سرهنگ خلبان اصغر شفیعی یادبود شهید سرتیپ خلبان علی ابوعطا(بخش کوتاه)


00:00:00--->00:00:17
spkr_00: به به به بابا تو که اوش تو گل بل بل بلی هزار ما شالله خوبی هست خواهد؟ هزار ما شالله سلام مدمت علی اقای عزیز هست خواهد جون هر رو دهتر از دیروز ما شالله هزار ما شالله

00:00:19--->00:00:45
spkr_01: قربان شما علی جان من سلام عرض کنم خدمت شما و تشکر از این برنامه زی با تو قربان شما قبل از اون که صورت ما شروع کنم باید باید باید باید که ما جای شما خالی باغ باغ دران هستیم اطراف اسوان داخل ویلا درست نت نمیده من اومدم توی مایت آزاد حالا شاید یه سراسده هایی هم بیاد که دیگه من عوض میخوام و یا تصویر یه مقدار نورش کم باشه

00:00:46--->00:01:18
spkr_00: عزیز دلنی محمد و امین عزیزم تو لایبند همین بزرگان هستن شنیدی و دیدی دیگه همین بزرگان هستن همشب شب آجاقا عبوعتاست همه آسخه رو میشناسن نیاز به بیوگرافی نداره الحمدلله از بچه های نسل پنجم و شیشم گرفته تا نسل قدیم خب من میخوام در ابتدا شروع کنید رجب آجاقا عبوعتای چند تا جمله بگی بعد بریم تو اون بحث حاصلات

00:01:21--->00:07:26
spkr_01: بله من قبل از صحبتم سلام عرض می کنم خدمت تیمسار رمزانی، تیمسار مازندرانی عزیز، تیمسار ابو طالبی و همه عزیزانی که جزوه اساطید ما بودند در حب مای F14 و بزرگانی که حالا همه خلوان ها بزرگ هستند، نمی تونیم بگیم فلانی برحال برطری داره یا برطری نداره، همه خلوان ها مخصوصا اونهایی که در طول هشت سال جنگیدند، یک راید پروازی در جنگ واقعا وصف و توصیف اون خیلی مشکل هست که شما خانواده رو ویل کنی، رها کنی، از همه چیز بگذری، به قول استاد عزیز خودم تیمسار رمزانی که نه بحث پول هست، نه بحث مقام هست، نه بحث درجه با اون درصده کیلد بالایی که در جنگ هست و بری و اون معمولیتها رو انجام بدی حالا به ارحال اسفهان، حالا من نمیخوام از اسفهان تعریف بکنم یا از خلوان های اسفهان، همه خلوان ها بزرگ هستن، ولی بزرگان زیادی در اسفهان و هم شهری های من زوزه خلوان های تامکت بودن، شهید شدن و هستن این عزیزان، خود تیمسار رمزانی، تیمسار بادکووی، شهید بزرگار ابو عطا، جنگ ها به جاوید نیای عزیز، این ها بزرگانی هستن که ما از اونها درس های بسیاری رو آموکیم حالا من افتخار این رو نداشتم که با تیمسار عزیز جنب رمزانی پرواز بکنم در هواقعی F14، ولی خب دوسته ایشون هستم، از خطوصیات اخلاقیه ایشون کامل آگاه هستم، مدتی رو همسایه بودم در خانه اسفهان با ایشون، افتخار همسایگیه ایشون رو داشتم، همون زمانی که خود شما، علی آقا، خانه اسفهان تشریف داشتید شهید ابو عطا برحال امشب شب شهید علی آقای ابو عطاست، واقعا شهیدی که فکر نمی کنم تا آخر دنیا هیچ کدوم از ماها تا موقعی که زنده هستیم، نام، یاد و خاطریه ایشون رو از یاد ببریم چه زیبا گفتن تیمسا رمزانی از خصوصیات این شهید بزرگار، جدای از بحث پروازی، جدای از بحث تهوری، علمی و دانشی که ایشون داشتن، اون مردانگی، اون لوتیگری، لوتی سفتی که در آجالی آقا بود، واقعا کم نظیر بود و کم تر در بین دیگران ما دیدیم من از همین جا سلام می رسونم خدمت امین، دکتر امین ابو عطا آقا زادهیشون و عزیز بزرگوار خودم محمد آقای گل و 16 همین سال گرده این شهید بزرگوار رو تبریق و تسلیت میگم خدمت خانواده این عزیز به ارحال شهید ابو عطا خلاوانیست، مردیست، عبرمردیست، عبرقهرمانیست که ما هیچ موضعیشون رو فراموش نمی کنیم من افتخار عاشنایی با ایشون رو از سال 70، 71 داشتم از اون زمانی که ما به اتفاق جنابالی و دیگر دوستان رفتیم در دسپول افپنز ولی پایگاه اسفان که من میمدم میرفتم با ایشون رو آشنا شدم و خصوصیات ایشون رو حامل یواشواش شناختم و سال 75 اگر شما یادتون باشه موقعی که ما از افپنج انتخاب شدیم برای افچارده و اومدیم در گردان افچارده برحال جزوه دوره هایی بودیم که بعد از یک وقفه طولانی در آموزش کابینجلوی افچارده ما دو سه نفری بودیم که اومدیم در پایگاه اسفان در سال 75 برای آموزش افچارده و همونطور که خودتون میدونید یکی از دلگرمی های ما در گردان افچارده به عنوان خلوان هایی که به هر حال غریب از دسپول اومدیم از یه حواب مای دیگر اومدیم در گردان افچارده به هر حال خصوصیات گردان فرق میکرد خصوصیات اساتیر خلاوان ها فرق میکرد و میتونم بگم با تنها کسی که راحت بودیم مشکلاتمون رو در میون میگذاشتیم مشکلات زندگیمون رو مشکلات شخصیمون رو مشکلات قربازیمون رو جنابه ابو عطا بودیم و من همینجور جنابه عالی جز به کسانه بودیم که واقعا خیلی ملموس با ایشون زندگی میکردیم اون دورانی رو که در خدمت ایشون بودیم شهید ابو عطا بزرگ مردیست که اگر علی آقا یادت باشه موقعی که ایشون شهید شد خود ما بعد ها چقدر نفرات به ما مراجعه کردن در گردان و در تیپ شکاری اسفان از آبدارچی پایگا از باغبون پایگا از درجدارهای پایگا گروبانهای پایگا که دیویست تومن پوم ست تومن حتی در اون زمان یک میلیون تومن بدهگار بودن به آجالی آقا و یه مبلغ کلانی بود که حتی فرزندان و خانمه ایشون هم اطلاع نداشتیم و ماها که اصلا اطلاع نداشتیم که آجالی آقا اینقدر کمک مالی به این افراد کرده و هر حال اون روز یک روز بسیار تلخی بود بود شما به عنوان افسر کاروان اون روز پرواز نداشتید در کاروان تشیف داشتید من با شاگرد خودم شهید فسیحی بودم که اولین راید پروازی شهید فسیحی بودم

00:07:26--->00:07:48
spkr_00: من رو ست کرد خودت بفهمید بعد بگین چی شد

00:08:06--->00:14:09
spkr_01: بله اگر یادتون باشه من برنامه نویس گردان بودم و ما سال 81 اگه خاطرم باشه دوره معلمی هواپ مای F4 رو تموم کردیم معلم خلوان شدیم در هواپ مای F4 و با خلوانهای قدیمی تر پرواز می کردیم به عنوان معلم خلوان اون روز من یادم راید چهار داریوش یاوری بود که هاجلی آقا به من گفت که داریوش رو با خودت برنامه کن فردا و من داریوش رو با خودم برنامه کردم و از تیپش کاری اومدم بیرون بلا فاصله ایشون پشت سر من اومد و من رو صدا زد و برگرد تیپش کاری برگشتم و گفت که یاوری رو فردا بذار با خودم پرواز گفتم هاجلی آقا من دیگه برنامه رو نوشتم و همین الان ارائه دادم به دیست پچه اگه اجازه بدید همون چیز رو انجام میدید گفت که نه از خرجان شما به ارخال اولین پروازی هست که میخوایی به آقا یاوری به عنوان شاگرده تقریبا سفر کلومتر پرواز بکنی بذار من یه چند تا اشکال دیگه داره تو راید بعدی فردا او اشکالاتش رو رف بکنم و انشاءالله از پس ورد شما خودت رو با اون برنامه کنم که این همونجور که استاد عزیزم چیمسار رحمزانی فرموندن اینم باز هم اون خصوصیات فردی ها جلیه ها بود که نگران بود نگران ماها بود که به ارحال جوان تر بودیم در گردان و دلسوزی زیادی میکرد من اصرار کردم که نه ولی خب اصرار کردیشون به ارحال فرموندهی تیپ شکاری بودن و ما برنامه رو عوض کردیم و خب بقیه ما جراک خودشما در جریان هستید فردایی اون روز ما همه با هم دیپارت کردیم از گردان بعد از بیریفینگ و امزای دفتر توی دیسپچ اگه یادتون باشه چه اکسایی گرفتیم با ها جلیه های گول با داریوشی آوری با فسیحی با خودش شما و دیپارت کردیم رفتیم پرواز که چون فسیحی شهید فسیحی راید اولش بود با من خب به ارحال یه مقدار اون استراب کردنش اون چیزایی که باید توی هواف ما قبلا آموزش دیده بود ولی خب به ارحال ما چون نگرام بودیم یه مقدار طول کشید گراند اوپریشن ما و زنابه ابو عطای عزیز باداریوشوی آوریز زودتر از ما تیکاف کردن و ما حدودا ده دقیقهی بعد از ایشون تیکاف کردیم به غلط طولانی شدن گراند اوپریشن ما خود شما که توی کاروان تشریف داشتید یادم نمیره ما موقعی که تیکاف کردیم رفتیم سمت منطقه رون فرکانسه منوالی که داشتیم و خصوصی همیشه صحبت میکردیم هواف مای تام کت با هم دیگه که به هاج علیه آقا گفتم به هرحال شما کجا هستید ما داریم وارد منطقه میشیم که ایشون فرموندن که ما کارمون تقریبا تو منطقه تموم شده حالا اون شوخی هایی هم که میکردیم همیشه ایشون توی پرواز روی زمین توی گردان لب خندان سعی میکردن همیشه روحیه بدن یه روحیه هم به ما دادن روح آسمون و یه در حال دوتش نیلی که به ما کردن توی منوال همون صحبتهایی که خاص خود ایشون بود و گفت که من منطقه را دارم ترک میکنم و شما کلیر هستی برای ورود به منطقه که ما با فسی اومدیم داخل منطقه کارمون رو شروع کردیم که بعد از چند دقیقه ای شما یه مرتبه اومدید روی رادیو و فرمودید که همه پرواز ها برگردن سریعا بشینن که اگه یادتون باشه جنابه تیمسار کابه و بختیاری بله بختیاری هم بالا بودند ما دوتا توی منطقه بودیم که گفتیم چی شده علیه و فلان به هر حال شما از اون صدای لرزان شما و اون به هر حال مشخص بود که اتفاقی افتاده و دست دور دادید که ما سریع تر برگردیم و برگشت از صدای رادیو ها و رادیوی اپروچ و برج و اینا شنیدیم که به هر حال یه هواب مایه F4.5 هواب مایه اسفان کرش کرده و چون من با جنابه کابه صحبت میکردم روی منوال خب غیر از من و جنابه کابه جنابه ابو عطامی موند که به هر حال ما فهمیدیم که ایشون هست با داریوشی آوری و من یادم نمیره اون پرواز رو ما چه طور اومدیم که نشستیم واقعا هیچ موقعی یادم نمیاد که چرخ زدیم که فلاپ زدیم با چه سرعتی اومدیم اصلا چه جور اومدیم بله بله کاملا بله بله شهید فسیحی خدا بیامرد اونم اینقدر به هر حال بگم ترسیده بود یا به هر حال راید اولش بود دیگه و عاشنایی که با جناب ابو اتا داشت اونم توی کابین اقف داشت گریه میکرد که گفتیم بابا نگران نباش چون اونم راید اولش بود من نگرانه اون بودم احتمالا ایجیک کردن و ما اومدیم دوده هواق ما را از دور مشاهده کردیم در سمت چپ فاینال بانده بیتو شیش چپ که باقید دل خوش به این بودیم که به هر حال یه چطری ببینیم ایجیکی ببینیم و خودمون را قانه میکردیم که حتما هاج علی آقا به هر حال ایجیک کردن با اون تجربه ای که دارن ولی از اون طرف هم ته دل هم من هم شما هم بقیه میدونستیم که علی آقا آدمی نیست که اون بیتول ماد را به این ساده گیره ها بکنه

00:14:06--->00:14:10
spkr_00: به طلمان رو بیم ساده گیره ها بکنه آفرین

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

تیمسار جلال آرام -چرا خلبان های اخیر شهید شدند-؟ بررسی صندلی های ایجکت هواپیما و سوانح اخیر اف 5

مرجع حمله به اچ 3 - با حضور بیش از ده تن از دلاوران حاضر در عملیات - قسمت اول - تیمسار ایزدستا

سری مصاحبه های ناگفته های جنگ تیمسار علیرضا نمکی (قسمت "اول" از شب " دوم")