تیمسار سرتیپ خلبان علی صابونچی ،نادر جهانبانی از زبان شاگردان
00:00:00--->00:00:06
spkr_03: بحبه فریه نازنین درود بحش شما آشه میگم خوبی عزیزم پشوالم میبینم
00:00:08--->00:00:13
spkr_07: از هرکتران کن از سفای نازنین ریجان طلب
00:00:12--->00:00:26
spkr_04: جان دلم
00:00:25--->00:02:42
spkr_03: خواهش میکنم. راجب سودی داشتم خانمم صحبت میکردم. بسیار نازنینه. تمام مدت جنگ در تمام استفاق با من بود. همراهی میکرد. رویه میداد. به بچه ها میرسید. به خانوادی من پدر و مادرم که مما زندگی میکردم میرسید. و تقریبا یه مسئله مزاعفی داشت. به دوست ها میرسید. به جاهایی که میامد و میرفت. به مردم پایگاه چون خودش جزید کسایی بود که موضوع تو پایگاه با خانمی زندگی دوتایی با هم دیگه. کمک هایی که میکردم به مدرسه. کمک هایی که میکردم به بچه های دیگه. به خانواده های دیگه. جزید استثناعات بود. من خیلی خوشحالم که ازشون اسمیرم. پسر نازنینم افشینجان عزیزم. پسر نازنینم امین عزیزم. و دختر نازنینم عرغمان عزیزم. که تمام این سال ها با من بودم. پشتیوانی کردن. حمایت کردم. و در تمام مساحل با تمام سختی هایی که ما داشتیم. جنگ میرفتیم. میامدیم. بچه ها دلهوره داشتن. ولی هیچ وقت به رو خودش رو نمیابردم. کمان که میدونم بچه های خانوم ایزدستاد ها به همین طور تیب بودن. چون ما تو پایگاه هم دیگه رو میدیدیم. نه چلا من سعی می کردم که خانوم ایزدستاد ها که برخواد یه مقداری آشناتر بود با اصلاحی خانوادم رو به اخیار ایشون بزارم. با امید ایشون بزاشتی بودم و میرفتم پرواز و میامدم. نه چلا به ایشون بودم. نمی جا موازم بچه های من باشون. خیلی راحت باشه برو و بیام. نمی چلا مثل یک خوهر به ما و خانوادی ما به این CDشون. من از این رای دور رو دستشو میبوستم. من روی فریدون عزیزم میبوستم که اینجا میبینم غیافه شو. و افتخار میکنم که مددی با ایشون بودیم. و همیسه هم همینطوری هستش. و خدا حفظش کنه برای ملت ایران. برای ملت ایران که واقعا وجودی جواهره. خیلی خودت خوب گفتید. بعضی اقتا یه چیزا یه بوهایی از اون جهانبانی میشه تو ایشون دید. چون بلقه هم پرواز جهانبانی بود. تو مسئاله ها گرد. هم پروازی جهانبانی بود. تو خیلی چیزها دیگه. به عنوان فرماندهش بود. ازش چیز یاد گرفت. خیلی خیلی خیلی مسئال رو میشه تو ایش جستجور کرد. که خیلی خوب ادامه. ما رو هم بلاخره به ایشون نگاه کردیم. به بهرام نگاه کردم. به بهرام ما سالهای سال با همدیگه بودیم. و خوشحالم که از اینا خیلی چیز من یاد گفتم. از بهرام، از جهات فکوری، از آقای ازدسده و بقیه عزیزان هم.
00:02:44--->00:03:42
spkr_04: رجال من سپاسگزارم ازن به خوبی و با اون بیان شیوا ما رو بردی به اون زمانهای واقعا افتخار آفرین ما انقدر با احساس توبت کردی که عشق همه رو در بردی من اینجا انقدر احساساتی شدم که الان دیگه نمیتونم واقعا حرفی بزنم مسائل رو بسیار به خوبی و ادا کردی و امیدوار هستم که همون توی که تا الان سرفراز و پیروز زندگی کردی ما بقیه عمرمون هم به همون صورت با سرفرازی زندگی کنیم سلام دارم به همه خانوادت من شفاف گذارم از شخص خودت مانون منون دیگر سام که دماته
00:03:39--->00:03:43
spkr_03: جلوگ عزیزم
00:03:42--->00:04:52
spkr_07: جناب فرغانی عزیزم جناب ایزاسته های ازیزم و جناب سابوچی عزیز که شما ستا اصوله امشب این بالا هستید بر اینکه واقعا هر ستون بوی تیمسال جهانبانی رو میدید هر ستون ستا از بزرگان نیروی هوایی هستید من سر ترزیم فروت میانم جلوی تکتکتون جام فرغانی عزیز جام ایزاسته های عزیز و جناب سابوچی عزیز که فوقلاده بود لایب امشب رو میخواستم یادگاری اولین باری هست که چهار نفر میان تو لایب در این لایب ایرداز پایلو و امشب میخواستم مزین بشه به نام جناب جامبانی عزیزم که شما عزیزان هر کدوم تونی یه جمله و یک خاطره اگر دارید راجب این مرد بزرگ برای من بگید لطفت از جناب هیزاسته تا که بزرگ همه ما شروع میکنیم بعد جناب فرغانی جناب سابوچی بزرگ بید بفرمید اولین رو یادی کنید از تیم سا جامبانی لطفا تا ما بریم سر صحبت خودمون
00:04:53--->00:16:26
spkr_04: من اجازه میخوام که تنها کسی رو که الان در این شرایط احساس میکنم با من هست بهرام حوشیاره از ایشون واقعا باید یاد بکنیم تاریخ به خوبی از ایشون یاد میکنه در مورد تیمسال جهانبانی هرچقدر گفته بشه کمه من میخوام صحبت هم رو شروع بکنم خیلی مختصر در مورد تیمسال جهانبانی که واقعا نمیدانم چقدر زبان من واجه هایی که تو فکر من هست گویای احساسات هم باشه من میخوام به همه شما بگم من یک ایرانی مسلمانم نه یک مسلمان بیوطن از این دید میخوام تیمسال جهانبانی رو نظر خودم ازید توجه به ارزم بکنید جهانبانی بود یک ایرانی به معنی واقعی بود یک وطنپرست به معنی واقعی بود این در مورد وطنپرستیش یک سرباز بود که آریو برزن من فکر میکنم که شاید برابری میکرد حالا ما آریو برزنه که فقط تو تاریخ میشناسیم ولی چون انقدر در موردش خوندیم و دیدیم و شنیدیم من چون با تیمسال جهانبانی چند سال کار کردم در پایگاه دستور این احساس شخصیم رو میگم که یک سربازی بود که ان نظر من با آن چیدی که خوندم با آقا در مورد آریو برزن برابریم اگر بیشتر نبود کمتر نبود در مورد مسلمانیش من یک مطلبی رو میخوام بگم از دید مسلمانی نگاه بکنم بهمن فرغانی باید یادش باشه ما در پایگاه یکم یک تابلوی در ورود رمپ زده بودن یک عکس برهنهی بود یک خانون با نیمه اوریان به عنوان FOD Farring Object Damage من اینو با تابش در میان گذاشتم دوزد خاطرات سرهنگ تابش اینو با هم مرور کردیم ایشون به من گفت که حتما اینو من عنوان بکنم در مورد مسلمان بودن جهانبانی یه روزی میومد جهانبانی میومد تو پایگاه یکم اون زمان میرد حقوق افور میفرید رئیس امنیت پرواز پایگاه یکم سرگان کامران کامران نوش درسته سرگان کامران نوش رو صدا کرد بهش گفت که جناب سرگان این اکسی که اینجازدی بسیار خوبه در مورد فارین آبژک دمیج ولی یک موضوع توجه تاشته باش چه نصب این تابلو در یک محچنین محلی در یک کشور مسلمان درست نیست اینو داله جنابه فرهنگ تابش نمیدونم هدا خودش میرون رول لای باشن یا نه حتی با هم صحبت بکنیم که اگر ممکنه بیاد چون این موضوع رو من مطرح بکنم که متاسفانه خود جهانبانی از روز در میان ما نیست حتی اقل این مسلمانیش رو ها ما یاد بکنیم مورد تعیید جناب سرگتابش هست سرگتابش فرهم از کسایی هست که باید امروز اینجا ازش یاد بشه به خاطر اینکه با اون احساساتی که علی جان شما گفتی جناب خاموچی احساس کرد این بر مثلا مطالب رو بر ما تشرید کرد سرگتابش پر یکی از محره هایی بود که واقعا این لنگر این کشتیش چکست پرده یه در حال قرق و به دست گرفت در پایگاه دیستور که شاهد زندش جناب سرگتابش سرگتابش فرهمی هستن اینجا حبا جالای من مکرسن در مورد سرگتابش من سه تا مورد میخوام بهش اشاره بکنم که در بعضی هاش کمتر اشاره شدید اولیش در مورد آکروژته ایشون در شرایطی تیم آکروژته رو مجددن به پایگاه وحدتی آورد و شروع کرد چون قبل از اون یه پریادی افپنج پرواه میدن آکروژته ایشون اومد شد جانشین تیمسار غندهاری در پایگاه دست بود اسمن جانشین تیمسار غندهاری بود ولی عملا فرمانده پایگاه چهاره شکاری بود پایگاه شکاری هم پایگاه دست بول هم میدونیم همیشه بعد به شروعش یکی از عظیمترین پایگاه های نیروهوایی بود که ایشون اومد شد جانشین در یک پریادی سالهای 46-47 تیم آکروژته در زمانی شروع کرد من خواهش میکنم اگر چششتونه ببندیم اون کسی که داره ادن صحبتهای منه میشنبه اهمیت و اوخت این کار رو در نظر بگیرید ایشون با درجه سرتیپی یک کاری شروع کرد شیش نفر خلبان سرتیپی یک جوان رو اوورد و آموزش داد هممونو با هم همزمان این یک شهامتی میخواست که الان آقای فرغانی و آقای صاحبونچی جالای من نشستن و شخص خود شما آقای همزهین میدونین من چی دارم میگم شیشتا خلبان جوان توی تیم آکروجیت بدون داشتن البته فرمشن پرواز میکردیم ولی اون زرافت و کار رو نداشت و ایشون این شهامت رو داشت یک لحظه فقط تشتون رو بمندین اون رو تجرسام بکنین یک کسی در موقع فرماندهی پایگاه با درجه سرتیپی با درجه امیری میاد یه همچی تشکیلاتی درست میکنه که چی کار بکنه که این تشکیلات شع بده نمایش بده به نسل جمان ما بگه که این زیبایی از آن شماست همه رو تشویق بکنه به این کام این انگیزه ایشون بود به عنوان یک آدم وطن فرست و یک سروازی مترادب با آقای آریابرزی این در مورد پروازش بود و من فکر نمی کنم که نمی دانم چاکیل کیه من فکر نمی کنم شاید ایشون یکی از شاگردان جهانبانی میتونست باشه منحله بعدی ابتکاراتش این تیم بارگیری مهمات بود بهش میگفتیم لودینگ این یکی انقدر زمان جنگ بخور شکن کسایی که بهمند باید خیلی خوب بدونه ما پایلاند پیلراند در زمان تمریناتی که ایشون بنیانگذاری کرده بود تو نیروی هوایی به هفت دقیقه اگر درست یادم باشه این عدد هفت دقیقه رو خدا شاید یه دقیقه این برانبر باشه شاید بهمان بتر من یادش باشه تیم بارگیری مهمات ما قادر بود که خواه په مای F-50 در زمان هفت دقیقه بارگیری مهمات بکنه یعنی ترنران بکنه این کجا به درد ما خورد اون زمانی که پایگاه دستور رو داشتن تخلیه می کندن هواپیمای F-50 این عنات یعنی می اومد می شست هفت دقیقه بعدش دوباره این حفا بلند می شود در مورد تیم بارگیری مهمات هم لازم هست که از پرسنل فنی من شاهد این بودم دست کشت دستشون می کردن در پایگاه دستور که این دستشون با بدن هواپیما که تماس پیدا می کرد الان سامونچی اینو خیلی خوب عنوان کردی در پایگاه دستور در پایگاه همه دان از سرما دست آدم می چسبید به هواپیما در پایگاه دستور از گرما دست آدم تو بر می زد به هواپیما این پرسنل مهمات از درجدار و همافر و افسر و غیر دالک الان شاید آقای رزان ملکی روی لایق باشه بشنه به این ثبات های منه اشون از افسران لایق گردان نگهداری بود در پایگاه دستور این بارگیری مهمات از افتخارات نیروه هوایی بود و ما در زمان جنگ بسیار بهره بردیم مبتکب و بنیانگذار شخص تیمسار جهانبانی بود حالا چما توجه بکنید یک کسی تیم آکیاتش رو با شیشت خلبان جوان میره یه تمرینی میکنه بر میگرده میشینه حالا میره بالسر اون گروه فندی وامیسه تایم گیری میکنه که اونا این کار رو انجام بدهند این هم در مورد بارگیری مهمات از در مورد آخری که میخوام در مورد تیمتا جهانبانی بگم مسئله بود که تیمسار سابونچی رو اشاره کردهش مسابقات تیرندازی رو ایشون بنیانگذارش بود که این مسابقات رو بین خلبان ها بذاره تو نیره هوایی ما تیرنداز هایی داشتیم تو نیره هوایی که یکیشون و یکیشون بهتر بود اصلا نمیتونین تمایزی بین این ها بذاریم این مسابقات تیرندازی رو هم بنیانگذارش تیمسار جهانبانی بود بنابراین ایشون هم یک ایرانی وطن پرست بود هم یک سرباز به تمام معنی بود و یک مسلمان واقعی بود ای کاش امروز در میان ما بود درود به روانش من دلم میخواهد هموقت صحبت میکنم ایستاده در مورد ایشون احترام آره والا قرآن داشتم بینسید بینسید و نم سانیه سپوت بکنید به احترام تیمسار جهانبانی بزرگم به اخرام حوشیار دوست عزیز ما رایچه من پشت فرمون هستم من از شما قبول میکنم همه ملت ایران از شما قبول میکنم سپاس گذارم و در خاتمه میخوام اشاره بکنم به صحبت های فرزند دلاور ایشون که به نیشی و به درستی از ایشون یاد کرد جهانبانی هرگز نمرده جهانبانی جاودان شده خودش اسمش نامه همه چیش در تاریخ جاودانه یعنی ست ها سال دیگه هزاران سال دیگه از جهانبانی به میکی یاد خواهد شده من بیشتر وقت تون را نمیخوام بگیرم سپاس گذارم اصلاوتم موسیقی باید موسیقی باید موسیقی باید
00:16:26--->00:16:44
spkr_07: درود بر شما رو جام ریزسته تا ما با دست چپ باید احترام بذاریم که دست راست به قول معروف تیز بشه درود بر شما و درود بر جام سابونچی و جام فرغانی ناظرین که بوی جهانبانی رو میدید جام فرغانی بفرمید درود
00:16:42--->00:17:00
spkr_05: جاو فرقانی بفرمید برم قبل از هرچی خدمت علی عزیزم یک از چهار همدوره باقی مونده از همدوره فقط چهار نفر باقی موندیم و دلم برش تنگ شده و اشکل ده بره بره بره بره
00:17:05--->00:17:11
spkr_01: رومان تو صد بار می بوسم بران جان بود صد بار می بوسم صد بار
00:17:10--->00:19:06
spkr_05: این موزمیده این مسئله کرونا برطرف بشه هتمن می آم دیدنش قبلن هم رفتم بنکو رو دیدنش اشترا مشکل کرونا حل بشه هتمن می آم دیدنش و در مورد جهانبانی من فکر کنم تیمساری زدست ها کامل گفتن من فقط به یک جمله از انوچیروان جهانبانی پسرشون پسنده می کنم و در مصاحبه ازش پرسیدن که چرا تیمسار جهانبانی پرار نکرد ببینید تیمسار جهانبانی خونهش مردشت کردش بود خونهش باند داشت هواپیه هواپیمای سسنا داشت مال خودش بود هر روز با هواپیمای سسنا می رفت دوشانتپه محل کارش اونجا بود با هواپیما می رفت و می مد هواپیما جلوی داره خونهش پارک بود ولی نرفت چون فکر می کرد که من که جز خدمت به وطن کاری نکردم که هر کسی بیاد اینجا اینه باید تشخیص بده ولی اون چی که انیشیروان گفت این بود که اگر پدرم پرار می کرد تا آخر عمر از خودش خجالت می کشید و اگر رفته اون جابدانه نمی شد نادر جهانبانی موند تا جابدانه بشه دلیل این که هیچ دلیلی ندر محاکمهش هیچ دلیلی ارائه ندادن فقط یک اون جمله معروف مفسد فلعرض رو بهشون بستن و تنها دلیلی که اعدام شد محبوبیت فوقلاده جهانبانی در نیروهوایی و ارتش بود تنها دلیلش همین بود هیچ دلیلی دیگهی برای اعدام که نه از بین بردنش واقعا جابدانه کردنش هیچ دلیلی دیگهی نداشتن و ارائه ندادن
00:19:08--->00:19:39
spkr_04: جهانبانی رو هیش کسی اعدام نکرد هیش جهانبانی نمرده جهانبانی دستور تی رو خودش ایستاده داد خودش نفتی ایستاده و ایستاد و خودش دستور داد بکشینش به خاطر اینکه همونطور که الان به همان به خوبیش اشاره کرد من هم اشاره کردم در صحبت هم از قول انو شیرهان جهانبانی ایشون جاودانه شد و جاودانه است الان با ماست هirs
00:19:38--->00:19:43
spkr_05: اگر میرفت جاودانه نمیشد. اگر میشد خودش نگلت میکشید.
00:19:41--->00:19:45
spkr_04: درمیشه از خودش رو گلت میکشید دستگور تیر رو خودش دار
00:19:51--->00:19:56
spkr_06: قول رو بنتون برم. سپاسگزارم. جناب صابونچی بفهمید.
00:19:55--->00:22:01
spkr_03: خدمت تو از کنم که برای که تو اسطوره باشی باعث تمام کرکترهای اسطوره رو داشته باشی تو زمینه های مختلف آقای جانبانی یه دونه خلبان ساده نبود یه برنامه روز استثنائی بود یه مدیر استثنائی بود یه ورزشگار استثنائی بود تو نگاه بود تو تمام مساعده ورزشی با پرش و ارتفاع با از اشون مقام های استثنائی پیدا می کرد یه خدمان اشکاری با اون سنو سال بیرن با جوانه ای پرش ارتفاع بی کرد که هیچ که به گردش نمی رسید یه مسئولیت ورزش ایران رو به اشون داده بودن تو نگاه کن ورزش ایران در زمانی که اشون مدیر بود به کجا رسید چه مسئولیت واقع داد جوانه به چی دوره هایی رسیدن می دونی چرا چون خودشو جزی از جامعی می دونست که باید به اون جامعی خدمت بکنی و نه چند این خالت و استور بودنش دو تمام کرکتری می آم این بشر می آم ایشون یه آدمی بود که هم از نظر ظاهر قابل قبول بود خیلی خیلی قابل قبول بود بسیار آدم گویایی بود در گفته هاش خیلی آدم سادهی بود سر می کرد با صداقت گفته هاشو بیان کنه تو مدیریت هایی که انجام می داد به نحوه عالی برنامه رو زیمی کرد و کارشو می برد جلوبت که انجام می شد احترام با افق خودش به بقیه تمام و آلی ترین درجه از یکی از اونا رو من می تونم بگم بازی دوید که شاه اون زمان از مرکز آموزش ها داشت و آقای جانبانی با عنوان این که داشت گزارشی می داد با ایشون داره می روید و فیلمش احمد شاید دیده باشد توی این چیزهای ارتباط جمعی و ایشون نشونده که یه سرواز واقعی با اون نموداری که باید سرواز اخواتش نشونده احترام موافقش رفتنش ادای احترام و بیانش گزارشش تمام این چیزهای شامل این اسطوره بود نه چهتا ما جانبانی با عنوان یه اسطوره همونطوری گفتن بشناسیم و همیشه ایشون در قلب اون باشه و بدونیم کسی بود که مشابهش خیلی کمتر پیدا می شه نه که نیز مشابهش هست ولی ایشون جزه استثناهات بود موسیقی
00:22:02--->00:22:35
spkr_07: سپاسگزارم. امشب شب جمعه است. سالگردش این اتفاق افتاد. باعث شد دو روز سه روز پیش ما با پیدا شدن پیکر نازنین شهید بیگ محمدی تونستیم بریم سر مزارشون و حال ایشون باز مواهبت ایشون بود که ما رفتیم و فیلم رو گرفتیم و به هر سه شما عزیزان من زنگ زدم همون لحظه. خدا میدونه خودتونم شاهد هستید تک تکتون که زنگ زدم بهتون.
00:22:31--->00:22:35
spkr_09: خودتونم یا شاهد هستید تک تکتون که زنگ زدم بهتون
00:22:35--->00:24:32
spkr_07: که همون لحظه یک برنامه همینجوری رو دو واسطا با هم داشته باشیم و اون مراسم رو با هم انجام بدیم که به همراه تیمسار آرام، تیمسار محبی و تیمسار رضایی ما برادر شهید جدی اونجا بودیم یادتون کردیم درود به شرفتون شما خودتون نیستید ولی قلبتون، مهرتون و انرژیتون اینجا بین مردم هست همه دوستتون دارن و از این فرصتی هم که به هر حال پیشونه به خاطر وجوده ایشون، این لایف چند نفره، چار نفره و احال شروع شد اون هم باز به میمنت انرژی و روح بالاییشون هست سپاس گذاریم از اتون آقابان آسمان یکی یکی دارن میگن چه پکیج زیبایی، چه اسکرین زیبایی سه تا از برترین های نیروی هوایی سه تا از بیخترین ها و ناماورترین ها اینجا هستن کنار هم دیگه و چقدر زیبا از هم یاد کردید که ما به ایزست ها که واقعا من یک جورایی مثل پدر نیروی هوایی حالا جام نیروس پهر هم هستن ولی اینقدر به گردن همه یونوها هم دارن اینقدر انرژی قشنگی به ما میدن جام فرغانی عزیز که پولی شدن برای ارتباط ما با شما بزرگان و بزرگیشون همیشه بر ما واضح و مبرهن جناب سابونچی عزیزم که من از همینجا خدمت همسر گرامشون عرض عدب دارم هرچی رنگ عشق و رنگ خوبی تو دنیا هست هرچی رنگ زیوای دنیا هست ما تقدیم شما و فرزندانتون میکنیم از طریق این اسکیدین شما یه لحظه نگاه کنید و همسرتون نگاه کنن خانم سابونچی عزیز به خاطر تمام زحماتی که برای ایشون برای این اوقا و آسمان در جنگ کشیدن تا ایشون راحت به ای جان دلم ای جان دلم درود بر شما ای جان دلم خلا میبینی کنی ای جان
00:24:33--->00:24:37
spkr_03: دختر من ارخوانه گل آورده به مناساعت جانبانی
00:24:34--->00:24:52
spkr_07: سلام آقا بان جان خوبی بشین یه دقیقه بشین کنار پدر بشین کنار پدر آقا بان یه دقیقه بشین کنار پدر نمیتونه صحبه کنیم
00:24:51--->00:24:55
spkr_02: نمیتونه صور کنه. گره یه میکنه. نمیتونه. ای چان.
00:24:54--->00:25:16
spkr_07: ممنونم از عربان عزیز از خانواده بزرگ سابونچی از اون گل زیبا رو لاقعا نشون ما بدید که این گل زیبا رو عربان عزیزم برسید تقدیم روح بلند جانب جانبانی تیمسا جانبانی عزیز کرد تیمسایی زستان بفرمایید قلبان من که ترتکسی کنید
00:25:12--->00:25:26
spkr_04: ایسایی زستتان بفرمایید گلبان من که ترتکسی کنیم گلب زیبایی خود عرقبانه من این عرقبان زیبایی هاش هنوز همونجوری ایک هاش بیاد جلو دور بگیر لفته این خاطرات هم زنده بشه
00:25:24--->00:25:28
spkr_02: خاطراتم زنده بشه قربان دوشم
00:25:28--->00:25:34
spkr_03: عمو عزیزم. در دفعه گفته به عمو زیاد سلام عزیزم. الگفرام دیا میخواند. آقای زنسیدان خوبای جهر کنید.
00:25:36--->00:25:42
spkr_04: میخوام ببینم که اون روی زیباد به همون زیبایی اون گلیه که الان رو بردیم اونجا
00:25:43--->00:25:48
spkr_01: بول باید بشک
00:25:45--->00:25:56
spkr_04: خانوم ایزدسته تو نیستن که آقایتون تیم سر موسیقی اطفانه نیسته اشغی من نمیدونم نتونستم هم پیدایش کنم که بیاد
00:25:56--->00:25:59
spkr_00: این ها تو شما برو باید سیکنم سلام
00:25:59--->00:26:02
spkr_04: خانه سابن چیم بین لطفن ایلو برشان
00:26:23--->00:26:26
spkr_05: یاد پایگاه شارخی به خیر علی جان
00:26:29--->00:26:35
spkr_04: به همون زیبایی که بودی زیباتر شدید همون گلیت که بودی زیباتری اقامان جا
00:26:29--->00:26:49
spkr_00: به همون زیبایی که بودی زیباتر شدید همون گلیت که بودی زیباتری اقا ماجا میبوستم اتون واقعا چرا واقعا تو برم باعث اتخار هممون هستیم و واقعا دیگه انقدر احساساتی شدم نمیتونستم باید میومدم با آفر میدیدم خیلی خورتار شدیم
00:26:48--->00:26:52
spkr_04: منون که اومدی سفاسگذارتم
00:26:50--->00:26:54
spkr_00: ممنون چه اومدید سفاز گذارتم
00:26:58--->00:28:16
spkr_07: خیلی ممنون تیمسار خیلی ممنون واقعا این احساس زیوار با ما شیع کردید چقدر عالی چقدر دختر فهیمی دارید که برای این تیمسار بزرگ نیروی هوایی بزرگ مرد آسمانی شده نیروی هوایی این دستگر رو ما خودمونم واقعا شگف زده شدیم چقدر سرپراز جالبی بود درود بر خانم سابونچی درود بر ارقوان سابونچی عزیز درود بر خانمواده بزرگ سابونچی هرچی رنگ زیبای توی اینستگرام این دوستان دارن تقدیم میکنن به شما و خانمواده محترمتون درود بر تیمسار زستتا و خانمواده بزرگ زستتا دخترهای گلشون همسر نازنین هنرمندشون و پسر بزرگوارشون که ما خشاییار عزیز دن درود بر تیمسار فرغانی نازنین همسر گرامشون از خداقن برای همسر نازنین جان فرغانی طلب سلامتی میکنیم بهزاد یاسینی زنگ زدن بهزاد جان رو نخصد ده من زنگ بزن بهزاد یاسینی زنگ زده من خواهش بکنم رو نخصد ده زنگ بزن حسن جان شماره منو به جناب یاسینی بده
00:28:26--->00:28:51
spkr_02: که این اتفاق براش خیلی یک سال و خوده پیش اتفاق افتاد و واقعا جگر ما ها همه درماند و واقعا این جوان از دست داد ببینید بگه این موهایی این جوان از اون برس فید شده نگاه بکنم کمر این بذر شکست که این دختر نازمیشو از دست داد و واقعا قم اون قمیست که هیچ فرخص دلش نمیده با تمام آزادگیه بسن
00:28:52--->00:28:57
spkr_05: روحشتر از هر بار شاید ممنونم علی جان ممنونم خیلی ممنونم
00:29:01--->00:29:24
spkr_07: دروت بر شما. من یه لحظه جناب یاسینی رو میخوام بیارم بالا ببخشید. بهزاد یاسینی میخواد با هاتون صحبت کنه. بهزاد تحت تحصیل مرا گرفته. بهزاد شده و دوست داره با شماها صحبت کنه. یه لحظه اگر بهزاد عزیزم بیاد بالا و ای جان چه تکردید.
00:29:28--->00:29:33
spkr_08: نهاند دقاءی
00:29:33--->00:29:49
spkr_07: خب به بفهمید تیم سار من یه لحظه تو بذار میاد شما نتونستیم بیارین حسن جان دوباره بیارین بفهمید خوبا یکی تون صحبت
00:29:51--->00:30:03
spkr_03: بچه های خلبان باید بیان همشون باید بیان مسئلهشون رو بگن باید صحبت کنن از خودشون بگن از گذشتهشون بگن چون بچه های خوبی که شما میتونی بریم باید صحبت کنن
00:30:04--->00:30:11
spkr_07: بهزا جان صداتون رو تیمسال سابونچی، تیمسال ایزه ستا، تیمسال فوقانی میشنوند بهزا جان بفهمه کنید
00:30:17--->00:30:44
spkr_08: خواستم خدمت این بزرگوالان و این پیش کسطن نیجا خود سلام هستنم و بگم اون ارزش این بزرگوالان بقیقت ناغذ همه که اینا تو جنگ کشیدن درستان برمیوت
00:30:47--->00:30:51
spkr_06: ایجا نام. په فهمید با جناب یاسینیت صحبت کنید. تیم ساش.
00:30:52--->00:31:16
spkr_05: من آخرین باری که علی رزا رو دیدم بعد از اون اجکتی بود کرده بودن که مثل که هفته هفته هفته هیشون رو زدن و اجکت کرد من مهمور بررسی شدم رفتم پایگای شارفی با ایشون ملاقات داشتم و آخرین باری که ایشون رو دیدم همون پایگای شارفی موقعی که فرمانده پایگای شارفی بودن بودشتی بعد دیگه متاسفانه بعدش ندیدم ایشون
00:31:18--->00:31:24
spkr_07: ایچانم. جامعی زستان تا بفرمایید. شما که پرواز با جامعی یاسمین زیاد داشتید.
00:31:25--->00:31:56
spkr_04: من از اوشون آموختم نه تنهاد فند پرواز رو بلکه اون جوانمردی و متانت رو بردباری شد فقط میتونم بگم که الان به اما یه لغت خیلی خوبی استفاده کرد بینظیر یعنی نظیرش رو من فکر نمیکنم که داشته باشی روحش شاد
00:31:59--->00:33:17
spkr_03: من برمبنی کارکتر آقا یاسینی که خیلی هم بهش نزدیک بودن خیلی خیلی بهش نزدیک بودن یه اسمی برایش انتخاب کردن و بهش میگفتن بهش میگفتن مرشد مرشد کسیست که واقعا تو ازش طبعیت میکنی کسیست که به تو درس میده کسیست که مولای توه و به تو راه نمود میکنی چون تمام زدگی و این بچه های خالبان هم میگونم چرا به این بیم مرشد میگونم دلیل خاصی دارم خودش میدونست به هر وقت بهش میگونم میخندید و میامد منحاق میکن خیلی بهش نزدیک بودم چون واقعا نیدم با چه کمال علاقه دلش میخواد که کمک کنه تو هر زمینهی که میگفتی اصلا ایشون بود یادش بخیر همشون بخیر مرشد چه خوال از این روزگار واقعا خیلی خیلی به دلم میشهست این حرکاتش رفتار خیلی مردانش و رفتار خیلی ملاوارانش که به تو به تو دلگرمی میداد وقتی آروم صحبت میکرد خیلی متین بود به هیچ انوان راش نبود تو کاراش منطقی بررسی میکرد مسائلو و منطقی جواب تو میداد خیلی آدم خوبی بود بسیار بسیار حالوانه بود
00:33:16--->00:33:21
spkr_04: بیشور بیشور بیشور بیشور
00:33:23--->00:33:44
spkr_08: من فقط سایه شما مستدام باشه مثلا شما که خارج از ایران هستین و بزارگواران و اسطورهایی که داخل ایران هستن آقای محردهی، آقای تمدی، آقای امادی، آقای اتیرچی، آقای خوشباق افاری خداوند سایه شما رو مستدام نگه داره برای من همین من ارز دیگه مهدی
00:33:45--->00:34:28
spkr_07: خدا پدرت رو رحمت کنه روح شاد باشه درود به شرفت مرسی بهزاد جان که هستی کنار این اقابان و راه پدر رو ادامه دادی و فرزند خلف پدر شدیم مثل تمام فرزندان این اقابان فرزندان جاویزست تا فرزندان جانب فرغانی فرزندان جناب سابونچی روح دختر جانب فرغانی نازنین شاد روح پسر تیمسان براکور عزیز شاد و خدا رحمت کنه روح عروس جناب ایزست تا عزیز شاد روح تمام رفتگان در این شب جمعه شاد روح پدر شما هم و تمام آقابان آسمانی شده و روح جناب جانبانی عزیزم شاد
00:34:29--->00:34:46
spkr_03: من درم میخواد از یه نفر بگم یاد کنم و اونم دختر منوچه بله بفهمید اونه که گفتم منوچه اید که به جای خودش ولی میخواستم از منوچه خلیلی زاده که دخترش رو ها دست داد و واقعا دل همه مهار سوزون یاد بکنم روح اونم شد
00:34:48--->00:34:52
spkr_02: با تمام وجود شهر
00:34:52--->00:35:50
spkr_03: خود این بچه توی ویب که بودی با من بود من بودم و منوچه بود آقای سپریو آقای خدمتو هم بیت کنی و خدمتو ازیم با هم خیلی نزدیک بودی منوچه بچه ایست که تو هر مجلسی باشه اون مجلس واقعا شاده این بچه اینقدر روی بالا داره و اینقدر عزیزه و اینقدر مسائل راحت بیان می کنه که تمام قرم قصه های تاره می بره ولی الان مدتیز قم دلشو گرفته واقعا رفتن دخترش دل ماها حور هم شکن و به خود خانم نازنینش ماهی جان عزیزم از این فاصله دو تصدیت میگم یه بار دیگه و برای شون آرامش میخوام از خودم خدا انشالله حفظش کنه برای همه ماها شاید یه روز انشالله بیاریش اونم خیلی خاطره داره که برای شما بگه و برای مردم ایران بگه چون سالهای سال قهرمان لیدر تیم آگروجت تایشتلای ایران بود از اون بچه هایی بسیار بسیار مقده بچه همهدان به قول من و از اون عزیزای من بود
00:35:53--->00:36:18
spkr_07: کاش که میتونست در یه همچین شبی جانب خلیدی عزیزم هم رو خط بیاد و واقعاً صحبت کنه از برحال بزرگ تیمش بزرگ تیم آر پروژیت جانب جانبانی عزیزم. ولی خب متاسفانه احتمالاً درگیری ها هست و شما شرایستشون نداشته باشه ولی بفرماید از جانب خلیدی بفرماید جانب 23 تا جانب فرقایین.
00:36:18--->00:38:03
spkr_05: منو چهر میدونیم؟ همطور که علی جان گفتن به قول معروف سنساف هیومن فوقلادهی داره یعنی در هر مجلسی باشه اون مجلس از خنده رود بور میشن و حاضر جوابیش بی نظیره قبلانا فکر کنم گفته باشم یه خاطره ای ازش که با هم من از پایگاهی کبیشونم از پایگاه شارخی اومدودم به عنوان افسر نمونه سال رفتیم با تیم سار خاتم نهار بخوریم منو چهر میدونیم خیلی شبیه فریدون فرخزاده تیافهش بعد تیم سار خاتم که اومدن یکی یکی با ما دست بدن به خلیلی که رسید یه نگاه بهش که گفت تیافه شما خیلی آشنا به نظر میاد شما رو کجا دیدم؟ بعد یه خورده فکر که آه شما شبیه فرخزاد هستیم منو چهر بگر گرم از کمر به بالا فقط یه خاطره دیگه هم که دارم ازش دوره سیفتی با هم بودیم تو لوس انجلس دانشگاه یو اسزی با هم بودیم و یه مهمونی داده بودن از طرف دانشگاه همه بودیم خانمشون ماهی صدا میکردیم خانمشون بعد یه همکلاسی افغانی هم داشتیم تو مهمونی اومد من و محوچه رو خانمش داشتیم به هم صحبت میکردیم همکلاسی افغانی اون اومد از محوچه رو پرسیدش که محوچه رو خانمشون ماهی خانم خفه نشدن ما با تحجه بفتیم این چه حرفیه میزنیم این رو گفت نه در افغانی ما هومسیک شدن و میگیم خفه شدن بعد از اون من هر وقت محوچه رو میزنم گفتم محوچه رو میگفتم محوچه رو خانم خفه نشدن الفاصلالد نشد escapesه Mate ceuxستم از این است Growthstem بگم و NZ � شنید بیم بیش هم بیش هم
00:38:06--->00:40:50
spkr_04: در مورد من میاد مختبی رو دوستان اینجا ازاخه بکنم اولا سالها تو تیم آکلوجت پرواز میکرم در تیم آکلوجت منوچه آس بود به این معنی که در هر پوزیشنی پرواز کردن شماره دو میذاشتن شماره سه میذاشتن شماره چهار میذاشتن و بالاخره آخر سالها که لیدر بود اینو بهش میگن دایموند یه دایموندی بود توی تیم آکلوجت که خیلی کمتر کسایی داشتیم مشابههشون که بتونه در تمام موقعیت ها پرواز مکنه تو تیم که ما بودیم در زمان مرحوم جهانبانی ایمانیان بود محمود ایمانیان که خوب شد که صحبت پیش اومد یا یاری هم از ایشون کرده باشیم محمود ایمانیان هم تو تیم ما هست بود یعنی هر جایی هر کسی هر روزی مریض بود یا نبود یا به هر دلیلی جا eve jamee شد محمود ایمانیا بجاش پرواز میکرد شماره دو میپرید شماره سه میپرید شماره چهار میپرید ولی ما همه فقط یه جا فلس بودیم من خودم هم میگن mhp موقعیت هم شماره سه بود همون شما رسه هم پرباب میکرد ولی کسایی مثل منو چهر خلیمی و محمود ایمانیان اینها واقعا میشه گفت که بریلیان به سریل لغتی که من میتونم براش پیدا کنم شاید و کابولری لغت من زیاد کامل نباشه ولی واقعا بریلیان بود دایمون یعنی اصلا بی نظیر بودن هر دوشون محمود ایمانیان محمود ایمانیان هم لیدر هم پرواز کرد زمینی که در یک کریادی از زمان تو تیم آرک رجب لیدر هم پرواز کرد همه جمع پرواز میکرد من میشه هر خیلی هم همی حالت داشت حالا اون حالت خوب به اسطلا متکلمه وحده بودنش که تو هر مجلسی بود دیگه اون مجلس کسی دیگه چه میگن مجال صحبت کردن نداشت به همین دلیل که ازن صحبتی دیگه نمش بکنه در موقع که منوچه اونجا بود و حال درود به استقامتش و این زایهی که براش اتفاق افتاد اینشالله که من همیشه آرزو میکنم برای هیچ پدر مادری اتفاق نیفته آدم های استثنائی مثل بهمن فرغانی و منوچه خلیلی هستن که میتونن اینها طاقت بیارن این اصلا من تصورشو نمیتونم بکنم ایشالله خدا من این استقامتی که دارن چند برابر بخونم
00:40:53--->00:42:51
spkr_07: دروت به شرفتون من خیلی خوشحالم یعنی از اون شباییه که من خدا با وجود این که اینجا تو شما امکاناتمونم خیلی زیاد نیست ولی این لایف امشب یکی از فوقالاده ترین لایف هایی بود که تا حالا برگذار شده بود با حضور اولین بار جناب سابونچی نازنین که اینقدر زیبا راجع به هم رزماشون صحبت کردن و فوقالاده بود امشب خدا رو شاهد میگیرم که من مو بتنم ایستاد خدا میدونه اونم میگم به برکت روح بزرگ این مرد استورهی جناب شهبر شاه هوا جناب جهانبانی عزیزم هست دیناب ایزست های نازنین که خودشون دیگه میدونن من چقدر ارادت دارم خدمتشون و یک اصورهی نظیر تکرار نشدنی در آسمان ایران و در حتی الان که ایشون واقعا با رهنموداشون همیشه همیشه ما مردم ایران جوونا همه استفاده میکنن درود بر محشید توانگریان عزیز که درود فرستادن به شما چهار تا اصوره جناب من مخلص شما هستم جان فرغانی نازنین که میگم اگر حضور پر برکت جان فرغانی نبود هرگز ما نمیتونستیم با شما مزرگان تماس بگیریم و اینقدر مرد خاکی والا مقام هست و خدا میدونه که یعنی واقعا من برده و بنده ایشون هستم و یعنی میگن این رعیت ایشون هستم خدا میدونه که خیلی ارادت دارم دوارم خود نکنیم بیگه بس هم بگه رعیت توانگریان بگه ببینید چقدر من بنده را
00:42:56--->00:43:11
spkr_05: شما خودتون با حمت عالی به بالاترین جایی که خلبا میتونه برسه رسیدین دیگه واقعا بالاتر از اون جایی نیست که به ارشه احلا رسیدین دیگه
00:43:11--->00:44:38
spkr_07: من خاک کف پای شما هستم من خودمو خلبان نمیدونم در مقابل شما ها استاد من جام به هیز از ستا جام به سابونچی عزیز و شما جام سابونچی چقدر قشنگ راجع به جنگال صحبت کردن و الیکترونی وارف وارهد من خیلی خیلی خوشحارم از این بابد که روبروی جنگالی دارم درست پس میرم سفاسگزارم جوز بنیانگزاران جنگال جنگ های الیکترونیک در ایران و وقتی گفتن اون پاد 109 در واقعی که اولین پاد مال F4 هست که بعد 119 اومد دیگه برای پیشتر تلاشو اینا که واقعا پاد F4 یه پاد بی نزید خیلی از پاد LQ100 ما F14 یا خیلی بهتره چون پاد F14 واقعا در مقابل پاد F4 یه منداری چیزتره زیفتره ولی فوقالاده صحبت کردم خیلی ممنونم خیلی شب خوبی بود کلام آخر رو بفرمایید اول از جناب ایزسته تا بعد جناب فرقانی بعد جناب سابونچی که دیگه لایف رو من با زندگی نامی جناب جهانبانی به پایان برسنم که اگر میخواییم بمونیدم رو خط من زندگی نامرم بعدا در حضور شما بخونم بفهمه موسیقی
00:44:38--->00:47:58
spkr_04: من فقط کلام آخر را بخواهم در مورد علی جان عزیزم صحبون چی صحبت بکنم و اون اینه که در مورد پایگاه ثبام شکاری من فهم کنم فرصت بیشتری باید به ایشون داده بشه که راجب فوتوحات خودش صحبت بکنه علی تو پایگاه ثبام شکاری اون زمانی که ما با هم بودیم ایشون خودش بریلیان پایگاه بود یعنی آس بود تو هر جایی شما هر کاری بود تو پایگاه پایگاه ثبام شکاری اوور بیس هزار نفر جمعیت داشت در اون موقع یعنی خودش یه شهر بود که ما و بعدم با اون جب انقلابی و مهموریت هایی که در همون زمان به ما محابر می شد ایشون هر جایی که می خواست علاوه برخواهم تو مسئله عملیات که خودش هم خالبان ابتوداییت بود و با بچه ها پرواز می کرد کارهای دیگه یه هر جایی دیگه یه هم کاری چیزی بود ایشون همیشه بود اونجایی یعنی خودش همون صحبت طوری که صحبتی که من الان در مورد ایمانیان کردم در مورد خلیلی کردم کسایی که استثنائی عمل کردن یکی هم خود ایشون بود همونطور که من در مورد جناب سرنگ دوست عزیزم محمد عزیزم تابشفر زمانی که در زمان جنگ پایگاه چارم شکاری رو اداره می کرد با جناب فرغانی که الان امروز اینجا در جنب ما هست که اینشالله خدا من طول اون به هر دوشون بده اینها واقعا تو پایگاه یه کارهای اضافهی هم بود که اون پرواز بعضی موقعها تحت شهایش قرار می گرفت اون پایگاه پایگاه چهارم شکاری زمانی که فرغانی و تابش اونجا بودن یکی از مسائلی که باید در هین جنگ انجام می دادن تشریفات بود اینه که من بیشتر می خواستم این روی موضوع تکیه بکنم که یک آسهایی تو نیره هوایی بودن وقتی که راجب جهانبانی صحبت می کنیم خود سابونچی هم زمان بیشتری اینه حالا توی یک فرصتی داده بشه که بیا راجب اصلا پایگاه ثبام شد یک موقع صحبت بکنه من عرضی ندارم یعنی واقعا همینطور که می دونید یک خود فرغانی و صحبتی یک دایره رو تو ما آره من همیشه گفتم یک نفر تو نیره هوایی شرد حالا شاید نمی دانم بودن کسای دیگهی که من هم نشناس همشونی ولی عدقل من یادم نمی آن کسی بیشتر از ایشون در امنیت پرواز نیروی هوایی خدمت کرده باشه حالا من یادم نمی دونم آقای صحبتی هم اون زمان می شون جانشین پایگاه هون خب خلیم پایگاه های دیگه هم جانشین داشتیم در زمان قبل از انقلاب و قبل از جنگ که اصلا not even close فهمانده یه پایگاه جانشین یه پایگاه من انشاءالله که طول اون داشته باشه همه تون جانب سرک سابونشی و خانموالی گرامی
00:48:06--->00:51:15
spkr_03: تو این یه رو چیزهایی دو این کامانت هایی که این پایین میومد دردم یک کامانتی نویشتی که راجعه به مسئله سانایی خودت بگو من این اطباقاً یادم یادم یاد که تو شیراز که بودیم میخواستم بگم اما تحصیبانه اونجا اون سرسله ها باعث شد خط کنیم بیاییم اینجا نصف کارمون یه رو صبحی بود که ما پرواز دو نفره داشتیم خالوان کابین جلو من آقای درویش بودم و عنوان معلم با اش پرواز میکردم از زمین که بلند شدیم ویدین سکن تاییره رفت دنبال آتیستوزی و انفجار باکی شماره هفته هفت منوی افور باکی بزین شماره هفته افور روی دوم عمودیش رسمت عمودیش به علت که ما افتر مینور استفاده میکنید مقدار پومپای هادرولیگی سعی میکنند که این مقدار بنزین رو از اقعب تاییره بریدتونم به مطور انقدر با قدرت کار میکنه که این باکی چماره هفت در اون لحظه کلاپس کرده بود چون یه لفعه تخلیهش رو بود کلاپس کردن اون باعث میشد که باک پاره بشه باک وارشور بنزین رو اضافی توی باک برکتیم در اون مطور و مطور دوماره آتیش گرفته بود بررسیه که بعدن گفتن دلالش رو فهمیدیم ما از زمین بلند شدیم و من سعی کردم هواپهما سنگینی که باک های بنزین اضافی هم داشت و سعی کردم اجه کنم که ایچه کردم از کامین اقل ها پیمهاره برگرده ایم برای که دوباره بشینیم توی همین گردشی که داشته میامدیم خدا رحمت کنه تیمسار سهید جوادی رو که همیشه به گوش بود روی بلند شدن و نشستن ها و گفتش که تیره بیریم برای نشستن و من هم داشتم تیره میابردم و خدمت رو از کنم متاسفان کابین جلوه من که خدا رحمتش کنه بسیار بسیار جمعان نازمینی بود خلابان خوبی بود آقای درویش فامیلم بود و آقای سهید جوادی و اینشون که متاسفانه رفت دو یه حالت بحرانی که استیک رو لاک چرد دو دستش یعنی با تمام خدرت من سعی میکردم استیک از این بگیرم لاک شده بود و هرچی هم که بهش میگودم که استیک رو بلکن نمیدونست یعنی مغزش نمیتونست فرمان بده به دستش که این استیک رو بلکنه شون انقدر دود و هر رو ند اومده تو اینجا که این تقریب نمیشه و جی سیت من شروع کرده سختم توی 45 دلیقه بنگ داریم میریم به طرف بان اتفا مسلاح هم فکر 150 تا 200 سویت من دیدم دیگه نمیشه و متاسفانه من ایجک کردم و ایشون نتونست بپره بیرون و خورد زمین حفظه هم هایی که من پریدم بیرون چطر من و چطر من همچین باز شد که منو خوردم زمین و بعد منو برد به طرف آتیش ها که یه مقدار دهاتی های اون مرا دویدم و منو کشیدم هلیکوبتر منو گرفت و برد خدمت تا از پایگاه بلافظه رفتم بیمارستان شیراز و چون گفتم یه مقدار خیلی زیادی مهمان خارجی شیراز داشت دانشگاه پهلوی شیراز و اینا همه پزشگاهی بودن از امریکا بودن و شهر حوزه قبل منو دیده بودن تیمسال سهی چباتی خودش فوراً بسم بیمارستان و دو تا از این دکترها اونجا بودن و این دکترها واقعا با معجزه کارهایی که کردن زرف یه هفته این نوخواه من که یه مقدار زرده خورده بود مرمت شد کار شد و روبراد شد و خوشبختانه کار به خیلی گذاشت یعنی اینم خاطره بود که از یه جهی کسیم بهتون بگم و گفتم بچه ها که بگو
00:51:15--->00:51:23
spkr_07: ایجا ندارم، ایجا ندارم، چه زیبا من واقعا مجزه بوده این واقعا
00:51:23--->00:53:30
spkr_03: بله، البته بعدها که من اومدم در دو مورد با شرکت سازنبی هفته اومد تماس گرفتم که این اوماده اشکاله فنیه تیاره بود که سوالها رو اینه داشتم و مبارم نمیگفتن یکیش همین مسئله با کهف بود که ترتو تیارهای بعدی اینو ترمیمش کردن نمشته هایی که برای میامد به صورت سابلمنتری های مینطنس اینو نشون داد یه دون دیگه هم مال حرکت دایهدرال، مال هواپیما بود سیزوکان استبرازر تیاره بود که اینم باعث میشد که هواپیما وقتی این اومد نزلی زمین انگلووتکی هواپیما از یه مقالی میرفت سینگریتش یه رفع خیلی زیاد میشد و این باعث شده بود که یه دون یه دوتا تیاره ما اینجوری از بین بره یه دون اونوش خوشبختان کسی بود که خلوان کامیلی جلو ایجک کامیلان عقب آقای جدی بود که تیاره آورد نشست خودش و این خدا بیامه با تیاره اینکه خودشی هسته توی با امانه قهرمان شد و خوشبختانه این مسئله ما فالا هاب کردیم از کارخانه سنده دوتا تست بارلوت فرسته دن تست بارلوت ها اممادن با سه چهار نفر تو ایران پرواز کردن یکی از اونان من بودن اشکاره اینکه نوشته بودن به پایی ها به نیروه هوای بزارش کردن ایشون دید و به لخله بردیم و نشونش دادیم خوشبختانه روی هم ترمین به عمل اومد یعنی میخوام دیگرم خلبانه ما جایی بودن که کارخانه سازنده ی تیاره ایراد میدیده و میگت و تیاره و خلبان میفرسن و مجبور میشد که کارخانه سنده تصیح کنه و بعد دوتا تیاره که در اصلا این مسئله ما باین برده بودیم یکی روی اوهای مدعی شد که این تیاره به الله تا اشکالش بابده دوتا تیاره بابدیم دوتا افور ازشون گرفتیم به جان خود افوریم یعنی یکی از اون تیاره که میگم افت کمیر داشت هم یکی تیاره بود که ما گرفته بودیم یعنی میخوام بگم که بچه ها از نظر دانش عمومی از نظر کاره تجربی از نظر این که بتونن ایده های خودشون رو بگن و نروی هوایی اونا رو ساپورت میکرد و پالگاری میکرد و دنبال میکرد استثنائی بودن خوشواختان فهمدهی نروی هوایی و تمام کسا یعنی دیده مقامات بالاتر هم بودن
00:53:12--->00:53:19
spkr_00: چیها از نظر دانش عمومی، از نظر کار تجربی، از نظر این که بتونن ایده های خود
00:53:30--->00:53:51
spkr_03: می اومدن می دیدن گوش می کردن و فالاپ می کردن این نبود که حالا یکی ما یکی چیز رو می ده بگه و بره فالاپش می کرد و مسئله نتیجه می داد خوشبختان هم دوی که فریدو می روان گفت اینشالا اگه فرصت هایی بشه می آمید در بارده کارهایی پایگای شروخی می گیم که خود ایشون رئیس کل بوده و حالا همه رو داره به من حواله می کنه فرمانده ایشون رو گربان
00:53:52--->00:54:38
spkr_07: خیلی جالبه یک تیکهی رو بخونم بعد جام فراغانی شروع کنم یک دوستی میگه بادرود به همه شما در قطار بودن در مادرید به طرف خانه، حتی همین الان میگن داشتم حرکت میکنم، هماستم به برنامه شما بود یک ایسکا بالتر رفتم و برگشتم منزل هستم جام سابوچی یاد کافه اسفانی شیراز به خیل و سرمان سنیاد رضایی هوا برد از شیراز یادم میاد ایشون هم جناب غلام حسینی بله از اسفانی ها هستن جام غلام حسینی دانشپور غلام حسینی دانشپور ببخشید
00:54:40--->00:54:51
spkr_03: حددگرز این مسائل هست دیگه انشانله که حالا بشه فرصتی و این فریدو جان عزیزم بیا اینجا به قول خود بز بسم الله رو بگه و ما رو هم شاگردشیم دومال مسئل رو بگیریم
00:54:53--->00:55:26
spkr_07: شما دواره بیاین جام ایزدسته تا هم که گفتن حتماً بیایند راجب اون پایگاه شهاروخی و نجه خاطرات اونجا هم صحبت کنید و از یکیمون تا بشفرم دوت کنیم اشان هم تشریف بیاره جامعه عنوشیروان جامبانی را درخواست کردن جامعه ایزدسته تا جام فرغانی نگه اگر میشه یه لایزن بایشون بذارید بفهمی جام فرغانی
00:55:26--->00:57:04
spkr_05: من ارزی ندارم فقط میخواهم همونجور که علی جان گفتن یادی هم از یکی دیگه از استروهای نیروایی منصور ناصری بکنیم که اماد اماد ایشون هم میتونه واقعا یه جوری جهانبانی باشه اگر بهش فرصت داده میشود این اوائل انقلاب جوزای کسانی بود که بازخرید شد و افلی وقتی جنگ شروع شد خودش دافتالبانه اومد و در جنگ شرکت کرد و با رفور میپرید و مهموریت های بسیار خوبی انجام داد و یه بارم که من دسفول بودم اوافیماش زده بودن مجبور شد که در پایگاه ما دسفول بشینه پایگاه چهاران بشینه و خب ما با هم از بعدین خیلی دوست نزدیک بودیم و میخواست بمونه پیش من گفتم نه برو من بید میکنم برو نمونی اینجا برای که هر شب با گله توب میزنم تو از مهموریت سالم برگشتی و از فیروز خانومتو نمیتونم بدم بعد مجبورش کردم سواره سی سادشی بشه بره و هوافماش تحمیر شد و بعد برگشت هوافمار برس واقعا یک از کسای که در هر زمینه ای تاپ در هوانه بردی چه در گانری که که قابگان شد و چه در آرفور در گردن آموزشی فر سال ها محلم بود و از جز بهتری محلم ها بود متسانه حالا بیماری داره که نمیتونه شرکت کنه من به آش صحبت کردم ولی حویدوارم که یه روز از ایشون هم در این برنامه بازیری داشته باشیم باشیم
00:57:05--->00:59:26
spkr_07: انشالله انشالله من فقط میخوام دقیقا دو دقیقه هست بیوگرافی جناب جهانبانی رو در حضور شما بخونم اگر اشکالی نداره بعد دیگه حدافزی کنید نادر جهانبانی در 27 فروردین ماه 1307 در تهران چشم به جهان گوشد پدرش سفه بود امانالله جهانبانی از فرماندهان ارتش شاهنشاهی و مادرش از مهاجران روس بود در 18 سالگی وارد دانشگاه خلبانی نیروی هوایی روسیه شد پس از اتمام تحصیلات وارد نیروی هوایی ارتش ایران شد پس از آن نادر جهانبانی برای آموزش دوره خلبانی هواهی مای جت راهی آلمان شد وی در آلمان با لیدر تیم اکروجت امریکا آشنا می شد و از طریق او فنون اکروباسی هوایی با هواپیمای جت راه فرا می گیرد نادر جهانبانی پس از بازگشت به ایران نخستین تیم اکروجت ایران را در سال 1958 تشکیل می دهد جهانبانی که در میان آموزش مردم ایران به جنرال چشم آبی مروف بود شهرتی فراتر از جایگاه تاریخی خود در ارتش شهانشاهی ایران به دست سابر و کم نیستن کسانی که او را نماد نیروهای نظامی در ایران می دانند تحسیص این تیم به عنوان مهمترین اقدامات جهانبانی در نیروی هوایی ایران نام می برند این تیم اکروجت تاج تلایی تشکیل شده بود از محمد خاتمی نادر جهانبانی امیر حسین رویی، عبدالحسین مینوسفه و سیامک جهانبینی نهبه و حالا ایشون در تاریخ 22 دوامه 12 هزار و سی سد و پنج و نو و حال آسمانی شد و روحش شاد باشه انشاءالله از جناب مینوسفه صحبت شد اگر یادی هم از این بزرگ مرد و پدر دیروی هوایی در حال حاضر بکنید مرموم می شم چون می دونم که می بینن بعدم
00:59:29--->01:01:46
spkr_04: میشه گفت که از بنیانگزاران اولیه نیروی هوایی بودن یعنی الان در آمریکا هستن متاسفانه به گرفتانی دارن که نتونستن و انتا حالا بیان خیلی هم دلشون میخواهد که بیان اینجا و با بچهها در تماس باشن بیشون بزرگ همهی ما هستن همونطور گفتم از بنیانگزاران خیلی قدیمی نیروی هوایی هستن چه تو تیم آکروژه با درجات خیلی پایین مقامات خیلی خیلی بالا رو نشتن و آخر خدمتشون از بنیانگزار پایگاه هشتم شکاری در اسفحان هستن که هواکنهای F-14 پرواز میکردن بهترین معلم F-14 بودن و در مورد هواکنهای F-14 حرف آخر و خلاصه ایشون میدنه نه تنها در نیروی هوایی در همه جای دنیا هر کشوری که F-14 پرواز میکنه ایشون یه چاکیگر F-14 هستن و خوشبختانه هنوز هم هستن و هنوز هم بسیار فعال هستن با دانش، با بینش خوب، با دانش خوب، با سیاست بسیار عالی و انشاءالله که خداون طول اون بهشون بده ما هنوز هم در خیلی از موارد، از نسایه و راهنماییهای ایشون برکردار هستیم خوشبختانه و اینو شما مطمئن بدونید که اگر شراعتی داشتم که میتونستم بیانیده با شما سبب بکنن به عنوان واقعا میشه گفت که تنها بازمانده هوایی F-14 و خلوانهایی هستن که حرف آخر رو همونطور گفتم ایشون میذانه چه در مورد پراجکتش، چه در مورد همپروازش، چه در مورد استبلیشمنت پایگاهش، هشتم شکاری، در هر موردی، در مورد هر سؤالی در مورد F-14 در ایران داشتیم ایشون خوشبختانه هستن در میان ما و علاقه من در هستن که بیان با شما سبب ب임 س Sachen وای ما وρόط<|de|>
01:01:48--->01:03:10
spkr_07: تیم سار در خدمت جناب ایزستا جناب سابونچی و جناب پروغانی هستیم توی لایف میشه یه چند لحظهی صحبت کنید ما چون یک بزرگ داشتی به نام جناب جهانبانی گذاشتیم میتونید صحبت کنید سر؟ من همزهی هستم آها باشه باشه من نه اگر یه جمعه هم فقط به فهمید چفایت میکنه اگر امکانش هست نه فقط تلفونی ها فقط صحبت تلفونی تیم سار خب یه سلامی به دوستان بکنید و خدافزی کنید ما ازشون جامیز از ستا جناب فرغانی و جناب سابونچی آها باید گور برونتون برم تیم سار آمادگی نداشتن جامی نوستشتر خیلی دوست داشتم یک صحبتی بکنن توی مطب دفشتر بودن ببخشید دیگه مزقایی میکنم گفتن باید انشاءالا با آمادگی باشه بله بفهمید
01:03:10--->01:03:27
spkr_04: از دن دارم فقط خوشبختانه از که ارم خوشبختانه ایشون هستن سالم هستن و بسیارم فعال فقط به ارحال گرفتاری هست که انشاءالله توی فرصتی بتونن بیان خیلی هم علاقه دارن که این کار رو انجام بدون
01:03:29--->01:03:34
spkr_07: بله خیلی ممنونم جام سابون چی شما فهمش داریم رجابی جام مینو سفر
01:03:34--->01:05:19
spkr_03: بله ایشون بیشون فرمداری نازلین ما بودن تو شیراز مابنه شیراز بودن پایگوی شکاری اولین گروه شکاری که ما رفته منجا بیشون بودن به من خیلی نزدیک بودن چون اکثرت میومد عملیات نمون تو اتاق خودش اونجا تیم ساست های جوادی و یک گروه دیگه بودن ایشون بلا همیشون میومد پیش ما میومد پیش ریاهی و ریاهی چون اکثرتن نبودیم ور ور بود میومد تو اتاق من پیش من و خدمت تو هست که ماقای فکوری میشه اقریه برش میرختی اصلا شخصیت و منشش استثنائی بود این مرد بزرگواری بود که واقعا آدم دلش میخواست حد بشنه نگاش کنه انقدر با تو معنینه گفتار میگفت مسئله میخواست انوان کنه خیلی راحت مسئله یه دفعه نمیگفت خیلی راحت جوانه میشه و میگفت که تو آماده باشی بعد که آمادگی تو رو بیدید بعد مسئله رو انوان میکرد در وارد پروازه ها در وارد مسئله دیگه مخصونا به من راه نمایی میکرد میگفتش تو این جالشتیه یه نفر آمادگی نداره و میاد از موقعیتش استفاده میگنه میخواه بره با هلیکوپتر پرواز کنه به عنوان که برم رنج تو مسئولی ها میدونستم منظورش کیه برهی خب روم که نمیشد ضرورم که نمیشد به سهی جوادی بگم این کار رو نکن شما باید چک بشید تست بکنید فران بکنید ولی خبیشون راحتمن راه نمایی میکرد چه کار بکن چه کار نکن به کی بگو به کی نگو برچهتر واقعا مثل برادر بزرگتر خیلی خیلی منش استثنائی داشتیشون نه خوشحالم که واقعا یه همچه فرماده هایی داشتیم که مثلا کرکترشون کلاس فرس کلاس بود فرس کلاس یعنی تو واقعا وقتی نگاهشون میکردی that's it یعنی بهترازی نمیتونستی یه واژهی پیدا کنی که این آقا رو تو تعریف بکنی و اگه بنابود بگیم گفتی فرس کلاس جراب مینصفه فرس کلاس
01:05:24--->01:06:28
spkr_05: من همونطور که علی جان گفتند، تیمسار می نو سپر ایک از آدم های استثنائی نیرو هوایی بود، ایک از داسوادترین عمره های نیرو هوایی بود، چه از نظر تخصیص پرواز که خوبصال ها در آت روجت پرواز میکرد، محارت پروازیش واقعا مثال زدنی بود، مدیریتش مثال زدنی بود، شما مجسم کنید وقتی که ایران افر خرید، بین همه خلبان ها و عمره های ارتش، ایشون مسئول پروژه فانتوم شد، که هشت نفری بود که رفتن دوره دیدن، سرفرست این کیم بود، برگشت و افر رو در ایران راه انداخت، بعد که اف چار دخلیدیم، باز بین همه عمره ها ایشون انتخاف شد که اف چار در سرفرستی پروژه ف چار در یعنی کسی بود که از صف شروع میکرد و به پایان میرسوند، یه پروژه رو، به بهترین وجه، در مورد این آدم چی میشه گفت؟ او جز اینکه یک مدیر بی نظیر، یک خلبان بی نظیر، یک انسان بی نظیر هستن هیچ حرکت نمیشه در اینکه پرست کلاس بیش م tweeél، چی خط irmد گفت کلاس
01:06:30--->01:07:40
spkr_07: خب خیلی شب خوبی بود خیلی ممنونم دوستان عزیز هرچی رنگ عشقه و رنگ دم دستتونه تقدیم این عزیزان توی لایب و تیمسار ناظرین تیمسار جهانبانی عزیز بکنید لطفا این صرفه بگرنگی بشه از دیدار این عزیزان دلم و جناب جهانبانی که امشب یک ویژه برنامه ناب ناب شد برای ایشون و فوقلاده شد با این که همه چیز سرپرایز بود جناب فرغانی نمی دونستی شما قرار بیان بالا الان هم تو ماشینی کنار های ویف فکر کنم بود جناب ایزرستان اصلا قرار نبود اینجوری بیان و گفتن یک چند لحظه می خواهم بعدا بیان جناب سابویچی عزیزم هم که خیلی فرصت زیادی در خدمتش بودیم دو ساعت و چل و پنج دقیقه در خدمت شما عزیزان هستیم به احترام جناب جهانبانی ما با دست چپ احترام می زنیم که دست راست ببینن دوستان عزیزمون با دست چپ احترام می زنیم که دوستان با دست راست ببینن آره الان شما دست چپیم
01:07:39--->01:07:44
spkr_04: اینجا مهانده شبید اینجا مهانده شبید اینجا مهانده شبید
01:07:41--->01:08:04
spkr_07: هم شب شده ما به احترام جناب جامبانی این اسکرینشات زیبا رو دوستان میگیرن بعدن من حسوری میکنم به احترام این مرد بزرگ واقعا ما دیگه از سرابای وجودمون احترامه خیلی مچکرم از اتون سپاسگزنم از این شب خوبی که برای مردم ایران ساخت
01:08:08--->01:08:33
spkr_03: که داری یه به قول خودمون هارمونی به وجود میاری بین جماعتی که همیشه تو خاطره ها بود و حالا تو داری به صورت لایو ما رو نشون میدی که اونا ما رو احساس کنن لمس کنن ببینن ما کی بودیم چی بودیم از کجا اومدیم زمینم میخوام خواهش کنم از فرجی که یه زنگ به من بزنه قربان توی شب
01:08:34--->01:08:42
spkr_07: کنم براپور من اگر اجازه بدید یه لحظه الان من فرناز رو بگیرم
01:08:41--->01:08:46
spkr_03: دلنمه از خنگ شده بی این نهایت دلنمه از خنگ شده
01:08:46--->01:09:06
spkr_07: برید به سلامت تیمسار. من اصفایی میکنم. خیلی دوستشونم. براد جان قوله را نیزم. فرداتون بشم. تیمسار خواهانی عزیزم. من یه لحظه اگر خواب نباشند جان برادکورو الان میارم رو خط که با شما صحبت کنند. این مسلس اش سه کامل بشه.
01:09:08--->01:09:32
spkr_03: زمنا یاد آقای خاتون آبادی نازمین آقای ایسا حسیمی خلبانون دوم تانکر که بچه های بسیار بسیار عزیزی هستن هر دوتا شون به خیلی مخصوصا جلال که همدوریه من بوده مخصوصا ایسا حسیمی که من معلمش بودم شاگرد من بوده وقتی شکاری میپرید و بسیار آدم های استثنائی بودن هر دوتا شون دروی باشه
01:09:32--->01:09:53
spkr_07: خیلی ممنونم درود بر شما من جان برای تو فکر کنم خوابه اگر فرناز عزیز هستش تو لائف یه تماس بگیره من با جان برای توان صحبت کنیم اگر نه که اینشالله یک شدی دیگه اینشالله یک فرصت دیگه من خیلی شد من نگیم
01:09:48--->01:10:00
spkr_03: دیگه این شهر اگه اجازه مورد خاصیی مروماتو میبوستن به خدا میسفرم فریشم به خدا میسفرم طبوتورم درود بسید طبوتورم درود بسید برسید روماتو
01:09:55--->01:10:07
spkr_07: خدا حافظ شما و خدا نگهده خیلی زحمت کشید سلام برسید به خان آمده مفترانی
نظرات
ارسال یک نظر