تیمسار هوشنگ صدیق از زبان همرزمان (۲)


00:00:00--->00:03:06
spkr_04: کرده بودیم که نتیجه گیری رو در یک جمعه یا یک لغت به ایشون می گفتیم. اینقدر توی سایز باید کار می کردیم. من بلافظ ترده گفتم که نه جمسنگ فقط مخواستم جهت اطلاع به از اتون برسونم و قد کرد. تلفون قد کرد. من بعد از تلفون ایشون به پدشگی رو گفتم که جمسنگ این جواب بود. حالا چی کار مکنیم؟ مدتا تقید نشستیم فکر کردیم که خب یه دونه از این قایقهای جیمینی بهش می گفتند. نیروی دریایی داشت و در بوشه. گفتیم از نیروی دریایی کمک بگیریم. تلفون کردم به نیروی دریایی که بتونیم از این قایقهای جیمینی و اون رسالا و کمکهای اولیه رو از این طریق برسونیم به سایت دهروران. به محصی که تلفون کردم با نیروی دریایی تماث کردنم. و حالاته از قدس فرماندهی به راحتی به نیروی دریایی ما همیشه در ثمات بودیم. به محصی که تماث کردنم اون افتری که اونجا بود. گفتم که ما یه همچی ریکوستی داریم. و اگر شما گفت که کمکه همتا جهانبانی خودشون در جریان هستن و هاورکرفت is on the way. ایشون قبل از اینکه ما این کارا رو بکنیم و به ایشون اتلاع بدیم مطلع شده بودن. ارها از چه طریقی من دیگه نمیدونم. ولی ترتیب اینو داده بودن که هاورکرفت تو راه بود که داشت میرفت اونجا که به ها اینکارا انجام باشه میخوام. برس که برس کنم که سیستم فرماندهی و آمودش فرماندهی در زمان ما به چه ترتیب بود. چجوری ما آمودش میدیدیم و فرمانده خان ما چیا بودن. در محصی تیمتا جهانبانی که گفتیم. تیمتا جهانبانی واقعا در دنیا مطرح بود. صحبتاش به هر حال ازواییداش. هر چیزی که در موردش بگین اصلا من نمیدونم چه چیزی من میتونم الان در مورد تیمتا جهانبانی بگم. روح شاد و واقعا یادش همیشه مندگاه. بوده و خواهد بود. کیمتا جهانبانی هرگز نمیمیره. کیمتا جهانبانی همیشه تو قلب ما زنده هست. ایشون که هر کاری کرده منحصر به خودش بوده. هیچ کسی دیگه ای من صحبت کرده هم ده در مورد کارهای بدل کشیشن تو نیروه هوایی کرد. تو زمان جنگ چقدر به درد ما خورد. مسئله تلنراند هواپرما ها. مسئله سیستم بارگیری مهمات. مسابقات گارری اینا تمام کارهایی بوده که واقعا دنیا ازش نمونه بردادی کرده. واقعا روحش شاد و یادش گرا میبارد.

00:03:08--->00:05:09
spkr_01: الهی که قربونتون برم من از طرف خانم گلدان را جهانبانی از شما عزیزان تشکر میکنم و میفهمان که همیشه قدران شما هستیم و خواهیم بود سپاس گذاریم ارز کنم خانم حمیده صدیق من دیگه چون میدونم که ایشون چقدر آشق تیمسار صدیق بودن همسر گرامشون نوشتن گل نار عزیزم روح پدر گرامیتون شاد و بهشت بر این جایگاهش باشد همینطور خانم پریسا و گیتا صدیق به خانم جهانبانی درود فرستادند و تصدیت گفتند فقدان پدرشون رو بعد از چهل و خورده سال که هنوز که هنوز داغه این فقدان ناجوان مردانه بر دل ما و تک تک ایرانیان و حتی بر قلده دماوند که نظارگر رشادت ها و پرواز های برحال تیم آکروژت و پرواز های این اقاب آسمان ایران زمین بود هنوز من فکر می کنم بعد از این همه و مدت دماوندی که چهل سال از یخ بسته اگر آتش بگیرد هم حریف کوه سرما نیست روح تیمسار عزیزم تیمسار جهانبانی عزیز شاد باشه از شما مرد بزرگ تیمسار عزیز ستا نازنین هم که همیشه محبت می کنی و می آین و حال ما رو خوشحال می کنید خیلی بخش بود نبودین دل ما و جمع و عزی و عقید شما تن شده بود بودارشو که خیلی خواهد ندیدیم و می بینیم که در صحت و سلامت هستید

00:05:05--->00:08:26
spkr_04: باید باید می بیریم که در صحت و سلامت هستید من اجازه می خواهم که باید یک چیزی بفتیم من احساساتی شدم مدنوب شدم دو تا مورد رو تکرار بکنم در مورد خانواده نیروی هوایی ما خیلی صحبت کردیم ما نیروی هوایی یک خانواده هشتاد هزار نفری بودیم صحبت یه نفر و دو نفر رو ما یک تیم به عنوان تیمورک کار می کردیم و همیشه در مورد این صحبت شده من با خانواده سرکار خانوم حمیده بعد انقلاب که دیگه از پایگاه ها اومده اون دیم بیرون دیگه خونه تو پایگاه ها نداشتیم تا وایزی الان به خوبی باید یادشون ماشه ما در خارج از پایگاه ها داشتیم زندگی می کردیم من رفت آمد خانوادگی داشتیم بچه های ما با هم بزرگ شدن ما دوره های خانوادگی داشتیم با مرحوم صدیق من یادم افتاد یک شعری از کنشنگ شفا اگر وقت دارم یک دو دقیقه من شعر رو بخونم از آن ازا تخصیل طولانیه یه جاهاییشو اشاره می کنم باید دوستانی در خواهیم باید در حاله همه ما می شه من که در خدمتون هستم استاد من که تیمسا بایدی اینجا در حضور من در لایک هستن واقعا تیمسا جهانبانی که واقعا نمیدونم چی در موردش بگم می گه یک کرم خاکی نیستم اینک تا بمانم در موقع که خیستن خاموز نیستم شبکور که از خرشید روشنگرد به دوزم چه هست آفتابم من که یک جا یک زمان ساکت نمی مانم با پر زرین خرشید افق قیمای روح خیشتن من تن بکر همه گلهای وحشی را نوازش می کنم هر روح جویبارم من که تصدیر هزاران پرده در پیشانیم پیداست موج بیتابم که بر صاحب صدفهای پری می آورم همراه گرم خاکی نیستم من خوافتابم جویبارم موج بیتابم شهر ما آسمانی را به زیر چنگ پرواز بلندش داشت هم من هم تیمسا جهانبانی هم واعزی هم هشتاد هزار نفر پرسولدنی به هوایی شهر ما آسمانی را به زیر چنگ پرواز بلندش داشت آفتابی را به خاری و در حریم ریش خندش داشت گوش سنگین فلک از نغمه پرشور ما پر بود زانوی نصم نهار از پاکوب پرقرور ما چو بید از باد می لرزید اینک آن آواز و پرواز بلند آن همبستری با دختر خرشید و این همخوابگی با مادر ظلمت ما هرگز سر به تسلیم خدایان هم نخواهیم داد این آنسی یک قسمت های کچیکی از این شعر هست که من لازم دیدم واقعا به روح روان تیمسا جهانبالی بفرسند

00:08:26--->00:08:32
spkr_00: درود بر شما جنابید مسته های عزیز واقعا که

00:08:37--->00:09:01
spkr_01: چقدر لذت بردیم با این صدای شیشتانگ عالیتون من اولا که خانوم ایزدسته تای عزیز تو لایف هستن عرض عدب و احترام دارم خدمت سرکار خانوم ایزدسته تا و دیگه همسر کو ندارد نشان از همسر ماشالله همسرتون که به اون زیبایی می سرایم

00:09:00--->00:10:26
spkr_04: خانواده شروعش از اینجا است من و همسرم الان در حضور تین سال بایدی که درم میگم ما شرایط سختی رو بعد از انقلاب گذاروندیم ما این صحبتی که کردم در مورد پرسنل نیروی همهی یه زمانهایی بود که دنبال آزوغی میگشتیم که واقعا پغذیه بکنیم این سال بایدی خیلی خوب میدونم راجع بشیدارم صحبت میکنم ما خانواده بودیم داخل نیروی هوایی خارج نیروی هوایی تو پرواز تو بال تو بال همدیگه پرواز میکردیم زندگی هامون دست همدیگه بود ما دوستی هامون ام داشت ریشه داشت ما ریشه داریم اینا بر میگرده به فرهنگ ما این صحبت ها خوب به ها خیلی شده خیلی هم یاداوریش این قراره آدم احساساتی میکنه که من حتی واقعا لوانم محاصر میشه که بتونم صحبت بکنم مجددن از شما واقعا به خصوص سپاسگذاری میکنم که همیشه این فرصت رو به وجود میاریم که یادی از بزرگانمون کرده باشید مجددن از شما بیشه داریم

00:10:26--->00:10:50
spkr_01: قربونتون برم من خیلی متشکرم ما چون در خیمه جامعه وایزی هستیم حالا و ایشون هم یک دوسته مذبب دارن از جنابالی که ای جون دلم سرم سلام جام فرغانی عزیز

00:10:47--->00:10:57
spkr_04: دائرت المعارف نیروهوایی که اومد دیگه ما باید جمع کنیم بریم دیگه

00:10:58--->00:11:01
spkr_02: فون را بود

00:11:01--->00:11:09
spkr_04: جورو در شما، شما همیشه در حالت فعال هستیم ما سمای اکتیو هستیم، شما اکتیو هستیم

00:11:05--->00:11:14
spkr_02: ما سمای اکتیو هستیم، شما اکتیو هستیم من در گرمای 42 درجه دارم اسباب کشی می کنم

00:11:15--->00:11:35
spkr_01: خب مظاهمتون نمیشیم چون میدونم که گرفتارین و چه خوب صدی اومدین یه خانوادی اترام سیدی هم تو لایف هستند. اگه میخواین یه حال احوالی بکنین یه صحبتی بکنین را ما

00:11:36--->00:11:41
spkr_04: من اگر نجازه بفهموید از تیب تار ماهزیم اجازه بگیرم از برمنم اجازه بگیرم

00:11:46--->00:12:36
spkr_02: فراد بجاست فراد بجاست از اصطاد خودم از برداب دارم و من فکر بکنم این شعری که از دکتر روشنگ شعبافوندین گویا همین خانواده اشتاده زار نفر باشد آفرین آفر همین یک شعر رو گفته و قبل از انقلاب رو گفته ولی همیشه گویا سپات خانواده هشتاده زار نفری همین که خانواده ما تو پایگاه یکم و تیمساز اون موقع سرهنگ صدیق همسایه بودیم تو پایگاه یکم و همیشه میدیدیم همدیگره، حالا بگذاریم از داستانه که برماده قابفته واقعا یک خانواده بودیم و صورت یک خانواده زندگی می کردیم و مسائل اون، همه مسائل یک خانواده بود

00:12:39--->00:13:33
spkr_01: خیلی عالی سپاس گذارم خیلی ممنونم شما هم جان کلام و در همین جمله گفتید منم همیشه شما رو در شرحه سخت گیر می دزم خیلی مخلصم خیلی ممنونم جناب فرغانی جنابی زستتای نازنینم که هستید دلگرمی هستید گیتا صدیق می گن درود و سماجان فرغانی و جناب سرکو خانم پریسا صدیق و خانم همیده صدیق می گن که واقعا این بزرگان رو صرفت ها شد و باید با آب تلا نوشت و چقدر خوشحال هم این خانواده که در کنار این ها هستید و شما ها جای پدرشون هستید نوعی سپاس گذارم از وجودت و بزرگتون من می خواهم ایش در جناب این زستتا بخونیم برای من بفرستید بدم بچه ها کیلی پش کنند اگه زحمتی می سید

00:13:33--->00:13:58
spkr_04: این شرق به صورت کاملش اینوال آقای اوشنگ شفاه هست و به نام یاقی در فکر بکنم یا یوتیوب باشه روی یا بخور بوگل سرش بکنی پس به صورت کامل به شرق طولانی هست و خیلی خیلی مفتاق داره برای ما خلوان ها

00:14:01--->00:14:06
spkr_01: مرسی

00:14:08--->00:14:40
spkr_02: بگم از این که در یک قاب با دو استاد بزرگم هستم واقعا این برام افتخاره و خاطره برنگیز خواهده که در یک قاب با دو استاد بودم و زمنان یه چیزی الان یه دفعه تو زهنه اومد من از زده بکنم خدمت خانوم گلنار جهانبانی من ایشون رو بیاد میارم پایگاه یکم که بودیم ایشون دختر 13-14 سالهی بودن تو پایگاه بادشتاشون این برامر میرفتن این دوبار همیشه تو پایگاه یکم میدیدیم این چیز رو همچنین و هنوز هم که هنوز ارادت داریم

00:14:42--->00:15:27
spkr_01: خانوم سیما انوریپور همسر تیمسار ایزسته تا عزیزم نوشتن روح تیمسار صدیق عزیز شد و یادشان همیشه گرامی درود بر حمیده عزیزم ببخشید من با همین لبزی که خانوم ایزسته تا نوشتن خانوم صدیق بخوندم ببخشید دیگه اوزخایی میکنم پریس ها صدیقم تشکر میکنن حتید الان خانوم صدیقم مینویستن برای خانوم ایزسته تا درود به خانوم ایزسته تای هنرمند با اون صدای زیبا و با اون قلم زیباشون که در وصف ایران زمین همیشه میرسو رواند من مزهر به شما نمیشم برید تو رو خدا راهندگی میخونید

00:15:30--->00:15:33
spkr_00: بريچ پر خزن واقع دار

00:15:35--->00:15:57
spkr_01: خانم صدیق میگن ممنون سیما جان باز منم با عدبیات خودشون بودم درود بر شما خیلی ممنونم جناب ایزستا جان فرغانی درود بر شما خیلی ممنونم خدا حافظ خدا حافظ خوب جناب وارزی عزیزم ما در خدمت شما هستیم بر برمه شیقت یافتا موت جلو

00:15:59--->00:16:08
spkr_00: بهمن چان خیلی خوشحالم که مرتدران شما رو اینجا دیدم. فرصت نشد از بهمن عزیز یه تشکر کنم که تشریف آورد.

00:16:08--->00:16:12
spkr_01: میشنون بگیم میشنون هر دوشون میشنون بفهمیم

00:16:13--->00:25:31
spkr_00: بله. بعمل جان ما خیلی دوست داریم و خیلی خوشحالیم که تو برنامه میریم. باعث خوشحالی همه ما میشی. جناب ایزستیت ها هم که جای خودش داره و فرصت نشد بیشتر در خدمتشون باشی. من در بعدها در وارد ایزستیت ها هم صحبت خواهم کرد. خودشون دوست ندارم ولی ما خواهیم گفت. هیچن. بفهمیم. نمیدونم که یه مقداری در مورد بحرام حوشیار صحبت کنم. بح بح. بح بح. بح بح. بحرام حوشیار افسری بسیار لایق. کسی بود که حرف نمیزد. عمل میکرد. اهل تظاهر نبود. بحرام حوشیار مثل بقیه در گردان جلوی همه کتاب ها و دشوان های اون روز رو نمیخوند. شب شب مطالع میکرد. من بهرام خوب میشتستم. در تمام مدت در گردانهای شکاری و حتی ایشون در پایگاه یکم همسایه دیوار به دیوار من بود. دوست سمینی. روزها که با هم پرواز میکردیم. چه پروازهای شاگردی. پروازهای تاکتیکی معلمی در گردان یازه شکاری. شبها هم با هم بودیم. از که به منظر میرفتیم بهرام کتاب های آموزشی و کتاب های پروازی رو میابرد با همدیگه تا پاسی از شب میخوندیم. یعنی میخوام بگم بهرام هر شب مطالع میکرد با همدیگه. ولی کسی اینه نمیدونست. صبح که میامد گردان هیچ موقع جلوی کسی دشوان و کتاب های پروازه نمیخوند. همه فکر میکردن که بهرام متعاری نمیخوند. در حالی که فوقلاده پر معلومات بود. از کردم. اهل تظاهر نبود. عمل نمی کرد. با عملش کار خواهد. بولر. با بهرام از سطبانی پروازهارو شروع کردیم تا درجه سرهنگی. ما با هم بازشستی شدیم. ما رو با هم بازشستی کردن قبل از جنگ. سال پنجه و نو. بعد زمانی که جنگ شد من داشتم از مهراباد میرفتم به طرفی کرج همون روز سی اک شهری ورد موقع که در اوتوبان تهران کردیم بودم دیدم هواپیماهای عراقی در اتفای پایین که فرودگاه تهران رو زده بودن داشتن از روی اوتوبان به طرف عراق میرفتن. من اینها رو در اتفای پایین دیدم واقعا اشناقتم که این هواپیماهای بمباران عراقی هستش. از اولین دور برگردان برگشتم احساس کردم که مورد همده قرار گرفتیم. برگشتم به منزل و بلا فاصله به بهرام حوشار که دوست سمیمین بود زنگ زدم. گفتم بهرام مثلی که ما مورد همده قرار گرفتیم. من گفت بله همینطوره. بعد راژیو اعلام کرد تعیید کرد که پروتگاه مهراباد و چند تا پروتگاه های ما رو زدن. من به بهرام گفتم بهرام چیکار کنیم؟ ما بازشسته شده بودیم. بهرام هم بلا فاصله گفت بریم ستاد نیروحوایی. من در اون زمان که بازشست شده بودم یه لباس پرواز کهنه داشتم بدون درجه اونو پوشیدم به بهرام گفتم که بیاییم دم ستاد. من دم ستاد رسیدم ستاد نیروحوایی خیابان پیروزی. بهرام هم پنگ دقیه بعد رسید دم در. به دجمان دم در گفتیم که با سرهنگ فکوری فرمانده نیروحوایی کار داریم. چون درجه نداشتیم یه خودش شک کرد. گفت اجازه بدیم بپرسن. به فکوری گفتیش که جامسرهنگ بهرام حوشیال و حسن وایزی دم در حسن میخواه شما رو ببیرن. فکوری خودش چند قبر شخصاً با یه جیپ اومد دم در. دم در ستاد هر دوی ما رو به دفترش برد. به دفترش برد و خیلی خورسن شد که در اون زمان جنگ تازه یه چند ساعتی بود که حمله شده بود. در ستاد فرماندهی ما رو بغل کرد و عشق از چشمان همه اون در اومد که در این زمان ما اومد این بازشستش دو بودیم دفتر وانه به خدمت نیره هوایی. من گفتم که برا ما یه تره سبلان داریم. این تره کمانه 99 قبلا در قبل الجنگ زمان ما تره سبلان بود. یه سهر سبلان داشتیم حمله به عراق یه سهرم سهرم. این تره سبلان رو ما هر پونزه روز یک بار برابر روز می کردیم. یعنی خلاوان ها که درجه می گرفتن یا معمولیت می رفتن یا به ستا جایی می رفتن از این معمولت های عراق این داره جا به جا می کردیم. هر پونزه روز این تره من به اتفاق سرهنگ پیروز قبلشم انبر چادروان زولالی این تره ما ابتودیک می کردیم. برابر روز. این تره هفت بودم. به فکرین گفتم که جواد جان اسمشو به اسم کچیک صدا می کردیم. جواد الان این تره رو می گواه کن هم شما خودت هم بهرام و حوشار هم من در شونزه فروندی حمله به عرشید عراق هستیم. در اون زمان اسمایه هر خلابان و مسیرهای پروازی و برای این تره مشخص بود. فکرین گفتش که نه شما دو نفر رو نمی زارم شما بریم برای جنگ. بهرام و فلسطال مدیر عملیات گفت شما مدیریت کنید بهتره منم فلسطال به پست فرماندهی که از پست فرماندهی جنگ رو هدایت کنید. برحال اجازه نداد که اون روز ما با اون سبه چهر فرماند بریم. در پست فرماندهی فکوری و بهرام و من این سبه چهر فرماند رو تنریزی کردیم. یادم میاد که افضل اطلاعات عملیات سرگرد محسنی بود. سروان نسیری از فرمی بود و تعدادی هم و افضل ها اونجا بودن در پست فرماندهی بهتواق فکوری و همین بهرام و حکشان و من سبه چهر فرماند رو بسرها تحرزی کردیم. بعد دادن به قیدیان قیدیان اون موقع محابن عملیات ستاد نیرو بود که به پایگاه ابلاغ شد و و اون حمله تلافی جیوان هاوی که شما خواهیتون مستدر هستین انجام دادیم و من بهرام از ستاد از پست فرماندهی کلیه این عملیات رو هدایت میکرد. بهرام یه مدتی که مدیر عملیات بود من که در پوس فرماندهی بودم چون قبلن فرمانده پایگاه اصحان بودم F14 ها رو معمول کردن برای رادار هوایی که دو تا پرواز با همدیده میکردن یکیشون همیشه روبه عراق با اون راداری که شما خواهیتون مستدر هستین 250 تا 300 کلیمتر میدید و رادارهایی ما اون موقع کارایی نداشتن این F14 یکیشون همیشه رو به عراق پرواز میکرد اون یکی رو به ایران بعد سر هولدنگ بر میگشتن اون یکی و اینا هفت هش ساعت پرواز میکردن سه بار سخگیری میکردن ریکرد سخگیری پرواز دنیا هشت ساعت و هشت ساعت و نیم دارید خلیلی هشت ساعت پرواز کرد خواهیت شد

00:25:30--->00:25:53
spkr_01: 12 ساعت هم داریم غربان 12 ساعت جمابه حسین بل اینا پرواز میکردن همیشه درست جمابه خلیلی درسته جمابه یدولا خلیلی ریکردار تیمسار یدولا خلیلی ریکردار بیشترین پرواز ویف چارده هستم طولان این ترین بفهمیم

00:25:54--->00:42:06
spkr_00: من خاطر هم هست. یاد الله خیلی رکوردار پرواز بود و اکثراً 7 ساعت 8 ساعت میپریدن. و این بود که هواپیمای عراقی که حمله میکردن این رادار خیلی سریع میگرفت و از دور با موشک که خویتون مستعذر هستین این ها رو مورد اصابت قرار میدردن. که ما رنج 150 مایل هم داشتیم. امیر اصلانی گویا با رنج 150 مایل یا 150 کلومتر هم این حدتان زده. برحال بهرام خیلی خوب در کنار جنابسرهای محمود قیدیان. اینجا باید از محمود قیدیان یاد بکنیم واقعا استادی با سباد بی ادعا چه در قبل از انقلاب چه بعد از انقلاب خیلی خوب زحمت کشید در کنار پرویز پیروز. عبدالالی قاسمیان اینایی که خودتون مستعذر هستین در گروه تر بودن. علی دهنادی این شیرمرد. شیرمرد علی دهنادی. جناب ایزستای عزیز. همتیاب. علی سابونچی اینا در گروه تر بودن. و من از ستاد مشترک. بعد از مدتی که من در قصد فرمانهی بودم یک ستاد جنگ در پایگاه دسفول تشکیل شد. که سلشگر ولی الله فلاهی رئیس ستاد مشترک سلشگر زهیرنجات فرمانه نیرو زمینی یه سرکیب از هوا برد. سرگرد آزین. هوا نیروز که بعدن سرکیب شد. فرمانه نیرو دریایی و فرمانه نیرو هوایی. چون فرمانه نیرو هوایی پکوری در گیر در جهنگ بود من رو به عنوان افسر تامل خیار در این پست فرماندهی گفت. و من از اونجا دائمان با بهرام حوشار در تماس بودم. تمام فرگردرهای نیرو هوایی و نیروهای دیگر ما از اونجا می روشتیم. منظورم این که ما با بهرام از ستوان دومی تا جنگ با هم بودیم. و خیلی مسائل جنگ رو من با بهرام همه اینگی کردم که به فکرگردیم. خاطرم هست در این پست فرماندهی که فکوری منفرستاد سرطیب ایراج امیرجلالی خلابان افپنز بودن افسری بسیار با دانش بی ادعا و باسواد در اونجا بود که با هم ایشون افپنج من افر یک تیم کامل بودیم که پروازهای نیرو هوایی رو ما از اونجا پرایدوردر میدادیم انجام میشونیم. در اوائل جنگ من مشاهده کردم که عراق با پونست تا تنک اومده در بسلا روبروی کشور ایران در مرزهای ایران گسترش پیدا کرده و هر چند تا تنک مجهز به سه موشک زمین به هوا بودن. و چون نیرو زمینی ما ضعیف شده بود ما کار نیرو زمینی رو انجام میزدیم. یعنی در واقع نیرو هوایی به جنگ تنک ها میرفتیم. وقتی از روبرو میرفتیم برای هدفها خیلی از هواپیماهای ما رو در اوائل جنگ ادست دادیم. بعد در بررسی که با رئیس جمهور آقای عبیلحسن بریسد در این ستاد با تیمسال سلشکر فرلاهی و بقیه فرماندان داشتیم من اشاره کردم که ما اینجوری داریم خیلی تلفاز میدیم. چون ما داریم به جنگ تنک ها میدیم. یک هواپیما با خلبان یا افر با دو خلبان با این گرونی، خلبان به این گرونی به جنگ مثلا هدفهای کمعرزش تنک و زرپوش و رفتری خطرناکه و ما تلفاز یاد دادیم. گفتن چه کار کنیم؟ گفتن ما قدرت سخگیری داریم. این همه تلاش کردیم، سخگیری هوایی داریم. گفت یعنی چی؟ گفتم که ما میتونیم سخگیری کنیم. میتونستم که خاک ترکیه رو میتونیم بریم. گفتم خاک ترکیه رو از مرز میریم، لایکوها به ترکیه هم نمیگیم. خفا پوشش میریم به مرز سوریه، در اونجا سخگیریه میکنیم. و این پایگاه الولید ایچه رو میزنیم. چون هواپیماهای بومباران و عراق تمام برده بود اونجا. میکا، میکیبت، بسی ایت، بسی ایت، بسی ایت، آنتانو، توپلو، از اونجا به ما حمله میکرد. چون برده زیاد بود، خیلی راحت میامد، حتی تا مشهدم میرد. من به بنیساز رو بقیه گفتم که این طور ما جنگ زدن ما بازنده میشیم. ما باید از قضرت سخگیری این عراق رو دور بزنیم. به من گفتن که واید این بوداره، این باید این رو به امام بگیم. ریشونگون وقت پیش امام رفتن، این در پاییز هزار اصده پنجه و نو بود. و گفتن که یه همچین کاری مخواییم بکنیم، گفتن خوبه، ولی کاری نکنید که روابط ما با سوریه به هم بخوره، با احتیاط. ریشونگون وقت برنیستان برگشت، به ما گفتش که واید این کار رو با احتیاط به طوری که هیچ آسیبی نرسه به بچه ها و روابط ما با سوریه خواب نشه، این رو انجام بدید. در نتیجه از طریق وزاراتمون خارجی فقط به سوریه ابلاغ شد. که اگر ما رفتیم هواپیمه ها رو زدن، بتونیم از پاییگاه سوریه اصفاده کنیم. فقط به سوریه اطلاع دادیم ولی به ترکیه نه. اون تحریح که من اول نوشته بودم، به این صورت بود که ده فروند بریم پاییگاه تبریز، پاییگاه دوم، به جایی که صفگیری کنیم. بریم پاییگاه دوم، در جوز عملیات، از پاییگاه دوم این F4 را حمله کنند. سوخگیری رو موافق نبودم در روی رضایه. بله که گفتم دو فروند هواپیمای قول پیکر با ده فروند فانتوم رو که نزدیک مرز فرواز کنند، عراق میبینه و لو میره. خطرناکه. در نتیجه موافق سوخگیری در روی رضایه نبودم. بیشتر اصلاح داشتم که هواپیما بره پاییگاه دوم، از دوم حرکت، از هواپیمای بریم پاییگاه دوم، از دوم حرکت، از هواپیمای بریم پایگاه دوم، با دو فروند هواپیمای بریم، با دو فروند هفتاد شدن. در از دوم که گروه تر، وقتی این رو من به حوشار اغفان کردن، حوشار هم به فکوری گفت، فکوری هم به گروه تر گفت، که این کار رو در جانب بشه، گروه تر در دستور کارش دو فروند هواپیما رو در روی رضایه گذاشت 707 سوخگیه کنند. که جناب از هسته تا که واقعا خیلی در این مورد زحمت کشید در هر، جناب از هسته تا بهران، هنشار، پیروز، گروه تر بتاره کنی که اسموردم. ایران ریز و جزیات این برنابه رو نوشتم. در اونجا، ایران دوتا فروند هفتاد شده هفتاد شده هفتو که معمول کردن، والای پایگاه، والای ارومیه باشه، من دیگه اصرار نکردم، گفتم گروه تر، همه از افضلان بادانش و بالایی هستن و قرون کردم که این دوتا تانکرها بالای ارومیه باشن، برای رفت سوخ بدن به این اول ده تا هشت تا اصلی دوتا ریزر. بعد که میرسن به مرز سوریه، باز از 747 بگیرن، بعد از اموریات برگردن چخگیری کنن، اگر تلافات دادیم، مورد حسابت قرار گفتیم از پایگاه سوریه اصفاده کنن. اگر نبود که چخگیری میکنن، میان. برای این ترهنورنره، اینو با دست نوشت. به من گفت، بازی بیا با اینو با تو بنویسی. گفتم نه خودت بنویس. بهران با دست نوشت، بعد من صدا کرد، من اومدم از دستویل، این ترهنورنره کردیم. بعد یادم که یازده همه خرداد هزار ساده شست. درست یازده خرداد جد. من بهران با جت فالکون. این ترهانی که با دست نوشته بودیم، مهموم کردیم، پرواز کردیم به طرف پایگاه دوبوم، تبریز. اول این ترهنورنره تبریز رو داریم، به فرماده پایگاه، من بهران، بعد که اون سه فروند هواپیما رو از تبریز به فروژگاه کرکو کمله کنن. این تره اونا بود و پوشش هوایی سخلسانها در ارومیه. بعد از اون پرواز کردیم به طرف پایگاه سبون شکاری با جت فالکون با بحرام. این تره به قاسم گلچین، فرماده پایگاه و سرگرد براتپور که لیدر رسته بود. این تره که اون موقع مابن عملی واسه بود. این تره با دست دادیم به اینا. و اینا رو بریف کردیم در مورد هشفروند. پس از اون پرواز کردیم رفتیم بوشه. در بوشه همین جناب ایزاستیتا تشریف داشتن. در ایشون هم تشریح کردیم. گفتیم که بسیارا باید هواپیما های بوشه موازه به دفاع هوایی قرب باشن که اگر این رو رفتیم و حمله کردن دفاع کردن. و خود جناب ایزاستیتا هم که نست از از این داخل هواپیمای 747 فرمانه هی بوشه. و تحریزی ها و جریز برنامه ها که از کردن گونه تر نوشت. و بسیار خوب نوشتن. دو فرمانم که F14 برای به صلاح پدافند قرب و به صلاح درگی نگه داشتن رادار. بود که من گفتم در این دفاع با پرواز کنن. اسکرامبل هواپیمای آماده باش عراقی بلند میشن. مشغول میشن. و رادار مشغول F14 میشه. از اون طرف هم که پایگاه های تحریز کرکوک رو میخواست بزنه. مشغول رو با میشن که بتونن این هشت فرمانه اصلی ما راحت و با درنسل کمتر برن به هدف H3. سه تا پایگاه بود در H3 البلی که بزنن. این تحریزی، این عملیات ایزایی کرکوک و ایزایی دفاع و F14 مال این بود. و الحق هم رادارهای مرکز و شمال عراق درگیر اینا شده بودند. به همین دلیل این عملیات قافلگیرانه حمله شد. و همطور که مستحضر هستین، یکی از عملیات پیچیده و بیشترین و بهترین عملیات در دنیا شناخته شد. هزار ساعت، هزار مایل در داخل خاک عراق، از مغز کوهای ایران و ترکیه و سوریه رو دور بزنیم. مجموع چار هزار کلومتر پرواز کردن، پنج ساعت و نیم. یادمی که با بهرام موشار ما ساعت سه و نیم صبح رفتیم پست فرماندهی، من و بهرام این عملیات رو از پست فرماندهی هدایت میکردیم. و من با بهرام شیش ساعت در پست فرماندهی بودیم. چون عملیات اشتری ساعت چار صبح شد. ما از ساعت سه، سه و نیم آماده بودیم و پنج شیش ساعت در پست فرماندهی بودیم تا برگشتن. الحمدلله ما هیچ گونه آسیبی ندیدیم و حدود 48 فرماند هواپیمای عراقی رو در این ستا پایگاه بچه ها نابود کردن. الحق بایست اینجا از خلاوانان قیوز این هشتفروند، برادپور، گلشین و بقیه رو که خودتون بهتر میدونین، همه شد. یاد کنم که چقدر عالی هدفها رو زدن. هواپیمای توپولوف، آنتونوف، میک بیسی یک، بیسی سه، خیلی تحسیسات البریز رو نابود کردن. به طوری که عراق اول تکسید میکرد، میگفتش که خسارت نخورده، بعدها تعیید کرد، گفتش که این حوالات توسط اسرائیل بوده. در حال که خیلی خسارت خوردن. و صداب بعد از این عملیات، بیست سه تا افسر و افسران عالی رتبه خودش رو بازشسته کرد، اعدام کرد، ششتاشون رو اعدام کرد. جانشین فرمانده پدافند هوایی غرب کشورش رو جابر بود، حسین جابر، اونو اعدام کرد، خیلی ها رو اخراج کرد سرهای موضوع. این که این عملیات یکی از بی نظیر ترین عملیات های جهانه که بعدها در کتاب های گنیس و کتاب ها لوشتن و همچنین عملیاتی در دنیا بی نظیر بود و هست و این افتخار ایرانه. از ستاها ها و قیدیان ها و پروز پیروز و فکوری ها هست و ازی و حوشار هم در کنارشون هرسید. اینه که داستان بهرام و حوشار رو به این خاطر من میگن که واقعا از سطفانی تا درجه سرهنگی و ایمتشون امیر شدن و به علت بیماری سرطان دار فانی رو بدا کردن. ما رو ترها برشتنی بهرام داغی بر دل من گذاشت. اینه که گفتم یادی عظیب بهرام و حوشار عزیزم بکنن.

00:42:07--->00:45:04
spkr_01: ای جون دلم ای جون دلم که چقدر قشنگ صحبت میکنید راجب هم رزمانتون راجب این عزیزانی که هر کدومشون در یک جایی این یک پازل یعنی شما ها هر کدومتون یک قسمتی از این پازل بزرگ تراحی جنگ در تمام جاها در همه عملیات ها بودید که به قول کپتان علی صدیق عزیزم اگر نبودن قهرمانانی مثل شما ما الان فارسی صحبت نمیکردیم الان اینجا کشور دوم عراق بود و هزاران اتفاقهای بد دیگهی که در جنگهای مقلوبه معمولا میفته و متاسفانه این اتفاق باعث میشد که مشکلاتی برای این مملکت به وجود بیاد که شما شیرمردان یل ایران زمین هر کدومتون در یک قسمتی از این پازل کمک کردید و باعث شدید که الان امنیت در این کشورت برقراره درود به شرفتون اجازه دارم چند تا سوال بخونم و خیلی کتاه جواب بدید اگر امکانش هست دوستان میپرسن همینطور خانماده صدیق از شما و تمام هم رزمانتون تشکر میکنن که یاد پدرشون و رشادتهایی که داشتید در این برنامه صحبت کردید راجع بهش خانم ایزستان هم به شما درود فرستادن خانم صدیق هم به شما و خانماده محترمتون همسر گرامتون خانم وایزی درود فرستادن گل نار جهانبانی هم از شما و همرازمانتون تشکر کردن بقیه یعنیزان هم که دیگه الاماشاالله همینجوری نوشتن من دیگه نمیخونم از همین قلب های رنگی که میفرستن تو صفحه نگاه کنید معلومه که چقدر آشغتونن من سوال ها رو بخونم تا این قلب ها رو میفرستن میگن که ماجرای سرهنگ سفید مو چه بود من نمیدونم زیادم باز نکنیم تا خود جناب سفید موی بیان سفید موی آزر سرنوشت خلبانی که به عراق پناهنده شد اینم که در این مجال نمیگنجه در برنامه قبل جناب وایزی گفتن که تحه اشتر رو اینم که الان صحبت کردن نقش شهید بابایی در زمان فرماندهی مرحوم صدیق چه بود اگر شما میتونید جواب بدید اگر نه میذاریم به روز پونزه مرداد اگر اشتباه نکنم سالگرد شهید بابایی که اینشالله یک ویژه برنامه برشون خواهیم داشت چون هم شهید بابایی که شما نبودیم اون تایم زیاد در جریان نیستید درسته

00:45:05--->00:45:52
spkr_00: موقع که من اسفحان بودم شهید بابایی اون موقع در گردان F-14 بود. سروان بود و از همون موقع بله فعالیت میکرد. اونجا فقط من دیدمش. بعد از اون که من از اسفحان امادم به سلا تهران دیگر اشون رو ندیدم. بعد هاش شدیدم که اشون فرمانده اسفحان شدند. از این ها زیاد در مورد ایشون من اطلاعی ندارم. چون اگر بخوام بگم هم شاید اشتباه بشه. و این رو با آگازار میکنم به دوستان عزیز دیگرم که بیشتر با ایشون بودن و به سلا اطلاع دارن. آنی.

00:45:52--->00:46:26
spkr_01: روز 15 مرداد فکر میکنم نمیدونم امروی با سلمه صحبت میکردم من فکر میکردم پری روزا که سالگرد شهید بابایی بوده با سلمه بابایی دخترشون صحبت کردم گفت نه که کنم 15 مرداد یا 12 مرداد میدونم که تو مرداده که انشالله خودشم آزر خواهد بود و همرزمانشون راجبه ایشون صحبت میکنم چرا موج پروازهای پرتداد روزای اول طبق تره ادامه پیدا نکرد موج پروازهای روزای اول جنگ چرا ادامه پیدا نکرد

00:46:29--->00:46:32
spkr_00: پرواز های ابلجان ادامه پیدا مکند

00:46:33--->00:46:43
spkr_01: پرا در انتهای جنگ یا در طول جنگ مثل روزهای اول جنگ موج پروازها به سمت عراق ادامه پیدا نکرد.

00:46:44--->00:48:36
spkr_00: آها، عرض کردم که وقتی که ما عوائل جنگ به علت ناتوانی نیروزمینی، کار نیروزمینی رو انجام می دادیم و هدفهای کچیک رو می رفتیم بزنیم، خیلی تلفات دادیم. و بعد گفتم که این کار اگر ما ادامه بدیم، هواپیمه ها من ار دست می دیم و جنگ رو می بازیم. اینه که بهتره که ما هواپیمه ها رو حفظ میکنیم و شادران فکوری هم موافق بود. گفتیم که تا اونجا که میشه از توبخانه لشکری و توبخانه ارتش استفاده کنیم. و اونجا با تیمسال زرینجاد من صحبت کردم گفتم خیلی از هدفها رو ما نمود بزاریم. بایدید شما بزنید. قوانوها قبول کردن. یواشتراش که جنگ ادامه پیدا کرد ما تعداد هواپیمه ها رو کم میکردیم. همطور که از کردن من صحبت گیری و استفاده از F14 ها بود و بیشتر حالت دفاعی داشتیم که بتونیم آسیب کمتری ببینیم در متقابلا آسیب بیشتری برای بود. و همطورم شد. و همطورم شد که تحریزی های که میکردیم برای عملیت های مختلف با بهرام و فشیار بیشتر حساب شده بود. یعنی اولیت های که لازم بود هواپیمه احسال میشد. احسال میشد و واقعا اثفاده صحیح میکردیم. این بود که پرواز های وسط های جنگ و اواخر جنگ به صلاح کمتر شد. و باعث شد که هواپیمه احسال میشه و خلابانه ها رو بیشتر نجات دهد. موسیقه قرار spent. موسیقه قرار قرار اومتر اون obedience. موسیقه قرار اوفیمه Practic ها هواپ او ارداد پسامیمه احساس Either for theکستر محوس sonusü اَصلاح کام رو برابان اویتر وجاستر حساب شده بود. من بودcession راستر الزage بود.

00:48:38--->00:48:46
spkr_01: عادی عادی بخورمونتون برم از جناب گلچین گفتن بگید گفتین شما

00:48:48--->00:50:26
spkr_00: بله جناب گلچین که در اون موقع سرهنگ دوم بودن پرمانده اسفحان ارز کردم که تحرار دادیم و ایشون شخصا خودشون هم گذاشتن شخصا خودشونی گذاشتن که بعدها من به فکوری گفتم جواد جام شما به ما اجازه ندادی پرواز کنید ولی الان قاسن گلچین که پرمانده پایگاه بود ایشون خودش در دسته پروازی اشتیری را گفت دیگه وای زنی یکی استثناء بود دیگه اون چون دلش میخواست من گذاشتن اینه که یه گلهی هم از فکوری کردیم که چرا به ما اجازه نمیداد من یادمی که جناب سرهنگ ایزستا جناب شادروان بهرام و حوشیار قیدیان و من خیلی اصلاح داشتیم که این پروازهای حساس را ما انجام بدیم که اینو فکوری به ما اجازه نمیداد میگفت شما اگر در کادر فرماندهی باشین بیشتر مفید هستین جوانا هستن جوانا میرن اینمون تیکهی از قاسم گلچین قاسم گلچین هم افسری بسیار با انزباد شجا بی ادعا بی ادعا و واقعا اینو من تا حاجه میشناستن بود و هست انشالله که همیشه سلامت باشن براه پور همینطور بقیه هم همینطور به براه پوری که اون عملت انجام دار گویا بعدن خصد داشتن که یه جوری به براه پور آسیب برسونن خدا حفظش کنه که آنه بله بی همینطور چیزایی اینی که

00:50:25--->00:50:29
spkr_01: از جناب ناصر کازمی بگید لطفا

00:50:35--->00:53:09
spkr_00: بله بله اینا همه شون ارز کردم که نیروی هوایی همون جلسه خبلم اینا بارها تکار کردم نیروی هوایی ستاره نداشت همه شون ستاره بودن شما هر کدوم را تک تک نگاه می کنین هر کدومشون یک جوری در یک نوعی در یک جایی درخشیدن این ستاره های ما ارز کردم منظومه شمسی هستن مجموع منظومه شمسی کهکشان هستن نیروی هوایی کهکشانی از ستاره ها داشت یعنی تک تک اینا همه شون به نوبه خودشون ستاره بودن شما کدومشون را می خواهی بگید که 99 درصد خلبانان واقعا عالی بودن همه شون اون یک درصد هم بالای متوسط بود اینی که شما هر گوشهی هر درجهی از هر سنفی شما نگاه میکنید این ستاره ها نمیبینید یعنی که از یکی دو نفر تحریف کردن دقیقی من جایز دیست همه خوب بودن همه خوب بودن که یک نیروهوایی قوی داشتیم که تونست بعد از اون همه خسارت که بعد از انقلاب بشوارد شد بعد از اون همه ناراحتی و پایگه ها و تجزات ما رو نابود کردن با دنیا جنگید نیروه هوایی فقط با عراق نمی جنگید با امریکا می جنگید با آلمان با روسیه همه به عراق کمک میکردن هواپیمای ایوکسی که ما خریده بودیم باید برای ما خدمت میکرد و ما استفاده میکردیم در زمان جنگ در خدمت عربستان بود تمام پروازهای ما رو شروط میکرد و اطلاعات رو به عراق میداد همین هواپیمای ایوکس ها و آلمان که مسعظر هستین بوم های شیمیایی میداد فرانسه میراج میداد سوپر اتاندارد میداد روسیه تانک های فرابان و گران قیمت و امریکا همه ایران شکسته نیروه هوایی شکسته ایران با دنیا جنگید بعد همینه میگم که نیروه هوایی ایران ستاره از کهکشانه کهکشان بود از ستاره ها تکسک اینا باقواماز با دنیا جنگید

00:53:10--->00:53:33
spkr_01: ای جونم. آقای دکتر بابک آل آقا یادگار تیمسار سرفراز. تیمسار آل آقای عزیزم روح پدرشون شاد باشه. خانم صدیق هم تصریحت میگن و شاد باشه. میگن روح پدرتون شاد به جمع آل آقا. میگن درود بر شما آقابان تیز پرواز ارتش.

00:53:35--->00:53:53
spkr_00: من هم درود می فرستم بر همین عزیزان. امیدوارم همواره سلامت و شادکان باشن و طول عمر با عزت برای تمام بازماندگان این شهده های عزیز آرزودان.

00:53:55--->00:56:07
spkr_01: میخوام از آیت محققی بگید. من تا یه خستگی درک کنید. یکم آب بخورید. من این شعر رو بخونم. شعری که جنابیز از ستا یک بار خوندن یک آب بل کنید. میگن برلبانم قنچه لبخند پش مرده است. نغمم دلگی رو افسرده است. نه سرودی نه سروری نه هماوایی نه شوری زندگی گویز دنیا رخت بر بسته است. یا که خاک مرده روی شهر پاشیده است. این چه آینی، چه قانونی، چه تدبیری است. من از این آرامش سنگین و سامت آسی هم دیگر. من از این آهنگ یک سان و مکرر آسی هم دیگر. من سرودی تازه میخواهم. جنبشی، شوری، نشاتی، نقمی، فریادهای تازه میجویم. من به هر آینی و مسلک کوکسی را از تلاشی بازدارد یاقی هم دیگر. من تو را در سینه ای امید دیرین سال خواهم کش. من امید تازه میخواهم. افتخاری آسمانگی رو بلند آوازه میخواهم. کرم خاکی نیستم اینک تا بمانم در موقع که خیش خاموش نیستم شبکور که از خرشید روشن گر بدوزم چشم. آفتابم من کجا که یک جا یک زمان ساکت نمیمانم. خیلی توانیه. دیگه نمیخونم. آخرشو فقط بخونم. گوب سنگ آره اینجا بخونم. یاقیم من. یاقیم. من گوبه گیرن. بسوزندم. گوب دار آرزوهایم بیاویزن. گوب سنگ ناحق تکفیر استخانم. شعر اصیان اصیان قرونم را فروکوبند. من از این پس یاقیم دیگر. یاقیم دیگر. درود در شما. بعدا بفهمیده. در حالت محققی بفهمید. بس هایشوند.

00:56:08--->00:57:44
spkr_00: دیگه محققیقی هم بازم عرض کردم. دیگه واقعا گفتن نداره که. من با محققیقی هم در گردان پرواز می کردم. همون موقعا بسیار خلبان خوبی بود و خلبان بی ادعا باقر با اون قضت پروازی اصلا ادعای نداشت. و بیشترین ساعت پرواز افر هم که هم توی که مسنظر حسین اشون آقود. من در حوید دو هزار دو هزار دیویس ساعت افر پریدم. هشتر ساعت هم مردمی سیمولیتر جمعا سه هزار. ولی محققی سه هزار ساعت پرواز یادم این که شاید هم بیشتر پرید. و بسیار خلبان شجاع بود. همیتر که می دونید در پروازاش وقتی می رفت اجازه نمی داد که این پدافند زمین و هوا توی اندازی کنه. بعد از مربولیت بر می گشت می رفت. می رفت این سایت های بسیلا موشکی رو می زد. و خیلی کارها می کرد. هیچ ادای نداشت. و این رو یه مقداری بعد از بازشستگی عذیت کردن آزرده شد. اینی که باید از این گلاور بیشتر تمجید بشه. یکی از اسورها بود در حید من. بسیار بسیار متین. متین و خوددار. ولی کاربلد. کاربلد. خلبانی شجاع بود. شجاع بود. دیگه هر چی بگم کم گفت. ایتفقی.

00:57:43--->00:59:45
spkr_01: عاشقتونم برای قلب پاکتون و مهربونتون درود به شرف تیمسار حسن واعزی حسن مرسی ارز کنم مرسی حسن ببخشید جناب نوکی نوشتن بگو مرسی حسن خب سپاس کدارم از جناب نوکی عزیز درود بر جناب واعزی عزیزم ارز کنم خدمت شما که ما از مساعدت با شما سیر نمیشیم امشب دوستان الان دارن میرن تا این بهشون بدیم برن تخمه مخمه بخرن چیپس و پوفک و این داستان ها چیپس و ماست نه چیپس و پوفک و این داستان ها بخنن برن بشینن پای ارز کنم خدمت شما فوتبال امشب فینال چیز اروپاست قهرمانی اروپا جهان ملت های اروپاست که ما هم باید بریم بشینیم دوستان آماده بشن ارز کنم خدمت شما که تا این دوستان میرن به قول معروف وسائلاشون رو بخرن شما که بعد انشالله یا سفارش بدن از سوپری شما حسن خطاب برنامه رو بفهمید من هم این شب لایف تقدیم شد به سرلشکر خلبان شهید امرالله از عدی که جناب تیمسار یادی از ایشونم بکنن بیوگرافیشونم بمونه برای انشالله بعد هم که بخونن فقط همینقدر بگم که تا سال 83 جاویدالاسد بودند و از آن به بعد از طرف نیروی هوایی با درجه سرلشکری اعلام شد که هرگز جسدشون بر نگش این پیکر نازنینشون روشون شاد باشه که در 12 زهر روز 8 مهماه سال 59 در حوابهای F5 با لیدری سروان خلبان امرالله اصدی به قصد بمباران نیروهای دشمند در شمال بسره به پرواز در میان که موشک سام 6 همینج مورد حصابت قرار میده روشون شاد باشه بفهمهید حسن خطام برنامه رو برنامه روشون

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

تیمسار جلال آرام -چرا خلبان های اخیر شهید شدند-؟ بررسی صندلی های ایجکت هواپیما و سوانح اخیر اف 5

مرجع حمله به اچ 3 - با حضور بیش از ده تن از دلاوران حاضر در عملیات - قسمت اول - تیمسار ایزدستا

سری مصاحبه های ناگفته های جنگ تیمسار علیرضا نمکی (قسمت "اول" از شب " دوم")