مفاخر ارتش ایران ، بخش اول


00:00:00--->00:00:42
spkr_04: باید باید باید باید میفتد و میز کنار تخت که بوده گوشه تیز این میز میره تو چشم راستش و متاسفانه چشمشو داغون میکنه و کار به ارجانس و بیروز تمام وقت بیمارستان بودن و احتمالا اینطور که میگن چشم راستشو نوست که از بست دادن ایداد اینه که من الان باید برم بیمارستان دواره نمیتونم زیاد درخونه بودن نمیتونم چی بگم روزگاره دیگه باید با روزگار نمیشه جنگی

00:00:45--->00:02:00
spkr_05: مون فقط میتونیم آرزو کنیم برای شما چون واقعا جناب شریف راد، جناب سندی عزیزم جان فرغانی چند وقتیه که متاسفانه درگیر بیماری همسرشون هستن چون مطلب بیماری سرطان هستن بجز این الان پشت سرم هم به حال مشکلاتی براشون پیش میاد و واقعا این یکی که دیگه من خدا شاهد دیشب شکر شدم اصلا وقتی که اینو شنیدم جان فرغانی عزیز فرمودن که این اتفاق خودشون هم حال مساعدی ندارن حال فیزیکالی خوبی ندارن بلی به احترام محبوم عزیزمون به احترام شما مهمانان بزرگ و همرزبانشون گفتن فقط میام بالا یه سلامی عرض میکنم بهشون و ما هم برای شما تیمسار نازنین آرزو میکنیم که خداوند اینشالله از این وقت قرق شادیتون کنه انشالله اون همسر نازنین تون بهبودی کامل رو خداون برگردون و حاصل بشه براشون که شما یه مقداری دلتون بخنده همیشه شما با این وجودی که ته دلتون من میبینم اینقدر ناراحتید ولی میاید و با روی باز با مردم صحبت میکنید خدا بهتون عزیز سلامتی بده و براتون بهترین ها رو از خدا میخوام من چه شخصیست Gamل شاید

00:02:03--->00:02:07
spkr_00: این صورت واقعا نمیدونم چی بگم و میدونم چه درت هایی کشیدید و چه سختید

00:02:08--->00:02:29
spkr_01: ولی خب با اون نیروی مقابمت و برا زندگی که در شما سراغ دارم میدونم به یه نحوی با این قضایی کنار خواهید اومدشون. کاری از دست آدم بر نمیاد. اینشالله که خدا شفاشون بده خدا به شما هم طول عمر و سلامتی بده و این مسائل هم به زودی اینشالله تموم بشه و شما با خیال راحت بتونین زندگی کنید.

00:02:30--->00:04:00
spkr_04: من واقعاً مطمئن یادی جن خیلی ممنونم از محبت من قبل از این که از روزی تو مراحل ستم دو متلب رو میخواست یکی این که خدمت همه ملت ایران سال نور رو تبریک بگم گرچه برای خود من سال گذشته که خیلی مزخرف بود امسال هم که شروعش زیاد خوب نه برحال خدمت ملت ایران تبریک میگن سال نور رو و یه مطلب دیگه هم میخواستم تشکر کنم از خانوم تیمسار روشنگ صدیق که من رو مورد لطف فرار دادن و باید یاد آوری کنم که علا رقم اختلاف نظری که من و تیمسار صدیق داشتیم نباید هیچ وقت نقش ایشون رو در این دوزهای بحرانی در بحرانی ترین لحظات جنگ ایشون فرماندهی نیرو رو به احده گرفتن و خدماتشون رو هرگز نباید فراموش کرد دارات بین من و ایشون هرچی بوده گذشته ولی یکی از بزرگترین خدماتی که ایشون کرد ایجاد دانشگده خلبانی بود که البته قبلا تیمساری زدستای کارایی کرده بودن ولی هیچ وقت به طور رسمی دانشگدهی تشکیل نشد تا تیمسار صدیق این برنامه رو به مرحله ایجا بذاشتن قد همین دو مطلب رو میخواستم خدمتون ارز کنم و بعد اگر اجازه بدین من باید برم بیمارستان و ترس موسیقی

00:04:04--->00:04:38
spkr_03: یه عرضی دارم حضور تیم سار بزرگوار اولا دعا میکنم میشان لاشما به زودی زود شفای آجل پیدا کنید دومن شما مرد بزرگ با این همه سختی هایی که در دوران دفاع مقدس گزرندین نباید به این چیز روحی از دست بدیم شما همیشه مرد جواب مرد بزرگ بودید و خواهید بود از شما خواهش میکنم با روحیه قوی مردانه این همه زمان جنگ مقاومت شدید ما هم دعا میکنیم

00:04:25--->00:04:30
spkr_00: همیشه مرد جواب و مرد بزرگ بودید و خواهید بود از شما

00:04:39--->00:04:59
spkr_04: نه من همیشه وقتی که با سختی ها مواجه میشم همیشه به خودم میگم هرچقدر سخت باشه به هم نظر اون دو سالی که در دستول بودم سخت نیست یعنی اون ملاک قرار دادم و همه سختی ها در مقابل اون روزا ها اصلا کوچیک به نظر میاد بله همینه همین

00:04:59--->00:05:35
spkr_05: تیمسال نازنین این قلب های سبز و از طرف ما و تمام این عزیزان این سی ست نفری که در این ابتدا دارم میان این قلب های سبز و ما به خاطر سلامتی برای سلامتی همسر نازنین تون ارسال میکنیم و امیدوارم که خداوند صدای ماها رو بشنوه و کائنات بشنوه انشالله که این انرژی ها بیاد سمت خانه های شما و انشالله تمام این مسائل از شما دور بشه و انشالله قرق شادی بشید این قلب ها هدیه به شما و همسر نازنین تون

00:05:36--->00:05:44
spkr_04: خیلی خیلی ممنونم و سپاس گذارم که مورد لطفرادادین منو تشکر میکنم اگه اجازه ایدین من از حدود تو مرخص میشم

00:05:54--->00:07:21
spkr_05: خب من جسالت بکنم قبل از این که بخوام شروع کنم یک جناب فردانی مشکلی نیست خب و میتونید این زرده رو فکر کنم باید بزنید دارم میزنم ولی نمیگره آها آها اوکی شد خب من یک لحظه جدا میشم برمی کردم خواهش میکنم اوکی سه خب ارز کنم خدمت شما تیمسار عزیز خیلی خوش آمدید و ارز احترام و عدب دارم خدمت شما من قبل از این که بخوام لایف رو با شما بزرگان شروع کنم میخوام یک شعری هست که تقدیم شما اقابان نازنین آسمان ایران زمین شده که من اینشالله این مهمان بعدی منم تشریف بیارن تا چند لحظه دیگر و من این شعر رو بخونم براتون در حضور شما جمعه شریفیراد و مهمان عزیزمون تشریف بیارن که من درخواست فرستادم خدمتتون امیدوارم که مشکلی پیش نیاد و تشریف بیارن بالا شما ناخدایی بخوایید یه سلام علیکی بکنید با مردم ایران عیدو میخوانید تبریک بگین بفهمید مردم ایران عزیزمون تشریف بیارن که

00:07:23--->00:08:06
spkr_03: عرض سلام و عدد دارم. حضور ملت بزرگ ایران سرفراز. عید نوروز را بهشون تبریک عرض می کنم. از همین طرف هم به هم رزمان عزیزم در نیروه های مسلح بیست و نه فروردین نزدیک است. روز ارتش جمهوری اسلامی ایران. اون را هم به همه هم رزمان عزیز عرض تبریک دارم. همچنین برای کل خانواده رزمندگان بزرگوار. سالی بهتر از سالهای پیش برای همه همراه با سلامتی عرضومندم.

00:08:07--->00:08:26
spkr_05: ایجون دلم. تیمسار امروز سالگرد یک اصوره از سرزمین کشورمون. یک اصوره از ارتش قهرمان. یک مرد نازنین و اخلاق مدار. جناب تیمسار سرفراز سپه بود سیاد شیرازی هست.

00:08:27--->00:09:06
spkr_03: بح بح چی دارین می فرماین جناب سرحنی خدا این شاید روحی مرد رو همیشه شاد خورده می گهداره واقعا این در دل کل ملت یاداره به خصوص همرزمانش اصلا امکان نداره همرزمان اون زمان اسم سیاد شیرازی رو فراموش بکنن به هیچ عنوان همیشه در دلها زنده است بر سر زبان هاست و همیشه از محاسن و اخلاق و خصوصیات این مرد بزرگ صحبت می شه واقعا روحش شاد و یادش بیشتر گرامی باز

00:09:07--->00:12:38
spkr_05: اینشالله الهی آمین من اجازه میخوام یک وقفی مختصر من ایجاد میکنم یک شعری از صرف یکی از اقابهای آسمان ایران که من وقتی میخوندمش تحت تحصیق را گرفتم تقدیم شده به شما ناخدای عزیز و آلامقام کماندو دلیل کشورمون تقدیم شده به شما جناب یدالله تیم من میگم شما میگین نگین منم دیگه درجه نمیگون دارها من تذکر دادید جناب یدالله شریفی راد عزیز اقابه بیبدیل آسمان ایران زمین این شعر تقدیم شده به شما از حرف سرهنگ خلبان رضا ملیکی از خلبانان افور کارنت حال حاضر پایگای بوشهر که دوستان بسیار خوب من هست این رو من تقدیم میکنم به شما تا اینشالله مهمان نازنین من نمیدارم چه مشکلی هست که نمیتونند به ما به پیوندند انشالله مشکل هم بر طرف بشه حسن عزیز تماس بگیرید با فخر آسمان ایران فخر نیروی هوایی خودشون فهمیدن که میگم با خاطرت خاطره ها گریه میکنند هر ساعتی ثانیه ها گریه میکنند هر کس شنید قصه پررنج عشق را بر این همه جور و جفا گریه میکنند اینک منو تقابن این عشقهای سرد وقتی که قصه قصه تو را گریه میکنند باران و عبر ناله دل را شنیدند بر زخمهای کهونه ما گریه میکنند گاهی که عبر و سائق با هم اجین شوند سیر دلش مثل شما گریه میکنند توفان گرفته کشتی دریا نشستگان این ناخداها به خدا گریه میکنند توفان گرفته کشتی دریا نشستگان این ناخداها به خدا گریه میکنند آن شب که بال هم قفصان سوخت گرد شم با حقیقی بیان صدا گریه میکنند شاید به اوج فاجه ایمان بیاوریم وقتی اقابان هوا گریه میکنند آنان که بر تمام جهان خنده میزنند آنان که بر تمام جهان خنده میزنند در انتهای قصه چرا گریه میکنند ببخشید منم یه در احساساتی شدم درود بر سرهنگ خلبان رضا ملکی به خاطر این شعر نابش به خاطر این شعر زیواش درود بر شما حضرگان آسمان ایران درود بر شما ناخدای دلیل سرزمینمون درود بر شما ناخدای

00:12:38--->00:12:52
spkr_03: بسهرم ایتونم درود صد درود به این مرد وزرگوار از سمیم قلب روی ماهشان رو میبوسم و تمام قد ادای احترام می کنم اینشالله که هر جا هستن سلامت باشه

00:12:53--->00:13:13
spkr_00: من واقعا ممنونم بیناهایت. زبانم کوتاست. کلمه ای پیدا نمی کنم. بگم. بسیار سپاس بذارم. به همدلم. ممنونه آی ملکی.

00:13:23--->00:14:12
spkr_05: خیلی ارادت مندم. من از همینجا خدمت مردم عزیز شهر طالغان عرض عدب و احترام دارم. میدونم تک تکشون با اخباری که به هم دادن تو گروه طالغانی ها منتظر صحبت های شما هستن و برحال من میخوام با نام طالغان و مردم طالغان چون یک کلیپی هم برای شما فرستادن که حالا انشالله در خلال برنامه من اینو پخش میکنم. میخوام شما جناب شریفی را با اجازه جناب ناخدای عزیزم. ناخدا سمدی عزیز. شما شروع بسنوید که بعد انشالله من مهمان نازمی مونم. ببینم میتونم به اخری بیهرمشون بارای یا نه. اگر نه که من مهمان بعدی رو دوت کنم. بفهمید خواهیش.

00:14:13--->00:14:38
spkr_01: ارز کنم من اولا که برمن افتخار که ناخدا سمدی را در اینجا میبینم و خصوصیات سربازیشون را بارها شنیدم و برمن افتخار که حضوری اینجور بتونم البته از طریق مجازی ببینم و بسیار بسیار خوشحالم و به شما افتخار میکنم آقای سمدی و به کارهایی

00:14:43--->00:14:57
spkr_03: مدیونم مدیونم من به خلبانان هوا دریا هوا زمین نمیدونم هر نوع خلبانی که در جبه بودن من به عنوان یک سرباز مدیونم بودم

00:14:57--->00:18:57
spkr_01: شما واقعا به معنای واقعی یک سربازید. به معنای واقعی سردادن. و کارهایی که کردید در تاریخ واقعی خواهد موند و من با اموان یک خلبان با اموان یک سرباز در یه جبه دیگه به وجود شما و امثال شما افتخار میکنم. بزرگواری میپرمید. و خب من مجبورم از یک نظر دلم میخواد طالقانی ها را و اونهایی که زحمت کشیدن و این کلیپا را تحییه کردن. تشکر بکنم. خب دلم میخواد حضوری این کار را بکنم. ولی خب مقدور که نیست. یک آرزوز فقط برای من. ولی همین که رفتن سر خاک پدر مادرم و مطمئنم روح اونها خوشحال شده. و زحمت کشیدن. باری را به دوش کشدن. مسئولیتی را قبول کردن. و برای من افتخاره. و من مطمئنم بلاخره اگر جسم از بینبره من فکر بینم روح همچنان هست و ناظر ماست. و مطمئنم روح پدر مادرم خوشحال شده. و شاید هم اون افتخاری که همیشه مادرم و پدرم در هنگام زندگیدنشون نسبت به من داشتن شاید این باید شده باشه که گرهون ها آرامش گرفته باشه. و حال من از همه ای طالقانی ها ممنون و سپاسکدارم و امیدوارم یک روزی قسمت بشه و من هم بیام شخصا برم سر خاک پدر مادرم و گلی بروی قبرشون بذارم. و از این سر پهل درم میخواد که سال نو رو هم تبریک میگم و انشاءالله که سال پربار و پربرکتی باشه برای همه و یه مسئله دیگه که من رو دبلد این که بیام امروز در این برنامه شرکت کنم خانمم ببنگ گفت که از همه کسانی که به خاطر میگی من همیشه به تو میگفتم قصه ها تو نگو برای این که باعث گریه و ناله مردم خواهد شد مردم به اندازه کافی بدبختی و بیچارگی دارن الان کمبوت هایی که در ایران هست خود زندگی داره اینا رو آزار میده و با این صحبت ها اونا رو گریان دی من از طرف خودم و خانمم اگر عشقی رو در او بردم دلی را سوزندم برای این که از من خواسته شد بیوگرافی من بیوگرافی من همینه خیلی قسمت هایی سیحادیش خیلی قمعیم دیسته ولی خب برحال معذرت میخوام اگر کسی رو افصول کردم و یکی دیگه میخواستم از همه اون دوستانم کندم فکر کردم فرصه که داده میشه اسمایی برده شد که لطف کرده بودن پیام فرصه بودن من شخصا نتونیم تشقیق یعنی اینقدر حیجان زده بودم نمیدونستم چی بگم برای اینکه اسمایی بود که من سالها نشینده بودم خب هر کدوم از این اسما که برده میشد برای من خاطرهی زنده میشد منتال دلم میخواد یک اسم را ببرم و خواهش میکنم فکر نکنید دیگران را نمیگم برای این خواهش میکنم وقت برنامه را نگیرم اون آقای جهانبخش بود آقای جهانبخش بچه محله یکی از دوستان بسیار سبیدی من بود که ادام شد اسخر سلیمانی و وقتی جهانبخش که پیام فرستاد یه دفعه اسخر سلیمانی اومد که اون هم تالغانی بود و همشهری من بود پدر و مادرمون با هم دوست بودن خودمون با هم دوست بودیم من گفتم با این وسیله حتی اقل یادی هم کرده باشم و از خرش برای این که بچگی با هم بزرگ شدم جوانمردی بود ولی خب پیف شد اینی که ممنونم از جهانبخش با هم چینا

00:18:56--->00:19:14
spkr_05: با همچی بزنگ. معنونم خیلی مقدم میگم خدمت فخر نیروی هوایی، آقاب بیبدیل آسمان ایران زمین و مغز متفکر نیروی هوایی تیمسار بزرگوار تیمسار فیدون ایزسته تا خوش آمدید سر.

00:19:15--->00:20:55
spkr_02: درستانی قرار نبود که ما صحبتی داشته باشیم در این مرحله من منتظر بودم که انشالله یه روزی فرصتی برسه که ما به طبانیم در خدمت تمام اساطی مثل جناب و ناخده سمدی که خیلی خوشحال هستم که در خدمتشون هستم به طبانیم هم هم جنگ رو تجزیه تعلیل بکنیم و درسهایی که ازش گرفتیم با عزیزان و گرمیان برداریم باشیم صحبت های زنامه استاد شریفی را دو بشنم قصد من این بود که فقط امروز در خدمتون باشم به عنوان شنونده حالا به اقال اگر که هم موردی هست من در خدمتون هستم

00:20:53--->00:21:44
spkr_05: که هم مورنی هست من در خدمتون هستم ما من اگر جسارت کردم و سپرایز شما رو دعوت کردم هم به دلیل این بود که شما بارها و بارها فرموده بودید که من میخوام واقعا جایی یه زمانی در کنار جناب ناخدا سمدی و جناب شریفی راد که واقعا شما دنبال کردید قهرمانی و رشادت های این دو عزیز رو مخصوان جناب ناخدا که شما فرمودید که اگر این ناخدا سمدی عزیزم نبود و این رشادت های ازیزم در خورمکهر نبود اول جنگ و امثال ایشون البته خود همیشه ناخدا میگن به جز من کسان دیگری همیشه بودن حالا من میسپرم به احده خود ناخدا که از خودشون دفاع کنن در مقابل این همه محبت شما بفهمید خاشون

00:21:45--->00:23:03
spkr_03: ارزم به حضور امیر بزرگوار خیلی خوشحالم از دیارت امیر. من واقعا دارم بگیدم در جستجو بودم که یه روز دست شما را ببوزم. خدمت شما ارز کنیم که خرمشر من جز بسیار بسیار کوچکی از مدافعین بودم. پرسنل دیگری بودن از همه اقشار از همه قسمت ها واحد خود من من یک جزش بودم. هفتت هشتت نفر تکاور زحمت اصلی بر روی دوش اونها بود و من جزوی از اونا. ولی نیروه های دیگر گردان دج و سایر گردان های لشکر نوزدوی زرهی احواز شهربانی اون زمان جاندرمری اون زمان ارزم به حضور حتی از هوا نیروز پرسنل زیادی بودن. نیروه های مردمی خیلی ها زحمت کشده من اصامی همه این را جمعا میدارم مدافعین خرمشهر که من هم افتخار دارم جزوی از اونا بودم و گردان تکاوران نیروی دریایی محور اصلی این مقاومت و به کمک همه این یاران و همرزمان سعی کردیم تو اونجا که میتونیم خرمشهر رو نگه داشتیم.

00:23:05--->00:29:27
spkr_02: من سپاسکزارم از این توضیحتون جنابه نخدا منوالی مثل همیشه اون فروتنیتون باقصه واقعا سرفرازی همه ما هست ما نظامی ها هست پر ازتون برسونم من لازمه که اینجا تشکر بکنم و جنابه همزهی که واقعا باقصه بانی این برنامه شدن که ملت ایران به خصوص جوانهای ما که به حال این سکرانه که شما باگذار بکنید بهشون در جریانش قرار بگیرد و امروز این مطالبه که شما فهمدید خوشبختانه خیلی از جوانها آگاه هستن من فقط یک توضیح کوچه که البته در حضور شما من حاجب مسائل ارساشون نیر زمینی نمیتونم و نمیخوامم صحبت بکنم همه اهمیت موضوع رو من فقط میخوام یه اشارهی بهش بکنم ما وقتی که راجب سرباز صحبت بکنیم یه نفر آدمی رو در نظر مجسم میتونیم بکنیم که با یک لباس آراسته سربازی یک پوتین سربازی و احتمالا یک کول پشتیه که محتوی یه مقاری تشهیزات انفرادی هست و یه توفنگ خب این میشه یک سرباز حالا چند تا از این آغایونو اگر به هم بذاریم رک کنار هم بذاریم میشن یه دسته بعد چند تا دسته رو در کنار هم بذاریم میشن یه گروه چند تا گروه رو در کنار هم بذاریم میشن یه گردان چند تا گردان میشه یه تیب چند تا تیب میشه یک لشگر یه چند تا لشگر رو در کنار هم بذاریم میشه یه دونه سپا حالا البته ارز میکنم من این تخصص من نیست فقط میخواستم اهمیت موضوع رو آنطور که واقعا شما شایستش هستین به ارزتامه بینندگان برسونم این فقط یه اشاره خیلی کوچیکه حالا تجسام بکنی یه کشوری بدون این که انتظارشو داشته باشیم هیچ وقت این کشور ما در این حد نمیدیدیم که پاشه یه روزی با سه تا سپاه بیاد به ما حمله بکنه خب حالا درسته که صحبت ها زیاد شده در مورد احتمال حمله قریب و وقوع در جاهای مختلف حتی در حضور نمایندگان ملد گفته شده ولی به هر حال آمادگی نبود حالا به دلیلی اوناها گفته شده از روش گذشتیم اما اهمیت کار در اینه که این سه تا سپاه که البته شما بهتر از من بدونیم که یک سپاه قرار بود که در قطعه شما که از خورم البته را کرماشاه به بالا در سننده از اونجاها که به علت کوهستانی واقعا ضرورتی ندیدن وقتی که شروع کردن که همه این سه تا سپاهشون با تمام تشهیزات مدرنی که واقعا این اختشو مجهز کرده بودن متوجه خورستان شدن خب همونطور که انتظار بود و صحبتم شده انتظار شدم برای این بود که صدام اون قادسیهی رو دوباره تکرار بکنن و دو روی یا سه روز بعدش در تهران باشن وقتی که مواجه میشن با یک صد عظیم که اینو من میخوام اهمیتشو واقعا نمیدونم با چه زبونی به چه صورت تشریف کنم مواجهش این آقایون ناییماده بودن که پشت دروازه های خورمشهر بمونن اینا آمده بودن که یه گذری داشته باشن که ادامه بدم به سمت جسول و پایگاه وقتی رو بگیرن بدونم بودن فردم آقا رو بلاخره آقای سعداماتسن نمارشم در تهران بخوره یاد درواز شده بعدش شما یک صدی در مقابل این آقایون به وجود رو بردین همونطور که فهمودین تمام اون کسایی که اونجا بودن که البته شما بتر از من میدونین که در دیگران چه کسانی بودن اما در مقابل سپاه که من الان یک اشاره خیلی مختصری کردم تعدادشون واقعا اونقدرها نبود که قابل بحث باشه یک تعداد خیلی خیلی کم در مقابل ستا سپاه شما به مدت سی و چهار روز جنگیدین که نتنها دانش استفاده از اون فنناوری که در اختیار شما بود داشتین ایمان داشتین به اون کاریت که داشتین انجام میدادین دلاوریه های تاریخ سازان ما رو هم داشتین امسال آرش کمانگر و غیر زالف شما من همونطور که الان خودتون فهمویدین تعداد زیادی داشتین و نشان دادن که این تعداد کم که تعداد انگوش شمار برگردین به تاریخمون که میگه یکی مرد جنگی به هست ست هزار شما اینو در جنگ نشون دادین این درس هایی بود که ما به دشمنانمون دادین اولیش این بود که مردانه هم میشه جنگی و این آقایون محاصر آبادانو قریبا وقوع میدیدن که هیچ وقت اتفاق نیفتاد که اینا وارد آبادان بشن دلیلش هم شما بودیم یک تعداد قلیلی بود اینو من در اینجا فقط در همین حد میخوام بهش اشاره بکنم اینشالا زمانی که برسیم به تجدیه تحدیل جنگ ببینیم واقعا ما از این جنگ چه بهر برداری هایی کردیم اینو به علت واقعا اطلاع همون قاییم رسیم ببینیم

00:29:29--->00:31:18
spkr_05: خب من میخوام خواهش کنم از جناب شریفی راد که اگه با کسی اجازه از شما عزیزان بعد خدمت جامعه سمدی عزیزم اگر مطلبی دارین در تکمیل صحبتهای جامعه ایزرستان میخویم بفهمید در این ارتباط که اون رشته کلام از دست نره بعد من یه سوال از جامعه شریفی راد بپرسیم جامعه شریفی راد من عرضی ندارم جامعه شریفی راد من میدونم که شما معمولیت ها و اسم ها یا معمولیت های برون مرزی زیادی داشتید من طبق برحال بررسی که کردم خب اساتید و بزرگانمونم اینجا هستن و تاریخ روایت میکنه به قول همسر تیمسال ایزرست های نازنین که ایک شعری دارن که میگن تاریخ قضاوت میکند در آینده تاریخ از شما و قهرمانی های شما حتما رضاوت خواهد کرد این که شما خب به جز اون معمولیت اصمی و معمولیت خاصی که شما با نامش همیشه صحبت کردن از شما که فیلم و غاب ها هم از اون ساخته شد معمولیت های بسیار زیادی داشتید که هرگز از اینها نه صحبت شاید جاهای مختلف صحبت کردید کم بهش پردارختید حالا دلیلش هم من نمیدونم میخوام محبت کنید اگه امکانش هست یکی از اونهایی که خودتون دوست دارید حالا یکی دو تا هشت هم تایی رو که در حضور فخر نیروی هوایی جنابیز از ستا و واقعا عروس میدان نورد این کماندوی بی نظیر سرزمینمون این مرد راستین و بزرگ جنابی سمدی شما محبت بفرمید این عزیزانمون مردم دوستانم بدونن بفرمیدید لطفا اگر امکانش

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

تیمسار جلال آرام -چرا خلبان های اخیر شهید شدند-؟ بررسی صندلی های ایجکت هواپیما و سوانح اخیر اف 5

مرجع حمله به اچ 3 - با حضور بیش از ده تن از دلاوران حاضر در عملیات - قسمت اول - تیمسار ایزدستا

سری مصاحبه های ناگفته های جنگ تیمسار علیرضا نمکی (قسمت "اول" از شب " دوم")