(قسمت اول)گفتگوی جذاب تیمسار سرتیپ خلبان علیرضا نمکی ودریادل ناخدا هوشنگ صمدی


00:00:00--->00:00:51
spkr_02: سلام سلام از کردم سلام از کردم سلام قربان حال شما چطوره؟ دعا گوتونم قربان شما برم قربانتون برم میگم به یزان که گرما خرد داشتیم کجا این سرانجام بد داشتیم همین طوره همین طوره که میترمین از عدد دارم خدمت دوتا از اسطوره های ایران زمین تیمسار سرفراد تیمسار علی رزا نمکی و دریادار دریاده عزیز دل همه ما کماندو برتر مرد خستگی ناپذیر فاتح خرمشر و دیگه چی باید بگم جناب ناخدا سمدی عزیز دورت بر شما

00:00:52--->00:01:03
spkr_00: عرض سلام و عدف دارم خدمت حضرت علی و همه ای عزیزان به ویژه مهمان عزیز امیر بزرگوار تیز پرواز نیروی دریه هوایی

00:01:06--->00:01:10
spkr_01: سلام تیم سهار درو در شما تیم سهار

00:01:18--->00:01:47
spkr_02: خب بفرمایید جناب نمکی جناب سمدی عزیز شروع کنید قربا ما در خدمتیم شما رو همه ایران میشناسن جناب نمکی جناب سمدی جناب نمکی در شاهنام خانی و بزرگ داشت این مرد پارسی این مرد بزرگ شعر و عدبیات پارسی هم دستی براتش دارند و

00:01:50--->00:01:53
spkr_00: شروع بفرماید لطفا در خدمت کذاری آماده ایم

00:01:54--->00:10:24
spkr_01: بزرگواری چشم اجرای دستور می کنم. اصلا خدمتون که در صورت این جنگ هستاله یک بوته آزمایشی بود برای ارتش که خوشحالم خیلی خوشنودم که سرفراز از این بوته آزمایش بیرون اومد ارتش. کار به شهدان ندارن. درود می فرستن به روان پاکه همین بچه هایی که تازه در گذشتن پسر تیمسار انساری و خانم مهنتی درود می فرستن. شرایط کشور بسیار شرایط دردناکیه. تیمسار همزهی در آغاز لایب در باره واکسیناسیون سخنانی گفتند و واقعا میگه از دل چون برایت به دل نشیند. سخنانشون به دل میشیند. ما همه داغ داریم. من برادرامو از دست دادم. دیگری فرزندانش رو از دست داده. دیگری شوهرش رو از دست داده. پدرش رو از دست داده. ولی به هر حال ما از این زایات زیاد دیدیم در طول جنگ. برادرامو خیلی از دست رفتند. اما داستانی تریف کنم که رویه و روان ما ارتشی ها تحت آموزش هایی که داشتیم بسیار رویه ویژهیه. من تو قرارگاه اروند شما تیمسا سمدی شما اومدید از خورمشهر اومدید و ستاد اروند رو تو مهشهر برپا کردید. سرهنگ فروزان شد رئیس اون ستاد فرمانده جهان در مدی کن کشور بله بله. و من اونجا من با سیاد شیرازی آشنا شدم. سیاد سرگرد بود اما شما میدونید افسرانی که از دانشکده افسری فارغ تحصیل میشن در میروی هوایی که من تجربه شدارم من خودم افتخار این رو نداشتم که از دانشکده افسری فارغ تحصیل بشن. ولی افسرانی که از دانشکده افسری فارغ تحصیل شدن افسرانی هستن بسیار برجسته. 99 درصدشون در جایگاه های ریاست و فرماندهی بسیار خوب عمل کردن بسیار خوب تجزی و تحلیل می کردن وضعیت ارتش رو و وضعیت یگانی که رو که داشتن. 90 خوده درصدشون از بهترین خلبانان نیروی هوایی شدن. همین بزرگوار منوچه محققی فارغ تحصیل دانشکده افسری بود. منوچه خلیلی فارغ تحصیل دانشکده افسری بود. غفار رامیفر فارغ تحصیل دانشکده افسری بود. و واقعا اینا من بخوام بشمورم تعدادشون خیلی زیاده. هم شهده و هم اونایی که الان زنده هستن. من با سیاد شیرازی اونجا آشنا شدم. فارغ تحصیل دانشکده افسری بود. من داشتم کفشام و واقس می زادم تو قرارگاه اروند. اونجا ما یه دسک داشتیم. دایریکت ایر سپور سنر. یه دسک داشتیم در قرارگاه اروند که رئیسش علی اکبر اسکندری بود. سرهن دوم علی اکبر اسکندری بود. از خلابانان برجسته نیروعوایی بود. و ایشون من داشتم کفشام و واقس می زادم. سیاد اونجا گوه آره این کار درسته. ما ارتشی هستیم. تو خاک و خول جبه های از کارفمون مرتب باشه. باید هتمن کفشام و واقس می زاده باشه. ما این طوری آموزش دیدیم. صبح که پا می شیم رخت خواب من رو آنکاتر می کنیم. و این تربیت ارتش برای من افتخارامی زه البته. این تربیت ارتش یک ویژه های داره که در پیوند با فرهنگ جنگه. شما اگر می خواید جنگ و پیروز بشید باید با کلاس به جنگید. باید با فرهنگ به جنگید. من این افتخار اینو دارم که تربیت امده تربیت من در ارتش بوده. و اینه که میان خانواده اونم تنها ارتشی که هست من هستم. و همه بستگانم از این وضعیت زندگی من و از این تشیوه رفتار من بسیار خورسندند. در میان این بزرگان تیمسار سمدی یه جایگاه ویژهی داره. با تعداده با شمار اندکی از تکاوران که در کنار ایشون بودند و ایشون فرمانده ای اونها رو داشت. سیاهش روز خورمشه رو نگه داشت. سیاهش روز خورمشه رو نگه داشت. شما ببینید چقدر ایشون فکر کرده فقط. با این نابسامانی ها با این کمبود ها با نداشتن پشتیبانی با نداشتن پشتیبانی ببینید شما هر جا هر کاری در ارتش می کنید باید آتش پشتیبانی داشته باشید. شما هر کاری که در ارتش می کنید باید دفاع هوائی داشته باشید. کم هستید شمار اندک هستید یا لشکر هستید یا دفاع هوائی داشته باشید. آتش پشتیبانی داشته باشید. باید اطلاعات و اشدار اولیه داشته باشید. باید خدمات پشتیوانی رزمی داشتید این تیمسر سامدی به راستی فقط دو مورد اینا رو نه به خوبی نه سامان یافته در اختیار داشت یکی دفاع اقایی بود و یکی هم خدمات پشتیوانی رزمی که نیرو اقایی در همون هفته های اول جنگ این کار رو برای همین تکاوران دلاور انجام می داد اگر ما در سامن العمه پیروز شدیم اگر در تریقه القدس و فتح المبین و بیت المقدس پیروز شدیم این پیروزی ها همینطوری به دست نیامد ارتشی که نیروی زمینی که از 600 هزار تروپ آموزش دیده شده بود 300 هزار تا شب جنگ از نیروی هوایی ارتش که 98 هزار نفر پرسنل آماده رزم داشت به غیر از آموزشی شده بود 400 هزار نفر از 3000 تا خلبان آماده رزم شده بود 695 تا این آمار صحت داره دقیقه درسته شما این ارتش با این وضعیت تیمتار سمدی در خوردم شرح می جنگید من مثلا هیرونم من نمی دونم ایشون با چه امیدی با چه امیدی توی خوردم شرح استادگی می کرد که باید بفهمن مردم باید بدونم که این چه تربیتی بود در ارتش این چه آموزش هایی بود در ارتش که اینجور جوانان و بزرگان ما رو آماده می کرد برای دفاع از میهن من امیدوارم که تیمتار سمدی ادامه سخن رو بگن به واسطه حضوریشون من این سخنان رو گفتم سپاس گذارم سپاس گذارم

00:10:24--->00:16:49
spkr_00: خیلی ممنونت امیر بزرگوار خدمت شما ارز کنم اصل مطلب رو به نه و احسن شما فرمودید و امیدوارم که جوانان مخصوصا بشنبند و روش تفکر بکنند که این انسانهایی که در اون زمان با اون وضیعت جنگیدند دشمن را از خاک بیرون کردند چجوری تربیت شده بودند چه آموزش هایی دیده بودند چگونه می شود فرض کن با هزار نفر هزار و دیویس نفر در جلوی دو تا لشکر مجهز تابون دندام مسلح بتوانی سی و چهار روز مقاومت کنی در صورتی که کشتیبانانش برایش تحییه کردند روز اول خرم شهر را تصرف کند روز سووم خوزستان را جدا کند کجا هستن اون انسانهای اون زمان و چگونه واستادند کجا هستند اون شهدای عزیز و بزرگواری که جام برکفت جلو رفتند 99.9 ده همه درصد امید برگشت نداشتند چجوری من باید نام ببرم از خلابانانی که F4 رو به جای توفنگ 106 استفاده کردن چی دونه میتونم فراموش بکنم اینا رو در موقعیت که من توفخانه پشتیبانی ندارم دشمن از 35 کلومتری منو میزنه من حد اکثر برده اصله هم 10 کلومتره من جواب اینا چجوری میدم در صورتی که با دو لشکر زرهی میکانیزه به سمت من حرکت کرده کجاست اون خلابان قفور جد جدی حسین لشکری عباس بابایی خالد حیدری مرحوم بالازاده محمد صالحی خیلی ها هستن امیر براتفور امیر حیدری رمزانی ایزت ستا بهرام حوشیار کجان اینا الان کجا هستن اینا شهید فکوری بزرگ کجا من چی دوره میتونم این را فراموش بکنم بارها بارها عرض کردم اونایی که در زمین میگه گیدند به خصوص در اوائل جنگ بهترین وچ میدونند فداکاری جان نصاری شجاعت شهامت خلبانان فرقی هم نمی کنه هوا دریا هوا نیروز نیروی هوایی اینا چجوری اومدن تو این جبه جنگیدن با کدوم جرعت با کدوم آموزش با کدوم امید در صورتی که میدونستند اصلا امکانات به قوه طرف مقابل چندین صد برابر هست من واقعا بعضی موقع وقتی فکر میکنم حیرانم از این یک آماری دارم از یکی از تیپ های لشکر دوی لشکر نوود دوی احواز تیپ دوی لشکر نوود دوی احواز وقتی ضرب و تخصیم میکنم قبل از جنگ یک ماه مونده به شروع جنگ یعنی اول شهری برد به فرمانده لشکر مینویسه من استعدادم به این ترتیب است وقتی حساب میکنم سی و هشت درصد استعداد داره شما نظامی هستید میدونید این واحد با این استعداد قابل رزمیدن جنگیدن نبرد نیست با این استعداد نمیتونه بره جنوی دشمن اون هم دشمنی که چندین ماه هست همم و میدونیم داره آماده میشه برای جنگ در مرز تعرضات ایزایی هر روز هست جاده کشی سنگرسازی پلسازی ارزن به حضور آمادگی جا به جای نیروها همه اومده چجوری ما میتونیم با این ها مقابله کنیم در تایید فرمایشات امیر بزرگوار امیر نمکی چی آموزشی چجوری این آموزش داده شد که این نفر در مقابله این اوبوحت جنگ میستد با توجه به این که میداند استعداد طرف مقابل خیلی خیلی بالتر هست من نبیدونم چجوری تعریف کنم فقط برای من اون علم و نبیدونم صحبت کردم و اینا زیاد مغزور نیست بتونم تعریف کنم آجزم از این کار ولی وقتی با چشمم میبینم با خودم سکر میکنم تحجب میکنم واقعه و همیشه و همیشه بزرگترین کاری که از دستم میاد درود میفرستم به روان پاک همه شهدهای جنگ تحمیلی هشت ساله به ویجه اونهایی که با خود من بودند یا پشتیبان من بودند یا بالاسرم بودند در آخر قسمت اول ارایزم اینجا یادی هم بکنم از یکی از هم رزمان توفنگدار دریایی خودم ناخدا محمد غزا تاهری که امروز چهل من روز در گذشتش بود درود میفرستم به روان پاک این عزیز بزرگبار این رزمنده عزیز توفنگدار بسیار دلاور نیروی دریایی در مقاومت سی و چهار روزه هم رزم ما بوده در شکست حسر آبادان هم رزم ما بوده در آزاده خرمشهر هم رزم ما بوده در تمام اون زمانهای که ما در خرمشهر میجید جنگیدیم جز به فرموندهان گردانهای توفنگدار نیروی دریایی ما بودند

00:16:50--->00:17:46
spkr_02: روحشون شاد بشه انشالله روحشون شاد فاتح و سلوات دوستان فراموش نشه درود بر جامعه سمدی عزیزم این کماندوی برتر نیروی دریای جامعه نمکی عزیز بفرمید قربان بخشی از اون هماسه هایی که به هر حال در رابطه با پشتیبانی این نیروهای سطحی از طرف نیروی هوایی انجام شد و من نمیدونم اون زمان شما در بوشه پایگای بوشه بودید فکر میکنم یا حالا در کنار جامعه سیاد بودید یا در کجا بودید خیلی دوستانم بدونم از اطالی در اون موقع در چه بخشی بودید و چی کار میکردید تا جناب سمدیم در بخش بعد حتما از تیپ 23 نوهد از گردان دش از این دوستان نمیداری صحبت کنن از اون فرماندهان موقع در امشن بفرمید

00:17:48--->00:31:30
spkr_01: ببینید من هر وقت میخوام صحبت کنم یاد زایات نیرو هوایی میفتند فرماندهی تاکتیکی هوایی رو منحل کرده بودند فرماندهی تاکتیکی هوایی کارش بسیار با عرضش بود یعنی فرماندهی نیروی هوایی نمیتوانست توی قرارگاه بیاد زیر امر فرماندهی نیروی زمینی قرار بگیده در جنگ در نتیجه فرماندهی تاکتیکی هوایی رو میفرستاد با همه اون کارهای آموزش ها و کار ندادن امکاناتی که داشت خب نداشتیم ما فرماندهی تاکتیکی هوایی رو نداشتیم به پایگاه بوشیر گفته بودند که باید از لشکر 92 زرهی پشتیبانی بکنه و همچنین از ستاد ستاد اروند که تیمسار سمدی اونجا فرماندهی داشتن در شرایط بسیار استراری و نابسامان یه پولی بود به نام پول تنومه تیمسار من مطمئنم که یادشون هست بله بله بله پول تنومه اینجا گزرگاه لشکر سی زرهی تلا لشکرهای عراق الان اسم فرماندهی لشکر رو فرماندهی لشکر سی رو من یادم نیست الان یادم نیست ولی میدوی یادم بودم الان یادم رفت این فرمانده میخواست که بیاد از پول تنومه عبور کنه قرارگاه لشکر سی جنوب بسره بود قرار بود که این بیاد از پول تنومه عبور کنه و بیاد در هفوار غربی قرارگاهشو اونجا برپا کنه به ما گفتن که درخواست من گمون میکنم درخواست خود تیمسار سامدی بوده البته سامانده اینطوری بود ما باید از ایشون پشتیبانی میکردیم ایشون مستقیمن درخواستات چون میفرستاد به پایگاه شیشون درخواست پشتیبانی هوایی رو من اونمه رو بزنیم به اتفاق یکی از خلابان ها به نام فضلالله امینی فضلالله امینی زیده است تیمسار سرطیب فضلالله امینی به اتفاق ایشون بلند شدیم اومدیم پول تنومه رو با بومب 755 پوندی M117 شیش دا بومبران کنیم کجا کفاف دهد این باده ها به مسلی ما شیش دا بومب 755 پوندی کجا میتونه پول تنومه دهده تازه اگر تو دقیق بزنی اگر تو بتونی در شرایط استرابی که داری و در شرایطی که میخوای از پدافند زمین به هوای دشمن دوری کنی از هواپیما های پدافندی دشمن دوری کنی چطور میتونید با دقیقه بزنیم ما آمدیم زدیم ولی نتونسیم نتونسیم درست بزنیم همین معمولیت رو دادن به ارسلان مرادی ارسلان مرادی خدا رحمتش کنه از دنیا رفته یکی از دلاورانیه که نیروهوایی شاید مثل ایشون دیگه به خودش نبینه ایشون بلند شد به اتفاق یه دلاور دیگهی که اونم شهیده به نام بشیری سروان بشیری سرگرد ارسلان مرادی و سروان علیگی بشیری بلند شدن اومدن که پل تنوما رو با لیزر بزنن تاکتیک لیزر یه تاکتیک ویژهیه اون کسی که لیز میکنه فوقلا ده در خطره فوقلا ده در خطره و اومدن این دلاور اومد و شروع کردن زدن پل تنوما هواپیمای مرادی رو زدن هواپیمای مرادی رو زدن هیدرولیکش رفت هیدرولیکش رفت و ایشون اومد که اومیدیه بشینه بهش گفتن که اومیدیه قرمزه وزید برو بوشهر ادامه داد اومد بره بوشهر بشینه بوشهر رو گفتم قرمز برو شیراز از ترس این که فیول کم نیاره چرخاشو نزد پایین متاسفانه با امرجنسی نزد پایین در نتیجه یک ربطول کشید سیستم نیومتی که امرجنسی لندنگیرش رفت از بین رفت بوشهر گفتن که قرمز وزید برو شیراز بشین رفت شیراز شیراز گفتن فوم نداریم که بریزن روی باند بدون چرخ بشینه چرخاش پایین نیومد گفتن فوم نداریم که بدون چرخ بشینه یه چرخش اومده بود بیرون یه چرخش نیمه باز بود و خیلی خطرناک برحال اگر حتی چرخ دماغش هم اومده بود پایین شاید میتونه سه کاری بکنه ولی نیومده بود پایین چرخ دماغش گفتن برو توی رنج کاکو میدان تیر هوا به زمین کاکو بپر بیرون رفت اونجا یه دلاوری از خلابانان F14 تو وینگش اومد و کنارش بود به هر حال اونجا یک تو همون منطقه کاکو ما بهش میگیم کاکو نزدیک فساست اونجا یک چاه نفتم هست ایشون اومد اونجا به هر حال همه کابی نقبش اسمش بود مجید علیدادی حالبان کابی نقبش اسمش بود صدفان مجید علیدادی ایشون اومد روی کاکو میدونید که هاوپ ما رو تریم کرد رو به بالا و پنج هزار پا جی منفی وارد کرد تمام بنداشو وا کرده بود تمام چیزاشو بسته بیلات میخواست بیلات میخواست بیلات بکنه تمام اینا رو باز کرده بود و کناپیر هم پرونده بود کناپیر هم پرونده بود مجید علیدادی ایجک میکنه و سالم میاد بیرون این نمیاد سندلی شمل نمی کنه ارسلام سندلی شمل نمی کنه نمی تونه بیاد بیرون ناچار میشه جی منفی وارد کنه به تیاره و بیاد بیرون این اکسیژن که به ماسک اکسیژن که وصلود به هوا به ما خب این چون نیازمندی آدم همش حواس اصلا توجه نداره که این ماسک اکسیژن رو باید باز کنه چکلیستش هم که پرد شده بیرون از روی چکلیست هم که نمی تونست کاری بکنه وقتی میاد بیرون این ماسک اکسیژن گیر میکنه به هوا پیما گیر بوده به هوا پیما ایشون برخورد میکنه به ورتیکال سیبیلایزر و برخورد میکنه به ورتیکال سیبیلایزر و شونه چپش میشکنه ترقوه چپش میشکنه خودش برای من صحبت میکرد تریف میکرد میگفت به من میگو اسدی به من نمیگف نمکی به من میگو اسدی همیشه گو اسدی وقتی به حوش اومدم که خیلی نزدیک زمین بودم فقط تنها چیزی که به عقلم بسید با زحمت تونستم این هندل چیزا چطر رو بگیلم و بکشم چطر نیمه باز و نیمه بسته اومدم رو زمین خوردم زمین دوباره از روی شرفتم وقتی به حوش اومدم دوباره روی زمین که دیدم مردم ریختن بلای سرم و میگن این عراقیه کارت شناسایی منو داره وردن میگن ببین براش کارت شناسایی هم درست کردن میگو بلاخره یه مهندسی شرکت نفت از همون چای نفتی که عرض کردم تو منطقه فساس گفت یه مهندسی با ماشین داشت از اونجا اوبورو کرد اومد گفت نه بابا این ایرانیه نکنید این کار رو نکشیدش فلان میگو بلاخره ما رو دادن یه ماشین اومد و ما رو بردن یه جای دیگه و از اونجا با هلیکوپتر منو بردن بیمارستن اما مجید علی دادی که سالمی جه کرده بود میفته وسط یک گله گزفند و چوبونه خیلی بهش لطف میکنه و بلاخره هلیکوپتر میره سراغشو اشونو از اونجا نجات پیدا میکنه و میبرنش بیمارستن ارسالان مرادی رفت بیمارستن خابید و جراهی شد تقریبا سما طول کشید بعد سما حالش خوب شد پیزش که هوایی بهش گفته بود تو فعلا نمیتونی پرواز کنی با همین ترقوه و شکسته دیگه تو نمیتونی پرواز کنی ایشون اینقدر مرد بود کرمانشایی بود کرمانشایی بود امیدوارم که مجسمه شد تو کرمانشا زده باشن ایشون اینقدر مرد بود که دوباره برگشت به خط پرواز اجازه شو گرفت و اومد و معمولیت های بسیار بر جسده ای رو بعد از این اتفاقی این رویدادی که براش بود انجام داد سر این پل تنومه از یه طرف دیگه به من به من در پایگای بوشه دستور دادن که برن پل شاخوره رو بزنم تیمسار سندی باید بدون پل شاخوره کجاست پل شاخوره تو جاده از تنومه که میایی بالا به سمت خوب پل به من دستور دادن که پل شاخوره رو بزنم این دفعه دیگه نه با لیزر نبود با سیستم معمولی با بمبای معمولی ما اومدیم و اون پل رو منهدیم کردیم پل رو منهدیم کردیم خیلی خوب بزدیم خیلی خوب بودیم کارمون خیلی خوب بود ولی کجا دهد کفافیم باده ها به مسئلی ما بود کجا میتونه این پروازا به این صورت البته ببینید خیلی مثلا همون موقعی که من پل شاخوره رو میزدم یک گروه پروازی یک گردانی بود به نام گردان 165 که همین تیمسار حریب الله سیاری تیمسار سیاری که الان رئیستاد ارتش هستن ایشون این این این این این این این با درجه سطفان یکی من یه بار پل بحمشیر این رو دیدم این همه موقع به بچه های بوشهر و دستفول دستور داده بودن که کانکهای لشکر زرهی سه زرهی رو بزنن تیمسار که میگه میکانیزه منظورش همون لشکر پنج پیاده میکانیزه است لشکر پنج پیاده میکانیزه اسمش تو دل همه وحشت مینداخت ارتش اراقی ارتش من میبینم توی مقاله ها توی صحبت ها میگن ارتش بس اراق ارتش نمیدونم مزدور اراق ارتش اراقی یک ارتش ارفعی بود و بسیار آموزش دیده بود بسیار ارتش بزرگی بود بسیار ارتش نیروی هواییش بسیار نیروی هوایی برجستهی بود لشکرهای زمینیش مثل لشکر سی زرهی و لشکر پنج پیاده میکانیزه و لشکر نوه زرهی و اینا وحشت تو دل هر دشمنی مینداخت و ببینیم بچه های ما دسته داده بودن که همه یگانهای پنج پیاده میکانیزه و لشکر سی زرهی رو بماران کنن منظور از یگانها تیپ هاشون بود تیپ ها بررگاه های تیپ و این جوجه ها رو یه خوشحالی من واقعا دارم که ما اطلاعات ما خیلی خوب اطلاعات ارتش بعد از پیروزی انقلاب چندان زایه ندید اطلاعاتش چندان صدمه نخورده بود مثل که اهمیت اطلاعات برای اونایی که ارتش رو میخواستن کچیک کنن یا از بین ببرن چندان مهم نبود ما اطلاعات بسیار خوبی از تیپ های حتی از گردان های لشکر سی زرهی داشتیم و اصورت من هرچی بگم در هاشیه هست اصل مطلب تیمسار سندیه که میتونن در این بار سخن بگم

00:31:32--->00:31:36
spkr_02: آقا شما یه استرعت کنید. بفهمید قربان جام سمدین نازمین هم.

00:31:36--->00:43:14
spkr_00: من در تایید فرماشات امیر نمکی میخوایم خدمتون ارز کنم در رابطه با قدرت ارتش اراق ببینید لشکرهای اراق حالا الان صحبت هست میگن دوازده لشکر با دوازده لشکر اراق حرکت کرد بله برسته با دوازده لشکر بود با چهل تیپ مستقل بعد گردان های از گارد ریاست جمهوری و جیش و شعبی که همون مثل بسیجیه ما هستن یک جمله کتاب بگم در تایید فرماش امیر لشکرهای اراق یکی برا و برا نیمه لشکرهای ماست ببینید ما در یک لشکر نه گردان تاکتیکی داریم گردان زیاد داریم ما میگیم لشکر نوود دوی زرهی احواز نه گردان داره پنج گردانش تانکه بعد چهار گردانش نفربر زرهی در لشکرهای میکانیزه برعکسینه پس هر لشکر نه گردان تاکتیکی ما هم گیم داره گردانهای پشتیبانی رزمی پشتیبانی داری اوناش سوا لشکرهای اراق چارده گردان تاکتیکی داره هر گردان ما پنجا و هفت تانک داره اونان پنجا و هفت تانک دارن شما حساب کن در یک لشکر چارده گردان هفت گردان تانک هشت گردان نفربر یا برعکسش ببین چند تا تانک داره این حالا شما حساب کن شیش لشکر زرهی داره شیش تا هشتا چهله هشت گردان تانک این وضعیت در لشکرهای اراق بود زمن این که همه میدونیم ما از اوائین انقلاب لشکرهای اراق داشتن آماده میشدن برای حمله به ایران اونها قرارداده 1975 را قبول نداشتند زمن این که همون اول همصدام گفت من قرارداده پاره میکنم میزم دور آماده هستم برای جنگ با ایران حتی اینم گفت گفت من از هیچ کشور عربی کمک نمیگیرم و میخواهم قادسیه دوم را برای ایرانیان به بار بیارم خب این وضعیت دشمنه اما ما لشکرهای ما در چه وضعی هستن خب همه ای ما میدونیم در انقلاب بعد از پیروزی انقلاب ارتشی ما تقریبا میتونم بگم کمرشکن شد مدیریت های بالای ارتشی ما یعنی امرهای ارتش چامل ارتش بود سپه بود سرلشگر سرطیب همه از به این رفتن به هر دلیلی نمیخواهم بهش بحث کنم همه از به این رفتن یعنی این هرم فرموندهی به طور کامل بریده شد موندیم سرهنگ سرهنگ دو سرگرد افسران جز درجه داران حالا تصویه های اوایل انقلاب یادتون هست تو ارتش سیزده همه از هر افسر ارفش افسر ارشت تصویه شدند حالا اکیپ هایی که تصویه می کردن که ها بودن خودشون آخرتر کجا رسیدن چند تاشون اعدام شدن چند تاشون دستگیر شدن کجا هست قطزاده اینا آدم هایی بودن که برای ارتش تصمیم می گرفتن اونایی که می گفتن ارتش منحل بشه در نیمه دومه سال پنجا و هشت ارتشی وضوید نداشت هنوز کسی در پادگان حاضر نمی شد این همه مدت آموزش نبود مانور نبود تعمیر و نگذاری نبود هیچ نوع کاری در ارتش انجام نمی شد هیچ گونه استخدامی به وجود نیمد سربازگیری نشد در عوض ده تا بخشنامه برای ارتش سادر شد که همه در مسیر تضعیف ارتش بودن یکی یکی می تونم براتون بشمارم یکی که از همه مهمتر اردادر خود من اینه که خدمت سربازی از دو سال به یک سال تنزیل شد یعنی چی؟ سربازخونه ها خالی شد در منطقه دوم دریایی بوشهر شب با ماشین خودمون افثارا دور پایگاه هفت پایگاه تاشتن در بوشهر شب افثارا دردادر با ماشین های خودشون دور پایگاه ها گشت می دادن سرباز نداشتیم برای نگه داریم این یکی از اونا بعد من روزی یکمی مره وقتی بارد خوردم شهر شدم رفتم اول خودم و با افثار عملیاز رفتم به ستاد اروند مرد می کردم همون سرهنگ رزوی که امیر هم فرمودن سرمانده ستاد اروند بود اونجا ما توجیه شدیم یه مقداریم به من گفتم باید بری گردان 152 تانک لشکر 92 پنج تا تانک بگیریم رفتم پادگان لشکر گشتم دنبال فرمانده گردان از هر کس سراغ گرفتم خبری نتونستم پیدا کنم دیدم یه سروانی از دور داره میاد به سمت من رفتم سمتش گفتم جناب سرواند دنبال فرمانده گردان 152 تانک می کردم گفت منم گفتم شما سروان وقتی یقش نگاه کردم دم افسر مخابراته ازش پرسیدم گفتم جناب سروان افسر مخابرات گردان تانک اونم تانک چیستن گفت همین منم که دیراوردن گذاشتن خدا را شک کنم کلات بند از بالا چی بلایی سر ارتش اومده بود در لشکر 92 یه درهی احماس چی خبر بود بله 45 روز مونده به جنگ 19 نفر افسر لشکر در میلان صبگاه اعدام شده بود چی برای این لشکر میمونه فرمانده لشکر در زندان بود کودتهای نقاب یا کودتهای نوجه فرمانده لشکر بیگناه در زندان بود فرمانده یی تیپه دوی این لشکر که گفته بود فرمانده یی تیپه دوی لشکر که گفته بود جناب استاندار پاسکاه ایکی از پاسکاه های مهم مرزی رو خواسته بود به ما بده دست بسید یا سپاه بود اونا سلاح سنگین تانک ندارن من برمونجا رو مجه هست کنم به زندان افتاده بود خب اون وقت این لشگر چجوره میخواست در 400 کلومتر مسیر این مرز در مقابل این لشگرهای ارتش ارتش عراق مقاومت بکنه شما اگر اون موقع وضیعت زده انقلاب رو هم به شما بیارید ببینید چند گردان از نیروی زمینی درگیر وضیعت زده انقلاب بود چه در جنوب چه در قرب چه در شمال حالا باز با همین حرف ها همون ارتش شکست بسته با اون غیرت ایرانی با اون تأهودی که داشتند اونهای که قسم خورده بودند برای حدود و سغور این کشور لباس رزم برتن کردند و در روز هفتوم پیش روی دشمن را در همه جا گرفتند زمینی، هوایی، دریایی فرق نمی کرد صدام روز هفتوم چه پیش ناد کرد؟ گفت حاضرم برای مزاکره به همه اهداف از پیش تأیین شده رسیدم به کدومش رسیده بود؟ هنوز از پل نو در جاده خورمشهر به شلم چه اوبور نکرده بود؟ آیا روز اول که میخواست خورمشهر را بگیره گرفته بود؟ خوزستان را گرفته بود؟ مساحبه مطبعاتی در میدان آزادی انجام داده بود؟ این ارتش، این ارتش پیشان سفید، رو سفید از این جنگ هشت ساله با همه این مسیبت های که براش آوردند با همه اون کم بودا که داشت رو سفید در اومد چرا؟ امثال این آدم ها را داشت که اسماشون رو بردم ناخدا حمتی را داشت ناخدا زرغامی را داشت امیر دریادار حسین بای را داشت کدوم را اسم ببرم؟ اون چی که رفت در خاک عراق پایگاه پرتابی موشک های اون چینی رو منهدم کرد؟ حسین بای، جعفر موساپور، علی پناهنده، جعفر ازدستیان، جعفر کوششبی، اسمت کدامشان ببرم؟ ناخدا حسین سارنگ با گروهان پشتیبانی رزمی هفتاد و سه ساعت جیلوی لشکر عراق رو در پلوم به خانه مارد نگه داشت؟ کدومه ببرم؟ از کدوم نیرو؟ خلبانا که اسم بردم، فرماندهان نیروی دمینی، گردان دج، روحشون شاد، افسران گردان دج، خدمت شما عرض کنم اجازه بدید ببینم سروان کبریایی، اسمایل زارعیان چه سطوانی بود این؟ اسمش لرزه برتن عراقیان میداخت محمد انساریان، علی شریعتی، سروان اقبالی، سروان عیازی، اینها افسرهایی بودن که جامبرکست درود رفتن، میدونستن شهید میشن، پیش رفتن، اغب نموندن، درود میفرستن به روان پاک همه این شهدهایی که در این جنگ هشت ساله، از هر کدوم از اقچار مختلف ایران زمین جنگیدند، جنگیدند تا دشمن را از خاک میهن بیرون کنند، ما همه شعار کنبرین هست، تکابران، توفنگداران شعار میدهند، تا آخرین فشنگ، تا آخرین قطعه خون نی جنگید، اصارت نید، زندگی با زلت نه، زندگی با عزت، درود میفرستن به شرف همه شهدهایی، زنگ هشت ساله تحمیلی، میشینط طعای亚 محمدهند، حالا نظر با زندگی باaco judه اسد، م لاحقی کنگید لطب وانندگ tarMI است، شنگ است دخلندات کند قپنه و باق�دvänd و با زندگی با زندگی تکشنم از چانگ Research

00:43:15--->00:44:34
spkr_02: ای جونت دلم درود به شرف شما مرد بزرگ که این چنین از هم رزمانتو یاد میکنید درود به شرفتون که اگر اون همون اول جنگ جنگ تموم شده بود و قبول کرده بودن و این همه ادامه فرسایشی پیدانه میکرد قطعا ایران خیلی بهتر و بدون این مشکلاتی که براش به وجود اومد و این همه شهید که به وجود اومد هم بر این کشور من چقدر کیف میکنم که شما و جناب نمکی حتی دشمنتون رو دسته کم نمیگیرید و زبون نمیشمورید دشمن تابون دندان مسلح بوده و ارتش خوبی داشته جناب نمکی رو شما اشاره کردید و به حق شما با این تار و پودی که ازتون چیده بودن با این سردرگومی که براتون به وجود آورده بودن با این نکه هرمی که زده بودن باز یک سروان باز یک مرد قهرمان مثل جناب سمدی با تعداد اندک این چنین رشادت ها به وجود میاره همین جناب عیازی که شما اسپوردید در گردان دشت این چنین رشادت درود به شرفتون یک آقای دیگه هم هست که یادی قرار بود ازشون بکنید که اینشانه حالا تو بخش که ن sign sh wer reco

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

تیمسار جلال آرام -چرا خلبان های اخیر شهید شدند-؟ بررسی صندلی های ایجکت هواپیما و سوانح اخیر اف 5

مرجع حمله به اچ 3 - با حضور بیش از ده تن از دلاوران حاضر در عملیات - قسمت اول - تیمسار ایزدستا

سری مصاحبه های ناگفته های جنگ تیمسار علیرضا نمکی (قسمت "اول" از شب " دوم")