ویژه برنامه شب یلدا1400 با حضور هنرمندان و خلبانان ارجمند (قسمت پنجم)
00:00:00--->00:00:31
spkr_04: خب مرسی از امیروسین عزیزم ما بریم سراغ خسته که نشدید یه دو سات دیگه هنرمند دیگه مونده من اینا رو دوت کنم یک آقا محمود عزیز بیان بالا یک آهنگی رو ایشون بخونم از خواج امیری حالا خودش هم بخونه یه دوتا آهنگ هم ایشون بخونه هستی هم یه دوتا هنرنمایی داره انجام بده و انشالله با امید خدا دیگه هم شاید با برندیم رو ایشی دیگه خو تیو داره
00:00:30--->00:01:28
spkr_03: درو در آقای قدیر عزیز خیلی مختصم سلام عرض میکنم درو در شما عزیزاند و تیمسار بزرگوار تیمسار ابو طالبی عزیز تیمسار آرام عزیز و جناب کپتن همزهی عزیز خیلی متشکرم که تا این وقت شب تیمسار امیدی کشف کشف بله بله تیمسار امیدی هم هستم که عشق منم من لایو در واقع اون صحبتی که در مورد تیمسار اسکندری داشتن رو بارها بارها بارها با در واقع خاطره ای که از اشون تریف کردن بارها من نشستم و گوش کردم به خود جناب حمزهی هم گفتم از هر کسی بیشتر از خود جناب حمزهی هم شاید بیشتر لایوهای شما رو من بیشتر از همه میتونم اعدا کنم دنبال کردم و واقعا افتخار امشب برام که در خدمتون هستم امیدوارم که لحظات خوبی رو تو این ساعت شب باهم داشته باشیم این شبه
00:01:31--->00:02:21
spkr_01: من یک خورده از نظر سنی از همه اینا پیرترم به خاطر همه این بیشتر افتاد مجبور میشم گذر بزنم به قدیما قدیما میگفتم بچه حلارزاده به دایش میره و تو نمونه جای دیگه و اون پسر جای دیگه و هر صورت تو امن با هم شدید یک پروژه درسته سابی رو دارید به وجود میارید انشاءالله که در آینده محفظ باشه این خوارزاده عزیز تو و به هر صورت جای پای بزرگان پا بگذره و از اونایی بشه که باعث افتخار این مملکته خوشحال شدم محفظ
00:02:18--->00:02:33
spkr_04: قدی رو با حسن اشتباه گرفتیم قدی تو برنامه پارسال ما هم بود یکی از علاقمندان لایفه و علاقمندان شماست البته
00:02:23--->00:02:35
spkr_01: قدیر با حسن اشتباه گرفتیم قدیر تو برنامه پارسال ما هم بود یکی از علاقمندان لایفه و علاقمندان شماست من اشتباه کرده من اشتباه کرده
00:02:34--->00:02:43
spkr_04: اشکالی هم نداره قدیر هم جزی از خانواده ماست قدیر جان بخون که ببینن هونل تو بخون باز میمونم
00:02:44--->00:05:41
spkr_03: من اجازه میخوام اول دو شعری که من پیش از این برای تیمسال عبو طالبی اشعارم رو و سروده هم رو ارسال کرده بودم و اجازه گرفته بودم که یه همچین شبیه برسم خدمتتون و این اشعار رو که به تازگی سرودم خدمتتون ارائه کنم و بعد از این دوتا شعری که به صورت دکلمه براتون میخونم من دوتا سوال از این امیران و بزرگوارانی که هستیم و خدمتشون دارم به عنوان یک دهشستی به عنوان یک جوانی که آشق نیروهوایی آشق آرتشه و ایران پرسترین و میهن پرسترین انسانهایی رو که توی عمرم شناختم در لباس ارتشی دیدم من دوتا یک سوال خیلی کچیدو دارم در پایان غراعت سروده هم امیدوارم که مقبول واقع بشه سروده اول هم اولا در مورد تیمسار جهانبانیه و حالا اتفاقاتی که برای ایشون افتاد همینجور واجه ها میگم بعد از علاقه من به نیروه هوایی واجه هایی ها من شاعر نیستم قطار شدن توی ذهنم و به این امشبی رسید که بتونم در خدمت شما عزیزان غراعتش کنم با اجازه شما به روزی که بدان سرخیره گشتند ددان و دیبسانان چیره گشتند اقابی که نشان از آسمان داشت و در کوه دماوند آشیان داشت بشد در بند مشتی پار پالان چو شیری مانده در گرد شغالان گناهش سالها میهن پرستی درستی بی ریایی پاک دستی گناهش این که ایران را نکوداشت و میهن را سرفراز آرزو داشت چو ایران در نگاهش یک جهان بود و ایران را هماره پاسبان بود جهانبانی از این رو گشت نامش تو از این ره گذر بشن و پیامش از او ایران ستیزان خسته بودند کمر بر حسف نامش بسته بودند سرنجا مهرمن شادان و سرمست به تیری چشمش از میهن پروب است بدان در واپسین دم گاه بدرود دم پاینده ایرانش به لط بود این سروده در مورد تیمسار جهانبانی بود مهمونم خیلی متشکرم بیدی متشکرم در این سروده در چماندره بر کمسار جهانبانی نبودند در این سروده حالی حالی
00:05:37--->00:05:40
spkr_04: بس درون بردیم
00:05:43--->00:09:06
spkr_03: و سروده بعدیم در مورد تکتک شما عزیزانه تکتک شما ایران دوستان و ایران پلستان منطحات چون شعر کتاه بود نمیتونستم نام همه عزیزان رو بیارم فقط اونهایی رو که به هر حال به نوعی معروفتر هستن رو توی این سروده آوردم و شما این سروده رو به خودتون بگیرید هم شما جناب کپتن همزه یعزیز هم بقیه دوستان هم تیمسار آرام، تیمسار عبو طالبی و تیمسار امیدی که نماد ایران پرستی برای من دهش اصلی هستم مرابانام فرزندان این از زبان ایران خونده شده برای شما فرزندان ایران مرابانام فرزندان به کفجانان من بشناست همونهایی که جانهاشان بشد تاوان من بشناست مرا ایران اگر خاندی و ایرانی اگر مندی بدان که بسه ها باشد در این واجه که نا خاندی تو اقبالی چه میدانی؟ تو اقبالی چه میدانی؟ شنیدی وست خسرو داد؟ و آتش گفتن نادر به هنگامی که جان میداد؟ محققها دو سربازی که هر دو بحر این میهن به نهوی جان سپر کردند به پیشا روی احریمن ز اسکندر خرابی ها بماندو کام ما چون زهر ولی محمود اسکندر بشد ناجی خورم شهر آفره آفره آفره آفره و از دوران و درسی که به ما داد آن یل شیراز که آزادی چه خواهد بود؟ که آزادی چه خواهد بود؟ به جز پردازه در پرداز؟ آفره آفره آفره آفره زرخاکم را که روی چکمه دشمن نماند تا عبد بر جا اگر در چشم تو امروز اگر در چشم تو امروز سپهر آبی و زرین است اگر در چشم تو امروز سپهر آبی و زرین است بدان از سرخی خونها هنوز این صفر رنگین است مرا آری بنامه این سلحشوران صدایم کن مرا آری بنامه این سلحشوران صدایم کن نخستین آشغان بشناس سپس ایران صدایم کن
00:09:01--->00:09:08
spkr_01: خستین آشقان بشناس سپس ایران صدایم کن
00:09:11--->00:09:41
spkr_04: برود به شرفت قبل از اینکه سوال تو بپرسید و نظر استادان و بزرگان رو بدونی من ازت خواهش میکنم یه آهنگ هم با اون صدای نازنینه و می کنم هنر تو بدونم از همین استاد امیری برام بخون که من خیلی دوست دارم اون آهنگه رو اونو بخون که بدونن این هنرمد نازنین کشورمون چه هنرهایی داره بفرمایید تا بعد سوال تو مطلب کنی شکریه
00:09:42--->00:11:33
spkr_02: هرچی آرزوی خوب مال تو هرچی که خاطر داری مال من اون روزای آشغون مال تو این شبای بیقراری مال من هرچی آرزوی خوب مال تو هرچی که خاطر داری مال من اون روزای آشغون مال تو این شبای بیقراری مال من منم و حسرت با تو ما شدن تویی و بدون من رها شدن آخر گربت دنیاست نگه نه اول دروهی آشنا شدن تو نگاه آخر تو آسمون خونه نشین بود دل تو شکسته بودن همه یه بس همین بود هرچی آرزوی خوب مال تو هرچی که خاطر داری مال من بودن
00:11:34--->00:11:37
spkr_03: ببخشید اگر صدام گرفته بود ندبه آخه خورمونه
00:11:37--->00:11:49
spkr_04: هرمونت برم برای این صداد، برای این هنرت سوالتو بپرس برو نظر استادها رو بعدا از همونجا بشت و تو من حسی رو بیارم بالا بفرمایید عزیزم بسیار خود
00:11:49--->00:13:25
spkr_03: من میگم من آشق شما هستم من آشق نیروه هوایی من آشق آرتش هستم سوالم این بود به عنوان یک دهش هستی و جوانی که جنگ رو نتونستم تجربه کنم و زمانی به دنیا اومدم که جنگ تموم شده بود روزی در این منبکت در سال پنجه و هفت اتفاقی افتاد که تمام کسانی که ایران براشون مهم بود به هر حال به نویل از ما گرفتنشون از شما امیران و دوستان و ایران پرستان و میهم پرستان سوالم اینه اون روزی که این اتفاق می افتاد آیا به این فکر می کردید یا همچین آینده ای رو متصور بودید که یک همچین روزی مثلا یک آدمی به اسم نماینده مجلس که اصلا هیچ بوی از نمایندگی نبرده از نظر من به این روزی برسه که بگه مثلا ورود آلات موسیقی به کشور ممنوعه و هر کسی هم میخواد این کار انجام بده باید از کشور خارج بشه اون روزی که ایران بود ایرانی عرج قربی داشت مملکت به هر حال یک کسی رو داشت که ایران رو داشت در همه جای دنیا در همه عباد بالا می برد آیا همچین روزی رو متصور بودید شما به عنوان آرتشیان اون دوران یا خیلی؟ خیلی ممنونم اگر این سوال من رو جواب بدید
00:13:26--->00:13:43
spkr_04: قربوند بدم. ممنونم از این که اومدی به نظرم برو بعد از همینجا بشنو هم نظر جناب عبو طالبی نازنین رو هم جناب امیدی و هم جناب آرام عزیز. مرسی که اومدی قدیر یه دونه ای و خودت میدونی که چقدر دارم.
00:13:39--->00:13:57
spkr_03: یه دونه ای خودت میدونی که چقدر فیصد دارم ممنونم از درودتوارید عزیز امنید عزیز امنید همهتون دوستتون دارم درود به شرفتون درود به شرفتون درود به شرفتون عزیز دل من هستید زنده باشید شبتون بخیر
00:13:57--->00:14:06
spkr_04: یا علی خود رو نگرد. خب بروند برم. ممنونم. خب تیم سر ابو طلبیچ بفهمید شما درجه ای بزرگتر این دیگه بفهمید خواهش برم.
00:14:06--->00:14:17
spkr_00: از ذره سنی البته سنش کم شد الان دیگه از من جوانتر شده وگرنه سنی
00:14:17--->00:14:21
spkr_04: نه داره چنون را قدیر عزیز هم بدید قدیر نازنین با این
00:14:20--->00:28:36
spkr_00: همه چیز جناب امیدی هستش که حالا البته به من اجازه داد که من صحبت بکنم بعد جناب امیدی صحبت میکنم و آرام اگر مایل بودید برصورت ما تو لایب خیلی قصد اینو نداریم که مباحث سیاسی خیلی باز بشه و صحبت بکنیم یه سری مسائل که مطرح میشه اینا کاملا درسته ما فکر نمیکردیم اختلاس های میلیاردی توی این مملکت بشه فکر نمیکردیم که بلاخره آدم های پیدا بشن که حرفاشون اینقدر مفت باشه که بابت حرفاشون اون وقت پول بگیرن و مفتی حرف نزنن در حقیقت حرف مفت میزنن ولی مفتی حرف نمیزنن پولای هینگفت میگیرن یا نمیدونستیم که یه دفعه محلا من توی سفری که با ریش امهور رفته بودیم آفریقا ما یه چیزی نزی که به 150 نفر بودیم با مرحوم آقای حاشمی رفته بودیم آفریقا 150 نفر در دوتا عباب ما یه جنبه و یه عباب مای 707 و همه هنگی اینها همه مسئولیتش با من بود ولی واقعا یه چیزی بالای 150 نفر آدم توی این دوتا عباب ما بود اقلن گارد خود ریاست جمهوری فکر میکنم بالای 70-80 نفر بود و ما 6-7 کشور آفریقایی رو رفتیم اونجا دیدیم توی یکی از این کشورا یه مدده کچیکی پیش آمد من نگاه کردم دیدم یه به اینز اومد و چهار نفر ازش پیاده شدن جلوی در هوتل و رفتن بالا و بعد قروب دوباره رفتن من سوال کردم از منیجر هوتل که اینها کی بودن؟ چون قیافه هاشون نشون میداد که چینی هستن و گفتن که اینا چینی بودن یه قرارداد قرار بود با کشور ما ببندن آمدن قراردادشون رو بستن و رفتن بالا دوش گرفتن آمدن رفتن سوال اپما حتی یک شب هم یعنی پول یک شب هوتل هم اینا دریخ کردن که از کشورشون بزنن و بکنن و آمدن پرواز کردن و رفتن و الان شما میبینید که چین آفریقا رو تقریبا کلن در احاته خودش داره و در کنچرل خودش داره و انظار سرمایه گذاری در دست خودش گرفته و ما همون چند تا کشوری رو هم که باشون ارتباط داشتیم به من از که پول قط بشه فکر میکنم که یه مقداری سوست بشن خیلی هاشون هم همین الان قطع ارتباط کردن در این صورت این خاطره بود که من از اون قضیه داشتم و واقعا الان نگاه میکنم میبینم خب چهل نفر بالا میشه میره بین یا بین و اونجا چهل نفر حالا یک هفته پنگ روز پنگ روز هم باشه مثلا این چهل نفر روزی دیوی سی ست دولار هم دارن حق مهموریت میگیرن خب این خیلی پسندیده نبود از رشمهور پسندیده نبود که زیر این نامه رو تعیید کنه که همه این همراهان رو حالا اینا همراهانی هستن که روشون فوکس شده وگرنه اونا کروی پرواز اونا خودشون هم حتما چرپنجه ها نفرم جاهای دیگه هستن و گاردشون سیستمشون اینا من نمیدونم مورد پسند ما نیست یعنی ما فکرمون یه خور قدیمیه ما الان اگر با کشنمون اختلاص بلد میسیم و کنیم اگر دو دستی بیارن ساکو بدن دستمون بگن اوه این پر دولاره زود میاندازیم زمین میگیم ممکنه که مثلا دستمون یه دفعه بسوزه یا اصلا این احساسی که این هستش که این پول دست منه چرا دست منه این احساس نخوش آینده برای ما ها و ما شخشبختانه شما در ارتش ندیدید کسی اختلاص بکنه در ارتش ندیدید کسی حالا من کاری ندارم تک و تو کمی جا اتفاق ممکنه بیفته اما این دل مردم رو شکسته و مسئولین مملکت بایستی که پاسخگو باشن بایستی که موضع گیری بکنن و مراتب رو همینجوری که برای یه روسری یه دفعه همه روشون از یقه میزنه بیرون بایستی برای یه چنین اختلاص هایی که با یک مورد شما میتونی کل خودستان رو آباد کنی کل سیستان و بلوچستان رو آباد کنی اینه که اون دوستمون بلن میشه با هیلیکوبتر میره سیستان و بلوچستان میره توی خونه فکرسنیه که با سنگ ساختن و بعد نمیدونم چی بود یه چیزی شبیه سنگ بود نمیدونم سنگ قلبه بود نمیدونم چی بود که میگفتن هم حیبونهامون از این میخورن هم خودمون از این میخوریم واقعا منی که در روغو انقلاب دست داشتم و شرکت داشتم و چقدر اون موقع خوشحال بودیم که داریم به هر صورت یه حرکت مصبتی میکنیم ولی الان میبینم خیلی از اهدافی که واقعا پیشبینی شده بود این اهداف نه تنها انجام نشده بلکه به مراتب بدتر شده یعنی ما یه دونه خونه رو تو خوزستان آمدن علم کردن گفتن این ببینید این وضعیتیست که شاه ایجاد کرده خب حالا الان بریم ببینیم که چند تا خونه اونجوریه یا لاقل یه دونه خونه الان من حالا یه جایی چند روز پیش گفتم که خط فقر الان داره میرسه بیس میلیون تومن بعد چیزی که اصلا مسئولین مملکت نمیشنون و حالیشون نمیشه اینی که میان میگن آقا دولار رو بنزین رو به دولار بفروشیم حقوق رو به ریال بدیم من زمانی که سوتوان یک بودم سال پنجا و هفت هزار دولار میگرفتم موقعی که دانشجو بودم در امریکا دیویست و چل پنجا دولار میدادن که بعدن به محصه این که ما برگشتیم ایران این نقص رو برطرف کردن تبدیلش کردن به هزار و دیویست دولار یعنی حتی عربایه سروتمند هم به هزار و دیویست دولار حق معمولیتشون نمیرسید و نهایتا متاسفانه الان فکر میکنم که اگه بخوایم دولاری حساب کنیم دیویست دولار شاید مثلا تا سی ست تا چار ست دولار حقوق یک ماه هست اون موقع یه ست واندوه عذب یه لاقوای یه سر و دو گوش انان چند تا نوه چند تا بچه زندگی های پراکنده هر کدومشون میخوای ببینی باید بری سفر بکنی از این شهر و اون شهر و اینها من واقعا با دلسوزی این حرف ها رو میزنم دیگه ما از نیش زدنمون گذشته بخواییم نیش بزنیم و محصولین هم اصلا این نیش ها روشون اثر نمی کنه چونها دیگه چیزش رو زدن واکسنش رو زدن سرومش رو زدن دیگه اصلا با این نیش ها محصر واقع نمیشه ولی وجدانا اگر میخواییم که وضعیت ادامه پیدا کنه مملکت ادامه پیدا کنه باید سیحتمان این اشکالات برطرف بشه و اگرنه بلاخره همه مردم این مملکت انسانان و هر انسانی وقتی نگاه میکنه میبینه توی سیستان و علوچستان یا روی چیزی رو نمیدونم بلوت بود بلوت هم اون شکلی نبود ولی با مثلا بلوت کنار بود و هر صورت با این داره زندگی میکنه میوه نمیدونه چیه گوشت نمیدونه چیه خب اینا دوچاره نقصه در حقیقت پربرشی میشه جسمی میشن اینا در آینده نصهای خیلی بدتری رو ما خواهیم داشت با مریضی های بیشتر الان 80% فقره جامعه 80% جامعه زیر خط فقره و نمیدونم این شاید درست نیست برای ماها درست نیست که بگیم ولی خلبانها اگر ازشون سؤال بکنن بسیاریشون در حد مثلا شاید ماهی یا دو ماهی یه بار میتونن گوشت بخرن و بخورن چون همه بدکارن همه دارن قصد میدن و روز به روز هم حزینه میره بالاتر این صحبت هایی که این عزیزمون کرد اینا واقعیت هاییست که باید ببینیم اگر دیدیم میتونیم اول باید باور کنیم بعد حل کنیم اگه باور نکنیم و قبول نداشته باشیم دیگه اصلا حلش هم باید دیگه فراموش بکنیم دیگه اصلا دنبال حلش هم نخواهیم رفت بنابراین این رو من دوستانه برادرانه اونهای که منو میشناسن و میدونن که من به هر صورت پیشبینی 20 سال آیندره میکنم میگم که ما باید این جبانها رو داشته باشیم ما که رفتنی شدیم ما دهی سی هستیم همه اون اینای که تو این جرسه نشستن جلال فکر میکنم اعتمادان 28ه 28یه اسی بقل دست من نشسته 27یه من سی هستم خود جناب همزهی شاید مثلا 35-6 یا 40 باشید شما نمیدونم شاید 50 ها خوبه من 46 هم متعای 46 هم 46 16 سال از ما کچکتری دیگه یواشواش 50 رو رد کردی یعنی شما 54 سالم من 15 14 روز دیگه 54 سالم مبارک باشه من هم ماه آینده انشالله در خدمتون هستیم توی ورنتاین به هر صورت امیدواریم که اون توی اون چله کچیک افتادیم ما همه جا کچیک هستیم در هر صورت ما دوستانه با خنده با شوخی ولی این دوستمون اشعاری که گفت واقعا این اشعار همش شاید صد تا تیر به سیستم عصبی من خورد وقتی این عصب ها این شعر رو شنیدم و این همه احساس رو دیدم که همه چیز دیده میشه حالا ما میخواییم یه چیز دیگه بگیم مثلا یه دفعه یه دیوانهی رو میارن میذارن سر کار میگه ما میخواییم بریم فیلم رو با امام زمان ورود امام زمان رو داریم آماده میکنیم والا من نیمیدونم مثلا اینا رو اگر به ما بگنیم مثلا یه حرف مفتی بزن هیچ وقت نمیتونیم چین چیزی رو از خودمون در بیاریم یعنی امام زمان رو بیاریم در یه شعنی که مثلا این آقا الان آوردشت آورده امام زمان از نظر ما خب مقام بسیار بالاتر از این حرفا داره اما متاسفانه حرفایی که زده میشه بسیار مفت و بیارزشه و یکی دوتا هم نیست و البته یه جای خوشحالی داره و اون هم اینه که اقلن یک گروه آزادن که هر چقدر بخوان حرف مفت بزنن در صورت آرزو میکنم که یک جایی جلو این اختلاس ها جلو این حرکت های قلط اینها گرفته بشه به جایی که بریم یک کارگری که یعنی یک بچهی که داره زباله جمع میکنه وسط اون زباله ها چهار تا پلاستیک جمع میکنه که ببره بفروشه شاید مادرش مثلا به جای گدائی تو مادرش این پلاستیک ها رو وقتی فروخت پولش رو مثلا بده مادرش مثلا یه دونه بربری بخره ببره تو خونه یه چیزی شبیه این چون بهتر از این نمیشه زندگی کرد آیا فراموش کردیم اینها رو؟ اینها جز اهداف ما نبود؟ اگر فراموش کردیم که و به حل مراد ما هم تماشاچی هستیم میشینیم و یا علی بستان بزنم اما اگر نه من نظرم این هستش که به صورت این اشکالات رو هم موزگیری کنیم سکوت نکنیم و هم پگیری کنیم نشوندادن خونه یک کسی که چند هزار ملیارد و بردشت رفته کانادا خونهش رو بریم از جلوش ردشیم چیز کنیم این دعاق مردم وقت تازه میکنه شما باید پگیری کنید که این افراد پول رو برگردونن به مملکت مگر اینکه نظرمون چیز دیگری باشه من از استاد امیدی اصخایی میکنم ایشون از من بزرگتر هستند و من احترام ایشون برا من لازمه ولی خب من جلال رو خواهش میکنم که جلال جان چون مثل که داری اواش اواش اواش از صفحه چیز تصویر میری بیرون این آواز هایی که خونده شد و این ساز هایی که زده شد انقدر زیبا بود من گفتم جلال حتما گرف خوابید چون داشتی میرفتی از زیر تصویر داشتی میرفتی بیرون چون داشتی میرفتی بیرون جلال جلال
نظرات
ارسال یک نظر