امیر دریادار هوشنگ صمدی
00:00:00--->00:00:41
spkr_02: هزار ماشالله هزار ماشالله ارز سلام و عدم خدمت بزرگوارتون برگونتون برند ازتون خواهش میکنم یه مقدار دوربین رو بیاریم پایینتر که این حیبت افثانهی شما میدونستید جناب سمدی نازنین این حیبت شما یه برنده و مخصوص خود شماست این حال و هوا این به هر حال حال صورتتون این فیستتون این لباستون یک برنده و اسایله و هر کس از صد کلومتری هم ببینه میدونه که تیمسار سمدی اونجاست درود بر شما
00:00:41--->00:00:45
spkr_00: عرض سلام و عدب دارم خدمت شما و همه همکارانتون.
00:00:47--->00:01:38
spkr_02: من ارز عدد دارم خدمت شما مرد بزرگ مردی که خستگی نپذیر برای دفاع از این مرز و بوم چه ها کردید و چه کارها کردید که الان سمرش رو من و فرزندان من و ما نسل جوان داریم میبینیم در امنیت کامل داریم زندگی میکنیم و سپاس گذاریم از شما و تمام همرزمانتون من زیاد صحبت نمی کنم فقط ارز تبریک دارم امروز رو که روز شما هم هست شما از جنس نیروی دریایی نیروی هوایی و نیروی زمینی هستی و حتی پدافند شما یک تنه چهار تا نیروید خیلی مخلصیم بفرمایید خود که معرفی کنید یا علی من در خدمت هم شما بفرمایید در خدمتیم قردم
00:01:38--->00:03:54
spkr_00: خواهش میکنم خب ناخدا یکم تکاور دریایی حوشنگ سمدی هستم فرمانده گردان تکاوران نیروی دریایی در 34 روز مقاومت خرمشه ای چانم اینم آدرس مرسی قبل از همه عرض تبریک دارم بر شما و همه هم رزمان نیروی هواییمون از رست تا زیل پروازی، فنی، همه و همه و همه بزرگانی که با تمام قدرت و شجاعت من باید اون حمت بزرگشون رو بهشون الان تبریک بگم نگهبانی از گنبد آهنین کشورمون در 8 سال جنگ تحمیدی نمیدونم چجوری با چه لغتی ازشون قدرتان من بکنم نمیدونم چجوری از کدامشون اسم ببرم نام ببرم از شهدهای گرانقدرشون از شهیدان زنده جاویدشون از همه خدماتی که انجام دادن شهیدان پر آوازه مانند بابایی، قفوری، جدی همشهری خودم اردستانی، یاسینی، خلعتبری، عباس دوران، اقبالی، دلحامد، لشکری، خالد حیدری، محمد سالهی سرماندهان بزرگی مانند شهید سکوری، ستاری از کدام نام ببرم از این قهرمانان شرمندم که همه یعصامی را نمیتونم تکرار کنم از کهن سربازان زنده قهرمانان عزیزمون امیرانی براتپور عتیقچی، ابو طالبی، حیدری، رمزانی و هزاران دیگر باز هم ازخواهی میکنم اگر نتوانم همه یعصامی را ببرم و رای همه تون این روز نیروی هوایی را عرض تبریک دارم
00:03:55--->00:04:56
spkr_02: خیلی مخلصیم چقدر قوی شروع کردید و همیشه مثل همیشه با اصالت و و بسیار مثل یک فرمانده که من میدونم همین الانم اگر به شما یک لشکر یک سپاهو بدن بسیار عالی برنامزی میکنید و برحال قطعا قطعا هماسه ها خواهید آفرید شما دریادار دریادل و مردی آشنا برای همه نسخ ها سپاس گذارم من میخوام یه بزرگواری کنید یه مقداری یه کچولوبی اگر میشه بنزه یه سه چهار دقیقه از خودتون و زندگی نامتون برای دوستانی که هستن از که به چجوری تو کدام نیرو اومدید و چه شد از تکابران دریایی سردرابوردید و اینا رو بفهمید تاریخ هاشو اینا رو بعد انشاءالا بریم سراغمون سوالهای خودمون گربند
00:04:56--->00:08:21
spkr_00: اطاعت امر 1339 وارد دانشکده افتری امامالی فعلی شدم در نیروی زمینی 1342 فارغا تصدیل شدم دوره مقدماتی پیاده را در شیراز تی کردم به لشگر گرد سابق منتقل شدم تا سال 1353 در نیروی زمینی همون لشگر 21 همزه بعدی یا لشگر گرد سابق خدمت کردن 53 رفتم دوره عالی برای شیراز 54 فارغا تصدیل شدم در حین تقسیم سرگرد بلنقدی به نام سرگرد پرویز جهانبانی با کلابره سبز لباس جنگلی به مرکز پیاده شیراز آمدند برای انتخاب افتر دافتلب برای شرکت در گردانهای تکاوران نیروی دریایی در نیروی دریایی ما هم دافتلب شدیم انتخاب شدیم برای دوره تکاوری منتقل شدیم به نیروی دریایی در منجیل دوره تکاوری را تی کردم مدت فرمانده پشتیبانی مرکز آموزش منجیل بودم برای تی دوره آلی فرمانده آزم انگلستان شدم سال پنجاب و شش برگشتم بعد از برگشت بلافاصله منتقل به بوشه شدم برای فرماندهی گردان یکمه تکاوران دریایی دریایی که در حال تشکیل بود و از همون تاریخ در نیروی دریایی خدمتم را شروع کردم تا 1357 تا 15 آزر 1357 فرمانده همین گردان بودم در 15 آزر منتقل شدم به تهران ولی نتوانستم برم تا آخر 57 بعد از تیروزی انقلاب در بوشه مندم عید سال 57 من رفتم تهران دوباره بعد از عید برگردوندن من به بوشه برای فرماندهی همین گردان دیگه تا آخرین روز سال 61 فرماندهی همین گردان بودم بعد شدم فرمانده منطقه دوباره دریایی بوشه رو خارک در سال 1364 منتقل تهران شدم مدتی در فرماندهی لوجستیک جانشین فرماندهی لوجستیک نیروی دریایی بودم در آبان 64 با تغاظای شخصی بالشست شدم چقدر خدمت 27 سال تقریبا 61 ماه خدمت جبههی دارم 8 بار مدروم شدم 34 درست جانباز هستم با درجه ناخدا یکی هم بازنشت با تغاظای شخصی بازنشت
00:08:22--->00:09:39
spkr_02: شما دریادار هستید حالا ناخدا که اصلا به نظر من این درجه ها چیزی نیست که ما بخواییم عرضش آدم ها شما کاری کردید کارستون همه هم میدونند جناب سمدی عزیزم و افتخاری هستید برای مملکت ما و برای خطه اردبیل آزربایی جان برای شهر اردبیل شالا که سلامت باشید من میخوایم چند تا سوال بکنم اولا که تیمسار سرفراز تیمسار فریدون عیزستا ترراح عملیات همه به ایسته بعد از شما میان دیشب ما صحبت میکردیم با ایشون و ایشون خیلی خوشحال بودن که شما رو دارن میبینن خیلی دنبای سراغ شما رو گرفتن و اون رزمافرینی شما رو برگشتن دیشب به من گفتن که اگر نبود جناب سمدی و یارانش در همون اوایل که نیروهای عراقی پشت در خورنمشهر بودن و این عزیزان یک ماه دفاع کردن حالا اینا خودتون حتما برای جناب ایزستتا خیلی دوستانا این رو از زبان خودتون دیتیل بشنوند حتما این رو توضیح بدید میخوایین در همین ابتدا این رو توضیح بدید میخوایم همین برای جا guidelines بكوایین giftی برای جاshirts میخوایم همین که توضیح کردن بینتیه خوش مکل و قو میخوایم میخواستن این رو توضیح د 친 که با Dr. Important
00:09:40--->00:17:00
spkr_00: خدمت شما عرض کنم که ما از آخرهای سال پنجا و هشت در خورنمشه و احواز از تکابران نیرو داشتیم و می دانستیم جنگی در پیش هست بارها هم به تهران منعکس کردیم من هم فرمانده گردان تکابران در بوشه بودم هم جانشین فرماندهی منطقه در بوشه اطلاعاتی که ما از نیروها ما می گرفتیم می دانستیم جنگی در پیش هست نیروی دریایی هم از ما می پذیرفت ارتش هم از نیروی دریایی می پذیرفت کمان که از نیروهای دیگر هم به ارتش این اطلاعات منعکس می شد منطقه سیاسی اون زمان قبول نمی کردند ولی ما برای خودمون آمادگی لازم رو داشتیم از خرداد پنجا و نه از خرداد پنجا و نه آماده باشهای مستقیب و پی در پی در واحده ها انجام می شد تا آماده گی رزمی قبلی منو به دستگیاری چیه گانهای شناورد چیه گانهای پروازی نیرو دریایی چیه تکابران چیه گانهای پشتیبانی و پشتیبانی رزمی و پشتیبانی داری همه نیروها می دانم در نیروی زمینی و نیروی هواییم همچین چیزی بود ما روز سیویک شهریور وقتی حمله هوایی آغاز شد دقیقا در مسیری بودم که می خواستم برم دفتر فرماندهی در پادگان سبزاباد بوشه وقتی رسیدم دفتر فرماندهی گفت خوب شد اومدی برایت معمولیت اومده معمولیت از کجا اومده قرارگاه مقدم جنگ نیروی دریایی از 23 شهریور 59 در بوشهر تشکیل شده بود ناخدا مدنی نجات جانشین فرماندهی نیروی اون زمان فرماندهی این ستاد را به اهده داشت به نام ستاد نیروی رزمی 421 فرمان آمده بود که گردان تکاوران بقیه گردان را جمع کنه حرکت به بوشی خورمشهر معمولیت دفاع از خورمشهر در اون زمان 140 نفر یعنی 4 تا دسته 35 نفری من در خورمشهر داشتم یکی کمک به شهربانی اون زمان یکی کمک به پاسگاه های جاندرمری بین خورمشهر و شلمچه اون زمان یکی برای حفاظت بندر امام پتروشیمی بندر امام یکی برای کمک به قرارگاه خود پایگاه دریایی خورمشهر 140 نفر 700 نفر تکاور ساعت 12 شب روز 31 شهریور با تمام تجهیزات با 112 خودرو مجهز مسلح با تمام امکاناتش سازمانی کامل حرکت کردیم به خورمشهر نزدیکای ساعت پنجونیم صبح نزدیکای آبادان متوقف شدیم پراکنده شدیم آماده برای ورود به خورمشهر من با همراه افتر امالیات رفتیم ستاد اروند مسئول جبهه جنوب سرهنگ رزوی فرمانده جاندارمری اون زمان فرماندهی این ستاد را اهده داشت رفتم ستاد اروند توجیه شدیم اطلاعات جم کردیم مابن گردان ناخدا کریم رستگاری راد گردان را وارد خورمشهر کرد در زیر آتش بسیار سنگین دشمن توپخانه هوایی هلیکوپتر خمپاره این باران رو سر ما میریخ خواستم از تکابران این بود هرچی دوره دیدید مانو رفتید آموزش دیدید از کوبالا رفتید اینجا باید بکار بگیرید برای حفظ جان خودتون تا شما باشید من هم باشم دشمن را که وارد خانه ما شده از خونمون بیرون بکنید درود بر این رزمندگان هم رزمم بهشان گفته بودم هر نفراتون مقابل پنجاه سرباز عراقی هستید هیچانه جاهدان میدونند بالاتر از اینها بودم تکابر آموزش دیده کار بلد وارد به کار از همه مهمتر میهندوست آرماندوست میدونه باید چی کار بکنه برای چی به جنگه سدام خواسته بود روز اول خرنمشهره بگیره فاصله خرنمشهر از شلمشه تا خرنمشهر شونزه کلومتر نیمه یگانهای ذریعی میکانیزه یک ساعت نه دو ساعت میتونن برسن با توجه دوبه که جلوشون واحدی نبود نیروه های مردمی سپاه اون زمان بسیج اون زمان اسلحه مناسب اون زمان را نداشتند آموزش اون زمان را نداشتند ولی با همه این حرف ها این گردان با تمام قدرت به کمک همه نیروه های مدافعین خرنمشهر یک روز را تبدیل کردن به سی و چهار روز با توجه به این سی و چهار روز چی؟ ببینین چقدر به این ارتش صدمه وارث کردن چقدر از این آدم ها کشتن چقدر از اینا سلاح و تجهیزات و امکانات به غنیمت گرفتن ما در روز هفتم و شیشمه مه دشمن را وادار کردیم به مزاکره تنبه ده از ما تغازه مزاکره کرد ممار بزرگ قبول نک از گفت این آدم قابل اعتماد نیست آیا صدام اومده بود در اون هفت روز در خورنمشهر بمونه اصلا به خورنمشهر هنوز نیمده بود هیچ کدومت هدفاش محقق نشده بود ولی تکابران نیروی دریایی و مدافعین خورنمشهر بردان دج سپاه بسیج شهربانی جاندارمیری حتی هوا نیرو نیروهای مردمی این مدت زمان را بر دشمن تحمیل کردن تاکتیکشون را متعویز کردون مسیر از شلمچه بود عوض کردن رفتن از جاده احواز سرازیر شدن یه خلاصه بود خدمتون ارز کردم از روزهای اول جنگ هشت ساله
00:17:02--->00:17:56
spkr_02: ای جان، ای جان، چقدر عالی گفتید من بعضی از این چیزها رو که فهمودید برای بار اول شنیدم که شما در چند تا معمولیت مختلف اونجا چیز همون بحث هایی که برای انرژی اطومی و نه هم کارهای دیگهی که فهمودید کردید و اون بحث آمادگیتون برای سارت جنگ که یه جورایی بهتون گفته بودن و خبردار شده بودید که این اتفاق میفته برای بچه های نیروی برها سطحی حتما ولی با این وجود اون بحث دفاع شما تو همون یک ماه خیلی زبان زده که خودتون همین جوری که فهمودید همینقدر هم کفایت میکنه فکر میکنم میگن که آیا شما با دریادار حبیبالله سیاری هم رز بودید
00:17:57--->00:19:36
spkr_00: بله ما افتخار هم رضمی ایشون را داریم و به وجود این سرباز وطن افتخار میکنیم. همه ی تکاوران همه ی نیروی دریایی. من فرمانده گردان بودم ایشون ناو با یکم یا صدفان یکم بودن در یکی از گرهانهای ما. اول فرمانده دسته بودن بعد شدن ماون گرهان. ایشون زمنان قبل از خرمشر از منجیل با یک گرهانی به نام گرهان رهای بخش به جزائر سگانه رفتن. از اونجا برگشتن به احواز در پل نادری با یک گرهان مستقر شدن. برای جلوگیری از ورود یک تیپ زرهی دشمن که میخواستن از پل نادری عبور کنن. جلوی اون تیپ رو گرفتن. بعد اونجا را تحویل یکی از گرهانهای لشکر دستیو که همزه دادن. بعد با گرهانشون اومدن در خرمشر به گرهان من ملحق شدن. در گرهان ثوم گرهان تکابران خدمت میکردن. و تا دقیقی آدم اشتباه میکنم یا 29 اصفند یا 19 اصفند. مزروح سختی شدن که ما هیچ امیدی به زنده موندنشون نداشتیم. ولی خدا ایشونو باز به ما داد. همیشه شاکر خدایی. سایشو مستقی برد. و رزمندهی بسیار بسیار مهم.
00:19:38--->00:19:54
spkr_02: سایه شون مستدام باشه شون کسی نیست که در دنیا جناب سیاری و حتی ناخدا سمدی رو نشناسه قطعا رسته شون همون تکاور رسته هستیشون چیه؟
00:19:54--->00:20:07
spkr_00: بله تکاور دریایی رسته ازیشون تکاور دریایی توفنگدار رسته یه مادر ماست تکاور تخصصمونه تکاور اسفیشم داریم تکاور سادم داریم
00:20:04--->00:20:21
spkr_02: بسیارت هم داریم تکابر ساده هم داریم به به ممنونم دوستان میخوان از عملیات مرواریت که به طور مشترک در نروی هوایی و دریایی انجام شد بدونن میخوان تمایل دارین توضیح بدین
00:20:22--->00:21:58
spkr_00: میتونم توضیح بدم ولی چون فرماندهی این عملیات با شخص دیگه بود و در دریا انجام شده من شاید توضیحاتی که میدم زیاد کامل نباشه برای اینکه من پنج نفر از تکابران من در این عملیات شرکت کرده بودند به اضافه از هوا دریا و از یگانهای شناور و از پرسنل رسته دریای شرکت کرده بودند ولی میدونم حدف اصلی اینها در عملیات مروارید حدف اصلی ما این بود که یگانهای شناور دریایی را که در عملیات قبلی صدمه دیده بودند فرار کرده بودند در اون ملقه از و بنادر کشورهای هاشی خلیج فارد قائم شده بودند میخواستن این را از اسکله ها بکشن بیرون از بین ببرن و همین کار هم کردن البته البته اینجا نمیشه از همکاران تیز پرواز نیروی هوایی اسمی نبرم عملیات مشترک و بسیار همه هنگ این همه هنگی این حملیات در موقع جنگ بسیار مهمه یعنی ما با نیروی هوایی انگار یک واحد بودیم اصلا در یک واحد خدمت میکرده مید اینقدر این اتفاقات با هم خوب پیش میرفت هدف ها به موقع به قول مرفت محقق میشد که دقیقا یک واحد بودیم دریایی و هوایی با هم
00:22:00--->00:22:44
spkr_02: ایجانم، ایجان میگن خیلی ممنونم از کنم خدمت شما میگن که در رابطه با من این سوال وزخایی میکنم آما دیگه رزمی نیروی دریایی رو میخوام بدونن الان در حال حاضر من این سوال حقیقت نمیدم شما چون برحال الان که تو نیرو نیستید دوستان میخوام بدونن الان نسبت به مثلا گذشته یعنی در سه بخش بخش قبل از انقلاب بخش زمان جنگ و الان آمادگی نیروی دریایی ارتشو میخوام بدونن تماماید داریم پاسخ بدین و
00:22:45--->00:23:58
spkr_00: من بایی که تو نیر دریایی نیشتم بلی من هنوزم در نیر دریایی رفته آمد دارم همین امروز هم در ستاد نیر دریایی بودم صبح همین امروز صبح هم در ستاد نیر دریایی بودم ارتباطم بسیار لزدیک با همه همرضمان قدیمی و جدید و همش در بازدیده های مختلف در نیر دریای شرکت دارم از پایگاه های مختلف، از تیپ های توفنگدار، تیپ های تکابر همیشه من بازدید دارم بسیار بسیار بسیار مطمئن اصلا قابل مقایسه نه با قبل از انقلاب نه با زمان جنگ یعنی به جایی رسیده بودم یک بار زمانه که امروز سیاری فرمانده نیر دریایی بود صحبتی باش می کردم در رابطه با یکی از موشک ها ازش سوال کردم گفت بهت این اتمینانه می دم که می خوام حتی روی ماشین های سواری نیروی دریایی موشک های برده 70 کیلومت سوار کنم یعنی اینقدر الان نیرو دریایی ما مختدر هست
00:23:59--->00:24:16
spkr_02: خدا رو شک خدا رو هزه همه تو شک دوستان میخواهند در رابطه با اون برها شما یک شکارچی معروف هستید در اون یه بخشی تانک های زیادی رو شکار کردید با توپه 106 اگر اشتماع نکنم درسته؟
00:24:17--->00:24:23
spkr_00: هم با توفنگ 106 هم با موشک تاو هم با بیشتر از همین اما
00:24:25--->00:24:29
spkr_02: هیچ جان یه توضیح میدید در این رابطه دوستان میخواهم بدونن
00:24:29--->00:26:27
spkr_00: ببینید ما وقتی وارد خورم شر شدیم اول ارز کردم یه احتلاطی از ستاد اروند گرفتیم محلی که دشمن هست استداد دشمن چیه به این نتیجه رسیدیم که RPG7 برای ما بسیار معصر خواهد بود یک اصلحه زدتان که بسیار معصر ولی یک ایگ داره اولا خیلی سبا که قابل هم با نفره ای بشین که بردش کمه نفره که RPG7 میذاره رو دوشش باید قلبش اینقدر باشه بتونه تا سی سد متری تانک بره خیلی جرعت میخواد تانک روش تیرباری دوشکا داره خیلی راحت دو کلومتر میزنه بعد RPG7 اونها هم دارن اون که نزدیک ما نبودن به اون ترتیب بلی خب این هم داشتن بعد سرباز دورو برش هست این RPG7ی خیلی باید جرعت داشته بشه بره جلو ما به این نتیه رسیدیم که RPG7 زیاد میخواییم در سازمان گردان من دوازده قبضه داشتم تقاضای دیویست قبضه RPG7 کردم بعد از جوانان بومی خرم شهر آبادان دافتلت بیش از اندازه بود که لباس تکابری بپوشند همراه تکابران باشند در جنگ چرا تکابران از یک سال قبل در منطقه خیلی کار را انجام داده بودن خیلی کارها در حفظ امنیت اونجا در مرزها کمک به جاندارمری شهربانی همه جا من وقتی این وضع دیدم دیویست قبضه RPG7 درخواست کردم به اضافه یه به فرماندهان زیر دست دستور دادم بایدان زیر دستور
00:26:27--->00:26:56
spkr_02: یه لحظه جناب ایزد ستا ببخشید ازخاهی میکنم تیمسار سرفراز تیمسار ایزد ستا جانم جانم نیم بله جان جان جان جان جان جان جان جان آکی نه میخوام آکی گوشی گوشی ببخشید صحبت بفرمایی جام سمدی میخوستم بله میشنون صداتون رو سه ببخشید صحبت بخشید
00:26:57--->00:27:02
spkr_00: من دیویز قبل RPG هفت درخواست کردم به فرمانده هایم
00:27:01--->00:27:09
spkr_02: جناب ایزدستا رو خط هستند تراح حمله به اشتر اون چیز رو بندیدون گوشت؟
00:27:07--->00:27:13
spkr_00: اون چیزیونو ببندیدون گوشت امیری بزرگوار
00:27:13--->00:27:17
spkr_03: ویدید Handy آپ می رمان کردوت
00:27:29--->00:27:39
spkr_01: مرد بزارگیم. توشمارم که چهره مردانه رو بعد از مدت ها میبینم. درود به شما میفرستم.
00:27:39--->00:28:37
spkr_00: شما بزرگوارید امیر بزرگوار. من خاک زیر پای شما هستم. خلبانان در گردن من و واحد من در بوشه خرمشهر خیلی حق دارند. از هوا نیروز، هوا دریا و نیروی هوایی. یعنی مایی که در زمین بودیم و می جنگیدیم در خرمشهر ما بهتر از همه می دونیم. شما ها انواع خلبانان چه فداکاری هایی داشتن. از افور به جای توفنگ صدی شیش استفاده کردیم. از هلیکپتر های کبرا، از هلیکپتر های نیروی دریایی به جای رپی جی هفت و توفنگ صدی شیش استفاده کردیم. کجان او خلبانان جسور؟ کجان او خلبانان شیردل؟ من خاک زیرپای همشون هستم.
00:28:39--->00:28:56
spkr_01: قلوان درود بر شما میفرسم درود بر همه همغزمانتون میفرسم سپاسگزارتون هستیم اینقدر شما محبت دارین من واقعا الان من نبدونم سقای من میان
00:28:55--->00:28:58
spkr_00: همه میشنون هوا همه تنه میشنون
00:29:00--->00:32:22
spkr_01: انقدر من جناب ناخدا من الان انقدر با دیدن این حیبت مردانه شما اون خاطرات برام زنده شد انقدر اکسایتد شدم که اصلا واقعا زبانم قاطر قاصر هست که بتونم از این همه محبت شما سپاسگزاری بکنم فقط میتونم بگم که سپاسگزار شما و تمام همرزمانتون هستیم تمام بچه های نیروهوایی امروز متاسفانه دادبید در کنار ما نیست ولی روحش اینجا امروز با ما هست که مهدی دادبید چقدر اون عملیات زحمت کشید خلبانهایی بودن که من الان همه اصلاحیشون حضور زمینی نیستم الان که شما این مصدر رو امبان کردید من چند تا اسم به نظرم رسید یاسینی رو اسب ببرم یاسینی سپیت موی آزر تیمسان نمکی این ها که هستن تعدادشون تنوز خوشبختانه در کنار ما هستن نهای حیدرزاده دوران خلعتبری زربری الان اکس هاشون همه جلوی من هست ولی حسامی حضور زمین نیستم ولی واقعا اگر با تمام اون رشادت هایی که این بچه های خلبان انجام دادن و از خود بزشدگی هایی که انجام دادن اگر وجود شما نبود توی اون منطقه در اون تمان کس دیگه ای نبود ما فقط یک ناظر مقدم داشتیم اونجا و تنها ارتباط ما بود و خوشحالم که دست عراق را همون چند روز اول کوتاه کردیم من میخواستم به عرضتون برسنم که یک رفش شده باشه مموری شما ما در همون سه روز اول جنگ در ظرف سه روز ما 18 تا شهید به مملکت تقدیم کردیم از نیرونی هوایی و در تا 18 مهر ما 28 نفر شهید دادیم همون تو که شما از اشاره کردید جنگ از نظر ما در حدود شاید یک ماه قبل شروع شده بود ما قبل از سی و یکم شهریورد که جنگ رسمند شروع شد هست نفر شهید داده بودیم قبل از سی و یکم شهریورد دو نفر هم در اون روز بعد از دول روز سی و یکم شهریورد در کوت شهید تقدیم کردیم که جمعا قبل از شروع رسمی جنگ نو نفر نیرونی هوایی شهید داده بود حالا اون کسایی که دعا می کنن جنگ چه شروع شد و ما خبر نداشتیم و اینها من نمی دانم که چجوری خبر نداشتم و حالا من تا خودم شخصا اهم دارم ملیون شما خودم رو می دونم و تمام همرضمانتون و از اینجا دروت می فرستم و دست همه شون رو می فشارم چه اونهایی که هنوز در کنار ما هستن و اون کسایی که در کنار ما متاسفانه نیستن سپاسگلار از اون هستن درده بود نمید درست اونه هستن که درست اینجا درست اونه هستن بود اینجا درست بود اونه هستن بود
00:32:22--->00:38:13
spkr_00: خیلی از فیما مترکر هم امیر من خودمان مجبور و مکلف میدونم به یک موضوعی اشاره کنم اینجا که اون تأییر فرمایش شماست ببینید 23 شهریور 59 ناخدا مدنی نجات قرارگاه مقدم جنگ را در بوشیر تشکیل داد یعنی ما آماده جنگیم 23 شهریور قبل از اون در 26 مرداد ناخدا عبریشمی مرحوم فرمانده نافتیت هشتم نیروی دریایی در خررمشر یگانهای شناور خود را از آبادان خررمشر کشید به وسط شمال خلیج فارس بر مبنای تره تأیید شده ارتش آخرین تره عملیاتی یعنی واحد خودش را در خطر دید گفت من باید برم در منطقه جنگیم آماده به جنگ 26 مرداد رفت در وسط دریا در شمال خلیج همیشه فارس مستقر شد با تمام امکانات جنگیم اینش خیلی مهمه اونا که میگن ارتش قافلگیر شد یا عوامر شما را شنیدم میگفتم ما خبر نداشتم دوم شهریور هنوز یک ماه تقریبا مونده به جنگ جنگ اصلی ناو نقدی در شمال خلیج فارس مورد حمله دو تا سخوی عراقی قرار گرفت بنازم اون فرمانده ناو رو کارکنان اون ناو رو هر جا هستن دست پاشونو میبوزم بیدرنگ هر به سخو را آوردم پایین مگه این جنگ نیست دوم شهریوره دو تا هواپیمای جنگی دشمن در خلیج فارس میاد پایین تبسل ناو نقدی اینه چجوری میخوان بگین قافلگیر نیروی دریای اینقدر آمادگی داره مطمئنم در نیروی هواییم از این کمتر نیست در نیروی زمینیم از این کمتر نیست نیروی زمینی همین نیرویه که شهل گردان در جبه های زبه انقلاب داشت در آغاز جنگ چطور ارتش عراق را در روز هفته زمین گیر کرد اونی که با اون سرعت حرکت میکرد اونای که این حرف ها را میزنن بدانن ارتش از قبل از آغاز پنجا و نو میدونست جنگه اسفند پنجا و هشت نیروی دریایی عراق یک منوبر در شمال خلیدی فارس انجام داد ده روزه به بوشه و خرمشه دستور اومد نیروی دریایی این منوبر رسد کنه رسد کردیم شناسایی کردیم بعد از شعر و مشورت ستادی نتیجه را به تهران گفتیم آقا این دشمن داره آماده جنگ میشه در مرزها این کار داره میکنه جاده کشی سنگرسازی نبیدونم پلسازی جا به جایی نیروها توپخانه تا پنج مایلی مرز ما اومده جلو اینا را همه را گفتیم ما من تا اون زمان بعضی از سیاسیون میگفتن نه ارتش اراغ شیعه هستم به ما حمله نمی کنن چطور شد؟ من در این روز سی و چهار روز صد و سه نفر شهید داشتم فقط از واحد خودم چطور شد؟ گردان دج اون همه شهید داد نوزده نفرشان را سر بریدن خدا رحمت کنه سرهنگ قمری رو همین چند وقتیش فوت کرد کجا بودن اینا؟ به دست کی اینا شهید شدن این همه شاهد ها؟ من از کدوم یک از این نام ببرم؟ از سرهنگ قمری فرماندهی از گردان دج امیری سرلشگر حسنی سعدی که الان هم حیحاز زندن فرمانده ستاد اروند هم بودن سرهنگ فروزان فرمانده جاندرمری وقت بود شد فرمانده اروند سرهنگ رزدی که فرمانده جاندرمری بود فرمانده اونجا شده بود سطفان زاریان دجبان منطقه سه سرهنگ شکر ریز شهید اغار پرست امیر شاهین راد درود بر مرد سرمانده گردان ست چلیچار درود بر مرد چی کرد در جلوی اون لشکر پنج درهی عراق؟ چی کار کرد اونجا؟ چقدر شهید داد؟ چجوره جلوی این لشکر را با یه گردان نگه داشت؟ این مرد بزرگ را چی قدردانی کردن ازش؟ سرمان گرامی خدا رحمتش کنه سرهنگ شهید کشمتالاجوادی فرمانده لشکر 77 مشهد در عملیات شکست حصل آبادان چی فرماندهی بودیم؟ در 24 ساعت اول در عملیات سامن الامه همه اهداف محقق شد 1700 نفر از سیر گرفتیم 20 دقیقه برای اوسرا به زبان عربی سخنرانی کرد آخرتر همه گفتن الموت فی سدام کجا هستن این آقایون الان؟ یادی هم ببرم از اولین خلابان کشورمون میدونین کیه؟ جایز هسته کیه؟ کنونل محمد طریقه پسکیان کنونل محمد طریقه پسکیان کنونل محمد طریقه پسکیان
00:38:13--->00:42:00
spkr_01: در فرمایشات جنابالی من معتضا در فرمایشات جنابالی جناب ناخده من لازم بیدم از از تین سال داد بی یاد بکنم داد بی درجاتشون من فاکتور بگیرم اصامی این دوازده از شهاده که گفتم من در حدود دوازده روز قبل از شروع جنگ علی ایلخانی علی شمس بگی احمد رمزانی بی جند فعلی علی اکبر رشیدی محمد زاره نعمتی خالد حیدری و محمد صالحی که این دو نفر خالد حیدری و محمد صالحی رو در روز بعد از ظهر روز سی و یکم شهری ور شهید دادیم ما بقیه اون شیش نفری که الان به بعضتون رسوندم این خالده بودن که دوازده روز قبل از این که جنگ شروع بشه نیروی هوایی شهید دادیم برده ما همون اونطور که شما فهمودید در تعیید فرمایشاتشون ما تکلیف جنگ رو تو هفته اول بین نیروی دریای نیروی هوایی با از بین بردانه سکروهای نفت الامعیه و البک و قطع دست عراق به خلیج فارس رو تکلیفشو معلوم کردیم در هفته اول جنگ متعاقب اون برنامه یکی مرواری بود که صدام آتش بسو تربول کرد همونطور که فرمودیم بنابراین تکلیف جنگ رو ما همون فکر میکنم حد اکثر 17 هم 18 هم از هم تکلیفش معلوم شده بود یعنی ما تاریخ 18 مه فقط 28 نفر تو نیروی هوایی شهید دادیم فقط شما تنهای نیروی پکاوران دریایی رو ما میشناختیم تو پرمشت حالا اگه کسی دیگری بود جنبالی با من بفرمید که از دقل تاریخ رضاوت بکنه چه کسانی بودن بغیر از شما که من یادم نیست یا نمیتونم تاریخ بداند این را و بعد اگر نیستن یک کسی پیدا بشه این تاریخ رو تکمیل بکنه که چرا نیستن این نیروی هوایی نیروی دریایی تکاوران این همونطور که جنبالی فرمودی این آدم های رزمندهی بودن آدم های آموزش دیدهی بودن یک شبه اتفاق نیفتاده بود جنبالی من الان فقطی سابقه خدمتونه در بوشه قشین میگفتیم درست تقریبا همون زمان من هم در بوشه خدمت میکردم در پایگای سیجومی سکاری من ها فرمانده گولدان 63 شکاری بودن و حتی های خدمانه که این را الان برند میبرای فرسند حتما صدای من میشنم هم ما از همون سالها که در بوشه در شهر بوشه آشامیدنی مردم نداشتن بخورن ما داشتیم خدمان آموزش میدادیم جنبالی تو نیروی دریایی فرالی امریکنی اینا یک شبه به وجود که نایمده بود حالا اگر خوب استفاده نشد من نمیدونم برمیگرده به اون قسمت های سیاسی که دیگه درست نیوهل من نیست که راجبش به هم صحبت بکنم امیدوارم یه روزی یک کسی بیاد بشینه اینجا اینا رو بر ما تشریف بکنه صادقانه تشریف بکنه
00:42:01--->00:42:30
spkr_02: خیلی ممنونم تیم ساری زستتا میخوایی شما از خسته نشید که چون تایم خودتون هم بیاییم صحبت کنید خداحفزی کنید با جامعه سمدی اگه سوالی هم دارید بجاز این بحثی که بجاز جامعه سمدی و تکاوران دریایی آیا نیروهای دیگه ای در اون سی و سه چهار روز اول جنگ در همون بحث خوردمشهر آیا بودن جامعه سمدی اینو پاسخ بدن؟ اگر سوال دیگهی داریم بفهمه اگر نه خداحفزی کنید تا تو تایم خودتون
00:42:29--->00:42:35
spkr_01: موسیقی
00:42:37--->00:45:23
spkr_00: خدمت شما آت کنم خدا یه سر خیلی موسیقی بله ما نیروی داریم صحبتی داریم به نام مدافعین خرمشهر تکابران تنهایگانی میتونم بگن که سازمان یافته آموزش دیده و مجهاز بودیم محور اصلی مقاومت تکابران نیروی دریایی بود و توفنگداران نیروی دریایی ولی از سپاه بود بسید بود گردان دج بود ارز کردم هوا نیروز حتی بود روزمین حالا اون بالایا که ارز کردم کل خلبانات چه هوا نیروز چه هوا دریا که نیروی هوایی بعد نیروهای مردمی از شهرستانهای مختلف حتی ولی مسئله اصلی اینه که ما در اون جنگ نیروی لازم داشتیم که بتوانت در مقابل لشکر زرهی و مکانیزه اراق مقابلت کنه سلاح مناسب اون را داشته باشه امیر مسئول بختیاری یک بار در یک مناظره فرمودند قلبی پر از احساسات داشتن برای جنگیدن در راه انقلاب وطن کافی نیست سلاح مناسب اون رازم را میخواد من با سفنگ جیسه با نارنجک انفرادی نارنجک نفر ضد نفر نمیتونم جلوی تانک بیدم از دههی مناسب اون را میخواهم میخواهم RPG هفت با اون قدرت نفوزش در تانک مرد نظر من بود که برای همون من گفتم دیویست قبل من RPG هفت میخواهم من دیویست گروه ضد تانک تشکیل داده بودم اینا در مناطق مختلف از پشتبون ها زیرزمین ها خونه ها نزدیک میشودن به دشمن و میزدن به خصوص زمانی که روز هفتم دشمن نتونست از شلمچه از پولینو عبور بکنه مذبور شد راهشو اعوض کرد به سمت شمال خرمشرب و جاده احواز در این مسیر تلفات بسیار زیادی داد این تیم های شکار تانک کمین کردن در مسیر تا دلتون بخواد تانک زدن این هم ازین سآل با دیگه حتی خدمتم موسیقی
00:45:25--->00:45:53
spkr_02: خیلی عالی سپاس گذارم. سوال که چندتایی هست من یه فکر میکنم ده بیس سقی دیگه در خدمت شما باشیم خستتون نکنیم. چرا چون یه تایم بعد. الهی. توی یه تایمی هم که دوباره حتما باز ما در خدمت شما باشیم که توی حالای مناسبت دیگه که خدمتون خواهم گفت. در باره ناخدا ملک زادگان فرمانده نیروی دریایی دوران جنگ. سوال کردن اگر حضور زن دایید بفرمایید.
00:45:54--->00:46:28
spkr_00: بله ایشون هم از یکی افتران بسیار برجسته نیروی دریایی هستن دوره آموزشون در ایتالیا تی کردند و بسیار بسیار قابل الان هم در خدمت دولت هستند ولی همینقدر میدونم که در دوران که ایشون فرمانده نیروی دریایی بودند بسیار بسیار پیشرفت خیلی خوبی در همون زمان جنگ هم داشتند پر راه عملیات های مختلف بودند فرمانده هی بسیار قوی داشتند و واقعا نیروی دریایی به لحوه احسن در اون دوران جنگ اداره کردند
00:46:29--->00:46:35
spkr_02: لطفاً از دریادا داریش زرقامی بفرماییم
00:46:36--->00:48:56
spkr_00: اسمش رو ما گذاشتیم بزرگ تکاوران همدوره من بودن ایشون هم در دانشده افتری همدوره بودیم هم در دوران تکاوری همدوره هم بودیم همین که با هم در یک گردان خدمت کردیم من 15 آزر 1357 گردان را به ایشون تحبیل دادم در خرمشهر هم با هم هم رزم بودیم من فرمانده گردان بوشهر بودم گردان یکوب بوشهر بودم در خرمشهر بودم ایشون با 270 نفر از مرکز آمودش تکاوران دریایی بعد تشریف آوردن در خرمشهر با ما هم رز بیدن در خود خرمشهر 22 مهر 1359 22 مهر روز جنگ ملحق شدن به گردان ما و دوتایی با هم در خرمشهر هم رزم بودیم اون فرمانده گردان منجیل من فرمانده گردان بوشهر بوشهر و آیا ملوه در آخرین همایشی ما داشتیم در پل خرمشهر زیر پل خرمشهر در برنامه افتتاح باشگاه قایقرانان آبادان ایشون در حال سخنرانی و تعریف از شجاعتهای یکی از شهدامون نافتربان محمد مختاری در حال سخنرانی احساساتی شدند و سکته بهشون کرد بلا فاصله بردن بیمارستان خرمشهر متاسفانه امکانات نبود پنشنبه هم بود پیزش که مورد نظر وجود نداشت با احواظ تماس کردن در احواظ وجود نداشت تا روز شنبه این آدم در همون جا موند که بعد از ظهر روز پنشنبه یکی از پیزشکان گفت 60% قلبش از کار افتاده روز شنبه بردن احواظ آنجیوگرافی کردن مصمر سمر وای نشد باستی گذاشتن مصمر سمر نشد بلاخره روز ششوم دی 1996 پود کردن روحش
00:48:56--->00:49:27
spkr_02: یعنی در واقع ای افش روحشون شاد باشه. ای افشون رو بیستو اینا بوده که اومده پایین دیگه بعد میرن تو کماه دیگه اگر این ای اف نیاد بالا قلب نمیتونه در واقع اون کلیه ها کار کنه و ریه کار کنه و من چونه خودم این مشکل برام پیش اومده همون یک ساعت اول حیاتی تا این زمانه برای رسیدن به چقدر بعد چقدر حیف چقدر حیف روحشون شاد باشه از سرهنگ قمری اطلاعی دارین شما
00:49:27--->00:50:05
spkr_00: بله اخیرا خدا به رحمت خدا رفت روحش شاد باشه این مرد بزرگ باقی مانده گردان دج بود مرد بسیار فعال در اون زمان صدفان یک بود یادمه قشنگ صدفان یک بود در گردان دج بودن فرمانده گرهان بودن بعد حالا دیگه فرمانده های مختلف رو به اهده گرفتن دیگه ما طربا از هم جدا شده بودیم ولی تا همین اواخر یکی از راویان مهم جنگ خردم شهر بود اصطلاعات کافی و زیادی هم داشت رزمنده بسیار خوبی بود و تکاور نیروی زمینی هم بود
00:50:06--->00:50:54
spkr_02: ای جانم، ای جانم، تکابر نیرو زمینی، به به واقعا من یه زمانی بچه که بودم این کلاسفز ها تکابران نیروی دریایی خودم خیلی دوست داشتم بیام توی مسیر برای همین پرسیدم که شما چطور شد که تکابر یا همون کلاسفز بهتون میگن درسته دیگه؟ برد برد برد چون اینا خب بسیار ریاضت میکشید بر مسیر آموزشتون که به من اون موقع نشون میدادن که مثلا اینا چه کارهایی میکنن که واقعا هرکسی نمیتونه انجام بده و الان میخوام یه کچلون راجع به این آموزشاتون توضیح بدید که چه کار کردید که شدید کلاسفز ها یه مقداری متفاوت هستید از برد برد
00:50:52--->00:55:36
spkr_00: تفاوت هستید از برگ درد ببینید استاد بزرگ من من با درجه سرگردی رفتم برای دوره تکاوری در منجیل سی و شش هفته ما تحت آموزش بودیم دیگه درجه که نبودم و درجه را کنده بودیم و حسادید ما که انیمون جا بودن الان هم بعضی هاشون هستن که من همیشه عرضی ارادت دارم به حضور همشون یک دوره بسیار بسیار سخت و واقعا تحملش سخته میدانی دارن به نام میدان موانه عبور از میدان موانه اینقدر سخته اینقدر سخته به خصوص ماهای که عرض کردم من با درجه سرگردی رفتم مثلا یک ناو باندو یا ستباندو یک ناو باندو یا ستباندو از دائمی دفتری فارغ تحصیل میشه میاد اونجا برای دوره برای شاید خیلی سخت نباشه ولی برای ماها خیلی سخت بود مثلا دوهای هر روز صبح از دو مال شروع میشد تا به نه مایل میرسید شما صبح نه مایل باید بودوید باید تحصیلاتیت نه مایل یا حالا یه سیز چارده چارده ماه آخریش دانام سرهنگ آخرین دو سی مایل نزدیکی پنجاه کلومتر پنجاه کلومتر کلا آهن کوله پشتی قمقمه فانسخه سرنیزه توفنگ پوتین همه تجهیزات از بالای صد سفیدود ما دویدیم تون جده سربالا سرازیم جده خاکی تا نزدیکای زنجان وقتی اونجا رسیدیم زمان معیین هم داره وقتی اونجا رسیدیم بابره میکنیم وقتی یه ده دقیقی نشستیم دیگه نمیتونیم پامون روزمین بذاریم اینگار پاس زیرش تا عوض داده بود از اینجا تا هشکر دویدیم یک برنامه دارن به نمیه لانگ هاپ یک هفته طول میکشه میخواد شروع بشه لوازم کل پشتی تو باید بچینی روزمین مربع بیاد ببینه عجیبات بگیر تا لوازم کل پشتی هیچ چیزی خراکی نداری روزی در 24 ساعت یه قمقمه آب بت میده یه دونه شکولات جیره استراری ای قدید یک روز را با اون باید بگذرانی در چی حالت از صبح را پیمایی داری تا پس پردا یه دفعه به شما استراحت میدن مثلا میگه چادر بزنین کمت بزنین استراحت نگهبان بذارید تا میایید چادر دو نفره رو برپا کنید بشینید یک چایی درست کنید بخورید دشمن پدیدار زد استقرار حرکت یک هفته این کلانی یه قسمتش اوبور از قزل اوزن در نزدیکی زنجان در دیما دوره ما در دیما بود اوبور از قزل اوزن تا اینجا آب بعد از اون راه تیمایی ادامه کار سربالات و کوهستان آخرش یه جا راهان می کننه اینگار هیچ کس نیست یه جایی می رسی یه جنگلی پر از انار یه جوبه آبی اینه عشق چش یه هفته آب ندیدی قضا ندیدی هم نمی کنن همه دشمنم نیست یه ها دشمن پدیدار همه را از سیر می کنن از بالای فوت دسته را از پشت با نخ می بند نخ نایلون یه گونی آبی می کشن کلت از بالای کوه قل می دن پایین سی ست مت قل می خوره می بایی پایین بعد بلند تیم نمی دن داخل ماشین ماشینی که اتاق آهنی داره گاز و شستشیش روسی اتاق آهنی روغن سخته ریختن داخل اتاق آدم های دست بسته چشم بسته می دن دن اونجا توت بیابون راننده می داره کمک و دنده یک توقف کرده یه هک گاز می ده و می پره همه از جلو ماشین سر می خوره میان تایی ماشین یه خود باید می دنه همه سر می خوره می رن جلو یه نفرم بالاسد روغن ها یه نفرم بالاسد های می دنه با چوب این یکی از دوره ها به این سختی دی که دوره خیلی سختی
00:55:33--->00:56:12
spkr_02: دوره های به این سختیه دیگه دوره خیلی سختیه این تمرینا بوده که الان ناخدا سمدی نازنین با این حیبت هزار ماشالله این رستم اینجا وایستاده و نشستی در واقع داریم چیز میکنیم هزار ماشالله تون باشه که من فکرمونم مثلا 45-6 سالتونه الان واقعا هزار ماشالله تون باشه لست دارین مهمت بروان میگن که سلامت باشیم میگن همون خاطری از مقامت 34 روزه که توضیح دادید در واقع میفرماین که شما چرا کتاب نمینیویسید مینیویسید نمینیویسید دارم کتاب
00:56:11--->00:56:20
spkr_00: کتابی هست به نام تکاوران دریایی در خورمشهر اکس منم با همین لباس گوشه دوستان اینو بیشت
00:56:20--->00:56:34
spkr_02: دوستان اینو بنویسین اینو بنویسین من پین کنم تکاوران نیروی دریایی در خورمشه اینو بنویسین تا پین کنم بچه ها بله بله بفهمید
00:56:34--->00:56:43
spkr_00: من اکسش برا تون که بذارم استوری بره، ازم بروزشون، یک کتاب دیگه استش
00:56:56--->00:57:02
spkr_02: تکاوران نیروی دریایی در خورم شهر و دیگری خورم شهری که خورم ماند.
00:57:01--->00:57:07
spkr_00: یکی دیگه باز همه از همه ایش نویسند داشم یک ارتشی بوده اون را هسته تا را برای تا مینویسند
00:57:11--->00:57:43
spkr_02: آلیه چشم. بفرستید من اصلاحی کنم دوستان بتونن تحییه کنن کتاب ها رو. بسیار خوب. عرض بخدمت شما که خوردم شش شش. هر دو رو با هم بنویسید. بچه ها هر دو رو با هم بنویسید من پین کنم. عرض بخدمت شما که چرا زود بازشست شدید خب دیگه شما مثل جناب ایزست هتا میگفت وایستدم تا آخرین عراقی رو از خاک ممنکتمون بیرون کنم و بعد بازشست کردم. شما چرا زودتر بازشست شدید. بفرم.
00:57:43--->00:58:06
spkr_00: من دیگه از جمهه اومده بودم بیرون خوب از خررمشه رو از مناطق جنگی منتقل شدن به تهران بیدم تهران خدمت خوشم نمیاد گفتم بادمت بودم بهتر منطقه با آنشان بودم دائم با نیو دریای در ارتباط بودم و الان هم هستا هر برنامه باشه در نیو دریای من هستم
00:58:08--->00:58:34
spkr_02: آقا پسرمونتون هم بهتون سلام میرسونن جناب رامین خان سمدی میگن ناخدا سمدی پسرمونی با غیرت من لطف دارد محبت دارند خیلی ممنون از محبت شد تکابران نیروی دریایی در خورمشهر و خورمشهر شهری که خورمانی دوت کتاب معرفی کردن تیمسار لطفا تشریف ببرید و از کجا تیعه کنن؟
00:58:34--->00:58:52
spkr_00: یکیش رو چیز رو نیروی دریایی فکر کنم یکیش رو چاب کرده دوبومی رو نیرو دریایی چاب کرده اولی رو حوزه هنری بعد سوره سوره مهر برد
00:58:54--->00:59:31
spkr_02: مهمونه کتاب های نظامی رو انتشارات سوره داره زحمت میکشه احس کنم اد دریادا از ناخدا ملکزادگان دریادار این دوستمون نوشتن دریادار ملکزادگان گفتید؟ بله فرموشونی در زمان جنگ بله ارز کردم همشهریم هم دربادی بله بله بسیاره نظرشون درباره انهدام موشک در کاروان شما همچیکی زیده
00:59:32--->01:01:03
spkr_00: ما 150 برنامه اسکورت کاروان داشتیم در هر یک از این کاروان ها بین 30 تا 60 فروند کشتی یا نفت کش یا تجارتی ما اینا رو اسکورت کردیم از بندر عباس می اومدن در بوشه جمع می شدن از بوشه با اسکورت می بردیم در بندر امام تخلیه می کردن دوباره بر می گردنده می شد این کشتی ها وقتی در بوشه می اومدن معمولا ما روشون زده هوایی می داشتیم خدمه این زده هوایی هم عموما اکثر از تکاوران بودن از رسته های دیگه هم بودن که آموزش دیده بودن ولی بیشتر از تکاوران بودن و کشتی ها اتفاق می افتاد موشک می خوردند و یا بعضی از موشک ها روحوا توسط همین پدافندی ها از بین می رفتند یکی از مهمترینشون یکی از تکاوران ما به نام محمود ایزکیان محمود ایزکیان یکی از موشک ها را با دوشک ها روحوا زد که بسیار نادر اتفاق می افته با دوشک ها روحوا زد یکی از این موشک ها رو از موشک های سهن داشتیم روحوا دوشپرتاب با اونا می دادن با 23 میلیمتری دلول می دادن با چارلول های دوشک ها می دادن انواب اخسامشون با چارلول های دوشک ها روحوا زد
01:01:06--->01:01:15
spkr_02: میگن از علی صفا شکارچی تانک خورمشرف میفرمایین؟ علی صفا
01:01:20--->01:03:16
spkr_00: محمد علیه صفا یکی از افتران تکاور من بودند. ایشون باید جبهه نمی اومدن. من قرار بود وقتی از بوشیر به خوردم شهر حرکت می کردیم ایشون را جز افتر باقی مونده در بوشیر جا بکنم. چون یک بار در خوردم شهر مجروع شده بود برگشته بود به بوشیر هنوز اون جراحتش انسیام کامل پیدا نکرده بود. در درگیری های قبل از جنگ خوردم شد یک بار ایشون محلوش شده بود. ایشون به هیچ بچ حاضر نشدن در افتر باقی مونده باشن. گفتن اگر من اینجا با شما نیام مجبورم برم خود را ببین یه واحد دیگه مرده چکم. اجبارم بردم اش. بردم اش و ایشون هم جز یکی از اون فرموندهان گروه های زده تانک ما بودن. بعد با ترکش ایشون به شهادت رسیدن. یعنی وقتی جسدش را آوردن من در آمبالانس ها باز کردم از این آمبالانس های روسی بود همینی که روح برانکات خابیده بود کلاهن سرش بود هنوز. من دیدم اینجای کلاهنش فرو رفته بندازه یک مشت. حتی پارم نشده بود. یک قطر خون از دماغش یک قطر خون از گوشش اومده بود بیرون و شهید شده بود. روحشتا یادشک رامی برای همه همرضمانش و همه ملت ایران. افساری به ساکت با به یاد ماندنی. تیمسا برادپور خدمت شما سلام رسوندن قربان. عرض عدب عرض من خدمت اون بزرگوار. سردار بزرگ سلاح شور. بزرگوار. واقعا من هر وقت میبینم هم پاشه ببوسم.
01:03:13--->01:03:39
spkr_02: واقعا من هر وقت میبینم با هم پاشه ببوسم ای جان دلم زنده باشین تیمسار امیدی پرسیدن اسمایل امیدی پرسیدن از جناب سمدی بپرسید که از قلام رزا توکلی فرمانده آن 17 نفری که در سرپل زهاب اسیر شدن و ظاهرن شهید شدن خبری دارن یا خیر
01:03:40--->01:03:43
spkr_00: نیروی ما نبودم من خبر ندارم نیروی زمینی
01:03:45--->01:04:18
spkr_02: اقاب زاگروس میگن ناخدا سمدی عزیز ای ببر کوهستان ای شیر سهره ای دلوار پل افتخار ارتش وطن به وجود افتخار میکنم و شما در یادار ما هستی اقاب زاگروس دست پاته میگوسم جناب پویان افشین نجات عزیزم میگن که جناب سمدی شما در خورمشه از روی زمین در آسمان چه میدیدید؟
01:04:19--->01:05:56
spkr_00: از کردم اولم ماها که رو زمین می جنگیدیم وقتی شماها رو رو هوا می دیدیم اون موقعی می فهمیدیم چی کار می کنیم شماها اون موقعی می گفتم این پشت این دستگاه نشسته چقدر شداعت داره چجوری رفته اون بالا خوشبختانه ضده هوایی از رو تانک ها وقتی کرندادی می کرد بعضی ها رسام بود ما اینا رو مخصوصا در زمان که یکم هوا تاریک بود می دیدیم واقعا وحشت می کردیم با چه جرعتی؟ به خصوص به خصوص گردان شناسایی افرای شناسایی خدایا بدون اصلهه بری در کجا برم؟ بگم دانه زنبور بگم در زیر آخه چی جوری با چه دل و جرعتی؟ با دست خالی فقط ترواز من نمی دونم شجاعتی رو چی جوری تحریف کنم ایچونم از شهید آب شناسان بگید به به به استاد رنجر ما بزرگ ما سال سهی من بود دانش دفتری دو سال از ما بزرگ بالا سرم عرضم به حضورش با اون دیگه یک آدمی بود که می خواهم بگم که واقعا اصلا شجاعتش رو نمی شه تحریف کرد یعنی می خواهم بگم لغت ترس لغتی به نام ترس در قاموس این مرد وجود نداشت در دیکشنری این مرد وجود نداشت اصلا ترس براش معنی نداشت تمام وجودش در راه اون آرمانهاش در راه اون اهدافش گذاشته بود کف دست اومده بود بیرون
01:05:58--->01:06:37
spkr_02: به به به آقا نزدیک 500 و 30 نفر دارن لایو شما رو میبینن الان 545 نفر هم رب برگشت حالا عرضم اینه ببینید اینا زب در 4 و 5 کنید چون اینا خانوادن و با یه LCD معمولا میبینن با یه گوشی میبینن انترنت ضعیف نشته توی خونه نزدیک همین الان فیلم مجلس نزدیک دو هزار نفر توی خونه ها نشستند و صحبت های شما رو دارن میشنوند در تمام دنیا در امریکا ایران اروپا افریقا کانادا قربان پیامی دارید بر این عزیزان
01:06:39--->01:07:24
spkr_00: والا چی پیامی بدم؟ من خودم کجا بیستم و پیام بدم؟ به کی پیام بدم؟ خودم یک سرباز ایرانیم، سرباز ملت ایرانم و به نظر خودم عدای تکلیف کردم، انجام وظیفه کردم اگر قابل قبول خدا و این ملت بزرگوار باشد از جوانانمون، از نیروهای مسلهمون میخواهم افتخار ایران رو افتخار کنم کشور ایران کشور بزرگیست و با افتخار ملت بزرگی داریم قدردانش باشیم همین و برد
01:07:24--->01:07:50
spkr_02: خانم صادقی هم دختر تیمسار داود صادقی میگن درود بر ناخدا سمدی به قول خلبانانی که در لایف حضور داشتن و گفتن ناخدا سمدی قوت دل ما و پاهای پرتوان و دل قرص ما در دریا و زمین بود درود بر شما شیران و فخر ایران زمین
01:07:51--->01:07:56
spkr_00: بزرگواری خیلی ممنون. اگر برنامه من تمام شده من دو خط شعر میخوایم بخونم.
01:07:57--->01:08:01
spkr_02: بله قربان بفهمید بفهمید خواهیش میگونم بفهمید
01:08:02--->01:09:31
spkr_00: قبلن خودت این شعر رو خوندی ولی من هم دوست دار میره بمونم ای وطن ای مادر تاریخ ساد ای مرا برخاکتو روی نیاد ای کبیری تو بهشت جان من عشق جاویدان من ایران من ایز تو هستی گرفته ریشم نیست جز اندیشت اندیشم آرشی داری به تیرنداختن دست بهرامی به شیرنداختن کابه آهنگری زهات کش پت که دشمن افکنی ناپاد کش رخشی و رستن برو پادر رکاب تا نبیند دشمنت هرگز بخواب سرپرازان ارتش صفت به صفت مرزداران دلیرت جان بکفت خون بدل کردند دشت و نهر را بازگرداندند خرم شهر را ای وطن ای مادر ایران من مادر اجداد و فرزندان من ای دریغ از توی که ویران بینمت بیشت را خالی زی شیران بینمت خاک توی گر نیست جان من مباب زنده در این بوم و بر یک تن نباد نباد وَسَلَوْمْ عَلَيْكُمْ
01:09:31--->01:10:19
spkr_02: درود بشرفت من با احترام تمام قد جلوی شما میستم مرد بزرگوار و آرزوی سلامتی براتون میکنم و شما اگه با دست چپ احترام بذارین جفتمون توی راست میفتیم با دست چپ احترام بذارین چون میخوام به یادگار بمونه این لحظه که من تمام قد از طرف نیروی هوایی در روز نیروی هوایی از شما دریادار دریادل فرمانده گردان تکاوران و کلاسابس ها تشکر میکنم به پاس تمام خدماتی که برای این مرز و بوم برای جوانان این وطن برای آرامش این وطن کشیدید درود بر شما خیلی مخلصیم
01:10:19--->01:10:25
spkr_00: تمام قد با احترام نظامی در مقابل ملت بزرگی ایران استادم.
نظرات
ارسال یک نظر