مرجع حمله به اچ 3 - با حضور بیش از ده تن از دلاوران حاضر در عملیات - قسمت پنجم - تیمسارشفیع حسن پور
00:00:00--->00:00:26
spkr_00: شهید عدستانی و شهید درود بر شما قربان سلامان سلامان حال شکر ماشاالله خوشتیب میگم آقای چیز اعتمادی به من میگه خوشتیب ماشاالله بزنم به تخت شما هزار ماشاالله دیگه قالیه که میگن شما این دیگه خیلی مخلصیم خیلی خوشحالیم درد من از شما هستیم قربان
00:00:25--->00:00:39
spkr_01: عزیزی بفرگ من سلام یه از کنم خدمت استادای عزیزم که تا کنون داشتن صحبت می کردن و سلام از میکنم خدمت شما و تمام دوستان عزیزی که دارن می بینن
00:00:44--->00:01:24
spkr_00: خیلی ممنونم جاو حسین پور کاری که شما کردید من ضمن این که میخوام یک بیوگرافی پوتا تاریخ ورودتونو نیروی هوایی و پایگاه هایی که خدمت کردید و حالا اگه چیزای اضافه هم دوست دارید بگید و من میدونم که شما دوست سمیمی جناب شهید اقبالی هم بودید اگر اشتباه نکنم و با ایشون خیلی پرواز داشتید حالا نمیدونم با هم چجوری اعتباط داشتید ولی دوست داریم یه مقدار اینا رو پوتاه بگید تا بریم سراغ این عملیات با شکوه که شما و نفراتی که بودید رو معرفی بفرمزه باشد
00:01:24--->00:04:29
spkr_01: بله من برودی سال پنجا و دو هستم پنجا و چهار رفتم امریکا پنجا و شیش هم برگشتم میخوام خیلی مختصر و مفید به عرضتون برسونم و معرفی شدیم به پایگاه دسفول برای دوره F5E فارغ تحصیل شدیم از اونجا رفتیم پایگاه تبریز پایگاه تبریز بودم که متاسفانه جنگ شروع شد و مستظر هستید که روز پنجام جنگ بود که دیدیم پیش روی ارتش عراق خیلی سریع بود من رفتم متاق جنگ جمسرنگ فارزانه اون موقع فرمانده پایگاه بودن و وقتی که نقشه رو دیدم و دیدم بخشی از خاک عزیزمون رو اشخال کردن عراقی ها ازشون خواستم که جمسرنگ ما اینجا میریم داخل خاک عراق عملیات انجام میریم بهتر نیست که اجازه به فرمایید بریم خوزستان رو نجات بدیم یا حد اقل جلی پیش روی دشمن رو بگیریم مستردر هستید که آسیبایی که ارتش دیده بود و نیروی هوایی و نیروی دریایی اینا به این گستاخی رسیده بودن که به کشور ما حمله بکنن در نجی روز پنجام جنگ ما چهار فروند از پایگاه هوایی تبریز آزم دسفول شدیم نمیدونم اطلاع دارید یا نه که متاسفانه پایگاه دسفول شهده خیلی زیادی داشت قهرمانان خیلی عزیزی رو از دست داده بودن و ما روز قروب پنجام در واقع روز جنگ توی پایگاه هوایی دسفول نشستیم که با سحنای بسیار دلخراش یعنی ارتش عراق اونور کرخه بود پایگاه رو هم بمباران میکردن هم با حتی خونپاره میتونستن بزن با موشک های فراق و انوا و اقسام سلاحا پایگاه رو و شهر دسفول اندیمشک رو میزدن در حال موارد شدیم فعلای اون روز من مختصرا خدمتتون ارز بکنم که عملیات ما شروع شد تا قروب همه بچه ها پایگاه بودن و بمباران میکردیم اینا رو اونور کرخه یعنی به حدی نزیگ بودن که میخواستن پل بزنن از کرخه بیان این برد که بیان جاده تهران اندیمشک رو بگیرن و به زم خودشون حوزستان رو از ایران جدا کنن که متاسفانه همون روز قروب دیپرویمنت انجام شد و پایگاه رو باید ترک میکردیم اونتا ما چند تا از خلبان ها به اینجه رسیدیم که ترک کردن پایگاه دردی رو درمان نمیکنه حالا اگه یه قروبستان قرار سقوط بکنه حالا چند تا هواپیمان روش به نوعی ما تمرد قانونی کردیم یعنی برواقع عیب زدیم روی هواپیمان ها و ترک نکردیم و رفتیم اتاق جنگ از فرمانده پایگاه که متاسفانه اسمش یادم رفته ازش خواهش کردیم که از فرمایید ما بمونیم گفت چرا
00:04:29--->00:04:34
spkr_00: جا تا بشفر نبود جا تا بشفر نبودم
00:04:34--->00:06:46
spkr_01: نبودن؟ هنوز هوا گرگه میش بود روز شیشم ما روز هفتم ببخشید ما بلند شدیم اینا رو اون بره کرخی که پل زده بودن داشتن میمادن این بره بمباره اولین بچه که امکا 84 داشتن پل رو زدن و بعد ما حمله کردیم اون روز ما پنج تا خلبان مونده بودیم تو پایگای دسترول بقیه بچه ها به دستور ستاد فرماندهی دیپلوی شده بودن به اسفهان و حمدان و خوشبختان اون روز ما هر کدوم مون سه تا عملیات انجام داریم یعنی واقعا طوری شده بود که ما زیر بال هواپی ما استراحت میکردیم تا هواپی ما آماده بشه و بننش میدونن که اون موقع سال از خوزستان گرمایی بسیار شدیدی وجود داره و اشدت گرما ما هارنس هامون بالش هامون بود در ارحال ما سه روز اینا رو بمباران کردیم خوشبختان اینا به این نجرستن که این یه دامه چرا ارتش جلوشون نیست و کرخر رو عبور نکردن ازش علاوات ما پلشون زده بودیم بمباران بسیار شدیدی روشون داشتیم و بعد از سه روز هواپی ما ها برگشتن خوشبختان ارتش اومد هوانی روز اومد یادی باید بکنم از دلاوران هوانی روز که اومدن و به کمک ما و خدرشوی ما تونستیم با عملیات های پشت سرهم اینا رو زمین گیر بکنیم حالا این رو من عبور میکنم تا داریم داستان حمله بیست چون اگر ما بخواییم داستان جنگ رو بگیم مسئلهی هفتاد کاغذ شود بردار من یه خاطر
00:06:45--->00:07:12
spkr_00: با شما خار دارم قول به من بدید همینجا لطفاً به همه عزیزان هم خوش صحبتید هم ما شالله هزار ما شالله همه چیتون پرفیکت و درجه یک من از شما خواهش میکنم یک جلسه اسپشیالی خاطراتتون رو مذبت کنیم و حالا این بحث حمله بیسته که امروزه ولی انشالله قول بدید که انشالله در آینده یک تایمی در خدمتون باشی
00:07:12--->00:10:31
spkr_01: حتما در خدمتون خواهم بود مای افتخار منیم با همین اون رو درسیم به عملیات حمله به ایسته که جناب ایزستت های عزیز البته من افتخار اینو نداشتم در دوره خدمت ایشونو زیارت بکنم چون پایگاه من تبریز بود پایگاه اصلیم بود در همون دوران سل هم مرتب معمولیت داشتیم در پایگاه همدان در پایگاه چابه هار ازم بزرگانی هستم که ترراح عملیاتی بودن که دنیا رو انگش بدهن کردن مای افتخار نیروی هوایی هستن این فرماندهان عزیز و ای کاش بیشتر از اینا قدرشونو میدونستیم با همین اصاف عملیات اشتی رو در واقع عملیاتی بود که به ما ابلاغ شد لیدرمون شهید عبدستانی بود البته شما فرمودید من شماره دو من شماره سه بودم شهید توکلی ابراهیم توکلی دو بود من شماره سه بودم قرار شدود ما سابقیان بدیم که توجه نیروی هوایی عراق رو به قسمت شرق کشورش متوجه بکنیم تا عزیزان ما بتونن به قسمت قرب کشور عراق و در مرز اردن و پایگاه های در واقع مورد نظر حمله بکنن خب با توجه به این که ما درصد کل خیلی بالایی برای ما گذاشته بودن قراره برای این شد که ما پایگاه کرکوک رو بمباران کنیم پایگاه کرکوک هم دفاع هوایی وحشتناکی داشت انصافا و جالب اینه که شهید عبدستانی تراحی کرد عملیاتی که ما اشلام بمباران بکنیم و بمبامون هم های درگ بود در نتیجه بلند شدیم ظاهرا قراره برای این بود که نیم ساعت قبل از این که عزیزان F4 رو ما به بالای عملیات برسن ما پایگاه کرکوک رو بمباران بکنیم و همین شد ما با موفقیت پایگاه رو بمباران کردیم منطقه اشلام بودیم بخورده فاقی بگرفته بودیم که نقاط مختلف پایگاه رو بزنیم بعد از حمله شهید توکلی بمباشه که راها کرد به شدت گردش به راست کرد که پایگاه رو ترک بکنیم و یادش رفت دوست کسی من قسمت راستش هستم که خدا روشد با حرکت سریعی که من کردم سانه ندادیم بالای پایگاه و موفق شدیم برگردیم و استنباتمون این بود که تعداد خیلی زیادی از شکاریهاشون ما رو دنبال کرده بودن که ما به صورت خیلی بالا و در ارتفاع خیلی پایین منطقه رو ترک کردیم البته ظاهرن قسمت جنوب شرقی عراق هم عزیزان افشار ما تارگتاری بمباران کرده بودن و کنار مرز ما رو در واقع ساپورت می کردن در حال این عملیات به خوبی انجام