رادار نداریم ! تیمسار خلبان صمد ابراهیمی(۲)


00:00:00--->00:03:15
spkr_02: خاطراتی که اتفاقی بود براتون بگم. جالب بود خودش پیش می اومد. مثل همون ریکورد ها بود خودش پیش می اومد. خاطرات خودش پیش اومد. ایک از خاطراتی این بود که ما همیشه با افور اففل چی می رفتیم ممورد برون مرزی انجام می دادیم. همیشه یه هدف فرعی هم می گرفتیم. یکی هدف اصلی بود. توسط احبای ما که قبلن رفتن کاملا منحدم شده. دیگه ما نمی زدیم برون با اونون جیگه به هدر بره. می رفتیم هدف فرعی رو می زدیم. که انتخاب کرده بودیم. تو یک از این مموریت ها ما یک هدف داشتیم. رفتیم. بچه قبلت با رفته بودن. زده بودن لطاپار شده. چیز ایج نمونده بودیم. ما هم دیدیم هدف زده شده. یک گره گذاشتیم. مثلا هم تا هدف فرعی همون رفتیم و رفتیم و بره اون رو بزنیم. دوتا اففل یک گذاشتیم و رفتیم. تو مسیر که می رفتیم من از دور یک کامیون دیدم که دایش می رفت. بعد یک دفعه نابدید شد. من گفتم شاد من اشتباه کردم خواب دیدم ولی به دوستم اگه بگم شماره دو بگم من یه دونه چیز اینجا درم میخنده میگه خواب دیدی خیر باشه اومدم بگم گفت منم دیدم چی طور شده آرام کنیم کامیون تو شک بود به من بگیم نگم بگم دیوونه شدی کده بگم کامیون وسط بیامون قید میشه گفتیم آرام کنیم که دوتا مون که تایید کردی گفتیم پس واقعا کامیون قید بشید چی طور شدیم رفتیم جلو دیدیم جاده میان میرسید زمین یک جایی باسه ما ایچه اطلاعی ازید نداشیم که همچه هدفی اونجا هست گفتیم اطلاعی این چیزی هست چیه این کامیون رفت تو این دیگه گمبام همینجا بزنیم ما یک دور زدیم نه پدافندی داشت چیخم مثلا به ما تیراندازی کنن هیچی یعنی هیچی هم نداشته بودن اینکسی متفجیه بشه اینجا امکان داره امکاناتی زیر زمین باشه پدافند هم نداشت خیلی راحت گردیش گذاشتیم ایم کردیم وسط همین تونلی که اینجا بود زدیم بومبار تو این رفتیم تا اومدیم اینجا زیر پروم مثل یک بندازه یک زمین فوتفال منفجر شد از ترس اینکه ترکیشی به خود و اون نخواه را کشیدیم وردیم زیر پا مونی شدیم یک آتیش و انفجار بعدن معلوم شد که یه انوار مهمات و بنزین این زیر بوده و ما خبر نداشتیم و اتفاقی موجزه شد در یه فرصت اینجوری خدا بازشونش داشتیم خدا ماما خیلی یار بود تو این جنگی که ما پوش سر بزاشتیم حقیقت رو همیشه باید بپذیریم که اگه یاری خدا نبود ما هیچ چی نبودیم چقدر خدا بود ما کمک کردیم

00:03:17--->00:04:00
spkr_03: ایمی ازیده تو تباید بره بکت میخوام چون خانم مهنتی عزیز دیم سار خانم مهنتی عزیز همسر شهید همسر جاویدنام محسن مهنتی اولا اینجا اصلا میخوام میگن این خودش پیش میاد آنها در جنگ همش از فروتنی شما است جناب ابراهیمی خودش پیش پیش منظور شاید نمیاد اینا از فروتنی شما است میگن شما همه شیه میگین این اتفاق افتاد در صورت که درایت شما باید شده که این اتفاق ها رقم بخوره بفهمه در جام به محسن مهنتی یک انتراک بگید که خانم مهنتی هم هستن

00:04:00--->00:05:36
spkr_02: مهنتی عزیز استاد اخلاق ما بود بینی ما همون استاده مختلف داشتیم یه استاد فرواز داشتیم یه استاد اخلاق داشتیم به نام مهنتی به ایشون بی نظیر بود به طور یه انسان عجیبی بود واسه تربیت و اخلاق از ایشون یاد گرفتیم ما خیلی یلخی بودیم تا موقعی به ایشون برخورد کردیم خیلی مرد بود اینقدر باورتون نمیشه برادر عزیز این بزرگ مردینام مهنتی به ما درس انسان بودن معرفت داشتن و عدب رو آموخت و من هیچ وقت یادم نمیره برمای برادر بزرگتر همیشه هر چی به ام گفته آویزه بوشم کردن اینه که اگه میدید به ما میگیم ما کاری نکردیم ما وظیفه اون بوده این استاد به ما یاد داده ما عددی نیستیم در یک جامعه ما ایک انسانیم با هم معنادار میشیم تکی چه عرضشی داره یکی بودن هیچی نیست یه دستی صدا نداره اگه جمعیت یک جامعه هدفمند بشه آره افتخار عزت یک جامعه همامون به هم کمک کنیم همه چی درست بشه خیلی از مشکلاتی ما درگیر شدیم به خاطر خودخواهی هاییی که بعضی همون داریم فقط میگی من و جیب من اگه میگفتیم ما ایران ایرانیان هیچ فقط جوریم همون به هم روشت میکردیم به کمام رد و این درست جامعه مهنتی ببنیم

00:05:37--->00:05:56
spkr_03: جناب علی رزا برخور کپتن علی رزا برخور لایو ها رو میبینه یه روزی که ما خب یه لایو رو تقدیم کرده بودیم به جا مهنتی شعر خوندیم زنگ زد به من گفت علی من راجب همین لایو هات رو میبینم و گفت این لایو

00:05:56--->00:06:05
spkr_01: با جام مهنتی خاطره برای من رو این چنین

00:06:06--->00:06:29
spkr_03: چیز بودیم بوشه بودم من تازه عروسی کرده بودم نگران بودم هی دفته بودیم ایشونم اونجا بود بعد هی میگفت که چط جوان چرا نماتی گودم ما با ما تازه عروسی کرده دلتنگم میگه زنگ زد به خانومم گفت که من هوای این رو اینجا دارم تو هم هوای اون رو اونجا داشتیم خانوم جام برخور رو گفتن

00:06:27--->00:06:30
spkr_00: شان برخور رو گفتن

00:06:30--->00:07:25
spkr_03: که هوا شده ایسی هستن میگفت اینقدر که به ما رسیدن اینقدر نذاشتن هر کسی از جا هم مهنتی یاد میکنه جناب ابراهیمی بجز اون پرواز نابشون و برحال پرواز بی نظیرشون از اخلاق ستودنی خاصه ایشون هم میگه و فوقلاده این شما شما خیلی آنستین شما این اون چیزی که هست رو میگید یعنی این صحبت های شما رو باید با آب تلا نده چون تمام اون صحبت هاتون به عنوان یک شیرازی ناب که از خطه میان که هستید که واقعا این همه استوره تحبیل این مملکت و سرزمین دادید دمتون گم به خاطر این برحال سریحل کلام بودنتون به اون لحجه نابتون که این عزیزان دوست دارن و فوقلاده این شما بفرمایید ادامه بدید صحبتتون

00:07:25--->00:11:04
spkr_02: ما خاطراتی که بازم خداوند کمکمون کرد جون سالم به در بردم من یکی دیگرش پرازی بود که ما رفتیم یه هدف رو بزنیم از دور که می رفتیم اراقی یا موقعی که حقوقی ماهی ما رو از مرد سرد می شدیم یه موقع می گرفتن دیده با آنهاشون اطلاع می دادن دیگه از چند کلومتری دفعوزا کلومتری که ما مخصیم بریم نسلم پدافند ها شروع می جاره این ما دیگه در هدف نمی گشتیم نگاه گیریم کجه طور مهایی رو رو هوا هست؟ پدافند ها نمی دیم هدف همونه یک کمی هم سیستم و ناوری ما اشکارلست اصلاحش می کردیم می چرخیم نسلم تا هدف یکی از هدف هایی که رفتیم پدافند بسیار بدی داشت چهار فرمان نفرنش بودیم به سمتش گرفیریم خیلی پدافند سنگینه لیدر فیلی ها جادم نیست به همون جهیدی بود منصور آزاد بود کی بود؟ به من گفت سمد تو مستقیم برو برای پدافند ما هم میریم آی پی میانیم یعنی هدف اینجا بودتن ما هم میریم دور بزنیم که هدف بزنیم به سمت ایران باشیم سمد من میرم مستقیم به سمت پدافند خاموش پیل میکنم شما بزنید من رفتم به سمت پدافند آف کردم مستقیم رفتم به سمت تور ماهی گیریه رفتم از نزگاه ریجدم با گان حمله کردم بایش زدم خاموشش کردم بچه ها دور زدن و باید هم باید هم زدن رفتن تو این فاصله که اینا رفتن من دور زدم برگشتم یه فاصله افتاد بین من و اون سفرمندی که رفته بودن تو همین گیرودا من داشتم خدا میتکندم که دیگه حالا خب به خیر بزنش منم برم این هم بارسترم به یه برس بروله برسر رد شده اینا آفرمای پدافندی به این رسیدن آلیرت های دشمن انترسپتم کردن و از برای دارن یکی یکی و از سیکونش ردتش که به من حمله میکنه من هم هیچ چیچی نداشتم یعنی مسلسل هم خالی بود گنبه هم که زده بودم پیچ موشک هیچ چمه نجمعه افرا لخت لخت بود یه گلله هم نداشتم با اینا درگیه بشن و اقید باید در میرفتن ماهی میکیشیدیم مانور میکردیم اینا هم باید میمدن یک تیراندازه بیکردن خواستن ما رو بزنن به نوبه دیم جخالی میدادیم جنوب هم یکی دره بود رفتم مثلا این دره ادامه دادم داره میره درست توی سینه کوه اینجوری باید بپیچم خیلی شدیده اگه من میخوام میان بالا این ابا از اون بالا اینجوری منو میگیره راحت میزنه هیچ کار نداره باید فقط تو این تنگه بپیچم اینجوری دیگه داریم دریا مستقی براختم تو این پیچیدم یعنی مداد چهار پنج بکن ابا ورژی شده اصلا چهار پنجی کشیدم سینه کوه نخورم کشیدم ات تو اینکه درمانم چرخیدم تاکمانی که دنبالم نبود درمان اینا کجا رفتن چون خیلی گرده شدید بود بکن این ها دنبال من بکنم بیان دنبال من برگشتم موجزه اصلا یه دره در ما پیدا شد خواهد اراده اراده من خدا بخواهد چیه؟ همینه دیگه یه وسیله میفرسته ایچی راته بیده دره این شکلی من از برگشتمی نسید و درده چیز توافهار رو هست شدید ایشتر از هفت چیز

00:11:03--->00:11:10
spkr_03: بیشتر از هفت چی کشیدید نه؟ میگم بیشتر از هفت چی کشیدید فکر کنم اون لحظه

00:11:06--->00:16:36
spkr_02: میگن بیشتر از هفت چی کشیدید فکر کنم اون لحظه خیلی من اصلا در آفا ورژی شد که ما در بکتم بردن آفیما رو اکستری کرده اصلا آفا گراند شد اصلا ولی هرکی میشد دیشتر از هفت چی نخورم میبینی واقعا این هم باز نعمت لطف الههی بود که ما علکی زنده موندیم نوباره بیدن یه قائله دیگه که رفتیم یکی دیگه از این قائله ها که ما در رفتیم از دستش خود رحمت کنه این شهید بزرگوه شهید اردستانی ما دوتا پرواز میزنم از جز داشتم یکیش متاسفانه سانرای صبح اول وقت تو پس فرماده ای ما اولین پرواز صبح بودیم آفتاب تورکر رو با میرفتیم هدف رو میزدیم به ما دادن نفر ای که تو پس فرماده ای بود نقطه ای که به ما داد اشتباه داده بود کودی که از تیران بهش داده بودن سی انگلیسی بود این سی فارسی عدد نمیشتیم از دار مختصاتی افتاده بود طرف محمود آباد آبادان این رو به ما دادن سوال سوال بودن فرق پروازی من رو اردستانی که از تبریز من رو دستبول پرواز بکنیم با هم بگیم گفت سمت بریم بزنیم من نگاهی که ایم تا این محمود آباد محمود آباد دست دشمن نیست اینجا سمت ما ای روی دشمن نداریم چی بریم بزنیم؟ گفت سمت باید تران اومده شاید دیشب یه حمله یک حتی که چیزی شده اراقیان نیر دریاییشون اومده منتقه رو گرفته چون باطلاق بود و دریا بود اومدتره اگه اینجری بریم بزنیم اگه ای ات تیران اومده رفتیم تصوانه نبود نه هدفی نه چیزی و ما برگشتیم مثلا غلال فری هدف فری رو زدیم و بعد این نشستیم تجربه بدی بود که ما و امیر و برادر از اون دارم و اردستانی بزرگ مرد داشتیم و نشستیم یه ترواز دیگه یه دونه دکل بود طرف های علمه هاره دکل مخابراتی عظیمی بود خیلی مضاهمت ازیاد میکرد گفتن این هدم باید بزنید چند بار هواپ ما ها توی یکی دو هفته گوشی رفته بودن چون دکل خیلی بلند بود میزدن میخورد تو پایه هاش تو اینا خود دکل باز بای میسار تمامش بگن کارشو انجام میدون خیلی دردستانی بزن بریم باز خودمون ترتیبی بینید چون چی هدف هم جو مونده چون نه مخابراتی هم بود همه میدونه از این راژیو پخش میکرد همین سالمه چیکم نمیخواست اکس هم نمیخواست صدایش میومد گوشی رفتیم سراغ این هدف هم نمیخواست این هدف هم نمیخواست بود یه خیلی سیداده میشه گفتیم باشه رفتیم و با شهید عدستانی بزرگ رفتیم سراغ این هدف هم هدف هم هدف بود این نهاد نمود نمارد بگرد این نهاد نمود نمارد بگرد این نهاد دور پیدا بود در 20 مایلی دو سی چلک کلومتی پیدا بود اقعا بزرگ بود صاف رفتیم به سامنش حتی فندم تا محمول چون منطقه ودافند زیاده شروع کرد تیرندازی من به شهر در عدستانی گفتم که من میرم ودافند رو میزنم شما آمادهششون باید بیری بالا شیرجه کنی پدافند خیلی خطرناکی و میزنه تومون باید مثلا دایوانگ داو شدید بزنیم این انتنام و باشه من رفتم مثلا پهدق درگیر شدم و پدافنده رو زدم و شاید عدستانی زد خور زد تو دکله از حدود 3-4 رو میپایی نمجد خور چون ریخ بایین ساخته و دیجا منادم شد و ولی خود دکله یو جوی تکون میخوند من هم چرخیدم و شاید عدستانی دوری زد گردش گذاشت اومد مثلا پدافند شروع کرد به پدافنده تیرندازی کرد من رفتم بالا من برای ایک هدف رو یکی بسرم از شهرش راحت بشید به جای سی در عدستانی چلپه در عدستانی رفتم اون 60 در عدستانی برای این در عدستانی زد از حدود 3-4 رو میپایی پدافنده من رفتم بالا چلپه در عدستانی رفتم اون 60 در عدستانی برای چلپه در عدستانی ممنوع از دیگر من دیگه کفو شد بودم رفتم بالا اینجوری درستی دکله بود اینجوری شدم واقع دیگه بزنم تموش کنم راکیتا را زدم تو این همجور صاحب را برای که من نگران بودم که این دکله میفتید یک کمی هم تاگیت فیکسیشن گرفتن یه لحظه اینم میخود راکیتا خورد توش که خورده اومدم بکشم ای وای اینجوری بخورم به دکله یکی دیر شده بود زاداییم شدید بود گیر میکردم کردش گذاشتم که از بقنش رد شد یه کابلایی که دکله را گرفتن همجور درکه دکله میتکون میکنم اینها میلردم درست تو بیدید کابله هستم من بیگی کابله میخورد من مثل پنیر آبار او اسط اسم میکرد من اینکه تکون میکرد اینکه تکون میکرد اینکه تکون میکرد یه کابله بگونه از اینکه تکون میکرد یا رد شد یا یه که ادت ابراهیم که اتا تکون میکرد بیرون ما هم افصادی را اومدیم بیرون یا یه جدی رد شد من به هرمون موندیم که ایچی طور شد خلاسه دکله بقنمون رد شد اتفاقی هم نیفتد موسیقی

00:16:36--->00:17:48
spkr_03: بابا چرا شما درایت خودت هندلینگ خودت نمیدونم همه میدونن دیگه شما اینقدر متوازه هستی همه شی میگیرین همه مویزده شد فیلان شد هندلینگتون بالاست شما این همه ببخشید این همه پرواز با این تایپ ها پیما های مختلف و این همه رشادت تازه نرسیدیم به F4 بعد شما مثلا میگی آقا من سه تا ها پیما اومد گفتم موشک ندارم که یه موشک سیف بشه سه تا موشک بعد چی کارشون کردم که اینا یکی یکی سقود کردن خب مگه میشه اون لحظه هر کسی جونشو دوست داره نگاه میکنه و اینه آقا من بزنم راحتش کنم بازی بازی میکنم آقا به ما سقود کنه و هم میگی خب حالا دیگه خدا کمک کرد و ما هم نشد ولی واقعا شما هندلینگتون سوادتون جام ابراهیمی جام جام شهید اردستانی سه تا سمد رو خیلی دوست داشت یکیش که میدونم سمد بالازاده بوده یکیش هم میگن همین جام ها سمد ابراهیمی من اون یکی سمد رو نمیدونم شما میدونین؟

00:17:53--->00:18:01
spkr_02: آه، ما سپس تایل بودیم، با شاید علی سلم اینجوری بودیم، این برادر

00:18:01--->00:18:36
spkr_03: شما اینقدر متوازهی اینقدر فروتنی من جمع عبایتان همیشه میگفت سمد ابراهیمی دیگه مثلش زاده نخواهد شد هر ویریفی میکرد هر خاطره میگفت یه قسمتش با شما بود یه قسمتش خدا بیا مرزش ما هم الحق حق رفاقت و برادری رو خوب به جا بردیم و خاطرات شیرینی گفتی محمد خیلی کیف کرد از حضور شما یه دونه از جایم باید تا بگو

00:18:32--->00:20:57
spkr_02: یه دون هجهان باید تا دگو خدا رحمت کنی بزرگ بردم خب یه خاطره دیگه باز از افنج بگم باز هم همه علاکی در رفتناس حالا من میگه توان فکر بکنی ببین عزیزم بعد که خدا بخواد نگرد داره یه بحانه یا جور بکنی با افنج رخونی برواز موشک سامه 6 نزدیک آبا به من منفجر شد موشک دیزم چه قد خود افنج دیگه اگه بخور به یه چیز ازش نمیمونه چون دوتا شون قد همه این اومد ما ردش کردیم حالا یا فیوز مجاورتیش عمل کرد یا رو زمین منفجرش کردن نزدیک آبا به ما منفجر شد مستقیم نخور به من ردش کردن بعد نزدیکی خورد منفجر شد ترکیش خورد آبا ایما شوکی که به آبا ایما داد خیلی بد بود من فکرم آبا تیکیبار یعنی یه لحظه زر بزد به من تکون داد من فکرم آبا ایما پودر شده بعد تا میبینه ایندار رو پرواز میکنه آبا ایما هنوز هم استقومبندی سر جشه آبا رو گرفتم کنترول کردم بعد نگاهی تریندم یه آش آش سیستما داره کار میفته یه مدار منطقه خطر دور شده و افتحام زیاد کردم به مراقبت گفتم من اعتبارم اینکه راژیو با دست برشون ترکش خوردم سیستما داره دوچه ها اشکال میشه تا همین رو داره قط شد راژیو با بعد ماند آماده کنی بیان بشینم اتا اومدن بگن ماند آماده است من نشیدم دیگه اتا هم هتما گرفتن دیگه ما رفتم دور شده من منطقه من منطقه دشمن که خارجترین مرسیم ما زیاد کردم شون آبا ایما داره لغ و لغ میزد رفتم به سران پایگاه نزی که پایگاه که رسیدیم من سراد کم کنم که برای چرخ و فلب بزنم و اینا نم آبا سراد کم میکنی کنی کندورش خیلی سخت میشه همین نمیشه نگرش داشت خب با صورت بالاتر بجبورم بزنم دیگه برایدیو هم که نداشتم بگم که من درم با صورت بالا چرخ رو بزنم حتی حالا دیگه میزنیم یا میمونی یا میره دیگه چرخ رو زدم و خوشبختان چرخ رو باید پایین و فلب رو باید پایین و چیشم نشد با صورت باید

00:20:57--->00:21:13
spkr_01: موسیقی

00:21:13--->00:22:57
spkr_02: این روز شلوقی بوده که برمان عملیات بهتر مقدس بود چی بود خیلی درگیری بالا بود پساری حکم اومد باشین اومد دنبالم من افاق پریدم پایی رد و سواب بشید دارم رفتم این فرصه ای باشیدم چی شده افاقی ما نداشتم رفتم چند پرمولات ریگم از یام دادیم بود که شب در خصید رفتم خوابیدیم ایسا یادمون را قصیدیم فرد صبح سانرایز در من طول آفتا بود خود فرمایده داشتیم بریفت کردن برم پرواز هم در گرده داریم ایدیم پرواز یه سری بزنیم ایشانه که دیروز هاپنو که باشین شدسی بردین دگاشت که جواله بید هم ایشانه میبینیم چی شده رفتم چون آشانه دیدم هاپنو لخت کردن و همه چیش در بردن ترجیش برده همش لطوپان و دربا داغان و همه چیش در سان حرارت زوب شده خیلی هاش و هرکه واقعی آشخان چی بود آوردی ایش پریدی بیرون فرما ما دارم این هاپنو لطو بیاده اتا هایت اصفاعتی بردت به ده کار شده این مالا به شخی عبده به شخی نگم و همه چیش آشخان و هرسی آورده هسته درد بزنم ایش پریدی بردن برای دردت هسته دردت رس کرده بسه ما فرما ما دارم این برای مالا آورده میشن ایشان دارد این آفا مفتی بهتون دادیم تلبکار هم هستی گفت بکره بیتونستی بپری بیرون نمید چی شده؟ گفت بیا بریم برای آفای ما یکی از ترکیش ها کابل ایجکشنه اعد کلاسه من ایجکشنه نداشتم که بپرم بیرون از بپرم بیرون نمیتونست بپرم بیرون هر دیدی میگم علاکی زنده موندم هر بگو فلا آبا خدا نگرت بیداره به همی مفتی که بگم

00:22:58--->00:23:20
spkr_03: نه از الان نزده که دویست و شهست نفر رو شما میخکوب کردید پای خاطراتت خدا شاهده کاری نداره اما الان هم فوتبال تازه داره پخش میکنه حالا اگه فوتبال نبود من از جناب بالازاده از جناب دوران که نمیدونم فعید میدونم باشون هم دوره بوده باشین با جام دوران خیلی دوران

00:23:22--->00:26:47
spkr_02: شاید دوران بچه افنزی و افور از باقا بوشه را همه درم میومدن و هلومد اسفول کمکمون دیگه شاید دورانم که رفیق بود دیگه بچه شیراز بود و با رفیق بودیم با هم کلکل داشتیم اون تو افور میپرین من تو افوری با هم کلکل داشتیم این بگم من فرانجر هست بودم منم فرانجر هست برای علکی برای هم دور برم باشیم برای شخی خنده افوری بود بینظیر یعنی واقعا مرد مثل این من ندیدم دومی نداشت اومد اسفول منطقه که ما میرفتیم پرواز با هفور موقعی بود که بگم عملی ها سنگین شدیم و تریح القدس و اینای که شروع میشد هفور میمد کمک که ما میرفتیم هدف هارو میزدیم که برطری هوایی تو منطقه سریع تر بگیریم اون افور بوم زیاد هم میکرد و از چه اومد این شهی دوران اومد و با هم میرفتیم ما شون منطقه را ولد بودیم با افور افایی با هم میرفتیم پرواز شهی دوران خورد و تور من که با هم بریم توی یکی از پرواز ها با هم پرواز بعد ما رفتیم دریفنی کردیم چون شهی دوران خیلی دلاور بود و مهرد بود من فقط دگران بودم که شیطنت نکنه تو پرواز یک کاری بکنه و نازه در صدر دوران ببین اوازیوم اینجا نیروزمینی تو هر سراخه یک پدافند بذاشته مثل هدف های که توی راه میزنیم به اوازیست که پدافند بود یکی یک منطقه باشه وقت تموم شد دیگه هدف پدافند بینیز همش بیا بونه اینجا دشکره پخشه همه جا پدافنده هدف رو که میاییم بالا همون اسکیپ باملی خیلی خیلی من نگفتم دیوی سمیت میاییم بالا میزنیم بارم چسبی کفزمین همینجوری تا من گفتم میاییم بالا میزنیم میچسبی کفزمین تا من نگفتم گردش نزاریم چون گردش بذاریم برای که بالا نخور زمین بایم میایی بالا باشه که ساماشیش رو گلف میکنه دیکی نمیشه کارش کرده با اینجوری که که که بیریم هرچی گفته همون دیگه با اینجوری رفتیم رفتیم رو هدف و هدفو زدیم چه آلی هم زدیم بیارم فکر هدفو زدیم اومدیم بایده زدیم درب و داغونو هدف که رد کردیم چه دوران یردش گذاشت من به بچه هم گفتم شما ادامه بدید من به عباس میرم من چه اخیه نوبل عباس اولیموشه که زمینشه اومده اولیموشه که اولیموشه که اولیموشه که راید کرد دوفو بیش سی فو بیش مانباده شد ترگیش خورد بهش من چون بین من و عباس بود تا کردم پودرش کرد بایده نه خدا را شو که عباس داره پرواز مکنه رفتیم و خلاسه برگشتیم و رفتیم نشدتیم چون ترکش خورده بود یک کم از باندم رفتیم بیرون عباس ما چون این را دیگیش هدست داده بود من به ماشین رفتیم دونبال شو عباس عباس عباس عباس اومد پایین من بارد پایین تو بداید بارگو گوрахو ککو誰 که عاید em noir که عاید

00:26:47--->00:27:48
spkr_03: شما میگن دوران فنج میگن عباس دوران فنجی ها جناب سراند فنجی عددی نیستیم عدیزم این شیرازی ها چند تا چیز خونشونه یکی صدای خیلی خوبی دارن یکی شجاع ریلکس با توان یعنی با ثبات شجاع ریلکس با ثبات همین شیرازی ها تو پرواز نامبروان و خب دیگه دوران شما واقعا خطه شما جما ابو طالبی اگه اشتباه نکنم جما ابو طالبی هم فکر کنم شیرازیه خانوم مهنتی میگه خانوم مهنتی میگه متوازه ترین خلبان شکاری جما به افراهیمی آقا از جما بالا زاده هم بگید حالا دیگه دستان یاد کردن خانوم مهنتی با دیگه دستان یاد کردن گران کنم شیرازی هم بگید حالا دیگه

00:27:50--->00:31:55
spkr_02: خاطره یه مستقیم باش ندارم تصفیحانی که اینجور یادم منده بیرده باش باش خاطر زیاد دارم نمیدنم جز کدومی که از پروازه ها بود من شهرمنده که میتونم خیلی با هم رفتیم پرواز و کار عجیب غره با هم انجام دادیم تو همین کسا بوده با من ولی اینکه مستقیم کدومش بوده یادم نیست متصفیحان شهرمنده از جماب آسم بگید آه آسم آسم ککو چیز هست ام نو کردم این اصلا من مخلصش هم این آسم را ببینم اقدر میبوسمش که در میرده اصلا باش که میتونستم بیارمش بره بفهمید این آسم عزیز خاطره ی از ایش دارم عجیب غریب هستن ایشون میدون که بزرگ مرد کنترلشکاری ما هستن بله بله بله بله بله که فاید اصفول بودیم ما الیرت بودیم اسکرم ندارم من بلند شدم دو فرمان فاید بلند شدیم تا بلند شدیم به رادار تماسیی را دیم ترم آسم تو رادار بود قفت که اف چارده یه دو ایکس فور بولان یه چیزی بگرید به سمت فلان هدف سد و بیست مایل سمت دویست و افتاد درجه ما دوزویم افتاد که ما اف چارده شدیم این روز حادی را و آسم این جوری گفت ما چرخیریم مثل هم دویست افتاد درجه ما افتادی که رادارش بیست مایل هم نمیبینه گفتیم سد و بیست مایل هدف روحیت شد بله هدف همین هاید ادامه بدید هر وقت لاک کرید بزنیدشون ما هم که هرش گوشیم مثل هم هدف هالا قضیه چی بود تانکیر نیومده بود تو منطقه خراب شده بود افتیارم نترسو بنزینگیکون رفته بود بیشینه که جاگوزه بیاد منطقه خالی شده بود از هاپای افشارده تو هاپای ما اومده بودند برای حمله منطقه شوشو هایگادلس فول اون منطقه ایشون مونده بود ما با دو تا افتاد با یه تعداد زیاد هاپای افتادش دشمنی که ما رادار کردش نیم ببینیم اشون هرچه اینچون میکنم گفتیم باشی در تا بیست و سید بود چه میدونیسیم هرچه ما آسف میکنم ما لایک کردیم داریم ما چرخیدیم مثلا اینا های جناب آسف حالا بدون کدومت ما تو پرواز همیشی کدومت استفاده میکنیم رمزی صحبت میکنیم ایشون هم بدون کد آره بچرخید افتاده ای مدامه هم میکنم افتاده فولاد نختی میخواست بگید شنودشون دکک کنه ما افتاده ایم این اتفاق هم افتاد اتفاقا ما داشتیم میرفتیم بزرد پنزیا کلو مایلی که اینا رسیده بودیم دیدیم بساط بیابون فقط قرچ بمبه که داره میره والا هرچی هواپه ما بود بمبهش ریختن دور زدن با این دوتا افتاده ای که درمه آسف ساخته بود از خودش با این دوتا افتاده ای که درمه آسف ساخته بود از خودش و ما این مدامه داریم جلوته رو هدفها با گفت دستون درده کنه آپایی ما نمیخواد شبیک نکنید به سمتش دور خودشون فرار کردن برگارید پایگاهاتون بشینید برید تانک ها سخگیری کنید به این امرت بعدید ما برگشتید به فرد سخگیری چی چی بکنید دوروی زدید دردید بایگاهاتون نشستین این یعنی این هم آسم اینجور آدمی بود یعنی واقعا گوشوش و دسفول نجات داد و گلی رفته بود رو هوا چون وقتی بومباشون انداختن نمیدونی چه عظمتی از آتک توی بیاقون رفتاد اگه این بومبا تو شوش و دسفول میخورد چی جدش نمیموند اصلا واقعا خدا رو شکر یعنی آسم اینگون انسانیه بودن اصلا

00:31:54--->00:32:34
spkr_03: من که هنگ کردم نزدیکه دیوی سو نوت نفر خدا میدونه آقای جامع ابراهیمی عزیز که اینقدر شما خالصی یعنی فوقلادهی به خدا نفست حق میگم بجز این که من میدونید که خدمت شما خیلی ارادت دارم برحال ما موقعی که اومدیم سال 75 شما میدیدیم شما رو زیارت تو میکردیم و به جز این از ذکر خیر از همدوره عزیزتون جامع ابوعتای نازدنین خیلی شنیدیم ما بریم توی F14 اون رشادت های F14

00:32:36--->00:34:23
spkr_02: افت چهارده جالب بودن افت چهارده من یک خاطره از شهید بزرگوار حضین بگم براتون بله بله بله اتمن این پسطوره همینشه تاریخ ما بزرگ مردی که واقعا هف هفتقدین انسان بود و چقدر شریف و چه استاد بزرگی بود و چقدر چیز ما ازش یاد گرفتیم این جناب و حضین بزرگوار استاد افت چهارده ما بودن ما وقتی افت چهارده رو یاد گرفتیم و رفتیم جنگ و منگ و اینا تموم شد و یه بعد کارمون سبک شد و فرماده گردان افت چهارده بودم مطبقی مسئله ای شدم و اون این بود که ما دیگه مانورای افت چهارده رو برای که ایمنیش بره بالاتر دیگه داریم باستانی انجام میدیم یعنی استاندارد کتابی از جاملانی بایی خطرناکی یکی از اینا گاندیفنس بود گاندیفنس تو افت چهارده یه منوریشی شما وقتی هرام اپن بای دشمن میاد تو فاصله که میدونه باشه ما رو با مصرفتر بزنه می کشی و برشتش میکنی و می گرده می رو بایی افت چهارده این اینجوری شده بود اما می گفتن اینجوری شده بود اما می گفتن اینجوری که میایی میکشی میکی ازاره ایک دو سه اچهار پنج شیش هب میری بالا میگی ایک دو سه اچهار پنج شیش هب میری پایین بعد این اگر دیدی میزنیش مام که ماده ایچی چی اینکه نشد مانو شما هدف رو نبینی شما هدف یه لازه گم کنه خب زدته تو داکفایی که تیاره ببینی هم هدف رو نبینی باید همیشه ببینیش این گاندی فرم

00:34:22--->00:34:32
spkr_03: شما عوض کردی اینو شما اینو عوض کردی این مانو کمپلیت از اول کوویدیو دوباره ساختی یه چیز دیگه برد من یادمه بسنم

00:34:31--->00:34:36
spkr_02: زیگه پیر میادمه بسلام امیران من رفتم بسیاره

00:34:35--->00:35:10
spkr_03: اصلا به نام شما تموم شده چون ما که کار میکردیم میرفتیم گان دیفنس میکردیم میگفت به روش جهان ابراهیمی انجام بده میگفت به خدا میگفت ما قبلا میزدیم اشتباه بود جهان هزین یا کدوم از این بزرگان بهتون اول که گفتیم شما بردیم پرواز حالا من میگم برای اینکه دوستان بیدونن که چقدر ایشون بعدها ما که پرواز میکردیم جناب از این حالا یا هر کدوم از این عزیزان نمیدونم کدوم رو برده بودیم که شما باید دیده بود که اه راست میگیم

00:35:14--->00:36:47
spkr_02: که من فرماده گردان اینه گردان افتیارده گردان تاکتیکی آمودشی چیه گردانه دیگه؟ بله است، هشتادیه خب من دیدم این زشته یه همچین منوفر قشنگی رو من خراب کردیم من دیدم اگه به معلم افتیارده بگم که شما اجتماع انجام میدید پوسر کلن میکنم چیکار کنم رفتم بیشینام از این شو خیلی مرده و خوب هفته افتیارده دوست داره وقتی بگم بهش که کمک کنه این قانه رو حلش کنید رفتم به چیشون ببخشید من یه مشکل دارم اجاز بدید با شما این مطرح کنم بگم یاد اشتباه هست به ما یاد اشتباه دادید ببخشید شما استاد بزرگی ما هستی که به ما گفتید اشتباه هست یه جور دیگه ما ننجام بدیم اینجا گفت چیمی کرای عرفات چیه؟ این مطرح کنم بگم یاد اشتباه هستید بشید به خلابان ای که جورده من حقیقت میگم برموده گلده آموزشی هم نمیتونم اجازه بدن که این مانور اشتباه آموزش داده بشید به خلابان رو یکی زدید بگم باید اصلاح بشید او کراچی میگی حالا گفتن من این مانوره این مانوره استش اینه که شما تو داچ فایت نباید هدف رو گم کنید شما هدف در این مانوره میزنده هدف همیشه ببینید این میشه مانوره یک کاری این چیز شما در این میگید ما هم نمیبینیم

00:36:47--->00:37:02
spkr_03: اصلاً، اگر شما یه لحظه نداشته باشید، هواپیما نمیسته یه جای که شما نگاه کنیم مثلا؟ حالا برای دوستان دارم میگم، بله.

00:37:04--->00:38:05
spkr_02: ایشون گفت کورا چی میگهانی چی کار بریم؟ گفتن راش اینکه بیریم با هم پرواز پر به شما ایشون بدن گفت بریم دوتا افتیار درداشتیم رفتیم پرواز ایشون اومد من اول حمله کردم ایشون همین فرمولو به کار موند یک دو سه اتحابه من چرخیدم ایشون که اینجا اومد من گردش کردم اینجوری اومدم باند سرش ایشون که اومدی گفتن فاکس تری کورا کجایی؟ پشت سرتون گفت چرا خب من اینرم میگم این اشتبان چون بایی من نمیبینی وقت نمیبینی من تو به هر جو بخواه میرم دیگه خب من نداشتیم بیس ثانیه است او دنبال من میکردی خب من یه جهی دو خواهی میره تو دیست دیستی سو یه بار دیگر انجام دادیم دیگه گفت خانه من انجام میدم حمله کرد با چه خیلی رفتی بانه رو سا اینجور دارم این بیرد گفت خانه من فاکس تری اینجا گفت خانه من فاکس تری اینجا گفت خانه من فاکس تری بای کهانه بیسا اینجور دارم

00:38:09--->00:38:14
spkr_03: با این توی اون کونش از درجه این بودی حالا این وردی وردی

00:38:15--->00:38:41
spkr_02: اینجوری کشیدیم ببینیم رفتم بالا برگشتم از سرش همینجوری اینورت از سرش که رولات میکنی فاک ستریتمون بیره اجام بگیم و ایشون کهید کرد کار ایچی فاشنگید کمدازه این بایین همه محلمان را جمع کرد که هرچی ایمیدیه همه به انجام میتین

00:38:44--->00:39:45
spkr_03: خدا و اکیلی ببین یعنی تازه این این هیچی مثلا یه چند تا مانور دیگه بود که مثلا ماها ببخشید این که میگم شما به این زیبان ما توی دانشویی میموند ساندیویچ اتک ویت ریورس و مثلا به ما میگفتن بگویدیم خب بابا اینو من اینجا ساندیویچ کرد اینجا اینو از دست دید اون یکی مثلا ما میگفتن بگناه همینه که هست تو ایریال اتک برید بخونیم گفتم بابا ایریال اتک مگه چیزه مگه آیه قرآنه خب این کتابا رو ماها نمشتیم قدیمیان نمشتن خب حالا ما امکان داره یه ترهی یه فکری ولی شما خیلی قشن چون واقعا حالا ما هدف رو نواید یه لحظه میز کنیم یعنی اگه شما اینجوری ببخشی اینجوری داریم یه لحظه بشرخی این بردوباره برگردی امکان داریم یه هایی اسپریتس بزنه سنگ کف زمین این نگاه بطر نیکانه دیگه اونم نگاه بطر نیکانه بینا توک کشی ایی

00:39:38--->00:39:42
spkr_02: یهویی ایسپیریتیس به زنسان که فزامین

00:39:48--->00:40:39
spkr_03: نه فوقلاده و میگم اینو ما با هرکی آقای جررا رفتیم با یکی دوتا بچه ها رفتیم گفت این شگرد جناب ابراهیمیه و جناب اقبالی چقدر یا آقای دکتر اقبالی جناب ابراهیمی ایشون الان مردیه الان فیزیوتراپه و فوق تخصصه الان نمیدونم چیه الان خودش میگه تبیه که من یه ذره سخته حافظه ندارم توی آلمان توی کلن آلمان ایشون یکی از پزشکان مجرب کشور آلمان هست و با سواد به سر این شهید اقبالی دوگاهه فرهیخته عزیز که افتخار تمام خلابان برد میگه بازم تعریف کنید خیلی جالب تعریف میکنید

00:40:36--->00:40:39
spkr_00: تاریف کنید خیلی جواره تاریف کنید

00:40:41--->00:40:47
spkr_02: بیر وقتموند خادر افتیارده رو بگیم و بعد قائلار رو بزرگ دارم

00:40:46--->00:41:20
spkr_03: باشه میاندوباره ها قول میدیم ببینید شما خیلی خاطره دارید من نگاه میکنم بینم از این لابلا یکی دو طور در میارید و بگید ولی باید بیه اعتبار ما اینا رو بخیم سبت کنیم بگید خاطر F4 در رو بگید حسن خطام غستم کشدید ببخشید نزدیک 300 نفر میخ شدن پای این گوشتیشون ای خدا من قشنگ خدا میدونه واقعا جدی میگم اصلا کم هم نمیشن گمتون گم خدا باکیدی به خاطر این نوع بلاقت در گفتا بفهمید

00:41:21--->00:42:54
spkr_02: یک خاطره من دارم به جناب عزیز نصیری وطن فرمانده ی وقت نیراویی نصیرزاده نصیرزاده نصیرزاده عزیز اینجا زیاده اون 20 نفر خلوانی اینجا هم F14 یا رو با تصیص فرانی موردیم F14 یکی از اینا هستم اینجا با ما F14 بودیم تو بوشر قضیه اینطوری شده بود که ما برای که مدام درگیر نباشیم با هواپیمای متخواسم اراغی قرار بایست دیم که کشتی ها بارگیری کنند از از رخ خارک و جزائیر اطراف که سخ گیری میکردند همه جمع بشند بساطه کاروانی حرکت کنند مثلا تنگه و هرمز که ما بتونیم کاروان دفاع کنیم تک تک نرم که درد سر بشه هواپیمای دشمن بهشون حمله کنند یکی از این برنامه که شروع شده بود ما دیگه هواپیمای اراقی امادن برای کاروان ها میزدیم ایشون و این ها در ویراد ها میرفتند دیگه طوری هم شده بود که زیاد زده بود او ای اراقی رو این ها دیگه تا لاکی میکرده میرسیدیم به رنجم و شکل این ها میرسید فرار میکنم میرفتند دیگه زحمت همارم کم میکرد دو بزنم میرفتند دیگه نمیومدند بعد یه روز ما الیرس بودیم با جناب نصیرزاده عزیز این با جناب نصیرزاده عزیز این

00:42:55--->00:43:01
spkr_03: البته من فکر کنم با جناب جراح بودید اگر اون سفروند رو مخوایید تعریف کنید

00:42:55--->00:47:19
spkr_02: البته من فکر کنم با جناب جراح بودید اگر اون سفروند رو مخوایید تعریف کنید اون یکی دیگه بود این اون قائله نیست یه قائله دیگه است بدون از سیزاده بودیم تو این پرواز این نشینده بودم آره، آلرز زدن بلند شدیم رفتیم سه تا سفروندی میراج عراقی سه تا سفروندی اومدن که کاروانه رو بزنن کشکی رو جمع کرده بودیم اینا هم یه دفعه به جه سفرونه آپای ما نه فروند برسند سه تا سفروندی که کاروانه رو ترتیبشو بدن که آدم ما یکیشم میزنیم بقیه برن کاروانه رو بزن رادار و ما گفت آپاها دارد میان ما خود آپا رو داشتیم سه تا سفروند داشتنیم برنم بطور کشکی ها ما رفتیم برای درگیری موجزات الهی پشت هم میان این هم خودش یه موجزه در ادامهش بود که ما نمیدونیم ما رفتیم غلف کنب و آپای ما رو تراک وایلس کنب آپای ما رو داشتیم سه تا سفروند جدا جدا بودن سه تا سفروند جدا جدا بودن داشتم میمدن در با سده عدود بکنم در بیس ماهی که از هم دیگه اینطوره یکی بسط بود سفروند دوتا هم اینجوری بشت هم نیومده ما رفتیم به سمت اینا یه دفعه ما دیدم اما پی ما فیل شد چی شد؟ نام نصیرزاده گفت رادرمون اکار افتاد چی میگی؟ گفت رادرمون اددست رفت تا مگه میشه؟ گفت الان برادر زمینه میگه آبای جایوزین بیاد چی میگه آبای جایوزین بیاد؟ اران نمیرسن همه این تا ما بریم آبای جایوزین بیاد؟ اران نمیرسن همه این تا ما بریم آبا افتاد کجی دایوزین بیاد؟ چقدر؟ این پنی دقید رو هدفن همه شون آبای جایوزین تا بیره زدن نام کل که کاروان رفتی رو هوا چی با هیچ چی؟ هرچی رادر گفت بگر نجیر اصلا نگو رادر اون شک نداریم گلف کرده میزنیم ولی اصلا شما خود افتیار دفع احواز کرده میدونیم افتیار دفع اون رادر یعنی کور شب تار نمیشه موشک بزنیم نمیشه گارم نمیدونیم بزنیم چون فاصله نمیدونیم سایدواده نمیدونیم بزنیم فاصله به هدف نمیدونیم کلنگ کلنگ دو شب تار با بایدونیم نصیف زاده عزیز گفتم ببین عزیز هم هرچی رادر گفت بگو راجر میریم درگیر میشیم بگو هدفو داریم فینیکس لایک بگردیم میزنیم نمیدونیم رفتیم به سمت اینا اونا اومدن هرچی میردون جلوتر فاصله به هم کم میشد یعنی این فاصله به هم داشته نزدیک میشد به هم دیگه همی بایدونیم همه شو را دیدیم وقتی رسیدیم ما درگیر شدیم گردش که باشیم وسط فلایت وسطی کشیدیم مثلا وسط فرواز اولی بگردیم یک جوری با مسلسلی سایدواندار چیزی یک کاری بکنیم که را به کشی ها نرسن توی گردش گذاشتیم دیدم دریا شد آتش هرچی مهمات داشتن ریختن فرار کردن یعنی اگه اینا ادامه میدادن یه دونه کشی سالم به دنگه و ارباز نمیرسید دنگه و ارباز نمیرسید همه رو میزدن علیکی با دیدن ما چی طور شد کچی چی گفت دوی پروازه همه باقه شون ریختن دور زدن رفتن منو زیران از یه ساته مونده بودیم چه شده خدایا موجزه ازی بالتر که ما موجزه به چی میگیم من نمیدونم من به این میگم موجزه هیچ راهی نداره ما مثل شلقه هم بودیم افتیارده نبودیم که چیزی نداشتیم که علیکی رفتیم زدیم بسات و بلنده بیدن

00:47:18--->00:47:38
spkr_03: ببین این اعتماده به نفس این به خودتون باورداشتن این شجاعت این یارو میمونه آقا یارو داره با مثلا جهسه و نمیم با تیربار میاد سمت تو شما یک کلت داری تیرم نداره میری بایمی سی جلوش مثلا خب شما واقعا

00:47:36--->00:47:50
spkr_02: شما فاقا ما دیگه به توکل به خدا رفتیم و شگرد اونم گرفت خدا رو شد زد و آله به خیر و خوشی تموم شد و رفتیم

00:47:50--->00:47:54
spkr_03: اینو من نشینده بودم این خیلی جالب بود که تعریف کردیم

00:47:54--->00:48:05
spkr_02: جرام عصیزاده عزیز پرموده موزم نیروهوایی پرموده وقت نیروهوایی با ایشون بودیم ایشون نه نه میدونه اینا دراز خاطراتمون با ایشون هست

00:48:06--->00:49:02
spkr_03: چه افتخاری و اجام نسیزاده هست که با شما این برحال حماسه رو با هم آفریدید درود به هر دوتون دمتون گم تیم سار به خدا میگم سی ست نفر رو مخروب کردید دیگه خودتون دیدید الان واقعا خدا بهتون عزت داده انشاءالله بیشترش کنه آقا این یه دره من چسارت بکنم شما از شهید دوران و از این کسایی که تعریف کردید و اینا شما اصلا به سنتون نمیخوره هم ببخشید الان بگم تو رو قرآن یکیلی اصفند دود کنید حالا من خودم چشم شور نیست ولی این بینندگان عزیز نکنه یه بخش ما شالله به این خوش دیفیتون ما شالله به این شما هزار ما شالله این فکر کنم رازش همین آرامشی که دارید اون درون زیبایی که دارید دارید

00:49:04--->00:49:51
spkr_02: خوب موندید خدای خدای موالا بین خودمون باشه من با خدا خیلی راحتم با خدا برنام ریزه میکنم توکلم همیشه با خداست از هیچ چیز هیچ کسی از خدا نه کمکی بخواهم نه انتظار دارن من توقع ندارم کسا تم تشکر کنه هیچی صفر من هرچی میخواستم از خدای گرفتم رضای خدا میگه رضا رو من الله اکبر زارگمال فوز و رزیم رضای خدا بزرگی واقعیه به اون برسید اون پیروزی واقعیه بدا کنه که بتونیم به اون برسید رضای خدا من دنبال اونم اینشالله که محقق میشه

00:49:52--->00:51:13
spkr_03: آقا 53 هستیم؟ ورودی 53 هستیم؟ 52 مش شد تازه جمع ابو طالبی 53 فکر کنم نمیدونم دن شما گرم آقا طور خدا مراقب خودتون باشید البته هستید میدونم وقتی به این زیبایی دارید زندگی میکنید وقتی اینقدر هزار ما شده آقا این با چیزارم چشمان بابا غوریه بهش میگن چی میگن اینها رو من گذاشتم اینجا هم خودم هم دوستانم اینها رو دارم میفرستن درمیشو بگم یعنی خیلی خاطر خادرید تیم سار خیلی خاطر خادرید خوبلاده بود لایید و امشب امشب میبینید پایین این کامنت هایی که توی زیر پوستتون هست میخونید میبینید چقدر عشق کردن ازتون درخواست بیکنن که بازم لطفا زیادتر بیاین انشاءالله سریه بعد یه مقداری بشینید اون خاطرهاتون رو یه مینوت وردارید یه ها یادتون میفته حالا بعدا میگید کاش اینم گفته بودم اینها رو بنویسید که انشاءالله اومدید یه نگاه بکنید و ما رو مهمون این رشادت های خودتون رو عزیزان بکنید دم شما گم خدا حفظتون کنه آقا کلام آخر رو شما بفهمید ما ده از خدمتون رو

00:51:11--->00:52:20
spkr_02: یک مسئله است که خداوند میگی که الان به ذکر الله تطمیه نور غلوب این رو من بهش رسیدم عزیزان اینو باور کنند با خدا آرامش نصیب انسان میشه آسایش نها ببینید مال دنیا آسایشه مال خدا آرامشه چون هرچی به خدا رو از ذکر بشی آرامش پیدا میکنی هرچی به دنیا نظیبیشی آسایش بدون کنیم یه مقدار از هرسوبله من به آسایش کم کنیم موقع خواهیم گید که آرامش در کنارمون است و آماده و محیام این که من آرزوی آرامش میکنم برای همه شما عزیزان عزیزانی که این سرزمین به این زیبایی به این خوبی کشوری به این پهنابری این همه نعمت خدا به من داده کمک کنیم که این کشور باعث افتخار خودمون و همه جهانیان بشه همونطور که یه روزگاری بود باعث هم اینو تکرار کنیم خدا حافظتون باشه عزیزان شب و روزتون بخیره

00:52:21--->00:52:39
spkr_03: من خاک پای شما هستم خاک پایتونم خیلی زحمت کشیدید فوقلاده اید فوقلاده اید من به استقارتون برای میدونم دوستانم همونه هاشون درم دست میزنم دم اتگرم تیمسار خیلی مردی خدا نگهدارت باشه انشالله خدا حافظتون باشه

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

تیمسار جلال آرام -چرا خلبان های اخیر شهید شدند-؟ بررسی صندلی های ایجکت هواپیما و سوانح اخیر اف 5

مرجع حمله به اچ 3 - با حضور بیش از ده تن از دلاوران حاضر در عملیات - قسمت اول - تیمسار ایزدستا

سری مصاحبه های ناگفته های جنگ تیمسار علیرضا نمکی (قسمت "اول" از شب " دوم")