتونستن درش بیارن متاسفانه همین فلات اسپین بود و آمریکایی ها کارون اقعاق پرید بیرون بیرون اعجاب تایرا کو سمید باشایی چه ایمال اعدایش باید بود و بود و بود و بود و بود و بود و بود بود و بود و بود و بود و بود موسیقی
00:05:20--->00:05:27
spkr_01: پروسی جوشناله فیلا تسویی درمان بارل چهان پیرو ما شایدنه بید ما شایدنه بید
00:05:27--->00:07:21
spkr_00: تا آخر میگه من شیصف ولفه بیدن درد. بله به. این باید درست بود. همه اصلایی بود. خلاص جناب سطح گفت که جاوید شنیده هم میخوایی بری اف چهار در. چون من زمانی که البته این دفتان زمانی که کابینجی رو برمیدیدم. بنایه همکه تو زینم بود. چون تو کابینجی رو همون جاوزنجا و سکت سال پنجاب و شش ابل پنجاب و شش معلم من بودن. گفتم چنده میخوایی بری اف چهار در. گفتم آره من میخوایید. تا رو مسایی رو که تا دارم میخواییم برم اف چهار در. گفت که دو تو تا اگر تو به حالا دست دادیم. و اون سلج اسمینه. به این ترتیبه این تاقامل لیل میگرده. بلیه اگه سر بیوفته با این در میاد. سعی کن. اما برزشون یکی کابین اقابلید یاد دادن. انجام بدید و این تو زهن من بود. در اجهت ما اف فورب کابین اقابلی ها پریدیم کنیده هزار ساعت. برگشتیم برای کابین جلو. و شروع کردیم کابین جلو رو پریدن. خیلی زدود عجله داشتم که لیدر تدرسه بشن. و برم اسپ آن بخوایید پریدن اف چهار در. و خانه بایده خودن. در اجهت ما یک دوی یا یک اردی به هشت پنجه و هفت. تا سی همه فرنوردین هم اف فورب می پریدن. ولی یک دوی سری کلاسه اف چار در بودن. ما شالله. اف چار در رو دردیم. بله. اف چار در رو دردیم و در حال ترینینگ یه مانوری ما انجام می دادیم به نامه. فکر می می کنم زمانشون رو دیگر اجازی می دادن. ولی زمان ما به نامه زیرو اسپید. نمی درم چون ما انجام دادیم. من با جام و ویستی افترام دادم. آره. به این تصیب بود که سر اف اف ایمه رو به این حال از شهست سر جمعی موردیم بالا. البته موتورها رو می داشتیم ست درستر پاول. خود درستم بیست و تشار رو زراپای صاف می کردیم. شروع می کردیم و این حال می رکنی به سی زراپا. بعد سر اف اف ایمه می افتاد پایین. سر اف ایمه سیف می شود. سر اف ایمه می افتاد پایین یکی دوتا گردش می کرد. با موسیقی
00:07:20--->00:07:25
spkr_01: یعنی اینیشیال اترازن توی اسپین
00:07:21--->00:07:30
spkr_00: دارد اوپنید تو ایسپین یعنی اینیشیلی تو ایسپین دارد اوپنید حالا دارد اوپنید فلاتسپی یعنی ایم چیزیل که می اوپنید فلاتسپی
00:07:26--->00:07:30
spkr_01: هلو، دستانی فیلاتیس، یا نیم چیزید که میویفتی فیلاتیس
00:07:30--->00:07:37
spkr_00: پر جهاز این زیر و رسمی رو با از این حالت برشی بردیم و ادامه ترمونه بردیم
00:07:30--->00:07:38
spkr_01: بعد جهاز این زیرا و رسمی رو با از این حال هست برش می بردیم و نبارید اینا نپرم بردیم بقیه استیک نبارید
00:07:40--->00:11:00
spkr_00: با فرامین نواد کار میدشتیم و درجه فرامین میکشتیم پشت دسته و حرف امارا داخل پاییه میگرند داشتیم و حرف امارا تا هفته اشتگاه ناد سرده صحبت میگرفت درش میبردیم یه اقش در اضافه هم ارتفاع درسته مسئله نبود توی یه پرواز پنج او شیشون میرفت چار ون ما بودم که با یکی از امریکایی ها پرواز میکردیم دو فروندی هم بودیم داشتیم بی افمن جامعی دادیم بکش بکش عجیب دو افمن آورا این مبدونی که نمیدونم برای کسایی نمیدونم در این دونم برای هم میگشتیم و بسیار درگی هوایی رو ما تمره میکردیم تمره میکردیم توی یکی از همین یکی از محافظمین مولک زمان که این طرق میخواستیم بیاید تو تیرل تو پشت ما ما افمن آورا سرش رو میوردیم بالا و مثل همون ویروسوی یه جالتی شدید میکرسیم بالا حالا اگر که از یک طرف فرامل یا این زمانی که سرعت کم تر از هشت دادنات بود این حاکم ها یه جالتی پیدا میکرد میوفتاد به چهر یا براست حالا به چهر و براست که میوفتاد باعث میشد که آتور انجینرون بخاطر جرعان حوادق قرد میشد این حالت کم شد این مطور اصلاح میکرد این مطور اصلاح میکرد و حاکم ها شور میکرد به حالت اسپین کردن چون این فاصله ای دوتا مطلب چهارم از هم نسبت حاکم های افرادتر بود این دیفرش امتباهات باید شد که اینش رو تگرش درکنه به گردش گردش رو من دیدم که یه مقداری جوزئی از اون سلط اسپین سر حاکم های درست این هموندار ام بیاد آورده میکنم از جناب از زبنیه سره ای بحثه اولا امرده این طرح لره نبود یک همین سره رو پاید در بود گردش که میکرد یه مقداری سرعتای میگرفتن یه مقداری سرعتای میگرفتن کاروناراده میگفت که بعد ما بکنیم اینجا آمادهگی داشته باشت بطرین بیرون بطرین بیرون من گفتم راژیو را میکروفانی گرفته بودن که همه پشتنن میگردن نه نه پد بیرون به انگلیسی البته نمیپرین ایجیک نمیکنیم من درش میارم البته من هزارو بسیار ای فروفه یکی لما از بیرم بارها دیر بودم خلیصای تشاره بیداشتیم و صحبت های جناب سرگی خدا را همه چیم کنه اینکه اقلی صحبت هم از اینش رو میکردم گفتم درش بیرم حتی شماره دوه ما من یادم ای که با اقوبایی غرباز میکرد جناب اقوبایی کابی نقبه اون بود اونا هم صحبت ها ما را میشتیدن اونام معلمه کابی نقبه اینجرش خوبتر یتنین را کشتن به دوره کابی نقبه ازام های جناب را میدیدن اون پرلازه ای امولوزیشون ها و اونم دراده امولوزشون ها یعنی محلم که کابی نقبه شد ولی اون کسی که اقوی من بود معلم نید معلمه کابی نقب بود اونی ای ازید نقبه ای ازام ها فقط اجازه ای اون کار نقبه بشینه و بلاخره تحصیلاتی که چیکار را کنید ما در جرم هم صحبت های جناب سی دورت مغز هم بوده رو را دیو گفتم هرامون یگه رو بپرین من گفتم صحب کنید نمیپرین در جرد حدود حسد هزار پا که ارتفاع منطقه چهار میوانه پر منطقه ناین حدود ناین که ما پرواز میکردیم بوده 3300-3400 بود. 8000 پایی یعنی مدد 5000 پا پالای زمین. حاپ ما از اونها در اومد خوشبخت کنید و ما اما دویم سینگل انژین همون دشته اول این خانومی گفتن تا را هارمه MNC نگرفتن و ما همون دشته اقل کار سینگل انژین اومدیم نشستیم. تو نموتون هر کاری دویه ساعت میخواست بکنیم دیگه دویه ساعت نشود به هر جه. ما تا مانون برو تیجه.
00:10:58--->00:11:08
spkr_01: چارلیوانیت سر ناین دلتو هفته و دو بود. چارلیوانیت گافخونی بود اگه خاطر تون باشه.
00:11:09--->00:12:52
spkr_00: بله بله خلاصه این ماجره های تحقیف کردم از درس هایی که از جنرازو صدیق ما گرفته بودیم و طرف چهار برای آقایم به درده مخورد و سه دومین ها پیمایی که رفتد توی almost the latest bean حالا نه the latest bean کامل درجات در اومد و البته ما بعدشان به شستیم آمیرکایی تقاضایی به جان که تقبره ما تقاضایی تشویر بکنند تقاضای تنبیه کرد که من به این میگفتن بیترین بیرون چون به هر جرد اعتراف کاملده من بودن از 12 جرده از همون رایده اول کامل سید سید وقت مگرم اینکه ای پی محلیم کامل اقایم میشسته بود اون میتونست بکرد ولی به هر جرد اعتراف کاملده با من جلوی بود از همون رایده از همون رایده ای که بر جرد کامل شروع میکرده بایده اولیه که بلافتن ما نتردیم بیرون تایارون جاد داریم بایده امون اول کار خیلی جزی در حدیه تذکو بیریم خب برگبیم سر بقیه ناجره خب اومدیم اومدیم اومدیم اف چهار دو و به هر جرد آموزش را تمام کردیم تا تقریبا عواست تابستون اوال پاییز و حالا یه با شباشتیه رفتیم گردان هشتاد و دو و پرواز ها شروع شد در گردانه هشتاد و دو با شیبه بسیار کم چون مسائل انقلاب داشت اتفاق میفتاد و پرواز ها کم میشد و کمتره کمتره کمتره تا میرسید به ماهی یه دونه و بعد هر چلو پنگ روز یه دونه و بعد هر دو ماهی برواز و بعد به معلم به خاطره لندینکارنسی مجرد دادن یه رد برگباری ما تا شروع جنگ حالا اگر شما سوالی دارید بیفرمند که من دیگر اون بحث خاطرات رو بریم که ما با سوالایش من جواب بشه
00:12:51--->00:13:50
spkr_01: بس آقایشون جامعا بدین میخواستم سوالاتی که مطرح میکنم ایناست حالا یک چیکی میخوایی شما پاسخ بدید یکی چگونگی تأمین کروی F4 در ما برای بعد از انقلاب کسی صحبت نکرده من اون شرد یادم رضایم پیروان بپرسم حالا شما چون میدونم اون موقع در دستندرکار این موضوع بودید و به عنوان مسئول و این که بفهمید چجوری شما بعد از انقلاب تحصیم گرفتید کروی F4 در رو تأمین کنید PYM JBZ
00:13:51--->00:16:15
spkr_00: بله من یه اشارهی بکنم به قبل از انقلاب. قبل از انقلاب تو صبح تای اولیم هم یه اشاره کردم. باید حتما اول که اون خلالانه اولیه که انتخاب کردن برای F14 که جناب زنگنه و فراهاور و رستمی و معلم های اولی اول که رفتانون می کنم. این ها از بهترین های اقمای F5 از بهترین معلم های انتخاب شدن. و با سباد و درس خونترین آدم هایی که اون مقایب به فوت داشتن. این هایی که اون مقایب زنگنه و فراور و رستمی و خلیلی و حالا همه بقیه هایی هایی اون که دیالا ذکر نامشون ضرورت نداره. ولی برنامه این بود که درجت از ماها بعدا که می خواستن انتخاب کنن حتما از F54 مجرددن یه مقایب دست خونتر آقا اینو داری درجت بود. ما حالا با تجربه درها را انتخاب کردن که باید لیدره طبقه 3 نمی بودید. و حدوده هزار سر هزاره ایپیسی سر سر پرواز می داشتید. تا بریم 14. این را یه ادامه داشت تا زمانی که انقلاب شد. انقلاب که شد به طور کلی متوقف شد. متوقف شد. یه سآلی این برای این بسط برای من مطرح هایی که یکی دو سه بار من از امریکای افعال کردم که چرا شما برای کابی نقرح این تیاره استیک نزداشتید و به همون روشی که برای افبور هست انتخاب نمیکنید. چون ما تو افبور خلابان بودیم. می دفتیم هزار ساعت هستد ساعت هستد ساعت کابی نقرح افبور می داریدیم فهمیدیم کانجلو. و کانجلو مشکلی نبود چون یک تو تیاره کانه هایی می شدیدیم. چرا شما بکسید ثابت انتخاب میکنید؟ یکی از این معلوم خلابانی برای من مثال خیلی قشنگی زد که نمی زمین تو زهنم هست. گفت که اگر شما بخوایی یک خود رویی رو به یک نفر آموزش بدید و آموزش دادید حالا ایشون می خواهیی مصیر رو برد. اگر یادنین خودش رو همه بی بلد نباشه بشینه بقل بستش خیلی راحت ادازه بیم با رو خواهش انجام بده. ولی اگر شما خود رو همه بگی خود بلدی می شود از بقل بستش در تراسته این، در راست بریم یکش برو، چپا بپا، راستا بپا، در روز، خودت به پادم می کبه کابی کبه کابی که ترموز بگیریم، برای این طرح. برای اگر خلابا نباشه، اگر رو همه بی بلد نباشه، راحت می شون اون قرد.
00:16:07--->00:16:15
spkr_01: ولی اگر خلابان نباشد، اگر اون را دید ولد نباشد، راحت میشون اون قبل واری شد
00:16:15--->00:26:47
spkr_00: دلیلی که ما در امریکا اینا را بکسی ثابت و خلاوان اتخاب نمی کنیم چه تو نیری امریکا و هم برای شما چون ما سریع اول که کارونقابه آمدن اینا حالا یه دهشون هم معنی بودن مثل خلاوانی موفر نشار در دوره را تمام کنن یه دهشون رسته های دیگه بودن در میروه هوایی انتخابشون کربودن در اون نقشون گروس ها را خریده بودن اینا را میتخاب کردن و رفتم دوره کارونقاب دیدن ولی ارشکردم یه چند نفرشون یه چند را دیم تسیه هفت تسیه هشت پریده بودن ولی کامل نکرسود در میروه اینا در اون در جهت داشت دویدن کناره دوره کارونقابه دیده بودن و ما دیدیم که خیلی بهتره یعنی اینکه زمانی که ما ترمینگ را در افتشار در شروع کردیم هر نوقع من به انوان معلم کامل قبل حتی محلم های خدا میشستن اگر میخواست در اون بره بره بره هاش نبودن واقعا را شما خود محلم هفتش را بودیم میدونیم این حرفا اگر کامل قبل یکم دوره خود را میشستی به معلم های محلم شستی به دلیلی دوست نداشتی بره سیپا یا بره پنجابا به قجم نراحت بودیم نورت دیم در صورت که همه ما بله این مسئول ها من میزرم اگر یک کار نها در صورت که همه ما که در زمان جنگ با این زباطی یا بی این زباطی لونویل میرفتیم آقای اون کاب نقل آقای اونیش هسته بودن چیزی هم همشه هم من زدشتم حقی نداشتم بره زدم بگو دادم براد حواز زک باشه بگو دادم نگرم نباشت بریم دیگه قوار نمیزد ولی من خودم میدونم که مرحوم سادتکور جناب رستمی جناب خلیلی خیلی از معلوم ها که به دلیل اکسپار شدن جناب آمه ای جناب تحانی به دلیل اکسپار شدن چون میمهدم ستارین در بودر بعدها و من معلوم شده بودم تا میرفتیم برشون برواس این ها حقصه لرگه میکردم گفتن جارید میخواهم یکیت که دون سطح رو بره بگفتم نقرد نباشت فون سطح رو بریم شما سطح رو بروندیم رید رو الانتیمیتره آن کنم با ما مگفتم رو الانتیمیتره آنکم رو الانتیمیتره آنکم رید رو الانتیمیتره بر کسانو که نگه دارم یک سیستم نیرده اپنو افته اده که فریکانسپار میزده بزنین در یک درد اختفاقی اتفاقی آنگیاز زمین این با رو زیر صدفا سر با قدر میاد. من باکنم نمیخواد فون صدفا یزار در بریم. شما با در این صدفا و رو سر با سید کنیم. به معلمات سر با مگفتم. با من یا حد اخت من برو فقای خودم. هم درائه خودم مثل جناب هرمگی، بهرگان فرد، خوارم از کن به جناب زنگی، جناب مهنتی، پراز میکردی. اگر به دلیلی حوثو کردن دوله بران، اگر من کابی نقرد شدیم، راحت نردیم. قرد میزدم که آقا بیا نمیخواد این کارو بکنی. یا رو بگیو برای و اچهار این کارو بکنم. این بحث اینکه چرا اینو برای کابی نقرد، مثلا خنوانا امتخاب نمیکردن. بک چیز تاقیق امتخاب میکردن. این دلیلش که برای منم مثال راه من نگیزه زدم. من فکر کنم که تا حبودی کسانی که راه نمیکردن، متوجهه این ما جواست شدن که بقیل لحظه یکی بشینم. چقدر حواصل جانه اگر راحت نگیردن نباشم راحت اون اقل میشینم و کاری هم نزدن. خب، گذشت. یکی دو سال از جنگ گذشت. بچه هایی که دور کابی نقرده به صلاح بکتی ثابت ما بودن. و همینطور هم خدا حفظشون کنه دیگه بشمزنیم به هستن، انشالله که زنده باشن. داشت سه مسالا میمد بالا. سه مسالا میمد بالا، یکی دو نطر داشتن، بازمشخص شدن. خدمت هاشون باشون. خیلی بالا تر از ما بود. بالا تر بود. یکی دو نطرشون از دانشان هفتری ما داردن مثل کمسال سرافت پر. کمسال مرادی، این هم سه ناشون بخواد دانشان هفتری بالا تر بود. و یه های شهاره سی ساله پر میکردن. ما توی فکر رفتیم که خب به در حاله باید یک کاری بکنیم برای افتراد. چی کار بکنیم؟ دیگم دوران قبل از انقلاب نبید که دیدر سه خلابانی با پذیاره هفتری باید رو بگیریم. باید یک فکر میکردیم. حالا دانشان خلابانیش رو بکرده و یه سری رو آمدوشتاده نیم تا 23. خدا رحمد کند. محبوب طوانگریان ها یک سوی ازش برو بروشید. اشون فرمان به دانشکرده بودند. اینجا باید من اسمش رو امبردن. و یه ده اینجا آمدوشتی بودند. یه دیره فرستادن پاکستان. مثل همین جنابه نسیزاده که الان فهم در نیر راستند. و یه ده از آقاییون. در جردیه، آبا در جردیه، هفت و اشتاد نفر از اینا سال 63 و اینها، 63 و اول 64 خلابان شدند. خلابان شدند. در اون مدن ما تو فکر دیم که 20 نفر از اینا بگیریم. یه ده مخالف بودند. یه ده مخالف بودند. یه ده مخالف بودند. جنابه بابا یه پادران ازش کنید. فنده پایده آمود. سو سو بودند. بابا دل خوری درست نکنید. فلانگ بسه. اینها خورسته. کدیم بابا یه کاری بکنیم. این تایی را براخت اما که تا عبد و ده نمیتونیم. افجار درست کنیم. باید یه فکری باشی کنیم. گفتن چه کنیم؟ چه نکنیم؟ گفتیم بابا 20 از نه و اما میدید. گفتن اینا چه هستم؟ گفتیم 20 از این افپنگ. 20 از این افپنگ. 20 از این باباید. مخالف همه. هرکی از آزمی زد. جناب ناصری اون موقع فرمانده داریش رای خلابانی بود. جناب صدیخ شده بود فرمانده نیرو اوایی. چون صدیخ 62 فرمانده نیرو اوایی. حالا با داری این 64 را فرد بکنیم. من اومدم پیش ناصری. ناصری محلی من بود توی فروه همچنان که صدیخ هم بود. محلی ما فرمانده نیرو بیشتر آسال را. گفت جایی چی میگی؟ گفتن 20 نفر از این بچه ها برده ما بیدید. که این 20 نفر من اینجا حالا اصال میشو درم. یه شره هم در اصال میشو بکنم. گفت با نشو داریم بیشه صدیق اون چی میگی؟ ناصری هم با صدیخ هم دارم درم. رفتیم اتاقه محلی صدیق و گفت جایی چی میگی؟ گفتن 20 نا این بچه ها را میخواییم این اشعادت پشوانه نداره. اگر ما یکی نگذاریم جای این بچه ها به هر جهت هم دیر که ما میرین کنار، اونا میرین کنار یه ده ما زودتر یه ده اونا زودتر و این دقیقه بلقیه یه جایی چون که تو گردانه افرو افنج خب بحث آهال صحبت کردن، بحث اسیل شدن جنگ ها داشتیم، بحث شهید شدن ها داشتیم، بحث جنابه نمکی صحبت کردن، بحث اعداموار ها داشتیم، بحث اخراج ها را داشتیم، بحث با دو همه این مسئولات داشتیم، جنابه نمکی ایشاره کردن که ما چه ست تا قلبان بودیم، شدیم سی ست تا، دیگه ما یه رای جنگ، دیگه گردانه یا افرو افنج هم در ما کسی را نمیتونست بده، کسی نمیتونست بده، خلاصه فش خواهره آوردیم و جنابه سی بی پذیرفتن، یاد چون بشه؟ بیس تفرها بیرفتیم، من بده نمید که اسم این بیس تفرها حالا فرصد هست، یه اشاره بشت بکنم، ص که اینا تمام بدن مشاقل بالای ویرو هوایی گرفتن، جنابه برخورد تو جانشینی اومد، برخورد سالها فرمونده پایدای اسلام بود، جراق سالها فرمونده جانشینه برخورد تو اسلام بود، یا کاوه سالها معاملت ترابرنامه بود، یا محمدی سالها فرمونده شیراز بود، حالیزاده ندم تنبید، بله، من یه اشاره برای اینکه این را دواری کرده باشم، قیاسی، جرمان، برخورد، یزدانی، دریارزاده، کریمی، محمدی، نسیرزاده، که الان فرمونه ای رو هست، حاویزاده، بلانی، یونسیزاده، قواه، جامعه داری، جنانی، جبارزاده، خدا را احمدش کنید، جراده، خانیان، زنجانی، اقبالی، و آقاسی به عملی نصب ها گرفتیم، این بیست نفر، گرفتیم، اوله کار، الان من فکر کنم که در یا شمید، بگوش باشن، جناب بخورده ها هست، یا جراده بگوش هست، حالان میدونن مسائل ها، اوله که خیلی نادر فکردن که رفقه های ما رفتن اونجور، استکتانی دارن، مقرواز میکنید، ما را بخواهیم دیریم کار بینید، حد بشهیم، اونتا چی بگیم؟ که در این با اجاله نکنی، صرف کنی، حسله کنی، چما اینم یه بخواهی اشاره کنم که اون اول که نیروه هوایی این بچه ها را گرفت، سالهایی بود که دانشگاه ها بسله بود، دانشگاه ها بسله بود، معدلت همه همه همه بایش در نور را میسید، همه بلا فرهنگید، در صورت یکه بر میگشتیم، سالهای دعه پنجای که ما استخدام شده بودیم، ما بیم در وصیه اکثرمون، از این بایش که نه چونست در اون بریم، حالا یا مسائل خانواده بود، یا مسائل کم بوده جا بود، یا مسائل محالی بود، یا هر مسئله بود، به هر جایت سر از ارتش در آورده بودیم، یعنی معدلت ها در درازده فونوزه دیگه فونوزه با با با با با با بیرن، ولی اینا زیر هیب بایشنشن، بچه های بسیار شارپی بودن، بچه های بسیار شارپی بودن، اینا را ما شروع کردیم، به صلا و امتیار ها پریدن و یه آشده هاش، حالا شد سال شست و شش، هنوز پنشش ماهات جنگ بوده، یه سری از راید اینا را ما توی منطقه پروازی انجام دادیم، روی خلیج زبازن، من بیادم یا توی افتر پروازن نگرانی کردم، چندین پرواز، با همین صدفانهای تحت آمودش، روی خلیج زبازن انجام دادیم، و انتصاب کردیم و مشاکت فینیک زدیم با این بچه ها، با این بچه ها، در جهد این ها کام ن جرایی؟ اکثرشون هم، بله، اکثرشون هم معلم کابیل اغرب شدن، معلم کابیل اغرب شدن، جنگ تمام شد، جنگ تمام شد، ما آمدیم توی سطاهم هم و تکلیمیگا دو مرتبه، حالا تکلیمیگا استافنه شده بود، تکلیمیگا یه شده باش، فقال ترش کردیم، این تون جنگ هم تر شد، و این یاروش شروع کردیم، یکی یکی رو بردیم، کارون جره بود، حالا به نخره اینو بعد یه سیک تایم میگرفتن، سه قسمت چ دیگه نموندن رفتن، در دلیل نختلف از ما شداشدن، در هفت داشت نرفتن، سه تا شیشتا، شیش نفر، پنی نفر، فرض کنیم، پی سی سی رن، پن شیش نفر، شیراز، اف پند، پن شیش نفر، مثل جامداری، مثل کابیل، اینها تیسی سی، تیسی سی پرواد کردن، چه قرد؟ شست ساعت، شما فکر کنیم شه ساعت جامداری و کابیل، شست ساعت تیسی سی پر این، و ما اسکرشون هم، برای کابیل جورو پرواز بکنن
00:26:46--->00:26:54
spkr_01: خواب اینه جو رو پرداز بکنن. یعزانی و امیریتر با نونت کریمی و پی سی سوین.
00:26:51--->00:26:58
spkr_00: این همه چهاری میو پیسی سیدن این همه پیسی سیدن همه پیسی دن پیسی دن پر خورو جا این همه را فنید پنج
00:26:55--->00:26:59
spkr_01: این او بیسر نانپا خورو جار رو این او را فانید پانش پاید
00:27:02--->00:32:02
spkr_00: محمدین، آره، گفتم سطه ششتا، سطه پنجتایی دوریم، تقسیم کردیم. گذاشته جماعه روستان بی بود، جانشینه سختاری و زنگ شد به من. جاوی برنامه فقازی دیدون برنامه فردران. جاوی چیه جرا؟ جامعه داری رو بشتی کار اینجا رو؟ گفتم بله. گفتم چیه جنوری میخوایی بفریم؟ گفتم میپریم. گفتم چیه با چه جور عجیم؟ گفتم. گفتم چند ساعتی سیاسه بریدی؟ گفتم. شست و شیستاعت. گفت جاوی چی کار نخواییم بکنیم؟ تو خلیه دوزی که ما رو بردینه، هزار ساعت فرد بریده بیلوی ارسل بیدیم، فلا بودیم، سای بودیم، ما چه رفتیم امبیکاپ، معلم بودیم، اله بودیم، وله بودیم؟ تو اله با شست و شیستاعت؟ من فکر کنم جامعه داری الان به گوش باشه این مطلب داره. گفتم که سر خیلی تو راحت ماشه. خلاصه ما تیکاف کردیم با جامعه داری ایشون. از تو تا اگر جانشین این رواهی تلفن کارگانا گرفته بود، لحظه بلحظه کارگان برایش میگفت که بره چی میگذره، چی میگذره؟ تا ما ما دیم تو پترانو شروع کردیم، تا چندگه باره کرد، خیلی هم راحت بود، خیلی هم راحت بود، چون سرعت لنگ رینگ فتسیسه با از چهارده تقریبا یکی بود. خیلی راحت، آره، خیلی حالا بگردیم دوتا سانه هدادی محبوم شاید جده محبومتی راحت دست دادیم، ولی چون این سرعت لندگ، حبود به سران پاندید سران بیسته و حالا یکی جانب کم و زیده تر بود، اینها برشون خیلی ساده بود. دستگاهی که من اس نمیارم، خیلی از رجال درجه بالای اف پنج که اومدن، اف چهاردن من خواستم سرشون کنم، سرعت را کم نمی کردن، هفش بار مندو اپروش کردیم، حالا سه هزار ساعت چهار ساعت اف پنج بایده بود، دو هزار ساعت محلمی داشت، میگفتم، عزیزم باید این سرعت را کم کنیم، خب، اون این سرعته سده هفت آقنات اف پنج را زهنش بود، تازه اون، حب امایه، این باید باید کچون را، حالا این آقنات باید کرد، بالا شکل باز میکرد، شست و شیش فیت، یا شست و هش فیت، یا شست و شیش فیت نمی دونم، یه چیزی تونه سر این باید تا اون بال بود، گفتم سر، باید سرعته کم کنیم، دیگه تونیم بشینیم، خلاصه براخره دوم افتره رفتیم ارتفاع در ازارپا، براخره اشون پس میرستم که سرعته کم کنیم، خلاصه اومدن میشهستن، ولی جان میداری، ف خدا پدره این هارو بیام ارزیم، چقدر راحت کرد، بچه هایی که از جراحبه، فرنوارا اشیرازه افتنج پریده بودن، یه میبریه اجرقورزه ده بودن، بلی من خیلی لکس راقا میشهست ده بودم، بقید منیترگی کردم، من تحاسم بود که عقب نیفتم از این بچه ها، بکنم این هارا برجات هجه چون کنم، برجات پریدن، پریدن در فکر کنم از این 20 نفر، 15-16 نفره اومدن کابل جراب باعت این ها، حالا هم خودشون کابی نقب بودن، هم کابی نجلو بودن، هم دیگه اون قدیمی های بکسی ثابت های ما یه دشون رفته بودن، یه دشون منتقل این تر پون طرف شده بودن، منتقل ستاعت شده بودن، مثلا جنبه محصوم پراسیاد هم اون موقع بود، ستاعت توی جنب هایی خدمت میکردن، حالا جنبه مختلف، ولی این ها شدن، مثلا، پایه و اساس افتشاد درد، پایه و اساس افتشاد درد، و حتی پایه و اساس نیروهوایی، به جوری که من عرض کردم برقصد برخور، سالها فرمانده پایگاه اسلام بودن، تلفنتون زنی خورد؟ نه، تلفنتون زنی نخود، شما قلع شد، یه لحظی؟ نه سر، نه، بفهمید، ادامان بدید نه میشهد، نه میشهد، ادامان بدید، نه میشهد، نه میشهد، حالا که دارید، برخور، برجه هم نشدم، برخور، بر جهت، بکنیم، براتا، بعدا دیگه، نه، باستان جایی پیش نفت داشت، همجور که مسئل زده بود، حالا داستان، نه این این ایدامان شد، برخوران جا داشت، ولی خب، بر جهت،، این این ایدامان شدن، این ایدامان شدن، و بعدا اون مسائل، اعلام داشت، حالا این بین، خب، ما یه دیگه هم مثل، یه کلاسه دیگه هم گرفتیم، مثل کلاسه جنبا قیاران، رمزانی، حسین خلیهی، و حسین خلیهی، حالا را عمد کنیم، اقواتها، اقواتها، اینا را میبسهد، پروندیم، و معلمش نم کردیم، و به جهت، من میدهد که، ما داد میدیم جنبا قیقی ایم، و م و معلمش نم کردیم، لرسته جنبا قیق، ایم شد انگریج را بی اورم وکی اضiao guy داشت،
00:32:01--->00:32:08
spkr_01: ولی از تا خایی... میگانی و، ابو عطاق و، حسین قاسمی و...
00:32:12--->00:32:17
spkr_00: این باید کار بینجا بود. این باید کار بینر همه همه همه همه گرفتیم این بیست نفرگی از بودن.
00:32:14--->00:32:29
spkr_01: اینا رو برای کارینا همه عقل گرفتیم این 20 نفرگه از بردن نمیدون کارینا رو پید بودن یک شما جناب برخورینا از زمانی که اومدن کابینجلو بعد جناب من فکر کنم بعد جناب ابوتا اینا اومدن کابینجلو
00:32:29--->00:32:50
spkr_00: حالا ارگوی کنم، همون پریودی که اینا را فیرستدیم مجردده هم. سه قسمتشون کردیم، شیش طرف، پی سی زگنا، فلا. حالا اینجا، این بین، ما این شیش نفرها گرفتیم. شی نفره پیروانا، عرضا بخی بچه ها، حالا همه شون امیر هم دیگر. امیر پیروانا، امیر قاسمی ها، امیر عبوات آبا، خدا را عمد کنه، و حالا رمزانی ها فلا.
00:32:33--->00:32:38
spkr_01: سه قسمت شون کردیم. شیش طرف. پی سی زیگنا فلا. حالا اینجا
00:32:51--->00:33:20
spkr_00: حسین خلیلی ها بقیه بچه ها گرفتیم این بچه ها را آموزه شدیم حالا بعدم اون را برمو کار بجا بود یعنی بعد کلاس بعدش اون را از کار نقر بردیم کار این جلو دیگه رفت بودن تجربه F5 و نمیدونم PC7 و تسیف ساری که از کار بودن مرمو کار بجا بودن ولی پایه و اساس اینا بودن به هر جب این 10-18 نفرگز این 20 سپر مونده بودن این ها پایه و اساس ایف چهار را بودن پایه و اساس بودن فهمید شما بعدم خود اون را سایی بعدی که اومدهید
00:33:21--->00:34:00
spkr_01: کلاس بعد از اینا بودیم یعنی کلاس بعد جانبرخورینا بودیم حالا شما توی جمعه یه گپ زیادی بعد از جانبرخورینا افتاد که ببخشید خیلی عضو میخوام دیگه اون تایمی بود که به F4 میگفتن F4,9 و همین حرفا که مثلا بچه ها نرید اونجا و حواب ما خوابیده و پرواز نمی کنن حالا هرچی که بعد ماها رو حشدار به ما میدادن که من مثلا یه وقتی به من گفتن من و از خشفی و جفرتک بودیم دیگه که جفرتک بعدن شد فهمان پای با و دیگه حالا باز اون تایم چرا گپ افتاد چرا F4 خوابید و چرا شما شاید نگرفتید
00:34:02--->00:35:00
spkr_00: ارزم به خدمت شما که ما امیدمون به همین بچه ها بود. به این 20 سفر بود. به این 20 سفر بود که اینا رو ما بیاریم برجهت برانیم جا بندازیم. من یادمه که سری کلاس ها به اینا قرار بردم. گردم بچه ها من از اسفاها نمیرم تا شما ها بپرید. کلیر بشید. لیدر سه بشید. و تمام وقت منو گشته برونید بچه ها. چونها بالاخره باید جا میافتادن. ببین اون تجاره به هزار ساعت ما رو نداشتن درجه. ما با هر این ها رو پرورش میدادیم. پرورش میدادیم و واقعا این رو گل کشتن. این رو گل کشتن. یک مورد. خدا رحمت کنید. اقبالی و خورشیدی. خورشیدی جزه کارنقایه بسیار خوبه آرود. بسیار خوبه ما بود. توی پروازی بودن. این حب ما. تلنبهش یادم نمیاد. تو فرمش من نگاه کردم. این حب ما بودن. با همه شکوله انگلو باتک دوست. شکوله انگلو باتک دوست. با همه شوده.
00:34:55--->00:34:58
spkr_02: عرضان خدمت شما رو مونده اول اشکال انگلو بطک داشت
00:35:01--->00:35:43
spkr_00: اقبالی هم شده از اول اینا بود. هم تو کابینه قبل، هم تو کابینه جلو. هم تو زمانی که ترزد ایدون شیراز اف پنج بپره. ولی اینجا پایلوت نبودن خلابان نبودن خرشدی دلیل اون سانهه شد. که اگر خلابان می بود و این مزار، یعنی از کل مزار جا، به همین ترتیب که ما این 20 نفرات تیه کرده بودم، تیه کرده بود، یه ادوائز بهیم می داد. چون میاد هفتش مانگیه لانگ فاینار هفتش مانشور میکنه به رینگ راک کردن. و دیگه این یعنی خیلی سرع در دستانه بوده، خیلی سرعه به ما بالا بوده. چون هفتش مان تا نقطه اتران داشتن.
00:35:42--->00:35:49
spkr_01: درستان داشتار خب رفت درین دقس ادید دیلی داره تا موتر جواب بله بله
00:35:44--->00:39:32
spkr_00: خب رفت دروند وقتی بود ابو حتی دیگه دیلی داره تا متر جوابی بله بله اقبالی رفت دروند مقصدی رفت دروند مقصدی تیاره بال راستش گرفت دروند به زمین و یک شیاره دفعونزده متری ایجاد شده بود ایجاد شده بود حرف ما برگشته بود به خود اینکه پیدا بود با محل سانهه یه صد متری، صد و بیسی متری اومده بود جلو و مجددن حرف ما لفت این ویت پیدا کرده یعنی چقدر بله زمین، مثلا چهاره بسلند سی پا چه پا بله زمین و این سنگ بودن نه اصلا اگر این سواته ها قطره کنم اگر اینو نمی پیدا بیرون کامپیو بازی کردن و پیاده می شدن موتور چپ هاپینا را من از ای بی دارا بودم فاموش کردن یعنی این تایره ببین زمانکه این کار کرده بودن در این حالت ایجک کرده بودن حرف ما برگشته بود تاچ کرده بود خودش تاچ کرده بود لندینگیر سمت راست چون یک که رفته بود مجدن رو بالراز لندینگیر سمت راست چون زمینه اونجا زمینه بایر بود فرو رفته بود تون اون خاک ها بال سمت راست هم کشده بود به زمین موتور سمت راست هم افعودی شده بود خاموش شده بود من زمانی که آجیر قرمزه زدن که توی بهداری رو همه جا سلا میکنه آتاشتشانین رفتی پشت فرمسو این موم هم جنابه میرس خالفه هم به پایداندن من به ماشین آتاشتشانین گفتم بزن توی فرمس فرمسو بخوابون گفتم شیشه ماشین ما هم جهنم بزن بهش که این بخوابون فرمسو خوابونیم و ماشین رفتم فرو رمسو بود من پیاده شدم اون لنگ که رو داره چون ترخجه داره باید با دست چهار ترخش میگردیم چهار ترخش میگردیم چهار ترخش کردم رفتم پاید آفه ما اول رفتیم سرابه بچه ها بیدم که حالا که نبینیم به چه بعضی برجهت نیستند در این روزر یا به زمین ها این گردن ها اومده توی سینه رو سر وی قسمتش بود آقای اومده موتور چپ ها خاموش کردن موتور چپ ها خاموش کردن تازه بقیه ماشین ها اومده بقیه ماشین ها اومده ها اومده موسیقی این ها اومده موسیقی وی اون موسیقی گرشده بود سر ها اومده یخ بود رو میگردن به که اصدار بریک شدود از بیل رفته بود ها اومده موسیقی یا اگر میشون همطوری که موسیقی که قنافی که پرده بود رفتن بایدان با تو رو خاموش کردن اومده اومده میشودن هستن در چهم حالا رحمتشون کنه دیگر ولی بقیه این بچه ها و اونم اعبادی هم مسائلی داشت که مسائله واقعا گرفتاری هایی بود که اینا بچه ها داشتن بسیار بسیار پایین بود، اینا پنششت ها هم میگرفتن، تازه ازدواج کرده بودن، یکی دو بچه داشتن، زمستون بود، هلاخیلی سر بود تو استان از اون سرمایه، این های شوز در درجه که استخونه هم در گرفت اونم بیه اخلاق خاصی داشته باید که در جردی این اتفاق افتاد و از دست داریمانی دو نفر را، ولی بقیه واقعا شاید و واقعا درخشیدن، درخشیدن، البته باز هم من اونجا باید یک تشکر ویژه داشته باشم از کاری نقره هایی که در جرد ما را تحمل کردن، هیچی نگفتن توی جنگ، چون بروی دریا، خب ارتفاع سی پا، پنجاب ها، داره ها بسرعتی سید چارسترد، حتی شب، ا هاوادویسپا با این بچه ها میرفتیم و رشکل نداشتن، حتی شد سرعت کابی بود و دنبال این بودن که تارگیت را بگیرند و در جهت کاخف نانجام بدن، درشون گرد، اینشالله که اونا که رفتن خدا بیاموزه با مراد، آمانه اینکه زنده استن، زنده باشن، سایشون با فرق خانواده هاشون باشه من یه مجرد، من تکنون که این بحثو همینجا خاطرش بدیم، بحث در همه دیم چیمون، صحاده در همه دیم
00:39:27--->00:39:43
spkr_01: من تکنم که این بحث را همینجا خاطرش بدیم. بحثت درخونه دیم چیمون سواله بخامتون؟ هیچی گفتم چرا شما یه گفت زیادی توی F14 افتاد برای شاگد، برای خلبان گرفتن برای F14. اونو فقط... به خاطر این...
00:39:42--->00:40:25
spkr_00: به خاطر اینکه گردان های اف بر و اف بنجمه ها تلفات تو جنگ خوبش هم 6 نمائد هستند خیلی داده بیرند اونها هم تضامه ای که کسی را به ما بگن دیگه نداشتند به هر جلیز نمون باید میکس داشت تا یک مقداری اون گردان ها مجرد دادن تقویهت می شدند هم دوره های همین بچه ها شما هایی که بعد هم اومدید یک مقداری دون میگرفتید مجرمه که تجربه ببرم کردید تجربه ببرم کردید مثل خود کلاسی که شما بعد ها گرفتید می توانید مجدداً روال برگشت روال برگشت به همین روالی که شما با تجربه از اف بنج و اف تو اومدید حالا اون سانه یه و اتا خدا رمه هم
00:40:18--->00:40:43
spkr_01: ده همین رو با تجربه از F5 و F2 اومدید تلا اون سانه ای اواتا خدا رو احمدشتون داشتیم نه اونا F5ی نبودن سانه اواتا اون P7 اونا اصلا F5 پروازنگ کرده بودن اونا فقط P7 پریده بودن همون سانه ای بودن ما جز کلاسایی بودیم که اصلا AFT نداشتیم ما AFT نپریدیم
00:40:36--->00:40:45
spkr_00: ما جوز کلاس هایی بودیم که اصلا آفتی نداشتیم آفتی نپریدیم آره بامانه زمانه که افتی خراب بود
00:40:43--->00:40:55
spkr_01: در اونی که اوزی خراب بود. بله. دو افتی نداشتیم و فقط... بله. سیمولی که خراب بود. بله. سی فی تی دیدیم؟ بله. بله. بله. بله. بله.
00:40:47--->00:40:52
spkr_00: درسته باید سیفیتی دیدید کنه درسته باید درسته باید
00:40:55--->00:41:13
spkr_01: شما بدون OFT رفتید F14 پرواز کردید سر راجب سوخگیری دو سه مده سوخگیری داشتید F14 از F4 F4 از 707 F4 از F4
00:41:12--->00:41:42
spkr_00: برسوم نگاه کنم. اینجا از در ارسوم برستم که عراری ها در جنگ یکی دوبار آمدن نیروگاه نکاح را زدن. نیروگاه نکاح بدیم اینکه اون طرف ساری هست. خب فاصله خیلی زیادی هست. درسته ما رفتیم جنابه برادفور رفتن احسی را زدن در اون مسائل. وگه هلا 747 بودن به چه مسائل بیشوند داده من داخل اون مسائله نمیشن کار ریسک بسیار بزرگی بود که انجام بدن. ولی عراری ها حق مای سبرفان نداشتن.
00:41:33--->00:41:37
spkr_01: موسیقی
00:41:43--->00:43:02
spkr_00: ما پرستی کردیدیم که میراج های که گرفتن میراج ها این قابلیت را دارن که به همدیگه سوخ بدن. یعنی دو سه تا میراج به همدیگه سوخ میدادن تا اینا برسن به میروگاه نکاح و دوبار زدن. یکی دوبار هم از توی خلیز فاسو خشکی یا این در خود درف رفتن تا مذکای تنگه مرموز و کشتیارا اونجا زدن. زرابطی هم اونجا زدن. ما میدرسیم که این کارا کردن. اولین فرصتی که در سال 67 چون 66 چندانک شد. 67 تمام شد. ارزم به ختمت شمایی که یه دونه اون ماجرای بهزینگیری بهش میگفتن بیش پاک. که سر باره 707 هر. این را درسته باز کردن. اوبردم زیر سنر تنگ فور بستن. به جای سنر تنگ. یوله هم کاملا یه مقارب تغییرات داشت. تغییرات دادن و این را وصلش کردن. حالا یه سوچ تو فور هست که میتونستیم فیور را منیتر کنون که حالا از این بورد استفاده بشه یا از آت بورد استفاده بشه یا از بال استفاده بشه مثلا سیلکشن داشتن. حالا آت بورد ها خالی استفاده نمی کردن. ما که میرفتیم سوخ بگیریم پرامه بود که آت بورد آن میکنن. اینا ترانسفرم شد. به جای این که بیادی به سنه تنگ. این که بیچ باده ستره باله 707 بود.
00:42:49--->00:43:02
spkr_01: برای خالی استفاده نمی کردن. ما که می رفتیم سوخ بگیریم. پرامه بود که آت بود آم می کنن. اینا ترانسفرم شد. به جای این که بیادی به سنه تنک رو بود. بیچ باده. ستره باله. 607.
00:43:02--->00:44:42
spkr_00: بسته بودن و طرز کارش هم این سر باده هفت ساده هفت بود یعنی خلابانه کامی نقب که تو اون پروازی که ما انجام داریم بعد نیست ما میادشون ببریم جناب ناصره و زایی فرمانده پای قان بودن و جناب زنگل پور همیز زنگل پور که موقعی فرمانده ناصره هفت ساده هفت بودن اشون در کامی نقب بودن این همون سویچ هایی که تو کابین هفت ساده هفت بود این بومه اون شرنگ باز میشد و شرنگ هفت در اون محقصش بیاری سر باده هفت این طور در میمار و اون سی و پنگ فیتی که این طول این لوله هست که در اون فسقی این ده میتر کامیل این اکستیند میشد و این سر باده هفت بود خب پلا افور که نمی کنست بزیم مگیره چون ایریف این پراب نداشت ایریف این پراب مال افت چه بود که از بال بیگره بلاخره قراره اسم من افتاد و اینجایی یادی با که نما پدر برخور برخور ستوان یک بود کابین اقابل من بود در این پرواس در این پرواس ما اومدیم روی ملائر البته من قبلش رفت داردم همیدان با بلوظه رفت داردم چون من یه هزار ساعتی هم بلوظه بریداردم بلوظه هم میپرزیم و بطیقه فرصت میشد زیاد بر از زم باز نشن سکیم بلاخره یک جورایی تحیدیم دارم زیاد دلمان برای سینلی تایی نشده بلاخره بران آزام برد نبود در جهب قراره برس رفت دارد و با برخور با وقتیم در اینجاییی برخور کردیم به افتورایی البته یک جات روی کنند بقاله پرازه ما بود که تو اینجایی فرطون به صلاح موامن جهاد خودکفایی امیر بازرگان بودند تیم سر رستمی اون موقع جانشینه هم میاد جانشینه هم بستن میدن
00:44:30--->00:44:36
spkr_01: بقید پرمازه ما بود که توی اینجا فرطور پسلا موامن جهاد خود
00:44:42--->00:45:22
spkr_00: خوداره عمدشان عبدستان یک جانشین بودن توی جفال کن بودن و نگاه می کردن. ما به هفتش با این را جهن کردند و باز کردند. که من می خواستم گیرم من نرم اون پشتی رو این گهشه و کندرشه. چون شده بود که هستای از زمینی که باز میکنه چلنگه، همطور که توی بیش باز درانوی ده بود، اون آخرش که باید گیر کنه گیر نکرده بود، از بالای افچار درد شده بود. این مجانگه انطقاقها داشتیم ما، دیده بود این مسائلها. و در باز هم مطمئن شدم که این باز رو کامل در XN هست، رو بودم توی پیری کانپک و چلاخل های کن پرچرش روشن شد پوشینگه لحظه.
00:45:19--->00:45:30
spkr_01: چرا اقا هایت این پرچهرش روشن شد گوشی یه لحظه جبتا با حال ندیده بودم که هایت این پرچهر روشن بشن مگه داره؟ گوشیتون چش؟ نمیدونم اقای اینجا؟ نه نه اشته شد
00:45:28--->00:45:48
spkr_00: نه ندونم، نه نوشته شد. نوشته شد بیاد واسم های تیم پرچه لحیت. نه، گوش شاید تو گوشی داری؟ الان؟ نه، نه. ولی حلطش اینه که از یکی دو ساعت به هفت زمانی که کپتن موسیقی ساعت میکردن، من گوش میکردم گوشی دو ساعت روشنه. به این درمیده که این داری شد.
00:45:43--->00:45:50
spkr_01: من گوش میکردم، گوشید و ساعت روشنه به این دنیلو که اینطوری شد مال منم روشنه ولی دریل نیست
00:45:52--->00:50:31
spkr_00: در جهت من رفتم تو بیری کانتکت و این افصاله هفت چون من شاید مثلا خب من نسید حدوده چهار هزار ساعت افربایی داردم این چهار هزار ساعت میشه از سه هزار و پس هستش توی جنگ بود شما فکر کنید هر یک ساعتانوی من رفت داردم صفت گرفت داردم در آن و در جنگ توی عبر و شب و رب و برب و اصلا این حفاظا نداشتیم و اینکه بدبختی های ما به نرجعت پانگره پیدا می کردیم و این یوری هم حرکت می کرد ولی به خیلی گیرش می مرده و کانتکت می کردیم حالا اینکه دیگه سه بودم صحبای سه بود من اومده هم بدون هیچ تیپ هایی که بخواهم به این دردان داری زدن اومده هم زدن وسط بسکت و کانتکت شد و حلوبه چهار هزار کندم بنزین جناب ناسقه روزایی از فایشون به من دادن و یک هشتان درداری کانتکت کردیم و دیگه گفتیم که آبا این آلیه دیگه گفتن که این برای سوخ دادن اشکالی ندارد برگشتیم اصلا بودیم که یک دونه پراب ف4 رو ها از اصلا از روحا پیمایا اسپورد داشتن باز کردن بردن همه دان و روی روی رفور همون سمتر راست به کابین جلو رو دست کردن این افچاردن این افچاردن مجددن او ارس ام من افتاد که من حالا بعد از ده، اونزده سال که اففور نپیدم دارم همه دان اففور بپرم شانسی بود خلا بحمد کنه جناب عرستانی گفت کابین جلو رو شویم؟ جناب عرستانی گفتن نه خیلی بیشونه کابی نرم کابین عقر، گفتون فرق نمی کنم، ما که هر دوتا چا بریدیم، حساسیتی رو کابی عقر و جلوی نداریم، گفتم نه کابین عقر بشیم که جناب دینکانی رو نمیشنسو و نمیشنسیم، جناب دینکانی چیو که بشه؟ چیو بشه و برجه، اینجا باید ما علم شد، این برد خودش برید کار لعبا بقیه بچار، تو که نمیتونه همه دان بمونی بچارا یکی آموزش بدی، همینجا آموزش ببید، گفتون باشد خلا بسه ام رو رسیم توی کابین عقر و فرق، حالا ما خواهیم پرواز کنیم، نمیشه پرواز کنیم، با تمام اون ساعت عقر وزای هست، چون فیلنگ فرمیکرد و افچار و امون دستان داشتیم روزوان رو اواز میکردیم، کابین عقر و این دستان، این واسه هتویهی بود، خلا سیم خالی یه رو بستایره با خودمون کلنجها رو رفتیم، تو نصلا فورمیشن براز برم توی بالتانکه، دومن فرمیستانیم توی فنگر بود، گفت، جاگی چه کار میکنی، چرا ور میره خودم، گفتم سر، نمیتونم فورمیشن بپرم، گفت پس تو چی چی، پتر اون هفت سالای ساعت که حالا اونجور نجا رو رو ها نمیخواه میگرم چی چی بود، چون برای من اونجا چی چی بودم نمیدونم، حالا فعلا نمیتونم بپرم، تا به در خلا بزرساق، خلقه شما دستانیم و دیگه من تونستم یک فل بای فورمیشن بود، اسمود پرواز کنم و اومدم تو بال سمت چپ هفت ساله هفته که بیچ باد داشت، بیچ باد رو باز کرد و دیرکانی گفت که من میرام یکی رو هم گفتم اگه رفتی من این برد بی جک او باید کنم یه هم بسرن سه چاره باید فورم داره و هزاران بارم صف گیری کرد و اونا و خیلی اداشت، خلاص هر کاری کرد نشد، نیمه تو رو دیگه بس کتر بیاید کنم، گفتم خب حالا شما سرطا بذارمشون، چپه اینجوری بشین، بحثه نگوش کنم، همه کاری که تو فورمی کردیم، حالا بیا بلا، حالا بیا بلا، برو جلو، برو جلو، برو جلو، برو جلو، مطورو بگیر، مطورو بده، باید، دو بار اومدیم اقامو بس کنک کردیم و کانتاک کردیم بینا با، دیگه در فچاره بندیون میگه من صحبتی نشدن، اینشون خودشون کانتاک کردن در صورتی و دوم رو پردیم، صورتی و دوم پردیم و دیگه صورتی و دوم بیدیو، این دو بار من بطا ادوار زده و گفتم ایده تی پاس بشه، چی میشه و اگر که دخواره به مرکز بس کرد چی میشه و اگر اینجاش بخورن چی باید، این مسائله براش ک در همزان هم برده بودیم، همزان هم برانزایی استعان بود، زمانه میشه کلا بود، خبسته برگشتیم دونردار اسبهانا، آقایو خودشون با همدیگه افور به افور شنگیم پرواز انجام بدن، البته بعد هم یه سه شعره یا یه جایی اومد که دیگه این کار رو درمه ندید، ولی در جد این طوانایی برای افور مدود شد که افور میتونه به افور بنزین بدهد، این هم ماجرهی به بنزیندیری افور، سؤال
00:50:31--->00:50:47
spkr_01: من حالا با ترجمه تایم سوال میکنم. ماجره شکاره میگی 29 ترسط آدلی و کازرونی رو بگید. برد. جناب آدلی جمع کازرونی. خدا بیاموزه جمع کازرونی عزیزم.
00:50:49--->00:52:52
spkr_00: از هم بخیل پشماره که در جهت فینیکس ما در تنگینا بودیم و این اواخرها باقعا ملقه خورده بود به ته دیک به ته دیکی خورده بود و باید یه فکری بله موشکانی میکردیم جنابه ما زندگرین در جران کامل هستن تعریف کردن در جهت اومدن با یه دایی از باسبادای فنی هایی که بودن توی افتیدی ها صحبت کردند و در جهت جنابه بازرگان اینا که اون موقع ما داری جهاله خودکفایی بودن صحبت کردن و موشک هاگ رایی درفتن حالا من بایدی ته دیکیش نمیشم به هر جهت خرون در از زیر اف 14 و بعد به اف 14 برگل اف 14 رفتن آقا این ام سبنه همون ام سبنه یه قرار بلن بکارید بدن و ندادن این ام سبنه خلاصه بستن به زیر اف 14 و ارزم به خدمت شما جنگ تموم شد حتی که چند تا برواز هم انجام شد و اینا هم در جهت جنگ تموم شد و عملیات مرساد چه رو شد عملیات مرساد که شروع شد جناب آدلی و کازرون اینا پرواز دادن با همین حقه مایی که با هاگ مسلح شده بود مسلح شده بود در اختیار اف 14 برگل اف 14 برگل اف 14 برگل ارزم به خدمت شما ارتفاع حدود 26 هره زاقا با خیال راحت گفته بود که من گیرم این رو میزنم راورستو باشی هم یخته گفته بود بزن و نزنش فعب کن و یه دور بیگه بزن و در جهاز آدلی گفته بود که اگر من الان نزنم دیگه نمتونم بزنم اون دیگه مثلا 34 مالی بوده دیگه من نزدیکتر از این نمتونم به این بشم اگر چون ما میکی تا عزیزه ما بزنیم چون شد که شک دیری خودت گفته بزنید آقا این هم موشک ها بزده بودم ها گرفته بود میگه بیسنو هم یه موشک زده بود یه موشک زده بود ها به خود ببیسنو بیسنو منفجر شد موشکی که میسنو بزده بود خود به ریده بجه در با عادلی و کار خدا میلیم این که او رو به مقسمت جلوش من روی این ماکتونه شون بدن منظورم این قسمت تابع ما هست به این قسمت خود رو درستشون میرم دیده میشه؟
00:52:51--->00:52:55
spkr_01: جه که رادار هستیگه همه میدونن اونو سفید رنگه
00:52:55--->00:53:04
spkr_00: خبه این چه را اینجا خواهیی بس با جایی کسی میزیرست باید خوبه این تیچه را مشکردون بود حالتی مشکردون
00:53:05--->00:53:10
spkr_01: جنسشم فرق میکنه اونجا جنسش با همه جای حواپ ما فرق میکنه
نظرات
ارسال یک نظر