(1)ویژه برنامه بزرگداشت سالگردعروج شهيدان عالیجنابان عباس دوران ومحمود اسکندری


00:00:00--->00:00:15
spkr_04: شبتون بخیر باشه محفظ و بیروز تا که پاتون هستم مرد بزرگ قهرمان جنگ انسان شجام و پرهیخته و درود به شرفتون خیلی ارادت دارم قربان

00:00:23--->00:00:31
spkr_01: سلام عرض میکنم مخلصم حال به شما چی طور خوبی؟ شما را دیدم عالی شدم باگرم ممنون

00:00:31--->00:01:02
spkr_06: بله بله الان صدای شما رو دارم ولی صدای جناب همزهی رو هنوز ندارم ما شما رو داریم کافی بعد یه دنیا من بسته مچکرم قرمان بزرگواری بعد از این همه مدت واقعا شاد شدم دیدمت رو بود به همچنین یا اونونه شما ریبک روید تیش دارستم یاد اون دوره هم به خیر که توی بال هم میرفتیم و میمیادیم

00:00:59--->00:01:13
spkr_01: یاد اون دوره هم به خیر که تو باله هم می رفتیم و می بایدیم آخه یادش به خیر چه روزگار خوبی بود بوده روشک تونستیم کاری انجام بدیم

00:01:22--->00:01:27
spkr_04: بفهمید سلام علیکی بفهمید با دوستان لطفا

00:01:27--->00:01:32
spkr_06: اجازه بده من اینترنتم رو یه لذا عوض کنم شاید اینترنت من مشکل داشته باشه

00:01:27--->00:01:34
spkr_04: اجازه بده من اینترنتم و یه لذب عوض کنم شاید اینترنت من مشکل داشته باشه جا میره برمید بفرمید

00:01:34--->00:02:20
spkr_01: شما یک سروله کنید و شروع کنید شما بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین بادر و شکر فرصتی شد دوباره در اقیمت عزیزان باشیم به احترام چه بزرگ مردی شهید دوران به افتخاری که ما همکشم همملتی این عزیزیم میگوی خیلی جالبه دنیا بهشون افتخار میکنه ما که دیگه همشهریش هم هستم من که دیگه اصلا فوقلاده هست یعنی جای حرف نداره این لطف الهیه که بیتونیم با این افتخار رو عزیزت بگیم که ما همشهریه مردی هستیم که دنیا بهشون افتخار میکنه از ایران گذاشته این کاراتر از مرس هست

00:02:18--->00:02:35
spkr_06: مچکرم خیلی ممنون واقعا زیادی داری منو شهر برده میکنی الان کجایی شیرازی یا تیران؟ من شیرازم شهر گل بل بل بل کجا از اینجا بریم خیلی خواه فردا بهت زنگ زنم

00:02:35--->00:02:44
spkr_03: بارمونه تو لائبیم کنام رست رایی تو لائبیم بفهمه جا رست رایی یه سلامه لکی بکنیم

00:02:42--->00:03:43
spkr_06: یه سلامنه که بکنید به اصطلاح در مورد وزیفه هممون در مورد بزرگ داشته شهید دوران و اسکندری داره ارتباط بیشتری بین بچه ها برقرار میکنید و این ارتباط بیشتر باعث گرمتر شدن هم صفحه شما و هم حال و روز ما میشه خیلی ممنونم سلام از میکنم دو مرتبه خدمت همه عزیزان اینشالله که همه حالشون خوب باشید و درخواه باتون هستم

00:03:44--->00:04:07
spkr_04: خیر مردم میگم به شما دوتا اقاق آسمان ایران زمین از جنس تامکت ولی جناب ابراهیمی تاییر سوار بودند اومدند تامکت شما فانتوم سوار بودید و اومدید تامکت جناب ابراهیمی یک خاطری ناب دارند از جناب دوران دوست دارید با هم بشتمید؟ جناب روست دارید؟ حتما

00:04:12--->00:09:26
spkr_01: شاید دوران خیلی شیطون بود. خدا رحمتش کنه. انقدر این مرد شجا دلاوت و بزرگ بود که ما اصلا نیرش داریم. ما شایلله. اصلا ترماز نداشتیم. با با ما بریم. ما بسید همشهر از این رفیقیم با با با هم بریم. یک کار شانس وارجی از بچه افران از گوشه رو بندن رواز بیادن دسفول. ما اتقار داشتیم در خدمت شد بودیم. شاید دوران که اومده بود. خیلی بیترمز بود. ما به گردش هم نمیرسیم. چیز اقلاده بود. ما بخاطر اینکه منطقه رو بیشتر پرواز دویم تو منطقه رو درخوب میشناختیم. پروازهایی که میرفتیم با هم میرفتیم. افر افر افنج با هم میرفتیم. اینکه از روزهایی که ما برواز بایفر افر افنج بودیم شاید دوران هم همرز ما شد و با ما آمد که اون روز با هم بریم پرواز. دو فرماند افر، دو فرماند افر، چهار فرماندی بریم. در از دادن مرکز فرماندهی لشکری که در منطقه بود. قضیه این بود که ما نگرام بودیم که اباس آقا چون میرفت مهمویت هایی بون مرد زیاد رفته بود. جایی که میرفت هدف رو میزد فقط همون منطقه پدافند داشتیم. دیگه جایی دیگه نداشتن. هدف رو میزد. رد میشد و دور میزد و میرفت دیگه. تموم میشد. ولی لشکر نیوزمینی که دیگه تجربه نداشتن همه جل پدافنده. اصلا تمومی نرواد. چند کلومتر با رفت گسترده. در و گستردگی رشکر همه مسلح هستن و پدافنده میزنن. و در چند نقطه هم موشک اسامه شیش در و فواصل زیاد دور از هم میزد. تمومتره. چما میدونی برد رزید دقیقا. بسیار خطرناکی. آره. این چی اباس آقا بگیم اباس شون. ببینند. این قضیه اینجوریه. این زمینیه. ما بریم هدف رو میزدیم. بعد از از خواهش بیکنم. دقیقا اینکه من میگم انجام میدیم. میریم هدف رو میزنیم. بعد رد میشیم. میاییم بالا میزنیم. میاییم پایین. ادامه میدیم. وقتی من نگفتم گردش نزاری. چون وقتی گردش میزاری به خاطر بارت نخور زمین میایی بالا. احتمال دارم. چون که سامشیش. ایلا فاسه میزنم. میزن. یعنی فعال میشد و میزن. به دونه مقبودا میزدن. یعنی ستا ستا همجور پویسارا هم میزدن. اینا دولار های مفتی دیگران که بشون زده بودن. اصلا خیلی هم برای مهم نبود. چند تا بزنن. همینجور میزدن. بی حساب جدا. خود عباستون توی مسئله اینجوری گیر میکنیم. گفتت واا کاک رو ببیریم. هرچی بگی. همینه دیگه. همین کار میکنیم. خودتی باش عباستون بیا بریم. ما رفتیم پرواز رو. جاتون خاله بود. چه خدم. قشنگ هدف رو زدیم. دوربین های F4. تیل کمیره هایی. خودتون بردازی میدونید. تیل کمیره هاییش. میزدیم فیلم برداری میکرد. بعدا که فیلمان دیگه فوقلاده بود. دنید واقعا دمار از اوگار اون هدف اون منطقه در آردیم و رفتیم. یکم که رفتیم. دوران خسته شد از این ادعاوهی وسیط. گردش گذاشت. با کاغویل هم کنیم. چه هر خید. بچه هم بودم شبه ادامه بدید. من بیرم با عباس. چون بیرسیم. الان بخاطر بارش نخورد زمین یکم بیاد بالا. شکای سامشیش فقال میشن. خدر بی خیرش امونه. عباس گردش گذاشت. بی خیار. همه چون رو به وزخره میگیرد. انقدر دلاغار بزرگ بود این من. این که چرخش کردیم. مشتگاه سامشیش فقال شد. فایر شد. من به عباس همون مسئله که با هم داریم. هارد، لفت، هارد، راید، برک، لفت، برک، راید، پول، آپ، پول، دان. از این بخش میگفتم عباس هم انجام میداد. مشتگه اولی رو رد کرد. مشتگه دوباوی رد کرد. مشتگه سواوی بین من و عباس موجه شد. چون بین من رو بگم خورد عباس. بعد دیدم به خدا رو شد. عباس داره ادامه میده. حالش خوبه. مصیره نیم. اگه هم ترکش برده. خلاصه ما نگران این مرد بزرگ. عباس تو چیکار؟ یه رو بمخشید. هلو میریم. نگی رفتیم. خلاصه نشستیم. چون عباس داره آسیب دیدو بود. دیرالی چند دست داده بود. عباس همون رفت بیرون و بیرون از بان عباس بایستد. و من ماشین رو رایش نفتم. زنبالش که سوارش این بریم. برای معاملات های بعدی عباس آسیب برای این طوری. هم هرچی گفتی بگی انجام میدم. کان که ببخشید. من عزیزت بخوام. یه هرچی گفتم بود. های جونت. ها بقید شهره بوسی بود و عزیزت هم برم. من عشق منی. من برای حفظ خودت بگم. حاضرم خودم ازارم ببینرم تا سالم باشی. بیبریم عزیزت هم. و هر داشتیم رفتیم خداسه دوار از روزگاه رو همین دروردیمون بود. ای چونت.

00:09:30--->00:10:17
spkr_06: یاد یک خاطره خیلی کتا افتادم حتما سمت خودش یادش هست یه روز تو بوشیر ما نشسته بودیم منتظر پرواز یکی عرفیقه قدیمی من یادش بخیر محسن حسینی از پرواز برگشت دیدم که خیست عرق تمام لباساش خیست عرق گفتیم محسن چه خبر مگه اوضا شیطور بود گفتیم یه چی بابا موشک جفتی دو اوضا هرکی میخواد بره اون بالا یعنی اینقدر اینو طبیعی گفت ما گفتیم مگه چی شده گفتیم من دادوازت و موشک خودم شموردم حالا اوناری که ندیدم و شانسی به من نخورده اوناری دیگه نمیدونم ولی دادوازتشون خودم شموردم درست دقیقه همین

00:10:17--->00:11:55
spkr_04: به عنوان شاگرد شما ارز بکنم که فرمانده اومد دور از جونتون به حال ایک معمولیتی الان بهتون پیشنهاد شد مثل همین البته خب شما ها تو خاطراتتون من بارها شنیدم که خیلی از این معمولیت را انجام دادید ولی من به اون در واقع چیز دیگه کار دارم میخوام بگم که الان این فرق رو دستتون میدن فرقی که دیگه آلموز صد در سرکی بغداد دج آهنین بغداد که اگر برحال همه شما میدونید که وقتی یک خلبان ترایی میکنید که لولول بره و شرایط لولول رو میبند بالون فیلان داستان ها گورت بغداد و ادعای صدام که اگر ما این بتونه بارد بشه و این داستان ها اولا که خیلی دوست دارم بدونم که میدونم چون اون جوابتون چیه و حال از این اطفاقا میگن صد در صد برمیمیگه چی میشه شما چی کار میکنید واقعا وقتی این فرق و دستتون میدن یکیتون مثلا جامع اسکندری یکیتون جامع دوران فرزن همون مهموریت خاص دارم میگم چون میخوام از زبان همرت مشتبم که الان این فرق و دادن آیا مثلا که نکردید بارها و بارها این فرق و دست دون داده شده دوست دارم اون حس را بفهمم دوست دارم اون حسن

00:11:58--->00:12:33
spkr_01: من یه ماجره برای تو بگم این مسئله را جوابش من دادم قبلا موقعی که ما افتیارده بودیم تا رفتیم افتیارده موقعی بخواستم این گردان گانری افتیارده را اندازی کنن برادر عزیزمون تیمسار ادراکی چون اومد اسفحان تک تک خصوصی از خرامان ها پرسید کی حاضره ممنت قروم مرجی برای منباران با افتیارده انجام بده وان وی تو

00:12:34--->00:12:38
spkr_04: One way to anonja. منم بودم. One way.

00:12:40--->00:13:31
spkr_01: این جمع منم، تیمسار OEC، حسین محصومپرست و یوسف احمدی ما چهار نفر تو کل قضیه گفتیم ما هر وقت بگیم فردا، مقای بغداد بزنیم بفرمایم با F14، خود تو میدونید F14 اصلا کارش این مسائل نیست و اون هیکل و لنده و بزرگ و قدرت پروازیش بی نظیره، هینکلش گروزنه کنند سالم بیزاده که به فشار خیلی قشنگ میتونه از خودش دفاع کنه و هر مورد انجام بده، هر جا تو هر ارتفاعی بنابراین اون موقع ما گفتیم بله، اهلا که دیگر نشیم رو میز گرم و داریم جاتون خالی قهوه میخواریم که شهار زیاد میدیم، با همه وجود ما میریم

00:13:31--->00:14:10
spkr_06: نه ببینید این قضیه قضیه یه حالت ویژه و خاص داره من نمیخوام ادعا کنم که همه انگیزه ما شجاعت بوده ببینید خیلی به صلاح انگیزه ها تقسیم میشه و باعث میشه که آدم تو دوره جوانیش یک کارای را انجام بده منطقا جواب را به این صورت میخوام خدمتون بدن ما روزی که جوان بودیم و فکر آینده بودیم فکر خیلی فکرهای دیگه داشتیم نه نگفتیم الان بگیم نه پس این امکان ندارم جوابتون ننیست

00:14:06--->00:14:13
spkr_03: این امکان ندارد جوابتون نه نیست بد آف صریع نه نشتران گوه جواب این سآل

00:14:14--->00:14:30
spkr_04: شما خیلی نقصه زریفی رو اشاره کردید. من اگر راحت طلب بودم، من اگر سلامت طلب بودم، شغل خلبانی، مخصوصا خلبان شکاری رو انتخاب نمی کردم.

00:14:28--->00:15:01
spkr_06: اون هم همون زمان بله بله حالا بعد از این برنامه اگه فرصتی شد من خیال داشت نمیم شب یه خاطرهی در مورد دوره دانش دوییم تو امریکا یه اتفاقی افتاد برام حالا فرصتی شد اشالا میگم خدمتون چون قبلش میخواستم راجع به شهید دوران صحبت کنم و اون به سلا دستاوردی که ما حاصل از خون شهید دوران و امثال دوران باید داشته باشیم انشالا فرصتی شد خدمت خلومی

00:15:02--->00:16:44
spkr_04: با شما و جناب ابراهیمی خیلی کار داریم چون یک سین لایف هایی هست که جناب ابراهیمی که ما شالله هزار ما شالله اوهر پنجاه هزار نفر ما شالله هزار توی یک لایف فقط ویو خوردن و یعنی این میتلب من کاری نرم شما اگر یه مثله جوک و فکاهی بذارید شاید مثلا خب بچه ها بیان بحث جنگ و بحث این اماسه ها و رشادت ها هست و وقتی جناب ابراهیمی میان و این همه جوون این همه نیو جنریشن دهه هشتادی هفتادی دهه شستی دهه پنجاهی دهه چهلی همه ما شالله حتی دهه سیاه که انشالله خود حفظشون بکنه میشینند و گوشت میکنند من شما از جام دوران گفتید دوست دارم یک اشاره به سلطان آسمان ایران مردی که معمولیتی بهش نمیدادم که بگه نه نمیرم و یا موفق نباشه کند تاشون مثال میزنم براتون که خودتون بهتر از من میدونید همین معمولیت بغداد زدن پل خورمشهر آوردن حاپیمای جناب خزرایی از سوریه پار میدا با اون شرایطی که تحدید کرده بود و میزد و عملیات لیدر یکی از دسته های اچسه خطرناکترین عملیات جهان که این هم یک جرایی سد درست کل بود ولی خدایشو به امت اینا این چهار پنجتا شاخصاشو گفتم میدونید دیگه راجبه کی صحبت کردم بخواهی

00:16:44--->00:19:57
spkr_06: بله بله از هم حضورتون من با شهید دوران همسن و همکلاس بودیم البته هممدرسه نبودیم ایشون دبیرستان سلطانی میرفت تو شیراست من دبیرستان شاپور میرفتم ولی توی مناسبتهایی مثلا اون موقع یه جشنهایی بود که برنابای ورزشی توش انجام میشود یا اینا توی این موقع همدیگه رو میدیدیم به اضافه اینی که محلمون نزدیک همدیگه بود و ما اصلا از قبل از اینی که بریم مدرسه با هم آشنا بودیم این بود که خب همدیگه رو میدیدیم با هم صحبت میکردیم رتیق بودیم یه خاطرهی دارم من اینو تالا هیچ جا نگفتم واقعا تالا جایی نگفتم و باور کنید که این واقعیته حدودی یه مایی محنیم قبل از شهادتش مرخصی از حمدان یا از تهران دقیقا نمیدونم از کجا رفته بود شیراز داشت برمیگشت حالا میخواست بره حمدان یا میخواست بره تهران سر راه شب اسفهان بود ما اسفهان بودیم ساعت پنج و شیشی وعد و زور بود شادربان محمود کریمی زنگ زد به من گفت که عباس اومده اسفهان و امشب خونه ما هست من گفت که میخواهم بچه ها رو ببینم شما اگه ممکنه اگه دلتون میخواد که عباس رو ببینید بلند شدیم بیان خونه ما دو ساعت پردو هم باشیم چند نفری از اونهایی که همدورهی بودیم توی افور با هم همگوردانی بودیم بلند شدیم رفتیم اونجا با هم نشستیم خب عباس هم بود و دستا داخلیم گردنم و صحبت کردیم و حرف زدیم بعد توی حرف ها صحبت هاون که گرم شد اون موقع عباس با حدود ست تا مموریت بالاترین تعداد مموریت برون مرزی رو داشت اون زمان بعد گفت که محمود کریمه ازش پرسید به حالت شرخی البته به حالت شرخی گفت که آخه تو چجوری ست تا مموریت رفتی و برگشتی نزدنه مگه چی کار میکنی گفت والا یه چی من بلند میشم ارتفاع پنجشی شزاپارو میگیرم همیقدر که بلای کوار ردشیه میذارمش اوتوپایلوت خودش میره بغداد من دکمه بمبا میزنم دو مرتبه میذارمش رو توپایلوت خودش برد البته اینوش روخی میکرد مطمئنن اینوش خلبار آقیلی این کار رو نمیکنه بلی منظورم به روحیه عباسه که چقدر در مورد پرواز و معموریت هایی که ما خودمون استلاحاً بهشم گفتیم معموریت های بودار به این معموریت ها چقدر در مورد اینا بیخیال بود و ذریف و قشنگ فکر میکرد محل هدف کجا باشه اصلا براش مهم نبود و من واقعاً افتخار میکنم خودم شخصاً افتخار میکنم که یه زمانی باش همکار همدوره رفیق و آشنا بودم و متاسفانه فرصت نشد که خدمت آقا پسرشم سلام ارز کنم من نمیدونم چجوری بگم ولی تا آخر عمرم اگه عمری باقی مونده باشه افتخار میکنم که رفیقش بودم بلی از ادار نبودنش هم هستم

00:19:58--->00:20:26
spkr_04: میتوند درم. خب، مرسی از جناب دوران مونده موند شما گفتید. خب بریم سراغ همرض بهش که ارز کردن با این همه سجایی ها و برحال رشادت ها که برحال در همین معمولیت بردادیشون حواب ما رو سالن به همرای جناباگری برمیگردونه. بفرمایید از ایشون یاد کنید جناباییمی جناباییمی جناباییم و تیمسار محمود اسکندری.

00:20:28--->00:24:53
spkr_01: آدمایی مثل دوران و اسکندری اصلا نمیشه دوران چیز رو باید ما تازم میگیم بکنم از آداشون کاسه میشه چون نمیتونیم لب مطلب رو بیان کنیم چون ما با همه وجود رو مثل شما یه گل رو ببینی بعدا موخواه برن افتا تعریف کنی گله چی بوده هر جور هم بگی یا آخری نمیم مطمئنی نمیم ببینی اون گله رو یعنی ایش که ما میگیم از این عزیزان مثل اسکندری یا دوران اینا ببینید این عزیزان بعضی آدم ها خوب حرف میزنن ولی در عمل و اندیشه آدم های ضعیفی هستن اینا به درده مخورن بعضی آدم ها خوب حرف میزنن خوب عمل میکنن ولی در اندیشه ناپاکن اینا منافقن و از آدم هاستن خوب میاندیشن اینا همه چی هستن شهید اسکندری یا شهید دوران خوب میاندیشیدن یعنی معرفت اندیشیدن داشتن عجیب بودن یعنی فوقلاده یعنی شما یک مسئله منفی تو جورا نمیدیدید نه دروق میگفتن نه قیبت یا نه تهمت میزدن کیسی پیش اومد همین عزیزان که الان صحبت شدم میکنیم شهید دوران و شهید اسکندری کیسه بود میمدیم میگفتیم فلا فلانی قیبت تو کرد اشتباه کرده ایشانا متوجهه میشه این اصلا برخورد سازنده رشددهنده کمالافرین بود بهشون شغل میدادن که آقا بیا بارا تهران بشین خود تا زیر کلیق بود نمیخواد برید برون مرزی که او شک بهت بخوره بگو خودتون به این بشین زیر کلیق من جایی دیگه هست یعنی مگه شوخی این تفکر این ایده مثلا جوان زندگی عزیزم حالا ما یه چیزی میگیم نمیشه ازش بگذاری که این واقعیتیه ببینی اینا اصلا تراتر از تصفر ما هستن اینا وقتی بودیدن اینا وقتی بودیدن بودیدن اینا وقتی با خدا معامله میکنن و یه جایی میرسن که این چیزی که برای ما ارزشی برای اونا هیچ چی نیست درست درست دارا بیدریان؟ درست درست دارا عزیزم؟ اینا واقعیت هایی که ما دیدیم تو اینا اینا فراتر از تصفر انسان ها هستن موجودات خالق العاده فوق العاده برای چیزی ما نشستیم؟ یاد یه نفر هستیم که سی چیز ساده بشهید شده؟ بیکاریم؟ نه عزیزم این افتخار برای ما که از میگیم شهید دوران برای اون چیزی نیستون رسیده به همه ارزش ها ما آمدیم عداش دارم برمیرم که سر رفیقش بودیم باش بودیم برای خودمون مثلا موقعیتی کرس کنیم مثلا اینجوری یه قضیه ما برای خودمون من نشستیم اینجا نه برای شهید دوران ایده هست بساله ما اینا اینجوری هستن شهید دوران ها هنوز هم هستن دارین تو همین کلاس ها با همین شرایط جوانان ما بینشون خیلی شهید دوران هست منتها نیاز بشه بازم اینا میان تو سحنه و خاطر آفایی میکنن اینجا ایرانه ایران هیچ و خالی از این مسئله نه بوده مگه رستم و سورا چی بودن دوتا ایرانی بودن داستانشون جمون کیه؟ سوپرمندی چیه؟ موقعی که اونا هنوز قصه و داستان سرم کنن این همه ساختگیه به خورد ما دادن اونا واقعیتش یا یه دوران هیچ حقیقته یا یه دست کرده هیچ حقیقت تاریخیه از مماری عزیزان از مماری عزیزان از مماری عزیزان افتخار کنیم به این که بزرگانی که دنیا بهشون افتخار میکنه با ما همبتن بودن این افتخار برای ما کافیه خیلی عزبت و عرضشه که ما به افتخار جهانیان مفتخریم که هم چیش خودمون هستن از از ایزان همون هستن همشهریمون هستن چی از ای بالتره؟ برای ما این افتخاره در بارشه ای دونتر افتخاره در صحبتگر وقتی که در عرض دو سه هفته نیرداره ای ایراغ همچین میخواه بونن که هشت سال ایراغ از ایراغ نیرداره نداشت شوخی بیست که شوخی بیست که

00:24:54--->00:25:00
spkr_06: حالا منم دنباله ببخشم اونه هم صحبت کردم

00:24:58--->00:25:01
spkr_03: بیشتر ایفتر بیشتر ایفتر

00:25:02--->00:29:08
spkr_06: ببینین ما بارها و بارها راجب شهید دوران و جناب محمود اسکندری که ایشون هم به حق میشه شهید خطابش کرد راجب این به صلاح عملیات اینا صحبت کردیم و خیلی هم با افتخار برای همدیگه نقل قول کردیم حالا اینجا ببین اینا خودشون رو فدا کردن بحثی هم توش نیست اینجا یه سؤال پیش میاد که وظیفه ما بازمانده هایی وسط در قبال خون اینا چیه ماها که افتخار میکنیم به رفاقت با اینا و اینا رو از دست دادیم چه کار میکنیم بکنیم که به صلاح خون اینا قامال نشده باشه دیخودی از بین نرفته باشه ببینین ایران یک کشور قدیمی و برصلاح صاحب قسمتی از تمدن جهانیه اگه زیاد اقراق نکنیم صاحب قسمتی از تمدن جهانیه خب این عزیزان ما مثل همه ی جوان های دیگه جونشون رو فدا کردن جناب نمکی سلام عرض میکنم قربانم استاد عزیزم سلام عربا سلام عربا خیلی ممنون عرضم به حضورتون امثال شهید دوران و اسکندری خونشون رو دادن برای سالموندن و آباد موندن این منبکت حالا ما چی کار میتونیم بکنیم؟ وظیفه ما در این بره در این موقع گره زدن خون و شجاعت به صلاح شهیدان عزیزمون با توسعه ایرانه ما باید کاری کنیم که دستاوردهای جنگی ما به یه نحوی علمی بشه و به صورت دستاوردی برای پیشرفت مملکت به وجود بیان مثلا برای یه نمونه الان خیلی از جوانهایی که پای به صلاح گوشی ها و لپتاب ها نشستن و دارن ما رو میبینن خیلی هاشون اصلا زمان شهید شدن دوران اصلا دنیا نیومده بودن ولی باوجودی این دارن افتخار میکنن بهش خیلی هاشون هم دانشگاهی هستن خیلی هاشون هم تحصیل کرده تحصیلات بالا دارن عرضم بزرگتون البته این یه پرانتز باز کنم این وسط چند وقتی که من و همکار و رفیق بسیار عزیزم جناب فریدون علی مازندرانی و یکی از دانشگاهی های عزیزمون یه جوان دانشگاهی که مصداق اونیه که میگم زمان شهید شدن دوران به دنیا نیومده بود به اسم آقای حسن فتایی ما اومدیم یه گروه پجوهشی تشکیل دادیم و داریم نتایج این دستاورت های به سلام معمولیت های جنگی رو به صورتی که بتونیم برای فناوری نوین در آینده ازش استفاده کنیم داریم اینا رو مدون میکنیم تا الان مثلا حدود ده تا مقاله دوازد تا مقاله علمی در رابطه با جنگ و فناوری جنگی در مورد جنگ ایران و عراق توی صفحه علم روزنامه شخ شاب کردیم این آقای فتایی عزیز اومده کتاب علمی بسیار قرباری رو ترجمه کرده و تقدیم کرده به شهید دوران چه افتخاری از این باراتر که ایشون نه نظامیه نه خلبان بوده نه اصلا با مسائل نظامیم شاید هم آشنایی نداشته باشه ولی کتابی رو تقدیم کرده به عزیزترین رفیق من و این برای من افتخار من لذت این کتاب در سطح جهانی مطرحه کتاب چه کسی به ذرات بنیادی میاندیشد الان در سطح جهانی مطرحه ایشون این کتاب رو بسیار زیبا ترجمه کرده و تقدیم کرده به دوران متاسفانه فرصت کافی نیست جناب نمکی هم تشریح آدن من قصد داشتم که اون در حد مثلا 3-4 دقیقه اون تقدیم نامه ایشون رو که تقدیم کرده به عباس دوران بخونم از روی خود کتاب حالا در فرصت دیگه ایشالا این کن رو میکنم میکنم

00:29:07--->00:29:19
spkr_04: باشی باشی اشکالی نداره باشی جنال اردوائمی سوغتش رو تموم بکنن باشی اونو بسید چون فکر بکنم از عباس میرزا تا عباس دوران نمیم یه همچی چیزی

00:29:20--->00:29:25
spkr_06: اون یه مقاله دیگه بود. بله این کتاب یه موضوع دیگه است. بله خیده انتون میگم.

00:29:28--->00:31:40
spkr_01: ببین مسئله ما شما نگرانه الان نباشید ما چهل ساله پیش که انقلاب کردیم شاید دوران با کی مشکل داشت با دشمن مشکل نداشت با خودی ها مشکل داشت ببخشید من باید ایر باز کنم تا بدون امروز ما چقدر از زمان جلویم و چقدر دستمون بازه برای پیشرفت و مفقیت ما الان چهل سال گذشته از انقلاب آدم های فاسد رو میشنسیم دیگه اون موقع نمیشناختیم روی میمند میگفت من بسر پیغمبرم ما رای میدادیم گول ما میزند میشود هر کاری چهردار و استاندار و فلان رو بعدم میدازید و میبرد و فرام کم میرم امروز اتفاق نمیوفته ولی که همه رو میشنسیم همه دوزدار رو دیگه شناختیم الان دیگه هرکی الان آی رئیسی و رئیس جمهور ما خیلی کاری ساده است مشکلی که قبلا رسک مورای قبلا نشینشون نداره خاطر ایکی همه دستشون رو همه دوزدار رو کامل میشنسه آدم های درست کار هم میشنسه کافیه بخواهیم که کار رو برای مردم برای عرضش ها برای پیشنان ممکن به انجام بدیم فضل الان آماده است بگیم از تو موقع نیست که شهید دوران میخواستم به جرم اینکه منافقه اعدام کنن یادتونه؟ بله بله شهید بازورگانه میخواستم به جرم منافق بودن اعدام کنن یادتونه عزیزم؟ اینا است بادبخته ما بود یه منافق پس فدرت رو درست صاحب انقلاب برای همه خطنشون میکشیدن میده هرکی داره برای مملکت کار میکنه زحمت میکشه برای یه میچست بودنش یا به منافقین یا به گروه هست خلق و فلان یا ماکسیس بود یا کومونیست بود اله کی؟ این داخلش هزمه ایدون بیرون خودشون بیان برای پست و مقام و پول و چپاول به ایتونمان این بود الان دیگه از خبرها که ریز هستیزم همه رو میشتاسیم همه شده این دوزه و آدم فاسد از این روش شده موقعیت عالی برای اصافتان مملکت قافیه دیگه اراده کنن اراده کنن

00:31:42--->00:31:50
spkr_06: من اما این ارزو کنم خیلپت رو که الان باید برداشتی رو که چیزی رو که خرمن به صلاح کاشتیم الان باید برداشت کنیم

00:31:51--->00:32:04
spkr_01: دقیقا، خیلی چون در حضور جمع نمکه اومده مخواهد باعت صحبت کنند من از دور خارج میشم فرصت به عزیزهان میدم، انشاءالله موفق و پیلوز باشید شب همه شما از اینان به خیر، افتخار بود در خدمت خود

00:32:02--->00:32:36
spkr_04: افتخار بود در خدمتون تمام در حضور شما مرد بزرگ با این عربیات ویژه منحسد به فردتون با این کلام سریعتون من افتخار میکنم که لباسی رو پوشیدم که شما این روزی برتن داشتید دروت به شرف دید خداحافظ و عزیزم خربان شما دروت به فخر آسمان ایران مرد دانشمند و پوانمند من دیگه نمیگم فردت سی آسمان ایران بفهمید در خدمتون

00:32:38--->00:44:58
spkr_00: من درود می فرسم به جناب ابراهیمی و مجید عزیز خب ما همه مثل یه خانواده توی گردان ها خدمت کردیم زندگی کردیم و همه ما با هم رفت آمد داشتیم خاطرات بسیار شیرین خوبی داریم این نیستش که حالا مثلا مجید کمتر از عباس دوران باشه با چکرم با با من محلمش بودم برای تیار ببین دو تا تیار باید می پریدیم دو تا گانیری و بعد انسترومنت بود که انسترومنتر رو می زشتیم به حساب انسترومنت چک عباس رسید به مرحلهی لیدر چاری رسید به مرحلهی که باید لیدر چار می شد یه پرواز من کابین جلوی محمد مومنی سرگرد مومنی من سروان بودم ایشون باید لیزر چکات می شد عباس دورانم باید راید لیزر گانریش و سلوش و یعنی توبال باید انجام می داد رفتیم بومبامونه زدیم تاکتیک های لیزر مجید می دونه داستان چجوریه پروازای بسیار سخت و سنگینیه اولین تاکتیکی بود که به ما اجازه می داد تا اونجایی که می تونیم بچستیم کف زمین و با سرعت 600 نات باید می آمدیم بالا نه ارتفاع مثلاً 80 زارپا نه سلام تیم سار سلام قرونت سلام تیم سار مخلصم قرونت باید می آمدیم ارتفاع 5 زارپا اینورت می کردیم بر می گشتیم بومبیمونو می زدیم از هم دیگه اسپلیت می کردیم و می رفتیم دوباره رو با رازجون جوناب می کردیم بر می گشتیم می آمدیم دوباره تکرار می شدیم محمد مومنی باید لیزر چکات می شد معلمی ما دونفر من و محمد مومنی توی هواپی ما عباس دوران و یکی دیگر دوستان توی هواپی ما رفتیم کارارو انجام دادیم قرار بود عباس بعد از این که از رینج آف می کنیم لیدری رو گفته بگیره ما رو بیاره برای فاینال بیاره برای نشستن نشستن تاش لیدر چار می شد این راید لیدر چاریشم بود اینشون وقتی لیدر شد یه مقداری بنزین زیاد داشتیم برای نشستن کافی بود می شد بشینی با اون بنزین بیشتر اما بهتر بود که مثلا برسه به مثلا 3500 پوند برسه به 3000 پوند ایشون سر و انداخت با این رفت رو خلیج دریاه پارس من از گفتن خلیج خیلی نراهدم دریاه پارس خلیج هندیجان هست خلیج بوشهر هست خلیج اروند هست خلیج اروند هست چنده سلام خلیج بوشهر اره چنده خلیج هست اونجا این دریاه پارس رفتیم رو دریا رفتیم رو دریا این رفت پایین حالا من هم تو بالش چستیدم محمد مومنی هم که عرشد ما بود سرگرد دود کابی نقب نشسته رفت پایین رفت پایین طوری رفت پایین که دیگه اگزازش باب دریا رو میپاشید مثل قایق محمد نوانگ گفت اگه من جای تو بودم خلی من فرماند فلک بودم من معلم بودم گفت اگه من جای تو بودم بهشن گفتم بیاد والا گفتم جانس ها گود اجازه بده ببینیم این میخواد چه کار بکنه یه یه چیزی میخواد از این پرواز لولیولی که داره به این سختی انجام میده دنبال یه نظریه دنبال یه منظوریه ایشون میخواد به مانشون بده که بابا جان من توانایی پروازیم فراتر از این حرف هست رفت پایین رفت پایین رفت پایین تا خسته شد بابا من با خارزمی روی کارون و اونجاها انقدر لولیول پرواز کردیم که خارزمی هم خودش رو توی یکی از همین لولیول ها تو فاینال شیراز زد زمین با سعادت تیمسار فرغانی دقیقا اینا رو خاطرشون هست گفت من با خارزمی انقدر لولیول پرواز کردن من ترز و واهمی ندارم ولی میترستم این جوان بره توها من هم گفتم تیمسار اجازه بده تو رو خدا جان سربرد اجازه بده ببینیم این چه کار مخود برگشتیم برگشتیم اومدیم فرود اومدیم و اطباقا من یه آیتم چیز بهش دادم دیگریدش کردم روی آیتم چون ما توی بریفینگمون این موضوع اصلا مطرح نکرده بودیم اتیتیود دیگریدش کردم توی گریدسلیپش با هم صحبت کردیم سر بریفینگ محمد مومنی یه مقداری نصیحت کسی گفت با این همه آدم کشته شده تو لولول بی مورد لولول بی غانون بی برنامه بی برنامه تو خلبان ها کشته شدن یکی یکی شروع کرد همه شنو اسبردن و گفتن و سعادت و خارزمی و دیگران رو اون یکی خسروی داشه پرویز خسروی که همینجا تو بوشه رفته بود تو آقا آقا فرار کردیم بومبامونو زدیم فرار کردیم برگشتیم اومدیم اومدیم نشستیم بهش کپتم اومدیم چرا تو اینطوری میکنیم من اون روز که تو رفتی رو دریا با محمد مومنی بودیم خالیدی کف زمین من دیدم تو چقدر خوب پرواز میکنیم چرا لولول میریم بالا؟ گفت بابا از لولول رفتن دیگه خسته شدم و زمنان اگر منو بزنن اگر من تحصیل چیز بکنم من نمیپرم بیرون من پاهم پلاتینیه نمیپرم بیرون من بنابراین خیالی نیست من نگرانی برای خودم ندارم این شجاعت عباس دوران خداوکیلی همه خلبان های جنگی شکاره شجاعت هستن اما شجاعت ها فرق میکنه عباس دوران فوقلت شجاعت بود مثل محمود اسکندری اون هم خیلی شجاعت بود محمود هم مجید حتما یادش تو گردان محمود تو شیراست بله بله بله این ها خیلی شجاعت بود عباس دوران فوقلاده شجاعت بود در فتح المبین که یکی از بزرگترین دستاورت های ارتشه در جنگ در عملیات فتح المبین عباس دوران از همه دان پرواز میکرد لیدر دسته هش فروند هش فروند میامد در این بمبران من گفتم اون تیپ یک و تیپ نوود و شیش رو اینا چنان بمبران کردن از همه دان که میامدن عباس دیدر بود چنان بمبران کردن که فرمانده تیپ هر دوتا تیپ فرمانده شون ویلون توی بیابون اثیر شد بعد از بمبران اینا البته تاکتیک های ویجه هی هم روی زمین توسط هشیار انجام میشد مثلا توبخانه ای که در اختیار هشیار درگفت گروه سیاسه که 45 دیگه این سایت موشکی سامسه تنومه رو زیر آتش کرده که اینا بتونن بمبران کنه و واقعا موفقیت همونیز بود خیلی موفقیت همونیز بود عباس یکی از شاخصترین خلوانای جنگی فاکر بالوته من پیشنهاد میکنم حالا یه مجسمه ای یا یه نمادی از عباس دوران در مرکز آموزش های اولی برپا بشه هنر آموزه و دانشوهایی که میخوان سردوشی بگیرن قسم میخورن ما هم به قصن ارتشی خیلی اعتقاد داریم من میدونم من هنوزم که پیرمردم هشتا سالمه هفتاد و هفت سالمه من به اون سوگندی که یاد کردم برای ارتش هنوزم بایبندم به اون سوگند و این بچه هایی که میخوان سردوشی بگیرن بیان و در کنار نماد عباس دوران سردوشیشون رو بگیرن سوگندشون رو اونجا یاد کنن چون عباس دوران و چند نفر در ارتش هستن که بگیرن بی نظیرن بیمانندن و این ها کسانی هستن که ما رو یاد آریوبرزن میندازن ما رو یاد عبو مسلم خراسانی میندازن ما رو یاد اینا میندازن من مخوان که صحبت رو کتا کنم فرصت به تیمسار فرغانی که هر سخنی که میگه خاطره ای از دوران عظمت و بزرگی ارتش ایران ای جوانه تران اگر موانگوانی ندرین کن

00:44:59--->00:45:24
spkr_02: جا رو بدم به تیمسان پروانیم یه لحظات که چشتن خدمت هم خودم اولا جناب همزهی همیشه من رو توی یه قابی میذاره که گیر میکنم از اما من در این قابی که تیمسان روستایی تیمسان نمکی تیمسان روستایی که در عرصه آسمان و سخن و غلم یک کتاز هستن نمکی هم که فردوسی آسمان من دیگه چی موتونم بگم درمکی؟

00:45:24--->00:45:28
spkr_06: قربان ما شاگرد شما بودیم کچیک شما هست

00:45:29--->00:45:36
spkr_03: شما هم فرقی لازمان ایرانید.

00:45:36--->00:45:46
spkr_00: تیم سار اجازه میدیم تیم سار بزرگ اجازه میدیم ما جوارت نداشتیم جلو شما سیگار بکشیم اجازه میدیم من مرس میدیم

00:45:43--->00:46:31
spkr_04: من میتونم یه جمله کنم بگم جان فوقانی اینجا صدر می کنم وحید حاشمیان عزیز اصوله فوتبال ایران در لایفه عرض عدب و احترام دارم و تولدشو از اینجا تبریک میگم که دیروز تولد وحید بود برادر تیمسار سرفراز تیمسار اسکر حاشمیان شهید بالا مقام آسمان ایران عرض عدب دارم وحید جان خیلی خوش آمدید تولدت مبارک باشه تا جناب فوقانی شروع می کنه صحبت کردن این دوستان محبت کنن این رنگ های عشق و رنگی کمان عشق رو تقریم کنن به جناب آقای وحید حاشمیان عزیزم به خاطر تولدشون و بفهمه جان فوقانی عزیزم

00:46:30--->00:46:43
spkr_06: ببخشید من یه جمعه مزاهمتون بشم من دلم نمیاد خدمت دوتو استادم رو ترک کنم و نمیدونم که باید از برنامه برم بیرون جناب عمزهی شما هر موقع لازم شد به من بگیم من قطع میکنم

00:46:43--->00:47:16
spkr_02: یک جامعه در جوابتو با شما میخواستم میکردم دیروز داشتم پایروز شما بخواسته بود این که یک قسمت از اون نوار دانش پرواز که بهرام ایکانی صحبت میکنه براتون بفرستم داشتم نیگاه میکردم که بفرستم دیدم که یک سروان جوان خشتی پای حواپیمه تو به همون برنامه مهمون من بودن داران صحبت میکنن نیمتگشو نگاه که هم جامد مجید روستا سروان روستا میگم از جوانیشون سخنور بودن نه اونم الان برای فرستادم برای شما

00:47:16--->00:47:21
spkr_06: خیلی ممنونم من بارها کابی نقه به شما پریدم و افتخار کردم به این مسئله

00:47:21--->00:51:33
spkr_02: تو دانش پرواز برنامه ما هم تلویزیون ما هم چما بودین خداسته برده قرار برده درسته خیلی ممنونم در مورد برنامه امروز راجع به خارزمی دفتیم خارزمی هم اتاقی من بود در دانشگاه و دوست سمیمی و رفت آمد خانوادگی داشتیم با هم و سعادت پدر و مادرش دوست پدر و مادر من بودن و من که اومدم می روای به هوای من بعد از من اومد و این دوتا با هم دو فروندی تو دردش محرون انقدر پایین بودن که زیر هواپه ما گرفت به آب و کشیدشون پایین و هر دو اجیک شدن ولی سندلی عمل نکرد و من باید به پدر و مادر هر دوی اینا می رفتم خبر رو من باید می روزم چقدر هم بده خیلی خیلی خاطر خیلی و هواپه ما شون توی همون دریاش محالو مونده بود همیشه تابستان ها که تو شیراز آب دریاشی می رفت بایین دومین هواپه ما می اومد بیرون تو فاینال هم هست وقتی مثلا می رفتم شیراز بشینم تو فاینال دومین هواپه ما از آب می اومد بیرون می ریدم و خاطرها تجرید می شد برام همیشه این مسئله و بعد در مورد عباس دوران و محمود اسکندری من چون قدیمی تر از این ها بودم و هیچ وقتم با هم توی یه گردن نبودم خاطره شخصی ندارم ولی وقتی این اتفاق افتاد به من مهموریت دادن این جمعه که تو نامی مهموریت نوشته بود براتون اتانه برم علل شکست این مهموریت رو بررسی بکنم یعنی خود روایی قبول داشت که این مهموریت شکست خورده من از جای کشروکران رفتم گروه ترخ چون این مهموریت ها از گروه ترخ می اومد بیرون رفتم گروه ترخیم اون موقع جز زبده ترین خلا مستن مجی زنگنه و نمی بونم ازدت ستاق اینا جز همه گروه ترخ بودن وقتی این مهموریت ابلاغ شده بهشون بررسی کردودن به اتفاق آراه نوشته بودن که این مهموریت هفتاد و پنج درصد ضریب شکستش هست یعنی هفتاد و پنج درصد اینا بر نمی گردن نمی گردنم این نامه اومده بود زیر دست سرهنگ مهمپور که اون موقع پرانده نیرو هوایی بودن ایشو زیر این گزارش گروه تر نوشته بودن به حول قوه الهی انجام شد این این جمله و امزا کرده بودن به حول قوه الهی انجام شد و بعد من با محمود استردری هم که صحابت کردم اینا قبل از اینکه حتی برسن به هدف هواپیمه هشون رو زده بودن و هواپیمه های عباس دوران که بر نگشت و محمود هم هواپیمه هاش سراخ سراخ برگشت یعنی در واقع همون هفته تو پنگ درست در اومده بودن بگید بنابراین من توی گزارش علال شکست معمولیت رو نوشتم که شخص فرمانده نیرو هوایی مسئول شکست این معمولیت بوده که بر خلاف نظر احیعت گروه تر دستور انجام معمولیت رو داده تو پرمانده نیرو هوایی هستش در اومده هوایی میتونه کسان که دسترسی دارن میتونن برن نیار کنن من نوشتم شخص فرمانده نیرو هوایی مسئول شکست این معمولیت میده ایشون ورداشت زیر گزارش من سرهنگ ماهیم پود زیر من زیر گزارش من داشت این جملهش تو زهنم مونده این افسر خیال میکند که من شعور ندارم این معمولیت از مجلس شعرهای اسلامی ابلاغ شده و باید انجام میشده وقتی که از یک جایی هم که هیچ اطلاعی از پرواز و معمولیت ندارن معمولیتی ابلاغ میشه و یک کسی که هیچ کوالیفیکیشن فهمانده نیرو هوایی نداره اونجا نشسته خب این نتیجهش این میشه که یکی از بهترین اسطورهای نیرو هوایی از بین میره برای یه هدف سیاسی که میشد با شکستن دیوار سوتی یا یه طریق دیگه این به این هدف رسید ولی عباس دوران رو قربانی این هدف سیاسی کردم من زیاد دیگه سون میدونم که کپیتان علی فروغی هم تو نوبت وایستده که بیاد فروغی رو شده کنم بشتنستن که شیراز توی همون بعد هر قردانی بودی فروغی

00:51:34--->00:51:47
spkr_04: دینار فروغی قراره برای یک شنبه بیان. امشب یک شنبه باشون برنامه داریم باشون و همه هنگ هستیم برای با جناب 500 دولار.

00:51:45--->00:51:49
spkr_02: موسیقی

00:51:49--->00:52:25
spkr_04: شما بهشون بفهمهید امشب چون در شب جامعه دوران وقت اسکندری بودش ما در خدمت جامعه ابو طالبی خواهیم بود. شما بمونید جامعه خورغانی، جامعه نوکی هم هستند. بنابه من دیگه هرزی هم اگه اجازه بدین سرکه باشد. دوستان خواستم بیان بالا چون دخترهای جامعه اسکندری هم مالیم و ملیسا میخواهند اونا هم بیان حالا توی کادری دیگه اونا خواهند اومد جناب روستایی مثل یک مطلبی دارند در رتبا جامعه دوران بفهمند اگر که میخواهیم بره او دوره

00:52:30--->00:56:32
spkr_06: ارزم بحضورتون این کتاب علمیه بسیار پرباری هست و تقدیم شده به سلا شهید دوران و من خودم شخصا به این مسئله افتخار بکنم. تقنیمنامهی که مترجم تقدیم کرده به عباس دوران یه چیزی در حضور شاید بیست سطره. اگه اجازه بدین من اینو بخونم. به تقدیم شهید... جان؟ بیست سطره بخونیم نه. نه نه نه بیست سطره. آه بیست سطره. یعنی یه خود دیگه سطر فقط. تقدیم به شهید راه عشق به میهن جاویدنام تیمسار خلبان عباس دوران. نام تو تعم شیرین میوه درخت میهن دوستیست. از شاخاب تا عبد فارس تا کرانه های خزر رنگین کمان شرافت و شهامت هست. ترجمان وسیعتنامه خلبان شهید و شجاع حسین خلطبریست. پیکر دوپاره خلبان جوان ایران عدی اقبالی دوگاهه هست. معنای وسیعت خلبان شهید غفور جدیست. دوران نام تو سلاوت صدای فرمانده رایق همچون جواد فکوری و اقتدار اقابان آسمان ایران جلیل زندی و فریدون علی مازندرانیست. اسم تعدادی از آقایین رو برده اسم منم هست. منذرت میخوام که اسم خودم رو میخونم. نام تو تفسیر رشادت های مردان خستگی ناپذیریشون. حسن هرندی، عبالفضر مهدگان فر، حسین بلهامد و دیگر اقابان دیروز و امروز میهن هست. نام تو معنای شادی فاتحان عملیات قرور آفری نشتر و هماسه کمان نوود و نوز. نام تو یاداور 18 سال اصارت و استقامت جاویدنام حسین لشکری در زندانهای مخروف عراق هست. نام تو یاد روزهای سخت همرز و منصور کازمیان است. یاداور مجاهدت های شبان روزی مهندسان تعمیر و نگهداری در سخترین روزها. یاداور شهامت خلبانان نترس و شجاع اکس برداری، سخت رسان و امداد و نجات و ترابری است. نام تو یاداور تمام سالهای می توبودن همسرت نرگز خاتون است و دلتنگی های مادرت ایران بانو. نام تو یاداور مردان تکاور، فرمانده دلاغورشان ناخدا سمدی و مردان قرور آفری این کشور است. نام تو غیرت سلشگر شهید، تیمسار، آفشناسان، سلاوت تیمسار، فلاهی، قمهای تیمسار، زهیر نجات و رشادتهای خلبانان و مهندسان هبانیروز و قباسان خفته در عربند است. نام تو آن چیزیست که سلشگر شهید، تیمسار منصور ستاری برای کشور آرزو داشت. یعنی پیروزی سنت و عرب. نام تو تفسیر پرچم سرنگ کشور عزیزمان ایران است. دشت سبز آزادی، کوهای سفید استقرار و خون سرخ یگانه انیر ایران در همام فین کاشان. رقص و جولان بر سر میدان کنند، رقص اندر خون خود مردان کنند. حسن فتایی

00:56:33--->00:56:51
spkr_04: این هم تقدیم شده به انباس دو را خیلی متشک کردم خیلی ممنونم سفاست دارم شما زحمت کشید این رو خوندید دار به معرفی کردید یه باره دیگه هم معرفی بکنید تا جامعه نوکی هم بشتن به دوستان دیگه هم اگر میخوان تیگه کنم

00:56:51--->00:57:57
spkr_06: چه کسی بسی که برعکس هم میفته ظاهرن جلو دوربین برعکس میفته بله اسم کتاب بله اسم کتاب چه کسی به ذرات بنیادی میاندیشد کتابی از بسیار علمی و پربار و بسیار ترجمهی روان داره البته منظور اصری من خود این کتاب نبود منظور کاری هست که این گروه پجوهشی سنفره ما به اسطلاق گروه کچیکی هستیم و داریم در خدمت جوانان عزیزمون که دارن برای آینده ایران تربیت میشن در خدمت اینا داریم راجع به فناوری جنگ و فناوری در جنگ به اسطلاق پجوهش میکنیم و مقالاتی رو که بتونیم ترجمه میکنیم چاپ میکنیم مینویسیم به هر صورت استدهایی که من دارم از مام رفیقام که این کار رو بکنم گروه های پجوهشی را بندازن و نتایج این جنگ نتایج خونه امثال دوران اسکندری رو مدون کنن برای آینده این کشور حتما لازم خواهد شد

00:57:58--->00:58:08
spkr_04: نام جناب جاویدنام، شهبر شاه هوا، تیمساز فهبود، جهندانی یادتون نده.

00:58:09--->00:58:37
spkr_06: بله ایشون همیشه در دل و قلب و روح ما جا دارن همیشه روز سر ما هستن من از همینجا خدمت پسرشون جناب انوشیروان جهانبانی و خدمت دکتر خانمشون خانم گلنار جهانبانی سلام عرض میکنم انشاءالله اگرم تصویر من رو نبینن حتما جناب فرغانی سلام ما رو خدمت ایشون تقریم خواهند که روست میکنند و انشاءالله که حد که

00:58:34--->00:58:40
spkr_05: شایده شایده که همین دامشون رو با آوردید و میارید توی

00:58:57--->00:59:01
spkr_03: ایتیان اتباید درمید. یا آلی، سفاس کزان اجان فرمانی.

00:59:12--->00:59:16
spkr_06: خدا روز شما جناب نمکی و جناب فرغانی خدا حفظ شما

00:59:13--->00:59:18
spkr_03: خداحفظ شما جناب نمکی و جناب فرغانی خداحفظ شما

00:59:20--->00:59:30
spkr_04: خب بفهمید جام نمکی جام پاقانی بفهمید تا من عزیز دیگری رو اضافه میکنم شما بفهمید

00:59:35--->01:01:37
spkr_00: صحبتی بکنم اگر ببینید جناب همزهی شما خودتون خلبان F-14 بودید تانکت و می دونید که شرایط خلبان فایتر پایلوت خلبان جنگی چی هست اگر عباس دورانی به وجود اومد اگر محمود اسکندری به وجود اومد برای اینه که بهمن فرغانی ها بودند و عزیزانی بودند که ماها رو تربیت کردند من پروازه کابیل اقبم رو در خدمت تیمسار فرغانی بودم در تسی و سی این ها ما رو آموزش دادن این ها ما رو فرورش دادن عباس دوران علکی به وجود نیومد عباس دوران نتیجه یه فرهنگی بود که بین ماها بود همین الان من هفته با هفت سالمه اگر فرغانی رو ببینم پاشو میبوسم و من میدونم احساس ایشون نسبت به رزا رزوی نسبت به ریاهی نسبت به شهلاهی نسبت به این بزرگان من میدونم احساس ایشون هم همینه ما در دامن اینا فرورش پیدا کردیم و یاد گرفتیم و من دست هیچ کسو نبوسیدم تو زندگیم جز دست پدر مادرم و معلمان افتخار میکنم که دست ما علامان بودن اگر فرغانی ها نبودن شما ببینید تیمسال فرغانی گنجینه از دانش هوا نوردیه گنجینه از دانش هوا نوردیه با اشق و علاقه این دوران رو سپری کرده دوران ها همه دست پرورده این بزرگ باران رودن ارزه نداره هرزه نداره

01:01:37--->01:01:46
spkr_04: به جون دلم که حق استادی رو شاگردی رو البته ببخشید به جا آوردید درود برشان جانفه اخوانید بفرمید

01:01:47--->01:02:55
spkr_02: من خدمت تیم سار هیداریان از عدب دارم و در پرواز تسیسه که تیم سار نمکی می فرماند دانشجوهای خلبانی و قبل از این که برن امریکا یا دوره جت ببینن می اومدن یه راید با تسیسه پرواز میکردن که ببینن که توی جت حال سرعت بالا اوینا حالشون به هم میخوره یا یه تست اینجور یه راید باید حتما جت میپریدن قبل از این که برنگیم من اون راید تسیسه ما با شادروان امیر جلالی پرواز کردم و خاطره ایچوقت از یادم نمیره من یه دانشجوی نوزده سال هم بودم و من دانشجو بودم با تسیسه کابی نقب امیر جلالی بودم ایشون از زمین که بلند شد با تسیسه کف زمین خوابی تمام بودد یک ساعت و کف زمین همجود به من گفت میدونی به من چی میگن؟ گفتن نه سال بان نمیدونی به من میگن امیر رازوان اومد قدیمی ها به پرواز لو لبل میگفتن رازوان من هم کسا میرون نیستم رازوان چیم

01:02:50--->01:02:54
spkr_05: کزنی باید صاحبı به تو استorus هستیم روا زون وارحم Exactly

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

تیمسار جلال آرام -چرا خلبان های اخیر شهید شدند-؟ بررسی صندلی های ایجکت هواپیما و سوانح اخیر اف 5

مرجع حمله به اچ 3 - با حضور بیش از ده تن از دلاوران حاضر در عملیات - قسمت اول - تیمسار ایزدستا

سری مصاحبه های ناگفته های جنگ تیمسار علیرضا نمکی (قسمت "اول" از شب " دوم")