تیمسار خلبان لوتر یادگاری


00:00:00--->00:00:39
spkr_01: سلام عزیزم من آشقتم من الان فهمیدم که این رنگ سرمهی فقط در شما خلاصه اونها دیند لایکی با حدیم به به به به به درود در خانم یادگاری این دوربینه رو بیارین اغبتر دوربینه کم بیارین سلام سلام شما یه تار دوربین رو بگیرین اغبتر دوربین رو دوربین رو بگیرین اغبتر ایلی ای جانم ای جانم ای جانم شی ساولا امیز قتی کردیگه امیز قتی کردیگه

00:00:35--->00:00:40
spkr_00: ایمیز قتی کار کاریم ایمیز قتی کاریم با ایمیز رنگی بنامش

00:00:41--->00:01:45
spkr_01: آلی بناف شو با خیلی خوب بود خب شما زوج دوست داشتنی که من اینقدر کامنت گرفتم از شما دو نفر که صداقت زلال شفاف اینقدر که اینقدر که انسانهای خوبی هستید همه این عزیزان همه فهمیدن و با عشق برای من پیام دادن که این دو نفر چقدر زلال بودن چقدر شفاف بودن چقدر پاک بودن خدا انشالله به سلامتی بده به جناب یادگاری و به جناب سرکار خانم یادگاری مرسی عزیزم لطف دارین من میخوام جفتتون رو تو تصفیر داشته باشم یک کچولو اگه بدید عقب ترم ممنونم بازم بیا آها آلی خب شما ها خیلی خوش آمدید سرکار خانم یادگاری منبر کردید اینجا رو

00:01:46--->00:01:49
spkr_00: ممنون متشکر خدا شما را اینشان حفظ کنه برا ما

00:01:50--->00:02:16
spkr_01: با رو نتون دارم. من اول در... چون میگن خانمان مقدمتر هستم، میخوام از شما خواهش کنم توی چند تا جمله. راجب جناب یادگاری بگید. راجب این مرد بزرگ، این قهرمان جنگ، این مرد خستگی نپذیر. یک برحال پاراگراف راجب ایشون بگید. چار پنج دقیق راجبشون حرف دزنید.

00:02:18--->00:03:18
spkr_00: و همونطور که خودتون دیگه شناختین یه آدم صاف و صادق، دوستان خانواده، آشغ زندگیش و بچه هاشون اونش بوده، عشق شغلش بوده، شغلش همشه عجیب داشته به ماها و من افتخار میکنم که مردی بوده که ترونستمش تکیه بکنم و مرد بوده که آشغ کارش بوده ورزش خایل بودم برای این کارش، برای خواستش، برای ورزشش، برای ساعتهایی که دوست داشته، برای مطالعهش، برای هر چیزش میدیدم که آشغانه داره این کار رو میکنه، واقعا لذب میبردم، به همین دلیلم این احترام واقعا خایلم برای این کارش و دیگه خصویات دیگرم که خودتون شماست، صحبت کردم آشم مشخصه، آدم اینوست که یه چیز رو پینهان بکنه، زایر باطنش یکیه، خیلی احل دوست و رفیقه، دیگه چی بگم دیگه همه این چیزای خودتاره دیگه

00:03:17--->00:03:35
spkr_01: عروستون اگر اشتباه نکنم یا عروستون یا عروستون دارن لایب رو میبینن نواهاتون دارن میبینن لورنس عزیز الان داره میبینه و بقیه بشه ها پیغامی دارید برای این عزیزای دلم این خانواده بزرگ یادگاری

00:03:37--->00:04:13
spkr_00: خدا را شکرم به خاطر بچه هایی هم که به من دادن یا به من و لوتر دادن واقعا هدایی خدا بودن اینا بچه های خیلی خوب بچه هایی که با رضای دلمون بزرگ شدن نه اینکه برای خودشون راه خودشون اینه که عروس من از پسر من بهتر داماد من از دختر من بهتر خدا را شکر برای همشون شکر این خدا را شکرم و برای شون عرضای سلامتی می کنم امیدوارم که اونام تو زندگیاشون محفظ باشن خوشبخت باشن چنده که همین موندگار دیگه مگه چقدر امره یه انسانه باشه

00:04:16--->00:04:26
spkr_01: لوتر عزیز سعید فریدونی به شما سلام میرسن از شماری تلفن شما رو میخواد جناب تیمسار بحمن فرغانی نازنین اینو گفتن

00:04:27--->00:04:41
spkr_03: خیلی خیلی ممنونم از سعید عزیزم. سالها ازش خبر ندارم. سلام عرض کردم خدمتت سعید عزیز. برادر بزرگ کجاست؟ اون چطوره؟ سلام من و خدمتیشونم برسید.

00:04:41--->00:05:23
spkr_01: خب من شماره جناب یادگاری رو برای شما جام فرغانی میفرستم بعد شما هم خودتون داشته باشم به جناب فریدونی بدید باشون تماس بگیرن به به به خب تیمسار عزیز شما راجب این بانوی عزیز ما که در نبود شما در پرواز های طولانی مدت حالا چه زمان برحال وی آی پی چه تو آشیانه بودی چه زمان جنگ و اینها تنها بودن و بچه ها ایشون براخره این بار رو به دوش میکشیدن تنهایی شما به فهم راجب این بانوی فرهیفته چند تا جمعه

00:05:25--->00:06:25
spkr_03: ولی ما کاملا با هم متفاوتید من یه آدمیستم نگران به جزیات خیلی مثلا اهمیت میدم ایشون خیلی قوی تر از من یعنی واقعا اصلا این خیالش نبود نکه نگران نبود نکه ناراد نبود ولی خیلی باعثه به قول مروف قبط گرفتن من شد هرگز از پرگیه ممریتی منو باز نداشت از اینجا مثلا شد نشستیم صبح بلند شدیم جایی دیگه رفتیم هیچ وقت هیچ وقت گلهی ازش نشکیدم هیچ وقت و تو این برنامه تو این همه سال واقعا پشت سر من بوده پشتانم حالا اینجا هستش خدا هم این چیزها رو میبینی و میشنبه یه واقعیتی بود اون کاری که کردم شاید کاری چیزی نبود ولی همهش کمک هاییشان

00:06:31--->00:06:37
spkr_00: با اجازتون میگن پشت هر مرد موافق زن کوبیست. اینم برای خانومای خانوائی.

00:06:39--->00:07:03
spkr_01: جناب تیمسا هیداری هم میگن ای زوج باسفا از خانواده نیروی هوایی و از خانواده ما الهی که سلامت و سعادتمند باشید ای جون دلم لورنت عزیزم نوشته خاطره آرامش مامان وقتی بابا نمیتونست بنشیند را تعریف کنید

00:07:03--->00:07:08
spkr_02: موسیقی

00:07:17--->00:08:25
spkr_00: برای تست برده بود ولی خب از قبل به من نگود که چه پرواز را میخواد انجام بده فقط خدافزه کرد و رفت من هم طبقه معبول بچه ها کچیک بودن یکی تو کالسکه یکی به دستم خدا ساید لباس های برای خوشی گذاشته بودم رو دستم که برم خوشی داشتم جلو فروشکا حرکت میکردم که یه موقع دیدم یه دونه از آقاین پایگاه با جیت اومد با سرعت رفت از کنار رفت چطور دوباره منوز کشنا دوباره برگشت اینجا چکار میکنی؟ گفتم دارم میرم خوشی گفت شوهری تو داره این این آتیش درستا پنجه نرمیکنه هاوپیما امرجنسی ایلان ترده تمام باند و فهم ریختیم تو داری میری خوشی؟ گفتم خوشی من چکار میکنم بایه من میتونم خاموش کنم این هاوپیما رو حالا یه فرض دور و درازم بین من و اون بان بود اون قسمت فرشگو مل خیدوم خانم ما تو پایگاه میدونستن تا خود باند کلی فاصله بود حتی نمیدونم ببینمش خب من از اونجا چکار باید بکنم؟ گفت چی فقط موندم به این خوشک کنسردی تو ما خودمونو نیوتورو نگهداریم این داره میره خوشی

00:08:34--->00:09:43
spkr_01: مرسی لورنس عزیزم مرسی چقدر جالب خب آقا تا حالا دروب گفتی پرواز خطرناکی داشته باشی و نگفته باشی به خانم مثلا یه بار خیلی جالبه یه خلاوان تعریف میگر میگفت من برای که خانمم ندونه از این بچه هایی که آزاده اثیر شده بودن میگه من پوتینا رو آروم بردم چراغارم روشند نکردم لباسم پشیدم پوتینا رو ورداشتم میگفت دو تا پوتین داشتم میگه پوتین دیگر رو ورداشتم این رو گذاشتم اونجا که نفهمه گفتم میرم پرواز رو انجام میدم برمیگردم میگه رفتم ده سال دیگه برگشتم میگه اثیر شده بود میگه اون شب میخواستم نفهمه خانمم نمیدونم کدوم از این خلاوان ها بود خیلی خاطره جالبه بود نظر میگه پوتین رو گرفتم یه پوتین دیگه برداشتم اونجا که نفهمه رفتم لباسم پشیدم گفتم میرم یه یه ساعت دو ساعت پرواز بکنم برمیگردم تا اینا بیدارن شده میام برسته ده سال دیگه برگشتم

00:09:46--->00:10:22
spkr_03: نه در این مورد ایشون واقعا بس این موقعا حتی به فکرم میرسید خداییو نکنه یه انگاه بی خیال باشه در حالی که اصلا نبود ولی خیلی خیلی از من خیلی قدرت بیشتر بود در این موارد برای مثلا روزای سخت روزای اینا خیلی خیلی از من بهتر بود یعنی واقعا هر چیزی که بشیم الانم فرفرد کنی یه جا هم درد کنه یه چیز مثلا مشکلی بیم زود میگه هر چیزی نیست درست میشه یعنی زیاد به قول مروف خیلی روی خوبی دارم

00:10:23--->00:13:07
spkr_01: ایجان دلم و مطمئنن اگر این بانو الان به این آرامش که اینجا نشدسن و اینقدر بدون قل و قش بدون هیچ برحال نگرانی از آینده و گذشته قطعن قطعن به جای همه بچه ها حرص خوردن متعاد تو دلشون میدونیم بانوان و خانم ها خب خیلی سبرشون میشته از آقایونه آقایون سریع بروز میدن و داد و بیداد و فلان و آسمون ریسمون ولی اینا تو خودشون میزن شاید یه بانوی لبخندی داره میزنه تو خونه ولی پشت اون لبخند هزار تا درده که نمیخواد بچه هاش متوجه بشن درسته؟ دقیقا شما امسایت هتما مرد سال خواهید شد من؟ برای چی؟ برای این تعریف ها برای این شناخت خوب نه من تعریف نمی کنم من به خدا واقعیت ها رو میگم قطعا قطعا اینجوریه شما خودت گرستگی کشیدی که بچه ها نفهمن گرستگی چیه شما ناراحتی داشتی که همسر در در میاد تو از پرواز میاد تو نفهمه که چرا ناراحت بودی شاید ببخشه هزار مشکل مالی هزار مشکل دیگه گرفتاری های دیگه شما ها کوه سبریم برای چی میگن پشت هر مرد موفقی یه زن موفق هستش قطعا قطعا اگر شما نبودین و موفق نبودین جناب یادگاری این همه پرواز های خطرناک مگه ساده است این همه پرواز ها در کل دنیا نمیدونم یا پرواز های جنگی معمولیت هایی با یه هواپیمایی که یک بومب یک بومب ناپالمه این هواپیمای 707 یک بومب ناپالمه پرنده است یعنی شما هر لحظه امکان داره هر جایی بزنن این هواپیما رو تو هوا شولور بشه نه ایجکتی نه فلانی خدا باید شاله بهتون سلامتی بده چقدر شما انسانهای بزرگی هستید چقدر افتخاره برای من که با جامعه و جامعهی بزرگ آشوری ها دوست شدم چقدر افتخاره که قراره بیان مهمون شما باشم شما آشوری ها تمام وجودتون قلبه شما آشوری ها اول قلب بودید بعد دست و پا داره بردید به نظر من دست شما در نکنه لطف دارید فقط لطف شماست خیلی خوب رو تون برم من نمیخوام خیلی مصدقات بشم چون ما کار داریم با جناب یادگاری فقط اگر که راحتید اینجا بشینید جامعه یادگاری صحبت کنه هر جوری که شما ما دوست داریم چهرتون رو ببینیم چون بچه ها همه

00:13:09--->00:13:17
spkr_00: این شما فرق باشی این باطن است درست و سلام باشید به خانواده خیلی سید برو هستید که میمونید بره اینجا مخواهم راحت بشینه

00:13:17--->00:14:00
spkr_01: باش دور در شما خب پس بذارید اول ما این قلب های بذارید این قلب های بنافش رو به شما تقدیم بکنیم اول از طرف خودم تمام همگروهی های عزیزم که توی لایف هستن ما این قلب های بنافش رو به شما تبریق تقدیم میکنیم و قلب های سرمهی رو به جناب یادگاری که من برم جالبه این همیشه لباس سرمهی و عشقش رنگ سرمهی به شما رنگ سرمهی بیده برمونتون رو دونه به تقدیم شما میکنیم شما یک کلام فقط لطفا لطفا ما رو دعا کنید یک جمله بفرمایید خانم یادگاری با اون قلب زیبا و نازنین و زلالتون ما رو دعا کنید یک جمله بفرمایید

00:14:02--->00:14:16
spkr_00: امیدوارم که همیشه سلامت باشین. خدا پشت پناه خودتون و خانوادتون باشه. از خداوند میخوام تا اونجایی که خودش سلام میدونه. در هر شرایط در هر موقعیتی همراهتون باشه. پیشا پیش کاری.

00:14:16--->00:15:00
spkr_01: الهی آمین خیلی مستکر خیلی ممنونم خیلی مستکر درود بر سما خب مرد جنگ درود بر شما خیلی خوش آمدید مرسی عزیزده آقا اون لایف اون شب خب متاسفانه سیف نشد ما اون شب لایف رو تقدیم کردیم به جامعه بزرگ آشوری های کشورمون که یک نمونه راستین بزرگ و خالص تحویل آسمان ایران زمین دادن به نام لوتر یادگاری فکر کنم دیگه ما خلبانی دیگه هم نداریم آشوری داریم

00:15:01--->00:15:29
spkr_03: نه فقط اونروز صحبتش شد که شما بگفتیم یه مهندس فرواز بود نه نه یه خلبان بود افور ایسا بادکی ایسا بادکی که با سروان شیرازی اینا مثل که تو بندر اپاس اینا نه تو تیراندازی سقود شد کردن جفتشون هم شهید شد

00:15:30--->00:15:39
spkr_01: روحشون شاید باشه. روحشون شاید. پس اینا میشن اولین خلبانهای شهید جامعه آشوری. دوتا نبود.

00:15:39--->00:15:49
spkr_03: این تازه اومده بود در افرورد. ایسا بادکی تازه اومده بود. سرگان شیرازی هم دوره خلبانی من بود.

00:15:52--->00:17:02
spkr_01: خب خیلی حالی آقا اون شب شما خیلی صحبت کردید پند و اندرز دادید جامعه ی هوا نوردی رو چه سیویل چه ایرفورس فرقی نمی کنه هر پرندهی که دو تا بال داره و داره پرواز می کنه از یک پیش کسفت دانشمند از یک انسان آگاه که نمی دونم شاید بشه گفت مثلا یک پنجام یک شیشم از عمرشو تو آسمان ایران و جهان گذارنده از یک کسی که قطعا قطعا اگر صحبتی می کنه رو دلسوزیه نه دانگریت کردن کسی می خوام در پیروه اون صحبت های اون روزتون برای جامعه ی هوا نوردی ایران چه ایوییشن چه ایرفورس چه هوا نیروز چه هر جای دیگهی که پرواز می کنن بفرمایید چند تا صحبت بکنید راجب این مسائل و اشتباهاتی که امکان داره پیش بیاد لطفا اول از اینجا شروع کنید سپاس گذارم

00:17:02--->00:21:50
spkr_03: متشکرم. ببینین کلید همه اینا سیفتیه. نمیدونم الان سیفتی ما در چه حدیه ولی اون موقع ما همه اشکالات مو جمع میکردیم. یعنی هر جایی یه حق مای اتفاق برش میفتاد. یه نفر پروسیجر درست انجام نمیداد. یعنی همیشه بریفینگ های هفتهی داشتیم و همینجور در سطح نیبوایی هم بود. الان اطلاع ندارم چقدر این سیفتی کار میکنه کسد در سطح هم خب باید باشه. ولی اون چی که مسلمه ما با دو تا چیز مواجهه. یکی پرسنل که خیلی قیمت دارن. خیلی مثلا مشکل تا اینجا رسیدن. حالا چه پرسنل فنی باشه، چه پرسنل فروازی باشه، چه خلبان ها باشه. چیز نکنم همش صحبت خلبان کرده باشه. اینا هم وقت طلف شده هم پر خرجشونده. اینا قیمتی هست. به هر نوعی باید از اینا ما نگهداری کنیم. هر موقع مشکلی پیش بیاد برای اینا مطمئنن. ابزار ما هم صدمه بیبینن. هم مثل هواپی مای ما یا مثل فدافند ما. ببینین من اصلا باورم نمیشد. چون موقع ما زیاد با فدافند نیروهوایی طرف نبودیم. می رفتیم فقط این چیز پروازای ترینینگ سخراسانی. یه تماسی باشون می گرفتیم. سیاد چیز نبودیم. ولی زمان جنگ این شماها این خلبان شکاری ما هم واقعا از مزایه های اینا استباده کردن. چقدر کمک بودن. بنابراین این سحیل نیست. ما هم فقط همه را بگیرم بگم خلبان اینجوری خلبان اینجوری. ما مثل یه خانواده ایم. مثل یه بدن ایم. هر که کار خودشون می کنیم. وجدانا ما مثلا اون دفعه ام ارز کردم خدمتون. همین همافرهایی که همه خب هفصدف تازه اومده بود به نوروائی. اکثرا گراند کروشون منترینس کرو همافر بودن. اگر نمی دونیم واقعا چه کاری کردن تو این هشت سال جنگ. من فقط این هشت سال جنگ دارم می کنم. که خیلی تو شرایط استراری بودیم. تو شرایط سختی بودیم. قطعه نمی اومد. ارتباط ها دواندگاه پد شده بود. ولی بایرا این هبمارو باز می کردن. رو اون سوار می کردن. اون رو باز می کردن. رو اون سوار می کردن. در همه رشده ها واقعا وجدانن پرسنل نیروه هوایی همه جا. چه راداری هاش. چه پدافندی هاش. چه خلمان هاش. واقعا من عقیده هم اینه که اینا شاکار کردن. خدا شهاده ما در قربت. ببینین وقتی مثلا حسودی می کردم. ببین میراج بهشون دادن. نمی دونم سخو بهشون دادن. نمی دونم تو همین جنگ دارم زرگید. هرچی لازم داشتن دادن. نمی دونم. مشک بود و فلان بود اینا. وقتی اینجوری خب ما باید این هفهارو باز می کرد. قطعاتوش رو ببسترون. اون هفهار یا نمی دونم. خب بعضی موقع دیگه یواشواش مشک ها بون. این هفهار به هفهار کم شده. من اطلاع ندارم. ولی خب بچه ها بون می دونستم. یواشواش با صرف جویی دارن اینا رو می زنن. حیق نبود مثلا فرد اون هفهاری که تامکتی که این همه عظمت بود. مثلا فینیکس نداشته باشه. یا در مصرف فینیکس صرف جویی کنی. می کردم بچه. بنابراین همه زحمت کشیدن. وجدانا من خانواده نیروهوایی هستم. خانواده خودم بودنم. ولی مگر نیرو زمینی یا نیروهای دیگه کلی زلمت که همه زحمت کشید. از اینکه این فرصت به ما داده شده اون کار از اون کار به قول معروف یه چیزهایی یادمونو میاد و اینا رو توضیح میدیم. ولی من از اینجا دارم واقعا این رو میگم. مثال میگم اون آزادی خورمشهر اون تیپ نیرو مخصوص خدا میدونی چه کنیم. فقط خدا میدونیم. یا نیروهای دیگر نیروهای مردمی کشور. بنابراین تمام کریدتو نباید برای خودمون یا برای ایرفورس بگیریم و از همه تشکر کنیم آرزوی سلامتی و معفقیت کشورمونو خواستار باشیم از خداهای متعان. و از این که تا این لحظه سلامتیم باید حدر نیما. تو بیدونی مخوروات. شکریم.

00:21:52--->00:22:41
spkr_01: عالی عالی درود بر شما سفاس گذارم دوستان عزیزم متوجه به این که جناب یادگاری اون هفته هم مطلب زیاد گفتن اگر که دوست دارید مطلبی رو از جمعه تیم سال بشنوید سوالاتون رو بفرمایید تا این که من خودم یک چند تا سوال رو بپرسم و بعد شروع کنیم انشاءالله با امید خدا برای این کپتن لغوانجاد امیشب چشمه ما چهری ها خب برز کنم که تعریف خاطری که از مصر اومده بودن و از رشد برگشتن رو به تهران تعریف خاطری که از مصر اومدین و از رشد برگشتی به تهران رو میخوام بدونن یادتونه؟ بله بله

00:22:43--->00:30:13
spkr_03: عرصمان خدمتون گردان ما میگم اتفاقات خیلی غیرمطارفی توش اتفاق افتاد و یه هواپی ما از تیران به پاریس رو بوده شد حدود یه ما بعد یا بیس روز بعد از اون یه ما دیگه همونم از منطقه پروازی از منطقه ایرفیولینگ اونجا رو بوده شد مصر خب ما مصر ارتباط سیاسی نداشتیم کشوره ما نداشتیم بنابراین یه مدتی طور که چید من انتخاب شده بودم برای برگرموندن حقوق ما البته یه چیزی هم خدمتون بگم وقتی یه حقوق ما هایجک میشه اون خلبانی که هایجک شده نباید تو روسیت حقوق ما بشینه ولی چون دیگه ما با مصر قطع ارتباط کرده بودیم نمیتونستیم مثلا دو تا ست خلبان ببینیدیم در این چیز من اجباری منو تنها به سلاباید میرفتم البته همینجوری هم ساده نبود مرتب با معاون بین ام لل وزارت خارجی معاون بین ام لل وزارت خارجی در تماس گودم میرفتم دفترشون خلصه بعد از مدت طولانی 20-25 روز اوکی گرفتن ما سوار هبما شدیم بلید خریدم رفتم استانبول چون ما هیچ کونه سفارتی در مصر نداشتیم حافظ منافع ما در مصر سفارت سویس بود من رفتم در استانبول تو استانبول خودم مرفی کردم به کونسولگری من شماره تلفون و هتل من شماره تلفون و اونا را گرفتم 16 روز من موندم منتظر در این 16 روز هیچ خبری نشد بعد یه روزی از کونسولگری زنگ زدن که فیلن هبما را نمیدن من هم با تهران تماس گرفتم بلید خریدم برگشتم تهران به بعض این که رسیدم تهران هنوز بقول برای خونه نرفته بودم دوباره از عملیات نیروعی به من زنگ زدن که ندارن هبما را میدن در اولین فرصت بلید بخر و برد ما فردا بلید گرفتیم استراری دوباره رفتم اسطانبول رفتم اسطانبول با نماس گرفتم با کونسولگری کونسولگری منم کاراشو کرد من بلید گرفتیم خریدم و برم مصر فقط در اینجا یک جزئیاتی هست خدمتون بگم برگشتن از مصر برای من ساده نبود چون پونزده روز درست زمانی که من ترکیه بودم یا قبل از اون یه جد فلکونه الجزائر گویا وزیر مرخارجه الجزائرم پوش بود بسلا از ترکیه داشتیم میامده یا ایران روی ارومیه یا رو همون گرین ایت نمیادم نیست الان خودم بود هوایی بود ولی خب کلن در اون جاها این مورد سابت موشکهای هبمای فایترهای اراقی شد خب درنچه برای من سخت بود خب من هم هبمای بدون بسلا غیر مسلک هبمای سنگین خب خیلی برای هم چیزید از این برم خب ما با مصر در حال جنگ بودم کلی اینا سرباز داشتن تو اراق مصریا با ما چیز نبودن بنابراین سخت من وقتی رسیدم مصر تمام شنه بسلا لباس هایی حتی می پوشیدم اینا را هم بسلا اونجا ها گفتم که سفیر سویس وقتی اومد فرودگاه خیلی زود من رو شناد ما با هم صحبت کردیم گفتم هبما را که می دن گفت فردا گفت من هبما را باید تست بکنم بعد گفت من هبما را باید تست بکنم بعد گفت من فردا تست کن خلاصه بعدم گفت انجا سیکرورتی شدیده برای نسبت به شما خب از نیرهای امنیتیشون اومدن از من سوال کردن شما چه مسیری می دنم گفتم مسیر را ما فلایت بلند می نویزیم به شما که نمی دنم یه از این به بعد دیگه شروع کردن به نگران شدن خب اینا می خوان همون بلای را سر من بیارن که سر همه های جزائری آوردن به تو چه مربوطه من با چه روتی میرم اون کار به مثلا سازمان همون کشوری مربوطه به شما مربوط نیست تا صبح من را می رفتم تا صبح بدونی که یک ثانیه به خوابم صبح هم که تیکاف داشته به یه چیزهایی رسیدم که خب من به ریپورتم میکردم به صلاحا به مرکز کنترول ولی اون مسیری که خودم می خوام بیارم اون مسیری که احساس میکنم سیف در حجه تصمیم هم را گرفتم خب صبح اومدیم هبما را به صلاحا روشن کردیم خب با اینکه خلبان ها بودن تو هبما یه خلبان بود میکنم زناب تیبسار پاکپورنیان بود خب فرمده هبما بود مقلم بود ولی خب مدت ها چهر روز اینا تو هبما ننشسته بودن پرواز نکرده بودن طبق قانون سیفتی اصلا نباید مینشستم بنابراین من این چیزها را پیشمینی کرده بودم خودم هبما را بسا تیکر میکردم و دقیقا همون چیزهایی که تصمیم گرفته بودم چیکار میکنم اومدم رو ترکیه روی ترکیه از آنکارا به بعد من دیگه آرادی ها مخاموش کردم و چون مدت طولانی من اون موقع ها عنوانی خلبان تانکر کد هم بود فرهاد 44 برای پدافند ایران تو منطقه با فرهاد 44 پرواز میکردم خب مدت ها از این موضوع گذاشته بود من نمیدونستم که چی بگم در نچه پدافند تبریزی گرفتم راستگارادار تبریز گفتم فرهاد 44 دارم صحبت میکرم یه خرد صحبت کردیم اونا زود با بسیارا بسفرمده مرکز تماس گرفته بودن فهمیدن من هم دارم برمیگرد از این بابت خیالم راحت جد ولی انوز وارد خاک ایران نشدم ترسم زیاده از این من رادیو ارتباطی که باید میکردم همه را خابوش کرده بودم زدم به سمت چپ طوری که وارد خاک شعروی نشدم ولی از مرز ایران و اراق اراق به سلا دورتر باشه این بود که تا به رشت رسیدم به رشت وقتی رسیدم دیگه از اونجا راحت بود رایتر کردم و با رادار تبریزم که قبلن صحبت کرده بودم اونا پیزنات کردن اگر مشکل داری بخواهی هاوه برات بفرستیم البته یه چیزایی را حساب کرده بودم که تبریز اف پنج داره اگر من شب برم خب اینام نمیتونن خیر منو بگیرن اراقی ها من طوری سید کرده بودم که قروب یعنی شب بشه من وارد ایران بشه همین کار را را هم کرده خلاصه از رشت بود دیگه اون تنشن تموم شد یواش یواش بچه ها شروع کردن خد بیدن تازه قبول کردن تو ایرانیم و اینا اومدیم و نشستیم که با مورد استقوال قرار گرفتیم با مورد

00:30:14--->00:30:30
spkr_01: خیلی هم عالی، خیلی هم عالی به بخش چقدر زیبا صحبت میکنی، انگار همین دیروز اتفاق افتاده اینقدر ما شالله همه این چیزها رو یادتون از جناب قانعه ای بفرمایید از کجا میدونی قانعه ای را میشنسید؟

00:30:32--->00:30:49
spkr_03: آره خدا بیا مورزدش همدوره ما بود همگرانیمون بود یه خورده حل چیز بود خیلی دلیل ها را میخواست همیشه برای همین چیز دلیل میخواست ولی خیلی مرد شریفی خیلی

00:30:50--->00:31:12
spkr_01: جناب آرام میگن که جناب یادگاری فخر نیروی هوایی هستن. تیمسا آرام. ارد کنم. برق سائقه که روی شیشه هواپ ما زده شده. زده شد. که جناب قجاوند همیشه به عنوان خاطر پرواز با شما مطرم میکرد رو توضیح بدید.

00:31:16--->00:31:25
spkr_03: در کجا بوده؟ چون یه بار نبود چندین بار این اتفاق افتاد

00:31:25--->00:31:30
spkr_01: خب، حالا اگه خاطرتون نیست، حالا همویه

00:31:35--->00:33:50
spkr_03: نه ببینین ما حقیقتش همیشه اینو به شاگرده هم یاد میدادیم. ما شوخی رد و برقورد تندرستورمو نداشتیم اینه اما نساخته نشده بود که این بسیلا جی فورس های پنجی بکشه اینا. ولی البته پیش اومده بود مخصوصا هم که افصر سیفتی بودم خیلی مثلا سعی میکردیم تو گردان هم این چیزا را یاد بگیرن بی خودی توی سی بیا نرن اگر بهترین کار این روی که وان ایتی برگرد خونه نخواستیم منویت انجام بدید. چه زمان جنگ باشه چه قبل از این خرافش فرقی نداشتیم. سی بیا را اکثرا میگفتیم اواید کنید نرین توش. ولی خب بعضی موقع دیگه کاری نمیشد بکنید. سمت چپت بود، سمت راستت بود، یک جبهه سراسری هیچ کاری نمیتونستی بکنید. بعدم همام نمیرفت بالا چون سنگین بود مثلا سیفه هنزار پای اینا بیشتر نمیرفت بود. بعضی موقع مجبور بودید به صلاح تو سی بی پرواز کنید. وقتی تو سی بی پرواز میکردیم اوتو پایلت و آتیتیت کنترول و آفت بیکردیم. به صلاح میرفتیم توی دشوان بهترین سرعت رو بکردیم. نه صورتی کم نه صورتی زیاد که چجوری این بسرا تربلانس رو رد کنیم. بعضی موقع باور کن. مثل یک کو میرفتی بالا. مثل یک کو هم همونجوری گردیم. آب درفت دارفت. یه لحظه بگذیم. آره یه دونه آب درفت میرفتی بالا یه دونه دام درفت. اگر کسی بگه من نمیترسم من خیلی منم واقعا مشکل داره. بگه میشه آدم نه ترسه. بعد کسی هم باشه که اون اقعا یا مسافر داره یا پرو داره یا این همه بار داره برای امکان داره مثلا چیز انفجاری خب ما همیشه خالی که نمیامدیم از اینجا. اینه که واقعا به عنوانی خلابان تانکر دوست نداشتم اصلا تو سی بی باشن. ولی خب بعض این موقع نمیشد. در نجی پیش میامد و اینجوری رد میکردیم و بعدم که رد شده بود رد میشد. خب یه آرامش عالی آره آره آره آره

00:33:52--->00:35:53
spkr_01: من اله هم من بله هم وقتی که می آیی بیرون دیگه عالیه اون دوستمون می گن که جمعانه ای زنده هست حالا من نمی دونم شما گفتی که فرد شده بهرام خانه ای ها بهرام خانه شما یه خانه ای دیگر گفتیم درسته درسته دقیقا همینه بهرام خانه ای هم دوره عزیز منه با هم اینقدر قدم هسته رفتیم بهرام خانه یکی از دوست داشتنی ترین مهمان های این برنامه جناب لوتر یادگاری هستن من فکر کنم همه آشق ایشون هستن salute to this hero به ایشون خانم یلدا کوهی president company هستن در امریکا و بسیار خانم موفقی هستن یک بزنسمن موفق و معمولا سالی دوازه ماه یکی دو بار برای یکی دو سه نفر مینویسن الان امروز هم شامل شما شده که اینقدر نیوان نمشتن ایشون در خواب زمستانی فرو میرن بعد بیدار اینم یکی به یلدا خانم که مرتب بیا تو لایبا بعد ارز کنم که آره واقعا نمیدونم چجوریه این بشر نمیدونم چجوریه این بردار که آدم های خوبو خوب درک میکنه و میبینه و میفهمه چون خودش بسیار آدم خوبیه بسیار زلاله از جنس خودتونه این از اون آدم هایی که میگن کاش مردم دانه های دلشان پیدا بود شما همسرت این خانم کوهی جنابه و بقیه همه خلبانه های عزیزمون همینطوری هستن دروت بهتون باشه خوب میگن که میگن که در باره هاپ مای 316-317 مختصر توجه بدید 316-317 شماره هاپ مای رو میگن تردن بودم

00:35:52--->00:36:44
spkr_03: من نمیدونم اونا این ها دستگاه چیز توشون گذاشته بودن این اواخر من یک سال و نیم سیفتی رفتم خوب خیلی چیزهای که فاق اختاد نزدیکه های انقلاب برگشتم از اپیکا اون موقع مثلا فرض کن ما دفع قبل هم ارز کردم میخواستیم حابمای خودمون خودمون بیاریم از اپیکا تویل بگیریم مای F14 F4 از اونجا مستقیم اسپانیا از اسپانیا مستقیم تهران خب برای مقدمه این کار ارز کردم خدمتون با یه پرواز آموزشی رفتیم آلمان با چار فرماند F4 ولی این مدت دوره سیفتی من تویران نبودم دیگه چجوری بوده چه ها پروازهایی کردم من اطلاع ندارم

00:36:44--->00:37:14
spkr_01: چطور تانکر رو دوزدیدند؟ کدومی شو؟ همون تانکری که... منطقه؟ از تو منطقه؟ یه از این تانکر دوزده رفته روسیه کجا بود؟ یادم نیست؟ مصر دیگه مصر، آو مصر میگه چطور تانکر دوزدند که خلبان متوجه نشد؟ خلبان گفته در ارتفاع کم پرواز کرده

00:37:14--->00:37:58
spkr_03: نه نه نه نه خلابان متوجه شده بود این بلند میشه کمک خلابان عبما بود کمک خلابان عبما بود این هفتیر داشت اسلاحه داشت این بلند میشه دستشوی از تو منطقه بعد بر میگرده با این هفتیرکش های تکزاز بر میگرده تو کابین هفتیر میگیره میگه ببینید من نمیدونم زندانی بودم آزاد شدم من ادام میشم اگر چیز کنم در این چه میزنم اتون خلاص این ها را مجبور میکنه که برن مصر اینجوری میره آها

00:37:58--->00:38:06
spkr_01: آها بله خب بعد اسکرامبل بلند میکنن نمیکنن این اعلام میکنه که جون ما در خطره چجوریه

00:38:07--->00:38:34
spkr_03: تو این جزیات ما نمیدونم فقط صبح شنیدیم که هواپیمای ما را انجوری بردن کی برده؟ پروکی بودن اینا را بردن از فرداشم که دیگه برگشتن هوا من انتخاب شده بودم من دیگه تمام مدت یا وزارت مرخارجه بودم با چیز مثلا ماونین اونجا هم همه هنگ می کردیم یا هم که رفتم ترکیه دیگه منتظه بودم

00:38:34--->00:40:19
spkr_01: کلی ما بگیم به دوستان که بدونن اگر هواپیمایی من مثلا الان یه سارغم یه هایجکرم من میام جناب یادگاری الان داره پرواز بکنه با یه اسطحه میرم تو ککپیت از سر میزن روی مثلا شقیقه جناب یادگاری میگم که بریم مثلا فلانجا حالا جناب یادگاری معمولا یک میتونه کودمود رو اسکواک رو در واقع بیاد و 7500 رو اسکواک کنه که هواپما هایجک شده همین که 7500 رو اسکواک کنه اون پدافند و رادار زمینی میفهمه که هواپما هایجکه اون لحظه هواپما رادار زمینی درخواست اسکرامبل میکنه همون لحظه که اسکرامبل درخواست میکنه از نزدیک ترین پایگاه به مختصاتی که داره میگه هواپیما بلن میشه میاد هواپیما برسه میاد انترسپت بکنه ایشونو حالا که انترسپت کرد یا هواپیما شکاری میاد ایشونو مجبور میکنه که برگرده و اگر نه اعلام میکنه میزنه هواپیمایی که اگر به هرها مسافر داشته اونا رو برده نه مسافر نسیه کرو بود کرو بوده و هرها جان کرو در خطره اون خلبان نمیتونه بیاد بره اونا رو بزنه مقابله میکنه موادار میکنه ولی وقتی که یه اززهه روی هواپیما رو سر خلبانه خب اونا دیگه بیخیار میشن یه هواپا میره این هم اگر تازه این اتفاق افتاده باشه درسته خود؟ خب گفتن؟ بله

00:40:18--->00:41:19
spkr_03: بله من دو تا ارز کردم دیگه یه بار دو تا همه از اسکادران ما هایجک شدن جفتشون هم شنیدم قلبانه شون اونا که هایجک کردن فوت کردن حالا چیزید ولی رو راست اتمتون بگم خیلی کار زشتید خیلی خیلی کار زشتید خونه آتش گرفته نمیدونم همه زندگیمون به باد رفته فیلان حالا یه دونه همسایه بیا دوباره چیزی از خونه من بدزده خیلی کار بدیه یعنی واقعا من نمیدونم چجوری بگم چجوری اینا به اون وجدانشون قبول میکرد که از طهر رو بردارن به چیز همکارشون یا استادشون چطوری میتونن این کار بکنن؟ خب رفتم به حق ببستن قد کردن و اینا خدا بیا مرزیدون ولی واقعا کار زشتید خیلی کار زشتید لیگردست شکریم بیشتید جرم بیشتید بیشتید بیشتید گردی بیشتید بیشتید بیشتید بیشتید

00:41:20--->00:41:43
spkr_01: خانم ساجدی دختر تیمسا ساجدی پرسیدن که از رضا اسکری بگید موضاف این که لورنس عزیزم نوشته جریان معزی را میپرسند و سوال این که چطور رادار متوجه نشده همون معزی خلاوانه معزی را گفتن لورنس هم اینجا تحکیم

00:41:44--->00:41:50
spkr_03: اون خانوم من نمیدونم اونو جواب ندارم باشت این بارم بفرماییم

00:41:52--->00:42:04
spkr_01: خانم میگم رضا عسکری رو میشنسی این دختره تیمسا کیان ساجدی هستنشون ازاله عسکری رو نمیشنسم شاید از این انژینرها ما بوده ها

00:42:04--->00:42:20
spkr_03: رضا عسیدی رو من هم نمیشتسم نمیشتسم ولی پرواز که لونست میگه به حبما رو از تور رم دوزیدن و بردن باری است اونو میگیم

00:42:22--->00:42:38
spkr_01: آره نه آره دیگه جناب آره مصر رو نمیگه جناب لورنس عزیزم میگه داره یاداوری میکنه جریان معزی رو گفتن سؤال این که چطور رادار متوجه نشده باش خدمت

00:42:38--->00:44:54
spkr_03: تو میگم من خب میدون این افصر سیفتی بودم خب پروازه همون شبان روز بود این پروازی که اینا میکردن به صحیحا موزی میرفته یه پرواز بود منطقه ایکو برای جنوب که نزکی هایی نمیدونم ساعت ده شب نه شب بود یا هشت شب بود میرفتن تا صبح پرواز میکردن این برنامه به صحیحا اون هواپن ما را مثلا تدارک دیدن این آجکره را بردن تو تا به ما ولی اون چی که من از طرف من خدمت بگم من مهمون داشتم خونم ولی افصر سیفتی هم بودم یا هواپنهای به این وقتی بگن دوتو موتورش رفته خب افصر سیفتی پروازه باید خود رو بره یا رم یا باند یا کاروان یا پوست فرمانده ای و همین وقتی به من تلفون کردن که این هواپمایی که تازه تکاف کرده برای منطقه ایکو دوتو موتورش رفته از یه طرف داره برگشته داره بر میگرده ورامین بنزین بنزین دام کنه که بشینه من افصر پاهم به هم میخور نفهمیدم چجوری فقط ماشینه گرفتم رفتم چیز؟ پوست فرمانده ای رفتم پوست فرمانده ای دیدم اونایی که اونجا همستن زیاد با من تفاوتی ندارن اونا هم ناراعتن و خیلی همه رو تو راداران نگاه میکنن والا زیاد طول نکشید دهدقه بعد از یه چیزی خوشحال شدم وقتی پوست فرمانده ای رفتم گفتم خلبان امای که گفتن موزیه خیلی خوشحال شدم چیز خلبان بسیار خوبی بود درنچه این هواپمای با این همه بنزین و با این همه بز خب رفته بود کریزک که بنزین دام کنید تو خودم میگفتم خب موزی خیالم راحته بیتونه راحت به زین دام کنید یا سالم بشید آقا ما رفتیم قصف فرمانده ای یه پین دقیقه گذاشته بود رادار بابلسر یه دفعه دیدیم یه امار گرفته نمیدونم ماخ حدود نه ده همه ماخ میرفت یعنی کلی ما مثلا هشت در شیش میرفتیم یه چهار سده همه از ما بیشتر یعنی فول پاور موزی من هرموزی

00:44:54--->00:44:57
spkr_01: البته ارتفاع بالا بوده که تونسته نه درمان بگیره دیگه

00:44:54--->00:46:40
spkr_03: ارتفاع بالا بوده که تونسته نه دهان بگیره دیگه بالا 35000 آره بنزینش هم سرجاش بوده این رو فقط برای را چیز گم کرده بوده خلصه ما فهمیدیم این هفما داره هایجک میشه کی تو افماس هیچی نمیست خلصه با این وضعیت تو پست فرمانده ای بودیم تا هفما از مرز مثلا ایران وارد ترکیش شد ما دیگه برگشتم خونه فردا صبح تازه فهمیدیم این هایی که آیچنگ کرده بودن کی بودن دیگه بگیر ببنده شروع شد و البته چون من چیز دنبال هفما مصر بودم همزمان بودم من زیاد از پایگاه دیگه خبر داشتم چون هر روز یا از وزارت مرخارجه بودم یا جایی دیگه ستات و فهمیدیم این هفما مرفت مصر دیگه آوردن هفما از فارس خیلی راحت بود چون مشکل خاصی نداشتن و چون روز بعد هفما رو آوردن بیران ولی مال مصر خیلی بود شما هفما شا رو برگردوندید؟ نه معزی برگردوند مزرد میکنم چون خود معزی هم برده بود مگه خود معزی هم نبرده بود؟ بله خود معزی شاه ها بود خود معزی شاه ها بود خود معزی شاه ها بود بله، ولی وقتی رسیدن مصر آخرین چیز شاه که اونجا به صلاح سخونت کرد دیگه بعد هم اونجا هم خود کرد درسته؟ ناوخه ما رو گفتود بگیریم ببریم

00:46:40--->00:46:49
spkr_01: که فره هم گفته بود که اگر رفتیم به ما فوش بدید که کاریتون نداشته باشن و نمیدونم توی یه سخنرانه اینجوری من دیدم نمیدونم

00:46:49--->00:47:28
spkr_03: این هم شنیدن فوت کرده بسیار خلبان خوبی بود بسیار خلبان باز تجربه بود اینا و واقعا زیاد تو جریان این که چجوری مثلا فرض کنیدن داشتن میرفتن عرض کردم اون دفعا خب هر کسی را که انتخاب نمیکردم برای هفت مای بی آی بی هره اونم مرواز خوبی داشت خیلی

00:47:28--->00:47:32
spkr_01: یکی هم شما که جز بهترین ها بودین

00:47:34--->00:50:14
spkr_03: من فقط یک تجربه دارم با ایشون یعنی واقعا خیلی چیز میدونیم یا همچنان آدمی کمه خلاوان تو میشد یا تو یوم سیفه دیگه نشسته هر کاری میشد با ادما بود یه شب نمیدونم از کجا برمیگشتیم خیلی هم به آدم اعتماد میداد درست مثل الان که تهران زمستون بود هوای باد سفر مثلا قچنگ سفر سفر یعنی دید نه دید داشتیم نه مثلا عبر ابر ابر که نبود ولی این مهمانند تا بام اون نشسته بود سیتراست ما رفته بودیم دسپور نمیدونم چی بیاریم از اونجا قایگاه دسپور و دوتا هشت نو شب بود گفت که روتر میتونی بشینی صدا شنجوری بود چرا نمیتونی بشین؟ شما منو مانیکر کنم منم بر باز میکنم من سیت چپ بودم ما اولین بار تو عمرم یعنی کامپلیتلی زیرو زیرو نه باد بود نه چیزی بود ما اومدیم صد پایی صد پایی مینیموم من بود ما هیچه جاره ندیدیم سرمون دوباره تو ککپیت مجبور شدیم با آیل اس قشنگ بیایم پنجه فایی ما را لبل کنیم بشینیم بعد نشستم بازم مشکل داشتم درخواست فالو میکردیم وسط باند هاب ما را میگردشتم هیچه نمیتونستم هیچه نمیدیدم فالو میومد دنبال من اومدیم به صلاحاتور را پار کردیم اون خلابان خیلی خوبی بود خیلی حیف شد ایجا شما با شاهین پرواز کردی؟ با شاهین بله دیگه وقتی چیز بود مثلا بعد از انقلاب دیگه ما هشت سال بود اون را بردیم دیگه آها از جناب نمیتونم داشتیم وی آی پی بود یکی شاهین داشتیم یکی دانم سی ست و هشت داشتیم اونم وی آی پی بود بسطلاح وی آی پی های کودی یک شاهین سبار میشنم زیاد چیز نیستم مثلا حضور زیر ندارم چون زمان شاهین ما دیگه ندیدیم شاهین آوردن تهران دیگه درسته؟ بله بله بون بون امپر

00:50:14--->00:50:24
spkr_01: درسته از جناب جهانبانی میگید دعایید خاطره بله بفرمید

00:50:24--->00:52:53
spkr_03: من اولین راید خلابان یکی سی سی سیه اولین راید یعنی خلابان یک شدم میدونی آدم وقتی دستور میدن دیگه شوق مخی نمیدن جدیه دیگه به من گفتن که میری چیز این دوشنتپه یه تیم او آرای به سرفرسی تیم سار جانبانی را میبری شیراز منتا دوتا موتور نمیدونم F14 بود چی بود نمیدونم یادم نیست دوتا موتور جهتم اسفان خالی کن بد برو شیراز اینا تیم او آرای طبعا تیم سار جانبانی اومده بودم بالا سی تسی هم ککپیت خیلی غشنگی داشت بزرگ بود اینا ما رفتم اسفان نگوی این خیلی از زیله داری گفت موتورا را خاموش نکن همیتونی اینا میار میبرن گفتم تیم سار اگر اجازه اگر بدونی من اولین بار خلابان یکی یعنی کپتن عبما دارم میپرم من نمیتونم خلاف کنم اسم لایر ایچی نجد خلصه برگش گفت آقا ما هم یه روزی خلابان بودیم گفتم من مخلصه شما هستم تیم سار باقدر اگر اجازه بدین دوتا موتور را یک جا خاموش کنم اینا را زود میزارن از جلد خلصه خوشش نه ایماز زیاد ولی چیزی نکنم موتور را خاموش کردیم این دوتا موتور جتو پیاده کردن و موتور را زدیم اومدیم که شیراز پیاده شکنم شیراز بعضی موقام حقیقتش همه همهش نیست که آدم بود به قول معروف نایس تاچ بکنه نمیدم گریز جاب بکنه اینا بعضی موقام واقعا شانسم بیار بعد نباشه او نمیدونم فلان نباشه سی سرسی هم یه حبمایی بود که هر جای دنیا هر جایی میتونستی اینو بذاری انقدر تو دستت بود آقا یه چیزی ها دستم پرید بگی این باسته بالا سر من منم دارم میچینم باور کن وقتی همهانش نه ریورس کردم که سرسده ها بیاد نه هیچی باوندم خیلی زیاد خلیسه یه تا چند ثانیه هم خودم هم نمیدونیستم تاچ کردم یا نکردم انقدر سمود بود ما میگفتیم مسافر پزند آن زد زد به پشت من گفت آفرین بر تو دیگه فهم میدم اون بسیار تلخی که با من داشته از بین رفته خیلی خوشحال شدم این همه اولین و آخرین

00:52:52--->00:53:23
spkr_01: اول این و آخر این باری دکل میخوره

00:53:28--->00:53:44
spkr_03: از اونجایی که افصار سیفتی بودم امکان نداشت من خبر نداشته باشم نمیدونم نه شاید اشتگاه میکنم آره این خیلی صورت بزرگیه اینجوری نیست که آدم یادش بره آره آفصار چه

00:53:43--->00:53:46
spkr_01: علی آبسیکل یعنی یک خالبان با آبسیکل بخوره

00:53:46--->00:53:55
spkr_03: خبیشتایی تاجه است بله حتما سقود میکنستم نه نمیدونم

00:53:55--->00:54:01
spkr_01: مرسی از جناب عبدالرزاخ میگن دوباره بگید اگه زحمتی نیستی یادی بکنید

00:54:02--->00:55:20
spkr_03: از اوماپریتره بسیار خوب ما بود. اینم از اونایی بود که وقتی با افورت سخگیری میکردی خیالت راحت راحت. و یه روز هم من یه هفمایی که خانمم اینجا داشت تعریف میکرد تست میکردیم موتور آتش گرفت. اینم تو همون هفمای ما بوده اونروز با هم بودیم. کلن بوم اپریتره بسیار خوبی بود. از اونایی بود که هر کسی هر شاگردی تو افور میومد و نمیدونم. البته افورتین ارز کردم. اون دفعا میگفتم تو افورتین بوم اپریتر میشد ابزرور فقط به ما بسیلا انتلفون چیزی میگو. اینقدر رول نداشت خود خلابان افجارده این کارو بیکرد. بلی افور نه. افور دوتایی پرواز میکردن. بومر هم این افور خلابان افور پرواز میدن. اون بومو پرواز میدن. خیلی خیلی مهم بود که چقدر محارت داشته باشه. برای این که این قدابیامورز از اون بوم اپریتره هایی بود که وقتی اون تو هفماد باشه بود. ده تا افور بیان همه شاگرد. یعنی به صلاح برنی و شاگرد باشه. اصلا مشکلی نداشتیم. اون بادیهاً موربوسی elements.

00:55:21--->00:56:06
spkr_01: آی افشار میگن بخش دیگر از مصنوی حماسی پرواز از خاک تا افلاک راز سی مرغ انقام مرغ جاودانه گارودا میگن بیلاوت عجام عبو طالبی با چطر نجات بوده دوباره بسمل تری مرغ پرواز اش که هر ذره دارد در سازش اگرچه تن آدمی خاکی است به هنگام پرواز افلاکی است درود بر شما جرام این شعرار باید برای من بفرستید 910 اینجوری فایده نداره توی اینجا من بخونم خب خیلی خستت کردیم تیم سار نه

00:56:07--->00:56:11
spkr_03: جمع اصلا ابدو. فیالت راحت باش.

00:56:15--->00:56:34
spkr_01: خب یه دو تا دیگه من سوال میکنم بعد دیگه انشالله یه برنامه دیگه بعدن میذاریم اینقدر دوستتون دارم و اینقدر دوستتون دارن من دارم میبینم دیگه واقعا مردم خیلی شما رو دوست دارن درود بر شما درود بر شما میگن که

00:56:33--->00:57:30
spkr_03: میگن که ما هم شما را دوست داریم ما هم شما را دوست داریم شما در این زحمت میکشیم واقعا خیلی خیلی خیلی زحمت میکشیم مرسی برای فریان مغفری مازدرانی عزیزم خوشت سهلی ایلاویو به آنشوری چی میشه ایلاویو ما میگم اون روز هم عرض کردم مزاکر موانست دارید یعنی من موانست مجازی هم فکر کنم موانست ما میگیم که بیایو غیون یعنی مرد تو دوست دارم بیایو غیون بیایو غیون به زن میشه اینجوری موانست مزاکر یه زبان خیلی سختیه من نمیدام چیزی یاد گرفتم این زبان

00:57:31--->00:57:56
spkr_01: این سوال هایی که من درسته میپرسم درسته هر سوال تانکر روز اول جنگ در مهرباد آسیب دید چی شد؟ روز اول جنگ در مهرباد تانکر آسیب دید؟ آسیب ندید داغون شد به کل

00:57:56--->00:58:04
spkr_03: به کل سخت همون جا بود که گریه می کردیم دیگه

00:58:05--->00:59:15
spkr_01: از عباس مطایی که با هرکول اسم پرید رو میشناسید؟ نه آیا از حواب مای تانکر کشی راز اونم هیچی در یک پرواز چند تا فانتوم میتونن سخ گیری کنن یکی در آن واحد یکی در آن واحد یکی آنه ولی افشارده دوتا افشارده تو دوتا بال میتونه سخ بگیری ولی بهتره ما بال چپ در واقع بیاییم تیم سار برای این که اون بحث بنزین که تو بال چپ که وقتی هستیم اون انتکا اگر که از این ورشو ما توی بال این ور باشیم جتفاش ها انتکا میارن داخل چیز همون فیوم بنزین و همون جتفاش و اینا رو میارن ولی ما بال چپ باشیم معمولا راحت تریم بهتره من دادم و رای دمو آف میکنن لفرم سرک میکنن و اینها حالا اینا رو ما بعدا چیز بکنیم بحث میکنیم podeدارمよ حالا بتاiahی snore

00:59:15--->00:59:50
spkr_03: من یادم نیاد روز ارتش بود سی اک شریبر اولین بار بود افچارده ها را سخ گیری می کردیم من رفتم اسفحان روز ارتش بود دیگه بعد با دو فرمند افچارده اومدیم من روی بان بسر از چیز خیلی بایین بسر تماشاگر بودن پس کردیم لپس کردیم جفت ها ما هم در حال کانتاکت بودن

00:59:50--->01:00:57
spkr_01: نه نه مشکلی نیست از راستم بگیریم منطقل چپ بهتره برای خلابانا بالا چپ بهتره برای خب راستم میگیریم هیچ مشکلی نیست از کنم که خدمت شما خیلی زحمت کشیدید ما خیلی خسته نمی کنیم شما رو چون که شبا میخوایم یه چایمی دیگه هم در حقیمتون باشیم چون فردا منم پنج صبح باید برم پرواز حقیقتش دیگه دیگه بیشتر از این نمیخوایم سیفتی جپرتایز نشه قول به ما میدین که ایشاله یه تایمی دیگه بیانی چون مردم شما رو خیلی دوست دارن ما در حتمت شما هستیم خیلی ممنونم هر وقت بگین حاضر آشقتونم سر تمام آقابان آسمان این تو این تایمی که من با شما صحبت بکردم برای شما دروت فرستادن برای شما عشق فرستادن و لوتن یادگاری یک قهرمان بی نظیر آسمان ایران زمین یک مرد جنگ مردی که واقعا تس رو به زانو در آورد درود بهت بیاد تم سر یادگاری

01:00:59--->01:01:03
spkr_03: همه شما سلامت باشین تندرست باشین شاد باشین

01:01:05--->01:01:36
spkr_01: به لورنس میدی؟ فقط به لورنس چون من خیلی ارادت دارم به لورنس من به هرکی رنگ بدم سوی بگیر چون خیلی دوست دارم شما رنگ به طرف میدی؟ خودت هرچی دوست داری میدی؟ کاری نداری که؟

01:01:36--->01:01:40
spkr_03: اون دوستری این برای من بیتری مونه بیتری نونه

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

تیمسار جلال آرام -چرا خلبان های اخیر شهید شدند-؟ بررسی صندلی های ایجکت هواپیما و سوانح اخیر اف 5

مرجع حمله به اچ 3 - با حضور بیش از ده تن از دلاوران حاضر در عملیات - قسمت اول - تیمسار ایزدستا

سری مصاحبه های ناگفته های جنگ تیمسار علیرضا نمکی (قسمت "اول" از شب " دوم")